مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه کیهان

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه کیهان

پیرامون: سالهای رنج و درد تا روزهای توفانی انقلاب

  • تهران-مجلس شورای اسلامی
  • دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۶۰

س - نام شما با انقلاب اسلامی عجین بوده، و از دیرباز شما را بعنوان چهره‏ای آگاه، مبارز و فداکار، که همواره در خط رهبری حرکت کرده‏اید، دیده و شناخته‏ایم. پس از انقلاب هم از نقش مؤثر شما در شورای انقلاب و ریاست مجلس شورای اسلامی، و نیز امامت جمعه تهران آگاه بوده‏ایم؛ اما این آگاهی هیچگاه نتوانسته است بدرستی تصویری پر نکته از گذشته دور شما بدست دهد. می‏خواستیم که از زبان خودتان، سابقه مبارزاتی شما را بعنوان یک چهره مؤثر و مبارز بشنویم.

ج - من خوشبختانه موفق شدم در مصاحبه‏هایی که با سردبیر مجله عروةالوثقی و مجله کودکان حزب جمهوری اسلامی داشتم، هشت ساعت درباره تاریخچه زندگی خودم، که در حقیقت تاریخچه مبارزات 30 تا 35 ساله گذشته است، سخن بگویم. مصاحبه بسیار مفصلی است. اما برای اینکه به سئوال شما هم پاسخ داده باشم، خلاصه‏ای از آن را عرض می‏کنم.

من از یک خانواده کشاورز بودم، در روستای دورافتاده‏ای از کویر رفسنجان. تا چهارده سالگی آنجا زندگی می‏کردم. علاوه بر کار مدرسه اکثر وقتم را صرف کمک به پدرم در امور کشاورزی، دامداری و اداره خانه می‏کردم. از چهارده سالگی به قم آمدم. در سال 1327 وقتی آمدم به قم، یک جوان روستایی ساده بودم. زمان حساسی بود. اوج مبارزات جبهه ملی برای ملی کردن صنعت نفت، اوج شور و حرکت فدائیان اسلام و اوج شهرت آیت‏ا... کاشانی بود. حوزه علمیه هم در زمان آیت‏ا... بروجردی، در حال شکل‏گیری بود. وقتی وارد قم شدم، با ذهن خالی در میان این امواج سیاسی قرار گرفتم. حماسه‏ای که آن‏روز وجود داشت بیشتر حول و حوش وجود نواب صفوی، فدائیان اسلام و آیت‏ا... کاشانی و دکتر مصدق می‏گشت. البته برای من، فدائیان اسلام و آیت‏ا... کاشانی بیشتر جاذبه داشتند. چون سخت متعبد و متشرع بودم. علاقه ما به روحانیت از پدرم شروع می‏شد، طوری که خودش لباس روحانیت می‏پوشید. خود من هم بیشتر تحت این جاذبه بودم. خوشبختانه اولین بخش از زندگی شهری من با چیزهایی مواجه بود که سخت علاقه‏مند به‏دنیای سیاست و مذهب شدم. یعنی اسلام و سیاست، در وجود من شکل گرفت. این حالت در وجود من مؤثر بوده و همیشه تحت تأثیر آن هستم.

بعد از سقوط دکتر مصدق و آمدن دیکتاتوری مجدد شاه، موقعیت آرام حوزه علمیه دست نخورد. حوزه محیط مناسبی بود برای تحصیل و تحقیق و مسایلی این چنین و ما نیز با روحیه‏ای آرام درس می‏خواندیم. دومین خوشبختی من در حوزه که تأثیر زیادی در جریان زندگی من گذاشت، همسایگی با امام بود. در خانه‏ای زندگی می‏کردم روبروی منزل امام. وقتی که به‏درس خارج رسیدم، با علاقه‏ای که به‏امام پیدا کرده بودم، تلاش می‏کردم در مسیر منزل تا مدرسه در خدمت ایشان باشم. برنامه‏ام را طوری تنظیم می‏کردم که به‏وقت ایشان بخورد. در مسیر سئوالاتی می‏کردم، چیزهایی می‏پرسیدم و سخت تحت تأثیر شخصیت ایشان بودم. بعد به‏درس ایشان رفتم، و از آن موقع امام برای من سازنده بود.

از سال سی وشش می‏خواستم فعالیت‏های اجتماعی دینی را شروع کنم. در این فاصله، ماههای محرم و صفر و تابستانها، اغلب منبر می‏رفتم و سخنرانی می‏کردم. در قم با آقای دکتر باهنر و بعضی از دوستان دیگر نشریه‏ای به‏نام »مکتب تشیع« راه انداخته بودیم. مکتب تشیع نشریه‏ای تحقیقی، دینی بود، با کادری نیرومند که اغلب نویسندگان قوی کشور با ما همکاری می‏کردند. به‏این وسیله یک مقدار عمیق‏تر وارد جریانها شدیم. ورود دقیق به مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، برای ما، با کار فرهنگی انتشاراتی همراه شد. مطالعات متفرقه خارج از درس هم داشتم. اواخر دهه چهل درگیریهای روحانیت با رژیم به‏رهبری امام شروع شد. این حرکت، یک نقطه عطفی در تاریخ بود. من و بعضی از دوستانم با آن محتوای وجودی که داشتیم، به‏طور طبیعی، ضمن نزدیکی و مؤانست با امام، خیلی جدی در مبارزات، وارد عمل شدیم. بعد از تبعید امام هم، ما پیگیر مبارزات بودیم. تقریباً سرلوحه هستی مرا، مبارزات دینی تشکیل می‏داد. دوره اول زندگی، با تحصیل و تحقیق آرام گذشت. دوره دوم، بعد از تأثیر شخصیت جدی امام در وجود ما، تحصیل و تحقیق، هماهنگ با مبارزه بود.

س - ما و خوانندگان روزنامه مایلیم با توجه به آنچه درباره ارتباط نزدیک خودتان با امام بیان کردید، در مورد خصایل شخص امام، صحبت بفرمائید

ج - البته در مورد این مسأله خیلی چیزها باید گفت. شاید تمام وقت مصاحبه را بگیرد؛ ولی آن نکاتی که برای من برجستگی دارد بیان خواهم کرد. امام با همه معلومات و عمق اطلاعاتشان در مورد خدا و دین و شرع، سخت متواضع و متعبد هستند. این خیلی مهم است. می‏دانید که برخی از فلاسفه، عرفا و شخصیت‏های علمی، گاهی ضمن اجتهاد و اظهارنظرهایی که دارند، شخصیت‏شان با تعبد سازگار نیست. دینی که چهارده قرن سابقه دارد، برخی از مسایلش در روایات و احادیث آمده‏اند که خیلی مهم هستند. کسی که در اوج این معلومات باشد، با همه تواضعش در میان همقطاران خودش، متمایز است.

این اندازه تواضع، ایمان فوق‏العاده قوی می‏خواهد. ایشان سخت معتقد به‏آخرت هستند، طوری که گویی خودش را همیشه در محضر محاسبه خدا می‏بیند. این مسأله در زندگی انسان اهمیت دارد. ویژگی دیگر امام، شخصیت محکم و تغییرناپذیر ایشان است. من من تابحال، در طول سی و پنج سالی که با ایشان از نزدیک آشنا هستم، ندیده‏ام حتی یکبار در مقابل حق تزلزل کنند. این مسأله شاید گفتنش آسان باشد، اما بسیار سخت است. چون در زندگی انسان، رودربایستی‏ها، عاطفه‏ها، محبت‏ها و ملاحظات سیاسی و اجتماعی و غیره پیش می‏آید که امکان دارد انسان، کمی از حق عدول کند. اما من در ایشان ندیدم.

برای اقامه حق، سمج و محکم هستند، و به هیچ قیمتی حاضر نیستند تخفیف بدهند. آن وقت، علیرغم اینها، شخصیت اسلامی ایشان آن چنان معتدل است که ما افراط و تفریط در ایشان ندیده‏ایم. گاهی انسان ممکن است، خشک باشد. گاهی ممکن است مسامحه کار باشد. گاهی هم ممکن است در راه مبارزه برای ارتباطهای اجتماعی سست بشود، یا مثلاً عواطفش تنزلزل کند؛ اما ایشان این طور نیستند. همواره خودشان را حفظ کرده‏اند. همیشه در عین گرفتاریهای مبارزه، نماز شب را فراموش نکرده‏اند. یعنی عبادت را در کنار سیاست سبک نگرفته‏اند. نماز اول وقت را همواره مراعات می‏کنند. به خواندن قرآن و دعا مقید هستند.

در قم که تشریف داشتند، اوقات معینی برای زیارت به حرم حضرت معصومه می‏آمدند. البته در نجف هم برنامه معینی برای زیارت داشتند یک آدم منظم و مرتب در زندگی، به یک مرتاض که زهد افراطی او را از زندگی دنیا، عقب نگه بدارد. نه آن چنان متوجه دنیا هستند و نه آن‏چنان محو آخرت، اعتدال شرعی را در هر دو مراعات می‏کنند. نمونه انسانی که قرآن می‏خواهد. آدم، در چهره ایشان قاطعیت را که از ویژگیهای خاص امام است، همواره می‏بیند. این مورد را در کمتر کسی تاکنون برخورد کرده‏ایم. مهمتر از همه، در این مقطع تاریخی، امام در مقام رهبر، همیشه به موقع تصمیم گرفته‏اند. می‏دانید اگر رهبری، تصمیمی را یک مقدار زودتر یا دیرتر بگیرد، ممکن است فرصت از دست برود. ما تابه حال ندیده‏ایم، تصمیم بی‏موقع گرفته باشند. گاهی اوقات، در همان وقت متوجه نشده‏ایم؛ اما بعد از گذشت یک مدتی، دیدیم که به موقع تصمیم‏گیری کرده‏اند.

پیش‏بینی حوادث خیلی مهم است. رهبری که بتواند با تجزیه و تحلیل، در زمان حال نسبت به گذشته و آینده، عوامل را در نظر بگیرد، بی‏نظیر است. ایشان طبق روال امروز، متخصص جامعه‏شناسی، تاریخ یا روانشناسی نیستند، اما عملکردشان مورخین و جامعه شناسان و روانشناسان را انگشت به دهان گذاشته است.

س - نقش رهبری را در شکل‏گیری و پیروزی انقلاب چگونه تبیین می‏کنید و حضور گسترده نیروهای مردمی در نهضت را که عامل مؤثر این حضور به اعتقاد ما وجود رهبری امام بوده است، چگونه تشریح می‏کنید چون کمتر دیده شده است که به‏این شکل رهبری در دنیا خیل عظیم مردم را پشت سر خود داشته باشد.

ج - مقدار زیادی از این ویژگیها، بسته به خود ایشان است. یعنی محتوای وجودی ایشان طوری است که این همه شیفته و پیرو دارند. اگر کسی هم در یک زمانی جذب نشده به‏دلیل عدم شناخت ایشان بوده است. شخصیت به این بزرگی و اقتدار، خواه ناخواه به محض شناخت، محبوب هر دل حقیقت جویی است. اگر انسانها فطرتشان فراموش نشده باشد، عداوتی با خوبیها ندارند. عاشق خوبیها هستند.

امام برای احیای کلمه اللّه دردنیا، روی عام‏ترین نیروهای جامعه دست گذاشتند چون می‏دانستند این دسته از مردم هنوز گرفتار آزمندیها و دنیاطلبی‏ها نشده‏اند. شما امروز نمی‏توانید چیزی عمیق‏تر و گسترده‏تر از نیروی ایمان مذهبی مردم پیدا کنید. البته ممکن است گاهی اوقات ایمان، تحت‏الشعاع یک موارد استثنایی قرار گیرد. در یک لحظه، مسکن، در یک لحظه زن و در یک لحظه پول، و همین طور الی آخر... و یا شاید از جنبه‏های دیگر حمایت از مستضعفین، یا در یک لحظه، استقلال سیاسی باشد؛ اما عام‏ترین چیزی که در جامعه ما وجود دارد، همین نیروی مذهبی است. امام از روزی که مبارزه را آغاز کردند، ما ندیدیم هیچ مسئله دیگری را تحت‏الشعاع آن قرار بدهد. هر وقت مسأله‏ای مطرح می‏شد، ایشان می‏گفتند ببینیم این از لحاظ دین چطور است. ممکن بود این حرف، در آن زمان از لحاظ دید روز، عقب گرد باشد؛ اما وقتی به‏عنوان یک وظیفه دینی مطرح می‏شد با وجدان دینی مردم را سروکار داشت. خواه ناخواه عده‏ای را طرد می‏کرد؛ اما اکثریت عظیمی را با خود همراه داشت. اکثریت قاطع جامعه، مسلمان و متدین هستند. مدتهاست که جامعه ما از اوایل زمان مشروطه تا امروز، یک چنین رهبر قاطع مذهبی، به‏تمام معنی به‏خود ندیده است. اگر هم وجود داشتند، شناخته نشده بودند. جامعه، تشنه چنین چیزی بود. تشنه یک رهبری که بیاید و مردم را فقط به‏خاطر دین دعوت کند. دعوت‏های دیگری هم شده بود؛ اما با شکست مواجه شدند. افرادی مثل مصدق آمدند و مسأله نفت را مطرح کردند. البته نفت هم مهم بود؛ اما چون یک چیز محدودی را مطرح کرد مردم آن را به‏جایی نرساندند.

مردم طی چند نسل احساس کرده بودند آن چیزی که می‏خواهند و در اعماق وجوشان آن را فریاد می‏کنند، به‏عنوان نقطه جامع و حاکم روی آن حساب می‏شود، کمتر به‏خاطرش شعار می‏دهند، این نکته داشت در وجود همه محو می‏شد. رهبرانی هم بودند که از خود نقطه ضعف نشان دادند و مردم به‏آنها ایمان نداشتند. در رهبری، مشکلاتی درست شده بود. ایشان در این مدت چند ده سالی که شناخته شد، نقطه ضعفی به‏دست هیچ‏کس نداد. مردم شعار اصلی خود را از زبان ایشان شنیدند. اصلاً صلاحیت بیان این شعار را در ایشان دیدند. نقاط ضعفی که در سایر مدعیان رهبری دیده بودند، اینجا ندیدند. به موقع حرف می‏زد و به‏موقع عمل می‏کرد. یعنی ایشان اصلاً در زمان آیت‏ا... بروجردی این حرفها را نزدند. چون می‏دانستند که آیت‏ا... بروجردی قوی‏تر هستند و حرف ایشان شهید خواهد شد. بعد از آیت‏ا... بروجردی کارهای خود را شروع کردند. می‏خواستند تا قوه قاهره مذهبی دیگری نباشد که نگذارد کارشان را بکنند. در طول این مدت هم هیچوقت، دین را تحت‏الشعاع مسائل سیاسی قرار ندادند.

یکی از خصوصیات مهم ایشان که دیگر مدعیان رهبری، یا رهبران مذهبی نداشتند، این است که ایشان قبل از رهبری مرجع تقلید هستند. این مسأله خیلی مهم است. آیت‏ا... کاشانی شخصیت بسیار خوبی بود؛ ولی چون مرجع تقلید نبود با کسی که رساله‏اش دست مردم است، فرق داشتند. من بعنوان وظیفه، آنچه در رساله او نوشته می‏خواهم عمل بکنم. این مهمترین پشتوانه امام در حرکت مردمی ایشان به‏حساب می‏آمد.

حوزه علمیه قم که بعد از آیت‏اللّه بروجردی تحویل جامعه ایران شد، مهمترین میوه‏اش، فضلا و مدرسین و شخصیت‏های علمی جوان علمی بودند. این خودش سرمایه بسیار عظیمی بود. تقریباً نود درصد از همه این نیروها، مرید امام بودند. یعنی امام را بر دیگران، مقدم می‏داشتند. حضور اینها در جامعه، پشتوانه عظیمی برای شخصیت امام بود. ایشان مرجع تقلید بودند و این همه شخصیت دینی مذهبی هم در اطرافشان، درون جامعه، حضور داشت. شخصیت‏های بزرگ علمی هم حضور داشتند که در واقع، سابقه‏ای به‏اندازه امام، یا حتی بیشتر را پشت سر خود داشتند. اعلامیه‏ها و حرکت‏های بجای ایشان هم بود.

در واقع، مهمترین عاملی که در این یکصد ساله اخیر مبارزات از آن رنج بردیم، فقدان رهبری قدرتمندانه و عارفانه امام بوده است، وگرنه مردم ایران سالهاست که مسلمان هستند. این نقیصه بزرگ، با وجود ایشان برطرف شد، و مردم برای اولین بار به رهبری رسیدند که همه شرایط رهبری را یکجا در خود جمع داشت و این مسأله در تاریخ ما تأثیر شگرفی داشته است.

پس - لطفاً بعنوان یکی از افراد نزدیک و مورد وثوق امام، برای جوانان و نوجوانان این مملکت تشریح کنید، چگونه می‏شود یک نوجوان روستائی تازه به شهر آمده، در مقابل آن همه مظاهر غربی روزگار می‏ایستد و در کنار رهبری، همراه با سیاست صحیحی کار خود را ادامه می‏دهد؟

ج - از نظر من، کاملاً روشن است. برای اینکه من از روستا آمدم و رفتم به حوزه علمیه قم؛ یعنی به محیطی نرفتم که منحرف باشد. ما تا روزی که از روستا آمدیم بیرون، هنوز سوار ماشین نشده بودیم، تقریباً هشت فرسنگ راه را با الاغ آمدیم تا رسیدیم به جاده اصلی و بعد سه روز هم توی یک روستا سر راه ماندیم تا یک ماشین باری آمد و من، همراه با پدر و مادرم روی بار آن سوار شدیم و آمدیم به یزد. از آنجا هم راه قم را در پیش گرفتیم. البته اگر من آنجا اگر راهنما و سرپرستی نداشتم، ممکن بود بالاخره در حوزه، توسط افرادی که در جناحهای سیاسی منحرف بودند، جذب بشوم. خوشبختانه قوم و خویش‏هایی در قم داشتیم. آقایان اخوان مرعشی؛ که دو نفر از علمای سرشناس هستند. پدرم مرا در منزل اینها گذاشت. بنابراین در قم محدودیتی هم داشتیم. یعنی به‏آن صورت، یک محصل آزاد نبودیم که شب بتوانیم برویم بیرون، و احیاناً جایی بمانیم. یا یک آدم نابابی با من آشنا بشود. کوچکترین آشنایی که با یک آدم مشکوک پیدا می‏شد، آنها به‏ما تذکر می‏دادند. چون به حوزه آشنا بودند، و همه چیز حوزه را می‏دانستند. بنابراین از این جهت محفوظ بودم. علاوه بر این همان طور که گفتم، آمدن به قم، مصادف شد با حوادث سیاسی آن روزگار. خوشبختانه رفقایی هم که پیدا می‏کردم، در آن موقع، هم تیپ خودم بودند؛ مثل آقای دکتر باهنر، آقای ربانی املشی - که از اولین روزهای تحصیل با ایشان آشنا شدم و تا همین اواخر، با هم مباحثه داشتیم - یا آقای بهشتی و آقای مطهری که از ما بالاتر بودند. روی هم رفته، محیط قم سازنده بود.

س - تحصیل حوزه را تا چه درجه‏ای ادامه دادید؟

ج - تا سال سی وچهار، سطح می‏خواندم. از آن سال، تا سال چهل و دو که در حوزه بودم هشت سال هم خارج خواندم. یک دوره کامل اصول را در خدمت امام خواندم. هفت هشت سال هم خدمت ایشان، فقه می‏خواندم. فلسفه و تفسیر را هم خواندم و مسائل اجتماعی را بطور جنبی مطالعه می‏کردم، حدود 16 سال بطور مرتب ادامه داشت. این مدت را واقعاً درس می‏خواندم و کارهای غیرتحصیلی کمتر می‏کردم.

س - در مقام ریاست مجلس شورای اسلامی، نقش و پایگاه مجلس را در سرنوشت جامعه چگونه می‏بیند. مهمترین خطرات و مشکلاتی که فکر می‏کنید پیش روی مجلس باشد کدامست؟

ج - من نقش مجلس را مهم می‏دانم. اولاً بخاطر موقعیتی که قانون اساسی به‏آن داده است. مجلس قانونگذار و ناظر بر جریانات اجرایی و قضایی است. به یک معنا، تقریباً همه کاره است. از طرفی هم قوه مجریه بهرحال باید از مجلس عبور کند. وزراء و بقیه مسئوولان اصلی، بدون نظر مجلس نمی‏توانند تأیید شوند. بنابراین مجلس اهمیت دارد. ثانیاً مجلس، محیط باز نظام است که جامعه مستقیماً با آن تماس دارد. یعنی در مجلس جریانی نمی‏گذرد که مردم از آن بی‏خبر باشند. حتی اگر ما بدلایل امنیتی، ضرورت یک جلسه غیرعلنی راا حساس کنیم، طبق قانون اساسی مجبوریم در اولین فرصتی که ضرورت برطرف شد متن آن جلسه را منتشر کنیم. پس عده‏ای را که مردم خودشان انتخاب کرده‏اند، همیشه در نظرشان است. یعنی از طریق رادیو که مذاکرات را مستقیماً پخش می‏کند؛ یا روزنامه‏ها که مذاکرات مجلس را منتشر می‏کنند، مردم با نمایندگانشان در تماس هستند حتی حرکات، الفاظ و آهنگ بیان ما را مردم می‏شنوند. یک نهادی که تا این اندازه علنی است و خود مردم، تک تک افرادش را انتخاب کرده‏اند، یقیناً هیچ شبهه‏ای در کارش نیست. یعنی هیچوقت نمی‏شود این نهاد، مورد بی‏اعتمادی مردم قرار نمی‏گیرد. مردم انتخاب کرده‏اند و می‏بینند که نمایندگان چه کار می‏کنند. از طرفی هم، یک گروه دویست و هفتاد نفری که با آرای مردم در یک جا جمع شده‏اند؛ احتمال خیانت یا خلاف دسته جمعی در کارشان وجود ندارد. سه چهار نفر ممکن است یک اشتباه فاحشی بکنند؛ اما دویست و هفتاد نفر که زیر نظر مردم هم باشند ممکن نیست به‏انحراف بیفتند. بنابراین مجلس، همان طوری که امام فرمودند، عالیترین ارگان و لنگر این کشور است و به‏حق، امید مردم باید به‏این مجلس باشد. این مجلس است که باید کشور و انقلاب را به‏جای صحیحی برساند. تا زمانی که اصل انقلاب در میان مردم قابل قبول است، به‏نظر نمی‏رسد که خطری مجلس را تهدید بکند. چرا که مجلس، همان مردم هستند. در واقع، نماینده حقیقی مجلس، همان مردم هستند. اگر جامعه آسیب ببیند، مجلس هم آسیب خواهد دید. خدای ناکرده اگر روزی، نمایندگان مجلس توان انجام وظایف خود را نداشته باشند؛ آن موقع است که خطر هم مجلس، هم جامعه و هم انقلاب را خطر تهدید می‏کند. البته این احتمال هم به‏نظر من، قابل توجه نیست. چون اگر این طور بود، کارشان به یک ماه هم نمی‏کشید.

هر چه زمان می‏گذرد، مجلسی‏ها پخته‏تر، روشن‏تر، آگاه‏تر و با تجربه‏تر می‏شوند. خودشان را بیشتر و بهتر می‏توانند با واقعیت‏ها و نیازهای جامعه تطبیق دهند. من الان به‏عنوان یک شاهد و ناظری که نزدیک دو سال است در این مجلس کار می‏کنم، اعلام می‏کنم مجلس امروز را از مجلس ماه‏های اول بسیار قوی‏تر می‏دانم. برادرانی که به مجلس آمدند، ابتدا هیچ تجربه‏ای نداشتند. امروز خیلی از آنها تبدیل به عناصر بسیار با ارزش، دارای تجربه، تخصص و اطلاعات کافی شده‏اند که در آینده هرکدامشان برای این کشور می‏توانند منبع خیر باشند. مجلس، تبدیل به کانون آدم سازی شده است. البته این نمایندگان قبل از ورود به‏مجلس هم استعدادهای خوبی بودند؛ اما امروز با جریانهایی مواجه شده‏اند که هر کسی را پخته می‏کند.

وزرایی که هیأت دولت را تشکیل می‏دهند. آنها که سابقه کار در مجلس را داشته‏اند، معمولاً از بهترین وزرا هستند. البته اغلب آنها در مبارزه و امور اجرایی سابقه داشته‏اند؛ اما مجلس هم آنها را ساخته است. امیدوارم این مجلس بتواند همانطوری که تابحال بوده به مردم اطمینان بدهد، پایگاه محکمی برای حفظ و تداوم انقلاب است.

س - در آستانه سومین سالگرد انقلاب، مهمترین مسأله‏ای که در اولویت کار مجلس است، چیست؟ همچنین با توجه به‏اینکه شما همواره در عرض این سه سال، در متن قضایا بوده‏اید، بفرمائید خطراتی که می‏توانند در شرایط فعلی جمهوری اسلامی را مورد تهدید قرار دهند کدامها هستند؟

ج - این که در حال حاضر، بتوانم بگویم مهمترین مسأله در اولویت کار مجلس کدام است، قدری مشکل بنظر می‏آید؛ اما می‏توانم چند مورد مهم را بگویم، تا خوانندگان شما، خودشان مهمترین را تشخیص بدهند.

بیشترین مسأله‏ای که در مجلس وجود دارد، انجام امور روزمره مطرح است. در واقع، کارهایی کوچک و جزیی هستند که به‏صورت کار روزمره مطرح می‏شوند. عده‏ای از نمایندگان، صراحتاً می‏گویند، همواره در حال انجام دادن کارهای جزیی هستیم. البته این از وظایف مهم مجلس است که حالا به‏این صورت درآمده است، علت مشخصی هم دارد. جامعه‏ای که از یک رژیم وابسته رها شده و می‏خواهد با یک نظام مستقل حرکت کند، علاوه بر مسایل عمده دائماً درگیر مسایل جزیی است، و این برای نهاد قانونگذاری مجلس، بیشتر از هر جای دیگر نمود دارد. جامعه ما درگیر انقلاب شده است و این با کودتا فرق می‏کند. در یک جامعه کودتایی، استبداد و فرمان مطلق، مطرح است. هرکسی هم ناچار است در سخت‏ترین شرایط به‏آن فرمان گردن بگذارد. جامعه ما برای استقلال کامل، نیاز به قوانین مستقل و اسلامی دارد. مجلس هم وظیفه اصلی را به عهده دارد.

در زمان شورای انقلاب، ما به‏آن نقش پارلمان داده بودیم که قانون تصویب کند. در مرحله انتقال جامعه، به جامعه اسلامی - آن هم جامعه پیچیده‏ای که در شکل ظاهری‏اش درگیر پیچیدگی‏های دنیای صنعت قرار گرفته است - دائماً نیاز به مقررات جدید است. الان وضع این طور نیست که هر مسئوولی از جانب خودش تشخیص بدهد و قانون اجرا کند. هرج ومرج نیست، دیکتاتوری هم نیست؛ اما این‏طور هم نیست که هر کسی کاری را انجام داد، کسی چیزی نگوید. قوانینی هم از گذشته وجود دارد که در دهها جلد کتاب چاپ شده‏اند و هنوز به قوت خودشان باقی هستند. در وضعیت انقلابی هم، قانونگذاری مرجع خاص خودش را دارد. برای اینکه بتوانیم جامعه را به‏سوی ثبات هرچه بیشتر ببریم، الان بیشتر از هر وقت دیگر ضرورت دارد پایبند قانون و قانونگذاری باشیم. پس به‏طور طبیعی، در طی روز به مجلس مراجعاتی می‏شود، تا موانع قانونی را در وضعیت حاضر مطرح کنند. ما هم ناچاریم در این موارد بطور دقیق عمل کنیم. برای این کار انقلابی، باید به جامعه این فرصت را بدهیم و از جزیی بودن موارد اشکال نگیریم.

قوانینی که با ماده واحده در یک سطری می‏آیند. ما خیال می‏کنیم یک کار کوچکی کردیم، ولی واقعاً با این ماده واحده، سدی از جلوی کار یک وزارتخانه برداشته شده تا کارش را انجام بدهد. یک سنتی که در گذشته وضع شده با همین ماده واحده بر هم بزنیم. پس یکی از کارهای ما تا مدتی که قوانین ما مفصل تصویب نشده‏اند، همین است. اصلاحات جزیی قوانین که تصویب آنها برای مجلس خیلی مهم است. بعضی از آنها را انجام دادیم و بعضی دیگر را در حال انجام شدن هستند. بطور مثال، مسأله ربا در گذشته به‏علت حاکمیت سرمایه‏داری در جامعه ما متداول بوده است. مهمترین رکن سیستم سرمایه‏داری، همین بانکداری است. یعنی شما اگر بانکداری را از سیستم سرمایه‏داری بگیرید، حتی یک روز هم نمی‏تواند ادامه حیات بدهد. باید این پولهای جزیی مردم در بانکها متمرکز شوند تا از طریق بانکها در مراکز دیگر بخش شوند. در این میان عده زیادی هم مثل زالو، بصورت دلال، برای انتقال پول مردم را استعمار می‏کنند و کارهای زیادی از این طریق انجام می‏شود.

بهرحال این سیستم منفعت‏ها و مضرتهایی دارد که باید به‏هم بخورد. این کار به عهده مجلس است. البته باید هم مجلس و دولت، با هم هماهنگی و همکاری هم، این کار را انجام بدهند. یا مثلاً مسأله قانون احزاب که ما گذرانده‏ایم؛ بالاخره این کشور باید طبق قانون اساسی، احزابی داشته باشد. این مورد را هم مجلس باید انجام می‏داد که خوشبختانه انجام گرفت. مسأله اراضی شهری که طرح پخته‏ای بود و مجلس تصویب و آماده کرده؛ ولی هنوز در شورای نگهبان مانده است. یا مسأله کشاورزی که مسأله بسیار مهمی است، و در حال حاضر مجلس روی آن کار می‏کند. انشاءاللّه طرحش که تمام بشود، در جلسه علنی مطرح خواهد شد. باید مسائل کشاورزی، زمین‏های کشاورزی، آب و موارد دیگر مربوط به‏آن حل بشوند. در مورد اصل چهل ونه قانون اساسی هم باید گفت، ما مطمئن هستیم یک ثروتهای نامشروعی در این کشور انباشته شده که باید تصفیه بشوند. رسیدگی به‏این اصل، احتیاج به‏قانون دارد. البته از شورای قضایی خواسته‏ایم تا آنها لایحه بدهند. طبعاً اگر دیر کنند و این لایحه را به‏مجلس نرسانند مجلس ناچار می‏شود خودش وارد مسأله شده و طرح مربوط به‏آن را تهیه کند. تعیین تکلیف بخش خصوصی هم از مسایل مهمی است که باید رسیدگی بشود. بخش خصوصی باید بفهمد حدود فعالیتش تا کجاست. الان شاید خیلی از سرمایه‏های بخش خصوصی راکد مانده باشد. این وظیفه مجلس است که به یک نحوی، مسأله را حل کند و طبق قانون اساسی حدود فعالیتهای سه بخش تعاونی، خصوصی و دولتی را معلوم کند. لایحه تجارت خارجی که در دست بررسی است باید تکلیفش معلوم شود. لایحه تجارت خارجی که در دست بررسی است باید تکلیفش معلوم شود. مسأله تجارت، حد معقولی به‏خود بگیرد. دلال بازی، تعدد واسطه، که وسیله ثروت‏اندوزی شده‏اند، باید از بین برند و در عین حال نیروهای فعال و صاحب ابتکار و ذوق را بکار بگیریم. لایحه مربوط به مطبوعات که نواقصی داشت و فعلاً مسکوت مانده باید مورد بررسی دقیق قرار بگیرد. نظارت بر ارگانهای اجرایی هم ردیف کارهای آینده است. اینها که گفتم، همه به عهده مجلس است و در سایه تنظیم لوایح، انجام خواهد گرفت.

اما در مورد بخش دوم سئوال. خطر واقعی را از درون باید به‏دنبالش بگردیم. یعنی اگر ما در داخل کشور مستحکم باشیم، خطرهای خارجی ضعیف خواهند بود. اگر نتوانیم جامعه را آن طور که در شعارها می‏گوییم، یا اسلام از ما توقع دارد بسازیم، همین جا نقطه نابودی ماست.

مردم ما خودشان می‏دانند درگیر جنگ هستیم و توطئه‏ها و منازعات داخلی و مجال خیلی از پیشرفتها را از ما گرفته است. وگرنه سه سال خیلی وقت بود تا بتوانیم خیلی از مسائل را حل بکنیم. از طرف دیگر باز پی برده‏اند که مسئوولان علاقه‏مند به کار هستند و تا آنجا که از دستشان برآمده خدمت کرده‏اند. این اعتمادی که به حسن نیت مسئوولان دارند، مهمترین دلگرمی برای آنهاست. البته این را می‏دانند که نقطه ضعفهایی هم وجود دارد که بعضی از آنها ناشی از انقلاب و بعضی دیگر ناشی از همین عوامل است که گفتم.

حالا فرض کنیم، تمام این موانع هم برطرف شد و ما به دوران صلح و ثبات رسیدیم، آنگاه دیگر وظیفه ما دو چندان می‏شود.

اگر تلاش نکنیم و کارهای اساسی را انجام ندهیم، اگر نتوانیم تبعیض‏ها را از بین ببریم و این کانال وسیع، بین قشر مرفه و قشر محروم را کم کنیم، جامعه مأیوس می‏شود و آن وقت دشمن از اطراف بر سر ما می‏ریزد. اگر هم چنین شود، در داخل فتنه راه می‏افتد. رژیم پهلوی از داخل منفجر شد. او را از خارج چهار دست و پا نگه داشته بودند، اما طاقتها چنان از بین رفته بودند که مردم با همه نیرو طنابهایی را که شرق و غرب برای حفاظت از او بسته بودند، پاره کردند. ما در شرایطی نیستیم که آنها بخواهند ما را نگه دارند. آنها می‏خواهند ما را نابود کنند و همه سلاحهای خود را بسوی ما نشانه گرفته‏اند. اگر از داخل اعتماد مردم زایل بشود، نابود خواهیم شد. اعتماد در مهلکه خیانت و ناخدمتی از دست می‏رود.

من در حال حاضر خطری نمی‏بینم. برای اینکه مسئولانی دلسوز و کارکشته‏ای در حال انجام وظیفه هستند. تجربه این سه سال، آنقدر آنها را آگاه کرده که الان می‏دانند چکار بکنند. بنابراین ما به آینده خوشبین هستیم.

خوشبختانه امکاناتی هم داریم. دنیا هم مطمئن شده که ما ثبات داریم. مجموعه اینها باعث می‏شود که ما نگران خطری نباشیم. یعنی اگر خطری هم باشد دشمنان خارجی می‏دانند، امنیت را باید در داخل فراهم کنند. مردم ما همیشه در صحنه هستند و فوری عکس‏العمل نشان خواهند داد. به فرض اگر پای اشغال نظامی هم در میان باشد، مثل همین وضعی پیش می‏آید که عراقیها گول خوردند و در حال ذوب شدن هستند. خلاصه هر چه از بیرون وسیله آلودگی بیاورند، تا زمانی که از داخل به خوبی دفاع می‏شود، تمام میکروبها هم دفع خواهند شد؛ مثل فتنه بنی‏صدر و کجرویهای دولت موقت...

اما اگر داخله خراب باشد دیگر با هیچ چیز نمی‏شود اصلاح کرد.

س - با توجه به توضیحات جامع شما، آینده انقلاب را چگونه می‏بینید؟

ج - من آینده انقلاب را خیلی زیبا می‏بینم. یعنی آنقدر برایم روشن است و کرانه آن امیدبخش، که می‏بینم کشتی انقلاب بطرف ساحل بسیار فلاح در حرکت است. چرا که این جامعه در مدت سه سال آنقدر آدم ساخته که هیچ جامعه‏ای در طول تاریخ به گَردش نرسیده است.

وقتی به اکثر نهادهای انقلاب نگاه می‏کنیم، می‏بینیم که پر از آدم‏های خوب شده‏اند. جوانهای مخلص و فداکاری که جز پیروزی انقلاب و اجرای اسلام، چیز دیگری نمی‏خواهند. اگر چیزی می‏گیرند، به‏اندازه امرار معاش و ادامه حیات خودشان است. نه به فکر مال هستند و نه نام. این جنگ علیرغم این همه ویرانی و مخارجی که برای ما داشت، جامعه ما را آگاه کرده است. جامعه ما امروز با وجود جنگ می‏داند، بزرگترین خطر پس از جنگ، پرتوقعی و رفاه‏طلبی است. جامعه امروز ما تلاشگر، فداکار، و شهادت‏طلب شده و می‏خواهد برای فضیلت مبارزه کند.

من نمی‏خواهم بگویم همه اینطور هستند، عده‏ای هم در همین شرایط، دلشان می‏خواهد محیط آلوده‏ای درست کنند. این‏ها همیشه هستند. محیط بشری از این چیزها خالی نمی‏شود؛ اما خوشبختانه، تیپ انقلابی‏ها در همه جا هستند. از وزراء گرفته تا مدیران بخشها، از مجلس گرفته تا معلمان و نویسندگان، همه دلسوز و خدمتگزار هستند و هیچ‏کس نمی‏تواند این همه آدم را کنار بزند.

علاوه بر آن، روال حکومتی جامعه به مسیر درستی هدایت شده است. فرهنگ جامعه متحول شده است. یادتان هست که تا چند سال پیش، همه افتخارات به ظواهر خلاصه می‏شد؛ الان کاملاً معکوس شده است. حتی داشتن مدرک علمی هم از ارزش افتاده و حرف اول را صاحبان اندیشه و ابتکار می‏زنند. خوشبختانه در گوشه و کنار، اصلاحات زیادی به چشم می‏آید. در اداره‏ها می‏بینید که بازوان رژیم گذشته، امروز صادقانه به خدمت انقلاب درآمده‏اند. این خانمها را یادتان هست که در خیابانهای تهران با چه وضعی می‏گشتند؟ انگار در بازار شانزلیزه فرانسه رفت و آمد می‏کردند. شمال تهران فرقی با لوس آنجلس نداشت. همان خانمها امروز خجالت می‏کشند در خیابانها ظاهر شوند. محیط اداره‏ها پاک شده، کافه‏ها و کاباره‏ها جمع شده‏اند، زندگی مردم خیلی عوض شده است. سال اول وقتی گفتیم با آن وضع کنار دریا نروند چه مشکلاتی بود؛ و امسال به چه آسانی گذشت. اقتصاد علیرغم کمبودها در حال بهبود است. خدا می‏داند که به واسطه جنگ و محاصره اقتصادی، تا چه اندازه کالاهایی را که از خارج با قیمت گزاف وارد می‏کردیم، خودمان در حال ساختشان هستیم. مسئولان می‏گویند، تقاضای ثبت شرکت‏های کوچک تولیدی، امسال به‏مراتب بیشتر از سالهای قبل از انقلاب بوده است. این مسأله نشان می‏دهد که بخش خصوصی آماده فعالیت می‏شود. علیرغم تبلیغاتی که برای عدم ثبات اقتصادی شده بود، شرکتهای خصوصی فراوانی تقاضای ثبت داده‏اند. از طرف دیگر هم جلوی ورود کالاهای لوکس و بی‏معنا از خارج گرفته شده است. بسیاری از اجناس غیرضروری، نه وارد می‏شوند و نه تولید. بعضی از کمبودهای امروز انقلاب برای ما نعمت است. اگر چینی در کار نباشد، چطور می‏شود؟ عده‏ای به فکر افتاده‏اند که چینی کالای مضری نیست و می‏توان آن را در داخل کشور ساخت. ممکن است تا دو سه سال چینی نداشته باشیم؛ اما بعد از سه سال دیگر، کارخانه‏های چینی‏سازی از همین خاک کشور و گاز کشور خودمان چینی می‏سازند و به‏دست مردم می‏دهند. حتی می‏توانیم صادر کنیم. الان کمبود هست. در گذشته جوجه‏های یک روزه اسرائیل را با هواپیما وارد می‏کردند؛ اما حالا در صددند که جوجه یک روزه را با مرغ مادر تولید کنند. بسیاری از رشته‏های تولید، حتی در سطح بالا فعال شده‏اند. ذوب‏آهن و بسیاری دیگر از صنایع تمایل دارند، تحت پوشش بخش خصوصی فعال بشوند تا آن کالاهایی که نمی‏خواهیم از خارج وارد کنیم، در داخل ساخته شود. ما اگر احتمال این را بدهیم که اکثر تولید را به بخش خصوصی واگذار کنیم، در آینده‏ای نه چندان دور مشاغل زیادی در جامعه به وجود خواهد آمد، این رونق، سبب تشویق نیروهای تخصصی می‏شود تا از اطراف دوباره به کشور خودشان روی بیاورند. انشاءاللّه راه یک زندگی سالم اقتصادی را بدون استثمار باز می‏کنیم تا سرمایه‏ها بتوانند خودشان را نشان بدهند. وزرای ما چنان سرگرم خدمت به‏انقلاب هستند که دیگر برای آنها شب و روز، وقت اداری و غیراداری برای آنها مطرح نیست. مدیران اداره‏ها نیز اکثراً به‏این نحو، روز و شب را به‏هم دوخته‏اند.

انجمن‏های اسلامی در همه جا حضور دارند، شر قلم بدست‏های فاسدی که با شعارهای انحرافی و کثافت‏کاریهاشان نمی‏گذاشتند این جامعه آرام گیرد، از سر مطبوعات و صدا و سیمای ما کنده شده است. این مراکز مهم فرهنگی راه خودشان را پیدا کرده‏اند. مراکز فرهنگی دیگر و دانشگاهها در حال بازگشایی هستند. انشاءاللّه ما تا چند ماه آینده، همه دانشگاه‏ها باز می‏شوند. نهادهای انقلابی به کار خود آشنا و مسلط شده‏اند. جنگ، را انشاءاللّه با افتخار و سربلندی به پایان می‏بریم. مبارزه با ضدانقلاب داخلی هم، خوب پیش می‏رود. شر ضدانقلاب داخلی را به زودی برای همیشه خواهیم کند. دنیا به مقاومت ملتهای احترام می‏گذارد. همه متوجه شده‏اند که یک ملت می‏تواند با استقلال روی پای خودش بایستد.

این‏ها همه آن چیزهایی نیست که برایمان خوشبینی به‏ارمغان آورده‏اند، مسأله گاز و نفت است که در دنیا و خاورمیانه، کلید حل سخت‏ترین معماها شده‏اند. ذخایر معادن ما کار استخراج خود را آغاز کرده‏اند. صنایع بزرگی که پیش از این وابسته بودند. راههای استقلال هر چه را برایمان به‏ارمغان خواهند آورد. معادن ذغال سنگ و فلزات توسعه پیدا کرده و در حال استخراج هستند. به‏این ترتیب برنامه‏های مدونی برای صنایع ما در حال تنظیم و بررسی هستند که ان‏شاءاللّه در سال آینده تأثیرات آن را خواهیم دید. به هر حال ما خوشبین هستیم.