مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه همشهری
◯ جناب آقای هاشمی رفسنجانی! با تشکر از وقتی که در اختیار روزنامه همشهری قرار دادید، جنابعالی به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و به عنوان شخصیتی که در حساسترین تصمیمگیریهای کشور نقش داشته اید، سخنانتان همواره با دقت مورد توجه افکار عمومی بوده است. به همین علت برای آنها مهم است که بدانند حضرتعالی چشمانداز چهارسال پیشرو را چگونه ارزیابی میکنید، در این چارچوب بفرمایید که کارهای جدید جمهوری اسلامی در دوران رییسجمهور آینده کدامند؟
• بسمالله الرحمن الرحیم، طبعاً، فعلاً با عنایت به جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام، بیشتر به کلیات نظام فکر میکنم. البته آنچه اکنون میگویم، خواست و آرزوی ما در زمینه چگونگی عبور از مسایل است. در حقیقت برای دیگران نسخه مینویسیم که آنها اینگونه کار کنند و ما هم کمکشان کنیم. تا به حال بهطور جدّی به این فکر نکردهام که خودم بعداً بخواهم آن را اجرا کنم. اما با توجه به تجربه عملیاتی و اطلاعاتی که از اوضاع کشور و برداشتی که از اسلام بهعنوان منبع همه تفکراتم و همچنین توقعاتی که از پنجاه سال پیش تابهحال از انقلاب دارم، فکر میکنم چنین چیزهایی باید در سالهای آینده اجرا شود.
من اکنون دستاندرکار اجرایی نیستم و طبعاً پاسخهایی که میدهم، بیان تجربهها و نشاندادن پارهای راهکارهاست. اگر در این زمینهها پرسشی باشد، امیدوارم بتوانم به اکثر آنها پاسخ دهم.
◯ پس اگر اجازه بدهید مسایل را به صورت جزییتر مطرح کنیم. یک موضوع، مسایل اجتماعی است. ایران تا به حال چند دوره را پشتسر گذارده که حضرت عالی در کلّ این فرایند حضور داشتهاید.
ایران، دوره تثبیت انقلاب را پشتسر گذاشته و دورههای جنگ و سازندگی و دوره موسوم به عصر اصلاحات و تاکید بر سیاست را سپری کرده است. اکنون تلقی ما این است که در دوره عبور از دغدغههای اجتماعی هستیم و یکی از دغدغههای مهم اجتماعی بحث زنان و جوانان کشوراست. شما درباره جوانان صحبتهای زیادی کردهاید و در اکثر مواقع از ایشان تجلیل میکنید، اما این پرسش مطرح است که آیا تعبیر موردنظر شما همه جوانان را در بر میگیرد، یا تنها طیف خاصی از جوانان که گرایشهای ویژهای دارند، موردتوجه شما هستند؟ این پرسش اکنون بهطور جدی در جامعه مطرح است.
• طبیعی است که به عنوان کسی که درباره تصمیمگیریهای کلان کشور فکر میکنم، به همه کشور فکر کنم. این جوانها از هر خانواده و در هر شرایطی و از هر طبقهای که میخواهند باشند، ما مسؤول امروز و فردای آنها هستیم. پس جواب شما صریحاً این است که وقتی صحبت از جوانها میکنیم، منظور همه جوانها و با هر ویژگی که میخواهند باشند، است.
◯ جوانان و زنان جامعه گاه به دو طیف سنتی و مدرن تقسیم میشوند. طبیعتاً شیوه زندگی، علایق و انتظاراتشان از یک دولتمرد - چه در مقام رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه احیاناً در مقام مسؤول اجرایی آینده - با هم تفاوت دارد. بخشی از زنان و جوانان که اصطلاحاً مدرن خوانده میشوند، انتظار دارند از زبان دولتمردان سخنانی نزدیک به علایقشان بشنوند. آیا اساساً این تقسیمبندی را معتبر میدانید؟ اگر چنین است، برای این دو دسته، برنامهها و سخنان متفاوت وجود دارد؟ یا با همه به یک گونه صحبت و رفتار میشود؟
• اینکه سلیقههای مختلفی که با توجه به منشا فکری آنها وجود دارد، از قدیم بوده و خواهد بود. برنامههای حکومتی که ذکر خواهم کرد، مربوط به همه سلیقههاست. حکومت در راستای کاری که میخواهد برای جوانها انجام دهد، باید برای همه فکر کند. کسانی که سنتیتر فکر میکنند، در عمل یکجور با این برنامهها برخورد میکنند و آنهایی که به اصطلاح مدرن و امروزیاند و سلایق دیگری دارند، جور دیگری برخورد میکنند. لازم نیست وقتی ما برنامههای حکومتی را میگوییم، بیاییم تقسیمبندی کنیم و بگوییم اینگونه است. طبعاً نیازهایی که برای این دو گروه مطرح میشود، گاهی دو نوع نیاز است و حکومت باید آنقدر انعطافپذیر باشد که بتواند انواع سلیقهها را در نظر بگیرد. البته معنایش این نیست که متضاد عمل کند. چیزهایی است که شاید اصلاً حکومت نباید دخالت کند. چون مربوط به خود افراد و خانوادهها یا قشرهای خاص است. ولی آنجا که بعد حکومتی پیدا میکند، حالت دیگری دارد و اگر مشخصاً وارد مسالهای شوید، میتوانید آنها را از هم جدا کنید. بههرحال مسایل حکومت اینقدر ریز نمیشود که با سلیقههای بخشهای جامعه جداگانه برخورد کند.
در برنامه تبلیغاتی، اطلاعرسانی و پرورشی در مدرسه و با معلم، استاد، مشاور، راهنما همهاینها درنظر گرفتهمیشوند. آنچه اصل است انعطافپذیری حکومت در برابر خواستههاست، مشروط به آنکه تخطّی از قانون و تعدّی به حقوق دیگران نباشد.
◯ بهنظر میرسد اگر سئوال را به شکل دیگری مطرح کنیم، مقصود روشنتر خواهد شد. واقعیت این است که در دهه سوم انقلاب شاهد تغییراتی در منش و رفتار گروهی از جوانان و زنان کشور بودهایم. با این تغییر رفتار، با جوانان و زنان دو برخورد کاملاً متفاوت شد.برخی با این استدلال که انعطاف در برابر این گروه ممکن است به قیمت نابودی ریشههای دین تمام شود، موضعی کاملاً منفی گرفتند و برخورد با چنین رفتارهایی را پیشنهاد کردند. اما بعضی دیگر بر این اعتقادند که برخورد تند و قهرآمیز نتایج معکوس به همراه خواهد داشت. حضرتعالی چه توصیهای در برخورد با این دو دیدگاه دارید؟
• بهعنوان یک مسلمان و کسی که اسلام را میشناسد و همچنین بهعنوان کسی که تجربه حکومتی دارد، فکر میکنم جواب اینها در متون معارف ما هست. اسلام دین کاملی است که برای تمام امور زندگی بشر حکم دارد هر امری مشمول یکی از احکام خمسه است: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح و به واجبات باید عمل کرد و از محرمات باید اجتناب شود. انجام امور مستحب ارجح است و انجام امور مکروه نامطلوب است و در مباحات دوطرف آن مساوی است. نباید در موارد مستحب و مباح و مکروه بر مردم فشار وارد کرد. به خود آنها مربوط است. هرگونه تصمیمی مربوط به خود آنهاست و موارد زیادی هست که حق اجبار نیست. چیزهایی اجباری بر دیگران تحمیل میشود اما در مورد واجبات و محرمات وظیفه امر به معروف و نهی از منکر برای افراد و حکومت است. البته آنهم حدود و شرایطی دارد که گاهی به آنها توجه نمیشود. آنچه که دارد اتفاق میافتد، تحمیل سلیقههاست. هرکسی و هر گروهی به خودش این حق را میدهد که سلیقهاش را به دیگران تحمیل کند. یک نوع سختگیریهایی در جامعه به اصطلاح مذهبی به چشم میخورد که بخشی از اینها جنبههای اصولی ندارد و با منشاء درست عقاید نیست. همان سلیقهها و سنتهایی است که شکل گرفته است و بعضی از آنها ریشههای درست دارد. خیلیها میخواهند همه مستحباتی را که فکر میکنند خوب است، به مردم تحمیل کنند. ولی از یک اصل اسلامی و تربیتی غافل میشوند که اصل بسیار مهمی در اسلام است. من اولین درس اجتماعی را که در این بخش از امام خمینی(ره) گرفتم، این بود و هنوز هم خدشهای در ذهنم پیدا نکرده است.
نصیحتی که ایشان در درس میکردند، این بود که «فکر نکنید همه مردم میتوانند مثل ما طلبهها باشند و از شیرینیهای مباح زندگیشان صرفنظر بکنند و مثل بعضیها زندگی کنند» ایشان روایتی خواندند که آن روایت در دل من نقش بسته است: «انالله یحبّ ان یوخذ برخصه کما یحّب ان یوخذ بعزائمه» یعنی خداوند چیزهایی را مباح، چیزهایی را واجب و چیزهایی را حرام کرد. مکروه، مباح و مستحب هم دارد. خداوند همانقدر که دوست دارد به واجبات عمل بشود، همانقدر دوست دارد به مباحاتش هم عمل شود. از بندهای مباحات را ترک کرده و فکر میکند دارد برای خدا کار میکند، تعریف و تمجید نمیکند. مواردی که مباح است، خدا خواست که مباح باشد و مردم با اختیار خودشان عمل کنند. اگر خدا نمیخواست موارد مکروه عمل شوند، حرام میکرد. بنابراین کسانی که سختگیری میکنند، از حدود معیارهای اسلامی تجاوز میکنند. ما حق نداریم کسانی را که به مباحات عمل میکنند، با سلیقه خودمان تحت فشار قرار دهیم و سرزنش کنیم و با دیده بد به آنها نگاه کنیم. اگر مباحات را برای مردم آزاد بگذاریم و ضدارزش نکنیم، مردم ما راحت زندگی میکنند. فکر میکنم جامعه ما به عنوان یک جامعه مسلمان، میتواند یک جامعه شاداب باشد که بسیاری از این سلیقه که در لباس، شکل، تفریحات، معاشرت و رفتار جوانان ظهور میکند، مباح و حتّی بعضیها در شرایط فعلی قابل تحسین باشد. سختگیریها را نباید به حساب انقلاب و اسلام بگذاریم، بلکه سلیقه کسانی بدانیم که میخواهند نظر خودرا حاکم کنند. ولی وقتی که به واجبات و محرمات میرسیم، باید سختگیر باشیم و افراد هم نباید توقع داشته باشند که حکومت در مقابل شکستن حریم دین و قانون بیتفاوت باشد.
◯ آیا همین مطلب درباره سهلگیری بیش از حد نیز صادق است؟
• باید همان مقداری باشد که خدا خواسته است. ما که نباید از خدا و پیامبر(ص) جلو بزنیم. در زمان پیامبر(ص) این اتفاقات مکرر افتاده و تجربه شده و پیامبر(ص) وارد شده و جلوگیری کرده است. مثلاً برخی از مسلمانان عهد پیامبر(ص) در مسایل زندگی برای خود و خانوادهشان سختگیری میکردند. شب تا صبح بیدار میماندند و زندگی خانوادگی را ترک میکردند. پیامبر(ص) هم میآمد و نصیحت میکردند و میگفتند: «من که پیامبر شما هستم، میخوابم، به تفریح میروم و با همسرانم زندگی میکنم. شما با فتوای چه کسی اینگونه زندگی میکنید؟» در قرآن دهها آیه است که مسلمانان را از سختگیریها نهی میکند.
◯ از زمان پیروزی انقلاب تاکنون، چقدر در اجرای این دیدگاهی که جنابعالی میفرمایید، موفق بودهایم؟
• تا حدودی موفق بودهایم و در مواردی سختگیری کردهایم. البته در عکسالعمل به آن شرایط هم عدهای هتّاکی کردند و به سیم آخر زدند.
◯ آیا این هتاکیها بهخاطر بعضی از سادهانگاریها نبوده است؟
• بعضیها ریشه در نفسانیات خودشان داشته و مخالفتهای ذهنی و فکریشان بود و بعضیها هم تنها عکسالعمل بوده است. معتقدم میتوان کاری کرد که جوانهای ما در فضای اسلامی - نه فضای خشک مقدسها – راحت و راضی زندگی کنند.
◯ در چنین فضایی آیا این از وظایف حکومت هست که با نظاممندکردن مسایل، مانع رفتار سلیقهای شود و این رفتارها را مهار کند؟ به عنوان مثال آیا نباید بازرسی ماشینهای مردم، نظم و ترتیبی داشته باشد؟
• وظیفه نظام است و میتواند این کار را بکند.
◯ با پاسخهای حضرتعالی، به این سئوال میرسیم که چرا آقای هاشمی رفسنجانی – آنگونه که مشهور است – همواره در علن از همه سیاستهای نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنند و انتقادها را به سراپرده حکومت میبرند؟ آیا حمایت پیوسته حضرتعالی از کارنامه جمهوری اسلامی، مبتنی بر نوعی اخلاق سیاسی است یا مصلحتبینی برای نظام سیاسی؟
• اولاً از چیزهایی علناً دفاع میکنم که قبول دارم. از محاسن انقلاب میگویم. قبلاً گفتم تا حدودی موفق بودهایم. از رشدی که در عرصههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فنی، آموزشی و... داشته است، دفاع میکنم. چیزهایی هم که معتقدم اشکال دارد، هرجا که لازم باشد، مطرح و اگر دست خودم باشد، اصلاح میکنم. فکر میکنم برای کسی مثل من شایسته نیست که بیاید در موضع مخالف از تریبونهای نظام استفاده کند و بهانه به دست دشمنان بدهد. البته انتقادهای یک مقدار لطیف در علن هم میکنم. اما لحن من با کسانی که بیپرده میتازند، تفاوت دارد، ولو در موردی که حق نیز با آنهاست. من در انتقاد برای خودم در خفا هیچ محدودیتی ندارم، اما در علن محدودیت دارم. مصلحت را اینگونه میبینم.
◯ اگرچه در طول 26 سال اعوجاجی در رفتار شما نبوده است، ولی در هر مقطعی با انتقاد و احیاناً فشار یکی از جناحهای سیاسی ایران مواجه بودهاید. علت این موضوع چیست؟
• من یک شخصیت ذاتی، تفکرات، علایق و وابستگیهایی به افکارم دارم و فکر میکنم روی آنها ثابت هستم و در چهل سال اخیر زیاد تغییر نکردهام. از آن وقتی که در مسایل سیاسی، اسلامی و اجتماعی صاحبنظر شدم، آنگونه که فهمیدهام، عمل کردهام. مگر آنکه شرایط زمان فرق کرده باشد که تبعاً رفتار انسان نیز عوض میشود. در هر مقطعی آنجایی که به عمل مربوط میشود، اینگونه بودم. در بعضی جاها فکر و اندیشه است که این تغییرات در گفتن و نوشتن ظهور پیدا کند. اگر در دولت و یا مجلس مسؤول میشدم، کسانی که با این افکار موافق نبودند، مخالفت میکردند. در طول زندگی سیاسی من همیشه این اتفاق بوده است. شاید اوّلین خصیصه من اعتدال باشد که در ذات من است. از افکارم به اعتدال رسیدم. آنچه که از امام(ره) برای شما نقل کردم، نمونه بود. این اعتدال را در مسایل اقتصادی، سیاسی و حتّی در مسایل شخصی و اجتماعی که به من مربوط است و در مسایل خارجی و روابط با دیگران نیز دارم. پیش از انقلاب نیز که در زندان بودیم، با جوانان افراطی دوآتشه مشکل داشتم. سبک رفتار در زندگی که منافقین برای اعضای خودشان توصیه میکردند و توقع داشتند ما هم مثل آنها باشیم، گاهی متضاد با روش اعتدالی ما بود. شخص من در میان طلبههای قم نیز آنگونه بودم. کارنامه من در قبل از انقلاب نیز اینگونه بوده است.
سخنرانی من در قبل از انقلاب همیشه بر محور اعتدال بوده است. بعد از انقلاب هم در شورای انقلاب که بودیم و تفکرات مختلفی بودند، بهعنوان معتدل شناخته میشدیم. تا جایی که بعضیها تعبیر شاهین میکردند، یعنی همان وسیله توزین. در مجلس هم که همهچیز علنی بود. بحثهای عدالت اجتماعی را در نماز جمعه مطرح کردم که خیلی از کسان دیگر نمیتوانستند بگویند. روزی که دانشگاه آزاد اسلامی را تأسیس میکردیم، فکر خصوصیکردن آموزش در انزوا بود. عدّهای با ما مخالف بودند. بعضی از مسایل اقتصادی، مصادرهها و امثال اینها، با موافق و مخالف همراه بود.
بعدها در جنگ نیز افراطهایی میشد که تعدیل کردیم. وقتی مسؤول اجرایی کشور شدم، آن سیاستها بهعنوان تعدیل خود را نشان داد که چندین پیکان در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ارزی و نرخ بازار داشت. در هر بخشی نیز بعضیها موافق و مخالف بودند. گاهی چپها و گاهی راستها مخالفت کردند. نمیشود غیر از این باشد. وقتی انسان براساس میزان خود عمل میکند، نمیتواند توقع داشته باشد که همه سلیقهها با او بسازند. من این را پیشبینی میکردم و الان نیز پیشبینی میکنم.
◯ جناب آقای هاشمی، شما چه قبل و چه بعد از انقلاب از یک خط و از یک جریان خاص پیروی کردهاید که همان خط اعتدال است. ولی نزدیکانتان عمدتاً نیروهای متدیّن و سنتی بودند. به بیانی دیگر،کسانی که ادعای روشنفکری دارند، نمیتوانند ادعای نزدیکی با شما را داشته باشند.
آیا این یک تناقض نیست که دوستان و نزدیکان شما کسانی هستند که به جریان سنتی شهرت دارند، ولی تعامل شما با همه است؟
• حل آن در این است که آنچه نزد من اصالت دارد، مسلمانبودن است. من میخواهم از دیدگاه اسلامی عمل کنم، مسلمانان و حتی تندروهای مسلمان را هم به اعتبار مسلمانی آنها دوست دارم. یعنی کسانی که مخلصند و میخواهند اسلامی عمل کنند. کسانی که سلیقههای خشک مقدسی دارند، در جایی از هم فاصله میگیریم. ولی در اصالت از یک جریان به حساب میآییم. همانهایی که کمی بازترند هم درجهبندی دارند. فرض کنید اگر کسانی باشند که با دین و اصول مخالف باشند، طبعاً با ما در یک جا نمیگنجند. اگر مسلمان باشند و در بعضی سلیقهها با ما همگام نباشند، یعنی برای خود آزادمنشی بیشتری قائل باشند، برای من قابل سازگاریاند.
◯ ولی آبتان با گروههای تجدیدنظرطلب - تا جایی که به یاد دارم - به یک جوی نرفته است و نهایتاً به این گروهها علاقهای نشان نمیدادید. این مساله درست است؟
• تجدیدنظرطلبی هم یک نوع انحراف و شبیه به خشک مقدسی و بلکه بدتر از آن است. سنگینی وجودم نیز به آن طرف است. در این طرف تا جایی پیش میروم که مرامهای دینی را بههم نزنند. خیلی از نیروهای به اصلاح متجدد برای من قابلقبول هستند. گرچه در عمل هم اختلافات جزئی داشته باشیم.
◯ از گفتههای شما استنباط میشود که همیشه فشارهایی از ناحیه افراطیهای جناحها وجود داشته و ریشه این مخالفتها در مشی اعتدالی شما بوده است.
• تعبیر درستی کردید. نتوانستهام با افراط کنار بیایم. گاهی تحمل کردهام و اقدامی در مقابل آنها نکردهام و گاهی هم اقدام کردهام. در هر دو جریان افراط بود. همین الان هم هست. الان هم نمیتوانم با آنها بجگنم.آنها هم سلیقه خودشان را دارند. اینجور نیست که ادعا کنم همه حقیقت پیش من است. با افراط، از هر نوعی که باشد، سازگاری ندارم. بحث افراط را نهج البلاغه به من داده که حضرت علی(ع) یمین و یسار را ضلالت و طریق وسط را طریق خدا معرفی میکند.
◯ یکی از مباحثی که منتقدین مطرح میکنند، این است که در دوران سازندگی بیشتر به توسعه اقتصادی و کمتر به توسعه سیاسی توجه میشد. اما وقتی به آمار نگاه میکنیم، میبینیم در دوران سازندگی مشارکت مردم در انتخابات بیشتر از هر زمان دیگری بوده است و آمار، عمق مشارکت را نشان میدهد. نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟
• معلوم است که اینها بازیهای سیاسی است که درمیآورند. در زمان پیروزی انقلاب، اولین کسی که تلاش میکرد تا حزب جمهوری اسلامی تشکیل شود، من بودم. امام نظر مساعدی نداشتند. اما خیلی تلاش کردم. وقتی که این همه کار در شورای انقلاب داشتیم، بخش عمدهای از فکر خود را به تشکیل حزب جمهوری اختصاص دادیم.
حزب ما با اصول اسلامی، واقعاً یک حزب دمکراتیک بود و با افکار اعضاء عمل میکردیم. در دوران ریاست جمهوری نیز با هیچ تحزّبی مخالفت نکردم و همیشه از دیگران دعوت کردهام که حزب تشکیل دهید. تعدّد احزاب پذیرفته است. با مطبوعات به خوبی رفتار کردیم. کنفرانسهای مطبوعاتی دو سه ساعته برقرار میکردیم و هر خبرنگار هرچه میخواست، میپرسید و هیچوقت مانع سؤال نمیشدم. بعدها چنان کنفرانسهایی را مشاهده نکردهام. نتیجه آن کارها سیاسیشدن مردم بود که در انتخابات آن دوره روشن شد. بهترین انتخابات هم برای مجلس و هم برای ریاست جمهوری در سالهای آخر دوره من اتفاق افتاده است.
◯ مخالفان میگویند با نگاه به وضعیت اقتصادی دوره ریاست جمهوری شما، ریشه برخی امور در دوران سازندگی بوده است. سیاستهای تعدیل اقتصادی آن دوران، سبب برخی نارضایتیهای اخیر بوده است. از طرف دیگر میگویند تغییر وضعیت سیاسی هم ریشه در دوران سازندگی دارد. نظر شما چیست؟
• من ریشه برخی از امور را در آن دوران میبینم، اما ریشهها مثبت است و منفی نیست. یعنی ما تلاش کردیم در جامعه ما سواد تقویت و عمومی شود. بچهها درس بخوانند و توسعه پیدا کنند. در روستاها مدرسه ایجاد کردیم. از لحاظ کاری و سرمایهگذاری سعی کردیم مهندسان و تکنسینهایمان مشغول کار شوند و کشور را صنعتی کنند و سرمایهگذاری شود. در چنین فضایی قطعاً افکار مردم رشد میکند و توقعات مردم بالا میرود و سطح خواستههایشان بالا میرود. آیا باید مردم را به شیوه استعمارگران و مانند زمان شاه فقیر و بدبخت بار آورد؟ این را نه اسلام میخواهد و نه هیچ انسان با انصاف. ریشه را باید در اسلام و انقلاب جستوجو کرد. این کارها اسلامی بوده است و باید انجام میشد. اگر بحث شکاف طبقاتی را مطرح میکنند، برعکس میگویند. شکاف طبقاتی در آن دوره کمتر از همه دورهها بوده است و سطح فقر را پایین آوردیم. در زمان شاه حدود 45 درصد زیر خط فقر بوده است. در دهه اول انقلاب به 30 درصد و در دوران سازندگی به حدود 17 درصد رسید.
هزینهها را به نفع ضعفا و به ضرر طبقات بالا اصلاح کردیم. البته حرفزدن و انتقاد کردن آسان است. حدود 40 تا 50 میلیارد دلار برای کارهای زیربنایی - فرهنگی و غیرفرهنگی - هزینه کردیم که بعد از 15 سال دارند افتخار افتتاح آن را پیدا میکنند. همین کتابخانه ملی را که اخیراً افتتاح شد، مال زمان دولت من است. کنار آن چیزهای دیگری بوده که هنوز مانده است. الان زیباترین جای ما باید تپههای عباسآباد میبود که فرهنگستانها و کتابخانه ملی در کنار مصلّا ساخته میشدند. در کردستان طرحهای عمرانی زیادی بود که یکی سد گاویشان بود که ده دوازده سال پیش دوبار از تونلهای آن بازدید کردم. قرار بود شش سال پیش افتتاح شود که تازه افتتاح شد. کار ساخت سد کارون 3 را با انفجار شروع کردم که پس از سالها ساخته شد. در تمام این کارهای بلندمدت سرمایه تزریق شده که نیروهای خبره فنی به جامعه تحویل داده و سطح خانوادهها را بالا آورده است. باید جامعه را آگاه و متدین کنیم. قبول ندارم که این کارها منجر به انحراف میشود، بلکه منجر به تکامل میشود. مدیریت کشور همیشه باید آگاه باشد که انحراف رخ ندهد. یکی از بدترین قضاوتها این است بگویم سازندگی عمران و توسعه باعث شکاف طبقاتی و انحراف میشود. کمی به عقب برگردید و شرایطی که بعد از جنگ در کشور حاکم بود، بخاطر بیاورید 51% کسری بودجه، 12 میلیارد بدهی خارجی، فقط 7 میلیارد دلار درآمد سالانه نفت، انبارهای خالی، ماشینهای فرسوده و ویرانههای جنگ روی دست نظام و مردم، چندین میلیون آواره جنگی، کمبود شدید آب و گاز و برق، نبودن راه، بندر، مخابرات و مصالح ساختمانی و مواد اولیه دارو و تجهیزات پزشکی، کالاهای واسطه صنایع طرحهای فراوان نیمهتمام، حالت نه جنگ و نه صلح و داشتن دهها هزار اسیر در دست بعثیها و سرگردانی رزمندگان و بیکاری شدید 16% به اضافه کسانی که با ختم جنگ بیکار شدند. لابد این آقایان میخواهند بگویند بایستی بگذاریم وضع به همان صورت بماند که مردم با گرفتاری در فقر و مشکلات به فکر تقاضاهای اجتماعی نیفتند. دوران سازندگی توانست با پشت سرگذاشتن همهی این مشکلات کشور را بحالت عادی برگرداند و زیربناها را برای ادامه توسعه آماده سازد.
◯ یکی از مسایلی که درمورد شکاف طبقاتی باید به آن توجه کرد، حفظ طبقه متوسط جامعه و جلوگیری از شکاف بین طبقات فقیر و سرمایهدار است. به نظر شما رییسجمهور آینده باید چه دستور کاری را در برنامههای خود داشته باشد تا این فاصله طبقاتی کمتر شود و طبقه ضعیف بتواند به خواستههای متعارف یک جامعه برسد؟
• بهنظر من اگر اشتغال درست - نه اشتغال کاذب - در کشور درست کنیم، این اتفاق خود به خود میافتد. عدّه زیادی از قشر جوان ما تحصیل کردهاند.اگر دست آنها به کاری باشد، برای خود درآمد کسب میکنند. اکثر جوانان از خانوادههای متوسط و زیر متوسط هستند. آنهایی که از طبقه متوسط بالاتر بودند، سرمایه دارند و کاری هم درست کردهاند. کسانی گرفتارند که سرمایه ندارند. اگر اشتغال درست کنیم، جوانان ما جزو طبقه متوسط ارزشمند میشوند. برای درآمدهای سطح بالا هم خداوند و هم قانون راه دارد که مالیات و وجه شرعی هست. اگر به گونهای عمل کنیم که مردم به جای سرمایهگذاری در بانکهای خارجی یا کارهای انگلی در خود کشور سرمایهگذاری کنند، کشور سود میبرد و آنها هم ضرر نمیکنند. اگر کسی سرمایهای دارد و میخواهد کارخانه بسازد، باید 4 برابر میلیارد وام بگیرد و از درآمدهای آن قسط بدهد. این شخص آنچنان به زمین و متن کشور وابسته میشود که جز تلاشکردن راهی برایش نمیماند. شاید سرمایهاش که ماشین، زمین، کارخانه و چیزهای دیگر است، زیاد شود که برای کشور سودمند و سرمایه ملی است. باید با سرمایههای کوچک مردم شرکتهای بزرگی تشکیل دهیم تا کارهای بزرگ کنند. اگر چنین باشد، میتوان کارهای بزرگ و واقعاً کارآفرینی کرد. در کنار اقدامات توسعهای و عمرانی یک اقدام اجتماعی دیگر ضرورت دارد که در برنامه دوران سازندگی بود ، ولی هنوز به نتیجه نرسیده و آن تأسیس یک نظام تأمین اجتماعی جامع است که تمامی قشر محروم و آسیبپذیر را پوشش دهد و حداقل امکانات مثبت قابل قبول برای آنها تضمین شود مثل تحصیل، درمان، مسکن و حقوق بیکاری. دولت من این طرح را در صدها صفحه به صورت لایحه به مجلس پنجم فرستاد که متأسفانه در مجلس ماند. و بعداً دولت آقای خاتمی آن را به عنوان تکمیل مسترد کرد. و دیگر به مجلس برنگشت و بالاخره باید این نظام تأمین اجتماعی کامل تصویب شد.
◯ اگر اجازه بدهید بخش اقتصادی و اجتماعی را با یک پرسش تمام کنیم تا بتوانیم دو سه سئوال سیاسی هم بپرسیم. اصطلاحی بین جوانان هست که میگویند «بگذارید جوانی کنیم.» آیا شما توصیهای به مسئولین نمیکنید که دست جوانان را باز گذارند؟ آنها دوران کوتاهی دارند که میخواهند متفاوت زندگی کنند. میگویند: «میخواهیم جوانی کنیم».
• معتقدم این اصطلاح درست است. البته مطمئنم منظورشان این نیست که حتماً مقدسات و اعتقادات دینی را هتک کنند. زندگی جوانان با زندگی ما متفاوت است. آنها درکنار تحصیل و کار میخواهند تفریح و بازی کنند و شاداب باشند. میخواهند جلساتی درست کنند و دور هم باشند و روحیات خود را تقویت کنند. میخواهند از مناظر طبیعی استفاده کنند. این اموری است که پیرمردها حوصله آنها را ندارند و مال جوانهاست. البته جوان که جوانی میکند، باید درس هم بخواند. درس خواندن هم جزو جوانی است. اوقات فراغت را با برنامههای درست پر کند. شادمانی، نشاط و شادابیاش هم حفظ باشد. اگر گاهی خلاف توقع از جوان سرزد، نباید سرکوفت شود که روحیه آنها بشکند. بلکه باید هدایت شوند. به نظرم برای جوانان از همهچیز مهمتر بحث آموزش و تحصیل آنان است. باید برای جوانان فضای تحصیلی و ترقی مهیا باشد و در کنار آن اگر میخواهند تفریح و نشاط یا فعالیت سیاسی داشته باشند، محدود نباشند. جوانیکردن چاشنی زندگی جوان است و باید باشد. اما هدف اصلی باید تحصیل باشد. ممکن است بخشی از جوانان تحصیل را تا دانشگاه و مدارج عالی ادامه دهند و برخی دیگر میخواهند کار کنند که باید با آموزش حرفه و فن فضای کار را برایشان مهیا کرد. باید این کارها را با فعالکردن اقتصاد کشور انجام داد.اگر رونق اقتصادی باشد، جوانان میتوانند کار پیدا کنند و تشکیل خانواده دهند.
من فکر میکنم الان منابع مادی و طبیعی برای این کار آماده است. فقط مدیریت میخواهد. آدمهای عاقل و مدیر هم که در مملکت کم نیستند.
◯ این روزها در میان اهالی فرهنگ و کتاب یک نگرانی وجود دارد و بیثباتی در برنامهریزیها و رفتارهای سلیقهای، سپهر فرهنگی کشور را متلاطم کرده و مانع برنامهریزیهای درازمدت شده است. این نگرانی را چگونه میتوان برطرف کرد؟
• اگر شرایط اینگونه که میگویید باشد، نگرانی و گلایه آنها به حق است. کارهای درازمدت و دیربازده به برنامهریزی دقیق نیاز دارد. خوشبختانه این مساله موقع خوبی مطرح شده است. قرار است بهزودی در مجمع تشخیص مصلحت سیاستهای کلان فرهنگی مطرح شود.
اگر اهالی فرهنگ پیشنهادی دارند، بیاورند تا در برنامهنویسی لحاظ شود. اگر این سیاستها در مجمع تدوین و به تأیید رهبری برسد و سپس برنامههای اجرایی در دولت و مجلس در مجلس تصویب شود، این روزمرّگیها از بین میرود.
◯ اخیراً جنابعالی در گفتوگو با روزنامه آمریکایی «یو.اس.آ.تودی» از برخورد با وبلاگنویسان انتقاد کردید. برخی زندانیان ازجمله دانشجویان در سالهای اخیر ادعا کردهاند در زندانها با آنها بدرفتاری شده است. برخی ادعا میکنند با برخی از دانشجویان هم بد برخورد میشود. نظر جنابعالی چیست؟
• تقریباً 10 یا 15 سال عمرم را یا در زندان یا در حاشیه زندان بودهام و سر و کارم با زندانی بوده است. در درون خودم به اندازه کافی تنفر از بدرفتاری با زندانی وجود دارد. شاید برای شما جالب باشد که در این 26 سال هنوز نتوانستهام یک زندان را ببینم. فقط اخیراً با اصرار مسؤولین وزرات اطلاعات رفتم کمیته سابق را که الان موزه عبرت کردهاند، ببینم. چون خودم هم در آنجا زندانی بودم. واقعاً چیزهای بسیار بدی از رفتار مسؤولان زندان رژیم پهلوی دیدیم. روزی خدمت رهبری بودم و بحث زندانیان مطرح شد و ایشان فرمودند: «اینهایی که با زندانیان بدرفتاری میکنند، زندانی نبودهاند، وگرنه این چنین با زندانیان بدرفتاری نمیکردند.» اوّلاً دوست دارم کسی به زندان نرود، ثانیاً قانون هست که اگر انسان تخلّف کند، تنبیه شود. دوست داریم در زندان با او انسانی رفتار شود. هیچگاه نقض قانون را تحمّل نمیکنیم. وبلاگ نویسان - که در گذشته نبودهاند – اخیراً در میدان بزرگ اطلاعاتی جهان وارد شدهاند و هرکسی میتواند از آن استفاده کند و نمیتوانیم بگوییم بچههای ما حق ندارند از این امکان استفاده کنند. بستن این راه ظلم بزرگی است. البته برخی از وبلاگ نویسندگان اشتباه و جرم میکنند. مثلاً اسرار مملکتی را مینویسند. حرفهای ناحقی در مورد انقلاب و دیگران مینویسند. قطعاً باید از طریق قانون در این موارد پاسخگو باشند. من بدرفتاری را خطرناک میبینم. زیرا کسانی که بخواهند سوءاستفاده کنند، میتوانند پایشان را خارج از مملکت بگذارند و هر کاری که میخواهند، بکنند. پس باید برخورد انسانی، سازنده و معقول داشته باشیم.
البته نباید از کارهای خوب این عده هم صرفنظر کرد. برسر قضیهای که نشریه نشنال جئوگرافی برای خلیجفارس اسم دیگری نهاده بود، قدرت و وحدت ملی منجمله همین وبلاگنویسها آنها را وادار به عقبنشینی کرد.
◯ حضرت عالی در تازهترین موضعگیری از روند مذاکرات هستهای ابراز نارضایتی کردید. آیا در مذاکره با اروپا به مشکل برخوردهایم که روند را نامناسب میدانید؟
• فکر میکنم اروپاییان یا تحت فشار آمریکا و یا به هر دلیل دیگر حرفهای اخیری که زدهاند، با آن کاری که باید بکنند، ناسازگاری دارد. چون آن موقع هیچ کس نمیگفت ایران حق غنیسازی ندارد. میگفتند: شما حق غنیسازی را دارید، ولی باید شفاف باشد که انحراف نظامی داخل نشود. ما این را حق دنیا میدانستیم که خیالش راحت باشد. نباید کشورها مسابقه تسلیحات هستهای نظامی بگذارند. چون خطرناک است. مذاکره را که شروع کردیم، امتیاز بزرگی که خیلی هم بزرگ بود، دادیم و آن تعلیق کارها بود.
این همه نیروهایی را که در تلاش بودند، متوقف شدند و گفتند تا چند ماه دیگر صبر کنید. خیلی از این نیروها کارمند، مشاور و محقق مستقل بودند که حقوق بگیر بخش خصوصی هستند.
اروپا میدانست ما داریم چه تصمیم بزرگی میگیریم. قرار بود فرصتی به آنها بدهیم تا هر چه میخواهند، ببینند و به ما اعتماد کنند. به جای اینکه در اعتماد پیش بروند، کمکم گفتند: شما اصلاً غنیسازی نکنید و برای نیروگاه از امکانات خارجی استفاده کنید. این حرف، تحمیل خیلی خطرناکی است. این کار بدعتی در جهان سوم است. تنها برای کشور ما بد نمیشود. یک سنت برای دیگران میشود. ایران دراین مسئله یک مسئولیت جهان سومی هم پیدا کرد. لذا من فکر میکنم قطعاً باید در مقابل این حرف اروپاییها بایستیم و واقعاً از موضعشان ناراضی هستیم. باید خیلی محکم موضع خود را به آنها بگوییم. اگر حسننیت نشان بدهند، میتوان با آنها کار کرد.
◯ بعضیها میگویند مشکل غرب، اروپا و آمریکا فعالیت هستهای ایران نیست، بلکه آنها مشکلات ریشهدارتر دیگری با ما دارند. اگر در این قضیه - ولو چند ماه - به آنها مهلت بدهیم تا حسننیت خود را اثبات کنند، تغییری در رفتار آنها ایجاد نمیشود. یعنی امروز بهانه سلاح هستهای است و فردا مواضع ما در خاورمیانه مورد هجمه است. پسفردا دینیبودن حکومت ما و حتی مظاهر پایینتر مانند حجاب و... را به چالش میکشند. آیا حضرتعالی نیز فکر میکنید مشکل غرب با ما تنها به فعالیت هستهای محدود است، یا نه، هر چند ما کوتاه بیاییم، آنها بهانههای بعدی را مطرح خواهند کرد؟
• این احتمال را رد نمیکنیم. امّا اینکه آنها اصولاً میخواهند قدرت تکنولوژی هستهای نداشته باشیم، درست است. مایل نیستند. اما ما چه باید بدست بیاوریم؟
این حرفها موقعی مطرح شد که شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشت مشغول به کار میشد و آمریکا و بسیاری از کشورها صریح میگفتند، ایران را به شورای امنیت میبریم. میتوانستند به ناحق تصمیمی بگیرند و ببرند. اینهایی که این حرف را میزنند، منظورشان این است که باید از همین اول به شورای امنیت برویم؟
این که منطقی نیست. در این دنیای پرتنازع و زورگویی که ابزار قدرت در دست دشمن است، باید لااقل بهانه را از دست آنها بگیریم. کاری که ما کردیم، حداقل نتیجهاش این بود که نشان دادیم آنها دروغ میگویند وما انحراف نظامی نداریم. حالا اگر دوباره روزی بهانه بگیرند، واقعاً معلوم میشود که براساس خوی استعماری و به خاطر دشمنی عمل میکنند.
من هم احتمال درست بودن حرف آن دستهای را که اشاره کردید، رد نمیکنم. تا حدی نیز قبول میکنم، ولی فکر میکنم تدبیر نظام تدبیر خوبی بود. این هم تدبیر، دو، سه نفر نبود.تصمیمگیرندگان این تدبیر شخصیتهایی بودند که به بسیاری از جهات کشور واردند و همهجانبه فکر کردند.
◯ لحن آمریکاییها در یکماه اخیر و مشخصاً در اجلاس بروکسل که جورج بوش برای اجلاس رهبران ناتو به بلژیک رفته بود، خیلی معتدلتر شده است. باتوجه به اینکه اکنون حضرتعالی و بقیه مسئولان نظام معتقدید از طریق اروپا بر برنامه هستهای فشار میآورند و با وجود اینکه نشانهای از کاهش عملی تخاصم دیده نمیشود، ولی بهنظر میرسد لحن آرامتر شده است. اخیراً در سخنان برژنسکی و آلبرایت – هرچند مسؤول نیستند – و حتی بوش آن تعابیر سخت نمیآید. آیا این را یک تغییر استراتژیک میبینید؟ آیا قرار است در دوره دوم حکومت بوش روشی بیشتر سیاسی در برابر ایران اتخاذ شود یا این را یک تاکتیک موقتی برای گریز از این موقعیت میدانید؟
• نمیتوانم بگویم استراتژی عوض شد، همان تهدیدها را هم استراتژی ریشهداری نمیدیدیم. آنها یک استراتژی نسبت به ما دارند که چه در همان شرایطی که ما را تهدید میکردند و چه اکنون که آرامتر حرف میزنند، به آن عمل میکنند. در ذهن خود من این است که خواست اصلی آمریکا این است که ایران تکنولوژی هستهای، بهخصوص غنیسازی اورانیوم نداشته باشد. آنها از یک نیروگاه نگران نمیشوند. اگر ده نیروگاه داشته باشیم و دیگران سوخت آنها را بدهند، نگران نمیشوند. اینکه برق تولید کنیم، برای آنها مشکل نیست. ولی از تکنولوژی هستهای که در اختیار ایران باشد، راضی نیستند، در مسائل دیگر نیز همینطور است. آمریکاییها اکنون که بحث خاورمیانه بزرگ را مطرح میکنند، میفهمند که ایران در کانون این مجموعه قرار دارد و اگر با همین سیاستهای انقلابی و اسلامی حضور داشته باشد، آنها در اکثر موارد نمیتوانند به خواستههای استعماریشان برسند. استراتژی آنها این است که یا ایران باید سیاستهایش را به نفع آنها عوض کند یا چنین قدرتی در ایران بر سر کار نباشد. هر کاری که بخواهند در منطقه ما بکنند، آنگونه که استعمارپسند باشد، به دیوار جمهوری اسلامی برخورد میکند.
اینکه آیا با اروپا توافق کردهاند که در این مقطع نرمتر حرف بزنند یا به این نتیجه رسیدهاند که تند حرف زدن در ایران نتیجه نمیدهد، معلوم نیست. شاید آرامش قبل از طوفان است. همه احتمالات هست، الان قضاوت صریحی نداریم.
◯ حضرتعالی حمله نظامی آمریکا را چقدر ممکن میدانید؟
• من این کار را محتمل میدانم. البته آمریکاییها اینقدر عقل دارند که بدانند این کار آنها با چه پاسخی مواجه و چقدر برایشان گران تمام میشود. امّا محتمل میدانم. چون بیعقلی آمریکا را در خیلی جاها دیدهایم. آمریکایی ها همهجا عاقلانه عمل نکردند. در بعضی جاها از اقدامات ناعاقلانه مشکلات و خطرات دیدند و در بعضی جاها این خطرات کمتر بوده است. در عراق، سومالی، لبنان و جاهای دیگر اشتباه کردند. در ایران هم ممکن است اشتباه کنند. اما این اشتباه برایشان خیلی گران تمام میشود.
◯ رفتار آمریکا چقدر میتواند متأثر از رفتار ما در زمینه هستهای باشد؟
• ریشهاش این نیست. ولی میتواند یک عامل شتابزا باشد. ریشهاش همان است که گفتم. یعنی خوی استکباری آمریکا در ایران به مشکل برخورده است.
◯ پس با توجه به مشکلاتی که در مذاکرات هستهای پیش آمده، فکر میکنید از این به بعد رفتار ما چگونه باید باشد؟
• رفتار ما همیشه باید مدبرانه باشد. نباید دشمن را تحریک و یا بی جهت عصبانی کنیم. نباید غافل شویم. اولاً باید در داخل برای هر شرایطی آماده باشیم و اقدامهای سیاست بینالمللی خود را به سمتی ببریم که ماجرایی رخ ندهد. عوامل جلوگیری فراوان است. باید دیپلماسی را فعال کرد و نباید وارد خطر شد.
◯ در شرایط کنونی مذاکرات را در بنبست میبینید؟ اگر چنین است، برای خروج از بنبست چه باید کرد؟
• من فکر نمیکنم بنبست باشد، ولی امکان دارد بهدست خودمان یا دشمن به بنبست برسد. باید مراقب باشیم که اینگونه نشود.
◯ اخیراً مشاهده شده که موضوع قومیتها به دستاویزی انتخاباتی تبدیل شده است. باتوجه به اینکه معمولاً اینگونه مباحث از موضوعات بسیار حساس مملکتی است، ارزیابی حضرتعالی از این مباحث و نسبت آن با اجرای عدالت عمومی چیست؟
• وجود قومیتها به خودی خود ضعف نیست. اگر روابط عادلانه باشد و حقوق همه تأمین شود، پدیده چندقومی نقطه قوت کشور است. به شرط اینکه همه اقوام با هم به صورت عادلانه رفتار کنند. اینکه کسی بخواهد برای جلب آراء به مسایل قومی دامن بزند، کار خطرناکی است. این کار در حوزه صنوف هم جایز نیست. مثلاً اگر کسی معلمها، کارگران، پرستاران و دیگر صنوف و قشرها را تحریک کند، برای همه، حتی کسی که به این وسیله میخواهد احیاناً به مسوولیتی برسد، دردسرساز خواهد شد. درواقع این مساله را اینگونه میبینم که نظام در برابر خواستههای معقول همه اقوام مسؤولیت دارد. اما اگر توقعاتی ایجاد شود که قابل تامین نباشد، درست نیست.
◯ در زمینه همین مسایل قومی اکنون بحث عراق مطرح است. این کشور تحولات بزرگی را پشتسر گذاشته و در انتظار تحولات مهم دیگری هم به سر میبرد. این تحولات را چگونه ارزیابی میکنید؟
• وضع عراق تقریباً شبیه ماست و تفاوت کمی بین دو کشور وجود دارد. در هر دو کشور، شیعیان در اکثریت هستند و اقلیتهای سنی، کرد، ترکمن و آشوری دارند. الان در عراق دمکراسی درحال ایجادشدن است. برای اینکه این کار موفق شود، اکثریت باید مراقب باشد که حقوق اقلیت ضایع نشود. تحوّلات عراق بر ایران هم تأثیر مثبت میگذارد. ایران هم بر عراق تاثیر مثبت میگذارد. تجربه ایران و ارتباطات و دوستی مردم ایران با مردم عراق، ازجمله اقلیتهای این کشور، میتواند برای عراق مفید باشد.
دو کشور اشتراکات دیگری مانند مسایل اقتصادی، نفت و آبهای مشترک دارند. مهمتر از اینها، حوزههای علوم دینی و اماکن مقدسه عراق و ایران، دو کشور را به هم نزدیکتر میکند. در شرایط عادی میلیونها زائر بین ایران و عراق رفت و آمد خواهند کرد.
به لحاظ تاثیر منطقهای هم اگر ایران و عراق با هم همکاری کنند، میتوانند بهعنوان وزنه تعادل، منطقه را آرام کنند. بهنظرم شرایط در عراق خوب پیش میرود.
◯ آیا با وجود اشغال میتوان وضعیت عراق را مثبت ارزیابی کرد؟
• اشغال بد است ولی نمیتواند ادامه پیدا کند. نمیدانم آمریکاییها چکار میخواهند بکنند. همین تأخیر در تأسیس مجمع ملی عراق نشان میدهد که آمریکاییها از روند کار راضی نیستند و میخواهند مانع حرکت طبیعی مجلس عراق شوند.
◯ یعنی دمکراسی کنونی عراق، انتظار آمریکا را برآورده نکرده است؟
• شرایط نمیتوانست به نفع آمریکا پیش رود. معلوم است که روش آمریکا در عراق با دمکراسی سازگار نیست. آمریکاییها واقعاً نمیدانند چه باید بکنند. اگر جریان به صورت طبیعی پیش برود و کارها به صورت دمکراتیک باشد، به نفع آنها نیست. اگر هم بخواهند برخورد کنند، فجایعی مانند فلوجه و نجف پیش میآید. آمریکاییها نمیتوانند در عراق بمانند و هزینه کنند و عراقیها خودشان تصمیم بگیرند.
حتی وقتی که عراق آرام شود، بازهم آمریکاییها در پادگانهای خود حبس میشوند، چون نمیتوانند بیرون بیایند. زیرا مردم عراق به آنها میگویند شما برای چه اینجا هستید؟ برای خود آمریکاییها هم سؤال پیش میآید که چرا باید در عراق باشیم؟ اگر قرار است عراقیها کشور خود را اداره کنند، چرا ما باید در پادگانهای آنها باشیم.
بههرحال فشار بر آمریکا زیاد میشود و ناچار به خروج از عراق میشود. علاوه بر فشاری که در عراق وجود دارد، کشورهای منطقه هم موافق این اشغال نیستند.
◯ آخرین سؤال اینکه دعای شما برای سال نو امسال چیست؟
• امسال میخواهم دعا کنم که انشاءالله سال پیش رو را بهخوبی بگذرانیم. با این شرایطی که خودمان در داخل درست کردهایم و برنامهای که خارجیها برایمان درست کردهاند، «حوّل حالنا الی احسن الحال» را امسال با این افق میگویم.