س) ابتدا در مورد کارهایی که در این خصوص انجام دادهام، میگویم. با افراد و قربانیان زیادی در منزلشان حرف زدیم. با پزشکان افراد مصدوم مذاکره کردیم. بطورکلی کاری که انجام میدهم، در رابطه با فاجعه انسانی سلاحهای شیمیایی است. ابراز خوشحالی میکنم از این که شما مرا پذیرفتید تا ملاقاتتان کنم.
ج) من از شما به خاطر زحماتی که برای کشف این موضوع کشیدهاید، تشکر میکنم.
س) متشکرم. اولین واکنشی که نسبت به استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه سربازان ایرانی داشتید، چه بود؟
ج) طبعاً هم ناراحت شدیم و هم متنفر از عملی که خلاف مقررات بینالمللی و خلاف وجدان انسانی و اسلامی بود که عراقیها انجام دادند.
س) شما زمانی که دیدید عراق همچنان به این کار ادامه میدهد، چه فکری کردید؟
ج) بطور طبیعی صدام و حزب بعث را میشناختیم و میدانستیم هر چه امکانات داشته باشد، در جنگ بکار خواهد برد. به هر حال جنگ بود. جنگی برای شکست جمهوری اسلامی ایران طراحی شده بود. دور از انتظار نبود که این جنایتها را انجام بدهد. ولی فکر میکردیم با کمک مراکز جهانی بتوانیم جلوی این جنایت را بگیریم.
س) آیا هنگامی که حملات شیمیایی عراق علیه ایران ادامه پیدا کرد این نیاز را احساس کردید که این جریان را با مردم در میان بگذارید؟ برایشان چه گفتید؟
ج) با اطلاعاتی که از داخل رژیم عراق داشتیم، میدانستیم سلاحهای شیمیایی ابتدایی را دارد. حتی این موضوع را قبل از جنگ هم میدانستیم. اوایل جنگ هم سلاحهای ساده شیمیایی مثل گاز اشک آور و اینطور چیزها استفاده شد، ولی تبلیغات این موضوع را بزرگ نکرد. به خاطر اینکه روحیه مردم را ضعیف نکنند. همین طوری یک مقدار گذشت. ولی بعد از فتح خرمشهر و شکست عراق در خاک ایران، موقعی که عملیات خیبر اتفاق افتاد و ما وارد جزیره مجنون در خاک عراق شدیم، عراق در استفاده از سلاحهای شیمیایی کار خطرناکتری کرد. سلاحهای شیمیایی قویتر به خصوص گاز خردل را همراه با امکانات هوایی و زمینی به وسعت بکار گرفت. آن موقع تبلیغات ما هم بشدت گرفت.
س) شما دقیقاً این مسئله را با مردم چگونه مطرح کردید؟
ج) آنقدر وسیع بود که مردم از اخبار جبهه مطلع شدند. چون عده زیادی مصدوم و شهید شدند. مصدومها را به بیمارستان آوردیم. خبرنگارها با وسعت خبر را پخش کردند و دیگر لازم بود که مردم از این خطر آگاه شوند. رزمندگان نیز میبایست برای حفاظت بیشتر مطلع میشدند.
س) آیا شما شخصاً در این رابطه برای مردم سخنرانی داشتید؟
ج) بله. من تا مقطعی سخنگوی شورای عالی دفاع بودم. با مردم در میان گذاشتم. بعداً هم که فرمانده جنگ شدم، در سخنرانیها و بخصوص در نماز جمعه مسئله را بطور مبسوط توضیح دادم.
س) آیا شما پیغام خاصی را در آن موقع به مردم دادید؟
ج) اولاً شرایط را توضیح دادم و ثانیاً گفتم با روحیهای را که از صدام و حزب بعث اطلاع داریم، آنها رحم و مراعات انسانی را در دل ندارند. تا بحال به مراکز جهانی هم که شکایت کردیم و آنها عکس العملی از خود نشان ندادهاند. مطلع هم هستیم که به صدام برای هر حرکت غیرمتعارف و خارج از مقررات چراغ سبز نشان دادند. به کشورهای پشتیبان کشور عراق اخطار دادم که این برای شما گران تمام خواهد شد. اولاً آبرو و اعتبار شما مخدوش خواهد شد، ثانیاً بالاخره اگر قبح این حرکت ریخته شود، شما در مسافرتها و در چمدانتان حتماً وسایل دفاع و پشتیبانی همراه داشته باشید.
س) آیا شما مسئله ادامه استفاده سلاحهای پشتیبانی را با امام خمینی در میان گذاشتید؟
ج) بله. اولاً ایشان معمولاً اخبار جنگ را بطور همزمان مطلع میشدند و خودشان مطلع بودند. ضمن اینکه صدام را خوب میشناختند. چون ایشان سالها در عراق زندگی میکردند. در آنجا تبعید بودند و خشونتهای حزب بعث و صدام در عراق برای ایشان خیلی مشهود بود. طبعاً هر مسوولی در جنگ همیشه نگران این است که دشمن از همه امکاناتش استفاده میکند. ایشان هم از آنچه در جنگ میگذشت، بیاطلاع.
س) نظر آیتالله خمینی در رابطه با استفاده سلاحهای شیمیایی چه بود؟
ج) ایشان به شدت مخالف بودند که سلاح شیمیایی در هر کجا به کار برود. بحث مهمی که ما داشتیم، مقابله به مثل بود که باید چه کنیم. ما از لحاظ انسانی و اسلامی نمیتوانستیم و نمیخواستیم از اینگونه سلاحها علیه دشمن استفاده کنیم. به خصوص مردم و غیرنظامیها آسیب میدیدند و محیط زیست آلوده میشد و ذاتاً اینگونه حرکتها در فرهنگ و عقاید ما محکوم است.
س) نظر شما در مورد بی اعتنایی جامعه جهانی به قربانی شدن ایران در سلاح شیمیایی چه بود؟
ج) بالاخره برای ما کاملاً مشخص شد که این جنگ به خواست قدرتهای جهانی از سوی عراق آغاز شده است. اردوگاه غرب، شرق و ارتجاع منطقه با صدام همراهی میکردند و هر نیازی که صدام در جنگ داشت، برایش تأمین میکردند. این هم از جمله نیازهایی بود که صدام داشت.
س) در سطح سازمان ملل هیچگونه اتفاقی نیافتد. در مورد این موضوع چه نظری دارید؟
ج) ما به همه مراکز مسئول جهانی شکایت کردیم و مریضها و مصدومها را به بیمارستانهای اروپایی بردیم. در آنجا خبرنگاران هم آمدند و دیدند. خبرنگاران خارجی را در منطقه عملیات خیبر آوردیم. هم آثار شیمیایی و هم سلاحهای بجا مانده را دیدند. همه چیز را به آنها گفتیم؛ اما آنها خودشان جزء مجرمان بودند و ما فکر میکنیم همراه با صدام بودند. لذا هیچ گونه اقدامی در جهت جلوگیری از آن نکردند.
س) در آن موقع ایران چه احساسی داشت که در این مورد تنها گذاشته شده و هیچ اقدامی در رابطه با توقف استفاده سلاح شیمیایی انجام نمیشود؟
ج) از اول که جنگ شروع شد، برای ما ثابت شد که صدام در این جنگ تنها نیست و همه قدرتها شریک جنگ هستند. احساس ما همین تنهایی بود و امید ما فقط به مقاومت مردم خودمان بود. بعداً که جنگ تمام شد، در خود اروپا به خاطر تخلفاتی که شرکتهای غربی کرده بودند، دادگاههایی تشکیل شد و کسانی که به عراق تجهیزات و سلاحهای شیمیایی - به خصوص کشور آلمان - میدادند، محکوم شدند که مسائل برای غربیها و مردم بیشتر روشن شد.
برای شما سند روشنی را معرفی میکنم که لابد بیشتر به دست میآورید. بعداً کتابی منتشر شد که یک یهودی آن را نوشته است که در ایران به عنوان «سوداگران مرگ» ترجمه شد. در آن کتاب موارد زیادی از اقدامات حمایتی و کمکهای فنی و مواد شیمیایی که به عراق داده شد و کسانی که محکوم شدهاند، آمده است میتوانید با خواندن آن کتاب خیلی چیزها را بفهمید. متن کتاب فارسی است، اما ترجمه انگلیسی آن هم موجود است.
س) من آن کتاب را قبلاً خواندهام. دولت ایران در آن موقع برای اینکه جهان را نسبت به این مسئله آگاه کند، چه اقداماتی انجام داد؟
ج) من قبلاً گفتم. ما تمام خبرنگاران دنیا را به ایران دعوت کردیم و آمدند. آنها مصدومان جنگ و آثار جنگ شیمیایی را دیدند و مریضهای زیادی را به اروپا، علیالخصوص بلژیک بردیم و بستری کردیم و خبرنگاران آنها را در آنجا دیدند. ولی رسانههای غربی، حتی آنهایی که خودشان را مستقل معرفی میکنند، وظیفه خودشان را انجام ندادند. برای مردم ما مأیوس کننده بود از اینکه وجدان جهانی نتواند در مقابل جنایات به این بزرگی عکس العمل نشان بدهد. عراق تقریباً 200 بار در طول جنگ علیه ایران سلاح شیمیایی بکار برد و هر بار مقدار زیادی بمب و گلوله پرتاب کرد.
س) آیا شما از اینکه سازمان ملل شخصاً صدام را محکوم نکرد، احساس ناامیدی نکردید؟
ج) ما شکایت کردیم و بارها هم اعتراض کردیم. ولی تجربه ما این است که سازمان ملل در مسائل اساسی جهانی بی طرف نیست و راه واقعی خودش را نمیرود. همین نمونههایی که الان هست، این مسئله را به خوبی نشان میدهد. شورای امنیت در مقابل اسرائیلی که این همه زرادخانه خودش را تجهیز کرده، ساکت است. ولی علیه ایران که میخواهد برای نیروگاههای هستهای سوخت تهیه کند تا برق تولید کند تا به حال 4 قطعنامه صادر کرده است.
س) ما دوباره به این مسئله برمیگردیم؛ اما سئوال من این است که چرا سازمان ملل در آن زمان هیچ اقدام جدی را انجام نداد؟
ج) برای اینکه سازمان ملل در کنترل قدرتهایی است که خودشان در این جنگ شریک بودند و پشتیبانی میکردند. شوروی، آمریکاییها و اروپاییها.
س) آیا شما میخواهید بگویید این دولتهایی را نام بردید در زمان جنگ به صدام برای تولید سلاحهای شیمیایی کمک میکردند؟
ج) قطعاً همین طور است. اگر شما آن کتاب را خوانده باشید، تماماً توضیح داده است. چیزهایی به صدام دادند که حتی در زمان جنگ جهانی دوم هم مصرف نشده بود. آن سلاحی که صدام در حلبچه یعنی در شهر خودش و علیه مردم خودش در کردستان عراق بکار برد، بالاتر از سلاحهایی است که آلمانها در جنگ جهانی بکار بردند. امروزه اسناد همه اینها موجود است و جزء اسرار نیست.
س) این سلاحهایی که علیه ایران استفاده شد، طبق کنوانسیون ژنو ممنوعه هستند. پس چه دلیلی داشت که صدام را تجهیز به این سلاحها کنند تا علیه ایران استفاده کند؟ آیا میخواستند به نوعی جمهوری اسلامی ایران را تنبیه یا مجازات کنند؟
ج) قطعاً اینطوری بود. اینها انقلاب ایران را به نفع خودشان نمیدانستند. ایران را به عنوان خانه امن خودشان انتخاب کرده بودند و در زمان شاه از طریق ایران منطقه را کنترل میکردند. به نفت و جغرافیای ایران چشم دوخته بودند. انقلاب ایران تمام اینها را از دست آنها درآورد و آنها دوباره امید برگشت به ایران را به هر قیمتی داشتند.
س) مسئله این است که من آن کتاب را خواندهام اما وقتی مسائل را از زبان شما میشنوم، برایم جالبتر و متفاوتتر است. ادامه استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران در آن زمان، چه تأثیری بر رفتار مردم داشت؟
ج) مردم در جنگ آسیبهای زیادی میدیدند. شهید و مجروح زیادی دادند. این همه جانباز که شما میبینید، همه مال جنگ است که تعدادی از آنها مصدومان سلاحهای شیمیایی هستند. وقتی مردم به آن وسعت این همه قربانی میدادند، این هم برایشان قابل تحمل بود و در مجموعه جنگ یک حالت پیدا میکرد. بعلاوه مردم از آثار درازمدت سلاحهای شیمیایی خیلی مطلع نبودند که در سالهای آینده و طولانی چه برسرشان میآید. مثلاً در جنگ فاو ما 8000 مصدوم شیمیایی داشتیم، در حالی که تعداد شهدای شیمیایی مثلاً ممکن بود 1000 نفر باشند. البته عدد دقیق آن را نمیدانم. ولی مصدومان جنگ کسانی بودند که هنوز دارند رنج میبرند. در عملیات فاو عراق 3000 بمب شیمیایی علیه ما بکار برد.
س) آیا ایران احساس میکرد دنیا به آنها خیانت کرد؟
ج) قطعاً همین طور بود.
س) چرا رسانهها به این مسئله توجه نکردند؟
ج) این سئوال ماست. رسانههایی که مزدور هستند، وضع آنها روشن است؛ اما رسانههایی که ادعای استقلال میکنند، در مقابل این سئوال جواب درستی ندادند.
س) دو مسئله است یکی اینکه فاجعه انسانی بود و دیگری اینکه جنایت علیه بشریت بود.
ج) هر دوی آنها مهم است؛ یعنی هم به خاطر مسائل انسانی و هم به خاطر مقررات بینالمللی و جنایت علیه بشریت، همه اینها به انسانهای آزاده وظیفه میدهد که کوتاه نیایند.
س) آیا رسانههای بینالمللی باید احساس قصور کنند برای اینکه به این مسئله نپرداختهاند؟
ج) اگر وجدانشان زنده باشد، حتماً شرمنده هستند.
س) آن زمانی که صدام علیه ایران از موشک استفاده میکرد، شما چقدر تهدیدهای او را مبنی بر اینکه تهران و دیگر شهرهای ایران را بمباران کند، جدی گرفته بودید؟
ج) ماههای آخر جنگ ما این موضوع را به خاطر دو صحنه مشخص جدی گرفته بودیم. یکی آنچه که در سردشت اتفاق افتاد که یک شهر بیدفاع را در مرز عراقیها آنطور بمباران شیمیایی کردند. دوم آنچه را که در حلبچه اتفاق افتاد که یک شهر عراقی بود. شما میدانید در آنجا 5000 نفر از مردم مظلومانه کشته شدند. صحنه خیلی دلخراشی بود. من روز بعد از بمباران به آن شهر رفتم. جنازهها را در خیابان، لب جوی آب، زیرزمینها و تقریباً همه جا میدیدیم. انبوهی از مردم یکجا مرده بودند. آنقدر صحنه دلخراش بود که آن موقع به خاطر نگرانی از اینکه مردم بترسند، منتشر نکردیم.
س) پس شما به همین دلیل مردم را از حادثه سردشت مطلع نکردید؟
ج) مطلع کردیم. سردشت را کاملاً مطلع کردیم. از حادثه حلبچه هم مطلع کردیم؛ اما بخشهایی از فیلمها را منتشر نکردیم.
س) اما اگر دنیا به سردشت توجه میکرد، شاید هیچ وقت جنایت حلبچه اتفاق نمیافتاد.
ج) دنیا دید. ما خبرنگاران را به سردشت بردیم. باز هم صدام را تشویق کردند. این سلاح دوپایهای که به صدام دادند، بعد از اتفاق سردشت بود؛ یعنی ترکیبی از سیانور، خردل و بعضی از انواع دیگر که پایداری آن را در زمین بیشتر میکند که هم روی اعصاب و هم روی جسم اثر میگذارد.
س) تا آنجایی که من اطلاع دارم و به من گفتند و من نمیدانم که درست است یا غلط، رسانههای ایرانی درباره سردشت گزارشی منتشر نکردند.
ج) خلاف است. شما همین الان میتوانید چیزهایی را که آن موقع انتشار داده شد، بگیرید. به شما میدهند. فیلمهایی که صدا و سیما منتشر کرد و اخباری را که داد. متن آن را بر روی یک CD بگیرید. یکی از نگرانیهای ما این بود که اواخر جنگ چون صدام مستأصل شده بود، این کاری را که در حلبچه کرد، در شهرهایی مثل کرمانشاه و یا تبریز انجام بدهد که آن وقت یک فاجعه خیلی بزرگ میشد. کاری بود که ما نمیتوانستیم در برابر مردم عراق مقابله به مثل کنیم. صدام از این بابت خیالش راحت بود.
س) آیا ایران هیچ وقت فکر استفاده از سلاح شیمیایی را در سر خود نپروراند؟
ج) قبل از انقلاب در ارتش شاه یک واحد شیمیایی بود و در عراق هم بود. منتهی دفاعی بود و نه تهاجمی، سیاست ما این بود که روی دفاع شیمیایی متمرکز شویم و در آن جهت قوی شدیم؛ یعنی ما در حملات شیمیایی عراقیها به خاطر دفاع محکمی که داشتیم، لباس، ماسک، آب پاشها و داروها، صدمات را کم میکردیم. همین الان هم ایران جزء بهترین کشورهایی است که دفاع شیمیایی نیرومندی دارد. در حلبچه چون عراقیها چنین امکاناتی نداشتند، این همه تلفات دادند. آن حملات اگر در جبهه ایران میشد، تلفات آن خیلی کم بود. از نظر تهاجمی هم ما به فکر تهیه تکنولوژی آن افتادیم برای اینکه دشمن بداند امکان آن وجود دارد که مقابله به مثل کنیم و این کار را هم کردیم.
س) وقتی که حملات علیه ایران تشدید شد و از گاز اعصاب استفاده کردند، آیا با آیتالله خمینی و دیگر فرماندهان جنگ تصمیم گرفتید که استفاده بکنید یا نکنید؟
ج) نخیر. هیچ وقت اجازه این را نداشتیم که استفاده کنیم. ولی اجازه ساخت را داشتیم.
س) چه کسی اجازه تولید را به شما داد؟
ج) بالاخره مرکزی بود که تصمیمات مهم را میگرفت که این تصمیم را هم گرفت. ما بعد از جنگ عضو کنوانسیون خلع سلاح شیمیایی شدیم و آنها آمدند امکانات ما را دیدند و آن تکنولوژی را که داشتیم، زیر نظر آنها به کارخانههای شیمیایی غیرجنگی تبدیل کردیم.
س) ولی چیزی که جالب است منطقی است که داشتید. در برابر وسعت حملات شیمیایی عراق باز هم ایران تصمیم گرفت از سلاح شیمیایی استفاده نکند.
ج) به خاطر همان عقاید اسلامی و پایبندی به مسائل انسانی، به علاوه مردم عراق را در نهایت دوست خودمان میدانستیم. میدانستیم که اکثر مردم عراق با صدام نیستند و بعداً هم ثابت شد. لذا ما همیشه سعی میکردیم به مردم عراق آسیب نرسانیم، جز آنهایی که با ما میجنگیدند.
س) هر کشور دیگری دست به استفاده از اینگونه سلاحها میزد. حتی در جنگ جهانی دوم مواردی بود. ولی به نظر میآید ایران از این قاعده مستثنی بود. چرا؟
ج) برای اینکه ما اصولی داریم که آنها نداشتند. ما مسلمان هستیم و قرآن چنین اجازهای را به ما نمیدهد. در زمان پیغمبر وقتی که لشکری را اعزام میکردند، دستورالعملی بود که درختان را قطع نکنید. آب مردم را آلوده نکنید. به معابدشان صدمه نزنید. به مردمی که نمیجنگیدند، تعرض نکنید. اینها جزء اصول دفاعی ماست. ما الان خودمان را کاملاً پیروز روانی میدانیم و در پیشگاه خدا شرمنده نیستیم. پیش مردم عراق هم شرمنده نیستیم و بالاخره خداوند به ما پیروزی داد. حتی سازمان ملل عراق را محکوم کرد و عراق را مسئول جنگ معرفی کرد.
س) اما خیلی دیر.
ج) بله. به هر حال خداوند چند سال بعد از صدام انتقام گرفت. الان سرنوشت صدام را میبینید.
س) ولی وقتی که صدام را محاکمه کردند، استفاده از سلاح شیمیایی علیه ایران در دادگاه مطرح نشد.
ج) نخواستند. ولی همین علی شیمیایی که الان تحت محاکمه است، معلم شیمیایی صدام بود. سیاست دادگاه را غربیها تعیین میکردند. اگر صدام میگفت که آنها چه کردهاند، آن وقت خودشان محاکمه میشدند. وکلای صدام گفتند که اگر مطرح شود، خیلی چیزها برای گفتن داریم.
س) به همین خاطر سریع اعدامش کردند.
ج) ولی آثارش مانده و نمیتوانند مخفی کنند. تاریخ برای کسی مخفی نمیماند.
س) زمانی که ایران مورد حملات شیمیایی واقع شد و مردم در جریان قرار گرفتند، شما چه اقداماتی انجام دادید که روحیه مردم تضعیف نشود و همچنان قوی بماند؟ در زمان جنگ نیاز به روحیه مردم است.
ج) من گفتم که صدمات شیمیایی در کل جنگ عدد زیادی نیست. مردم برای مشکلات جنگ آماده بودند و خود آنها میخواستند که جنگ ادامه پیدا کند. حتی بعد از فاجعه حلبچه، مشکل ما این بود که مردم و رزمندگان را چگونه قانع کنیم که آتشبس را میپذیریم. وقتی که اعلام آتشبس شد، خیلیها گریه میکردند.
س) آیا این سلاح شیمیایی بود که ایران را قانع کرد آتشبس را بپذیرد؟
ج) خیلی چیزها بود و یکی از آنها همین بود.
س) به زمان فتح خرمشهر برمی گردیم. بعد از فتح خرمشهر که ایران آنجا را از اشغال عراق در آورد، عراق به ایران پیشنهاد آتشبس داد و حتی عربستان و کویت پذیرفتند که تمام خسارتها را بپردازند. چرا در آن زمان ایران آتشبس را نپذیرفت، آیا این مسئله با آیتالله خمینی هم بحث شد؟
ج) اول اینکه آنها حاضر شدند خسارت را بپردازند، دروغ است و چنین چیزی اصلاً نبود. ثانیاً عراق هنوز 1000 کیلومتر از جاهای حساس خاک ایران و ارتفاعات را در سراسر جبهه از کردستان تا ایلام در اختیار داشت. ثالثاً ما میگفتیم پذیرفته شود که عراق متجاوز است و متجاوز را باید کیفر داد. این به هیچ یک از خواستهها توجه نشد.
س) اما عراق پذیرفته بود که نیروهای خودش را از مرز بیرون کند.
ج) دروغ بود. آنجایی که تهدید میشد، بیرون رفت و در جاهای محکم ماند.
س) پس دروغ بود.
ج) گفتیم که 1000 کیلومتر از ارتفاعات مهم را در اختیار داشت.
س) اما در هر صورت گفته بود که اگر ایران آتشبس را بپذیرد، من در هر حال از خاک ایران خارج میشوم.
ج) او میبایست بیرون میرفت. آن وقت آن حرف را میزد، اما بیرون نرفت. در جاهایی که شکست خورده بود، به آن طرف مرز فرار کرد.
س) اما بعد از آن شش سال جنگ ادامه پیدا کرد و صدها هزار نفر کشته شدند. آیا الان فکر نمیکنید بهتر بود همان موقع آتشبس را میپذیرفتید تا جلوی این همه جنایت گرفته میشد؟
ج) خیلی روشن بود که اگر آن گونه میپذیرفتیم، صدام با اینکه نقاط سوقالجیشی را در غرب در اختیار داشت، تجدید نفس و به ایران حمله میکند. اگر صادق بود، از آن ارتفاعات بیرون میرفت. به علاوه مسئله مشخص شدن متجاوز و محاکمه آن یک اصل خیلی مهم برای ما بود. نمیبایست متجاوز بدون کیفر از میدان در میرفت.
س) اینکه ایران در آن موقع توسط جامعه جهانی تنها گذاشته شد، چه تأثیری بر روی دیدگاه ایران به دنیا داشت؟
ج) برای ما روشن بود چون اردوگاه شرق که شورویها بودند، با ما موافق نبودند و با عراقیها بودند. قبل از انقلاب هم ارتش عراق را تجهیز میکردند. اردوگاه غرب هم چون ایران از دستشان رفته بود، با ما ناسازگار بودند. اردوگاه ارتجاع هم چون انقلاب ایران برای مردمان دیگر میتوانست الهام بخش باشد، ناراضی بودند. بعلاوه تابع آمریکا و غرب بودند. برای ما روشن بود که اینها در مقابل ایران میایستند.
س) آیا ایران اعتمادش را به دنیای بیرون از دست داد؟
ج) بله کاملاً. ما قبلاً هم به آنها اعتماد نداشتیم، چون انقلاب ما برخلاف میل آنها بود. من نکتهای برای سئوال قبلی شما اضافه کنم، در مورد اینکه اگر آتشبس در زمان فتح خرمشهر پذیرفته میشد، چه میشد. برای اثبات آن حرفهایی که زدم بگویم که وقتی آخر جنگ قطعنامه را پذیرفتیم، چه شد؟ عراق که قبلاً پذیرفته بود، دوباره حمله کرد. مثل همان کاری که اول جنگ کرده بود تا نزدیک اهواز جلو آمد. او فکر کرد ایران ضعیف شده که قطعنامه را پذیرفته، ولی باز ما با یک حمله برق آسا در تمامی جبههها و ظرف یک روز عراقیها را به پشت مرز برگرداندیم. این نشان میدهد که ما با چه دشمنی روبرو بودیم!
س) متشکرم و آخرین سئوال. آیا استفاده از سلاح شیمیایی علیه ایران این نیاز را در ایران تقویت کرد که همیشه آماده دفاع باشد؟
ج) بله
س) آیا این تجربه الان نقشی در مذاکرات هستهای دارد؟
ج) مذاکرات هستهای از طرف ما مربوط به جنگ نیست. آن مربوط به یک کار صلحآمیز است.
س) اما نمیتواند یک تجربه از قبل باشد، چون علیه ایران سلاح شیمیایی استفاده شد و دنیا هیچ کاری انجام نداد. ایران اعتمادش را از دست داد و الان ایران را دارند تحریم میکنند. آیا هیچ نقشی در وضع فعلی ندارد؟
ج) نه. چون ما ان پی تی را امضاء کردیم و تعهد جهانی دادهایم که سلاح هستهای تولید نکنیم. ان پی تی هم تعهد داده که در کارهای صلح آمیز به ما کمک کند؛ بنابراین ما در حد تکنولوژی تأمین سوخت برای نیروگاههای برق تلاش میکنیم. آن موقع که تکنولوژی شیمیایی را تهیه میکردیم، کنوانسیون خلع سلاحهای شیمیایی را امضاء نکرده بودیم. بعد که امضاء کردیم، آنها را رها کردیم.
س) آیا ایران با توجه به وضعیتی که زمان جنگ داشته، جامعه جهانی را جور دیگری تصور میکرد یا مثل وضعیتی است که الان دارد؟
ج) سئوال را متوجه نمیشوم.
س) آیا دنیا بدون اینکه رجوع کند به آنچه که در زمان جنگ رخ داده بود، میتواند وضعیت واقعی ایران را در حال حاضر درک کند؟
ج) از آنها باید بپرسید که میتوانند یا نه. ما هستیم و آنها. اینکه چگونه درک میکنند، به آنها مربوط است.
س) آیا فکر میکنید دنیا فهمیده ایران چه رنجهایی در زمان جنگ کشیده است؟
ج) قطعاً فهمیده. خودشان دستشان در کار بود. آمریکاییها در اواخر جنگ با ما وارد جنگ شدند.
س) مردم جهان را میگویم.
ج) ممکن است تبلیغات وسیعی که علیه ما میشود، مردم جهان را ناآگاه گذاشته باشد. قدرت اطلاع رسانی ما به اندازه مخالفان ما نیست.
س) خیلی متشکرم.