مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با پـایگـاه اطـلاعرسـانی شفـقنا
مصاحبهکنندگان: مدیر مسؤول، سردبیر و جمعی از خبرنگاران حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا)
س- بسمالله الرحمن الرحیم، ابتدا از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و از ابتدای کار شفقنا تا امروز این ارتباط حفظ شده است، تشکر میکنم. جمعی که در خدمت شما هستیم، مجموعهای از مدیران و همکاران شفقنا هستند. شفقنا، پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه است که از سال 91 با حمایت دفتر حضرت آیتالله سیستانی و مشخصاً حضرت آقای شهرستانی، راهاندازی شد و یک شبکه بینالمللی در کشورهای مختلف جهت ارتباط شیعیان و همچنین انتشار اخبار شیعیان، دفاع از معارف و مکتب اهل بیت (ع) و زدودن شبهاتی است که احیاناً دشمنان علیه شیعیان منتشر میکنند؛ و به صورت عام حمایت از جهان اسلام و مسلمانان و حقوق مسلمانان در کشورهای مختلف و در عرصه بینالمللی از اهداف ماست. تا امروز که در خدمت شما هستیم، به لطف خدا و به برکت موضوع این کار، «شفقنا» توانسته پرمخاطبترین رسانه شیعی در سطح بینالمللی و ملی باشد و فاصله خیلی زیادی از بقیه رسانههایی که در این موضوع کار میکنند، دارد. رسانهها متنوع هستند. از روز اول مرز و محدودهای را به عنوان ملاحظه داشتیم که به تأکید حضرت آیتالله شهرستانی، عدم ورود به مناقشات سیاسی و خصوصاً مناقشات سیاسی داخل ایران بوده است. نگاه، نگاه منطقگرا و پرهیز از سطحینگری و پرهیز از خشونتگرایی و افتراق بوده است. همین پرهیز از حوزه مسائل سیاسی یک مقدار توان کار رسانه را کم میکند، اما به لطف خدا و به برکت موضوع این کار که نام اهل بیت (ع) بر صدر این مجموعه بوده، این مجموعه الان پرمخاطبترین رسانه بینالمللی شیعی محسوب میشود.
چارچوبهایی را که همیشه «شفقنا» به آن قائل بوده و رعایت کرده، در واقع دست اول بودن منابعی است که از آن استفاده میکند. چون مراجع عظام تقلید در جهان اسلام و دنیای تشیع، حرف و رکن اول را دارند، تأکید بر این بوده که از این منابع استفاده حداکثری داشته باشیم و نظرات و بیانات آنها را منتقل کنیم. تا الان علیرغم طول عمر نسبتاً کوتاه این رسانه، تصورم بر این است که هیچ رسانهای به اندازه «شفقنا» با مراجع عظام تقلید ـ چه در نجف و چه در قم ـ مراودت برقرار نکرده است. میزان استفتائات و مراودات خیلی زیاد بوده و حتی برخی از بزرگواران برخلاف روال معمول بیوت، گفتوگوهای اختصاصی و خاص با مجموعه شفقنا داشتند و همچنان این روال ادامه دارد.
بحمدلله به جهت رعایت منطق و تعادل و روی گشاده، در مجموعه شفقنا به روی همه صاحبنظران و اندیشمندان ـ چه حوزه و چه در دانشگاه ـ با هر نوع گرایش سیاسی باز است و همه اعتماد خاص و خوبی نسبت به شفقنا پیدا کردند. به همین جهت ارتباط شفقنا با منابعی از این دست و شخصیتها و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی تسهیل شده است. مرجعیت خبری شفقنا هم در حوزه کاری خودش به سطح خوبی رسیده است. در این چارچوب مناسبات کاری خوبی حتی با سایر ادیان داشتیم. نقد منطقی دیدگاههای متفاوتی که در حوزه دین مطرح میشود و عرضه دیدگاههای مختلفی که در حوزه دین مطرح میشود، بدون توجه به گرایش سیاسی افراد، نقطه اتکایی بوده که باعث اعتماد بیشتر نسبت به شفقنا شده است. در جریان قراردادن شیعیان جهان از طریق انتقال و ترجمه مطالبی که در حوزه رسانهای دنیا به روز مطرح است، یکی از کارهایی بوده که شفقنا انجام داده است و دسترسی مطالب به زبانهای فارسی، انگلیسی، اردو و ترکی در خروجیهای شفقنا وجود دارد. در بعضی از کشورها پایگاه و دفتر و نماینده و در بعضی کشورها رابط خبری دارد. به جهت اینکه فرصت کم است، به همین اکتفا میکنیم.
ج- الان در بهترین شرایط مخاطب شما چقدر است؟
س- میزان مخاطب ما در روز حدود 50 تا 60 هزار بازدید است و این نوع بازدید در یک موضوع اختصاصی بینظیر است. چون بحث خاصی است و رسانه هم رسانه خاصی است و مخاطبان خاص دارد، هیچ رقیبی به این حد ندارد. رنگینگ بینالمللی شفقنا حدود 5500 تا 5600 است. ما دوست داریم که بیشتر از محضر حضرتعالی استفاده کنیم. دوستان راخدمت حضرتعالی معرفی میکنم:
- جناب آقای عباسی، مدیر اخبار
- سرکار خانم پرچکانی، سردبیر
این جمع بیشتر در ایران مستقر و فعالیت میکنند. دوستانی در کشورهای دیگر هستند که توفیق حضور نداشتند. من به همین توضیح اکتفا میکنم و تقاضا میکنم که اجازه بدهید دوستانم جناب آقای عباسی و خانم پرچکانی سوالها را خدمت شما داشته باشند و از محضر شما استفاده کنیم.
مهمترین خطری که امروز حوزههای علمیه را تهدید میکند، از نظر شما چه مواردی است و حوزهها چگونه میتوانند با آن مقابله کنند و در مقابل این خطرات تدبیری بیندیشد؟ در همین رابطه سوالی در مورد شخص شما داشتیم که با توجه به فرزندان خانواده، چرا شما وارد حوزه علمیه شدید؟ با شرایط مختلفی که آن موقع حکمفرما بود، چه دلیلی برای انتخاب مسیر طلبگی داشتید؟ چقدر انتظارات شما جامه عمل پوشیده و چقدر به آنچه که به لحاظ شخصی و طلبگی فکر میکردید، رسیدید؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، بالاخره رسالت حوزههای علمیه دینی، مشخص و روشن است. در درجه اول باید برای فهم دین در هر زمانی علمای زیادی به اندازه نیاز مردم باشند که دین را بفهمند و کارشناس دین باشند. بعضیها در سطح مرجعیت، بعضیها در سطح مدیریت حوزه، بعضیها در سطح مدرس و خیلیها هم باید در سطح تبیین درکهایی باشند که مردم از دین دارند. قاعدتاً در حوزه این بخش تا حدی وجود دارد و انجام میشود. به نظر من یکی از مسائل مهم حوزهها این است که سطحینگری نکنند و همیشه مبانی را حفظ کنند. اولاً مبانی مشخص باشد و با مبانی و اصول، فروع را دنبال کنند. نمیتوانیم بگوییم این کار را نمیکنند، ولی اشکالاتی در فهم و خیلی چیزهایی دیگر دارند. ثانیاً، زمان خودشان را درک کنند. چون اگر به زمان و مکان توجه نشود، فهم اسلام کار سختی است. اینکه بخواهیم اسلام را در خلاء بشناسیم، به یک صورت است. ولی دین اسلام برای همیشه و تا قیامت آمده است. هیچ مکتبی به جز اسلام، قرآن و روایاتی که اعتبار دارند، نداریم که ادعا کند من تا قیامت میخواهم جامعه را در تمام ابعاد اداره کنم، چون قرآن یک مجموعه از نکات اولیه و اساسی و به اصطلاح قانون اساسی ماست و بقیه باید در محور قرآن باشند. اگر چنین وضعی باشد و حوزهها زمان و شرایط را در نظر بگیرند، مردم همراهی میکنند. من نمیگویم از اصولشان خارج شوند، همان اصول حکم میکنند که باید شرایط و تغییرات را در نظر بگیرند. اینکه میبینید در قرآن بعضی موارد هست که در آن نسخ واقع شده است، مثلاً آیه «مَا نَنسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنسهَا نَأْتِ بخَیرٍ مِّنْهَا أَوْ مثلها» اصلی در قرآن است. در همان مدت کوتاه وظیفه جهادی را که مشخص میکند، چون روحیه مسلمانها قوی و ایمانشان بالا بود، هر مسلمان بایستی بتواند با صد نفر در جنگ مقابله کند و پیروز شود. بعد که یک مقدار جمعیت زیاد شد، از تربیت فردی به جمعی رسیدند، قرآن وظیفه را عوض میکند و میفرماید: الان تکلیف سبکتر شد؛ یعنی سطح وظایف را خیلی پایین آورد. این نشان خوبی از به روز بودن و توجه به شرایط زمان در قرآن است. البته قرآن آنقدر محکم است که در کل، نسخ در آن خیلی کم است. مثلاً «بدا» که در قرآن هست، خودش مفهوم دیگری دارد. من میخواهم بگویم که خود قرآن این اصل زمان و مکان را گذاشته است و حوزهها نباید از این غفلت کنند و بگویند چون در آن زمان مطابق این روایت بود، ما میخواهیم همانگونه عمل کنیم و در سطح روایات باشند. در سطح آیات هم همین مسأله هست. البته روایات این کار را برای ما آسان کردهاند. به نظرم مسأله مهم این است که حوزهها متوجه باشند که مخاطبانشان چه کسانی هستند و زمان چه اقتضا میکند و شرایطشان چگونه است. اگر این توجه در حوزهها باشد و تحصیلات مناسب با همین شرایط باشد، جوانان بیشتر جذب میشوند. زمانی بوده که علوم در دنیا بسیط بوده است. الان دانش همه موارد را فرا گرفته است و حوزه علمیه نمیتواند بدون این همه دانش، دست بالا را داشته باشد. ما باید در همه این زمینهها در حوزهها متخصص داشته باشیم و در فتوا دادن هم به متخصصین خودمان مراجعه کنیم. یک نفر نمیتواند این همه فتوا بدهد. چون هر روز تعداد زیادی حکم جدید میآید. اینکه میبینید دائماً قانون جدید، آییننامه جدید و بخشنامه جدید میآید، علت این است که شرایط عوض میشود و زمان تفاوت پیدا میکند که همه اینها باید مراعات شود. الان حوزه یک اشکال واقعی دارد. همانطور که گفتم، مبانی باید محفوظ باشد. ممکن است گاهی وقتها در مبانی هم تغییراتی پیش بیاید؛ اما برای مسائل زندگی مردم و اداره جامعه، باید شرایط زمان و مکان مراعات شود.
شرط اجتهاد این است. بدون اجتهاد هم نمیتوانیم دین خاتم داشته باشیم. این دین 1400 سال قبل آمده و میخواهد تا قیامت باشد که نمیدانیم قیامت چه زمانی است. ممکن است میلیاردها سال بگذرد و همین بشر باشد. باید با این قرآن سروکار داشته باشیم. برای همین خود قرآن یک راه حل تهیه کرده است. در آیهای دستور میدهد که جمعی از شما باید بروید و در دین تفقه بکنید و بعد برگردید مردم را هدایت کنید. قرآن به اینها توجه داشته است.
اجتهاد با شرایط و وضعی که دارد، مکمل خاتمیت است. دین خاتم بدون اجتهاد نمیتواند دایمی و ابدی باشد. چون وارد جزییات و وظایف نمیشود. اگر در 1400 سال قبل بماند، نمیتواند وارد جزییات زندگی امروز بشر شود که آسمان، زمین، اعماق ذره و همه اینها را کشف کرده که همه اینها احکام میخواهد و احکام دارند.
من فکر میکنم فعلاً حوزههای دینی یک مقدار از این کار عقب هستند و قطعاً باید مسائل روز در دروس حوزه تعبیه شود. من نمیگویم همه، بالاخره در سطحی تحصیلات عمومی است و یک مقدار باید متخصص در آن مسائل باشد و برای هر مسأله به متخصص آن مسأله مراجعه و با آنها مشورت کنند و فتوا بدهند. اگر الان به رسالهها نگاه کنید، با رسالههای گذشته و از روزی که رساله نوشتند، تفاوت زیادی نکرده است. چون به مسائل خاص رسیدگی نمیشود. در حالی که دنیا خیلی عوض شده است. دین همه زندگی است. دین ایدئولوژی از گهواره تا گور است؛ یعنی باید همه چیز را در هر زمان و مکان برای هر ملت و هر منطقه داشته باشد. گاهی احکام نمیتواند در همه جا مثل هم باشد. همین الان شما به مسأله رؤیت هلال نگاه کنید که چه وضعی دارد. بجای اینکه بخواهیم متحد باشیم، هر جایی برای خودش رؤیت هلال را دارد. اگر در روز عید فطر همه مسلمانها، نه اینکه همه در یک جا یا یک نقطه جمع شوند، بلکه در یک زمان برنامه داشته باشند و مسایلشان را در روز عید فطر یا اعیاد دیگر مطرح کنند، چه اجتماع عظیمی در سراسر دنیای اسلام برپا خواهد شد؟! اما الان اینگونه نیست. با تفرقه چیزهایی گفته میشود و گروهی امروز، گروهی فردا و گروهی وقت دیگری عید میگیرند.
من فکر میکنم از این جهات حوزهها آن وظیفه اصلیشان را خوب انجام نمیدهند. نکته بسیار مهم دیگر اینکه حوزههای علمیه شیعه در تاریخ گذشته در انزوا بودهاند و در حکومت نقشی نداشتهاند. لذا بخشهای مهم فقه و اجتهاد که احکام سیاسی و حکومتی است، عملاً متروک مانده و در مقابل بخشهای احوال شخصیه رشد زیادی داشت.
میبینید که در حدود 50 کتاب فقهی رایج حوزه و چند کتاب ضخیم شده و بقیه موضوعات تحلیل رفتند. مثلاً طهارت، صلات، صوم، زکات، خمس، نکاح، حج و کمی هم قضا رشد کرده و بقیه تحلیل رفته و امروز که شیعه در ایران به حکومت مردمی پیشرفته دست یافته، حوزهها هنوز در فقه سیاسی و حکومتی کار چشمگیری نکردند و با توجه به شرایط جدید بیش از 50 کتاب دیگر هم باید به این 50 کتاب اضافه شود و شیوه اجتهاد هم سنتی مانده است، همانگونه که حقوق و بسیاری از علوم انسانی رشد کردند و توسعه یافتند.
و اما در مورد خود من، من وقتی که آمدم و طلبه شدم، 14 ساله بودم و در روستا هم بزرگ شده بودم و آن موقع در روستا رادیو و اینگونه وسایل نبود. روزنامه هم نبود. یک مکتب در روستا بود و یک مقدار پدرم آموزش میداد. پدرم علاقهمند بود که بچههایش طلبه شوند و مسائل دینی و فکری اسلامی را خوب بفهمند. ما 5 برادر بودیم که 4 پسرشان را به قم فرستاد و یک نفر ماند که کارهای زندگی را در آنجا انجام میداد. با این هدف که دین و اسلام را بشناسیم و به جامعه خدمات فکری کنم، به قم آمدم. در حوزه موضوعات دینی زیادی را خواندم و با شرایط بهتر آشنا شدم.
از لحاظ تاریخی شرایطی بود که هنوز آثار استبداد پهلوی در کشور بود و پاک نشده بود، ولی مردم بعد از رفتن رضاخان آزاد شده بودند و کمی آزادی بود و چشمها در دنیا، منطقه، جهان اسلام و (شیعه و سنی)، حتی در بین پیروان ادیان دیگر به عالم سیاست و مسائل خاص دیگر باز شد. وقتی این مسائل آمد، رسالت خودمان را وسیعتر دیدیم که باید در خیلی از ابعاد وارد شویم و دیدیم آنچه در روستاها فکر میکردیم، یک جرقه بود. بعد در مسیری وارد شدیم و تا الان در همان مسیر هستیم.
س- شما در صحبتهایتان اشاره کردید که حوزههای علمیه چقدر اهمیت دارند. حوزههای علمیه در واقع تغذیه کننده بعضی از نهادهای اصلی ما مثل شورای نگهبان و خبرگان رهبری هستند و پایه نهادهای رسمی ما را تشکیل میدهند. در طول تاریخ همیشه اینگونه بوده که رابطه بین نهاد روحانیت و جامعه، رابطه خوبی بوده و منجر به انقلاب اسلامی هم شده است؛ اما در حال حاضر به نظر میرسد غباری روی این رابطه نشسته و احساسی که جامعه دارد، گاهی بر این است که روحانیت بعد از اینکه در قدرت قرار گرفته، فاصلهاش را با مردم زیاد کرده و آن نسبتی که قبلاً داشتند، چندان حاکم نیست که این حالت آسیبهای خاص خودش را دارد. میخواستم نظرتان را درباره این موضوع و اینکه چرا این فاصله ایجاد شده؟ چرا جامعه چنین حسی را دارد؟ بپرسم. گاهی اوقات این حس جامعه را در انتخابات میبینیم که مشخصاً مربوط به روحانیت میشود. مثلاً خبرگان رهبری که اهمیت خاصی در اذهان عمومی ما نداشته و شما امسال دارید این حساسیت را در جامعه ایجاد میکنید که اهمیت دارد. میخواستم بپرسم که اگر رابطه بین روحانیت و جامعه اصلاح نشود و همین رویه ادامه پیدا کند و این احساس شکاف بین جامعه و روحانیت همچنان وجود داشته باشد، چه تبعاتی برای کشور ما دارد، در آن شرایط آینده مرجعیت به چه سمتی حرکت میکند و ما چه آیندهای را متصور خواهیم بود؟
ج- بعد از اینکه حکومت دینی تشکیل شد و روحانیت مسؤولیتهایی گرفت، اگر بخواهیم وظایفمان را انجام بدهیم، باید رابطه بیشتر باشد، نه کمتر. در گذشته اینگونه نبوده که ما بتوانیم با همه جا رابطه داشته باشیم. من از سال 27 به حوزه آمدم و سال 57 مسؤولیتی گرفتم و اینگونه شد. در تمام آن مدت نوعی رابطه دینی داشتیم؛ یعنی بسیار محدود بود. اصلاً در ارگانها نبودیم. در صداوسیما، به جز گاهی که آنها چیزهایی میخواستند، نبودیم. در حد اینکه واعظی به شهر و روستایی میرفت و در مسجد با مردم ارتباط داشت. حتی نشریاتی نداشتیم که با مردم حرف بزنیم. الان ارتباطات زیاد شده است. ولی مجموعه روحانیت در موارد تضاد بین دولت و مردم در طرف مردم بود ولی متأسفانه اکنون بسیاری از همان افکار و شیوههای سنتی را دارند و چون نظام ما دینی است، ارتباط با مردم به شکل فرمانده و فرمانبر درآمده، در صورتی که در اسلام مردم باید حاکم بر سرنوشت خود باشند و دولتها در چارچوب اصول دین، تابع مردم باشند.
س- تأثیرپذیری چقدر است؟
ج- تأثیر بحث دیگری است. شما در مورد ارتباط میگویید. به نظرم هنوز هم مهم است و بیتأثیر نیست. ما اشکالاتی داشتیم و در آن اشکالات یک عده منطق ما را نمیپذیرند. بالاخره رفتار سیاسی است. با اشکالاتی که داریم، بخشی از مردم فاصله میگیرند. قبلاً هم بیش از پیش فاصله میگرفتند. اصلاً روحانیت همیشه در کنار مردم بوده و در حکومت نبوده است. حکومت در یک جای دیگری بود و کارهای کشور را کس دیگری انجام میداد. اگر تحصیلاتی بوده، در جای دیگر بود. روحانیت هم بخشی از مسائل را حل میکرد. الان این ارتباط در همه زمینهها هست. ارتباط بیشتر است.
در گذشته هم یک عده مخالف جدی بودند و روحانیت را قبول نداشتند. شما به یاد ندارید، در مقطعی که ادعای تجدد میشد و غربیها به اینجا آمده بودند، آنقدر با تبلیغات سوء روحانیت را تضعیف کرده بودند که حتی برخی روحانیت را سوار ماشین نمیکردند و میگفتند که ماشین پنجر میشود. تبلیغات زیادی علیه روحانیت میشد. روحانیت محدود بود.
شرایط الان با آن موقع خیلی فرق کرده است؛ اما اینکه آیا توانستیم افکار فرهیختگان و تحصیل کردگان و مردم متفکر را جذب و در مسائل مهم، مردم را قانع کنیم و موضوعات را در میان بگذاریم، تردید دارم که وظیفهمان را کامل انجام داده باشیم؛ یعنی بهتر از این میشد. البته اعتماد مردم به روحانیت در ایران ریشه در تاریخ دارد. در ابتدا که انقلاب پیروز شد، حرف ملیگراها به ما این بود که شما آخوندها نامزد نشوید. چون همه مجلس را میگیرید و مردم به شما رأی میدهند. راست میگفتند. اگر طلبهای در شهر کوچکی نامزد میشد، مردم به او رأی میدادند؛ اما الان اینگونه نیست و به تدریج میزان رأی روحانیت پایین آمده است. چون وقتی کار به حاکمیت میرسد، فقط طلبگی کافی نیست و باید خیلی از موارد را بلد باشد و امور کشور را بگرداند. ولی دیدید در هشت سال دوره قبلی که دولت تظاهر به مذهبی بودن میکرد و سیاستش این بود که روحانیت را از میدان بیرون کند، اما وقتی انتخابات شد، نشان داد که در بین این همه نامزد، یک روحانی برنده شد. معلوم شد که هنوز هم اعتماد اکثریت به روحانیت است.
در زمان مبارزه روحانیت توانست مردم را قانع کند و به میدان بیاورد. چون وارد بخشی شد که در گذشته، یعنی در زمان انزوا یا در زمان آیتالله بروجردی که هنوز حوزه قوی نبود، وارد نمیشد. فکر میکنم اگر اشکالات مناسب با زمان و مکان و عالمانه به مردم گفته شود و اسلام ناب را بگوییم، هم اسلام عزیز میشود و هم مبلغان و کارشناسان اسلام. الان مخلوط است. در کنار کارهای خوب، کارهای نامناسبی هم میشود که به گردن روحانیت میافتد. الان هر اشکالی در قوه قضاییه باشد چون مدیریت سیستم قضایی روحانی است، به روحانیت بر میگردد. اگر کسان دیگری هم قاضی میشوند، معیارش دروس حوزه است که باید با آن وارد شوند.
در قانون اساسی قید شده که رئیس قوه قضائیه یک روحانی باشد، چون یکی از شرایطش اجتهاد است. بالاتر از همه رهبر جامعه روحانی است. چون مبسوط الید است، طبعاً حق مردم است که اگر اشکالاتی ببینند، از رهبری سؤال کنند. الان رئیسجمهور ما هم روحانی است. گرچه بدنه مدیریت کشور غیر روحانی است، اما در مجموع اینگونه است که مردم روحانیت را مسؤول اداره جامعه میدانند. از آن طرف هم بعضی از توقعات مردم انجام نشده است. در مقطعی هم به خاطر شرایط بدی که از لحاظ اداره سیاست خارجی داشتیم، نتوانستیم تعامل با جهان را گسترش دهیم که ضرورت زمان است. مردم حق دارند که ما را مسؤول اداره خوب و بد جامعه بدانند. طبعاً کسی که حکومت دستش هست، مشکلات مردم هم به پای او نوشته میشود و این طبیعی است. باید این را بپذیریم. البته تجربه تاریخ میگوید که باید با مردم کار کنیم.
س- شاهد هستیم که سیستم آموزشی حوزههای علمیه شبیه سیستم دانشگاهها شده و به شکل ترمیک برگزار میشود و از آن حالت سنتی خودش خارج شده است. این باعث شده که در خلال این سالها ـ شاید اشتباه میکنم و شما اصلاح کنید ـ برخی با همین نگاه وارد حوزههای علمیه شوند، یعنی از دورههای علمی حوزههای علمیه استفاده و جایگاه روحانیت را برای خودشان کسب کنند و دارای مقام و موقعیتی شوند که در پاسخ به پرسش قبل هم اشارهای داشتید. اساساً این نگاه چه آسیبهایی را به دنبال خودش برای حوزههای علمیه دارد؟ چرا چنین تصور غلطی در جامعه شکل گرفته که راه پیشرفت دنیوی از مسیر طلبگی میگذرد؟ با توجه به اینکه سال تحصیلی حوزههای علمیه چند روزی هست که آغاز شده و حضرتعالی هم یک شخصیت حوزوی صاحبنظر در عرصههای اجتماعی و سیاسی هستید، دغدغه اصلی شما در خصوص آینده روحانیت و حوزههای علمیه چیست و چه توصیهای به دوستان خود در حوزه علمیه دارید؟
ج- دغدغهای که من دارم، این است که اولاً رسالت اصلیشان را نباید فراموش کنند. اینکه طلبه میشوند و از طریق طلبگی به پستی و جایی میرسند و حتی تحصیلات حوزوی و دانشگاهی میکنند، اینها خوب است که اتفاق بیفتد. چون آموزشهایی را میبینند و بعد اگر صلاحیت دارند، مسؤولیتهایی را میگیرند. مسؤولیتها هم متناسب با دانش آنهاست که انتخاب میشوند و کار میکنند. مهم محتواست. اگر محتوای تحصیلات و آموزش، مطالبی باشد که حقیقتاً مطالب مورد نیاز جامعه باشد و براساس یک تفکر عقلانی باشد و تحصیلکردهها و مردم فرهیخته هم قانع شوند، خوب است. ولی نباید توقع داشته باشند که حرفهای تعبدی صرف گفته شود.
ما چه حقی داریم که دیگران تعبداً از ما بپذیرند؟ آنها هم تحصیلکرده هستند. ما هم تحصیل کرده هستیم. اینکه ما بخواهیم در همه زمینهها حرف بزنیم و آنها بپذیرند، شدنی نیست. من فکر میکنم باید محتوای تحصیلات، آموزش، بیان و ابزار بیان ما، متناسب زمان باشد و نباید عقب باشیم. دستور اسلام همین بود و حتی در جنگها که مسائل خاصی دارند، پیغمبر (ص) دستور میدادند که هر جا علم جدیدی پیدا شده، پیدا کنید و آموزش بگیرید و بیاورید. بنا نبود که ما عقب باشیم.
الان ما در بسیاری از دانشها عقب هستیم. البته در این زمان که حکومت دینی شده، عقب ماندگیها را کم کردهایم. واقعاً الان حوزهها در این مسیر افتادهاند؛ اما در همه چیز نیست. فرض کنید الان علوم انسانی مباحث زیادی دارد، ولی ما یکدفعه آن را نفی میکنیم. بالاخره آنها حرفهایی دارند. روانشناسی هم علوم انسانی است، تاریخ هم علوم انسانی است، نمیتوانیم آنها را ندیده بگیریم. جامعهشناسی خودش یک دانش است. قرآن به وضع جوامع گذشته و عوامل سقوط جامعه و ارتقای آنها اشاره میکند. «فَسیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانظُرُواْ کیفَ کانَ عَاقِبَةُ» قرآن از این آیات زیاد دارد. قرآن ما را به جامعهشناسی و حتی دیرینه شناسی دعوت میکند. اگر ما متناسب با نیازهای فکری و دینی جامعه امروز بشری حرکت کنیم، هیچ مشکلی نمیبینم. فرض کنید الان ما در حوزه 50 یا 60 هزار روحانی داریم.
چقدر خوب است که خیلی از اینها به طرف دانشگاهها بروند و در دانشگاهها حضور داشته باشند. یا به ارتش و در میان نظامیها بروند، چون آنها هم احتیاج دارند و طلبههای میتوانند با تفکر خودشان کمک کنند. در مجلس باشند. همین مواردی که هست. اگر روحانیون ما با تفکرات عالمانه، مستدل و قابل قبول وارد شوند، نباید مشکلی داشته باشیم. اشکالش این است که محتوا کافی نیست.
س- موضوع بحث فقه سیاسی مهم است و شما هم جزو اولینهایی هستید که وقتی حضرت امام (ره) به عنوان شاگردان تربیت کردند، وارد این بحث شدید و جمهوری اسلامی با این نگاه شکل گرفت. امروز به نظر میرسد حوزه بجای اینکه تبیین کننده محورهای اساسی (این عنوان یک نظر است و میتوانید تأیید یا رد بفرمایید) حکومت اسلامی باشد، مؤید حکومت اسلامی شده و در واقع تابع حکومت شده است. آیا این دیدگاه از نظر حضرتعالی درست هست یا نه؟ اگر درست است چگونه باید این ایراد را رد کرد؟ به نظر شما آیا حوزهها استقلال دارند؟ مثلاً آیا میتوانیم الگوی نجف را در قم پیاده کنیم؟
ج- باید استقلال داشته باشند. ولی اگر بحث این است که آیا عملاً استقلال دارند، یا نه باید بررسی شود. ولی باید استقلال داشته باشند؛ یعنی وقتی دین را مطالعه کردند و فهمیدند، باید آنچه را که فهمیدند، بگویند. نباید اینگونه باشد که بخشنامهای شود که مثلاً ائمه جمعه باید در مورد این مسأله اینگونه بگویند. من فکر میکنم اینحالت مناسب یک عالم روحانی که مسؤولیتی دارد، نیست. واقعاً باید مستقل باشد. البته به دو صورت میباشد. احکامی در حکومت هست که باید همه اطاعت کنیم و روحانی و غیر روحانی فرق ندارند. گاهی مسائل فکری و آموزشی و نظریه و نظریهپردازی است که در اینجا باید برای یک دانشمند دانشش مطرح باشد و ممکن است اشتباه هم کرده باشد. این زمینه هم وجود دارد که دیگران انتقاد کنند تا اگر درست گفتند، اصلاح کند. اگر بخواهیم حرکت تکاملی داشته باشیم، باید اینگونه عمل کنیم. الان ممکن است چیزهایی در جامعه باشد که تابو باشد و نتوانیم از آن حرف بزنیم. اینها غلط است. اگر در مورد این موضوعات حرف نزنیم، دیگران حرف میزنند.
وقتی در مورد توجه به شرایط زمان میگویم، منظورم این است که اگر الان ما نگوییم، دیگران خیلی راحتتر میگویند که به گوش همه میرسد. در آن صورت همه به سمت آن تریبون میروند و به آن گوش میدهند. چون میخواهند حرفهای واقعی را بشنوند. ما باید اینگونه باشیم و فضای جامعه باید برای اظهارنظر آزاد باشد و نترسیم. اگر واقعاً معتقدات ما حق است، اگر راه ما حق است و اگر واقعاً استدلال دینی و منطقی داریم، نباید از اینکه فضا آزاد باشد و مردم حرفشان را بزنند، بترسیم و باید آنچه را که فهمیدیم، به مردم بگوییم. دیگران هم نباید توقع داشته باشند دانشمندی که از حوزه آمده و مسؤول شده، حرف و نظر دیگران را مطرح کند. البته چیزهایی هست که مربوط به همه است که این بحثها و موارد، فرق میکند.
س- اگر اجازه بدهید یکی دو سؤال در بحث جهان اسلام داشته باشیم. در حال حاضر بحثهایی مطرح میشود که به دلیل تنش بین دولت ایران با عربستان، بحرانها را بیشتر و بیشتر میبینیم که کنترل ناپذیر شده است. با توجه به اینکه شما همیشه روابط بسیار خوبی با کشورهای عرب، به ویژه عربستان و پادشاهان پیشین آنها داشتید و در گذشته توافقاتی هم با آنها داشتید، فکر میکنید الان روابط بین دو کشور اصلاحپذیر است یا نه؟ آیا از قِبَل برقراری ارتباط ایران و عربستان میتوان امیدوار بود که بخشی بحرانهایی که الان دامنه خاورمیانه را گرفته، کنترلپذیر باشد؟
ج- اگر بخواهیم انجام بدهیم، کاملاً شدنی است. البته یک طرفه نمیشود. مثلاً از طرف ما آمادگی باشد، اما برای آنها شرایطی باشد که نپذیرند و یا به یک دلیل سیاسی و منطقهای و یا هر چیز دیگر نخواهند و یا ما نخواهیم. ولی به نظر من کاملاً شدنی است. ما تجربهای را در پشت سرخودمان داریم. اولاً بعد از اینکه انقلاب پیروز شد، خیلی از کشورهای منطقه ترسیدند. انقلاب ما مردمی بود نه از خارج حمایت میشد و نه در داخل حزبی داشتیم. مردم خودشان انقلاب و شاه را بیرون و دست آمریکاییها و خارجیها را از حاکمیت در کشور کوتاه کردند. غرب و به خصوص آمریکا که ایران را منطقه اختصاصی خود میپنداشتند، به شدت خشمگین بودند. در شوروی و شرق هم که ایدئولوژی الحاد حاکم بود و دهها میلیون مسلمان داشتند، اصولاً با انقلاب دینی و به خصوص با شعار نه شرقی، نه غربی ... میانه خوبی نداشتند و ارتجاع منطقه هم نگران سرایت انقلاب شدند.
انقلاب خیلی راحت و خوب با تکیه بر مردم پیروز شد. خیلی از کشورها میترسیدند. بعد هم فوری در عراق براساس کار ما و شبیه کار ما حرکتی آغاز شد و در کشورهای دیگر هم همین حرفها شروع شد که به آن انقلاب الله اکبر میگفتند.
در همان موقع انسانهای افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب میزدند. بعضیها میگفتند: با دولتها کار نداریم و با ملتها کار داریم. این حرفهای عجیب و غریب، باعث شد که کمکم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت. کشورهایی که به عراق کمک کردند، در حقیقت در جنگ با ما شریک بودند. بیشتر کشورهای جنوب خلیجفارس هزینه جنگ را به عراق میدادند و خارجیها هم سلاح و هم تبلیغات میدادند و از صدام حمایت میکردند. اینها دشمن ما در جنگ بودند.
اما بعد از اینکه تصمیم گرفتیم که قطعنامه را بپذیریم، با منطق با دنیا مواجه شدیم که حالات دیگری پیدا کرد. دیدند ما عاقلانه، بحث و قطعنامه را به نفع خودمان عوض کردیم. کار آسانی نبود که بندهای قطعنامه شورای امنیت را بعد از یک سال اصلاح کنیم. ما قطعنامه را نه رد کردیم و نه پذیرفتیم، گفتیم: ما اشکال داریم و باید آن را اصلاح کنیم. مثل همین مذاکرات هستهای اخیر که وقتی با حوصله بحث کردیم و منطقمان را نشان دادیم، دیدند اهل منطق هستیم. بعد از قطعنامه دولت جدیدی آمد که دولت من بود. ما گفتیم: دشمنتراشی نداریم و میخواهیم با دنیا کار کنیم. دنیا خیلی سریع به طرف ما آمد. عربها که هزینه صدام را در جنگ میدادند، ترسیده بودند. چون ما پیروز جنگ میشدیم، به طرف ما آمدند.
من در سنگال ملاقات کوچکی با آقای امیر عبدالله که آن موقع ولیعهد عربستان بود، کردم. بسیاری از یخهای روابط بین دو کشور آب شد. عربستان بین کشورهای عربی محوریت دارد. یک یا دو سال طول نکشید که روابط ما با همه این کشورها طبیعی و دوستانه شد. الان سختتر از آن موقع نیست. الان جنگ نیست؛ اما در تحریم هستیم. الان همین مقدار که جلو آمدیم و هنوز تصویب هم نکردیم، موج هیأتهای خارجی در نوبت هستند که به ایران بیایند تا با ما ارتباط برقرار کنند. عربها از این کشورها عقبتر نیستند و بیشتر میتوانیم با اینها کار کنیم. البته فعلاً در عربستان وضع خوبی پیش نیامده است؛ یعنی سیاستی که حاکمان جدید پیش گرفتند، عاقلانه نیست. ولی باز هم راهش جنگ نیست. راهش این است که ما باید به نحوی منطقی مذاکره و صحبت کنیم و آنها را مطمئن کنیم که از ما نترسند و ما هستهای نظامی نیستیم. نمیخواهیم سلاحمان را علیه کسی بکار ببریم.
اتفاقاً در این شرایط، باید از ما استقبال میکردند، چون الان بار مبارزه با اسرائیل به گردن ما افتاده است. آنها باید از خدا میخواستند که این اتفاق بیفتد. چون ایرانی که در اینجا بود، خانه اسرائیل بود و اسرائیل در اینجا سفارت داشت و هر چه آمریکا میخواست، به اسرائیل میدادند. انقلاب که پیروز شد، آنجا را گرفتیم و به فلسطینیها دادیم و موضع ایران عوض شد.
اما الان شما میبینید که وضع چگونه شده است. من فکر میکنم که اگر ما درست وارد شویم، خیلی آسان میتوانیم مسائل خود را با اعراب حل کنیم. آنها هم باید درست وارد شوند و اگر آدم عاقل و معتدلی مثل ملکعبدالله وجود داشت میشد مسائل را حل کرد. البته من قبلاً در یک جلسه طولانی مهمان آقای سلمان در ریاض بودم. آن موقع ایشان را آدم معقولی دیدم. به نظرم اطرافیانش بد عمل میکنند و تندروی دارند. در عین حال ما باید از این راه مسائل را حل کنیم. در نجف که بودم، آیتالله سیستانی حرف درستی به من زدند و گفتند: شما ایرانیها از موضع قدرت و احساس مسؤولیت، حرفهایی میزنید و کارهایی میکنید که کشورهایی که در آن شیعه در اقلیت هستند، در فشار قرار میگیرند. شما در ایران راحت هستید. ایشان میگفتند: شیعیان ما، آنهایی که بیشتر با ما رابطه دارند، ناراحتی دارند، اما با وفا ماندهاند و تحمل میکنند و با وجود مشکلات زندگی، نمیخواهند از آنجا بروند. ما باید این مسائل را مراعات کنیم که بعضیها در اینجا مراعات نمیکنند. چه دلیلی دارد که با مسلمانها به گونهای باشیم که با شیعیان بد عمل کنند؟
ملت مصر دوستدار اهل بیت (ع) است. به آن معنا شیعه نیست اما واقعاً مشتاق اهل بیت هستند؛ یعنی از عهد فاطمیون اینگونه بوده است. نمیگویم تقصیر ماست، ولی میتوانیم نگذاریم اینگونه شود. ممکن است تقصیر آنها باشد. ولی ما طبق موازین دینی، اسلامی، قرآن و عمل ائمه (ع) موظف هستیم که روابط دنیای اسلام را تقویت کنیم و اگر بخواهیم این کار را بکنیم، میتوانیم. ولی انسانهای تندرویی هم داریم که چیزهای دیگری میگویند.
س- بحثی هم درباره بحرانهای خاورمیانه مطرح است که تأثیرش را روی ژئوپلتیک آینده منطقه میگذارد. کشورها در حال تجزیه شدن هستند و طرح بالکانیزه شدن خاورمیانه را این روزها بسیار زیاد از رسانههای خارجی و داخلی میشنویم. آیا احتمال این هست که ایران بتواند با همکاری قدرتهای منطقهای مثل ترکیه و عربستان به نوعی کنفرانس سه جانبهای برگزار کنند؟ سابقهاش را داشتیم که مانع از تجزبه عراق در آن مقطع شد. آیا این احتمال وجود دارد که نشستی صورت بگیرد تا این طرح پیاده نشود؟ از نظر شما اگر کشورها به سمت تجزیه بروند، تبعات آن برای کشورهای دیگر و قدرتهای منطقه چیست؟ آینده خاورمیانه را چطور میبینید؟
ج- درباره جایگاه ایران در بین کشورهای منطقه مسألهای را میگویم که مبین این موضوع است. در آخرین سفرم به عربستان که برای زیارت و اجلاس جهانی اسلامی به مکه مشرف شدم، سخنران اول آنها هم بودم که مرا دعوت کرده بودند. بعد از سخنرانی، هنگام شب با ملکعبدالله و مشاورین او جلسهای داشتیم. در آن جلسه افرادی مثل سعودالفیصل و مقرن بودند. در آن جلسه ما و عربستان به این راهحل رسیدیم که بیاییم چند کمیسیون تشکیل بدهیم که یکی از کمیسیونها، کمیسیون دو جانبه علمایی باشد. چون یکی از مشکلات ما الان این است که تفکرات شیعه و اهل سنت با اختلافاتی که هست، همه را رنج میدهد و از داخل آن وهابی در میآید. ریشه وهابیها در سعودیهاست. خود عبدالله در همان موقعی که من بودم، بنا داشت که صفا و مروه را توسعه بدهد که مردم بتوانند وظیفه خودشان را انجام بدهند؛ اما 20 نفر از علمای وهابی علیه او بیانیه داده و تحریم کرده بودند که امیرعبدالله خیلی از آنها عصبانی بود منتها چارهای نداشت و آنها را تحمل و کارش را میکرد.
در آنجا به این نتیجه رسیدیم که هفت کمیسیون مشترک بین ایران و عربستان باشد. یکی کمیسیون علمایی که اختلاف شیعه و سنی را بررسی و تفاهم لازم را از لحاظ مسائل مذهبی ایجاد کند. دنیای اسلام در سطح حکومتها، کسانی را که از ما یا آنها حرف شنوی دارند، وارد کند. این مسأله الان هم مورد نیاز ماست. باید جایی باشد که مرجع اختلافات باشد و بگوید که مثلاً در یک مسأله حق با تفکر شیعه یا تفکر سنی است و اگر هم اختلاف باقی بماند، بگویند دعوا نداریم و هر کسی با عقیده خودش رفتار کند. اگر این مسأله در دنیای اسلام نهادینه شود، برای مسلمانها خیلی مهم است. الان شیعیان در همه جا هستند و در خیلی از جاها مظلوم هستند. سنیها هم در ایران اعتراض میکنند که مثلاً ما در تهران یک مسجد نداریم. البته مساجد جزیی زیادی دارند، ولی میخواهند یک مسجد عمومی داشته باشید.
دوم یک کمیسیون دو جانبه برای کارهای حکومتی و مردمی و دولتی داشته باشیم. برای هر یک از کشورهای عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و کشورهای دیگری که اختلافات شیعه و سنی در آنها زیاد است، کمیسیونهای جداگانه داشته باشیم. این جاها مورد اختلاف است که همه هم به شیعه و سنی بر میگردد؛ یعنی الان در شیعه و سنی همه این جاها مسأله دارند.
هر دو کشور ایران و عربستان هم مؤثر هستند. قرار گذاشتیم که 7 کمیسیون تشکیل بدهیم. این راهحل هنوز هم معنا دارد. ولی زمان دولت قبل بود. اختلاف ما بر سر این شد که وقتی ما این طرح را به ایران آوردیم، با رهبری مطرح کنیم. ملکعبدالله در همانجا به من گفت که طرف من احمدینژاد نباشد. رهبری طرف من باشد. رهبری طبق اصولی که دارند، گفتند: من دولت نیستم و بهتر است در مسائل اجرایی دخالت نکنم. ملک عبدالله هم خودش را رهبر عربستان میداند و کسی را بالاتر از خودش نمیداند. رهبری گفتند: این کار دولت است و من دولت را دور نمیزنم. آقای سعود فیصل برای اینکه مسأله را اجرایی کنند، به ایران آمد که دولت احمدینژاد استقبال نکرد و طرح به هم ریخت. ملک عبدالله درست میدانست که اجرای این طرح در اداره دولت ایران نیست. من وقتی به عربستان میرفتم، به عنوان یک شخصیت دولتی نمیرفتم. به عنوان یک شخصیت اسلامی رفتم که سخنرانی کنم. قبل از سفرم، از شورای عالی امنیت آمدند و گفتند: شما در سفر به عربستان درباره مسائل ما در منطقه با آنها بحث کن. ما هم بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم. همه اینها مکتوب است که هم اینجا و هم آنجا وجود دارد. الان هم فکر میکنم که میتوانیم این کار را خوب انجام بدهیم. شروطی هم دارد که آن شروط دست من نیست.
س- نظر شما در مورد تجزیه کشورها و بالکانیزه شدن خاورمیانه چیست؟ احتمال میدهید که تجزیهای در کشورها صورت بگیرد؟ میخواهم بحث افراطگرایی را به آن اضافه کنم. چون الان یکی از مصیبتهایی که دامن خاورمیانه را گرفته، بحث افراط گرایی و رشد آن است. شاید دلایل زیادی را برای بروز آن بگوییم؛ اما دلیل رشد آن قابل بحث است. چون حتی گفته میشود که داعش از داخل ایران هم نیرو میگیرد. نظر شما را در مورد دلایل رشد افراط گرایی چیست؟ نقش علما برای کم کردن این خطر چه میتواند باشد؟ همانگونه که اشاره کردید، بعضی از اختلافها به مباحث شیعه و سنی بر میگردد، آیا در اینجا هم اختلافات شیعه و سنی هست که به عنوان یک افراطگرایی بزرگ در قالب داعش نمایش داده شود؟ علمای ما چه نقشی میتوانند داشته باشند برای اینکه آگاهی بخشی کنند تا به نوعی بتوانیم داعش را کنترل شده ببینیم؟
ج- الان مسأله تروریسم با مسائل عقیدتی در گروههای سنی و شیعه ارتباط پیدا کردهاند. تروریسم در کشور ما ضعیف است. ولی در منطقه هست. الان عمدتاً آنهایی که به اسم اسلام کارهای تروریستی میکنند، وهابیها هستند. آنها اسلام را به یک صورت دیگر تعریف میکنند و به خصوص داعش که شیعه را کافر میداند. البته طالبان هم اینگونه بودند و هستند. اشکال سر آنها هم هست. الان تروریسم مسألهای است که اگر چه تا به حال منطقهای بوده، ولی در حال جهانی شدن است. مایه اصلی ترویسم هم نارضایتیهای نسل جوان است که خیلی مشکل دارند و مخصوصاً فقرا و کسانی که در قدرتها نیستند و دستشان به جایی نمیرسد. البته در منطقه ما اینگونه است و در دنیا اینگونه نیست. آنها اگر حرفی داشته باشند، میتوانند بزنند و میتوانند هر اعتراضی بکنند؛ اما در اینجا محدود هستند. وقتی که مستأصل میشوند، آخرین راه، راه سلاح است که سلاح را بر میدارند و انتقام میگیرند. ما در انقلاب خودمان هم همین را داشتیم. منتها امام (ره) این راه را نپذیرفتند. همان موقع مردم آزرده از دست رژیم پهلوی، حسابی به تنگ آمده بودند و دهها گروه مسلح شروع به کار کردند. زمانی که در زندان بودیم، اکثر زندانیان از نیروهای مسلح نوعاً چپ و چند نفری اسلامی بودند.
طبیعی است که الان جوانها دنبال این کارها بروند. خیلی زود و به آسانی جذب میشوند. همین الان که داعش خودش را جهانی معرفی میکند، در اکثر کشورهای دنیا توانسته برای خودش هسته خلق کند که در بعضی جاها وسیع است. الان در مرز ما در افغانستان، پایگاه درست کردند و در این طرف هم نزدیک مرز ما هستند و مهمترین نقطه برای
آنها ایران است. به خاطر اینکه الان تشیّع بیشتر از ایران تقویت میشود و در مورد ایران خیلی جدی هستند. منتها قدرت ما به گونهای است که آنها نمیتوانند به آسانی بیایند. هر روز یک گروه و افرادی بازداشت میشوند.
مسأله تجزیه خواست خارجیهاست. آنها مایل نیستند کشور مقتدری در منطقه ما وجود داشته باشد. بعضیها مایل هستند که ایران، عراق و سوریه تجزیه و به کشورهای کوچک تبدیل شوند و در عین حال کشورهای متنازع باشند. تجزیه شدن چیز آسانی نیست و زمانی که تجزیه شد، جابجا شدن شیعه یا سنی یا ماندن اینها کینه میشود که هر دوی اینها خطر است؛ یعنی اگر خیال کنند که با تجزیه مسائل حل میشود، اشتباه میکنند و اتفاقاً برعکس است. چون بین بخشهای مختلف جنگ در میگیرد. کار آنها همین است که قدرتی در اینجا نباشد. ولی نظر ما این نیست. نظر ما این است که اینها با هم بسازند و چرا آنگونه باشند؟
مرحوم حضرت آیتالله العظمی بروجردی که حقیقتاً یک عالم واقعی بودند، زمانی که جوان بودم و به درس ایشان میرفتم، دو بار از ایشان شنیدم که میگفتند: ما با سنیها اختلاف جدی نداریم. یک اختلاف ما سر خلافت است که چه کسی اول و چه کسی دوم بوده که الان گذشته است. به فرض اینکه همه قبول کنند که حق با حضرت علی (ع) بوده است و یا بر عکس، این تمام شده و تاریخ است.
مسأله دوم مرجعیت است؛ یعنی به کجا استناد کنیم که این مهم است. ما باید درباره این مسأله بحث کنیم که با حرف زور شدنی نیست. باید بحث کنیم و حرفها را با استدلال بپذیریم. لذا ایشان و مرحوم عبده دارالتقریب مصر و ایران تشکیل دادند و در آلمان هم این کار را کردند و در خیلی جاها با این فکر رفتند. ما با سنیها اصلاً مشکلی نداریم. همه این کارهایی که الان میشود، گناه است. چه شیعیان کارهایی بکنند که آنها را متنفر و عصبانی کنند و چه سنیها این کار را بکنند، واقعاً گناه است و گناه بزرگی هم است. رهبری هم معمولاً روی این مسأله تأکید میکنند. ولی متأسفانه هست و در خیلی از کشورهای اسلامی، آدمهایی هستند که اینگونه رفتار میکنند. البته ما مثل آنها نیستیم که آدم بکشیم، ولی ویروس تندروی باید مهار شود که تروریستپرور است. الان تروریسم خطر بزرگی برای جامعه است و حتی این احتمال هست که این تروریسم کمکم تبدیل به جنگ جهانی از نوع تروریسم شود.
همین روزها من در سوریه خطر بزرگی را میبینم. روسها دیدند که کمکم باید عملی وارد شوند و شروع به آوردن نیرو و تجهیزات پیشرفته کردند. آمریکا به روسیه اخطار داده که این کار خطرناک است. همین امروز اتحادیه اروپا یک جلسه برای ورود رسمی به سوریه و جنگ تشکیل داده و در حال بحث کردن هستند تا شاید به این نتیجه برسند که باید زودتر کار را با جنگ حل کنند. اگر این اتفاق بیفتد، یک فاجعه جدید خواهد بود. اگر ما اینگونه پیش برویم، بیرون کردن تروریسم آسان نیست. تروریسم را از اینجا که بیرون کردید، به یک جای دیگر میرود.
یک مشکل دیگری که الان تروریسم برای ما دارد، این است که ما در گذشته دو ضلع داشتیم که برای ملتها مشکل بود؛ یعنی یکی استبداد و دیگری استعمار بود. استعمار و استبداد میتوانند با هم باشند که مستبد در خدمت خارجی و هر دو در مقابل مردم عمل میکنند. اخیراً تروریسم عنصر سوم شده است و این عنصر سوم هم نمیگذارد، استبداد ریشه کن شود. به عنوان مثال، مردم در مصر انقلاب کردند و به آن خوبی در میدان تحریر جمع شدند و حکومت را عوض کردند. ولی تروریسم آمد و مردم را پشیمان کرد. نا امنی آن چنان شد که اخوان المسلمین که سوابق مبارزاتی و دینی در مصر داشت و دولت را گرفته بود، کنار گذاشته شد و دوباره مردم به نظامیها رأی دادند. منطق نظامیها همین است که الان پیش آمده است. نظامیها نمیتوانند حاکم باشند و میتوانند نظامی خوبی باشند.
در لیبی هم همینطور شد. قذافی یک مستبد بود. ولی او نه نوکر اجانب بود و نه چیزی از کسی میخواست. کشورش را اداره میکرد و زور هم میگفت و هرگونه که میخواست، عمل میکرد. قذافی را بیرون انداختند، اما تروریستها آمدند و همه را پشیمان کردند. هم انقلابیون و هم آنهایی که قذافی را بیرون انداختند، پشیمان هستند و الان لیبی زادگاه تروریسم شده است. همه تروریستها خودشان را به آنجا میرسانند و در شهری مستقر میشوند و پول زیادی را از نفت و منابع لیبی میگیرند و تغذیه میکنند. الان سوریه، عراق و افغانستان از آنجا تغذیه میکنند. الان نیجریه به خاطر بوکوحرام، برای تروریستها مرجع شده است. شما به سومالی نگاه کنید، اینها بچه مسلمانهایی هستند که اینگونه میکنند، سالهاست که در آنجا حکومتی نیست. الان تروریسم خطر بزرگی شده است. متأسفانه حربه و ریشه اصلیشان هم مذهبی است. غیر مذهبیها هم داخلشان هستند. ما باید این مشکل را با همراهی شیعه و سنی حل کنیم. باید آنقدر به هم اعتماد کنیم که بتوانیم جلو برویم و اگر تصمیمگیران عاقل باشند، میتوانیم.
س- در این شرایط سیاسی که در منطقه حاکم است، شما از بعد سیاسی و حاکمیتی به موضوع پرداختید؛ اما از نگاه حوزه و مرجعیت، به هر حال الگوهای سیاسی ما در حوزه چند گونه متفاوت است. یک گونه که الان در حوزه نجف دیده میشود، به شکل سنتی است و شاید بتوان گفت از جانب مردم نسبت به حکومت مطالبهگر محسوب میشود. مطالبات مردم را از حکومت پیگیری میکند. یک مدل مرجعیت دینی و سیاسی است که در دوران حضرت امام (ره) شاهدش بودیم. امام (ره) در راهگشایی برای دین در عرصه حکومت و پاسخگویی به مسائل روز به لحاظ فقهی، ابتکارات شایسته و ماندگاری داشتند. بحث مجمع تشخیص مصلحت، بحث شطرنج و یا مسائل دیگری که امام راحل در حوزه احکام اولیه و ثانویه و از این دست مسائل مطرح کردند و یک نوع دیگر هم که در صحبتها و سوالها مطرح شد که به نوعی تابع حاکمیت بودن حوزه محسوب میشود؛ یعنی نه پیشرو در مقابل حاکمیت، بلکه تابع و مؤید اعمال و رفتار و پشتیبان حاکمیت محسوب میشود. بین اینگونهها با این شرایط بینالمللی که هست، حضرتعالی کدام یک را راهگشا میدانید که با توجه به نقش مرجعیت در جهان اسلام و میان شیعیان هم آینده مرجعیت و شیعه حفظ شود و هم بحرانها سروسامان پیدا کند؟
ج- من فکر میکنم که اگر هم حوزه و هم حاکمیت به وظایف واقعی خودشان بپردازند و کار خودشان را درست انجام دهند، از هم جدا نیستند. آنها هم بخشی از ملت با یک رسالت دیگری هستند. الان حکومت دست روحانیت است که مبسوط الید است. در گذشته شیعه در ایران مبسوط الید نبود و روحانیت منزوی بود و فقه ما محدود کار کرده است؛ یعنی بیشتر به مسائل خمس، زکات، نماز، طهارت و ازدواج و حج پرداخته و یک مقدار در قضا کار کرده است. الان جامعه از روحانیت توقع دارد که در حکومت همه چیز را آنطور که آنها میفهمند، انجام بدهد. در صورتی که حوزه برای کادر حکومتی، آموزشی نداده و کاری نکرده و در تخصصشان نیست.
البته بعضی از روحانیون توقع دارند برای همه دنیا فتوا بدهند و ممکن است با این کار از حکومت فاصله بگیرند. از این طرف هم همین است، یعنی وقتی حاکم هستیم، حکومت باید آنچنان به حوزه نزدیک باشد که به روحانیت سفارش بدهد که مثلاً این چیزها مورد نیاز است و شما برای این مسائل کار کنید و توقع شما هم به تدریج عملی میشود. الان روزانه این همه حکم در قالب سیاست ـ چه بخشنامه و چه آییننامه و چه قانون ـ نوشته میشود که همه اینها حکم دارند. البته حکمش حکم معمولی و سیاسی است. به نظرم با شرایطی که حکومت مذهبی و دینی شده، اقتضا میکند با علمای دینی و حوزههایی که تکفل امور دینی را دارند، در این جهت هماهنگ کنند. تا آن جایی که هماهنگ حرکت میکنند، مشکلی ندارد و باید از حکومت هم اطاعت کنند و اگر حکومت بد عمل کند، باید انتقاد کنند، کما اینکه دیگران هم باید انتقاد کنند.
مگر دانشگاهها تابع حکومت نیستند؟ دانشگاهها را حکومت میگرداند و اداره میکند. دانشگاهها هم انتقاد میکنند و حرفهایشان را میزنند. هر بخشی مثل معلم و دیگران حق دارند حرفهایشان را بزنند و حوزه هم در این بخش باید اینگونه باشد و توقع تابعیت محض را نداشته باشند. اگر بتوانند افکارشان را مطرح کنند، مشکلی نمیبینم. اطاعت را که همه قبول داریم، مربوط به دستورات رهبری است. جایی که رهبری حکم میکند حکم ایشان، مُتَّبَع است. ولی اینکه رهبری هر چیزی را که تعیین کردند، روحانیون مسؤول در بخشهای مختلف خوب عمل نکنند، بحث دیگری است. البته مردم میتوانند از روحانیت هم انتقاد کنند. چون انتقاد عیبی ندارد، بلکه بالا رفتن از پلکان است. مشکلی اینگونه وجود ندارد. از ابتدا که انقلاب شروع شد، به خاطر بعضی از تندرویها و به عنوان نمونه به خاطر مصادرههای بیحسابی که بعضی از قاضیهای بیتجربه در دادگاههای انقلاب میکردند، بعضی از علما فاصله گرفتند. چون این روش را قبول نداشتند.
س- شما با اعلام کاندیداتوریتان در مجلس خبرگان و دعوت از آقای سیدحسن خمینی در واقع استارت مجلس خبرگان را زدید و در جامعه ایجاد حساسیت کردید که مجلس خبرگان به ویژه در این انتخابات اهمیت ویژهای دارد. سؤال من این است که با توجه به اینکه طیف مقابل شما تخریبها را شروع کردند؛ یعنی با توجه به روندی که در پیش گرفتند و تمام تلاش را انجام میدهند و از تمام تریبونها استفاده میکنند که خانواده آقای هاشمی را مورد سؤال قرار بدهند و یا در اذهان تخریب کنند که نتیجه عکس میدهد، فکر میکنید آیا فضای دو قطبی در مجلس خبرگان ایجاد میشود که مردم حساسیت را درک کنند و وارد شوند و در انتخابات حضور پرشوری داشته باشند؟
ج- مردم که انقلاب کردند، از آن حفاظت میکنند و مثل همیشه در انتخابات شرکت میکنند؛ اما در مورد من شما تجربه انتخابات اخیر را ببینید، بیش از این علیه من حرف زده بودند. من با بعضی از کارهای اینها موافق نیستم و عمل نمیکنم و گاهی انتقاد هم میکنم. مثلاً در بحث آزادی مردم، بحث انتقاد، بحث زورگویی و قضاوتهای ناصحیح حرفهایی دارم که میگویم. کسانی هم که مخالف حرفهای من هستند، حقشان است که انتقاد کنند و حرف بزنند. منتها افراط میشود. انتخابات ریاست جمهوری را دیدید که قبل و بعد از آن چکار کردند! من بدون هیچ تبلیغی اسم نوشتم که در جامعه زلزله شد. در اینجا هم هدفم برگزاری انتخابات پرشور است. وقتی من نامزد شوم، لااقل بخشی از مردم، علما و نخبگان متوجه اهمیت آن میشوند و نظر و رأیشان را میدهند. ممکن است در این چند ماه اتفاقات به صورت دیگری شود. اگر مردم موافق نیستند، حقشان است که موافق نباشند و ما هم نباید برنجیم. برای من آگاهی مردم مهم است و نکته اصلی این است که مردم همه دنیا آگاه شدند و اصلاً همه کشورها به طرف حذف استبداد و آزادی انسانها میروند. مردم تحصیل کرده شدند. زمانی بود که تحصیلکردههای ما انگشت شمار بودند، اما الان بیش از 10 میلیون فارغالتحصیل داریم. با این همه رسانه که در دنیا هست و مردم به آن دسترسی دارند و همه آگاه هستند و خیلیها میفهمند و تحلیل دارند و کارشان را میکنند، راه درست این است که مردم را میداندار کنیم تا مسائل خودشان را حل کنند و ما هم در حدی که باید هدایت کنیم، مردم را هدایت کنیم.
س- برای برخی شخصیتها مشخصاً جناب آقای خاتمی محدودیتهایی ایجاد شده است. نظرتان در مورد این موضوع چیست؟ شما برنامهای دارید؟
ج- این کارها برای خودشان نتیجه عکس میدهد و مردم عصبانی میشوند. اگر در ایام تبلیغات و قبل از آن حرف ناحقی بزنند، جوابش را میدهیم و اگر حرفشان حق باشد، میپذیریم و نتیجه را به مردم واگذار میکنیم تا انتخاب کنند. در مورد دیگر شخصیتها هم باید بگذارند حرفها زده شود. اگر ممنوعالتصویر شود، مردم میخواهند بیشتر ببینند. الناس حریص علی ما منع، ممنوعیتها حرص مردم را زیاد میکند.
س- خیلی ممنون و تشکر از وقتی که گذاشتید.
ج- من تشکر میکنم. چون شفقنا کار خوبی است که شما میکنید. روندش معقول و قابل فهم است. قضاوت شما همین است که دنیا از این استقبال کرده است و این سبک جواب میدهد. هر سبکی باید اینگونه باشد. الان آیتالله سیستانی مواضع خوبی دارند و میبینید که ایشان در عراق نسبتاً توانستند در جامعه سنی عراق هم موقعیت پیدا کنند. البته مخالفان بعثی و امثال آنها مخالف هستند که طبیعی است. ولی ایشان در آنجا و در این مدت، با همه مشکلاتی که بعد از جنگ بوده، توانستند روحانیت را خوب نگه دارند و انشاءالله تا آخر پیش بروند.
س- خیلی ممنون و لطف کردید.
*************************************************************************************8
۱- سایت شفقنا (همکاریهای خبری شیعه) فعالیت آزمایشی خود را از نجف اشرف در روز جمعه ۵ اسفندماه ۹۰ آغاز کرد.
این رسانه هدف خود را ساماندهی «منبع متمایز و مطمئن و مرجع بزرگ خبری و تحلیلی» برای رسانههای رو به گسترش دینی دانسته است.
شفقنا برنامه این رسانه را «گسترش فرهنگ ناب اسلام و معارف آگاهی بخش اهل بیت (علیهم السلام)، معرفی چهره جامع و اخلاقی دین، ارتباط موثرتر جهان اسلام، گفت و گوی سازنده درون دینی و بین دینی، پوشش فتاوا و دیدگاههای مراجع عظام تقلید، انعکاس اندیشههای روحانیت و فرهیختگان مذهبی، تبیین نیازها و مطالبات مردم، پیگیری رویدادهای کشورهای اسلامی و آخرین تحولات جامعه مسلمانان در نقاط دیگر جهان و نیز پاسداری از میراث معنوی و تاریخی اسلام و دفاع از حقوق دینداران و آزادگان» بدون جانبداریهای مرسوم سیاسی و تعلقات حزبی معرفی کرده است.
خوشبختانه به یاری خداوند متعال موج بیداری مسلمانان و رویکرد مثبت به تشیع ناب علوی از شاخصههای سه دهه اخیر منطقه و جهان است. در این حال تهاجمات سازمان یافته در عرصه بین الملل به ارزشها و مقدسات دینی، اقدامات ارهابیون در تخریب چهره اسلام، تلاش افراطیون و متهتکان در تعمیق شکافهای مذهبی و نیز بدعت آفرینیهای خطرناک منحرفان از مهمترین تهدیدات پیش روی مسلمانان بوده که برای لحظهای نیز متوقف نشده است؛ لذا ضرورت دارد تا رسانههای دینی بیش از پیش با آگاهی بخشی و جامع نگری، آینده حضور افتخار آمیز مسلمانان و مجد و عظمت کشورهای اسلامی را تضمین کنند. شفقنا امید دارد با همکاری شخصیتهای آگاه و متعهد حوزوی و دانشگاهی و همراهی عموم دینداران، گامی مثبت و اعتدال آفرین در این راستا برداشته و به منبعی مستقل، مطمئن، منصف، جامع و صادق در عرصه اطلاع رسانی دینی تبدیل شود به ویژه آنکه گسترش تکنولوژی ارتباطی فرصتی کم نظیر برای آگاهی بخشی در سطح جهانی فراهم آورده است.
این سایت «چند رسانهای» و به چهار زبان فارسی، عربی، ترکی و انگلیسی است و هر زبان از سرویسهای جهان اسلام، ادیان توحیدی، مرجعیت شیعی، فقه و حقوق و عمومی تشکیل شده است.
زبان عربی از نجف اشرف، زبان فارسی از تهران، زبان ترکی از استانبول و زبان انگلیسی از کشمیر تغذیه شده و مطالب هر زبان متفاوت و متناسب با نیاز مخاطبان است. این سایت در آدرس www.shafaqna.com قابل دسترسی است.