س ) درباره قیام 15خرداد و نقش روحانیت در شکلگیری انقلاب اسلامی، مطالبی را بیان بفرمایید.
ج) زمینههای ۱۵ خرداد را باید در عوامل زیادی جستجو کرد و اگر بخواهیم مفصلاً درباره آن صحبت کنیم، احتیاج به بررسیهای گستردهای دارد. بهطورکلی، اولین زمینه قابلتوجه، مسئله فساد در دستگاه حاکم و نارضایتی شدیدی بود که مردم از رژیم پهلوی داشتند. بعد از کودتای 28 مرداد رفتهرفته رژیم بهطرف خفقان رفت و فعالیت ساواک را گستردهتر کرد. همچنین نفوذ آمریکا را هرچه بیشتر به نمایش گذاشت؛ اما کسی نبود که از این فسادها انتقاد بکند و یا اینکه این نارضایتیها به نحو احسن بهرهگیری کند.
نهضت روحانیت در سال 41 از این زمینه بهعنوان یک عامل محرک قوی استفاده کرد. البته روحانیت در این زمان حتی پیش از 15 خرداد - اتفاقنظر داشت؛ اما رهبری حرکت با امام بود. رهبری امام با رهبری خود موفّق شد که روحانیت را یکپارچه کرده و مردم را پشت سر آنها به حرکت درآورد.
البته رژیم با همه فسادی که داشت هنوز تجربهای هجوم مستقیم نسبت به مسلمان طبعاً رژیم، خشونت و سبعیّت خود را نشان داد و احساسات مذهبی را بهعنوان طرفداری از مذهب تهییج کرد؛ یعنی درواقع همان موضع ضد مذهبی رژیم که از قبل بر عامه مردم آشکارنشده بود و فقط خواص از آن اطلاع داشتند.
این حالت در همگانیتر شدن نهضت تأثیر زیادی داشت. رژیم چند بار اعمال خشونتهای بارزی متوسل شد که بسیار تحریککننده بود و خوب هم از آنها استفاده شد. یکی از این اعمال خشونتها حمله به مدرسه فیضیه در آغاز سال 42 بود که در بین مردم تقدّس داشت؛ آنهم در روز شهادت امام صادق (ع) که افکار مردم دارای هیجان بود و همچنین مصادف شدن این واقعه با روز بعد از عید نوروز که مسافران مذهبی بسیاری در قم جمع بودند.
از طرف دیگر، درگذشته نزدیک، کسی به خاطر نداشت که اینچنین به روحانیت حمله و بیحرمتی شود. امام از این فاجعه خیلی خوب استفاده کرد و بهرهگیری بهموقع ایشان از جنایت رژیم یک عامل مهم بود.
حادثه تحریککننده دوم، روز 21 فروردین همان سال بود که رژیم به حوزهها حمله کرد و جمع زیادی از طلاب و ازجمله خود من را که معاف بودیم برای خدمت سربازی دستگیر کرد. این، نوعی هتک حرمت روحانیت بود و درواقع ماهیت رژیم را افشا کرد. در همین فاصله، از بعد از رفراندوم 6 بهمن درگیری شدیدی آغازشده بود که به خشونت کشیده شد. روحانیت دست به افشاگری زد و امام و سایر علما اعلامیه دادند؛ بهگونهای که تا محرم آن سال، قضیه به اوج خود رسید. مذهبیها در تهران با نوعی سازماندهی نیمه تشکیلاتی موفق شدند نیروهایی را برای ایجاد یک انقلاب متمرکز کنند. درواقع محرم آن سال را باید خیلی مهّم تلقی کرد؛ چون تمام تریبونهای سراسر ایران در این فاصله، با بهرهگیری از زمینههای فوق، صریحاً مردم را علیه رژیم میشوراندند.
ضربه آخر، سخنرانی امام در روز عاشورا بود که تمام پردهها را درید و خانواده پهلوی را سخت مورد حمله قرار داد. در مقابل، اشتباه بزرگ رژیم این بود که امام را بازداشت کرد. درنتیجه، مردمی که به هیجان آمده بودند، به دنبال بروز سوء عملکردهای رژیم و تلفیق آن با احساسات مذهبی مربوط به محرم و همچنین، بازداشت امام بهکل یکپارچه به حرکت درآمدند و قیام 15 خرداد شکل گرفت.
البته رژیم، بهواسطه آمادگی قبلی که داشت، خیلی خشن برخورد کرد و مردم را به رگبار بست. مردمی که تابهحال خشونتی به این شکل ندیده بودند. این خشونت بیسابقه رژیم بهعلاوه بازداشتهای وسیع روحانیت و سران مبارزه، موقتاً از شور نهضت کاست، اما درواقع تبدیل به آتش زیر خاکستر گشت و کینه مردم زیادتر از قبل شد. این مسائل باعث شد که مردم واقعبینتر و روشنتر شده و کارها را با سازماندهی بیشتری انجام دهند. البته عدهای که هیجانزدهتر بودند کنار رفتند، اما نیروهای اصلی، در ابعاد و زمینههای مختلف سیاسی، فرهنگی و کمی هم نظامی، به مبارزه ادامه دادند.
این موضعگیری مردم در مقابل رژیم تا زمان پیروزی انقلاب ادامه داشت. مساجد، حسینیهها و مراسم مذهبی مختلف، همه سنگری برای مبارزه با رژیم در تمام مدّت این 15 سال بودند. درواقع از سال 42 تا 57 ، هیچوقت پیش نیامد که مسلمانان حالت سازشکاری و صلح با رژیم را پذیرند؛ بهعبارتدیگر، آنها یا قهر بودند، یا سکوت کردند و یا اینکه در جریان مبارزه قرار داشتند. البته در این مدت، رهبری اصلی نهضت با امام بود؛ چه در تبعید و چه در زندان. امام، همکاران اصلی نیز داشتند؛ از قبیل مدرسین قم، روحانیت متعهد و مبارز، نیروهای مذهبی بازاری، دانشگاهی، ادارات و سازمانهای کوچک مخفی و نیمه مخفی دیگر. بعضی از این همکاران، مستقل از امام و بعضی دیگر تحت رهبری امام عمل میکردند.