مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره آیت‌الله مشکینـی

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره آیت‌الله مشکینـی

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷
شرح چگونگی آشنایی آیت الله هاشمی رفسنجانی با آیت‌الله مشکینی/ هاشمی و تحصیل درس مکاسب در محضر مشکینی/ جاذبه‌های آیت‌الله مشکینی/ مشکینی، شاگرد مبرّز امام راحل/ شرح چرایی و چگونگی تشکیل گروه سرّی در پوشش عنوان اصلاح حوزه/ اعضای جمعیت سرّی اصلاح حوزه/ جمعیت اصلاح حوزه، از اساسنامه تا جلسات و انحلال/ تعمیق تدریجی روابط هاشمی و مشکینی/ مشکینی، معلّم واقعی اخلاق/ روش‌های تدریس آیت‌الله مشکینی/ مشکینی، شاگرد مطیع امام (ره) برای مبارزه/ خصوصیات شاگردان امام راحل در حوزه علمیه/ آثار آیت‌الله مشکینی/ ثبات سیاسی آیت‌الله مشکینی در همه مقاطع/ اعتقاد کامل آیت‌الله مشکینی به ولایت فقیه و مصادیق آن/ خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله مشکینی/ وحدت مسلمانان، آرزوی قلبی آیت‌الله مشکینی/ تحقیقات معنادار آیت‌الله مشکینی برای متن زیارت عاشورا/ جایگاه آیت‌الله مشکینی در مجلس خبرگان/ سوابق درس اخلاق آیت‌الله مشکینی در قم/ امتیاز درس اخلاق امام در تاریخ معاصر/ جای همیشه خالی آیت‌الله مشکینی در مجلس خبرگان

 

س) یک سال از رحلت مرحوم آیت‌الله میرزا علی مشکینی گذشت. با توجه به آشنایی حضرت‌عالی و سابقه‌ای که در دوستی و همکاری با ایشان داشتید، سئوالاتی را خدمت حضرت‌عالی مطرح می‌کنیم. سئوال اول ما درباره چگونگی آشنایی حضرت‌عالی با حضرت آیت‌الله مشکینی است. ممنون می‌شویم که توضیح بفرمایید.

ج) بسم الله الرحمن الرحیم، حدود نیم قرن با آیت‌الله مشکینی سروکار داشتم. در حوزه به صورت تحصیل و بعدها در کارهای مبارزه و پس از پیروزی انقلاب در اداره امور کشور با ایشان کار داشتم. قسمت اخیر همکاری من با ایشان در خبرگان بود که ایشان رئیس بودند و من نائب رئیس بودم. آشنایی من در همان سالهای اوّلی بود که به قم آمده بودم. من در سال 1327 به قم آمدم. ایشان هفت هشت سال از ما بزرگتر بودند. سالهای اوّل زیاد با حوزه آشنا نبودیم. از زمانی که آشنا شدیم، آیت‌الله مشکینی جزو اوّلین شخصیت‌هایی بودند که شناختیم. دلیلش این بود که ایشان درس اخلاقی در حوزه داشتند که اخلاق عمومی بود. طلبه‌ها شرکت می‌کردند و من هم شرکت می‌کردم. درس ایشان خیلی جاذبه داشت. هم خوش بیان بودند و هم مطالب جانبی را درباره اخلاق مطرح می‌کردند. آشنایی اولیه من در این حد بود.

کم‌کم که از مدّت حضور ما در حوزه گذشت، درس مکاسب را خدمت ایشان گذراندیم. مکاسب از کتاب‌هایی است که طلبه‌ها تقریباًَ از اواخر دوره سطح می‌خوانند. بعد از آن کفایه را می‌خوانند و پس از آن به درس خارج می‌روند. ایشان آن موقع مکاسب درس می‌دادند. من هم در آن درس جزو شاگردان ایشان بودم. به همین خاطر با ایشان صحبت می‌کردم. چون در حین درس اشکال و نقد می‌کردیم و بعد از درس سئوال و جواب داشتیم که آشنایی ما زیادتر شد.

این‌ها مربوط به زمانی است که هنوز مبارزه در حوزه شروع نشده بود. مربوط به دوران طلبگی و تحصیل بود. ولی مجذوب ایشان بودم. البته نه فقط من، بلکه خیلی از طلبه‌های جوان آن موقع به خاطر درس اخلاق و نهایتاً به خاطر درس روان و سلیسی که می‌دادند، مجذوب ایشان بودند.

بعدها که مبارزه شروع شد، فصل جدیدی در ارتباطات ما پیش آمد و خیلی زود با آیت‌الله مشکینی در مبارزه همکاری پیدا کردیم. چون ایشان هم به مبارزه اعتقاد داشتند، هم شخصیت عالمی بودند و هم از شاگردان مبرّز آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله گلپایگانی و شخص امام (ره) بودند. ما بیشتر در درس امام (ره) با ایشان سروکار داشتیم.

مبارزه که شروع شد، جزو معدود علمای در سطح فضلای قم- و نه در سطح مراجع- بودند که به مبارزه پیوستند. چون ما جزو پیشتازان مبارزه بودیم، با ایشان سروکار داشتیم. جدّی ترین کاری که علاوه بر کارهای معمولی که با ایشان کردیم و معمولاً سخنرانی، اعلامیه و جلسه بود و دوستی‌های ما را عمیق کرد، بعد از زمانی بود که امام را اوّل به ترکیه و بعد به عراق تبعید کردند که رابطه امام با حوزه و مبارزه کم و تقریباً قطع شد و رابطه‌ها غیرمستقیم شد.

تشخیص دادیم که باید به صورت دست جمعی یک کار تشکیلاتی کنیم. چون آن زمان تشکیلاتی در حوزه نبود. مبارزات ما متّفرق و به صورت سخنرانی، بیانیه و انتقاد بود. وقتی تصمیم گرفتیم که کار تشکیلاتی کنیم، زمانی بود که رژیم روی کارهای ما حساس شده بود و سختگیری می‌کرد. کمتر می‌توانستیم کارهای علنی کنیم. یازده نفر از شخصیت‌های مبارز حوزه جمع شدیم و یک جمعیت سرّی و مخفی را با پوشش جمعیت اصلاح حوزه تشکیل دادیم تا اگر اجتماع، جلسات و ارتباطات ما مکشوف شد، بگوییم داریم برای اصلاح حوزه کار می‌کنیم. درباره حوزه هم بحث می‌کردیم تا به مردم و طلبه‌ها خلاف نگوییم.

تا آنجایی که الان به یاد دارم، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله امینی، آیت‌الله قدوسی که شهید شدند، آیت‌الله حائری تهرانی که فوت کردند، دو برادر خامنه‌ای یعنی آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر فعلی و برادرشان حاج سید محمد خامنه‌ای، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله رباّنی شیرازی، آیت‌الله آذری قمی و من جزو آن یازده نفر بودیم. جلسات ما مهم بود. کارهای مبارزه را از پشت صحنه اداره می‌کردیم. هم تأمین مالی می‌کردیم و هم تأمین نرم افزاری و مطالب. به نیروهای مبارز کمک می‌شد. چون راهنمایی می‌شدند. کسی هم نمی‌دانست. خطی هم ابتکار شده بود که برای دیگران قابل خواندن نبود. حروفش ابتکاری بود. گمان می‌کنم ابتکار آیت‌الله مصباح بود. ایشان منشی جلسات ما بود. تصمیمات را با آن خط می‌نوشتیم و خودمان هم نمی‌توانستیم بخوانیم. اساسنامه هم تهیه شده بود. بالاخره روزی این اساسنامه که در دست آیت‌الله آذری بود، در کتابفروشی ایشان لو رفت. ظاهراً ایشان یک نسخه از آن اساسنامه را در کتابفروشی خود داشت و ساواک به دلیلی آمده بود کتابخانه ایشان را تفتیش کند که به آن اساسنامه برخورد کرد. دید مطالب مهمی است. از ایشان شروع به پیگیری کردند و مسئله کشف شد.

آیت‌الله منتظری، آیت‌الله قدوسی و آیت‌الله ربانی را بازداشت کردند. من و آیت‌الله خامنه‌ای به تهران آمدیم و به صورت غیرعلنی زندگی می‌کردیم. خودمان را زیاد آفتابی نمی‌کردیم تا مسائل روشن شود. طول کشید تا رژیم قانع شد که فقط دور هم جمع می‌شدیم و جرمی را مرتکب نشدیم. می‌دانستند در مبارزه هستیم. چون شناخته شده بودیم.

در این داستان، دوستی، همکاری و اصحاب سر شدن من با آیت‌الله مشکینی خیلی عمیق شد. این حالت تا آخر دوران مبارزه ادامه داشت. تا اینجا صحبتم مربوط به آشنایی و نوع همکاری‌های ما می‌شد که در حوزه داشتیم.

س) سئوال دوم من درباره ویژگی‌های اخلاقی ایشان است. چگونه بودند؟

ج) گفتم که اوّلین ویژگی که ما را جذب ایشان کرد، اخلاق بود. درس اخلاق می‌گفت و خصوصاً خودشان هم متخلّق به اخلاق اسلامی بود. اخلاق یک علم است که خیلی‌ها می‌توانند درس بگویند و خیلی خوب بلد باشند. رفتار معلمان اخلاق مهم است. رفتار ایشان حقیقتاً اسلامی بود. واقعاً زاهد بودند. متمسّک بودند. اهل عمل بودند. هر چه که برای یک عالم متقّی لازم باشد، داشتند. چون خیلی خوش استعداد و خوش بیان هم بودند، جزو اسوه‌های حوزه محسوب می‌شدند. تا آخر عمر این گونه بود. اخلاق ایشان بین ما ضرب المثل است.

 س) روش تدریس خاصی داشتند؟

ج) بیشتر بیانشان خوب بود. در صحبت‌هایشان می‌دیدید که هر وقت سخنرانی می‌کردند، بیان خیلی روشن، صریح و قابل فهمی داشتند. سعی می‌کردند منطق و حرفهای پیچیده را مطرح نکنند. اگر مطالب پیچیده‌ای هم داشتند، با زبان ساده مطرح می‌کردند. یکی از عواملی که طلبه‌ها جذب درس ایشان می‌شدند، همین بود.

س) نظرات ایشان در مسائل حوزه چه ویژگی‌هایی داشت؟

ج) در مسائل فقهی و درس‌های طلبگی در حدّ عموم بودند. خیلی جدایی نمی‌دیدیم. همان بحث‌هایی که علمای سلف و علمای فعلی در حوزه داشتند و کتاب‌هایی که می‌خواندیم، کلیتش همین بود. البته هر استاد و مجتهدی در مواردی نظرات خاصی دارند و ایشان هم داشتند. تا آنجا که می‌شناختیم، ایشان یک عالم و مدرس اخلاق، فقه و اصول و راهنمایی در مبارزه شناخته می‌شدند.

فکر می‌کنم در مسائل اجتماعی و سیاسی هم نظراتشان شبیه نظرات امام بود. ایشان خودشان را شاگرد مطیع امام (ره) می‌دانستند و بودند. در مسائل اجتماعی هم حالت تکروی در ایشان نمی‌دیدیم.

س) شاگردان ایشان شاخص‌های خاصی داشتند؟ افراد خاصی بودند؟ مبارز بودند یا متنوع بودند؟

ج) درس‌های ما عمدتاً قبل از اینکه مبارزه شروع شود، یعنی قبل از سال 40 بود. آن موقع بحث مبارزه نبود. درس‌ها مخلوطی از شاگردان گوناگون با دیدگاه‌های مختلف بود. شاید الان هم این‌گونه باشد. طلبه‌ها وقتی پای درسی می‌روند، می‌خواهند درس بخوانند. مگر اینکه برای معلّم و مدرس ویژگی خاصی قائل باشند. مثلاً عده‌ای از طلبه‌ها بودند که دلشان می‌خواست درس امام همیشه پرشکوه باشد. این‌ها طلبه‌های مبارز بودند که بین مراجع همیشه پای درس امام می‌آمدند. از این کارها بود که می‌خواستند کسی را بیشتر ترویح کنند. وقتی بحث درس است، طلبه‌ها می‌بینند کجا می‌توانند بیشتر استفاده کنند که به آن درس می‌روند.

س) کتاب‌ها و آثار ایشان در چه فضایی بود و تأثیر آنها چگونه بود؟

ج) ایشان کتاب‌های زیادی دارد. نوشته‌های فقهی، اصولی، تفسیر و ترجمه قرآن دارد. کتاب ادعیه یکی از ویژگی‌های ایشان است که کمتر علما به آن می‌پرداختند. ایشان یکی از متخصصین ادعیه ماست. در جلساتی که با هم داشتیم، معمولاً قطعاتی از اکثر دعاهای معروف را از حفظ می‌خواندند. چون زیاد درس داده و خوانده بود. حافظه ایشان خیلی خوب بود. از حفظ می‌خواند. در مسائل فقه، اصول و فلسفه مثل بقیه بودند. ویژگی خاص ایشان در مسائل عبادی، ادعیه و اخلاق و در مسائل عمومی مسئله مبارزه بود.

س) مواضع سیاسی ایشان در دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب چگونه بود؟

ج) جالب است که مواضع ایشان در طول این سالها کمترین تغییری نداشت. چون ایشان راه خود را با دانش و بینش انتخاب کرده بود. یک راه موجی و موقتی نبود. بررسی کرده بود که رژیم پهلوی، رژیم ناصالحی است و می‌دانست که راه ما از اسلام می‌گذرد. می‌دانست که مردم در مبارزه و اداره کشور رکن هستند و آرای آنها اهمیت دارد. ایشان مبانی اصلی مدیریت و مبارزه را اجتهاداً قبول داشت. از اوّل تا آخر و تا لحظه فوت همان روحیات و نظرات را داشتند.

س) اشاره‌ای به رابطه ایشان با حضرت امام (ره) فرمودید. در طول این دوران رابطه با امام چگونه بود؟

ج) ایشان برای امام مثل یک شاگرد مطیع بود. بعضی‌ها بودند که با روحیه طلبگی «ان قول» داشتند؛ یعنی روحیه طلبگی این است که در مسائل اظهار نظر کنند. امّا آیت‌الله مشکینی سعی می‌کرد روحیه اطاعت از رهبری داشته باشند.

س) پس از رحلت امام (ره) رابطه ایشان با آیت‌الله خامنه‌ای چگونه بود؟

ج) جالب است که بدانید. آیت‌الله مشکینی از لحاظ مرتبه در مقام استاد رهبر فعلی بودند. در مقایسه با امام که شاگرد ایشان بودند، ولی بعد از رحلت امام (ره) همان رابطه‌ای را که با امام داشتند، با رهبری برقرار کردند. این حالت از نوادر روزگار و نشان دهنده این است که اعتقاد کاملی به ولایت فقیه داشتند. کسانی که به ولایت فقیه عقیده داشته باشند، طبعاً در مسائل مطیع هستند. البته نظرات خود را در مواردی مطرح می‌کردند و می‌گفتند. امّا واقعاً از تصمیمات رهبری تبعیت می‌کردند و احترام می‌گذاشتند. این روحیه از ویژگی‌های مهم ایشان بود که باید روی آن حساب کنیم.

س) خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله مشکینی را چگونه تحلیل می‌کنید؟ به نظر شما خطبه‌های ایشان چه تأثیری در جامعه داشتند؟

ج) روند کاملی از خطبه‌های ایشان به یادم نیست، ولی گاهی که گوش می‌دادم، همان وضع سخنرانی‌های گذشته را داشت؛ یعنی از آن جهت ویژگی ممتازی نداشتند. ایشان با همان روحیه‌ای که داشت و سخنرانی‌هایی که قبل از مبارزه و بعد از پیروزی می‌کرد، مطالبی که در اجتماعات می‌گفتند، در خطبه‌های نماز جمعه که طبعاً باید منظم‌تر باشد، مطرح می‌کردند. مثلاً اگر مسائل روز در سخنرانی‌های دیگر نیست، باید در نماز جمعه باشد. لذا ایشان در نماز جمعه وارد مسائل روز هم می‌شدند.

س) دیدگاه‌های ایشان در مورد تقریب مذاهب و رابطه شیعه و سنّی چگونه بود؟

ج) خیلی دلشان می‌خواست که وحدت ایجاد کند. خاطره‌ای از اواخر عمر ایشان دارم. نمی‌دانم می‌دانید یا نه که در حیات خود اعلام نکرد. اواخر بستری بودند و خیلی کم بیرون می‌آمدند که من خدمت ایشان رفتم.

هنوز مرحوم آیت‌الله فاضل هم حیات داشتند. وقتی به قم می‌رفتم، به دیدار مراجع و طبعاً به دیدار ایشان می‌رفتم. در آخرین دیدار به من گفتند: «مدتی است که در سند زیارت عاشورا تحقیق می‌کنم. در اسناد، سندی را که لعنی بر دیگران ندارد، قوی‌تر می‌بینم. دلم می‌خواهد این تحقیق را منتشر کنم.»

نگرانی ایشان از این جهت بود که عکس‌العمل افراد تندرو و متعصب که گاهی در این مسائل مقاومت می‌کنند، مسئله درست کند. با من مشورت کردند و مقداری از نوشته‌هایش را خواندند. گفتم: «زمینه سازی کنید. حیف است این کتاب با این زحمتی که کشیدید، تبدیل به سوژه اختلاف شود.» ایشان به من گفت: «به من کمک کنید.»

من بعد از دیدار ایشان به ملاقات آیت‌الله فاضل رفتم که ایشان هم مریض بودند. در دیدار آقای فاضل حرف آقای مشکینی را نقل کردم و گفتم که ایشان چنین کتابی تهیه کردند و خواهش می‌کنم شما کمک کنید تا اتفاق نظری در سطح مراجع به وجود بیاید تا اگر بناست منتشر شود، به اتفاق آرا و لااقل با نظر اکثریت باشد و در حوزه و جامعه مسئله درست نکند.

س) نقش ایشان را در مجلس خبرگان رهبری چگونه می‌بینید؟

ج) شخصیت ایشان برای ریاست خبرگان خیلی مهم بود. اکثر نمایندگان مجلس خبرگان به جز سه چهار نفر شاگرد ایشان بودند. همه ما احترام زیادی برای ایشان قائل بودیم. لذا تا زمانی که حیات داشتند، هیچ وقت در انتخاب رئیس، رقیبی برای ایشان نبود. همه می‌گفتند و ایشان هم دخالت نمی‌کردند، ولی وجود ایشان مهم بود. معمولاً اوّل هر اجلاس سخنرانی می‌کردند که جزو برنامه‌های رئیس بود. مقداری می‌نشستند و بعداً جلسه را به ما واگذار می‌کردند. مخصوصاً این اواخر که مریض بودند، تشریف می‌بردند. گاهی می‌آمدند و گاهی نمی‌آمدند، ولی وجود ایشان برای اعتبار خبرگان مهم بود. به شخصیت ایشان بیشتر از دخالت ایشان بها می‌دادیم.

س) آخرین سئوال من درباره تأثیر درسهای اخلاق ایشان در مجموعه حوزه علمیه است. البته اشاره کردید، ولی اگر نکته خاصی برای توضیح دارید، بفرمایید.

ج) آن موقع که ما در قم درس می‌خواندیم، جوان بودیم و حوزه علمیه پس از رحلت آیت‌الله حائری یزدی و آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، درس و بحث اخلاق جزو بحث‌های اصلی، مهم و انسان ساز حوزه بود. عده‌ای معلّم اخلاق بودند. یکی آیت‌الله مشکینی و یکی حاج آقا حسین قمی، سید پیرمردی بودند که طلبه‌ها خیلی ایشان را دوست داشتند. ایشان پیرمرد و آیت‌الله مشکینی جوانتر بودند. آیت‌الله شیرازی در اصفهان بودند که وقتی به قم می‌آمدند، درس اخلاق می‌گفتند.

فکر می‌کنم قبل از ایشان خود امام درس اخلاق می‌گفتند که آن درس جزو بهترین درس‌های اخلاق تاریخ معاصر است. چون عرفان را خیلی در اخلاق تأثیر می‌دادند. مجموعه اینها اخلاق را در حوزه قوی کرده بود. تا موقعی که ما در حوزه بودیم، طلبه‌ها حقیقتاً متخلّق به اخلاق اسلامی ناب بودند.

الان تماس آن گونه با طلبه‌ها و حوزه ندارم و نمی‌دانم آثار آن درسها چقدر باقی است و الان درس‌های اخلاق چگونه است، ولی در زمانی که ایشان درس می‌گفتند، جزو مؤثرهای تربیت اخلاقی حوزه بودند.

س) اگر مطلب خاصی دارید، بفرمایید؟

ج) فقط باید اظهار تأسف کنم که دست ما به ایشان نمی‌رسد. جای ایشان به خصوص در خبرگان حقیقتاً خالی است. زیادند بزرگانی که مأنوس بودیم و کم‌کم رفتند و الان نیستند. ایشان جزو تازه‌رفتگان است و هنوز داغشان برای ما تازه است. خدا رحمتشان کند و به بازماندگانشان صبر و اجر عنایت بفرماید.

س) خیلی ممنون.

ج) خیلی موفق باشید.