س- جناب آقای رفسنجانی، خیلی ممنون که ما را به حضور پذیرفتید. از آنجا که حضرتعالی یکی از چهرههای باوفا نسبت به حضرت امام و انقلاب هستید و احتمالاً خاطرات زیادی هم با مرحوم حاج احمد آقا دارید، خواهشمند است اگر ممکن است چند خاطره از این عزیز از دست رفته و حضرت امام بفرمایید.
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. زندگی ما با حاج احمد آقا مملو از خاطره است. چون سالهای طولانی تقریباً هر روز یا هفتهای چند روز در مهمترین مسائل کشور با هم سروکار داشتیم. در روزهای اوایل انقلاب حوادث هیجانانگیز و مهم آنقدر سریع اتفاق میافتاد که آن دوران، یک دوران پرمطلب در تاریخ سپری شده است.
من ترجیح میدهم که درباره خود حاج احمد آقا بگویم. خاطرات گوشهای از وجود یا زندگی یک فرد است. یک خاطره که انسان میگوید، خیلی محدود است. بهتر است از خود حاج احمد آقا حرف بزنیم. احمد آقا از جوانی در بستر انقلاب قرار گرفت. ایشان خیلی جوان بودند که امام (ره) وارد مبارزات شدند. بعداً در یک قطعه از زمان برادر بزرگ ایشان حاج آقا مصطفی شهید شدند و رفتند که مسئولیت حاج احمد آقا خیلی جدی شد. ایشان بیشتر در ایران بود و موقعی که امام در نجف بودند، مسائل ایران را دنبال میکردند. اما اواخر دوران مبارزه ناچار شد که مدتی نجف باشد. در شرایطی هم به نجف رفت که مبارزه ایران را خوب میشناخت. امام مدتی طولانی در نجف بودند، ولی احمد آقا در اینجا بود و از مسائل داخلی همه چیز را میدانست. افراد، کارها، جریانهای مبارز و نقاط ضعف و قوت را خوب میشناخت.
اواخر در کنار امام در نجف قرار گرفتند و در حساسترین موقع انقلاب مشاور و یاور نزدیک امام شدند. احمد آقا از موقعی که عراقیها تصمیم گرفتند امام را از عراق بیرون کنند به بعد، خیلی کمک کرد.
از نظرات او بود که امام به پاریس رسیدند. شاید اگر احمد آقا نبود، امام به جای دیگر میرفتند. شاید میگویم، چون مطمئن نیستم. ولی از چیزهایی که بعداً احمد آقا برای ما تعریف کرد، اینگونه فهمیدیم. آن دو، سه ماه که امام در پاریس بودند، خیلی حساس بود، چون همه چشمهای دنیا متوجه امام بود و کارکشتهترین خبرنگارها و سیاستمداران به آنجا میرفتند تا روی آینده ایران تأثیر بگذارند. هوشیاری احمد آقا خیلی کمک کرد که دوره اقامت امام در پاریس خیلی خوب گذشت. ما از آن دوره برای گامهای نهایی انقلاب استفادههای بسیار خوبی کردیم.
واقعاً سریعترین دوره پیشرفت کار مبارزه را در دورانی داشتیم که امام در پاریس بودند. آن روزها تاریخ خیلی سریع ورق میخورد. بعد که به ایران آمدند، کار مشکلتر شد. چه آن روزهای اولی که هنوز امام حکومت را تحویل نگرفته بودند و دولت سابق سرکار بود و چه در دوران تشکیل دولت موقت و شورای انقلاب و چه بعد از آن در حوادث سالهای اول انقلاب که جریانهای مختلف با هم درگیر بودند و هر کس سعی میکرد نقش خود را در انقلاب برجستهتر کند. احمد آقا به خاطر آشنایی خوبی که از جریانها داشتند، خیلی به امام کمک کردند و جریانهای مزاحم نتوانستند از امام بهره زیادی بگیرند و متن اصلی انقلاب پیش رفت.
برای تشکیل دولت، برای حل معضلاتی که در دوران کوتاه ریاست جمهوری بنی صدر پیش آمد، در دوران جنگ، در ماجراهایی که ما در مجلس با لیبرالها و منافقین، با مجموعه نیروهای مسلح و شرور آن دوره داشتیم، احمد آقا نقش مهمی داشت و نقش ایشان نقش صاحب آثار متعدد بود. ایشان برای حفظ شخص امام خیلی باید مواظبت میکرد که آنجا را خیلی خوب حفظ کرد. از لحاظ سیاسی ارتباطات امام را تنظیم میکرد که کار آسانی نبود. حفظ دوستان امام با توجه به اینکه هر کسی توقعات زیادی داشت، بسیار مهم بود. اینها از تسلط ایشان بر امور خبر میدهد که ناشی از دید وسیع ایشان نسبت به همه ابعاد امور مملکت است. مسائل مهمی در مجلس داشتیم. با کمک احمد آقا خیلی از این مشکلات را حل کردیم.
در دوران حیات حضرت امام، منزل ما هم کنار منزل حضرت امام بود و احمد آقا هم تقریباً شبانهروز آنجا بود و خیلی کم از بیت امام بیرون میرفت. منزلشان هم آنجا بود، کارشان هم همانجا بود. کار دیگری هم قبول نمیکرد. به نظرم هر روز، گاهی دو روز یک بار و گاهی هفتهای چند روز با هم ملاقات میکردیم. مسائل ریز و درشت کشور را میتوانستیم از طریق ایشان به اطلاع امام برسانیم و امام نظر خودشان را بدهند. چنین نیرویی در دفتر امام و واسطه بین امور اجرایی کشور که در حال شکل گرفتن نهادهای کشور اعم از دولت، مجلس، قوه قضائیه، شورای نگهبان و نهادهای دیگر انقلاب بود، خیلی باارزش بود. ایشان سهم شایستهای در به ثمر رسیدن انقلاب داشتند.
آخرین سهمی که ایشان ادا کردند، در موقع رحلت امام بود که حاج احمد آقا باعث شد تا ما مشکل رهبری پیدا نکنیم. اگر در آن مقطع یک آدم دلسوز، آگاه و عاشق آرمانهای پدرش و انقلاب نبود، من نمیدانم چه اتفاقی میافتاد! چون اتفاق نیفتاد، نمیتوان گفت.
اما در آنچه اتفاق افتاد، احمد آقا خیلی مؤثر بود. ایشان به حق کمک زیادی کرد. لذا من سهم حاج احمد آقا را در انقلاب در این قطعه تاریخ و حاکمیت اسلام، کمنظیر میبینم. حیف که ایشان در جوانی از دست ما رفتند. ذخیره باارزشی بود، ولی ما تسلیم قضا و قدر الهی هستیم که هر چه مصلحت باشد. ولی من تأسف شدیدی دارم به خاطر اینکه انقلاب میتوانست برای یک دوره طولانی از تجربیات حاج احمد آقا استفاده کند که نشد. خداوند روح ایشان را شادتر کند و اجر زحمات و مجاهدات ایشان را مضاعف به ایشان عنایت بفرماید.
س- در بعضی از فیلمها، مثل فیلم در خلوت خورشید که مؤسسه نشر آثار حضرت امام در چند سال پیش تکثیر کردند که اغلب مشتاقان امام آن را گرفتند و نوار ویدئویی آن را در منزل دارند، صحنههایی از عیادت حضرتعالی و مقام معظم رهبری میباشد که به اتفاق هم قبل از عمل جراحی خدمت حضرت امام تشریف میبرید و عکسهایی هم داریم. یعنی تشریففرمایی شما در سیر درمان حضرت امام از مانیتور دوربین مخفی که خود حضرت امام هم نمیدانستند. شما در روند آن بودید و مشاهده میکردید، اگر از آن روزها و صحبتهایی که با مقام معظم رهبری میکردید و از حالات درونی خودتان خاطره دارید، بفرمایید.
ج- معمولاً حاج احمد آقا حالات امام را به ما میگفتند. ایشان مطلع بودند که بر امام چه میگذرد. آن روزهای آخر احمد آقا خیلی نگران شده بودند و احتیاج به کمک داشتند. ما هم از خلاء وجود امام خیلی میترسیدیم. دکترها هم به ما گفته بودند که امام وضع خوبی ندارند. دکترها مثل اینکه آثاری از سرطان در معده حس کرده بودند. آن روزها جرأت نمیکردند که خودشان در مورد امام تصمیم بگیرند و مایل بودند که ما در جریان باشیم. لذا ما آن روزها خیلی آنجا بودیم. همیشه آنجا بودیم و معاینات مختلف که میشد، نتیجه را شورای پزشکی به ما میگفتند. اگر بنا بود دکتری از خارج بیاورند، میبایست ما نظر میدادیم. مثلاً اگر یک وقت میخواستند شکل معالجه را عوض کنند، میبایست نظر ما را بگیرند. ما چند نفر بیشتر وقت خود را در دفتر امام میگذراندیم. به کارهای خودمان سری میزدیم و سریعاً برمیگشتیم، یا اینکه در همان جا کارهایمان را انجام میدادیم. قسمتی از وقتمان در بیمارستان بود و آن روزها خیلی به ما سخت گذشت. نوعاً رفقای ما همیشه عاشق امام بودند و آنچه که میدیدیم، واقعاً تلخ بود. احمد آقا در آن روزها خیلی زیاد احتیاج به کمک داشت و خود حاج احمد آقا هم مایل نبود که ما از آنجا بیرون بیاییم. سعی میکردیم در همان جا باشیم، معمولاً بین تخت بیمارستان و دفتر بودیم. رفت و آمدها هم آنجا بود. اتاقی هم کنار اتاق امام بود که جلسات مشاورهای را در آنجا داشتیم. بعضی وقتها برای ما خیلی سخت گذشت. گاهی میخواستند شوک برقی به امام بدهند و گاهی هم نفس امام دچار مشکل میشد و دکترها میبایست تنفس مصنوعی بدهند. مدتی هم امام را با اینگونه چیزها نگه میداشتند، روزهای بسیار سخت و تلخی بود. خداوند اینگونه روزها را تکرار نکند و برای آدم پیش نیاورد. من از آن روزهای تلخ در زندگیام کم میتوانم پیدا کنم. برای احمد آقا هم خیلی سخت میگذشت. قاعدتاً تصویرهایی هست که وضع آنجا را نشان میدهد.
س- در مورد قبل از انقلاب خودتان صحبتی نمیفرمایید؟ از زمانی که در زندان ستمشاهی بودید؟ به چه علت در زندان بودید؟ آیا حاج احمد آقا را ندیدید؟
ج- اگر مصاحبه مستقل خواستید، برای شما تعریف میکنیم. این صحبتها درباره احمد آقا مربوط به سه سال آخری است که من زندان بودم. وقتی به زندان رفتیم، بعد از مدتی احمد آقا هم آمده بودند که این را انشاءالله بعداً میگویم.
س- خیلی ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
ج- موفق باشید.