س- با تشکر از اینکه که در ایام برگزاری اجلاس خبرگان به روزنامه اعتماد وقت دادید، سؤالات را شروع میکنیم. حدود 35 سال از عمر انقلاب اسلامی میگذرد و انشاءالله صدها سال ادامه داشته باشد. اگر نگاهی به گذشته بیندازید، فکر میکنید اشکالات اساسی ما چه بود؟ آیا شرایط ایدهآل است؟ اگر اشکالاتی بود، باید جمعبندی و برطرف کنیم. آیا اشکالات ساختاری و مدیریتی داشتیم؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، در مجموع فکر میکنم انقلاب اسلامی موفق بوده است. بالاخره شکستن قدرتهای آن روز حاکم بر ایران، چه شرق، چه غرب و رژیم پهلوی که همه امکانات و پشتیبانیهای خارجی را داشت، کار خوب و باور نکردنی بود.
مردم تنها بودند و رهبری قاطع امام (ره) بود که خیلی خوب مردم و انقلاب اسلامی را هدایت کردند. دنیا باور نمیکرد که چنین اتفاقی در ایران بیفتد. این گونه انقلاب تا آن موقع در دنیا سابقه نداشت. اخیراً میبینیم که مردم در برخی کشورهای جهان به خیابانها میریزند و حکومت مستبدی را میشکنند. توفیق دوم آرامش نسبی بعد از انقلاب بود. آن روزها وارث گروههای فراوان مسلح در کشور بودیم که جریان اصلی انقلاب را به نحوی نفی میکردند.
گروههای مارکسیستی و التقاطی بودند و خود را ذیحق میدانستند، چون مبارزه مسلحانه داشتند. در همان آغاز که این گروهها خودشان را مسلح کرده بودند، بینظمی داشت شروع میشد. کلانتریها را تاراج کرده بودند. بعد از آن، وقتی غربیها دیدند انقلاب دارد پیروز میشود، برای تجزیه ایران نقشه کشیدند که نمیخواستند ایران کشور بزرگی بماند.
در کردستان، ترکمن صحرا، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان، نغمههای تجزیه بلند شد که خیلی سخت بود. تروریسم هم در بدنه ما بود که منافقین بودند. حزب توده کار آنگونه نداشت، ولی برای خود برنامه طولانی مدت خاصی داشتند، مزاحمتهای خاصی نداشتند، ولی بعضیها گفتند اینها آتش زیرخاکسترند. از همه این سختیها به خوبی عبورکردیم. جنگی به آن عظمت و وسعت را که شرق، غرب و ارتجاع منطقه پشت سرصدام بودند، پشت سر گذاشتیم. ارتش بعث قوی بود و به عنوان رقیب ایران از سوی شوروی تجهیز شده بود. ارتش ایران هم از سوی غرب تجهیز میشد که بعد از انقلاب رابطهاش با لجستیکش قطع شده بود.
به هر حال جنگ را با فتوحات نظامی و پیروزی سیاسی به پایان رساندیم که معمولاً انقلابها در این مراحل میشکنند. از آن به بعد در مسیر بازسازی خرابیها، سازندگی و توسعه سیاسی افتادیم که به نظرم خوب عبور کردیم.
انقلاب مصر را ببینید که مردم با آن عظمت پیروز شدند و الان اینگونه برگشت. یک نظامی را عزل کردند و یک نظامی دیگر دارد میآید. میتوانید نمونههای انقلاب مصر را در چند کشور دیگر ببینید.
افغانستان که به کمک ما و دیگران ارتش سرخ شوروی را به ستوه در آورده، الان 30 سال است که گرفتار جنگهای داخلی است. ایران از همه کشورها حساستر است، چون چشم همه انسانهای ستم دیده و مسلمان به ایران بود. ایران کشور کوچکی نیست. با این شرایط باید بگوییم از لحاظ کلی خوب عبور کردیم.
قانون اساسی ما بسیار مترقّی و خوب است که در طول مصاحبه میگویم. از همان موقع کار را به دست مردم سپردیم. شورای انقلاب در زمان کوتاهی کارها را به دولت موقت سپرد. مجلس را خیلی زود تشکیل دادیم. قانون اساسی را خیلی زود نوشتیم که بیسابقه بود. الجزایر 20 سال بعد از پیروزی مردم در انقلاب قانون اساسی نوشت. بعد از نوشتن رفراندوم کردیم که مردم تأیید کردند. قانون اساسی خیلی خوب تدوین شد؛ بعد از نوشتن، شورای انقلاب بررسی کرد. به امام هم دادیم و مطالعه و تأیید کردند. به مجلس خبرگان قانون اساسی دادیم. بنا بود مجلس موسسان باشد که دیدند بر اساس قانون نمیشود. چون در قانون قبلی مجلس شورا و مجلس سنا بودند. ما مجلس سنا نداشتیم. همه اینها را که نگاه میکنیم، خوب شروع کردیم و پایهها را هم خوب نوشتیم. ولی اشکالاتی هم در مراحل اجرا داشتیم که از اهداف واقعی خود، حتی در اجرای قانون اساسی عقب ماندیم. خیلی از اصول مربوط به حقوق شهروندی اجرا نشده و یا کمی اجرا شد.
به نظر من حرکت عمومی تا قبل از دولت سابق خوب و همیشه رو به بهتر شدن بود. از زمان آن دولت دچار سکندری محکم شدیم و در دست اندازهای بسیار سخت افتادیم. شکل آمدن آن دولت هم به گونهای بود که همه قوای حاکم از آن حمایت میکردند. رهبری حمایتهای محکمی میکرد؛ که صدا و سیما دربست در اختیارش بود. او اعتنایی به مجلس نداشت، هر چند خیلی از نمایندگان از دولت سابق حمایت میکردند. قوه قضائیه به جرائم دولتیها توجه نمیکرد و الان بعد از مدتها دارند مواردی را بررسی میکنند که باز هم سست برخورد میکنند.
آن دوره، دوره عقبگردها بود. چون منابع انسانی ما را منزوی کردند که کار خطرناکی بود. بعد از آن منابع اقتصادی را با درآمدهای فراوان نفتی که 700 تا 800 میلیارد دلار بود، صرف کارهای غیرضروری کردند.
طرحهای بدون کارشناسی زیادی را تصویب کردند. امروز در خبرها دیدم دولت فعلی مصوبه آن دولت را که 40 درصد نیروهای دولتی باید از تهران به شهرستانها بروند، لغو کردند. واقعاً چقدر برای این طرحها هزینه شده است و الان خیلیها میخواهند برگردند. یارانهها پاشنه آشیل همان دولت شد. سهام عدالت را که ذاتاً اشکالی نداشت، به گونهای اجرا کردند که به ضرر اقتصاد کشور تمام شد. اگر حرکت عاقلانهای میشد و در بورس سهامی برای فقرا در نظر میگرفتیم، خیلی خوب بود. ولی دولت سابق با آن شیوه میخواست بمبی در خصوصیسازی بگذارد که چنین هم شد.
به هر حال از آن پیچ عبور کردیم و اگر بعد از این درست عمل کنیم و بر اساس وعدهها و شعارهای دولت فعلی حرکت کنیم، میتوانیم به مسیر درست برگردیم.
س- حضرتعالی اشاره کردید که نظام چگونه مستقر شد و ارکان نظام چگونه تشکیل شدند. دورههایی مثل جنگ، سازندگی و توسعه سیاسی را پشت سرگذاشتیم که دستاوردهایی داشتیم. در دورهای عقبگرد داشتیم و الان از آن پیچ گذشتیم. جدّیترین تهدید نظام را چه موضوعات و مواردی میدانید؟
ج- بعد از جنگ خطر عمدهای جز مسائل بازسازی ویرانههای جنگ و سازندگی کشور از لحاظ منابع و اقتصاد داخلی نداشتیم؛ اما در 8 سال گذشته، به خاطر رفتار نادرست در سیاست خارجی و در سیاست داخلی هم از درون دچار مشکل شدیم و نیروهای کیفی منزوی بودند، به جایی رسیدیم که تحریمها دو راه تسلیم و جنگ را پیش روی کشور گذاشته بود. در جای دیگری چنین تحریمهایی علیه کشوری ندیدم.
جز در آفریقای جنوبی که وقتی تحریم شد دولتش را که قوی بود، ساقط کردند. عراق هم نمونه دیگری بود که به نفت در برابرغذا رسید میخواستند تحریمها علیه ما را نیز بیشتر کنند و همه راهها را ببندند. اختلافات داخلی را هم میدانستید که چگونه بود. واقعاً کشور در مسیر خطرناکی پیش میرفت که یا تسلیم و یا جنگ بود.
فعلاً از آن خطر گذشتیم. ادامه کار به مذاکرات بستگی دارد. اگر طرفهای ما حسن نیت داشته باشند و حقیقتاً بخواهند ما به طرف تسلیحات هستهای نرویم، مشکلی پیش نمیآید. چون ما نمیخواهیم برویم. به زودی هم میفهمند، البته خیلیها میدانند، ولی دست برنمیدارند. اگر به این قانع باشند، به ادامه مذاکرات خوشبین هستم. اگر آنها اهداف دیگری داشته باشند و بخواهند امتیازات ناحقی بگیرند و وارد حوزههای دیگری غیر از مسائل هستهای شوند، دوباره به بن بست میرسیم، به خصوص افراطیهای قدیمی در داخل به جان مردم میافتند. چون دنبال این هستند که تیم مذاکره کننده ما به لکنت بیفتد و روحیه آنها با حرفها و تهمتها و تبلیغاتی که دارند، بشکنند.
اگر بتوانیم از مذاکرات بدون دادن امتیازات بیجا، حق خود را بگیریم و مقررات بینالمللی را دو طرفه رعایت کنیم، خطر میگذرد. ما که میخواهیم قوانین بینالمللی را مراعات کنیم. در بحث هستهای در هیچ نقطهای کاری بر خلاف مقررات جهانی نکردهایم. باید حق ما را بدهند. خط فعلی ما این است. اگر دشمنان ما که میخواستند این کار را بکنند، با همان خصومت حرف بزنند، کار مشکل میشود. ولی اگر احساس کنند ایران میخواهد در یک مسیر قانونی حرکت کند و حسن نیت هم داشته باشند، همه مسائل حل میشود.
س- اگر بخواهیم رضایت عمومی را بسنجیم، شاخصها را چه میدانید؟
ج- در خصوص شاخصها؛ اول رضایت مردم است که یک بخش آن به مسائل سیاسی بر میگردد و بخشی هم کاری به سیاست ندارد و میخواهند زندگی راحتی داشته باشند. شغل، رفاه و امنیت میخواهند اما جمعی هستند که دنبال تحقق قانون اساسی هستند و حقوق شهروندی را میخواهند. اگر مراعات نشود، مشکل میشود. اگر نتوانیم مردم را از لحاظ زندگی راضی کنیم، حرکت جامعه فشل میشود. اگر نتوانیم به مردم بگوییم که داریم قانون اساسی را اجرا میکنیم، قطعاًَ نارضایتیهایی در قشر فرهیخته جامعه به وجود میآید. فکر میکنم باید این دو موضوع را حل کنیم.
س- در دولت خودتان سیاست تنش زدایی را پیش بردید، اما این سیاست در طول انقلاب ثابت نبود. خودتان در دورهای که مسؤولیت دولت را در اختیار داشتید، از عملکرد خودتان چگونه ارزیابی دارید که نظام را بعد از جنگ به سازوکار تنش زدایی برگرداندید و دیپلماسی موفقی را پیگیری کردید؟چرا این مسیر مدام منقطع میشود؟
ج- در دورهای که مسؤولیت داشتم، بعد از جنگ بود که روابط جهانی ما از الان هم بدتر بود. کسانی که در جنگ از صدام حمایت کرده بودند، هم شرق، هم غرب و هم ارتجاع عملاً در جنگ علیه ما شریک بودند. یا اطلاعات و ابزار جنگ میدادند و یا تبلیغات میکردند و حتی پول و سرباز هم میدادند.
معنایش این است که روابط ما و دنیا و بالعکس خصمانه بود. خیلی زود از آن شرایط گذشتیم. این روزها دارم مقدمه خاطرات سال 1370 را مینویسم که میبینیم در آن روزها برای تنش زدایی چکارها میکردیم. عربها با صدام همکاری داشتند. غربیها و روسها حمایت از صدام را ترجیح میدادند. اصلاً سلاح صدام روسی بود.
دولت صدام از اقمار شوروی بود که با اینها مواجه بودیم، ولی خیلی آسان از اینها عبور کردیم. الان که خاطرات سال 70 را مرور میکنم، میبینم به تدریج مشکلات را حل کردیم. غربیها برگشته بودند و روابط طبیعی بود. نمیتوانستیم به حج برویم که بعد از عادی شدن روابط با عربستان دوباره آزاد شد. مشکلاتی با عراق داشتیم که آخرین صحنه آن اسرا بودند که آزاد شدند و آمدند. صدام قرارداد 1975 الجزایر را پاره کرده و جنگ را شروع کرده بود که دو باره آن را پذیرفت.
یک وجب از خاک ما در دست عراقیها نماند. غرامت را به نفع ما نوشتند. صدام متجاوز شناخته شد. روابط خود با دنیا را اصلاح کردیم. در مذاکرات مربوط به قطعنامه؛ نشان دادیم که میخواهیم کارهای صلح جویانه کنیم و آنها باور کردند. لذا وارد شدند و قطعنامهای را که نوشته بودند، اصلاح کردند. کار آسانی نبود. قطعنامه را برای تصویب به شورای امنیت داده بودند. ما نه رد کرده بودیم و نه پذیرفته بودیم. عراق پذیرفته بود. قطعنامه را برگرداندند و به نفع ما اصلاح کردند. حتی در عبارات حرف داشتیم که بر اساس نظر ما اصلاح کردند.
در آن شرایط غربیها خیلی سریع برگشتند و در حدّی که ما خواستیم، روابط برقرار شد. میخواستیم از غرب تکنولوژی و تسهیلات بانکی بگیریم. طرحهایی را که داشتیم، با بهره کم فایناس کردند و با درآمد همان طرحها، بدهیها را میپرداختیم. در خصوص آمریکا خودمان طالب روابط نبودیم. خیلی هم فشار آوردند که روابط با آنها شروع شود. در زمان امام (ره) و در زمان آیتالله خامنهای، سیاست واحدی درباره آمریکا داشتیم. ما جلو نمیرفتیم و در مورد بقیه کشورها مسائل حل شده بود. روسها که در طول جنگ در کنار صدام بودند، پس از جنگ به شوروی رفتم و بزرگترین توافق را با گورباچف امضا کردیم که بعدها قراردادش را تصویب کردیم. همه مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی و صنعتی در آن قرارداد بود. به توافقات عمل میکردند. عقبنشینی هم نکردند.
شرایط و روابط ما با چین که قبلاً بد نبود، بهتر شد. الان درباره هر کشوری که فکر میکنیم، میبینیم روابط ما با آنها خوب بود.
س- در سال 75 ماجرای میکونوس و خروج سفرای اروپایی یک نمونه از تخریب علیه دیپلماسی کشور است که بعدها بارها تکرار شد.
ج- این کاری بود که متأسفانه خوب عمل نکرده بودند. در طول انقلاب همیشه از تندرویها آسیب دیدیم. دهه اوّل به یک شکل و دردهه دوّم به گونهای دیگر. معلوم است که وقتی عدهای خودسرانه به کشوری مثل آلمان بروند و در رستوران ماجراجویی کنند، آنها عکسالعمل نشان میدهند.
خودمان سعید اسلامی را تنبیه کرده بودیم و از معاونت به مشاورت بردیم. چون کار بدی کرده بودند. نظام با آن کارها موافق نبود، ولی این کارها را در مقاطع مختلف میکردند. غربیها هم در آن موضوع یک کار غیرمعمول کرده بودند. جواب یک کار خودسرانه، آن نبود. تمام غربیها یک دفعه سفرای خود را خواستند. بعضیها میگویند فکر میکردند در انتخابات ریاست جمهوری بعد از من، کار به دست تندروها میافتد و میخواستند خودشان را عقب بکشند تا اگر مشکلی پیش آمد، متوجه آنها نشود. اما وقتی آقای خاتمی انتخاب شد، بلافاصله برگشتند. رهبری میگفتند آلمانیها فعلاً نیایند که مدتی پشت در ماندند، التماس کردند و دوباره برگشتند.
س- اشاره کردید که در سال 75 جوّ عمومی کشور آماده بود تا گروهی که با شما همراهی نداشت، مدیریت اجرایی را بگیرد. آیا استنباط شما این بود که آقای خاتمی پیروز میشود؟ آیا از برنامههای آقای خاتمی حمایت میکردید؟
ج- در آن انتخابات از کسی حمایت نکردم. وظیفه قانونی ریاست جمهوری را انجام دادم. خیلی محکم ایستادم که تخلف و تقلب نشود. اگر هر کدام از آقایان ناطق یا خاتمی پیروز شدند، برای من و تداوم برنامهها مسئله نبود. ولی از هر دو طرف خبرهایی به من میرسید که طرف دیگر میخواهد تقلب کند. در نماز جمعه و قبل از شروع خطبهها در اتاقی که بودیم از هر دو طرف شکایت میکردند. در نماز جمعه خیلی صریح گفتم که اگر تخلف شود، نمیبخشم و برخورد میکنم. به وزارت کشور رفتم و مسؤولان را متنبّه کردم. در یکی از استانها اتفاقاتی در جریان بود که شبانه کسانی را فرستادیم و آنها را از کارشان پشیمان کردیم. فکر میکنم نقش من در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 فقط نقش قانونی رئیس جمهور بود.
س- پرسشهای من اقتصادی است. به روند تاریخی این 35 سال اشاره کردید. اگر اقتصاد را به عنوان عنصر مهم بدانیم، دستاورد این 35 سال خوب نیست. رشد اقتصادی پایین است. رشدهای اقتصادی ناپایدار هستند. نوسانات زیاد است. فساد همیشه مخصوصاًَ در 8 سال گذشته زیاد بود. تشدید تحریمها را داشتیم که برایند اینها کاهش رشد سرمایه گذاری است. آقای نعمت زاده چند روز پیش گفتند: 34 درصد کاهش منفی صنعتی داشتیم. حضرت عالی اشاره کردید که تحریمها داشت اثر میگذاشت. در سیاست، استقلال خیلی خوبی به دست آوردیم. ولی در اقتصاد موفق نبودیم. چرا این گونه بود؟ آیا این نرخ بیکاری بالا کاهش مییابد؟ دولت برای رفع این مشکلات چکار باید کند؟
ج- بالاخره آنچه شما میگویید، نقد 8 ساله اخیر است که قبول دارم. حتی زمانی که دیگران چیزی نمیگفتند، من از اوّل این جریان را صالح نمیدانستم. کلمه انحرافی که بعدها گفتند، از اوّل بود که من آنها را یک جریان انحرافی از مسیر انقلاب میدیدم. اوضاع به جایی رسید که پیش بینی میشد. البته هنوز خیلی از مسائل گفته نمیشود. ما هم درصدد افشاگری نیستیم.
همین قدر بدانید که پیش از انتخابات 88 اعضای کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان که باید رفتار رهبری را رصد کنند و به خبرگان گزارش دهند و شخصیتهای بزرگی در جامعه هستند، به دفتر من آمدند تا بفهمند که چرا من با آقای احمدی نژاد مخالفت میکنم؟ در حالی که رهبری و دیگران حمایت میکنند.
دو ساعت و نیم مشکلات احمدینژاد را برای آنها توضیح دادم. گذشته و آیندهاش را گفتم. یکی از علمای بزرگ که در آن جلسه حضور داشت اخیراًَ گفتهاند اظهارات آقای هاشمی در آن جلسه را امروز طابق النعل بالنعل میبینیم متن آن گفت وگو آماده انتشار است و نوار آن در دبیرخانه خبرگان موجود است، ولی نمیخواهم در این شرایط منتشر کنم که بگویند «افتاده را پای میزنند»
از هوای جنگ بگذریم که اقتصاد را میخورد. مخصوصاً جنگ ما که خاص بود و یک کشور تنها در مقابل آن همه قدرت میجنگید. بعدها که بازسازی و سازندگی شروع شد، روند تکاملی بود که تا سال 84 ادامه داشت.
اگر همانگونه ادامه مییافت، به خصوص در زمانی که نفت گران شد و پول زیادی به دست آوردیم، خیلی خوب میشد. همیشه برای ارز محدودیت داشتیم؛ ولی در ریال محدودیت نداشتیم.
اگر این 8 سال به دست دولت توانا و عاقل بود، پیشرفت کشور حالت جهشی داشت. در مجمع تشخیص مصلحت همه مقدمات را فراهم کرده بودیم. به دستور رهبری اصل 44 را تفسیر کرده بودیم. خصوصیسازی را در سیاستهای کلی تصویب کرده بودیم. برنامه چهارم که دولت خاتمی به مجلس داده بود، برنامه خوبی بود و بر اساس چشم انداز و اصل 44 تدوین شده بود. میتوانستیم همان روش را ادامه دهیم.
به جای اینکه کارهای ضروری کشور و خلأها را پر کنند، به طرف کارهای پوپولیستی خاص رفتند. سیاست خارجی خیلی معیوب بود. در سیاست داخلی مدیریت خوبی نداشتیم. همه چیز دست به دست هم داد و اوضاع به اینجا رسید.
اگر روند انقلاب بعد از دولت آقای خاتمی همانگونه پیش میرفت، هم از لحاظ سیاسی به توسعه کامل میرسیدیم و هم از لحاظ اقتصادی شاهد رونق کشور بودیم.
س- حضرتعالی در سال 70 دستور خصوصیسازی را به عنوان یک ضرورت دادید. پیش از آن و از 10 تا 15 سال پیش، خصوصیسازی به عنوان یک اصل در دنیا داشت اجرا میشد، در ایران هم – اگر چه دیر- شروع شد. به نحوة اجرای سهام عدالت اشاره کردید که خصوصیسازی را مخدوش کرد. خصوصیسازی نوعی توزیع قدرت بین نهادهای حکومتی و نهادهای مدنی است که شامل خانوادهها، بنگاهها، تشکلهای بخش خصوصی و احزاب است. متأسفانه این روند پیشرفت نداشت؛ یعنی بخش خصوصی ما آن جسارت را دارد که بگوید میخواهم قدرت اقتصادی را بگیرم و سرمایه گذاری کنم. به نظر ما این باید حل شود. جناب عالی چه توصیهای به دولت آقای روحانی برای توجه به خصوصیسازی دارید؟
ج- خصوصیسازی که در دولت سازندگی شروع شد، بر اساس آیین نامه دقیق بود. قانونی در مجلس نبود، از حق دولت برای تصمیم گیری استفاده و کار را شروع کردیم. مرحوم دکتر حبیبی نظارت میکرد. کاملاً سالم انجام میشد. عدهای که مخالف بودند، متهم میکردند و میگفتند خصوصی سازی، شخصیسازی است که چنین نبود. بعدها که به این فکر افتادند تا اشکالی در دولت سازندگی پیدا کنند تا هیاهو کنند، یک سال گشتند و به موردی نرسیدند. اتهاماتی به دکتر بانکی زدند که در آخر معلوم شد، فقط اتهام بود. گشتند و آقای کرباسچی را به خاطر فعالیتهای سیاسی پیدا و محاکمه کردند. محکومیتش این بود که با 15 درصد تخفیف به معاونانش چند قطعه زمین داده است. همیشه این گونه بود که به مدیران برای خانهسازی زمین میدادند. بعد از رفتن من از ریاست جمهوری، یک ماه در آنجا مستقر شدند تا سندی بدست آورند که نتوانستند. شایعه ساختند که خانواده هاشمی در کیش سرمایه گذاری کردهاند. بازرسی کل کشور به آنجا رفتند و یک ماه گشتند و نهایتاً گزارش دادند که از خانواده هاشمی هیچ کس مالکیتی و دستی در کارهای کیش ندارند. خیلی تلاش کردهاند که آلودگی پیدا کنند، اما نتوانستند، البته هیاهو کردند و هنوز هم دست بردار نیستند و میبینید که چکار میکنند.
خصوصیسازی در زمان خودش یک فرصت بود که دولت سابق هدر داد. امکانات اساسی را از دست دولت گرفتند و به نهادهایی دادند که نه نظارت پذیر هستند و نه حساب پس میدهند. معلوم نیست چگونه گرفتند. قرار بود در بورس بگیرند که در مذاکره گرفتند. مگر مخابرات جای کوچکی بود؟! روزی که میخواستند مخابرات را بفروشند، دکتر معتمدی و رفقایش پیش از جلسه مجمع پیش من آمدند و گفتند: اگر میخواهند 15 هزار میلیارد تومان به اینها بدهند، ما 50 هزار میلیارد میخریم. آقای غرضی که بهتر از اینها میشناخت، پیغام داد که 200 هزار میلیارد میارزد. در سراسر کشور سرمایههای زیادی دارد که اگر فقط زوایه و ضایعاتش را بفروشند، میتوانند قسطها را بدهند.
این نگاه به خصوصیسازی سرمایههای عمده کشور را به باد داده است. خصوصیسازی مصوب مجمع، دو بخش داشت: یک بخش بنگاههای موجود است و بخش دیگر طرحهای آینده است. ولی زمینه به گونهای چیده شد که بخش خصوصی واقعی جرأت نمیکرد با این دولت وارد معامله شود. چون امید و اطمینان نداشت.
فکر میکنم هر دو زمینه ضعیف شدند. الان هم که دولت آقای روحانی آمده،فرصت میخواهد تا بخش خصوصی و مردم مطمئن شوند و سرمایه گذاری کنند. ولی اصولش پابرجاست؛ یعنی سیاستهای کلی آن آماده است. قانون آن هم آماده است. فقط باید برای اجرا اقدام شود.
به نظر من خصوصیسازی ما اهداف اقتصادی و سیاسی داشت. میخواستیم خانوادههای متوسط در کشور زیاد شوند که خیلی اثرگذار هستند. راه درست جامعه این است که به طرف طبقه متوسط برود. با آن سیاستها میتوان ادامه داد، ولی فکر میکنم باید زمینهها را آمادهتر کرد، جامعه دچار دو قطبی فقیر و غنی، همیشه مشکل دارد.
س- چندین بار به سال 84 به عنوان مقطع سرنوشت ساز در تاریخ ایران اشاره کردید. همانگونه که شما سال 76 پای سلامت انتخابات ایستادید، انتظار نداشتید، آقای خاتمی هم پای رأی مردم بایستد؟
ج- نه تنها من، بلکه همه جامعه از رئیس جمهور انتظار دارند که به عنوان مجری قانون اساسی مواظب سلامت انتخابات باشد. متأسفانه عملکرد دولت آقای خاتمی مخصوصاً در مرحله دوم در حدّ انتظار نبود. استاندارها و مدیران وزارت کشور در مرحله دوّم همه چیز را به امان خدا رها کرده بودند.
س- یکی از دغدغههایی که وجود دارد و اگر حل شود، انسجام داخلی را به عنوان قویترین سلاح نظام، تقویت میکند و آشتی ملی ایجاد میکند، حل مسائل مربوط به وقایع سال 88 است. میتوانستند بعد از انتخابات در فضای امید و نشاط حل کنند. نظر شما چیست؟
ج- همان موقع در نماز جمعه حرفهایم را خیلی صریح زدم و بعدها هم تکرار کردم که به همان حرفها معتقدم و الان هم میگویم. کارهای دو طرف درست نبود. هر وقت بخواهند حل شود، باید ارادهای باشد. قانون میگوید در چنین مواردی قوه قضائیه باید پیشنهاد بدهد و رهبری تأیید کنند.
س- در سال 92 فشارها برای حضور شما در انتخابات زیاد بود. پیش از تصمیم نهایی برای نام نویسی، مذاکراتی با مسؤولان عالی رتبه نظام داشتید تا متوجه شوید که آیا ارادهای برای تغییر مسیر کشور وجود دارد؟
ج- تا لحظات آخر تصمیم نداشتم که بیایم. به کسانی که به دیدار من میآمدند و راجع به انتخابات صحبت میکردند، میگفتم: باید مردم در صحنه باشند و همه باید زمینه این حضور را فراهم کنیم. برای حضور خودم فکری نمیکردم. حقیقتاً بنا نداشتم که بیایم. حتی در صحبتهایی هم که با رهبری داشتم، به ایشان گفته بودم که نمیآیم. اواخر دیدم انتخابات گرم نمیشود و فضای سیاسی کشور سرد است. رهبری هم حماسه سیاسی را مطرح کرده بودند، کشور از لحاظ تهدیدات و تحریمهای خارجی؛ نیاز به نمایش حضور مردمی داشت و مردم هم به خاطر شرایط آن دولت نا امید شده بودند، مجموعه عوامل مرا مجاب کرد که باید بیایم. جمعه شب که تصمیم به آمدن گرفتم، تلاش کردم تا به رهبری بگویم؛ که بالاخره در آخرین ساعات وقتی مطمئن شدم که ایشان مخالفتی با آمدن من ندارند، از سرسختیهایی که برای نیامدن داشتم، گذشتم.
الحمدالله مردم خیلی خوب شرکت کردند و برگزاری انتخابات هم به گونهای شد که هیچ کس در داخل و خارج نمیتوانست شبهه وارد کند.
س- دولت آقای روحانی را چقدر برگرفته از تفکرات سیاسی و اقتصادی دولتهای خودتان میدانید؟ چه توصیهای به ایشان پس از پیروزی در انتخابات داشتید؟
ج- اولاً آقای روحانی همیشه در نظام از مسؤولین عالی رتبه و از شخصیتهای صاحب نظر بودند و در مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی قضایی تجربههای کاری و فکری داشتند. در همه مراحل انقلاب در صحنه بودند. در جنگ کمک اصلی و مشاور واقعی من بود. در دولت من، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود که رئیس آن من بودم. بعدها هم که من در مجمع بودم، ایشان در مرکز تحقیقات استراتژیک رئیس بود. ایشان از جهات مختلف در سطحی خوب از تفکر و اجراست. ایدهها و برنامههایی هم دارد. برای انتخابات هم اول در جلساتی بحث کردیم که معمولاً پس از جلسات مجمع تشخیص مصلحت برگزار میکنیم. پنج، شش نفر از آقایان پس از جلسات مجمع تا ناهار میمانند و با همه درباره مسائل مختلف کشور بحث میکنیم. در آن جلسات اوّل به آقای ناطق پیشنهاد کردیم که نپذیرفت. بعد به آقای روحانی گفتیم که پذیرفت، منتهی مشروط کرده بود که رهبری مایل باشند. با رهبری ملاقات کردند و رهبری هم تشویق کردند که بیایند. من هم قول حمایت داده بودم. ایشان بر آن اساس آمدند. گفتم که لازم نبود برای افکار و برنامهها با هم بحث کنیم، چون تفکرات ما در تمام مدت همکاری شبیه به هم بود.
بعد از آنکه بنا به ملاحظاتی که گفتم، آمدم، ایشان میخواست کناره گیری کند که گفتم فعلاً بمانید، چون معلوم نیست چه حوادثی پیش میآید. بالاخره یکی از ما میمانیم. وقتی میخواستند مرا رد صلاحیت کنند، آقای روحانی گفت: در این شرایط چکار کنیم؟ گفتم: صبر کنید. بعد که مانع ایجاد کردند، ایشان مصمم شد و من هم قول حمایت صریح دادم که چند روز بعد اعلام کردم.
فکری نبود که من به ایشان القا کنم، در طول 34 سال همکاری نسبت به هم شناخت داشتیم. توصیهام به ایشان بعد از انتخابات این بود که به وعدههایی که به مردم دادید، وفادار باشید. چون اصل اسلامی و انسانی و شرط اعتماد مردم است. مردم باید احساس کنند که میخواهی به وعدهها عمل کنی که الحمدالله تا به حال ایستاده است. هنوز ندیدم که از شعارهایش برگشته باشد.
س- از نظر شما نمره ایشان چند است؟
ج- من معلم نیستم که نمره بدهم. من نمره توصیفی میدهم و میگویم خوب است. در این شرایط آنچه که مقدور است، انجام میدهد.
س- فساد در بین مردم ناامیدی ایجاد میکند. علاوه بر این موجب میشود که صاحبان سرمایه و فعالان اقتصادی وقتی شرایط را نامناسب میبینند، ناامید میشوند. الان احساس میشود کسانی که طرفدار دولت آقای احمدی نژاد بودند، وقتی با این ابعاد گسترده فساد مواجه میشوند، تعجب میکنند و میخواهند توپ را به زمین دولتهای قبل بیندازند. در تأمین اجتماعی، فروش نفت و بانکها فساد کشف شد. آیا آقای روحانی ضرورتی برای افشاگری سازمان یافته میبیند؟ نه اینکه انتقام گیری باشد، بلکه از ترویج فساد جلوگیری شود. توصیههای شما چیست؟
ج- به هر حال مردم باید مواردی را بدانند. آنها که هنوز کنار ننشستند. هنوز بعضیهایشان در مجلس هستند. طبیعتاًَ باید مردم مطلع باشند. منتها نباید پرده دری شود، باید در حد اصلاح امور و آگاهی مردم باشد. فکر میکنم آقای روحانی که اصول اخلاقی، انسانی و اسلامی را میداند، مراعات میکند. البته نباید کارها را بدون اطلاع مردم و مخفی نگه داشت. فکر میکنم تا قبل از دولت دکتر روحانی هم خیلیها مطلع بودند، یا جرأت نمیکردند و یا چون چشم بسته حمایت کرده بودند، خجالت میکشیدند که بگویند.
س- یکی از مهمترین دستاوردهای دولت آقای روحانی مذاکره با آمریکا و پیش بردن این مسیر بود. زمانی که این تابو بعد از 30 سال شکسته میشد، چه مشورتی به آقای روحانی داده بودید؟
ج- همیشه جزو حرفهای ما این بود که باید مثل آغاز دولت پس از جنگ، اوّل شرایط بد سیاست خارجی را درست کنیم. وقتی به دولت آمدم، سیاست تنش زدایی را پیش گرفتم که کاملاً موفق بود. البته تحریمهای آن زمان مثل الان نبود. موردی و مقطعی بود. معلوم است که اگر دولت و کشور دچار همان تحریمها و حتی افزایش آنها باشد، نمیتوان کاری کرد.
آقای روحانی هم میدانست که باید این کار را حل کند که پیش رفت. بعضیها هم میگفتند که باید خودمان در داخل مدیریت کنیم. ولی در دنیای کنونی، نمیتوان با قطع رابطه با دیگران کار کرد. مردم هم از دولت انتظار دارند با تدابیر خاص، مسائل کشور را پیش ببرد. هیچ کس نمیگوید کشور تسلیم شود و مردم ما نشان دادند که اگر لازم باشد هشت سال مقاومت میکنند، ولی عقل مدیریتی ایجاب میکند که رئیس جمهور، همه جوانب را در نظر بگیرد.
تا اینجا بد پیش نرفته است. البته نظر غالب این بود که غربیها نمیخواهند مسائل را حل کنند و میخواهند بهانهجویی کنند. با اصل نظام مخالف هستند و میخواهند براندازی کنند. آقای روحانی بدون اینکه امتیازی بدهد، وارد ماجرا شد و الان هم دو طرف از پیشرفت کار رضایت نسبی دارند. در داخل ما و کشورهای غربی و آمریکا هم جناحهایی هستند که مخالف روابط با ایران هستند که اتفاقاً هر دو جناح قوی هستند. در دو جا باید خودمان را حفظ کنیم. یکی در داخل و دیگری در میدان مذاکره که از حقوق مردم دفاع کنیم.
س- وقتی لحظه دست دادن جان کری و آقای ظریف را دیدید، حسرت نخوردید که چرا وزیر خارجه شما 20 سال پیش این کار را نکرد؟
ج- وزیر خارجه من آقای دکتر ولایتی بودند که تیم کنونی دیپلماسی؛ شاگردان، معاونان و مدیران ایشان بودند. آقای ولایتی آن مرحله را خیلی خوب گذراند. در مسائل مذاکره با عراق و مذاکرات قطعنامه و مسائل بعدی خیلی خوب از حقوق ایران دفاع کرد که اتفاقاً آقای ظریف هم همکار آقای دکتر ولایتی بود.
س- این روزها موضوع اقتصاد مقاومتی و ابلاغیه مقام معظم رهبری بحث روز است. راجع به نقش مجمع در تدوین، گردآوری، تنظیم و تصویب آن بفرمایید.
ج- اقتصاد مقاومتی سخن همیشگی رهبری بود که جزو ترجیع بندهای اظهارات ایشان در این سالها بود. برای تدوین سیاستهای کلی آن، کمیسیونهای مجمع طرحی را تهیه کردند. سیستم کار این گونه است که کمیسیونها طرح را تهیه میکنند و به دفتر رهبری میدهند. در آنجا حلاجی میکنند و رهبری به ما ابلاغ میکنند تا به عنوان مشاور نظر بدهیم. این موضوع هم این مراحل را طی کرده است؛ یعنی سیاستهای کلی اقتصادی را مجمع تهیه کرد و نهایتاً هم به مجمع آمد. در این مسیر مثل همه کارها که به جلسات عمومی مجمع میرسد، تغییراتی پیش میآید. اعضای مجمع بر اساس نظرات خودشان بحث میکنند. خوب بررسی شد و آنچه که قابل انجام است، در سیاستها آمد.
خیلی از مواردی که در موضوعات دیگر آمده بود و در دولت سابق اجرا نشده بود، در این سیاستها گنجانده شد که مجموعه خوبی است.
نقش بعدی ما نظارت برای اجراست که باید ابزارش را داشته باشیم. البته نظارت از وظایف رهبری است. قانون اساسی در اصل 110 میگوید: رهبری سیاستهای کلی را با مشورت مجمع تهیه و ابلاغ میکند و رهبری بر اجرای سیاستها نظارت میکنند.
ایشان بخش دوم، یعنی نظارت را برعهده ما گذاشتند. منتها آیین نامههای نظارت خیلی ضعیف است. با این آیین نامه در دولت سابق نمیتوانستیم برای نظارت در جایی ورود پیدا کنیم. اگر آیین نامهها قوی شود که پیشنهادش را دادهایم، به خوبی نظارت میکنیم، ولی فکر میکنم چون رهبری به این مسئله عنایت دارند، معلوم است که کاملاً دارند پیگیری میکنند. خودشان در این موضوع فعال خواهند بود و ما هم کمک خواهیم کرد.
س- موضوع رسانه ملی همه را درگیر کرده است. در قانون اساسی و الحاقیها آمده که تلویزیون خصوصی ممنوع است. آیا تلویزیون دولتی هم ممنوع است؟ چون خیلی مهم است که دولت از طریق یک رسانه عمومیتر با مردم صحبت کند.
ج- میتواند. اولاً از قدیم این گونه بود که ارتش، سپاه و نهادها وقتی در شبکههای تلویزیونی امکان داشتند تا حرفهای خود را بزنند. دولت هم میتواند وقت بگیرد. این مربوط به اختیارات رهبری است.
س- در ابتدای بیانات به قانون اساسی و اصل مترقی آن اشاره کردید. یکی از مباحث آزادی بیان، آزادی رسانه و فعالیت آزادانه احزاب است. در سالهای گذشته با مشکلات و چالشهایی مواجه بودیم و در حوزه آزادی بیان و رسانه تهدیدها جدّی بود. چه تحلیل و راهکاری در این مورد دارید؟
ج- وظیفه همه است که قانون اساسی را اجرا کنند. رئیس جمهور و نمایندگان مجلس برای اجرای قانون اساسی سوگند میخورند. الان خیلی از اصول مربوط به حقوق شهروندی یا ناقص اجرا میشود و یا اصلاً اجرا نمیشود. اکنون حقوق شهروندی را دولت آقای روحانی دارد تهیه میکند تا به صورت لایحه به مجلس بدهد، نمایندگان توجه میکنند. چون آنها که نمیخواهند بر خلاف قانون اساسی عمل کنند. خیلی مهم است که نمیدانم چرا تا به حال به آن توجه نمیشد.
س- فکر میکنید مشکل در اجرای قانون است یا نداشتن قانون؟
ج- به هر حال در این مسیر؛ مخصوصاً در اجرای قانون کوتاهی شد.
س- انقلاب اهدافی داشت و امام هم نعمتی بود که بیبدیل است. نظر شما درباره ساختار نظام چیست؟
ج- ساختار نظام خوب است. اگر اشکالی است، در اجراست. در مباحث انتخابات، همه ساختارها بر اساس نظرات مردم تدوین شد. توجه به شوراها در قانون اساسی خیلی خوب است که تبلور اراده مردم هستند. الان رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و حتّی رهبری به واسطه نمایندگان خبرگان بر اساس رأی مردم انتخاب میشوند. حتی انتخاب کابینه هم غیرمستقیم با آرای مردم است. همه چیز در ساختار نظام انتخابی است. داشتن قوای مجریه، قضائیه و مقننه از اصول ثابت دموکراسی است. در قانون اساسی ما هم آمده است که البته در اجرا اشکال داشتهایم.
س- در سال 86 که وارد مجلس خبرگان شدید، بحث شورای فقهی را مطرح کردید که ادامه نیافت. منظور شما چه بود و چرا پیگیری نشد؟
ج- دو بحث شورایی داریم: یکی شورای رهبری است که در قانون اساسی خیلی صریح آمده است؛ اما در بازنگری فردی هم آمده است. البته برای کسی مثل امام (ره) باز بوده که مردم ایشان را قبول داشتند. دیگری شورای فقهی است که بحث آن مربوط به من نیست. پیش از انقلاب و در زمان حیات آیتالله العظمی بروجردی خیلی از آقایان مطالب زیادی در این باره نوشتند و خود من هم مقاله نوشته بودم. در آن صورت اختلاف فقها هم کم میشد. این شورا برای کار مشکل شرعی ندارد، منتها در شرایط فعلی اجرا نمیشود. مخالفتها هم سلیقهای است.
س- در سال 88 نامهای به رهبری نوشتید که تاریخی است. آیا باز هم مینویسید؟
ج- در زمان امام (ره) هم دو نامه نوشته بودم که یک نامه به امضای من، آیتالله خامنهای، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله دکتر بهشتی و دکتر باهنر بود. در سال 88 هم احساس کردم باید به شبهاتی که نسبت به انقلاب و مسؤولانش ایجاد شده جواب بدهم که آن نامه را به رهبری نوشتم. از نوشتن نامههای تاریخی پشیمان نیستم. هر وقت احساس کنم که برای دفاع از انقلاب وظیفه دارم و باید کاری انجام بدهم، کوتاهی نمیکنم. رهبری محتوای نامهام را قبول داشتند، ولی گفتند که اگر من جای شما بودم، بعد از انتخابات جواب میدادم که من گفتم: اگر بعد از انتخابات بود، دو حالت داشت: یا آقای احمدی نژاد پیروز میشد و یا نمیشد. اگر پیروز میشد، نامه من اختلاف تازهای را شروع میکرد و اگر پیروز نمیشد، میگفتند هاشمی دارد به مرده چوب میزند.
س- از رهبری نقل شده که یک روز سلول انفرادی مساوی با 10 روز در زندان عمومی است. چرا پیگیری نمیشود؟
ج- ایشان بارها به خود من گفتند: اینهایی که بچههای مردم را زندانی میکنند، اگر خودشان به زندان رفته بودند، این کارها را نمیکردند. ایشان میدانند انفرادی یعنی چه؟ خود ایشان 8 ماه در زندان کمیته مشترک بود که هیچ کس از جای ایشان خبر نداشت. هیچ ارتباطی با بیرون نداشت. وقتی آزادشان کردند، لباسهای زیرش پاره شده بود. به مغازهای در باب همایون رفت تا لباسهای زیر بگیرد که پول نداشتند حتی اینقدر پول نداشتند که کرایه تاکسی بدهند، قرض کردند و ساعتشان را به مغازه دار گرو دادند. ایشان میدانند چه خبر است. درباره زندان انفرادی هم گفتند، ولی عمل نمیشود. یک بار به من پیشنهاد شد که ریاست قوه قضائیه را بپذیرم که گفتم: اگر بروم اکثر زندانیها را آزاد میکنم.
س- در بیانات خود به عملکرد دولت نهم و دهم اشاره کردید. میدانیم که عملکردش شرایط را برای کشور سخت کرده است. آیا این حاصل ناکارآمدی و نابلدی بود یا عمدی بود؟
ج- هم ناکارآمدی بود و هم به خاطر تحریمها. البته بعضیها سوءظن دارند که من این چنین فکر نمیکنم که عمدی بوده باشد. برای اینکه دلیلی ندارم، میگویم ناکارآمدی بود.
س- در بحث ساختار نظام، نظارت استصوابی جزو ساختار است.
ج- ساختار درست است. در نظارت استصوابی هم اگر طرف، تعصب گروهی نداشته باشد و واقعاً بر اساس فهم خودش این کار را بکند، این گونه نمیشود. باید بر اساس موازین باشد. ساختار ما خوب است که اگر عمل نکردن بحث دیگری است. نظارت استصوابی از تفسیر خود شورای نگهبان پیش آمده.
س- بد عمل نکردن در همین ساختار تبدیل به رویه شده است.
ج- ولی در ساختار آمده که اگر وزیری بد عمل کرد، باید استیضاح و عزل شود.
حتی رئیس جمهور هم اگر بد عمل کند، برکنار میشود. قاضی بد عمل کرد، برکنار و مجازات میشود. ساختار اصلی اشکال ندارد. شاید قوانین فرعی اشکال داشته باشند که زاییده مجالس در دورههای مختلف هستند. ساختار خوب است. مثلاً در شورای نگهبان، انتقادها متوجه افراد است. قانون اساسی میگوید 6 حقوق دان از سوی قوه قضائیه به مجلس معرفی شود و نمایندگان رأی بدهند و 6 فقیه عادل که رهبری انتخاب میکنند. شروط مهمی دارد.
س- در چنین فضایی تخلّف اندر تخلّف میشود.
ج- تخلّفها مربوط به عملکرد است. رأس نظام رهبری است که اگر خلاف کند، خود به خود عزل است چند شرط دارد که باید مراعات کند. قانون برای انتخاب و عزل رهبری هم ساختار درستی در نظر گرفته است.
اینکه شورای نگهبان بر انتخابات خبرگان نظارت کند، در قانون اساسی نبود. در مجلس خبرگان بحث نظارت مطرح شد که پس از بحثهای فراوان درباره حوزهها، وزارت کشور یا خود خبرگان، به این نتیجه رسیدیم که به شورای نگهبان بدهیم. ترکیب آن هم در نگاه ما بر اساس صراحت قانونی بود.
س- با توجه به اینکه این مصاحبه در ویژهنامه نوروزی چاپ میشود، چه پیام و هدیهای به مردم و جوانان دارید؟
ج- اولاً سال نو را به همه ایرانیان و دیگران که عید نوروز را در تقویم خود دارند در داخل و خارج تبریک میگویم و به عنوان هدیهام به آنان، چند اصل قانون اساسی مربوط به حقوق شهروندی را با هم مرور میکنیم تا یادمان باشد در جمهوری اسلامی، نگاه حکومت به مردم چگونه است و اگر این اصول مترقی به خوبی اجرا شود و دچار افراط و تفریط نشویم، جامعهای پویا، آزاد و توسعه یافته خواهیم داشت.
اصل 22: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند.
اصل23: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
اصل 24: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آن که مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عموم باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند.
اصل 25: بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به حکم قانون.
اصل 26: احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اصل 27: تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است.
اصل 28: هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.
اصل 29: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تأمین کند.
اصل 30: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
اصل 31: داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.
اصل 32: هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اصل 33: هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد.
اصل 34: دادخواهی حق مسلّم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد، منع کرد.
اصل 35: در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل 36: حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
اصل 37: اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل 38: هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلّف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اصل 39: هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
س- خیلی ممنون که وقت خود را به ما و خوانندگان ویژه نامه نوروزی روز نامه اعتماد دادید.
ج- موفق باشید.