مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مجله آینده سازان
پیرامون: تحلیلی از وقایع انقلاب اسلامی تا سومین سالگرد پیروزی انقلاب
س - لطفاً تحلیلی گذرا از آغاز حرکت انقلاب اسلامی تا شکلگیری و پیروزی آن و حرکتهای بعد از دوران تثبیت را بیان فرمائید؟
ج - این جنبنش انقلابی از روزهای اول نام انقلاب را به خود نداشت. چرا که با کارهای خلاف شرع دولت، یک نگاه انتقادی بر همه جا حاکم بود و در این نهضت هم، امام مرکز این انتقادات بودند...
پس از مدتی که جریان آن به یک حرکت عام تبدیل شد، نام نهضت به خود گرفت. سال اول، نهضت، علیرغم انتظار ناظران بینالمللی و امکاناتی که شاه برای سرکوب کردن آن در دست داشت، در پانزده خرداد سال چهل و دو به اوج خود رسید. به نسبت حرکت وسیعی که آن زمان ایجاد شد، نهضت به یک انقلاب کامل تبدیل شد. چرا که جنبش آنقدر وسیع و خونین شده بود که در ماه محرم، مردم برای یک قیام جدی کاملاً آماده شده بودند. بعد از عاشورا، امام بازداشت شدند و احساسات مردم برای نتیجه بخشیدن به اعتراضها بیشتر تهییج شدند و از آنجا که هنوز هم ضربه را نخورده بودند، حتی فکر سرکوبی شدید هم نمیکردند.
رژیم، وقتی سرعت پیشرفت نهضت را دید، وحشت کرد و تصمیم به سرکوبی جدی آن گرفت. سرکوبی، از پانزده خرداد آغاز و تا حرکتهای کوچکتر بعدی ادامه یافت. لذا دیگر آن وسعت و حرکت وسیع دیده نشد؛ اما سبب شد تا انقلاب کمکم به عمق معنای خودش رسید. افراد فرصت طلب و ترسو کنار رفتند و آنها که مصمم و محکم بودند، ماندند. مبارزه آرام آرام در مساجد، مدارس، نوحه خوانیها، اعلامیهها، درگیریها و عزاداریها، راه خودش را ادامه داد. به مرور زمان عدهای از مبارزان سیاسی مأیوس شده به سوی مبارزه نظامی و مسلحانه روی آوردند. حرکتهای کوچک و مسلحانه اسلامی غیراسلامی شروع شدند. مبداء آن هم ترور منصور توسط فداییان اسلام بود. بعد حزب ملل اسلامی و بعد هم مجاهدین خلق پیدا شدند.
وقتی که حرکتهای مسلحانه از سال پنجاه آغاز و تا اوج خشونت رژیم ادامه یافت، محیط مناسبتری برای بقای حکومت ایجاد شد. البته شاه در برابر این ترورها و حرکتهای مسلحانه به مقابله خود، با خشونت مشروعیت داد. طوری که هر روز خشونت او بشتر آشکار میشد. بهدلیل همین خشونتها بود که رژیم پنج ساله اول دهه پنجاه را با آسایش ظاهری گذراند. حرکات سیاسی هم خیلی کم شده بود. شرایط جهانی که عوض شد، در داخل کشور موج مخالفتها دوباره بالا گرفت. ملت مخالفت علنی خود را با شاه اعلام میکرد. رژیم هم خیال میکرد خیلی محکم است، لذا نفت زیاد صادر میکرد. و طبعاً با پول و کار زیاد و خیال استحکام اقتصادی، فضای کلی کشور بازتر شده بود. بنابراین به محض اینکه فضا باز شد، مردم دوباره به صحنه آمدند.
و این بار دیگر رژیم نتوانست جلوی آنها را بگیرد. حکومت به دلیل ولنگاریهای بیش از حد عمالش، دیگر این بارحتی با تشدید کشتارها و خشونتها در تهران، تبریز، قم، اصفهان، شیراز و اکثر شهرهای دیگر نتوانست موج سیل آسای مردم را از بین ببرد. هرجا اعمال خشونت میکرد، مردم شدت بیشتری نشان میدادند و سرانجام موج مردم آماده شهادت و حضور جدی و مداوم رهبری امام انقلاب را به پیروزی رساند. البته باید نسبت به حضور رهبری تأکید کرد، چون در سال چهل و دو به محض دستگیری و تبعید امام، نهضت نافرجام ماند، اما بعد از حضور ایشان در پاریس و ارتباط بیشتر و آزادتر با مردم، بالاخره قوت قلب تازهای برای حرکت قیام سراسری در ملت دمیده شد.
س - نقش دانشآموزان، در ابعاد گوناگون حرکت انقلاب چگونه بوده است؟
ج - دانشآموزان هم در این سالهای اوجگیری قیام نقش سازندهای داشتند. در واقع باید گفت یکی از زمینههای زیربنایی، جهت پیروزی، صحنههای آگاه سازی قیام برای قشر جوان و نوجوان بود. البته اقشار دیگر هم بودند، اما دانشآموزان در راه یادگیری و کسب تجربه بودند. کسب مفاهیمی که در آینده آنها بسیار مؤثر بود. مثلاً روستاییان تازه به شهر آمده بوند، منتها قشر دانشآموز از لحاظ اجتماعی، حساسیت بیشتری داشت. بهاین دلیل، هم دشمنان انقلاب، همین قشر را هدف قرار داده بودند. تلاش میکردند با برنامهریزیهای دقیق و گسترده، مفاهیمی را به خورد آنها بدهند تا در روزگار مناسب بتوانند از خامی و احساساتی بودن این قشر به نفع خودشان سود ببرند. اشتباه آنها اینجا بود که نمیدانستند، جوانان و نوجوانان با مشاهده واقعیتها و تأثیرپذیری فرهنگ دیرین مذهبی خانوادههایشان، انتخاب خود را براساس فطرت پاکشان خواهند کرد. خوشبختانه دیدیم که همین طور شد و در دورههای بحرانی قیام مردمی این دانش آموزان بودند که با انقلاب همراهی کردند.
روزهایی که مردم به خیابان میآمدند، دانشآموزان هم پشت سرشان بودند. محیط مدارس، علیرغم نفوذ زیاد دشمنان، هیچوقت برای آنها تبدیل به صحنه خوبی نشد.
نقش واقعی دانش آموزان را آینده باید ارزیابی کند. امروز بخاطر محیط باز دو، سه ساله اخیر، دانش آموزان از سطح آگاهی بالایی برخوردار شدهاند. ضمن برخوردها و بحثهایی که با دانش آموزان میشود، میزان فهم و درک وسیع آنان نسبت به مسایل مشخص میشود. در بحث هایی که بر چگونگی نیروهای مخالف و موافق مجلس مبتنی بود، بهنظر میرسید برای این قشر، مسائل سیاسی قابل درک است. موضعگیری آنها یک موضعگیری تقریباً آگاهانه است. من فکر میکنم این سطح فکری دانش آموزان در مسیر تبیین فردای انقلاب و اعاده منافع مستضعفین، بر ضد مستکبرین، بسیار سازنده باشد. لازم است دانش آموزان جهت عمق بخشیدن به افکار خود حداکثر تلاششان را داشته باشند. چرا که ثمره واقعی این انقلاب فردا به دست دانش آموزان امروز سپرده خواهد شد.
س - میزان تأثیر شهادت مردان بزرگی چون مطهری، مفتح، بهشتی، رجایی و باهنر و در افزایش رشد چگونه بوده است؟
ج - تعبیر اینکه شهید قلب تاریخ است و خون او تاریخ را بارور خواهد کرد، ریشه در همین تأثیرات شگرفی دارد که به مرور در بطن جامعه شهیدپرور مینشیند. هر چه مردم شخصیت شهدای خود را بیشتر میشناسند، تأثیرپذیرشان بهمراتب بالاتر میرود.
اگر کسی شهید بشود و مردم او را نشناسند، شاید اصلاً به مفهوم شهادت او نرسند. این مفهوم، بیشتر در حوزه سطح کوچکتر جامعه، یعنی خانواده و اطرافیانش مطرح میشود. هراندازه دایره آگاهی مردم نسبت به شهید بیشتر باشد، به همان اندازه نیز مفهوم عمیقتر و تأثیرگذارتر میشود. چنین است که شهیدی نه تنها روی جامعه، بلکه روی جریان تاریخ اثر میگذارد. شما یادتان است آن روزهایی را که انقلاب پیروز شد؟ تیپهای چپ و چب نما چقدر عرض اندام میکردند؛ اما پس از مدتی در تشییع جنازه شهیدانی چون آیتالله شهید مطهری، تمایلات توده عظیم مردم برای همه روشن شد. در حقیقت شهادت چنین شخصیتهایی، جریان چپ و ضد اسلام را عیان کرد. برای انقلاب و اسلام اوجی بود. در قضیه انفجار حزب جمهوری و شهادت هفتادو دوتن، این افشاگری چند برابر شد.
داستان طولانی درگیری ما با بنیصدر، سمپاشیهای فراوان او و عمال دیگر امپریالیسم یا گروههای چپ، مردم را نسبت به جریان آنها، دودل کرده بود. آنها از لحاظ فرهنگی و سیاسی خط امام را میکوبیدند؛ کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب را به حساب خط امام مینوشتند. و تا میتوانستند، خودشان را تأمین کننده آرمانهای انقلاب قلمداد میکردند.
انفجار دفتر مرکزی حزب و کشته شدن کسانی که هیچگونه سابقه بدی نداشتند؛ یا شهادت آقای رجایی که عنصر مقدسی برای جامعه بودند؛ یا شهید باهنر که تمام عمرش در جهت فعالیتهای تبلیغاتی، فرهنگی و دینی بود و دهها میلیون کتاب با امضای ایشان در دست دانشآموزان است، باعث شد که آرمان و هدف اینها در بین مردم توسعه پیدا کند. ببینید در تاریخ شیعه، خون امام حسین (ع) با آن عظمتش به زمین میریزد و امروز در پی آن حماسهها به وقوع میپیوندند. بعد از گذشت پانزده قرن هنوز امام حسین (ع) از دل زمین میجوشد و تاریخ را به مسیر پرالتهابی هدایت میکند. شهادت عناصر مهمی چون بهشتی، رجایی، شخصیتهای مجلس و پاسداران، کلانتری، عباسپور و دیگرانی که شهید شدند، حقایق بسیاری را به مردم میفهماند. خون آنها هم روشنگر حرکت انقلاب، و هم نشان دهنده چهره کثیف معاندان و مخالفان انقلاب بود. این شهادت ها ضمن خسارتهایی که برای انقلاب دارند، راه ما را روشنتر میکنند. ضمن اینکه زبان دشمنان بسیاری بسته ماند، اتحاد مشکلتری هم در خط امام ایجاد شد. متحد شدهایم تا دشمن را بیرون کنیم. همچنین رخدادهای بعدی که هر چند هفته یکبار، شخصیتی را شهید میکنند، این شهادتها ضروریست سرکوب تروریسم را به مردم نشان داد، ما هم راه خود را با قاطعیت ادامه خواهیم داد.