○ حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام و انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب هستیم. حضرت عالی به عنوان یکی از استوانه های نظام و شخصیت های مؤثر و حاضر در این جریان، روند انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر را تشریح بفرمایید. در این ماجرا در خبرگان چه گذشت؟
● بسم الله الرحمن الرحیم، در آستانه سالگرد رحلت حضرت امام ، حق همین است که توضیحی درباره نحوه انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب داده شود. البته بارها گفتیم، ولی تجدید خاطره بسیار خوبی است.
از زمانی که امام (ره) مریض شدند و از قم به تهران آمدند، همیشه برای ما جای نگرانی بود که اگر ایشان رحلت کنند و روزی نباشند، ولایت امر و زعامت انقلاب را چگونه داشته باشیم. از سالهای اوّل جزو بحث های ما بود و همیشه فکر می کردیم و نگرانی داشتیم. البته خود امام نگرانی نداشتند. می گفتند خداوند که انقلاب را تا اینجا آورده، باز هم ادامه می دهند و حمایت الهی می شود.
اوایل مدتی به فکر قائم مقامی ایشان افتادیم که همگی به آیت الله منتظری رسیدیم. چون آن موقع مرجعیت شرط رهبری بود و امام هم احتیاطات خود را به ایشان ارجاع می دادند، کار ما آسان شده بود. آن موقع غیر از آیت الله منتظری کسی را نمی شناختیم که در انقلاب باشد و این شرایط را داشته باشد.
سالها از انتخاب ایشان به عنوان قائم مقامی می گذشت، تا اینکه آن مسایل و اختلاف نظرها پیش آمد و امام تصمیم گرفتند قائم مقام نداشته باشند. آن جلسه ای که امام این مسئله را برای ما پنج شش نفر مطرح کردند، یکی از جلسات تاریخی انقلاب بود. من، آیت الله خامنه ای، مهندس میرحسین موسوی، آیت الله موسوی اردبیلی و حاج احمد آقا خمینی در آن جلسه بودیم و آن جلسه هم در منزل حاج احمد آقا بود.
وقتی امام تصمیم خود را اعلام کردند، ما استیحاش کردیم و گفتیم: این خطرناک است و رهبری بعد از شما دچار مشکل می شود. خیلی کار کردیم و به کسی نرسیدیم. ایشان گفتند: بین خودتان خیلی ها هستند. ما به این فکر نمی کردیم که کسی را غیر از آقای منتظری بیاوریم. چرا نمی توانید پیدا کنید؟ همین آقای خامنه ای.
این حرف برای اوّلین بار در سطحی که اصلاً به ذهن ما نمی آمد، مطرح شد. در آن جلسه چیزی نگفتیم. جلسه که تمام شد، خود آیت الله خامنه ای به امام گفتند: خواهش می کنم که شما نقل این جریان را بر ما حرام کنید و بگویید که حق نداریم در حیات شما این داستان را در بیرون بگوییم. امام هم فرمودند: نگویید.
آن مسئله تمام شد. البته فاصله زیادی تا رحلت امام داشتیم. ولی این مسئله در ذهن ما بود. وقتی ماجرای آیت الله منتظری آن گونه شد و برای ما معلوم شد که مریضی امام خطرناک است، البته خطر جدّی را دکتر ها ده پانزده روز قبل از فوت امام به ما گفته بودند. تا آن موقع نمی گفتند. یک بار ما را جمع کردند و گفتند: تشخیص ما سرطان معده است که خطرناک است. شما بدانید که عمر امام زیاد نیست. چون به مرحله حادّی رسیده بود.
بعد از این حرفها، هفت هشت روز قبل از رحلت امام در جلسه ای که تاریخش یادم نیست و می توانید در گزارشها پیدا کنید، به فکر جانشین امام افتادیم. چون آقای منتظری حذف شده بودند و جانشین نداشتیم. جلسات زیادی داشتیم و نهایتاً یک روز قبل از رحلت امام به نتیجه رسیدیم. ما چند نفر، یعنی آیت الله مشکینی، آیت الله موسوی اردبیلی، حاج احمد آقا، آیت الله خامنه ای و من در جماران جمع شدیم و بحث کردیم. تصمیم ما این شد که به جای رهبری منفرد، یک گروه سه نفره را پیشنهاد بدهیم.
آن موقع قانون اساسی هر دو حالت رهبری فردی و شورایی را داشت. تصمیم ما این شد که آیات مشکینی، موسوی اردبیلی و خامنه ای جزو شورای رهبری باشند. این نظر ما بود و در جاهای دیگر و حتّی پیش امام مطرح نکردیم. البته در آن شرایط حال امام مساعد نبود که این حرفها را بشنوند.
بالاخره امام رحلت کردند که حادثه تلخی بود. همه ما شوکه شده بودیم. با اینکه همه منتظر بودیم و دکترها اعلام خطر کرده، همه راهها را رفته و نتوانسته بودند نتیجه بگیرند.
امام که رحلت کردند، فوری و قبل از اینکه اعلام شود، به خبرگان اطلاع دادیم که از سراسر کشور جمع شوند. قرار گذاشتیم فوت امام را اعلام نکنیم. ظاهراً آن شب اعلام نشد. حتّی وقتی خانواده امام خبر رحلت را شنیدند، صدای گریه از اندرون خانه بلند شد و ما که در بیمارستان بودیم، شنیدیم. رفقا به من گفتند: تو برو به خانمها بگو که بنا نیست امشب اعلام کنیم و سعی کنند صدای گریه آنها بیرون نرود. خیلی سخت بود. برای من یکی از کارهای سخت بود. داخل منزل امام شدم. بچه های امام جمع بودند. من خواستم به آنها دلداری بدهم که خودم بدتر بودم. اشک می ریختم و صدایم بیرون نمی آمد. بالاخره بر خودم مسلط شدم و گفتم: بالاخره این مصیبت پیش آمده و اگر همین الان اعلام کنیم، شاید تا تصمیم خبرگان کشور دچار مخاطره شود. هنوز جنگ ما با عراق مشکل داشت و همیشه احتمال حمله می دادیم.
به هر حال خیلی ها در کمین بودند که بعد از امام کاری بکنند. لذا وقتی کمی صحبت کردم، خانواده امام خیلی زود مطلب را گرفتند. قرار شد دیگر صدای گریه از داخل بیت امام در بیرون شنیده نشود. واقعاً بیرون نرفت. چون من همسایه امام هستم و تا صبح بیدار بودم و صدایی نشنیدم.
خوشبختانه صبح فردا همه اعضای خبرگان آمدند. می دانستند خبری شده است. چون از قبل گفته بودیم که دعا کنند. وقتی می خواستم به نماز جمعه بروم، امام چیزهایی به من گفتند که در خطبه بگویم. معنایش خداحافظی بود. من آن گونه نگفتم. ولی به گونه ای گفتم که مردم هم بدانند شاید خبری شود و هم دعا کنند. می توانید آن عبارات را پیدا کنید که چه گفتم.
خبرگان که با خبر شده بودند، آمدند. خیلی زود و هنوز جنازه امام را دفن نکرده بودیم، جلسه خبرگان را تشکیل دادیم. اولیّن کاری که می بایست می کردیم، آن کار بود. چون شرعاً نباید کشور بدون ولی باشد. همه تصرّفات بعد از فوت ولی، اجازه جدید می خواهد.
آقایان خبرگان هم با این حکم شرعی آشنا بودند. جلسه گرفتیم و بحث ها شروع شد. جلسه مهمی بود. جلسه خیلی مهمی بود. یک بحث این بود که اختیار داریم رهبری فردی یا شورایی انتخاب کنیم. خودمان تصمیم گرفته بودیم شورای رهبری باشد و سه نفر آن را مشخص کرده بودیم.
بعضی از اعضای خبرگان که بیشتر اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند، روی رهبری فردی تأکید داشتند که علّتش را می گویم. مقداری روی این بحث شد. من و آیت الله خامنه ای درباره شورا نظر دادیم. صحبت های استدلالی کردیم و خیلی ها روی نظر فردی استدلال کردند.
در فاصله بحث هایی که می شد، به دو دلیل رأی اکثریت با رهبری فردی شد: یکی اینکه جامعه مدرسین تعدادی رأی داشتند و نظرشان آیت الله گلپایگانی بود. عده ای روی آیت الله خامنه ای نظر داشتند که اینها هم به رهبری فردی رأی دادند. لذا رأی رهبری فردی اکثریت شد و از این مرحله گذشتیم.
امام یک مسئله را در حیاتشان حل کرده بودند که مهم و در آن جلسه خیلی تأثیرگذار بود و آن، این بود که امام گفتند: شرط مرجعیت در رهبری لزومی ندارد. قبل از آن در قانون اساسی شرط مرجعیت آمده بود. اگر آن موقع می خواستیم آیت الله خامنه ای را انتخاب کنیم، مشکل داشتیم. ولی امام این را حل کرده بودند.
حرفهای امام روشن بود و همه مطلع شده بودند. بنا شد فرد باشد که آقایان جامعه مدرسین آیت الله گلپایگانی را و عده ای آیت الله خامنه ای را پیشنهاد کردند. اوّل برای آیت الله گلپایگانی رأی گرفتیم که رأی کمی آوردند. نوبت رأی گیری برای آیت الله خامنه ای شد. ایشان خودشان پشت تریبون رفتند و گفتند: نظر من رهبری شورایی بود و فردی را قبول نداشتم. چرا مرا نامزد می کنید؟
گفتم: موقعی که شما آن نظر را داده بودید، هنوز رهبری فردی تصویب نشده بود و الان تصویب شد و قانون است. حالا که قانون شد، شما و من هم باید از این نظریه تبعیت کنیم و الان نظریه شورای سه نفری با این قانون جواب نمی دهد و ایشان هم قبول کردند، چون استدلال قوی بود.
بحث مرجعیت ایشان مطرح شد که آن حرف امام آن مسئله را حل کرد. نکات دیگری نقل شد که خیلی تأثیر داشت. دو سه قضیه بود که در رأی به ایشان مؤثر بود:
یکی اینکه من و آیت الله مشکینی و آیت الله موسوی اردبیلی مسایل آن جلسه را نقل کردیم که امام اسم آیت الله خامنه ای را برده بودند که مهم بود. آن موقع حاج احمد آقا هم عضو خبرگان و در جلسه بود و تأیید کرد. دیگران هم می دانستند، چون از ما شنیده بودند.
مسئله دیگر را حاج احمد آقا مطرح کردند که مربوط به زمانی بود که آیت الله خامنه ای در سفر کره بودند و امام از رفتار ایشان خوششان آمده بود و تعبیر خوبی کرده بودند که برای رأی به ایشان مفید بود.
مسایل دیگری توسط دیگران نقل شد که مبسوط آن مسایل به یادم نیست. نمی دانستم این سئوال را می پرسید که بخوانم. چون ضبط است و کتابی از مشروح مذاکرات موجود است.
با این مقدمات به این نتیجه رسیدیم. به اضافه اینکه همان موقع از ایلام به ما خبر دادند که تحرکاتی در جبهه عراقی ها دیده می شود و مثل اینکه برنامه حمله دارند. چون آنها هم شنیده بودند که امام رحلت کردند و طبیعی بود که دوباره حمله کنند تا امتیازاتی بگیرند.
به همین خاطر خبرگان نمی خواستند بیشتر بحث کنند. از طرف دیگر به عصر هم رسیده بودیم. رأی گیری کردیم و آیت الله خامنه ای با رأی خوبی برای زعامت و ولایت انتخاب شدند.
واقعاً این انتخاب یکی از کارهای تاریخی و حقیقتاً سرنوشت ساز خبرگان بود که دلیل بسیار خوبی برای ضرورت وجود خبرگان در جامعه ما برای روزهای مباداست. کشور را از یک بحران نجات داد و همه نفس راحتی کشیدیم.
○ خیلی متشکریم.
● موفق باشید.