س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی! یکی از برنامههای دشمنان ترور شخصیتهای برجسته انقلاب بود و یکی از آنان استاد مرتضی مطهری بود. شما درباره شهادت این عالم فرزانه چه میفرمایید؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. فقدان شهید مطهری واقعاً برای انقلاب و ایران یک ضایعه جدی بود. خوشبختانه آثار قلمی و سخنرانیهای ایشان یک مقداری کمبود و جای خالی ایشان را پر میکند. مخصوصاً که مرگ ایشان رنگ خون و شهادت گرفت و معلوم است که این معنای بیشتری به آثارشان داد.
آنهایی که در عصر شهید مطهری زندگی کردند و با ایشان کار کردند، خوب میتوانند معنای این حرف را بفهمند، من از افرادی بودم که خیلی زیاد با ایشان سروکار داشتم و این برای ما از توفیقات خداوند بود. موقعی که ایشان در قم بودند، موقعی که آمدند تهران و همچنین موقعی که انقلاب در آستانه پیروزی قرار گرفت و شکلگیری ارگانهای انقلابی در ایران بعد از پیروزی شروع شد. در این مقاطع آثار ایشان را خیلی خوب لمس میکردیم. به همین دلیل نبودن ایشان را به به عنوان یک کمبود جدی در زندگی خود احساس میکنیم. ایشان در شکلگیری افکار اسلامی روز در حوزهها و دانشگاهها تأثیر زیادی داشتند. حوزه هنوز هم با خواندن آثار ایشان دارد از ایشان استفاده میکند و یا شاگردانشان فعال هستند.
ایشان نمونه بسیار خوبی از یک طلبه قانع، درسخوان و متدین و پرکار بودند. چیزی که به نقد شدن آثار ایشان کمک کرد و افکار ایشان را خیلی رواج داد، شرایط زندگانی دورانش بود. سالهایی که ایشان دوران اول طلبگی خود را میگذارندند، بحران فکری زیادی در داخل ایران بود. زمانی بود که بعد از دوران مشروطه و شکست خوردن مشروطه خواهان و شکل گرفتن دوباره خانواده دیکتاتوری پهلوی و شیوع افکار مارکسیستی و الحادی از یک طرف و شیوع افکار غربی و لائیک از طرف دیگر، در جامعه حقیقتاً بحران فکری بوجود آمده بود و افکار اسلامی و میهنی که اثر خودش را در خلق مشروطه بجای گذارده بود، با شکست مشروطه دچار بحران شده بودند، در آن مقطع که سرگردانی فکری بود، در چنین شرایطی افرادی مثل شهید مطهری که مسایل فکری آن روز و مسایل اولویتدار سیاسی و اعتقادی را بتوانند پیدا کنند و آنها را برای جامعه حل بکنند، خیلی ارزشمند است و این در زندگی شهید مطهری مؤثر شد. بخشی از کار ایشان در حوزهها بود. معلوم است که اگر ما حوزههای علمیه را از این جهت تقویت کنیم، میتوانیم در جامعه سربازان زیاد فکری داشته باشیم. شهید مطهری یکی از کسانی بودند که در حوزه این کار را کردند. البته حوزه وضعش یک مقدار مستحکمتر بود. دانشگاهها بیشتر نیازمند بودند.
شرایط زندگی ایشان، فقر و نیازمندیهای مادی ایشان و همچنین احساس نیاز تهران، ایشان را به این سرنوشت آورد که از قم به تهران بیایند. آن موقع ما کمکم داشتیم در مسایل ارشادی و کارهای فرهنگی و تبلیغاتی فعال میشدیم که به انتشار مکتب تشیع در قم دست زده بودیم. ایشان از تهران به قم آمدند و کارهای ما را دیدند. سپس از طریق ما و ایشان پل ارتباطی بین قم و تهران برقرار شد. از این مقطع من بیشتر در شرایط کار ایشان قرار میگیرم. نیروهای اسلامی و انقلابی در تهران خیلی سریع ارزش وجودی ایشان را درک کردند. چه در دانشگاهها و چه در خارج از دانشگاهها که ایشان جلسات هفتگی در خارج از دانشگاهها داشتند، دور ایشان جمع شدند.
بحثهای علمی و دانشگاهی که با دانشگاهیان داشتند، درست همان بحثهای ناشی از تفکرات مارکسیستی یا الحادی در محیطی که ایشان کار میکردند، مسئله روز بود و مورد نیاز اهل تحقیق و فکر بود و بحثها اینجا طرح میشد، بررسی میشد و مباحثه و نتیجهگیری میشد.
نتیجهاش به شکل دیگری در قم مطرح میشد. ایشان استاد باارزشی مثل علامه طباطبایی داشتند که باید ایشان را از شانسهای خوب آن روز حوزه و محیط روحانیت حساب کرد. از نعمتهای خدا بود. ایشان به خاطر درس علامه طباطبایی میآمدند. در جلسات درس ایشان هم گاهی شرکت میکردند و بحثهایی هم در مورد مسایل فلسفی- فلسفه غرب را نقادی میکردند- داشتند. آثاری که از همان جلسات درسی علامه طباطبایی با پاورقیها و توضیحات شهید مطهری مانده، هنوز هم بعد از گذشت دهها سال، جزو بهترین منابع فکری برای جوانها، مخصوصاً دانشجویان و اهل تحقیق است.
به رحال این پل ارتباطی که بین حوزه و دانشگاه زده شده بود و بین قم و تهران زده شده بود و ایشان که کار عمومی متفرقه در حسینیه ارشاد داشتند و اهل دل و تحقیق را جمع میکردند، بسیار ارزشمند بود. کارهای دیگری در جلسات خاص و یک مقدار محرمانهتر انجام میشد. جلسات سیاسی و مبارزاتی که نیروهای انقلابی احتیاج داشتند از ایشان تغذیه فکری بشوند. این تفکرات جدید که جوابگوی مشخصات و سرگردانیهایی ناشی از ترویج افکار ضد دینی چه غربی و چه شرقی بود، بهترین غذایی بود که برای نیروهای مخلص و مبارز و متعهد میتوانست استفاده بشود که استاد مطهری سهم زیادی در تأمین فکری آن داشتند. امام ارزش کار شهید مطهری را بهتر از هر کس دیگر لمس میکردند. چون ایشان میدانستند که در مسیر انقلاب به نیروهای متفکر و مطمئن نیاز دارند که از لحاظ فکری قابل اعتماد باشند و لذا امام کاری کردند که کمتر کسی در مورد افکار دیگران میکند. ایشان بطور دربست آثار شهید مطهری را تأیید کردند و گفتند :«همه آثار ایشان قابل اعتماد است» و قبول کردند. این یک حرف خیلی بزرگی است که یک شخصیت مرجع تقلید و رهبر یک انقلاب در مورد آثار شخص دیگری ابراز بکند و ایشان این کار را کردند. این هم به توجه بیشتر قشر جوان و اهل نظر به آثار شهید مطهری کمک کرد. ما در دوران آخر مبارزه و اوایل پیروزی انقلاب بالاجبار وقت زیادی را میبایست باهم بودیم. چون این قدر امور با سرعت میگذشت که فرصت ملاقاتهای بافاصله را به ما نمیداد. تقریباً هر روز با همدیگر سروکار داشتیم. ایشان سهم قابل توجهی در روزهای بحرانی اول انقلاب و شکلگیری حکومت اسلامی در ایران و هفتههای آخر پیروزی انقلاب در حل معماهای فوقالعاده سنگینی که ممکن بود مسیر انقلاب را عوض بکند، دارند. خداوند رحمتشان بکند. خداوند رحمت خاص خودش را نصیب ایشان بکند و آخرین لطف خداوند به شهید مطهری این بود که نخواسته ایشان با مرگ طبیعی از دنیا برود. ما میدانیم که رنگ شهادت در پایان زندگی دنیوی انسان چقدر ارزشمند است. آنهم برای جلوهگر ساختن افکار و اندیشهها و آثار، برای کسی که دارای یک چنین اندوختههایی بوده است.
امیدواریم نسل امروز استفاده بیشتری از آثاری که از ایشان مانده است، ببرد. متفکرین دانشگاهها و حوزهایها و سایر دوستان شهید مطهری برای زندهتر شدن و تلألو افکاری که از ایشان مانده است، باید کمک بکنند. این سرمایه عظیمی است که در اختیار نسلهای فعلی و آینده کشور ما است. خوشبختانه خیلی از آنها به زبانهای غیرفارسی ترجمه شده است، افکاری است که در گوشه و کنار سایر کشورها و محیطهای علمی و دینی غرب و شرق عالم میتوانیم آنها را پیدا بکنیم. دعا میکنیم برای شما که دارید همین راه را میروید و برای زنده نگه داشتن آثار ایشان این تلاش را میکنید.
س- اجازه بفرمایید این سئوال را خدمتتان داشته باشم. با توجه به اینکه حدود دو دهه از شهادت ایشان فاصله میگیریم و فاصله بیشتر میشود و نسل جدید کمتر با آن پیچهای سیاسی در طی انقلاب آشنا است و شاید در بعضی از جاها متوجه علت شهادت ایشان نشده باشند؛ مایل هستند قدری مطلب باز شود که این خط و رابطههای سیاسی به چه شکلی بود که منجر به شهادت ایشان شد؟ در واقع تفکرات ایشان به وضوح و تمیز مطرح میشود و اگر علت شهادت ایشان را هم بررسی کنیم، بد نیست.
ج- تصادفی نبود که دشمنان انقلاب و اسلام از همان اول فتنهها به سراغ ایشان رفتند و ایشان را از بین ما گرفتند. چون آن روز هم همان جریانهای انحرافی که شهید مطهری در طول عمرش با آنها مبارزه کرده بود، امیدهایی داشتند که در انقلاب جای پایی داشته باشند. چپیها، یعنی مارکسیستها، تشکیلات متعددی در ایران داشتند و امیدوار بودند که از آن شرایطی که هست، سهم بزرگی در ایران و انقلاب به دست بیاورند. نیروهای التقاطی که همین منافقین و گروههای همراهشان بودند هم خصومت آشتیناپذیر با شهید مطهری داشتند. به خاطر اینکه با آن توضیحاتی که داده بودند و کارهایی که کرده بودند، زمینه فکری برای آنها نمیگذاشت. لیبرالها و آنهایی که مروج افکار لائیک و مذهب در حقیقت غیر جدی بودند، با اینگونه افکار سر خصومت داشتند. همان سال اول انقلاب همه این جریانها تلاش میکردند که در انقلاب سهمی بگیرند و هر کدام نوعاً خودشان را صاحب سهم اصلی میدانستند و هر یکی فکر میکرد او است که باید انقلاب را اداره بکند. یعنی آنها خواب تکرار مشروطه را میدیدند.
چون مشروطه به همت علما و حمایت مردم پیروز شد و بعد دیگران شروع کردند و مشروطه را اداره کردند. علما و مردم را کنار زدند. آنها درست همین فکر را میکردند و برای آنها نیروهایی از قبیل شهید مطهری مانع جدی بودند و لذا سراغ آنها رفتند. خیلی روشن و سریع هم میگفتند که باید این فرماندهان تفکر را از اول از میدان بیرون بکنیم و نیروهایشان را تصاحب بکنیم. لشگر را تصاحب بکنیم. توده مردم را آنجوری میخواستند قبضه بکنند. به خاطر اینکه افکار شهید مطهری نوشته بود و تأیید شده بود و دیگر افراد هم محدود نبودند که با از میان رفتن چند نفر همه میدان خالی بشود.
بحمدلله با سازندگی نیروهای متفکری که در دوران مبارزه شده بود، انقلاب و تفکر انقلابی به تعداد معدودی از ما وابسته نبود. هرکسی که میرفت، افرادی جدیدی میآمدند و جاها را میگرفتند. زود هم متوجه شدند که اشتباه کردند. دست به خیانت و آدمکشی و ترور زدند. هم خودشان را بدنام کردند و منفور شدند، هم مردم را هوشیار کردند که خطر انقلاب را تهدید میکند و تاریخ مشروطه میخواهد تکرار شود.
س- خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
ج- موفق باشید.