س - طی دیدار با هیأت میانجی برای خاتمه جنگ تحمیلی، به چه نتایجی رسیدید؟
مسایل فراوانی مطرح شد که بینتیجه نبود؛ اما بهرحال مسایل زیادی هم باقی ماند. همانطور که ملاحظه کردید، مدت پنج ساعت مذاکره کردیم. یکی دو ساعت از این مدت جلسه عمومی داشتیم. بعد آنها گفتند: »ما مطالبی داریم که میخواهیم در جلسه خصوصی بگوئیم«. موافقت کردیم تا جلسه خصوصی تشکیل شود.
در جلسه خصوصی هم بیش از دو ساعت، مذاکره بطول انجامید. بیشتر حرفها به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه ردوبدل میشد.
بهرحال مذاکرات فشرده و شتاب زدهای بود. اگرچه هنوز حرفهای زیادی باقی مانده؛ اما حرفهای گفته شده زیادی بینتیجه نماند. ادامه بحث را به جلسات بعد موکول کردیم.
در جلسه خصوصی، ما نکات زیادی را کشف کردیم. خوشبختانه صریح و بیپرده بحث کردیم. حرفهای صدام را برای ما عیناً نقل کردند. برای همین دانستیم که صدام خواهان صلح نیست. حزب بعث هستی خود را در گروی نتیجه این جنگ میبیند. با اینکه بهاین نتیجه رسیده که در جنگ امتیازی بهدست نمیآورد، اما تلاش میکند تا بلکه چیزی بهعنوان امتیاز بگیرد. صدام اگر از این جنگ امتیازی بهدست نیاورد، هیچ وسیلهای برای توجه مردم عراق در دست ندارد. مثلاً در صحبتهایش گفته، ایران در قرارداد الجزایر بهعراق در مرزهای زمینی امتیاز داده است. یا اینکه عراق پذیرفته که درباره شطالعرب مذاکره بکند، یا مثلاً مطرح کرده آتشبس را قبول میکنیم؛ اما پیش از اینکه نیروها بیرون بروند باید مذاکره بشود، و خلاصه از این قبیل ادعاها. البته هیأت میانجی این حرفها را قبول نداشت. اول آتشبس، بعد خروج نیروها و در آخر مذاکره انجام بگیرد. ما و هیأت میانجی بهاین نتیجه رسیدیم، عراق بدون فشار حاضر بهتسلیم نیست.
س - سکوت آقای سکوتوره را در این جلسات، چطور ارزیابی میکنید؟
ج - شاید فشار از دید ما و آنها دو جور باشد. ما معتقدیم این فشار را باید از کشورهای خواهان صلح به صدام بیاورند. بجای اینکه بهعراق کمک کنند، بهاو فشار بیاورند. فشار ما، همین کاری است که رزمندگان در جبههها میکنند. فشار نظامی را ما میآوریم، فشار سیاسی و اقتصادی را دیگران بیاورند.
خوشبختانه اینها به همان نتیجهای که ما رسیدهایم، رسیدهاند. ضمن اینکه در صحبتهاشان هیچ اعتراضی بهخواستههای ما نداشتند، از ما میخواستند که گذشت کنیم. بعضی دیگر میگفتند شما بهحق میگوئید عراق باید بیرون برود، خسارت بپردازد و مجازات شود. اینکه آوارگان عراقی باید به شهر و کشورشان برگردند. همه را میپذیرفتند؛ ولی میگفتند: که »ما دادگاه نیستیم که بخواهیم قضاوت کنیم و حق را به حقدار بدهیم، ما میانجی هستیم و میخواهیم دوطرف متخاصم را بههم نزدیک کنیم.« میگفتند: »اگر شما امتیاز بدهید، عراق هم امتیاز میدهد.« ما بشدت رد کردیم. گفتیم ما جنگ را شخصی نمیدانیم که بخواهیم امتیاز بدهیم. بطورکلی هم در سطح جهانی، و هم در سطح منطقه، صحیح نیست که بهمتجاوز امتیاز داده شود. بهعلاوه ما لازم میدانیم که متجاوز حتماً تنبیه بشود. خلاصه تا حدی با توضیحات ما قانع شدند. گفتند عراق میگوید، ما در دوران ضعف به قرارداد الجزایر تن دادیم. ما گفتیم اصلاً چنین نبوده، اتفاقاً در آن زمان، شاه تحت فشار مبارزات داخلی بود. امام در آن زمان نجف بودند. رادیوهای بغداد علیه ایران فشار میآوردند. شاه در زمین بهعراق امتیاز داد، برای اینکه بهآن صلح نیاز داشت. همان امتیاز باعث شد انقلاب، چند سال به تأخیر بیفتد. روی هم رفته، همان طور که در اول صحبتم گفتم، ما بهاین نتیجه رسیدیم که برای عراق گرفتن هرگونه امتیازی حیاتی است. اگر بدون امتیاز از مرزها برگردد خطر سقوط، دولت بعث را تهدید میکند. واسطهها هم بهاین نتیجه رسیدند که اگر قرار است از ما چیزی بخواهند، صرفاً باید از ما گذشت را بخواهند. ما هم چیزی برای گذشت نداشتیم. در عین حال گفتیم که میتوانند مذاکرات را ادامه بدهند. قرار شد آقایان میانجی حرفهای ما را برای طرح بهکنفرانس اسلامی ببرند. و اگر در زمینه حرفهای ما مطلبی گفته شد، برگردند یا پیغام بدهند.
س - لطفاً نکات مهم در مذاکرات فوق را برای ما بفرمایید.
ج - همان طور که گفتم، اولین نکته، عقیده مشترک ما و هیأت میانجی در مورد اعمال فشار به عراق بود.
دوم اینکه هیأت میانجی، معتقد بودند ما نباید به هیچوجه قبل از خروج نیروهای متجاوز، حاضر مذاکره با عراق بشویم. خروج عراق حتی بیش از مذاکره را حق میدانستند و در مورد خسارت هیچ پیشنهاد مشخصی ندادند. برگشتن آوارگان عراقی به خاک عراق هم، اصلاً مورد اشاره قرار نگرفت. پیشنهاد میکردند ما برای شطالعرب، حاضر به مذاکره با عراق بشویم.
در واقع بیشتر از اینکه بخواهند قضاوتی بکنند، خواست عراق را مطرح میکردند. همچنین از ما میخواستند از موضع خودمان بگذریم.
س - با توجه به مذاکرات اخیر، سرنوشت جنگ را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج - ما از همان روز اول جنگ اعلام کردیم راه کشور ما به روی هر کسی که میخواهد حرف ما رابشنود، باز است. هر هیأتی که برای مذاکره بخواهد بیاید، ما حرفی جز حرف حق نداریم. میگوییم دنیا تسلیم این تبلیغات عوامفریبانه صدام نشود که او صلحطلب است و ما جنگطلب. هرکس تا بهحال اینجا آمده از اینکه ما چیز زیادی نمیخواهیم قانع شده است. آقایان حسننیت داشتند و واقعاً برای خاتمه جنگ تلاش میکردند. منتها اشتباهشان این است که گذشت را از مظلوم توقع دارند. اگر بپذیرند که باید به عراق فشار وارد شود، باید اقدام جدی بهعمل آوریم.
س - آیا ما میتوانیم سرنوشت جنگ را هر چه زودتر در جبههها معین بکنیم؟
ج - در مورد جنگ، نظر من این است که ما میتوانیم حقمان را با قدرت بگیریم. همین مقدار هم که دنیا تا حدی قانع شده، بخاطر پیشرفتهایی است که ما در جبههها داشتهایم. من فکر میکنم رزمندگان ما در جبهه و پشت جبهه، بیش از هر چیز، باید متکی بهقدرت و نیروی خودشان باشند. دنیا امروز طرفدار مظلوم نیست، بلکه با تئوری قدرت حرکت میکند. البته بخشی از ملتها طرفدار مظلوماند، اما جریان کلی حرکت دولتها اینطور نیست. من در همین جا اعلام میکنم نیروهای رزمنده ما در جبههها باید با پیروزیهایی که به دست میآورند، صدام را وادار به تسلیم کنند. بنظر میرسد راهی غیر از این وجود ندارد. ضمن اینکه هیأتهای صلح، سازمان ملل، کنفرانس غیرمتعهدها، کنفرانس اسلامی، گروهها و شخصیتها و خلاصه همه آنها که خواستار صلح ما هستند، در این راه حرکت میکنند، ما از پذیرش حرف حق هم، ترسی نداریم.