استفاده زیاد از رادیو پیام
اطلاع رسانی سریع
اخبار از کارهای خوب
È قبل از هر چیز اگر پیشنهادی درباره رادیو پیام دارید، بفرمایید تا استفاده نماییم.
É بسماللّهالرحمنالرحیم، من از رادیو پیام زیاد استفاده میکنم. معمولا در جاهایی مثل دفتر و ماشین از رادیو پیام استفاده میکنم. اخباری که شما به موقع و سریع در اختیار مردم میگذارید، خیلی در بالا بردن اطلاعات مردم و به موقع رسیدن خبر کمک میکند. برنامههای دیگر، مثل برنامههای فرهنگی، سرگرمی و موسیقیها که دارید، چیزهایی است که نیاز مردم است. در مجموع باید قبول کنیم که یک سری نیازهایی را که مقدور است، تأمین میکنید.
È خدمت شما رسیدیم که برنامهای را برای شروع جنگ تهیه کنیم. روز سی و یکم شهریورماه برنامه ویژهای را در رادیو پیام داریم که مزاحم مسؤولین شدیم. از مسؤولینی که در اوایل جنگ و شروع شدن حملهی نظامی عراق در صحنه بودند، خواستیم خاطراتی را که فکر میکنند، شنیدن آن برای مردم جالب باشد بگویند. شما یکی از ارکان نظام هستید و خاطرات شما در روزهای اوّل جنگ و لحظه حمله عراق به ایران جالب و قطعآ برای شنوندگان جذاب خواهد بود. حالات روحی جنابعالی و اینکه در آن لحظه توسط چه کسی و از چه طریق خبر را شنیدید؟ چه احساسی پیدا کردید؟ مجموعه این سوالات مدّ نظر ما بود که انشاءالله روز سی و یکم بخش کنیم. هر چه از روزهای اوّل به عنوان خاطره در ذهن دارید و خدمت امام رسیدید، روحیات ایشان چگونه بود؟
É در آن زمان مسؤولیتی در امور نظامی نداشتم. رئیس مجلس بودم. البته حوادثی که چند ماه قبل در مرزها اتفاق افتاده بود و اظهاراتی که صدام کرده بود و تحلیلهایی که میشد، یک نوع انتظار درگیری ایجاد کرد.
حضور در مجلس در
زمان شروع جنگ
عدم آمادگی ایران
برای جنگ با عراق
حمله هواپیماهای عراق به
تهران در زمان شروع جنگ
مسؤولیت جنگ و صلح
در دست امام(ره)
روحیه مصمم و نیرومند امام در
زمان حمله عراق به ایران
خودمان طمعی نداشتیم. چون در حال بازسازی ارتش بودیم. سپاه هم خیلی جوان بود. اصولا فکر جنگ در مغز ما نبود. ما به انقلاب فکر میکردیم که میبایست فرصتی به آن داده میشد تا دنیا با آن آشنا شود.
لحظهای که صدای هواپیماها و انفجار در تهران شنیده شد، در مجلس بودم. نگرانی نسبتآ شدیدی در مجلس و نمایندگان پیدا شد. شخصآ خیلی مضطرب نشدم. علت هم این بود که ما سالها به این مسایل عادت کرده بودیم و روحیه ما روحیهی آرامشطلبی نبود. خبر دادند که فرودگاه بمباران شد. فورآ جمعی از نمایندگان را به فرودگاه فرستادیم. البته بر خلاف انتظار ما بود که عراق تهران را بزند. این اتفاق را خیلی بعید میدانستیم. فکر میکنم مهندس چمران که با مسایل نظامی هم آشنا بود، همراه جمعی رفتند. خبر آوردند که حمله نمایشی بود و اتفاق زیادی در فرودگاه نیفتاده است. فرود گاه میتواند فعّال باشد.
چند ساعت بعد روشن شد که عراق به تعداد زیادی از فرودگاهها و پایگاهها حمله کرده است. پایگاهها مهمی مثل همدان، تبریز، دزفول و خیلی از جاهای دیگر مورد حمله قرار گرفت. مذاکرات ابتدایی را در مجلس انجام دادیم و من خدمت امام رفتم. ایشان فرمانده کلّ قوا بودند و اعلام جنگ و صلح به عهدهی ایشان بود. لذا میبایست نظر ایشان را میدانستیم. ایشان را هم خیلی آرام یافتم. گفتند: که صدام اجل خودش را نزدیک کرد. با این تعبیر برخورد کردند و فرمودند که حیثیت نیروهای مسلّح ما با این حمله آسیب دید و باید تجدید حیثیت شود. حرفها زیاد بود. امّا زیاد یادم نیست. امّا در مجموع روحیهی ایشان بسیار نیرومند و مصمم بود.
شب به ستاد مشترک ارتش رفتیم. بنیصدر آن موقع جانشین فرماندهی کلّ قوا بود. در زیر زمین، ستاد اتاق جنگ را تنظیم کرده بودند. تا آن موقع
درخواست فرماندهان نظامی
برای عدم موافقت با توقف
جنگ
ضربههای زیاد نیروهای
هواییبه عراق در اوایل جنگ
سفر به مناطق جنگی جنوب
در زمان شروع جنگ
آنجا راندیده بودم. با جمعی از دوستان مجلس به آنجا رفتیم. جلسهی مهمی بود. بحثهایی شد که قاعدتآ ضبط است. مسئلهای که برای ما مهم بود، این بود که فرماندهان نظامی آنجا از من به عنوان رئیس مجلس میخواستند که خدمت امام بگوییم، که با توقف جنگ موافقت نشود تا آنها قدرت خودشان را نشان بدهند و از حیثیت ارتش دفاع کنند. من هم به آنها قول دادم بدون نظر و مشورت آنها تصمیمی نمیگیریم. آن شب طراحی شده بود که نیروی هوایی ایران جواب عراق را بدهد. البته برای زمینی هم فکری شده بود. انصافآ نیروی هوایی آماده بود. قبلا یک مقدار ما را میترساندند و میگفتند : امکانات نیروی هوایی آمریکایی است و قابل استفاده نیست. مستشاران آمریکایی رفتند و فرماندهان روحیه ندارند. ولی زود ثابت شد که اینگونه نیست. انصافآ نیروی هوایی در آن روزهای اوّل ضرباتی به عراق وارد کرد که دهها برابر خساراتی بود که عراق در حملهی غافلگیرانه به ما وارد کرده بود.
روز اوّل ما که میتوانست روز دلهره باشد، اینگونه گذشت. بعد از ملاقات امام و بحثی که در اتاق جنگ شده، وضع دفاع روشن شد و از آن به بعد حوادث بهوجود آمد.
Èاوّلین نقطه عملیاتی که حضرتعالی رفتید، کدام منطقه عملیاتی بود.
Éیک سفر یه آبادان رفتم. در همان سفر به دزفول هم رفتم. به اهواز هم رفتم. بنیصدر به اهواز رفته بود. یک زیر زمین در دزفول بود که پلّههای زیادی هم میخورد. گفتند : هوای آن در تابستان قابل تحمّل و از لحاظ حفاظتی هم خوب است. ما اوّل به آنجا رفتیم. شهید رجایی، آیتالله خامنهای و آیتالله بهشتی هم بودند. در دزفول تا نزدیکی محل درگیری رفتیم تا از خط مقدّم بازدید کنیم. فکر میکنم در آبادان تا جایی که خمپاره اندازهای ما مستقر بودند، رفتیم. بعد به غرب و پادگان ابوذر رفتیم. در آنجا با شهید شیرودی و دیگران مذاکره داشتیم. روزهای اوّل جنگ به این مناطق رفتم.
Èاز شما متشکریم که در این مصاحبه شرکت فرمودید.
Éانشاءالله موفق باشید.