مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مجله اندیشه پویا

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مجله اندیشه پویا

مصاحبه‌کننده: رضا خجسته رحیمی، مسئول مجله اندیشه پویا

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۳
چرایی آشنایی هاشمی رفسنجانی با راز و رمز دنیای سیاست/ زیرساخت‌های تربیت اجتماعی هاشمی رفسنجانی در خانواده و روستا/ هاشمی رفسنجانی، سیاستمداری صبور و صابری سیاستمدار/ نگرانی‌ها و ناراحتی‌های فردی و اجتماعی هاشمی رفسنجانی/ انحراف انقلاب در دولت نهم و دهم/ عجز منحرفین در مقابل ساختار ثابت انقلاب/ سوءمدیریت‌های دولت نهم و دهم در مسائل سیاسی و اقتصادی/ ترویج بیماری اخلاقی در دولت نهم و دهم/ ماجرای دروغ وزارت خارجه دولت نهم درباره برخورد بد سعودی‌ها با آیت‌الله ری‌شهری/ شعار و تندروی، اساس سیاست خارجی دولت نهم و دهم/ تلاش ظاهرسازان برای فریب مردم ایران و شکست آنها در مقابل پایداری معنوی مردم/ دلایل نام‌نویسی هاشمی رفسنجانی در انتخابات/ ضررهای نظام در دو انتخابات ۸۴ و ۹۲/ پیش‌بینی‌های سیاسی هاشمی رفسنجانی از اوضاع کشور در دوران احمدی نژاد/ افزایش تهمت‌های سیاسی به هاشمی رفسنجانی در دولت نهم و دهم/ سوابق مبارزه هاشمی علیه استبداد و استعمار/ مواضع تندروها در زمان حمله آمریکا به صدام/ کابینه فراجناحی هاشمی رفسنجانی/ سوابق بحث‌های اجتهادی و فقهی هاشمی رفسنجانی در تاریخ انقلاب/ فروع ۴۰‌گانه فقهی/ ضرورت به روز بودن فقه و اجتهاد/ طرح هاشمی رفسنجانی برای تشکیل شورای فتوا/ ضرورت توجه به ضداخلاقی‌ها در مباحث اخلاق اسلامی/ سوابق علمی و مبارزاتی هاشمی رفسنجانی/ گفتگوهای هاشمی رفسنجانی و دکتر روحانی پس از انتخاب ایشان/ ماجرای ادعای تقلّب در انتخابات ۷۶/ تناقضات مخالفان درباره نگاه هاشمی رفسنجانی به انتخاب خاتمی/ وظایف انتخاباتی هاشمی رفسنجانی/ نگاه هاشمی رفسنجانی به نامزدی در انتخابات/ اراده مردم، حرف اول و آخر تصمیمات سیاسی در ایران/ ماجرای نام‌نویسی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۸۵ خبرگان/ چرایی و چگونگی تغییر و اصلاح قانون اساسی/ نامه مهم هاشمی رفسنجانی به امام و تقاضای شکستن چند بن‌بست اساسی/ مقایسه آماری اقدامات دولت‌های هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد/ شباهت‌ها و تفاوت‌های شرایط کارهای هاشمی رفسنجانی و روحانی/ ویژگی‌های مثبت دوران دولت سازندگی/ ضرورت‌های پیشرفت کشور در سیاست داخلی و خارجی/ حمایت‌های رهبری از دولت‌ها/ تعابیر رهبری درباره اعتدال و حق‌الناس بودن رأی مردم

س- خیلی خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و تشکر می‌کنیم که با تقاضای ما برای گفتگو موافقت کردید. با تأخیر، 80 سالگی و ورود به دهه 90 عمر را به حضرت‌عالی تبریک می‌گوییم و امیدواریم عمر بابرکتی داشته باشید و سایه‌تان همیشه بر سر جمهوری اسلامی مستدام باشد.

ج- اگر همه ما در سایه جمهوری اسلامی باشیم، بهتر است.

س- ان‌شاءالله. گفتگو را با این توضیح شروع می‌کنم که شما در میان مردم به سیاستمدار بودن اشتهار دارید. مهارت شما در سیاست‌ورزی به امروز و دیروز هم مربوط نیست، بسیار قدیمی است و اصلاً سبک و مدل شده و مثل اعتدال است که امروز به عنوان روش شما از آن یاد می‌کنند. اگر اشتباه می‌گویم، تصحیح فرمایید. به موقع صبر می‌کنید، به موقع سکوت می‌کنید، به موقع اعتراض می‌کنید. هیچ وقت در مصائب افسرده نمی‌شوید. احساساتی عمل نمی‌کنید. قاطع هستید. اقتصاد را می‌فهمید. این‌ها دقیقاً ویژگی‌های یک سیاستمدار بزرگ است. به نظر شما ریشه‌های این سیاستمداری به کجا برمی‌گردد؟ آیا به زندگی، به تربیت خانوادگی و یا به انقلاب برمی‌گردد؟

ج- بسم الله الرحمن الرحیم، تا به حال درباره این ویژگی‌ها فکر نکردم که ببینم آیا اولاً همه اینهایی که می‌گویید، در من هست یا نه و ثانیاً اگر هست، ریشه در کجا دارد. الان که شما می‌گفتید، به ذهنم مراجعه می‌کردم که ببینم چگونه و چرا به این ویژگی‌ها رسیدم. به نظرم عامل مشخصی ندارد، جز اینکه شرایط زندگی مانند شرایط تاریخ برای من سازنده بود. به خاطر جایی که زندگی می‌کردم، در این مسائل قدری ورزیده شدم. مثلاً از لحاظ صبر و تحمل که گفتید، در روستایی زندگی می‌کردیم که با اینکه وضع خانوادگی ما نسبت به دیگران بد نبود و از اکثر مردم بهتر بود، اما سختی‌ها بود. از لحاظ زمین کشاورزی، تقریباً یک هشتم از کل زمین و قنات مزرعه روستای بهرمان را در اختیار داشتیم که کفاف معاش ما بود. با اینکه پدرم عیال‌وار بودند، زندگی راحتی داشتیم. پدر و مادرم نُه فرزند داشتند که 5 برادر و 4 خواهر بودیم. با چنین خانواده‌ای در آن روستا زندگی می‌کردیم که سختی‌های خاص خودش را داشت. حتی زمانی که به مکتبخانه می‌رفتیم، این مشکلات بود. شرایط روستا بسیار بد بود. از لحاظ عمرانی و خدماتی هیچ چیز در روستا نبود. از لحاظ امنیتی شرایط سختی داشتیم که دزدها در مسیر حرکت مردم به روستا، راهزنی می‌کردند. رفت و آمدها با چهارپایان بود و مجبور بودیم که در نقطه‌ای اتراق کنیم که آنجا کم کم محل تجمع یاغی‌ها شده بود. یعنی ناامنی در منطقه ما جدی بود. شرایط جنگ جهانی دوم هم اضافه شده که معیشت مردم را خیلی سخت کرده بود. مردم روستا مواد مصرفی خودشان را تولید و مصرف می‌کردند.

یعنی اگرچه خانواده ما از این لحاظ بی نیاز بود، ولی شرایط کلی سخت بود. در زمان پهلوی اول گاهی ژاندارم‌ها و امنیه‌ها به روستا می‌آمدند و خانواده‌ها را اذیت می‌کردند که مثلاً چرا زنان روستا چادر به سر می‌کنند؟! یادم می‌آید که یک ژاندارم چادر از سر زنی در کوچه‌های روستا کشیده بود. گاهی که ژاندارم‌ها با اسب به روستا می‌آمدند، چون معمولاً به منزل ما می‌آمدند، اسبشان را به ما می‌دادند که راه ببریم تا عرق‌های اسب خشک شود.

می‌خواهم بگویم که به این زندگی عادت کرده بودیم و این مصیبت‌ها را می‌دیدیم. از ظلم‌هایی که در کشور بر مردم می‌رفت هم مسائلی را می‌شنیدیم. سرانجام برای ادامه تحصیل به قم آمدیم. در سال 1327 که به قم آمده بودیم، فضای جامعه خیلی سیاسی بود. بعد از شهریور 1320 کسانی که در خفقان زندگی کرده بودند، کم‌کم فضای تنفس پیدا کردند. توده‌ای‌ها خیلی وسیع کار می‌کردند. جبهه ملی خیلی فعال بود. فدائیان اسلام خیلی متحمّص بودند. مجموعه این شرایط فضای قم را سیاسی کرده بود. من عضو هیچ گروهی نبودم، اما کم کم به سیاست علاقمند شدم.

از لحاظ تحصیل و دانش شرایط بسیار خوبی داشتم. در منزل اخوان مرعشی بودم که محل رفت و آمد بزرگان آن روز حوزه بود.

س- علاقمند شدن به سیاست یک نکته است و سیاستمدار شدن با آن ویژگی‌ها، یعنی احساساتی نشدن و قاطع بودن در تصمیمات، نکات دیگری است. درست است که در آن فضا به سیاست علاقمند شدید، اما به نظر شما چه شد که توانستید تبدیل به یک سیاستمدار کامل شوید؟

ج- اینکه سیاستمدار هستم، نظر شماست. اما اگر بخواهم توضیح دهم که چگونه آستانه تحمل مسائل در من بالا رفت، همان دلایل است که گفتم. در زمان کودکی و نوجوانی شرایط روستا را می‌دیدم و خودم را قانع می‌کردم که باید صبور بود و زندگی کرد. مثلاً از لحاظ حفظ الصحه یا بهداشت، قناتی در روستای ما بود که از چند روستا بالاتر می‌آمد و در مسیر، مردم آن روستاها لباس‌ها، ظرف‌ها و حتی مرده‌ها را می‌شستند و آب به روستای ما می‌آمد که می‌بایست می‌خوردیم. برای ذخیره آب هنگام سحر بیدار می‌شدیم و به قنات می‌رفتیم تا کوزه‌ها را پر از آب کنیم.

همه این کارها تحمل انسان را زیاد می‌کند. در کویر زندگی می‌کردیم که خود کویر به مردم قدرت تحمل می‌دهد. جایی و یا کسی ما را به صبر و تحمل دعوت نکرد و یاد نداد، ولی به تدریج جزو اخلاقیات ما شد.

س- الان که در پایان هشتمین دهه، به زندگی خود نگاه می‌کنید که بیش از نیم قرن آن را فعالیت سیاسی داشتید، فکر می‌کنید سخت‌ترین دهه برای شما چه دهه‌ای بود؟ در کدام دهه بیشتر از همه برای فعالیت‌های سیاسی با بحران و مانع روبرو شدید؟

ج- در سالهای قبل از انقلاب دهه 50 خیلی سخت بود که منجر به پیروزی در سال 1357 شد. در آن دهه کمیته ضدخرابکاری فعال شده بود که با نیروهای مبارز قساوتمندانه برخورد می‌کرد. هم خودمان گرفتار می‌شدیم و هم می‌دیدیم که از دوستان و همسنگران مبارزه افراد زیادی گرفتار می‌شوند. واقعاً عجیب بود.

در سالهای پس از انقلاب در 8 سال دولت نهم و دهم شرایط نه برای من، بلکه برای مردم و نظام سخت بود. چون دو دوره رئیس جمهور و چند دوره در مجلس بودم و از جزئیات مسائل و ساختار آشنا بودم، می‌دیدم که بنای عظیم انقلاب که با زحمت، فداکاری و خون جوانان بنا شده، چگونه دارد می‌ریزد! با اینکه خداوند خیلی کمک کرده بود و منابع مالی زیادی در آن سالها داشتیم و از سالها قبل زیربناها برای بهتر شدن کارها آماده بود و روابط اجتماعی و سیاسی کشور با دنیا خوب بود، ولی کسانی آمده بودند که شاید با حسن نیت، ولی سوءمدیریت داشتند و همه چیز را خراب می‌کردند. واقعاً روزانه و خیلی روشن می‌دیدم که هر تصمیم آنها غیرکارشناسانه و به ضرر نظام، مردم و کشور است.

س- آیا به نظر شما به خاطر آن مسائل، شرایط حاکم بر کشور تغییر ساختاری پیدا کرد؟ آیا با این تغییرات، بازگشت به آن دوران ممکن است؟

ج- ساختار را نمی‌توانستند به هم بزنند. قانون اساسی، مجلس، نیروهای مسلح و نهادهای دیگر براساس ساختار نظام بودند. اما در دو نقطه امور را به سوی اهدافی غیر از اهداف اصلی نظام سوق دادند. اولاً در قوه مجریه، بعضی از ساختارها را به هم زدند. مثلاً انحلال سازمان برنامه و بودجه که از زمان قدیم مغز متفکر اجرایی کشور و محل اجتماع کارشناسان خبره کشور بود که می‌دانید به هم ریخت. یا انحلال یک باره بیش از 50 شورای عالی در کشور که هر کدام آنها در مسائل خاص مرجع تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بودند. ثانیاً از نهادهایی که نمی‌توانستند، منحل کنند، نیروهای کیفی را به بهانه‌های مختلف بیرون کردند و با وسعت، نیروهای کم‌کیفیت را بیش از ظرفیت نهادها و ارگان‌ها آوردند.

البته در همان مقطع بعضی از اشکالات ساختاری به کمک دلسوزان نظام، مخصوصاً در مجمع تشخیص مصلحت اصلاح شدند. مثلاً اصل 44 در قانون اساسی صدر و ذیل داشت که به دستور رهبری، سیاست‌های این اصل اصلاح شد. سند چشم انداز 20 ساله نظام تصویب و تأیید شد و افق آن را در برنامه‌های چهارم آوردیم که سرمایه خوبی برای دولت بود. پول هم به اندازه کافی از درآمدهای نفت داشتند. اما متأسفانه بد عمل می‌کردند که الان می‌بینید یکی یکی رو می‌شود.

س- به نظر شما بیشتر انتقادات به عملکرد دولت نهم و دهم، سیاسی بود یا اقتصادی؟

ج- در زمان کنونی که دنیا با این همه گستردگی دهکده جهانی است، مسائل به هم مربوط است. مگر می‌توان سیاست خارجی نادرستی داشت و صحبت از افزایش صادرات کرد؟! یا اگر دولتی که ضعف اقتصادی دارد، چه جایگاهی در سیاست داخلی دارد؟! وقتی به جای نیروهای کیفی، افراد شعاری بر مصادر امور بیایند، تصمیمات هم شعاری می‌شود. می‌دیدید که در یک جلسه 2 ساعته در هر استانی که می‌رفتند، بیش از 150 طرح و مصوبه داشتند. در ظاهر، آن مصوبات لطف به مردم آن استان‌ها بود، ولی در حقیقت ظلم به آنها بود، چون اولاً امیدوار و سپس ناامید می‌شدند. ثانیاً طرح‌های بدون پشتوانه‌های کارشناسی دوامی ندارد. ثالثاً اکثر قریب به اتفاق آن طرح‌ها فقط روی کاغذ بودند و یا کلنگ عملیات اجرایی آنها به زمین می‌خورد و به همان شکل باقی می‌ماند.

همین الان یکی از مشکلات دولت آقای روحانی، هزاران طرح غیرتوجیهی و نیمه‌تمام و وجود افراد غیرکارشناسانه در جایگاه‌های اجرایی است. از لحاظ پایبندی به قانون هم که اخیراً مجلس تخلّفات از قانون دولت سابق را فهرست کرد. به سیاست‌های کلی که رهبری ناظر آن بودند و می‌بایست اجرا می‌شدند، توجهی نمی‌کردند و اصلاً رسماً اعلام می‌کردند که مخالف تصمیمات مجمع تشخیص هستند. برنامه چهارم را که حاصل جلسات متعدد کارشناسان علمی و دانشگاهی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای مجمع تشخیص بود، کاغذ پاره می‌خواندند. حتی به مقررات و مصوبات خودشان پایبند نبودند، موارد نقض قوانین دولت در آن دو دوره خیلی زیاد است. مثلاً در سفر به استان‌ها احداث فرودگاه را تصویب و اعلام می‌کردند و در مرکز آن مصوبه را لغو می‌کردند. هزینه از اموال بیت‌المال تابع هیچ برنامه‌ای نبود. سیاست خارجی هم به جای عقلانیت، متکی به شعار بود که عواقب آن را دیدید.

در فرهنگ که اساس جامعه ما و مجموعه اخلاقیات اسلام است، کار به جایی رسیده بود که دروغ، تهمت، توهین، غیبت و بالاتر از همه ریا برای دولت فراگیر شده بود.

در سیاست خارجی، منافع باندی و شعاری را بر منافع ملی ترجیح می‌دادند. مثلاً درباره عربستان که می‌توانستیم از روابط با آن برای تقویت جایگاه ایران در منطقه و حتی مسلمانان در جهان استفاده کنیم، من به دعوت ملک عبدالله و برای شرکت در کنفرانس گفتگوی ادیان به مکه رفتم و در خلال سفر تفاهمات خوبی برای کم کردن اختلافات از طریق یک مجمع علمایی داشتیم و همزمان با سفرم، آن‌ها محدودیت‌های حجاج ایرانی، مخصوصاً حضور زنان در بقیع را برداشتند و مراسم سالگرد شهادت حضرت زهرا (س) شبانه و با حضور اکثر زائران ایرانی حاضر در مدینه و شیعیان، در قبرستان بقیع برگزار شد و حتی ما را به فدک بردند که باعث رونمایی از این قطعه ارزشمند گم شده در دل تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام شد.

وقتی برگشتیم، ناگهان وزیر امور خارجه دولت احمدی‌نژاد اعلام کرد که از آقای ری‌شهری که نماینده ولی فقیه در سازمان حج بود، در فرودگاه جده انگشت‌نگاری شد و به ایشان توهین کردند. من موضوع را از خود آقای ری‌شهری پرسیدم و گفت: اصلاً چنین چیزی نبود. خود ایشان به آقای متکی زنگ زد که چرا چنین خبری را پخش کرده‌اید؟ در جواب گفت: من تحت فشار بودم که چنین خبری را بسازم و بگویم.

ببینید مصالح جهان اسلام و منافع کشور را فدای اختلافات سیاسی خویش کردند و پس از آن دیدید که عربستان چه رویکردی با ایران داشت و چه ضررهایی که به خاطر این تخاصم ساختگی متوجه جهان اسلام، مخصوصاً کشورهای اسلامی در منطقه شد!!

س- آقای احمدی‌نژاد از قابلیت‌های معنوی مردم استفاده می‌کرد. یعنی با شعارهای مذهبی توانست در بین مردم پایگاه رأی به دست آورد. علاوه بر این به سیاست‌های رؤسای جمهور قبلی هم انتقاد می‌کرد. یکی از پایه‌های رأی آقای احمدی نژاد تأکید بر مذهب بود. آیا فکر نمی‌کنید که ما در مسیر فقه پویا می‌توانستیم فعالیت‌هایی داشته باشیم تا فضا به سمتی نرود که کسی با حرف‌های شعاری، نتواند با ایمان مردم بازی کند و آنها را تحت تأثیر خود قرار دهد؟

ج- اولاً قابلیت‌های معنوی مردم ایران آن قدر والا و بالاست که کسی نمی‌تواند با ظاهرفریبی، ایمان آنها را متزلزل نماید. شاید با تحریک احساسات بتوانند موج‌سواری کنند، ولی دریای گفتار و رفتار مردم ایران سرشار از آرامش عقلانی است. ثانیاً باید براساس واقعیت‌های موجود آرای انتخابات ریاست جمهوری را بررسی کرد. اینکه مردم تحت تأثیر تبلیغات قرار می‌گیرند، حاکی از سطحی‌نگری آنها نیست، بلکه مردم می‌بینند که چه کسانی و چه نهادهایی از نامزدها حمایت می‌کنند و براساس آن‌ها رأی می‌دهند. نباید اشتباه نهادهای تأثیرگذار در انتخابات را به حساب فریب مردم گذاشت. مردم ایران نهادهای رسمی انقلاب را قبول دارند و کارهایشان را در راستای تقویت نظام می‌بینند.

وقتی صداوسیما یک سال قبل از انتخابات 84 با برنامه‌های متوالی، گذشته انقلاب را زیر سؤال ببرد و به مردم نوید دولتی را بدهد که می‌خواهد بیاید و همه چیز را درست کند، مردم چه گناهی دارند که براساس تبلیغات آنها رأی بدهند؟! مردم نمی‌خواهند به رسانه‌های بیگانه توجه کنند. البته خسارت آن رویکرد در درازمدت متوجه نظام شد و مصداقش افزایش استفاده از ماهواره در کشور است. چون وقتی دیدند تبلیغات آنها برخلاف واقعیت‌ها شد، با خود می‌گویند حتی خبرهای رسانه ملی هم غیرواقعی است. البته در انتخابات بعدی مردم متوجه شدند و دقیقاً به نامزدهایی رأی دادند که صداوسیما مقابل آنها بود و به قول معروف «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش می‌کشید.»

شما می‌دانید که در دو انتخاباتی که آقای احمدی‌نژاد حضور داشت، حتی در حوزه هم - جز عده‌ای محدود- نه تنها مخالفت نکردند، بلکه حمایت می‌کردند.

س- به نظر شما عدم مخالفت آنها از احمدی‌نژاد به معنای عدم دخالت در سیاست نبود؟

ج- نه، اینجا که برعکس است، چون خیلی‌ها آن قدر نسنجیده در سیاست دخالت کردند که اعتراض طلبه‌ها و شخصیت‌های فرهیخته بلند شد. البته دلیل دیگر عدم مخالفت حوزه با ایشان، حمایت‌های رهبری از کلیت دولت بود که اینها به شخص احمدی نژاد تعمیم که نه، تخصیص می‌دادند! البته این سیاست، نتیجه سطحی‌نگری بود و نمی‌خواستند حوزه و مرجعیت برخلاف رهبری نظر دهند. سرانجام مراجع وقتی شرایط را دیدند، با او قطع رابطه کردند.

س- شما پس از پایان ریاست جمهوری در سال 76، در سه انتخابات بعدی، یعنی مجلس ششم در سال 78، دولت نهم در سال 84 و دولت یازدهم در سال 92 نامزد شدید که در هر سه شرایط و نتایج متفاوتی داشتند. کدام یک برای شما سخت‌تر بود و بیشتر شما را اذیت کرد؟

ج- در هر انتخابات به دلایلی شرکت کردم و شرایط پس از انتخابات هم در هر سه مورد، متفاوت بود. در قبل و بعد از هر سه انتخابات وقتی می‌دیدم که بعضی‌ها به اسم اسلام دارند کارهایی می‌کنند که به ضرر انقلاب، ایران و مردم است، خون دل می‌خوردم. ما که از اول در مبارزه، پیروزی و تثبیت نظام بودیم، می‌دانستیم و می‌دانیم که آرمان‌های امام (ره)، مبارزین و شهدا چه بود و چه است. وقتی احساس می‌کردیم که جریان‌هایی دارند مسیر انقلاب را از آن آرمان‌ها منحرف می‌کنند، ناراحت می‌شدیم.

البته به نتایج متفاوت سه انتخاباتی که حضور داشتم، اشاره کردید و انتخابات مجلس خبرگان رهبری دوره چهارم را فراموش کردید. آیا تا به حال بررسی شد که چرا پس از انتخابات سال 84 که به قول بعضی‌ها مردم از حضور من در سیاست خسته شدند، در اولین انتخاب پس از آن، بین آیات و حجج اسلام، مردم رأی معناداری به من دادند؟! می‌دانید که پس از تقاضای آیات عظام و علمای اعلام و مسئولین نظام برای شرکتم در انتخابات، به عدم دخالت نهادهای خاص مشروط کرده بودم. وقتی آتش توپخانه تخریب‌گران خاموش شد، مردم براساس شناخت قبلی رأی دادند. آن نهادها که به نفع من تبلیغ نمی‌کردند، فقط جلوی دخالت آنها در مراحل مختلف انتخابات گرفته شد.

س- با این توضیحات، انگار اتفاقات سال 88 نسبت به اتفاقات 84 و 92 برای شما سخت‌تر بود.

ج- بله، در 84 و 92 آثار منفی اتفاقات بیش از نظام برای خود من بود، اما در اتفاقات 88 نظام ضرر کرد

و این همان است که بارها گفته‌ام: «سر خمّ می‌سلامت، شکند اگر سبویی.»

س- حضرت آیت‌الله، وارد دهه نهم عمر خود شدید. به شکل طبیعی، دهه نهم عمر همه و مخصوصاً سیاستمداران، آغاز بازنشستگی آنهاست. ولی به نظر می‌رسد فعالیت‌ها و حتی تأثیرگذاری حضرت‌عالی بر اتفاقات تاریخی کشور در دهه نهم عمر بیشتر شده است. فکر می‌کنید علت آن چیست؟

ج- من در همه مقاطع عمرم برای انقلاب و کشور تلاش می‌کردم. البته اینکه می‌گویید الان فعال‌تر شدم، درست نیست. الان کارم کمتر شده است. در دهه‌های قبل شب و روز کار می‌کردم.

س- ولی محبوبیت شما بیشتر شده است. علتش چیست؟

ج- علتش این است که مردم پس از 8 سال، اتفاقاتی را دیدند که کسی که قبلاً هم در تاریخ ایران مطرح بود، این‌ها را پیش‌بینی کرده و خیلی صریح هشدار داده بود. به عنوان نمونه می‌توانید به سخنرانی‌ام در جلسه‌ای با کمیسیون تلفیق مجلس خبرگان مراجعه کنید که فکر می‌کنم خبرش پخش شده باشد. آمده بودند که به من بگویند: چرا شما با احمدی‌نژاد مخالف هستید؟ من به آنها گفته بودم: با شخص که مخالف نیستم، با این کارها مخالفم. گفته بودم که حاصل این شیوه اجرایی در سیاست داخلی و خارجی، انزوای سیاسی ایران، دشمن‌تراشی، رکود، تورم، افزایش بیکاری و غیره می‌شود. البته من که غیبت نمی‌دانستم، این‌ها آشکار بود، رابطه علت و معلولی داشتند.

می‌دانید که اولین نفری بودم که به قول آنها علم مخالفت را بلند کردم و تا آخر ایستادم. در مقابل فتنه‌ها و تهمت‌هایشان تحمل کردم. مردم اینها را می‌فهمند و می‌بینند.

س- سؤالی اینجا وجود دارد که شما در خاطرات دهه 60 خود از کسانی که حرف‌های سیاسی و انتقادی می‌زدند، به عنوان تندرو یاد کردید که شرایط کشور را درک نمی‌کنند. یا در سال 76 گفتید که وقتی آقای خاتمی به شما گفتند که می‌خواهند توسعه سیاسی را ادامه دهند، شما گفتید: حرف خوبی است، ولی شاید فضای کشور اجازه طرح چنین شعارهایی را به شما ندهد. اگر آن مطالبات در آن زمان تندروی بود، آیا پیگیری آن شعارها در این شرایط نمی‌تواند تندروی باشد؟

یا شما در دهه 60 که رئیس جمهور بودید، همیشه می‌گفتید: شرایط کشور به لحاظ اقتصادی خیلی خراب است، باید توسعه اقتصادی صورت بگیرد. در دهه فعلی که همه می‌گویند دکتر روحانی نیاز به بهسازی اقتصادی دارد، شما مدام بر توسعه سیاسی و دمکراسی تأکید می‌کنید و می‌گویید در جهان فعلی نمی‌توان هیچ کشوری را بدون دمکراسی اداره کرد. چرا شما که در آن زمان معتقد بودید طرح بعضی از شعارها تندروی است، الان همان شعارها را به صورت جدی مطرح می‌کنید؟

ج- اولاً من کجا گفتم که صحبت از دمکراسی، تندروی است؟ اگر چنین باشد که تندروترین انسان‌ها من هستم که سال 1337 در همدان علیه حکومت دیکتاتوری و سلطنتی حرف زدم و دربار را دعوت به احترام به رأی مردم کردم. شما کلیت را گرفتید و مصادیق را رها کردید. در خاطراتم یک جا از تندروی بعضی‌ها گفتم و آن، موقع حمله آمریکا به عراق پس از اشغال کویت بود که یک عده در داخل می‌گفتند صدام خالد بن ولید زمانه است و باید به حمایت از او و به جنگ با آمریکا برویم. یا در زمان آغاز دولت سازندگی، مجلس تصویب کرد که 60 میلیارد دلار از خارج قرض بگیریم تا طرح‌های ما را فایناس کنند. عده‌ای مخالفت کردند و گفتند این مثل همان 200 میلیون دلاری است که شاه در مقابل اعطای کاپیتولاسیون از آمریکا گرفت. می‌گفتند: دارند کشور را می‌فروشند. این حرف مصداق تندروی است. با آن مبلغ کشور عقب‌مانده و 5 استان ویران شده را ساختیم. همین الان هم اگر طرح‌های ما را فایناس کنند، به نفع کشور است. چون بهره کمی دارد و قرض خود را از درآمدهای همان طرح می‌گرفتند. الان همه دنیا مایل هستند که طرح‌های خود را فایناس کنند.

س- یعنی در حوزه سیاست اعتقاد به تندروی آنها نداشتید؟

ج- همه این مسائل به هم مربوط است. مگر می‌توان انتقاد سیاسی کرد و گفت این مسئله سیاسی هیچ ربطی به مسائل اقتصادی ندارد؟

س- منظورم سیاست‌های داخلی است. مثلاً در مقابل انتقاد انتخاب آقای فلاحیان به وزارت اطلاعات، آن‌ها را متهم به تندروی کنید.

ج- انتقاد یک عده در مقابل انتخاب وزرا، یک تندروی دوطرفه بود. همان زمان کابینه ما فراجناحی بود. مثلاً در ترکیب وزرا افرادی مثل آقایان مهاجرانی، خاتمی و عبدالله نوری در کنار افرادی مثل فلاحیان، بشارتی و میرسلیم بودند که ما می‌خواستیم از هر دو جریان باشند و تندروهای هر دو جناح می‌خواستند کابینه را انحصاری کنند.

س- چرا امروز بر دمکراسی و آزادی تأکید می‌کنید؟

ج- اولاً مربوط به الان نیست و ثانیاً مگر بد است؟ اتفاقاً تأکید بر آزادی و پرهیز از انسداد فضا، بهترین امر به معروف و نهی از منکر است.

س- براساس همین تأکید شما بر دمکراسی، یک مشکل اساسی در میان مردم هست که می‌گویند فقه و روحانیت امروز، پاسخگوی همه نیازهای موجود نیست. دنیا تحولاتی دارد که فقه ما از آن فاصله دارد و اتفاقاً یکی از آن تحولات، دمکراسی است. یکی توسعه است. یکی پیشرفت‌های تکنولوژی، حتی در مسائل پزشکی است. در حالی که در خطبه‌های عدالت اجتماعی شما مطالبی درباره فقه پویا بود که اگر امروز آن را حل نکنیم، مصلحت دینی ما در تناقض با مصلحت ملی ما قرار می‌گیرد.

ج- همه این مطالب تکرار حرف‌های مکرر من است. به عنوان نمونه در جمع دانشجویان بین‌المللی ایران که با تقریب مذاهب کار می‌کنند، سخنرانی کردم و راجع به اجتهاد گفتم که امام راحل به عنوان بنیانگذار این انقلاب در این باره می‌گوید: «فقه ما تئوری سعادت بشر از گهواره تا گور است.»

من 40 مورد را در آن سخنرانی برشمردم و گفتم از مستحدثاتی هستند که نیاز به فروع فقهی دارند. مثلاً آیا انتخابات مسئله فقهی ندارد؟ همه مقرراتی را که مجلس و جاهای دیگر می‌گذارند، حکم شرعی هستند که حالات واجب، حرام، مباح و مکروه بر آنها مترتب است. اگر بخواهیم کشور بر محور اسلام بگردد، باید به اینها جواب بدهیم.

فقه شیعه به خاطر مسائل تاریخی که حکومت‌ها همیشه در دست اهل سنت بود، فقه حکومتی نیست. الان خمس، زکات، نماز، روزه و حداکثر قضاوت که زمانی در دست علما بود، کتاب‌های فقهی ما را پر کرده‌اند، در حالی که فقه حکومتی باید جوابگوی همه مسائل جامعه باشد.

اشکال دوم این بود که یک عالم نمی‌توانست در همه ابعاد تخصصی، اجتهاد داشته باشد. هر یک از مسائل و موضوعات نیازمند گروه‌های تخصصی هستند. همین الان در مسئله رؤیت هلال، رهبری یک گروه دارند که موقع تشخیص در سراسر کشور مستقر می‌شوند تا نظر بدهند و رهبری براساس نظر آنها حکم فقهی بدهند.

مسائل تخصصی به گونه‌ای هستند که طلبه‌ها نتوانستند در آن رشته‌ها تحصیل کنند. باید درباره همه مسائلی که الان وجود دارند، نظر بدهیم. اتفاقات تازه‌ای داریم که نیازمند نگاه مجتهدانه است.

در قم با علما صحبت کردم و در سخنرانی هم گفتم که باید یک دانشگاه تأسیس کنید تا طلبه‌هایی که یک دوره درس خارج را خوانده‌اند، در این دانشگاه تحصیل کنند و در تمام رشته‌های علوم انسانی تخصص بگیرند و بتوانند فتوا بدهند. شاید یکی از آن طلبه‌ها، مرجع شود و براساس نظرات علمی فتوا دهد.

همه پذیرفتند و آستانه حضرت معصومه (س) و شهردار قم متقاضی تأسیس این دانشگاه شدند. آیت‌الله طبسی گفتند: ما در مشهد دانشگاه را داریم و می‌توانیم این برنامه را اجرا کنیم. البته بعدها پیگیری نشد.

من فکر می‌کنم آنچه که الان حوزه‌های علمیه ما دارند، جوابگوی نیازهای جامعه نیست. نباید توقع داشته باشند که دولت فقه اسلامی را مراعات کند. می‌توانیم بانک‌ها را مثال بزنیم. یک بار این کار را کردیم که با عنوان «بانکداری بدون ربا» در مجلس تصویب و توسط امام (ره) تأیید شد که اعتبار پیدا کرد.

س- همین موضوع در حوزه فرهنگ مصادیق بهتری دارد. روزگاری عدالت مظهر فرهنگ ما بود و الان یک تار موی زنان و تصاویر روی دفترچه‌های مدارس است.

ج- همه اینها را بارها گفتم. حوزه نمی‌تواند با این شرایط پرچمدار فرهنگ باشد. چند نمونه از ضداخلاقی‌ها را گفتم که اصلاح آنها بهترین کار فرهنگی است. مثلاً دروغ، غیبت، توهین، تهمت، تجسس در زندگی مردم و افترا، خلاف فرهنگ و شرع هستند. اصلاً فرهنگ نتیجه اجرای اخلاقیات اسلام است. اسلام حکم فقهی دارد. عقاید دارد که علم کلام به دنبالش آمده است. فرهنگ دارد که در اخلاقیات متبلور می‌شود.

س- شما اشاره کردید که چون از ابتدا مخالف دولت احمدی‌نژاد بودید، برای مردم محبوب شدید. ولی در ذهن ما این موضوع شکل می‌گیرد که در سال 78 ما به عنوان جوانان رادیکال، پرشور از شما انتقاد داشتیم. اما الان به گونه‌ای هست که فکر می‌کنیم در مقابل شما محافظه‌کار شدیم.

ج- نگفتم و نمی‌گویم که به خاطر انتقاد از یک شخص، محبوب شدم. اولاً محبوبیت یک نفر در جامعه عنایت خداوند است. ثانیاً گفتم من از جریانی مخالفت می‌کردم که داشت دستاوردهای مردم را بر باد می‌داد. انتقادات من به خاطر مسائلی بود که می‌دیدم.

گفتم که حتی قبل از آغاز قیام امام (ره) و نهضت روحانیت در سال 41 و 42، من به خاطر یک سخنرانی که روز عاشورای سال 1337 در همدان کردم، بازداشت شدم. مجموعه مسائل دینی از جوانی در ذهنم شکل گرفت و تاکنون هم براساس همان اصول زندگی می‌کنم. حتی در اولین دیدار با دکتر روحانی که رئیس جمهور شده بود، دو نکته را به ایشان گفتم:

1- کسی را برای وزارت و مسئولیت‌های دیگر به شما پیشنهاد نمی‌کنم و اگر در انتخاب اشخاص از من مشورت بخواهید، نظراتم را می‌گویم.

2- اگر در موردی انتقادی ببینم، می‌گویم.

این رویکرد به خاطر این است که با هیچ کس عهد اخوت نبستم که هر کاری می‌کند، تأیید کنم. معیارم برای تأیید و یا انتقاد، انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل و شهدا هستند.

س- شما در پایان کار، ریاست جمهوری را تحویل آقای خاتمی دادید که براساس توسعه اقتصادی شما، توسعه سیاسی را مطرح کرد و آقای خاتمی، تحویل آقای احمدی‌نژاد دادند که نتایج 8 سال ایشان را دیدیم. فکر می‌کنید علت آن چیست؟ چرا علی رغم شعار توسعه سیاسی، نتیجه معکوس بود؟

ج- آقای خاتمی که آقای احمدی‌نژاد را نیاورد، همان‌گونه که من آقای خاتمی را نیاوردم. کاری که من در آن مقطع کردم، این بود که جلوی تقلّب را گرفتم. تأکید من در برخورد با تقلّب انتخاباتی، آن چنان تأثیر داشت که بعدها تندروهای جریان مخالف خاتمی در انتقادهایی از من صراحتاً می‌گفتند که سخنرانی آقای هاشمی در خطبه نماز جمعه و حضور ایشان در ستاد انتخابات وزارت کشور، جلوی تقلّب را گرفت. راست می‌گویند، چون در وزارت کشور به دست‌اندرکاران انتخابات گفتم: مجازات کوچکترین تقلّب خیلی شدید خواهد بود.

در موضوع انتخاب آقای خاتمی، از همان آغاز تا همین الان کسانی که علیه من حرف می‌زنند، در یک موضوع واحد دو نظر متضاد دارند. یک بار می‌گویند من با هدایت و سیاست‌های خود، آقای خاتمی را آوردم. همان افراد بلافاصله می‌گویند انتخاب خاتمی اعتراض مدنی به سیاست‌های دولت سازندگی بود.

این تضاد بیان مواضع نشان از عدم رعایت انصاف در انتقاد است. بالاخره باید برای مخاطبین خود در جامعه مشخص کنند که کدام نظر آنها درست است!

به هر حال حرف من از دمکراسی در آن مقطع و همیشه براساس یک اصل اسلامی یعنی امانت‌داری بود و خواهد بود که رهبری در انتخابات اخیر از آن تعبیر به «حق الناس» کردند.

س- چرا پس از ریاست جمهوری فکر می‌کردید که دوباره باید در سال 78 برای مجلس و در سال 84 برا

ی ریاست جمهوری نامزد شوید؟ علتش چیست؟ چرا خود را بازنشسته نکردید؟ خیلی از منتقدین می‌گویند که چرا آقای هاشمی می‌خواهند به قدرت برگردند؟

ج- تفاوت اینجاست که اینها نامزدی‌ها را قدرت حساب می‌کنند و من وظیفه خود می‌دانم. در هر انتخاباتی بر اساس تقاضاهای مردم، نخبگان و دانشگاهیان می‌آمدم. در همین انتخابات اخیر یکی از پدران شهدا در یکی از دیدارها در همین ساختمان قدس، وقتی پس از اصرار حاضران برای نامزدی، از من شنید که نمی‌آیم، برخاست و با حالت بغض گفت: ما فرزندان خود را برای این انقلاب دادیم و شما از ترس سختی‌های پس از انتخاب می‌خواهید راحت‌طلبی کنید. گفتم: من مسائلی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. گفت: یعنی از کشته‌شدن فرزندان ما هم سخت‌تر است.

باور کنید در هر انتخاباتی، اگر اصرار مردم و نخبگان و حتی علما و مراجع قم و نجف نبود، نمی‌آمدم و اگر می‌دیدم نامزدها می‌توانند اهداف انقلاب را پیش ببرند، در همین مجمع با تدوین سیاست‌های کلی و حل اختلافات مجلس و شورای نگهبان و حل معضلات خدمت می‌کردم.

واقعاً از شش ماه قبل از انتخابات بر من فشار بود که بیایم و من مقاومت کردم. در زمان مجلس ششم هم تندروی‌ها را پیش‌بینی می‌کردم و دیدید که چگونه شد.

س- جناب آقای هاشمی در 8 سال گذشته اتفاقات ساختاری نیفتاد، ولی عارضه‌هایی تبدیل به معضلات ساختاری شد. مثلاً فساد تبدیل به یک اصل زیربنایی در حکومت شده است. آیا فکر می‌کنید با توجه به اتفاقات زمان احمدی‌نژاد که حضور بعضی از نهادها در مقابل نهادهای انتخابی گسترده‌تر شد، شرایط قابل بازگشت به زمان قبل از احمدی‌نژاد است؟

ج- بله، اینجا ایران است که مردم فهیمی دارد. در همین انتخابات ثابت شد که آنچه مردم اراده کنند، می‌شود. شرطش احترام به آزادی و آرای آنان است. در همین انتخابات رهبری تعبیری درباره حق‌الناس بودن رأی مردم داشتند که به همه مسائل این مصاحبه مربوط می‌شود. از طرفی چون ولی فقیه گفتند، یک حکم شرعی است. از طرف دیگر یک اصل اسلامی و انسانی و منطبق با استانداردهای دموکراسی دنیاست که حق را به اکثریت می‌دهد. با توجه به این اصل کسی حق ندارد با هر توجیهی در مقدمات انتخابات دخالت کند. یعنی نباید کسی را بدون دلیل ردّ صلاحیت کنیم. حق نداریم از ابزار حکومتی برای رأی آوردن یا نیاوردن کسی استفاده کنیم. نمی‌توان حق‌الناس را ظالمانه سلب کرد. در تبلیغات باید عادلانه رفتار شود. در شمردن آرا باید حق رعایت شود.

این شرط رعایت حق‌الناس است که باید مراعات کنیم. چون اگر کسی گرفتار حق‌الناس شود، خداوند نمی‌بخشد. یعنی خدا نمی‌تواند ببخشد. چون خدا عادل و ذاتش عدل است. چگونه می‌تواند از طرف شما حق شما را که دیگری سلب کرده، ببخشد؟!

س- زمانی تصمیم به تغییر قانون اساسی گرفته شد که تأثیراتی داشت. فکر می‌کنید آیا در دهه چهارم جمهوری اسلامی، احتیاجی به اصلاحات ساختاری در نظام نیست؟

ج- فکر می‌کنم قانون اساسی می‌تواند بر اساس مقتضیات زمان و با تشخیص و حکم رهبری اصلاح شود. همان‌گونه که آن موقع شد که در زمان حیات امام (ره) آغاز و پس از رحلت ایشان در زمان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای تمام شد و به رأی مردم واگذار و تصویب شد.

در زمان جنگ نامه‌ای به امام (ره) نوشتم که اخیراً مؤسسه حفظ و نشر آثار امام (ره) آن را منتشر کرد. در آن نامه که به دست‌خط من است و تایپ نشده بود، 7 موضوع را یادآوری کردم که اگر در زمان شما حل شود، بهتر است، چون بعد از شما حل این مسائل خیلی مشکل است. یکی از آن موضوعات اصلاح قانون اساسی بود.

یکی بن‌بست اختلافات شورای نگهبان و مجلس، یکی نخست وزیری و حکومت پارلمانی، یکی روابط با عربستان بود که نمی‌توانیم مانع حج مردم در زمان حکومت اسلامی شویم، یکی روابط با آمریکا بود که پس از شما هیچ‌کس نمی‌تواند این مسائل را حل کند. یکی هم جنگ بود. از مجموعه مسائلی که به امام (ره) نوشتم، ایشان در زمان حیات به بعضی‌ها عمل کردند. برای اختلافات مجلس و شورای نگهبان، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را در قانون اساسی آوردند. برای حل مسائل عربستان هم مسئولین را جمع کردند و گفتند: بروید مسئله حج را حل کنید.

مسئله جنگ را ختم کردند و رفتند. واقعاً اگر ایشان نبودند، کدام مسؤول می‌توانست جنگ را تمام کند؟! جنگی را که امام (ره) با آن سرافرازی و پیروزی سیاسی به پایان رساندند و جلوی کشتار مسلمانان و شیعیان را در ایران و عراق گرفت، اما الان می‌بینید که تندروها چه می‌گویند!؟ یکی از همان مسائل تغییر قانون اساسی بود که انجام شد.

س- یکی از مسائلی که انگار جزو پیشنهادهای شما بود و امام (ره) عمل نکردند، مسئله شورای نگهبان است. درست است؟

ج- نه، برای آن مجمع تشخیص را تأسیس کردند که این، هم یک کار سیاسی و هم یک ابتکار در اجتهاد بود.

س- در شرایط فعلی آیا امکان ندارد که بتوان جلوی انحراف از انقلاب و انحصارطلبی‌های یک گروه و در واقع جلوی تأسیس یک مجلس جدید را گرفت؟

ج- نکته‌ای که رهبری اخیراً فرمودند، یک گام برای جلوگیری از این کار است.

س- اخیراً کتابی به عنوان «کامیابی‌ها و ناکامی‌های توسعه در ایران» منتشر شد که مصادیق بسیاری از نگرانی‌ها و سخنان شما را به شکل آمار آورده است. آیا این کتاب را دیدید؟

ج- بله، قبل از چاپ به عنوان کتاب، در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر می‌شد و هر روز می‌خواندم. به این دلیل می‌خواندم که اگر اشتباهی در آمار زمان ریاست جمهوری من است، به آقای واعظی بگویم. واقعاً یک مورد خلاف در آمار ندیدم. گزارش‌های رسمی کشور بود. آمار رسمی سه دوره را مقایسه کرد. کار مهمی بود، چون می‌تواند مرجع مورخین انقلاب اسلامی برای بیان دستاوردهای آن باشد. هر کس که بخواهد درباره دوره‌های سه رئیس‌جمهور یعنی من، آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد تحقیق کند، می‌تواند به آمارهایش مراجعه کند و ببیند آمار علم، فرهنگ، اقتصاد و آموزش چگونه بود.

این مقایسه از این جهت خوب است که همیشه مسائل سیاسی، شخصیتی را پایین و شخصیتی را بالا می‌برد، ولی این کار بهترین آیینه برای مقایسه مردم است. یک کار مادر است که باید به دست مردم برسد. اولاً باید سی.دی شود تا همه بتوانند با قیمت ارزان‌تر بگیرند و بخوانند. ثانیاً می‌توانند در کتاب‌های درسی بیاورند تا جوانان مقاطع مختلف تحصیلی بخوانند و مقایسه کنند. البته خوب است شرایط قبل از انقلاب و دوران جنگ هم به این آمار اضافه شود.

س- شما در سال‌های پس از جنگ دولت را برعهده گرفتید که شرایط کشور به لحاظ بین‌المللی و اقتصادی خیلی بد بود. خیلی‌ها شرایط بعد از احمدی‌نژاد را با شرایط پس از جنگ مقایسه می‌کنند. مخصوصاً با اشاره به سیاست خارجی و دستگاه بروکراسی متورم و ناکارآمدی که در کشور هست و اقتصاد به شدت دچار بحران شده است. آیا شما این مقایسه را قبول دارید؟

ج- تا حدودی قبول دارم. امتیازاتی در گذشته بود که الان نیست و امتیازی الان هست که آن زمان نبود. مثلاً زیربناهای کشور در آن مقطع ویران بود. بعضی از عقب‌ماندگی‌ها ارث رژیم پهلوی بود و عقب‌افتادگی‌ها به خاطر جنگ بود. تقریباً از صفر شروع کرده بودیم. منابع دولت اوضاع بدی داشت. آخرین بودجه دولت قبل از من که مربوط به سال 67 بود، 51 درصد کسری داشت. البته این آمار، آشکار بود و واقعیت خیلی بیش از اینها بود. از لحاظ ارزی وقتی دولت اوّل را تحویل گرفتم، 12 میلیارد بدهی یوزانس داشتیم که سررسید شده بودند و می‌بایست می‌پرداختیم و در خزانه فقط یک میلیارد ارز داشتیم.

مشکل دیگر این بود که کوپنی بود. الان دولت نمی‌تواند دست به یارانه‌ها بزند و آن موقع ما همه احتیاجات مردم یعنی از ملحفه و قاشق گرفته تا تغذیه را به صورت کوپنی به مردم می‌دادیم. اوضاع بازار سیاه خیلی پر رونق بود، چون اجناس کوپنی سر از بازار درمی‌آورد.

یکی از امتیازات مهم آن دوره اتحاد مردم بود. مخصوصاً پس از جنگ، همه همدل و همکار بودند. یکپارچه از دولت طرفداری می‌کردند، البته تندروها استثناء هستند که اقداماتشان نمک کارها بود.

این دولت از لحاظ مالی مثل آن موقع ورشکسته نیست. همین الان مقدار زیادی ارز در صندوق توسعه ملی داریم. ولی دولت نمی‌تواند برداشت کند و باید بر اساس قانون و به تدریج برداشت شود. یا زیربناهای کشور ساخته شده است که سدها، نیروگاه‌ها، کارخانه‌های پتروشیمی، فولاد، سیمان، راه‌ها و دانشگاه‌ها امتیازات این دوره هستند.

در زمان آقای خاتمی سیاست خارجی بسیار مناسبی تحویل دولت بعدی شده و در زمان آقای احمدی‌نژاد شرایط عوض شد. البته در زمان ما، کسانی که طرف‌های ما در سیاست خارجی بودند، دشمنان ما در جنگ و از متحدین صدام بودند. آمریکا، شوروی و ارتجاع پشتیبانان عملی رژیم حزب بعث عراق بودند. الان که این‌گونه نیستیم. اگر چه در زمان احمدی‌نژاد مخالف شدند، ولی مثل آن زمان نیستند که به مقابله بپردازند. آن خصومت را تبدیل به همکاری کردیم.

س- شرایط کشور را بهتر از همه می‌دانید. اگر بخواهیم در تاریخ بنویسیم که برای آینده چه پیشنهادی در حوزه سیاست خارجی و داخلی دارید، چه می‌فرمایید؟

ج- بیان مفصل آن نیاز به یک وقت مستقل است. اما کلیات آن را می‌گویم. از لحاظ کلی چشم‌انداز، سیاست‌های کلی و اصلاح اصل 44 را تصویب کردیم و رهبری تأیید کردند و لازم‌الاجراست. با اصلاح اصل 44 کارها باید به مردم واگذار شود. نیاز نیست دولت کارهای اقتصادی کند. رهبری در آن مقطع گفته بودند که از همین الان اجازه ندهیم دولت در هیچ طرحی سرمایه‌گذاری کند. در جلسات مجمع این را 10 ساله کردیم تا سالانه 10 درصد عمل شود.

در سیاست خارجی باید شرایطی را فراهم کنیم که با مردم دنیا تعامل کنیم. فقط با اسرائیل مسئله داریم و برای همیشه آن را یک دولت جعلی می‌دانیم که سرزمینی را غصب و مردمش را آواره کرد و هنوز هم دارد جنایت می‌کند. اما نفی آمریکا همیشگی نیست. الان به خاطر رفتار آمریکا نمی‌خواهیم رابطه داشته باشیم. امیدواریم در فرصت‌های پیش رو آمریکا رفتارش را اصلاح کند.

از لحاظ فرهنگی، اخلاقیات اسلامی کافیست. در کتاب‌های مهم مانند جامع‌السعاده حدود 70 تا 80 مصداق اخلاقی داریم که عمل به هر کدام آنها محور فرهنگ است.

ما شیعه اثنی عشری هستیم و توصیه‌هایی از امام موسی کاظم (ع) به یکی از شاگردانشان به نام هشام‌بن‌حکم را در کتاب‌های متعدد داریم که در آن لشکریان عقل و جهل را برشمردند و توضیح دادند که اگر در سنگر لشکریان عقل باشیم و با لشکریان جهل مبارزه کنیم، خیلی راحت می‌توانیم جامعه را به سعادت دنیوی و اخروی برسانیم.

در ایران عزیز مجموعه منویات امام راحل را داریم که الحمدلله بیت شریف ایشان، هم مرحوم حاج احمدآقا و هم پس از ایشان حجت‌الاسلام والمسلمین حاج حسن آقا خمینی، همه سخنرانی‌ها، پیام‌ها و مصاحبه‌های ایشان را جمع‌آوری کردند که می‌تواند نقشه راه و چراغ هدایت جامعه باشد.

خانواده‌های شهدا، جانبازان، ایثارگران، آزادگان و قاطبه مردم و به خصوص جوانان با شور و شعور و به ویژه دختران تحصیلکرده را داریم که از بهترین سرمایه‌های اجتماعی جامعه هستند.

در سیاست داخلی هم اخیراً رهبری دو جم له گفتند که هر دو می‌تواند خط آینده را ترسیم کند. یکی اینکه «رأی مردم حق‌الناس است» که معنایش سلامت و آزادی همه انتخابات در جمهوری اسلامی است. جمله دیگر اینکه «عمیقاً به اعتدال اعتقاد دارم». اگر حق‌الناس بودن رأی مردم، پایه و اعتدال، روش کارهای ما باشد، بهترین فضا برای سیاست داخلی به وجود می‌آید که بهترین روش حکومتی و دمکراسی است.

س- خسته نباشید.

ج- موفق باشید.