در آستانه پانزدهمین سالگرد شهادت مظلومانه آیت الله بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران باوفای انقلاب اسلامی، حجةالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی ، رئیس جمهوری ، در مصاحبهای با تجلیل از شخصیت آیت الله بهشتی، به تشرحی ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این فاجعه درجامعه پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی در آغاز این مصاحبه اظهار داشت: سالگرد این فاجعه بزرگ را به خدمت همه مردم عزیزمان بخصوص خدمت خانوادههای عزادار تسلیت عرض میکنم. وی در مورد ارزیابی خود از این فاجعه جانگداز گفت: هفتم تیر برای انقلاب ما فصل جدید را باز کرد و حقیقتا نقطه عطفی شد. تا این تاریخ مردم به صف بندیی که اول انقلاب به وجود آمده بود، توجه دقیق نداشتند. صف بندیی که یک طرفش نیروهای مخلص انقلاب و هواداران واقعی اسلام و آنهائی که از ابتدا در شکل گیری انقلاب حضور داشتند، قرار گرفته بودند و در طرف دیگر افرادی که آمده بودند که از انقلابی که نیروهای مخلص به رهبری امام راحلمان به پیروزی رسانده بودند، بهرهگیری کنند. طبعا با تبلیغات و شانتاژها و شیوه خاص خودشان، بسیاری از مردم را هم فریب داده بودند. حوادث متعددی اتفاق افتاد تا رسیدیم به هفتم تیر که این فاجعه مردم را هوشیار وبیدار کرد ،مردم متوجه شدند که تفاوت این دو صف و جبههبندی در چیست و هر یک چه ماهیتی دارند، لذا من با قاطعیت میگویم ، این واقعه فصل جدیدی از لحاظ توجه افکار عمومی در تاریخ ما بود و از آن به بعد شرایط با آنچه قبل از هفتم تیر بود، خیلی تفاوت کرد.
آقای هاشمی رفسنجانی، در خصوص سابقه آشنایی خود با شهید مظلوم آیتالله بهشتی و تداوم تحکیم این آشنایی در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب گفت: آشنایی ما به سالهای 1335 در قم که من و شهید بهشتی طلبه بودم ، برمیگردد. منتهی ایشان از ما یک مقدار جلوتر بودند و سنشان ه بیشتر بود. اوایل، ما ایشان را با یک مقدار فاصله میشناختیم، بعد ما مکتب تشیع را با شهید باهنر وبعضی دیگر از دوستان شروع کردیم. چون در آن کار با شهید بهشتی همکاری میکردیم، آشنائیمان بیشتر شد. بعد از شروع مبارزات خیلی به هم نزدیک شدیم و اصحاب سر بودیم. این آشنایی ها عمیق شد و در یک سری کارهای علمی هم با هم همکاری میکردیم، بعد ایشان (شهید بهشتی ) به تهران تبعید شدندو از تهران برای اداره مرکز اسلامی به هامبورگ رفتند.
سالها طول کشید، ایشان آنجا بودند و ما در ایران بودیم. بار دیگر ایشان احتمالا در اواخر سالهای حدود 1350 به ایران برگشتند. قبل از سال 1350 ، دوباره همکاریهای ما برای مبارزه نزدیک شد ، البته قبل از این زمان نیز همکاری خوبی داشتیم، ولی ایشان در ایران نبودند. پس از سال 1350 هم همکاری تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن نیز ادامه پیدا کرد.
رئیس جمهوری ، در تشریح ابعاد شخصیتی شهید مظلوم آیتالله بهشتی، گفت: شهید بهشتی از یک بعد، یک اسلام شناس نیرومند بودند. اسلام شناسی که من میگویم، منظور فقط آشنایی با علم کلام نیست، بلکه ایشان اسلام را با همه ابعادش میشناختند. واقعا فقیه، مجتهد و صاحب نظر در علوم متداول حوزه ، فقه، اصول ، ادبیات ، منطق ، فلسفه ، تفسیر و بحثهای اخلاقی و امور دیگری که در حوزه رایج است، بودند. مزیتی که آن زمان ایشان بر خیلی از طلاب دیگر داشتند، این بود که دانشگاه رفته بودندو با دانشگاه هم آشنابودند. رشته تحصیلی ایشان در دانشگاه فلسفه بود، البته فلسفه در حوزه قویتر از دانشگاه است. در دانشگاه شکل فرمولی موجود را داشت، ایشان به معنای اخص، کار آموزشی هم میکردند که در دوره متوسط بود. از ایران که رفتند آشنائیشان با دنیا خیلی قویتر شد. این گونه شخصیتی را در آن زمان ما کم داشتیم. با اروپا، آمریکا ، فلسفه غرب و از این قبیل به خوبی آشنا شدند. زبان انگلیسی را از زمان طلبگیشان میدانستند. چون در قم هم که بودند در دبیرستان درس انگلیسی میدادند. آلمانی را نیز در آلمان یاد گرفته بودند و به دو زبان انگلیسی و آلمانی به روانی صحبت میکردند. بعد سیاستمداری و مسائل سیاسی و مبارزاتی ایشان نیز مشخص است. در حقیقت باید بگوئیم ایشان شخصیت جامعی بودند و با دانستن دو زبان نیرومند روز ، ابعاد شخصیتشان وسیعتر شده بود.
آقای هاشمی رفسنجانی با اشاره به فاجعه هفتم تیر و حضور همزمان رهبر معظم انقلاب در بیمارستان، در مورد حوادث شب هفتم تیرماه و حادثه ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب اظهار داشت: اصولا میدانید، بعد از این که منافقان، ملی گراها و از قبیل اینها متوجه شدندکه رای اکثریت را در جامعه ، جناح حزب الله دارد، آنها به فکر از بین بردن نیروهای بسیج کننده این جناح افتاده بودند. از ترور شهید قرهنی، شهید مطهری و بعد از آن بنده و دیگران ، این سیاست را ادامه دادند. بعد از عزل بنیصدر ، این مسئله برای آنها خیلی جدی شد. درست بعد از سی ام خرداد که منافقان در خیابانها تظاهرات مسلحانه کردند و دیگر صف بندی جدی شد، تقریبا در اکثر جاهای کشور از طریق عوامل نفوذی خود برنامهشان را به طور جدی پیگیری کردند. حادثه اولی که رخ داد ترور آیت الله خامنهای رهبر عزیز و فعلی انقلاب بود که در مسجدی از مساجد جنوب تهران ایشان را با بمبی که در ضبط کار گذاشته بودند ، مجروح کردند که خداوند ایشان را نجات داد. من در آن زمان در شهر زرند کرمان بودم و برای دیدار از معادن زغال سنگ در عمق حدود 300متری در داخل چاههای ذغال سنگ ، تونلها را بازدید میکردم و خیلی خسته و ناراخت، به محض اینکه از بازدید برگشتم، فرمانده ژاندارمری منطقه خبر ترور ایشان را به من داد. خیلی نگران شدم، حسابی خسته بودم، یک دفعه شک شدیدی مرا گرفت، بالافاصله از فرودگاه حرکت کردم و نزدیک غروب به تهران رسیدم، به عیادت ایشان رفتم و خیالم راحت شد. تا آن موقع فکر میکردم مرا دلداری میدهند، میگویند که ایشان حالشان بد بود، ولی خطر رفع شده بود. پس از زیارت ایشان در بیمارستان، قدری خیالم راحت شد. با بستری شدن در بیمارستان ، ایشان درجمع ما درحزب نبودند. خداوند به این طریق ایشان را برای ما و ملت ذخیره کرد. بعداز این حادثه ، جلسه شوری مرکزی حزب را داشتیم. عصر روز حادثه همه در جلسات جمع بودیم، قرار شد بنده برای احوالپرسی آیت الله خامنهآی به بیمارستان بروم. من به قصد عیادت از داخل جلسه بیرون آمدم. گویا ایشان را مورد جراحی قرار داده بودندو میخواستم حالشان را بعد از عمل جویا شوم. شهید باهنر هم دلیل و کار دیگری داشتند، ایشان هم رفتند. بقیه آقایان داخل جلسه بودند و موضوع جلسه تورم بود، آن موقع تورم مسئله اصلی کشور بود. زمانی که من آخر شب از بیمارستان به منزل برگشتم ، تلفنی به من اطلاع دادند که این حادثه اتفاق افتاده است و بقیه ماجرا.
آقای هاشمی رفسنجانی ، در بیان خاطراتی که در دیدار با حضرت امام خمینی (ره) در روز پس از فاجعه هفتم تیر داشت، افزودند: آن شبی که این خبر را شنیدم، تقریبا تا صبح بیدار بودم چون به طور مرتب با مرکز ستاد عملیات نجات مجروحات تماس داشتم. خبرهای متناقضی میدادند، تا نزدیک صبح هم مطمئن نشده بودیم که دکتر شهید بهشتی شهید شده باشند. خبرهای مختلف به ما میرسید، دیگر تقریبا روشن شد که مسئله چیست. ضمنا شایعات فراوانی هم بود. به ماتوصیه میشد که از خانه بیرون نیایید چون شرایط خاص و مسائل امنیتی ضعیف بود. من ، صبح از خانه خدمت امام (ره) رفتم ، منظره بسیار عجیبی بود. امام (ره) خیلی ناراحت بودند ولی خودشان را کاملا حفظ میکردند، برای این که میدانستند باید قوی بمانند تا ما را قوی نگهدارند. تبسمی بر لبهایشان بود که به نظر من از گریه بدتر بود، اما خوب تبسم بود. برای اینکه وضع را عادی نشان بدهند، ایشان داستانی را نقل کردند مربوط به زمانی که در نجف بودند و آن این که مرضی عمومی مدتی شایع شده بود. عدهای از علماء و بزرگان شهید شده و از دنیا رفته بودند و یک حالت وحشتی حوزه را گرفته بود. ایشان این واقعه را نقل کردندو گفتند «آن موقع بعضی از دوستان میگفتند تقارب الاجال شده است». این کلمه را با کمی تفریح بیان میکردند و به ما میگفتند، شما نگران نباشید ما خدارا داریم. فقط ایشان گفتند: من تأثرم به این دلیل است که آقای بهشتی مظلوم از دنیا رفت. همین طور هم بود. بقیه مسائل برای ایشان و برای ما تقریبا حل بود. بعد ما را دلداری دادندو فرمودند: شما مطمئن باشید که اگر همه ما را بکشند ، این مردم راه ما را فراموش نخواهند کرد.
رئیس جمهوری ، در خصوص مظلومیت یاران انقلاب اسلامی و حزب اللهی در آن مقطع زمانی اظهار داشتند: هر وقت وقایع آن ایام را به خاطر میآورم، متاثر میشوم. این ناراحتی نیست، این تأثر ، حالتی است که آن را دوست دارم و از آن بدم نمیآید.
در مورد مظلومیت شهید بهشتی و افراد حزب الله در آن زمان باید بگویم بالاخره مبارزه و جهاد مشکلاتی را دارد. مشکلاتش به صورت مختلف بروز میکند، یکی همین صحنههایی بود که اشاره کردم. قبل از این وقایع نیز واقعا دوران مشکلی برای ما بود. عوام فریبیهایی میشد. ما هم مصلحت نمیدیدیم بحث ها را برای مردم روشن کنیم. امام (ره) هم همیشه به وحدت و همدلی توصیه میفرمودند، اما آنها مراعات نمیکردند در روزنامهها و در سخنرانیهایشان انواع و اقسام صحبتها را میکردند و ما سکوت میکردیم ، به ما از این جهت سخت میگذشت، مخصوصا بعد از این دو حادثه، وقایع برای من خیلی تلخ شده بود. چون شهید بهشتی که با آن وضع شهید شدند، آیت الله خامنهای هم در بیمارستان بودندو ما بسیار نگران حال ایشان بودیم و باید به ایشان رسیدگی میشد. آن موقع من ، دکتر باهنر وشهید رجایی دوباره محوره اداره کار شده بودیم. خیلی سخت بود مخصوصا برای من . چون من داخل مجلس بودم. تعداد زیادی از نمایندهها شهید شده بودند و تقریبا مجلس به مرز سقوط رسیده بود. عده زیادی از وزراء شهید شده بودند، دستگاه قضایی عدهای را از دست داده بود. من گاهی با فقدان شهید بهشتی و مجروحیت آیت الله خامنهآی احساس تنهایی میکردم. ولی خوشبختانه شهید رجایی و شهید باهنر در آن مقطع خیلی برا ما کمک شدند که متأسفانه خیلی زود آن دو نفر هم رفتند. بعد از رفتن آنها یک مقدار عرصه برای من تنگ شده بود، اما خداوند کمک کرد. امام خیلی نیرومند بودندو با نیرومندی ایشان ما جان میگرفتیم، در مسائل ، مردم هم خیلی کمک کردند.
آقای هاشمی رفسنجانی ، در تشریح اثرات اجتماعی اعمال تروریستی منافقان و حادثه هفتم تیر اظهار داشتند: بسیار مهم بود، اول هم گفتم، این واقعه نقطه عطف شد. اجتماعی که مردم بعد از آن حادثه مقابل مجلس تشکیل دادند و من آنجا سخنرانی کردم ، اگر یک وقتی سخنرانی آن زمان ار گوش بدهید، میبینید همان موقع این درک برای ما پیدا شد که شرایط و مردم عوض شدند، همان تعبیر امام (ره) که اسلام و انقلاب قویتر شد. چون محور کار حزب جمهوری اسلامی بود. حزب هم قویتر شد. در مورد حزب خیلیها حرف داشتند، ولی با آن حادثه حزب نیرومند شد و توانست دو دوره مجلس را به خوبی تشکیل دهد و اداره کند. به نظرم بخشی از این گونه وقایع را میشود جزو تقدیرهای الهی دانست که اسباب طبیعی را برای تقویت یک راه فراهم میکند.
رئیس جمهوری ، با اشاره به استفاده از تفکرات شهید بهشتی در عرصه سازندگی کشور گفتند : همان گونه که قبلا هم گفتم، دکتر بهشتی از من بزرگتر بودند. ما در قم خودمان را در حد شاگردایشان ، البته شاگردی که خیلی فاصله نداشته باشد، میدیدیم، لذا افکار شهید بهشتی روی ما و دوستانمان خیلی تأثیر داشت. از مسافرت هم که برگشته بودند، فضاهای تازهای در ذهن ایشان بود که آن فضاها هم مفیدبود. در مجموع من میپذیرم که بنده و خیلی از افرادمثل من از تفکرات آیت الله بهشتی استفاده کردیم و تاحدودی تحت تأثیر ایشان بودیم. البته قبل از ایشان امام خیلی مؤثرتر بودند. حجةالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی ، از شهید بهشتی به عنوان یک نوآور و پیشتاز در مسائل سیاسی، فرهنگی یادکردند و افزودند: همیشه ، ما شهید بهشتی را این گونه میدیدیم، یک مقدار پیشتاز میدیدیم، یک نقطه اختلاف با ایشان داشتیم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که من و آیت الله خامنهای یک طرف و آیت الله بهشتی و شهید دکتر باهنر یک طرف، باهمه صمیمیتی که داشتیم آن دو نفر آقایان میگفتند که مبارزه موقعی میتواند خوب باشد که ما تشکیلات داشته باشیم. باید اول تشکیلات را درست کنیم، بعد کارهای مبارزه به معنای درگیر شدن با رژیم پهلوی را. ولی ما دو نفری گفتیم که تشکیلات در ضمن مبارز میتواند شکل بگیرد. ما اگر صبر کنیم که تشکیلاتمان درست شود، رژیم ما را متلاشی میکنند. بالاخره میفهمند که ما باید مبارزه کنیم و ضمن آن افراد مخلص به ما میپیوندند. آیت الله بهشتی یکی از ویژگیهایشان بعد از پیروزی انقلاب ، منصف بودنشان بود. قبل از انقلاب تقسیم بندی کرده بودیم که آن دو نفر بیشتر در کارهای فرهنگی ، دانشگاهی و دبیرستان و آموزشی سرمایه گذاری میکردند، بنده و رهبر معظم انقلاب حالت تهاجمی داشتیم. منبر میرفتیم، سخنرانی میکردیم، مقاله مینوشتیم. به اصطلاح برنامههای سازنده به آن سبک را آنها اداره میکردند و برنامههای تهاجم سازنده را مااداره میکردیم که بعدا همه مان متفق شدیم که بهترین شکل تشکل همان است که در ضمن مبارزه پدید بیاید. رئیس جمهوری ، در خاتمه با تأکید بر لزوم زنده نگهداشتن یاد و خاطره این اسوههای مقاومت و شهادت و تأثیر رسانههای گروهی از جمله صدا و سیما در این خصوص خاطر نشان ساختند: بنده در تمام دورههای انقلاب اسلامی با رادیو و تلویزیون سرو کار داشتهام. زمانی رئیس شورای سرپرستی صدا و سیما بودم، بعضیها گاهی نق میزدند، مثلا رادیو یا تلویزیون همه مسائل را خوب مطرح نمیکند. به نظر من نقش اساسی را دراین حماسهها و رشد آنها صدا و سیما داشته و الحق بایدبه صدا و سیما در این زمینه تبریک بگوئیم. آنها هم مشکل داشتند، این طور نبودکه همه چیز آماده باشد و بخواهند کار کنند، خیلی موانع وجود داشت. در عین حال اگر میبینیم امروز این گونه مسائل زنده و با نشاط در جامعه ما مانده است، همین آرمانها، ایثارگریها و خاطرات ایثار وبسیاری از چیزهای دیگر است. به اعتقاد من، بایدنقش اول را به صدا و سیما و نقشهای بعدی رابه دیگران بدهیم. در یک جمله بگویم که جامعه ما ان شاء الله هیچ وقت این قهرمانانشان را فراموش نکند، آنان در دوره سختی جهاد کردند و ما امروز وارث جهاد آنها هستیم.