سئوال : دوره 8 ساله ریاست جمهوری جنابعالی در شرف پایان است. مردم از این روزها و سالهای پرتلاش، خاطرههای بیاد ماندنی فراوان دارند. این روزها از یک طرف شاهد امواج احساسات پرشور مردم در تقدیر و ستایش از تلاشهای خاضعانه و خالصانه جنابعالی هستیم و از طرف دیگر روزی نیست که در گوشهای از این کشور شاهد مراسم افتتاح و بهره برداری از طرحهای سازندگی نباشیم. جمع بندی شما از این دوران 8 ساله چیست ؟ آیا این کارنامه 8 ساله برای خود شما ارضاء کننده است ؟
بسم الله الرحمن الرحیم.بالاخره من در مجموع از آنچه در این 8 سال که گذشت ، راضی هستم. اگر منظور از رضایت این باشد که کار را بی اشکال بدانم، یا بخواهم بگویم که همه چیز از هرجهت دلخواه بوده، نه چنین نبوده است. مواردی هست که شاید بهتر از این هم میشد که انجام بشود. بهرحال با توجه به شرایطی که در کشور بود، همه امکاناتی که هست و این وضعی که همه ملتها و همه دولتها دارند؛ اگر واقع بینانه به این دوره نگاه بکنیم، باید راضی باشیم و خداوند را شکر کنیم.
من تقریبآ به اکثریت نزدیک به تمام اهدافی که ترسیم کرده بودم، رسیدهام. در بعضی موارد از برنامه جلو افتادهایم و بیش از حد انتظار بوده و در بعضی از موارد هم نه. ولی جمعبندی آن برای خود بنده رضایتبخش است و خداوند را شاکرم.
سئوال : چه اهداف و برنامههایی در ذهنتان داشتهاید که هنوز محقق نشده یا زمینه اجرای مناسبی برایش فراهم نبوده است؟
رئیس جمهور :مثلا من فکر میکردم در پایان این دوره از لحاظ فرهنگی با شرایط بهتری مواجه باشیم. در داخل همه چیز از بابت مسائل فرهنگی بر روال مطلوبی که در اهداف انقلاب بوده، قرار داشته باشد.
از لحاظ اقتصادی، فکر میکردم که بعضی از این دو نرخیها در « ارز» و چیزهای دیگر که وجود دارد، دیگر نباشد یعنی وضع کاملا طبیعی شده باشد و احتیاجی هم به دخالت مستقیم دولت نباشد.
در مورد صحنه سیاست خارجی، فکر میکردم که مسائلمان را با عربها به خصوص همسایههای عربمان حل میکنیم. من اهمیت زیادی به این مسأله میدهم؛ چون هماهنگی کشورهای منطقه در سرنوشت منطقه بسیار مؤثر است تا بهانهای برای حضور آمریکاییها و دیگران نباشد، که هم نفت را ارزان ببرند و هم بعنوان یک ابزار تهدیدی در کنار ما باشند. اگر ما و عربها با یگدیگر هماهنگ میبودیم، در سیاست مربوط به خاورمیانه و فلسطین وضع به گونه دیگری پیش میآمد. نمونههایی از این قبیل را شما زیاد میتوانید بشمارید، ولی تفاوتهای فراوان از ابعاد مختلف آنقدر زیاد است که حل نشدن این مسائل تا این حد را میپذیریم.
سئوال : هر برنامهای ممکن است موافق و مخالفی داشته باشد، آثار و تبعاتی داشته باشد و نقاط قوت و ضعفی داشته باشد. به نظر شما آیا میشد از آثار و تبعات تورمی برنامهها جلوگیری کرد؟ آیا میشد برنامه را به صورت دیگری تدوین کرد که چنین تبعاتی را به همراه نداشته باشد؟
رئیس جمهور :اگر دستمان در کارهامان بازباز میبود ، شاید میشد که خیلی کمتر از این تورم داشته باشیم، ولی با واقعیتهای موجودی که ما سرو کار داشتیم، که نه تصمیمگیری ما از هر جهت در اختیار دولت بود و نه نیازها طوری بود که بشود احتمالا همه را تأمین کرد، با شرایطی که داشتیم نتوانستیم همه را تأمین بکنیم . با این محدودیتها، فکر میکنم آن چیزی که انجام شده، بیشترین وجه ممکن در کار بود. بههرحال ما آن وقتی که تحویل گرفتیم، تورم درست روی 5/29 تا 30 درصد بود. ما سالهای اول تورم را پایین آوردیم. به تدریج شرایطی به وجود آمد که یک مقدار هم خارج از اختیار ما بود. دوباره تورم بالا رفت. مجبور شدیم تصمیم بگیریم که دولت دخالت بکند. من در برنامه اولیهام این نبود که دولت دخالت بکند. میخواستیم این وضع را آزاد بگذاریم و خودش « ساختاری » مسأله را حل بکند. در بعضی چیزهایی که شرایط در دست ما نبود، دیدیم که مصلحت است دخالت بکنیم که دوباره سیر نزولی تورم را داشتیم. البته نمیشود ادعا کرد که غیر از این کسی نمیتوانست کاری بکند. ما آنچه که به عقلمان رسید، انجام دادیم. ممکن است اگر مدیران دیگری بودند و افراد دیگری با دیدگاههای دیگری بودند، طور دیگری عمل میکردند. من الان راه دیگری به ذهنم نمیرسد.
سئوال : یعنی حتی امروز هم اگر برگردید به گذشته ، باز هم همین راه و روش را در پیش میگیرید؟
رئیس جمهور :بله ، یعنی اگر برگردیم و بازنگری کنیم، اینطور نیست که بگوییم اگر فلان برنامه را انجام نمیدادیم و کار دیگری میکردیم، اینجور نمیشد. چنین موردی را نتوانستم پیدا بکنم. به نظر من مسیر ممکن و درستی طی شد و باید به آنچیزی که طی شده، راضی باشیم. ضمن اینکه حالا همانطور که مایل هم بودیم، دوباره آمدیم به نزول تورم. این همان چیزی است که میخواستیم؛ یعنی از اول سال تا الان تورم خیلی پایین آمده و این وضعیت همچنان ادامه مییابد و ما داریم کمکم به همانجایی که میخواستیم میرسیم.
سئوال : از شما نقل قول شده که در توجیه آثار و تبعات طرحهای سازندگی و برای بسیج مردم فرمودهاید که « ما باید بازسازی خرابیهای جنگ را هم جزو آثار جنگ بدانیم؛ یعنی فرض کنیم جنگ 16 سال طول کشیده ، آن وقت ، خیلی از مسائل برای مردم و مسئولین قابل تحمل میشود.» ظواهر امر نشان میدهد که این جمله مبنای استراتژی شما در برنامهریزیها بوده ، که ما اگر بازسازی را هم مثل جنگ بدانیم، این عقبهها را مطمئنتر پشت سر میگذاریم. آیا همین طور است؟
اینکه من، کی و کجا این تعبیر را گفته باشم، دقیقآ یادم نیست. ولی حرف درستی است. به هرحال جنگ در میدانهای جنگ تمام شد ولی به هرحال آثارش که باقی بود. البته دیگر جنگ نبود؛ اما آثار آن ، همچنان وجود داشت. سال اول که هنوز حضور دشمن در خاک ما بود، آمادگیها را دانستیم . بعد از آن هم مدتها خرابیهای منابع و تأسیسات اساسی همچون پالایشگاهها و منابع نفت و تلمبهخانهها و چیزهایی که برای ما نیاز جدی بود، باید به هرحال ترمیم میشد. بعدش هم هزینههای فراوانی که ما هنوز هم داریم جور آن را میپردازیم ، مثلا ما اگر مبلغ گزافی الان داریم ، بابت هزینه خانوادههای شهدا میپردازیم، صد و ده بیست میلیارد تومان در سال و نزدیک به همین مقدار را از منابع عظیم بنیاد مستضعفان که میتواند در امور کشور خیلی کارگشا باشد، داریم صرف جنگ میکنیم. بههرحال ما با مشکلاتی که جانبازان و خانوادههای شهدا و فرزندان شهدا دارند- بالاخره اینها فرزندان خوب کشور ما هستند - روبرو هستیم که بایستی با دفت و حساسیت به مسائل اینها رسیدگی شود.
بازسازی نیروهای خیلی مسلح خیلی پرهزینه است. ما این کارها را داریم انجام میدهیم. ما همه منابع استراتژیک دفاعی خودمان را در جنگ مصرف کردیم. باید دوباره به یک نقطه اطمینان بخشی برسیم که مدتها بتواند تدارک بکند که اگر خدای ناکرده حادثهای هم رخ داد، آماده باشیم. چیزهایی از این قبیل هنوز از جنگ هست و آثار جنگ را در عمل باید جبران بکنیم. بخصوص که مسئله صلح با عراق هنوز هم تمام نشده و ما هنوز اسیر داریم. عراقیها هنوز خسارات ما را نپرداختهاند. بخشی از اراضی ما هنوز آلوده به مین و مواد منفجره است. اینها به اندازه دوران جنگ نیست ولی بههرحال در زندگی و تصمیمات ما تأثیر دارد.
سئوال : بعنوان محور برنامهریزی، به نظر میرسد که بین « شتاب توسعه» و «فشار کمتر بر مردم» شما راه و روش اول را برگزیدهاید. یعنی میشد توسعه را با شتاب کمتری به پیش میبردید فشار بر مردم هم کمتر باشد.
فکر نمیکنم اینجور باشد. ماالان آنچه که داریم در بخش مصرف هزینه میکنیم که فشار بر روی مردم کمتر باشد. اگر آنها را بگیریم و به بخش سازندگی بیاوریم ، آن وقت میبینید که شتاب سازندگی خیلی بیشتر میشود و کاملا معلوم میشود که سازندگی چه شتابی داردو ببینید ، حالا که این دو سال اخیر خیلی خوب شده، ما هزینههای عمرانی مان در حدود بین 35 تا 40 در صد شده، هنوز 60 درصد هزینهمان را داریم صرف امور « غیرعمرانی» میکنیم. این یک نکته است. نکته دیگر اینکه خارج از این محدوده، سوبسیدهایی که هنوز به مردم میدهیم برای اینکه فشار را کم بکنیم، خیلی زیاد است، مثلا وقتی که قیمت نفت و فرآوردههای نفتی در ایران تقریبآ یک دهم جاهایی مثل ترکیه و همسایههای ما است و از اروپا که خیلی کمتر هست، این تفاوت و فاصله دارد مصرف مسایل رفاهی مردم میشود. گاز، برق و کلا سوخت هزینه بسیار سنگینی است که اگر شما حساب کنید، رقم خیلی درشتی در میآید. بعلاوه ما هنوز یارانهای که داریم به نان و روغن و قند و شکر و چای و از این قبیل کالاهای اساسی مردم میپردازیم ، فکر میکنم هیچ جای دنیا الان هزینهای به این حد را نمیپردازند که ما بیاییم روغن را که حداقل برای خودمان 150 تومان تمام میشود، به مردم با قیمت خودش بدهیم. ما آن قیمت حلبی را هم نمیگیریم . در مورد قند هم همینطور. گندم را که ما اصلا و تقریبآ هیچ چیزی نمیگیریم. حتی ما پول حمل و نقل و انبارداری آنرا هم نمیگیریم. آنرا کیلویی 60-50 تومان میخریم و آنرابه مردم قیمتهای ارزان میدهیم که نان ارزان باشد.
سئوال : آقای هاشمی شاید یک علت این باشد که قیمت واحد تولید در اینجا بالاست. بعنوان مثال یک نمونهاش را ما در کشت و صنعت کارون شاهد بودیم. در آنجا 11 هزار نفر نیروی کار وجود دارد ولی تولید به آن اندازه نیست. خوب، کاملا معلوم است که قیمت یک کیلو قند و شکر تولیدی این کارخانه چقدر گران تمام میشود. یعنی در واقع نیروی کار ما در مقیاس بزرگی هرز میرود. یک مقدار هم مشکلات ناشی از عدم مدیریت قوی در بعضی قسمتها اثراتش در قیمت تمام شده، محسوس است. اینجا تقصیر مصرف کننده چیست که هزینههای سربار، اینقدر بالاست؟
خوب اتفاقآ آنجایی را که شما مثال زدید، از آن جمله مواردی است که خود دستگاهها هم رویش حرف دارند. علتش هم این است که آنجا در جنگ بکلی منهدم شد و هنوز هم بازسازی آن تمام نشده چون اراضی آن به کلی از بین رفت . دارند اراضی را دوباره قابل استفاده میکنند. بله، آنجا نیروی کار زیادی دارد. بیکار کردن آنها هم کار آسانی نیست. در خوزستان بخاطر شرایطی که دارد، آن طرفتر هم هفت تپه است که آنهم همین شرایط را دارد و مثل این است ولی یک بنگاه اقتصادی است که آن موردی که شما گفتید یک مورد استثنایی است. بهرحال از خارج هم که میخریم، تقریبآ همین است. حال آنکه در داخل داریم تولید میکنیم. ما گندم و شکری را که از خارج وارد میکنیم، از آنچه که در داخل میخریم ، گرانتر است ولی همان را هم به قیمت تقریبآ مفت به مردم میدهیم.
به علاوه ما یک کارهایی میکنیم که در دوره بازسازی ، توجه اقتصادی و مادی ندارد و در دوره « شتاب سازندگی » کسی این کار را نمیکند، ولی ما به خاطر مصالح کشور این کار را کردهایم، اینها بعضآ حتی بازگشت اقتصادی هم ندارد. ما اگر بخواهیم مثلا یک واحدی را در تهران یا اصفهان بسازیم، یک بازدهی دارد ولی اگر برویم در کنار مرز، در جای ناامن یا دور از امکانات بسازیم، یک هزینهای در ساخت و هم بازده آن دارد ولی ترجیح میدهیم به آنجا برویم؛ بخاطر مسائل انسانی و عدالت که اینها شتاب سازندگی را به یک معنا کم میکند. من معتقدم این شتابی که برای سازندگی گرفتیم، یک شتاب معتدلی است و دلیل عمده آن هم این است که شما میبینید در عمل چنین اتفاقاتی رخ داده است که به هر حال امروز بعد از چند سال، تورم سی درصدی سالهای اول، امروز تورم 12 تا 13 درصدی شده است. در ماهی که دارد میگذرد، ما اگر ترکیه را که یک کشوری شبیه به کشور ما هست، با خودمان مقایسه کنیم، الان تورمشان 90-80 درصد است. ما را در این شرایط باید با آن کشور مقایسه کنید.
سئوال : به نظر میرسد که برنامههای توسعه در اهداف کلان خود موفقیتآمیز بوده ولی در زندگی روزمره مردم ، هنوز اثرات چندان محسوسی از آن منعکس نشده است. موانع و مسائلی که بر این زمینه مستقیمآ تأثیر میگذارد، از دیدگاه شما کدامند؟
من این حرف را هم قبول ندارم که محسوس نشده ، بسیار هم محسوس است. اگر این توسعه نبود، باید شما میفهمیدید که در زندگی مردم چه خبر بود؟ مثلا اگربرق نداشتید و حالا باز هم ظهرها خاموشی داشتید، شبها خاموشی داشتید، کارخانههایتان کار نمیکردند، یا اگر ما گاز نکشیده بودیم و شما الان بایستی نفت سفید وارد کنید. ما الان به اندازه یک میلیون بشکه نفت گاز طبیعی مصرف میکنیم . ما برای رسیدن به این وضعیت ، هزینههای بسیار هنگفتی صرف کردهایم. البته اگر لوله گاز نکشیده بودیم، پالایشگاه را نساخته بودیم، شما الان باید چه مقدار بنزین و گازوئیل و نفت سفید از خارج واد میکردید و به مردم میدادید؟
در مورد اشتغال هم اگر این کارهای عمرانی نبود، کسی هم کار نمیکرد و اشتغالی نبود. ما وقتی که کار خود را شروع کردیم، 15 درصد بیکاری بود و عملا هم بیکاری خیلی بیشتر بود. بعضی از آن کارهایی هم که انجام میشد، کارهای مؤثری نبود. اگر این کارها شروع نشده بود، الان بیکاری به 20 تا 25 درصد رسیده بود و مردم مقروض بودند. اگر این دانشگاهها را توسعه نداده بودیم و شما الان یک و نیم میلیون نفر دانشجو در دانشگاهها نداشتید، فکر کنید اگر یک میلیون از این بچهها دیپلم بیکار بودند یا به خارج رفته بودند، در کشور چه اتفاقی میافتاد؟ حالا وقتی که این حرفها را میزنیم، شما آن فرضی را نکردهاید که اگر اینها نبود چی میشد؟ فرض کنید اگر ما اینها را به پارچه و یخچال و به رادیو و تلویزیون و آن چیزهایی که بعضی فکر میکنند هنوز هم بایستی با ارز 7 تومان بخریم و به مردم بدهیم ، آیا فکر میکنید باز هم این کار در زندگی آنها مؤثر بود؟
سئوال : این مواردی که فرمودید، همگی به موارد کلان برنامه بر میگردد.
نخیر این جزو زندگی مردم است.
سئوال : در حالی که مردم به درآمدها و زندگی روزمره خودشان نگاه میکنند، گزارشهای کارشناسی نشان میدهد که رشد حقوق نزد حقوق بگیران به قیمتهای ثابت سال 65 رشد منفی داشته است. در این زمینه علت عدم تطابق رشد و درآمد و هزینه را شما چگونه ارزیابی میکنید؟
این هم یک دروغ بود. یک دروغ جایی گفته شده که بعضی روزنامهها هم تیترش کردند. اولا آنرا در سال 65 نگفته بود و در سال 57 گفت و به آن موقع برگشته بود. از آن سالی که برنامه شروع شد، ما میگوییم، ما الان داریم از برنامه دفاع میکنیم نه از دوران جنگ .چون الان با آن دوران اصلا قابل مقایسه نیست . از دوران برنامه تا بهحال ما همیشه یک کمی از تورم جلو بودیم . همین دیروز که با تأمین اجتماعی جلسهای داشتم، یک بررسی کردند و میزان تورم که با دقت در این 8 سال اندازهگیری شده است، 595 است و رشد پرداختشان 638 هست یعنی در مجموع، رشد این مقدار بیشتر از تورم است.
سئوال : خوب این مربوط به تأمین اجتماعی است ، در کل ساختار اداری چطور؟
نه خیر، این به مستمری بگیران و حق پرداخت به افراد تحت نظر آنها مربوط است، اما در بخش دولتی هم تقریبآ همینطور است یعنی آنرا قطعی ببینید و اگر تردید داشتید، ارقام موجود است و تورم و پرداختها را مقایسه کنید. عملا" مردم الان بیشتر از دوران قبل از برنامه مصرف میکنند. بیشک ! مصرف در زندگی مردم روشن است. من اصلا قضیه را به یک جای دیگری برگرداندم .
یعنی اگر مصرف بود، بچههایشان اصلا مدرسه نمیرفتند . شما اکر مدرسه نداشتید، چکار میکردید؟ بچههای شما به دانشگاه رسیده باشند ولی دانشگاه اگر نبود، خارج هم که نمیشد بروند. اگر بچه شما خارج میخواست برود چه میکردید؟ اگر شغل نداشتند و برای بچههای خودتان این چیزها نبود، چه میکردید؟
سئوال : بهرحال کسی منکر نقاط قوت نیست. بحث روی مواردی است که اثراتش در زندگی مردم محسوس نبوده است.
بله، سئوال درست همین است که چه چیزهایی در زندگی مردم مؤثر بوده است؟ من میگویم در آن زندگی ، یک چیزهایی مؤثر بود و حالا چون واقع شده، دیگر آنرا حساب نمیکنند و در نظر نمیگیرند ولی فقط میگویند حالا هست. بله ، هست ولی چگونه بوجود آمده؟ این دوتا را باید از هم جدا کنید. من میگویم مصرف الان بیشتر از گذشته است. این مربوط به قسمت اول سئوال شماست و آنهایی که اگر نبود مصیبتی برای مردم بود. خوب اینها در برنامه پیش بینی شده و به نتیجه هم رسیدیم. اگر اتفاق نمیافتاد، بد بود. مثلا مصرف پروتئین الان برای ما مهم است که مجموعآ گوشت سفید و قرمز از جمله ماهی و مرغ و تخم مرع، میگو و چیزهایی از این قبیل را که حساب میکنیم، مصرف را بجایی رساندهایم که استانداردهای جهانی برای مصرف مردم ، آنرا تعریف کرده است.
سئوال :یعنی واقعآ همه مردم از این شرایطی که شما فرمودید، برخوردارند؟
ممکن است حالا بعضیها برخوردار نباشند ولی ما در کشور بطور میانگین حساب میکنیم. به یک مصرف بسیار متعادلی در نیازهای پروتئینی ، لباس و حتی مسکن مردم در میان مردم میرسیم که در کشور ما هست.
سئوال : در واقع وقتی یک کارگر و حقوق بگیر میبیند که یک سد و یا یک طرح بنیادی افتتاح شده، قاعدتآ خیلی خوشحال میشود. ولی به هرحال باید بتواند جوابگوی مسائل روزمره زندگیاش و افراد تحت تکفل خودش هم باشد.
این حرف را قبول دارم، ولی کارگری که حقوقش بیشتر از تورم رشد داشته ، میبیند که زندگیاش بهتر شده است. البته ممکن است توقعات برای مصرف هماهنگ با پیشرفت کشور نباشد. روزگاری مردم فکر میکردند که اگر یخچال نداشته باشند، مهم نیست و اصلا شاید به فکر یخچال هم نبودند ولی اکنون همه فکر میکنند که در ابتدای زندگی به یخچال ، تلویزیون و اقلام دیگر لوازم خانگی نیاز دارند. به همین دلیل امروز به خاطر اینکه توسعه کشور، متناسب با سطح توقعات مردم نبوده ، ما احساس کمبود داریم.
سئوال : آنچه که به عنوان نمونه ملموس میتوان به آن اشاره کرد، تأثیر این مسائل در نظام آموزشی کشور است احساسی مبتنی بر این امر وجود دارد که کشور به سوی « آموزش طبقاتی » پیش میرود. به این معنا که ثروت عامل تعیین کننده در تخصیص امکانات در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان است یعنی اگر کسی با حقوق متعارف بخواهد زمینههای رشد فرزندانش را در « مدارس غیرانتفاعی » فراهم کند، باید از خیلی از چیزهای زندگی روزمرهاش بگذرد و حال آنکه این امر برای بسیاری از مردم امکانپذیر نیست.
این از همان حرفهایی است که معمولا روزنامه جمهوری اسلامی برآن اصرار دارد و به نظر من یک بعدی قضاوت میکند.
سئوال :و اتفاقآ حرف درستی هم هست ....
حالا ببینید با این توضیحاتی که میدهم درست است یا نه؟ میخواهم از شما بپرسم چند درصد از دانش آموزان کشور تحت پوشش مدارس غیر انتفاعی هستند که شما میگویید آموزش طبقاتی شده است .
سئوال : قطعآ شما رقم دقیق تری دارید و میتوانید بیان بفرمائید، ولی ما فکر میکنیم در جوامع شهری بین 10 تا 15 درصد را شامل میشود.
شما آمارهایتان درست نیست .
تعداد افراد تحت پوشش مدارس غیرانتفاعی به 500 هزار نفر هم نمیرسد. در دانشگاهها هم دولت با همه تلاش و اولویت ، درصدد توسعه دانشگاهای دولتی است ولی با این وجود ببینید که اینهمه جوان پشت کنکوری داریم. با تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی ما توانستیم تقریبآ معادل دانشجویان دولتی را آموزش دهیم. اگر این دانشگاه نبود، فکر نمیکنید که این تعداد جوانان چه میکردند؟ آیا همه میتوانستند برای ادامه تحصیل به خارج بروند؟
سئوال : در اصل وجود چنین دانشگاهی بحث نداریم و اگر روزنامه جمهوری اسلامی در زمینه دانشگاه آزاد انتقادی داشته ، در زمینه اصول ارزشی بوده است. ضمنآ سئوال مامعطوف به « آموزش و پرورش » بود و فعلا در اینجا دانشگاه آزاد اسلامی مورد بحث ما نیست.
حالا فکر میکنید که اگر در آموزش و پرورش نظام طبقاتی وجود داشته باشد، آخرش به کجا میرسد؟ در نهایت عدهای به عنوان دیپلم فارغالتحصیل میشوند، برخی با معدل 18 ، عده دیگری با معدل 16 .
سئوال : آقای هاشمی رفسنجانی! در واقع امکان رشد برای فرزندان کسی فراهم است که سرمایه بیشتری را برای رشد و شکوفایی او هزینه کرده باشد و دقیقآ اشکال همین جاست. به علاوه قطعآ توجه دارید که معدل 16 و 18 در همه مدارس از نظر سطح علمی یکسان نیست، یعنی سطح علمی آنها متفاوت است.
ببینید، شما اگر به جای دولت باشید و امر برای شما دایر باشد بر اینکه یا بچههای مردم درس نخوانند، یا ما برای آموزش از امکانات خود مردم هم استفاده کنیم ، کدام یک را استفاده میکنید؟ آیا اینکه ما از امکانات مردم برای تحصیل فرزندان خودشان استفاده میکنیم، کار خطایی است؟ تازه این تعداد هم 500 هزار نفر در مقابل 20 میلیون دانشآموز کشور است که چیزی نیست.
سئوال : ممکن است تعداد کم باشد، ولی نقطه شروع یک نظام طبقاتی در سیستم آموزشی کشور است.
اینطور نیست، ضمن اینکه ما به شدت به دنبال توسعه و بهبود وضعیت مدارس دولتی هستیم. شما فقط شهریها را میبینید ولی روستاها را نمیبینید که ما امکانات آموزشی را برای فرزندان روستایی که از کوچکترین امکانات محروم بودند، فراهم کردهایم. حتی برای آنها مدارس شبانه روزی ایجاد نمودهایم. مهمتر از همه اینکه شما لابد یادتان هست که حضرت امام خودشان دستور استفاده از امکانات مردم را در نظام آموزشی کشور صادر کردند و دستور امام پشت سر این قضیه بود. البته ما خودمان هم با این قضیه موافق بودیم.
سئوال : ولی بنظر میرسد که امروز یک فاصله طبقاتی محسوس بین محرومین و حقوقبگیران جامعه با مرفهین و ثروتمندان وجود دارد. علت و عوامل مؤثر در ایجاد این وضعیت چه بوده است؟ چه کسی مسئول جلوگیری از این وضعیت است؟
تعبیر اینکه امروز و پس از اجرای برنامه توسعه به چنین وضعیتی رسیدهایم، از تعابیر نادرستی است که من قبول ندارم. من معتقدم که ما با اجرای برنامه توسعه اقتصادی توانستهایم مقداری از این « شکاف طبقاتی » را کم کنیم. آمار و ارقام مستند حکایت از این دارد که دریافتی دو «دهک» بالای جامعه کم شده و دریافتی دهکهای پایین اضافه شده است.
بله ، من هم معتقدم که در زمان جنگ مسائلی از فبیل نابسامانیهای اقتصادی و چند نرخی بودن ارز و از همه مهمتر ارز 70 ریالی باعث ایجاد بازارهای سیاه شد.
نقطه قوت برنامه اول و دوم و دوره سازندگی این بوده که از بیشتر شدن شکاف طبقاتی جلوگیری کرده و رشد آنرا معکوس نموده است.
سئوال : یعنی شما معتقدید که در دوره سازندگی چنین طیفی بوجود نیامده و آنهاهم که بودهاند، تحلیل رفتهاند و کم شدهاند؟
بله، من معتقدم که جهت آن معکوس بوده است و اکنون دریافتی دهکهای بالا کمتر شده است.
سئوال : در همین راستا، اخیرآ رهبر معظم انقلاب نسبت به ایجاد نوکیسهها به عنوان یک طبقه سرمایه دار مرفه هشدار دادهاند. شما نگرانی ایشان را چطور ارزیابی میکنید؟
بالاخره در جامعهای مثل جامعه ما ممکن است که چنین اتفاقی بیفتد و گاهی امکان دارد که صاحبان مشاغلی به دلایلی پولدار بشوند. ما به صورت آرمانی هیچوقت نمیخواهیم که افرادی به طور نامشروع و یا با حرکتهای غیر مقبول به ثروتهای بی حسابی برسند، ولی این قبیل موارد همیشه با شدت و ضعف متفاوت وجود داشته و ماباید تلاش کنیم و مراقبت داشته باشیم که شاهد پیدایش ایجاد چنین طیفی نباشیم.
سئوال : پس ، در حقیقت جای نگرانی جدی وجود دارد.
بله. ما همیشه باید مراقب باشیم تا چنین طبقهای شکل نگیرد و رشد نکند. رهبر معظم انقلاب نیز همواره هشدار را دادهاند تا ما به طور جدی و با چشمان باز مراقب باشیم.
سئوال : بنظرمیرسد که انتخابات ریاست جمهوری منشاء تحولات جدیدی شده است. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: « دوران تازهای از حیات نظام مقدس جمهوری اسلامی آغاز شده است. تلقی شما در این مورد چیست؟
انتخابات ریاست جمهوری صحنه جدیدی از لحاظ تعداد آرا و کیفیت آرا بود. بنظر من هم این نکته قابل توجه است. اینکه حالا این انتخابات تغییر و تحول عمدهای در شرایط انقلاب بوجود آورده باشد، من اینطور فکر نمیکنم. البته حضور مردم در صحنه و آزادی مردم ، حرکت مطلوبی بود. ما باید از شرایطی که این حضور مردمی پیش آورده است، در جهت بالندگی کشور و جامعه و حفظ مردم در صحنه استفاده کنیم.
سئوال : این اقبال عمومی را چطور میشود تفسیر کرد؟ رای مردم در معرض داوریهای گوناگونی قرار گرفته است. برخی رای مردم را نوعی « رای به تحول » تفسیر کردهاند و بعضی گفتند که امید به نوآوری است. ارزیابی خود شما در این باره چیست ؟
انتخابات اخیر، قطعآ بی پیام نیست. البته در هر مورد که اغراق صورت بگیرد، اشتباه است. ولی باید گفت که از این پس باید برداشت تازهای از افکار و خواستههای مردم صورت بگیرد. رقابتهایی که در کار بود، جریانهایی که مقابل هم بودند و شعارهایی که طرفین مطرح کردند، این مجموعهها باید مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد.
قصد ندارم وارد انگیزههای حضور بیشتر مردم درصحنه و نوع آراء مردم بشوم و فقط به طور کلی اشاره کردم.
سئوال : بعضیها ترکیب آراء انتخابات را تا حد غافلگیر کننده تفسیر کردهاند. شاید یکی از دلایل آن ، فقدان وجود احزاب و شکلگیری تشکلهای قوی در جامعه است که بدنه سیاسی و حجم حضور آنها از قبل بدرستی و با اطمینان ، قابل لمس نیست. آیا شما چنین کمبودی را حس نمیکنید؟
غافلگیر کننده بود، به این معنا که تا اواخر دوران تبلیغات انتخاباتی ، برداشت ناظرین غیر از این چیزی بود که به وقوع پیوست ولی برای ما که از هفتههای قبل در جریان افکار سنجیها بودیم ، غافلگیر کننده نبود.
بله ، البته اینکه اگر در جامعه احزابی ، وجود داشته باشند که شعارها، برنامهها و اهدافشان تعریف شده باشد و طرفدارانشان هم شناخته شده باشند، در آنصورت بهتر میتوان از قبل نتایج انتخابات را پیشبینی کرد- البته با چند درصد تفاوت قابل پیشبینی است - ولی در جامعه ما که احزاب مشخصی وجود ندارند، اکثریت افراد جامعه در روزهای آخر تصمیمگیری میکنند و پس از شنیدن همه حرفها از طرفهای مختلف تصمیم خود را مشخص میکنند.
سئوال : در رابطه با عدم شکلگیری احزاب در جامعه ما و فقدان تحزب ، همیشه با این مشکل مواجه بودهایم که تشکلهای غیر قابل لمس همواره مثل « توده عظیم یخ » بودهاند؛ یعنی فقط بخش کوچکی حدود 10 درصد آنها از بیرون قابل رویت است و حجم عظیم آن از دید ما مخفی مانده است. چگونه میتوان این مسأله راحل کرد؟
تعبیر ملموسی کردید. بله ، این مشکل وجود دارد. در تمام سیستمهای انتخاباتی دنیا، تحزب تنها راه حل است وآنهاکه مبتکر سیستمهای دمکراسی جدید هستند، همه دارای نظام حزبی میباشند، بعضی دو حزبی و بعضی چند حزبی.
من خیلی روشن میگویم که در سیستم انتخاباتی جدی، وجود احزاب یک ضرورت غیر قابل تردیداست.
سئوال : در تبلیغات انتخاباتی همه ما فقدان یک قانونمندی کارآمد را کاملا لمس کردیم. در واقع ضرورت تعیین خطوط قرمز و مرزهای مجاز تبلیغاتی را احساس کردیم. آیا در این زمینه فکری شده است؟
ما برای جلوگیری از بداخلاقیهای انتخاباتی، « قانون » داریم و تجربههای متعددی به صورت قانون درآمده است ولی ما مقداری در اجرا و نظارت بر اجرای قانون ضعفیف هستیم. من معتقدم با همین قانون موجود و سختگیری در اجرا، میتوان این انضباط دلخواه را بوجود آورد.
قبول دارم که متأسفانه در تبلیغات انتخاباتی ، این انضباط وجود نداشت. البته این مخصوص کشور ما نیست. شما هر انتخاباتی را که در هرجا ملاحظه کنید، حتی در آنجاهایی که با تجربههای دمکراسی زیادی دارند، میبینید که این حوادث با شدت و ضعف تکرار میشود.
سئوال : ولی در نظام اسلامی سطح توقعات بالاست و حتی نادیده گرفتن یک تخلف هم قابل قبول نیست.
من هم نظر شما را قبول دارم و معتقدم برای ما ، این یک مسأله ارزشی ، است. بله ، در جامعه مبتنی بر اخلاق اسلامی نباید چنین صحنههایی وجود داشته باشد که متأسفانه بود. البته من فکر میکنم که طبیعت رقابتها نمیتواند به آسانی از این مسائل رها شود. مگر اینکه تلاش همگانی برای اصلاح امور تبلیغات انتخاباتی و بالابردن سطح اخلاق و فرهنگ جامعه صورت بگیرد.
سئوال : مجلس در ابتدا همراهی دلگرم کنندهای را با رئیس جمهور منتخب اعلام کرد ولی این روزها بعضی زمزمههای مخالفتهایی را سر دادهاند. آیا محتمل است که لیست وزرای پیشنهادی رئیس جمهور منتخب در مرحله کسب « رای اعتماد» با مشکل روبرو شود؟
نمایندگان مجلس بر اساس قانون حق دارند که به هر کس که خواستند، رای بدهند. این حق آنهاست و نمیتوان آنها را منع کرد. ولی آنچه که من به عنوان تجربه از مجلس دارم، اینست که نمایندگان مجلس در نهایت وجدانشان را قاضی میکنند و ماجراجویی نمیکنند. اگر افراد مناسبی از سوی رئیس جمهور به مجلس معرفی شوند، فکر میکنم با اشکال چندانی روبرو نخواهند شد.
سئوال : آقای خاتمی در تبلیغات انتخاباتی اعلام کرده بودند که هیچ رئیسجمهوری در ایران از کمکها و ارشادات آقای هاشمی رفسنجانی بی نیاز نیست. بخشی از این مسأله به همراهی و همفکری برای مسائل جدید باز میگردد و قسمتی هم به انتقال تجربیات جنابعالی و سایر همکارانتان به مدیران اجرایی باز میگردد. در این زمینه چه طرحی برای همکاریها و انتقال تجربیات ریخته شده است.
نیازی به یک طرح خاص وجود ندارد. ما که با ایشان رفیق هستیم. طبعا ایشان هر وقت که لازم بود، با ما مشورت میکنند. ما هم اگر نظراتی به ذهنمان برسد، به ایشان منتقل میکنیم. به علاوه ما، در مجمع تشخیص مصلحت میتوانیم برای اتخاذ سیاستهای صحیحتر به دولت کمک میکنیم.
در مجموع به نظر میرسد که ایشان در زمینه استفاده از تجربیات ، مشکلی نداشته باشد.
سئوال : آیا چارچوب همکاریها شکل گرفته است؟
تا به حال در حد برگزاری چند جلسه مشورتی بوده که یکی از آنها همین امروز و قبل از آمدن شما بود که با آقای خاتمی درباره مسائل مهم بحث کردیم.
سئوال : مجمع تشخیص مصلحت با شرح وظایف جدیدی شروع به کار کرده است. شأن و جایگاه این مجمع در کلیت نظام در کجاست؟ فوق سه قوه است؟ هم عرض آنهاست؟ یا فقط نقش نظارتی و مشورتی برای رهبر دارد؟
وظایف مجمع تشخیص مصلحت صریحآ در قانون اساسی آمده است. در زمان حضرت امام ، بن بستی دیده میشد که در مواردی بین مجلس و شورای نگهبان اختلاف نظر پیش میآمد. البته در ساختار قانون اساسی هم راهحلی برای آن موارد، در نظر گرفته نشده بود. لذا مجمع تشخیص مصلحت ابتکاری برای خروج از این بن بست بود تا این مجمع در موارد اختلافی حرف آخر را بزند. امروز آن راهحل جزو قانون اساسی پیشبینی شده است.
مسأله دیگر حل معضلات و مشکلات جامعه است که بر عهده مجمع تشخیص مصلحت است. گاهی در جامعه مشکلاتی پیش میآیدکه به این سادگی حل نمیشود. لذا رهبر آنرا به « مجمع » ارجاع میدهند که این حالت قبلا هم وجود داشت؛ مثلا قانون مواد مخدر و قانون تعزیرات را مجمع تصویب کرد.
کار سومی که تا بحال به آن عمل نشده بود و جدید تلقی میشود، بحث مشورت رهبری با مجمع و ارائه نظر کارشناسی مجمع در تعیین سیاستهای کلی نظام است. به این صورت که ایشان تعیین کننده سیاستهای کلی نظام است. به این صورت که ایشان ، سیاستهای مورد نظر خودشان را به « مجمع» ارجاع میدهند. آنجا پس از مشورت ، نظریه مشورتی و کارشناسی به خدمت رهبر ارائه میشود. ایشان هم در صورت قبول این نظر، آنرا اعلام میکنند.
پس در این وظیفه خاص مجمع نقش «مشاور» را دارد، ولی در دو وظیفه قبلی مجمع جنبه « تصمیم گیری » دارد.
سئوال :ولی محور «مستشار عالی رهبری» کاملا تازگی دارد.
این بخش تا بحال عملی نشده بود؛ یعنی ایشان سیاستهای کلی را خودشان به مجلس میفرستادند یا به دولت میدادند و در برنامه گنجانده میشد. به مجمع نمی فرستادند و جدیدآ بعد از این تصمیمات جدید، این جنبه مجمع تشخیص مصلحت، اجرایی شد.
سئوال :یعنی در واقع جایگاه مجمع به عنوان « فوق سه قوه» تثبیت شده است. اینطور نیست؟
ریس جمهور :تعبیر « فوق سه قوه» تعبیر خوبی نیست . ولی اگر مجمع مجمع مصوباتی داشته باشد، قوای دیگر نمیتوانند آن را نقض کنند.
سئوال : در واقع ، این مجمعی است که سران سه قوه هم هرکدام در آن فقط « یک رای » دارند.
بله، همینطور است.
سئوال : از دیدگاه شما آیا مجمع تشخیص مصلحت میتواند یک اهرم تصمیمگیری مؤثر برای حفظ شتاب حرکت نظام اجرایی و تعادل سیاسی در جامعه باشد.
مسئولیتهای مجمع همین چیزهایی است که عرض کردم رفع اختلاف مجلس و شورای نگهبان، رفع معضلات ، مشورت دادن به رهبری .
سئوال :انتخابات اخیر از دیدگاه شما تا چه اندازه میتواند بر روی تعادل و توازن سیاسی در جامعه اثر بگذارد؟
اینکه تا چه اندازه، این را نمیتوان حدس زد ولی بهرحال مؤثر است. به هرحال آراء مردم، مسائل
جدیدی را نشان داد که باید روی آن فکر و حساب شود.
سئوال :آیا این نتیجه ، بر توازن سیاسی جامعه اثر گذاشت؟
ریس جمهور:قطعآ بی اثر نیست. نظرات مردم همواره مورد توجه مسئولان نظام بوده است.
سئوال :تلقیشمادربارهعملکردفراجناحی چیست؟آیامیشوددرترکیب دولت همهرا راضی کرد؟ چگونه؟
البته هیچگاه نمیتوان همه را راضی نگاه داشت. ولی من خودم تعریف روشنی دارم. آدم باید «لایقترین» را برای انجام کارها انتخاب کند. حال از هر جناحی که باشد، تفاوت نمیکند. باید تصمیمات را در چارچوب مصالح یک جناح محدود نکند و ملی و عمومی فکر کند. اگر این تعصبات جناحی را نداشته باشیم، این مصداق روشنی از « فراجناحی» است. من خودم در کابینه و در مجلس و در حزب همین گونه عمل میکردم و تجربه خوبی از این بابت دارم.
سئوال : ما یک تعبیری در روزنامه داریم که براساس آن معتقدیم جناحها مثل سبدهایی هستند که باید فقط گلهای آن را انتخاب کرد و باصطلاح «گلچین» کرد. در هر جناح بهرحال نیروهای خوبی وجود دارند و نیروهایی هم هستند که نمیشود زیاد روی آنها حساب کرد. گلچین بهترینها از همه سبدها میشود « عملکرد فراجناحی » ، آیا تعبیر شما هم همین است؟
بله، مثال خوبی زدید و من هم قبول دارم و با آن موافقم . مصلحت جامعه همین است.
سئوال :در واقع اگر بخواهیم نیروها را بطور دربست از یک جناح انتخاب کنیم، خوب و بد مخلوط میشوند.
بله. این همان تعصب جناحی است.
سئوال :در یکی دو سال اخیر بعضیها نگرانیهایی درباره حفظ روند توسعه و سازندگی را بطور جدی مطرح کردهاند. این نگرانی امروز تا چه حد موضوعیت دارد؟
من نگران نیستم. سازندگی الان به ساختار جامعه وارد شده است. برنامه 5 ساله هنوز 5/2 سال آن باقی مانده و طرحهاتصویب شده، بودجه آنها به تصویب رسیده و منابع طرحها تا آخر برنامه 5 ساله در نظر گرفته شده است. اینها را دیگر نمیتوان جابجا کرد و تغییر نداد. چون هر تغییری در آنها هم باید در دولت تصویب شود، و هم باید مجلس راجع به آنها تصمیم گیری کند. الان هم در برنامه 5 ساله معلوم است که چقدر راه میسازیم . چقدر بندر میسازیم، چقدر راهآهن میسازیم. چه مقدار نیروگاه خواهیم داشت، چه مقدار سد خواهیم داشت. حتی نرخ و درصد آنها هم معلوم شده است که مثلا چند درصد رشد کشاورزی داشتهایم. چند درصد رشد صنعت، چند درصد بیکاری و چند درصد نیروی انسانی ما رشد میکند. اینها همه معلوم شده است؛ هم شاخص آنها تعیین شده و هم نرخ و عدد آنها و هم بودجه آنها. امکان تغییر آنها در برنامه فعلی دیگر وجود ندارد.
موضوع : مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی (2)
مکان سخنرانی یا مصاحبه : تهران
زمان سخنرانی یا مصاحبه : 244 1376
مدت : آدرس فایل : 7534
صفحه نوار : ت=AثB کدنوار : 3062
سئوال :با این همه، آیا تغییر و تحولات در ساختار نظام اجرایی ممکن است بر روی سرنوشت طرحهای نیمه تمام اثر بگذارد؟
البته بطور محدود ممکن است ولی فکر نمیکنم که بر روند کلی آن تأثیری بگذارد.
سئوال :یکی از آینده نگریهای تحسین برانگیز دولت شما ، طرح موضوع « توسعه ایران 1400 » بوده است ....
این فکر چه اهداف و انگیزههایی را در بر میگیرد؟
این یک شعاعی بزرگتر از برنامه 5 ساله است. ما قبل از اینکه کارمان شروع شود، اصلا برنامه نداشتیم و سال به سال تصمیم میگرفتیم. برنامههای 5 ساله هم مرسوم دنیاست و ما از این 2 برنامه راضی هستیم. کشورهایی که وضعشان تثبیت شده است ، دورنمای اقتصاد خود را در بیشتر از یک دوره 5 ساله روشن میکنند . خیلی کارها هست که فکر و اجرایش در یک برنامه 5 ساله نمیگنجد و معمولا 10 سال ، 20 سال و 25 سال طول میکشد. ما ربع قرن را در نظر گرفتیم. افق آن روز را مشخص میکنیم. اگر این افق را در سیاستهای کلی به تصویب مجلس رساندیم ، آن موقع برنامههای بعدی که تنظیم میشود، خودش را با آن افق تطبیق میدهد. مثلا وضع دانش ما باید به کجا برسد؟ وضع برخورداری از مسکن به کجا برسد؟ برخورداری از امکانات رفاهی به کجابرسد؟ هر چیز شاخصی را تعیین میکنیم و رقم آن را درست یک برنامه درازمدت و کلی مشخص میسازیم.
سئوال :یعنی معتقدید که زیربنای توسعه کشور به حدی اطمینان بخش برنامه ریزی شده که میتوانیم 25 سال آینده را بدقت و بدرستی ببینیم؟
بله. این کار الان قابل محاسبه است و ما الان آماده شدهایم و طرح اول ما همه چیزش روشن است مثلا همین راهآهن . الان ما به این نتیجه رسیدهایم که طول راهآهن ما باید 24000 کیلومتر باشد. ما هم نیازها را دیدهایم و هم امکانات را یا مثلا در صنعت فولاد فلان مقدار، پتروشیمی فلان مقدار.
سئوال :بعضی موارد در برنامهریزیها از اختیار ما خارج است؛ مثلا قیمت نفت . الان سقف قیمت اوپک 21 دلار است که مجلس در 18 دلار برنامه ریزی کرده است و حال آنکه ما زیر 18 دلار، نوسان قیمت داشتیم. قیمت نفت در سالهای اخیر خیلی نوسان داشته و در واقع ضربههای جدی به کشورهای صادر کننده نفت وارد شده و آنها از درآمدهای اطمینان بخش، محروم شدهاند. همین باعث اختلال در اقتصاد برنامهریزی شده آنها گردیده است. آیا ما میتوانیم برای 25 سال آینده یک افق روشنی را پیشروی جامعه داشته باشیم؟
البته به نکته مهمی اشاره کردید ولی این مقدار نوسان را معمولا در برنامه ریزیها پیش بینی میکنند. یک حد متعادلی را در نظر میگیرند و تغییرات و جابجائیهای احتمالی را هم معمولا در محاسبات و برنامه ریزیها منظور میکنند.
سئوال :در برنامهریزی کلان کشور، یک تلقی اینست که « نیروی انسانی ، زیربنای توسعه » است. ارزیابی شما در این زمینه چیست ؟برای دستیابی به مرحلهای که نیروی انسانی ، مشکل جدی برای توقف یا کاهش شتاب طرحهای توسعه نباشد، چه راه حلهایی ارائه شده است؟
بله . من در این زمینه هم ، تجربه دارم و همچنین قضاوتها را میپذیرم . لذا اولویت را به تربیت نیروی انسانی دادهایم. برنامه تربیت نیروی انسانی مشخص است. در سالهای اخیر هم اولویت را به «مقاطع تکمیلی» دادهایم که دیگر به لیسانس اکتفا نکنیم و به سراغ نیروهای متخصص و فوق تخصص برویم.
سئوال :آیا در این جمع بندی به این نتیجه رسیدهاید که آموزش و پرورش بایستی اولویت نخست نظام در برنامه ریزیها باشد؟
مجموعه آموزش را بگویید؛ یعنی هم آموزش و پرورش و هم آموزش عالی مثلا الان برای ما تحقیقات ، اولویت نخست را دارد، بلکه فصل آموزش هنوز برای ما رتبه اول را دارد. اینها برای ما اصل است.
سئوال :در کارنامه دولت شما، محرومیت زدایی و تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی ، چقدر نقش داشته است ؟
یک نقش بسیار کلیدی بنیادی داشته است. تأسیس دفتر مناطق محروم ، هزینههای فراوانی که صرف «محرومیت زدایی » کردهایم جاهایی مثل کمیته امداد وبنیاد شهید وبنیاد جانبازان و بهزیستی و تأمین اجتماعی را که تقویت کردیم و بطور کلی جبران عقب ماندگی در مناطق محروم همیشه مد نظرمان بوده است.
سئوال :ظاهرآ جنابعالی از محرومیت زدایی و عدالت اجتماعی تعابیر و تعاریف خاصی دارید، مثلا شما ایجاد یک سد را هم جزو محرومیت زدایی بحساب میآورید. آیا ممکن است در این زمینه قدری توضیح بدهید؟
ببینید ، محرومیت زدایی دو بُعد دارد؛ یک بخش آن این است که دست محروم را بگیریم و به او پول بدهیم. این یک بخش از کارهایی است که ما انجام میدهیم ولی بخش دیگر که مهمتر است، اینست که کارهایی بکنیم و شرایط را طوری بسازیم که دیگر محروم بوجود نیاید. مثلا اشتغال ایجاد کنیم، تمرکز سرمایه برای مناطق محروم به وجود آوریم و درآمد درست بکنیم. تعبیری که در دنیا هم مرسوم شده و همه مثال میزنند، این است که بجای آنکه به کسی ماهی بدهیم، باید تور ماهیگیری بدهیم تا خودش ماهی بگیرد. من فکر میکنم کارهای زیربنایی و اشتغال زا و تولید، مآلا ریشه فقر را در کشور میسوزاند.
سئوال :برنامههای اقتصادی بهرحال بر روی « ارزش پول ملی » کشور اثر داشته است. چه طرحهایی برای حفظ و تقویت ارزش پول ملی وجود دارد؟
الحمدلله این طرحها آثار خود را نشان داده و مدتی است که تثبیت شده است. شرایطی درست کردهایم که تولید بالا برود. اگر تولیدات را بالا ببریم و ثروت واقعی کشور را بالا ببریم، پولمان هم پشتوانه پیدا میکند ولی اگر بخواهیم همیشه با تولید نفت به ارز مورد نیازمان برسیم و بعد پولمان را نگه داریم ، یک روزی نفت تمام میشود و پول بیپشتوانه میشود.
همیشه پشتوانه هر پول ملی ثروت آن کشور و تولید آن کشور است و اصولا برنامه ما هم در همین جهت است.
چه برنامهای ؟
سئوال :مثلا ادامه سیاست حفظ نرخ ارز به مبلغ 300 تومان که در این روزها مورد سئوال قرار گرفته است.
نه ، مورد سئوال واقع نشده است. منظور شما، موضوع فروش واریزنامهها در بازار بورس است. آن هم در جهت تقویت ارزش پول ملی است. کسانی که صادر کننده هستند، حق وارد کردن جنس را هم دارند. این حق را در بازار آزاد میفروشند. این تا امروز بی نظام بوده است و دلالها میخرند. ما به این سیستم ایراد داریم . به آنها گفتیم که داد وستد خود را در بورس متمرکز کنند و در آنجا کارها را انجام دهند. بانک مرکزی بعنوان رقیب ، نقش تعیین کنندهای در اینجا دارد و نرخ واریزنامهها را تعیین میکند. هر وقت بخواهد از دست خارج شود، بانک مرکزی میتواند آن را مهار کند. این سیستم بسیار مناسبی است.
سئوال : ما کشور جوانی هستیم. بیش از نیم جمعیت در زیر سنین جوانی قرار دارند. در چنین شرایطی چه طرحهایی میشود برای استفاده از نیروی جوان کشور و جهت دادن و هدایت آنها ارائه کرد؟
کاملا برنامه ریزی کردهایم و برای تحصیلات آنها برنامه داریم. در کارهای سازندگی زمینههای اشتغال فراهم کردهایم و در توسعه کشور از آنها استفاده میکنیم.
سئوال :آیا صرف تشکیل یک شورا بنام شورایعالی جوانان ، چیزی را در صحنه تغییر میدهد؟ عملکرد این شورا و اهداف آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
این شورا یک نهاد اجرایی نیست و هماهنگ کننده است. شورا از مجموعه آموزش و پرورش ، تربیت بدنی و امثال آنها که در اختیار جوانان است، تشکیل شده تا کارهای جوانان را پشتیبانی کند.
سئوال :در بسیاری از کشورها و جوامع، به جوانان بعنوان «قشر مشکل آفرین» مینگرند. حال آنکه جوانان ما در طول دوران جنگ و سازندگی ، بعنوان «قشر مشکل گشا» نقش خود را بخوبی ایفا کردهاند. حالا همین جوانان مشکلات جدی و عمدهای درخصوص زندگی فردی و خانوادگی دارند. برای حل این مشکلات از جمله گرانی ، ازدواج ، مسکن واوقات فراغت و ... چه تمهیداتی اندیشیده شده است ؟
ما فکر میکنیم که سرمایهگذاری عظیمی که در آموزش و پرورش و حرفه و فن و توسعه صنعت، سازندگی و رشد اقتصاد کشور داشتهایم. اینها همه نشان دهنده آینده نگری ما برای نسل جوان است، چون نسل آینده اگر بیاید و این چیزها نباشد، پایش در هواست. مشکل ما هم با کسانی که در این برنامهریزیها سختگیری میکنند، همین بوده است. یک عده دنبال مسائل روزمره هستند و فقط میخواهند روزشان را شب و شبشان را روز کنند. ما احساس مسئولیت میکنیم و معتقدیم که باید کارهایی بکنیم که خیالمان نسبت به آینده راحت باشد. ما مسائل زیربنایی را حل کردهایم. برای جوانان از همین حالا فکر مسکن و شغل و رشد و سایر چیزهایی را که مورد نیازش هست ، کردهایم. دورهای فرا میرسد که جوان به طور طبیعی در این بستر حرکت میکنند و لازم نیست که دیگر راجع به هر مسأله او بطور جداگانه فکری بکنیم. برنامهها گسترده هستند. اگر به دقت مطالعه کنید، میبینید که پیشبینیهای حساب شدهای در برنامهریزی برای جوانان و نوجوانان داریم.
سئوال :در صحنه روابط خارجی به نظر میرسد که گهگاه دچار مشکلات جدی بودهایم. در مناسبات با جامعه اروپا، ماجرای افغانستان و ... بنظر شما این مسائل تا چه اندازه اجتناب ناپذیر بود؟
ما یک مسأله اساسی داریم. به هرحال نظام ما با ویژگیهایی که دارد با توجه به شرایط منطقه و جهان یک نظام نامانوس برای دنیا، به ویژه برای کشورهای غربی است. ارزشهای ما با آنها بطور طبیعی برخورد میکند. به خاطر این موارد ، ما با آنهاعکسالعملها و چالشهایی را داریم و خواهیم داشت ولی یک مقدار چیزهایی هم هست که ممکن است از سوء عملکردهای دولتهای دیگر ، یا مدیریت ما باشد. حوادثی را هم در این رابطه داشتهایم ولی ریشه اصلی همان مسیر خاص خود ماست که آنها از مسیر ما راضی نیستند و دنبال بهانه میگردند و حوادثی پیش میآید. به نظر ما یک مقدار از این مسائل قابل مهار کردن است ولی بخش دیگر آن مسائلی است که دنیا باید با آن خو کند.
سئوال :مسأله افغانستان به یک معضل بزرگ منطقهای تبدیل شده که حتی بر روی «امنیت ملی» ما هم کم و بیش اثر گذاشته است. چه تدابیری اندیشیده شد تا تبعات این مشکل را برای ما مهار کند؟
بله. مسأله افغانستان یک فتنه ریشه داری شده است. ما خیلی تلاش میکنیم که گروههای آنجا را قانع کنیم که با نزاع نمیتوانند مسائل خود را حل کنند ولی تا به حال موفق نبودهایم.
چند نکته در افغانستان مهم است؛ یکی اختلافات نژادی است. پشتونها و تاجیکها و ازبکها و غیره مطرح هستند. یکی مسأله مذهبی است و شیعهها و سنیها مطرحند و یکی هم باندهایی هستند که منافعشان را با تعصب گروهی و باندی جستجو میکنند. منافع خارجی هم بسیار قابل توجه است. افغانستان از قدیم مورد نظر دولتهای منطقه بوده است. شورویها میخواستند از طریق افغانستان به آبهای جنوب برسند. غربیها هم میخواهند روسیه را دور از آبهای گرم نگاه دارند. افغانستان از این نظر میدان حساسی است . اقوامی هم که آنجا هستند، هر یک در کشور مجاور خود ریشه دارند؛ پشتوها در پاکستان ، تاجیکها در تاجیکستان و ایران ، ازبکها در ازبکستان و غیره. این امر، وضعیت را مشکل کرده است و در آنجا یک رهبری جامعی هم وجود ندارد که بتواند این معضل را حل کند. باند مافیایی مواد مخدر هم خیلی موثر است که وضع را همین طور نگاه دارد.
سئوال :به هرحال ما تا چه حد میتوانیم این وضع را تحمل کنیم.
ما نمیخواهیم تحمل کنیم و طبعآ مایل نیستیم که این وضع ادامه پیدا کند. خیلی هم تلاش میکنیم که آن را مهار کنیم ولی فقط تا این حد موفق بودهایم که از انفجار بیشتر آن جلوگیری کردهایم.
سئوال :مناسبات ما با آلمان غالبآ یکی از بهترین موارد رابطه بوده است. با توجه به اینکه آنها حساسیتهای ما را درک میکردهاند و خط قرمز نظام ما را میدانستهاند، چه عواملی باعث شد که آنها تا این حد جلو بیایند؟
من فکر میکنم نفوذ آمریکا و اسرائیل بر رسانههای آلمان و فشاری که از این طریق بر دولت آلمان وارد آوردند ، مهمترین عامل بود؛ یعنی قضه بر دولت آلمان تحمیل شد.
سئوال :آلمانها حتی منافع خودشان را هم نتوانستند تضمین کنند.
بله، همینطور است. آنها با اینکه تشخیص هم داده بودند که این وضعیت به زیان آنها تمام خواهد شد ، معالوصف نتوانستند منافع خود را حفظ کنند. کاری که آنها کردند، یک انتحار بود یعنی مجبورشان کردند که اینطور عمل کنند.
سئوال :بنظر شما اینکه بعضی از شخصیتها مطرح کرده بودند که قضیه میکونوس به هر کجا ختم شود، در ایران طوفانی به پا نخواهد شد، در ایجاد این وضع تأثیر نداشت؟
به هرحال آلمانها خودشان هم از عاقبت کار با خبر بودند.این عاقلانه نبود که دوست 100 سالهای مثل ایران را به خاطر یک ادعای واهی و بی ارزش از دست بدهند. این با استانداردهای یک رابطه سیاسی سالم ، هماهنگی نداشت.
سئوال : استراتژی ما از ابتدای انقلاب سیاست نگرش به جهان سوم بود. برای تأمین و تحقق بود. این سیاست لازم است بسترهای مناسبی فراهم شود. در این زمینه چه کارهایی انجام شده است؟
اولا در سالهای قبل از برنامهها ما نمیتوانستیم به کشورهای جهان سوم، غیر از دوستی و محبت خدمتی بکنیم. از زمان جنگ با آن مشکلات جنگ چیزی نداشتیم ارائه بکنیم. بعد از جنگ هم گرفتاریهای داشتیم تا به اینجا رسیدیم. با اجرای این دو برنامه ، زمینههای مساعدی پیدا شده که ما به جهان سوم ارائه کنیم. جهان سوم هم خوشبختانه فهمیده که ایران میتواند خیلی برای آنها کمک باشد. الان ما بعنوان یک رقیب جدی برای آمریکا و استعمار غرب در کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی میتوانیم حضور پیدا بکنیم. در طرحهایشان ، در آموزش آنها و در تجارتشان بگونهای به آنها کمک میکنیم که مجبور نباشند دیکته آنها را بنویسند. اینها فهمیدند، هم آفریقاییها فهمیدند و هم آمریکاییها .
اگر خوب دقت بکنید ، ملاحظه میکنید که آنها چهارچشمی مواظبند که ایران به آنجاها نرود تا نمونههای موفقی از همکاری خوب را ارائه بدهد که خواسته و توقع این ملت عقب افتاده را بالا ببردو حرکت ایران خیلی میتواند آنها را آگاه بکند. اینها هم فهمیدند که ایران الان امکانات خوبی دارد، سوء نیت هم ندارد . حس نوعدوستی دارد و دنبال استعمار و این حرفها هم نیست. در هر صورت شرایط خوبی ایجاد شد. البته به همین اندازه هم برای ما مشکل درست شده است. آمریکاییها و بعضی از دولتهای غربی، خیلی مواضبند که نگذارند مانمونههای افتخار آمیز و موفقی از همکاری و کمک را برای آنها ارائه کنیم، مثلا ما اگر آنجا برویم سد بسازیم ، کشاورزی آنها را سروسامان بدهیم، امکانات مردمی را برای آنها قابل استفاده بکنیم، که در گذشته اینطور چیزهانبوده . خبرش به سرعت پخش میشود . همین که یک قراردادی منعقد میکنیم، یکباره مثل بمب منفجر میشود. الان تقاضای زیادی از آفریقا دنبال ما است ولی فشار هم روی آفریقائیها بسیار جدی است که بسوی ما حرکت نکنند.
بهرحال این میدان بازشده و مبارزه شروع شده است. ما پشتوانه مان ، امکانات فنی و تجربههای سازندگی است وبا حسن نیتی که در دوران کارمان نشان دادهایم، به نظرم راه باز شده است. حالا چقدر ما بتوانیم از این راه استفاده بکنیم، این را اراده و پشتکار ما تعیین میکند.
سئوال : در سالهای اخیر و مشخصآ بعد از جنگ نفت تلاش آمریکا بر این بوده که با نزدیک کردن نظرات اعراب با اسرائیل با ترکیه و ارتباط تنگاتنگ آنها با برخی جمهوریهای آسیای میانه موضع جمهوری اسلامی را نزد این کشورها دچار اختلال کند. نگرانی درباره این تحولات در دوران ریاست جمهوری شما تا چه حد جدی بوده است؟
این نگرانی همیشه جدی بوده است. ما عملا هم همیشه این مشکل را داشتهایم و الان هم نمیگذارند که اوضاع خلیج فارس حل فصل بشود و از امکانات آنجا به خوبی استفاده شود. میبینید در شمال هم وقتی ما حضور پیدا میکنیم، حتی در دریای خزر هم مزاحمت درست میکنند. قضایایی را که در آذربایجان بوجود میآورندو همین مسأله افغانستان از این نمونههای مزاحمت است . آنها درست ارزیابی کردند و اگر ما با این امکاناتی که بدست آوردیم آزاد باشیم، اتفاقات دیگری میافتد و بر جغرافیایی سیاسی دنیا تأثیر میگذارد.
سئوال :وجه و اعتبار جمهوری اسلامی در دنیا را شکا تا چه حد ناشی از عظمت انقلاب میدانید و تا چه حد ناشی از تلاشهای دیپلماتیک میبینید؟
اساس و بنیان اعتبار نظام، در اصل انقلاب است. ولی تلاشها را هم نباید بیتأثیر بدانیم.
سئوال :فکر نمیکنید که در برخی از تلاشهای سیاسی ما یک مقدار کندتر از تحولات جهانی حرکت کردهایم.
در ارزیابی باید به موانع هم توجه کرد. موانع خیلی جدیای در کار است. بالاخره آنها در بعضی جاها مقتدرند، امکانات و نفوذ دارند. خیلیها سرنخهای قدرت جهانی در دستشان است. تبلیغات دارند، پول دارند. خیلی چیزها دارند و بطور جدی جلوی حضور ما را میخواهند بگیرند و گاهی هم میگیرند. لذا نباید یک طرفه ارزیابی کرد.
سئوال :با تمام این مسائل ، آیا بهرحال شما از کارنامه دیپلماسی ما راضی هستید؟
من حرف اولم را زدم که گفتم در همه مراحل میتوانستیم بگوییم به آنچه میخواستیم و آنچه که شده، در موارد زیادی مقداری فاصله دارد. در اینجا هم همینطور است و مشکلاتی که خارجیها ایجاد میکنند، خیلی عمیق است و خارج از دولت یک مقدار باید با احتیاط قضاوت بکنند. شما وضعیت ما را مثلا با ترکیه مقایسه کنید. یک جریانی با انتخابات آزاد روی کار آمد. اربکان و حزب رفاه یکسال هم دوام آوردند. ولی دیدید که بالاخره گردن کلفتهای دنیا چکار کردند؟ اینجوری او را از میدان بیرون کردند. من فکر میکنم در همه موارد، هرجا که یک چنین حرکتی از اسلام و نیروهای مسلمان ببیند، یک چنین سدهای بزرگی جلوی آن هست.
سئوال : گهگاه جنابعالی مطبوعات را مورد لطف و مرحمت قرار میدهید و میفرمایید مطبوعات عوامند ، آیا واقعآ جمعبندی شما از مطبوعات در همین یک جمله خلاصه میشود؟
نه . بهرحال خدماتی که مطبوعات ارائه میکنند، خیلی زیاد است. آن بحث عوامی در همان چیزهای سابق ما هست که با شما بحث میکردیم. من میگویم آن آینده نگری و مسایل بنیانی در تبلیغات مطبوعات به اندازه توجه به مسایل روز دیده نمیشود. این حرف من است. عوامی اینجاست. همه بحث ها به خصوص آن موقعها که بیشتر میگفتم «عوام» مربوط به موقعی بود که ما میخواستیم خرج بعضی چیزها را صرف سازندگی بکنیم و طرحهای بزرگ را اجرا بکنیم و در برخوردها کم حوصلگی میدیدیم. این تعبیرات بیشتر مال آن زمان است.
بهرحال این نکته را هم بگویم که من با کمک مطبوعات بود که توانستم این کارها را انجام بدهم و به پیش ببرم. هیچکس منکر این واقعیت نیست که مطبوعات دوران انقلاب ، در حفظ روحیه بسیج مردم برای حمایت از نظام در دوران جنگ و سازندگی نقش غیرقابل انکاری داشتهاند.
سئوال :آن آزادمنشی که جنابعالی نسبت به مطبوعات نشان دادید، در این دوران 8 ساله برای ما بسیار ارزشمند است و ما به سهم خودمان از برخورد متین شما با مطبوعات متشکریم.
آزادی مطبوعات برای من بسیار شیرین است. وقتی که ببینم اینها آزادند، یک کمی اگر آدم حوصلهاش در یک بخش سر میرود ، حرفهای آنها شیرین است، و من هم به مطبوعات حق میدهم. بالاخره کار آنها ارتباط با مردم است. چیزهایی را که مردم میخواهند در مطبوعات هست. واقعآ هم در جمعبندی از عملکرد و برخورد مطبوعات در این دوران که یک دوران سختی هم بوده راضیام. بالاخره من هم که نمیتوانم بگویم آنها رفتار خودشان را با سلیقه من تنظیم کنند. آنها هم میفهمند بعضیهایشان هم بهتر از من میفهمند و چرا نظر خودشان را نگویند؟ ما از اظهار نظر مطبوعات هم منتفع شدهایم.
سئوال :البته ما سعه صدر شما در برخورد مطبوعات را کاملا درک میکنیم. آن حرفها را هم یک شوخی دوستانه تلقی میکنیم، ولی بهرحال دیگران که رفتار بزرگان را شاخص قرار میدهند از این برخوردها با مطبوعات الگو میگیرند. از جمله در شهرستانها و همین تهران در بعضی وزارتخانهها و ارگانهای مختلف ، عمدتآ با مطبوعات خیلی برخوردهای غیر دوستانه صورت میگیرد. بعضیها چیزی جز تعریف و تأئید را قبول ندارند و حتی در بعضی مواقع در برخورد با مطبوعات شمشیر را از رو میبندند در این مورد تلقی شما چیست؟
رئیس جمهورباخنده:البته من شمشیر روزنامه جمهوری را تیزتر و برنده تر از دیگران میبینم.
سئوال :ولی آن سعه صدری که در جنابعالی میبینیم، در برخورد بعضی از مسئولین حتی در ردههای پایین مسئولیت ، سراغ نداریم. بهرحال گاهی وقتها بعضی از تعابیر که البته ما این تعابیر را به جان و دل میخریم، ولی ممکن است روی دیگران اثر کند که آنها این برخورد آزادمنشانه و سعه صدر لازم را با مطبوعات نداشته باشند و از همان یک کلمه ، الگو بگیرند.
این درست نیست . بهرحال آنها باید این دوستی ما با مطبوعات را ببینند.
سئوال :«اکو» را تا چه اندازه موفق میبینید. اساسآ چنین مجموعهای ظرفیت رشد و ارتقاء دارد؟ با توجه به ناهمگونی بعضی اعضاء اساسآ زمینه مثبتی را برای همفکری میبینید؟
من کارنامه اکو را موفق نمیبینم. البته دلیلش هم وجود اهداف مختلف و متفاوت در مشارکت کشورهای در این سازمان است. ترکیه خودش به بازار مشترک اروپا وصل است وبه یک نحوی هدف خودش را دارد و بقیه هم به طرق دیگر. ولی وجود سازمان و ادامه حیات آنرا لازم میدانم، فکر میکنم نفس وجود سازمان، کار ضروری و مفیدی است. همین مقداری هم که آثار سیاسی و گاهی هم اقتصادی دارد، خوب است؛ یعنی بودش از نبودش مفیدتر است. ولی باید شرایط را مناسبتر کنیم که از ظرفیت سازمان بیشتر استفاده بکنیم ولی در کل من از وضعیت سازمان راضی نیستم.
سئوال : به نظر میرسد که روابط ما با کشورهای حوزه خلیج فارس تدریجآ به قوام و استحکام نسبی نزدیک میشود. چه راهکارهایی برای پایداری این روابط میبینید؟
من مشکل اصلی در این منطقه را ، نفوذ آمریکا و انگلیس میدانم . آنها مصلحتشان نیست که ایران با این کشورهای همسایه و مسلمان صمیمی باشد. خوب عواملی هم همیشه باری تخریب در اختیار دارند. در مذاکرات ما با این برادران عرب ، آنها هم مصالح خودشان را تشخیص میدهند و میبینند که مصلحت این است و لازمست که ما با هم رفیق باشیم و همکاری بکنیم. ولی بالاخره آن استعمارگران هم بهرحال یک سرپلهایی دارند قدرتهای ریشه دار قدیمی که استعمار اینجا بوده ، سنگینی خودش را دارد. اینکه تا چقدر بگذارند که این ارتباطها پایدار باشد و موفق بشود، جای سئوال و تردید دارد.
سئوال :فرستاده ویژه پادشاه عربستان اخیرآ با جنابعالی دیدار داشت. با توجه به مسایل فراوانی که برای بحث و گفت و گو بین دو کشور وجود دارد، محور اصلی پیام ریاض بود؟
ایشان که نامهها را آورده بود از آقای ملکفهد و آقای امیرعبدالله در مورد کنفرانس سران اسلامی و آنها تقویت کرده بودند که این برای من مهم بود. هر دوی آنها تأکید کرده بودند که این کنفرانس برای مسلمانها مهم است و ما میخواهیم کمک کنیم که در ایران بخوبی برگزار بشود و بیاییم . البته نگرانی از مسأله خاورمیانه هم داشتند و از کنفرانس قطر نگران بودند. طبعآ مایل بودند با این وضعیت جدیدی که در خارومیانه بوجود آمده یک قدری بیشتر با ایران حرف بزنند و همکاری و همفکری داشته باشند. ما هم استقبال کردیم.
سئوال :زمینههای لازم برای تحقق سیاست جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد پیمان امنیت جمعی در خلیج فارس تا چه حد فراهم است؟
مانع عمده ، همان آمریکا و انگلیس هستند که نمیگذارند شکل بگیرد. خود برادران عرب ، با ما مشکلی ندارند. آمریکا اگر مانع نشود ، زمینه فراهم است ولی مانع جدی است.
سئوال :به عنوان آخرین سئوال، میخواستیم ارزیابی شما را درباره روزنامه جمهوری اسلامی جویا باشیم.
روزنامه شما واقعآ یک روزنامه آرمانی و جدی است . روزنامهای است که همراه انقلاب زاییده شده و در حزبی که در جمهوری اسلامی فقط برای پاسداری از انقلاب بوجود آمده بود، متولد شد. نیروهایی هم که آمدند، همه آنها هم با همین انگیزه وارد شدند و شما خط اصلی را از اول تا کنون بدرستی حفظ کردهاید. چهره غالب روزنامه همین وفاداری به آرمانهای انقلاب و دفاع و پاسداری از آن بوده و هست. روی همان هم گاهی در مورد چیزهایی که در غیر این مسیر میبینید، بی تابی میکنید و برخورد تندی میکنید. علت آنرا هم درک میکنم که ناشی از همین حسن نیت است. اگر در مواردی بعضی تندیها را قبول نداشته باشم، مطمئنم که نیت خیر و انگیزه خدمت به انقلاب و نظام و مردم حاکم است بالاخره خدمات فراوانی که میکنید، بعضی از چیزها بیشتر قابل تحمل میشود در مجموع، من این روزنامه را خیلی دوست دارم. بچههایی را که آنجا کار میکنند، همکاران صمیمی خودم میدانم.
سئوال :بنظر جنابعالی عملکرد روزنامه در خلال انتخابات اخیر چطور بود؟
در مورد عملکرد روزنامه شما در انتخابات ریاست جمهوری هم باید بگویم، جالب بود.در مجموع بهرحال روزنامه همان طبیعت منصفانه خودش را حفظ کرد. هیچگونه سیاسی کاری ندیدم که احیانآ شما را از مسیری که داشتید، دور کند.
سئوال :آقای هاشمی از اینکه وقت گرانبهای خودتان را در اختیار خوانندگان روزنامه جمهوری اسلامی قرار دادید، سپاسگزاریم.
من هم از عملکرد و حسن نیت شما ممنونم. سلام مرا به همه بچههای صمیمی روزنامه برسانید. امیدوارم فرصتی پیدا کنم و سری هم به روزنامه جمهوری اسلامی بزنم.
سئوال :از برخورد صمیمانه شما متشکریم و بی صبرانه در انتظار دیدار شما در دفتر روزنامه هستیم.