مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مجله آینده سازان

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مجله آینده سازان

پیرامون: عوامل پیروزی انقلاب و موانع تداوم انقلاب و ...

  • تهران
  • دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۶۱

س ـ چه عواملی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در 22 بهمن مؤثر بود؟

ج ـ اینکه بخواهیم در یک مصاحبه محدود، همه عوامل پیروزی انقلاب را ذکر کنیم، نشدنی است؛ ولی عوامل مهم و رئوس آن را عرض می‌کنم.

مهمترین عامل مستقیم را، باید حضور نیروهای مردمی به طور گسترده دانست. این مردم عبارت بودند از: کارمندان، کارگرها، بازاریها، روحانیان، دانشجویان، دانش‌آموزان، بی‌سوادها، تحصیل‌کرده‌ها، روستائیان، به طور کلی همه اقشار در میدان بودند. حضور مردم خود نیز عوامل دیگری داشت، می‌توان رهبری امام را مهم ترین عامل برای آمادگی و به جنبش درآمدن مردم بدانیم.روحانیت هم اگرچه تحت رهبری امام بود، ولی با روشنگری هایی که کرد، به عنوان یک عامل مهم برای آمادگی مردم و نگه داشتن مردم در صحنه، مؤثر بود و قبل از همه این ها، باید اسلام را به عنوان عامل اصلی حساب کنیم. یعنی روحیه دینی مردم باعث شد که رهبری امام، قوی و عمیق بشود و همان روحیه باعث شد که روحانیت در بین مردم موقعیت خوبی داشته باشد؛ بنابراین اصلی‌ترین عامل را باید اسلام دانست، بعد رهبری و سپس روحانیت؛ و مجموعه اینها، باعث شد که آن عامل مستقیم و اساسی که دست اندرکار شدن خود مردم در مبارزه بود، به وجود بیاید و البته در هر مرحله که حساب کنیم،در مرحله اوج حرکت مردم، باز هم رهبری لحظه به لحظه امام و حضور روحانیت، پیشاپیش صفوف مردم مهم بود. همچنین شعارهای اسلامی اهمیت خاصی داشت. اینها ضمن اینکه از نظر درجه اهمیت، ترتیبی دارند، می‌بایست همه دست به دست هم می‌دادند، چنانچه دادند.البته عوامل دیگر را هم می‌توان به حساب آورد، منتها آنها بیشتر نقش زمینه را داشتند؛ مانند فساد عمیق دستگاه حاکمه رژیم پهلوی. یعنی اگر ما می‌خواستیم با همه امکانات ذکر شده، بر یک حکومت غیرفاسد تأثیر بگذاریم، میسّر نمی‌شد. چون واقعآ مسؤولان رژیم قبلی فاسد بودند، درنتیجه آسانتر توانستیم مردم را به حرکت دربیاوریم و تأثیر بگذاریم. بنابراین این عامل را به عنوان یک زمینه می‌توانیم بپذیریم. البته در این قیام مردم، جریانهای دیگری نیز وجود داشت. مثلا اعتصاب کارکنان شرکت نفت را باید جزو مهمترین جریانهای مؤثر قلمداد کنیم؛ اعتصاب بازار اهمیت بسیاری داشت؛ اعتصاب کارخانه‌ها و مؤسسات تولیدی بسیار مهم بود. اعتصاب کامیون‌دارها، راه‌آهن و ... هر یک در حد خود اهمیت داشتند. روی‌هم‌رفته اینکه مردم را به عنوان یک عامل اصلی در صحنه داشتیم، برای پیروزی انقلاب سرنوشت‌ساز بود. اما باید بخش بخش آن را جداگانه بررسی کرد و این کار، بررسیی طولانی می‌طلبد. باید به آن زمان برگردیم و ببینیم هر یک از این جریانها چه ضربه‌هایی به پیکره رژیم سابق وارد کردند.با مشکل شروع اعتصابها، دیگر رژیم کاری نمی‌توانست بکند. همچنین تظاهرات مردم، اینکه یکی دو میلیون نفر به خیابانها بیایند و شعار بدهند و از گلوله و شهادت نترسند و به استقبال شهادت بروند، برای رژیم مشکل‌آفرین بود. گذشته از اینها، این دو جریان تأثیر متقابل داشتند؛ یعنی تظاهرات به اعتصابات جان می‌داد و اعتصابات باعث تظاهرات می‌شد. اینکه ما بخواهیم عوامل را ریز تجزیه کنیم و درباره آنها نظر بدهیم، کاری طولانی می‌خواهد و احتیاج به بررسی بیشتر دارد.

س ـ خاطرات مهمی که از روزهای انقلاب دارید، بفرمایید؟

ج ـ لحظه به لحظه آن روزها برای ما خاطره است. مهم‌ترین خاطره مربوط به زمانی است که امام قرار بود، وارد تهران بشوند. شایعات بسیاری پراکنده بودند اینکه بنا است در بین راه به امام صدمه بزنند یا فرودگاه را ببندند یا مأموران امنیتی شاه بیایند و در خیابانها چه بکنند یا در بهشت‌زهرا چه می‌خواهند بکنند و ... برای ما آن روزها بسیار پردلهره بود.البته توکّل به خدا داشتیم و ایمان داشتیم که خداوند، امام و این انقلاب را که با فداکاری مردم دارد به ثمر می‌رسد، حفظ می‌کند. زمانی که به فرودگاه رفته بودیم، لحظه‌شماری می‌کردیم که هواپیما فرود بیاید تا بعد از چهارده سال امام را ببینیم. در این چهارده سال اکثریت مردم و تقریبآ همه آنها که عاشق امام بودند، ایشان را ندیده بودند. البته من دو سه سال پیش از آن، به نجف رفته بودم و ایشان را زیارت کرده بودم. به هر حال لحظات پردلهره و پرهیجانی را سپری کردیم تا امام آمدند، و امیدهایمان همه به ثمر رسید.در آن روز ما به خاطر گرفتاری و مسؤولیتی که برای مدیریت جریانهای آن روزها داشتیم، طبعآ نمی‌توانستیم همه به همراه امام، به بهشت‌زهرا برویم. بنابراین بنده و دوستان دیگر به منزل آقای موسوی‌اردبیلی رفتیم و در بین راه منتظر شدیم. امام به طرف بهشت‌زهرا رفتند تا پس از آن، به مدرسه رفاه بروند. لحظه‌های حسّاسی بود.یک وقت خبردار شدیم که امام از بهشت‌زهرا بیرون آمده‌اند و ازدحام جمعیت مشکلاتی پیش آورده است و امام ناچار شده‌اند با هلیکوپتر برگردند. آن هم خود جریانی داشت که چگونه توانستند هلیکوپتر را در آن شلوغی برسانند. پس از مدّتی دیدیم که ایشان از بهشت‌زهرا بیرون رفتند ولی به مدرسه رفاه نرسیده‌اند. بسیار نگران شدیم چرا که برای مدّتی امام را گم کرده بودیم ولی خوشبختانه خیلی زود نگرانی ما پایان پذیرفت.آقای ناطق نوری که حالا وزیر کشور هستند، فداکاری کرده و امام را از این شلوغیها نجات داده بودند؛ سپس سوار هلیکوپتر شده و همراه امام در یکی از ساختمانهایی که حیاط بزرگی داشت، پیاده شده بودند، و بعد خیلی عادی اتومبیلی تهیه کرده و به طرف منزل یکی از قوم و خویشها رفته بودند. ما مطّلع شدیم که امام آنجا هستند و بسیار خوشحال شدیم که امام را پیدا کردیم. اطّلاع دادند که آقای بهشتی پیش ایشان بروند؛ آقای بهشتی رفتند و امام را زیارت کردند و ما با همه شور و شوق که در دلهایمان داشتیم، و با آن همه انتظار که کشیده بودیم، نمی‌توانستیم کارها را رها کنیم و برویم.من تا روز بعد نتوانستم امام را زیارت کنم و فقط ایشان را در مراسم استقبال در فرودگاه از دور دیده بودم. از این‌گونه خاطره‌ها خیلی دارم. خاطره مهم دیگری که به یاد دارم این بود:زمانی که حکومت نظامی اعلام کردند و امام فرمودند که مردم حکومت نظامی را بشکنند و به خیابانها بیایند در سراسر شهر درگیری‌هایی پیش آمد، به طوری که دائمآ صدای گلوله و انفجار از گوشه و کنار شنیده می‌شد و هر لحظه نیز به ما خبرهایی می‌رسید.شایعات و خبرهای پیاپی همه می‌گفت که امشب ممکن است به مدرسه علوی حمله بشود. و ما همه آنجا جمع بودیم، من خودم خدمت امام رفتم و تقاضا کردم که ایشان امشب در مدرسه نمانند، ولی ایشان نپذیرفتند.ایشان نمی‌خواستند طوری رفتار کنند که دل مردم خالی شود و بسیار عجیب بود که ایشان در یک مدرسه معمولی که نه پناهگاهی داشت و نه در مقابل توپ، بمباران و ... می‌توانست مقاومت بکند، مانده بودند و کارهایشان را انجام می‌دادند و ما هم همه تا آخر شب آنجا می‌ماندیم تا اینکه بعضی از دوستان تشخیص دادند که نباید همه در یک مرکز گرد بیاییم.بنابراین یکی از خانه‌های نزدیک مدرسه که فکر می‌کنم منزل آقای لبّانی بود، را انتخاب کردیم، بنده و آقای بهشتی و آقای خامنه‌ای و آقای باهنر و چند نفر دیگر که یادم نیست، چه کسانی بودند، به آنجا رفتیم تا هم ناظر جریانات اطراف مدرسه باشیم و هم کارهایمان را انجام دهیم. شب عجیب و پرحادثه و پرهیجانی بود؛ از جلوی پنجره اطاق دائمآ خطهایی را که گلوله‌های آتشین بر فضا ترسیم می‌کردند، می‌دیدیم؛ از هر سو گلوله‌ها می‌آمدند.دلهایمان برای قلب انقلاب که در مدرسه علوی بود و همه هم می‌دانستند ایشان آنجا هستند، می‌تپید. به هر حال آن شب برای ما شبی پراضطراب بود و در عین حال پرنشاط و پر امید.

 س ـ اصلی‌ترین موانع را در تداوم انقلاب اسلامی چه می‌دانید؟

ج ـ این انقلاب علیه استبداد بود؛ علیه استعمار، علیه عبودیت در مقابل بیگانگان بود؛ علیه وابستگی، فساد و تباهی داخل کشور بود؛ علیه بی‌دینی و کفر بود و ... و طبعآ همه این جریانها از موانعی بودند که در مقابل انقلاب ایستادند. در درجه اوّل استثمار و استعمار جهانی، زیرا ایران را لقمه چربی می‌دانستند که باید همیشه در دهانشان باشد. آمریکا دشمن اصلی انقلاب ما بود و هنوز هم بعد از چهار سال، در حال توطئه است. این همه برای ما نقشه کشید؛ ابتدا می‌خواست انقلاب را از درون تهی بکند و لیبرالیسم را حاکم بکند که موفّق نشد. کودتای نوژه را راه انداخت، باز هم نشد. حمله نظامی را در طبس به بهانه گروگانها آغاز کرد، که شکست خورد. جنگ با عراق را به ما تحمیل کرد؛ تروریسم را حمایت کرد؛ بایکوت کرد؛ محاصره اقتصادی کرد؛ خلاصه بیکار ننشست. قبل از اینها استبداد یعنی خود نظام بود که ملّت آن را با انقلاب خود از هم پاشید البته بقایای آن هنوز باقی است؛ یعنی کسانی که منافع سرشارشان در بقای آن رژیم بود، همه بر سر راه انقلاب مانع‌تراشی می‌کردند. بی‌دین‌ها، ولگردها، عیاشها، سرمایه‌دارها همه از دشمنان انقلاب بودند.لیبرالها، گروههای چپی که سابقه مبارزه هم داشتند یا مسلمان‌نماهای چپ، همه اینها از موانع پیشرفت انقلاب بودند. و الاَن تروریسم یادگار آنهاست و در این مدت اذیت و آزار بسیاری رساندند؛ ولی مانعی که بتواند انقلاب را متوقف بکند، تا حال نداشته‌ایم. همه اینها، به یک معنا از فروع همان دشمن بزرگ آمریکا بودند. ارتجاع منطقه الاَن از موانع بزرگ پیشرفت ما است. خوشبختانه به خاطر بودن همین موانع، ملّت ما تصمیم گرفت که یکپارچه و محکم‌تر و مصمم‌تر به راه خود ادامه بدهد.

 س ـ انقلاب، دوران پر فراز و نشیبی را گذرانده است؛ موقعیت کنونی انقلاب اسلامی را در جهان چگونه می‌بینید؟

ج ـ به نظر می‌رسد که دشمنان انقلاب همچنان به دشمنی خود ادامه می‌دهند؛ یعنی هیچ یک از دشمنی‌ها که اشاره شد، تا به حال به دوستی بدل نشده است و نمی‌شود که تبدیل شود؛ زیرا آنها طبیعتآ با این انقلاب مخالفند و این انقلاب را در جهت مخالف خود می‌بینند. خوشبختانه آنها دیگر توانی ندارند. لیبرالیسم دستش کوتاه شده، تروریسم سرکوب شده، تجزیه‌طلبها سرکوب شده‌اند و سرمایه‌دارها هم تضعیف شده‌اند. اینها همگی وسیله‌ای بودند برای اجرای اهداف آمریکا، که با هوشیاری ملّت ارزش و توان خود را از دست دادند. حمله عراق به ایران که شاید آخرین امید آمریکا بود، نیز در حال سرکوب شدن است و البته تا حدّی نیز سرکوب شده است و جریان در حال حرکت معکوس است؛ یعنی ما داریم متجاوز را به کیفر می‌رسانیم. مرتجعان منطقه هم می‌خواستند با نیرو دادن و یاری کردن به عراق، ضربه‌ای به ما بزنند، ولی خوشبختانه کاری از دستشان برنیامد.آمریکا با این همه عوامل می‌بایست ضربه‌ای می‌زد که تاکنون الحمدلله این عوامل کارساز نبوده‌اند. آمریکا و اقمارش مانند فرانسه و سایر کشورهایی که با او همکاری می‌کنند و ارتجاع منطقه و صهیونیسم بین‌المللی، همه دست اندرکارند که ضربه‌ای بزنند. خوشبختانه جمهوری اسلامی در روند مبارزه با این موانع، بسیار محکم و استوار برخورد کرده است. مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی‌اش را به خوبی حل شده است. دانشگاهها مدّتی بسته شدند ولی الاَن پس از تصفیه، همه روی پای خود، به کار ادامه می‌دهند.

 

نفت یک حالت تعاون در جامعه‌مان به وجود آورده است. ارز به اندازه لازم داریم؛ وضع کار در مملکت نسبتآ خوب است. البته گرانی و تورّم هم هست که معلول آن عوامل است. منتها ملّت ما چون این مسائل را درک کرده، این سختی‌ها را تحمل می‌کند. روی‌هم‌رفته به نظر می‌رسد وضع نظامی و سیاسی‌مان خوب است؛ در دنیا اعتبار کسب کرده‌ایم. با این حال هنوز دشمن زیاد داریم. عدّه‌ای از آنها شاید قانع شده باشند که دیگر نمی‌شود با ما مبارزه کرد و درصدد تجدید روابط گذشته هستند. ولی یک عدّه هنوز امیدهایی دارند.مجلس و شورای نگهبان ما جا افتاده است؛ دولت تثبیت شده؛ شورای عالی قضائی از عهده کار خود به درآمده؛ مجلس خبرگان تشکیل شده است. همه امور دارد روبه‌راه می‌شود. ارتش تجدید حیات کرده، سپاه پاسداران جای خود را یافته است؛ ژاندارمری، شهربانی همه به انجام وظایف خود مشغولند.جهاد و نهادهای انقلابی فعال هستند؛ وزارتخانه‌ها پر جنب و جوشند؛ و الاَن مملکت ما به رهبری امام که انصافآ همه جا برای ما کارساز بوده، به خوبی به حیات خود ادامه می‌دهد. الاَن دیگر هر کاری متولّی و صاحبی دارد. فکر می‌کنم دیگر طمعهای دشمنان کاهش یافته است و دیگر به فکر این هستند که بیشتر خود را حفظ کنند. اگر جنگ پایان خوبی داشته باشد، وضع بهتر از این خواهد بود. من آینده را خیلی خوب می‌بینم.

 س ـ تشکّل دانش‌آموزان در اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، چه نقشی را می‌تواند در روند انقلاب داشته باشد؟

ج ـ خوب است دانش‌آموزان ارتباطاتی با یکدیگر داشته باشند، و از لحاظ سیاسی پراکنده نباشند تا اگر لازم شد و زمانی حوادثی پیش آمد، بتوانند نقشی ایفا کنند. این‌گونه ارتباطات می‌تواند آنها را بیشتر در خدمت انقلاب بگیرد.انواع و اقسام ارتباطات هم ممکن است و من فکر می‌کنم به هر حال داشتن تشکیلات منظّم یک ارزش است و به هر شکلش مفید است. منتها باید سالم و هدفدار باشد. با هدف صحیح، در خدمت اسلام و انقلاب باشند و از نفوذ افراد ناسالم نیز برحذر باشند.الاَن کسانی هستند که با ایجاد تشکیلات مخالفت می‌کنند و ضدّتشکیلات هستند. می‌خواهند داشتن تشکیلات را ضدّارزش معرفی کنند. اینها یا نمی‌فهمند و یا می‌فهمند و شیطنت می‌کنند. باید این روحیه را از بین برد و از همان کودکی، بچه‌ها به فکر داشتن تشکیلات منظّم و اتحاد و انسجام و تعاون و همکاری باشند.

 س ـ در آخر، اگر پیام و رهنمودی برای دانش‌آموزان دارید، بیان کنید.

ج ـ پیام من به دانش‌آموزان این است که پیش از هر چیز خوب درس بخوانند. می‌دانید که یکی از بدبختیهای ما در رژیم گذشته، این بود که بدرستی درس خوانده نمی‌شد و آدمهای باسواد کم داشتیم. این کمبود را باید جبران کنیم و این یک کار اساسی و مهم است. پایه تحصیلات در مدرسه گذاشته می‌شود؛ دانش‌آموز اگر خوب درس بخواند، در دانشگاه نیز دانشجوی خوبی خواهد شد و بعد هم یک خدمتگزار خوبی برای مملکت خواهد بود. استادی دلسوز یا پزشکی حاذق یا مهندسی کاردان و یا یک تکنسیین خوب خواهد شد. و همه اینها با خوب درس خواندن میسّر است. پیام من به دانش‌آموزان این است که سعی کنند همه مطالبی را که در کتابهایشان نوشته شده، بفهمند، تا بتوانند از آنها سود ببرند. و اگر شما در دوره تحصیلی مفیدی داشته باشید، در آینده وضعتان بسیار خوب خواهد بود.البته از مسائل اجتماعی آگاه باشید، مسائل فوق برنامه داشته باشید؛ به اخبار گوش بدهید؛ از وضع کشور مطلع باشید؛ فعّالیتتان صرفآ دانش‌آموزی نباشد، سیاسی هم باشد؛ مسائل را درک کنید و در مسائل کشور صاحب‌نظر باشید.اگر این سفارشهایی را که کردم، انجام دهید، می‌توانید افراد بسیار خوب و مفیدی برای آینده این کشور باشید. و بدانید که آینده کشور از آن شماست. و ما به وظایف خود عمل می‌کنیم و امیدواریم که راه آینده شما را گشوده باشیم و محیط را برای تحصیل شما سالم کرده باشیم، تا شما بتوانید خوب کار کنید و درس بخوانید. ان شاءاللّه.