س) انگیزه آغازین حضرتعالی در تنظیم خاطرات چه بود؟ هنگامی که تنظیم خاطرات روزانه را آغاز کردید، چه اندازه برای آن اهمیت تاریخنگارانه قائل بودید؟ آیا فکر میکردید به منابع تاریخانگاری انقلاب تبدیل شود؟
ج) بسم الله الرحمن الرحیم، علاقه به نویسندگی بود. قبل از انقلاب و حتی در زمان اوج مبارزات که در زندان و یا به خاطر شرایط سیاسی متواری بودم، براساس موضوعاتی که برای جامعه احساس نیاز میکردم، مینوشتم.
بعد از پیروزی انقلاب به خاطر مسئولیتهای فراوانی که داشتم، نمیتوانستم روی موضوعی خاص متمرکز شوم، اما جریانات و افرادی که نتوانستند با متن انقلاب هماهنگ شوند، از دید خود به تدوین تاریخ انقلاب پرداختند. ما هم بنیاد تدوین تاریخ را تأسیس کردیم تا به این کار مهم بپردازد. خودم مصاحبههایی درباره گذشته تاریخ انقلاب با مسئولان این بنیاد نمودم که آن مصاحبهها در دو جلد با اسناد منتشر شد. ولی دیدم جای خاطرات روزانه خالی است و با تأخیر شروع به یادداشت کردم. در حین نوشتن انگیزه حفظ تاریخ انقلاب هم در من تقویت شد.
در همان نخستین روزهای پس از شروع نوشتن خاطرات، به این نکته توجه داشتم که مطمئناً این نوشتهها، پایهای برای نگارش تاریخ معاصر در آینده خواهد بود. به همین خاطر در کنار ایجاز، سعی میکردم مسائل و موارد مهم تاریخی از قلم نیفتد.
س) آیا خاطرات شفاهی دیگر سیاستمداران داخلی و خارجی، به طور مشخص خاطرات اسدالله اعلم را مطالعه کردهاید؟ نظرتان درباره سندیت منابع تاریخ شفاهی مانند روزنوشتها چیست؟ آیا نباید آن را با تاریخنگاری مکتوب و انتقادی تکمیل کرد؟
ج) خاطرات اسدالله اعلم را نخوانده بودم و بعدها خواندم. اما خاطرات بعضی از شخصیتهای سیاسی آن زمان و زمان قاجاریه را دیده بودم. بهخصوص زمانی که کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» را مینوشتم، به خاطرات نویسندگان داخلی و خارجی آن زمان مراجعه میکردم. شاید به اهمیت آن اسناد پی برده بودم.
اهمیت تاریخ شفاهی از لحاظ منبع و مأخذ مثل تاریخهای مکتوب و رسمی نیست، اما بهترین سند برای تکمیل تاریخ و روشن شدن زوایای مبهم است. مثلاً در تاریخ ایران چگونگی احداث راهآهن تهران و شمال به صورت چند صفحه آمده که این موضوع در خاطرات شریف امامی که قبل از نخستوزیری کارمند و رئیس راهآهن و در جریان احداث آن بوده، به تفصیل آمده است. پس تاریخ شفاهی که اخیراً در ایران هم مرسوم شده و مسئولان مصاحبه میکنند، میتواند شرحی برای منابع تاریخی باشد. در خاطرات من هم اینگونه است. مثلاً من در خاطرات روزانه، مسائل مهم مربوط به عملیات کربلای پنج و بعضی از مسائل مهم جنگ را نوشتم که این موضوع در مصاحبههای بعدی و همزمان با انتشار مذاکرات قرارگاهی مربوط به آن عملیات به صورت مبسوط آمده است.
س) در خاطرات سالها قبل گفته بودید خاطرات شما دو نسخه دارد. یکی در دسترس دوستان و خانواده و دیگری نسخه اصلی است. دلیل این تفکیک چه بود؟
ج) متأسفانه در بعضی از نقدها دیدم که این مسئله را با استناد به مقدمه خاطرات سال 66 من دلیلی بر ابهام گرفتند، در حالی که من توضیح کاملی دادم و اخیراً هم در یک مصاحبه به این نکته پرداختم. البته من نگفتهام که یکی در دسترس دیگران و یکی نسخه اصلی است.
خاطرات روزانهام را هر شب در یک صفحه تقویم مینویسم، اما مسائل مهمی در کشور هست که هم نوشتن آنها و هم ننوشتن آنها خوب نیست.
به خاطر مسائل امنیتی و مصلحت کلی کشور نمیخواهم در خاطرات روزانهام بنویسم که بعضاً افرادی به آن دسترسی دارند. به همین خاطر اینگونه مسائل را در یک تقویم کوچک که معمولاً همراه من است، مینویسم تا فراموش نشود و هنگام چاپ خاطرات، این دو متن- البته اگر مصلحت کتمان برطرف شده باشد- تلفیق میشوند.
س) در دو جلد اخیر (سالهای 66 و 67) به مسئله ادغام نیروهای مسلح، به خصوص ارتش و سپاه اشاره کردهاید. ظاهراً این مسئله دغدغه شما بوده است. مبانی این ادغام چه بود و چرا محقق نشد؟
ج) پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شورای انقلاب برای حفظ روند امور در کشور پیشنهاد شد که مانند انقلابهای کمونیستی همه سازمانهای باقیمانده از رژیم پهلوی را منحل کنیم و به جای آن با حضور نیروهای انقلابی نهادهای جدیدی تشکیل دهیم. این کار با روحیه اسلامی ما و مبانی انقلاب سازگار نبود. به خصوص که بدنه ساختارهای گذشته همراه انقلاب بودند.
چون ما که نمیخواستیم اعضای نهادهای زمان رژیم پهلوی را به اردوگاههای کار اجباری بفرستیم. میدانستیم بدنه نهادها با انقلاب بودند. اما با توجه به احتمال وجود بقایای رژیم سابق نمیتوانستیم اطمینان کنیم. به همین خاطر در کنار نهادهای مهم موجود، نهادهای انقلابی مثل کمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و غیره تشکیل شد.
بعدها که انقلاب تثبیت شد و در زمان جنگ، متوجه شدیم که وجود نهادهای موازی، روند امور را کند میکند. اینکه من دغدغه داشتم و در خاطرات من آمده، بیشتر به خاطر مسئولیتم در جنگ بوده، وگرنه در جلسات سران هم وقتی بحث میکردیم، اعضا همین نظر را داشتند. البته امام (ره) در حکم جانشینی فرماندهی کل قوای اینجانب هم خواسته بودند که سازمانهای موازی را ادغام کنیم.
این ادغام در نیروهای انتظامی محقق شد و در نیروهای نظامی هم چون فرماندهی کل قوا اول با امام و بعدها با آیتالله خامنهای بود، تصمیم و اجرای آن در حوزه اختیارات و وظایف رهبری میباشد.
س) اختلافهای سپاه و ارتش در پیشبرد نظامی جنگ بر سر چه بود؟
ج) اختلافات ارتش و سپاه بیشتر در شیوه جنگیدن بود. مثلاً ارتش براساس تعالیم نظامی بر جنگ کلاسیک اصرار میکرد و برای استقرار نیروهایش در یک منطقه همه عوامل طبیعی، نظامی و تدارکاتی را درنظر میگرفت، اما سپاه با روحیات انقلابی بر اصل غافلگیری اصرار میکرد. اگر تاریخ دفاع مقدس را ببینید، هر جا که سپاه عملیات میکرد، براساس اصل غافلگیری بود و هر جا ارتش وارد میشد، براساس مطالعات کلاسیک بود. البته هر دو نیرو با اخلاص و با انگیزه میجنگیدند.
این اختلافات کم کم در سطح فرماندهان عالی ارتش و سپاه مطرح شد و شما نمود آن را در خاطرات من میبینید.
س) با توجه به این که شما در سال 67 برای جانشینی فرمانده کل قوا انتخاب شدید و قطعنامه 598 پذیرفته شد، آیا تصدی این مقام از سوی جنابعالی برای اهتمام به این کار بود؟
ج) به این نکته توجه داشته باشید که اولین حکم امام (ره) به من برای فرماندهی جنگ در جهت حلّ اختلاف فرماندهان سپاه و ارتش در سال 62 صادر شد که در آن حکم، بر وحدت فرماندهی جنگ برای ادامه عملیات تصریح شده است. در همان سال وقتی برای خداحافظی خدمت امام رسیدم که به مناطق جنگی بروم، سیاست کلی خودم را مبنی بر تصرف جایی مهم از خاک عراق مطرح کردم و گفتم باید جایی را بگیریم که عراق بدون آن منطقه تحت فشار باشد و بالاجبار خواستههای ما را قبول کند. البته امام در پاسخ من فقط تبسّم کردند و جواب مثبت و منفی ندادند. در قرارگاه هم در جمع فرماندهان همین حرف را پیش از شروع عملیات خیبر گفتم. چون اگر عملیات خیبر به همه اهداف خود میرسید، همان نقطه موردنظر از خاک عراق به دست میآمد.
بعدها که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفت، اختلافات سپاه و ارتش و مسائل اقتصادی، حرکتهای تهاجمی ما را تحتالشعاع قرار داد.
اول من و آیتالله خامنهای مطرح شدیم که ایشان مرا به امام پیشنهاد دادند و امام هم با این استدلال که تو رئیس مجلس هستی و دو نائب داری و در غیبت تو میتوانند کارها را بکنند، به من محوّل کردند.
اینکه انتخاب من برای پایان جنگ بوده، از تحلیلهای اشتباه بعضیهاست. پس از فرماندهی من و تغییر و تحولات سیاسی منطقه و اوضاع اقتصادی ایران و وضعیت نفت و بالاتر از همه چراغ سبز قدرتهای غربی به صدام برای ارتکاب هر نوع جنایت در ایران، کمکم به این نتیجه رسیدیم که ادامه جنگ به صلاح نیست.
س) سال 67 از مهمترین سالهای حیات نظام به شمار میرود. از جمله زمینههای بازنگری قانون اساسی که در سال 68 به تصویب رسید. زمینههای این بحث از چه زمانی شروع شد و چرا در خاطرات شما ردّ چندانی از آن نیست؟
ج) اینکه چرا در خاطرات من ردّی از مباحث تغییر قانون اساسی نیست، به خاطر این است که مطرح نمیشد. پس از پایان جنگ که امام، اول دستور تدوین سیاستهای کلی سازندگی را صادر کردند، به این نتیجه رسیدیم که باید رویکردهای قانونی هم در جهت این سیاستها باشد. البته باید به این نکته توجه داشت که ما قانون اساسی را در کمترین فاصله زمانی پس از پیروزی نوشتیم و در طول 10 سال، تجربیاتی به دست آوردیم که عقل و منطق هم حکم میکرد آن تجربیات را در قانون بیاوریم.
البته کمی قبل از آن من در نامهای به حضرت امام چند موضوع را برای ایشان نوشتم و گفتم که اگر این موضوعات در زمان شما حل نشود، شاید پس از شما جامعه دچار مشکل شود. یکی از آن موارد بازنگری قانون اساسی بود.
امام هم در یک حکم صریح، هم اعضای شورای بازنگری و هم موارد مورد اصلاح را معین فرمودند و این موضوعات بعدها توسط آیتالله خامنهای هم تکمیل شد.
س) حضرتعالی قبل از انقلاب اسلامی نویسنده کتابها و مقالات بسیاری بودید، از جمله نویسنده مجله مکتب تشیع و کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار یا مترجم کتابی درباره قیام فلسطین. آیا درصدد تجدید چاپ این آثار ارزشمند تاریخ و سیاسی نیستید؟ آیا تألیف جدیدی در راه نیست؟
ج) این کتابها تاکنون دهها بار تجدید چاپ شدهاند. درباره کتابهای جدید، پس از تکمیل فرهنگ قرآن که از زمان زندان شروع کرده بودم و کتاب تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن منتشر شد. پس از آن انشاءالله دائرهالمعارف قرآن و همچنین تفسیر موضوعی هم منتشر میشود. در کنار این کارهای قرآنی، چند مقاله هم نوشتم که آخرین آنها روشنفکری دینی و آزاداندیشی اسلامی است که در نشریه حوزه چاپ شده است.
س) آیا حضرتعالی قصد ندارید علاوه بر کارنامه روزانه، کتاب خاطرات هم منتشر کنید؟
ج) به آن صورت که مثلاً خاطراتم را بنویسم، نیست. ولی معمولاً دیدگاهها و خاطرات گذشته و حالم را در قالب مصاحبهها و سخنرانیها میگویم که همه آنها فعلاً مدون میشود و بعضاً به شکل کتاب چاپ میشود.
مثلاً برای تکمیل کتاب سرگذشت فلسطین، کتاب جدیدی براساس مجموعه مصاحبهها و سخنرانیها که متناسب با تغییر و تحولات سیاسی فلسطین انجام دادم، چاپ شده است. کتابی هم در خصوص مجمع تشخیص و فلسفه ایجاد و برنامهها و فعالیتهای آن چاپ شده که آن هم براساس سخنرانیها و مصاحبههاست.
البته دفتر نشر معارف انقلاب طرحی دارد که با استفاده از محتویات خاطرات، کتابهای مستقل موضوعی برای انتشار تهیه کند که به صورت تاریخ تحلیلی خواهد بود.
در خصوص جنگ تحمیلی که مهمترین حادثه تاریخی برای انقلاب اسلامی است، در طول سالها، یعنی از سال 59 تاکنون در مصاحبهها، سخنرانیها، خطبههای نماز جمعه، بیانیهها و پیامها همه مسائل را گفتم که آن هم در حال تدوین است.
در سال 89 نظرات سیاسی خود را برای اتفاقات تاریخی در قالب دیدگاه نوشته بودم که به تناوب در رسانهها چاپ شده و انشاءالله آن را هم در قالب یک مجموعه مستقل چاپ میکنم.
اخیراً هم مصاحبههایی با گروههای علمی و پژوهشی حوزه علمیه قم و دبیرخانه مجمع انجام دادم که آن هم با عنوان «فقه المصلحه» و در قالب مقاله چاپ خواهد شد.
البته دلم میخواهد با فراغت بال به تنظیم آثار پراکندهام بپردازم که با توجه به تناسب وقت، انجام میدهم و انشاءالله بتوانم همه آنها را تکمیل کنم.