آیتالله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با مجله پیام زن به سؤالات این مجله پاسخ گفتند که شرح کامل آن در ذیل میآید:
○ از اینکه این فرصت ارزشمند را به ما دادید تا به مناسبت ویژهنامه «زن در جمهوری اسلامی ایران» خدمتتان برسیم و لااقل بخشی از پرسشهای خود را مطرح کنیم، از حضرتعالی سپاسگزاری میکنیم.
گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران، زمینه و فرصتی است که مجله پیام زن کهاز سال 1370 فعالیت خود را آغاز کرده و به صورت منظم و جدّی، مسائل زنان و خانواده را پیگرفته، در قالب ویژهنامهای جامع، مروری بر عملکرد نظام در موضوع زن و خانواده در حوزه مباحث نظری و دیدگاههای گذشته و حال و تحولاتی که رخ داده و عملکرد دستگاههای مختلف نظام داشته باشد. این امر بحمدالله علیرغم گستردگی کار و تنوع مباحث و موضوعات پیگیری شد و طرح پرسشها در محضر حضرتعالی نیز به همین انگیزه و در همین چارچوب است. هر چند محورها و پرسشهای مورد نظر فراوان است و انتظار نمیرود که به خاطر محدودیت وقت بتوانیم به همه آنها بپردازیم، امیدواریم حضرتعالی نیز همراهی فرمایید که وقت گفتوگو توسعه پیدا کند و ما و خوانندگان ارجمند بتوانیم استفاده بیشتری از حضورتان ببریم.
● شروع کنیم، ببینیم به کجا میرسیم.
○ اگر اجازه دهید، طرح موضوع اینگونه باشد که با توجه به برداشتی که حضرتعالی از منابع دینی به ویژه قرآن دارید، اسلام چه تصویری از زن ارائه کرده است؟ در دوران معاصر در میان علمای شیعه، چه برداشتهای رقیبی وجود دارد؟ جمهوری اسلامی ایران کدام یک از این برداشتها را مبنای نظری قرار داده و در عمل چه مقدار موفق بودهاست؟
● طرح مسأله همین جور خوب است. توضیح بیشتری بدهید.
○ قسمت اوّل مبانی و بحثهای نظری است که چند تصور میان مسلمانها و شیعه و در ایران وجود داشتهاست؟ به ذهن میرسد در صد ساله اخیر، دو سه گرایش یا رویکرد عمده وجود داشته است: یک رویکرد که به جمعبندی و منسجم کردن آنچه که در میراث گذشته بود، پرداخته است. تا حدود دهه چهل این فکر غالب بود. نوعاً در بحثهای معرفتی، زن را متفاوت از مرد می دیدند. بر اساس همان متفاوت دیدن و زیاد دیدن تفاوتها، تعریفشان از کمال و استعداد زن متفاوت بود. در مشارکت اجتماعی معتقد به منع بودند و جایگاه زن را در خانواده خیلی محدود میدانستند. برای حقوق و تکالیف هم فاصله زیادی قائل بودند. پیش از دهه چهل حداقل دو کتاب درباره تفاوتهای زن و مرد نوشتهشد که یکی صد و هفتاد و سه مورد و دیگری صد و شصت و سه مورد را گردآوری کرده است. به هرحال این یک تصور بود.
از دهه چهل به بعد، مرحوم علامه طباطبایی، مکتب جدیدی را مطرح کرد و شاگردانش هم به تقریر آن پرداختند. مرحوم شهید مطهری کار بسیار خوبی براساس افکار علامه طباطبایی در حوزه معرفتی دفاع از برابری زن و مرد کردند و مبنا را قرآن قرار دادند. حضرت امام خمینی(ره) هم بحثهای مشارکت اجتماعی زنان را به صورت جدّی مطرح کردند.در این زمینهها آثار و صحبتهای امام کم است، اما بحث مشارکت را خیلی جدّیتر مطرح کردند.
این افراد نوعاً جواز مشارکت را مطرح میکردند، ولی در تفاوتهای فقهی ـ حقوقی مثل گذشته فکر میکردند، با این فرق که به تبیین و توجیه کلامی آن میپرداختند. کاری که مرحوم آیت الله مطهری کردند، زیاد است. مثلاً در مباحث «طلاق دردست مرد است»، «ارث متفاوت است»، «دیه چیست؟» و «بلوغ چیست؟» توجیههای کلامی کردند.
رویکرد دوم بعد از انقلاب هم تا سالهای اخیر، تقریباً رایج و غالب بود. از دهه هفتاد بهاین طرف، در جمهوری اسلامی رویکرد سومی شکل گرفت که در واقع، در بحث معرفتی جلوتر آمدند، یعنی تفاوتها را به حداقل رساندند. اصل بر اشتراک است، مگر تفاوت عمدتاً فیزیکی که در حوزه بقای نسل است. اما در بخش بحثهای حقوقی و تکلیفی بنا را بر این گذاشتند که به جای تبیین و توجیه کلامی، به بازنگری فقهی با مکانیزمهای دینی بپردازیم. لذا خیلی چیزها فرق کرد. فتاوایی که در این ده ـ پانزده سال در بحث بلوغ، بحث حضانت و سرپرستی شکل گرفته، از جمله دستاوردهای رویکرد سوم و یا حداقل در کشور ما اینگونه است. در جهان عرب و اهل سنت، مقداری جلوتر رفتند.
با این سه رویکرد کلانی که حداقل علمای کشور ما و متفکران شیعی داشتند، تلقی حضرتعالی چیست؟ دراین زمینه از منابع اسلامی به خصوص قرآن چه برداشتی میتوان ارائه کرد؟
● همان طور که گفتید، از زمانی که در دوره جدید تشکیل حوزه و گسترش بحثهای کلامی، اجتماعی و فلسفی که بیشتر از دهه سی و چهل آغاز شد، راه زیادی طی شده است. در این دوره بیشتر از لحاظ قرآنی به این مسائل پرداخته شد. قبلاً هم بود، ولی کم بوده است. علتش این بود که این مسائل در حوزهای کهاینها ارتباط داشتند، مسأله خاصی نبوده است. در دوره ما، یک مسأله جهانی است و افکار جهانی مطرح میباشد. سؤالات فراوانی هم پیش میآید. مسائل اجتماعی، حقوقی و گاهی فلسفی مطرح میشود. طبعاً حوزه علمیه و علما نمیتوانستند برکنار باشند و وارد بحثها شدند. خیلی هم پیشرفت کردیم. فکر میکنم هنوز اگر بخواهیم با متون اصلی خود که مهمترین آنها قرآن است، حرف بزنیم، در جامعه ما حتی، متفکرین اسلامی و روشنفکران هم به اندازه قرآن صراحت به خرج نمیدهند.
قرآن وارد جزییات نشده است و تفاوت قابل توجهی بین زن و مرد در آن دیده نمیشود. اگر کسانی بخواهند مواردی را مطرح کنند، میتوان با آنها بحث کرد. از لحاظ فلسفی، زن و مرد، دو انسان کامل، با حقوق کامل، با مسؤولیت و با حق برداشت از ثمره کار و تلاش خودشان هستند. در جامعه بشری دو بخش مکمّل همدیگر هستند. هر دو آنان از لحاظ جسمی و روحی، ویژگیهایی دارند، مثل هر بخشی از موجودات و انسانها که تفاوتهایی در آنها هست، اینها هم دارند.
اگر در این بخش بخواهیم به مطالب کسانی که تفسیر قرآن را به عهده گرفتند و توضیحاتی که در روایات نقل شده، بپردازیم، فکر میکنم، باید در قرآن به تساوی زن و مرد از ابعاد مورد نظر بحثهای اجتماعی و کلامی امروز برسیم و قبول کنیم که هر دو انسان کامل و دارای حقوق مساوی هستند و در برخی احکام ویژه به خاطر شرایط اجتماعی که در خانواده و جامعه هست و ناظر بهامکاناتی است که در وجودشان برای پذیرش تکلیف و انجام وظیفه هست، تفاوتهایی دیده میشود. من قرآن را اینگونه میبینم. قرآن وقتی به تاریخ هم نگاه میکند، انسانهایی را به عنوان قلّههای فضیلت مطرح میکند. آنها هم از طبقه مردان هستند، ولی از طبقه زنان هم مثل حضرت مریم، همسر فرعون و شخصیتهای دیگر مطرح میشوند که از لحاظ انسانی، قرب به خدا و فضایل انسانی موقعیت بسیار بالایی برایشان قائل است.
لازم نیست به همه بپردازد، وقتی یک نمونه اینگونه است، سایر موارد نیز اینچنین است. یعنی وقتی حضرت مریم آنگونه رشد میکند، کسی مثل همسر فرعون که در چنین محیطی زندگی میکند و به آن عظمت دست مییابد، کسانی مثل مادر حضرت موسی که در آن شرایط مطرح میشوند یا حتی زنهایی مثل ملکه سباء کهاوّل مشرک بود و بعد متنبه میشود. به نظر میرسد موقعیتی داشته و منطقهای مثل سبا را اداره می کرد. قرآن هم وقتی میخواهد حرفهای او را نقل کند، به صورت یک انسان نیرومند و مدیر واقعی جامعه، که با شیوه مشورتی عمل میکند، برخورد میکند. حضرت حوا را هم در قرآن اینگونه میبینیم. اگر مسائل خاصی از قرآن مورد نظر است، میتوانید مطرح کنید و روی آنها بحث کنیم.
فکر میکنم قرآن زن و مرد را دو بخش تکمیل کننده جامعه بشری تلقی میکند. ممکن است گاهی فکر کنیم که نقش مرد در جامعه بیشتر است. در مجموع چنین برداشتی از قرآن میشود. در ابعادی به تربیت و رشد انسانها و بالاخره موقعیت مادری برمیگردد که در آنجا هم نقش ویژهای به زن میدهد. در قرآن هم متعادل عمل شدهاست. آیه «و لهنّ مثل الّذی علیهنّ» (سوره بقره، آیه 228) در قرآن تعبیر قابل توجهی است. اگر این مفهوم را به عنوان یک اصل قطعی و مسلّم بگیریم، آن وقت باید بگوییم احکامی که در اسلام هست، باید از این نوع و بین آنها توازن باشد. یعنی بهاندازه آنچه که انسان احساس میکند برای مردها امتیاز قائل شده، در مقابل برای خانمها هم امتیاز قائل شد. والاّ این جمله صادق نیست. اگر بتوانیم استثنایی در این جمله پیدا بکنیم، آن وقت باید جمله و این آیه را تخصیص کنیم.
○ آیه در دنباله خود، تخصیص را دارد: «و للرجال علیهن درجه.» که آن را توسعه میدهد، یعنی این «درجه» آنقدر وسیع شده که پوشش میدهد.
● اگر بخواهید اینگونه شود و توسعه یابد، دیگر «لهن مثل الذی علیهن» معنا ندارد، اتفاقاً آن را باید با این بسنجیم، یعنی ضمن اینکه اینها حقوق مساوی دارند، در یک سری مسائل، موقعیت مردها، روشنتر و فائق به نظر میآید. باید جایی هم باشد که نقش بانوان فائق به نظر بیاید، والاّ این جمله، جمله قبلی را نفی میکند. نباید این جور باشد. پس این ناظر به همان بحثهایی است که بوده و الان هم هست.
جاهایی هست که مسؤولیتهای فائق را به مرد دادند که در کنارش باید چیزی شبیه آن به زن داده باشند تا آن جمله اوّلی درست معنا دهد. فکر میکنم در قرآن میتوانیم واقعاً مفهوم عدالت و اعتدال را بفهمیم، نه از آن بُعدی که بخواهیم در همه چیزها یکی باشند. این تساوی در هیچ بخشی از اجتماع نیست. در بخشهای مختلف مردها هم این تساوی نیست. تفاوتهایی به وجود میآید. در نژادها هم نیست، تفاوتهای واقعی در نژادهای بشر وجود دارد که بحثهای دیگری هستند.
تردیدی نیست که از بعضی جهات جسمی و روانی، ساختار وجود زن و مرد تفاوت دارد. ولی این تفاوت میتواند برای هر طرف امتیازی باشد و براساس آن در تقسیم کار باید هر بخش در پذیرفتن مسؤولیت ویژگی داشته باشد که دارند.
○ برداشتهایی هم بین علمای بزرگ وجود داشته که هرکدام برای خود مستنداتی داشتند. فکر میکنید این متون، آنقدر به آنها اجازه میدهند یا یک فرهنگ است که باعث شده چنین برداشتی از متون دینی شود؟
● مورد دومی بیشتر به ذهنم میرسد، یعنی بالاخره از قدیم فرهنگی میان بشر بوده و کم کم تلطیف شد. زمانی اصلاً زن را انسان نمیدانستند، زمانی انسان ناقص میدانستند. بعدها که شرایط بهتری هم پیش آمده، زن بودن افتخار نبود و مرد بودن افتخار بوده است. خیلی اشکالات در جامعه بود. اسلام توانسته مقداری این فرهنگ را اصلاح کند، ولی میبینیم حتی در محیط اسلامی این فرهنگ پاک نشده و رسوباتش همچنان وجود داشته و در عمل هم همین جور بودهاست. حتی الان و در زمان ما هم، بزرگان و علما تحت تأثیر این جوّ هستند. آنها بیشتر از ما در فضای خودشان بودند. چون این طرف قضیه که چیزی نبوده، هر چه بود، در طرف فرهنگ تبعیض بودهاست.
آنان به چنین نظریههایی رسیدند که خواستند وضع موجود را تا حدودی توجیه کنند و بگویند مثلاً درست است. آنان باید اسنادشان را بیاورند، استدلالهای قوی لازم دارد. اگر ما آن روز با همین روحیه، شاگرد آنها بودیم و سؤالاتی میکردیم، طبعاً نمیتوانستند جواب بدهند. الان هم کسانی که آنها را قبول دارند، بیایند با همان حرفها از آن دفاع کنند.
○ به سه رویکرد از حیث تاریخی اشاره شد، ولی از نظر تقابل بین این دیدگاهها میتوان به این شکل تقسیم کرد: یکی همان است که حضرتعالی اشاره کردید کهاصل بر این است که زنان در بعد انسانی، معرفتی و فلسفی با مردان یکسان هستند. این تأثیر خودش را طبعاً در فقه و مسائل اخلاقی و اجتماعی و قانونگذاری نظام میگذارد. نگاه حضرت امام خمینی«ره» این است کهاز نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. در بعضی موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباطی ندارد. نگاه دیگر زن را به عنوان ابزاری در خدمت مرد میشمارد و گاه تا لبه مرز انسانیت عقب میراند و چیزی نمانده کهاز این جرگه بیرون کند!
در آثار فقهی این دو نگاه را به خوبی می بینیم. به عنوان نمونه این مسأله را ملاحظه کنید که علامه حلّی در کتاب «تذکره» در فرضی آورده که آب به اندازه غسل یک نفر وجود دارد، در حالی که زن حائض و مرد جنب هر دو نیازمند آب می باشند: «لو اجتمع جنب و حائض فالأقوی تقدیم الحائض لأنّها تقضی حقالله و حق زوجها فی اباحة الوطیء و یحتمل الجنب لأنّهاحق بالکمال من المرأة». نکته «لأنّهاحقّ بالکمال» را عنایت بفرمایید. یک مسأله و فرض فقهی و جزیی در بیابان است که یک سطل آب را به چه کسی بدهیم؟ به زن یا به مرد؟ آنجا دارد تحلیل معرفتی میکند. به حوزه فلسفی میبرد و میگوید: چون مرد «احق بالکمال» است، بنابراین آب را بهاو بدهید.
تحلیل دیگرش این است که چون بحث حقوق انسانی مطرح است، اگر زن استفاده کند، برخلاف مرد امکان اینکه دو حق را ایفا کند، وجود دارد. این تحلیل از نظر ملاک کلی خوب است. حال اگر فرض کنیم امکانات اجتماعی و فرصتهایی در جامعه وجود دارد و نظام اسلامی میخواهد این فرصتها را مانند اشتغال، خدمات اجتماعی و مسائل فرهنگی و تفریحی، تقسیم کند، باید مشخص شود که سایه این دو دید کلی کهاز حوزه فلسفی و معرفتی بر فقه افکنده شده، چه تأثیری در قانونگذاری و تخصیص اعتبارات و امکانات، میگذارد؟ به عنوان مثال، اگر از حضرتعالی سؤال میکنیم آیا در داشتن وزیر، معاون و مشاوری از خانمها منعی میبینید؟ حتماً میفرمایید: نه. در مقام «ثبوت»، مشکلی نمی بینید، اما در مقام «اثبات» و اقدام خیلی مخالفت خواهد شد! این برخاسته از تفکر دوم است کهاز حوزه معرفتی و فلسفی میآید و تأثیر خود را در تصمیمگیریهای اجتماعی نظام جمهوری اسلامی میگذارد. بفرمایید مبنا چه بود؟ چه مشکلاتی داشتیم؟ کدام تفکر غالب بود و نظام اسلامی با چه مشکلاتی، از این حیث مواجه بودهاست؟
● اوّل اشارهای داشته باشیم. بالاخره فقیهی کهاین طور استدلال میکند (لانّهاحَقُ بالکمال) روی چه مبنایی است؟ مبنای درستی که برای این ندارد. براساس همان تفکرات، فرهنگ خاص و رسوباتی که در ذهن اینها وجود داشته، این طور فکر میکردند که مرد «احق بالکمال» است.
○ البته خیلی برای این مسأله مستندات روایی ذکر شده، مثلاً روایاتی مثل: «کَمُلَ مِنَ الرجال کثیرٌ و مِنَ النساء قلیل و اقل» یعنی در ذهنشان بوده که قاعدتاً راجع به آن روایات هم اظهار نظر شود. یعنی به حسب ظاهر خیلی برایش مستندات دینی درست شده یا وجود داشتهاست.
● من از قرآن شروع کردم که این چیزها نیست. «لیس للإنسان إلاّ ما سعی». آیات دیگر هم نشان میدهد که زن و مرد، هر چیزی که دارند، مال خودشان است: «مَن عمل صالحاً مِن ذکر و انثی» و صریح ترینش همان جمله و آیهای است که گفتیم. خواستند با همان رسوباتی که بود، تأویلش کنند، اما «انهاحق بالکمال» مبنایی ندارد. بنابراین آن کس که دید معرفتی، فلسفی و انسان شناسیاش از آن نوعی بوده که وجود داشته، تحت آن شرایط و آن فرهنگ بودهاست. تحقیقاً اینها روی احکام عملی و مقررات و حقوق اجتماعی سایه افکنده است. نمونههایش را ببینید. گفتم در زمان ما خیلی کمرنگتر شد، اما هنوز حضور دارد. اوّل انقلاب با همین خرده فرهنگ های رسوبی که در ذهن خیلیها بوده، مواجه بودیم. البته دو جهت دارد: یک جهت این است که در زمان ما در صدر انقلاب، هنوز جامعه برای تربیت زنان با فضیلت که همسنگ مردها در اجتماع حضور داشته باشند، باز نشده بود. واقعاً تعداد کمی از آن زن ها، از آن نوعی که میشد روی آنها حساب کنیم، یعنی زنان باسواد و متدین و آگاه وجود داشتند. از لحاظ واقعیت زندگی هم این کمبود بود و الان هم هست و تمام نشده است. از لحاظ فکری هم آن رسوبات کاملاً جدّی بود و هست. شما ببینید وقتی قانون اساسی نوشته میشود، وقتی میخواهند شرط کنند، به نحوی که رئیسجمهور مرد باشد، زن نباشد، با دوگانگی مواجه بودند، در فضایی که وجود داشته، ذهنیت خیلی از آقایانیکه بودند، این بوده که زن نباید رئیس جمهور باشد. بعضیها هم میگفتند: نه، میتواند بشود. مصالحهای که شده، همان تعبیر خاص است. «رجال سیاسی» را آوردند که رجال از لحاظ ادبی بتواند شامل خانمها هم بشود. منتها یک نوع محافظهکاری قانونگذاری بوده که ملاحظات افکار عمومی و به خصوص شرایط فضای مذهبیها را داشتند، لذا مقداری هم ملاحظهافکار روشنفکرها و افرادی شد که جور دیگری فکر میکردند. این مشکل وجود داشت، البته الان کمرنگ شد، اما هنوز هم این طور نیست که منتفی شده باشد، وجود دارد و گاهی هم بروز میکند.
○ بیشتر شد!
● از لحاظ افکار عمومی، بیشتر نشده است.
○ ولی از نظر دست اندرکاران وجود دارد!
● گاهی به عنوان عکسالعمل است. با خواستی که در جوانها، مردها و خانمها به وجود آمده و فشاری که دنیا الان روی این مسأله دارد، حالت عکس العمل پیدا میکند و قدری احتیاطها بیشتر میشود و جنبهاحتیاطی به خودشان میگیرند. فکر میکنم هنوز دچار رسوبات هستیم، تأثیراتی هم هنوز وجود دارد، همین قانون مدنی که نوشته شده، بالاخره براساس اسلام نوشته شده، آن زمان علما هم دخالت کردند و اگر آن زمان را در نظر بگیریم، قانون خوبی هم بود، ولی در قانون مدنی تبعیضاتی وجود دارد. هنوز چنین فرصتی در کشور ما به وجود نیامده که با ذهن باز و بدون رسوبات فکری، قانون مدنی را از این باب نگاه کنیم و باید زمانی این کار را بکنیم. یک بار دیدم رهبر معظم انقلاب هم که بحث حقوق مطرح بود، متذکر شدند و فرمودند: بروید روی قانون مدنی کار ریشهای کنید. البته یک واقعیت تاریخی هم وجود دارد که محدودیتهایی را به جامعه ما تحمیل میکند. یکی از آنها این است که زنان جامعه سابقه نیرومند حضور در امور اجتماعی و مدیریتی را ندارند و باید مدتی به تدریج حضور عملی در کارها و مدیریتها داشته باشند تا رسوبات ذهنی را پاک کنند و صلاحیت خودشان را ثابت نمایند. واقعیت دیگر این است که مطالعه جامع روانشاسی و جامعهشناسی روی تفاوتهای واقعی زنان و مردان به منظور شناخت صلاحیت و متناسب با کارها انجام نشده و باید این بررسیهای عملی همراه با تجارب کشورهایی که زنان را به کارهای گوناگون گماردهاند، انجام شود. مثلاً میبینیم کشورهاییکه دهها سال تجربه و سابقه مساوی برخورد کردن را دارند، نتایج متفاوتی دارند و میبینیم در بعضی از مسؤولیتها حضور زنان وسیع نشده. مثلاً در پارلمانها و مدیریتها بالای کشورها و امور نظامی و انتظامی و کارهای سخت مسلماً عدد زن و مرد آن کشور تناسب ندارد و این بر میگردد به همان اصلی که مطرح شد که تفاوتهایی هست. اما این تفاوتها مستلزم تبعیض و ظلم نیست.
○ به هر حال 25 سال کم فرصتی نیست. خوب است حضرتعالی اشاره بفرمایید که واقعاً چرا پس از ربع قرن این مسأله (که بُعد جهانی نیز دارد) هنوز وجود دارد؟! نمیخواهیم بگوییم تحت فشارهای بیرونی قرار بگیریم و به شکل عکس العمل و در یک حالتِ دفاعی و موضع انفعالی باشد، ولی وقتی به گذشته برمی گردیم، باید نشان بدهیم که از فرصتها درست استفاده کردیم یا نکردیم. مشکلات و موانع چیست؟ فشارهای داخلی بیشتر هست یا فشارهای بیرونی؟
● میتوان چند دلیل برای این ذکر کرد. البته در این مدت پیشرفت زیادی کردیم، پیشرفت مبنایی هم کردیم، یعنی از نقطه خوبی شروع کردیم و در مسیر هم خوب داریم پیش می رویم. اولین نقطهاش این بود که در بحث قبلی هم گفتم، در رژیم سابق زنهای متدین و خانوادههای متدین و متعبد، بچه ها و زنهایشان را کمتر به مسائل آموزشی و اجتماعی آورده بودند. کسانی که آمده بودند، آنهایی بودند که معمولاً افکار دیگری داشتند، لذا وقتی انقلاب کردیم، برای تربیت دختران تقریباً از نقطه خیلی پایینی شروع کردیم تا اینها را برای مسؤولیتپذیری آماده کنیم. اصل این کار از آموزش شروع میشود. تا قبل از انقلاب خیلی از خانوادههای متدین دخترهایشان را به سطح دبیرستان هم نمیرساندند، بلکه تا دبستان و مکتب خانه و در خانه و امثال آن میفرستادند. این فضا باز شد برای اینکه بتوانیم کاری بکنیم.
شما 25 سال را خیلی زیاد ندانید، مردانی که مسؤولیت به عهده گرفتند، مال آن موقع مثلاً 40 سال، 50 سال یا بیشتر هستند که در فضای کار و تحصیل و تجربه و میدان داری بودند و الان به کمالی رسیدند و مسؤولیتهای اساسی میگیرند. خانمهایی که شروع کردند، بیشتر از جوان ترها و دخترها شروع شد. آنهایی که سنشان گذشته بود که گذشته بود و در این وادی قرار نمیگرفتند. بعد از انقلاب نظام آموزشی برای خانمها مهیا شد و اینها به سرعت دارند درس میخوانند و فکر میکنم اگر همین طور پیش برویم، شما در سالهای آینده با انبوهی از زنان تحصیل کرده، محقق و صاحبنظر مواجه هستید که حق خودشان را مطالبه میکنند. از این 60 درصدی که در دانشگاهها قبول میشوند، اگر20 درصدشان هم مایل شوند وارد مسائل اجتماعی، اداری، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه شوند، معلوم است جامعه را پر میکنند و موقعیت را در خیلی از جاها می گیرند.در کارهایشان لیاقت هم نشان میدهند.دلیلی هم ندارد که در تصمیمگیریها وارد نشوند. نظامی که متکی بهآرای مردم است و تقریباً همه تصمیمگیرندههای کشور، باید انتخاب شوند، از نمایندگان مجلس، رئیس جمهور، شوراها، خبرگان تا درجه بعد، رهبری، متکی به رأی خانمها میشوند. البته هنوز در ذهن خیلی از اینها رسوبات هست که به تدریج پاک میشود. همین طور که پیش می روند، بحثهای علمی و عقلانی میشود. پس روند حضور مؤثر خانمها دارد مسیر خود را طی میکند و جلو میآید. رسوبات متحجرین که ذهنیتهای مخالف داشتند، به تدریج پاک میشود. بالاخره خیلیهایشان نیروهای انقلاب بودند و نمیتوانیم آنها را ندیده بگیریم. هنوز هم نمیتوان ندیده گرفت، آنها در انقلاب وزنه و صاحب حق هم هستند، فداکاری میکنند، تفکراتی هم دارند که به فتواهایی از آن قبیل و تحلیلهایی از آن نوع که شما نقل کردید و مسائل فکری که وجود دارد، متکی میباشد.
پس از خانمها نیرو نداشتیم، تقاضا کم داشتیم، رسوبات فکری بوده که مانع بود. عقایدی بود که باید به تدریج تصفیه میشد. برنامه هم میخواست کهاین کار انجام شود. حتّی اگر طراحی هم نکرده باشیم، به طور طبیعی پیش میآید، چون معتقد بودیم. افکاری کهامام مطرح کردند، خیلی مهم و مؤثر است. وقتی امام مطرح میکردند، ما هم مطرح میکردیم. نمازجمعه جایی بود که میشد این بحثها را در آن ارائه کرد. بعضی از مردم قبول و یک عدّه هم مخالفت میکردند، ولی جامعهاین بحثها را میپذیرفت. شهید آیتالله مطهری میتوانستند وارد این بحثها شوند و دیگران هم وارد شدند. نتیجهاش همین شده که به اینجا رسیدیم و الان بخش زیادی از مدیران ما در بخشهای مهم خانمها هستند. الان خانمها در آموزش نقش زیادی دارند.
○ منتها در سطوح میانی آموزش و پرورش هستند.
● از همان جا شروع میشود. الان خانمها سهم بسیار بالایی دارند، چون دبیر یا معلم شدن آسانتر بود. به تدریج تعداد مدرسین خانم در دانشگاهها هم اضافه شد. مدیریتها هم همینگونه است. کم کم دارند به مدیریتهای میانی میرسند. در انتخابات می بینید با اینکه خود خانمها که رأی میدهند، کمتر خانمها انتخاب میشوند، حتی در مجلس و جاهایی که باز هست، کمتر داوطلب میشوند. باید به تدریج شرایط درست شود. یک مقدار هم این مسائل ریشه فیزیولوژی دارد. بالاخره اینکه تمایلات خانمها به طرف چه کارهایی است؟ طبعشان چگونه است؟ مقتضای جامعه چه نوع کارها را از آنها میخواهد؟ مهم است و باید در نظر بگیریم. فکر میکنم انقلاب اسلامی، متین، آرام و با حرکتهای حساب شده- نه عجولانه و نه تحمیلی- جلو میآید. البته ممکن است در نقطهای افراط شود، بعد همان افراط دوباره خود را اصلاح میکند و معلوم میشود که به مانع برخورد میکند و برمیگردد. در این شرایط، این افراط هم پیش میآید. در مجموع فکر میکنم حرکت خوبی بود.
الان اگر قدری واقع بینانه ارزیابی کنیم، در دنیای اسلام، بنیه خانمهای ایرانی از بسیاری از کشورهای دیگر برای حضور اجتماعی قویتر و سالمتر است. حضور خانمهای تحصیل کرده، صالحِ، عفیف و دارای تفکر درست، در کشور ما بیشتر از همه جا هست، که به خاطر فضای سالمتر و راه درستی است که خانمها داشتند و حرکت کردند. موجی نیست، طبیعی حرکت کردند. البته چنین مقایسهای نشده است که آمار و ارقام را بیاورند و نوع زنها را با هم مقایسه کنند. اما حدس میزنم ایران الان دارد بنیه بسیار خوبی برای سهم خانمها از لحاظ آمادگی پذیرش مسؤولیت پیدا میکند، که در جاهای دیگر بهاین خوبی نیست.
○ در برخی از تصمیمگیریها یا قانونگذاریها، گاهی توجیه برخی که شاید این امور با مبانی آنها سازگار نیست، این است که بر اساس مصلحت اندیشی بود. گاهی برخی تصمیمات و قوانین، حتی در سطح قانون اساسی، اینگونه بود. تعبیری که به کار می برند، این است که حضرت امام مصلحت اندیشی کردند! آیا جنابعالی در قوانین نظام اسلامی، در مواضعی که نسبت به مسائل زنان داشته، همین مقدار که پیش آمده، هیچ نوع مصلحت اندیشی مقطعی و موردی میبینید، که در مواجهه با امواج جهانی و فشارهای جهانی و بعضی خواستههای داخلی و ... تصمیم گرفته شد؟ یا نه، سیاست نظام است که دارد بهاین سمت حرکت میکند و هیچ مصلحت اندیشی مقطعی نیست و نخواسته برای حفظ خود، خانمها را هم در نظام دخیل بداند و نظر واقعی نظام و مسئولان و قانونگذاران و تصمیم گیرندگان همین است؟
● من چاشنی مصلحت اندیشی را میبینم، اما این طرف بیشتر است! یعنی اینکه نظام در برخی از حقوق و مسائل خانمها با مصلحت اندیشی کوتاه آمد یا تأخیر کردیم. این طرف خیلی بیشتر است، یعنی حتی در قانون اساسی هم آن روزی که «رجال سیاسی» را نوشتند، مصلحت اندیشی کردند. این هنوز هم هست. البته آن طرف هم گاهی هست، یعنی جاهایی که فکر میکنند مثلاً نمیتوان در شرایط بین المللی اینگونه کار کرد، گاهی ممکن است تصمیماتی گرفته شود. همانهایی هم که قبول ندارند، رأی میدهند. البته بعضی هستند که اصلاً فکر نمیکنند این مصلحت اندیشی است و خودشان می خواهند. ولی همین الان کسانی هستند که بعضی از امتیازات و حقوق را با مصلحت اندیشی میدهند. من این مسأله را قبول دارم.
○ یعنی آن طرف بیشتر است؟
● خیلی بیشتر است.
○ پس خانمها باید خوشحال باشند و منتظر بمانند که به هر حال ممکن است زمانی مصلحت ها نادیده گرفته شود!
● قطعاً اینگونه است. خیلی بیشتر است.
○ حضرتعالی یک مقدار همین نکته را بازتر بفرمایید. مجله پیام زن از ابتدا آنچه را که تعادل حقوقی میخواند، مطرح کردهاست. مجله در پی اعتدال و واقعبینی بود و از افراط و تفریط و شعارهای فمینیستی پرهیز کرده است. در همین بحث مصلحت اندیشی به عنوان مثال امسال دختران بیش از 60 درصد ورودی دانشگاهها را دارا بودند. ممکن است کسی این مسأله را به عنوان یک تهدید بداند که باید چارهاندیشی شود. چون یک باور هست که با این روند، ترکیب تحصیلی جمعیت به هم میخورد و مسالهاشتغال، ازدواج و مشکلات بعدی در پی آن است. نمی گوییم جلوی پیشرفت گرفته شود، اما پیامدها را هم توجه کنیم. مصلحت اندیشی ها را که میفرمایید، یک مقدار بازتر شود. اگر نظام مشکلاتی دارد، بیان کنید. چون برخی اعتراض میکنند که برای زن ها کار نکردند! نمونهاش هم این است که می گویند شما مردها کی درد خانمها و مشکلات و مسائل شان را می فهمید؟ شما مدافع منافع خودتان هستید!
● یک مصلحت بسیار مهم دیگر است که همه در نظر می گیرند و باید برایش چارهجویی کنیم. بالاخره اگر با برنامه نباشد، از اختلاط زن و مرد در فضای کاری، تحصیلی و تفریحی جامعه مفاسدی در میآید. این طبیعت جاذبه زن و مرد است که به هم دارند. این ملاحظات را تقریباً همه دارند. حتی غربیهایی هم که حفظ خانواده یک مقدار برایشان مهم است، ملاحظاتی دارند.این هم خودش یکمصلحت است. البتهمنبع حقوقی بهآن معنا ندارد، مبنای مصلحتاندیشی اجتماعی دارد. وظیفه مدیران است کهاین فضاها و روابط را به گونهای ترسیم کنند تا مفسدهای بیش نیاید. الان در خیلی از موارد به خاطر ممنوعیتها این جاذبهها درست شده است. حرصی است که دراثر محدودیتها به وجود میآید. زندگی مشترک قدری باید طبیعیتر شود و این جورها که الان هست، نباشد. نمیتوانیم تفکّرات متعصبانه ولی مخلصانهای را که در قشر متدینین وجود دارد، در انقلاب نادیده بگیریم. اصلاً بخشی از پشتوانه آن گونه انسانها بودند، دفاع را بسیاری از این افراد انجام میدادند. خیلی از کسانی که الان نیز به پای انقلاب میایستند، اینها هستند. حفظ انقلاب مهم است. یادتان هست که امام همیشه تأکید میکردند اصل نظام بر همه چیز مقدم است و هیچ چیز نمیتواند فلسفهای به اندازه و موازی حفظ نظام داشته باشد. اینها به هر دلیل اگر از انقلاب جدا شوند یا برنجند، پایهها متزلزل میشود. نباید این اتفاقات بیفتد. لذا حتماً مماشات، مدارا، توجیه، اقناع و تجربه لازم است که زمان میبرد. حرمت ربا در اسلام را ببینید که از کجا شروع میشود و به کجا میرسد. تحریم خمر از کجا شروع میشود و به کجا میرسد. اینها اصول پذیرفته شدهای در قانونگذاری و تصمیمهای اجتماعی و مانند آن است.
فکر میکنم اینها جزو مصلحتاندیشیهای عاقلانه برای راهی است که انسان دارد و باید داشته باشد. خیلی میتوانیم نمونه بیاوریم. در خود فقه هم هست و در خیلی از موارد جزو مبانی اجتهاد ماست. الان اگر به فتوای فقها نگاه کنید، درصد قابل توجهی به مصلحت اندیشیها و دفع افسد به فاسد و ترک مهم به خاطر اهم و امثال اینها برمیگردد که زیاد هم داریم. تفسیر درستی هم است. فکر میکنم مصلحت اندیشی در آن طرف بیشتر وجود دارد. البته این طرف را هم نمیتوانیم ندیده بگیریم. در دنیایی که زندگی میکنیم، میخواهیم برنامه و دیدگاهمان را به دنیا اعلام کنیم و مدعی هستیم ـ درست هم میگوییم ـ این دین جهانی است و میخواهیم از سراسردنیا برای دین سربازگیری و دین خود را جهانی معرفی کنیم و در مسائل جهانی صاحب نظر باشیم، نمی توانیم افکار عمومی جهانی را نادیده بگیریم. هیچ اشکالی ندارد که در مواردی مصلحت اندیشی کنیم، البته باید جامعه را هم در این مسائل و کارهایی که میکنیم، قانع کنیم. البته همه اینها با هم پیش میرود. از این جهت خوشبین هستم. به موازات تحصیل خانمها و حذف رسوبات غلطی که وجود دارد، نیاز اجتماعی به حضور خانمها در مسائل خاص جلو میرود. الان در بسیاری از رشته ها اینگونه است.
زمانی رهبری انقلاب تصمیم گرفته بودند اقدامی کنند که مثلاً خانمها در همه رشته های پزشکی بهاندازه نیاز خودشان از خودشان داشته باشند. معلوم است که کار یک شبه و یک ساله و ده ساله نیست. یک یا دو نسل است، پزشکانی که الان مؤثرند، واقعاً رکن طبابتند. پزشکهایی که 50 یا60 سال دارند، استخوان طبابتند. اگر بخواهیم به آنجا برسیم، باید از امروز شروع کنیم تا 50 سال دیگر نتیجه دهد. در بسیاری از علوم هم اینگونه است.
پس، حتی اگر حرکت خود را طراحی نکردیم، به خاطر مبنای درست فکری که قرآن به ما داده، داریم درست پیش میبریم. هماهنگی فضای اجتماعی در حال شکل گرفتن است. داریم با فضای بین المللی هماهنگ میشویم. داریم رسوبات غلط را از بین میبریم و نیرو تربیت میکنیم، خانمها دارند تجربه پیدا میکنند و در عمل هم صلاحیت خود را اثبات میکنند. در جاهایی که هستند، نشان میدهند که آن تصورات واهی است و درست نیست و میتوانند سالم کار کنند. معلوم شد یک خانم میتواند هم خانهدار باشد و خانهاش را اداره و هم در جاهای دیگر کار کند. همانگونه که یک مرد میتواند هم به خانه برسد و هم کار کند. به هر حال میخواهد پنج، شش ساعت در بیرون و پنج، شش ساعت در خانه کار کند که عملی است. همه اینها دارد تجربههای جدیدی برای ما خلق میکند و مسیر هم درست است.
اما بحثی که در پرانتز مطرح کردید و گفتید تحصیلات خانمها جای نگرانی است، به نظرم اصلاً جای نگرانی نیست. در مجلس که بودم، گاهی نمایندگان فکر میکردند که باید یک قانون بگذرانند و سهم کنکور را برای خانمها محدود کنند. اما من موافق نبودم، دولت هم موافق نبود. دلیلش هم این است کهاوّلاً خود تحصیل ارزش است. خانمی که تحصیلات عالی دارد، با خانمی کهاین تحصیلات را ندارد، ولو اینکه خانهدار باشد و نخواهد بیرون از خانه کار کند و فقط مطالعه کند و بنویسد و تحقیق کند، مساوی نیست. اگر هم بخواهد کار کند که خیلی بهتر میشود. بنابراین نباید حق تحصیل را از زنان گرفت. به علاوه، الان داریم زیاد دانشجو تربیت میکنیم و همین 40 درصدی که سهم آقایان است، برای ما کافی است. این طور نیست که بیش از این نیرو لازم داشته باشیم. اگر همهاینها بخواهند به کار برسند، در سالهای آینده خواهید دید که هر کس که دیپلم ندارد، بیسواد تلقی خواهد شد. هرکس لیسانس دارد، برای کارهای بزرگ اجتماعی کافی نیست، همه باید به قله تحصیل برسند. اصلاً یک خانم خانهدار باسواد و تحصیل کرده بهتر بچه تربیت میکند یا خانمی که اصلاً مسائل روانشناسی و تربیتی علمی را نمیداند؟!
○ برخی میگویند مشکل اینجا پیدا میشود که به عنوان مثال، یک دختر دارای لیسانس یا فوِق لیسانس، حاضر نیست با یک پسر دارای دیپلم ازدواج کند، با نوع فرهنگ و تربیتی که نوعاً ارائه میدهیم، اگر هم حاضر شود، بعدها به خاطر عدم تناسبی که هست، مشکل پیدا میکند. یا فرصتهای شغلی را خانمها میگیرند و آن وقت ضرر و دودش به چشم خودشان میرود، چون پسران بیکار چطور میتوانند تن به ازدواج دهند؟ این مطلبی است که میگویند و چه بسا عملا ً نیز این مشکلات وجود داشته باشد.
● اینها خیالات است! چرا این جور فکر میکنید؟! اوّلاً خانمها بچههایشان را دوست دارند و میخواهند آنها را تربیت کنند. ثانیاً لازم نیست خانمی که تحصیلات عالیه دارد و وقتش ارزشمند است، بیاید کار شستشوی بچه را انجام بدهد. مستخدم میگیرد و این کارها را برای بچههایش انجام میدهد. ثالثاً خانم تحصیل کردهای را برای تربیت بچه به خانه میآورند و یا برای تربیت بهتر به مهدکودکها میسپارند. سبک زندگی عوض میشود. اگر الان خانمها هشت ساعت وقت صرف بچهها میکنند، ممکن است در آینده سه ساعت وقت مصرف کنند و کافی باشد. این اتفاق میافتد. ازدواج هم زیاد به این چیزها مربوط نیست. اگر خانم تحصیل بیشتری داشته و نیاز به ازدواج داشته باشد، میتواند با انتخاب و موافقت دو طرف ازدواج کند. و علاوه مگر آقایان را کسی از تحصیل منع میکند؟ آنها هم تحصیل میکنند و کفوهم میشوند
○ این سخنان در برخی محافل و تریبون ها مطرح میشود.
● خیالات را مطرح میکنند! ممکن است مواردی داشته باشیم، در آن طرف هم چیزهای با ارزشتری وجود دارد که باید با هم مقایسه کنیم. ثانیاً یک مقدار بگذاریم گذشت زمان حل کند و کسر و انکسار شود. اگر زنان ببینند به نفع آنها نیست، کمتر درس میخوانند. بگذاریم مسأله به طبیعت خود پیش برود، نباید ترمز بزنیم. اگر واقعاً اینگونه باشد که مرد برای امور کم داشته باشیم و خانمها نیایند کارهای مهم را به عهده بگیرند، آن موقع برنامه ریزی میکنند و میگویند این قدر مرد میخواهیم. الان که این مشکل را نداریم.
○ چون بحث درباره نظام است، ممکن است برخی اینگونه تصور کنند که سیر 25 ساله سیر به چند دلیل رو به رشدی نیست: یکی اینکه در حوزه مباحث معرفتی، از جایگاهی که در دهه چهل داشتیم، جلوتر نرفتیم. یعنی سازمانهایی که وابسته به نظام بودند، از آن جلوتر نیامدند و بلکه عقبتر رفتند. اگر کسانی دیدگاههای دیگری مطرح میکردند، لااقل با محدودیتهایی در حوزه قانونگذاری مواجه بودند. مثلاً گاهی در بعضی موارد از مواضع اوایل انقلاب برگشتیم. در بحث سن ازدواج، مجلس مجدداً کارهایی انجام داد و شورای نگهبان جدیداً تفسیر از کلمه «رجال» ارائه داد. یعنی در 25 سال کلمه «رجال» مبهم بود و هیچ گاه صریحاً اعلام نمیشد. نهادهایی که رسماً وابسته به نظام هستند، نوعاً همان تفکرات گذشته را دارند و با بعضی از بحثهایی که حتی حوزوی ها و متفکران دینی مطرح میکنند، به شدت مخالفت میکنند. فرض کنید مرکزی که وابسته به شورای انقلاب است یا مثلاً فقهایی که دیدگاه جدید دارند، واقعاً منزوی اند یا منزوی میشوند! یعنی اگر سیر کلی را نگاه کنیم، به طور کلی نظام روبه رشد نیست. ممکن است از نظر افراد روبه رشد باشد، مثل حوزه های علمیه و طلبهها که رشد کردند. اما سازمان حوزه به قدر کافی رشد نکرد کهاینها را به صورت سازمانی پیش ببرد. یک عدهافراد خودجوش پیشتاز شدند. ممکن است این تصوّر برای برخی پیش بیاید که در سیر کلی نظام، روند رو به تحول نیست، بلکه گاهی رو به بازگشت است. در بعضی از کارهای زمان امام یا نوع برخورد با روابط زن و مرد و لباس، به خیلی بدتر از آن برگشتیم و داریم اعمال میکنیم و کارهای حکومتی، دولتی و سازمانی تلقی میشود!
● اساس بحث این است که اینگونه نیست، خودتان دارید می گویید طلبه ها رشد کردند، همین طلبه هایی که شما می گویید رشد کردند، علمای سال های آینده شما هستند.
○ بحثها جهانی است. گفته میشود حکومت کاری نکرد که زنان الان برای تحصیل رفتند. حکومت یک سری موانع و فشارها را کم کرده و دختر خودش رفته درس خوانده و دولت و نظام چکار کرده است؟! خیلی از این چیزها را واقعاً نمیتوان به حساب نظام گذاشت. اگر حکومت دیگری هم بود، باید همین کار را می کرد. یعنی تابع و تسلیم شرایط جهانی میشد. چه بسا نتوانیم این رشد را به حساب نظام بگذاریم و بگوییم نظام این کار را کرد. کما اینکه در کشورهای عربستان و افغانستان این فشارها دارد کار خود را میکند و نظام آنجا این نظام نیست. یعنی در واقع باید بین کارهایی که فشارهای جهانی ایجاد کرده و کارهای نظام تفکیک ایجاد کنیم و همه را به حساب نظام نگذاریم. برخی این تصور را دارند که تحصیل و رشد زنان از این سنخ است. جاهایی که نهادهای وابسته به نظام هستند، در برخورد با امواج جهانی عکسالعمل نشان میدهند. فرض کنید مرکز مطالعات وابسته به شورای انقلاب، مرکز مطالعات خواهران حوزه های علمیه، مجلس که میخواهد قانونگذاری کند، شورای نگهبان که میخواهد تفسیر کند، یا مطالب رسمی که از رسانههای رسمی مطرح میشود، واقعاً این نهادها در برابر تفکرات جدیدی که مطرح میشود، چگونه برخورد میکنند؟ حداقل مانع ایجاد میکنند، اگر کسی اینگونه بگوید، چه پاسخی باید داد؟
● اگر کسی اینگونه بگوید، جواب می دهیم کهاینگونه نیست، خودتان از امام شروع کردید.
○ ادامه نیافت و خیلی رشد نکرد!
● امام تفکراتی داشتند که تأثیرش در جامعه زیاد بود. یعنی طلبهها، جوانها و متدینها پذیرفتند و عمل کردند. خود دختران چقدر حرف امام را پذیرفتند، وارد صحنه شدند و انگیزه پیدا کردند. خانوادهها اجازه دادند بچههایشان جور دیگری درس بخوانند و رشد کنند. اینها که مال نظام است. یا مثلاً خطبههای نمازجمعهای که من به عنوان رئیس مجلس و به عنوان منصوب امام آن مسائل را مطرح میکنم، و خیلی چیزهای دیگر که مال نظام است. تأثیر اینها از آن دو سه مورد بیشتر است. شما از افراد و نهادهایی میگویید که گاهی سختگیرتر میشوند، چون این طرف را میبینند که همهاش به میل ما نیست، در مواردی از حدّ تشخیص ما افراطیتر عمل میکنند. یعنی آن تفریطها در این طرف افراط خلق میکند. اینها را وادار میکنند و میگویند: دیدید دارد اینگونه میشود. وقتی به خیابانها یا دانشگاهها میآیند، اینگونه اختلاطهای بیحساب و این رفتارهای نادرست و فیلمها و این چیزها را میبینند، طبعاً گارد میگیرند، یعنی یک مقدار را به این حساب بگذارید. اگر این طرف مقداری معقولتر و درستتر عمل میکرد، تعصب آنها بیشتر نمیشد، بلکه تسلیم میشدند. ترمز میزنند. میخواهند موج بزرگی را که دارد پیش میرود، مهار کنند. البته فقط این مسأله نیست. احساس میکنم قبل از انقلاب در حوزه قم از لحاظ فکری و طرح مسائل، اشکالات و شبهات، آزادتر از الان بود. آن موقع تکفیرها خیلی کمتر بود. خیلی صریح سؤال میشد و جواب داده میشد. کسی متهم نمیشد، الان خیلی زود به انحراف نسبت میدهند و شاید این بخاطر توقعاتی باشد که در آن زمان نبود.
○ اگر بنا باشد رشد طلبهها را به حساب نظام بگذاریم، ممکن است گفته شود این هم باید به حساب نظام باشد. یعنی چطور رشد یک طلبه -به تعبیر حضرتعالی - از آثار نظام است و فضای تکفیر که بیشتر شده، از آثار نظام نیست؟! یعنی حوزهها با طلبههایش در این نظام بودند. چطور قبل از انقلاب آزادتر فکر میکردند و حرف میزدند، اما الان چنین نیست؟ چون بحث مربوط به زن نیست، این مسأله مطرح نشد، والاّ این خود مصداقی برای همان بحث است.
● دلیلش این است که نظام، یک نظام آزاد است، به همین دلیل که اینها حق دارند حرفهای اینگونه بزنند، آنها هم حق دارند که افکار و نظراتشان را مطرح کنند.
○ در آن زمان بحث تکفیر نبود، چه فضا و جوّی ایجاد شده که افراد خیلی راحت تکفیر، تفسیق و مطرود میشوند؟!
● من هم همین را میگویم، بالاخره آنها هم آزادند و تفکراتی دارند، تفکرات آنها را که نظام خلق نکرده، اینها در حوزهای درس میخوانند که افکاری که نمونههایی نقل کردید، در درسهایشان وجود دارد. روایاتی که مبنای این بحث قرار میدهید، و خیلی چیزهای دیگر در اختیارشان است و اینگونه تربیت میشوند و عقیده پیدا میکنند. آدمهای سالمی هم هستند. حق اظهارنظر هم دارند، اگر در مراکز تصمیمگیری باشند، حق تصمیمگیری هم دارند. رأی دارند و حرفهای خود را آزاد میگویند. اگر ملاحظه کنید، در جوامعی که الان 200 سال آزادی و دموکراسی را به خود تزریق کردهاند، تعصبات فوقالعاده بدتر از این میبینید. انسانهایی هستند که در زندگیشان خرافات زیادی دارند که به هیچ نحو نمیتوان از زندگی آنها بیرون کرد. سنتها در مسایل روزمره ریشه میکند که در بعضی از فیلمها نمونههای آن را میبینید. وقتی برنامه گوجه پرتاب کردن را در اسپانیا میبینیم، میگوییم وحشیاند! در گاوبازیها که این همهانجام میشود و باعث تلفات نیز میگردد! مانند گِلادیاتورهای زمان روم قدیم چیزهای عجیب و غریب درست میکنند. در آمریکا نیز عقاید خرافی زیادی وجود دارد. در هندوستان که میدانید وضع چگونه است! بالاخره وقتی فضا آزاد باشد، آنها هم حق رشد دارند، آنها هم تفکرات خود را در محیط مطرح میکنند، تصمیمگیری میکنند، منتقد میشوند و میایستند. نظام از ریشه کار کرده است. شما میگویید تأثیرات جهانی است، من هم قبول دارم، این مسائل مثل ظروف مرتبطه است، دنیا الان به هم مربوط است. ما هم بر آنها تأثیر میگذاریم. آنها هم بر ما تأثیر میگذارند، هر کس حرفی بزند کهافکار عمومی بپسندد و منطقی باشد، تأثیر میگذارد. چون مبنای نظام و افکار اصلی صاحبان نظام اینگونه بود، تأثیرات زیادی داشته و یک مقدار هم از دنیا آمدهاست.
○ جناب آقای هاشمی میخواهیم یک کار مقایسهای بکنیم. چون کار ما در ویژهنامه طرح عملکرد نظام و خدمات گسترده هم در حوزههای نظری و هم عملکردی است، اگر بخواهیم در یک نگاه کلی مقایسهای بین عملکرد نظام اسلامی با رژیم گذشته در حوزه مسائل زنان و خانواده، جایگاه حقوق خانوادگی، حقوق اجتماعی و سیاسی داشته باشیم و روی آن به عنوان دستاورد انقلاب و نقاط کلیدی و محورهای اصلی عملکرد 25 ساله انقلاب و نظام اسلامی در حوزه زنان و خانواده انگشت بگذاریم، بیشتر به چه چیزهایی می توانیم تکیه کنیم؟
● رژیم گذشته به آزادی زنان پرداخت، ولی در چارچوب فرهنگ غرب بود، یعنی همانگونه که در اروپا مطرح بود. ادلّه زیادی بود که میخواستند زنها را به صحنه بیاورند. هم مسائل هوسرانی، هم مسائل اقتصادی، هم مسائل نیروی کار، هم یک مقدار مسائل وجدانی و آزادیخواهی و عدالت بود. رژیم ایران دنبال این مسأله رفت، اما با آن زاویه عمل کرد. نمیگویم همه زنهایی که آن موقع به دانشگاه رفتند و وارد کارهای اجتماعی شدند، فاسد بودند. زنان خوب هم در بین آنها زیاد بود. اما رژیم دنبال آن جور چیزها نبود. چیز دیگری فکر میکرد و آن هم فرهنگ وارداتی بود. ما از زاویه اسلامی حرکت کردیم، یعنی به عنوان فلسفهای که تشخیص ما بود وحقی که تشخیص داده بودیم، درصدد بودیم نیروهای مذهبی و افراد سالمتر را بیاوریم. این فلسفه کلی در تربیت مجموعه انسانها، در مورد خانمها هم عملی شد. لذا نتیجهاش این شد که تعداد زیادی خانمهای متدین، باسواد، عالم و صالح به وجود آمدند. الان در خانوادههای روستایی و شهری نمونههای خوبی پیدا میشوند که در گذشته نبودند، در مواردی هم با آنها مشترکیم. اینطور نیست همه کارهای آن رژیم خراب بود، بخشی هم درست بود و در آن بخشها مشترکیم. فکر میکنم با مبنایی که ما عمل میکنیم، نهایتاً به یک جای خوب میرسیم و با مبنایی که آنها عمل میکردند، به جای بدی می رسیدند و تفاوت اینجاست. باید نمونهها را با آمار و ارقام بگوییم. باید در همان بخش قبلی که گفتیم زنها به مدیریت رسیدند، یک مقدار آمار بدهیم کهالان چقدر معلم، دانشجو، مدیر و استاد دانشگاه زن و چقدر محصل دختر داریم.
به عنوان مثال در مورد اخیر توجه کنید که در اوج شکوفایی رژیم پهلوی، دانش آموزان کشور حدود 4/7 میلیون نفر بودند. بر اساس اطلاعات جمعیتی سال 1355، 98 درصد از کودکان 6 تا 10 ساله، 56 درصد از کودکان 11 تا 13 ساله و 30 درصد از نوجوانان 14 تا 17 ساله تحت پوشش فعالیتهای آموزشی قرار داشتند. اما پس از پیروزی انقلاب، تقاضا برای آموزش افزایش پیدا کرد و دانشآموزان با 3 درصد رشد به 7/7 میلیون نفر در سال 1358 رسیدند.
از اولین سال پیروزی تا اواسط دهه 1370، دانش آموزان دوره های مختلف تحصیلی با 4/5درصد رشد سالانه، از 7/7 میلیون نفر در سال 1358 به 4/12 میلیون نفر در سال 1367 افزایش یافتند. این روند افزایشی تا سال های قبل از پایان برنامه دوم توسعه یعنی 1378 ادامه داشته است. نکته مهم مربوط به بحث شما حضور دختر خانمها در صحنه تحصیل است که در گذشته اقلیتی میشدند.
با نزدیک شدن به سال های برنامه دوم توسعه، این فشار رو به کاهش گذاشت. به نحوی که شتاب رشد دانش آموز از 3/5 درصد در سال 1372 به 7/1 درصد در سال 1374 کاهش یافت، اما در عین حال در این سال، آموزش و پرورش دارای بیشترین جمعیت دانش آموزی یعنی 4/17 میلیون نفر در کل دوران فعالیت خود بود.
مواجهه با جمعیت رو بهافزایش دانش آموزی که دارای 3/3 درصد رشد سالانه در دوره 1356 تا 1381 بوده است، افزایش کودکان لازم التعلیم تحت پوشش، کم کردن تعداد بیسوادان جامعه (کاهش 5/3 میلیون نفر از بیسوادان مطلق طی سالهای 1355 تا 1375)، افزایش سهم دانش آموزان غیر دولتی (از 4/2 درصد در سال 1372 به 7/11 درصد در سال 1381)، افزایش پوشش کودکان 5 ساله در فعالیتهای دوره پیش دبستانی (از 259 هزار نفر در سال 1357 به 404 هزار نفر در سال 1381)، توجه به تحت پوشش درآوردن دانش آموزان استثنایی (از 6/8 هزار نفر در سال 1357 به 73 هزار نفر در سال 1381) و ... از جمله عملکردهای موفق بخش آموزش و پرورش در این دوره بوده است.
در مورد دانش آموزان دختر، هر چند هرم جنسی دانش آموزان از ساختار کلی جمعیت کشور تبعیت میکند، اما گسترش فرصت های آموزشی به دختران در تمامی مناطق کشور از اهمیت زیادی برخوردار است. وضعیت کلی دانش آموزان دختر دوره های مختلف تحصیلی، از 3/38 درصد در سال 1356 به 39 درصد در سال 1358، 44 درصد در سال 1367، 7/46 درصد در سال 1373 و 49 درصد در سال 1378 افزایش یافتهاست.
ضمناً در داخل فعالیت های مربوط به هر یک از دوره های تحصیلی، بیشترین درصد رشد جمعیت دانش آموزان دختر مربوط به دوره متوسطه بوده کهاز 9/35 درصد در سال 1356 به 52 درصد در سال 1381 افزایش یافتهاست. دورهابتدایی از 1/40 درصد به 9/47 درصد و دوره راهنمایی تحصیلی از 5/36 درصد به 8/45 درصد افزایش جمعیت دانش آموزان دختر داشتهاست.
یا در آموزش عالی در سالهای 1355، 1365 و 1375 به ترتیب 9035 زن، 18133 زن و 61842 زن در مقطع فوق دیپلم، 34821 زن، 31090 زن و 303036 زن در مقطع لیسانس، 1457 زن، 2525 زن و 12117 در مقطع فوق لیسانس و 2517 زن، 4814 زن و 16531 زن در مقطع دکترای تخصصی و حرفهای تحصیل کردند و مدرک گرفتند که جمع موارد فوق در سالهای مذکور 47830 زن، 56562 زن و 393609 زن میباشد.
در همین سالها به ترتیب 17894 مرد، 42357 مرد و 90484 مرد در مقطع فوق دیپلم، 72079 مرد، 65263 مرد و 415345 مرد در مقطع لیسانس، 5337 مرد، 869/7 مرد و 36099 مرد در مقطع فوق لیسانس و 7403 مرد، 6838 مرد و 31334 مرد در مقطع دکترای تخصصی و حرفهای مشغول به تحصیل بودند که جمع آنها 102713 ، 125327 و 573361 مرد بوده و جمع کل دانشجویان در سالهای یاد شده به ترتیب 150543 نفر، 181889 نفر و 966970 نفر بود.
براین اساس تعداد دانشجویان زن در سال 1365 نسبت به سال 1355، رشدی معادل 18 درصد و در سال 1375 نسبت به سال 1365 رشدی معادل 596 درصد و در سال 1375 نسبت به سال 1355 رشدی معادل 723 درصد را نشان میدهد. علت رشد کم سال 1365 نسبت به سال 1355 (یعنی 18 درصد) عدم تثبیت انقلاب و تعطیلی چندساله دانشگاهها بوده است. به همین دلیل در سال 1375 نسبت به سال 1365 رشد فوقالعاده 596 درصدی و در سال 1375 نسبت به سال 1355، رشد 723 درصد را شاهد هستیم. بدین ترتیب تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1365 درحد 7 برابر و درسال 1375 نسبت به سال 1355 بیش از 8 برابر شده است.
همچنین طی سالهای پس از انقلاب رشد تعداد دانشجویان زن بیشتر از دانشجویان مرد بوده است. زیرا تعداد دانشجویان مرد در سال 1375 نسبت به سال 1365 حدود 5/4 برابر و در سال 1375 نسبت به سال 1355 حدود 5/5 برابر شده است. در حالی که تعداد دانشجویان زن به ترتیب 7 و 8 برابر شده است.
همین رشد قابل توجه تعداد دانشجویان زن، در سایر مقاطع تحصیلی نیز به چشم میخورد. در مقطع فوق دیپلم، درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 ، رقم 854 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 7 برابر شده است. در حالی که در همین مطقع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 406 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها حدود 5 برابر شده است.
در مقطع لیسانس درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355، رقم 770 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 9 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 476 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها حدود 6 برابر شده است.
در مقطع فوق لیسانس نیز درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355، رقم 731 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 5/8 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 576 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها کمی بیش از 5/6 برابر شده است.
در مقطع دکتری نیز درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 ، رقم 557 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 5/6 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 323 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها کمی بیش از 4 برابر شده است.
روند رشد تعداد دانشجویان زن در مقاطع تحصیلی مختلف طی سالهای پس از 1375 نیز همچنان ادامه داشته است. این تحوّل، برگ زریّنی در کارنامه دولت اسلامی ایران و یکی از دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود.
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، حمایت ویژه از زنان در امور مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی میباشد. این حمایتها که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و نیز مصوبهها و آییننامههای دولت پیشبینی شده، در ابعاد مختلف شغلی، رفاهی، خانوادگی، ازدواج، طلاق، مهریه، حضانت فرزندان، حمایت دوران بارداری، دادگاه خانواده، نفقه، تساوی با مرد در برابر قانون تجلی یافته است.
هرچند هنوز با وضعیت مطلوب اسلامی فاصله زیادی داریم، اما پس از انقلاب اسلامی، قوانین و مقررات گوناگونی در جهت احیاء و حفظ حقوق واقعی زنان وضع گردیده است. این قوانین حمایتی، موجب شده است که حقوق زن در زندگی زناشویی و نیز فعالیتها و مشاغل اجتماعی، بیش از پیش تأمین و حفظ گردد و زنان بتوانند به دور از محیطی مبتذل و فاسد که رژیم پهلوی برای آنان تعریف کرده بود، در سایه چتر حمایتی قانون و فضایی سالم و متناسب با شأن و جایگاه والای انسانی خویش زندگی مناسبی را در محیط خانوادگی و اجتماعی داشته باشند.
بند 14 اصل سوم قانون اساسی، یکی از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران را چنین مقرر میدارد: «تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون» طبق این بند از اصل سوم قانون اساسی، تفاوتی بین زن و مردم درجهت تأمین حقوق همه جانبه آنها وجود ندارد و دولت موظف است حقوق همه جانبه زنان را نیز همانند مردان تأمین کند.
اصل 20 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند.» براساس این اصل قانون اساسی نیز اولاً زنان و مردان به طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. ثانیاً زنان و مردان از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی – البته با رعایت موازین اسلامی – برخوردار میباشند و در این زمینهها نیز هیچ کدام برتری خاصی ندارند.
اصل 21 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین مقرر میدارد: «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: 1- ایجاد زمینههای مساعد برای شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او 2- حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بیسرپرست 3- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده 4- ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده وبیسرپرست 5- اعطای قیمومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی.»
طبق این اصل، دولت اسلامی به معنی اعم آن یعنی حکومت و نظام اسلامی که شامل همه قوای کشور میباشد، موظف است در جهت تضمین حقوق زن در تمامی جهات با رعایت موازین اسلامی، پنج اقدام اساسی مندرج در اصل فوق انجام دهد.
از آنجا که تأمین معاش زنان و پرداخت هزینه خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان و نظایر آنها بر عهده شوهرانشان میباشد، لذا در جهت حمایت از زنان در این زمینه، قانونگذار مردان را موظف به پرداخت نفقه زنانشان کرده و خودداری از پرداخت آن را جرم محسوب نموده و مجازات حبس را برایشان در نظر گرفته است. در این رابطه ماده 642 قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد: «هرکس با داشتن استطاعت مالی، نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجبالنفقه امتناع نماید،دادگاه او را به «سه ماه و یک روز تا پنج ماه» حبس محکوم مینماید.
به منظور حفظ کیان خانواده و حمایت بیشتر از زنان، قانونگذار مردان را موظف نموده است ازدواج و طلاق خود را در دفاتر رسمی به ثبت برسانند و درغیراین صورت به مجازات تا یک سال حبس محکوم میگردند. در این مورد ماده 645 قانون مجازات اسلامی چنین مقرر میدارد: «به منظور حفظ کیان خانواده، ثبت ازدواج دائم، طلاق و رجوع طبق مقررات الزامی است. چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دائم، طلاق و رجوع نماید، به مجازات حبس تعزیزی تا یک سال محکوم میگردد.»
یکی از قوانین حمایتی ویژه زنان در امور شغلی و خدمتی، قانون خدمت نیمه وقت بانوان مصوب 10/9/1362 مجلس شورای اسلامی میباشد. براساس این قانون، سازمانها و وزارتخانهها میتوانند در صورت تقاضای بانوان کارمند رسمی و ثابت خود و موافقت بالاترین مقام مسئول، خدمت آنها را نیمه وقت تعیین نمایند. تصویب پرداخت عیدی با خدمت نیمه وقت از جمله قوانین حمایتی ویژه زنان است. تصویب قانون راجع به مدت استفاده بانوان باردار از معذوریت مصوب 25/3/1367 هیأت وزیران از دیگر مقررات حمایتی از زنان میباشد. براساس این مصوبه، مدت استفاده بانوان باردار رسمی و پیمانی از معذوریت با استفاده از حقوق فوقالعاده شغل و یا اجرت و فوقالعاده مخصوص، بعد از زایمان تعیین میگردد.
از دیگر قوانین حمایتی از بانوان، قانون تأمین زنان و کودکان بیسرپرست مصوب 24/8/1371 مجلس شورای اسلامی و تصویبنامه اجرایی آن مصوب 11/5/1374 هیأت وزیران میباشد. طبق این قانون، زنان بیوه، زنان پیر و سالخورده، زنان و دختران بیسرپرست مورد حمایتهایی از قبیل نگهداری، تهیه امکانات و وسایل، مستمری ماهانه، آموزش و تربیت قرار میگیرند.
قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 28/8/1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام با گرایش به حفظ حقوق بیشتر برای زنان در امر طلاق، از دیگر قوانین حمایتی از بانوان میباشد.
یکی دیگر از قوانین حمایتی از زنان، قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش مصوب 11/8/1376 مجلس شورای اسلامی میباشد. براساس این قانون در صورت عدم امکان سازش، زوج با حضور در دفترخانه و اجرای طلاق ملزم میگردد و در صورت عدم حضور، به دستور دادگاه طلاق اجرا میشود.
از دیگر قوانین مهم حمایتی از زنان، قانون الحاق یک تبصره به ماده 1082 قانون مدنی در خصوص مهریه، مصوب 29/4/1376 مجلس شورای اسلامی میباشد. برابر این قانون چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد، محاسبه و پرداخت میشود.
قانون اختصاص تعدادی از دادگاههای موجود به دادگاههای موضوع اصل 21 قانون اساسی (دادگاه خانواده) مصوب 8/5/1367 مجلس شورای اسلامی6 از دیگر قوانین حمایتی از زنان و کیان خانواده میباشد.
○ حضرتعالی به اجمال مواردی را ذکر فرمودید، بهاستحضار حضرتعالی می رسانیم که در ویژهنامه به صورتی گسترده و مستند، آمارهای تفصیلی متعددی درباره هر یک از موارد یاد شده آوردهایم. شما اشاره فرمودید که در یک روند طبیعی جلو رفتیم و امیدواریم این روند پیشرفت همچنان ادامه داشته باشد. بنابراین، ان شاءالله می توانیم شاهد باشیم که پس از این در جاهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام، خانمها هم عضو باشند، چون الان ممکن است تعبیر شود که مثلاً در کل کشور حتی یک خانم که بتواند مصلحت نظام را تشخیص بدهد، وجود نداشته باشد! البته این شکل بدبینانهاش است. ولی شکل نگران کنندهاش این است که واقعاً ممکن است خانمها وقتی مسائل مهم مملکت طرح میشود، از زاویه دید خودشان و از زاویه آشناییهایی که با مسائل نیمی از جامعه دارند، بتوانند در این مجمع مؤثر باشند، ولی الان چنین حضوری ندارند.
● حتماً می توانند، همین الان هم از لحاظ فکری و مبنایی هیچ مشکلی نداریم که خانمها باشند. اگر لازم باشد افرادی بیایند، هیچ مانعی برای ما ندارد. از لحاظ عملی هم فکر میکنم الان در حدّی هستیم که خانمهایی که بتوانند مثل ما با مصالح کلی مملکت آشنا باشند و نظر بدهند، وجود دارند. اتفاقاً در تجدید دوره جدید که رهبری تعیین کردند، یکی دو نفر از خانمها هم مورد بحث بودند، عوامل دیگری - نهاز بُعد صلاحیت- مانع شد که بتوانند آنها را بیاورند. یا وقتی با آنها صحبت کردند، خودشان نخواستند بیایند یا بحثهایی از این قبیل که مثلاً یک خانم تنها در جمعی که علما
6- مجموعه قوانین سال 1376 ، صفحه 443
نشستهاند، احساس تنهایی میکند. یا اینکه بعضی ها گفتند: این یک مقدار «ژست» است و واقعیت نیست! ولی نباید بگوییم «ژست» است، این یک راهاست. من فکر میکنم هیچ مشکلی ندارد. در سطح وزرا و در سطح همه شئونی کهالان هست، میتوانیم از فکر و کار خانمها استفاده کنیم. دیدید کهاین دفعه خانمها در خبرگان نامزد شدند.
○ مطرح شد، ولی در حدّ نامزدی ماند، ظاهراً از وی خواسته شد کهانصراف دهد.
● رد صلاحیت نشد.
○ رد صلاحیت نشد، ولی از ایشان خواستند که استعفا دهد.
● از همان نوع مصالحی است که شما دارید میگویید. یعنی ما از نظر مبنایی هیچ مشکلی نداشتیم که خانمها بیایند رهبر تعیین کنند و وارد این فضا شوند.
○ دیدیم که حضرت امام یکی از اعضای هیئت بلندپایه سه نفرهای را که در یک مأموریت بسیار مهم به مسکو فرستادند تا رئیس وقت ابرقدرت شوروی را دعوت به مطالعه اسلام کنند، یک زن قرار دادند و از این فرصت استثنایی برای حضور زنان و نشان دادن جایگاه زن و نگاه اسلام به زن بهره جستند. میتوان همین وضع را در جاهایی مثل شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت، خبرگان و حتی شورای نگهبان تصور کرد.
● در شورای انقلاب فرهنگی که خانمها هستند.
○ یک نفر به خاطر شخصیت حقوقی اش، به واسطه اینکه رئیس شورای فرهنگی - اجتماعی زنان است، حضور دارد.
● میتوانستند بگویند نباشد! منعی نداشت.
○ چون در جای دیگری حضور ندارد و اینجا حضور دارد، اینگونه تحلیلی گذاشته میشود!
● اینطوری نیست. میگویم الان هیچ مانعی ندارد. تا هر جا که اینها بخواهند بروند، می توانند بروند.
○ انشاءالله شما حمایت بفرمایید و این اتفاق بیفتد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با مجله پیام زن به سؤالات این مجله پاسخ گفتند که شرح کامل آن در ذیل میآید:
○ از اینکه این فرصت ارزشمند را به ما دادید تا به مناسبت ویژهنامه «زن در جمهوری اسلامی ایران» خدمتتان برسیم و لااقل بخشی از پرسشهای خود را مطرح کنیم، از حضرتعالی سپاسگزاری میکنیم.
گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران، زمینه و فرصتی است که مجله پیام زن کهاز سال 1370 فعالیت خود را آغاز کرده و به صورت منظم و جدّی، مسائل زنان و خانواده را پیگرفته، در قالب ویژهنامهای جامع، مروری بر عملکرد نظام در موضوع زن و خانواده در حوزه مباحث نظری و دیدگاههای گذشته و حال و تحولاتی که رخ داده و عملکرد دستگاههای مختلف نظام داشته باشد. این امر بحمدالله علیرغم گستردگی کار و تنوع مباحث و موضوعات پیگیری شد و طرح پرسشها در محضر حضرتعالی نیز به همین انگیزه و در همین چارچوب است. هر چند محورها و پرسشهای مورد نظر فراوان است و انتظار نمیرود که به خاطر محدودیت وقت بتوانیم به همه آنها بپردازیم، امیدواریم حضرتعالی نیز همراهی فرمایید که وقت گفتوگو توسعه پیدا کند و ما و خوانندگان ارجمند بتوانیم استفاده بیشتری از حضورتان ببریم.
● شروع کنیم، ببینیم به کجا میرسیم.
○ اگر اجازه دهید، طرح موضوع اینگونه باشد که با توجه به برداشتی که حضرتعالی از منابع دینی به ویژه قرآن دارید، اسلام چه تصویری از زن ارائه کرده است؟ در دوران معاصر در میان علمای شیعه، چه برداشتهای رقیبی وجود دارد؟ جمهوری اسلامی ایران کدام یک از این برداشتها را مبنای نظری قرار داده و در عمل چه مقدار موفق بودهاست؟
● طرح مسأله همین جور خوب است. توضیح بیشتری بدهید.
○ قسمت اوّل مبانی و بحثهای نظری است که چند تصور میان مسلمانها و شیعه و در ایران وجود داشتهاست؟ به ذهن میرسد در صد ساله اخیر، دو سه گرایش یا رویکرد عمده وجود داشته است: یک رویکرد که به جمعبندی و منسجم کردن آنچه که در میراث گذشته بود، پرداخته است. تا حدود دهه چهل این فکر غالب بود. نوعاً در بحثهای معرفتی، زن را متفاوت از مرد می دیدند. بر اساس همان متفاوت دیدن و زیاد دیدن تفاوتها، تعریفشان از کمال و استعداد زن متفاوت بود. در مشارکت اجتماعی معتقد به منع بودند و جایگاه زن را در خانواده خیلی محدود میدانستند. برای حقوق و تکالیف هم فاصله زیادی قائل بودند. پیش از دهه چهل حداقل دو کتاب درباره تفاوتهای زن و مرد نوشتهشد که یکی صد و هفتاد و سه مورد و دیگری صد و شصت و سه مورد را گردآوری کرده است. به هرحال این یک تصور بود.
از دهه چهل به بعد، مرحوم علامه طباطبایی، مکتب جدیدی را مطرح کرد و شاگردانش هم به تقریر آن پرداختند. مرحوم شهید مطهری کار بسیار خوبی براساس افکار علامه طباطبایی در حوزه معرفتی دفاع از برابری زن و مرد کردند و مبنا را قرآن قرار دادند. حضرت امام خمینی(ره) هم بحثهای مشارکت اجتماعی زنان را به صورت جدّی مطرح کردند.در این زمینهها آثار و صحبتهای امام کم است، اما بحث مشارکت را خیلی جدّیتر مطرح کردند.
این افراد نوعاً جواز مشارکت را مطرح میکردند، ولی در تفاوتهای فقهی ـ حقوقی مثل گذشته فکر میکردند، با این فرق که به تبیین و توجیه کلامی آن میپرداختند. کاری که مرحوم آیت الله مطهری کردند، زیاد است. مثلاً در مباحث «طلاق دردست مرد است»، «ارث متفاوت است»، «دیه چیست؟» و «بلوغ چیست؟» توجیههای کلامی کردند.
رویکرد دوم بعد از انقلاب هم تا سالهای اخیر، تقریباً رایج و غالب بود. از دهه هفتاد بهاین طرف، در جمهوری اسلامی رویکرد سومی شکل گرفت که در واقع، در بحث معرفتی جلوتر آمدند، یعنی تفاوتها را به حداقل رساندند. اصل بر اشتراک است، مگر تفاوت عمدتاً فیزیکی که در حوزه بقای نسل است. اما در بخش بحثهای حقوقی و تکلیفی بنا را بر این گذاشتند که به جای تبیین و توجیه کلامی، به بازنگری فقهی با مکانیزمهای دینی بپردازیم. لذا خیلی چیزها فرق کرد. فتاوایی که در این ده ـ پانزده سال در بحث بلوغ، بحث حضانت و سرپرستی شکل گرفته، از جمله دستاوردهای رویکرد سوم و یا حداقل در کشور ما اینگونه است. در جهان عرب و اهل سنت، مقداری جلوتر رفتند.
با این سه رویکرد کلانی که حداقل علمای کشور ما و متفکران شیعی داشتند، تلقی حضرتعالی چیست؟ دراین زمینه از منابع اسلامی به خصوص قرآن چه برداشتی میتوان ارائه کرد؟
● همان طور که گفتید، از زمانی که در دوره جدید تشکیل حوزه و گسترش بحثهای کلامی، اجتماعی و فلسفی که بیشتر از دهه سی و چهل آغاز شد، راه زیادی طی شده است. در این دوره بیشتر از لحاظ قرآنی به این مسائل پرداخته شد. قبلاً هم بود، ولی کم بوده است. علتش این بود که این مسائل در حوزهای کهاینها ارتباط داشتند، مسأله خاصی نبوده است. در دوره ما، یک مسأله جهانی است و افکار جهانی مطرح میباشد. سؤالات فراوانی هم پیش میآید. مسائل اجتماعی، حقوقی و گاهی فلسفی مطرح میشود. طبعاً حوزه علمیه و علما نمیتوانستند برکنار باشند و وارد بحثها شدند. خیلی هم پیشرفت کردیم. فکر میکنم هنوز اگر بخواهیم با متون اصلی خود که مهمترین آنها قرآن است، حرف بزنیم، در جامعه ما حتی، متفکرین اسلامی و روشنفکران هم به اندازه قرآن صراحت به خرج نمیدهند.
قرآن وارد جزییات نشده است و تفاوت قابل توجهی بین زن و مرد در آن دیده نمیشود. اگر کسانی بخواهند مواردی را مطرح کنند، میتوان با آنها بحث کرد. از لحاظ فلسفی، زن و مرد، دو انسان کامل، با حقوق کامل، با مسؤولیت و با حق برداشت از ثمره کار و تلاش خودشان هستند. در جامعه بشری دو بخش مکمّل همدیگر هستند. هر دو آنان از لحاظ جسمی و روحی، ویژگیهایی دارند، مثل هر بخشی از موجودات و انسانها که تفاوتهایی در آنها هست، اینها هم دارند.
اگر در این بخش بخواهیم به مطالب کسانی که تفسیر قرآن را به عهده گرفتند و توضیحاتی که در روایات نقل شده، بپردازیم، فکر میکنم، باید در قرآن به تساوی زن و مرد از ابعاد مورد نظر بحثهای اجتماعی و کلامی امروز برسیم و قبول کنیم که هر دو انسان کامل و دارای حقوق مساوی هستند و در برخی احکام ویژه به خاطر شرایط اجتماعی که در خانواده و جامعه هست و ناظر بهامکاناتی است که در وجودشان برای پذیرش تکلیف و انجام وظیفه هست، تفاوتهایی دیده میشود. من قرآن را اینگونه میبینم. قرآن وقتی به تاریخ هم نگاه میکند، انسانهایی را به عنوان قلّههای فضیلت مطرح میکند. آنها هم از طبقه مردان هستند، ولی از طبقه زنان هم مثل حضرت مریم، همسر فرعون و شخصیتهای دیگر مطرح میشوند که از لحاظ انسانی، قرب به خدا و فضایل انسانی موقعیت بسیار بالایی برایشان قائل است.
لازم نیست به همه بپردازد، وقتی یک نمونه اینگونه است، سایر موارد نیز اینچنین است. یعنی وقتی حضرت مریم آنگونه رشد میکند، کسی مثل همسر فرعون که در چنین محیطی زندگی میکند و به آن عظمت دست مییابد، کسانی مثل مادر حضرت موسی که در آن شرایط مطرح میشوند یا حتی زنهایی مثل ملکه سباء کهاوّل مشرک بود و بعد متنبه میشود. به نظر میرسد موقعیتی داشته و منطقهای مثل سبا را اداره می کرد. قرآن هم وقتی میخواهد حرفهای او را نقل کند، به صورت یک انسان نیرومند و مدیر واقعی جامعه، که با شیوه مشورتی عمل میکند، برخورد میکند. حضرت حوا را هم در قرآن اینگونه میبینیم. اگر مسائل خاصی از قرآن مورد نظر است، میتوانید مطرح کنید و روی آنها بحث کنیم.
فکر میکنم قرآن زن و مرد را دو بخش تکمیل کننده جامعه بشری تلقی میکند. ممکن است گاهی فکر کنیم که نقش مرد در جامعه بیشتر است. در مجموع چنین برداشتی از قرآن میشود. در ابعادی به تربیت و رشد انسانها و بالاخره موقعیت مادری برمیگردد که در آنجا هم نقش ویژهای به زن میدهد. در قرآن هم متعادل عمل شدهاست. آیه «و لهنّ مثل الّذی علیهنّ» (سوره بقره، آیه 228) در قرآن تعبیر قابل توجهی است. اگر این مفهوم را به عنوان یک اصل قطعی و مسلّم بگیریم، آن وقت باید بگوییم احکامی که در اسلام هست، باید از این نوع و بین آنها توازن باشد. یعنی بهاندازه آنچه که انسان احساس میکند برای مردها امتیاز قائل شده، در مقابل برای خانمها هم امتیاز قائل شد. والاّ این جمله صادق نیست. اگر بتوانیم استثنایی در این جمله پیدا بکنیم، آن وقت باید جمله و این آیه را تخصیص کنیم.
○ آیه در دنباله خود، تخصیص را دارد: «و للرجال علیهن درجه.» که آن را توسعه میدهد، یعنی این «درجه» آنقدر وسیع شده که پوشش میدهد.
● اگر بخواهید اینگونه شود و توسعه یابد، دیگر «لهن مثل الذی علیهن» معنا ندارد، اتفاقاً آن را باید با این بسنجیم، یعنی ضمن اینکه اینها حقوق مساوی دارند، در یک سری مسائل، موقعیت مردها، روشنتر و فائق به نظر میآید. باید جایی هم باشد که نقش بانوان فائق به نظر بیاید، والاّ این جمله، جمله قبلی را نفی میکند. نباید این جور باشد. پس این ناظر به همان بحثهایی است که بوده و الان هم هست.
جاهایی هست که مسؤولیتهای فائق را به مرد دادند که در کنارش باید چیزی شبیه آن به زن داده باشند تا آن جمله اوّلی درست معنا دهد. فکر میکنم در قرآن میتوانیم واقعاً مفهوم عدالت و اعتدال را بفهمیم، نه از آن بُعدی که بخواهیم در همه چیزها یکی باشند. این تساوی در هیچ بخشی از اجتماع نیست. در بخشهای مختلف مردها هم این تساوی نیست. تفاوتهایی به وجود میآید. در نژادها هم نیست، تفاوتهای واقعی در نژادهای بشر وجود دارد که بحثهای دیگری هستند.
تردیدی نیست که از بعضی جهات جسمی و روانی، ساختار وجود زن و مرد تفاوت دارد. ولی این تفاوت میتواند برای هر طرف امتیازی باشد و براساس آن در تقسیم کار باید هر بخش در پذیرفتن مسؤولیت ویژگی داشته باشد که دارند.
○ برداشتهایی هم بین علمای بزرگ وجود داشته که هرکدام برای خود مستنداتی داشتند. فکر میکنید این متون، آنقدر به آنها اجازه میدهند یا یک فرهنگ است که باعث شده چنین برداشتی از متون دینی شود؟
● مورد دومی بیشتر به ذهنم میرسد، یعنی بالاخره از قدیم فرهنگی میان بشر بوده و کم کم تلطیف شد. زمانی اصلاً زن را انسان نمیدانستند، زمانی انسان ناقص میدانستند. بعدها که شرایط بهتری هم پیش آمده، زن بودن افتخار نبود و مرد بودن افتخار بوده است. خیلی اشکالات در جامعه بود. اسلام توانسته مقداری این فرهنگ را اصلاح کند، ولی میبینیم حتی در محیط اسلامی این فرهنگ پاک نشده و رسوباتش همچنان وجود داشته و در عمل هم همین جور بودهاست. حتی الان و در زمان ما هم، بزرگان و علما تحت تأثیر این جوّ هستند. آنها بیشتر از ما در فضای خودشان بودند. چون این طرف قضیه که چیزی نبوده، هر چه بود، در طرف فرهنگ تبعیض بودهاست.
آنان به چنین نظریههایی رسیدند که خواستند وضع موجود را تا حدودی توجیه کنند و بگویند مثلاً درست است. آنان باید اسنادشان را بیاورند، استدلالهای قوی لازم دارد. اگر ما آن روز با همین روحیه، شاگرد آنها بودیم و سؤالاتی میکردیم، طبعاً نمیتوانستند جواب بدهند. الان هم کسانی که آنها را قبول دارند، بیایند با همان حرفها از آن دفاع کنند.
○ به سه رویکرد از حیث تاریخی اشاره شد، ولی از نظر تقابل بین این دیدگاهها میتوان به این شکل تقسیم کرد: یکی همان است که حضرتعالی اشاره کردید کهاصل بر این است که زنان در بعد انسانی، معرفتی و فلسفی با مردان یکسان هستند. این تأثیر خودش را طبعاً در فقه و مسائل اخلاقی و اجتماعی و قانونگذاری نظام میگذارد. نگاه حضرت امام خمینی«ره» این است کهاز نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. در بعضی موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباطی ندارد. نگاه دیگر زن را به عنوان ابزاری در خدمت مرد میشمارد و گاه تا لبه مرز انسانیت عقب میراند و چیزی نمانده کهاز این جرگه بیرون کند!
در آثار فقهی این دو نگاه را به خوبی می بینیم. به عنوان نمونه این مسأله را ملاحظه کنید که علامه حلّی در کتاب «تذکره» در فرضی آورده که آب به اندازه غسل یک نفر وجود دارد، در حالی که زن حائض و مرد جنب هر دو نیازمند آب می باشند: «لو اجتمع جنب و حائض فالأقوی تقدیم الحائض لأنّها تقضی حقالله و حق زوجها فی اباحة الوطیء و یحتمل الجنب لأنّهاحق بالکمال من المرأة». نکته «لأنّهاحقّ بالکمال» را عنایت بفرمایید. یک مسأله و فرض فقهی و جزیی در بیابان است که یک سطل آب را به چه کسی بدهیم؟ به زن یا به مرد؟ آنجا دارد تحلیل معرفتی میکند. به حوزه فلسفی میبرد و میگوید: چون مرد «احق بالکمال» است، بنابراین آب را بهاو بدهید.
تحلیل دیگرش این است که چون بحث حقوق انسانی مطرح است، اگر زن استفاده کند، برخلاف مرد امکان اینکه دو حق را ایفا کند، وجود دارد. این تحلیل از نظر ملاک کلی خوب است. حال اگر فرض کنیم امکانات اجتماعی و فرصتهایی در جامعه وجود دارد و نظام اسلامی میخواهد این فرصتها را مانند اشتغال، خدمات اجتماعی و مسائل فرهنگی و تفریحی، تقسیم کند، باید مشخص شود که سایه این دو دید کلی کهاز حوزه فلسفی و معرفتی بر فقه افکنده شده، چه تأثیری در قانونگذاری و تخصیص اعتبارات و امکانات، میگذارد؟ به عنوان مثال، اگر از حضرتعالی سؤال میکنیم آیا در داشتن وزیر، معاون و مشاوری از خانمها منعی میبینید؟ حتماً میفرمایید: نه. در مقام «ثبوت»، مشکلی نمی بینید، اما در مقام «اثبات» و اقدام خیلی مخالفت خواهد شد! این برخاسته از تفکر دوم است کهاز حوزه معرفتی و فلسفی میآید و تأثیر خود را در تصمیمگیریهای اجتماعی نظام جمهوری اسلامی میگذارد. بفرمایید مبنا چه بود؟ چه مشکلاتی داشتیم؟ کدام تفکر غالب بود و نظام اسلامی با چه مشکلاتی، از این حیث مواجه بودهاست؟
● اوّل اشارهای داشته باشیم. بالاخره فقیهی کهاین طور استدلال میکند (لانّهاحَقُ بالکمال) روی چه مبنایی است؟ مبنای درستی که برای این ندارد. براساس همان تفکرات، فرهنگ خاص و رسوباتی که در ذهن اینها وجود داشته، این طور فکر میکردند که مرد «احق بالکمال» است.
○ البته خیلی برای این مسأله مستندات روایی ذکر شده، مثلاً روایاتی مثل: «کَمُلَ مِنَ الرجال کثیرٌ و مِنَ النساء قلیل و اقل» یعنی در ذهنشان بوده که قاعدتاً راجع به آن روایات هم اظهار نظر شود. یعنی به حسب ظاهر خیلی برایش مستندات دینی درست شده یا وجود داشتهاست.
● من از قرآن شروع کردم که این چیزها نیست. «لیس للإنسان إلاّ ما سعی». آیات دیگر هم نشان میدهد که زن و مرد، هر چیزی که دارند، مال خودشان است: «مَن عمل صالحاً مِن ذکر و انثی» و صریح ترینش همان جمله و آیهای است که گفتیم. خواستند با همان رسوباتی که بود، تأویلش کنند، اما «انهاحق بالکمال» مبنایی ندارد. بنابراین آن کس که دید معرفتی، فلسفی و انسان شناسیاش از آن نوعی بوده که وجود داشته، تحت آن شرایط و آن فرهنگ بودهاست. تحقیقاً اینها روی احکام عملی و مقررات و حقوق اجتماعی سایه افکنده است. نمونههایش را ببینید. گفتم در زمان ما خیلی کمرنگتر شد، اما هنوز حضور دارد. اوّل انقلاب با همین خرده فرهنگ های رسوبی که در ذهن خیلیها بوده، مواجه بودیم. البته دو جهت دارد: یک جهت این است که در زمان ما در صدر انقلاب، هنوز جامعه برای تربیت زنان با فضیلت که همسنگ مردها در اجتماع حضور داشته باشند، باز نشده بود. واقعاً تعداد کمی از آن زن ها، از آن نوعی که میشد روی آنها حساب کنیم، یعنی زنان باسواد و متدین و آگاه وجود داشتند. از لحاظ واقعیت زندگی هم این کمبود بود و الان هم هست و تمام نشده است. از لحاظ فکری هم آن رسوبات کاملاً جدّی بود و هست. شما ببینید وقتی قانون اساسی نوشته میشود، وقتی میخواهند شرط کنند، به نحوی که رئیسجمهور مرد باشد، زن نباشد، با دوگانگی مواجه بودند، در فضایی که وجود داشته، ذهنیت خیلی از آقایانیکه بودند، این بوده که زن نباید رئیس جمهور باشد. بعضیها هم میگفتند: نه، میتواند بشود. مصالحهای که شده، همان تعبیر خاص است. «رجال سیاسی» را آوردند که رجال از لحاظ ادبی بتواند شامل خانمها هم بشود. منتها یک نوع محافظهکاری قانونگذاری بوده که ملاحظات افکار عمومی و به خصوص شرایط فضای مذهبیها را داشتند، لذا مقداری هم ملاحظهافکار روشنفکرها و افرادی شد که جور دیگری فکر میکردند. این مشکل وجود داشت، البته الان کمرنگ شد، اما هنوز هم این طور نیست که منتفی شده باشد، وجود دارد و گاهی هم بروز میکند.
○ بیشتر شد!
● از لحاظ افکار عمومی، بیشتر نشده است.
○ ولی از نظر دست اندرکاران وجود دارد!
● گاهی به عنوان عکسالعمل است. با خواستی که در جوانها، مردها و خانمها به وجود آمده و فشاری که دنیا الان روی این مسأله دارد، حالت عکس العمل پیدا میکند و قدری احتیاطها بیشتر میشود و جنبهاحتیاطی به خودشان میگیرند. فکر میکنم هنوز دچار رسوبات هستیم، تأثیراتی هم هنوز وجود دارد، همین قانون مدنی که نوشته شده، بالاخره براساس اسلام نوشته شده، آن زمان علما هم دخالت کردند و اگر آن زمان را در نظر بگیریم، قانون خوبی هم بود، ولی در قانون مدنی تبعیضاتی وجود دارد. هنوز چنین فرصتی در کشور ما به وجود نیامده که با ذهن باز و بدون رسوبات فکری، قانون مدنی را از این باب نگاه کنیم و باید زمانی این کار را بکنیم. یک بار دیدم رهبر معظم انقلاب هم که بحث حقوق مطرح بود، متذکر شدند و فرمودند: بروید روی قانون مدنی کار ریشهای کنید. البته یک واقعیت تاریخی هم وجود دارد که محدودیتهایی را به جامعه ما تحمیل میکند. یکی از آنها این است که زنان جامعه سابقه نیرومند حضور در امور اجتماعی و مدیریتی را ندارند و باید مدتی به تدریج حضور عملی در کارها و مدیریتها داشته باشند تا رسوبات ذهنی را پاک کنند و صلاحیت خودشان را ثابت نمایند. واقعیت دیگر این است که مطالعه جامع روانشاسی و جامعهشناسی روی تفاوتهای واقعی زنان و مردان به منظور شناخت صلاحیت و متناسب با کارها انجام نشده و باید این بررسیهای عملی همراه با تجارب کشورهایی که زنان را به کارهای گوناگون گماردهاند، انجام شود. مثلاً میبینیم کشورهاییکه دهها سال تجربه و سابقه مساوی برخورد کردن را دارند، نتایج متفاوتی دارند و میبینیم در بعضی از مسؤولیتها حضور زنان وسیع نشده. مثلاً در پارلمانها و مدیریتها بالای کشورها و امور نظامی و انتظامی و کارهای سخت مسلماً عدد زن و مرد آن کشور تناسب ندارد و این بر میگردد به همان اصلی که مطرح شد که تفاوتهایی هست. اما این تفاوتها مستلزم تبعیض و ظلم نیست.
○ به هر حال 25 سال کم فرصتی نیست. خوب است حضرتعالی اشاره بفرمایید که واقعاً چرا پس از ربع قرن این مسأله (که بُعد جهانی نیز دارد) هنوز وجود دارد؟! نمیخواهیم بگوییم تحت فشارهای بیرونی قرار بگیریم و به شکل عکس العمل و در یک حالتِ دفاعی و موضع انفعالی باشد، ولی وقتی به گذشته برمی گردیم، باید نشان بدهیم که از فرصتها درست استفاده کردیم یا نکردیم. مشکلات و موانع چیست؟ فشارهای داخلی بیشتر هست یا فشارهای بیرونی؟
● میتوان چند دلیل برای این ذکر کرد. البته در این مدت پیشرفت زیادی کردیم، پیشرفت مبنایی هم کردیم، یعنی از نقطه خوبی شروع کردیم و در مسیر هم خوب داریم پیش می رویم. اولین نقطهاش این بود که در بحث قبلی هم گفتم، در رژیم سابق زنهای متدین و خانوادههای متدین و متعبد، بچه ها و زنهایشان را کمتر به مسائل آموزشی و اجتماعی آورده بودند. کسانی که آمده بودند، آنهایی بودند که معمولاً افکار دیگری داشتند، لذا وقتی انقلاب کردیم، برای تربیت دختران تقریباً از نقطه خیلی پایینی شروع کردیم تا اینها را برای مسؤولیتپذیری آماده کنیم. اصل این کار از آموزش شروع میشود. تا قبل از انقلاب خیلی از خانوادههای متدین دخترهایشان را به سطح دبیرستان هم نمیرساندند، بلکه تا دبستان و مکتب خانه و در خانه و امثال آن میفرستادند. این فضا باز شد برای اینکه بتوانیم کاری بکنیم.
شما 25 سال را خیلی زیاد ندانید، مردانی که مسؤولیت به عهده گرفتند، مال آن موقع مثلاً 40 سال، 50 سال یا بیشتر هستند که در فضای کار و تحصیل و تجربه و میدان داری بودند و الان به کمالی رسیدند و مسؤولیتهای اساسی میگیرند. خانمهایی که شروع کردند، بیشتر از جوان ترها و دخترها شروع شد. آنهایی که سنشان گذشته بود که گذشته بود و در این وادی قرار نمیگرفتند. بعد از انقلاب نظام آموزشی برای خانمها مهیا شد و اینها به سرعت دارند درس میخوانند و فکر میکنم اگر همین طور پیش برویم، شما در سالهای آینده با انبوهی از زنان تحصیل کرده، محقق و صاحبنظر مواجه هستید که حق خودشان را مطالبه میکنند. از این 60 درصدی که در دانشگاهها قبول میشوند، اگر20 درصدشان هم مایل شوند وارد مسائل اجتماعی، اداری، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه شوند، معلوم است جامعه را پر میکنند و موقعیت را در خیلی از جاها می گیرند.در کارهایشان لیاقت هم نشان میدهند.دلیلی هم ندارد که در تصمیمگیریها وارد نشوند. نظامی که متکی بهآرای مردم است و تقریباً همه تصمیمگیرندههای کشور، باید انتخاب شوند، از نمایندگان مجلس، رئیس جمهور، شوراها، خبرگان تا درجه بعد، رهبری، متکی به رأی خانمها میشوند. البته هنوز در ذهن خیلی از اینها رسوبات هست که به تدریج پاک میشود. همین طور که پیش می روند، بحثهای علمی و عقلانی میشود. پس روند حضور مؤثر خانمها دارد مسیر خود را طی میکند و جلو میآید. رسوبات متحجرین که ذهنیتهای مخالف داشتند، به تدریج پاک میشود. بالاخره خیلیهایشان نیروهای انقلاب بودند و نمیتوانیم آنها را ندیده بگیریم. هنوز هم نمیتوان ندیده گرفت، آنها در انقلاب وزنه و صاحب حق هم هستند، فداکاری میکنند، تفکراتی هم دارند که به فتواهایی از آن قبیل و تحلیلهایی از آن نوع که شما نقل کردید و مسائل فکری که وجود دارد، متکی میباشد.
پس از خانمها نیرو نداشتیم، تقاضا کم داشتیم، رسوبات فکری بوده که مانع بود. عقایدی بود که باید به تدریج تصفیه میشد. برنامه هم میخواست کهاین کار انجام شود. حتّی اگر طراحی هم نکرده باشیم، به طور طبیعی پیش میآید، چون معتقد بودیم. افکاری کهامام مطرح کردند، خیلی مهم و مؤثر است. وقتی امام مطرح میکردند، ما هم مطرح میکردیم. نمازجمعه جایی بود که میشد این بحثها را در آن ارائه کرد. بعضی از مردم قبول و یک عدّه هم مخالفت میکردند، ولی جامعهاین بحثها را میپذیرفت. شهید آیتالله مطهری میتوانستند وارد این بحثها شوند و دیگران هم وارد شدند. نتیجهاش همین شده که به اینجا رسیدیم و الان بخش زیادی از مدیران ما در بخشهای مهم خانمها هستند. الان خانمها در آموزش نقش زیادی دارند.
○ منتها در سطوح میانی آموزش و پرورش هستند.
● از همان جا شروع میشود. الان خانمها سهم بسیار بالایی دارند، چون دبیر یا معلم شدن آسانتر بود. به تدریج تعداد مدرسین خانم در دانشگاهها هم اضافه شد. مدیریتها هم همینگونه است. کم کم دارند به مدیریتهای میانی میرسند. در انتخابات می بینید با اینکه خود خانمها که رأی میدهند، کمتر خانمها انتخاب میشوند، حتی در مجلس و جاهایی که باز هست، کمتر داوطلب میشوند. باید به تدریج شرایط درست شود. یک مقدار هم این مسائل ریشه فیزیولوژی دارد. بالاخره اینکه تمایلات خانمها به طرف چه کارهایی است؟ طبعشان چگونه است؟ مقتضای جامعه چه نوع کارها را از آنها میخواهد؟ مهم است و باید در نظر بگیریم. فکر میکنم انقلاب اسلامی، متین، آرام و با حرکتهای حساب شده- نه عجولانه و نه تحمیلی- جلو میآید. البته ممکن است در نقطهای افراط شود، بعد همان افراط دوباره خود را اصلاح میکند و معلوم میشود که به مانع برخورد میکند و برمیگردد. در این شرایط، این افراط هم پیش میآید. در مجموع فکر میکنم حرکت خوبی بود.
الان اگر قدری واقع بینانه ارزیابی کنیم، در دنیای اسلام، بنیه خانمهای ایرانی از بسیاری از کشورهای دیگر برای حضور اجتماعی قویتر و سالمتر است. حضور خانمهای تحصیل کرده، صالحِ، عفیف و دارای تفکر درست، در کشور ما بیشتر از همه جا هست، که به خاطر فضای سالمتر و راه درستی است که خانمها داشتند و حرکت کردند. موجی نیست، طبیعی حرکت کردند. البته چنین مقایسهای نشده است که آمار و ارقام را بیاورند و نوع زنها را با هم مقایسه کنند. اما حدس میزنم ایران الان دارد بنیه بسیار خوبی برای سهم خانمها از لحاظ آمادگی پذیرش مسؤولیت پیدا میکند، که در جاهای دیگر بهاین خوبی نیست.
○ در برخی از تصمیمگیریها یا قانونگذاریها، گاهی توجیه برخی که شاید این امور با مبانی آنها سازگار نیست، این است که بر اساس مصلحت اندیشی بود. گاهی برخی تصمیمات و قوانین، حتی در سطح قانون اساسی، اینگونه بود. تعبیری که به کار می برند، این است که حضرت امام مصلحت اندیشی کردند! آیا جنابعالی در قوانین نظام اسلامی، در مواضعی که نسبت به مسائل زنان داشته، همین مقدار که پیش آمده، هیچ نوع مصلحت اندیشی مقطعی و موردی میبینید، که در مواجهه با امواج جهانی و فشارهای جهانی و بعضی خواستههای داخلی و ... تصمیم گرفته شد؟ یا نه، سیاست نظام است که دارد بهاین سمت حرکت میکند و هیچ مصلحت اندیشی مقطعی نیست و نخواسته برای حفظ خود، خانمها را هم در نظام دخیل بداند و نظر واقعی نظام و مسئولان و قانونگذاران و تصمیم گیرندگان همین است؟
● من چاشنی مصلحت اندیشی را میبینم، اما این طرف بیشتر است! یعنی اینکه نظام در برخی از حقوق و مسائل خانمها با مصلحت اندیشی کوتاه آمد یا تأخیر کردیم. این طرف خیلی بیشتر است، یعنی حتی در قانون اساسی هم آن روزی که «رجال سیاسی» را نوشتند، مصلحت اندیشی کردند. این هنوز هم هست. البته آن طرف هم گاهی هست، یعنی جاهایی که فکر میکنند مثلاً نمیتوان در شرایط بین المللی اینگونه کار کرد، گاهی ممکن است تصمیماتی گرفته شود. همانهایی هم که قبول ندارند، رأی میدهند. البته بعضی هستند که اصلاً فکر نمیکنند این مصلحت اندیشی است و خودشان می خواهند. ولی همین الان کسانی هستند که بعضی از امتیازات و حقوق را با مصلحت اندیشی میدهند. من این مسأله را قبول دارم.
○ یعنی آن طرف بیشتر است؟
● خیلی بیشتر است.
○ پس خانمها باید خوشحال باشند و منتظر بمانند که به هر حال ممکن است زمانی مصلحت ها نادیده گرفته شود!
● قطعاً اینگونه است. خیلی بیشتر است.
○ حضرتعالی یک مقدار همین نکته را بازتر بفرمایید. مجله پیام زن از ابتدا آنچه را که تعادل حقوقی میخواند، مطرح کردهاست. مجله در پی اعتدال و واقعبینی بود و از افراط و تفریط و شعارهای فمینیستی پرهیز کرده است. در همین بحث مصلحت اندیشی به عنوان مثال امسال دختران بیش از 60 درصد ورودی دانشگاهها را دارا بودند. ممکن است کسی این مسأله را به عنوان یک تهدید بداند که باید چارهاندیشی شود. چون یک باور هست که با این روند، ترکیب تحصیلی جمعیت به هم میخورد و مسالهاشتغال، ازدواج و مشکلات بعدی در پی آن است. نمی گوییم جلوی پیشرفت گرفته شود، اما پیامدها را هم توجه کنیم. مصلحت اندیشی ها را که میفرمایید، یک مقدار بازتر شود. اگر نظام مشکلاتی دارد، بیان کنید. چون برخی اعتراض میکنند که برای زن ها کار نکردند! نمونهاش هم این است که می گویند شما مردها کی درد خانمها و مشکلات و مسائل شان را می فهمید؟ شما مدافع منافع خودتان هستید!
● یک مصلحت بسیار مهم دیگر است که همه در نظر می گیرند و باید برایش چارهجویی کنیم. بالاخره اگر با برنامه نباشد، از اختلاط زن و مرد در فضای کاری، تحصیلی و تفریحی جامعه مفاسدی در میآید. این طبیعت جاذبه زن و مرد است که به هم دارند. این ملاحظات را تقریباً همه دارند. حتی غربیهایی هم که حفظ خانواده یک مقدار برایشان مهم است، ملاحظاتی دارند.این هم خودش یکمصلحت است. البتهمنبع حقوقی بهآن معنا ندارد، مبنای مصلحتاندیشی اجتماعی دارد. وظیفه مدیران است کهاین فضاها و روابط را به گونهای ترسیم کنند تا مفسدهای بیش نیاید. الان در خیلی از موارد به خاطر ممنوعیتها این جاذبهها درست شده است. حرصی است که دراثر محدودیتها به وجود میآید. زندگی مشترک قدری باید طبیعیتر شود و این جورها که الان هست، نباشد. نمیتوانیم تفکّرات متعصبانه ولی مخلصانهای را که در قشر متدینین وجود دارد، در انقلاب نادیده بگیریم. اصلاً بخشی از پشتوانه آن گونه انسانها بودند، دفاع را بسیاری از این افراد انجام میدادند. خیلی از کسانی که الان نیز به پای انقلاب میایستند، اینها هستند. حفظ انقلاب مهم است. یادتان هست که امام همیشه تأکید میکردند اصل نظام بر همه چیز مقدم است و هیچ چیز نمیتواند فلسفهای به اندازه و موازی حفظ نظام داشته باشد. اینها به هر دلیل اگر از انقلاب جدا شوند یا برنجند، پایهها متزلزل میشود. نباید این اتفاقات بیفتد. لذا حتماً مماشات، مدارا، توجیه، اقناع و تجربه لازم است که زمان میبرد. حرمت ربا در اسلام را ببینید که از کجا شروع میشود و به کجا میرسد. تحریم خمر از کجا شروع میشود و به کجا میرسد. اینها اصول پذیرفته شدهای در قانونگذاری و تصمیمهای اجتماعی و مانند آن است.
فکر میکنم اینها جزو مصلحتاندیشیهای عاقلانه برای راهی است که انسان دارد و باید داشته باشد. خیلی میتوانیم نمونه بیاوریم. در خود فقه هم هست و در خیلی از موارد جزو مبانی اجتهاد ماست. الان اگر به فتوای فقها نگاه کنید، درصد قابل توجهی به مصلحت اندیشیها و دفع افسد به فاسد و ترک مهم به خاطر اهم و امثال اینها برمیگردد که زیاد هم داریم. تفسیر درستی هم است. فکر میکنم مصلحت اندیشی در آن طرف بیشتر وجود دارد. البته این طرف را هم نمیتوانیم ندیده بگیریم. در دنیایی که زندگی میکنیم، میخواهیم برنامه و دیدگاهمان را به دنیا اعلام کنیم و مدعی هستیم ـ درست هم میگوییم ـ این دین جهانی است و میخواهیم از سراسردنیا برای دین سربازگیری و دین خود را جهانی معرفی کنیم و در مسائل جهانی صاحب نظر باشیم، نمی توانیم افکار عمومی جهانی را نادیده بگیریم. هیچ اشکالی ندارد که در مواردی مصلحت اندیشی کنیم، البته باید جامعه را هم در این مسائل و کارهایی که میکنیم، قانع کنیم. البته همه اینها با هم پیش میرود. از این جهت خوشبین هستم. به موازات تحصیل خانمها و حذف رسوبات غلطی که وجود دارد، نیاز اجتماعی به حضور خانمها در مسائل خاص جلو میرود. الان در بسیاری از رشته ها اینگونه است.
زمانی رهبری انقلاب تصمیم گرفته بودند اقدامی کنند که مثلاً خانمها در همه رشته های پزشکی بهاندازه نیاز خودشان از خودشان داشته باشند. معلوم است که کار یک شبه و یک ساله و ده ساله نیست. یک یا دو نسل است، پزشکانی که الان مؤثرند، واقعاً رکن طبابتند. پزشکهایی که 50 یا60 سال دارند، استخوان طبابتند. اگر بخواهیم به آنجا برسیم، باید از امروز شروع کنیم تا 50 سال دیگر نتیجه دهد. در بسیاری از علوم هم اینگونه است.
پس، حتی اگر حرکت خود را طراحی نکردیم، به خاطر مبنای درست فکری که قرآن به ما داده، داریم درست پیش میبریم. هماهنگی فضای اجتماعی در حال شکل گرفتن است. داریم با فضای بین المللی هماهنگ میشویم. داریم رسوبات غلط را از بین میبریم و نیرو تربیت میکنیم، خانمها دارند تجربه پیدا میکنند و در عمل هم صلاحیت خود را اثبات میکنند. در جاهایی که هستند، نشان میدهند که آن تصورات واهی است و درست نیست و میتوانند سالم کار کنند. معلوم شد یک خانم میتواند هم خانهدار باشد و خانهاش را اداره و هم در جاهای دیگر کار کند. همانگونه که یک مرد میتواند هم به خانه برسد و هم کار کند. به هر حال میخواهد پنج، شش ساعت در بیرون و پنج، شش ساعت در خانه کار کند که عملی است. همه اینها دارد تجربههای جدیدی برای ما خلق میکند و مسیر هم درست است.
اما بحثی که در پرانتز مطرح کردید و گفتید تحصیلات خانمها جای نگرانی است، به نظرم اصلاً جای نگرانی نیست. در مجلس که بودم، گاهی نمایندگان فکر میکردند که باید یک قانون بگذرانند و سهم کنکور را برای خانمها محدود کنند. اما من موافق نبودم، دولت هم موافق نبود. دلیلش هم این است کهاوّلاً خود تحصیل ارزش است. خانمی که تحصیلات عالی دارد، با خانمی کهاین تحصیلات را ندارد، ولو اینکه خانهدار باشد و نخواهد بیرون از خانه کار کند و فقط مطالعه کند و بنویسد و تحقیق کند، مساوی نیست. اگر هم بخواهد کار کند که خیلی بهتر میشود. بنابراین نباید حق تحصیل را از زنان گرفت. به علاوه، الان داریم زیاد دانشجو تربیت میکنیم و همین 40 درصدی که سهم آقایان است، برای ما کافی است. این طور نیست که بیش از این نیرو لازم داشته باشیم. اگر همهاینها بخواهند به کار برسند، در سالهای آینده خواهید دید که هر کس که دیپلم ندارد، بیسواد تلقی خواهد شد. هرکس لیسانس دارد، برای کارهای بزرگ اجتماعی کافی نیست، همه باید به قله تحصیل برسند. اصلاً یک خانم خانهدار باسواد و تحصیل کرده بهتر بچه تربیت میکند یا خانمی که اصلاً مسائل روانشناسی و تربیتی علمی را نمیداند؟!
○ برخی میگویند مشکل اینجا پیدا میشود که به عنوان مثال، یک دختر دارای لیسانس یا فوِق لیسانس، حاضر نیست با یک پسر دارای دیپلم ازدواج کند، با نوع فرهنگ و تربیتی که نوعاً ارائه میدهیم، اگر هم حاضر شود، بعدها به خاطر عدم تناسبی که هست، مشکل پیدا میکند. یا فرصتهای شغلی را خانمها میگیرند و آن وقت ضرر و دودش به چشم خودشان میرود، چون پسران بیکار چطور میتوانند تن به ازدواج دهند؟ این مطلبی است که میگویند و چه بسا عملا ً نیز این مشکلات وجود داشته باشد.
● اینها خیالات است! چرا این جور فکر میکنید؟! اوّلاً خانمها بچههایشان را دوست دارند و میخواهند آنها را تربیت کنند. ثانیاً لازم نیست خانمی که تحصیلات عالیه دارد و وقتش ارزشمند است، بیاید کار شستشوی بچه را انجام بدهد. مستخدم میگیرد و این کارها را برای بچههایش انجام میدهد. ثالثاً خانم تحصیل کردهای را برای تربیت بچه به خانه میآورند و یا برای تربیت بهتر به مهدکودکها میسپارند. سبک زندگی عوض میشود. اگر الان خانمها هشت ساعت وقت صرف بچهها میکنند، ممکن است در آینده سه ساعت وقت مصرف کنند و کافی باشد. این اتفاق میافتد. ازدواج هم زیاد به این چیزها مربوط نیست. اگر خانم تحصیل بیشتری داشته و نیاز به ازدواج داشته باشد، میتواند با انتخاب و موافقت دو طرف ازدواج کند. و علاوه مگر آقایان را کسی از تحصیل منع میکند؟ آنها هم تحصیل میکنند و کفوهم میشوند
○ این سخنان در برخی محافل و تریبون ها مطرح میشود.
● خیالات را مطرح میکنند! ممکن است مواردی داشته باشیم، در آن طرف هم چیزهای با ارزشتری وجود دارد که باید با هم مقایسه کنیم. ثانیاً یک مقدار بگذاریم گذشت زمان حل کند و کسر و انکسار شود. اگر زنان ببینند به نفع آنها نیست، کمتر درس میخوانند. بگذاریم مسأله به طبیعت خود پیش برود، نباید ترمز بزنیم. اگر واقعاً اینگونه باشد که مرد برای امور کم داشته باشیم و خانمها نیایند کارهای مهم را به عهده بگیرند، آن موقع برنامه ریزی میکنند و میگویند این قدر مرد میخواهیم. الان که این مشکل را نداریم.
○ چون بحث درباره نظام است، ممکن است برخی اینگونه تصور کنند که سیر 25 ساله سیر به چند دلیل رو به رشدی نیست: یکی اینکه در حوزه مباحث معرفتی، از جایگاهی که در دهه چهل داشتیم، جلوتر نرفتیم. یعنی سازمانهایی که وابسته به نظام بودند، از آن جلوتر نیامدند و بلکه عقبتر رفتند. اگر کسانی دیدگاههای دیگری مطرح میکردند، لااقل با محدودیتهایی در حوزه قانونگذاری مواجه بودند. مثلاً گاهی در بعضی موارد از مواضع اوایل انقلاب برگشتیم. در بحث سن ازدواج، مجلس مجدداً کارهایی انجام داد و شورای نگهبان جدیداً تفسیر از کلمه «رجال» ارائه داد. یعنی در 25 سال کلمه «رجال» مبهم بود و هیچ گاه صریحاً اعلام نمیشد. نهادهایی که رسماً وابسته به نظام هستند، نوعاً همان تفکرات گذشته را دارند و با بعضی از بحثهایی که حتی حوزوی ها و متفکران دینی مطرح میکنند، به شدت مخالفت میکنند. فرض کنید مرکزی که وابسته به شورای انقلاب است یا مثلاً فقهایی که دیدگاه جدید دارند، واقعاً منزوی اند یا منزوی میشوند! یعنی اگر سیر کلی را نگاه کنیم، به طور کلی نظام روبه رشد نیست. ممکن است از نظر افراد روبه رشد باشد، مثل حوزه های علمیه و طلبهها که رشد کردند. اما سازمان حوزه به قدر کافی رشد نکرد کهاینها را به صورت سازمانی پیش ببرد. یک عدهافراد خودجوش پیشتاز شدند. ممکن است این تصوّر برای برخی پیش بیاید که در سیر کلی نظام، روند رو به تحول نیست، بلکه گاهی رو به بازگشت است. در بعضی از کارهای زمان امام یا نوع برخورد با روابط زن و مرد و لباس، به خیلی بدتر از آن برگشتیم و داریم اعمال میکنیم و کارهای حکومتی، دولتی و سازمانی تلقی میشود!
● اساس بحث این است که اینگونه نیست، خودتان دارید می گویید طلبه ها رشد کردند، همین طلبه هایی که شما می گویید رشد کردند، علمای سال های آینده شما هستند.
○ بحثها جهانی است. گفته میشود حکومت کاری نکرد که زنان الان برای تحصیل رفتند. حکومت یک سری موانع و فشارها را کم کرده و دختر خودش رفته درس خوانده و دولت و نظام چکار کرده است؟! خیلی از این چیزها را واقعاً نمیتوان به حساب نظام گذاشت. اگر حکومت دیگری هم بود، باید همین کار را می کرد. یعنی تابع و تسلیم شرایط جهانی میشد. چه بسا نتوانیم این رشد را به حساب نظام بگذاریم و بگوییم نظام این کار را کرد. کما اینکه در کشورهای عربستان و افغانستان این فشارها دارد کار خود را میکند و نظام آنجا این نظام نیست. یعنی در واقع باید بین کارهایی که فشارهای جهانی ایجاد کرده و کارهای نظام تفکیک ایجاد کنیم و همه را به حساب نظام نگذاریم. برخی این تصور را دارند که تحصیل و رشد زنان از این سنخ است. جاهایی که نهادهای وابسته به نظام هستند، در برخورد با امواج جهانی عکسالعمل نشان میدهند. فرض کنید مرکز مطالعات وابسته به شورای انقلاب، مرکز مطالعات خواهران حوزه های علمیه، مجلس که میخواهد قانونگذاری کند، شورای نگهبان که میخواهد تفسیر کند، یا مطالب رسمی که از رسانههای رسمی مطرح میشود، واقعاً این نهادها در برابر تفکرات جدیدی که مطرح میشود، چگونه برخورد میکنند؟ حداقل مانع ایجاد میکنند، اگر کسی اینگونه بگوید، چه پاسخی باید داد؟
● اگر کسی اینگونه بگوید، جواب می دهیم کهاینگونه نیست، خودتان از امام شروع کردید.
○ ادامه نیافت و خیلی رشد نکرد!
● امام تفکراتی داشتند که تأثیرش در جامعه زیاد بود. یعنی طلبهها، جوانها و متدینها پذیرفتند و عمل کردند. خود دختران چقدر حرف امام را پذیرفتند، وارد صحنه شدند و انگیزه پیدا کردند. خانوادهها اجازه دادند بچههایشان جور دیگری درس بخوانند و رشد کنند. اینها که مال نظام است. یا مثلاً خطبههای نمازجمعهای که من به عنوان رئیس مجلس و به عنوان منصوب امام آن مسائل را مطرح میکنم، و خیلی چیزهای دیگر که مال نظام است. تأثیر اینها از آن دو سه مورد بیشتر است. شما از افراد و نهادهایی میگویید که گاهی سختگیرتر میشوند، چون این طرف را میبینند که همهاش به میل ما نیست، در مواردی از حدّ تشخیص ما افراطیتر عمل میکنند. یعنی آن تفریطها در این طرف افراط خلق میکند. اینها را وادار میکنند و میگویند: دیدید دارد اینگونه میشود. وقتی به خیابانها یا دانشگاهها میآیند، اینگونه اختلاطهای بیحساب و این رفتارهای نادرست و فیلمها و این چیزها را میبینند، طبعاً گارد میگیرند، یعنی یک مقدار را به این حساب بگذارید. اگر این طرف مقداری معقولتر و درستتر عمل میکرد، تعصب آنها بیشتر نمیشد، بلکه تسلیم میشدند. ترمز میزنند. میخواهند موج بزرگی را که دارد پیش میرود، مهار کنند. البته فقط این مسأله نیست. احساس میکنم قبل از انقلاب در حوزه قم از لحاظ فکری و طرح مسائل، اشکالات و شبهات، آزادتر از الان بود. آن موقع تکفیرها خیلی کمتر بود. خیلی صریح سؤال میشد و جواب داده میشد. کسی متهم نمیشد، الان خیلی زود به انحراف نسبت میدهند و شاید این بخاطر توقعاتی باشد که در آن زمان نبود.
○ اگر بنا باشد رشد طلبهها را به حساب نظام بگذاریم، ممکن است گفته شود این هم باید به حساب نظام باشد. یعنی چطور رشد یک طلبه -به تعبیر حضرتعالی - از آثار نظام است و فضای تکفیر که بیشتر شده، از آثار نظام نیست؟! یعنی حوزهها با طلبههایش در این نظام بودند. چطور قبل از انقلاب آزادتر فکر میکردند و حرف میزدند، اما الان چنین نیست؟ چون بحث مربوط به زن نیست، این مسأله مطرح نشد، والاّ این خود مصداقی برای همان بحث است.
● دلیلش این است که نظام، یک نظام آزاد است، به همین دلیل که اینها حق دارند حرفهای اینگونه بزنند، آنها هم حق دارند که افکار و نظراتشان را مطرح کنند.
○ در آن زمان بحث تکفیر نبود، چه فضا و جوّی ایجاد شده که افراد خیلی راحت تکفیر، تفسیق و مطرود میشوند؟!
● من هم همین را میگویم، بالاخره آنها هم آزادند و تفکراتی دارند، تفکرات آنها را که نظام خلق نکرده، اینها در حوزهای درس میخوانند که افکاری که نمونههایی نقل کردید، در درسهایشان وجود دارد. روایاتی که مبنای این بحث قرار میدهید، و خیلی چیزهای دیگر در اختیارشان است و اینگونه تربیت میشوند و عقیده پیدا میکنند. آدمهای سالمی هم هستند. حق اظهارنظر هم دارند، اگر در مراکز تصمیمگیری باشند، حق تصمیمگیری هم دارند. رأی دارند و حرفهای خود را آزاد میگویند. اگر ملاحظه کنید، در جوامعی که الان 200 سال آزادی و دموکراسی را به خود تزریق کردهاند، تعصبات فوقالعاده بدتر از این میبینید. انسانهایی هستند که در زندگیشان خرافات زیادی دارند که به هیچ نحو نمیتوان از زندگی آنها بیرون کرد. سنتها در مسایل روزمره ریشه میکند که در بعضی از فیلمها نمونههای آن را میبینید. وقتی برنامه گوجه پرتاب کردن را در اسپانیا میبینیم، میگوییم وحشیاند! در گاوبازیها که این همهانجام میشود و باعث تلفات نیز میگردد! مانند گِلادیاتورهای زمان روم قدیم چیزهای عجیب و غریب درست میکنند. در آمریکا نیز عقاید خرافی زیادی وجود دارد. در هندوستان که میدانید وضع چگونه است! بالاخره وقتی فضا آزاد باشد، آنها هم حق رشد دارند، آنها هم تفکرات خود را در محیط مطرح میکنند، تصمیمگیری میکنند، منتقد میشوند و میایستند. نظام از ریشه کار کرده است. شما میگویید تأثیرات جهانی است، من هم قبول دارم، این مسائل مثل ظروف مرتبطه است، دنیا الان به هم مربوط است. ما هم بر آنها تأثیر میگذاریم. آنها هم بر ما تأثیر میگذارند، هر کس حرفی بزند کهافکار عمومی بپسندد و منطقی باشد، تأثیر میگذارد. چون مبنای نظام و افکار اصلی صاحبان نظام اینگونه بود، تأثیرات زیادی داشته و یک مقدار هم از دنیا آمدهاست.
○ جناب آقای هاشمی میخواهیم یک کار مقایسهای بکنیم. چون کار ما در ویژهنامه طرح عملکرد نظام و خدمات گسترده هم در حوزههای نظری و هم عملکردی است، اگر بخواهیم در یک نگاه کلی مقایسهای بین عملکرد نظام اسلامی با رژیم گذشته در حوزه مسائل زنان و خانواده، جایگاه حقوق خانوادگی، حقوق اجتماعی و سیاسی داشته باشیم و روی آن به عنوان دستاورد انقلاب و نقاط کلیدی و محورهای اصلی عملکرد 25 ساله انقلاب و نظام اسلامی در حوزه زنان و خانواده انگشت بگذاریم، بیشتر به چه چیزهایی می توانیم تکیه کنیم؟
● رژیم گذشته به آزادی زنان پرداخت، ولی در چارچوب فرهنگ غرب بود، یعنی همانگونه که در اروپا مطرح بود. ادلّه زیادی بود که میخواستند زنها را به صحنه بیاورند. هم مسائل هوسرانی، هم مسائل اقتصادی، هم مسائل نیروی کار، هم یک مقدار مسائل وجدانی و آزادیخواهی و عدالت بود. رژیم ایران دنبال این مسأله رفت، اما با آن زاویه عمل کرد. نمیگویم همه زنهایی که آن موقع به دانشگاه رفتند و وارد کارهای اجتماعی شدند، فاسد بودند. زنان خوب هم در بین آنها زیاد بود. اما رژیم دنبال آن جور چیزها نبود. چیز دیگری فکر میکرد و آن هم فرهنگ وارداتی بود. ما از زاویه اسلامی حرکت کردیم، یعنی به عنوان فلسفهای که تشخیص ما بود وحقی که تشخیص داده بودیم، درصدد بودیم نیروهای مذهبی و افراد سالمتر را بیاوریم. این فلسفه کلی در تربیت مجموعه انسانها، در مورد خانمها هم عملی شد. لذا نتیجهاش این شد که تعداد زیادی خانمهای متدین، باسواد، عالم و صالح به وجود آمدند. الان در خانوادههای روستایی و شهری نمونههای خوبی پیدا میشوند که در گذشته نبودند، در مواردی هم با آنها مشترکیم. اینطور نیست همه کارهای آن رژیم خراب بود، بخشی هم درست بود و در آن بخشها مشترکیم. فکر میکنم با مبنایی که ما عمل میکنیم، نهایتاً به یک جای خوب میرسیم و با مبنایی که آنها عمل میکردند، به جای بدی می رسیدند و تفاوت اینجاست. باید نمونهها را با آمار و ارقام بگوییم. باید در همان بخش قبلی که گفتیم زنها به مدیریت رسیدند، یک مقدار آمار بدهیم کهالان چقدر معلم، دانشجو، مدیر و استاد دانشگاه زن و چقدر محصل دختر داریم.
به عنوان مثال در مورد اخیر توجه کنید که در اوج شکوفایی رژیم پهلوی، دانش آموزان کشور حدود 4/7 میلیون نفر بودند. بر اساس اطلاعات جمعیتی سال 1355، 98 درصد از کودکان 6 تا 10 ساله، 56 درصد از کودکان 11 تا 13 ساله و 30 درصد از نوجوانان 14 تا 17 ساله تحت پوشش فعالیتهای آموزشی قرار داشتند. اما پس از پیروزی انقلاب، تقاضا برای آموزش افزایش پیدا کرد و دانشآموزان با 3 درصد رشد به 7/7 میلیون نفر در سال 1358 رسیدند.
از اولین سال پیروزی تا اواسط دهه 1370، دانش آموزان دوره های مختلف تحصیلی با 4/5درصد رشد سالانه، از 7/7 میلیون نفر در سال 1358 به 4/12 میلیون نفر در سال 1367 افزایش یافتند. این روند افزایشی تا سال های قبل از پایان برنامه دوم توسعه یعنی 1378 ادامه داشته است. نکته مهم مربوط به بحث شما حضور دختر خانمها در صحنه تحصیل است که در گذشته اقلیتی میشدند.
با نزدیک شدن به سال های برنامه دوم توسعه، این فشار رو به کاهش گذاشت. به نحوی که شتاب رشد دانش آموز از 3/5 درصد در سال 1372 به 7/1 درصد در سال 1374 کاهش یافت، اما در عین حال در این سال، آموزش و پرورش دارای بیشترین جمعیت دانش آموزی یعنی 4/17 میلیون نفر در کل دوران فعالیت خود بود.
مواجهه با جمعیت رو بهافزایش دانش آموزی که دارای 3/3 درصد رشد سالانه در دوره 1356 تا 1381 بوده است، افزایش کودکان لازم التعلیم تحت پوشش، کم کردن تعداد بیسوادان جامعه (کاهش 5/3 میلیون نفر از بیسوادان مطلق طی سالهای 1355 تا 1375)، افزایش سهم دانش آموزان غیر دولتی (از 4/2 درصد در سال 1372 به 7/11 درصد در سال 1381)، افزایش پوشش کودکان 5 ساله در فعالیتهای دوره پیش دبستانی (از 259 هزار نفر در سال 1357 به 404 هزار نفر در سال 1381)، توجه به تحت پوشش درآوردن دانش آموزان استثنایی (از 6/8 هزار نفر در سال 1357 به 73 هزار نفر در سال 1381) و ... از جمله عملکردهای موفق بخش آموزش و پرورش در این دوره بوده است.
در مورد دانش آموزان دختر، هر چند هرم جنسی دانش آموزان از ساختار کلی جمعیت کشور تبعیت میکند، اما گسترش فرصت های آموزشی به دختران در تمامی مناطق کشور از اهمیت زیادی برخوردار است. وضعیت کلی دانش آموزان دختر دوره های مختلف تحصیلی، از 3/38 درصد در سال 1356 به 39 درصد در سال 1358، 44 درصد در سال 1367، 7/46 درصد در سال 1373 و 49 درصد در سال 1378 افزایش یافتهاست.
ضمناً در داخل فعالیت های مربوط به هر یک از دوره های تحصیلی، بیشترین درصد رشد جمعیت دانش آموزان دختر مربوط به دوره متوسطه بوده کهاز 9/35 درصد در سال 1356 به 52 درصد در سال 1381 افزایش یافتهاست. دورهابتدایی از 1/40 درصد به 9/47 درصد و دوره راهنمایی تحصیلی از 5/36 درصد به 8/45 درصد افزایش جمعیت دانش آموزان دختر داشتهاست.
یا در آموزش عالی در سالهای 1355، 1365 و 1375 به ترتیب 9035 زن، 18133 زن و 61842 زن در مقطع فوق دیپلم، 34821 زن، 31090 زن و 303036 زن در مقطع لیسانس، 1457 زن، 2525 زن و 12117 در مقطع فوق لیسانس و 2517 زن، 4814 زن و 16531 زن در مقطع دکترای تخصصی و حرفهای تحصیل کردند و مدرک گرفتند که جمع موارد فوق در سالهای مذکور 47830 زن، 56562 زن و 393609 زن میباشد.
در همین سالها به ترتیب 17894 مرد، 42357 مرد و 90484 مرد در مقطع فوق دیپلم، 72079 مرد، 65263 مرد و 415345 مرد در مقطع لیسانس، 5337 مرد، 869/7 مرد و 36099 مرد در مقطع فوق لیسانس و 7403 مرد، 6838 مرد و 31334 مرد در مقطع دکترای تخصصی و حرفهای مشغول به تحصیل بودند که جمع آنها 102713 ، 125327 و 573361 مرد بوده و جمع کل دانشجویان در سالهای یاد شده به ترتیب 150543 نفر، 181889 نفر و 966970 نفر بود.
براین اساس تعداد دانشجویان زن در سال 1365 نسبت به سال 1355، رشدی معادل 18 درصد و در سال 1375 نسبت به سال 1365 رشدی معادل 596 درصد و در سال 1375 نسبت به سال 1355 رشدی معادل 723 درصد را نشان میدهد. علت رشد کم سال 1365 نسبت به سال 1355 (یعنی 18 درصد) عدم تثبیت انقلاب و تعطیلی چندساله دانشگاهها بوده است. به همین دلیل در سال 1375 نسبت به سال 1365 رشد فوقالعاده 596 درصدی و در سال 1375 نسبت به سال 1355، رشد 723 درصد را شاهد هستیم. بدین ترتیب تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1365 درحد 7 برابر و درسال 1375 نسبت به سال 1355 بیش از 8 برابر شده است.
همچنین طی سالهای پس از انقلاب رشد تعداد دانشجویان زن بیشتر از دانشجویان مرد بوده است. زیرا تعداد دانشجویان مرد در سال 1375 نسبت به سال 1365 حدود 5/4 برابر و در سال 1375 نسبت به سال 1355 حدود 5/5 برابر شده است. در حالی که تعداد دانشجویان زن به ترتیب 7 و 8 برابر شده است.
همین رشد قابل توجه تعداد دانشجویان زن، در سایر مقاطع تحصیلی نیز به چشم میخورد. در مقطع فوق دیپلم، درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 ، رقم 854 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 7 برابر شده است. در حالی که در همین مطقع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 406 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها حدود 5 برابر شده است.
در مقطع لیسانس درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355، رقم 770 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 9 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 476 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها حدود 6 برابر شده است.
در مقطع فوق لیسانس نیز درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355، رقم 731 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 5/8 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 576 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها کمی بیش از 5/6 برابر شده است.
در مقطع دکتری نیز درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 ، رقم 557 درصد را نشان میدهد. یعنی تعداد دانشجویان زن حدود 5/6 برابر شده است. در حالی که در همین مقطع درصد رشد تعداد دانشجویان مرد 323 درصد بوده است. یعنی تعداد آنها کمی بیش از 4 برابر شده است.
روند رشد تعداد دانشجویان زن در مقاطع تحصیلی مختلف طی سالهای پس از 1375 نیز همچنان ادامه داشته است. این تحوّل، برگ زریّنی در کارنامه دولت اسلامی ایران و یکی از دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود.
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، حمایت ویژه از زنان در امور مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی میباشد. این حمایتها که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و نیز مصوبهها و آییننامههای دولت پیشبینی شده، در ابعاد مختلف شغلی، رفاهی، خانوادگی، ازدواج، طلاق، مهریه، حضانت فرزندان، حمایت دوران بارداری، دادگاه خانواده، نفقه، تساوی با مرد در برابر قانون تجلی یافته است.
هرچند هنوز با وضعیت مطلوب اسلامی فاصله زیادی داریم، اما پس از انقلاب اسلامی، قوانین و مقررات گوناگونی در جهت احیاء و حفظ حقوق واقعی زنان وضع گردیده است. این قوانین حمایتی، موجب شده است که حقوق زن در زندگی زناشویی و نیز فعالیتها و مشاغل اجتماعی، بیش از پیش تأمین و حفظ گردد و زنان بتوانند به دور از محیطی مبتذل و فاسد که رژیم پهلوی برای آنان تعریف کرده بود، در سایه چتر حمایتی قانون و فضایی سالم و متناسب با شأن و جایگاه والای انسانی خویش زندگی مناسبی را در محیط خانوادگی و اجتماعی داشته باشند.
بند 14 اصل سوم قانون اساسی، یکی از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران را چنین مقرر میدارد: «تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون» طبق این بند از اصل سوم قانون اساسی، تفاوتی بین زن و مردم درجهت تأمین حقوق همه جانبه آنها وجود ندارد و دولت موظف است حقوق همه جانبه زنان را نیز همانند مردان تأمین کند.
اصل 20 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند.» براساس این اصل قانون اساسی نیز اولاً زنان و مردان به طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. ثانیاً زنان و مردان از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی – البته با رعایت موازین اسلامی – برخوردار میباشند و در این زمینهها نیز هیچ کدام برتری خاصی ندارند.
اصل 21 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین مقرر میدارد: «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: 1- ایجاد زمینههای مساعد برای شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او 2- حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بیسرپرست 3- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده 4- ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده وبیسرپرست 5- اعطای قیمومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی.»
طبق این اصل، دولت اسلامی به معنی اعم آن یعنی حکومت و نظام اسلامی که شامل همه قوای کشور میباشد، موظف است در جهت تضمین حقوق زن در تمامی جهات با رعایت موازین اسلامی، پنج اقدام اساسی مندرج در اصل فوق انجام دهد.
از آنجا که تأمین معاش زنان و پرداخت هزینه خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان و نظایر آنها بر عهده شوهرانشان میباشد، لذا در جهت حمایت از زنان در این زمینه، قانونگذار مردان را موظف به پرداخت نفقه زنانشان کرده و خودداری از پرداخت آن را جرم محسوب نموده و مجازات حبس را برایشان در نظر گرفته است. در این رابطه ماده 642 قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد: «هرکس با داشتن استطاعت مالی، نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجبالنفقه امتناع نماید،دادگاه او را به «سه ماه و یک روز تا پنج ماه» حبس محکوم مینماید.
به منظور حفظ کیان خانواده و حمایت بیشتر از زنان، قانونگذار مردان را موظف نموده است ازدواج و طلاق خود را در دفاتر رسمی به ثبت برسانند و درغیراین صورت به مجازات تا یک سال حبس محکوم میگردند. در این مورد ماده 645 قانون مجازات اسلامی چنین مقرر میدارد: «به منظور حفظ کیان خانواده، ثبت ازدواج دائم، طلاق و رجوع طبق مقررات الزامی است. چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دائم، طلاق و رجوع نماید، به مجازات حبس تعزیزی تا یک سال محکوم میگردد.»
یکی از قوانین حمایتی ویژه زنان در امور شغلی و خدمتی، قانون خدمت نیمه وقت بانوان مصوب 10/9/1362 مجلس شورای اسلامی میباشد. براساس این قانون، سازمانها و وزارتخانهها میتوانند در صورت تقاضای بانوان کارمند رسمی و ثابت خود و موافقت بالاترین مقام مسئول، خدمت آنها را نیمه وقت تعیین نمایند. تصویب پرداخت عیدی با خدمت نیمه وقت از جمله قوانین حمایتی ویژه زنان است. تصویب قانون راجع به مدت استفاده بانوان باردار از معذوریت مصوب 25/3/1367 هیأت وزیران از دیگر مقررات حمایتی از زنان میباشد. براساس این مصوبه، مدت استفاده بانوان باردار رسمی و پیمانی از معذوریت با استفاده از حقوق فوقالعاده شغل و یا اجرت و فوقالعاده مخصوص، بعد از زایمان تعیین میگردد.
از دیگر قوانین حمایتی از بانوان، قانون تأمین زنان و کودکان بیسرپرست مصوب 24/8/1371 مجلس شورای اسلامی و تصویبنامه اجرایی آن مصوب 11/5/1374 هیأت وزیران میباشد. طبق این قانون، زنان بیوه، زنان پیر و سالخورده، زنان و دختران بیسرپرست مورد حمایتهایی از قبیل نگهداری، تهیه امکانات و وسایل، مستمری ماهانه، آموزش و تربیت قرار میگیرند.
قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 28/8/1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام با گرایش به حفظ حقوق بیشتر برای زنان در امر طلاق، از دیگر قوانین حمایتی از بانوان میباشد.
یکی دیگر از قوانین حمایتی از زنان، قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش مصوب 11/8/1376 مجلس شورای اسلامی میباشد. براساس این قانون در صورت عدم امکان سازش، زوج با حضور در دفترخانه و اجرای طلاق ملزم میگردد و در صورت عدم حضور، به دستور دادگاه طلاق اجرا میشود.
از دیگر قوانین مهم حمایتی از زنان، قانون الحاق یک تبصره به ماده 1082 قانون مدنی در خصوص مهریه، مصوب 29/4/1376 مجلس شورای اسلامی میباشد. برابر این قانون چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد، محاسبه و پرداخت میشود.
قانون اختصاص تعدادی از دادگاههای موجود به دادگاههای موضوع اصل 21 قانون اساسی (دادگاه خانواده) مصوب 8/5/1367 مجلس شورای اسلامی6 از دیگر قوانین حمایتی از زنان و کیان خانواده میباشد.
○ حضرتعالی به اجمال مواردی را ذکر فرمودید، بهاستحضار حضرتعالی می رسانیم که در ویژهنامه به صورتی گسترده و مستند، آمارهای تفصیلی متعددی درباره هر یک از موارد یاد شده آوردهایم. شما اشاره فرمودید که در یک روند طبیعی جلو رفتیم و امیدواریم این روند پیشرفت همچنان ادامه داشته باشد. بنابراین، ان شاءالله می توانیم شاهد باشیم که پس از این در جاهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام، خانمها هم عضو باشند، چون الان ممکن است تعبیر شود که مثلاً در کل کشور حتی یک خانم که بتواند مصلحت نظام را تشخیص بدهد، وجود نداشته باشد! البته این شکل بدبینانهاش است. ولی شکل نگران کنندهاش این است که واقعاً ممکن است خانمها وقتی مسائل مهم مملکت طرح میشود، از زاویه دید خودشان و از زاویه آشناییهایی که با مسائل نیمی از جامعه دارند، بتوانند در این مجمع مؤثر باشند، ولی الان چنین حضوری ندارند.
● حتماً می توانند، همین الان هم از لحاظ فکری و مبنایی هیچ مشکلی نداریم که خانمها باشند. اگر لازم باشد افرادی بیایند، هیچ مانعی برای ما ندارد. از لحاظ عملی هم فکر میکنم الان در حدّی هستیم که خانمهایی که بتوانند مثل ما با مصالح کلی مملکت آشنا باشند و نظر بدهند، وجود دارند. اتفاقاً در تجدید دوره جدید که رهبری تعیین کردند، یکی دو نفر از خانمها هم مورد بحث بودند، عوامل دیگری - نهاز بُعد صلاحیت- مانع شد که بتوانند آنها را بیاورند. یا وقتی با آنها صحبت کردند، خودشان نخواستند بیایند یا بحثهایی از این قبیل که مثلاً یک خانم تنها در جمعی که علما
6- مجموعه قوانین سال 1376 ، صفحه 443
نشستهاند، احساس تنهایی میکند. یا اینکه بعضی ها گفتند: این یک مقدار «ژست» است و واقعیت نیست! ولی نباید بگوییم «ژست» است، این یک راهاست. من فکر میکنم هیچ مشکلی ندارد. در سطح وزرا و در سطح همه شئونی کهالان هست، میتوانیم از فکر و کار خانمها استفاده کنیم. دیدید کهاین دفعه خانمها در خبرگان نامزد شدند.
○ مطرح شد، ولی در حدّ نامزدی ماند، ظاهراً از وی خواسته شد کهانصراف دهد.
● رد صلاحیت نشد.
○ رد صلاحیت نشد، ولی از ایشان خواستند که استعفا دهد.
● از همان نوع مصالحی است که شما دارید میگویید. یعنی ما از نظر مبنایی هیچ مشکلی نداشتیم که خانمها بیایند رهبر تعیین کنند و وارد این فضا شوند.
○ دیدیم که حضرت امام یکی از اعضای هیئت بلندپایه سه نفرهای را که در یک مأموریت بسیار مهم به مسکو فرستادند تا رئیس وقت ابرقدرت شوروی را دعوت به مطالعه اسلام کنند، یک زن قرار دادند و از این فرصت استثنایی برای حضور زنان و نشان دادن جایگاه زن و نگاه اسلام به زن بهره جستند. میتوان همین وضع را در جاهایی مثل شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت، خبرگان و حتی شورای نگهبان تصور کرد.
● در شورای انقلاب فرهنگی که خانمها هستند.
○ یک نفر به خاطر شخصیت حقوقی اش، به واسطه اینکه رئیس شورای فرهنگی - اجتماعی زنان است، حضور دارد.
● میتوانستند بگویند نباشد! منعی نداشت.
○ چون در جای دیگری حضور ندارد و اینجا حضور دارد، اینگونه تحلیلی گذاشته میشود!
● اینطوری نیست. میگویم الان هیچ مانعی ندارد. تا هر جا که اینها بخواهند بروند، می توانند بروند.
○ انشاءالله شما حمایت بفرمایید و این اتفاق بیفتد.