مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مسوولان فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی (گفت و گو)
معاون فرهنگی بنیاد شهید: «ضمن عرض سلام و تشکر از وقتی که در اختیار این جمع قرار دادید، من ابتداء دوستان را خدمت جنابعالی معرفی میکنم: آقای نوروزبیگی تهیه کننده سینما و از دوستان سپاه هستند که به حوزه سینما رفتند. جناب آقای فضلی مدیر تولید بخش سینمایی بنیاد هستند.
ج) با سردار فضلی چه نسبتی دارید؟
س) پسر خاله پدرم هستند.
س) مجموعه ما مسئول تولیدات صوتی و تصویری بنیاد شهید همان مؤسسه فرهنگی، هنری شاهد است که در گذشته در قالب گروه شاهد، سریالهای خوب و فیلمهای خیلی خوبی که قطعاً خاطرتان هست، مثل سریال گل پامچال و فیلمهای سینمایی دیگر تولید کرده است. چند سالی بنا به دلایلی، کارهای تصویری در بنیاد شهید تعطیل شد. بعداً هم ادغام شد. یک مقدار سلیقهها و نظرات مسئولین وقت باعث شد که این بخش کاملاً تعطیل شود. تقریباً در سه سال پیش ما مجدداً در بنیاد این کار را احیاء کردیم. الحمدلله اولین کاری را که تولید کردیم، یک کار خوب و موفقی هم شد که همان فیلم سینمایی روز سوم بود که موضوع آن در خصوص سقوط خرمشهر و آن حماسه آفرینیهایی بود که صورت گرفته بود. بعد از آن به سراغ یک تعداد پروژههای تلویزیونی و سینمایی که قبلاً فیلمنامه داشت یا حتی بعضاً تا مرحله تولید هم پیش رفته بود، رفتیم که را قرار شد مجدداً آن را احیاء کنیم. در اولویت کار، سریالی به نام شوق پرواز است که شرح زندگی شهید عباس بابایی است. البته سریالهای دیگری در رابطه با شهید زین الدین، حاج احمد متوسلیان و دیگران هست. منتها بنا به دلایل مختلف از جمله ورود به این حوزه، خیلی ظریف و دقیق است. لذا کسی جرأت نمیکرد وارد آن شود.
حضرتعالی به عنوان کسی که فرمانده جنگ بوده و با این عزیزان ارتباط تنگاتنگی داشتهاید، قطعاً مستحضر هستید به هر دلیل غفلت از ساخت زندگی، حماسه آفرینی و ارزشهای اخلاقی اینها، در واقع فرصتهایی است که داریم از دست میدهیم. خیلی از کسانی که با این عزیزان بودند، یا از دنیا رفتهاند، یا خاطراتشان به خاطر اینکه 20 تا 25 سال از آن گذشته، از یادشان رفته است. اخیراً سریال شهید بابایی را قصد داریم که شروع کنیم. از یکسال آقای توحیدی مشغول نوشتن فیلم نامه است. آقای مجید مجیدی را که یک کارگردان جهانی است و علیرغم اینکه علاقهای به حوزه تلویزیونی ندارند و بیشتر در سینما کار میکنند، راضی کردیم که بعنوان مشاور هنری، کنار کار قرار بگیرند. آقای فتحی هم که سریال شب دهم، میوه ممنوعه و امثالهم را ساخته بودند و بیشتر کارهای تاریخی – مذهبی انجام میدهند و یکی از سریال سازهای موفق تلویزیون هستند، بعنوان کارگردان با این تیم همکاری خواهند کرد. تقریباً تیم قدرتمندی را آماده کردیم که اگر قرار است یک کار هنری در این حوزه انجام بشود، کار ارزشمند و سنگینی صورت بگیرد و همچنین کار خوبی را ارائه کرده باشیم.
همانطوری که کم و بیش مستحضر هستید، 10 سالی است که سریال شهید بابایی میخواهد ساخته شود. گاهی تا جاهایی پیش میرود، بعد متوقف میشود. ضمن اینکه خیلی سریال یا فیلم سینمایی راجع به زندگی شهدا در نوبت ساخت است که همه پشت مرحله تولید گیر کردهاند و یا اینکه کسی جرأت ورود به آن را نمیکند. آقای توحیدی اخیراً یک نامه نوشته که من اصلاً نمیتوانم وارد این شخصیتها شوم، چون سنگین است. الان چند شبی است که نخوابیدم و با خودم عهد کردم که راجع به هیچ شهیدی ننویسم و نمیتوانم. بدلیل اینکه فکر میکنم در حق آنها ظلم میشود. البته ایشان را توجیه کردیم که اگر شما ننویسید، پس چه کسی میخواهد بنویسد.
ج) یعنی چه که سنگین است. مثلاً چه مشکلی دارد؟
س) میگفت ورود به حوزه این شهدا، چون ما میخواستیم اطلاعات ایشان را اضافه کنیم، با خانواده و هم رزمهایشان جلسه گذاشتیم. به اینها هر چه اصرار کردیم، ایشان احساس کرد که کار سنگین و بزرگتر است و امکان دارد که از پس کار برنیاید.
ج) من نمیفهمم. زندگی شهید مثل همه انسانهاست. ویژگیهای روحی و اخلاقی دارد که اینها را باید در نظر بگیرند.
س) نگران همین موضوع بود. مثلاً ایشان میگفت: اینکه شهید بابایی یک ساعت پشت درب اتاق فرمانده زیر دستش مینشسته و چیزی نمیگفته و آن کسی که به اصطلاح مسئول پذیرش افراد بوده، به دلیل اینکه او لباس کارگری و یا مندرس بسیجی به تن داشته، به ایشان اجازه ورود نمیداده، یعنی چه؟ میگفت من متوجه کار ایشان نمیشوم.
ج) آنجاهایی را که نمیفهمد، نیاورد. چیزهایی که میشود فهمید، کم نیست. باید یک مقدار بیشتر با آنها حرف بزنید.
س) بالاخره کلی با ایشان حرف زدیم و راضی کردیم.
ج) پس حاضر شد؟
س) بله.
ج) بالاخره هنرمند ذوقی دارد. چیزهایی برایش جاذبه دارد و میرود روی آن کار میکند. چیزهایی هم هست که برایش کم اهمیت و یا نامفهوم است. این یک بحث دیگر است. نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که همه چیز را بفهمد.
س) به هر حال کاری است که الحمدالله به جای خوبی رسیده است. اگر این طلسم باز شود که بتوانیم برای شهدا کار کنیم و آنها را معرفی کنیم، خیلی کار در نوبت است. مثلاً استانها حاضر میشوند که شهدای برجسته آنها را معرفی کنیم. الان کاری که ما در مؤسسه داریم انجام میدهیم، مستند است که خیلی ارزش هنری ندارد. خیلی از آنها را شما در تلویزیون دیدهاید. تقریباً هر شب دوبرنامه در تلویزیون داریم که پخش میشود. مورد آخر آن، راجع به شهید هاشمی نژاد بود که روز هفتم مهر طی دو شب پخش شد. تقریباً هر شب داریم. ولی ارزش هنری و جذابیت به آن صورت ندارد. مصاحبه به صورت مستند است که اگر به صورت فیلم یا سریال خوب در بیاید، طلسم شکسته میشود. استانها حتماً در مورد شهدای برجسته خود به ما اجازه میدهند که این کار را در مورد آنها انجام بدهیم.
در مورد شهید بابایی هم الحمدلله این کار دارد شکل میگیرد و خانواده ایشان هم خیلی راضی هستند. همسر و مادر ایشان خیلی با ما همراهی میکنند. الان دارد به جایی میرسد که به حمایت و عنایت بزرگانی مثل شما احتیاج دارد؛ یعنی از مصاحبههای عادی با خانواده و هم رزمهای ایشان تقریباً عبور کرده و به یک پروژه ملی تبدیل شده، چون احتمالاً در 4 یا 5 استان که در زمان حیاتشان خدمت کرده، باید فیلمبرداری شود. بخشی دارد که حتماً در خارج از کشور باید فیلمبرداری شود. دوران تحصیل ایشان در آمریکا را مثلاً در یک کشور خارجی فیلمبرداری کنیم. با این سنگینی و حجم تقریباً یک پروژه ملی شده که نیاز به عنایت بزرگانی مثل شما دارد. بهرصورت ایشان بعنوان رابط نیروی هوایی و قرارگاه بودند و شما هم به دلیل اینکه فرمانده جنگ بودید، کم و بیش با روحیات و خصوصیات اخلاقی ایشان، آشنایی دارید. اگر اجازه بدهید و صلاح بدانید، یک وقتی نویسنده ما خدمت شما برسد و طی یک مصاحبهای از روحیات، خلقیات و هرچه را که میدانید و یا از دیگران شنیدهاید و صداقت آن ثابت شده، بعنوان یک منبع موثق از زبان شما بگیرد. همچنین در خود پروژه میخواهیم حمایتهای حضرتعالی را داشته باشیم.
بحث دیگر هزینههای این پروژه است. بنیاد شهید مبلغ قابل توجهی حدود 7/1 میلیارد تومان برای این کار گذاشته است؛ یعنی آقای دکتر دهقان، رئیس بنیاد این قول را به ما داده و یک پرداخت اولیه حدود 200 تا 300 میلیون تومان هم تا حالا به ما دادهاند. ما به امید خدا شروع کردیم و امیدواریم که مابقی آن هم به ما برسد. ولی این مبلغ اختصاصی با توجه به سنگینی پروژه، مبلغ ناچیزی است. خودمان پیش بینی کردیم با توجه به گستردگی کار و شهرهایی که قرار است در آن پروژه اجرا شود، حدود 4 میلیارد تومان هزینه داشته باشد. حمایت مالی هم از شما انتظار داریم که انشاءالله اگر محقق شود، کار بهتر و بیشتر از آن چیزی که انتظار هست، انجام شود. به هر حال دوران جنگ پایان پذیرفته و دوران جدید تولید سینمایی راجع به جنگ در حال آغاز شدن هست. جالب این است که کسانی وارد این حیطه میشوند - بچههای جنگ که تولیدات جنگی میکردند، همه رفتهاند و موضوعات اجتماعی را در دستور کار گذاشتهاند - آقای حاتمی کیا و کمال تبریزی دارند وارد این حوزه میشوند که قبلاً نسبتی با جنگ نداشتهاند و بیشتر براساس تاریخ و منابع، قصد دارند راجع به جنگ فیلم بسازند. ضرورت ساخت این کار، توسط نهادها و دستگاههایی مثل ما، خیلی بیشتر از قبل احساس میشود.
ج) در مورد حمایت مالی که من طبعاً امکاناتی ندارم و باید به جاهایی مثل بنیاد و یا ستاد توصیه کنم که خواهم کرد. شما کارتان را با همین مبلغی که اختصاص دادهاند، شروع کنید، حداکثر آن این است که در مقطعی، مثلاً بگوئیم که در بودجه ببینند. مطمئناً کارتان گیر نمیکند. من هم حمایت اینجوری خواهم کرد.
در مورد اینکه، خودم راجع به شهید بابایی حرف بزنم، آمادگی کامل دارم. چیزهایی هنوز یادم هست و اگر قرار شد که از من سئوال کنند، قطعاً قبل از آن مطالعهای خواهم کرد تا مسائل یادم بیاید. چون بعضی از چیزها را فراموش کردم. پس در این مورد هم حرفی ندارم و این کار را خواهم کرد.
یک راهنمایی در مورد ایشان میتوانم بکنم، آقای دکتر روحانی است. دکتر روحانی با شهید بابایی خیلی رفیق بودند. یک وقتی هر دوی آنها با من کار میکردند. آقای روحانی فرمانده پدافند و رئیس قرارگاه ما بود و با نیروی هوایی و سرداران آن مثل شهید ستاری و بابایی خیلی نزدیک بود. لذا هم خوب چهرههای نیروی هوایی را میشناسد و هم با آقای بابایی خیلی نزدیک بودند. شما ملاقاتی با آقای روحانی بکنید، قطعاً ایشان از بابایی، بیشتر از من اطلاع دارند. چون آقای بابایی را ما بیشتر در رابطه کاری میشناختیم. ایشان روابط عاطفی و کاری بیشتری با آقای بابایی داشتند.
س) ظاهراً در آن زمان با هم همسایه بودند.
ج) بله مدتی همسایه بودند. روابط اینجوری دارند. از ایشان در مورد این کار بیشتر استفاده بکنید. حالا توجهی به جنگ میشود. قبل از شما، آقای مرتضی قربانی آمده بود و در مورد موزه جنگ، یک چیزهایی زیادی آورده بود. آن هم یک طرح بسیار بزرگ و تقریباً افسانهای بود. حالا ذهنیت اش دیدنی است تا ببینیم چه میشود. خوب شروع کردند. خیلیها به فکر آثار جنگ و حفظ میراث آن، هستند. شما هم در این کار حتماً موفق میشوید. زمینه خوبی دارد و نسل فعلی هم تشنه اینگونه مسائل است. من هم به آقای دهقان میگویم که دستش را برای هرنوع کمکی، بیشتر باز کند.
س) الان راجع به جنگ و شهدای خاص، مثل شهید بابایی، حاج احمد متوسلیان، زینالدین، کاوه، طرحی را در دستور کار داریم؛ یعنی در واقع در حال نوشتن فیلم نامهاش هستیم. راجع به اصل کار و این طیف از شهدا، اگر فرمایش و رهنمودی داشته باشید، قطعاً مفید خواهد بود.
ج) چیزی در ذهنم میآید که همیشه و هر وقت میبینم یکی از این چهرهها را خوب نشان میدهند، به نظرم میآید که باید در کنار این، کاری راجع به عموم جنگیها بکنیم که نمیتوانیم به خانوادههای 200 هزار شهید و این همه جانباز و آزاده برسیم. اینها خیلی هستند. بعضی از آنها حقیقتاً در عالم واقع و پیش خداوند از این شخصیتهای معروف کم ندارند. منتها یا اثری ندارند و یا نقشی ندارند. طبعاً وقتی ما این مسائل را مطرح میکنیم. آنها از یک جهت خوشحال میشوند که صحبت از جنگ و قهرمانان جنگ هست؛ اما از یک جهت احساس فراموش شدهای میکنند. ممکن است که شهدا، فراتر از این چیزها فکر میکردند؛ اما فرزندان آنها که اینجوری نیستند. بالاخره خانواده آنها میخواهد که اسم آنها بماند. من هم الان نمیدانم چگونه این کار را انجام بدهیم. شما باید یک گروه هنرمند انتخاب کنید و آنها این مجموعه را بگونهای قهرمان کنند که ارضای خاطر این آدمهایی که نمیتوانیم فرد، فرد به آنها برسیم، شود. میتواند یک سریال طولانی باشد و یک عنوانی هم به آن بدهید که فکر کنند خودشان هم عضو این سریال هستند. این دیگر خلاقیت هنر است که بتواند چگونه رفتار بکند تا هر فردی احساس کند که او را دارند میگویند.
در دنیا مثلاً سراغ سربازان گمنام میروند، نه اینکه آنها شخصیتها نداشتند. حتماً در هر جنگی، فرماندهها، افسران و آدمهایی درخشیدند. ولی آن چیزی که ملت سراغ آن میرود، سرباز گمنام است. این باعث میشود که همه نیروهای رزمنده، خودشان را مصداق این میبینند؛ یعنی برای آنها یک معنا دارد که این از یک جهت کار درستی است. گاهی ما تفسیر میکنیم که مثلاً آنها سرباز گمنام ندارند، این درست نیست. مگر میشود کسی که چهار سال جنگیده و کلی کشته داده، سرباز گمنام نداشته باشد؟ حتماً دارند و در تاریخشان هست. ما که زیاد نمیدانیم. لذا من فکر میکنم این بستگی به ذوق هنرمندان دارد که چگونه میخواهند نشان دهند.
س) الان در مجموعه، شهدایی را که یک برجستگی داشته باشند، ولو اینکه جزء قهرمانان جنگ نباشند یک ویژگی داشته باشند، مطرح میکنیم.
ج) از نظر ویژگیهای فردی میگوییم، به نظرم تعدادی هستند. الان من وقتی برای خانواده شهدا صحبت میکنم یا میروم. معمولاً د و سه نفر را بزرگ معرفی میکنند و آنها را در تابلوها و یا چیزهای دیگر میآورند. ولی من خودم احساس میکنم، آن خیل عظیمی که نشستهاند، بیش از این نیاز به توجه دارند. این خیلی برای من ملموس است. وقتی هم فرصتی میشود در میان آنها میروم و یا صحبت میکنم، متوجه میشوم که آنها میگویند که ما هم هستیم. این حالت حتماً هست و من گاهی شرمنده آنها میشوم. من که طبیعتاً همه را نمیشناسم و نمیتوانم اسم همه آنها را ببرم. اسم چند نفر را که میبرم، احساس میکنم که میگویند بقیه چه میشوند. من این خلاء را خوب میبینم. چارهای نیست و ما باید به همه افراد برسیم و این خوب هم هست. برجستگی اینها، خیلیها عام است و شامل دیگران هم میشود. به نظرم جای این خالی است، ببینیم شما چکار میکنید.
هر وقت هم که آقای توحیدی خواستند، بگویید آقایان وقت بگذارند. من هم مطالعه خواهم کرد و با ایشان حرف خواهم زد.
س) خیلی متشکر و لطف کردید. آن توصیهها هم هر جوری که خودتان صلاح میدانید، عمل نمائید.
ج) شما کارتان را با علاقه و اطمینان شروع کنید. اصلاً نگران این بخش نباشید.
س) در خصوص حاج احمد، اخیراً یک مستند سازی آمده که خیلی سمج است. هر چه از کانون دولتیها تلاش کرد به جایی نرسید. رفت و یکسال در لبنان بود. آنقدر به سمیر جعجع فشار آورد تا توانست اطلاعاتی بدست بیاورد. مستندش هست و تازه مونتاژ شده، اگر تمایل داشتید، خدمتتان خواهم آورد. اینها به صورت قاچاقی به آن روستایی که سمیر جعجع گفته بود رفتند و آن زندان را پیدا کردند و یک ماهی در آنجا تردد داشتند. از نوشتههای اینها روی دیوار، تصویربرداری کردند و نشان میدهد که حاج احمد در آنجا بود.
ج) مثلاً نوشتههای آنها چیست؟
س) نوشتههای فارسی است. مثلاً یا زهرا نوشتهاند و چیزهای دیگر. حالا اگر فرصت باشد، میگویم که خود مستندساز بیاید و در مورد آن توضیح بدهد.
ج) بگوئید بیایند.
س) در مورد «رامرا» هم کار کرده و اینکه دولت اسرائیل چقدر روی «رامرا» به عنوان قهرمان ملی دارد کار میکند. در صورتی که برایشان اثبات شده که کشته شده است. احتمالاً دسترسی به رامرا ندارد. ولی تبلیغات در جامعهاش به شکلی است که همه مردم با رامرا هم پنداری میکنند. ایشان یک مستندساز سوئیسی را پیدا کرده که در مورد حاج احمد و رامرا کار کرده است. کار بسیار جذاب و خوبی میتواند از کار دربیاید.
یک کار خودجوشی شد و تلاشی شکل گرفت که حاج احمد یک جاهایی دارد پیدا میشود که بوده، این کار را ایشان و پسر آقای موسوی انجام میدهند که نتیجه خوبی هم گرفتهاند. به نظر میآید که اینها هم نیاز به حمایت دارند.
ج) اسم ایشان چیست؟
س) سیامک سرمدی. اگر یادتان باشد، ایشان ادواردو را هم ساخته است. آن را هم به این شیوه ساخت و ثابت کرد که شیعه است. حتی آن نماز جمعهای را که شما در آن صحبت میکردید و ادواردو در آن حضور داشت، پیدا کرده است. کلاً آدم فعالی است. اگر راهنمایی لازم را بفرمائید، انشاءالله سریال حاج احمد هم ساخته میشود.
ج) اخیراً مثل اینکه کسی به سمیر جعجع سفارش کرده که حقایق را بگوید. همین دو سه روز پیش در لبنان، یک مقام اسرائیلی یا لبنانی بود که گفتند سمیر جعجع راهی ندارد و باید حرفهایش را بزند.
س) ارتباط خیلی خوبی با سمیر جعجع برقرار کرده، یعنی با هم رفیق شدهاند. الان یکی از خبرنگاران پرس تی وی در آنجا هستند و در قالب خبرنگاری، کار خودش را میکند و مستندش را میسازد.
ج) هر وقت آقایان خواستند، قرار میگذاریم تا با هم ملاقاتی داشته باشیم. خیلی خوش آمدید.
س) خیلی ممنون.