جناب آقای هاشمی، از اینکه در مشغله فراوان این روزها، وقتی برای روزنامه جمهوری اسلامی اختصاص دادید، تشکر میکنیم. اولین سؤال ما این است که جنابعالی برای آمدن به صحنه انتخابات برای مدتی تردید داشتید، منشأ این تردیدها چه بود و چه چیز باعث شد که نهایتاً وارد انتخابات شوید؟
● بسمالله الرحمن الرحیم. همان چیزهایی بود که همان موقع در دیدارها و مصاحبهها میگفتم. مطلبی را از مردم مخفی نکردهام. مراجعات برای آمدن زیاد بود و برای من هم مهم بود که راهبندان نکنم و بگذارم استعدادهای جوانان بروز کند و به میدان بیایند و خیال همه راحت شود که کشور در مدیریت فقیر نیست. برای خودم این را یک وظیفه ملی میدانستم و احساس میکردم میتوانم کمک کنم. تا لحظه آخر صبر کردم. با این آرایش مشخص بود که رئیس جمهوری با رأی بالا انتخاب نمیشود. همه حرف من این بود. میدانستم آمریکاییها برای رأی کم رئیس جمهور و تنش زیاد استراتژی دارند. متأسفانه میدیدم کهوضع موجوددرست در جهت هدف آمریکاییهاست. فکر کردم که اگر بیاییم، در نقطه مقابل آن استراتژیک هستم و مشارکت بیشتر میشود. رسالت من هم کم کردن تنش میباشد. همان عصر سهشنبه، بیست اردیبهشت تصمیم گرفتم در نهایت بیانیهای صادر کردم.
دادگاهی برای خودم در درگاه الهی درست کردم و گفتم اگر خدا از تو بپرسد که با اینکه تحلیل داشتی، چرا نیامدی؟ جوابی برای خدا ندارم. وقتی دیدم در دادگاه خداوند محکوم هستم، چیزی نمیتوانست مرا در وضع گذشته نگه دارد.
○ بعضی از کاندیداها میگویند با آن بیانیه اهانتی به آنها صورت گرفته است.
● هرگز چنین قصدی نداشتم، در چند جای بیانیه عبارت «ضمن احترام فراوان به سایر کاندیداها» را آوردم. اتفاقاً همه از دوستان من هستند و اگر روزی رئیس جمهور شوم، باید از همه استفاده کنم. در این مدت حاضر نبودم که یک کلمه علیه نامزدها بگویم. مسئله این بود که از افکارسنجیها و شرایط به این نتیجه رسیده بودم که رأی مناسبی برای انتخاب ندارند.
○ گروههایی مثل کارگزاران خود را به شما منتسب میکنند و مردم از انتساب این گروهها به شما نگران هستند و از عواقب آن شدیداً احساس ناراحتی میکنند. در این زمینه صحبتهایی با شما شده و از شما خواسته شده به نحوی مرزبندی خودتان را با آنها مشخص کنید. آیا بنا ندارید در این زمینه صریحتر بیان بفرمائید که از وجود این گروهها استفاده میکنید یا خیر؟
● فکر میکنم به اندازه کافی صریح گفتهام که از کسی برای حمایت درخواست نکردم و گروهها با تشخیص خود حمایت میکنند. الآن گروههایی که با ائتلاف نهم هستند، خیلی زیادند. دهها حزب، گروه و افراد کار میکنند. کارگزاران مثل یکی از این گروههاست. کسانی در حزب هستند که قبولشان دارم و از دوستان من هستند و کسانی هم هستند که قبولشان ندارم. بنا ندارم در این دوره به یک حزب یا گروه نزدیکتر باشم. اشخاص برای من مهم هستند. از آدمهایی که برای مملکت مفید باشند و بتوانند مدیریت کنند، در جاهای مناسب استفاده میکنم. الآن از بین جمعیتهای فراوانی که دارند کار میکنند، نمیتوانند ادعا کنند نسبت به دیگر جناحها به من نزدیکترنیست.
○ بعضیها از حضور و تأثیرگذاری این افراد در ستادهای شما احساس نگرانی میکنند. برای رفع نگرانی اینها چه توصیهای دارید؟
● بیجهت احساس نگرانی میکنند. من راه خودم را میروم. نمیتوانم بگویم فلان گروه از من حمایت نکند. درست این است که کاری به این مسایل نداشته باشم و تصمیم خودم را بر مبنای مصالح دین، انقلاب و کشور میگیرم. بنا ندارم که بگویم فلان گروه اطراف من نباشد. معمولاً چنین طبعی ندارم. در سابق هم این کار را نمیکردم. در جلسهای که با اعضای شورای ستاد داشتم، گفتم در سراسر کشور از افراد بد نام استفاده نشود و اسم کسی را نبردم.
○ بعضی از افراد چهره و ظاهر مناسبی ندارند و راه، روش و مشی آنها با شما سنخیت ندارد.
● شاید بعضیها شیطنت میکنند و شاید بعضیها فکر میکنند کار آنها درست است. البته انتخابات مثل سطح وسیع انقلاب است. دل ما میخواهد هیچکس با انقلاب بیگانه نشود و بیاید خدمت و ابراز ارادت کند. نمیتوانیم بگوییم فلان کس به انقلاب ابراز ارادت نکند. الان هم شاید کسی از نظر ما اشکالاتی داشته باشد، ولی میخواهد در انتخابات شرکت کند. من از کسی نخواستم بیاید این کارها را بکند.
○ کسانی خود را منتسب به شما میدانند و راه و روششان غیر از شماست و نشان میدهد که هیچ ارتباطی با شما ندارند. ولی هیچ وقت از سوی دفتر شما واکنش یا تکذیبیهای داده نشد.
● دفتر من که ربطی به انتخابات ندارد. این کار ستاد است که بیانیه داده است.
○ منظورم گروههایی مثل نهضت آزادی است که بعضیها گفته بودند درصورت ریاست جمهوری هاشمی از آنها هم استفاده میشود.
● اینکه تکذیب شد. البته من ستادی تشکیل ندادم و خودشان ستاد تشکیل دادند. درگذشته از من دعوت میکردند و الآن هم دارند تبلیغ میکنند. فقط از دکتر حبیبی خواستم که شورای مرکزی را اداره کند. در مورد این مسایل، اگر موردی به شخص من مربوط شود، دفتر تکذیب میکند.
○ این روزها از زبان بعضی از نامزدها مطالبی مطرح میشود که حاکی از ایجاد مطالبات جدید برای طیفی خاص در جامعه است. مطالباتی مثل سهم دادن به گروههای قوی خاص مطرح میشود که در دولت آینده توقعاتی را ایجاد میکند که شرایط را برای رئیس جمهور آینده سخت خواهد کرد. چنین حرفهایی را از جانب شما نشنیدیم، ولی وقتی چنین فضایی ایجاد شود، توقعات بالا میرود. چگونه میتوان با این مسایل برخورد کرد؟
● نظر خودم را درباره آنچه که عملی است، نوشتم. غیر از مطالبی که در میثاق نوشتم، وعدهای به کسی ندادم و خیلی علاقه دارم که به سخنانم در میثاق عمل کنم. کسانی که چنین وعدههایی میدهند، میخواهند رأی جمع کنندو به بعد از انتخابات فکر نمیکنند. من هم چند ملاقات از این نوع داشتم، ولی به آنها گفتم که من همه مردم ایران را به صورت مساوی میبینم. بارها گفتم که رأی فرمایشی نمیخواهم. طبعم این است که حتی به یک نفر در قبال رأی وعده ندهم. در این عرصه با خدا معامله کردم و با هیچ کس دیگر معامله نمیکنم.
○ در رابطه با فرزندان شما هم انتقاداتی در جامعه هست. البته یکی از آنها مدیر لایقی است که توانسته مترو تهران را سروسامان بدهد و دیگری در بیماریهای خاص موفق بوده است. صحبتهایی درمورد بعضی از فرزندان شما هست که در برابر آن حرفها، با اینکه رضایت ندارید، عکسالعمل نشان ندادید و موضع نگرفتید.
● مثلاً چه موردی هست که مورد رضایت من نیست؟
○ ترویج بعضی از کارها در ورزش بانوان که در جامعه ما برای خیلیها قابل قبول نیست. یا انتشار آن روزنامه که جنابعالی برای بسته شدنش اقدام کردید که در مراحلی تأثیر منفی داشته است.
● منظور شما فائزه است. به نظر من، او زنی مسلمان و انقلابی است. بچههای من نسبتاً خوب هستند، ولی او غرق در اهداف و کارهایش است. در ورزش بانوان عمیقاً احساس میکنم که خانمهای ما باید ورزش کنند. بهداشت سلامت جامعه بستگی به ورزش زنان دارد. نمیتوان آنها را نادیده گرفت. قطعاً فضای اسلامی و انقلابی جامعه به آن بها نمیدهد که خسارت بزرگی است. کار او را میپسندم. هدف کار او درست بود. البته در میدان عمل اشکالاتی هم بود که بهتر بود نباشد. بالاخره این طلسم باید شکسته شود تا زنان بتوانند با معیارهای اسلامی براحتی ورزش کنند و ما هم وظیفه داریم فضاهای مناسبی برای خانمها درست کنیم که اخلاق اسلامی رعایت شود. لذا کار او را در این زمینه درست میدانم، دیگران به او ظلم کردند. یا در روزنامهاش جملهای از یک خانم درباری آمده بود. اتفاقاً همان روزها، همان خبر در روزنامههای دیگر هم آمده بود. متأسفانه برخی همین کار را سوژه قرار دادند و در نمازجمعه به او توهین کردند. در صورتی که او بدون تعریف و تمجید، مطلب را نوشته بود. درست نبود من هم در مقابل ظلم دیگران به او ظلم کنم. البته قبول دارم که بعضی از نویسندگان روزنامه ناباب بودند و معلوم شد که او قدرت اداره روزنامه را ندارد. به همان دلیل روزنامه را بست و 10 میلیون ضرر کرد و خانهاش را فروخت. با این شرایط از سیاست زده شد و دنبال تحصیل رفت. بچههای دیگر من هم خوب هستند. مهدی کارهای بهتر از محسن انجام داده است. تکنولوژی صنایع دریایی، سکوهای دریایی و لولههای زیرآب را که در ایران نبود، به کشور آورد که افتخار است.
○ مسئله این است که شخص معتقد و متدین باید دافعهای هم داشته باشد. در واقع اگر کسی با جایی سنخیت ندارد، نباید جذب شود.
● من هم وقتی احساس کردم قدرت اداره روزنامه را ندارد، گفتم نمیخواهد کار کند.
○ در مورد کابینه گمانهزنیهای زیادی است. البته جنابعالی فرمودید با تیم جدیدی شروع بکار میکنید. کمی میتوانید روشنتر بفرمائید؟
● قطعاً کابینه من از گروه خاصی نیست. چون چنین گروهی ندارم. هیچ قیدی ندارم که حتماً از یک جناح باشند یا نباشند. آدمهای صالح، امتحان داده و کاری را که اعتماد داشته باشم و رهبری هم قبول داشته باشند، انتخاب میکنم. چون بدون نظر رهبری نمیتوانم در مسئلهای به این مهمی عمل کنم. در گذشته هم درباره اعضای کابینه با ایشان توافق میکردم. ملاک من افراد متدین، قابل اعتماد و کارآمد است. با هیچ یک از جناحهای سیاسی کشور مشکل ندارم. با بعضی از تندروهای هر دو جناح مشکل دارم.
○ شما با شعار «همه با هم کار، برای سربلندی ایران» شروع کردید. از این شعار بوی دوری از فرهنگ و سیاست به مشام میرسد.
● اصل شعار من «همه با هم، کار برای سربلندی ایران اسلامی» است که در بعضی از روزنامهها و پلاکاردها چاپ نمیشود. منظورم از «همه با هم» اتحاد و همدلی است. «کار» هم فقط اقتصادی نیست. همه زمینهها را شامل میشود. «سربلندی» هم به خاطر امیدبخشی و الگودهی در شعار آمده است و «ایران اسلامی» هم به خاطر این است که در درجه اول برای مسلمانان الگو باشیم و بعد برای دیگران. چون ایران اسلامی برای همه ایرانیان عزیز است.
○ در جمعبندی عملکرد 8 ساله شما در دولت گذشته، به تکرار میگویند بیشتر مسائل اقتصادی و اجتماعی مهم بود و به همان نسبت به مسائل سیاسی و فرهنگی اهمیت ندادید. در صورتی که میبایست متوازن باشند.
● همه زمینهها با هم عمل شدهاند. شما اقتصادی را گفتید و من سیاسی را توضیح میدهم. در پایان دولت من بیش از 30 میلیون نفر با علاقه و عشق در انتخابات شرکت کردند که نشان از نشاط سیاسی است. یعنی دولت به گونهای عمل کرد که مردم اینگونه شدند. دانشجویان تحکیم وحدت طیف شیراز که چند روز پیش به اینجا آمده بودند، میگفتند: در دولت شما کار به جایی رسیده بود که دانشجو سرنوشت ساز بود و انتخابات را هدایت میکرد و امروز کار ما به جایی رسیده که به تحریم رسیدهایم و بحث جدی داریم که مشارکت نکنیم. نیازی نبود شعار بدهیم. فضایی درست کردیم که مردم علاقهمند شدند. وقتی دیدند کشورشان در حال ساختن و پیشرفت است، وارد شدند که در مورد کارهای فرهنگی هم مسؤولیتهایی که بعهده ما بود، خیلی خوب انجام شد. بعضی کارها واقعاً در دست ما نیست. همه زمینههای توسعه فرهنگی را در آموزش و پرورش و دانشگاهها ایجاد کردیم. در شورای انقلاب فرهنگی سیاستهای درستی تهیه کردیم که به مسایل مهم فرهنگی اشاره دارد. منشور جوانان که یک سند تاریخی و افتخارآمیز است، در آن دوره تهیه شد. اما الان نرمافزارها فرهنگساز هستند که اتفاقاً کسانی که درست کار نکردند، الان مدعی هستند. صدا و سیما بخش اعظم مسئولیت فرهنگی را بعهده دارد. سازمان تبلیغات اسلامی در همه جای کشور گستردگی دارد. حوزههای علمیه با علما و طلبهها در سراسر کشور هستند. نمایندگی نهاد رهبری در همه دانشگاهها هست. اینها به کجا مربوط هستند؟ دولت چقدر بر آنها اشراف دارد؟ چقدر از آنها مسائل فرهنگی درآمده است؟ وزارت ارشاد با دولت بود که اتفاقاً در دولت من دست کسانی بود که الان مدعی هستند. اتهام کم توجهی دولت به مسایل فرهنگی بیانصافی است. من هم به خاطر طبیعتم نمیتوانم سخنرانی، مصاحبه و اظهارنظری داشته باشم که در آنها به مسایل ریشهای فرهنگ اسلامی توجه نشود.
○ بخش تقویت و تعمیق آرمانهای انقلاب چطور؟
● اینها باید آرمانها را تفسیر و تحلیل کنند. تمام امکانات نرمافزاری در دست اینها بود. در عین حال خیلی دقت میکردیم و با انحرافات برخورد میشد. طبیعت تاریخ با این رسانهها و انفجار اطلاعات و شرایطی که با اینترنت و ماهواره پیش میآید، اقتضائاتی دارد که باید تدابیر تازه داشته باشیم. در دورههای قبل شیوههای سنتی جواب میداد، ولی باید برای شرایط جدید طرح نو بریزیم. واقعاً الان این ممنوع کردنها چه نتیجهای دارد؟ جوان را از مطلبی ممنوع میکنیم و او در ماهواره و اینترنت هرچه را که بخواهد، میبیند. شبانهروز هم در اختیارش هست. در خیابان CD مبتذل به قیمت CD خام در اختیار جوانان است. این شرایط، جدید است و باید از مصونسازی درونی وارد شویم و راه دیگری پیدا کنیم. البته این راه جدید است و باید با مشورت راه جدیدی پیدا کرد. به هرحال برخی تحولات طبیعت حرکت جامعه است. نمیخواهم بگویم آنها کوتاهی کردند. میگویم اگر قرار باشد ادعایی در این زمینه شود، آنها باید جوابگو باشند.
○ از جمعبندی فرمایش شما میتوان اینطور استنباط کرد که این بخش یکی از راهکارهای دولت آینده خواهد بود. یعنی یک نگاه نو به بخش فرهنگ.
● قطعاً باید باشد. من هم علاقهمندم. مطمئن هستم با این شیوهها نمیتوانیم در مقابل امواج واقعاً خروشان کاری از پیش ببریم. خیلی روشن است که استعمار و استبداد در گذشته برای حضور در جوامع مثلثی از امور سیاسی، اقتصادی، نظامی داشتند و الان ضلع چهارم را که فرهنگی است، اضافه کردهاند. چون آسانتر، ارزانتر و سریعتر است و میتوانند خیلی از مقاومتها را از این ناحیه بشکنند.
○ البته اگر درست برخورد کنیم، میتوانیم اهرم فشار را در دست خودمان قرار دهیم. مثلاً شبکه بسیار محدود المنار به گونهای عمل کرد که صهیونیسم بینالملل و غرب در مقابلش گارد گرفتند. اگر در زمینه فرهنگ درست عمل کنیم، میتوانیم مهاجم باشیم.
● اتفاقاً یکی از راهها همین است. چون محتوای فرهنگی ما در ابعاد اسلامی و ایرانی قوی است و برای عرضه کردن مطالب فراوانی داریم. نقاط ضعف بسیار زیادی دارند که باید به آنها تهاجم کنیم. منتهی به یک برنامه جامع نیاز داریم. از این طرف باید مصونیتسازی کنیم. چون جنگی نیست که خیالمان راحت باشد که چند رسانه میتوانند همه توطئهها را خنثی کنند. باید برنامه جامعی داشته باشیم. من در این فکر هستم و خوب است که کارشناسان کمک کنند.
○ در منشوری که منتشر کردید، در زمینههای وحی، اسلام، انقلاب اسلامی و تفکرات امام خمینی، مطالب زیادی دیده میشود. ولی این مفاهیم در پوسترهای شما و سایر نامزدها کمتر دیده میشود. این تفاوت از چیست؟ بهتر نیست مطالب منشور در پوسترها هم باشد که نشاندهنده دیدگاه و مشرب فکری نامزدها باشد؟
● حق با شماست. دلیلش این است که ستادها مال من نیست. من اصلاً ستاد تبلیغاتی ندارم. بخشی از ستادهای ما ائتلاف نهم است و بخش دیگر را احزاب و گروهها به صورت خودجوش زدند و فعالیت میکنند. حتی بعضی از اشخاص منزل خود را ستاد کردند. شنیدم که افرادی در روستاها هم ستاد زدند. به هر دلیلی کار و حرفهای ما را به عنوان شعار مطرح میکنند. باور کنید وقت ندارم که حتی خبرهای ستادها را بخوانم.
○ نمیتوان به آنها رهنمود داد؟
● اتفاقاً من بارها گفتم. یک بار که به جلسه شورای سیاستگذاری ستاد رفته بودم، به آنها گفتم که اسراف نکنید. من نیاز به عکس و پوستر ندارم. مواظب باشید آدمهای بدنام نباشند. البته گفتم که محدود نکنید. اگر آدمهای خوب میخواهند ستاد بزنند، مانع نشوید. آنها هم تا حدی مراعات میکنند. ولی ما موقعی شروع کردیم که چند روز بیشتر وقت نداشتیم. در مقدمه میثاق نکته مهمی است که برای ما افتخار است. هنوز ندیدم که کسی روی آن تکیه کند. تحلیلی ارائه دادم که ملتها در حال حاضر به وضعی رسیدند که در مقابل ابرقدرتی که میخواهد کدخدای جهان باشد و استبدادهای داخلی موضع میگیرند. این اتفاق به خاطر آگاهی مردم در دنیا در حال افتادن است. نزاع جدید بین آنهایی است که میخواهند بر مردم مسلط شوند. بعد گفتم که افتخار انقلاب این است که از 30 سال پیش این مسیر را شروع کرد. کار بزرگ امام این بود که مردم را کشف کرد و به صحنه آورد و همه کارها را با مردم کرد. تا الان هم اینگونه بود. باید آن افتخار را که آن موقع کشف کردیم، حفظ و با مردم کار کنیم، یعنی قدرت انقلاب اسلامی با مردم است. آمریکاییها تازه این مطلب را فهمیدهاند و روی این موج سوار شدند. با اسم آزادی ملتها و دموکراسی شروع به کار کردند. البته خیلی زود شکست میخورند. چون وقتی وارد میشوند، میبینند مردم در مقابل آنها ایستادهاند. همین اتفاقی که در عراق افتاد. آقای بوش هم گفت که ما درسی که از عراق گرفتیم، این است که لشکرکشی آسان است، اما اهدافی داریم که به آسانی تحقق پیدا نمیکنند.
○ جناب آقای هاشمی، شعار دمکراسی و تلاش برای آزادی ملتها که آنها میدهند، دروغ است.
● من هم که همین را گفتهام، این شعار پوشش است. دیدند که این موج مورد علاقه مردم است و سوار این موج شدند تا استفاده کنند و نفوذ نمایند و مهره چینی کنند. همین کاری که میخواستند درعراق بکنند و نشد. یعنی میخواستند مجلس ودولت از خودشان باشد که نشد. این خیلی مهم است. همه کشور در تصرف آنهاست، ولی نمیتوانند یک مهره بگذارند. نشان خوبی از دخالت مردم در سرنوشت خویش است. من میثاق را به گونهای تنظیم کردم که باید با مردم کار کنیم و آنها را با نشاط در صحنه نگه داریم و آنها هم باور کنند که نظام دنبال منافع آنهاست و فقط شعار نمیدهد.
○ در مورد عدم سفر شما به استانها، سوء تعبیرهایی شده است. عدهای میگویند احیاناً از رویارویی با مردم اکراه دارید. دلیل عدم سفر شما به استانها چیست؟
● واقعیت این است که اولاً روزی که تصمیم گرفتم نامزد شوم، وقتی نمانده بود که برای سفر به همه استانها برنامهریزی کنم. ثانیاً اگر بخواهم به هر استانی بروم، نمیتوانم از امکانات دولتی استفاده نکنم. ثالثاً در اینجا کار دارم. مسئولیتهایی که بعهده من است، به من اجازه نمیدهد که زمان طولانی در مرکز نباشم. روزانه کار دارم. در بیانیهام به مردم گفتم که عشقم این است که در بین مردم باشم. الان هم به صورت روزانه با اقشار مختلف مردم دیدار و گفت و گو میکنم.
○ ظریفی میگفت تفاوت آقای هاشمی با دیگر نامزدها در این است که اکثر دانشآموزان باید شب امتحان درس بخوانند تا از پس امتحان برآیند و چند دانشآموز استثنایی هستند که بدون خواندن شب امتحان، در آزمون شرکت میکنند.
● نه، ادب حکم میکرد که به عنوان نامزد به همه استانها بروم. ولی واقعاً شرایط ایجاب نمیکرد که سفرهای استانی داشته باشم و از همین جا از مردم سراسر کشور عذر میخواهم.
○ آیا نوعی اعتماد به نفس نیست که با کارنامهای 25 ساله نیازی به تبلیغ ندارید؟
● این به قضاوت مردم بستگی دارد. در این مدت مرا شناختند و برداشتهای متفاوتی دارند که با حرفهای مثبت و منفی تغییر نمیکند. حقیقتاً خود را خدمتگزار انقلاب و مردم میدانم. احساس نیازی برای تبلیغات ندارم. اگر به من واگذار میشد، مثل دورههای گذشته، ستادی تشکیل نمیدادم. ولی خیلیها با برداشتهای خود ستاد تشکیل دادند.
○ منشور شما با چارچوبهای سیاستهای کلی رهبری که توسط مجمع تشخیص تدوین شد، چشمانداز 20 ساله و برنامه 5 ساله دولت چه نسبتی دارد؟ آیا در مقابل، در چارچوب، در عرض یا در طول آن سه برنامه است؟
● در مقدمه منشور گفتم که مطالبم در سیاستهای کلی مصوب مجمع تشخیص که از سوی رهبری ابلاغ شده و چشمانداز 20 ساله و برنامه 5 ساله میگنجد. البته قدرت مانوری دارد که دولت باید داشته باشد. در مقابل آنها نیست، بلکه برای تحقق خواستههایی است که در سیاستها آمده است.
○ عدهای ادعا میکنند که عامل بیکاری، رکود اقتصادی، تورم و کاهش ارزش پول ملی ناشی از بعضی از سیاستهای عملکرد دولت شماست. نظر شما چیست؟
● سیاستهایی که در برنامه اول آمده بود، دولت، مجلس و رهبری قبول داشتند و خیلی خوب بود و عمل شد و خوب نتیجه داد. آنچه امروز سیاست شده، آنقدر از آن سیاستها جلو افتاده که تفاوت آنها مثل دبستان و دانشگاه است. میخواستیم دولت را خیلی محدود و کوچک و اختیارات مردم را بیشتر کنیم.الان در سیاستهایی که به تأیید رهبری رسیده، وسعت بیشتری دارد. روی آن اتفاق نظر است. کار به جایی میرسد که رهبری از ما میخواهند اصل 44 قانون اساسی را برای سیاست کلی دیگری بنویسید که نوشتیم.
دلیل عمده سیاستهای تعدیل آن زمان این بود که به تدریج از تمرکز امور در دولت کم شود و بخش خصوصی و مشارکت مردم را تقویت کنیم و اقتصاد ازحالت فرمان بیرون بیاید و به طرف اقتصاد آزاد و رقابتی برود. آن سیاستها امروز منکر ندارد. حتی انسانهای خیلی رادیکال اقتصادی هم منکر آن روش نمیشوند. اگر یادتان باشد، بعد از پیروزی انقلاب، وقتی که مجلس سیاستهای دولتی کردن را تصویب میکرد، شورای نگهبان بعنوان متولّی شرع جلوی آن میایستاد. در مسئله زمین، معادن و سیاست خارجی ایستاد. آنقدر ایستاد که امام مجمع را تاسیس نمودند.
○ الان تلقی دیروز از اصل 44 را نداریم.
● آن موقع هم داشتیم. در ذیل اصل 44 به آن توجه میشود. منتهی در این سالها به خاطر جو دولتزدگی به ذیل توجه نمیشد. اتفاقاً رهبری به ذیل توجه کردند و گفتند: اصل را براساس ذیل بررسی کنید. چون در اصل میگوید: این تعداد مال دولت است ودر ذیل میگوید: اگر اینها باعث شود که اقتصاد ضعیف شود و نظام ضرر کند، اعتبار ندارد. در این چارچوب پذیرفته شد. کارشناسان بررسی کردند و گفتند از دولتی کردن بعضی از اینها ضرر میکنیم.
○ تلقی شما این است این یک تعریف جدید است؟
● یک تعریف دقیقتر است. همان موقع علمایی که در خبرگان بودند، توجه داشتند که نمیتوان همه چیز را دولتی کرد. منتهی فضای اول انقلاب دولتی کردن بود و آنها هم این ذیل را با احتیاط گذاشتند تا دست نظام در آینده باز باشد و گرفتار نشود. اتفاقاً شورای نگهبان با معیارهای اساسی جلوی مصوّبات میایستاد. چون روحیه اسلامی این نیست که همه چیز را به دولت بدهند.
○ چنانچه جنابعالی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شوید، مشخصاً چه برنامههایی برای وعدههای داده شده در مورد تک رقمی کردن نرخ تورم خواهید داشت؟
● مسئله مهمی است و خوب است رسانهها روی آن کار کنند. الآن از نظر درآمد در بهترین شرایط تاریخ هستیم. قیمت نفت و ارز خیلی خوب است. از نفت پول زیادی به دست میآوریم. اگر قرار بود از بودجه راضی باشیم، در این شرایط است. ولی همین امسال بودجهای در مجلس تصویب شد که کارشناسان میگویند 5 هزار میلیارد تومان کسری دارد. یعنی هزینههایی دیدند که منبع ندارد. عملاً هم دیدید که تقریباً نصف بودجه عمرانی عملی میشود. با این بودجه چگونه میخواهید اشتغال ایجاد کنید؟ از چه طریقی میخواهید به کشور رونق بدهید؟ مردم باید کار کنند و گردش سرمایه باشد. از شما میپرسم که آیا واقعاً راهی هست؟
○ نقد کردن منابع یک روش است. یعنی همه را به جریان بیندازیم.
● به جریان انداختن بودجه جاری که اشتغال ایجاد نمیکند. حقوق میدهیم و مردم صرف امورات روزمره زندگی میکنند و تقاضای بازار زیاد میشود. اگر میخواهیم کاری کنیم، باید در جهت توسعه باشد. چه منبعی دارید که توسعه را سریع کند؟
○ الان زمینههای زیادی در نفت، گاز و پتروشیمی داریم که مزیت ما محسوب میشود.
● این کارها را با تمام قدرت انجام میدهیم، ولی بیکاری ما روز به روز بیشتر میشود. حتی نیروهای کیفی ما بیکار میشوند. وقتی بیکاری باشد که مردم چیزی به دست نمیآورند.
راه حل من این است که الآن باید از منابع کوچک و بزرگ مردم که به صورت پراکنده در سکه، بورس، ارز و غیره وارد میشود و متلاطم میکند، استفاده کنیم. در درجه اول منابع خودمان را از طریق بخش خصوصی وارد چرخة سازنده اقتصادی کنیم. قطعاً اینها کافی نیست. از منابع ایرانیان خارج از کشور که خیلی فراوان هست، با همان مدیریت و دانش استفاده کنیم. اگر باز نیاز داشتیم، از خطوط اعتباری که الان در دنیا ارزان وجود دارد، استفاده کنیم. ما هم دولت خوش حسابی هستیم و دنیا با ما کار میکند. باید بتوانیم از طریق برنامههای توسعهای رونقی به اقتصاد کشور بدهیم که اشتغال ایجاد کند. گردش سریع با بخش خصوصی بهتر میشود، چون بهرهوری را بالا میبردند و گردش پول در چرخه اقتصاد سریعتر میشود و در سال دو سه بار میگردد و انگیزه آنها هم بیشتر است. دولت هم منابع جدید پیدا میکند و میتواند مالیات بگیرد. الان درآمد مالیاتی دولت کم است. همچنین میتواند مطالبه کند و آنها هم باید پاسخگو باشند. آنچه که توسعه چهارم و سیاستهای کلی ایجاب میکند این است که ما رونق اقتصادی را با فعالتر کردن حضور مردم در مسائل توسعهای به وجود بیاوریم. در این فرض بیکاری خیلی تنزل میکند. چون نیروی کار وارد عمل میشود و بهرهوری بالا میرود. الان تولید ما گران تمام میشود، چون بهرهوری نیست. بخش خصوصی میتواند این بهرهوری را بالا ببرد.
دولت هم وقتی ببیند بخش خصوصی جلو است، اگر منابع داشته باشد، کار میکند. پس میتوان با بهرهوری، گردش سریع سرمایه، جذب سرمایههای مزاحم به بخش فعال و سازنده هم بیکاری را کم و هم تورم را مهار کرد.
○ آیا این نگرانی بوجود نخواهد آمد که تخصیص منابع و تسهیلات به یک گروه خاص اجتماعی و اقتصادی شکل بگیرد؟ عدهای میگویند در زمانی که شما رئیس جمهور بودید، دولت شما باعث شکاف طبقاتی شد. آیا در این زمینه توضیحی دارید؟
● اگر کسی بخواهد برعکس حرف بزند، همین حرفها را میگوید. چون در آن دوران شاهد بودید که ضریب جینی به نفع ضعفا اصلاح شد. وضع دو دهک پایین، بهتر شد و درآمد و خرج دو دهک بالا کمتر شد. این یک افتخار بود که بعد از انقلاب هیچوقت اتفاق نیفتاد. فکر میکنم قبل از انقلاب هم کم داشتیم. به مناطق محروم و روستاها خوب رسیدگی شد. خیلی چیزها به روستاها رفت. شکافی که بین مناطق جغرافیایی بود، تا حدودی کم شد. تأمین اجتماعی که داشت از بین میرفت، فعال شد و وضعیت بهتری پیدا کرد. مهمترین مسئله این بود که بیکاری از 16 درصد به 9 درصد رسید و مردم اشتغال پیدا کردند و سطح زندگی آنها اصلاح شد. ادعا آسان است. وقتی از مدعیان آمار و ارقام میخواهیم، میگویند آمار درست است.
○ یکی از این بحثهایی که در این زمینه مطرح میشود، این است که در اواخر دولت شما وضعیت برای نقاط محروم از نظر گرانی کاملاً محسوس بود که فشار سنگینی روی طبقات محروم میآمد که یکی از علل آن افزایش قیمت دلار بود.
● اگر با آمار و رقم حرف بزنیم، نتیجه این نمیشود. ما دولت را از مهندس موسوی تحویل گرفتیم، تورم 30 بود.
○ دولت مهندس موسوی در زمان جنگ بود.
● میخواهم نتیجه بگیرم. ما با 30درصد تحویل گرفتیم و یکی دو سال به زیر 10 درصد رساندیم. وقتی تحویل آقای خاتمی دادیم، 17 درصد بود. معدل 8 سال دولت من 24 درصد بود.
○ افرادی که از پیچیدگیهای اقتصادی اطلاع ندارند، روی ارقام بحث نمیکنند. شاید ظرافتها را درک نکنند. ولی در زندگی روزمره خود دیدند که مرغ را قبلاً 200 تومان میخرید و الان 400 تومان میخرند – منظورم دوره شماست – حس میکند که دو برابر شد. ممکن است یک قلم دوبرابر شده باشد، ولی میگوید تورم دو برابر شد.
● کاملاً قبول دارم که مردم بسیاری از مسایل اقتصادی را براساس اقلام سفره خویش تجزیه و تحلیل میکنند. ولی باید به دریافتها توجه کرد. سیاست ما این بود که حقوقها کمی بیشتر از تورم باشد تا عقبافتادگیهای قبلی را هم به تدریج جبران کنیم. فکر میکنم این سیاست اجرا شد. آنها که حقوق میگرفتند، به موازات تورم میگرفتند. باید مقایسه کنید.
○ نمونه دیگری بگویم که نفع این روش در جامعه به عده محدودی میرسد. بعضی از تسهیلات به بخش خاصی اعطا میشود. جوایز و بخشودگیها هم به همین طیف تعلق میگیرد. مثلاً در صادرات جوایزی در نظر میگیریم که قشر خاصی از آن بهرهمند میشوند. ولی در مقابل آنها برای معلمین که بیش از 1 میلیون نفر هستند، اگر بخواهیم 10 درصد به حقوق آنها اضافه کنیم، میگویند بار مالی سنگینی برای دولت دارد. در صورتی که روی تکتک خانواده اینها تأثیر میگذارد. بعضی وقتها رقمهای میلیاردی را که به چند نفر اختصاص مییابد، راحت میپذیریم و برای رقمهای پایین که باید در مقیاس میلیونی پرداخت شود، خیلی سخت تصمیم میگیریم. علت چیست؟
● مقایسه شما درست نیست. به کدام قشر تسهیلات میدهیم؟
○ به واردکنندگان و صادرکنندگان
● از واردکنندگان که عوارض گمرکی و تعرفه میگیرند.
○ بعضی وقتها رقم بخشودگیها خیلی بالاست.
● اساس بر این است که دولت سود واردات را ببرد. در مورد صادرات جایزه گذاشتند که در همه دنیا مطلوب است. علت آن، این است که اگر درست انجام شود، تولید بالا میرود و قدرت رقابت کشور زیاد میشود و بازار جهانی را جذب میکند.الان تولیدات زیادی داریمکه رویدست تولیدکنندگان مانده است. باید به نحوی وارد بازار شویم. البته سودش به همه میرسد. وقتی تولید اضافه میشود، درست است که کارخانه سود میکند، ولی یک حرکت ملی است. در مورد معلمان همیشه این نگرانی بود که اگر بخواهند کاری برای آنها بکنند، هزینه بالا میرود. ولی من قبول ندارم. فکر میکنم معلم باید معیشت قابل قبولی داشته باشد. معلم نقش بزرگی در تربیت بچهها دارد. اگر افسرده باشد و وارد کلاس شود، کافی است که افسردگی خود را منتقل و بچهها را نسبت به آینده مأیوس کند. به علاوه یک معلم شاداب که زندگیاش تأمین باشد، فکر میکند، بهتر درس میدهد، نشاط تزریق میکند. هرچه برای معلمان هزینه کنیم، سرمایهگذاری است و برای کشور میماند.
○ خودم با معلمی شروع کردم. الان اگر به بچهها درباره آینده بگوییم که معلم شوید، اکراه دارند. اگر این شیوه ادامه یابد، لطمهاش را فردا میبینیم.
● شما هم حرف مرا تاکید میکنید. میتوانیم معلمان را راضی کنیم. امسال حقوق دانشگاهیان را بالا بردند و طبعاً بعد از این نوبت معلمان است.
○ میتوانیم این مژده را به معلمان بدهیم که اگر مسؤول شدید، فکری برای این قشر میکنید؟
● بله، واقعاً جزو خواستههای من است. فقط مختص معلمان نیست. برای کارمندان هم نگرانم. الان دریافت نیروهای کار که شغل دیگری ندارند، کفاف زندگی را نمیدهد. یکی از آثار خصوصیسازی این است که مسؤولیت و تعهدات دولت کم میشود و میتواند به کارهای اصلی برسد. دولت را کوچک و کارمندان را راضی کند و بهداشت، محیطزیست و آموزش را به عنوان امور زیربنایی بهتر انجام دهد. الان دولت در کارهایی افتاد که دیگران باید بکنند و به ما مالیات بدهند.
○ بحث انرژی اتمی مسئله مهم این روزها و حتی ماهها و سالهای آینده ماست. آمریکا و اروپا حساسیت زیادی دارند و معتقدند شما با توجه به تجربیات طولانی و شناختی که از توانمندیهای داخلی و عرصههای بینالمللی در زمینه سیاست خارجی و جهانی دارید، در این زمینه دیدگاه خاصی را طرح خواهید کرد. دیدگاه شما چیست؟
● خوشبختانه الان همه ما در زمنیه فنآوری هستهای تقریباً نظر واحدی داریم. نباید اجازه دهیم حقّ ملّت از دستمان برود. ایران هم از جمله چند کشور دنیاست که میتواند به این فنآوری دست پیدا کند و تا حدودی هم دست پیدا کرده است. بنابراین مصمم هستیم که این را حفظ کنیم. طرف ما هم لااقل در مذاکرات به صراحت نمیگوید که نباید داشته باشید، میگوید به شما اطمینان نداریم. شما روزی تصمیم میگیرید و این را نظامی میکنید. تنها راه این است که با کسی مذاکره کنند که به حرف او اعتماد کنند و ما میخواهیم دنیا را به این اطمینان برسانیم که مطمئن باشند ایران دنبال استفاده نظامی از فناوری هستهای نیست. رمز قضیه همین است، منتهی دیپلماسی و راهکاری که چگونه آنها را متوجه کنیم، مهم است که امیدوارم بتوانیم این کار را بکنیم.
○ این اعتماد باید دو طرفه باشد. شما به اروپاییها اعتماد دارید؟
● ما اعتمادی نمیخواهیم. فقط مزاحم ما نشوند.
○ نکته این است که مزاحمت اروپا و آمریکا به خاطر عدم اعتماد نیست. نمیخواهند این فناوری را داشته باشیم و اینها بهانه است. شما میگویید میخواهیم اعتمادسازی کنیم، ولی به نظر میرسد که شما هم قبول ندارید.
● ممکن است ته دل آنها همین باشد. منکر این نیستم. حتی صریح میگویند شاید الان قصد نظامی نداشته باشید، ولی اگر روزی قدرت آن را داشته باشید، میگویید میخواهیم کار کنیم. این را میگویند. ولی وقتی ما میگوییم مصمم هستیم و حفظ میکنیم، تا جایی میتوانند ما را معطل کنند. میخواستیم شروع کنیم و تا به حال زمان نمیدادند و میگفتند مذاکره میکنیم و به زمان میرسیم. این دفعه که دیدند جدّی هستیم و میخواهیم شروع کنیم، دو ماه زمان مشخص کردند. این دوماه را هم صبر میکنیم. آقای دکتر روحانی گفته که باید در طرحی که میدهید، غنیسازی گنجانده شده باشد. فکر میکنم موفق بودیم. چون آقای بوش حرفی زد که تا به حال هیچ وقت این حرف را نزده بود. دو نکته گفته که نشان میدهد متوجه شدهاند که ایران عقبنشینی نمیکند: یکی اینکه گفته که محصولات یو.اف.سیکیس اصفهان مانعی ندارد و به آن معنا غنیسازی نیست. دوم اینکه اگر سطح غنیسازی ایران به نظامی نخورد، میتواند داشته باشد که اتفاقاً ما همین را میخواهیم. بحث ما غنیسازی 5/3 درصد است که در سوخت کاربرد دارد. وقتی این حرف را رئیس جمهور آمریکا زد، عقبنشینی بزرگی برای آنهاست. بعد از اینکه این حرف را زد، بعضی از استراتژیستهای بداخلاق گفتند: شما در خاورمیانه تبدیل به مزدوران ایران شدید. به بوش گفتند: با لشکر خود مشکلات ایران را حل و این کشور را تبدیل به یک قدرت بلامنازع در منطقه کردهای.
اینکه درست است یا نه، بحث دیگری است. ولی آنها واکنش نشان دادهاند. پسمقاومت ماستایشانگیز است.میتوانستیم دراین مسئله،خشن، انعطافناپذیر و دگم عمل کنیم که کار برای ما و آنها مشکل میشد. به تدریج دارند قانع میشوند که ایران باید این فناوری را داشته باشد. مهم نظارت است. چون نمیخواهیم نظامی شود، پذیرفتن هرگونه نظارتی ضرر ندارد.
○ البته درمورد عراق دیدیم که نظارت آنها بیحد و مرز است.
● ما نمیگذاریم بیحد و حصر باشد.
○ نباید طرف مقابل تصمیمگیرنده باشد. آنها گفتند که شما نیازی به فناوی صلحآمیز هستهای ندارید. چون نفت و گاز دارید.
● این حرف را پس گرفتند.
○ در زمینه نفت و گاز هم چوب لای چرخ ما میگذارند. اگر بپذیریم که اصلاً فناوری هستهای نداریم، باز بهانه تراشی میکنند. الان آمریکا مدعی خط انتقال گاز ایران به پاکستان است.
● من میگویم ما میخواهیم داشته باشیم و حرفهای آنها هم برای ما مهم نیست. ما میخواهیم زمانبندی کنیم و در همان ظرف زمانی عمل کنیم.
○ بحث این است که اگر آنها تعیین کننده باشند، در مورد نفت و گاز ما هم تصمیم میگیرند.
● این ما هستیم که تعیینکنندهایم. آنها طرف مذاکره ما برای جلب اعتماد هستند.
○ با هر کشوری به توافق میرسیم، بلافاصله گروهی از وزارت خارجه آمریکا میروند و پیشنهادهایی میدهند که توافقات را به هم بزنند.
● وقتی خصومت است، این کارها طبیعی است. الان بحث هستهای است که ما و اروپا در حال مذاکره هستیم.
○ میخواهم بگویم که بحث هستهای بهانه است.
● حتّی اگر برای آنها بهانه باشد، ذاتاً مهم است. میتواند بهانه کارهای دیگر هم باشد. برای ما و آنهامهم است، ولی مسئله مهم ما در مذاکرات اعتمادسازی است.
○ فقط ما باید اعتمادسازی کنیم و کاری به اسراییل نداشته باشند؟
● مسئله اعتماد سازی ما ربطی به اسراییل ندارد. آن، میدان دیگری است. یک ماه در NPT بحث شد و ایران نگذاشت به نتیجه برسد. چون گفت خلع سلاح را مقدم بدارید. مواضع ما قابل دفاع است. روسیه و آمریکا هم براساس مصوبهای که امضا کردند، باید خلع سلاح هستهای شوند. ما الان روی آن ایستادهایم.
○ میخواهم نگرشی را طرح کنم. در شروع انقلاب اسلامی نمیخواستند این انقلاب پا بگیرد و میگفتند نظام جمهوری اسلامی ظرف سه روز از بین میرود. الان صدام در کار نیست و طالبان که پشت مرزهای ما بود، از بین رفت و انقلاب اسلامی و نظام منبعث از آن به اقتدار منطقهای رسیده است. میخواهم نتیجه بگیرم که بعد از 26 سال، ما پیروز منطقه هستیم. آیا فکر نمیکنید که این جوسازیها در مسئله هستهای و مسایل دیگر به خاطر این است که نه احساس پیروزی کنیم و نه به خود جرأت دهیم که اظهار پیروزی کنیم؟
● ما که هم احساس و هم اظهار پیروزی میکنیم، وقتی آمریکا به عراق آمد، گفتم در باتلاق گرفتار میشود. وقتی گفتند دارید محاصره میشوید، گفتم آمریکا دارد محاصره میشود. درست است که ما پیروزیم. شرطش این است که انسجام خود را حفظ کنیم. ما با اتکای به قدرت مردم عمل کردیم. باید از دعواها کم کنیم و به میدانی برویم که کشور را بسازیم و مردم را راضی کنیم و الگوی خوبی از کشور مسلمان به دنیا ارائه دهیم. این کارها راههای پیروزی را برای ما هموارتر میکند. الان درمنطقه در هر کاری به دیوار ایران برخورد میکنند.
○ درمورد مسائل آمریکا خیلیها میگویند آقای هاشمی میخواهد این مسائل را حل و فصل کند و در صحبتهای خودتان بارها گفتهاید تصمیم نهایی با رهبری است. الان دو حرف مطرح است: یکی اینکه شما درصدد حل این موضوع هستید و دوم اینکه رهبری تصمیم میگیرند. این دو چگونه مقابل جمع است؟
● نظر من در مورد آمریکا همیشه این بوده که اگر دست از خصومت بردارند و در مسایل با حالت تساوی برخورد کنند و قبل از هر اقدامی، حسن نیت خودشان را نشان بدهند، درست است که وارد مذاکره با آنها شویم. در زمان امام نامهای نوشتم و هفت موضوع را مطرح کردم و گفتم شما در زمان حیاتتان این مسائل را حل کنید: یکی مسئله مکّه بود که امام دستور دادند بروید حل کنید. یکی اختلافات مجلس با شورای نگهبان بود که قانونگذاری را فلج کرده بود که امام با تأسیس مجمع تشخیص مصلحت حل کردند. یکی مسئله آمریکا بود که امام روی آن اقدامی نکردند، ولی فرمودند اگر آمریکا آدم بشود، میتوانیم با آن کار کنیم. یکی مسئله جنگ بود. وقتی فرمانده جنگ شدم و برای خداحافظی خدمت امام رفتم، گفتم: نظرم این است که عملیات موفقی در خاک عراق بکنیم و منطقهای از عراق را بگیریم که عراق بدون آنجا نتواند زندگیش را ادامه بدهد و بعد حقوق خود را بگیریم. یعنی اگر میخواهیم صدام محاکمه شود یا خسارت بگیریم، دست بالا داشته باشیم. البته ایشان جوابی ندادند و لبخندی زدند و گفتند: شما فرمانده جنگ هستید و بروید بجنگید. در جبهه هم همین حرف را به فرماندهان جنگ گفتم. عملیات خیبر بود که مسؤول شده بودم. آن عملیات را با آن هدف شروع کردیم. میخواستیم جادههای بغداد به بصره از کنار دجله و ناصریه را قطع کنیم و این طرف دست ما بیفتد. البته عملیات ناقص ماند و فقط تا جزیره جلو رفتیم.
در مورد آمریکا در دوران ریاست جمهوری گفتم علامت حسن نیت این است که اموال ما را که در آنجا مانده، به ما برگرداند. وقتی این علامت انجام شد، میتوانیم وارد مذاکره شویم. این نظر من است. در دوران من این اتفاق نیفتد و الان هم نیفتد و هنوز بر آن نظریه هستم. البته اگر بخواهد بشود، قطعاً رهبری باید موافقت کنند. وقتی آمریکا آماده شد این قدم را بردارد، باید با رهبری صحبت کنیم. به امام فقط نامه نوشتم هفت موضوع را در آن نامه گنجانده بودم که یکی از آنها مسئله آمریکا بود. هنوز آمریکا به این حرف ما جواب نداد. اگر جواب بدهد با رهبری صحبت میکنیم و وارد مذاکره میشویم.
○ یعنی بعد از این همه تحولات در منطقه هنوز حرف ده سال پیش را میزنید؟
● بله، اگر آمریکاییها حاضر باشند این حسن نیت را نشان دهند، وارد مذاکره میشویم.
○ با توجه به حضور اشغالگران آمریکا در عراق و افغانستان و نفوذ در جمهوریهای آسیای میانه که پایگاههای نظامی دارند و در کشورهای حاشیه خلیجفارس آرایش نظامی دارد، آیا فکر نمیکنید که باید شروط جدّیتری مطرح شود؟
● ممکن است حرفهای جدیتر در مذاکرات مطرح شود. این که گفتم، برای شروع مذاکره است. با این شرایطی که شما گفتید، باید دنبال راه معقولی باشیم. مردم باید قانع باشند. ما یک راه خوب ارائه دادیم که منطقی است. اول باید باب مذاکره باز شود تا وارد جزییات شویم. اگر آمریکا شروع کرد، با رهبری صحبت میکنم.
○ با توجه به آرایش مجلس و طیفهای مختلف نقشآفرین که ممکن است مخالف برنامههای شما باشند، چه تدبیری اندیشید؟
● اکثریت مجلس با شناختی که از افکار من دارد، با من همراه است. یک بار حدود 150 نفر از آنها و بارها نمایندگان متفرقه آمدند و گفتند: این حرفها را قبول داریم. خیلی از آنها با امکانات خودشان در حوزههای خود ستاد زدهاند و دارند کار میکنند. من فکر میکنم در بین نامزدها از همه بیشتر میتوانم با مجلس کار کنم.
○ با توجه به کاندیدا شدن 8 نفر در ریاست جمهوری، آیا احتمال نمیدهید در مدت باقیمانده ائتلاف و تحولی صورت گیرد؟ اگر کسانی به ائتلاف برسند، شما کنار میروید؟
● قبل از اینکه نامزد شوم، این بحث نه از طرف آنها، از طرف من جدی بود. واقعاً میخواستم اینها متحد شوند که مجموعه آرا روی یکنفر متمرکز شود تا رئیس جمهور با آرای بالا انتخاب شود. با رهبری هم تفاهم کرده بودیم. بعد از مدتها آقای حداد آمد و گفت: نمیتوانیم نظر شما را تامین کنیم. برای اتحاد خیلی تلاش کردند و نتوانستند به وحدت برسند. من به حرفی که زدم، عمل کردم. الان که آمدهام، جای تغییر عقیده نیست و خواهم ماند و هستم. در هر دو جناح آنهایی که آن روز میتوانستند کنار بروند و امتیازی بگیرند، نرفتند.
○ فکر نمیکنید انتخابات به دور دوم کشیده شود؟
● همیشه احتمال هست. ولی فکر میکنم در دور اول یا در دور دوم با فاصله زیاد رأی میآورم. البته هر اتفاقی میتواند بیافتد.
○ آیا در صحنههای مختلف زندگی احساستان هم با تغییر مسئولیت تغییر کرده است؟
● در زندان به مبارزه و انقلاب فکر میکردیم و به زندگی فکر نمیکردیم. میخواستیم فقط به هدف نهایی که حکومت اسلامی است، برسیم. اما بعد از انقلاب حیات من براساس کلیت انقلاب و جامعه است. چه رئیس جمهور، چه رئیس مجلس و چه رئیس مجمع تشخیص باشم، براساس شرایط روز تصمیم میگیرم. ولی در حد متوسط احساس آدمها کمی فرق میکند.
○ در طول این دوران 15 ساله که امام نیستند، مواضع و ارتباط شما با رهبری چگونه است؟
● بسیار صمیمی است. شاید خالصترین دوستی، بین من و ایشان است. گاهی دور از هم تصمیم میگیریم و وقتی به هم میرسیم، میبینیم یکسان فکر کردیم و افکار ما خیلی بهم نزدیک است و نمیتوانیم از هم جدا شویم.
یکروز خدمت امام بودم. حال ایشان وخیم شده بود. کنار تختشان ایستادم و دستم را روی دست ایشان گذاشتم. حالت خاصی بود و ایشان انگشت مرا گرفت و سه مطلب گفتند: یکی بازنگری قانون اساسی بود که تا زنده هستم، انجام شود و دوم اینکه تا شما متحد باشید، انقلاب پیش میرود و سوم اینکه نگاهی به من کردند و گفتند مخصوصاً شما و آقای خامنهای. این حرف آن موقع اهمیتی برای من نداشت والان میبینم که ایشان کجا را میدیدند. در ملاقاتی دیگر گفتند آن موقع که قطعنامه را پذیرفتم، برایم تلخ بود، ولی الان که میبینم بعد از مرگم این مشکل را از جلوی شما برداشتهام، شیرین شده و راضی هستم.
○ آیا احتمال میدهید سالهایی که شما سکان اجرایی کشور را در دست داشته باشید، سالهای همدلی و اتحاد مردم باشد؟
● آرزویم این است و نهایت تلاشم را خواهم کرد. البته میبینم که افراد دو جناح با کینهتوزی برخورد میکنند. کینه چیز بدی است. تلاش میکنم با هم باشیم. نظرم این است که همه باشند و کسی فکر نکند ترد شد و موضع بگیرد. باید هر دو جناح دست به دست هم دهند و به منافع ملی فکر کنند. البته میدان عمل با میدان آرزو کمی تفاوت دارد.
○ خیلی ممنون که این وقت را به روزنامه جمهوری اسلامی دادید.
● موفق باشید.