س- بسم الله الرحمن الرحیم. آیتالله هاشمی رفسنجانی عالم، سیاستمدار، رئیس جمهور سابق و یکی از پایههای انقلاب اسلامی است. ایشان نزدیک به نیمقرن در مورد مسائل مربوط به جهان اسلام، مسائل مربوط به انقلاب اسلامی و مواردی ماننند انقلاب فلسطین و انقلابها و خیزشهای دیگر صحبت کردند، تفکر نمودند و کتاب نوشتند. شاید بزرگترها به خاطر داشته باشند که یکی از کسانی که ما را با فلسطین و قضیه آن آشنا نمودند، جناب آقای هاشمی رفسنجانی بودند و کتاب معروف «القضیه الفلسطینه» را با عنوان «کارنامه سیاه استکبار یا سرگذشت فلسطین» ایشان برای اولین بار به فارسی ترجمه نمودند.
اینک در آستانه تشکیل کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران در تاریخ 18، 19 و 20 آذر ماه 1376 با ایشان گفتگویی انجام دادیم که از نظر شما میگذرد. بنده عباس ملکی و جناب آقای مرندیان برنامه امروز را پیگیری میکنیم و در خدمت جناب آقای هاشمی رفسنجانی هستیم.
با تشکر از حضرتعالی که ما را به حضور پذیرفتید، ابتدا میخواستیم سؤال کنیم که شما در این مدت طولاتی که در حیات خودتان نسبت به مسائل جهان اسلام فکر میکردید و همیشه به دنبال پیشنهادها و راهحلهایی برای آن بودید، به نظر شما سیر تاریخی مسائل مربوط به جهان اسلام و کشور اسلامی تاکنون چگونه بوده است؟ به نظر شما این روند در آینده چگونه پیش خواهد رفت؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. من در این مدت حدود نیم قرن که به سرنوشت دنیای اسلام فکر میکنم، مجموعاً سیر تاریخ را مثبت و در جهت پیشرفت به سوی اهداف تکاملی میبینم.
زمانی بود که ملتهای اسلامی هوشیار و بیدار نبودند و اکثر دولتها، اختیاری از خودشان نداشتند. آن موقعهایی که ما این فکر و بررسی را شروع کردیم، خیلی از کشورهای اسلامی رسماً مستعمره بودند. بعضی از کشورها هم که آزاد شده بودند، استعمار نو آنها را قبضه کرده بود. اگرچه هنوز هم نمیتوانیم بگوییم که خیلی از کشورهای اسلامی آزاد شدند، اما با آن روزهای اول خیلی فرق دارد. اگر مواردی را بخواهید، میشود نمونههایی نام برد.
س- با این پیشینهای که اشاره فرمودید، در پایان قرن بیستم ایران دارد میزبان اجلاس کنفرانس سران کشورهای اسلامی میشود و حتماً رئیس سازمان کنفرانس خواهد شد. این اجلاس آخرین اجلاس سران کشورهای اسلامی در قرن بیستم است و در واقع با ریاست ایران اجلاس سران کشورهای اسلامی وارد قرن بیست و یکم خواهد شد. فکر میکنید عمدهترین مسائلی که برای برنامهریزی ورود این تجمع اسلامی در جهان فردا و عمدهترین مسائلی که از دیدگاه ایران مطرح است و میتواند از این خیزگاه برای رسیدن به آن اهداف استفاده کند، چه چیزهایی است؟
ج- من به این اجتماع سران کشورهای اسلامی در تهران امید بستم. وقتی که ما در اجلاس سنگال تلاش کردیم که اجلاس را در تهران برگزار کنیم، ابتدا خیلی مخالف داشتیم. ولی با پشتکار توانستیم آن مشکلی را که گره خورده بود و نمیگذاشتند کنفرانس در ایران تشکیل بشود، بشکنیم. وقتی که توافق را برای این مسئله گرفتم، از صمیم دل خوشحال شدم و یکی از آرزوهای دیرینهام را در آستانه تحقق دیدم که روزی جمهوری اسلامی میزبان شود و سران کشورهای اسلامی جمع شوند و خودمان بتوانیم مسائلی که فکر میکنیم باید درباره آنها بحث شود، مطرح کنیم.
نگران این بودم که در این مدت نگذارند آن تصمیم اجرا شود. در این هفت یا هشت سال، وزارت امور خارجه توانست خوب مواظبت کند و ما خودمان توانستیم این دستاورد را حفظ کنیم. بحمدالله الان به آن روزی که انتظارش را داشتیم، نزدیک شدیم.
آن موقعها مسائل خیلی مهمی در ذهنم بود که حداقل مطرح کنیم. البته ما چون در دبیرخانه نفوذ جدی نداریم، نمیتوانیم این مسائل را خیلی پیگیر و جدی دنبال کنیم. به هر حال این خودش نقطه عطفی است.
به هر حال در این دوره باید مسائل بسیار مهمی مدنظر باشد. یکی حراست از مسائل و منافع دنیای اسلام است. ما هر جا تهدید میشویم، باید برویم برای آن تهدیدها فکری بکنیم. مسئله دیگر اینکه منافعی را که با امکانات خودمان میتوانیم برای دنیای اسلام فراهم بکنیم، با جمع کردن امکانات در بعد آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، توسعه و سازندگی کشورها، نقش منابع و کارهای سیاسی در مجامع بینالمللی عملی کنیم.
ما کارهای خیلی مهم داریم که میتوانیم در اینجا مطرح کنیم، هم در جلسات کنار اجلاس که شخصیتهای مؤثری میتوانند تشکیل بدهند و هم در جلسات رسمی، کمیسیونها و مسائل کارشناسی باید فعال باشیم. البته کار دوم ما بعد از اجلاس است که شاید مهمتر باشد. آن دوره سه سالهای که ریاست را به عهده داریم. آن موقع است که میتوانیم برای تحقق خواستههای خود، فعال کردن کمیسیونها، سازمانهای وابسته، مصوبات گذشته که مصوبات خیلی خوبی هم بود که اجرا نمیشد و همچنین برای غنی کردن اجلاس تأثیرات شایانی داشته باشیم.
س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی، من قبلاً یک بار خدمت شما رسیدم و شما درباره امکانات جهان اسلام گفتید و الان هم ذکر فرمودید، مثل منابع زیرزمینی، اراضی وسیع، رودخانهها، دریاها و اقیانوسها، به دو نکته اشاره فرمودید که به نظر میرسد باید یک مقدار روی آن بحث کنیم. یکی از آنها موقعیت ژئواستراتژیک یا جغرافیای سیاسی مسلمانان است، یعنی پیوستگی از یک گوشه دنیا به یک گوشه دیگر دنیا با تنگههای متعدد مثل تنگه بسفر، کانال سوئز، تنگه هرمز و مالاکا در جنوب مالزی است. دومین امکانی که شما ذکر کردید، عتبات و نقاطی بود که برای مسلمانان مقدس است. ممکن است در این موارد یک مقدار توضیح بفرمایید که منظور شما چیست؟ این هم جالب است که شما این دو را به عنوان امکان مطرح میفرمایید.
ج- امکانات که خیلی فراوان است. این امتیاز را که شما مطرح کردید، ممکن است به صورت فهرست بگوییم. اینها را برای بحث، من با شما مطرح کردم. مسئله موقعیت استراتژیکی جغرافیایی کشورهای اسلامی منحصر خودشان است. ما الان مجموعه دیگری نداریم که این موقعیت را داشته باشد. مثلاً شما آمریکا را حساب کنید، گوشهای از دنیاست. اروپا یک مجموعه در بخش کناری دنیاست. آمریکای لاتین هم تقریباً اینگونه است. آفریقا در جلوی دنیا قرار گرفته است. موقعیت هر یک از کشورهای بزرگ مثل روسیه و چین مشخص است. اما اگر دنیای اسلام را در یک مجموعه حساب کنیم، از شرق یعنی اندونزی تا غرب یک سلسله کشورهای به هم پیوستهای داریم که تقریباً کمربندی از معموره دنیا هستند. معموره یعنی قسمتی که مسکون و نقاط آباد دنیاست. در همان محدوده، تنگههایی است که نیاز جدی دنیاست. تنگه مالاکا در شرق تا تنگه هرمز برای منابع انرژی مثل یک دروازه است. کانال سوئز، بسفر با توجه به وضعی که دریای سیاه در رابطه با قفقاز و شرایط جدید در حمل و نقل دنیا پیدا میکند، خیلی اهمیت دارد. اگر از آن طرف یعنی جبلالطارق بخواهیم وارد دریای مدیترانه بشویم، یک طرف آن دست مسلمانهاست. من فکر میکنم اگر روزی بنا باشد برای بهرهبرداری از دفاع یا حملونقل و هر چیز دیگر از این امکانات، استفاده کنیم، کسی نمیتواند با دنیای اسلام مقابله کند. البته اینجا فضای عبور هواپیماها را باید درنظر بگیریم. با توجه به شرایط جدید، کمتر از زمین نیست. همچنین مسیر خطوط ارتباطی دنیا که فعلاً فیبر نوری مطمئنترین آنهاست که موقعیت دیگری برای اینجاست.
به هر حال هرگونه ارتباط زمینی و هوایی که دنیا بخواهد برقرار کند، بهترین آنها این مسیر است. خدا نکند که جنگی در دنیا اتفاق بیفتد. ولی اگر مسئله در دنیا جدی شود، دنیای اسلام باید موقعیت خودش را بفهمد و درک کند. چون همه نیازمند به اینجا هستند. مسئله عتبات و نقاط مقدس از بُعد فرهنگی و سیر و سیاحت دنیا مهم است. شما مکه، عراق و ایران را ببینید. با زیباییهای باستانی که در این مناطق است و با توجه به سوابقی که داریم، میتواند یک محور بزرگ فرهنگی شود و برای ارتباطات، برای آموزشها و نقل و انتقال افکار ایدهآل هم مهم است.
س- اینهایی که اشاره فرمودید بالطبع پتانسیلها و امکانات بالقوه است. فعلیت پیدا کردن اینها و برداشتی که از نحوه همکاریهای سیاسی بین کشورهای عضو در گذشته و آینده چگونه است؟
ج- البته آقای ملکی طرح جدیدی را مطرح کردند. قبل از اینها، امکانات مهمتری را داریم که باید آنها را به صورت مجموعهای مدنظر بگیریم. مسئله انرژی را درنظر بگیرید. در دنیا هیچ مجموعهای به اندازه مجموعه اسلام منابع انرژی مثل نفت و گاز و همچنین منابع ئیدروالکتریک را در اختیار ندارد.
س- 74 درصد ذخایر نفت و 50 درصد ذخایر گاز.
ج- یک چهارم جمعیت دنیا و حتی کمتر از یک چهارم جمعیت دنیا، حدود 60 درصد منابع کشف شده را دارند، در حالی که منابع کشف نشده ما قاعدتاً بیشتر است. چون ما اخیراً در خلیج فارس یک مقدار از اکتشافات نوین استفاده کردیم و به یک منبع عظیم گاز مرتبط با پارس جنوبی برخورد کردیم. این به تنهایی از آنچه که قبلاً دیده بودیم، بیشتر است. این را امسال متوجه شدیم. خدا میداند که در سالهای آینده چه امکاناتی را میشود پیدا کرد! از نظر منابع انسانی، نزدیک به جمعیت دنیا را داریم. با این منابع انرژی که داریم، اگر درست بهرهبرداری کنیم و محصولات فرعی اینها را هم در خدمت بگیریم، میتوانیم عظیمترین بازار دنیا را هم در صادرات و هم در واردات داشته باشیم. بازاری عظیم ناشی از این منبع عظیم انرژی به اضافه همان موقعیت استراتژیکی که قبلاً گفته بودم مثل نقل و انتقال و حملونقل و ارتباطات، امتیازات مثبت در معاملات دنیاست. انرژی، نیروی انسانی و موقعیت سوقالجیشی این کشورها به اضافه تعداد بالای آرا هم مهم است. ما بیش از 54 رأی- 55 رأی به اضافه سورینام- در سازمان ملل داریم. اگر این کشورها کمی فعال باشند، میتوانند همیشه اکثریت آرا را با خودشان داشته باشند. بالاخره کشورهایی مثل ایران، مصر و جاهای دیگر هستند که میتوانند کشورهای دیگر را با خودشان همراه کنند. ما اگر امکانات، منابع انرژی، انسانی و بازار را بکار بگیریم، خیلیها احتیاج دارند که رأی خودشان را با ما همراه کنند. این به علاوه امکانات است که دیگر مسلمانها دارند و بقیه کمتر دارند. حضور مسلمانها در بقیه کشورها که به صورت اقلیت مؤثر هستند، مهم است. مثل ایرانیهایی که در خارج زندگی میکنند. یا لبنانیها و مصریها و یا مسلمانهایی که در هند هستند. ما هند را به عنوان کشور اسلامی حساب نمیکنیم، در صورتی که در آنجا به اندازه چند کشور، مسلمان است.
س- هند از پرجمعیتترین کشور اسلامی که اندونزی است، بیشتر مسلمان دارد. (1) در خود آمریکا الان اقلیت مسلمان براساس آخرین آمارهایی که خودشان گرفتند، دومین اقلیت مذهبی است. تعدادشان از یهودیها بالاتر رفته است. (2)
ج- این اقلیت در آمریکا مؤثر هستند. مخصوصاً که نیروهای کیفی در آمریکا هستند. پس این مجموعه یک مجموعه بسیار نیرومند است. عمده کار در کنفرانس اسلامی این است که بتوانیم اینها را درست ارزیابی و برای اهداف خودمان استفاده کنیم. ما که فکر تجاوز و زورگویی نداریم. الان آنچه که برای ما بیش از هر چیز دیگر کمتر مهم است، دفاع از منافع خودمان است. منافع کشورهای اسلامی الان در همه جا در خطر است و در حال غارت هستند و باید حقمان را در دنیا مطرح و دفاع کنیم. اینجا یک قدرت بسیار مهم و منحصر لازم است که معارف اسلامی باشد. بالاخره اگر همه قدرتها باشند و سرمایه مکتبی و فکری در اختیار نداشته باشند، نمیتوانند مسیر درستی پیدا کنند. ولی اگر ما واقعاً اسلام را - همین که هست- بستر حرکت و راهنمای خودمان قرار بدهیم، میفهمیم که همان تفکرات چه نیرویی را برای ما خلق میکند!
س- اگر اجازه بفرمایید من روی بحث همکاری اقتصادی تأکید داشته باشم و نظر جنابعالی را بپرسم. همچنان که اشاره فرمودید، براساس یک بررسی انجام شده، از 16 قلم کالای تجارت دنیا سهم کشورهای عضو کنفرانس اسلامی بیش از 25 درصد است. دو قلم آن نفت و گاز است. این، نکته قابل توجهی است. در کل درصد تجارت جهانی، هفت درصد تجارت توسط کشورهای عضو انجام میشود و رقم نسبتاً قابل توجهی است. با این همه رابطه مبادله در پانزده سال گذشته حدود 37 درصد به ضرر این کشورها تغییر کرده است. این نشان میدهد که از این پتانسیل و امکانات اقتصادی و سیاسی که فرمودید، استفاده بهینه در حفظ و دفاع از منافع اقتصادی و سیاسی آنها نمیشود. اما جنابعالی چشمانداز آینده را با خیزش این باور، مثبتتر از گذشته ارزیابی میفرمایید که از این پتانسیلها استفاده شود. آیا بستر موجود سازمان کنفرانس اسلامی این امکان را فراهم میکند؟
ج- شما نکات خوبی را در این بخش گفتید. اینها نمونهای از تضییع حقوق ما و عدم بهرهگیری از منابع خودمان است. بیجهت نیست که این اتفاق افتاده است. چرا این اتفاق افتاده است؟ طبیعت کار در وضع موجود این است که تجارت به این صورت دربیاید. دلیلش این است که ما عمده اهرمهای اصلی را در اختیار خود نداریم.
اولین مسئله، سیاسی است. کشورهای اسلامی باید قدرت تصمیمگیری داشته باشند. لازم نباشد در سایه حمایت قدرتهای دیگر یا در سایه استفاده از برنامهها و تکنولوژی آنها تصمیمگیری کنند و امکانات ما در دست آنها باشد. پس قدرت سیاسی همان تصمیمگیری است. باید در این جنبه راهی پیدا شود که خودمان تصمیم بگیریم. قدرت برنامهریزی و نیرویش را داشته باشیم یا اجازه بدهند برنامهریزی کنیم. باید تصمیم بگیریم و برنامهریزی کنیم. اگر تصمیمات عملی کردنش را نداشته باشیم، آموزش نباشد، تکنولوژی نباشد و نیروی خودی نباشد، خیلی مشکل است. اینها هست، ولی ضعیف و در حال رشد است.
همین که اول گفتم من مسیر را به طرف کمال میبینم. همه اینهایی که میگوییم از 10، 20 و 30 سال پیش بهتر شده است، لذا امیدواریم که بهتر شود. منتها اگر کنفرانس اسلامی تغییر رأی دهد و از درون کنفرانس اسلامی فکر درست بجوشد، آن موقع اگر از منابع خودمان بهرهبرداری کنیم، تجارتمان اینگونه که گفتید، نمیشود. ما الان یک بشکه نفت را در بهترین شرایط که میفروشیم، مثلاً 18 دلار دستمان میآید. یک مقدار هزینه میشود. هزینهای که خیلی از کشورهای دیگر میبرند. سرمایهگذاریهایی شده و آن سرمایه را دیگران میبرند. حمل و نقل در بسیاری از موارد دست ما نیست، بیمه را هم دیگران میبرند. فرض کنید 18 دلار، همانطور که نفت به کشور اروپایی یا ژاپن میرود، به قیمت 150 دلار فروخته میشود. معلوم میشود ارزش مصرفی نفت 150 دلار است که به مردم برسد. یا به همان اندازه به محصولات دیگر تبدیل میشود. آنها خودشان زحمت میکشند و از محصولاتشان استفاده میکنند. اما وقتی که مصرف میکنند، تقریباً ده برابر میشود و به پول تبدل میشود.
س- یک نکته قابل توجه در این مطلب است که اقتصاد منطق خودش را دارد. یعنی اولاً با انگیزه عملیات اقتصادی صورت میگیرد. ثانیاً کنفرانس اسلامی میتواند با برخی تصمیماتی که میگیرد، هزینه مبادله را بین کشورهای عضو پایین بیاورد. به این ترتیب دیگر تاجر بخش خصوصی همه صرفه و صلاح خودش را در این میداند که مستقیم عمل کند. جای این قبیل تصمیمات و سیاستگذاری در سازمان کنفرانس اسلامی قدری خالی است. رقمی را حساب و اشاره کرده بودند که مبادله کشورهای اسلامی با اروپا بالای 50 درصد است. به خصوص با توجه به اینکه بعضی از کشورها در طول این پانزده، بیست سال گذشته مثل مالزی، اندونزی و ترکیه تنوع صادراتی را افزایش دادند. در ایران هم الحمدلله چنین توفیقی حاصل شد. دیگر مثل 15 سال پیش نیست که همه اقتصادشان مشابه باشد. الان آن صورت مکمل بودن را دارد. حالا با این اثرات که جنابعالی دارید، آیا ذهنیت سیاستگذاران اقتصادی کشورهای عضو به این سمت حرکت میکند یا نه؟
ج- به نظر من خود کنفرانس هم این افکار را دارد. اینطور نیست که به آنها فکر نکنند. یکی از ابزار همین تجارت، بیمه یا اعتبارات بانکی است. فقط از تجارت نگوییم. اگر به کارهای فنی و صدور خدمات فنی و مهندسی اصالت بیشتری بدهیم، شاید در این مبادلات بجا باشد. در گذشته چنین امکانی نبود که اگر یک کشور فقیر مسلمان بخواهد از یک کشور نیرومندتر مسلمان امکان فنی بگیرد، کسی آن کشور را بیمه کند و یا اعتبار بدهد. بالاخره آن کشورهای اروپایی که کار میکنند، خودشان پول ندارند. مثلاً فرض کنید به شرکت توتال که برای گاز ما میآید، از بانکها پول میگیرد.
این شرکتها منابع پولی از بازارهای دنیا میگیرند. همین حالا اگر آمریکاییها بگویند ما بیمه نمیکنیم یا اجازه نمیدهیم، مشکل درست میکنند.
در فضای کنفرانس اسلامی برای این موضوع فکر شد. اولویتی به کشورهایی که در کشورهای اسلامی بخواهند طرح اجرا کنند، دادند. مثلاً اگر بخواهند اکتشاف نفت کنند، خط لوله بکشند و بندر بسازند، اعتبار به آنها میدهند. این، کار درستی است. این را باید جدی بگیریم. در معاملات تجاری هم باید باشد. همین پشتیبانی که بازار پولی دنیا از شرکتها و تجّار و مهندسین و نیروهای فنی و سازنده میکند، کشورهای اسلامی هم بکنند. کشورهای اسلامی خوب میتوانند کمک کنند. میتوانند از پولهایی که الان در کشورهای خارج دارند، بدهند. ما خودمان الان 12 الی 13 میلیارد دلار پول در بانکهای خارج به عنوان ذخیره داریم که یک چیز طبیعی است. چون بهره میگیریم، جای مطمئنی هم هست و هر وقت هم بخواهیم استفاده میکنیم. اگر بین خود کشورهای اسلامی چنین تعاونی به وجود بیاید که پولهای خودشان را در بانکهای خودشان جمع کنند، بیمههای خودشان را هماهنگ کنند، برای همدیگر بیمههای اتکایی درست کنند یا مثلاً یک مسئله بسیار مهم که ما روی آن فکر نکردیم و من نمیدانم در این اجلاس مطرح میشود یا نه، اینکه در دنیا همه معاملاتشان را به دلار انجام میدهند و این کار، درآمد عظیمی برای آمریکا دارد! از این منبع آمریکاییها چقدر سود میبرند! اگر کشورهای اسلامی کاری کنیم که پولی باشد که متعلق به همه ما باشد و ارزی هم درنظر بگیریم و معاملاتمان را با آن انجام دهیم، خیلی خوب میشود. البته این باید ارز معتبری باشد. لازم به پشتیبانی باشد. باید چیزی باشد که روی آن حساب کند. اگر این اتفاق بیفتد، یعنی پشتیبانی بانکی، بیمهای، اعتباری و استفاده از منابع موجود دنیای اسلام باشد، آن موقع تجارت در کنار صنعت، تکنولوژی و آموزش میتواند ارتباطات و منافع اقتصادی ارتباطات را به نفع خودمان کند.
س- اگر اجازه بفرمایید به سمت فرهنگ برویم. در آستانه فرا رسیدن جشن فرخنده مبعث رسول گرامی اسلامی (ص) هستیم. شما فرمودید روند مربوط به کشورهای اسلامی رو به رشد است، حالا میخواهیم به عقب برگردیم، از زمان ظهور اسلام تا الان جهان اسلام دارای فراز و نشیبهایی بوده است. یعنی اگر از فراز و نشیبهای مقطعی گذر کنیم، میبینیم که به تدریج فرهنگ و تمدن اسلامی در ابعاد مختلف فلسفه، منطق، هنر و نقاشی، رشد کرده است. مسائل مربوط به معماری که ما مجموعهاش را تمدن اسلامی میگوییم، رشد کرده و توسعه پیدا کرده و برخی از مطالعات نشان میدهد که در قرون پنجم و ششم به اوج رسیده است. ولی بعد از حمله مغول به تدریج کاهش پیدا کرده و مجدداً در جهان معاصر یعنی از قرن 19 میلادی به بعد حرکات و فعالیتهایی برای تجدید حیات تمدن اسلامی شکل گرفته است. به نظر شما فرهنگ اسلامی برای مطرح شدن مجدد در همه این زمینهها چه مقدار توانایی و ظرفیت دارد؟
مثلاً فرهنگی در اروپا مبتنی بر فرهنگ یونانی است که نگاهی به دنیا دارد. ما هم فرهنگی داریم. البته نهضت ترجمه را داشتیم که فلاسفه و دانشمندان مسلمان مقدار زیادی از مطالب یونانی را ترجمه کردند. شما فکر میکنید که فرهنگ اسلامی چه مقدار ظرفیت دارد برای اینکه دوباره مطرح شود؟ کلاً اگر یک منحنی کشیده شود که ظهور اسلام از صفر شروع شود و به نقطه اوج برسد، شما فکر میکنید منحنی چگونه خواهد بود؟ آیا مجدداً رشد یا مانوری خواهد داشت یا خیر؟
ج- رشد که حتماً دارد. همان طور که در چند سال اخیر میبینید، از نظر مسائل فرهنگی خیلی بهتر از گذشته شد. اینکه ما بتوانیم فرهنگ غالب شویم، شما نقبی به قرن چهارم و پنجم تاریخ اسلام زدید که واقعاً آن روز اول بود و خیلی باید برای این کار تلاش کنیم. چون الان غربیها در ابعادی بسیار جلو هستند. به خصوص در آموزش و تکنولوژی خیلی از ما هم جلو هستند. در مشرق هم ژاپن و چین خیلی از ما جلو هستند.
من در محتوای اسلام کاملاً این استعداد را میبینم. این سرمایه در اختیار ما هست. منتها به نظر میآید که نباید اینجوری با اسلام برخورد شود. سلیقهای هم در ایران و هم در غیر ایران است که افرادی که در یک رشته خاص مثل علوم اسلامی تحصیل کردند یا فقیه هستند یا مفسر یا فیلسوف یا کلامی هستند، فکر میکنند که همه اسلام را آنها باید درست کنند و دیگران خارج از این فضا هستند. فکر میکنند دیگران نباید به خودشان جرأت دهند که وارد این محتوا شوند. اگر اینگونه نباشد، مجمعی باشد یا شاید سازمان کنفرانس اسلامی بتواند این طلسم را بشکند که ما بیاییم مسلّمات فرهنگ اسلامی را بگیریم و پیرایهها و سنتهایی را که در طول چهارده قرن از اطراف دنیا به این اضافه شده و یا از ماهیت فرهنگی ما کاسته، بزنیم و یک فرهنگ ناب اسلامی را سرمایه قرار دهیم و مسلمانان روی آن تکیه کنند. به نظرم این مقدور است، اینگونه نیست که ما نتوانیم یک فرهنگ مشترک را در دنیای اسلام به عنوان قدر مسلّم انتخاب کنیم. البته این یک سعه صدر میخواهد. یک روحیه واقعبینی میخواهد تا از این شرایط متفرق خودمان را نجات دهیم. این تعصبهای فرهنگی، جغرافیایی و نژادی که الان وجود دارد، برای ما ضرر است. در کشورهای پیشرفته یک مقدار تعصبات را کشتند. به هر دلیل توانستند فائق بیایند. البته گرفتار یک تعصبات جدید شدند. اینطور نیست که نجات داده باشند. ما در اسلام اگر بتوانیم با مشترکات اسلامی یک سرمایه فرهنگی ناب و خالص را به عنوان یک فرهنگ مشترک و مورد قبول همه انتخاب کنیم و به افکار منحط و تفرقهانگیز میدان ندهیم، میتواند زیربنای حرکت بقیه بخشها باشد.
فرض کنید در محیطی حتی در سازمان کنفرانس اسلام اگر شیعه و سنی و وهابی و غیره رودرروی هم قرار گیرند، نژادها، ترک، عرب و فارس نسبت به هم تعصب به خرج دهند، یا اختلافاتی که در هر منطقهای و هر مرزی میتواند وجود داشته باشد، همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد. این نه مهلت میدهد که فرهنگ اسلامی رشد کند و نه به امکانات مهلت میدهد. سینه بازی میخواهد. الان خیلی از کسانی که خودشان را متولی اسلام در هر کشوری میدانند سینه بازی ندارند که پیشرفتهای دنیا را بگیرند و جذب کنند. اقتباس یک اصل اسلامی است. از تقلید هیچ وقت خوشمان نمیآید. اما با اقتباس هیچ وقت مخالفت نکردیم. با اقتباس همیشه سازگار هستیم. شما قرنهای چهارم و پنجم را که نگاه میکنید- در حرفهای خودتان هم بود- مسلمانها رفتند با کتابها، ارتباطاتی درست کردند. کتابهایی را از چین، هند، سمرقند، مصر، یونان، روم، آفریقا، اتیوپی و جاهای دیگر آوردند، ترجمه و تفسیر کردند. یک مجموعه پیشرفته شد. مرکز که بغداد بود، خیلی رشد کرد. الان هم اینگونه است. الان دیگر رفتن و آوردن نمیخواهد. با ماهواره و کامپیوتر و وسایل دیگر ارتباطات همه چیز در اختیار هست. الان باید سعه صدری در جامعه اسلامی به وجود بیاید. یک تصمیم و اراده نیرومندی که پشت آن امکانات کشورهای اسلامی باشد. دانشگاهها و همه جا با هم همکاری کنند و به نظرم میتوانیم یک فرهنگ نیرومند با همه شعبههایش خلق کنیم که تمدن اسلامی هم از اینجا شروع شود.
س- مرز، اصالت دادن به هویت فرهنگی است. شاید سازمان کنفرانس اسلامی تنها سازمان بینالمللی باشد که ویژگی مشخصهاش ایمان نهفته است. یک مکتب ایمانی مبتنی بر وحی الهی با اطلاعی که جنابعالی از جریانهای فرهنگی در جهان و جوامع اسلامی دارید. مثلاً بیداری اسلامی که پیش آمده است. اینها آیا باز همین سلامت را به این سمت میبینند که در مقابل امواج غربزدگی مقاومت کنند؟ نگرش این است که به آن هویت ناب و خالص اولیه اسلامی و نوعی احیای مجدد اصالت داده شود یا اینکه فکر میفرمایید که هنوز این در فرهنگ نیامده و یک پدیده سیاسی است؟
ج- من این فکر را ندارم که همه مرزها یک پدیده سیاسی است و یا در فرهنگ ما هم هست و از آن جدا کنید. فکر میکنم چنین خواستی در آدمهای مخلص دورههای مختلف اسلام هست. هم در مراکز علمی و فرهنگی و هم در مراکز سیاسی و تصمیمگیری، این خواست وجود دارد. همه ما عزت اسلام را میخواهیم. خیلیها میفهمند که با این تفرقه و تشتّت و با تنگ نظری به جایی نمیرسیم. بعضی جرأت نمیکنند که بگویند. بسیاری از کشورهای اهل نظر از خشکمقدسها میترسند. در شیعه و سنی و همه جای جهان هم میبینیم. این روحیه آزادمنشی که لازم است به جامعه تزریق شود، جامعه را حمایت میکند. بالاخره پیشقدم میخواهد. من میدانم که در وجدان مردم و آنجاهایی که میخواهند کار کنند، میشود پیدا کرد. اگر شما این را بخواهید مبنای فرهنگی بگیرید، من فکر میکنم از لحاظ سیاسی سیاستمدارها آنجا که منافع شخصی و محدود خودشان را نادیده بگیرند، میتوانند با این هماهنگ شوند.
س- به سازمان کنفرانس اسلامی برمی گردیم. سازمان یک سازمان بینالمللی است. 55 کشور در آن عضویت دارند، دبیرخانهای در جده دارد و تعداد زیادی سازمانهای تخصصی مثل بانک توسعه اسلامی که شما فرمودید برای توسعه اقتصادی و تجاری فعال است و یا سازمانهای آموزشی و مطالعاتی. ولی این سازمان از کمبود بودجه مثل بقیه سازمانهای بینالمللی رنج میبرد.
حضرتعالی به لحاظ اینکه در اجلاس داکا تشریف داشتید، پیشنهادی یا طرحی برای اینکه بودجه سازمان کنفرانس اسلامی از این مشکل و کمبود بیرون بیاید، دارید؟
ج- برای اولین بار در اسلام آباد، دبیر سازمان، این مشکل را برای من مطرح کرد. در سالهای قبل هم مطرح شد. اما آن موقع خیلی در جریان اجرایی آن قرار نگرفتیم. آنجا به نظرم آمد بدون بودجه نمیتواند فعال باشد و الان هم مشکل بودجه دارد. دو راه به نظر میرسید. یک راه این است که کشورهای ثروتمندی مثل عراق، ایران، عربستان سعودی و کشورهای جنوب خلیج فارس، اندونزی، برونئی، مالزی، ترکیه و کشورهای دیگر که امکاناتی دارند، بودجهای قرار بدهند. اگر بشود این کار را انجام دهیم، خوب است. این راه نزدیکی است. ما میترسیم که کمکها، قراردادها و خواستهها هم تحمیل شود و از کیفیت کار سازمان بکاهد. میتوانیم یک منبع مالی و درآمدی برای خودمان درنظر بگیریم. در اسلام آباد من این فکر را تقویت کردم که چند طرح پولساز و درآمدزا را به سازمان بدهیم و با وامی که بانک توسعه خود سازمان به این طرحها میدهد، اجرا شود.
مثلاً خطوط لولهای الان مطرح است. خطوط لوله گاز یا نفتی را که باید از شمال یا جنوب ما عبور بکند، به اینها بدهیم. یا طرحهای مهم و پولساز پتروشیمی و انواع آن و چیزهای دیگر را به آنها بدهیم. البته آن را باید به دست کسانی که بهتر میشناسند، داد. آنها میتوانند درآمدهای فوقالعاده داشته باشند. سازمان مخصوصی هم برای این درست کنند. لازم نیست وقت سازمان را بگیرد. مؤسسه یا شرکتی برای خودشان درست کنند. شرکت، کار خودش را انجام بدهد. از نیروهای کشورهای اسلامی استفاده کند. درآمد را هم به خود سازمان بدهد. به نظرم اگر یکی از این دو راه انتخاب شود، عملی است. اما اگر بخواهیم از همه کشورهای فقیر هم بگیریم - کشورهای فقیر سهمیهای هم میپذیرند- نمیتوانند بدهند. اگر بخواهیم نسبت جمعیت را حساب کنیم، جور درنمیآید. اگر بخواهیم نسبت سرمایه را حساب کنیم و بپذیریم، باید قدری گذشت کنیم.
من فکر میکنم ما باید از دورهای که ما رئیس هستیم برای تأمین این منبع اقدام کنیم، چون ما در دوران سازندگی یاد گرفتیم. من خودم چیزهایی درنظر دارم مثلاً طرحهای خود را به جای اینکه به شرکتهای پولساز دیگر بدهیم، به کنفرانس بدهیم و کنفرانس حاضر شود این کار را کند. به نظرم کنفرانس منبع مالی پیدا میکند.
س- فکر میکنید این پیشنهاد در اجلاس تهران مطرح شود؟
ج- در ذهن من بود، ولی خیلی در جریان کار کنفرانس اسلامی نیستم.
س- غیر از مسائل داخلی خود سازمان، جایگاه سازمان در خانواده سازمانهای بینالمللی هم موضوع خیلی مهمی است. در سه سال گذشته تاریخ سازمان کنفرانس اسلامی در برخی موارد موفق بود، مثل مسئله بوسنی که همه کشورهای اسلامی اتفاق نظر داشتند و تفرقهای بینشان نبوده است. در مسائل گروهی، اقتصادی یا سیاسی دیگر هم به طور نسبی توفیق حاصل شد، اما در مسائلی که خود کشورهای اسلامی وحدت نظر نداشتند، مثل مسئله افغانستان، توفیق حاصل نشد. تا اینکه سازمان جایش در تصمیمات بینالمللی ارتقا پیدا کند و واقعاً غیر اعضا هم به کنفرانس به عنوان یک مرجع تصمیمگیری نگاه کنند، طبعاً راه بلندی را در پیش داریم. مثلاً اروپاییها در بعد اقتصادی چهل سال قبل یعنی 1957 تصمیم گرفتند و برنامهریزی کردند و الان در سال 1997 دارند به پول واحد اروپایی نزدیک میشوند که جنابعالی هم اشاره فرمودید. آیا جنابعالی در آینده سازمان یک موقعیت ممتاز، نه فقط در تصمیمگیریهای داخلی خودشان، بلکه در تصمیمگیریهای بینالمللی برای سازمان تصور میکنید یا خیر؟
ج- مشروط به همین چیزهایی که قبلاً گفتیم بله. فکر میکنم میتواند نیرومندترین سازمان دنیا شود. کدام سازمانی است که الان متکی به یک چهارم جمعیت دنیا و 55 رأی در سازمان باشد؟ این سازمان باید به این امکانات سروسامان بدهد و جدی گرفته شود. جدی گرفتنش هم یک مقدار تصمیمگیری است. فکر نمیکنم الان در تصمیمگیری شیوه درستی باشد. باید جایی را درنظر بگیرند و گروهی از درون خود سازمان بیرون بیایند تا بتوانند اینگونه تصمیمات را بگیرند. مثلاً در مورد مسئله فلسطین، افغانستان یا قرهباغ منطقه قفقاز یا سومالی یا هر جای دیگر اگر تصمیماتی میگرفتند و همه امکانات کشورها پشت سرش بود، وضع اینگونه نبود. اگر بتوانیم چنین مکانیسمی را طراحی و اجرا کنیم، خوب است.
اینکه دور از واقعیت نیست و عملی هم است. الان اشکالی که شما میبینید و وجود دارد، حقیقتاً وحدت واقعی نیست. اگر در منطقه بین ما و عربستان رفاقت خوبی باشد، تحقیقاً قیمت نفت این نیست. تحقیقاً مسئله فلسطین این نیست و حضور آمریکاییها در منطقه خلیج فارس به این صورت نخواهد بود. حوادثی مثل جنگ کویت و اشغال کویت اتفاق نمیافتد. حتی اگر مصر، ترکیه و پاکستان با ما هماهنگ شوند، خودمان میتوانیم منطقه را اداره کنیم. اگر ایران و پاکستان به طور جدی و صمیمی با هم همکاری کنند، افغانستان اینگونه نمیشود. این یک چیز غیرقابل دسترسی نیست. اشکالش در تفرقه واقعی بین اجزای تشکیلدهنده این کنفرانس است. آن سعه صدری که من گفتم یک مقدار به این چیزها هم برخورد میکند. ممکن است موانع خاصی بین ما و عربستان یا مصر باشد و نگذارد ما به هم برسیم. باید این موانع را به خاطر منافع بزرگ دنیای اسلام و منافع غیرمستقیمی که از آن ناحیه پیدا میکنیم، ندیده بگیریم.
س- آخرین سؤال بنده است، به خاطر اینکه شما بیشتر از این خسته نشوید، برمیگردیم به یکی از مسائل مهم سازمان کنفرانس اسلامی و آن قضیه فلسطین است. آقای دکتر مرندیان به خوبی گفتند که در قضیه بوسنی نظر صاحبنظران و کارشناسان این است که سازمان کنفرانس اسلامی موفق بود. تا حدودی آنگونه که شما فرمودید، عمل کرد. یعنی وقتی تصمیم گرفت، این تصمیم واقعاً به کمک مسلمانهای بوسنی شتافت و سازمان ملل و شورای امنیت و حتی قدرتهای بزرگ روی همبستگی جهان اسلام و کمیته تماس که جمهوری اسلامی هم عضو بود، حساب کردند. در مورد فلسطین که اصلاً پیدایش سازمان کنفرانس اسلامی به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی برمیگردد تا الان فعالیتهای زیادی شده، کمیته قدس است که باز جمهوری اسلامی ایران عضو است. به نظر حضرتعالی آیا در مورد فلسطین این منازعه خاورمیانه موفق بود یا خیر؟
ج- البته من در بوسنی هم تحلیل واقعی را این نمیدانم. من فکر میکنم که در بوسنی عامل مهمتری بود که ما تا حدی اصلاح کردیم که اول در دروازه اروپا بود و آنها نقطه چرکینی را در آن منطقه نمیخواستند. ثانیاً آن طرف قضیه از طریق صربها و حضور روسها بود که باز هم مسائل جهانی ابرقدرتها را داشت. آنجا دنیای اسلام باید با توجه به منافعشان برخورد میکرد. اینطور نیست که حضور ضعیف کشورهای اسلامی میتوانست آنجا را نجات دهد.
در فلسطین درست مسئله برعکس است. یعنی هم روسها، هم آمریکاییها و هم اروپاییها میخواهند اینجا به این صورت باشد. آنها در کنار این منابع نفت و درست در نقطه ارتباط آفریقا و آسیا که بدنه عظیم و پیکرهای نیرومند داریم و روی آن حساب میکنیم، میخواهند چیزی را بگذارند که به صورت اهرم هر وقت خواستند قطع کنند و کار دیگری کنند. طرف ما آنها هستند. من فکر میکنم این چیزهایی را که گفتید، اگر درنظر بگیریم، میتوانیم حتی در چنین شرایطی پیروز شویم. ما را فریب میدهند. آنها میگویند از نفت به عنوان حربه سیاسی نباید استفاده کنیم. این را چه کسی گفته که نباید استفاده کنیم؟ هر چیزی که آدم دارد، میتواند به عنوان حربه سیاسی استفاده کند.
اینکه اصل اخلاقی نیست. یک اصل دینی هم نیست. کار خود آنها هم هست. هر وقت خواستند، میخرند و هر وقت نخواستند، تحریم میکنند. مثلاً آمریکا رأی داد که خط لوله از یک جایی نرود. مگر با انرژی بازی نمیکند؟ مگر آنها همین کارها را نمیکنند؟ دارند میکنند. ما خیلی اهرم داریم و الان فقط از نفت استفاده کنیم. کشورهای اسلامی اگر فقط یک سال تصمیم بگیرند که باید جولان تخیله شود، لبنان تخلیه شود، بیتالمقدس به ما برگردد و اسرائیل شهرکسازی را تعطیل کند، آنها مجبور میشوند که قبول کنند. یک سیاست قابل دسترسی را پیدا کنند و بگویند اگر اینها نشد ما از فلان تاریخ دیگر نفت نمیدهیم. چه اتفاقی در دنیا میافتد؟ واقعاً هم نفت ندهیم. مگر آسان است که بیایند بجنگند و این کارها را بکنند؟ اگر بخواهند بکنند، همه چیز به هم میریزد و انفجاری در دنیا پیش میآید. نمیخواهم بگویم که در شرایط فعلی قابل اجراست. اما میگویم ما از امکانات و اهرمهایی که در اختیار داریم، استفاده نکردیم. در بوسنی هم استفاده نکردیم. مگر در بوسنی چقدر نیرو و پول فرستادیم؟ الان دنیای اسلام یا به طور جدی قدرت خودش را نمیشناسد و یا مرعوب دولتهای دیگر است که نباید مرعوب و در تصمیمگیری عاجز باشد.
س- یکی از نکاتی که شاید پایان بخش باشد، چهرهای است که از اسلام و مسلمین در جهان غیرمسلمان ساختهاند، به خصوص در این پانزده، بیست سال اخیر بیداری اسلامی در خیلی از کشورها مسئله سیاسی شده است و خیلی از دستگاههای تبلیغاتی دنیا دست صهیونیستهاست و واقعاً دنبال نقشهای بودند که تصویری خشن و غیرمنطقی از اسلام بسازند. برخی افراطگریهایی که توسط برخی از فرقهها در بعضی از جاها انجام گرفته، بهانههای خوبی هم برای این کار به دست آنها داده است. جنابعالی فکر میفرمایید سازمان کنفرانس اسلامی توجه به اهمیت و الویت این مطلب را پیدا کرده است؟ آیا اقدامی در تصحیح تصویر در بین جامعه غیرمسلمانها خواهد داشت یا نه؟
ج- مثل بقیه موارد در این جهت هم به نظرم رشد کردیم. یعنی همین بیداری که ما میگوییم، شامل این بُعد هم میشود. یعنی الان خیلی میفهمند که حربه تبلیغات دست دیگران است و آنجا با امکاناتی که دارند، فرهنگ و ارزشی را در دنیا مطرح میکنند. چیزی را تبدیل به ارزش میکنند. وقتی ارزش جا افتاد، هر چیز که با آن نسازد، کنار میرود. خیلی آسان میتوانند بگویند که طرف منحط است.
الان ملاک آنها ارزشهای غربی است. البته ما خیلی از آن ارزشها را قبول نداریم. پس یک قدم این است که ما هم امکاناتی برای خودمان درست کنیم که روی ارزشهای اصیل فکر کنیم. اگر فکر کنیم با حفظ ارزشهای آنها بتوانیم جلوی این تبلیغ را بگیریم، ممکن است نتوانیم. بعضی از ارزشهای آنها صحیح است. ارزشهای صحیح را باید بپذیریم و مخالف آنها عمل نکنیم. باید برای مقابله با ارزشهای نادرستی که وجود دارد، ریشهای کار کنیم و ارزشهای صحیح را معرفی کنیم. کاری آسان و در طول یک سال و دو سال نیست. کار حساب شده و برنامهریزی میخواهد که الان دیگر یاد گرفتند. ما هم داریم ماهواره درست میکنیم. داریم روزنامه میخریم و سهام روزنامهها را میگیریم. الان آسان است و مثل گذشته نیست. مرزها یک مقدار باز شده، باید برنامهریزی و روی ارزشها کار کنیم. باید در ارزشهایی که در کشورمان میگذاریم، قدری تأمل کنیم.
س- آیا در ذهنتان مطلب خاصی در مورد سازمان کنفرانس اسلامی و برگزاری اجلاس سران در تهران- علاوه بر این مطالبی که فرمودید- هست؟ بفرمایید.
ج- فکر نمیکنم چیز خاصی باشد که از طریق رسانهها بگویم. مطالبی که میفهمم، با مسئولان مطرح میکنم. کلیه قضیه این است که مردم ما توجه کنند که این یک موقعیت ویژه است که به دست آمد و ما امروز در آستانه حضور مسئولان تصمیم گیر این همه کشور اسلامی و یا سازمانهای مهم دنیا هستیم. هم موقعیتی است که با توجهی که به ایران میشود، ایران شناخته میشود و هم موقعیتی است که ما هم بیشتر در فکر ارتباط متقابل باشیم، خودمان را محدود به یک محدودههای خاص فکری یا جغرافیایی نکنیم. چیزی که خیلی دلم میخواهد در این برنامهها اتفاق بیفتد و جایش با وجود این همه خبرنگار خالی نماند، پیشرفتهای اخیر ایران است که غیرمتعصبانه نشان دهیم. چون تبلیغات فراوانی در دنیا شده که ایران عقبافتاده است و انقلاب اسلامی نمیتواند ایران را به روز برساند. همین حرفهایی که اسرائیلیها میزنند. واقعیتهای ایران را باید بدانند. برنامهای باشد و ببینند که ما از کجا به کجا رسیدیم، زیربناهای ایران چگونه ساخته شد. تجربه ایران بسیار باارزش است.
یکی از کارهای مهم این اجلاس این است که اگر کشورهای اسلامی که میآیند و تجربههای ایران را بفهمند، بسیار تجربه باارزشی است. من سالهای آخر دوره مسئولیتم این راه را باز کرده بودم و میترسم که به خاطر بحثهای سیاسی که در داخل کشور است و اهداف خاصی که هست، افتخارات ایران صادر نشود. این افتخارات خیلی برای ما مهم است، نه تنها برای ما، بلکه برای دنیای اسلام. اواخر خیلیها میگفتند راه توسعه، راه ایران است. من الان این حرفها را کمتر میشنوم.
س- تا جایی که اطلاع دارم، نمایشگاهی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در محل بینالمللی نمایشگاهها تشکیل و این مسائل به نمایش گذاشته شد. ولی طبیعی است که مسئولان باید همان پروژه و یا طرح یا مورد را بازدید کنند، شاید بهترین راه این باشد که خود حضرتعالی دعوت بفرمایید که رهبران کشورها از آن طرحها بازدید کنند. قدری که اطلاع دارم تعداد زیادی از رهبران مایل هستند با شما ملاقات کنند. این ملاقات میتواند همراه با بازدید از یکی از پروژههای عمرانی کشور باشد.
ج- به هر حال این دستاوردها فقط در تهران نیست و سران هم نمیتوانند به جاهای دیگر بروند. غیر سران، اگر خبرنگارها و کارشناسها در تهران هم جاهایی مثل مترو و غیره را ببینند، میفهمند که دیگر کشورها هم، کارهای عظیمی را که یک کشور غیر جهان اولی میتواند بسازد، میسازند و میتوانند مشاهده نمایند.
س- یکی از فوایدی که این تبلیغات سوء برای ایران حاصل کرده، این است که چنان تصویر بدی ایجاد کردند که هر توریست خارجی که پایش را به فرودگاه میگذارد و اولین برخورد با واقعیات اقتصاد ایران را دارد، فاصله بین تصویر و واقعیت آن قدر زیباست که شاید خیلی احتیاج به تبلیغات ما در بازدید نباشد.
ج- اگر آنها بیایند و ببینند، همینطور است. ولی خیلی کم هستند. امیدوارم که این کنفرانس خیلی خوب برگزار شود.
س- خیلی از شما متشکریم. از نظریات تخصصی و عمیق شما بهره بردیم. با تشکر.
ج- موفق باشید.
پینوشتها:
1- پیشینه ورود اسلام به هند از اواخر قرن ۱ قمری (سده ۷ میلادی) و با سقوط پادشاهی ساسانی آغاز شد. گسترش اسلام در دوران محمود غزنوی و تصرفات وی در پنجاب ادامه پیدا کرد و در دوران حکومتی گورکانیان هند به اوج خود رسید. در سال ۱۹۴۷ (میلادی) چندین ایالت مسلماننشین به رهبری محمدعلی جناح استقلال خود را از مستعمره بریتانیایی هند اعلام کردند و با هم کشور پاکستان را تشکیل دادند. هند معجونی از ادیان مختلف و فرقههای مذهبی گوناگون است که اغلب آنها از هندوگرایی، اسلام و بوداگرایی نشأت گرفتهاند. حدود ۸۰٫۵٪ مردم هند پیرو آئینهای هندو و حدود ۱۳٫۴٪ مسلمان هستند. هند همچنین بیش از ۲٫۳٪ مسیحی و ۱٫۹٪ سیک دارد. هند اگرچه زادگاه آئین بودا بوده، اما جمعیت بودائیان هند در حال حاضر تنها حدود ۰٫۸٪ برآورد میشود. علاوه بر آن پیروان آیین جینیسم ۰٫۸٪ و مجموع پیروان دین زرتشتی، یهودی، بهایی و بقیه مذاهب ۰٫۴٪ میباشد. با این وجود هند بزرگترین اجتماع فرقه احمدیه و مذاهب ایرانی بهائی و زرتشتی در سراسر جهان است. مسلمانان بیشتر در دهلی، بنگال غربی و نواحی شمال غربی کشور زندگی میکنند و در کشمیر بیشتر جمعیت را تشکیل دادهاند. به این ترتیب هند پس از اندونزی و پاکستان پرشمارترین جمعیت مسلمان جهان را داراست. زرتشتیان، ازمهمترین اقلیتهای دینی هند هستند که به پارسی معروفند و طی بیش از پنج سده اولیه حمله اعراب به ایران، از ایران به هند مهاجرت کردهاند و بیشتر در مناطق مختلف گجرات و مهاراشترا به مرکزیت بمبئی اقامت دارند. اگر چه جمعیت آنان کمتر از ۲۰۰ هزار نفر است، اما نزدیک به ۱۷ ٪ اقتصاد هند را در دست دارند. شرکتهای بزرگی مانند: «تاتا» و «گودریج»، متعلق به زرتشتیان است. گروه دیگری از اقلیتهای کم جمعیت بهره ها هستند که قدرت اقتصادی مهمی در هند دارند. صاحب شرکت معروف «ویپرو» که جزو ثروتمندترین افراد جهان میباشد، از این فرقه است.
2- «دیل جونز» پژوهشگر جمعیت آمار مراکز دینی آمریکا در این مورد گفت: تعداد مسلمانان در سال ۲۰۱۰ میلادی به ۲.۶ میلیون نفر رسیده است در حالی که در سال ۲۰۰۰ میلادی، تنها یک میلیون مسلمان در آمریکا وجود داشت. و این به دلیل مهاجرت مسلمانان و همچنین روی آوردن پیروان دیگر ادیان به دین اسلام بوده است.
جونز ادامه داد: مسیحیان در همه ایالتهای آمریکا بزرگترین جمعیت دینی محسوب میشوند، اما مسائلی وجود دارد که باید بیشتر به ادیان دیگر توجه کرد.
در این گزارش آماری همچنین آمده است که ۵۵ درصد از آمریکاییها مراسم دینی خود را با نظم و ترتیب انجام میدهند و ۸۵ درصد از آنها با اینکه در مراسم دینی شرکت نمیکنند، به عقاید دینی خود پایبند میباشند. ۱۵۸ میلیون آمریکایی نیز اعلام کردهاند که به هیچ دینی اعتقاد ندارند. (پایگاه خبری آرماگدون)