مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه جمهوری اسلامی

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با روزنامه جمهوری اسلامی

مصاحبه‌کنندگان: حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی و حجت‌الاسلام والمسلمین پورحسین. به هنگام چاپ در روزنامه، در مقدمه آمده بود: «در دو شماره گذشته از صفحه حوزه یادآور شدیم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از دوره جوانی به خاطر عشق به تحقیق در معارف کتب آسمانی، به پژوهش در قرآن رو آورد و با فرصتی که در زندان رژیم ستم‌شاهی برایش فراهم آمد، طرحی‌نو در ارائه مفاهیم و موضوعات قرآن در انداخت و فیش‌های فراوانی در 22 دفتر جمع‌آوری و پس از انقلاب اسلامی آنها را جهت تکمیل و انتشار در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم قرار داد. مرکز فرهنگ قرآن دفتر تبلیغات که به همین مناسبت شکل گرفت، پس از تکمیل فیش‌ها، آن‌ها را در دو قالب تفسیر ترتیبی "راهنما" و "فرهنگ قرآن"، منتشر کرد. این دو اثر ارزشمند در دو شماره گذشته صفحه حوزه معرفی شده‌اند و اینک گفتگو با حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در موضوع جایگاه پژوهش‌های قرآنی در حوزه تقدیم می‌گردد، با این توضیح که در شماره گذشته به جهت اختصار، تنها محتوای 24 جلد از 33 جلد فرهنگ قرآن معرفی شده و انتخاب یک نمونه از موضوعات فرهنگ قرآن تحت عنوان "ماه رمضان" نیز بخاطر جامعیت آن برای شمول تمامی مناسبت‌های این ایام یعنی رمضان، قرآن، روزه و شب قدر بوده است. عنوان "روزه" در کتاب ذی قیمت فرهنگ قرآن نیز می‌توانست یکی از موضوعاتی باشد که مستقلاً در این ایام مورد توجه قرار گیرد اما به جهت تمام شدن فرصت صفحه حوزه در ماه مبارک رمضان، مفصل بودن موضوع روزه در این کتاب و اولویت گفت‌وگوی حضوری و زنده با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بررسی عنوان "روزه" به فرصتی دیگر موکول می‌گردد. با تشکر از حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که با حوصله به پرسش‌های ما پاسخ گفته‌اند.»

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
قرآن و سیره ائمه، دو منبع اصیل معارف اسلامی/ قرآن یک سند قطعی و پیامبر کاتب وحی خداوند/ قرآن و اهل بیت چراغ راه مسلمانان/ تحریف‌ناپذیری قرآن/ قرآن محتوای حرف‌های خداوند/ قرآن، تنها اثر بدون مشابه/ عدم دستیابی به خیلی از معارف قرآن/ ناتوانی علمی بشریت در بی‌اعتبار نمودن قرآن/ وجود تفاسیر فراوان قرآنی، نشانه تحقیقات زیاد مسلمانان/ عمل نکردن به قرآن، کمبودی در مسلمانان/ تأکید بر بررسی بیشتر احکام و تفاسیر قرآنی/ عدم استفاده کافی به قرآن، ضعف فقه شیعه/ تأثیر تمسک زیاد فقها به روایات در حوزه‌های فقهی/ بکارگیری آیات قرآن در مجموعه منابع فقهی، یکی از ابتکارات فقها/ پیشی گرفتن اهل سنت در پیگیری کار قرآن/ عدم بی‌اعتنایی حوزه‌های علمیه شیعی به قرآن/ شرح چگونگی تفسیر آیت‌الله طباطبایی در حوزه/ صرف هزینه‌های زیاد برای انجام کارهای تکراری و سطحی در حوزه قرآنی/ تأکید بر انجام کارهای عمیق در معارف قرآن توسط محققان عالی‌رتبه/ قبول وجود بعضی تفاوت‌ها در بین بیانات و کتاب‌های منتشر شده علامه طباطبایی/ تفسیر شیوه تدریس اساتید حوزه‌های علمیه نسبت به گذشته/ حساسیت آیت‌الله هاشمی در استفاده از قرآن برای حل مسائل جامعه و حکومت/ شرح علت روی آوردن آیت‌الله هاشمی به پژوهش‌های قرآنی/ آغاز کار پژوهش قرآنی آیت‌الله هاشمی از دوران طلبگی/ جای خالی قرآن در مسائل سیاسی و اجتماعی/ لزوم توجه به واقعیت‌ها در تفسیر کلمات/ معنای واقعی تقوا/ اهمیت توجه به مفاهیم قرآنی/ تحقق بخشی از آرزوهای آیت‌الله هاشمی با نوشتن تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن/ چرا هاشمی به فکر تدریس کلید قرآن افتاد؟/ سوابق کتاب‌های فرهنگ برای قرآن/ زندان بهترین فرصت برای مطالعات قرآن/ اهمیت شکل‌گیری مفاهیم قرآنی در جامعه/ تفسیر، نتیجه تحقیق برای فرهنگ قرآن/ شرح شرایط زندان هنگام نوشتن تفسیر راهنما/ عدم اطمینان اولیه آقای هاشمی به جلال رفیع/ شروع نوشتن تفسیر راهنما با حداقل امکانات/ ابتکارات آقای هاشمی در نوشتن تفسیر راهنما/ انتقال آقای هاشمی به زندان اوین و هم‌سلول شدن با جمعی از روحانیون مبارز/ اهداف رژیم پهلوی در جمع کردن روحانیون مبارز در یک جا/ اختصاص زمانی معین برای نوشتن و ابتکاری برای کم کردن حجم فیش‌برداری/ فیش‌برداری کل قرآن در طی دو ماه و نیم/ عدم مشارکت هم‌بندی‌های روحانی در تدوین تفسیر راهنما/ عدم بروز مشکل خاصی در طی محکومیت در زندان اوین/ ترتیب الفبایی فیش ما، دومین مرحله تدوین تفسیر راهنما/ تحویل دفاتر تکمیل شده به خانواده، هنگام ملاقات در زندان/ عدم امکان پیگیری کار تفسیر بعد از آزادی از زندان/ استفاده صداوسیما از مجموعه یادداشت‌های آیت‌الله هاشمی/ ناتوانی سازمان تبلیغات اسلامی در تنظیم تفسیر راهنما/ تنظیم تفسیر راهنما توسط دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم/ شروع کار تفسیر موضوعی در دفتر تبلیغات/ تغییر سیاست کاری دفتر تبلیغات با تعویض مدیران/ تشکیل گروهی در پیش از انقلاب برای نوشتن زندگی چهارده معصوم/ تهیه فیش‌های زیادی توسط تعدادی از روحانیون و طلاب ممنوع‌المنبر/ تحویل فیش‌های جمع‌آوری شده به دفتر تبلیغات/ عدم اطلاع از روند تدوین کتاب زندگی چهارده معصوم در دفتر تبلیغات/ رها نمودن کار کتاب زندگی چهارده معصوم، به بهانه عدم بودجه و امکانات/ راحت کردن کار تفسیر موضوعی با وجود فرهنگ قرآن/ فرهنگ قرآن، نیازمند کار تخصصی بر روی موضوعات خاص/ علوم انسانی، اولویت پژوهش در محتوای قرآن/ عدم پرداختن به علوم انسانی در تفاسیر گذشته/ بی‌اطلاعی از پرداختن عمیق به علوم انسانی در کشور/ پرداختن دفتر تبلیغات به کارهای مجازی و سایبری در حوزه قرآن/ قاعده سازی از طریق قرآن، یکی از راه‌های پرداختن به علوم انسانی/ انجام کارهای مهم قاعده‌سازی در گذشته/ استفاده از منابع قرآنی در امر قاعده‌سازی/ وجود پایه‌های قرآنی در موضوعات اداره جامعه/ وجود کمیسیون مطالعات دینی در دبیرخانه مجمع برای پرداختن به مسائل اجتماعی/ پیشنهاد کمیسیون مطالعات دینی دبیرخانه در خصوص تشکیل شورای فقهی/ پرداختن به مسئله شکل‌گیری نظام اسلامی با محوریت قرآن در خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله هاشمی/ لزوم توجه به محوریت قرآن در شکل‌گیری نظام اسلامی/ عمل به قرآن، هدف اساسی/ قرآن، داروی درد عقب‌افتادگی‌ها/ لزوم تفاوت بحث‌های علمی از بحث‌های سیاسی/ تنگ بودن حوصله سیاسی جامعه/ افراط و تفریط‌ها در انقلاب

حجت‌الاسلام مهدی پورحسین: با تشکر از حضرت‌عالی که وقتتان را در اختیار صفحه حوزه قرار داده‌اید؛ در نگاه بسیاری از حوزویان، جناب‌عالی علی‌رغم این که عمده فرصت خود را در عرصه‌های دیگر صرف کردید، در عین حال یک قرآن پژوه درجه اول هستید، به همین خاطر دوست داریم در ابتدا تحلیل شما از جایگاه قرآن در علوم اسلامی را بشنویم.

ج) بسم‌الله الرحمن الرحیم. برای ما مسلمان‌ها خیلی روشن است که برای معارف اسلامی، دو منبع اصیل داریم، ضمن این که منابع فرعی خلق شده هم کم نیست. اصیل‌ترین منبع قرآن است، بعد روایات و سیره پیغمبر (ص) و ائمه (ع) و بعد از آنها دیگر منابع. علوم متعددی هم در سایه این دو منبع به وجود آمده است که معمولاً در فقه و کلام و سایر علوم از آنها استفاده می‌شود. گذشته از این‌که قرآن اصلی‌ترین منبع‌هاست، محتوای قرآن هم بسیار مهم است.

یعنی اولاً؛ قرآن یک سند قطعی است، پیغمبر (ص) کاتب وحی داشتند، خودشان قطعات نوشته شده قرآن را نگه می‌داشتند برای اینکه چیزی از دست نرود، خیلی از مسلمانان هم حفظ داشتند، حافظه‌ها در عربستان آن موقع قوی بود و خیلی‌ها یادداشت کرده بودند و مطمئناً مسلمانان در دوره‌های بعد هم مقید بودند که حتی یک حرف از قرآن جابجا نشود. علاوه این که حفاظت از قرآن به عهده خود خداوند است و این چیزی که خداوند به عهده گرفته تا به حال کاملاً عمل شده و در آینده هم عمل خواهد شد.

جمله معروف پیامبر (ص) هم هست که در اواخر عمرشان فرمودند، دو سند بزرگ در بینتان می‌گذارم، یکی قرآن و دیگری اهل بیت به عنوان مفسران قرآن و اگر به اینها پایبند باشید، هیچ وقت گمراه نمی‌شوید. فریقین هم این حرف را قبول دارند. البته بعضی‌ها حرف‌های بیخودی در تحریف قرآن می‌زنند که هیچ جایگاهی ندارد و کسی اینها را نمی‌پذیرد و اینها گفته‌های نادرست اخباریون است که مانده است.

بله شاید اگر آنچه حضرت علی (ع) صرفاً به لحاظ شکلی و نه محتوایی، تنظیم کرده بودند، رسمیت پیدا می‌کرد، فهم و درک قرآن برای ما آسان‌تر می‌شد، چون تنظیم ایشان توضیحاتی به ترتیب تاریخی و شأن نزول‌هایی در خارج متن قرآن به عنوان حاشیه داشت که فهم قرآن را آسان می‌کرد.

ثانیاً محتوای قرآن هم والاست. طبیعی است که حرف خداوند فوق حرف دیگران است و اصلاً قابل مقایسه با حرف‌های دیگر نیست. در میان همه منابع موجود دینی و اجتماعی من نمی‌توانم سندی را مشابه قرآن پیدا بکنم. خیلی هم دلم می‌خواست تفحص بکنم، خیلی هم در همه دوران زندگی‌ام دنبال می‌کردم؛ اما انصافاً نیست. این یک تعصب دینی نیست که ما داریم، بلکه یک واقعیت است.

از نظر الفاظ و ادبیات قرآن صریحاً در چند جا تحدی کرده است و گفته اگر فکر می‌کنید با قرآن موافقت ندارید و آن را قبول ندارید، خودتان چیزی شبیه آن بیاورید و هیچ کس نتوانست بیاورد، هر کس وارد شد، مفتضح شد.

از لحاظ محتوا، من قاطعانه می‌گویم ما هنوز به خیلی از معارف قرآنی نرسیده‌ایم، معلوم نیست علتش این باشد که کسی کار نکرده باشد، علتش این است که این قرآن یک کتاب آخر آسمانی است و بناست تا قیامت که ما نمی‌دانیم کی است، شاید میلیاردها سال عمر این بشر ادامه داشته باشد؛ یک سند باقی بماند.

قاعدتاً خداوند به گونه‌ای تنظیم کرده است که دستاوردهای علمی بشریت نتواند اعتبار این قرآن را از دین بگیرد، تا به حال این طور بوده است و از این پس هم باید متناسب با زمان محتواهای جدیدی از قرآن کشف بشود و بر معلومات ما اضافه بشود. البته مخالفان اسلام، غربی‌ها، شرقی‌ها و ملحدین حرف‌هایی می‌زنند، ولی همه لاطائلات است و نشان از این دارد که قرآن را نمی‌شناسند.

س) مطالبی که فرمودید یک نگاه اعتقادی به جایگاه قرآن و بایسته‌هایی است که مسلمانان به آن اعتقاد دارند. اما آیا در عمل هم قرآن همین جایگاه را در میان مسلمانان داشته است؟

ج) من نمی‌توانم بگویم در طول تاریخ اسلام نسبت به قرآن کوتاهی‌صورت گرفته است. بالاخره در هر سطحی و در هر زمانی تا حدی می‌توانسته باشد، این همه تفاسیر نوشته شده، در تاریخ ما از همان اوائل تفسیر شروع شد، بعداً هم این تفسیرها متعدد و متنوع شد. تحقیقات زیادی هم علمای شیعه و سنی کردند، شیعه هم در این میدان پیشتاز است. بالاخره شاید بهترین کاری که در متون اسلامی شده روی قرآن شده است و تفاسیر خوبی هم از گذشته داریم، تفاسیر جدیدی هم که در زمان ما عرضه می‌شود، چیز زیادی بر آنچه در گذشته‌ها گفته شده، ندارد، بله همیشه یک چیزهای اضافه‌ای پیش می‌آید که کامل‌تر می‌شود. ما وارث زحمات زیادی هستیم که مفسران قرآن در تاریخ نوشتند. بله آن چیزی که ما کمبود داریم، این است که به قرآن درست عمل نشده است.

س) این چیزهایی که می‌فرمایید یعنی تفسیر نوشتن یا کار قرآنی کردن در حوزه، کارهای فردی بوده، اما نه در گذشته و نه الان که یک مقدار وضع بهتر شده، به عنوان یک محور در کار حوزه‌های علمیه نبوده و آن عمومیت مثل فقه و اصول را ندارد. قرآن پژوهی الان یکی از کارهای حوزه شده اما باز این جور نیست که هر طلبه‌ای که وارد حوزه می‌شود، یکی از درس‌هایش حتماً قرآن باشد.

نکته دیگر این که به نظر می‌رسد در فقه ما به اندازه‌ای که می‌شد به قرآن استناد بشود، نشده است. بیشتر به روایات و عقل توجه شده است که در جای خود خوب است، اما به اندازه کافی از قرآن برای استنباط احکام فقهی استفاده نشده است. دیدگاه حضرتعالی در این زمینه چیست؟

ج) من داشتم وضع گذشته را می‌گفتم، نسبت به دوره معاصر باید بحث مستقلی بکنیم و ببینیم با قرآن چه جور رفتار می‌کنیم. اینکه مسائل عملی، وظائف انسانی و جامعه اسلامی در فقه چه مقدار به احکام صریح یا ظاهر یا تفسیری قرآن متکی است، باید بررسی شود. اما این ضعفی که شما می‌گویید، وجود دارد. یک نمونه مشخصی هم من می‌گویم: روایات خیلی زیادی داریم که خود روایات می‌گویند اگر نقلی برای شما شد، اول به قرآن عرضه بکنید، اگر با قرآن سازگار نبود، به دیوار بزنید. ولی ما الان موارد مشخصی داریم که ظاهر قرآن کاملاً واضح است، اما فقها به روایات تمسک کردند، به خصوص اخباری‌ها که در این زمینه خیلی افراط کردند. آن‌ها یک دوره خیلی طولانی بر حوزه‌های فقهی ما حاکم بودند که آثارش را گذاشته‌اند. البته بعداً اصولی‌ها خیلی کارهایشان را اصلاح کردند، ولی اشکال واقعی آنجا بوده است.

در عین حال در فقه از قرآن هم زیاد استفاده شده. شما الان به کتاب‌های آیات الاحکام نگاه بکنید که از اول تا به حال چقدر کتاب نوشته شده است و چه مقدار از آیات قرآن را یا با صراحت یا با ظاهر یا با ملازمه، منشأ یک حکم یا چند حکم دیدند! فقها خیلی از آیات قرآن را در مجموعه منابع فقهی حساب می‌کنند، از سابق هم بوده و از ابتکارات ما نیست، در زمان ما اضافه شده، اما از قبل بود.

بعضی‌ها معتقدند اهل سنت در پیگیری کار قرآن از شیعه جلو بودند و شیعه بیشتر به روایات پرداخته است که این تلقی شاید با توجه به وضع اخباریون پیش آمده است، اگر ما ملاک را اخباری‌ها قرار بدهیم، حرف آنها درست است. ولی ملاک این نیست، ما باید به دیگران هم نگاه کنیم و مجموعه را ببینیم. در مجموع من فکر می‌کنم اگر چه برای اینکه چقدر می‌شود احکام را از قرآن استنباط کرد، جای دقت بیشتر باقی است. اما این که در حوزه درس تفسیر در متن کار نبوده و جنبه فرعی و جنبی داشته، شاید بیشتر به این دلیل باشد که فکر می‌کردند کار تمام شده است. یعنی گذشتگان همه کارها را کردند. وگرنه حوزه‌ها هیچ وقت به قرآن بی‌اعتنا نبودند. ضمن این که در چند دهه اخیر وضع این جوری نیست و به قرآن توجه بیشتری می‌شود.

اوایلی که ما در قم طلبه شده بودیم، عملاً تنها درس تفسیری که می‌شد روی آن حساب کرد، تفسیر آقای طباطبایی بود که در حوزه وجود داشت. البته تفسیر خوبی بود و ایشان هم خیلی وسیع‌تر از مفسرین سابق وارد مسائل اجتماعی، سیاسی، تاریخی و خیلی چیزها می‌شدند و با تفسیر قرآن به قرآن، از آیات استفاده‌های خوبی می‌کردند. ایشان این باب را هم تقویت کرده بود، ولی کم‌کم توجه به قرآن بالا رفته است، البته عمقش بحث دیگری است.

شما ببینید امروز چقدر بودجه برای قرآن می‌گذارند! چقدر گروه‌ها و اشخاص با اشکال مختلف دنبال قرآن هستند! جاهایی هم برای خیلی‌ها دکان شده است. بالاخره قرآن مقدس است و مردم علاقمندند، شیفته هستند، وقتی قرآن معرفی می‌شود، کمک و در برنامه‌ها شرکت می‌کنند. دولت بودجه می‌گذارد و شورای انقلاب فرهنگی هم خیلی پیگیری می‌کند. اما کارهای اینها نوعاً تکراری و خیلی‌هایش سطحی است.

اما همان کسانی که شما می‌گویید تنهایی کار کردند یا مجموعه‌ای از محققین با هم کار کردند، آثار گرانبهایی را تحویل دادند.

من در مجموع فکر می‌کنم الان توجه به معارف قرآن در حوزه کم نیست، در جامعه هم کم نیست. اما وظیفه محققان عالی‌رتبه است که به این کار عمق بدهند که می‌توان خیلی کارها با قرآن کرد.

س) از تفسیر مرحوم علامه طباطبایی فرمودید؛ با توجه به این که خودتان در درس علامه حاضر می‌شدید، بفرمایید آیا همان مطالب درس عیناً در کتاب آمده و منتشر شده یا تفاوت‌هایی بین آن بیان‌ها با کتاب منتشر شده وجود دارد؟

ج) درس‌ها آن موقع ضبط نمی‌شد. آن مقدار که از آن موقع یادم است، درس‌های ایشان مفصل‌تر، ولی بیشتر تکراری بود. ایشان وارد بحثی که می‌شد، خیلی تکرار می‌کرد برای اینکه مطالب را جا بیندازد. صدای ایشان هم خیلی ضعیف و پایین بود و حلقه‌های چهارم، پنجم که دور درسشان بود، خوب نمی‌شنیدند. ما مطالب را یادداشت هم می‌کردیم. ولی به هر حال با آن تفصیلی که در درس می‌گفتند، در نوشته‌ها نیامده است. اما عصاره همان است. در درس احتمالات را می‌گفتند و قدری طول و تفصیل داشت و اینها دیگر لازم نبود در نوشته بیاید. به نظر من درس ایشان پایه همین تفسیر شده است. چون تفسیر از اینجا شکل گرفته است و به موازات هم انجام می‌شد و به تدریج این تفسیر نوشته شد.

س) بحث در جایگاه قرآن در اجتهاد بود، شهرت دارد که ممکن است الان کسی فقیه و مجتهد باشد و مسائل زیادی را استنباط بکند، بدون این که به قرآن مراجعه کرده باشد. نسبت به آیات الاحکام نیز گفته می‌شود از مجموع آیات قرآن تنها حدود پانصد آیه مربوط به احکام است! معنایش این است که قرآن نقش عمده‌ای در استنباط احکام ندارد.

ج) به هر حال شیوه تدریس آقایان قبلاً این جوری بوده و حالا هم این جوری است که وقتی وارد مسئله‌ای فقهی می‌شوند، اول سراغ قرآن می‌روند که از قرآن سندی داریم یا نداریم. این‌که چقدر آنجا موشکافی می‌شود، بحث دیگری است. ولی معمولاً این طوری است که اول سراغ قرآن می‌روند. منتها الان فصل جدیدی در شناخت قرآن پیدا شده است که اگر چه کم‌وبیش پرداختن به آن مسئله شروع شده، اما در واقع مغفول است. بحث بسیار مهمی در مورد قرآن داریم که من الان بیشتر روی آن حساسم و آن این که ما که الآن در شیعه - من به کار سنی‌ها در این زمینه احاطه ندارم- حکومت اسلامی تشکیل دادیم، مسائل اساسی اداره جامعه، سیاست‌ها و قوانین اجتماعی را می‌توانیم از قرآن استفاده کنیم که اولاً بعضی‌ها در آن محافظه‌کاری می‌کنند و ثانیاً زمینه‌اش هنوز فراهم نشده است.

س) با توجه به این که نسبت به وضعیت قرآن در حوزه خیلی خوشبین هستید، چه ضرورت‌هایی باعث شده که خودتان به پژوهش‌های قرآنی رو بیاورید؟

ج) این به مسائل شخصی و خانوادگی‌من و علاقه‌ام به قرآن برمی‌گردد. از وقتی چشم باز کردم و مسائل را فهمیدم، پدرم خیلی به قرآن اهمیت می‌داد، البته ایشان به قرائت و تفسیر سطحی می‌پرداخت و خیلی به عمق مسائل قرآنی توجه نداشتند. چون سطح سوادشان به آن حد نبود که یک محقق قرآنی باشند اما عاشق قرآن بودند، صبح با صدای قرآن ایشان بیدار می‌شدیم، معمولاً ایشان بعد از نمازها مدتی سر سجاده می‌نشست و قرآن می‌خواند و خانه ما با رفتار پدرم خیلی رنگ قرآنی داشت.

بعداً خودم به خاطر همان حالتی که در من ایجاد شده بود، از اول طلبگی‌ام سراغ کارهای قرآنی رفتم. منتهی کمی طول کشید تا با تفاسیر و مسائل اجتماعی و سیاسی آشنا شوم. من از 14 سالگی به حوزه آمدم و خیلی ذهنم خالی بود. قبلش که در روستا بودم، اصلاً از این چیزها نمی‌شنیدم.

وقتی که وارد این سطح شدم و با عشقی که به قرآن داشتم، به خصوص وقتی که وارد مسائل سیاسی و اجتماعی شدم، دیدم در میان کارهای حوزه جای قرآن خالی است. قبلاً گفتم درس تفسیر آقای طباطبائی بود که با علاقه می‌رفتیم. اما من خودم بخشی از عمرم را روی قرآن گذاشتم؛ یا حفظ قرآن یا مطالعه قرآن یا تهیه مطالب از قرآن. به خصوص وقتی که وارد مبارزه شدیم و به مقوله‌هایی که می‌دیدیم روی آن کار نشده است، می‌پرداختیم.

فرض کنید صبر یک مقوله‌ای است که می‌تواند به گونه‌ای تفسیر بشود که محافظه‌کارانه باشد و انسان را از فعالیت‌های سخت باز دارد که دنبال خطر نرود. بعضی‌ها این جور تفسیر می‌کردند. یا تقوی مقوله‌ای است که حالت منفی‌اش بیشتر در جامعه القاء می‌شد و آدم‌های پرهیزکار وارد مقوله‌های اساسی زندگی مردم نمی‌شدند. تعبیر ما آن موقع از این، "تقوای منفی" بود. در مقابل "تقوای مثبت" است.

یعنی وظایف سنگینی در جامعه انسان‌ها وجود دارد که از علماء گرفته تا طلاب و همه باید وارد شوند. اینجا تقوایش این است که آدم وارد بشود. تقوا این نیست که وارد نشویم، اینجا وارد شدنش تقوا است، آدم مسئول است.

از این مقوله‌ها پیش آمده بود و ما هم وارد بحث قرآنی شده بودیم تا مباحث قرآن را بخوانیم. آیات مختلف را ببینیم و با هم مقایسه کنیم. تفسیر قرآن به قرآن کنیم، گاهی از روایات در تفسیر آیات استفاده کنیم، البته ما هم جهت‌دار استفاده می‌کردیم، چون به طرف تقوای مثبت می‌رفتیم. این‌ها شروع کار بود تا به تدریج جلو رفتیم و به جایی رسیدیم که تا حدودی آرزویمان بر آورده شد.

یکی از اولین دعاهای من همیشه در اعتکاف یا سفر مکه یا کربلا یا مراسم ماه رمضان و شب‌های احیاء همین بود که خداوند توفیق بدهد بیشتر با قرآن آشنا شویم.

س) با این دو کار بزرگ قرآنی یعنی "تفسیر راهنما" و "فرهنگ قرآن" که انجام دادید، چه مقدار از آن آرزوهایتان برآورده شده است؟

ج) مقداری از آن برآورده شده است. جرقه اولیه آن کار این جوری در من به وجود آمده بود که وقتی می‌خواستیم ببینیم موضع قرآن در مقوله‌های فراوان اخلاقی و اجتماعی در جامعه چیست، طبیعت کار این بود که یک بار قرآن را از اول تا آخر مطالعه بکنیم. این کار خیلی طول می‌کشید. مثلاً من برای همین صبر ماه‌ها روی قرآن کار کردم تا اینکه یک برداشت قرآنی برای خودم پیدا بکنم و همین‌طور موضوعات دیگر.

از اینجا بود که احساس کردم خلأیی در کتب و منابع حوزوی ما و شاید هم در دنیا، وجود دارد و آن اینکه فهرست کاملی از مسائلی که در قرآن آمده، وجود ندارد و این خیلی نقص است. البته فهرست کامل لفظی مثل "المعجم المفهرس" بود که خیلی هم به درد ما می‌خورد، تحقیقاتمان را آسان می‌کرد، اما موضوعی و معنوی نبود.

یا کتاب‌هایی مثل تفصیل الآیات که آلمانی‌ها نوشتند، موضوعات قرآن را تنظیم کردند اما یک صدم موضوعات قرآن هم در آنها نیست، خیلی چیزها سطحی و ساده دیده شده بود.

ما به این فکر افتادیم که دائره‌المعارفی از موضوعات قرآن تنظیم کنیم تا روی آنها هم تحقیقات جداگانه اتفاق بیفتد. اول باید اینها را از قرآن در می‌آوردیم.

البته این کاری بود که نه تنهایی می‌شد آن را انجام داد و نه در آن شرایط مبارزه و مخفی کاری امکان جمع کردن سند وجود داشت. چون ساواکی‌ها همیشه به ما شبیخون می‌زدند و نوشته‌هایمان را می‌بردند. چون عربی بود، متوجه نمی‌شدند اینها چیست، می‌سوزاندند یا دور می‌ریختند، دوره سختی بود.

کارهای کوچکش را در هر مقطعی که فرصت پیدا می‌کردیم، انجام می‌دادیم. اما نهایتاً به زندان کشید که اولین فرصت مناسبی بود که پیش آمد. فرصت این کار جزو دعاهایمان بود و معلوم شد که خداوند این جور مستجاب کرد که در زندان این کار را بکنیم. شاید هم به طور طبیعی غیر از این هم نمی‌شد. چون چنین فراغتی بیرون برای ما اصلاً شکل نمی‌گرفت. آنجا من ظرف تقریباً 3 سال فرصت پیدا کردم اساس کارم را انجام بدهم.

س) مفسّرین ما در گذشته معمولاً بر اساس احساس وظیفه‌ای که می‌کردند، به سراغ تفسیر قرآن می‌رفتند. در این حد که از اول قرآن شروع می‌کردند با مراجعه به آیات دیگر، روایات و تفاسیر موجود، به تفسیر آیات قرآن می‌پرداختند و خیلی نگاه بیرونی، اجتماعی و سیاسی نداشتند. اما حضرت‌عالی از اول با رویکرد اجتماعی و سیاسی سراغ قرآن رفتید تا آن را وارد زندگی مردم کنید. الان می‌خواهم بدانم با این دو کاری که صورت گرفته، آیا آن مطلوب حاصل شده است یا هنوز کاستی‌هایی دارد و باید تکمیل بشود؟

ج) نه، هنوز هدف نهایی‌اش انجام نشده است، در مسیر هستیم. حالت جدیدی که من داشتم این بود که ما چون در جریان مبارزه این را می‌نوشتیم، مبارزه هم برای یک جامعه اسلامی ادامه داشت، طبعاً به فکر چنین جامعه‌ای بودیم و می‌خواستیم مفاهیم قرآنی در آن جامعه شکل بگیرد. این بُعد قدری قوی‌تر از سایر مسائل بود که می‌توانست نو باشد. منتها اینکه به کجا رسیدیم؟

ببینید من اول همه هدفم همین فرهنگ قرآن بود و نه تفسیر قرآن. فکر می‌کردم تفسیر که کم نیست. ما فرهنگ را بنویسیم و جای خالی یک فهرست جامع قرآنی را در کتابخانه‌های اسلامی پر کنیم. این هدف ما بود. من با این هدف کار می‌کردم. اول باید همه مفهوم آیه را بفهمم تا ببینم چه مطالبی در آن است. این نقطه مهمی در فهم قرآن برای من بود.

فرض کنید آیه‌ای که مطرح می‌کردیم، 10 تا 15، موضوع در آن به چشم می‌خورد، بعضی‌ها صریح و بعضی‌ها ظاهر، بعضی‌ها با تفاسیر، بعضی‌ها با کمک روایات و آخرش هم با برداشت خودم. به این سبک تا به حال روی قرآن عمل نشده بود که مشخص کنند این آیه به این 10 موضوع پرداخته است.

کارم اول به این صورت شکل گرفت. بعداً آقایان در مرکز فرهنگ قرآن قم دیدند این یک تفسیر آماده فارسی است و آسان‌تر این است که اول تفسیر را چاپ کنیم. خودشان پیشنهاد کردند که تفسیر را جلو بیاندازیم و من هم قبول کردم.

س) کیفیت کار در زندان چگونه بود؟

ج) همان‌طور که عرض کردم شروع کار عملیاتی‌ام در بیرون زندان بود. منتها متفرقه بود. در زندان آخر که رفته بودم، به 3 سال محکوم شدم. البته ما فکر می‌کردیم دیگر از زندان بیرون نمی‌آییم، چون اتهاماتی که متوجه من بود، آن جور چیزی را نشان می‌داد، شرایط هم خیلی سخت بود، کمیته مشترک دیگر شمشیر را از رو بسته بود، همه را داشت قلع و قمع می‌کرد. یک ماه من در کمیته زیر بازجویی بودم، دوره بسیار سختی بود، تنهای تنها در سلول بودم، نه قلم به من می‌دادند و نه کاغذ و هیچ اطلاعی از بیرون نداشتیم. کاملاً منقطع از بیرون بودم.

به جز سه روز آخرش که آقای جلال رفیع را که یک دانشجو بود، آوردند. من هم ایشان را نمی‌شناختم، اول تردید داشتم که همه حرف‌هایم را به او بزنم یا نزنم. بعداً در زندان اوین که رفتیم، ایشان هم آمد و در آنجا با ایشان آشنا شدم.

در تنهایی به فکر افتادم که حالا دیگر موقع آن است که آرزویم را شروع کنم. گفتیم کتابی، قرآنی، قلمی چیزی به ما بدهید، ندادند. هیچ کاری در سلول نمی‌شد بکنیم، به ابتکار خودم کار را شروع کردم. دراز می‌کشیدم یا راه می‌رفتم یا می‌خوابیدم و پتو را روی سرم می‌کشیدم و از اول قرآن، آیات را بررسی می‌کردم. آن موقع من 25 جزء قرآن را حفظ داشتم، متأسفانه الان دیگر به آن نظم در ذهنم نمانده است، از اول قرآن شروع کردم، در مغزم فکر می‌کردم از این آیه این چیزها را می‌توانیم بفهمیم.

مثلاً به ذهنم می‌سپردم که سوره حمد فلان آیه‌اش این مقدار موضوع در آن است، موضوعات را هم در نظر می‌گرفتم، تا حدودی این آیات را در ذهنم ثبت کردم. حافظه‌ام هم در جوانی خیلی خوب بود. حدود یک ماه همین جوری بود تا خداوند لطف کرد که ما را به زندان اوین منتقل کردند. آنجا شرایط خیلی خوبی برای ما فراهم شد. بهتر از بیرون بود، یک بند بسیار تمیز، از این چهار بند عمومی که اوین دارد را به ما دادند، اتاق‌های بزرگ، حیاط خوب، و از همه چیز بهتر هم‌بندی‌های بسیار خوب. آقای طالقانی، آقای منتظری، آقای ربانی شیرازی، آقای انواری، آقای مهدوی‌کنی، آقای لاهوتی و خیلی‌ها بودند و بعداً آقای معادیخواه و فاکر و کروبی هم ملحق شدند. البته از سران مؤتلفه هم آورده بودند. اما من جمع روحانی‌ها را می‌گویم. بسیار جمع خوبی بودیم و همگی در یک اتاق خیلی بزرگ زندگی می‌کردیم. منتها همه زندان هم باز بود و هر جا می‌خواستیم، می‌رفتیم و فضا هم خوب بود. آن حالت تهدید از بین رفته بود.

اوایل باز شدن فضای سیاسی بود که نصیب ما شد. آن‌ها هدف دیگری هم داشتند، ما را در یک زندان جمع کردند که استفاده کنند. به ملاقاتی‌ها گفتیم دو تفسیر برای ما آوردند، تفسیر المیزان و تفسیر مجمع‌البیان، برای من هم آن موقع کافی بود، بقیه‌اش را برای بیرون گذاشتیم. آن‌ها را که آدم می‌بیند که نظرات اصلی مفسران در آنها است. گاهی هم چیزهایی نیست.

از همان اول چون به آرزوی خودم رسیده بودم، قرار گذاشتم، برای نماز صبح که پا می‌شدیم، از طلوع فجر هیچ کاری را نمی‌پذیرفتم. تا نماز تا ظهر در همان اتاق خودم جایی می‌نشستم و کار می‌کردم. دفترهای 200 برگی و قلم هم گرفته بودم، هر آیه‌ای را در 10، 20 و بیشتر و کمتر، به نحو فشرده فیش‌برداری می‌کردم، ابتکاری هم می‌نوشتم که حجمش زیاد نشود، مثلاً چهار پنج موضوعی که به یک جمله می‌خورد، آن را کنارش می‌نوشتم، این جمله را هم می‌نوشتم، این پنج فیش می‌شد. خیلی هم برایم روان شده بود. یکی از چیزهایی که خیلی جالب بود و من آن را طبیعی نمی‌دانستم، آیات را که نگاه می‌کردم، با همان دید اولی، خیلی زود می‌فهمیدم که مثلاً 15 عنوان در آن هست. بعد که تفسیر را نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم یا کم یا زیاد می‌شد. ولی خیلی طبیعی بود، من در طول 2 ماه و نیم همه قرآن را این جوری فیش‌برداری کردم و در بیست و دو دفترچه - دو طرف برگ‌های دفترچه را هم می‌نوشتم - جمع کردم.

س) هم‌بندی‌های روحانی هم مشارکت می‌کردند یا تنهایی انجام می‌دادید؟

ج) مشارکتی نبود. در عمل با من بود اما چیزهایی بود که احتیاج به بحث داشت که با هم جلساتی داشتیم و آنها را به بحث می‌گذاشتیم. هر کسی برای خودش کار اختصاصی داشت. ولی جمع که می‌شدیم، هر کسی که بحث‌های سیاسی، اجتماعی، تفسیری و فقهی داشت، در آنجا مطرح می‌کرد. جلسات عمومی برای بعدازظهر و شب بود، مخصوصاً شب‌های زندان که محفل خیلی خوبی برای ما بود.

س) وقتی زیاد از زندان تعریف می‌کنید، همه علاقه پیدا می‌کنند به آنجا بروند!

ج) اتفاقاً این طور زندانی خیلی خوب است، مشکلی نداشتیم، در طول این سه سال فقط یک بار، یک نصفه روز با ما بد اخلاقی کردند و بعد هم زود پشیمان شدند. چون همه ما دسته جمعی خیلی خوب برخورد کردیم. احترام خوبی به ما می‌کردند، ارتباط خانوادگی داشتیم، گاهی تلفن می‌کردیم، چیزهایی که می‌خواستیم، می‌آوردند. ملاقات حضوری می‌دادند، با بچه‌ها جمع می‌شدیم و از این‌چیزها. کم‌کم سر و صدای بیرون هم بلند شد، اجتماعات و راهپیمایی‌ها شروع شد. خیلی برای ما شیرین شده بود. به هر حال من آنجا به ترتیب قرآن را یک دور کامل با آن دو تفسیری که داشتم و برداشت خودم، فیش‌برداری کردم و این کار تمام شد.

کار دوم این بود که فیش‌ها به صورت الفبایی کنار هم قرار بگیرد، مثلاً فرض کنید "ابر" در سراسر قرآن هر جا بود، یکجا می‌آوردم. موضوعات دیگر مثل قیامت یا آخرت هم این‌گونه بود. کار سختی بود، در شش ماه، چند فایل درست کردم که این‌ها را کنار هم گذاشتم. ولی تنهایی نمی‌شد کار کرد. خیلی کار وسیعی بود، دوران زندان هم تمام شد. اوایل می‌ترسیدیم که روزی اینها را از ما بگیرند و بردارند و ببرند. خانواده‌ام که برای ملاقات می‌آمدند، دفتر تکمیل شده را از زیر چادر به ایشان می‌دادم. او هم می‌برد. ولی وقتی بیرون آمدیم، دیدیم اگر شمشیر هم می‌داشتیم، می‌توانستیم بیاوریم. سه ماه پیش از انقلاب بود. دیگر کسی ما را نمی‌گشت.

من نسبت به کار تحدی هم می‌کردم، به آنهایی که در زندان بودند، مثلاً آقای منتظری یا دیگران می‌گفتم اگر موضوعی به این اضافه کردید، حاضرم فلان امتیاز را به شما بدهم. خیلی نادر اتفاق می‌افتاد که چیزی اضافه شود. بیرون که آمدم، به آقای مطهری و آقای مکارم گفتم اگر می‌توانید چیزی اضافه کنید. اما آنها خیلی وقت نمی‌گذاشتند، هر چه به ذهنم رسیده بود، نوشتم.

آنجا که بودم فکر می‌کردم بیرون که بیایم، همه وقتم را برای قرآن می‌گذارم. اما بیرون که آمدم، اصلاً نتوانستم وقت بگذارم. از همان لحظه اول به دیدن ما آمدند و گرفتار کارهای مبارزه شدیم. به طوری که به خاطر این گرفتاری‌های فراوان به پاریس هم نتوانستم بروم.

فقط صدا و سیما بعد از پیروزی انقلاب کمکی کرد و آن این بود که به موضوعات مذهبی احتیاج داشتند، چنین فایلی هم آنجا نداشتند، آمدند این مجموعه یادداشت‌های مرا گرفتند بردند، دانشجوهایی را جمع کردند و آنها شروع کردند اینها را به فایل‌های کوچکتر درست کردند. هر موضوعی را در یک فایل بردند. کارشان ابتدایی بود، کامل نبود، ولی کار آنها یک کار اساسی شد، از این فایل‌ها یک نسخه به من هم دادند.

بعداً دیگران هم سراغ این کار آمدند. از سازمان تبلیغات آقای جنتی آمدند. دادیم و رفتند. بعد از مدتی گفتند ما نمی‌توانیم این را تنظیم کنیم.

دفتر نشر معارف که مال خودمان بود و قبل از انقلاب از اموال تولیت تأسیس کرده بودیم، آمدند که نتوانستند. سرانجام از دفتر تبلیغات قم آمدند، به آنها دادیم و رفتند کار کردند. آن‌ها توانستند شیوه خوبی برای کار پیشنهاد کنند. منتها همان جا گفتند ما اول تفسیر را چاپ می‌کنیم. بعد از تفسیر همه این نمایه‌ها مشخص شده است، در ذیل هر آیه‌ای هست و خیلی آسان می‌توانیم اینها را با هم جمع کنیم و فرهنگ قرآن می‌شود. ولی هدف نهایی که من داشتم، تفسیر موضوعی بود. چون قبلاً تفسیر موضوعی به این آسانی نمی‌شد.

س) تفسیر موضوعی در چه مرحله‌ای است؟ شنیدیم برخی موضوعات آن را شروع کردید.

ج) بله خودم کم و بیش شروع کرده بودم و آقایان دفتر تبلیغات هم گفتند ما این کار را می‌کنیم. آن‌ها طرحی را آوردند که دو شکل داشت. شکل درختی و یکی شکل دیگر، بالاخره یکی را انتخاب کردیم و بنا شد بروند این کار را شروع کنند. چند موضوع را به خود من هم دادند که روی آن کار کنم تا نظر مرا هم در نظر بگیرند. دیگر نمی‌دانم به کجا رسید، کم‌کم مدیران دفتر تبلیغات عوض شدند و به نظر من سیاست در کارشان دخالت کرد.

س) یعنی کار متوقف شده است؟!

ج) من اطلاع ندارم. من دو کار مهم داشتم که الان بی‌اطلاعم. یکی مسئله زندگی ائمه بود. ما قبل از این که به زندان برویم، در دوره‌ای ممنوع‌المنبر بودیم. عده زیادی از طلبه‌ها ممنوع‌المنبر بودند، زندگی‌شان هم فلج بود، چون درآمدی نداشتند. ما توانستیم با منابعی که به دست می‌آوردیم، گروه‌هایی درست کنیم که یکی برای زندگی چهارده معصوم بود.

خودم طرحش را در چهارده فصل نوشتم. هر فصلی هم حدود 20 موضوع از زندگی ائمه را دربرمی‌گرفت. عده زیادی هم با من کار می‌کردند و ساعتی پنج تومان می‌گرفتند. بالاخره برای طلبه آن روز اگر پنج ساعت در روز کار می‌کرد، درآمد خوبی می‌شد. در خانه و در سفر می‌توانستند کار کنند. افرادی مثل آقای صالحی نجف‌آبادی، آقای حائری شیرازی، آقای موسوی خوئینی، سیدمحمد خامنه‌ای و چند نفر از طلبه‌های مشهد که مبارز بودند و ممنوع‌المنبر شدند، کار می‌کردند. فیش‌های زیادی تهیه کردند، فیش‌هایشان جمع شد.

قبل از اینکه به زندان بیفتم، این‌ها را دادم که محفوظ نگه دارند. از خارج آمده بودم، 10 روز بیرون بودم که بفهمند کجاها می‌روم. من می‌فهمیدم که می‌خواهند بگیرند. چون در مرز تذکره‌ام را گرفته بودند. به علاوه در خارج هم که بودم، فهمیدم که غیوران و وحید افراخته و اینها اعتراف کردند. دیگر مطمئن بودم بازداشت می‌شوم. لذا فیش‌ها را دادم و نگه داشتند که محفوظ ماند. بعداً به من دادند و من هم به دفتر تبلیغات قم دادم. گفتم من خیلی به این اهمیت می‌دهم. اصلاً چیز دیگری بود و شکل فعلی را به هم می‌زد. آن‌ها هم شروع کردند، موضوعات را چند برابر کردند، ما تعداد معینی کتاب انتخاب کرده بودیم، آن‌ها کتاب‌ها را هم خیلی زیاد کردند. امکاناتشان زیاد بود و حوزه هم نیروی زیادی داشت و من هم هر وقت به قم می‌رفتم، کارهایشان را ارزیابی می‌کردم. بعداً دیگر ارتباطاتمان ضعیف شد و من نمی‌دانم چه کارش کردند. تفسیر موضوعی را هم من الان نمی‌دانم در چه وضعی است.

س) فیش‌ها هم دستشان است؟

ج) بله.

س) چیزی از سوابق الان دست خود شما هست؟

ج) نه؛ من همه را به آنها دادم که بنا بود در آنجا کار کنند. اخیراً که آقای واعظی آمد، به برادرش گفتم بگویید خبری از زندگی ائمه به من بدهند. اول خبر خامی رسید و دوباره که پیگیری کردم، معلوم شد اینها دیدند در مقطعی کار اینقدر سنگین است که با بودجه و امکاناتشان نمی‌خواند و رها کردند. من خواستم از آنها بگیرم که اینجا گروهی تشکیل بدهیم تا این کار را انجام بدهند. تفسیر موضوعی را هم نمی‌دانم به چه حدی رسیدند.

الان این فرهنگ قرآن کارهای مقدماتی را برای کسی یا گروهی که بخواهند برای قرآن تفسیر موضوعی بنویسند، خیلی راحت می‌کند و فقط استنباطاتشان می‌ماند. این فصلی است که مانده است. فصل دومی که بنا بود این آقایان انجام بدهند و ناقص است و نتوانستند و کمی پیش رفتند، کار روی موضوعات خاص و تخصصی است. آن زمان‌ها که ما در زندان بودیم، رسم نبود کتاب‌های تخصصی بنویسند و بگویند قرآن به اینها پرداخته است. مثلاً یک دانشمند مصری، بحث‌های روانشناسی در قرآن را نوشته بود. دیدم چه برداشت‌های خوبی دارد! این‌ها اصلاً نه در تخصص من بود و نه می‌توانستم. به آنها دادم و گفتم ببینید در همه رشته‌های علوم انسانی الان چنین چیزهایی وجود دارد و شما می‌توانید به فرهنگ قرآن فصلی اضافه کنید و اینها را مدنظر قرار بدهید. روی آن هم کار می‌کردند. اما الان نمی‌دانم آن را هم به جایی رساندند یا نه؟! این هم جایش الان خالی است، آن تحقیقی که شما می‌گویید و آن پژوهشی که می‌گویید، یکی از جاهای خالی در پژوهش قرآن است.

س) اتفاقاً پرسش ما هم اولویت‌های پژوهشی در محتوای قرآن است. با توجه به این که فرمودید زمینه کار آماده است و با عنایت به این که نیازهای سیاسی و اجتماعی ما هم فراوان است، حضرتعالی چه محورهایی را به لحاظ محتوایی در اولویت می‌بینید که اگر شما فرصت نکردید، دیگران به آن بپردازند؟

ج) من اولویت را به علوم انسانی می‌دهم. علوم انسانی در گذشته به این شکل‌ها نبوده است، بعداً در دانشگاه‌ها، رساله‌ها روی آن نوشتند، تحقیقات شده و سمینارها گذاشتند و خیلی کارها کردند. محصولش آن چیزهایی است که الان در آمده است. الآن هر موضوعی از علوم انسانی را ببینید، ده‌ها و بلکه بیشتر، تحقیقات حسابی دارد و آن گاه آدم می‌تواند بفهمد که قرآن آن زمان به این مسائل توجه داشته یا نه و در قرآن هست یا نه.

قبلاً در تفاسیر اصلاً به این امور اعتنا و توجهی نمی‌شده است و چیزی در ذهن ما نبوده که یک مسئله از این منظر هم قابل بررسی است.

بنابراین من فکر می‌کنم الان زمینه‌های اساسی در زمینه پژوهش قرآن وجود دارد و جای این است که این دانشگاه‌های قرآنی که زیاد هم هستند و محافل قرآنی که خیلی خیلی زیاد هستند، به این مسائل بپردازند. الان من چنین جایی که عمیق به این مسائل بپردازند، نمی‌بینم. البته اطلاعاتم کافی نیست، شاید هست و من نمی‌دانم.

دائره‌المعارفی را خود دفتر تبلیغات شروع کردند و آن جزء کارهای من نبود. یا مثلاً اینها یک فایل کامل قرآنی درست کردند که آن کار هم از کارهای مجازی و سایبری است. آن هم مهم است که انجام دادند. این‌ها جزو پیش‌بینی‌های من نبود. مرکز فرهنگ قرآن انصافاً کارهای زیادی دارد انجام می‌دهد، محققین زیادی دارد که وقت می‌گذارند و کار انجام می‌دهند.

س) در خود علوم انسانی محورهای زیادی برای پژوهش وجود دارد. در شرایط فعلی اولویت با چه محورهایی است؟ مثلاً بحث حکومت جزء علوم انسانی است. آیا این جزو موضوعات اولویت‌دار شما هست یا نه؟

ج) من در این زمینه فکر نکردم، اما فکر می‌کنم می‌توانیم از طریق قرآن قاعده‌سازی کنیم. مثلاً ما آیاتی صریح درباره مشورت داریم مثل: «و شاورهم فی الأمر»، «و أمرهم شوری بینهم»، آیاتی هم هست که ضمن آنها مشورت در می‌آید که آنها خیلی فراوان است و می‌شود یک قاعده.

ما در گذشته در فقه کار مهم قاعده‌سازی را انجام می‌دادیم. محققین و فقهای شیعه 400 تا 500 قاعده درآوردند، قاعده‌ها هم برای تفقه و اجتهاد خیلی کمک می‌کند. زیر هر قاعده‌ای ده‌ها حکم فهمیده می‌شود، فرض کنید تحت قاعده "لاضرر" چقدر حکم درمی‌آید! از "لاحرج" چقدر درمی‌آید! و امثال اینها.

با استفاده از قرآن می‌توانیم برای مسائل فقهی، سیاسی و اجتماعی که روی آن کار نشده است، قواعد بسازیم. مثلاً همین قاعده مشاوره، ببینید چقدر حکم می‌توان از آن به دست آورد! بر روی "نظم" قرآن خیلی تکیه دارد، برای نظم در زندگی و با برنامه زندگی کردن، یک قاعده به وجود بیاوریم. این‌ها همه در قرآن یک منبع دارد. از آن منبع استفاده کنیم، حالا کم یا زیاد و بعد برای این مسائل قاعده‌سازی کنیم. اگر این ابواب را وارد کار قرآن‌پژوهی کنیم، داستان جدیدی برای شناخت قرآن درمی‌آید.

بالاخره هر موضوعی که مربوط به اداره جامعه است، پایه‌ای در قرآن دارد. من در همین مقاله اجتهادی که نوشتم، اعتراض کردم که حوزه در مسائل جدید وارد نشده حدود 40 عنوان را در آنجا نوشتم. منتشر هم شده است. شما ببینید ما 50 کتاب فقهی داریم، اگر مبسوط بشوند و همه فروعش در بیاید، کتاب‌ها می‌شوند، ما شفعه را مثلاً یک کتاب کردیم، رمایه را یک کتاب کردیم، اما موضوع خیلی بیش از اینهاست.

س) حضرت‌عالی سال‌هاست ریاست مجمع تشخیص مصلحت را به عهده دارید و بسیاری از معضلات کشور که به صورت طبیعی و با قوانین عادی قابل حل نبود، به اینجا ارجاع شده و بررسی کردید. قاعدتاً مسائلی بوده که فقه موجود نتوانست آن را به نتیجه برساند. آیا در این زمینه‌ها توانستید از قرآن کمک بگیرید یا نه؟

ج) نه، البته در حد عمومی بود که چاشنی بحث‌ها باشد. اما اینکه برای این مسائل روی قرآن متمرکز بشویم، نه. البته دبیرخانه دفتری در قم برای همین مسائلی که اینجا مطرح می‌شود، دارد. آن‌ها از بُعد اسلامی کار می‌کنند و نتیجه‌اش را از دبیرخانه می‌فرستند. اما اینکه در سیاست‌ها چقدر تبلور پیدا می‌کند، برای من روشن نیست. اخیراً مسئول همان دفتر پیشنهادی آورد که ما یک شورای فقهی در قم در سطح بالاتری از کسانی که درس خارج می‌دهند، تشکیل دهیم و جمعی را هم پیشنهاد کردند که مقدماتش انجام شده، ولی فعلاً به ادله‌ای متوقف است.

س) این نگاه فقهی به قضیه می‌شود، و نگاه فقهی موجود هم ممکن است همان عیبی را داشته باشد که گفته شد. با نگاه قرآنی چطور؟ البته قرآن به تنهایی منظور نیست، قرآنی که منشأ فقه باشد، بیش از آنکه تاکنون بوده. من فکر می‌کنم این رویکرد کار مجمع را آسان‌تر می‌کند.

ج) نمی‌دانم، من روی ابعاد این کار فکر نکردم، باید تفکری کنیم و ببینیم می‌شود راه بهتری پیدا کرد یا نه؟

س) اگر آیت‌الله هاشمی بخواهند با همان ضرورتی که دهه اول انقلاب اسلامی احساس کردند و بحث عدالت اجتماعی را در جامعه مطرح کردند، الان با محوریت قرآن بحث دیگری را مطرح نمایند، چه بحثی خواهد بود؟

ج) همان بحثی که در آخرین خطبه‌های این یکی دو سال پایانی داشتم. اینکه ببینیم با محوریت قرآن شکل‌گیری نظام اسلامی چگونه بوده، از کجا شروع شده، کدام‌ها به ترتیب پیش آمده است. شاید 10 تا 15 خطبه هم روی این خواندم. من این مسئله را مسئله مادری می‌بینم که جایش در حوزه خالی است. باید این کار تطبیقی را بکنیم. مثلاً همین 23 سال که پیغمبر (ص) به تدریج - به تعبیر قرآن- دین را کامل کردند، مراحلش چگونه بود؟ هم بُعد تاریخی را ببینیم، هم روایات به درد می‌خورد و هم تفسیرها.

سنی‌ها در این بحث پیش رفتند، من وقتی دنبال این کار بودم، دیدم یکی از علمای مصر، مثل اینکه سال‌ها کار کرده و روی این کار عمر گذاشته و کتاب مبسوطی چاپ کرد. آن را هم گرفتم که گاهی به آن مراجعه می‌کنم.

کاری که نکردیم این است. یعنی تطبیق کنیم که بالاخره چگونه حکومت اسلامی به تدریج شکل گرفته است. تاریخ انقلاب خودمان را بنویسیم. می‌توانیم بگوییم در هر مرحله‌ای به کجا رسیدیم و اشتباهات خود را اصلاح کنیم. اما با محوریت قرآن تاریخ شکل‌گیری نظام اسلامی بررسی نشده است. این را بنا داشتم در خطبه‌های نماز جمعه ادامه بدهم که دیگر متوقف است، آقایان می‌توانند همان را محور قرار بدهند. من هم چیزهای آماده‌ای دارم که کار کردم.

س) در ایران رسم شده که چیزی شبیه مصر، برای حفظ قرآن، انواع قرائت‌ها و تجوید خیلی سرمایه‌گذاری می‌شود. البته کارهای پژوهشی هم در حوزه و در جاهای دیگر می‌شود. اما در مجموع دو مسئله تقریباً مورد غفلت است. یکی کارهای عمیق قرآنی به عنوان یک مسأله عمومی به خصوص در محافل علمی مثل حوزه و دانشگاه و یکی دیگر هم مسئله عمل است که به شکلی می‌توان گفت اینها خطر هم است. یعنی ما خودمان را به ظاهر قرآن مشغول کنیم، ولی به عمق مفاهیم قرآنی نرویم و به قرآن عمل نکنیم. در این صورت حداکثر کشور می‌شود مثل مصر که سرنوشتش را دیدیم، هم مردمش گرسنه و هم حکومتش آن طوری بود. مسئله خیلی مهمی است. من فکر می‌کنم اگر حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها از این دریچه وارد بشوند، ولو اینکه ممکن است فرصت زیادی ببرد و طول بکشد، جلوی چنین خطری را می‌تواند بگیرد.

ج) بله، عمدتاً در همین زمینه‌هاست. بالاخره ما باید ببینیم الان محتوای قرآن در جامعه ما چقدر حضور دارد که طبعاً زیاد نیست. حالا که حضور ندارد، چرا ندارد؟ ما که می‌خواهیم قرآنی باشیم، چرا ندارد؟ اینجایش مهم است.

یعنی عوامل عقب‌افتادگی از قرآن را برای جبران دربیاوریم. الان در حد تحقیق هیچ اشکالی ندارد، ولی این مسائل اگر برای متفکران مطرح شود، کمک می‌کنند. جامعه الان این قدر سیاست‌زده و باند زده شده است که تا این مسائل مطرح می‌شود، با اینکه مسائل علمی است، اما فوری رنگ سیاسی می‌زنند و بحث می‌کنند و مسائلی را طرح می‌کنند که اصلاً حوصله محقق را سر می‌برد و پشیمانش می‌کنند. انحراف بزرگی در جامعه پیش آمده است. هیچ وقت جامعه ما این جوری نبوده است که تحقیقات زمینه تهمت زدن و متهم کردن باشد.

س) البته محقق نباید از تهمت بترسد.

ج) در حد تحقیق بله، اما در حد انتشار، بالاخره دارند زندگی می‌کنند. وقتی به انتشار می‌رسد، حوصله سیاسی جامعه ما خیلی تنگ شده و عاملش هم همین باندها و افراطی‌هایی هستند که نفوذ کردند.

س) آدم‌هایی که در جامعه نفوذ، اعتبار و سوابقی دارند، باید با این تفکر برخورد کنند. حالا چه به شکل برخورد لفظی و چه به شکل‌های دیگر، راه باید باز بشود. چون این برای جامعه ما خیلی خطرناک است.

ج) البته باید برخورد کنند. من در حد خودم همیشه از این انحراف گفتم، از اول انقلاب دچار افراط و تفریط شدیم. البته پیش از انقلاب هم در مبارزات شروع شد که بیشتر منافقین این کار را کردند، زندگی خاصی را مطرح می‌کردند و هر کس با آن زندگی نبود، او را به انواع تهمت‌ها متهم می‌کردند.

س) خیلی ممنون.

ج) موفق باشید.