س - همانطور که میدانید و ما نیز از علمای روحانی خود - کسانی چون خود شما آموختهایم که انتقاد سازنده و خیرخواهانه جزء وظایف اساسی مسلمانان و خصائص مهم یک مجتمع اسلامی است. حکومت اسلامی ما نیز، حد اعلای وفاداری خود را با اصل انتقاد در عمل ثابت کرد و تا مرز پدید آمدن خطرهای جدی برای موجودیت نظام، مسامحه نشان داد. متأسفانه کارنامه سیاه سردسته »لیبرال«ها و »منافقین« در این مورد تجربه تلخی برای مردم ما بهجای گذاشت. خیانتهای آنان در این مورد، علیرغم مرگ سیاسی آنها، جوّ متشنجی بهوجود آورد. طوری که با دیدن نخستین علایم انتقاد، هر انسان مسئولی هراسان شد و انتقاد کننده را به سوءظن، ادامه دهنده راه آنان تلقی کرد. و قول معروف » مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد. « چنین وضعی در برخی موارد افراد را از انتقاد میهراساند و تحمل را از آنان میگیرد. بهطوری که ممکن است موجب این شود که به انتقاد و انتقاد کننده اتهاماتی وارد کنند. مثلاً در یکی از اعلامیههای اخیر »آیتا... منتظری« مشابه این وضع بهوجود آمد.
ما اکنون تحقق عینی روح انتقاد را در مجلس و سخنان نمایندگان احساس میبینیم؛ اما این روح انتقادی در بیرون از مجلس کمتر دیده میشود.
شما بعنوان رئیس مجلس و امام جمعه، و آگاه به مسایل اسلامی بگویید که وظیفه مطبوعات در چنین جوّی چیست؟ ثانیاً، درباره مطالبی که »آیتالله منتظری« در همین مورد، طی اعلامیهای مطرح کرده و هشدار دادهاند، چه توضیحاتی دارید؟
ج - من اول به سئوال آخر شما که به اختصار مطرح کردید، پاسخ بدهم، بعد سپس اصل مسأله را توضیح خواهم داد. اینکه وظیفه شما چیست؟، من فکر میکنم وظیفه شما انتقاد هست. بهنظر من، نباید مطبوعات نقش اساسی خود را که نظارت و مواظبت بر جریانهای کشور است، هرگز فراموش کنند. آگاه کردن مردم از نقاط ضعفی که احیاناً وجود دارد و باید با کمک همه اصلاح بشود، در شمار وظایف اصلی روزنامههاست. ممکن است که به دلایلی سوءظنها تحریک بشود. مثلاً همین سوءظن نسبت به انتقاد و عملیات اخلالگرانه اخیر که شاهد آن بودیم. من فکر میکنم در شرایط فعلی، به خصوص با حضور شماها در مطبوعات و روزنامههای پرتیراژ، دیگر کسی نسبت به انتقاد مطبوعات سوءظن نداشته باشد.
ما مایل هستیم که حتماً در روزنامهها انتقاد باشد. البته اگر انتقادها حساب شده، سالم، دقیق و مستند باشد، واقعیتها پایمال نخواهند شد.
اما در مورد مقدماتی که شما در طرح سئوالتان گفتید، باید بگویم که در یک جامعه انقلابی که مسایلش از پیش بهطور قالبی تنظیم نیست، وضع همینطور است. وقتی دیکتاتوری زمان پهلوی فرو ریخت، همه قید و بندها برداشته شدند. بهطبع، با چنین دگرگونی، هر کسی، یک تصور از این انقلاب داشت. هیچ کس به تنهایی در این مورد تخصص نداشت. همه نوع آدمی وجود داشت. آدمهای خوب، بد، مقروض فرصتطلب فراوان بودند. با این وضعیت، هر کس بنا به محتوای فکر خودش مشغول بهرهبرداری از این انقلاب شد.
افراط در سوءاستفاده از آزادی
وضعی که در نتیجه یک چنین شرایطی بهوجود آمد، طبیعتاً دوایی نداشت. در کجای دنیا سابقه دارد که از دانشگاهها، از رادیو و رادیوتلویزیون و از همه امکانات دولت، علیه خود دولت استفاده کنند؟ مسلم است که آن افراطها، چنین تفریطهایی هم بهدنبال دارد.
آنها مخواستند از کلاسهای درسی که با پول مردم دایر شده، علیه خود مردم سوءاستفاده کنند. بهجای آنکه بیایند و از آزادیهای موجود در جمهوری اسلامی قدردانی کنند، آمدند و صحبت از خفقان و دیکتاتوری حزب حاکم کردند. فلان شخص میدید که نمیگذارند وارد مجلس شود، میگفت: »شما بد تبلیغ کردید!« یا فرض کنید، مردم میرفتند یک جریان باطلی را لو میدادند، میگفت: »چرا مردم این کار را کردند؟« او به خود حق میداد که که هر چه میخواهد فساد کند؛ اما مردم حق نداشتند بروند اطلاع بدهند. بهنظر او، مردم جاسوس میشوند.
شما همه آن افراط کاریها را دیدند. در همان موقع هم ما را محکوم میکردند. پشت همین تریبون مجلس، دیدید که این آقایان چه میکردند؟ »سلامتیان« و »غنضفرپور« - و آنها که همین الان هم هستند - در مجلس حرفهایشان را میزدند و بعد هم میرفتند در »امجدیه« میتینگ راه میانداختند. باز با این حال میگفتند: »رئیس مجلس نمیگذارد حرفهایمان را بزنیم!«.
برای روزنامههایشان از همین امکانات بنیاد مستضعفان و مؤسسه کیهان استفاده میکردند. از همه روزنامههای دیگر، از جمله اطلاعات هم استفاده میکردند. در کیهان عکس بزرگ »سعادتی« را در صفحه اول چاپ میکردند. بعد هم هر چه میخواستند، مینوشتند. با چنین کارهایی، حقشان بود که تحت فشار قرار بگیرند. آن چنان هرج و مرجی راه انداخته بودند که میخواستند، بنیان مملکت را بهم بریزند و خون این همه شهید را پایمال کنند. در همین جنگ که راه افتاد، چقدر اینها مسئوول بودند؟ هیچ کشور در حال جنگی نیست که در پشت جبههاش، ستون پنجم بتواند تا عمق طرحهای جنگی هم نفوذ کند. اینها در میدان جنگ هم از فساد فروگذار نکردند. چه روزنامههایی بودند که در آن روز پشت سر اینها عمل میکردند؟ روزنامه انقلاب اسلامی بود که علیه روزنامه جمهوری اسلامی و مجلس مینوشت. اگر یک کلمه در مجلس گفته میشد، همان را بزرگ میکردند و مینوشتند: »مجلس دارد ارتش را تضعیف میکند«.
این موقعیتها، هم برای ما و هم برای آنها درس خوبی شد. بهآنها درس میدهد که سوءاستفاده از جریانهای موجود، یعنی محروم ماندن از حقوق اولیه و عادی. اگر دوباره سوءاستفاده بکنند، به چنین جاهایی کشیده میشود. باید این تجربهها باشد که بعد از این چنین اتفاقهایی نیفتد. ما هم به سهم خود درسهایی آموختهایم. حالا دیگر میدانیم که در مملکتی انقلابی، نمیتوان هرچیزی را بی حدو دروازه در اختیار همه گذاشت. در حال حاضر بهاین اعمال عنادجویانه افساری زده شده تا از هرج ومرج جلوگیری شود. باید جریانهای بی دروازه، کنترل میشدند. چرا که همین بهاصطلاح انتقادها و اعتراضها بودند که با اعمال تروریستی و درگیریهای مسلحانه آمیخته شدند.
عزل بنی صدر یک حرکت قانونی بود. آنها میتوانستند، اعتراض خود را در یک تظاهرات آرام بیان کنند. یا حداقل در روزنامههایشان بردارند و بنویسند. مگر نمیشد بدون ایجاد اخلال، حرف زد و انتقادگویی کرد؟ وقتی کار را با اسلحه و شورش و آتش زدن همراهی میکنند، در واقع مترصدند تا جنگی به مراتب بدتر از جنگ تحمیلی راه بیاندازند. این حرکت، ممکن بود همه چیز را بهآشوب بکشاند و مسلماً از حد یک اعتراض سیاسی و انتقاد گذشته بود.
در شرایطی که از یک طرف جنگ، و از طرف دیگر تروریسم با تمام ابعادش هجوم آورده است، وظیفه ما سنگینتر است. ببینید که اینها چه تعداد نیروی انسانی و چه مقدار از مواد مخرب - که تابحال در وسعت هزاران کیلومتر کشف و جمعآوری شده است و هنوز هم انبار انبار با آن برخورد میکنیم - بهکار گرفته بودند. بااین همه روابط نادرست و پولهایی که از بانکها و دیگر مراکز برداشته بودند، معلوم بود که بالاخره گیر میافتند. باید برای رسیدن به یک ثبات نسبی فکری میکردیم. خوشبختانه حرکتهایی صورت گرفته است. به این ترتیب، همان اخلالگران، امروز از هر نوع انتقادی میترسند. چرا که شرایط، شرایط مناسبی برای حرکتهای مشکوک نیست. کسی که تا دیروز با محاربین همکاری میکرده و گرایشی به سمت آنها داشته؛ یا احیاناً از تریبونهای رسمی دولت، به نفع دشمنان استفاده کرده است، امروز اگر بخواهد حرفی بزند، مردم نسبت به او سوءظن دارند. آنان بیش از اینکه از ما بترسند، از مردم واهمه دارند. تازه این در حالیست که ما داریم نسبت به عکس العمل مردم و نسبت به اجتماعات آنها علیه این معاندین، کنترل بهعمل میآوریم. مردم اجازه کوچکترین حرکت را بهاینها نمیدهند. چرا که اینها با جریانهایی ارتباط داشتند که امروز قصد براندازی دارند. بهاین ترتیب مردم حتی حرکات و حضور عادی اینها را تحمل نمیکنند.
من در این خصوص، با مجلس هم مشکل دارم. در واقع ناچارم برای ایجاد یک جوّ متعادل مابین افکار و جریانهای مخالف، دست به اقدامات مشکلاتی بزنم. برای اینکه زبان همه بسته شود و بیرون از مجلس، نمایندگان دچار مشکل نشوند بهآنها فرصت بدهم و به مردم بگویم که قدری بیشتر حوصله کنند. اگر چنانچه برخی از نمایندگان گرایش فکری نسبت به جناح افراطی لیبرال دارند، شاید در این فرصت بخواهند به راه راست برگردند و حرکات سالم و سازنده بکنند. باید بهاینها فرصت داد. من از مردم میخواهم که آنها نیز بهاین عده فرصت بدهند. خیلی از آنهایی که گرایش داشتهاند، امروز دارند حرکت سالم میکنند. مخصوصاً نمایندگان باید از زندگی سیاسی سالمی برخوردار باشند و بتوانند حرفهایشان را بزنند.
بنابراین، باید انتقاد از مراکز و اشخاص مورد اعتماد وجود داشته باشد. عدهای که هنوز مشکوک هستند، برای اطمینان کامل بهآنها نیاز به زمان بیشتری هست. اینها اگر چنانچه گذشته خدشهداری در کارنامه خود دارند، باید بتوانند با اثبات صداقت و سلامت فکری، تأثیر نامطلوب آن را در میان مردم از بین ببرند. وقتی که ثابت شد اینها خیرخواه جمهوری اسلامی هستند و انتقادشان بهواقع، جنبه انتقاد دارد، میتوانند انتقاد کنند. من امیدوارم مجلس ما به زودی بتواند قوانین مدونی در فضای سالم و اسلامی وضع کند تا خرابیها آباد شوند. این امر تنها پس از قائله تروریسم و ضدّیت با نظام ممکن است. وقتی که هنوز جریانهایی وجود دارند که اصل جمهوری اسلامی را تهدید میکنند و از همه مهمتر معضل جنگ روی داده است، برای رسیدن به ثبات به زمان بیشتری احتیاج داریم. در بحبوحه جنگ این مسایل قدری پیچیدهتر میشوند. ما به معاندین فشار خواهیم آورد و در حد معقول نیز، به زبانها و قلمها آزادی میدهیم. به گروههای منتقد، اطمینان میدهیم که بتوانند کارهایشان را انجام بدهند. ولی گذشته، هم به ما و هم بهآنها درس داده است. آنها باید بدانند که نباید موضع خود را از حد انتقاد و ترویج افکارشان به حد تخریب و شایعه پراکنی، آلوده کردن محیط و فساد و تروریسم بکشانند. ما نیز میدانیم باید از حدود آزادی محافظت کنیم و اجازه ندهیم که محیط آزاد، با اعمال بیحساب، دوباره مخدوش بشود.
اصل نظام نباید لطمه ببیند
بهرحال من مطمئن هستم با تمام شدن جنگ و خاتمه شر تروریسم سوءظنها برطرف خواهد شد. فکر میکنم که اصل تروریسم، مثل یک مرض مزمن، برای مدتی باقی خواهد بود. ممکن است دشمنان ما همیشه امکان استفاده از این پدیده شوم را داشته باشند؛ اما از آنجا که اخیراً آمدهاند و با گول زدن چند نفر جوان بی تجربه، اسلحه بهدستشان دادهاند، معلوم میشود که این مرض نمیتواند خطری برای کیان اسلامی ما داشته باشد. طولی نمیکشد که معاندین از این حد هم ضعیفتر بشوند، در چنین صورتی، محیط باز میشود و ما میتوانیم با کسانی که فکری و ایدهای دارند، بدون سوءظن کنار بیاییم. افرادی خواهند بود که در صورت امکان تشکیل گروه، بتوانند حرف بزنند، بدون اینکه سوءظن کسی را برانگیزد.
البته ممکن است سوءظن وجود داشته باشد. این سوءظن گاهی در مقطع خاص زمانی، قابل گذشت است و گاهی هم نیست. اگر بر فرض به آدمی مشکوک باشیم و پیگیری لازم را نکنیم، ممکن است به قیمت گرانی برای جامعه تمام بشود. این سوءظن را نمیتوانیم نادیده بگیریم و باید در صورت احتمال هم تعقیب بشود. یک وقت هم هست که یک مخالف و دشمن، حداکثر میتواند چهارنفر را دور خودش جمع کند و احتمالاً شبنامه یا روزنامهای بدهد. یا دست آخر بتواند با یک تظاهرات خیابانی، کارگاهی را تعطیل کند. در این صورت میتوان گفت در یک محیط آزاد، امکان چنین اتفاقهایی هست. اینها همه به شرطی است که بهاصل نظام لطمهای وارد نشود.
من خیال میکنم که ظرف چند ماه آینده بتوانیم، هم برخودمان و هم بر اوضاع مملکت مسلط شویم. در آنصورت میتوان ضمن دور کردن خطرهای اساسی از کشور، آزادیهای معقول در یک رژیم مردمی را به جامعه بخشید. البته در حال حاضر، خیلی از مسایل برای آنها حسننیت دارند، آزاد است. الان مجلس، یک اجتماع منبعث از مردم است. رهبری کاملاً مورد قبول است. دولت و نهادهای جاری با مردم و از آن مردم هستند.
ممکن است در وضعیتی که یک جریانی برخلاف میل اکثریت در جامعه حضور دارد، باعث بشود اقلیتی که سوءنیت ندارند، به دلیل سوءظن مطرود باشند؛ اما انشاءا... در آینده راه آنها را باز خواهیم گذاشت.
س - برای نخستین بار شما بودید که اصطلاح »تروریستهای اقتصادی« را در خطبه های نماز جمعه مطرح کردید. پیش از آن نیز در خطبهای دیگر گفتید: »خدا میداند روزی که مسأله مسکن را حل کنیم و محرومیتها و استضعافها را از میان برداریم، و همچنین اموال نامشروع را از حلقوم گردن کلفتهای اقتصادی، حتی اگر جزء مهریه زنانشان باشد، دربیاوریم؛ آن روز، روز اسلام و انقلاب است.«
از آن جا که آگاهی عمومی در مورد اقدامات انجام شده لازم است، بفرمائید که در برخورد با »تروریستهای اقتصادی« با توجه بهاین واقعیت که آنها هر بار علیه اقدامهای دولت در امر کنترل و نظارت بر قیمتها و توزیع عادلانه کالاها، ترفندهای جدیدی بکار بردهاند. چه کاری انجام شده است؟
ج - بحمدالله تا بهحال، کار زیادی انجام شده است.
یادم میآید وقتی پیش از پیروزی انقلاب، ما در زندان بودیم و با یک عده مخالف بحث میکردیم، همیشه دو حالت برای جامعه اسلامی در نظر گرفته میشد. یک جامعه نوپا که قرار بود ساخته شود و به دنبال خودش وارث آثار بد گذشته نباشد. این چنین جامعهای، برنامه ریزیاش زیاد سخت نبود و از اول میشد با طرحهای موجود اسلامی بهطرف تکاملش رفت. اما شکل دوم که متأسفانه به واقعیت امروز ما نزدیک است، جامعهای بود وارث آثار بد، آن هم آثار ناپسند و بسیار پیچیده. این جامعه را چگونه میتوان به محیط سالم اسلامی تبدیل کرد؟
در حال حاضر وقتی که میبینیم ما با هزاران کارخانه و شرکت و مؤسسههای اقتصادی و فرهنگی ناسازگار با نظام اسلامی روبرو شدهایم، ناچاریم که کار اصلاح را بالاخره از یک جایی آغاز کنیم. ما الان دو نوع کار اولیه و ثانویه در دست داریم.
کار اولیه، جلوگیری از فسادهای گذشته است و کار ثانویه، راهاندازی طرحها و جریانهای اسلامی برای بهبود وضع جامعه محسوب میشود. جلوگیری از فساد در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اداری و سیاسی ضروری است.
کارهای مهم و اولیهای که باید انجام دهیم این است که از این بهبعد، به جریانهای استکباری و تبعیضات ظالمانه اجتماعی که سبب پدید آمدن فقر و استضعاف شدهاند اجازه حرکت حرکت ندهیم. هنگامی که لایحه »تجارت خارجی« اجرا شود - در حال حاضر اجرای آن عملاً آغاز شده است - جلوی سودهای بیربط و کلانی که یک شخص در معامله با خارجیها به جیب میزند، گرفته میشود. مثلاً شخصی در رأس یک شرکت مینشست و جنس پرمصرفی را از یک کارخانه خارجی، با قرارداد و گشایش اعتبار میخرید و با انحصار آن میلیاردر میشد. در بانک اعتبار داشت، پشت سرش هزار جور زدوبند میکرد، جنس که وارد میشد، دیگران توزیع میکردند و مرتب به حسابش پول واریز میکردند. این چنین شخص حاکم بر اقتصاد کشور هم بود. میتوانست سرنخ بسیاری از موازین اقتصادی را در دستش بگیرد.
یا مثلاً دیگری میآمد و با گرفتن قطعه زمینی، یک خیابان از داخلش عبور میداد. بعد با زدوبند، یک امتیاز لوله آب هم برایش میگرفت. دست آخر، زمین متری 3 تومان را به متری چهارصد، پانصد تومان میفروخت و دریایی از ثروت را میبرد. و همین طور دیگری در امر تولید، توسط یک کارخانه مونتاژ قطعات خارجی، وارد گود میشد و تا مردم میخواستند از کارش سر در بیاورند، ثروتی را به جیب زده بود. از طریق دزدی هم خیلیها ثروت اندوزی میکردند. طرف میآمد و در یک کار اجرایی، مثل اتوبان، جاده، سیلو یا پایگاه، پیمانکار میشد. وقتی کنترات کار را میگرفت، با بیست درصد درآمد به شخص دیگری منتقل میکرد...
جلوی این کارها با قوانینی که میگذرانیم، یا گذراندهایم گرفته میشود. جلوی همه این دزدیها گرفته شده و جلوی طرق دیگر را هم خواهیم گرفت. البته این دو سه سال، بهخاطر عدم کنترل کافی، بعضی از تجار و وارد کنندگان این کارها را میکردند. و حالا نیز عدهای محتکر هنوز مشغول فساد هستند. ولی جلوی آنها را میگیریم.
جریان دیگری در اینجا وجود دارد، و آن کسانی هستند که هم در گذشته و هم پس از انقلاب کثافت کاری کردهاند. چاره اصلی آنها، اصل چهل و نه قانون اساسی است. طبق این اصل، ثروتهای نامشروع آنها نیز توقیف میشود.
اگر این کارها بهخوبی انجام شود، گذشته اصلاح شدنی است. و همین طور در آینده میتوان از فساد جلوگیری کرد. آن وقت از هر جهت خیالمان راحت میشود. چون، با این اقدامها جلوی کثافت کاریهای سیاسی هم گرفته میشود. ما در گذشته دیدهایم که معمولاً همین اشخاص، جریانهای سیاسی را هم هدایت میکردند.
در این میان، استثنایی وجود دارد که نباید نادیده گرفت. دارندگان ثروتهای مشروع میتوانند با جذب سرمایههای خود در بخش خصوصی، راهانداز مجموعههایی قوی باشند. در حال حاضر این مورد حق ماست و کشور هم به آن نیاز دارد. باید بهاینها میدان بدهیم نیروهایشان را وارد عمل کنند. نیروهای انسانی متخصص کم نیستند که به دلایلی هنوز در بخشهای دولتی جذب نشدهاند.
ضرورت اجرای اصل چهل و نه
برخی از نیروهای متخصص در خارج به سر میبرند و بعضی دیگر در داخل کشورند. اینها نیاز به استمداد و پشتیبانی بیشتری دارند تا به کار جذب شوند. در واقع باید بدانند که اگر وارد عمل شدند، محصول کارشان چیست. برای این قضیه، فکرهایی شده است و ما مشغول طرحهای گستردهتری هستیم. بر همین اساس، سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی در زمینه اقتصاد پیش بینی شده است. ما هم میخواهیم با همان معیار عمل بشود. از طرفی هم نمیخواهیم با اجرای اصل چهل و نه، اعتماد مردم متزلزل شود. آنها باید مطمئن باشند که ما به سراغ موارد درست میرویم. مخالف اشخاص و اعمال نادرست و نامشروع هستیم؛ اما این ربطی بهاصول درست و مشروع دیگران ندارد. با حضور مجلس، شورای نگهبان و اظهارات امام، مردم دیگر میدانند که دولت بیجهت به سراغ کسانی که حرکت اقتصادی سالم داشتهاند نمیرود و چیزی از آنها نمیگیرد. اگر هم به اشتباه سراغ کسی رفته باشند، سعی در جبران آن میکنند.
اگر به گذشته هم نگاه کنید، خواهید دید کارخانههایی که ما ملی کردهایم، قانونی بوده است. در مورد آنهایی که به نوعی با بیتالمال ارتباط داشتهاند و از این ارتباط استفاده شخصی کردهاند، طبق قانون عمل کردهایم. اغلب آنها این سرمایهها را از طریق گرفتن وامهای بیش از حد جمع کردهاند، و ما اصل سرمایه را که متعلق به دولت بوده، بازپس گرفتهایم. در حال حاضر مشغول تنظیم طرحهایی هستیم که بتوانیم به درستی، اصل چهل و نه را بی اینکه بهاموال مشروع مردم لطمهای بخورد، اجرا کنیم. ما توسط همین اصل، ثروتهای نامشروع را از تصاحب کنندگانشان خواهیم گرفتم. بنابراین ما این اطمینان را به مردم میدهیم که درآمدهای مشروع متعلق به خودشان است و آنها باید به آینده خود مطمئن باشند و بدانند رفتار مطابق با قانون، سبب تأمین سرمایهها و اموال بهدست آمده است.
تابحال مقدار زیادی از ثروتهای به غارت رفته مردم و بیتالمال پس گرفته شده و تا حد زیادی هم جلوی غارتگریها مسدود شده است. از این به بعد جریان کلی غارت بیتالمال، دزدی و یا زدوبندهای داخلی و خارجی نخواهیم داشت. البته ممکن است احتکار و بازار سیاه دوباره بیشتر کالاهای مصرفی ما از خارج تأمین میشود. اگر دولت بتواند به قضیه تجارت تسلط کامل پیدا کند و تعاونیها مسئول توزیع کالاها بشوند، مشکل میشود دزدید و یا بازار سیاه درست کرد.
اگر حدود فعالیتهای بخش خصوصی و تعاونیها در هماهنگی با حرکت اقتصادی دولت تنظیم شود، بسیاری از عوامل مخرب برداشته خواهند شد. ما نمیتوانیم بگوییم معضل »تروریستهای اقتصادی« از بین میرود، چون این پدیده شوم ریشهدار است و باید ریشهکن بشود. روی هم رفته، افق روشنی در پیش است. امیدواریم در سال آینده شاهد رشد حرکتهای تولیدی باشیم. دوستان ما اطلاع میدادند که امسال تقاضای بخش خصوصی برای ثبت شرکتهای تولیدی، بزرگترین رقم را نسبت به همیشه داشته است. این نشانه اطمینان و علاقهمندی مردم است. با این اطمینان راه تولید باز خواهد شد. بهخصوص از این جهت که دیگر وارد کنندگان نمیتوانند با ورود کالاهایی که نیاز فوری بهآنها نیست، ارزش تولید داخلی را پایین بیاورند. نمونه بسیاری از همین کالاها که وارد میشدند، تنها با تأسیس چند کارگاه تولیدی داخلی میتوانند جایگزین شوند. تولید صحیح و اصولی، سود تضمین شده هم دارد. باید مواظب بود که تولید به سمت استثمار متمایل نشود، و در این حرکت، حقوق کارگر و کارفرما و حق سرمایه و مدیریت در جای خود محفوظ بمانند.
س - اقدامهای اساسی بهمنظور نجات اقتصاد ایران از وابستگی و سلطه غارتگران به جای خود صحیح و غیرقابل انکار است. اما وقتی مردم در کوچه و بازار، یا گرانیهای سرسامآور و کمبود کالا روبرو میشوند، تحت تأثیر این واقعیت تلخ، بسیاری از حقایق را از یاد میبرند!
ج - در وضع حاضر، در شرایط کنونی ما چندان غیرمنتظره هم نیست. کشوری که درگیر یک جنگ تحمیلی شده و بسیاری از راههای تجاری او از طریق بنادر و دیگر زمینهها مسدود و محدود شده است، طبیعتاً با چنین وضعی روبرو خواهد شد.
دوتا از بنادر کشور کار نمیکنند و ظرفیت بندری ما نصف شده است. هر چند که بنادر کوچکی جایگزین آنها شده اما کفایت نمیکند. راههای زمینی ما اگر کمتر نشده باشند، زیاد هم نشدهاند. با محدودیت ارزی نیز روبرو هستیم. بعد از گذشت یک سال و نیم از این جنگ، ما نفت کمی صادر میکنیم. صادرات دیگر نیز تقریباً چنین وضعی دارند. محدودیت تولید هم داشتهایم. نزدیک به دو میلیون آواره جنگی داریم. نیروهای انسانی یا شهید شدهاند و یا در حال نبرد با دشمن هستند. بسیاری از فعالیتهای تولید، تجاری و کشاورزی متوقف و متضرر شدهاند. کمبودها خود را نشان دادهاند. در محیط جنگ، نیروها بهسمت جنگ کشیده شدهاند. نیروهایی که باید صرف کار کنترل بشوند، مشغول دفاع شدهاند. بسیاری از آنها در حال مبارزه با »منافقین« هستند. دادگاههای انقلاب که ممکن بود به وضعیت گرانفروشی رسیدگی کنند، همه وقت خود را به محاکمه »منافقین« اختصاص دادهاند.
کالاهای مصرفی مردم
در این وضعیت، شاهد چنین آثاری هستیم. هنوز باید مدت دیگری این وضعیت را تحمل کنیم. وظیفه مهم دولت در این میان، جلوگیری از قحط شدن کالاهای اساسی مورد مصرف مردم است. حداقل میتوان از گران شدن اینها جلوگیری کرد. سوخت، قند و شکر، نان، برنج، روغن نباتی، گوشت و مرغ، کالاهایی هستند که مردم اکثراً در خانههایشان استفاده میکنند. حالا میآییم سراغ مواردی که اگر باشند، بهتر است. اگر هم نباشند، مردم گرسنه نمیمانند. مثلاً همین پیاز اگر نباشد، میتوان کمتر مصرف کرد. علت اصلی کمبود پیاز هم، سوءاستفادههای داخلی است. دلیلی ندارد که این محصول فراوان کشاورزی، کم بشود. البته این مورد را از باب مثال آوردم. بههرحال، دولت باید بتواند کالاهای اساسی را به هر قیمت شده، در حد نیاز مردم تأمین کند.
شرکتهایی با سرمایههای کوچک
برخی از کمبودها را بهفال نیک میگیریم. کمبود این قبیل کالاها، برای خودکفا شدن کشور لازم است. مثلاً پارچه اگر کم است، بخش مصرفی تشویق میشود بهدنبال ایجاد کارخانه برود. از قضا، قیمت پارچه طوری است که برای تولید کننده صرف میکند. در حال حاضر، خیلیها بهدنبال این کار رفتهاند. تقاضای ایجاد کارگاهها و کارخانههای پارچه بافی، بهخصوص در شکل شرکتهایی با سرمایههای کوچک، زیاد داریم. ممکن است بهمدت یکی دو سال، پارچه را گرانتر بگیریم. کمتر هم مصرف بکنیم؛ اما دو سال بعد، صادر کننده پارچه خواهیم بود.
در مورد کالاهای دیگری مثل چینی، وضع همین طور است. ما جلوی ورود چینی را میگیریم. اگر امروز چینی نداشته باشیم، امکان استفاده از ظروف دیگر هست. البته آن کسی هم که پول زیادی دارد، میرود و از بازار سیاه، ده برابر قیمت میخرد. چینی، بهعنوان صنعتی که تابحال ما واردکنندهاش بودهایم و از آلمان و جاهای دیگر میآوردیم، با یک همت همگانی، قابل تولید است. سرمایههایی که در فلان پاساژ برای فروش چینی وارداتی متمرکز شده، اگر برای تولید بهکار گرفته شوند، چند برابر منفعت دارند. اگر اینها جمع شوند و تولید کنند، تا یکی دو سال دیگر ما میتوانیم صادر کننده باشیم. یعنی، قادر خواهیم بود که خاک خودمان را تبدیل بهارز کنیم.
از این مثالها، زیاد میتوان آورد؛ اما در مورد کمبودی که شما میگویید مردم را ناراحت کرده است، باید بهمردم آگاهی لازم را بدهیم، تا بهدنبال تولید و برطرف کردن کمبودها بروند. در این صورت، نهتنها نیروهای انسانی (تحصیل کردهها و حتی تکنوکراتها) بهکار گرفته میشوند، بلکه ایجاد کار هم شده است. کمبودها زیاد هستند. چه اشکالی دارد که خودمان بسازیم و تبدیل به کشور تولید کننده بشویم؟
بهاین نمایشگاهی که برای عرضه قطعات صنعتی مورد نیاز ما ساخته شده، نگاه بکنید. الان، دهها و بلکه صدها قطعه را خودمان میسازیم. در حالی که میجنگیم، کارخانههای نظامی ما شاید صد برابر زمان شاه تولید میکنند. بسیاری از مهماتی که در حال حاضر صرف جنگ میشوند، اگر قرار بود از خارج وارد شوند، حتی در برابر پنج میلیون بشکه نفت (اشاره به تولید نفت در زمان شاه) هم، کفاف نمیدادند. این سلاحها را کارخانههای خودمان برای مصرف در میدان جنگ تولید میکنند.
در مورد کالاهای پلاستیکی، ما که نفت و گاز داریم، متخصص هم داریم، چرا باید از خارج وارد بشوند؟ دلیلی ندارد که مشتقات نفت را وارد کنیم. الان ممکن است کمبودها و گرانیها را تحمل کنیم. ولی در عوض، تمایل به کار و تولید، بیشتر میشود. دو سه سال آینده، میتوانیم از همین محدودیتها و کمبودهای امروز به خیر و برکت برسیم و جایگاه واقعی خودمان را پیدا کنیم. بنابراین، من نگران نیستم. تنها چیزی که لازم است، توضیح و توجیه مردم است. آنها باید بدانند که این کمبودها مایه استحکام ما میشود. ما هم باید مواظب باشیم که کالاهای اساسی مردم، تهیه و توزیع بشوند. مردم نمیتوانند بدون دارو بگذرانند. باید داروهای مورد نیاز و حیاتی مردم تهیه شوند. ما باید تأمین کنندهنیازهای اولیه زندگی مردم، مثل آب، نان، برق و دارو باشیم، رفاه بعدی را خود مردم، از طریق کار و تولید فراهم خواهند کرد.
در مواردی که ناشی از احتکار است، باید مبارزه کنیم. ما مطمئن هستیم که این گرانیها طبیعی نیستند. باید برای رفع اینها، نیرو مصرف کنیم. با اجرای طرح تجارت خارجی دولتی، بسیاری از مشکلات حل میشود. اگر تعاونیها در همه جا وجود داشته باشند و اجناس را به قیمت عادلانه در اختیار مردم بگذارند، این احتکارها اثر خود را از دست خواهند داد.
تشکیل شورای مرکزی از نیروهاواحزاب
س - از شما بهعنوان یکی از بنیانگذاران و چهرههای فعال »حزب جمهوری اسلامی« پرسشی را که از برادر ارجمند، »حجت الاسلام خامنهای«، در مورد اجرای رهنمودهای امام کردهایم، داریم.
حضرت امام، درباره تشکیل یک شورای مرکزی، متشکل از نیروها، احزاب، سازمانها و گروههای تابع »ولایت فقیه« و اسلام فقاهتی، رهنمودهایی فرمودهاند. در این زمینه، که وجود چنین شورایی، موجب هماهنگی فکری و عملی، و به عبارت دیگر، تحقق همان چهار رکن وحدت که خودشان فرمودهاند میشود، چه طرحهایی در نظر دارید؟
ج - واقعیت این است که ما هم از روز اول، یک نوع ناهماهنگی را در نیروهای حزب اللهی احساس میکردیم. میدیدیم که انجمنها و گروههای مختلفی هستند که از لحاظ محتوای فکری با ما تفاوتی ندارند، فقط نامشان متفاوت است. در این مورد، حزب جمهوری، ابتدا » جبهه مستضعفین « را مطرح کرد. یک عده هم آمدند و نام نویسی کردند. ما هم قرار بود قضیه را دنبال کنیم که بهعلت گرفتاریهای روزمره کشور، موفق نشدیم.
متأسفانه رفتن »دکتر بهشتی« هم، این امر را بیشتر به تعویق میاندازد. آقای »بهشتی« بیشتر از ما به تشکیلات رسیدگی میکردند. ایشان اغلب روزها بهامور حزب میرسیدند. متأسفانه، ما بهآن حد نرسیدهایم. بعد از گفتن امام، دوباره بهفکر این امر افتادیم؛ اما واقعیت این است که هنوز شعبات حزب در شهرستانها، هماهنگ نیستند. ما هنوز موفق نشدهایم برای داوطلبان علاقهمند، کارت عضویت صادر کنیم. چرا که صدور کارت، مقدماتی دارد که باید در مورد آن دقت بهعمل آورد. هنوز کنگره حزب جمهوری تشکیل نشده است. تشکیل کنگره را چند بار در دستور گذاشتهاند. آخرین بار نیز، وقت آن معین شده ولی با شهادت »دکتر بهشتی« به هم خورد. قرار بود آقای »باهنر« اجرا بکنند، که آن هم نشد.
لازمه این اتحاد، منسجم شدن ماهاست. از طرف دیگر، توقع دوستان این است، ما چند تنی که بیجهت مشهور شدهایم، بتوانیم وقت بگذاریم و به همه این امور رسیدگی کنیم. ما هم که با این وضعیت کاری، فرصت نداریم. من، همین جا میگویم که شما هم وقت بگذارید. همکاری بکنید. ما این حزب را فقط از خودمان نمیدانیم. نیروی حزب هم، فقط ما نیستیم. حزب، با اعتماد مردم زندگی میکند. وقتی مردم به نامزدهای ما رأی میدهند، نشانه این است که بهما اعتماد دارند. ما هم در مقابل آنها تعهدی داریم. نیروهایی که دلسوز واقعی هستند، بیایند و برای این امر مهم وقت بگذارند. همین نیروها هستند که باید وارد میدان شوند و در این خط حرکت کنند. آقای نخستوزیر میگویند: »ما وزیر نداریم« چه اشکالی دارد که یکی از همین نیروهای واقعی بیایند و بهعهده بگیرند. مثلاً ایشان میرود وزارتخانه، و میبیند نیروی کافی ندارد. معاون ندارد، میآید و باز از همین بچههای متعهد و مسلمان برمی دارد و میبرد. ما چه در کابینه »دکتر باهنر« و چه در کابینه » مهندس موسوی«، نیروهایی را که در حزب فعالیت میکردند، از دست دادیم. در واقع، از دست ندادیم. هنوز مشغول خدمت به انقلاب هستند. ولی دیگر برای حزب، وقت کافی ندارند.
در جواب این سئوال شما باید بگویم که این نیروها از دست ما رفته اند. امیدواریم، قدری از مشکلات حل بشوند و ما بهاین کار برسیم.
خطوط فکری و ایدئولوژیک
س - قبل از انقلاب، روحانیونی امثال شما و شهید »مطهری« و شهید »بهشتی« بودید که خطوط فکری و ایدئولوژیک را ترسیم میکردید. در واقع، کار فکری انجام میدادید. امروز، کارهای اجرایی، مانع این امر شدهاند. برای رفع این نقصان چه چارهجوییهایی کردهاید؟
البته اگر انقلاب در امور اجرایی بهما نیازی نداشت، ایدهآل بود. هر کدام ما حدود سی سال در کارهای ایدئولوژیک سابقه داشتیم. اما با توجه بهوضع موجود، حد ایدهآلی نیست. خوشبختانه علیرغم تمام گرفتاریها، بهاین موضوع توجه داشتهایم. از همان روزهای اولی که حزب جمهوری تشکیل شد، ما بهاین فکر بودهایم و برای آن وقتی هم گذاشتهایم.
مواضع ما
من بهاتفاق آقایان: »بهشتی«، »باهنر« و »خامنهای« یک دوره مسایل فکری و اصولی را که زیربنای مسایل اجرایی بودند، بهعنوان » مواضع حزب « مطرح کردیم. روی این طرح یکسال کار شد. ما، طبق مطالعاتی که بهطور انفرادی انجام میدادیم، هفتهای یک جلسه طولانی را گرد هم نشستیم و بحث میکردیم. البته این طرح خیلی علیرغم اهمیتش، خیلی مختصر بود. بعد هم فکر کردیم که بر طبق همین بحثهای تنظیم شده، کلاسهایی را برای اعضاء ترتیب دهیم. تدریس این بحثها، به منزله مواضع فکری حزب بود.
قسمت اول این کار بعهده آقای »بهشتی« گذاشته شد. ایشان دوازده درس گفتند که خوشبختانه همه ضبط شدهاند. تلویزیون قسمت اول آن را پریشب، با عنوان »جهانبینی و شناخت« پخش کرد.
چهار درس هم آقای »باهنر« تا معاد رساندهاند. بعد از ایشان شش جلسه را برگزار کردهام. »معاد« را گفتهام، »نبوت« را از این هفته شروع میکنم. البته این، ادامه همان بحث اول »نبوت« است که آقای »بهشتی« گفتهاند.درباره » قرآن« هم، اگر آقای »خامنهای« فرصت کنند، خواهند گفت.
طرح دیگری داشتیم که با دوستان دیگرمان مثل آقایان امامی کاشانی، جواد آملی، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، باهنر، بهشتی، معادیخواه مطرح کردیم. فکر کردیم درباره کارهایی که در آینده مورد نیاز جامعه هست و آنها را تقسیمبندی کردیم که قرار شد این بحث را در یک جلسات محدودی مطرح کنیم و فیلم و نوار هم گرفته شود و در اختیار مردم قرار بدهیم.
صدهزار فیش، کلید فهم قرآن
بعضی دیگر، مشغول کارهایی در همین زمینه شدهاند که قطعاً مورد توجه خواهند بود. پیش از این نیز، خود من در ایام حبس، حدود دو سال و هشت ماه روی قرآن کار کردهام. کار وسیعی که به عنوان »کلید فهم قرآن« منظور کردهام. تمامی نکاتی که در قرآن، چه با با اشاره و چه با صراحت مطرح شدهاند، در صد هزار فیش جمعآوری کردهام. تصمیم داشتم مجموعه به دست آمده را منتشر کنم؛ ولی هنوز فرصت نکردهام. اگر این کار انجام میشد، برای محققینی که میخواستند براساس قرآن در زمینه اسلام تحقیق کنند، مرجع خوبی بود. چرا که هرکس میخواست بداند که قرآن درباره موضوع خاصی چه فرموده است، این مجموعه به او کمک میکرد تا فهرست آیههای مربوط بهآن موضوع را در دست داشته باشد.
البته بعدها، گروهی دانشجو با من همکاری کردند. در حال حاضر، فیشهای تنظیم شدهاش در رادیو، تلویزیون موجود است. گروه دیگری مشغول تحقیق روی این مجموعه هستند. مقصود اینها، تهیه یک خلاصه تفسیری براساس این مجموعه است.
این تنها یکی از کارهایی است که باید انجام شود، و حتماً نیاز به نیرو هم دارد. همکاری نیروهای علاقهمند و پژوهشگر، میتواند ما را در رسیدن به مقصود یاری کند. یک کار پایهای و اساسی، چنین برنامههایی را میطلبد. ما برای تحقیق، مطالعه و تحلیل در پیچیدگیهای امور اجرایی، نیاز به بسط مباحث فکری و دینی داریم. شما در همین مراکز فرهنگی خودتان، اگر بخواهید درباره یک موضوع خاص، مباحث فکری را از قرآن استخراج کنید، همان مجموعهای که گفتیم، تمام آیههای مربوط را فهرست کرده است. دوستان دیگر هم، شبیه چنین کارهایی را در دست دارند. چنین پژوهشهایی، باید به سرانجام برسد. البته خود من، بهعلت کارهای اجرایی از دوستان عقب افتادهام.
این جای خوشبختی است که دوستان ما به فکر این برنامه هستند. من خیال میکنم از این به بعد، توانایی این را داریم که روزانه یکی دو نوار ضبط شده را در اختیار صداو سیمای جمهوری اسلامی قرار دهیم. نتیجه این فعالیتها، باید بهدست مردم برسد.امیدوارم چنین کار تحقیقهایی، بهدست آنهایی انجام شود که اشتغال کمتری دارند. ( انشاءاللّه )
س- ما هم به سهم خود، چون نیاز به تحقیق و مطالعه داریم، امیدواریم که حاصل چنین فعالیتهای ارزندهای، زودتر به دست مردم برسد. چون کار ما هم طوری است که فرصت رشد فکری لازم را به ما نمیدهد.
ج - ولی کار فرهنگی شما در روزنامه، به همین موارد مربوط میشود! میشویم.
س - متأسفانه کار بهآن معنا که لازم است، فرهنگی نیست. روزانه، مطالبی باید بنویسیم که وقت ما را میگیرد. همین امور اجرایی و اداری، آنقدر مشغول کننده هستند که ما رااز رشد فکری بیشتر محروم کنند.
ج - من، این طور فکر نمیکنم. چون مردم، کمکم این نوشتهها را میخوانند، بعدها حاصلش را خواهند دید. میبینند که چطور مجموعه فکری نویسنده، درخلال سرمقالههایش بسط پیدا کرده است. مطمئن باشید که این کارها تأثیر خود را دارند. خودشانر ا نشان میدهند.
س - ممکن است چنین تأثیری باشد؛ اما نهایتاً در دیگران تأثیرگذار خواهد بود. اشکال کار اینجاست که خود ما آن طور که لازم است، به لحاظ رشد فکری، فرصت مطالعه نداریم.
ج - بالاخره لازم است قبل از نوشتن، مطالعه داشته باشید!
س - تا اینجا هم، داریم از مایه خوردهایم. از ذخیرهای ارزی! همانطور که شما در مورد »محاصره اقتصادی« گفتید: چون ما از مواد خام قبلی استفاده کردیم. تأثیر محاصره و کمبودهای حاصل از آن، خودش را بعدها نشان داد.
و اما مسأله دیگری که میخواستم مطرح کنم این است که گاهی اتفاق میافتد، علیرغم ثابت بودن ضوابط کار در نهادهای اداری یا انقلابی، چرا وقتی مسئوولان عوض میشوند، سعی دارند خط و ربط آن مجموعه را به تناسب فکری خودشان تغییر دهند؟ ج - ما در حال حاضر، نگران این مسأله نیستیم. اوایل دوران حکومت »بنیصدر« چنین خط و خط بازیهایی بود؛ اما امروز این مسأله بهآن حد نیست. ممکن است در حد یک اداره یا کارخانه چنین اتفاقهایی رخ دهد؛ اما زیاد تأثیری در روند کلی کارها ندارد. اگر کسی هم دچار چنین خط و خطوطی شده، فکر نمیکنم امروز همان طور باشد. در ثانی، وقتی که در چنین مجموعههایی قرار میگیرند، به خودشان جرأت چنین کارهایی را نمیدهند. چرا که مردم ناظر کارهای آنها هستند.
س - منظور من تفاوت خط و ربطها به شکل قبل نبود؛ بلکه اختلاف در حد شیوهها و برداشتهاست.
ج - تغییرها در همین حد، انکارناپذیر است. البته گفتهاند که هیچ کاری به اندازه تعویض زود بهزود مسئولان، برای خراب کردن یک کشور مؤثر نیست. ولی متأسفانه ما، بهدلیل ترورهای اخیر در سال جاری، تعویضهای زیادی داشتیم.
البته ممکن است دو نفر هم خط یکدیگر باشند؛ اما بهرحال هر کدام دوستانی دارند که امور مربوطه را بهآنها محول میکنند. وقتی که مسئول جدیدی وارد یک وزارتخانه میشود تابخواهد با اطراف خود آشنا شود، مدتی وقت تلف میشود. به هر ترتیب با حاکمیت خط امام، نگرانی چندانی از این بابت احساس نمیشود. البته تلفات جزئی وجود دارد که چارهای هم نیست.
آینده جنگ و ورود بهخاک عراق
س - با توجه بهاینکه جنابعالی بهعنوان نماینده امام در »شورای عالی دفاع« نظرهای قابل قبول و مورد استفادهای دارید، میخواستیم راجع بهآینده جنگ، زمان احتمالی پیروزی و امکان ورود به خاک عراق، شنونده توضیح شما باشم.
ج - وضع جنگ از نظر ما خوب است. از اول هم، عقیده ما این بود که جنگ به نفع ما تمام خواهد شد. اگر ما از کشته شدن زیاد عراقیها پرهیزی نداشتیم، جنگ را خیلی زودتر میتوانستیم تمام کنیم. از طرفی هم، برای اشخاص فداکار در جبهههای خودمان ارزش زیادی قائل هستیم و میخواهیم حتیالامکان، کمتر صدمه بخورند. لذا بهاین دلایل، سعی میکنیم جملهها طوری باشند که نه تنها در پایان دادن جنگ مؤثر واقع شوند، بلکه از کشتار بیشتر خودداری شود. پس در جنگ با عراق، عجلهای نداریم. سعی ما این است که ضربهها بهجایی وارد شوند تا در خاتمه کار جنگ مؤثر باشند. از این جهت، مطمئن هستیم که ابتکار عمل، در دست رزمندگان اسلام است. فکر میکنم که اگر یکی دو ضربه دیگر، مثل ضربههای »بستان« و »آبادان« در آینده به عراق وارد کنیم، او دیگر نمیتواند قدرت ورود به خاک ما را نخواهد داشت. در این صورت، وقتی عراق از خاک ما خارج شود، و حق به حقدار برسد، وضعیت فرق میکند. باید خسارتی که متحمل شدهایم جبران، و متجاوز بهطورکلی تنبیه شود. آن وقت است که تصمیم دیگری میگیریم. حالا این تصمیم، شامل اشغال خاک عراق بشود یا نه، معلوم نیست. هر چند که ما نسبت بهخاک عراق، هیچ ادعایی نداریم؛ اما به هر حال، باید در یک جایی، گلوی متجاوز را بفشاریم تا بتوانیم حقمان را از او بگیریم. و همچنین، حق مردم عراق را خواهیم گرفت. اگر برای این کار، ورود به خاک عراق لازم باشد، وارد میشویم. شاید هم بتوانیم با ضربههای قاطعی که به عراق وارد میکنیم، بدون اشغال خاک عراق بهمنظورمان برسیم.
س- مدت زمان جنگ را تا کی پیشبینی میکنید؟
ج - زمان پایان جنگ را نمیتوان بهطور دقیق پیشبینی کرد. اما فکر میکنم تا چند ماه آینده، بتوانیم مسأله جنگ را حل کنیم. اطلاعی نداریم که در آینده، چه پیش خواهد آمد، بههرصورت، در حالت عادی، فکر نمیکنم تعداد سالهای جنگ، از انگشتهای دست تجاوز بکند.
وضع منطقه و کشورهای خلیجفارس
س - نظر شما درباره اوضاع منطقه، بهخصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس چیست؟
ج - کشورهای کوچک منطقه خلیج فارس، با ما بدرفتاری کردند. آنها همه امکانهای خود را در اختیار عراق قرار دادند. البته ما، قصد انتقامجویی از آنها را نداریم. در ثانی، مگر کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس چقدر هستند؟ اگر تمام شیخنشینهای حاشیه خلیج را جمع کنید و به عربستان اضافه کنید، بهاندازه یک سوم عراق نمیتوانند نیرو جمع کنند. از این گذشته، قصد ما آرامش و صلح است. میخواهیم کشورها به حق خودشان برسند و در سایه امنیت، به همین حقوق قانع باشند. به نفع آنها نیست که با ما اینطور رفتار کنند. ممکن است ما از آنها بگذریم؛ اما ملت ما از آنها نمیگذرند و در آینده اثرسوئی خواهد داشت. ملت ما، در آینده نمیتواند با آنها در صفا و صمیمیت زندگی بکند. اگر این امر، سبب ناراحتی ایرانیان مقیم آن کشورها بشود، اثر بدی خواهد داشت. ما میخواهیم که آنها مطمئن باشند، از رفتار بد آنها چشم پوشی خواهیم کرد. بهاین شرط که اگر حالا فهمیدهاند اشتباه میکردند و سایه ایران باید برای برقراری امنیت در منطقه روی سرشان باشد، جبران کنند و با ما با در صفا زندگی بکنند.
ضمیمه روزشمار انقلاب
س - به عنوان آخرین سئوال، میخواستم نظر شما را درباره ضمیمه روز شمار انقلاب روزنامه »اطلاعات« علیرغم امکان کم و مشکل بسیار، روزانه این ضمیمه را در چهار صفحه منتشر میکند، خوشحال میشویم اگر در اینمورد ما را راهنمایی کنید.
ج - در این زمینه، خود شما واردتر هستید و بهتر میدانید.
شما خودتان میتوانید خاطرات دوران انقلاب و بعد از انقلاب را ارزیابی کنید و اگر تشخیص دادید برای مردم سازنده است، ارزش سرمایهگذاری دارد. این خاطرات باید از حد تفنن فراتر بوده، برای مردم آموزنده باشند. بهرحال این مورد را شما بیشتر میدانید. چرا که حد مراجعه مردم و اظهارنظرهایشان برای شما، معیار خوبی است. همچنین در خرید روزنامه هم تأثیر دارد.
س - مراجعه مردم که زیاد است و استقبال هم میکنند. تأثیر خوبی داشته است. ما میخواهیم بدانیم شما در این مورد، بعنوان یکی از علاقمندان، چه نظری دارید؟
ج - بله. میدانید که من در حال حاضر، با این همه مشغله، روزنامهها را فقط در حد تیترهاشان مطالعه میکنم. تمام تیترهای روزنامه »اطلاعات« با توجه به آن ضمیمه، بهاندازه دو تا روزنامه وقت مرا میگیرد. قاعدتاً مردم، وقت بیشتری دارند و شاید علاقمند باشند، تاریخ گذشته را بیشتر مطالعه کنند.
ت