س) به نظر شما، چه تفاوتی بین مجلس شورای اسلامی و دیگر پارلمانهای دنیا وجود دارد؟ همچنین با در نظر گرفتن اینکه بعضی از گروهها ادعا میکنند که نظام پارلمانی ایران هیچ ارتباطی با دین اسلام نداشته و دمکراسی - که یک سیستم غربی است - نمیتواند با اسلام سازگار باشد. عقیده شما درباره این موضوع چیست؟
ابتدا تفاوتی را که بین مجلس اسلامی با پارلمانهای دنیا به نظرم میرسد بگویم. در پارلمانها معمولاً وقتی میخواهند طرح یا لایحهای را بگذرانند، خودشان را مجبور و محدود نمیکنند که تصمیماتشان مطابق دین خاصی باشد. درواقع به قرآن، انجیل و یا تورات عقیده ندارند و قانون اساسی آنها موارد محدودی دارد؛ اما ما در اسلام - خصوصاً تشیّع - یک فقه غنی داریم و بسیاری از مقررات را، اسلام شناسان ما بر مبنای آن تنظیم میکنند. بهعبارتدیگر، وقتی میگوییم مجلس شورای اسلامی، یعنی مقررات نباید با آنچه به نظر کارشناسان اسلامی، اسلامی بهحساب میآید، مغایر بوده و خلاف یا معارض دستورات اسلام باشد.
درعینحال، بسیاری از مسائل عادی و عرفی هم هست که در مجلس مطرح میشود. فرض کنیم که میخواهیم سرپرستی فلان اداره را به فلان وزارتخانه واگذار کنیم، یا شرطی برای سرپرستی قرار دهیم و یا اینکه با کشوری رابطه اقتصادی یا فرهنگی برقرار کنیم، اینها مواردی نیست که در قانون گفتهشده باشد؛ اما تصمیمات مربوط به آن بایستی موردقبول اسلام بوده و تعارضی با آن نداشته باشد. در یک جمله، مجلس شورای اسلامی، ضمن اینکه بسیاری از مقرراتش با رأی منتخبین مردم - که در حقیقت همان رأی مردم است - جنبه قانونی پیدا میکند، درعینحال شرط مهمی هم دارد و آن اینکه این قوانین نباید از حدود اسلام تعارض و تجاوز کند.
در مورد بخش دوم سؤال هم باید بگویم که مجلس ما دمکراسی است؛ اما دمکراسی محدود و مشروط. به این معنا که نمایندگان را مردم انتخاب کردهاند و همین نمایندگان هستند که در مجلس رأی میدهند و در برخی موارد، آراءشان سرنوشتساز و بدون اشکال است. مواردی هم وجود دارد که وقتی میخواهند قانونی را بگذرانند، محدودیتهایی هست و نباید از حد اسلام تجاوز کند. منتهی نسبت به کشورهای دیگر (در چارچوب قانون اساسی)، برای ما آن محدوده کمی تنگتر است و مضافاً اینکه قانون اساسی ما نباید با آن تعارض داشته باشد.
س) نقش مجلس شورای اسلامی چیست؟
نقش مجلس از دو جهت قابلتوجه است. اولاً اینکه مجلس، ناظر بر تمام جریانات کشور است؛ یعنی اگر ارگانی از ارگانهای اجرایی تخلف کند، مورد بازخواست و سؤال قرار میگیرد و باید در مجلس جواب بدهد؛ و چنانچه نتواند مجلس را قانع کند، باید استیضاح شود؛ بنابراین، ما در زمینه اجرای قانون، بهعنوان یک ناظر عمل میکنیم و هر حرفی را که میزنیم، همه آن را میشنوند.
دوم اینکه ممکن است در مواردی، برای اجرای قانون از طریق تغییر نظام، مشکلاتی وجود داشته باشد و به مقرراتی بربخوریم که با نظام جدید اسلامی سازگار نباشد. در این صورت، شورای اجرای مقررات، قانونی وضع میکند تا راه برای تحقق آرمانهای انقلابی باز شود؛ بنابراین، مجلس هم راهگشای اجرای قانون و هم ناظر بر اجرای قانون است.
س) در مجلس شورای اسلامی، نمایندگان غیرمسلمان چه نقشی دارند؟
در قانون اساسی، اقلیتهای دینی موردقبول اسلام (اهل کتاب) به رسمیت شناختهشدهاند؛ ازجمله یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان که هرکدام به چند فرقه تقسیم میشوند. ما نماینده همه این گروهها را داریم و در رأی دادن، مثل نمایندگان مسلمان هستند؛ یعنی هر مسئلهای مطرح شود، اینها هم مانند دیگران، حق اظهارنظر و مخالفت و موافقت دارند.
در سخنرانیهای قبل از دستور، همانند دیگران به آنها حق داده شده و رأی آنها نیز، مثل بقیه قابلقبول است؛ یعنی همان محدودیتی که آنها دارند، ما هم داریم و بالعکس در مواردی هم که قانون جنبه عمومی داشته باشد، باید در محدوده اسلام باشد و آنها نیز توقعی جز این ندارند.
سؤال مفهوم نبود
اسلامی بودن یعنی اینکه مخالف اسلام نباشد. چه عیبی دارد؟ ما در کشوری زندگی میکنیم که بالاخره دارای یک محدوده جغرافیایی و منافعی خاص است. این منافع بایستی حفظ شود. اگر مرزها برداشته میشد و کشورهای اسلامی در میان خودشان، حدود جغرافیایی حاکم نمیکردند و اعتقادات، محور وحدت قرار میگرفت - کما اینکه ما خواهان چنین چیزی هستیم - ما میتوانستیم امروز این اصل را نداشته باشیم؛ اما حالا که در یک محدوده زندگی میکنیم، طبیعی است که بگوییم رئیسجمهور - که حاکم قانون است - بایستی از همین محدوده باشد.
در مقابل، سؤال این است که چرا نمیگویند رهبر یا ولیفقیه در دنیا نباید غیر ایرانی باشد؟ مثلاً از حوزه نجف و اهل عراق باشد یا از جای دیگر، به نظر من، این مسئله مخالف اسلام نیست؛ اما وقتی در یک محدوده زندگی میکنیم، مجری بایستی اهل آنجا باشد.
درباره مذهب باید بگویم که حکومت ما، حکومتی ایدئولوژیک است و حرکت ما، تنها تغییر نظامی، اقتصادی و یا سیاسی در یک نظام منطقهای نیست؛ بلکه بر اساس یک فکر و عقیده استوار است. لذا ما بنا را بر این گذاشتیم که به رأی اکثریت توجه کنیم و بهعنوان طبیعیترین حق، آن چیزی را مدنظر قرار دهیم که اکثریت برایش زحمت کشیده، کار کرده و آن را میخواهد. اقلیت اهل سنّت هم در این انقلاب به ما کمک کردند و ما بهعنوان اقلیت، همواره به اینها توجه کردهایم و در زمینه فرهنگ، حقوق، احوال شخصیّه و هر چیزی که به اهل سنت مربوط میشود، ما آنها را آزاد گذاشتهایم تا ازلحاظ فرهنگی و عقیدتی، مشکلاتی به وجود نیاید.
س) درباره جنگ که هفتمین ماه خود را پشت سر گذاشته، چه پیشبینیهایی میکنید؟
ما با آنچه قرآن و اسلام به ما آموخته و الهام میکند، حرکت کردهایم و درنهایت، پیروزی با ماست؛ چراکه مظلوم هستیم و مورد تجاوز قرار گرفتهایم. ما به خاک عراق نرفتهایم و به عراقیها حمله نکردهایم، بلکه آنها به تحریک و توطئه اجانب آمدند و تعدادی از شهرها و روستاهای ما را اشغال کرده و بیش از یکمیلیون انسان را آواره کردند؛ غارت و دزدی و کارهای دیگری کردند که هیچ با فقه اسلام سازگار نیست. آنها ثروت و امکانات دو کشور را به باد دادند و ما تابهحال، کاری غیر از دفاع نکردهایم.
خداوند فرموده: «اذن الذین یقاتلون انهم ظلموا و انالله علی نصر هم بقدیر» این آیه، جواب سؤال شماست؛ یعنی توقع من این است که خداوند ما و همه جهان اسلام را که قدرت بر نصر مظلوم دارد، یاری کند؛ و ما اکنون میبینیم که پیروزی از آن ما است؛ چراکه دشمن به خاک ما آمده و مظلوم واقع شدهایم. تاریخ همین را نشان میدهد و تحلیلها و محاسبات نیز مؤید همین مسئله است.
ما یک ملت چهل میلیونی هستیم و اکثریت ملت هم پشتیبان دولت است و در یک جنگ درازمدت، طبیعی است که پیروزیم. در حقیقت، پیروزی نهایی از آن کسی است که بوی اسلامی و انسانی بیشتری دارد.
امروز، ما قسمت عظیمی از مهمّات مورد نیازمان را خودمان میسازیم و بقیه آن را نیز خریداری میکنیم. از طرفی، نیروی انسانی هم داریم و خسارات را نیز تحمل خواهیم کرد؛ کما اینکه اصلاً روحیه ملت، روز به روز قویتر میشود؛ بنابراین، تحلیل من این است که صدام شکست خواهد خورد و مظلوم، تحت یاری خداوند، پیروز خواهد شد. این پیروزی، نتایج ثمربخشی برای مسلمین و مستضعفین دارد. ما برای برپایی حق قیام کردیم و باید دانست که عراق هم بههمین دلیل به ما حمله کرد و علیه ما وارد جنگ شد.
س) زمانی که ایران درگیر جنگ با کفر است، کشورهای حوزه خلیجفارس، 14 میلیارد دلار به صدام کافر کمک میکنند که این به معنی جنگ با ایران است. شما چه عکسالعملی در قبال این مزدوران نشان میدهید؟
اولاً، رقم چهارده میلیارد تکذیب شده است؛ اما باشد یا نباشد، برای ما در محاسبه چیز تازهای نیست. ما معتقدیم که جنگ، از همان ابتدا، با همفکری و قول مساعدت همین کشورها صورت گرفته است؛ زیرا عراق به تنهایی نمیتوانست بهایران حمله کند. این کشورها، حمایت خود را از عراق در عمل نشان دادهاند؛ کما اینکه کشورهای کویت، اردن و سعودی، بنادر خود را در اختیار عراق گذاشتهاند و بهوسیله کشتیها، اسلحه و مواد برای عراق میآورند. حتی خبر موثق داریم که برخی کشورها - نظیر مراکش، سعودی، اردن، یمن شمالی و کشورهای کوچک خلیجفار نیروی انسانی در اختیار عراق میگذارند.
در تحلیل ما، سرنوشت اینها با کشور عراق یکی است؛ یعنی همان دلیلی که عراق را وادار به جنگ علیه ما کرد، همان دلیل، اینها را مجبور بهحمایت از عراق کرده است؛ چراکه اینها با ملتهایشان در ستیز هستند. این دولتها، چه بهصورت جمهوری - که صدام دارد - و چه امیری و پادشاهی، همگی در حکم ارتجاع منطقه هستند و همگی طبق سیاست واحدی پیش میروند.
ما نمیخواهیم بهیک کشوری که ملت اسلامی در آنجاست، حمله کنیم و کشتار انجام بدهیم؛ زیرا انقلاب، خود بهخود در حرکت است و وقتی که توطئهها را شکستیم و حقانیت خود را ثابت کردیم، بهآنجاها هم میرود. لیکن ما راضی نیستیم که حتی یک سرباز فریب خورده و مجبور، با گلولهها آسیب ببیند. این برای ما دردآور و مایه رنج است وقتی میبینیم یک سرباز عراقی را بهاینجا آورده و او را حبس کردهایم.
بنابراین، ما هیچوقت بهفکر انتقام نیستیم و فقط میخواهیم بهملتهای منطقه ثابت کنیم که اینها عامل استعمار و استثمار هستند. اینها با شاه نجنگیدند. آیا ما برای اینها از شاه هم بدتر هستیم؟ شاهی که همدست اسراییل بود و جوانان عرب را در فلسطین به خاک و خون کشید و از پشت به آنها خنجر زد. ما امروز بهطرفداری آنها، در یک جبهه علیه اسراییل ایستادهایم. حالا چطور است که ما دشمن تلقی میشویم؛ اما پیش از این، تمام سران، برادران شاه بودن. این را همه مردم خواهند فهمید.
س) چه توقعی از مسلمانان جهان دارید بخصوص برادران روحانیت اهل سنت دارید؟
هرکس که تشخیص میدهد مسلمان است و یا انقلاب کرده، باید هرچه میتواند انجام دهد و علیه امپریالیسم بجنگد. هرکس که ادعای استقلال دارد، مسئول است که مبارزه کند. البته ما به نیروی نظامی احتیاج نداریم؛ کما اینکه بسیاری، آمادگی رفتن به جبهه را دارند.
انصافاً باید گفت که ملت، خیلی کمک و تأیید کرده است و همه (عرب و غیر عرب) باید در یک سنگر، برای حفظ آرامش و کمک به یکدیگر، دست بهدست هم داده و نگذارند که ضدانقلاب و استعمار در سرزمین ما پا بگیرد و نقشه خود را پیاده کند.
س) سیاستهایی در خارج، بهمنظور ایجاد تفرقه میان امت اسلامی طرحریزی شده است، مثل شایعاتی که جهت ایجاد اختلاف میان اهل تسنن و تشیع بوجود میآید. نظر شما در اینباره چیست؟
هر دو توطئه امپریالیسم غرب است. برادران اهل سنّت ما بهرحال باید خودشان قضاوت کنند و ببینند که ما چه برخوردی با آنها داشتهایم کوشش ما این بوده که اسلام را، چه در بُعد تشیّع و چه در بعد تسنّن، ترویج دهیم. ما حقی برای اهل سنّت؛ برنامههای عمرانی داریم و دانشگاه عالی میسازیم تا طلبه آنها مجبور نشوند برای تحصیل در دانشگاه، به عربستان سعودی برود. ما برای علمای آنها امکانات ترویج و تبلیغ درست خواهیم کرد، مساجد را تعمیر میکنیم و به مناطق سنی نشین - مثل بلوچستان و سیستان، سنندج، ترکمن صحرا، کردستان بخشی از خراسان - بودجه اختصاص میدهیم.
رژیم شاه (شاید) بهدلیل تمایل به کشورهای عربی به این مناطق رسیدگی نکرد. ما نمیخواهیم اینطور فکر کنیم و امیدواریم که این مناطق، در اولویت آبادسازی قرار بگیرند. ما میخواهیم آنها بفهمند که حکومت اسلامی، با حکومت زردشتی قدیم و حکومت شاه که وابسته بهغرب بود، خیلی فرق دارد. در مورد فلسطین، ما - رهبر و مردم - چه قبل و چه بعد از انقلاب اعلام کرده بودیم که انقلاب فلسطین را انقلاب خودمان میدانیم. ما اینطور فکر نمیکنیم که ما ایرانی هستیم و آنها فلسطینی؛ بلکه میگوییم آنها مسلمان هستند و ما هم مسلمان، ما مستضعف هستیم و آنها هم مستضعف، ما گرفتار استعمار بودیم و آنها هم گرفتار استعمار هستند. ما اسرائیل را - چه در کانون فلسطین باشد یا نباشد - مرکز توطئه استعمار آمریکا میدانیم و معتقدیم که وجود اسرائیل در منطقه مضرّ و باعث جنگ و صرف بودجه برای خرید اسلحه و درگیری و ایجاد نفاق در کشورهای منطقه است. چه فلسطین بجای آنها باشد چه نباشد، اسرائیل باید برود.
من فکر نمیکنم کسی موفق بهجدا کردن انقلاب ما از فلسطینیها جدا بشود. ما امیدواریم که بتوانیم در اولین فرصت، در احقاق حقوق مردم فلسطین - یعنی چند میلیون انسانی که بیش از سی سال آوارگی کشیدهاند - قدم مؤثری برداریم.
س) جمهوری اسلامی ایران، در مورد جنبشهای آزادیبخش چه اقداماتی انجام داده است؟
مابه چیزی که همان موقع اعلام کردهایم، وفاداریم و از موضع خود برنگشتهایم. در دیاری که نیاز بوده، کمک کردهایم و همواره و همه جا طرفدار حق بوده و خواهیم بود. لیکن شما میدانید که از روز اول، ما گرفتار مسائل داخلی شدیم. با این حال، علیرغم انتظار و تصور خیلیها، ما موضع خود را به هیچوجه تغییر ندادیم و تا آنجا که توانستیم، از مردم و نهضتهای مختلف - مثل افغانستان، اریتره، پلیساریو، فلسطین، حمایت کردیم. ما دروازههای خود را به روی مردم این دیارها گشودیم و آنها پذیرفتیم و تا آنجا که احتیاج به پشتیبانی ما بوده، دریغ نکردیم. لیکن مانند روزهای اول میگوییم که دخالتی در امور داخلی آنها نداریم.
با این وجود، انقلاب را حق و فکری میدانیم که قابل نفوذ است و بهمردم این کشورها چنین حقّی را میدهیم که از فکر و راه ما استفاده کنند. ما مایلیم که انقلاب اسلامی، بهصورت یک جریان خودجوش، توسط خود مردم منطقه بروز کند و حقوق حقّه ملتها احیاء شود.
س) درباره افغانستان و دخالت شوروی در آن کشور، آیا شما طرحی برای آزادی مسلمانان افغانستان دارید؟
طرح ما این است که کشورهای اسلامی بهملت افغان کمک کنند. آنها باید ضمن محکوم کردن شوروی در میدانهای سیاسی بینالمللی، روابط خود را با این کشور محدود کنند؛ یعنی همان کاری که ما انجام دادیم. همه کشورها باید دوستیشان با شوروی را محدود و مشروط کرده و از این کشور بخواهند که از افغانستان خارج شود. شوروی هم اگر بفهمد که در مقابل چهل تا پنجاه کشور اسلامی قرار گرفته و حمایت همه جانبه دولتها و ملتهای اسلامی را ببیند و بداند که کشورهای عدالتخواه این طور میخواهند، این قدر در افغانستان برای خودش گرفتاری درست نمیکند.
س) بعد از کودتای آمریکایی در ترکیه، مردم این کشور - خصوصاً مسلمانان - در وضع نامطلوبی بسر میبرند، نظر شما در اینباره چیست؟
ما اینها را ظالم و دیکتاتور میدانیم و با سیاستهایشان مخالفیم. اینها هم مثل دیگران، از حرکت اسلامی میترسند و میدانند تنها نیرویی که میتواند حق مردم منطقه را بگیرد، مسلمانان هستند. در ترکیه نیز همین جریان وجود دارد؛ اما علیرغم دهها سال اعمال فشار برای اسلام زدایی در این کشور، خوشبختانه تا بهامروز، اسلام در دل مردم زنده مانده است. در حقیقت، اسلام گرایی قویترین نیرویی است که در ترکها وجود دارد و نژادپرستی و ملیگرایی در اینها، روز بهروز ضعیفتر میشود. آنچه عمومیت دارد، اسلام است.
غربیها نمیخواهند درسی که در ایران آموختهاند، در ترکیه تکرار شود. ما این فشار را محکوم کرده و مسئوولان ترک را نصیحت میکنیم که نگذارند شرایطی مثل شرایط زمان شاه پیش بیاید. ملت ترک هم مانند ملت ایران است؛ هرچند که در نوع سرنوشت، متفاوتاند.
س) با وقوع انقلاب اسلامی ایران نقشی جدید در جهان پیش آمد. نقش ایران امروز چنینشرایطی چیست و چه باید باشد؟
در درجه اول، ایران باید در جهت ساختن جامعه خودش بکوشد تا ثابت کند که یک ملت میتواند انقلاب کند و با دست خالی در مقابل ابرقدرتها بایستد. کشور ما بایستی بتواند سیاست مستقلی داشته باشد؛ حتی در حساسترین و حیاتیترین نقطه دنیا که مورد طمع و چشمداشت ابرقدرتهاست. ما اگر بتوانیم یک جامعه آزاد، سالم، مستقل، آباد و نوین بوجود بیاوریم، این بهترین راه برای مبارزه با امپریالیسم است. البته در ضمن این کار، بایستی حرکتهای حقطلبانه در هر کجای دنیا را مورد تأیید و حمایت قرار بدهیم؛ بگونهای که دخالت در امور داخلی دیگران تلقی نشود. باید بهافکار و اقدامات فرهنگی، پناه دادن بهآوارگان و غیره بپردازیم. همچنین، موضع گیریهای ما در مراکز بینالمللی و کنفرانسهای جهانی همواره باید موضع مبارزه با ظلم و زور و تأیید حق باشد. اگر ما در سیاست خارجی خود موضعی صحیح بگیریم، حقوق ملتها را تأیید کنیم، ظلم ستمگران را محکوم نماییم و خودمان را نیز بسازیم، این حرکتهای جامعالاطراف میتواند در آینده اثرات خوب و مثبتی در جامعه عدل داشته باشد.
س) در مورد قیام لهستان علیه دولت خود و کشورهای شرق و غرب، اوضاع را چگونه ارزیابی میکنید؟
در هیچ کجای دنیا نباید خواسته ملتها را سرکوب کرد. هرچه دیرتر حقوق مردم را بدهند، خون بیشتر ریخته میشود و محکومیتهای سنگینتری برای مسئولان درست میکند. در مورد لهستان هم باید بگویم که این خواسته مردم است؛ اما مسئولان از این خواستها طفره میروند. حالا وابسته بهشرق باشد یا غرب اینکه مردم چه چیزی میخواهند و برای چه چیزی مبارزه میکنند اهمیت دارد.
س) بهعنوان یک عضو حزب جمهوری اسلامی آیا ممکن است اهداف و نقش این حزب را برای خوانندگان مجله بیان بفرمائید؟
از آنجا که در قانون اساسی، تعداد احزاب پیشبینی شده و احزاب آزادند با توجه به این اصل است، اکثر قشرهای مختلف، از چپ و راست اقدام به تشکیل حزب میکنند. میدانید که تشکیلات یک سازمان نقش مهمی را دارا است و از نظر فرهنگی سازنده و ازلحاظ سیاسی اهرمی برای اجرای اهداف است.
ما به این نتیجه رسیدیم که صحیح نیست اکثریت مردم مسلمان، فاقد سازمان باشند و چنین اکثریتی، دستخوش امیال سازمانهای کوچک و بزرگ دیگر قرار بگیرد. لذا تصمیم گرفتیم برای تشکیل یک سازمان کاملاً اسلامی زمینهسازی کنیم تا مردم، مرجعی برای تعلیم دیدن و سازمان یافتن داشته باشند. این کار را همزمان با دوره گرفتاریهای خود انجام دادیم و حالا هدف حزب بایستی این باشد که اکثریت مردم مسلمان را در خودش جای داده و سازماندهی کند تا در آینده بتواند حافظ باشد.
س) برای مسلمانان جهان چه پیامی دارید؟
پیام و انتظار من این است که آنها انقلاب اسلامی ایران را خوب درک کنند؛ چراکه میتوانند خیلی چیزها از این انقلاب یاد بگیرند و بفهمند. ما باید تا رسیدن به هدف مبارزه کنیم و دست بهدست هم بدهیم تا در این قرن اسلام را بهعنوان یک آئین نجاتبخش پیاده کنیم.