* مناسب است اولین سؤال را درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کنیم، این مجمع کار خودش را به شکل جدیدی شروع کرد و جناب عالی به عنوان رئیس مجمع انتخاب شدید.
اصولا چه ضرورتهایی باعث گردید که مقام معظم رهبری دست به این اقدام زدند. اصولا مجمع تشخیص مصلحت نظام در مجموعه ساختار نظام باتوجه به قانون اساسی در آینده چه جایگاهی را مخصوصآ در ارتباط با قوای سهگانه خواهد داشت به نحوی که تفکیک قوا حفظ بشود و مسأله تداخل در کار هم پیش نیاید؟
عدم وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام در قانون اساسی در سالهای اوّل انقلاب
** بسمالله الرحمن الرحیم. حتمآ میدانید که مجمع تشخیص مصلحت نظام قبلا در قانون اساسی نبود. ما در عمل، در زمان امام برخورد کردیم به بنبستهایی که راه حل نداشت.مثلا همین اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس، من آن موقع در مجلس بودم، بارها میشد مصوبهای داشتیم، شورای نگهبان قبول نمیکرد. در نظامهای دیگر همه جا برای این گونه موارد راه حل دارند؛ یک ارگان بالاتری یا مساوی یا جای دیگری هست که آنها
تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط امام
راحل میکند. در قانون اساسی ما این نقص بود. آن موقع امام از اختیارات خودشان استفاده کردند و یک چیزی به این نام تشکیل دادند. عمده کار ما هم آن موقع یکی حل همین اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان بود و یکی هم مواردی که معلوم بود اگر به مجلس
حل اختلاف مجلس و شورای نگهبان از کارهای مجمع تشخیص
برود به خاطر قانون اساسی به بعضی فتاوای شرعی به جایی نمیرسد. مثل همین موضوع موادمخدر، میخواستند سختگیری کنند. اما با معیارهای موجود، قانون نیرومندی نمیشد وضع کرد. این قبیل موارد را مجمع تشخیص مصلحت نظام که همه اعضایشان را هم
تعیین اعضای مجمع توسط امام
امام تعیین میکردند، انجام میداد. بعد که قانون اساسی را اصلاح کردیم این را وارد قانون اساسی کردیم. با تجربههایی هم که داشتیم یک چیزهایی هم به وظایف و اختیارات مجمع اضافه شد. آن موقع رئیس مجمع آیتالله خامنهای، ریاست جمهوری آن زمان و رهبر فعلی انقلاب بودند. من هم جزو اعضا بودم. یکی از موارد که اضافه
تعیین سیاستهای کلی نظام توسط رهبر و مشورت با مجمع تشیخص مصلحت نظام
کردیم این بود که آنچه در قانون اساسی مشکل است و اجرای آن مشخص نباشد، سیاستهای کلی را رهبری تعیین بکند و سپس با مجمع تشخیص مصلحت نظام مشورت کند. الآن جزو قانون اساسی است.
در این مدت فاصله اصلاح قانون اساسی تا سال قبل، رهبری سیاستهای کلی را با مشورتهای دیگری که داشتند ـ با مشاورین خاص خودشان ـ بررسی میکردند، بعد اعلام میکردند. البته یا در موردی تفکرشان را اعلام میکردند با اینکه برای اجرای برنامه میدادند. همانطور که این نظرات برای برنامه دوم ارائه شد.
تعیین اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط رهبر طبق قانون اساسی
ایشان مایل بودند این کار را باید به مجمع تشخیص مصلحت نظام بیاورند. ترکیب آن زمان مجمع را هم برای مشورت کافی نمیدانستند و چون قانون اساسی تعیین اعضای شورای مصلحت را در اختیار رهبری گذاشته، ایشان اعضای جدید را اضافه کردند. از این به بعد شکل اجرای قانون اساسی به خود گرفت که تا حالا نبود. مجمع که به
عدم الزامی بودن مصوبات مجمع برای رهبری
وجود آمد، ایشان سیاستهای کلی را اول مشورت میکنند. البته مشورت است، مصوّبات مجمعالزامی نیست. رهبری میتوانند قبول کنند، میتوانند قبول نکنند.اگر قبول کردند و اعلام کردند آن وقت برای قوای دیگر الزامی میشود. اینجا میفهمیم که برای مجمع تشخیص مصلحت، در شرایط اخیر چیز تازهای پیش نیامده است. نه اختیار تازهای هست و نه وظیفه تازهای. این وظیفهای است که در قانون اساسی بوده و اختیاری که
عمل به وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام باتوجه به قانون اساسی
رهبری داشتهاند و حالا تازه شروع به اجرا شده است. مسأله تداخلی هم در کار نیست، چون بقیه وظایف مجمع که قبلا هم بود، ما عمل میکردیم، مثلا همین رفع اختلافات مجلس و شورای نگهبان. الآن بیش از ده سال است که دارد عمل میشود. یا معضلاتی که در کشور
حل بعضی از معضلات کشور
به وجود میآمد و نمیشد از طریق مجلس یا دولت حل بشود، به مجمع تشخیص میآمد. این هم الآن مثل گذشته عمل میشود. مشکل جدید هم این است که با حالت مشورتی شکل بگیرد و خوب این یک کار مهمی است که تا بهحال جایش خالی بود. بالاخره سیاستهای
بررسی سیاستهای کلی نظام یک کار اصولی برای نظام اسلامی
کلی باید بررسی میشد. خیلی اهمیت دارد در یک نظامی، آن هم نظام اسلامی، باید نیروهای صالحی باشند که مسایل اساسی را بررسی کنند و نظر بدهند و رهبری هم بتوانند با خیال راحت اعلام کنند.قسمت دوم سؤال که، آیا تداخلی با دستگاهها به وجود نمیآید؟ نه. چون ما هیچ دخالتی نمیکنیم. حتی اگر ما نظر هم ندهیم، رهبری
عدم تداخل مجمع با قوای دیگر
سیاستهای کلی را اعلام میکنند. حالا اینجا مسایل پخته میشود و بررسی میشود، آن وقت نظرشان را اعلام میکنند. ما مستقیمآ با هیچ
عدم ارتباط مجمع با هیچ یک از قوا
قوهای در سیاستها ارتباط اجرایی نداریم که به یک قوهای بگوییم شما عمل کنید یا نکنید. آنها خودشان از رهبری سیاستشان را میگیرند.
* اگر اجازه بفرمایید بحث مجمع را تکمیل بکنیم. جناب عالی بهتر واقف هستید مدتی است که رسانههای خارجی و برخی از رسانههای داخلی نوک تیز حمله خود را به سمت مجمع تشخیص مصلحت بردهاند و سعی میکنند که هم به دلیل شخصیت جناب عالی و هم به دلایلی دیگر مطرح کنند که این تشکیلات (مجمع تشخیص مصلحت نظام) دولت جدید را از محوریت و از متن خارج میکند و حتی موضوع انتقال مرکز مطالعات استراتژیک به مجمع تشخیص مصلحت نیز مورد سوال قرار گرفت.
به نظر شما انگیزه این صحبتها ناشی از چه مسایلی است؟
** داخلیها یقینآ میدانند که مجمع یک چیز تازهای نیست.
مثلا وقتی رهبری سیاستهای کلی را موقع ترسیم برنامه دوم اعلام کردند، چطور آن موقع هیچکس چیزی نگفت که این که دخالت در
تعیین سیاستهای کلی نظام توسط رهبر طبق قانون اساسی
کار دولت است یا مجلس؟ البته جایش هم نبود بگویند، چرا که قانون اساسی این حق را به رهبری داده است. اینها خودشان هم میدانند که مجمع اینجا هیچ نقشی جز اینکه مشورت بدهد، ندارد. این مشاوره را میتواند مثلا دانشگاه بدهد، یا افراد متفرقه جمع شوند و فردی مشورت کنند؛ این نقش خاصی ندارد. به نظر من اینها شیطنت است. همان چیزی است که من اخیرآ هم گفتم، احساس کلیتر از این باید داشته باشیم. آنها میخواهند بیشتر بر محدود کردن اختیارات رهبری
تلاش دشمنان برای محدود کردن اختیارات رهبری
فکر کنند. هدف آنجاست. مستقیمآ نمیگویند، از این طریق حرف میزنند. لذا وجود من هم در مجمع اتفاقآ کمک میکند، چون یک مسؤول اجرایی بودم و واقعیتهای اجرایی را میدانم، مشکلات دولت
لزوم تقویت دولت توسط همه مردم
را درک میکنم و میدانم که باید دولت را تقویت کرد. بالاخره همه مسؤولیتهای کشور به عهده دولت است و باید جوابگو باشد.در حالی که ابزار لازم را به اندازه قوای دیگر شاید نداشته باشد و لذا من فکر میکنم که باید دولت را تقویت کرد و اگر من جایی باشم حتمآ افکار آنها نسبت به قدرت دولت تعدیل میشود. منتها من
کم کردن فشار نمایندگان برروی دولت در دوره ریاست مجلس
روحیهای دارم که در مجلس هم که بودم به عنوان رئیس قوه مقننه به گونهای عمل میکردم قدری از فشار نمایندگان به دولت کم کنم.بحث بودجه که میشد یا بحثهای کابینه، من به عنوان آخرین فرد وقت میگرفتم و مشکلات را جواب میدادم. اینها روحیه من را
عدم اطلاع کافی خارجیها از کارهای مجمع تشخیص
میدانند و من فکر میکنم در بعد داخلی این جوری است. خارجیها بعضیهایشان نمیدانند یعنی یک چیزهایی شنیدهاند، اسم ما را شنیدهاند و آدم خیال میکند مطلع هستند ولی واقعآ در خیلی جاها بیاطلاع هستند.آنهایی هم که میدانند، همین شیطنت را دارند و میخواهند به
شیطنت بعضی افراد داخلی در مورد اختیارات رهبری
نحوی اشاره کنند که مثلا قدرت رهبری بیش از حد لازم است. قطعآ شیوهای که الآن بوجود آمده به نفع قوه اجرایی است. یعنی قوه اجرایی الآن با مجموعه کارشناسی که تعدادی از وزرا در ترکیب اعضای مجمع هستند، سیاستهای کلی را دریافت میکنند که این سابقه نداشته است.
* جنابعالی در دیداری که با وعاظ داشتید به یک نکته مهم در باب ولایت فقیه اشاره کردید و فرمودید: «دفاع کردن از ولایت فقیه خود نوعی ضربه زدن به ولایت فقیه است.» به نظر میرسد که این بحث باید بیشتر شکافته شود. مخصوصآ در جامعه فرهنگی و در میان قشر روشنفکر دینی ما و همینطور آقایان روحانیون و علما، اگر ممکن است در این زمینه توضیح دهید.
** من نظرم این بود که بعضیها فرض را براین میگیرند که مردم در
مقایسه نامناسب بعضی افراد در مورد نقش مردم در برابر ولایت فقیه
مقابل ولایت فقیه چه نقش دارند؟ این را فرض میگیرند و آن وقت میگویند. این طرف مردم آن طرف ولایت فقیه.این یک مقایسه بدی است و اساسآ اینطور دفاع کردن درست نیست. اینکه بعضی میگویند ولی فقیه هرچه گفت باید اطاعت بکنند خواه مردم رأی بدهند یا ندهند، اینها میخواهند از ولایت فقیه دفاع کنند، ولی این دفاع خیلی بدی است. اصلا نظام ما این نیست. آنها از
لزوم دفاع از واقعیتهای موجود ولایت فقیه
نظام؛ براساس نظر خودشان و تصوری که از ولایت فقیه دارند میخواهند دفاع کنند، ولی خوب است بیایند از واقعیت موجود دفاع کنند. حالا واقعیت موجود چیست؟ مگر ولایت فقیه چیزی است در مقابل آرای مردم؟! من گفتم این مقایسه را نکنید و کسانی که میخواهند دفاع بکنند به این وادی نروند. چرا که دشمن مجال
انتخابات دو مرحلهای در مورد رهبری
مییابد که بگوید مثلا حکومت دموکراسی در مقابل حکومت ولایی! واقعیت موجود این است که انتخابات دو مرحلهای است. یعنی اول مردم خبرگان رهبری را با آرای آزاد انتخاب میکنند. مثل انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، مردم هرکس را ه میخواهند انتخاب
انتخاب اعضای مجلس خبرگان توسط مردم
میکنند و همه کسانی هم که صلاحیت دارند کاندید میشوند. با مجلس چه فرقی دارد؟ چطور اینجا دموکراتیک است اما وقتی که انتخابات خبرگان برگزار میشود غیردمکراتیک؟! البته یکسری تخصصهایی در اینجا شرط است که در خیلی از انتخابات وجود
شرایط اعضای مجلس خبرگان
ندارد. بالاخره اینجا سن و تحصیل و چیزهای دیگر مطرح است و یکسری شرایط عمومی تا آنهایی که صلاحیت قانونی دارند انتخاب شوند. آنها هم کاملا دمکراتیک و آزادانه ولی فقیه را انتخاب میکنند یا عزل میکنند. براساس اختیاراتی که طبق قانون اساسی دارند در بسیاری از کشورهای دنیا انتخابات دو مرحلهای دارند و کاملا هم
وجود انتخابات دو مرحلهای در بسیاری از کشورها
آزاد. رئیس جمهور هند الآن چطور انتخاب میشود؟ در پاکستان مردم پارلمان را انتخاب میکنند، بعد نخست وزیر و رئیس جمهور و همگی از آنجا تعیین میشوند. اختیاراتی هم دارند، تصمیماتی هم میگیرند، فرماندهی کل قوا را هم دارند، بحث بر سر این چیزها
نظام ولایی ایران نظام آزادی
نیست. ما واقعآ نظاممان، نظام ولایی فعلی ما، نظام آزادی است و مطابق با دموکراسی. ما نباید میدان بدهیم که دشمن اینها را با هم مقایسه بکند و در ذهن افراد کم اطلاع بیندازد که یا رأی مردم یا رأی
در نظام اسلامی رأی رهبر یعنی رأی مردم
رهبر! در نظام ما اصلا رأی رهبری یعنی رأی مردم. من فکر میکنم اگر رسانهها این وظیفه خود را خوب انجام بدهند و برای آن کسانی که کم اطلاع هستند این سیستم را باز کنند با بقیه سیستمهای دنیا که انتخاباتشان دو مرحلهای است در این بعد؛ دیگر جایی برای این سفسطهها نمیماند.
* دیدگاههای متفاوتی در مورد مسایل فرهنگی وجود دارد. دیدگاهی معتقد است که یک سیستم کنترل و نظارت بر فعالیتهای فرهنگی حاکم باشد و نوعی ضابطهمندی بر آن مرتب شود. دیدگاه دوم هم بیشتر به آزادی مجامع فرهنگی توجه داشته و نوعی تسامح و تساهل را مجاز میداند. جناب عالی ادامه روند فعالیتهای فرهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟
** من همچنان که زندگی، کارها، کتابها و افکارم نشان میدهد،
لزوم اعتدال در مسایل فرهنگی
اعتدال در مسایل فرهنگی را قبول دارم و این تفکر ریشه در برداشت من، از اخلاق اسلامی دارد. چرا که اصولا، فرهنگ تبلور اخلاق
فرهنگ تبلور اخلاق
است. علم اخلاق ما اگر روزی مدّون بشود و اخلاق اسلامی متناسب با زمان تدوین گردد و کتابهایی که از قدیم داشتهایم از غزالی گرفته تا کتابهای اخیری که درباره اخلاق مینویسند، اینها همه یک نظام پیدا کند، به طوری که کارشناسان روز بتوانند بفهمند و افکار خودمان را
لزوم تدوین کتب اخلاقی از گذشته تا کنون
بتوانیم تدوین و روشن کنیم به شکلی که نظارت قابل دفاعی به عنوان حجت برای مردم تبیین نماییم. آن وقت میتوانیم بگوییم فرهنگمان هم بر یک پایه متولی داری شکل گرفته است و در آن شرایط مردم اخلاقشان را با آن اصول مدون مورد اتکا تنظیم میکنند و فرهنگ هم براساس آن در جامعه به تدریج و نسل به نسل شکل میگیرد. آن روز میتوان از فرهنگ اسلامی صحبت کرد.الآن وقتی میگوییم فرهنگ اسلامی، همین افراط و تفریطی است
افراط و تفریط در فرهنگ اسلامی توسط بعضی افراد
که شما میگویید. یعنی یک عده میگویند: همه چیزی را کنترل بکنیم و هرکس نفس هم میکشد، باید تحت کنترل باشد. یک عده هم میگویند چه کار به مردم داریم؟ لیبرالیزم کامل باید حاکم شود. اما براساس آشنایی که من با اسلام و اخلاق اسلامی دارم، میدانم که
آزادی اصل و مبنای اسلام لااکراه فیالدین یک اصل بسیار معتبر
اینطور نیست. البته اسلام اصل را بر آزادی میگذارد و «لااکراه فیالدین» یک اصل بسیار معتبری است. راه اول اسلام این است که انسانها تربیت بشوند و خودشان خوب باشند. اعمال قدرت و کنترل را هم همیشه لازم میداند حتی در یک جامعه مطلوب هم که افراد عمدتآ تربیت شده و افرادی متعالی باشند، باز مواردی پیش میآید که باید کنترل شود. وقتی قرآن کریم و اسناد مذهبی را بررسی
لزوم نظارت و کنترل بر جامعه در هر زمان باتوجه به قرآن و اسناد
میکنیم، میبینیم در هر مرحله و در همه زمانها باید یک نظارت و کنترلی بر جامعه باشد چرا که به هر حال آدمهای شرور و خارج از اعتدال همیشه پیدا میشوند. پس ما اصل را باید بر این بگذاریم که انسانها آزاد و خوب و با انتخاب، راه درستی بروند و البته مواظب شرارتها هم باشیم.
در شرایطی که با چنین وضعیتی هنوز فاصله داریم طبعآ به اندازه این فاصله ما، مراقبتها و نظارتها مقداری اضافه خواهد شد، ولی به هر حال اصل را نباید فراموش بکنیم. نه باید به منطق، افراطیهای کنترل چی تسلیم شد و نه به منطق بیبند و باریهای بیحساب، بلکه
لزوم هدایت جوانان در مسیر درست
ما بعنوان نظام باید دلمان برای رشد و تعالی بچهها و مخصوصآ جوانهایمان بسوزد و آنها را در یک مسیر درست هدایت کنیم و در
عدم سازندگی سیاست دیکتاتوری و زورگویی
عین حال نباید اجازه دهیم که آزادمنشی و آزادگی آنها مخدوش بشود. سیاست خفقان و دیکتاتوری و زور سازنده نیست بلکه کوبنده است، ما سرکوب غرایض را نباید تجویز کنیم؛ کنترل غرایض را باید تجویز بکنیم. مهار به معنای هدایت غرایض. بسیاری از این چیزهایی
لزوم توجه به خواستههای مشروع انسانی
که الآن بعضیها نمیخواهند، جزو خواستههای طبیعی انسان است که خداوند در وجود انسان قرار داده و سرکوب آن هم ضرر دارد. البته این یک بحث بسیار جدی روانشناسی، اجتماعی و جامعهشناسی است که باید در جای خودش بیشتر بررسی شود.
* تصویری که ما از نسل جوان، بویژه اخیرآ، در ذهن داریم، این است که جوان معتقد به یکسری آزادیهایی است که قید و بند را قابل قبول نمیداند. برای توجیه این قضیه به نسل جوان و تفهیم این مطلب که بالاخره باید چنین مکانیسمهایی حداقل برای کنترل وجود داشته باشد، چه باید کرد؟
هوش زیاد جوانان ایرانی
** کار سختی نیست. جوانان ما باهوش هستند. معلمها، اساتید و رسانهها خیلی راحت میتوانند آنها را قانع کنند. جوان به همان اندازه که آزادمنش و از قید و بند متنفر میباشد، منطقی و استدلالی
مقاومت جوانان در مقابل زورگویی
هم هست. میشود آنها را قانع کرد. ولی وقتی که احساس زور بکند، مقاومت میکند.
* جناب آقای هاشمی، دوران هشت سال دفاع مقدس پایان یافت و بعد از آن جناب عالی کاری را شروع کردید که مشکلات زیادی در پیشرو دشت. خرابیهای زمان جنگ، وضعیت نامطلوب اقتصادی و بسیاری از کارها در دوران هشت ساله مسؤولیت جناب عالی شکل گرفت و تقریبآ این مسایل و مشکلات حل شد، با این وجود میبینیم رشد اقتصادی ما تقریبآ نزدیک به 5 یا 5/5 درصد در طی این مدت بوده است، در حالی که ایران کشور بزرگی است؛ امکانات بالقوه، منابع طبیعی و انرژی فراوانی دارد، که واقعآ کشورهای دیگر آرزوی آن را دارند. به نظر شما باتوجه به سابقه تمدن، فرهنگ و امکانات چرا آن رشدی را که مثلا کشورهای آسیای شرقی دارند ما نداشتهایم؟
** اولا که رشد اقتصادی ما همین 5 درصد در یک مدت هشت سال
رشداقتصادی خوبدر دوران هشت سالسازندگی
متوالی که البته از 12 درصد شروع شد و حالا 17 تا 5/17 درصد است؛ این رشد کاملا خوبی است و نشان میدهد حرکت اقتصاد ما
ساختاری بودن حرکت اقتصاد ایران
ساختاری است وزیر بار فشارهای دیگران رشد میکند. نباید ناراضی بود و تصور شود که الآن رشد اقتصادی خوب نیست. ولی عواملی هست که اگر آدم بخواهد رشد سریعتری داشته باشد، میشود به کار گرفت. ما به کار گرفتیم و سالهای اول، همان رشدهای 12، 10 و 9
عوامل رشد اقتصادی کشور
درصد را محقق کردیم و آن این بود که سرمایه را اجازه بدهیم از خارج وارد کشور بشود و به سرمایههای موجود اضافه شود یکی از فواید این کار فعال کردن ظرفیتهای موجود بود.البته کشورهایی که در آن رشدی میبینید، عمومآ این طوری هستند که دروازههایشان را باز کردند و سرمایههای خارجی را
خروج مقدار زیادی سود در مقابل رشد اقتصادی با بازکردن دروازههای تجارت
آوردند و بالاخره این رشد یک اشکالاتی هم آنجاها دارد مثلا در مقابل آن سرمایه، مقادیر زیاد سودها دوباره به خارج برمی گردد. رشد نشان میدهد اما، آن شرکتهایی خارجی سرمایههایی را که آوردند، دوباره به صورت سود برمیگردانند. آن وقت مشکلاتی پیش میآید. من مشخصآ ژاپن را مثال میزنم. میبینیم چه مقدار سرمایههای آمریکا اکنون این کشور را میگرداند.بخصوص در گذشته، در مالزی هم سیستم بازار آزادی که درست
سیستم باز آزاد کشور مالزی باعث گردش سریع پول
کردند و مناطق آزادی که گذاشتند به سرعت پول میآید و دوباره برمیگردد. اینها جزو آن عوامل مؤثری است که ما سالهای اول درست این کار را میفهمیدیم که داریم چه کار میکنیم. پول زیادی را در برنامه گنجاندیم و از مجلس اجازه گرفتیم که در طول برنامه 135 تا 136 میلیارد دلار هزینه کنیم. البته این بودجه از بودجه داخلی
تصویب هزینه 135 میلیارد دلاری دولت توسط مجلس
کشور نبود، بلکه اجازه داده بودند که از منابع خارجی استفاده کنیم. این کار شد و آن تحول بزرگ، در وضع کشور بوجود آمد. البته در مقطعی بخاطر شرایطی که بعضیها بوجود آوردند، فشارهایی به دولت وارد شد و دولت ترجیح داد این حرکت را کمی محدود بکند. از آن سال به بعد با دلارهایی که تحصیل میکنیم به جای اینکه آنها را در اقتصادمان به کار بگیریم، بدهیها را میپردازیم. تا جایی که اطلاع
بدهی کمتر از 20 میلیارد دلار و ذخیره بیش از 11 میلیارد دلاری دولت قبل
دارم، آخرین بدهی ما کمتر از 20 میلیارد دلار است و اندوخته ما هم بیش از 11 میلیارد دلار میباشد، لذا بدهی ما حدود 8 میلیارد است که آن هم بطور عادی در داد دو ستدها باید باشد. در حالی که اگر ما میخواستیم طبق برنامه اول و با همان آهنگ عمل کنیم و در آن صورت الآن همین رشد را داشتیم و سریعتر هم میشد.نکته دیگری که خیلی مهم است و ممکن است با درنظر گرفتن آن آهنگ کار کند به چشم بیاید این است که مقدار زیادی از این پولها را در سرمایهگذاریهای دراز مدت و سنگین جذب میکنیم که نتیجه و
سرمایهگذاری روی طرحهای دراز مدت و بازدهی آنها در آینده
رشد آن طی چند سال آینده مشخص میشود. مثلا در آلومینای جاجرم و گرمیته طی سالها حدود 100 میلیون دلار سرمایهگذاری شده است، اما محصول آن از سال آینده وارد بازار میشود. یا در مورد کاغذ مازندران که مبالغی در همین حدود سرمایهگذاری شده و تازه تولیدش را شروع کرده است. یا فولاد آلیاژی که از هشت سال پیش حدود 700 میلیون دلار در آن سرمایهگذاری کردهایم به تازگی بهرهگیری از آن آغاز شده است، پالایشگاهی مثل بندرعباس که در
پالایشگاه بندرعباس و متروی تهران از طرحهای دراز ملّت
آن 8 سال سرمایهگذاری شده، اکنون باید جواب بدهد؛ متروی تهران با آن عظمتش و بسیاری از طرحهای بزرگ از این قبیل وجود دارد که در آن پول خرج شده و زمانی که به تولید و بهرهبرداری برسند، رشد تولید ناخالص را بالا خواهند برد. ولی با همین شرایطی که ما از
رشد 5 درصدی یک رشد معقول
چهار، پنج سال پیش استفاده از سرمایههای خارجی را کم کرده و با همین سرمایهگذاریمان را در کارهای زیربنایی متمرکز کردهایم من رشد 5 درصدی را معقول میدانم.
* البته رشد بدی نیست. منتهی در مقایسه با بعضی از کشورهای آسیایی عرض کردم.
** دلیلش این است که آنها محدودیت منابع سرمایه ندارند و
افزایش رشد ناخالص ملی در بخش کشاورزی با بهرهگیری از هفتاد سد در حال احداث
سرمایهگذاری زیربنایی و دیربازده هم به اندازه ما ندارند. الآن حدود 70 سدی که در ایران در حال احداث است وقتی به نتیجه برسند رشد ناخالص ملی ما را بخش کشاورزی، خدمات و حتی بخشهای دیگر افزایش خواهند داد.
* در رابطه با سیاستهای اقتصادی سؤال دیگری مطرح است. اکنون در مرزهای ایران اسلامی امنیت و آرامش برقرار است. منتهی مسألهای که باعث شده در ایران سرمایهگذاران خارجی و گاه حتی سرمایهگذاران داخلی نباشند، عدم ثبات سیاستهای اقتصادی است، در دوران ریاست جمهوری جنابعالی برنامههایی شروع شد از جمله سیاستهای تعدیل اقتصادی مانند تک نرخی کردن ارز، آزادسازی واردات و صادرات و خصوصی سازی است، اما الآن بعضی از این سیاستها متوقف شد. مثلا خصوصی سازی، سیاست تک نرخی تبدیل به چند نرخی شده و محدودیت شدیدی برای واردات وجود دارد. این موضوع باعث شده که تمایل سرمایهگذاران تا حدود زیادی کاهش یابد. آیا فکر میکنید الآن دولت جدید دوباره باید به همان سیاستها برگردد؟
** من سیاست صحیح را همان سیاستهایی میدانم که شروع کردهام.
سیاستهایدورانسازندگی سیاستهایی صحیح
متن نظرات من همانجاست. ولی شرایطی پیش آمد که بعضی تصمیمگیریها را در یک زمان خاص ضروری کرد. اولا غربیها و بخصوص آمریکا تصمیم گرفتند در این سیاست اخلال کنند، در یک محیط آزاد، در یک سیاست مبتنی بر رقابت و عرضه و تقاضا و
اخلال غربیها و بیاعتنایی برخی مراکز دولتی نسبت به سیاستهای دوران سازندگی
دروازههای باز، اگر بنا باشد مزاحمتهای کلی و بنیانی قدرتهای اقتصادی دنیا وجود داشته باشد میتواند در ساختار یک جامعه مسأله بیافزیند. از سوی دیگر در داخل برخی مراکز نسبت به این سیاستها بیاعتنائی نشان دادند و لذا ما به مراعات مسایل اجتماعی و حداقل قدرت تحمل مردم، قدری محدودیتها را درست کردیم. مثلا برنامه تنظیم بازار را راهانداختیم. آن هم از مواردی بود که مجمع تشخیص
تنظیم بازار از مصوبههای مجمع تشخیص در گذشته
مصلحت نظام آن زمان تصویب کرد. یعنی فوق این تصمیمات عادی بود و اختیاراتی به دولت دادند که این کار را بکنند. آن شرایطی که ما را قدری از ادامه کار متوقف کرد، برطرف بشود؛ به نظر من مصلحت این است که به همان سیاستها برگردیم ولی ممکن است دولت جدید تشخیص بدهد که بعضی از آن محدودیتها الآن نیست یا بیشتر است، هر تصمیمی میتواند بگیرد.
* جناب آقای هاشمی برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران را پیشرو داریم. نقش میزبان هم در هر اجلاسی نقش محوری است، در مورد مسایل خاورمیانه و مخصوصآ افغانستان حضرتعالی تا چه حد به این کنفرانس امیدوارید که بتواند به نتیجه مثبتی برسد؟
** طبیعی است که ایران تلاش خودش را خواهد کرد. اما در مورد
امیدواری به کنفرانس سران اسلامی در مورد راه حل مسأله افغانستان
اینکه چقدر میتواند نتیجه بدهد بهتر است الآن پش داوری نکنیم بلکه صبر کنیم و امیدوار باشیم که کنفرانس تهران، کنفرانس موفقی شود.
* باتوجه به بحث صلح خاوریمانه که اخیرآ مطرح است، چنانچه شرایطی پیش بیاید، آیا ممکن است که ایران از طرح صلح سوریه حمایت کند؟ اصولا ما به مقوله صلح در خاورمیانه چگونه میاندیشیم، آیا ممکن است ایران یک دولت فلسطینی ـ یهودی در شرایطی خاص بپذیرد؟
** ما نظرمان را خیلی صریح اعلام کردهایم. ما اولین شرط هرگونه
احقاق حقوق مردم فلسطین اولین شرط صلح
صلحی را این میدانیم که حقوق ملت فلسطین از آن دریغ نشود. اگر حقوق مردم فلسطین داده بشود در آن شرایط یهود و مسلمان و مسیحی به هر نحوی که میخواهند مسالمتآمیز در فلسطین زندگی بکنند، ما هم تأیید میکنیم. الآن حدود 4 میلیون آواره فلسطینی
آوارگی 4 میلیون مسلمان فلسطینی
هستند که خانه و املاک و علاقههای وطنی خود را پشت سر گذاشتهاند و در اطراف و اکناف دنیا متفرق هستند یا هنوز در اردوگاهها زندگی میکنند و شناسنامه هم ندارند. حتمآ باید فکری بشود اینها باید حق داشته باشند که به فلسطین برگردند. چون شهروند فلسطین هستند. اگر چنین محیط سالمی ایجاد بشود و آنها به فلسطین
لزوم ایجاد محیط سالم برای مردم فلسطین
برگردند در یک چنین محیط مسالمتآمیزی که دنیا هم از آن حمایت میکند اگر انتخاباتی بشود، اکثریتی بوجود بیاید، احزابی باشند و نوع زندگیشان را انتخاب کنند؛ در چنین شرایطی ما میتوانیم آن را بپذیریم. اما نباید طوری باشد که بخشی از اراضی فلسطین برای ورود فلسطینیها و مراجعت فلسطینیها به عنوان حکومت نژادپرست اسرائیلی ممنوع بشود و برای آنها تازه اگر بگذارند بیایند چند وجب زمینی به عنوان دولت خودگردان در نظر بگیرند، معلوم
ایجاد دولت خودگردان در فلسطین یعنی تحمیل ظلم گذشته و قانونی کردن غصب فلسطین
است که این صلح نیست بلکه تحمیل همان ظلم گذشته و قانونی کردن غصب فلسطین است، بخصوص که تکلیف بیتالمقدس و همچنین وضعیت اراضی خارج از فلسطین مثل جولان و جنوب لبنان نامعلوم است. خلاصه حرفم این است که اگر یک چنین جوّی که توضیح دادم، ایجاد بشود و قدرتهایی که پشت این صلح هستند از
لزوم ایجاد فضای مناسب برای انتخاب دولت توسط مردم فلسطین
قبیل سازمان ملل، آمریکا، اروپا، عربها و ایران دست به دست هم بدهند و یک چنین فضایی درست کنند تا مردم انتخاب فلسطین دولت را انتخاب کنند.
* باتوجه به اینکه در هفته گرامیداشت دفاع مقدس هستیم و بحث حفظ ارزشهای آن دل نگرانی مجموعه نیروهای جنگ و رزمندگان است و این مسأله حتی گاه موجب برخوردهایی هم میشود، جنابعالی در جهت حفظ این ارزشها چه توصیههایی دارید؟ از سوی دیگر هفته دفاع مقدس مقارن است با سالگرد شهادت شهید هاشمینژاد که همرزم جنابعالی بودهاند و ایشان را از نزدیک میشناسید. در این مورد هم اگر نظر، خاطره و یا مطلبی بفرمایید استفاده میکنیم.
** در شرایط فعلی باید مواظبتهایی برای حفظ اصول و ارزشها
حفظ اصول و ارزشها در شرایط فعلی
داشته باشیم. حالا اگر این به افراط کشیده بشود نتیجهاش فاصله گرفتن از توده مردم و جوانها خواهد بود؛ لذا باید خیلی عاقلانه و با تدبیر مواظب باشیم تا ارزشهای اصیلتری را قربانی نکنیم. این اتفاق ممکن است از طرف آن افراطیها بیفتد. ما از افراط نگران هستیم.
هفته دفاع مقدس یادآور ایثار کم نظیر در تاریخ ایران
هفته دفاع مقدس هم که واقعآ ما را به یاد ایثارگریهای کمنظیر و بینظیر در تاریخ ایران میاندازد، افتخارات جاودانی طی این هشت سال در تاریخ ما ثبت شد که باید آنها را نگه داریم چرا که برای
شهید هاشمی نژاد از اسوههای نظام مقدس
جوانهای ما در آینده سازنده است. مرحوم شهید هاشمینژاد هم یکی از اسوههای این نظام مقدس بوده و زنده نگه داشتن شخصیت ایشان،
لزوم حفظ آثار شهید هاشمینژاد
آثار ایشان، مبارزات ایشان، شجاعت و شهامت ایشان برای ما واجب است.حفظ آثار و تاریخ زندگی شهید هاشمی نژاد هم برای خراسان و
حفظ آثار و تاریخ زندگی شهید هاشمینژاد یکی از وظایف
هم برای ایران و انقلاب از وظایف ماست. انشاءالله که نگذاریم هیچ وقت چنین شخصیتهایی در فرهنگ و تاریخ ما فراموش شوند.
* اجازه بدهید به سفر جنابعالی هم اشارهای داشته باشیم و دستاوردهای این سفر را به عنوان آخرین سؤال مطرح کنیم. گرچه حضرتعالی در سخنرانی صحن اما ویژگیهای استان را تبین فرمودید. اما به طورکلی در مردم این احساس وجود دارد که خراسان به لحاظ توسعه، نسبت به استانهای دیگر قدری عقبتر است و گامهای بنیادین توسعه به نسبتی که در بقیه استانها رشد کرده، در خراسان رشد نکرده است. لذا در این مورد هم دیدگاهتان را بیان بفرمایید.
** من قضاوتعمومی را که شما میگویید، واقعآ قبول ندارم. منتهی معمولا نمایندگان و سخنگوهای هر استانی برای این که امکانات دولت و مرکز را بیشتر جذب کنند این مسایل را مطرح میکنند و مردم باور میکنند. ما هرجا میرویم از این حرفها میشنویم به غیر از یکی
نقد منابع استان خراسان از کارهای دوران مسؤولیت
دو تا استان. در خراسان ما سعی کردهایم هرچه میشود از امکانات طبیعی این استان نقد کرد، در اینجا سرمایهگذاری کنیم که من چند مورد از آنها را در سخنرانیام گفتم. مثلا در بخش آب دیگر جایی
مهار آبهای خراسان
نیست که بشود آبهای اطراف خراسان را مهار کنیم و ما روی آن طرح نداشته باشیم. طرحها را در حال اجرا است یا کامل شده و یا در حال مطالعه است. به هر حال در بخش آب کم نگذاشتهایم. در بخش
توجه به بخش معادن در استان خراسان
معادن همخیلی کار کردهایم آن هم در جاجرم، آن منطقه دور افتادهای که مسافر هم به زحمت خودش را به آنجا میرساند، 500 تا 600
سرمایهگذاری 500 تا 600 میلیون دلاری در معدن جاجرم
میلیون دلار در آن منطقه سرمایهگذاری کردهایم برای اینکه پودر آلومینا که یک کالای اساسی است به دست بیاید. نه اینکه جاهای دیگر نبود، ولی ما اینجا را به دلیل محرومیت و خراسانی بودن انتخاب کردهایم. در این طرف در سنگان، سر مرز افغانستان سرمایه بزرگی را بردهایم و راه آهن هم بزودی به آنجا وصل میشود. در
آمادهسازی همه زمینهها در طبس برای بهرهبرداری از معادن
طبس، همه زمینهها را برای بهرهبرداری از معادن آماده کردهایم. فولاد خراسان را تقویت کرده و طرح بزرگ ریختهگری اسفراین را با اینکه آن موقع جاهای دیگری هم داوطلب بود و منابع طبیعی آنها هم بیشتر
تقویت فولاد خراسان و طرح ریختهگری اسفراین
بود، ما بودجه را به منطقه اسفراین و سبزوار دادیم. چندین کارخانه سیمان در این استان در حال احداث است. از جمله سیمان شرق، و
احداث کارخانه سیمان شرق و بجنورد
بجنورد که در حال آماده شدن است. از آن طرف پتروشیمی را به خراسان آوردهایم به خاطر این که منطقه کشاورزی است و باید مازندران و گیلان را هم تغذیه کند. منطقه آزاد سرخس که دولت لایحهاش را به مجلس فرستاد فکر میکنیم از لحاظ بازرگانی آنجا به
شکلگیری عمده جاده ابریشم در خراسان
یک قطب تبدیل شود. جاده ابریشم عمدتآ در خراسان شکل گرفت، شبکه برق به هم وصل میشود. اصولا صنایع در استان قوی است و تقویت هم میشود. ما هرچقدر که دیدهایم در استان خراسان میتوان سرمایهگذاری کرد، انجام دادهایم. خود استان قدس طرح بسیار عظیمی دارد که البته با امکانات خود آستان قدس انجام میشود. ولی
توسعه آستان قدس و اصلاح ساختار شهر مشهد طرح بسیار موفق
به هر حال یک چنین طرح بزرگی به اضافه طرح اصلاح ساختار شهر مشهد که یکی از نقطههای خوب پیشرفت شهری را در آینده نشان میدهد، طرحبسیار موفقیاست. در مجموع،کارهای انجام شده خیلی بیش از اینهاست. حال شما به عنوان یک فرد صاحبنظر فکر میکنید چه کار بزرگی در استان خراسان میشود کرد که انجام نشده است؟
* اگرچه میتوان از طرح و پروژههای مورد نیاز دیگری برای استان نام برد. ولی مسأله این است که مجموعه این طرحها خیلی دیر به نتیجه رسیده است. مثلا پروژههایی مانند فولاد خراسان و یا زغال سنگ طبس باتوجه به اینکه میتوانند اشتغال خیلی زیادی را ایجاد کند، سرعت رشد کمی داشتهاند. این طرحها با همان سرعتی که در بقیه استانها پروژههای مشابه به نتیجه رسید در اینجا به بهرهبرداری نرسیده است.
** من این را قبول ندارم. الآن طرحهای زیادی در دست ما هست و در خیلی جاها این تأخیر به چشم میخورد. اینگونه نیست که اینجا سرعتش از جاهای دیگر کندتر بوده باشد.
ببینید مثلا نمایندههای شما خیلی به ما فشار بیاورند میگویند ما
فشار زیاد نمایندههای خراسان برروی دولت
در خراسان یک خودروسازی مستقل میخواهیم در صورتی که اولا قطعات خودرو در خراسان به سرعت در حال رشد است. خود اینها صنعت خودروسازی است. ثانیآ نفس خودروسازی یک چیزی نیست که خیلی چیزها را عوض بکند.چندین کارخانه این طرف و آن طرف وجود دارد، ما هرچه که
گازرسانی به تمام نقاط استان خراسان
استعداد در این استان دیدهایم به سراغ آن رفتهایم، حتی آن چه که اصلا در برنامه نبوده است. مثلا گاز خراسان را به همه جای این استان پهناور رساندهایم و الآن به فکر پالایشگاه برای اینجا هستیم. آن چیزی که احتمال میدادیم که این استان را تکان بدهد، دنبالش
توجه به استان خراسان از همه جهات
بودهایم و خوب است شما آقایان پیشنهادات بهتری هم اضافه کنید. چرا که در محل هستید و بیشتر از دیگران مسایل را میدانید. ممکن است دولت بعدی بتواند آنها را انجام بدهد.
* در مورد سفر به خراسان هم توضیح بفرمایید.
** راجع به سفر اخیر هم باید بگویم خیلی خوشحالم که فرصت پیدا کردم این سفر را انجام بدهم. چون مدتهاست که نتوانستم یک سفر زیارتی دلنشینی با وقت کافی داشته باشیم. هروقت میآمدم دائمآ میبایست در سراسر استان پرواز کنم. ولی این بار بحمدالله بالطف جناب آقای واعظ طبسی این فرصت برای ما پیدا شد و توانستم یک زیارت با صبر این کار را انجام بدهم و از سوی دیگر با
پیشرفتهای زیاد طرح توسعه آستان قدس
امکانات آستان قدس هم بیشتر آشنا شدم که مایه خوشحالی من است. چرا که خیلی خوب پیشرفت کرده، خیلی خوب کار میکنند. طرحهای بزرگتری در حال اجرا است. من به عنوان مثال همین طرح اطراف حرم را که دیدم اگر بتوانند طلبشان را از دولت به خوبی
طرح توسعه آستان قدس از زیباترین طرحهای عمران شهری
وصول بکنند میتوانند با پول خودشان یکی از زیباترین و مثال زدنیترین طرحهای عمران شهری را در اینجا به ایران هدیه کنند و انشاءالله تا پایان سال آینده ما شاهد تکمیل نسبی آن هستیم.
* از لطف شما متشکریم.
** موفق باشید.