مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه شرق

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه شرق

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳
نگاهی آماری و منصفانه به عملکرد یک ساله دولت روحانی/ تحریم‌ها، یکی از موانع در مسیر برنامه‌های دولت/ نصیحت‌های هاشمی به همنواها با اسرائیل در مخالفت با مذاکرات هسته‌ای/ جلسات محرمانه خبرگان و دلایل آن/ واضع و ناسخ قوانین مجلس خبرگان/ وظایف کمیسیون تحقیق خبرگان/ مباحث مربوط به رهبری فردی و شورایی/ سوابق بحث‌های شورای رهبری/ شورای فقهی/ ضرورت توجه به تفاوت‌های شورای فقهی و شورای رهبری/ دلایل حضور و عدم حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات/ احمدی‌نژاد و آینده کشور/ چرایی و چگونگی ثبت‌نام هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری/ عوامل ثبت‌نام هاشمی برای ریاست خبرگان/ اهمیت کار هیأت رئیسه خبرگان/ افراط بعضی‌ها در ایجاد محدودیت برای نمایندگان خبرگان/ آیا هاشمی تغییر کرده است؟!/ نگاه هاشمی به نام، اصطلاح و تفکرات اصولگرایان و اصلاح‌طلبان/ نظر هاشمی درباره عکسی که دو نفر در مجلس نزاع می‌کنند و او می‌خندد!/ همه چیز درباره ماجرای مک فارلین/ اطلاع امام و سران قوا از رموز ماجرای مک فارلین/ دستاوردهای ایران از سفر مک فارلین/ نگاهی تاریخی به دولت بختیار و همزمانی آن با کار شورای انقلاب/ نگاه سیاسی افراطیون به پرونده مهدی هاشمی/ فشارهای سیاسی روی قاضی پرونده مهدی هاشمی/ توصیه‌های وحدت‌آفرین هاشمی در عید نوروز

 

س- بسم الله الرحمن الرحیم، از طرف خبرنگاران، دبیران سرویس‌ها و مدیر مسئول روزنامه شرق تشکر می‌کنیم که امسال هم به ما وقت دادید تا برای ویژه‌نامه نوروز خدمت برسیم. اگر اجازه بفرمایید سؤالات را مطرح کنیم. پارسال تقریباً در همین روزها خدمت رسیده بودیم که سال پرحادثه‌ای را پشت سر گذاشته بودید و سالی آغاز شده بود که سه ماهه اولش با رد صلاحیت شما و در نهایت با توجه به نتیجه انتخابات، از سال‌های بی‌نظیر در انقلاب اسلامی بود. احساس می‌کردیم که حس امیدواری از بهبود اوضاع کشور در شما ایجاد شده و به آینده و بهبود اوضاع امید داشتید. می‌خواهیم بدانیم بعد از یک سال نگاه شما به فضای گذشته چیست؟ پارسال وقتی خدمت رسیده بودیم، شش ماه از دولت آقای روحانی گذشته بود و الان یک سال و نیم گذشته است. بعد از یک سال ارزیابی شما از ماجرا چیست؟

ج- بسم الله الرحمن الرحیم، برای ارزیابی عملکرد یک دولت باید به مجموعه عوامل ایجابی و سلبی توجه کرد. با توجه به شرایط، دولت آقای روحانی خوب عمل کرده‌اند، البته آن مقدار که در سیاست خارجی انتظار می‌رفت، نشده است. علتش هم این است که فکر می‌شد وقتی آماده مذاکرات با آنهایی که مذاکره نداشتیم، شدیم، کارها بهتر پیش می‌رود. پیشرفت‌هایی شده است، ولی هنوز به حد مطلوب نرسیده است. یکی از عللی که نتوانسته‌اند سریع مشکلات را حل کنند، این است که هنوز تحریم‌ها برقرار است. البته آماری که مسئولان بخش‌های مختلف دولت می‌دهند، نشان می‌دهند که در همین شرایط تحریم و مشکلات به ارث رسیده از دولت قبل، کارهای اساسی برای کشور انجام شده است. ما هم دلیلی نداریم که اینها را قبول نکنیم. البته کار مشکل است. ولی در عین حال باید همت بیشتری به خرج بدهند.

س- در خبرها بود که شما از کسانی که در داخل با نتانیاهو هم‌صدا شدند، گلایه کرده‌اید. یعنی حرف‌هایی را که در آن طرف زده می‌شود، دوستانی در داخل تکرار می‌کنند. تا چه اندازه اینها را در به نتیجه نرسیدن مذاکرات مؤثر می‌دانید؟ چون گاهی مشاهده می‌شود که تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در موقعیتی قرار می‌گیرد که ابتدا باید انرژی و توان زیادی را صرف جبهه داخلی بکند.

ج- به نظرم اینها خیلی تأثیر ندارد. به افرادی که این کارها را می‌کنند، نصیحت کردم که در یک مسأله به این مهمی مواظبت کنند و برداشت نشود که در ایران گروهی هستند که با اسرائیل هم صدا می‌شوند. نه دولت روی اینها حساب جدی باز می‌کند و نه دنیا. طبیعی است در جامعه مخالفانی هستند که اظهارنظر می‌کنند. از این جهت درباره دلواپسان گفتم که کارشان یک طنز تاریخی شده است. آقایانی که این حرف‌ها را می‌گویند، قطعاً دشمنی‌شان با اسرائیل کمتر نیست. ولی در این مسئله یکی شده‌اند. یعنی الان هم نتانیاهو دلواپس است و هم اینها و هم اعراب همسایه.

س- انتخابات مجلس خبرگان نزدیک است. به هر حال مجلس مهم و تأثیرگذاری است. در این سال‌ها که جلسات متعدد خبرگان برگزار شده، هیچ وقت برون دادی از اجلاس دو روزه خبرگان که سالانه دو بار برگزار می‌شود، نداریم. چون خبرنگارها به جز در روز افتتاحیه، اجازه ورود ندارند و بعد از آن هم چیزی منتشر نمی‌شود. فکر می‌کنم خیلی از مردم دوست دارند که بدانند چه اتفاقی در این دو روز می‌افتد و بحث‌ها حول و حوش چه مسایلی است؟

ج- فکر می‌کنم ملاحظاتی هست و کار خبرگان از اول محرمانه تلقی شده است.

س- آیا این جزو آئین‌نامه است؟ قانونی داریم که مذاکرات محرمانه باشد؟ آیا در آئین‌نامه داخلی و یا در قانون مجلس خبرگان چنین بحثی وجود دارد؟

ج- خود خبرگان قانون‌شان را می‌گذارند. قانون اساسی این دستور را داده و گفته که خبرگان همه امور مربوط به خودشان را باید خودشان تصویب کنند. کسی نمی‌تواند برای خبرگان قانون بگذارد. به خاطر اینکه در سال‌های اول خیلی حرف‌های جدّی و حساس مطرح می‌شد، تصمیم گرفته شد که مذاکرات محرمانه باشد تا اعضا بتوانند حرف‌های جدّی خودشان را درباره رهبری و مسایلی که معمولاً در رسانه‌ها نمی‌آید، بگویند. البته غیر از یکی دو بار، الان چنین حالتی ندارد و برنامه‌های اجلاس تقریباً مثل نطق‌های مجلس است و خیلی فرق نمی‌کند. شاید مانند اوایل محرمانه نباشد. مذاکرات ثبت و هر سال یک کتاب از آن مذاکرات چاپ و به اعضا و بعضی جاهای دیگر داده می‌شود. اما چون محرمانه است، به آن صورت در رسانه‌ها نمی‌آید. مگر خبرهایی که هیأت رئیسه مصلحت می‌داند، گلچین و پخش می‌شود، این تصمیم خبرگان بوده است.

س- آیا امکان تغییر این تصمیم وجود دارد؟

ج- اولاً این بستگی به خود خبرگان و هیأت رئیسه دارد و ثانیاً، می‌خواهند بحث‌های آنجا در فضای آزاد مطرح شود. از مجمع هم خبری می‌آید که خودمان می‌دهیم. مذاکرات ما مثل مجلس باز نیست و خبرنگارها هم در حد عکس و فیلم می‌آیند. جلسات مجمع را به این دلیل این‌گونه کردیم که مسائل شعاری مطرح نشود. چون وقتی تریبون باز باشد، ملاحظاتی ایجاد می‌شود که افراد آزادانه حرف نمی‌زنند. ما در اینجا بحث‌های جدّی می‌کنیم و گاهی حتی لازم است به خاطر مصلحت از قانون اساسی و گاهی از احکام شرعی که آقایان دادند، عبور کنیم. در اینجا بحث‌های خاصی هست و با جاهای دیگر تفاوت دارد. البته در سیاست‌های کلی این‌گونه نیست و سیاست‌های کلی مواردی است که می‌تواند با حضور خبرنگاران انجام شود. در عین حال همان‌گونه که در مجلس می‌بینید، در کارهای این‌گونه، بعضی سخنان از تریبون باز مطرح می‌شود که افکار شخصی خودشان است. ما می‌خواهیم اینجا واقعاً جای تحقیق باشد و آنچه را که مصلحت است، منتشر می‌کنیم. البته شاید اشتباه باشد و الان اصراری ندارم که بگویم کار درستی انجام می‌شود. شاید اگر منتشر کنیم، بهتر باشد.

س- در مورد مجلس خبرگان، صحبتی فرموده بودید که آنها وظیفه خودشان را که نظارت بر عملکرد رهبری است، انجام می‌دهند. منتها برای ما و مردم این سؤال مطرح است که ابزار نظارتی مجلس خبرگان به چه شکلی است؟ یعنی آیا سیستم گزارش‌دهی وجود دارد؟ این افراد به چه شکلی نظارت را انجام می‌دهند؟ آیا در آن دو روز اجلاس خبرگان گزارش‌ها مطرح می‌شود؟ این گزارش‌ها در اجلاس به چه شکلی مطرح می‌شود؟

ج- خود خبرگان که در طول سال دوبار اجلاس داریم، گزارشی از اوضاع فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی استان‌ها را در نطق‌ها می‌گویند که گاه انتقاد است. ضمن اینکه اطلاعاتی را از جاهای مختلف به دست می‌آورند. به علاوه کمیسیون تحقیق داریم که ده نفر از بزرگان خبرگان عضو آن هستند و آنها به دنبال مسائل مربوط به رهبری می‌روند و بررسی می‌کنند و با خود ایشان در میان می‌گذارند و اگر اعتراض یا ابهامی داشته باشند، در جلسه بعدی که تشکیل می‌شود، یکی از گزارش‌ها متعلق به کمیسیون تحقیق است که گزارش‌ها را می‌دهد. یعنی خبرگان می‌داند که در حوزه رهبری چه می‌گذرد.

س- یعنی خود اعضا این نظارت را انجام می‌دهند؟

ج- بله، خود اعضا و از داخل خبرگان هستند.

س- آیا اعضای کمیسیون تحقیق مشخص هستند؟ می‌توانید اسم ببرید؟

ج- بله. نوعاً آقایانی که یک مقدار مسن‌تر و نزدیک به رهبری هستند، عضو کمیسیون تحقیق هستند. اطلاعات کامل آن در سایت دبیرخانه خبرگان آمده است.

س- چگونه انتخاب می‌شوند؟

ج- در خبرگان انتخاب می‌شوند. همه کمیسیون‌های خبرگان مثل مجلس انتخابی است.

س- ولی ظاهراً اعضا مشخص نشدند که چه کسانی هستند؟

ج- اسم‌هایشان محرمانه نیست. بقیه کمیسیون‌ها هم اعلام شده است.

س- مجلس خبرگان، مهم‌ترین مجلس کشور است که برای کلیدی‌ترین جایگاه کشور تصمیم می‌گیرد، اما افکار عمومی راجع به آن هیچ‌چیز نمی‌داند. حتی اعضای کمیسیون‌هایش را هم نمی‌شناسد.

ج- گفتم که یک مقدار ملاحظه کاری‌هایش زیاد شده و در قانون آمده است. من هم فکر می‌کنم مردم باید بیشتر در جریان مسائل داخل خبرگان قرار بگیرند و فکر نکنند که اخبار خبرگان اسرارآمیز است. حتی اخبار مجمع را هم که الان پخش می‌کنیم، کافی نمی‌دانم.

س- حداقل اعضای مجمع مشخص هستند.

ج- شاید با این مصاحبه شما همه به فکر بیفتند که کاری بکنند.

س- شما در مصاحبه‌ای که اخیراً داشتید، فرموده بودید که اگر خبرگان فرد مناسبی را بعد از رهبری برای جانشینی ایشان پیدا نکنند، می‌تواند بحث به سمت شورایی برود. می‌خواهم بدانم که این بحث چقدر در آنجا مطرح شده است؟ آیا در حد یک ایده است؟ آیا اصلاً کسی به آن فکر کرده است؟ ایده رهبری شورایی در جلسات چه وزن و جایگاهی دارد؟

ج- این مطالب در قانون اساسی آمده است. هم قبل از بازنگری و هم بعد از بازنگری به آن توجه شده است. قبل از بازنگری آمده بود «فعلاً که کسی مثل امام (ره) مورد قبول اکثریت قاطع مردم نیست، همان می‌ماند، ولی اگر مثل امام (ره) و رهبری فعلی نباشد، شورایی می‌شود و شورایی 5 نفره از علما جای رهبری را می‌گیرند، در بازنگری هم همین آمده است که هم می‌تواند فرد و هم می‌تواند شورا باشد. این در قانون اساسی هست و لازم نیست روی آن بحث کنیم. چون بحث شده و مردم هم به آن رأی داده‌اند و تمام شد. در اولین جلسه‌ای که بعد از رحلت امام (ره) برای تعیین جانشینی ایشان داشتیم، اولین بحث ما این بود که شورا باشد یا فرد. ما که جزو هیأت رئیسه خبرگان بودیم و باید برنامه‌ها را تنظیم کنیم، نظر ما این بود که شورایی باشد و شورای سه نفره را درنظر گرفتیم که آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله موسوی اردبیلی بودند. نظر جامعه مدرسین روی آیت‌الله گلپایگانی بود و فرد را پیشنهاد دادند. یک بحث جدّی داشتیم و وقت زیادی از جلسه را گرفته بود که فرد یا شورا باشد. این در اختیار ما بود و باید انتخاب می‌کردیم. فرد 45 رأی و شورا 35 رأی آورد. نظر آیت‌الله خامنه‌ای روی شورا بود و سخنرانی خوبی هم کردند و توضیح دادند که شورا لازم است. اما وقتی که رأی گرفتیم، این‌گونه شد. این با رأی خود خبرگان است و اگر احساس شد که فردی آن برجستگی‌ها را ندارد و آماده نیست، می‌توانیم تبدیل به شورا کنیم.

س- برای مجلس خبرگان اولویت فرد است یا شورا؟

ج- هیچ کدام اولویت ندارند. گفتم که بحث کردیم و رأی 35 و 45 شد.

س- الان چگونه فکر می‌کنید و زمینه به چه شکلی است؟

ج- دوباره بحث می‌کنیم. اگر روزی قرار باشد که دوباره رهبری را انتخاب کنیم، بحث می‌کنیم که فرد یا شورا باشد. در اینجا مشکلی نداریم.

س- استنباط ما از صحبت‌های چند سال اخیر شما، به ویژه در مورد مباحث فقهی که می‌گفتید، این است که همچنان به نظر گذشته‌تان باقی هستید که در واقع شورایی بهتر است. آیا می‌شود چنین استنباطی کرد؟

ج- طرفدار شورا بودم و همان نظرم مانده است. قاعدتاً نظر آیت‌الله خامنه‌ای هم همان است. ولی چون خبرگان رأی داده، فعلاً این است. بعداً باید شرایط را ببینیم.

س- در یک دوره به فقه تخصصی پرداختید و گفتید که باید در حوزه‌های مختلف یک جمع تخصصی باشند تا قضایا را بررسی کنند.

ج- موضوع، شورای فقهی بود. بحث تخصصی کردن فقه اصلاً مربوط به رهبری شورایی نبود. آن یک بحث دیگر بود که اولین بار در قم و بین اعضای جامعه مدرسین، علما، فضلا و طلبه‌ها مطرح کردم که اگر می‌خواهیم تمام کارهای دولت براساس احکام اسلام باشد، باید فروع متعددی را براساس فقه شیعه معین کنیم. گفتم راهش تخصصی کردن حوزه است تا طلبه‌ها پس از مقطعی، در رشته‌های خاص تحصیل کنند. تنوع علم و موضوعات به گونه‌ای است که یک نفر هر چه هم جامع‌الاطراف باشد، نمی‌تواند در همه موضوعات متخصص باشد. گفته بودم که این‌گونه علما و فضلا بعدها براساس تخصص‌ها در شورای فقهی باشند و درباره هر موضوعی نظر بدهند. موضوعی که شما می‌گویید، درباره شورای رهبری است که دو موضوع کاملاً متفاوت هستند.

درباره شورای رهبری هم گفتم که در زمان امام (ره) طبق قانون اساسی، ایشان رهبر بودند و بعد هم آیت‌الله خامنه‌ای با رأی خبرگان رهبر شدند. نیازی نبود که درباره شورای رهبری بحث کنیم. ولی اگر قرار شد که دوباره درباره آن بحث شود، ما باید آماده باشیم و خصوصیات را روشن کنیم. احتیاج دارد که بحث بیشتری روی آن انجام شود که چگونه تقسیم کار کنیم؟ رئیس چه کسی باشد؟ در محدوده چه کارهایی باشد؟ این‌ها بحث‌هایی است که در صورت وقوع، مطمئناً خبرگان وارد می‌شود.

س- افکار عمومی در یکی، دو هفته آینده منتظر است و می‌خواهد بشنود که بالاخره هاشمی رفسنجانی نامزد ریاست خبرگان می‌شود یا نه؟ نشانه‌هایی که از شما می‌آید، دقیقاً مثل انتخابات ریاست جمهوری است و انسان تا لحظه آخر نمی‌تواند مطمئن باشد که هاشمی مثل آن موقع ثبت‌نام می‌کند یا نه؟

ج- در همه مسئولیت‌ها، براساس احساس خودم که می‌توانم برای کشور و نظام مفید باشم و همچنین خواست امام و رهبری وارد شدم. من بعد از اینکه از ریاست جمهوری کنار رفتم، هیچ بنا نداشتم که رئیس‌جمهور شوم، چون آن مقداری که بلد بودم، کار کرده بودم و می‌گفتم که آدم‌های جوان‌تر، قوی‌تر و با تجربه بیشتر بیایند. حتی وقتی که بعضی‌ها زمزمه لزوم تجدید یک دوره دیگر ریاست مرا آغاز کردند، به آنها اخطار کردم که نباید این اظهارات ادامه یابد زیرا در ایران قحط الرجال نداریم.

شرایطی پیش آمد و در انتخابات 84 گروهی نامزد بودند که اکثرشان از نظر خود من قابل قبول نبودند. خیلی تلاش کردم، با رهبری و با خود آنها صحبت کردم. یکی دو نفرشان را صالح دیدم و گفتم که اگر یکی از اینها باشند، نمی‌آیم و حمایت هم می‌کنم. یکی از همین نامزدها آقای دکتر ولایتی بود. اما تا لحظه آخر توافق نشد. آخرین جلسه‌ای که با رهبری داشتیم، نزدیک انتخابات بود و قرار ما بر این شد که این هفته هم تلاش کنیم تا اینها را به یک نفر برسانیم، نه اینکه همه را حذف کنیم، بلکه دیگران روی کسی که فکر می‌کردیم مناسب است، اجماع کنند. گفته بودم که اگر به یک نفر رسید، من نمی‌آیم. یک هفته هم تلاش کردیم، اما نشد. طبعاً دیدم که نمی‌توان کشور را به دست افرادی از آن نوع داد.

س- واقعاً شما از آقای احمدی‌نژاد برای آینده کشور احساس خطر می‌کردید؟

ج- من همه نامزدها را می‌شناختم. ایشان در دولت من فرماندار و استاندار بود. فقط ایشان نبود، سه نفر بودند که می‌گفتم ظرفیت کشوری مانند ایران با شرایط و مشکلات داخلی و خارجی خاص خودش خیلی بالاتر از توان این افراد است. البته آقای احمدی نژاد هم وقتی نامزد شدم، به من پیام داده بود که اگر شما می‌خواهید، من کنار می‌روم که گفتم نه، حالا که نامزد شدم، هر کسی می‌خواهد، باشد. من می‌خواهم برای مردم اتمام حجت کنم که اگر مردم خواستند، حاضرم خدمت کنم.

س- فرمودید که بعد از ریاست جمهوری تمایل نداشتید که دوباره کاندیدا شوید.

ج- هیچ تمایل نداشتم. ولی مجموعه شرایط به آنجا رسید. در دوره بعد هم قطعاً می‌گفتم که نمی‌آیم و می‌خواستم نیایم. اواخر خیلی تحت فشار قرار گرفتم. علما از قم و نجف، شخصیت‌های بزرگ، گروه‌های دانشجویی و غیردانشجویی و اقشار مختلف مردم فشار آوردند و گفتند که شما چگونه می‌خواهید به خواست مردم بی‌اعتنا باشید؟ باید وظیفه‌تان را انجام بدهید. درباره انتخابات قبلی که می‌گفتم نمی‌آیم، یک روز همسر امام (ره) که من خیلی برای ایشان احترام قائل بودم، به من گفتند: شما می‌خواهید مملکت را به دست چه کسی بسپارید؟ امام به دست امثال شما داد و شما می‌خواهید به چه کسی بسپارید؟ من از حرف ایشان تکان خوردم.

در این دوره هم فشار خیلی زیاد شد. من عصر آخرین جمعه منتهی به انتخابات احساس کردم در مقابل درخواست مردم و بزرگان دچار استبداد شده‌ام و به نظرها توجه نمی‌کنم. بعد از نماز مغرب استخاره کردم و تصمیم گرفتم که بیایم. فردا هم آخرین روز اسم‌نویسی بود. واقعاً برخلاف میل خودم بود. الان در خبرگان هم همینطور است. من هیچ آمادگی روحی ندارم که رئیس خبرگان شوم. در مجمع تشخیص به اندازه کافی کار می‌کنم و بیشتر از این دیگر چه لزومی دارد؟ در خبرگان علمای دیگر هستند که کار می‌کنند و من هم عضو هستم. اگر لازم باشد، در آنجا تأثیرگذار هستم و اگر هم لازم نباشد، مستمع هستم. الان نظرم این است. البته بعضی‌ها هستند که من مصلحت نمی‌دانم در رأس خبرگان باشند. روز رأی‌گیری معلوم می‌شود که چه کسانی می‌خواهند بیایند و همانجا تصمیم می‌گیرم. در دوره قبل هم در همان جلسه تصمیم گرفتم. یعنی شب قبل از اجلاس قرار شد که کس دیگری باشد، صبح که رفتیم، دیدم شخص دیگری، نامزد شده لذا من هم نامزد شدم.

س- یعنی بعد از فوت آیت‌الله مشکینی که نامزد شدید، در این شرایط قرار گرفته بودید؟

ج- قبل از فوت ایشان، من نایب رئیس بودم که معمولاً جلسه را اداره می‌کردم. بحث انتخاب هیأت رئیسه مطرح شد که من گفتم: اگر فلانی باشد، من حتماً می‌آیم و نامزد می‌شوم. شب صحبت کردند و گفتند: او نیست و دیگری می‌آید. فردا که ما در آنجا نشسته بودیم و می‌خواستیم رأی بگیریم، دیدم که به قرار وفا نشد، در همانجا استخاره کردم و اقدام کردم.

س- الان تقریباً مشخص است که چه کسی می‌آید و چه کسی نمی‌آید.

ج- هنوز خیلی مشخص نیست و همین روزها دارد تصمیم‌گیری می‌شود.

س- فعلاً آیت‌الله هاشمی شاهرودی مطرح هستند.

ج- افرادی هستند. باید در آنجا ببینیم. ملاک من این است که واقعاً کسی باشد که در حد شأن خبرگان باشد.

س- تعدادی از اعضا به شما نامه نوشتند و از شما خواستند که برای ریاست مجلس خبرگان نامزد شوید. این را تأیید می‌کنید یا نه؟

ج- بعضی‌ها خواستند.

س- اکثریت هستند یا اقلیت؟

ج- می‌گویند اکثریت مجلس هستند، ولی من تحقیق نکردم.

س- پس اصل نامه را تأیید می‌فرمایید؟

ج- بله، خبرش در رسانه‌ها آمده است. حتی اگر اکثریت باشند، اگر فرد مناسبی باشد، چه لزومی دارد که من برای ریاست خبرگان بروم؟ در مجمع تشخیص هستم و خدمت می‌کنم.

س- ظاهراً سرنوشت شماست که هر دو سال یک بار در مقابل تصمیم سخت قرار بگیرید که بیایید یا نیایید. الان هم همان وضعیت است که آیا هاشمی برای ریاست خبرگان می‌آید یا نمی‌آید، همواره باید در مقابل این تصمیم قرار بگیرید.

ج- این شرایط ربطی به من ندارد. الان رئیس مجمع هستم و مجمع هم خیلی کار دارد که باید انجام بدهیم.

س- خود شما می‌دانید که اهمیت خبرگان بیشتر از مجمع است.

ج- خیلی بیشتر نیست. البته اساس آن مهمترین هدف است. من در آنجا هستم و عضو خبرگان هستم.

س- در مجلس که شما رئیس مجلس بودید، بسیار در تعیین روندهای مجلس و سمت و سوی تصمیم‌گیری به عنوان رئیس مجلس تأثیر داشتید، آیا در خبرگان هم این‌گونه است؟

ج- فقط یک وقت کار هیأت رئیسه خبرگان حساس می‌شود و آن موقعی است که بخواهد رهبری جدید انتخاب شود. اساس این است و ممکن است در بیست یا سی سال و کمتر و بیشتر یک بار اتفاق بیفتد. بقیه‌اش عمدتاً سخنرانی است. مدتی تدوین آئین‌نامه طول کشید که بحث‌های تدوین قانون را برای خودمان می‌گذاشتیم. به علاوه سخنرانی هم داریم. 16 نفر ظرف دو روز سخنرانی می‌کنند. دو سخنران هم از بیرون می‌آیند تا درباره شرایط کشور و مسائل امنیتی، اقتصادی و چیزهای مهم برای اعضا توضیح بدهند. در این وسط، خیلی کار نیست.

س- در آن لحظه حساس، هیأت رئیسه خیلی مؤثر است.

ج- آن لحظه حساس مهم است. برای آن لحظه حساس حتماً لازم نیست رییس باشم کافی است که عضو خبرگان باشم. انسان در خبرگان می‌تواند صحبت کند و نظرش را بدهد و اگر بخواهم، تأثیرگذار هم خواهم بود.

س- بعد از 88 اتفاقاتی افتاد، یکی همین بود که گفته می‌شد بعضی از اعضای خبرگان که به نفع آقای مهندس موسوی موضع‌گیری کرده بودند، با محدودیت‌های در خبرگان مواجه شده بودند، مثلاً آیت‌الله دستغیب در یک دوره شرکت نکرده بودند.

ج- ممکن است. چون آنجا حساس‌تر است و گاهی حرف‌های خاص می‌زنند. عده‌ای هستند که تحمل نمی‌کنند. البته سلب عضویت نمی‌شود و می‌تواند بیاید. خودش تشخیص می‌دهد که وقتی نمی‌گذارند حرف‌هایم را بزنم، چرا بروم؟!

س- شما می‌گویید من عضو آنجا هستم و می‌توانم کارهایم را انجام بدهم. ممکن است شما را هم نگذارند.

ج- نه، تا این حد نیست. اگر بخواهم صحبت کنم، استقبال می‌کنند. اگر آن‌گونه شود، دیگر من تأثیری ندارم.

س- اگر در هیأت رئیسه نباشید، ممکن است فضا برای شما هم تنگ شود؟

ج- هیأت رئیسه با دیگران فرقی ندارد. رئیس یک مقدار در تنظیم برنامه، وقت دادن یا ندادن تأثیر دارد، اما بقیه زحمت می‌کشند که منشی‌ها و نواب رئیس هستند. من فکر می‌کنم آن‌گونه نیست. البته همین که الان می‌گویم، اگر احساس کنم که وجودم ضروری است، تردید نمی‌کنم و می‌آیم. تا الان چنین تشخیصی ندادم.

س- آن آقای هاشمی که در دهه هفتاد می‌دیدیم، با آقای هاشمی که در دهه نود می‌بینیم، به لحاظ گفتمانی و ادبیاتی که به کار می‌برند، تغییراتی کرده‌اند. دوست داشتم سؤال کنم که علت اینها چه بوده است؟ آیا خود شما تغییر کردید و یا جامعه بیرونی تغییر کرده است؟ صحبت‌هایی که الان آقای هاشمی می‌کنند، بحث آزادی بیان، حق‌الناس، حقوق ملت و آزادی است. می‌خواستم بدانم که آیا آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به اولویت توسعه سیاسی بر اقتصادی رسیدند؟ تغییری ایجاد شده یا خیر و علت چیست؟

ج- اولاً من همیشه براساس اصول اسلامی که مبتنی بر اعتدال است، رفتار می‌کردم و حتی قبل از انقلاب هم همیشه چنین بودم. ثانیاً انسان یک موجود اجتماعی است و اگر قرار باشد، همیشه یکسان باشد که اصلاً درست نیست. اسلام هم چنین نمی‌خواهد. شرایط زمانه عوض می‌شود. ثالثاً من هیچ‌وقت فکر نکردم که چرا این‌گونه شده‌ام. اگر شما تغییری می‌بینید، دلیلش این است که در گذشته افراد تندرو، چنان میدانی نداشتند که بیایند تریبون‌های اساسی را بگیرند و حرف‌های تندی بزنند و کارهای آن‌گونه بکنند و بتوانند در دانشگاه‌ها و اجتماعات، هر کاری بخواهند، انجام بدهند. در دوره من و در دوره آقای خاتمی این‌گونه نبود. بعدها که به تدریج این‌گونه شد، طبعاً من هم با این تندروی مخالفت می‌کنم. وقتی می‌بینم با این تندروی می‌خواهند حقوق مردم را ضایع و مردم را مأیوس کنند که در انتخابات شرکت کنند و یا در مجامع حضور داشته باشند، براساس وظیفه اسلامی، انسانی و انقلابی‌ام وارد می‌شوم. اگر شما تفاوتی احساس می‌کنید، به خاطر این است. اگر مسئول بودم، باید حقوق مردم را مراعات می‌کردم و الان که مسئول نیستم، اگر دیگری مراعات نکند، باید بگویم.

س- الان اصلاح‌طلب‌ها احساس قرابت و نزدیکی بیشتری با شما می‌کنند و برای اصولگراها سؤال بزرگی پیش آمده که چرا آقای هاشمی از ما دور شدند و چرا به اصلاح‌طلب‌ها نزدیکتر هستند؟

ج- من اصلاح‌طلب و اصولگرایی را دو لفظ برای بازی‌های سیاسی می‌دانم. وگرنه کدام اصولگرایی، اصلاح‌طلب نیست و کدام اصلاح‌طلبی به اصول اسلام و انقلاب پایبند نیست؟ در خصوص من و احساس قرابت آنها، بیشتر به کارهای آنها برمی‌گردد. خود آنها گویا در مخالفت با من تقسیم کار کرده‌اند. زمانی اصلاح‌طلب‌ها و زمانی اصولگراها منتقدین تخریب‌گرای من بودند. البته هیچ وقت افراد معتدل دو جریان چنین نبودند و همیشه این تندروهای دو طرف بودند که چنین می‌کردند.‌ من هیچ‌وقت این طرفی و آن طرفی نبودم. حتی در حزب جمهوری اسلامی هم که بودیم، دو جناح داشتیم، یک عده محافظه‌کار و یک عده رادیکال بودند و ما موضع میانه داشتیم. در مجلس هم که بودم، چنین بودم و سعی می‌کردم هر دو را مراعات کنم. رئیس‌جمهور هم که شدم، کابینه‌ام را از دو گروه تشکیل دادم و توازون را حفظ کردم. چون می‌بایست استاندارها را تأیید می‌کردم، در هر دو دوره به وزرای کشور می‌گفتم که توازن را حفظ کنید و در این حد حفظ می‌کردند.

س- شما به مجلس اول اشاره کردید. درگیری‌های مجلس اول و هجمه‌ای که به آقای بازرگان و گروه نهضت آزادی می‌شد، انگار یک مقدار به هجمه‌ای که الان تندروهای مجلس نسبت به شما و خانواده شما دارند، شباهت دارد. عکسی هست که خیلی معروف است و فکر می‌کنم آقای صباغی به آقای معین‌فر حمله می‌کنند و شما در جایگاه هیأت رئیسه نشستید و لبخند بر لب دارید. نمای این عکس این‌گونه است که رضایت دارید. نظرتان چیست؟

ج- در فرهنگ و ادبیات ایران، نوعی بیان مطلب به نام طنز داریم که یک ماجرای تلخ و غم‌انگیز را با زبان ملیح و طنز بیان می‌کنند. همین الان وقتی در فیلم‌ها، پارلمان‌ها را می‌بینم که اعضا دارند با هم دعوا می‌کنند، خنده‌ام می‌گیرد. در آن تصویر هم منظره‌ای بود که شخصیت‌های مهم مملکت پشت تریبون آمده بودند و با هم درگیر شدند و می‌خواستند همدیگر را از آنجا بیرون کنند. منظره، یک طنز تاریخی بود. هر کس هم بود، لبخند تلخی می‌زد که چرا اینها با هم این‌گونه رفتار می‌کنند؟ در همان صحنه من خیلی زود آنها را از هم جدا کردم. وقتی جلسه متشنّج شد، یک ربع تنفس دادم تا همه بیرون بروند و فضا تلطیف شود. در مجلس احترام همه گروه‌ها را نگه می‌داشتم. تندروی در آن مجلس هم بود. علتش هم این بود که وقتی اولین انتخابات مجلس شد، کسانی که جوان بودند و در شهرشان مبارزه کرده و در شهرشان خوب شناخته شده و همیشه در صف مقدم بودند، رأی آوردند و وارد مجلس شدند. اکثریت مجلس از آن افراد روحانی و غیر روحانی بود. عده کمی از تیپ آقای مهندس بازرگان بودند که معمولاً از تهران و شهرهای بزرگ انتخاب شده بودند. این‌ها 20 نفر بودند و بقیه از آن تیپ بودند که روحیات تند انقلابی داشتند. به همین خاطر همیشه با ملی‌گراها مشکل داشتند، ولی من مراعات می‌کردم. حتی یک بار پاسدارهای دم درب مجلس موقع آمدن و رفتن، با آنها خوش‌رفتاری نکردند که تنبیه‌شان کردیم. در نماز جمعه علیه مهندس بازرگان شعار می‌دادند که جلوی آن را گرفتم و گفتم که حق مهندس بازرگان با آن سوابق این نیست. در آن شرایط، این‌ها تحت فشار افکار عمومی تندروها بودند. سفارت آمریکا را گرفتند و گاهی در دانشگاه‌ها هم دعوا می‌کردند. ما مجلس را در آن شرایط اداره می‌کردیم.

س- صحبتی راجع به بحث مک فارلین داشتم. گفته می‌شود که در آن شرایط که هیأت آمریکایی به ایران آمده بودند، اگر یک مقدار عجله نمی‌کردند و مانده بودند، شاید به توافقی به آنها می‌رسیدیم. حتی شنیدم که شما هم موافق بودید. چون به خاطر جنگ و خرید اسلحه، می‌توانستیم به توافقی برسیم. ولی گویا در یک جلسه، عده‌ای از سران نظام مخالف بودند. خیلی دوست داریم که بدانیم چه کسانی مخالف بودند؟ آیا واقعاً اگر عجله نکرده و مانده بودند، می‌توانستیم به نتیجه‌ای برسیم؟

ج- ماجرای مک فارلین یک مسئله ملی بود. ما در جنگ به جایی رسیده بودیم که بعضی از ابزار نظامی ما که بسیار مهم بودند، به خاطر نداشتن قطعه‌های حساس، از کار افتاده بودند. شرایطی پیش آمد که خود آمریکایی‌ها حاضر شدند قطعاتی را که ما خیلی نیاز داشتیم، به ما بدهند. البته آمریکایی‌ها در آن موقع که این اتفاق افتاد، فهمیده بودند که ما در جنگ نمی‌بازیم و وضع عراق در میدان جنگ خوب نیست. چون تا آن زمان از عراق حمایت کرده بودند، می‌خواستند به ما نزدیک شوند تا بعد از جنگ برنده باشند. خیلی طبیعی وارد قضیه شدیم. فردی به نام آقای قربانی‌فر که در زمان شاه با بعضی از آمریکایی‌ها ارتباط داشت و حتی در اینجا شریک بودند، شرکت داشتند، با هم کار می‌کردند، رفیق بودند و ارتباط خانوادگی داشتند، بعد از کودتای نوژه که دستش در کودتا کشف شد، فرار کرد و به آمریکا رفت. در آنجا به دنبال بازار سیاه اسلحه رفت و از جاهای مختلف اسلحه پیدا می‌کرد و به ما می‌فروخت. رابطش مشاور آقای موسوی، آقای محسن کنگرلو بود که مشاور امنیتی بود. او مذاکره می‌کرد. سلاح‌هایی را که نیاز داشتیم، از بازار سیاه تهیه می‌کردند و می‌آوردند. آمریکایی‌ها فهمیدند که ما سلاح‌ها را چند برابر قیمت در بازار سیاه می‌خریم. به آقای قربانی‌فر گفتند: چرا ایرانی‌ها از بازار سیاه با چند برابر قیمت سلاح می‌خرند؟ بیایند از خود ما بخرند. اگر با ما قرارداد ببندند، ما سلاح می‌دهیم. بعد هم گفته بودند که ما انتظاری هم داریم. عده‌ای از شخصیت‌هایشان را در لبنان گروگان گرفته بودند. می‌گفتند: ایران کمک کند که آنها آزاد شوند و ما هم نیازها را می‌دهیم. نامه‌ای هم نوشتند. نامه را قربانی‌فر نوشته بود و به آقای کنگرلو داد. چون من مسئول جنگ بودم، نخست‌وزیر آن را برای من فرستاد. من هم در جلسه سران مطرح کردم. احمد آقا هم بود که با امام هم مطرح کرد. امام هم گفتند: اقدام کنید تا هر چه نیاز جنگ است، بگیرید و ما مخالفتی نداریم. جنگ ما در رأس امور است.

یعنی همه در جریان بودیم. ما به عنوان رئیس مجلس، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، نخست‌وزیر و حاج احمد آقا اطلاع داشتیم و امام هم با واسطه در جریان بودند. اگر اتفاقی می‌افتاد، خودمان می‌رفتیم و به امام توضیح می‌دادیم. مدتی این‌گونه بود. مثلاً چند فروند تاو می‌گرفتیم، تاو موشک‌های ضد تانک است که برای شکار تانک‌ها خیلی مؤثر است. تانک‌ها نمی‌توانند از 4 کیلومتری جلوتر بیایند. اگر با هلی‌کوپتر بزنیم، از راه‌های خیلی دور هم می‌شود عمل کرد. آن را تولید نمی‌کردیم و الان تولید می‌کنیم. در بین موشک‌های ضدهوایی، هاگ بهترین موشک است که البته بعدها چیزهایی آمده که خیلی قوی‌تر است و خودمان هم می‌سازیم. در زمان شاه چند ست هاگ خریده بودند که در جنگ استفاده می‌کردیم، ولی در حال تمام شدن بود. فضاها را با آن موشک‌ها حفظ می‌کردیم. رادارها در جنگ‌ها چشم هستند، یعنی نیروهای نظامی می‌فهمند که چه خبر است و دشمن از کجا می‌آید. رادار داشتیم، ولی لامپ حساس آن تمام شده و سوخته بود. برای تهیه این نیازها وارد مذاکره شده بودیم. آقای قربانی‌فر این‌ها را خرید. آمریکایی‌ها هم می‌دادند. چند بار برای ما آوردند و ما هم تلاش کردیم و آمریکایی‌ها را پیدا کردیم. گروه خاصی آمریکایی‌ها را گرفته بودند و ما از طریق حزب الله آنها را شناختیم. باید به آنها پول می‌دادیم، حزب الله هم کمک می‌کرد گروگانی را می‌گرفتند، در مقابل یک محموله هم می‌رسید. مدتی ادامه داشت و اعتمادی جذب شده بود که آنها سلاح‌ها را داده بودند و بعضی از مشکلات ما هم حل شده بود. مدتی که گذشت، توسط آقای قربانی‌فر پیغام داده بودند که چرا جزیی جزیی باشد؟ بیایید یک قرارداد کلی ببندیم تا نیازهای تسلیحاتی شما را بدهیم. گفته بودند که هیأتی را می‌فرستیم. در جلسه سران مطرح کردیم و موافقت شد.

آن‌ها نگفته بودند که هیأت به ریاست مک فارلین که موقعیت ممتازی داشت، می‌آید. ما فکر کردیم یک هیأت تجاری است. آن‌ها آمدند و به همراه خود کانتینر پر از سلاح‌هایی را که می‌خواستیم، آورده بودند. یک بار موشک‌هایی آوردند که آقای روحانی به فرودگاه رفت و دید. چون آقای روحانی معاون من در قرارگاه بود. ایشان رفت دید و گفت که اینها مارک اسرائیلی دارد. در همان جا آنها را نگاه داشتیم که هواپیمایی آمد و آنها را برد و عوضش را آورد. یعنی تا این حد حساس بودیم که پای اسرائیلی‌ها در میان نباشد. هیأت آمد و در فرودگاه نیروهای ایرانی فهمیدند که مک فارلین رئیس آنهاست. طول کشید تا به ما اطلاع دادند و ما هم جلسه تشکیل دادیم و به امام گفتیم که مک فارلین در هیأت هست، چه کار کنیم؟ ایشان گفتند: حالا که آمدند، نمی‌شود برگردانید. منتها برایش تشریفات آن‌گونه قائل نشوید و در مقرهایی که برای مهمانان عالی‌رتبه داریم، نبرید و به هتل ببرید و شما هم ملاقات نکنید. یعنی هیچ کس از سران با آنها ملاقات نکند. ولی افراد وارد را برای مذاکره بفرستید. سه روز در هتل مذاکره کردند که آقای وردی‌نژاد از اطلاعات سپاه و آقای دکتر هادی از مجلس مأمور شدند تا مذاکره کنند. اشکالاتی در مذاکرات بود. چون آسان نیست که همه مسائل را در یک جلسه بتوان حل کرد. به جایی رسیدند و آنها رفتند.

س- پس اگر مانده بودند، حل می‌شد.

ج- نه، می‌بایست می‌رفتند تا شرح سفر و مذاکرات را به مسئولان خود بگویند. طبیعی بود که باید این کار می‌شد. بعد قضایا به آنجا رسید که احساس کردیم سلاح‌هایی که آقای قربانی‌فر به ما فروخته، گران فروخته است. مثلاً 14 میلیون می‌ارزید، 20 میلیون از ما پول می‌خواست. شش میلیون را ندادیم و گفتیم که قیمت‌ها با کتابچه نمی‌خواند. چون کتابچه‌ای برای قیمت‌ها داشتیم. فرض این بود که از آمریکایی‌ها می‌گیرد و به اینجا می‌آورد، به همین خاطر حق دلالی می‌گیرد. پول را ندادیم و وی به آیت‌الله منتظری شکایت کرد که اینها پول مرا نمی‌دهند.

آیت‌الله منتظری اصلاً خبر نداشت و ما ایشان را در جریان این کارها نمی‌گذاشتیم. چون مسئولیت ایشان این نبود. از داخل بیت آیت‌الله منتظری این خبر به مجله الشراع رفت. خود ایشان نفرستاده بود. هیاهو شد و امام (ره) هم به من دستور دادند و گفتند: برو و هر چه گذشته، واقعیت را به مردم بگو تا در جریان باشند.

س- یک سؤال در مورد دیدار بختیار و امام در سال 57 داشتم. گویا در شورای انقلاب این بحث مطرح شده بوده که بختیار استعفا بدهد، به پاریس برود و با امام ملاقات کند و بعد به عنوان نخست‌وزیر منصوب امام به ایران برگردد. این اتفاق چه شد؟ گویا عده‌ای در داخل و عده‌ای در آن طرف مخالف این توافق بودند. شما از جزئیات قضیه خبر دارید که چرا دیدار بختیار با امام به هم خورد؟

ج- در آن روزها از این‌گونه مسائل خیلی بود. مثلاً سیدجلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت می‌خواست با امام ملاقات کند. امام گفت که اول استعفا بده، بعد بیا. با مقامات صحبت نمی‌کنم. استعفا داد و رفت صحبت کرد. اماام (ره) حاضر نبود با شخصیت‌هایی که سمت دارند، مذاکره کند. بختیار هم آماده شده بود که برود. البته بختیار به مهندس بازرگان و نهضت آزادی نزدیک بود و رفیق بودند و حرف‌هایشان را به هم می‌زدند. بختیار پیشنهاد کرد که من به پاریس می‌روم و با ایشان صحبت می‌کنم. به امام گفته شد که امام گفتند: استعفا بدهد و بیاید. من با نخست وزیر صحبت نمی‌کنم.

س- آیا مطرح شده بود که امام بعد از استعفا، ایشان را به عنوان نخست‌وزیر منصوب کنند؟

ج- استعفا نداد. امام اصل مذاکره و ملاقات را مشروط می‌کردند که استعفا بدهد و بیاید. ممکن بود که بعد از ملاقات چنین تصمیمی بگیرند. البته دقیق و مطمئن نمی‌دانم. چون تحقق پیدا نکرد. می‌بایست به آنجا می‌رفت و حرف‌هایش را می‌زد و برنامه‌هایش را می‌گفت و اگر می‌خواستند، قبول می‌کردند.

س- می‌خواستیم به پرونده مهدی هاشمی بپردازیم. الان چه در مجلس و چه در رسانه‌های آن طرف و این طرفی راجع به آن خیلی بحث می‌شود. می‌گویند که با توجه به محکومیت رحیمی، به قوه قضائیه فشار می‌آید که حتماً محکومیتی هم برای مهدی هاشمی درنظر بگیرد تا به گونه‌ای توازن رعایت شده باشد. می‌خواستم نگاه و جمع‌بندی شما را از ماجرا بدانم.

ج- چون دادگاه علنی نیست، نمی‌توانم حرف‌های آنجا را بزنم. ولی ماحصلی که به من اطلاع داده شده، این است که اینها بدون هیچ دلیلی تعداد زیادی اتهام درست کرده بودند. مثلاً همین قضیه استات اویل قبلاً سه بار مطرح شده بود و هر سه بار گفتند که هیچ ردّی از مهدی هاشمی در آن نیست و هیچ اسمی از مهدی هاشمی در قراردادی که عباس یزدانی بست، دیده نمی‌شود. یک بار چند گروه را از اینجا فرستادند که برادر آیت الله خامنه‌ای هم در جمع آنها بود. مجلسی‌ها و اطلاعاتی‌ها بودند که رفتند و وقتی برگشتند، گفتند: ما چیزی ندیدیم. یک بار هم در مجلس تحقیق و تفحص گذاشتند. آن‌ها هم کلی کار کردند و به خارج رفتند. این‌ها گزارش‌های کتبی دارد و الان موجود است. همه در دادگاه مطرح شد. آن‌ها هم گفتند که ردّپایی ندیدیم. یک بار دیگر مجلس از آقای زنگنه به عنوان وزیر نفت سؤال کرد. آقای زنگنه به مجلس رفت و گزارش داد. آقای اعلمی سؤال کرده بود. آقای زنگنه هم گزارشش را داد و بعد از آقای اعلمی پرسیدند که قانع شدید؟ گفته بود که اگر مجلس قانع شده باشد، من هم قانع هستم. فریاد نمایندگان بلند شد که ما قانع شدیم. او هم گفت: من هم قانع هستم. این موضوع سه بار اتفاق افتاده بود. وزارت اطلاعات آن زمان در گزارشی مهدی را مبری اعلام کرد.

ولی این را هم در پرونده گذاشته بودند. بقیه هم عین همین‌ها بود. یعنی هیچ چیز نداشتند. تا به حال دادگاه دلیلی برای جرم مهدی پیدا نکرده است. البته هنوز حکم نداده است.

س- می‌گویند این به انتخابات ریاست خبرگان گره خورده است. یعنی این را گرو نگه داشتند.

ج- ربطی به هم ندارد.

س- می‌خواهند این را به عنوان یک ابزار تهدید علیه شما در اسفند ماه استفاده کنند.

ج- اگر بخواهند بکنند، در هر صورت می‌کنند.

س- اینکه شما مثلاً برای خبرگان نامزد نشوید.

ج- فرض کنید که من رفتم و رئیس هم شدم، آن‌ها باز هم کار خود را می‌کنند. اگر رئیس نشوم هم می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند این کار را بکنند و همین الان هم می‌کنند. مطلب این است که یک گروه با اهداف تخریبی هر چه دلشان می‌خواهد، می‌گویند. مهدی مجموعه کارهای آنها را جمع کرده که در سایت‌ها، تریبون‌ها و روزنامه‌ها گفته و نوشته‌اند. این فشارها روی قاضی خیلی اثر می‌گذارد. نمایندگان مجلس آن‌گونه حرف می‌زنند. یک نماینده مجلس موضوعی را که سه بار در مجلس رد شده، تکرار می‌کند و دروغ هم می‌گوید. با این وضع قاضی باید خیلی شجاع باشد که در این فضا رأی بدهد.

من نمی‌خواهم دخالت کنم. من از اول به رهبری و رئیس قوه قضائیه و همه گفته‌ام. قاضی را نمی‌شناسم و هیچ وقت ندیدم. به اینها گفتم که اگر مهدی جرمی کرده باشد، ترجیح من این است که در دنیا جزایش را ببیند و به آخرت نیفتد. چون آخرت خیلی سخت است و اگر جرمی نکرده، این در شأن جمهوری اسلامی نیست که انسانی را که جرم ندارد، به خاطر مسائل سیاسی، متهم یا محکومش کنند. من باید از جمهوری اسلامی دفاع کنم.

نظر من این است. لذا در دادگاه هیچ دخالتی نکردم. با اینکه قاضی روحانی است، من اصلاً ندیده‌ام و نخواسته‌ام ببینم. الان دادگاه تمام شده و مهدی و وکلایش آخرین دفاعشان را به صورت لایحه نوشتند که نزدیک دو هزار صفحه و خیلی خواندنی است و بعدها می‌تواند یک کتاب شود. ما هم نمی‌خواهیم در کار قوه قضائیه دخالت کنیم. حرف من با همه اینها این است که از بالا دستور ندهید و اگر از بالا دستور دادید، خلاف موازین قضایی و شرع است.

س- یعنی اگر بی‌عدالتی شود، سکوتتان را می‌شکنید؟

ج- اعتراض می‌کنم. دعوا که نمی‌کنم. اگر قاضی به حکم برسد، هیچ حرفی ندارم، چون قانون است و اگر قاضی نرسد و دستور بدهند، طبعاً هر کس هم باشد، اعتراض می‌کند.

س- در آستانه عید نوروز و سال جدید هستیم. با توجه به مجموعه اتفاقات امسال، چه حرفی با مردم دارید؟

ج- مجموعه اتفاقات امسال برای دنیای اسلام اصلاً خوب نبود و در داخل کشور هم علی‌رغم همدلی مردم، بعضی‌ها نخواستند با مردم همراه شوند که بعضاً حرف‌های دلسردی و تفرقه‌انگیز می‌زدند. امیدوارم در سال آینده اولاً مسلمانان به وحدت اسلامی برسند و دیگر نبینیم گروهی به اسم اسلام، مردم را بکشند. ثانیاً در داخل هم اگر در زندگی فردی مردم ـ خدای نخواسته ـ کدورتی هست، نوروز بهترین فرصت است که به دیدار هم بروند. ان‌شاءالله سالی سرشار از موفقیت‌های فردی و اجتماعی برای مردم می‌باشد.