مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره قطعنامه 598 سازمان ملل
س- بسمالله الرحمن الرحیم، با گذشت 12 سال از پذیرش قطعنامه 598 که به هشت سال جنگ بین ایران و عراق پایان داد و آن را متوقف کرد، در خصوص این قطعنامه مسایلی مطرح و همچنان موضوعات مختلفی قابل بحث است. به همین مناسب امروز در خدمت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام هستیم که در آن دوران، فرماندهی جنگ را به عهده داشتند و مسؤولیت مستقیم جنگ در اختیارشان بود. میخواهیم سؤالاتی را مطرح کنیم و گفتگویی داشته باشیم. از شما متشکریم که این وقت را در اختیار ما قرار دادید.
قطعنامه 598 در شرایطی پذیرفته شد که پایداری ایثار و مقاومت مردم کشورمان زبانزد عام و خاص بود و در شرایط جهانی مسئله اعجاب برانگیزی بود. بفرمایید در همان زمان شرایط داخلی کشورمان از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و در عرصه بین الملل از لحاظ سیاسی واقتصادی و همچنین توازن در کشورهای دیگر که باعث شد، قطعنامه 598 را بپذیریم، چگونه بود؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، غیر از یکی، دو سال اوّل جنگ، معمولاً ما در میدانها جلوتر بودیم و دست ما بالاتر از عراقیها و ابتکار عمل هم دست ما بود. در چند ماه آخر جنگ، روشن شده بود که مقاومت عراق در حال از دست رفتن است. لذا آنهایی که طرّاح جنگ بودند مثل آمریکاییها و بعضی از اروپاییها و حتی روسها، کمکهای فوقالعادهای به عراق کردند تا حالت برتری نظامی ما در ماههای آخر جنگ ضعیف یا مساوی شود. از لحاظ نیرو و میدانهای جنگ ما جلو بودیم. ولی اسلحههای پیشرفتهای به عراق داده بودند. مثل سلاح شیمیایی بسیار خطرناک که در حلبچه بکار برد. یا بمبهای لیزری بسیار دقیق که حتی پایههای پل را با آن میزدند. یا هواپیماهای بسیار پیشرفته و موشکهای دوربردی که به تهران هم میرسید. اینها را به عراق کمک کردند تا توازنی ایجاد کنند. ادامهی جنگ با آن شکل اگر عراق هم مقاومتش نمیشکست، برای آنها مشکلی نبود. خارجیها این وضع را میپسندیدند. نگرانی آنها این بود که ما پیروز بشویم و عراق تبدیل به یک کشور دیگر شود.
پس باید بگوییم ماههای آخر یک نوع توازن در میدانهای جنگ پیدا شده بود. از لحاظ اقتصادی وضع ما خوب نبود. البته وضع عراق هم خوب نبود. وضع اقتصادی ما به گونهای بود که دولت، وزیر دارایی و رئیس سازمان برنامه و بودجه رسمآ به امام نامه نوشتند که خزانه مملکت نمیتواند هزینههای جنگ را بپردازد. از خط قرمز هم گذشت.
از لحاظ وضعیت سیاسی و اجتماعی، وضع کشور خوب بود. مشکل سیاسی نداشتیم. مردم همچنان در صحنه بودند. روحیات مردم خوب بود. مسایل اجتماعی هم مشکلی نداشت.
از لحاظ جهانی طبیعی بود تا موقعی که احتمال پیروزی ما جدّی بود، فشار روی ما زیادتر باشد. هم سازمان ملل و هم کشورهای بزرگ وقتی که احساس کردند به یک توازن رسیدیم، دیگر چندان برایشان اهمیتی نداشت که چه اتفاقی میافتد. همسایههای جنوبی ما هم حامی عراق بودند. به عراق پول میدادند و نسبت به ما سختگیری میکردند. برای ترکیه چندان فرقی نداشت، از جنگ استفاده میکرد. چون ترکیه برای ما و عراق به صورت دروازه شده بود. شوروی وضع متزلزلی داشت. خودشان دچار مشکل بودند. در شرق هم خبری نبود. پاکستان و افغانستان مشکل داشتند. در جنوب وضع خوب نبود. شرایط اینگونه بود که ما به قطعنامه رسیدیم.
س- آقای هاشمی رفسنجانی!با توجه به مطالبی که جنابعالی فرمودید و شرایط را عنوان کردید، چه کسان یا عواملی مستقیمآ در پذیرش قطعنامه دخالت داشتند؟ یا اینکه تصمیمگیری آنها در این جریان مؤثر بود؟ نقش سازمانهای بین المللی به ویژه سازمان ملل را درپذیرش قطعنامه چگونه ارزیابی میکنید؟
ج- چند عامل مؤثر بود: در داخل مسأله اقتصادی، مسألهای جدّی شده بود. به علاوه توازنی که در جنگ به وجود آمد، حالت قبلی را یک مقدار عوض کرد. تا قبل از این نه نیروهای رزمنده تمایل به پذیرش داشتند و نه امام. معمولاً کسی آن روزها صحبت از پذیرش نمیکرد. فضا، فضای ادامهی جنگ بود. افراد بصیر و فرماندهان اصلی متوجه شدند که جنگ طولانی است. تا آن موقع همیشه این امید بود که در یک عملیات بزرگ مثل فاووحلبچه و بزرگتر از اینها بتوانیم نقطهای از عراق را بگیریم و شرایط و حقوقمان را به دست بیاوریم. توازن که به وجود آمد، محاسبات این بود که جنگ طولانی خواهد بود. باید برای یک دورهی چندساله جنگ را ادامه بدهیم تا شرایط را تغییر بدهیم.
نقطه دیگر حضور آمریکاییها وبعضی از کشورهای بزرگ در منطقه آن هم به نفع عراق بود. آنها فهمیده بودند که نقطهی ضعف ما اقتصاد است. سیاست آنها این شده بود که نفت ما را قطع کنند قطع نفت هم اینگونه بود که خلیج فارس را برای ما ناامن بکنند، نه برای جنوبیها. لذا به عراق امکانات داده بودند و کشتیهای ما را میزدند. ما هم مقابله به مثل میکردیم. چون عراق کشتی نداشت ما حامیان آمریکا را میزدیم وقتی این کار را کردیم، با ما وارد جنگ شدند. نمونهاش اینکه آمریکاییها سکوها و کشتیهای ما را زدند. رسماً وارد جنگ شدند و ابایی هم نداشتند.
سازمان ملل هم فشار سیاسی را زیاد کرده بود. با ابزارش به جهان میگفت: ایران جنگ طلب است. چون قطعنامه را عراق پذیرفته بود و ما نپذیرفته بودیم. آنها میتوانستند این حرف را بزنند. به نظرم اینجا مهمترین اتفاقی که افتاد، این بود که فرماندهان به خصوص فرماندهان سپاه قانع شده بودند. بیشتر فرماندهان سپاه با قطع جنگ موافق نبودند.احساس کردند که دیگر پیروزیها و عملیات موفق را به این آسانی نخواهند داشت. معلوم بود که هر جا عراق سلاح شیمیایی به کار ببرد، آن جبهه متلاشی میشود. این مسأله روشنی بود. آمریکاییها هم با گستاخی عمل میکردند.
آقای محسن رضایی یک نامه به من که فرمانده جنگ بودم، نوشت و شرایط و نیازهای ادامهی جنگ را مشخص کرد. نمیدانم آن نامه منتشر شد یا نه. فکر میکنم قابل انتشار هم باشد. ایشان گفت: مثلاً اگر بخواهیم جنگ را با حالت دست بالا اداره کنیم، فلان مقدار توپ، تانک، هواپیما، کشتی و ارز نیاز داریم و چند سال هم مهلت خواست. یعنی اگر این امکانات تهیه بشود، ما مثلاً در فلان مدّت وضع جبهه را میتوانیم برگردانیم به شرایطی که چند ماه قبل داشتیم.
این موقعی است که ما فاو و جزیره را از دست داده بودیم. در حلبچه آن اتفاق عجیب و غریب افتاده بود. دولت هم گفته بود که ما نمیتوانیم تأمین بکنیم. این نامه هم نیازها را صریح معین کرده بود. این نامه را خدمت امام بردیم. هم امام و هم نیروهای انقلابی داخل جبهه موافق صلح نبودند. جبهه هم شرایط خاص خودش را داشت. امام وقتی اینها را دیدند، - اتفاقاً در آن پیغامی که امام برای ما فرستادند و به نظرم پخش هم شد- وضع عوض شد.گفتم که فرمانده سپاه این سلاحها را خواستند. شرط مهم این بود که آمریکاییها دخالت نکنند. یعنی اگر آمریکاییها دخالت نکنند ما وضع جبهه را میتوانیم مثل سابق برگردانیم. این کار که دست ما نبود. شرایط را ممکن بود به صورتی تأمین کنیم. ریاضت بیشتر بکشیم و نیازهای جنگ را تأمین کنیم. مسأله دیگری که مطرح شد، این بود که با این سلاح پیشرفته، بخصوص سلاح شیمیایی، تلفات جنگ خیلی زیاد میشود. مخصوصاً در پشت جبهه و در هر شهر توانستند از این بمبها بیاندازند.
فکر میکنم آنچه که بیشتر امام را قانع کرد، این بود که امام نگران شدند یک دورهی طولانی دوباره تلفاتی از مردم ایران و عراق گرفته شود. ما هم موشک تولید میکردیم. میتوانستیم شهرهای عراق را بزنیم .عراق هم این امکانات را داشت. جنگ در حال تبدیل به جنگ شهری با سلاح کشتار جمعی میشد.
پس دو نکته برایشان مهم بود: 1- اینکه جنگ طولانی خواهد بود و مردم آسیب زیادی میبینند.
2- اینکه امکانات کشور اگر مصرف جنگ شود، به مردم فشار میآورد.
فکر میکنم اینها در امام مؤثر بود. چون نقطه اصلی، امام و رزمندگان بودند. از بیرون کسی حرفی نداشت. این دو جهت وقتی که به این نتیجه رسیدند، تصمیم آسان بود.
س- با گذشت بیش از دوازده سال از پذیرش قطعنامه ما الان در چه مرحلهای هستیم؟ چه بخشهایی از اهداف قطعنامه محقق شده و چه کسی مسؤول پیگیری بخشهای باقیمانده است؟ چه مرجعی آنرا پیگیری میکند؟
ج- وقتی ما قطعنامه را پذیرفتیم که دنیا و عراق هم انتظار نداشتند. فکر میکردند ما مقاومت میکنیم و فشار روی ما و حمایت از عراق را ادامه میدهند. فضا اینگونه بود. امام که قطعنامه را پذیرفتند، اینها یک دفعه غافلگیر شدند. عراق ماهیت خودش را زود نشان داد. یعنی بعد از پذیرفتن قطعنامه توسط ایران، آنها فرض کردند که جبهه ایران ضعیف است. حمله وسیعی را شروع کرد. تانکهای آنها از خرمشهر هم گذشته بودند. دوباره امام مردم را بسیج کردند، نیروهای رزمنده هم وارد میدان شدند. دفاع بسیار مؤثری را نشان دادند و ثابت کردند که قدرت نظامی ایران ثابت است. عراق دوباره مجبور شد که این کار را بکند. ولی ماهها عراق تخلف میکرد و نیروهایش از خاک ایران بیرون نمیرفتند. ما هرجا که در خاک عراق بودیم، به مرز خودمان برگشتیم. امّا عراقیها مدّتی ماندند و بنا نداشتند قطعنامه را اجرا کنند. تا اینکه عراق فکر حمله به کویت را داشت. میبایست خیالش از جانب ایران راحت میشد، لذا مکاتبات صدام با من شروع شد و چندنامه ردّوبدل شد. آن نامهها همه خوانده شده بود تا اینکه به جایی رسیدیم که صدام شرایط ما را پذیرفت که همهی بخشهای قطعنامه را اجرا بکند. شطالعرب را به حالت قبل برگرداند. مرزها مثل قبل شود. قرارداد 75 الجزایر را اجرا بکنیم. بخش عمدهی آن غرامت جنگ بود که متجاوز میبایست غرامت بپردازد و غرامت به دست مظلوم برسد. صدام در آخرین نامهای که به من نوشت، پذیرفت که همهی شرطها را قبول کند.
اولین شرط، آزادی اسرا بود که شروع شد و آزادگان آمدند. مسایل مرزی هم کمابیش حل شد. اروندروند هم در همین حد که الان است - تا کشتیهای چهارهزار تنی - قابل استفاده است. البته باید لایروبی شود که عراق هنوز حاضر به اجرای این کار نیست. چند نکته اساسی مثل غرامت و بقیه اسرا باقی مانده که حل نشده است. اجرای کامل قرارداد الجزایر هم هنوز عملی نشده است. بهرحال عراق طفره میرود.
س- آیا از سوی سازمان ملل تحرّکی صورت میگیرد؟
ج- بعد از جنگ خوب بود. موقعی بود که عراق به کویت حمله کرده بود. ما در آنجا موضع مدبّرانهای گرفتیم. آنها انتظار داشتند که ما آن موقع اقداماتی در جنگ انجام بدهیم. ایران رفتاری کرد که آنها میتوانستند آن را به عنوان نشان خیرخواهی ایران حساب کنند. لذا برای اجرای آن کمک میکردند. تعیین غرامت و متجاوز از کارهای مهمی بود که کردند. ولی کمکم که مسأله کویت تمام شد، به تدریج آن حالت پیگیری قطعنامه را از دست دادند و بی تفاوت شدند.
س- ما شاهد هستیم که سازمان ملل اخیراً هم دوباره تعیین غرامت کرد. برای بسیاری از کشورهایی که از جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت خسارت دیدند، غرامت تعیین نمود که باید از محل فروش نفت پرداخته شود. آیاپیگیری نشد کهسازمان مللدر زمینه غرامتیکه برایما تعیین کرده است، ترتیب اثری داده شود؟
ج- این دو مسأله است: یکی مربوط به جنگ عراق و کویت است که پول نفت در آنجا مصرف میشود. ما در آنجا هم چند مورد ادعا داریم. یک مقدار از بخش خصوصی ما، آسیب دیدند. اینها را اگر ثابت کنند، میپردازند.دیگر اینکه دولتی است و مربوط به محیط زیست ما است که در آن آتش سوزیهای کویت، خسارت عمدهای دیدیم. این پرونده هنوز به جایی نرسیده و آن را وزارت خارجه پیگیری میکند. از این پول در مورد جنگ ما استفاده نمیکنند. گردانندهی این نوع امور آمریکاییها هستند. آمریکاییها همچنان بر عدوات و مخالفت با ما باقی هستند. فقط در آن مقطع که مسأله جنگ کویت بود، سازمان ملل و آمریکا یک مقدار رفتارشان عوض شده بود و ما هم به موقع استفاده کردیم. مهمترین دستاورد ما، گرفتن رأی متجاوز بودن عراق بود که این دستاورد بسیار مهمی است. آثار حقوقی آن هم هنوز باقی است.
س- با توجه به این مسایلی که درباره قطعنامه فرمودید و بندهایی که باقی مانده است، در حال حاضر روابط ما با عراق در چه سطحی است؟ آیا شرایط صلح ما کامل است و یا فقط آتشبس است؟ با توجه به اینکه عراق قابل اعتماد نیست و قبلاً هم این را ثابت کرده است. همانطور که بعد از پذیرش قطعنامه به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد.جناب عالی روابط را در آینده چگونه میبینید؟
ج- ما هنوز در حال آتشبس هستیم. زمانی صلح امضاء میشود که مفاد قطعنامه اجرا شود که هنوز اجرا نشده است. روابط ما هم طبعاً روابط شکننده حالت آتشبس را دارد. اگر عراقیها حداقل در اجرای قطعنامه صداقت به خرج بدهند، حرف بعدی مطرح میشود که روابط بهتری داشته باشیم. در حال حاضر روابط خوب نیست.
س- سالهاست که از پذیرش قطعنامه و برقراری آتشبس میگذرد. ولی ما شاهد حضور منافقین در عراق هستیم و اقدامات تروریستی که اینها علیه کشور ما انجام میدهند. آیا این موضوع میتواند روی روابط کشور تأثیر گذار باشد؟ اگر اینگونه است تا چه میزان تأثیرگذار است؟ ما چه تدابیری برای پیشگیری از این قضایا اندیشیدهایم؟
ج- این یکی از موانع اصلاح روابط است. عراقیها با همهی مشکلاتی که در دنیا و داخل دارند، این سیاست خصمانه را از طریق حمایت منافقین نشان میدهند. علنی هم است. فکر میکنم حضور منافین در عراق هم به عنوان نقض شرایط قطعنامه و هم به عنوان علامت جدّی عدم صداقت و خصومت، مطرح است.
س- خیلی متشکریم از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
ج- انشاءالله موفق باشید.