س - راجع به مالکیت در اسلام توضیح بفرمایید.
ج - مالکیت در اسلام، از نوع اعتباری است و ناشی از یک ارتباط قراردادی بین انسان و موجودات خارج از وجود وی میباشد. برای این منظور، شرایط، عوامل و محدودهای خاص تعیین شده است.
اصلیترین و اساسیترین عامل در مالکیت، کار است؛ ولی عوامل فرعی دیگری که منجر به مالکیتهای فرعی میشود نیز وجود دارد که از آن جمله، بخشش ارث، مهریه و انتقالهای قهری و غیره است.
س - آیا اساساً مالکیت سبب استثمار میشود یا خیر؟
ج - اگر مالکیت را بدون قید و شرط بدانیم و برای آن حدودی قائل نباشیم، حتی مالکیت مشروع نیز سبب استثمار میشود؛ خصوصاً اینکه اگر مالکیت انحصاری باشد، ابزار کار در اختیار عدهای معیّن قرار بگیرد، ولی اگر قانون و حدودی برای مالکیت تعیین شود، از بروز این مسأله جلوگیری بهعمل میآید. در این مورد، اسلام میتواند با فقه زنده اسلامی آن را حل کند؛ زیرا مالکیت را یک امر مطلق نمیداند و در اصل آن، کار تبلور مییابد که بعد بهصورت سرمایه درمیآید و طبق شرایطی، قابل انتقاد میباشد. در هر حال آن را بدون قید و شرط نمیدانم؛ زیرا که استفاده از آن، از طرفی نیاز بهمواد طبیعی دارد که متعلق بهخدا و دولت و جامعه میباشد. بنابراین، دولت با این دید که همیشه در راه خدا گام برمیدارد و نماینده جامعه است، میتواند در بهرهگیری از مالکیت، حد و شرایطی تعیین کند. دست اسلام باز است تا نگذارد صاحبان کار و سرمایه، با نامحدود کردن و راکد گذاشتن سرمایه، از آن سوءاستفاده کنند.
البته محدود کردن مالکیت، احکام اولیهای دارد که اصول آن کاملاً در فقه آمده است.
همچنین، این مسأله تحقیقاً در شرایط مختلف زمانی و در عصرهای مختلف یکسان نیست و با توجه به مواردی مثل قوّت ارتباطات و حمل و نقل، میزان مصرف، ازدیاد امکانات منابع و کمبود نیروی انسانی و یا بالعکس و ... این شرایط تغییر میکند. بنابراین، در مقاطع زمانی و شرایط مختلف جغرافیایی، این حکومت مشروع جامعه است که دخالت و نظارت میکند و آن همان حکومت خاص ولایت فقیه است. در حقیقت، فقها جانشینان مشروع اعمال ولایت الهی در یک محدوده هستند که به کمک کارشناسان هر رشته، حدود مالکیت و شرایط و نحوه اعمال آن را مشخص میکنند.