س- بسم الله الرحمن الرحیم، سلام عرض میکنیم خدمت شما ببیندگان عزیز و ارجمند و امیدوراریم تا این لحظه از ساعتهای روز خوش باشید و انشاءالله دقایق و ساعات بهتری هم در انتظارتان باشد. در آخرین روز از ششمین دوره از ریاست جمهوری، در دفتر کار رئیس جمهور، حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی هستیم و قرار است که انشاءالله یک گفتگوی صمیمانه داشته باشیم و از نظرات ایشان بهرهمند شویم. سؤالاتی را مطرح میکنیم که شاید بعضی از آنها را کمتر مطرح کرده باشیم و دوستانمان کمتر مطرح کرده باشند. بنده فکر نمیکنم سؤالی باشد که دوستان و همکاران ما طرح نکرده باشند. به هر حال اجازه بفرمایید باب گفتگو را باز و در خدمت جناب آقای هاشمی گفتگوی خودمان را آغاز کنیم.
جناب آقای رئیس جمهور، سپاسگزاریم از اینکه در آخرین روز از دوران هشت سال ریاست جمهوری این سعادت را نصیب ما کردید که در خدمتتان باشیم و ضمن عرض سلام خدمتتان و تشکر مجدد اجازه بفرمایید قبل از اینکه جنابعالی باب گفتگو را باز بفرمایید، من همکاران عزیزی را که خدمت جنابعالی شرفیاب شدند، خدمتتان معرفی کنم. جناب آقای نوباوه از چهرههای آشنای تلویزیون، جناب آقای نظام اسلامی که در کسوت جانبازی هستند. بد نبود که در اینجا این را قید کنیم و همینطور همکار ارجمندمان سرکار خانم پوریان. در خدمت حضرتعالی هستیم تا باب گفتگو را باز بفرمایید.
ج- بسم الله الرحمن الرحیم، از صداوسیما تشکر میکنم که در طول سالهای سازندگی برای آگاهی از کارها و جمعبندی مسائل تلاش میکردید. اولاً خبرنگاران و مخصوصاً خبرنگاران صداوسیما رابط مردم و دولت برای آگاهی از اوضاع هم هستند. برای این برنامه هم فکر میکنم مناسبترین افراد شما هستید تا مسائلی را که فکر میکنید باید توضیح داده شود، مطرح کنید و ما هم آمادهایم.
س- اگر اجازه بفرمایید، چون حضرتعالی کلمه «جمع بندی» را بکار بردید، اولین سؤال را که شاید در مجموعه جمعبندی نگنجد، ولی به عنوان حسن آغاز خدمتتان عرض کنم. هرچند که حضرتعالی از ابتدا پیروزی انقلاب و حتی از سالهای 41 و 42 در خدمت حضرت امام بودید و به اتفاق دیگر یاران خودتان، یکی از چهرههای مطرح در انقلاب اسلامی و یکی از مهرههای تصمیمگیر و در حقیقت مؤثر در مسیر روند تحولات انقلاب بودید، اما در طول هشت سالی که به طور مستقیم مسئولیت قوه اجرایی کشور را به عهده داشتید، طبیعتاً انس و الفتی با این کار پیدا کردید که تقریباً طولانیترین زمان برای مسئولیتهای جنابعالی بود. الان میخواهید این مسئولیت را به برادر دیگری واگذار کنید که بیایند و ادامه آن را داشته باشند. بالاخره نمیتوانیم بگوییم هیچ احساسی وجود ندارد، چون در این کار انس و الفتی به وجود آمده است. آن احساس چیست؟
ج- فکر میکنم باید راضی باشم. به خاطر آنچه که در این چند سال گذشته و در مقابل خداوند که همه توفیقات از اوست و همچنین در مقابل مردم و رهبر انقلاب و همکارنمان با احساس رضایت این مسئولیت را واگذار میکنم. از پیش هم هیچ وقت فکر نمیکردم که بیش از این مقدار بتوانم در یک مسئولیت باشم. قانون اساسی حدی برای این مسئولیت قرار داده است و از اینکه میبینم خیلیها و به خصوص رهبر انقلاب از نتیجه کار راضی هستند، احساس رضایتم را قویتر میکند. حتماً کسانی هستند که نسبت به آنچه که انجام شده قانع نیستند. مطمئناً اینطور نیست که هرچه کردهایم، برای رضایت همه مردم کافی باشد، ولی در مجموع فکر میکنم دوره خوبی گذشت. فرصتی داده شد که به انقلاب و مردم خدمت کنم و الان هم با خیال راحت این مسئولیت را ترک میکنم. چون بنده از اولین روز انقلاب بودم و همیشه از وجودم برای انقلاب سرمایهگذار کردم، خیلی دلم میخواهد این انقلاب پایدار، محکم، مطمئن باشد. الان احساس آرامش دارم.
س- آقای رئیس جمهور، آنچه را که فرمودید، صحیح است. میتوانیم بگوییم به اشکال و در قالبهای مختلف از زبان جنابعالی شنیدیم. ولی همین فضایی که ترک میکنید، ممکن است فردی خدمتگزار بوده، هر روز برای شما چای میآورد و با این حالت و این فرد مأنوس بودید. ترکش برای شما چه احساسی را به وجود میآورد؟ احساس کلی جنابعالی مدنظر است.
ج- یک احساس عمومی است که همه دارند. آدم اگر بخواهد خانهاش را عوض کند و از خانه مأنوس به آن خانه جدید برود، حالت وداع دارد یک حالت ویژه است. گاهی احساس آرامش میکند و گاهی احساس میکند مسئولیتش کمتر شد و گاهی احساس میکند از بعضی از همکارانش که دوست میداشت، جدا میشود. حالات مختلفی دارد. چون کار اجرایی خیلی مشکل دارد و توقعات مردم از مسئول اجرایی است و همه چیز هم در اختیار مسئول اجرایی نیست، انتقال از اینجا به جای دیگر کمی احساس آسایش خاطر به آدم میدهد و کمی حالت اندوه و جدا شدن از چیزهایی که با آنها مأنوس شده است.
س- با اجازه همکارانم به این نکته اشاره میکنم که جناب آقای هاشمی خودشان به لحظه وداع اشاره کردند. چند روز پیش که به صداوسیما تشریف آوردید، ما اظهارنظر ببیندگان عزیز چه با برنامه «صبح بخیر ایران» و چه با برنامههای مختلف تماس تلفنی میگرفتند، یکی از این تماسها برای من جالب بود و شاید برای آقای هاشمی هم جالب باشد. یکی از عزیزان ببینده اشاره میکرد که از قول ما به آقای هاشمی بگویید که واقعاً دلمان برای شما تنگ میشود. من عرض کردم قرار نیست ایشان جایی بروند که دل شما برای ایشان تنگ شود. گفتند: واقعاً این احساس قلبی ما نسبت به کسی است که هر روز چهره مصمم، صمیمی و خدمتگزارشان را میدیدیم.
من فکر میکنم این احساس دوطرفه باشد. این احساس فقط به مردم دست نمیدهد. آقای هاشمی به خصوص در خطبههای نماز جمعه احساس خاصی در بیان احساساتشان دارند خیلی راحت هستند، تحت تأثیر بعضی از فضاها، اگر ایجاب کند، گریه میکنند. موردی را در ابتدای فرمایشاتتان فرمودید و توقعی که مردم از بالاترین مقام اجرایی کشور دارند و فکر میکنند همه مشکلات به نوعی مربوط به شخص ایشان باشد. از طرفی دیگر بیان موفقیتها خودش بیان مشکلات است، چرا که مشکلاتی بوده که مرتفع شده و به موفقیت رسیده است.
فکر میکنم دوستان هم راضی باشند که این سؤال را من مطرح کنم. مشکلاتی که در این هشت سال واقعاً گریبانگیر جامعه بوده و تلاش کردید که حلشان کنید، چگونه بودند؟ صحبت کنید، فکر میکنم چراغ هدایتی برای آینده باشد، انشاءالله.
ج- همانطور که شما گفتید، عاطفیام و میخواهم که بر عواطف خود مسلط شوم که خیلی آسان نیست. ولی سعی میکنم عواطف باعث نشود که خرد و منطق در برنامهها ضعیف شود در زندگی علاوه بر مشکلاتی که خود مواجه بودیم، مشکلات عمومی کشور هم بود. لحظه شروع کار خیلی سنگین بود. تا به حال دو، سه بار توضیح دادم. وقتی شروع کردیم، یک بار شمردیم که بیست و پنج مشکل اصلی نگرانیآور در کشور بود. برای آینده طبیعی بود که توجه کنیم. مهمترین عنصری که باعث شد امام تصمیم بگیرند جنگ را ختم کنند، گزارشی بود که از هیأت دولت خدمت امام گفتند وضع اقتصادی کشور مناسب با ادامه جنگ نیست. مهمترین عنصر این بود و بقیه قابل تحمل بود. هر چه که بود، وقتی شروع کردیم همان عنصر شاخههای فراوانی داشت که تمامش وحشتناک جلوه میکرد. کسری بودجه، نبودن ارز، فعال نبودن کارخانهها، خراب شدن بسیاری از زیربناهای کشور، مانند بنادر، پالایشگاه، نیروگاهها و راهآهنها و ضعیف بودن پلها از نمونهها بود. عوض کردن وضع شهرهای کشور که همه امکانات شهری را از دست داده بودیم، پر کردن انبارهای خالی و تعویض سیستم توزیع کوپنی که مخصوص دوران جنگ بود، کار آسانی نبود. حملونقل بسیار ضعیف بود که تقریباً عمدهاش در جنگ از دست رفته بود. بنادری که دیگر کشش واردات را نداشتند. وابسته بودن شدید ما به خارج که میبایست عمده نیازهای کشور را از خارج وارد کنیم. عقب افتادن حقوق و ارتقائات در فضای اداری حاکم بود. صدام متکی به آن همه قدرتهای خارجی بود و اگر احساس میکرد که ما در کشور مشکل داریم، ممکن بود دوباره یک کار شیطنتآمیز بکند. در حالت نه صلح و نه جنگ نمیتوانستیم نیروها را مرخص کنیم. مهاجرین جنگ حالت جدیدی پیدا کرده بودند. آن حالت صبر پیدا نمیشد. رسیدگی به خانوادههای شهدا، اسرا و مفقودین وظیفه ما بود. دانشگاهها ظرفیت بسیار محدودی داشتند و بسیاری چیزهای دیگر که همکارانم در مجلس به من توصیه میکردند که بهتر است من به دولت نروم و بگذاریم فرد دیگری بیایدو ما از مجلس و جاهای دیگر حمایت کنیم. پیشبینی میشد دو، سه دولت را باید عوض کنیم. هر دولتی میآید، توقعاتی ایجاد میکند و دو، سه سال بعد معلوم میشود موفق نمیشود و بعدی میآید. تا به نقطه مطلوب برسیم، نیاز به کار و برنامه بود. در جمعبندیهایی که خدمت امام و رهبری کردیم، دیدیم باید آمد و من توکل بر خدا کردم. نمیخواستیم انقلاب ضعیف شود. حرفهای آخر من این بود که ما انقلاب کردیم. در زمان مبارزه به نیروها میگفتیم عمرمان دو سال است. معدل عمر نیروهایی که وارد مراحل حاد مبارزه میشوند، دو سال است و ما ده، بیست سال بیشتر از آن عمر کرده بودیم.
س- شما مشکل اسرا، خانواده شهدا، حالت نه جنگ و نه صلح، کسری بودجه و معضلات دیگر را داشتید، در چنین شرایطی حضرتعالی و همکاران باید برنامه خودتان را توجیه میکردید که به نظر بنده سختترین مرحله کار است. آیا این مشکل را داشتید؟ یعنی چقدر از شما انرژی برد که توانستید برنامههای خودتان را در چنین فضایی توجیه کنید؟
ج- چون در مجلس بودم بر وضع کشور احاطه داشتم و میدانستم چه جاهایی برای ما منابعی هست که استفاده نکردیم و چه راههایی وجود دارد. قبل از این که من بیایم، سیاستهای کلی را رهبری فعلی که رئیس جمهور بودند، تنظیم کرده، خدمت امام برده و امام هم تأیید کرده بودند. برنامه نیم بندی هم در زمان جنگ مجلس آمده بود که یک بار بحث کرده بودیم، اما دیدیم مناسب آن زمان نیست و همچنان مانده بود. بنابراین خیلی زود میتوانستیم جمعبندی کنیم چه برنامهای را دراین مقطع میتوانستیم داشته باشیم. در مدت کوتاهی من این برنامه راکلیاتش را برای خودم و برای همکارانم نزدیکم مطرح کردم معلوم بود وقتی به دولت آمدم، دیدم داشتن برنامه ضروری است. برنامههای یک ساله تنظیم میکردیم که آن هم چند بار در سال عوض میشد. در عمل دیدیم نمیتوانیم اجرا کنیم. اولین برنامه پنج ساله را در همین فضا تصویب کردیم که واقعبینانه هم از کار در آمد. دو مشکل آن زمان را میگویم. میگفتیم ما یک منابع اساسی داریم که بیخودی دارد تلف میشود و اگر بیرون بیاوریم کارگشاست. یکی ارز بود ما به زور قیمت آن را 7 تومان گذاشته بودیم که در بازار 30 برابر بود. از دست دولت هفت تومان درمیآمد. تنها منبع درآمد ما همین بود و چیز دیگری نداشتیم. میگفتند: اگر همین را اصلاح کنیم، کلی پول برای دولت درمیآید. البته بعضی از چیزها یک مقدار گران میشود، در مقابلش خیلی چیزها ممکن است ارزان شود. چون یک آزادی در کنارش بود، ارزهایی که در بازارهای سیاه دوران جنگ جمع شده بود، این طرف و آن طرف در خارج بود، به جامعه برمیگردد.
نکته دوم این بود که ما سوختمان را داریم مجانی و به قیمت فقط حملونقل و گاهی هم کمتر از حملونقلش میدهیم. تصمیم گرفتیم یک مقدار از این همه ثروتی را که باد دارد میبرد، به خزانه برگردانیم. دو منبع عظیم تلف شد که اصلاً نمیگذاشت ساختار اقتصاد کشور اصلاح شود. با آن قیمت ارز اصلاً قابل تولید نبود. مثلاً میخواستید دستمال کاغذی بسازید. دستمال کاغذی را که با ارز هفت تومان میآوردیم، دیگر نمیتوانستیم چیز دیگری بسازیم. هر جور میساختیم، میدیدیم لاقل 5 برابر واردتمان تمام میشد.
مسئله سومی که خودش مشکلی نداشت، اما اجرایش مشکل بود، این بود که گفتیم باید هدف تولید را بگیریم و تولید ملی را بالا ببریم. مقاومتی که بود، کارشناسی بود و نه هدفی. امام گفتند: هدف مقدسی است، اما عملی نیست. با این ماشینهای بدون قطعه، انبارهای خالی و این قیمتهای تحمیلی که در بازار هست، کسی حاضر نیست تولید کند و گندم تولید کند. میخواهید سه چهار تومان بخرید و نمیتوانید محصولات صنعتی تولید کنید. نقاط تولید مشخص را انتخاب کردیم. برای منابعی که از دستمان میرفت، تکیه ما بر نقد کردن منابع و برنامه داشتن برای مدت طولانی بود.
س- جناب آقای هاشمی، با توجه به سؤالی که آقای نوباوه در مورد مشکلات و معضلات که پیش آمده، پرسیدند، امروز چه تفاوتهای فاحشی در مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دوران ریاست جمهوریتان در سال 68 و اولین روزهای دوران شما دارد؟
ج- اوضاع الان با آن موقع قابل قیاس نیست. گفتم که مشکل نه صلح و نه جنگ بود. در آن وضع هیچ کاری نمیتوانستیم کنیم. با تدبیری که کردیم، خیلی زود موفق شدیم قضیه را به جای خوبی برسانیم. وقتی اسرا وارد ایران شدند، اولین گروه در صداوسیما آن سرود زیبا را خواندند. من در مسیر بودم و داشتم از خانه به اداره میآمدم. همانجایی که میگویید، گریه میکنید، وقتی آن حالت را شنیدم، گریه کردم.
از لحاظ بودجه کسر بودجه و کسری ارز بالا بود. گفتم که هیچ چیز نبود. به عنوان افراد آشنا و مطلع بگویید از مشکلاتی که آن زمان شمردیم، الان کدام یک باقی مانده است؟
س- جناب آقای رئیس جمهور، براساس سخنانی که حضرتعالی میفرمایید، بخشهای اعظمش قابل قبول است، ولی ممکن است اینگونه استنباط شود که مثلاً ما در آینده واقعاً هیچ مشکلی نداریم و هیچ چالشی در سرنوشت سیاسی و اجتماعی آینده ما وجود نخواهد داشت. اگر به این شکل بخواهیم نگاه کنیم، شاید صددرصد نباشد. آیا شما برای آن فضای آینده و سالهای آینده هیچ نوع چالشی را ترسیم نمیکنید؟ هیچ چیزی را فراموش نکردید؟ مهمترین مشکلات آینده را چه میدانید؟
ج- به طور طبیعی کارها روی روال افتاد. آنهایی که آن روز تهدید بود، الان تهدید نیست. اما اینکه آدم خیالش جمع باشد، بگوید آینده هیچ مشکلی نداریم، اینطوری نیست. اولاً اگر این روال متوقف شود، بلافاصله مشکلات بروز میکند. این خودش میتواند همیشه منشاء یک نگرانی باشد که این اتفاق انشاءالله نمیافتد. چون همه هستند. مجلس مهمتر از همه رهبری، دولت، شخصیتهایی که در کشور کار میکردند، هستند. فقط جای ما عوض میشود و به یک جای دیگری میرویم و هیچ اتفاقی از این جهت نمیافتد. لذا از این جهت نگرانی ندارم. اما یک چیزهای هست که هنوز حل نشده است. تهدید نیست، ولی حل نشده که حالا بعضیهایش را میگویم. ممکن است بعضیها جدید باشد. مثلاً مسائل فرهنگی در کشور ما تعریف روشنی ندارند. متولیهای گوناگون دارد که توقعات متناقض دارند. بعضیها مشکل فرهنگی را در نبودن آزادیها به معنای بیبندوباریهای نوع غربی میدانند که اینها کم نیستند. وقتی میگویند مسائل فرهنگی، بعضیها درست نقطه مقابل اینها را میگویند. هنوز بعضیها ظاهر فرهنگی کشور و تمایلاتی را که دیده میشود، برای بیبندوباریها میدانند و بعضیها این مسائل را با موضوعات سیاسی ارتباط میدهند. بعضیها می گویند که باید به احزاب بیتوجه باشند. اما یک عده معتقدند که وقتی احزاب برنده شدند، باید همه چیز دست خودشان باشد. سیاست را تعیین کنند و جامعه را اداره کنند. همانگونه که الان در دنیا رواج دارد، وقتی حزبی میآید، معلوم است چه خواهد شد. فرض کنید در ترکیه یا در انگلستان یا جاهای دیگر بعضیها فکر میکنند ایران هم باید اینگونه باشد. بخشی از شخصیتهای فرهنگی، علمی و ادبی ما در نوشتن کتاب و تولید فیلم، سرود و جشنها که از مسائل فرهنگی است، توقعاتی دارند. من که مسائل را نسبتاً میدانم، فکر میکنم این مسئله تا وضع روشنی پیدا نکند، میتواند در مقابل نظام و دولت، چالشهای جدی داشته باشد.
س- یک بحث بسیار جدی این است که شما در صحبتهایی که در سازمان صداوسیما داشتید، به خصوص در آن بخش مصاحبهتان اشاره خیلی خوبی داشتید به اینکه در بررسیهایی که شده، واقعاً مشخص است هیچ راهی بهتر از توسعه و بازسازی برای کشور حتی برای تحقق به اصطلاح عدالت اجتماعی نیست. این واقعیتی است که همه ما میدانیم. نمیخواهیم وارد شویم که بحث توسعه اقتصادی که همیشه - چه به لحاظ علمی و چه سیاسی- مغایر عدالت اجتماعی است. نمیخواهیم اصلاً اسم عدالت را بیاوریم. یقیناً میدانیم و میخواستم یک اشاره به فرمایش جنابعالی داشته باشم که شما اشاره دارید. آیا باز هم میگویید؟
ج- نخیر، داشتم چالشهای احتمالی در مقابل دولت و نظام را میگفتم. یک مسئله دیگر که باید روش کنیم و ممکن است مشکلی پیش بیاید، سیاست خارجی است. به هر حال ما نباید فکر کنیم هر مقدار اینجا نیرومند و مستقرتر شویم، در خارج هم دشمنان ما آرامتر میشوند. ما دشمنان نیرومندی مثل آمریکا و اسرائیل داریم وکسانی هم کنار اینها هستند که در این مورد هم هنوز بینگران نیستم. بالاخره در آینده باید مواظب باشیم که در سیاستهای خارجی بتوانیم بهگونهای عمل کنیم که هم بتوانیم اهدافمان را حفظ کنیم و آرمانهایمان را از دست ندهیم و هم آسیب جدی به کشورمان نرسد.
س- بنده میخواستم این را اشاره کنم. برای کاهش به اصطلاح ضررهایی که در توسعه مطرح است، با توجه به اینکه آن مضرات و آن ضررهای که احتمالاً مطرح میشود، ممکن است به قشرهای آسیبپذیر برسد که انتقادهایی در دوران تصدی حضرتعالی مطرح بوده و شما بارها پاسخ فرمودید. اما هنوز مطرح است. برای چگونگی کاهش این مضرات و مشکلات فکر میکنید چراغ هدایت آینده ما چه خواهد بود؟
ج- یکی از بحثهای بسیار اصولی که من همیشه از رسانهها انتقاد دارم که اصولی برخورد نمیکنند، همین مسئله است که الان شما مطرح کردید. به نظر من مغالطه میشود. اینجا برعکس است. اصلاً بهگونهای صحبت میشود که نتیجه باید معکوس شود. من فکر میکنم برای عدالت از همین نقطهای که ما شروع کردیم، باید انجام میشد و برای توجه به بخشهای محروم بدون این زمینه، امکان حرکتی نبود. شما زمان شروع کار ما را ببینید. اگر میخواستیم مثلاً به روستاها آب، برق، مدرسه، تلفن و بهداشت و دکتر بدهیم، چگونه میتوانستیم بدهیم؟ اگر بخواهیم با عدالت انجام بدهیم، فقط کوپن که نیست. کوپن را به همه میدادیم و الان هم میدهیم. کوپن قند و شکر یا روغن نباتی و امثال اینها برای همه است. مردم که این را نمیخواهند. ما چگونه توسعه را به روستاها برسانیم؟ اگر نمیرساندیم، عدالت واقعی نبود. ما فکر کردیم باید همه اینها باشد. بعد سراغ اینها برویم. اگر نمیرساندیم، معنایش این بود که کسی در روستا نمیماند. شما اگر در روستا بودید، بچهتان میخواست درس بخواند و مدرسه نبود، به شهر میآمدید. همه این کار را میکنند. عدالت بدون توسعه اصلاً عملی نیست. الان بحثهای مغالطهآمیزی میشود و میگویند یک کم سرمایهگذاری را کم کنیم تا وضع مردم بهتر شود. در کنار این اشتغال هم میخواهد. بحث اشتغال از بحثهای جدی است. چه راه دیگری در کشور وجود دارد که به بچههایمان کار بدهیم؟ در بحث عدالتی که شما میگویید، راهی غیر از این نیست.
س- به لحاظ علمی گفتیم، اما برای کاهش ضایعات و جبران آن مافاتی که در طبیعت بوده است.
ج- برای کاهش ضایعات هم فرض کنید صد تومان پول داریم و میتوانیم یک تور ماهیگیری بگیریم و با آن ماهی بگیریم و میتوانیم به ماهیگیر بدهیم و بگوییم شما امروز بخورید. این مطرح است.
س- با توجه به شناختی که از شخصیت سیاسی و انقلابی شما داریم، اینگونه نیستید که بگویید صددرصد کارهایم صحیح بوده است. حتماً در 8 سال ریاست جمهوری به نقاط ضعف هم رسیدید، اما دیگر زمان برای تصحیح و اصلاح نبود. الان حضرتعالی و همکاران چه توصیهای میتوانید برای دولت آینده داشته باشید که ما به این مشکلات برخوردیم اما زمان برای تصحیحش نبود؟ آیا میتوانیم تصور کنیم که شما این توصیهها را دارید؟ یعنی اصلاح روند توسعه را چگونه روشن کنیم؟
ج- هر چه که تشخیص دادیم که باید اصلاح شود تا همین امروز صبح که که من اینجا نشستم، انجام دادیم. فکر نمیکردم که من فردا دیگر رئیس جمهور نیستم. هر وقت تشخیص دادیم که مسئلهای باید اصلاح شود، همان روز شروع به اصلاحش کردیم و فکر میکنیم که اگر مواردی هست که ما فکر نکردیم یا نفهمیدیم و یا نتوانستیم اقدام بکنیم، در حدّ امکانات ما نبوده است. اصل بر این بوده که اگر ببینیم جایی باید اصلاح شود، صبر نکنیم. ما اگر بیرون از دولت هم باشیم و یک شهروند باشیم، از امکاناتمان استفاده خواهیم کرد برای اینکه امور را اصلاح کنیم
س- منظور ما این است که آیا موردی هست که نرسیده باشید که توصیهها را منتقل کنید؟ اگر پیشبینی شده که برای اصلاح آن روند باید مشورت دهید، آیا نظرات کارشناسی خودتان را ارائه خواهید کرد؟
ج- بله، الان یک برنامه موجود داریم که اگر آن برنامه را بخوانید، میبینید آن چیزهای که در برنامه نوشته شده، باید بشود. ممکن است شما ببینید خیلیها الان تمام نشده است. البته زمان هم دارد. یک چیزهایی داریم که میدانیم در این مدت نمیشود. اینها را گذاشتیم و داریم فکر میکنیم که وقتی برنامه بیست و پنج ساله درست کردیم، در زمان خودش و با امکاناتی که به تدریج وارد میشود، انجام شود. آرزوهایی هم داریم که فکر میکنیم الان عملی نیست، ما روی آن فکر میکنیم. یک امید و یک آرزو است. شاید برای آن هم برنامهریزی نکردیم، هر فردی چنین چیزهای دارد، اما آنچه مربوط به امور جاری میشود، همانهایی است که در برنامه دیدیم و فکر میکنیم راه درست همین بوده که برنامه ترسیم کرده است.
س- جناب آقای هاشمی، با توجه به اوضاعی که در روابط ایران و کشورهای اروپایی به وجود آمد، میخواستم از جنابعالی سؤال کنم پیشبینیتان از این اختلافها چیست؟ آیا به وجود آمدن این اختلاف باعث یک چرخش در سیاست خارجی ما برای سوق گرفتن به طرف کشورهای آسیایی نخواهد شد؟
ج- الان در تحلیل خودمان عامل این جریان را آمریکا و اسرائیل میدانیم. همانهایی که گفتم فعلاً دشمن در صحنه ما هستند. به هر حال در دستگاههای اطلاعاتی و قضایی آلمان نفوذ کردند و این پوست خربزه را زیر پای آلمانیها گذاشتند. آلمانیها بیشتر از هر کشور اروپایی در چالشهایی که بود، در مقابل آمریکا میایستادند. آمریکا میخواست انزوای ایران را بر آنها تحمیل کند و آنها نمیپذیرفتند که این جریان را برایشان درست کردند و آنها را در مقابل افکار عمومی خودشان قرار دادند. به هر حال ما فکر میکنیم آلمان فریب خورد و این کار را انجام داد. من این را، مسئله تمام شدهای نمیدانم. در مقطعی تصمیم گرفتند دستهجمعی با ما برخورد کنند. همین که سفرای خود را بردند، به نظرم الان پشیمان شدند.
س- گویا چند روز پیش اصلاعیهای دادند و اعلام آمادگی کردند که دستهجمعی برگردند.
ج- بله، همینطور است. اینها الان آماده شدند که برگردند. رهبر انقلاب فرمودند: اینها برگردند و آلمان باید بعد از همه بیاید. اینها مطرح کردند که همه ما باید با هم بیاییم. حرف رهبری این است که همه با هم در سیاست خارجی معنا ندارد. ما با هر کشوری جداگانه کار داریم. این نمیشود که شما هم جمع بشوید و بیایید. این یعنی اگر ما با یک کشور مشکل داشتیم، با همه کشورهای شما مشکل داشته باشیم. خودتان تنظیم کنید و اگر میخواهید با ایران کار کنید، این حیلهها را بکار نبرید. به هر حال آنها فکر میکردند با این فشار عقبنشینی میکنیم. امتیاز میدهیم. اما متوجه شدند که ایران نیرومندتر از این است که از این حیلهها بترسد. البته تمام نشده و هنوز مسئله میتواند ادامه داشته باشد. ولی آخرش اروپاییها باید بپذیرند که اشتباه کردند.
س- البته در خطبهها مشخصاً اشارات خاصی داشتید که اگر این روند ادامه پیدا کند و اتحادیه اروپا و اصولاً کشورهای غربی از بالا به ایران نگاه کنند، ایران در سیاستهایش تجدیدنظر میکند. فکر میکنید اگر این روند ادامه پیدا کند، با امکانات جدیدی که برای ارتباط بیشتر با کشورهای آسیایی فراهم شده، شما سیاست خارجی آینده ما را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج- بدون اینکه این حادثه هم اتفاق بیافتد، طبیعیاش این بود که ایران امکانات و ارتباطاتش را با کشورهای آسیایی قویتر کند، چون آسیا الان مثل سالهای گذشته نیست. آسیا الان یک جای نیرومند شده است. کشورهایی مثل چین و ژاپن خیلی قوی شدند. البته ژاپن بیشتر به خودش رنگ غربی میدهد، ضمن اینکه آسیایی است. مالزی، اندونزی، تایلند و خود ایران به عنوان یک کشور نیرومند به سرعت در حال صنعتی شدن هستند و با جاهای دیگر الان یک مجموعه هستیم که میتوانیم کارهای خود را در همین مجموعه تنظیم کنیم. البته سیاست این نشست این نیست که از بقیه دنیا ببریم و باید با همه جا باشیم. منطقی این است که سعی کنیم روابط خود را با آسیا و به خصوص کشورهای اسلامی تقویت کنیم و این کار را داریم میکنیم. این کار اروپاییها یک اعلام خطر بود که ما را متوجه کند تا به برنامهای که داریم یک مقدار سرعت بدهیم. به طور طبیعی این اتفاق میافتد، چون به همین مقداری که رابطه ما با اینها کم شد، در همین مدت آن طرف تقویت شد و افراد جدیدی خودشان سراغ ما میآیند.
س- آقای رئیس جمهور، به این مسئله عنایت بفرمایید که ما اصولاً با هر نوع واکنشی که از طرف غرب روبرو میشویم، طبیعتاً نقش توسعه ما یکی از اهداف آنهاست. یعنی اینکه توسعه را مخدوش کنند، یکی از اهداف آنهاست. رابطه سیاست خارجی ما هم به همین شکل است، منتها در آسیای میانه که الان نگاه میکنیم، کشورهای آسیای میانه بسیار آسیبپذیر هستند و میبینیم که اسرائیل میآید خیلی راحت مثلاً در یکی از کشورها سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری میکند و جای پای خیلی محکمی پیدا میکند. یعنی به جای آمریکا در قراردادهای نفتی دخالت میکند. این به دلیل ضعف نوپایی کشورهاست که در حال حاضر یک مقدار آسیبپذیر هستند و به ناچار از نظر اقتصادی به فکر بهرهدهی کوتاهمدت میافتند. ولی در درازمدت سرمایهگذاریها و تلاشهای ما ثمر میدهد. ما الان به سرعت زمان را از دست میدهیم، یعنی باید برای خنثی کردن آنها که فعالیت میکنند، مقابله کنیم که این یک چیز متعارف در دنیا نیست. چون خود انقلاب ما نوپاست و حرف جدید برای دنیا داریم، اگر ما به این شکل قضیه نگاه کنیم، موضوع خیلی مهمتر از این صحبتهاست. ارزیابی جنابعالی چگونه است؟ یعنی هم توسعه و هم سیاست خارجی را چگونه باید حرکت بدهیم؟
ج- کاملاً این چیزها را درنظر داریم. همینطورهاست. به هر حال فضاهای جدیدی که میبینیم در دنیا به وجود میآید، هم به عنوان بخشی از سیاست خارجی و هم به عنوان مسائل اقتصادی و ارتباطات فنی، وارد این فضاها میشویم و الان هم خیلی وارد شدیم. زیاد تبلیغ نمیکنیم در خصوص مواردی که شما اسم بردید، از لحاظ جغرافیایی و فرهنگی امتیاز داریم و باید از این امتیاز استفاده کنیم و میکنیم.
س- حالا که بحث توسعه مطرح شد، از شما اجازه میخواهم تا یک مسئله را مطرح کنم که به نوعی به توسعه مربوط میشود. به طور مثال آموزش عالی در بسیاری از تخصصها صورت گرفته و همانطور که الان خود شما مطرح کردید، امکانات شغلی مناسبی در اختیار افراد گذاشته نشده و بعضاً در زمینههای دیگری شاغل به کار شدند. مثال دیگری که عنوان میشود، این است که به هر حال بسیاری از مسائل توسعه، زیربنایی بوده و این مسائل زیربنایی عمدتاً در جهت تسریع روند تولید بیشتر از زندگی عادی و روزمره مردم تأثیر داشته است. یا مشکلات فرهنگی که خود شما هم الان به آنها اشاره کردید. بسیاری معتقد هستند که شاید پا به پای مسائل اقتصادی و سیاسی جلو نرفته و مسائل دیگری از این دست در کنار اینها بود. بسیاری از مسائل توسعه بسیار مشخص هستند. مثلاً فعالیت و مشارکت زنان در کشور برای توسعه پایدار خیلی راهگشا بود. این ده ساله و آینده قطعاً زنان نظرات بسیار روشنتری را مطرح خواهند کرد. اما در مورد آن انتقادات هم اگر مسائلی را عنوان بفرمایید، متشکر میشوم.
ج- در همه این مواردی که شما گفتید، خوشبختانه شاخصهای روشنی وجود دارد و اگر آن شاخصها را بتوانید مورد توجه قرار بدهید، قضاوت خیلی آسان میشود. مسئله این است که ما در کادر برنامه عمل میکنیم. برنامه پنج ساله شد و همه اینها را که شما میگویید، با هم دیده بودیم. مثلاً دیدیم این مقدار نیاز تخصصی داریم و در مقابلش هم این مقدار کلاس برای آموزش عالی درنظر گرفتیم. این حرف درستی نیست که الان بگوییم ما فارغالتحصیل داریم که نمیتواند شغل پیدا کند. مواردی میتواند باشد، ما نقطهای که خودمان به آن رسیده بودیم و از سالها پیش دنبال میکنیم، این است که علوم انسانی در کشور با آموزش عالی ما بیش از سهم خودش فضا و شاگرد دارد که شروع هم کردیم. بخشی از اینها را به بخشهای کاربردی و فنی و حرفهای منتقل کنیم. اقدامات خوبی هم شده که اگر بحث پیش آمد، ما بخشهایی داریم که واقعاً الان کمبود نیرو در آن داریم. مثلاً اخیراً جلسهای برای دام و نیازهای تخصصی دامپروری داشتیم که الان در کشور بسیار سنتی عمل میشود و آنها نیاز به صد و بیست هزار نیروی تحصیلکرده دارند. اما الان ده دوازده هزار نیرو داریم و ده تا دوازده هزار نفر هم دارند تحصیل میکنند. این بخش را باید تقویت کنیم. همین دانشگاه آزاد اسلامی اخیراً گزارشی داده که از میان این همه فارغالتحصیلی که دارد، تعداد بسیار کمی از آنها بیشغل ماندند. آنهایی که حرفه و فنی یاد گرفتند، فوری جذب بازار میشوند. ممکن است یک رشته هم باشد که کارش باشد. یکی از مشکلاتی که هنوز هم جنبه فرهنگی دارد، این است که تحصیلکردههای ما وقتی دانشنامهشان را گرفتند، بیشتر به فکر کارهای ستادی و اداری و بخشهای اینگونه هستند که این صحنه معدودی است. باید وارد فضاهایی که من اشاره کردم شوند و کار کنند. باید بروند در صف خودشان را برای کارهای میدانی آماده کنند. هنوز آموزش عالی بیشتر از نیاز مصرف نیست، ممکن است در بعضی از رشتهها باشد که دارند اصلاح میکنند. در مورد مالیات که شما مطرح کردید، رشد مالیات را در این آمار نگاه کنید. به سرعت دارد رشد میکند. سال گذشته بیش از سی تا چهل درصد رشد مالیات داشتیم که داریم بیشتر میگیریم. در برنامه هم این مقدار هم دیده نشده و کمتر از این دیده شده بود. حرکت زیربنایی کردیم. اطلاعات را ماشینی کردیم و امروز کامپیوتر خیلی از کارهای ممیزها را انجام میدهد. کد اقتصادی که اخیراً مطرح کردیم، خیلی چیزها را شناسایی کرد. در بخش خصوصیسازی با آهنگی که اول به فکر میرسید، شروع کردیم اما اواسط برنامه دچار توقف شد. علتش این بود که نگرانیهایی به وجود آورد. همین بحثهایی که اخیراً دارد میشود، نگرانیهایی به وجود آورد که این خصوصیسازی باعث میشود که عدهای که میتوانند از این امکانات بگیرند، سود بیشتری ببرند. لذا آهنگ آهستهتری پیدا کرد و مصوبهای به وجود آمد که بیشتر به طبقات انقلابی، ایثارگرها و اینها واگذار کنیم و آنها هم آمادگی گرفتن، اداره کردن، دادن اقساط و این چیزها نداشتند. یک مقدار این فراز و نشیبها را در کار داریم. الان بعضیها برای همان مقدار خصوصیسازی که درگذشته انجام شده است، حرف دارند.
س- عذر میخواهم که صحبت شما را قطع میکنم. اشاره فرمودید به روند رو به رشد اخذ مالیات که به حق همین است. وقتی مینشینیم و با سال قبل مقایسه میکنیم، قابل مقایسه نیست و رشد خوبی داشته است. بعضیها معتقدند کارمندان دولت مالیاتشان را به موقع میپردازند. الحمدلله شاهد این بودیم که با کمک دولت و تصویب مجلس سقف گرفتن مالیات از کارمندان بیست و هشت هزار تومان به بالا رسید. یعنی حد معاف شده معافیت تا بیست و هشت هزار تومان شد. اما مسئلهای که در اخذ مالیاتها وجود دارد، راههای گریز کسانی است که از دادن مالیات به راحتی فرار میکنند. یعنی با داشتن تلفن موبایل و نبود دفتر، شرکت، حجره و یا محلی که به راحتی مورد شناسایی قرار بگیرد، خیلی از معاملات بزرگ را انجام میدهند. این مثالی است که حتماً حضرتعالی هم شنیدید که محموله هنوز روی دریاست، ولی با تلفن معامله میشود. هنگام گرفتن مالیات هم طبیعتاً از دادن مالیات فرار میکنند. در کنارش کارمندان به راحتی سر برج مالیاتشان را میپردازند. برای بستن این راههای فرار چکار باید کرد؟
ج- برای همین اقدام به اختصاص کد اقتصادی کردیم. یعنی الان هیچ کارخانه یا تولیدگر و یا واردکننده نمیتواند از یک مبلغی بیشتر معامله کند، بدون اینکه طرف کد اقتصادی داشته باشد. کد اقتصادی یعنی وقتی که معامله شد، ما در وزارت دارایی میفهمیم که این آقا امسال معامله کرده و آنها راه گریزی الان پیدا کردند که معاملاتشان را ممکن است غیرقانونی و بدون کد انجام بدهند. این یک نوع فریب مالیاتی است. اما الان از عمده فروشها داریم میگیریم. شرکتهای دولتی دارند مالیات میدهند. آنجا یک گروه متخصص نشستهاند و دارند کار میکنند تا راههای گریز را ببندند. همیشه راه گریزی در همه دنیا وجود دارد. کسانی که برای مالیات، حرفهای عمل میکنند، همین کار را میکنند، اما مأمورین ما حسابی دنبال این هستند به همین دلیل الان داریم زیاد مالیات میگیریم و سطح آیندهاش هم مشخص است که مثلاً ناخالص یا سرمایهگذاری و یا هر یک از اینها چه مقدار باید مالیات باشد.
س- همانگونه که حضرتعالی را چهره موفق سیاسی میدانیم، در زمینه مسائل فرهنگی همه مردم جنابعالی را شاخص و صاحبنظر میدانند. یکی از چالشهای ما مشکلات فرهنگی است و همانگونه که اشاره فرمودید یکی از مشکلات در این رابطه تعدد به اصطلاح که هنوز یک الگوی واحد معرفی نشده است، دوست داریم این مشکلات را بیشتر بررسی کنیم. برای اینکه در آینده بتوانیم راه نفوذ دشمن را ببندیم، حضرتعالی به عنوان یک صاحبنظر فرهنگی چه راههایی را پیشنهاد میکنید؟
ج- در سؤال قبلی سه، چهار مورد بود که همهاش را گفتم و موردی باقی نماند. گفتم در برنامه هست و برای نیازها برنامه را نگاه کنید. مثلاً اولش گفتیم سیصد و چند هزار تخصص لازم داریم و این مقدار هم طراحی کردیم. حرفهای کردن تحصیل را با اصلاح آموزش متوسطه شروع کردیم که از دوران دبیرستان نیروهای فنی را جدا کنیم تا از مسیر دانشگاه خیلی عبور نکنند و از مسیر دیگری به دانشگاه بروند. در مورد مسائل فرهنگی خودم صاحبنظر هستم، ولی متولیهایی بسیار فراوان دارد و کار دشواری است. آقایی که تریبون نماز جمعه در دستش است یا آدمی که منبر میرود یا جای دیگری در مساجد صحبت میکند یا آقایی که قلم دستش هست یا آقایی که در هر جا الان بلندگو دارد. این برای جوانی که خودش هم تفکراتی دارد، مشکل میشود. همه در این مسئله صاحبنظرند و آسان نیست که کنترل شوند. دولت واقعاً در این مسئله زیاد نمیتواند محور قرار بگیرد. اگر امکانات اجرایی نیست، اینجا بیشتر یک مرکز ستادی است. من هنوز در این وادی آنگونه که دلم میخواهد، وارد گود نشدم. دلیل هم همین متولیان فراوان و همین اختلافات بسیار جدی است که هست. امیدوارم روزی مسئولان به این نتیجه برسند که باید یک فکر بنیانی برای این کار کنند.
من افراط و تفریط را مشکل جدی محیط فرهنگی میدانم. عدهای حاضر نیستند راه اعتدال را در مسائل فرهنگی بپذیرند. آنهایی که مسلمان هستند، میخواهند خیلی مسلمانتر از پیغمبر (ص) و امام حسین (ع) در مسائل فرهنگی حرف بزنند. عدهای راه آنها را قبول ندارند و میگویند ما آن زمان بوده یا حرفی بوده که زده شد. یعنی از این طرف افتادند و میخواهند از دو آتیشههای غربزده جلو بروند. حالت بسیار به هم ریختهای در این تفکرات است. اگر روزی این امکانات و این شرایط به وجود بیاید، خط اعتدال در اخلاق در کشور جا بیافتد، خوب میشود که من این سیر را میبینم و داریم به این طرف میرویم. یک مقدار باید صبر کرد تا میوه برسد و بعد از درخت چید. وقتی فضای مناسبی در جامعه پیدا شود، آن موقع میتوان یک روش معتدل را در کشور به وجود آورد. این کار را اسلام باید بکند. جای دیگر نیست که این کار را انجام بدهد. به هر حال باید این الگو فرهنگی قابل قبول و قابل اجرایی را ارائه بدهیم.
س- میخواهم از صحبتهای حضرتعالی استفاده کنم. در انتقادی که در توسعه بود، مثلاً تعداد زیاد فارغالتحصیلان، بدون اینکه شغل برایشان فراهم شده باشد، حضرتعالی به علوم انسانی اشاره فرمودید. این صحیح است، درست است که باید در مسیر کارهای فرهنگی از نظر کثرت و کمیت تعدیل کنیم، ولی دلیل بر این نمیشود که از نظر اهمیت و کیفیت به آن بها ندهیم. علوم انسانی پایه این قضایاست که ما داریم صحبت میکنیم و به نظر میرسد در رابطه این قضیه توجه بیشتری به فن و صنعت و غیر علوم انسانی میکنیم و از کیفیت و جایگاه متناسب با تعدادش کمکاری میکنیم. یادم هست در سال 58 در حدود شش هفت ماه که از پیروزی انقلاب گذشته بود، آماری را از رادیو پخش کردیم. برنامهای بود که آمار را میخواندم که ما در سال 57 یک نفر فارغالتحصیل دفع آفات نباتی داشتیم و الان سیزده هزار فارغالتحصیل داریم. نمیگویم باید تعدادش را محدود کنیم، اما باید انسانهای نخبه در علوم انسانی داشته باشیم تا بتوانند مسائل فرهنگی ما را جواب بدهند، چون بیشتر رشتههای علوم انسانی جوابگو هستند.
ج- آن موقع اصلاً بحث بر سر جایگاه نبود جایگاه که تقویت میشود. اتفاقاً اگر ما عدد را متناسب با نیاز کنیم، جایگاه تقویت میشود. شما که الان میدانید حوزههای علمیه سراسر ایران دارند متخصص علوم انسانی تربیت میکنند. دانشگاهها دارند به سرعت همان رشتهها را تقویت میکنند. خیلی جاها داریم که الان علوم انسانی تربیت میکنند. جایگاه علوم انسانی انصافاً در کشور ما بالاست. اصلاً بحث سر جایگاه نیست. بحث خانم این بود که تعداد تحصیلکردهها بیش از نیاز میدان عمل هستند. من گفتم اگر این باشد، در علوم انسانی است و در بقیه بخشها کم داریم. شما مطمئن باشید که کم داریم. دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرده که هر قدر فوقلیسانس در کشور باشد، برای تدریس در دانشگاه استخدام میکنیم. معنایش این است که هر مقدار فوقلیسانس بیکار در کشور داریم یا صلاحیت تدریس ندارد که آنها نبردند یا نمیخواهد کار کند و میخواهد در تهران باشد. آنها احتیاج دارند که مثلاً در زاهدان باشد.
س- جناب آقای هاشمی، عذر میخواهم سؤالات به طرف مسائل فرهنگی سوق پیدا کرد. اجازه بدهید که ادامهاش هم این باشد. چون سؤال قبلی که در ذهنم بود، بحث کنفرانس اسلامی بود. حضرتعالی همیشه ارتباط نزدیکی با جوانان داشتید. بحث فرهنگ بدون ارتباط با جوانان ممکن نیست. در زمان مسئولیت شما شاهد تشکیل شورای عالی جوانان در کشور بودیم که در ارتباط بین شما و مجموعه دولت با جوانان خیلی مؤثر بود. چه توصیهای برای جوانان دارید که فکر میکنم ببیندگان عزیز ما بخش اعظم جوانها را تشکیل میدهند؟
ج- اولین حرفم با جوانان این است که آنها در دوره جوانی باید خودشان را بسازند. مهمترین فضا را که برای تحصیل آنها در دوران آموزش پرورش و دانشگاهها درست کردیم که در سؤالات هست که زیادی است. همه برای جوانهاست و در کنارش هم میدانید به سرعت دارد به کتابخانهها، مراکز فرهنگی، کارهای فوق برنامه و اوقات فراغت توجه میشود. اینها از بعد فرهنگی و خودسازی مال جوانهاست. به علاوه در بخش عمده سرمایهگذاریها به زیربناییها توجه کردیم. البته من آن را قبول ندارم که یک طرفش افراط باشد. سؤالی هم داشتید که هنوز توضیح ندادیم. هنوز به اندازه کافی به آینده بها ندادیم. امروز میبینیم به خاطر فشارهای سیاسی، هم به امروز و هم به آینده میرسیم. اما آیندهنگریها یعنی توجه به جوانها.
س- آقای رئیس جمهور، وقتی ما از جوان و جوانی صحبت میکنیم، البته صحبتهای جنابعالی را در افتتاح شبکه جوان رادیو که یک مقدار از جوانی خودتان صحبت کردید، شنیدیم و برای جوانهای عزیز هم پخش کردیم. بعضیها برایشان جوانی یک دوران پررنج و برای بعضیها یک دوران پرتلاش ترسیم میشود و بعضیها یک دوران توأم با بیم و امید دارند. نهایتاً بستگی به فرهنگ محیط خانوداههایشان دارد. اما نقش الگوی رفتاری را برای جوان نمیتوانیم نادیده بگیریم. یعنی جوان در اجتماعی که دارد زندگی میکند، هر قدر باورهایش غیر از این باشد، شاید عکس آن را عمل کند. توصیههای حضرتعالی برای جوانها را شنیدیم، توصیههای حضرتعالی برای آنهایی که میخواهند الگوی رفتاری برای جوانان باشند، چیست؟ چون نقش اینها خیلی مهمتر است.
ج- بالاخره پیرمردها که الگویی برای جوانها نمیشوند، جوانها از اخلاق پیرمردها چیزهایی را یاد میگیرند. من فکر میکنم خود جوانها باید جوانهای موفق، خوب و ممتاز را به عنوان یک الگو مطرح کنند. عموماً باید اینگونه باشند، منتها چیزهای زیادی باید از ما یاد بگیرند. میتوانند از هر کسی اخلاق انسانی و رفتاری و چیزهای دیگری که باید داشته باشند، یاد بگیرند. شاید برای جوانها عنصر صداقت و سلامت به خاطر فطرت پاکی که جوان دارد و آلودگی ندارد، بیشتر از هر چیزی سازنده باشد. اگر جوان احساس کند در اطرافش، از والدین، مدرسه و مسئولین کشورش با افراد سالم و صادقی مواجه است، از اینها برای آینده خوب نقش میگیرد.
س- جناب آقای هاشمی، عذر میخواهم، اجازه بدهید صحبتها را دوباره به سازندگی و افتتاح طرحهای مهمی که در یکی دو سال اخیر شاهد به انجام رسیدنش بودیم، ببریم. در ماههای اخیر شاهد به ثمر رسیدن طرحهای بسیار بزرگی بودیم که باعث افتخار برای ایران است. یکی از آنها پالایشگاه بندرعباس، یعنی پالایشگاه هشتم کشور و بزرگترین پالایشگاه سنگین نفت خام جهان بود.
قبل از اینکه سؤال اصلی را بپرسم، عرض کنم که وقتی این طرحها به نتیجه میرسد، چه احساسی دارید؟ نظر خودم را عرض میکنم. اعتقاد من این است که جنابعالی آدم بسیار جدی هستید و اگر کسی از نزدیک با شما برخورد نکند، شاید آن لحظه اول برخورد مقداری ایشان را بگیرد. همه به تلاش، پشتکار و جدیت شما واقف هستند و قبول دارند. اما در کنار این چهره بسیار جدی که همراه با جذبه است، از سالهای حضورتان در مجلس شورای اسلامی دقت کردم. چون اولین دوره ریاست شما من هم به مجلس آمدم. این نتیجه را از آن سال تا الان کسب کردم. در کنار این چهره جدی، هر موقع یک پروژه عمرانی به نتیجه رسید، چهره جدی نبود. بسیار خندهرو هستید و احساس رضایت دارید. این ارزیابی من است و اگر غلط است، نفرمایید غلط و اشتباه برداشت کردم. اگر به همین شکل است، واقعاً چه احساسی دارید وقتی این طرحها به نتیجه میرسد؟ وقتی سدی را افتتاح میکنید، دریچه را که باز میکنید و آب فوران پیدا میکند، چهره شما را نگاه میکردیم و میدیدیم چیز دیگری دارد میگوید. یکی از دوستان میگفت دیگر آب جاری در کشور پیدا نمیشود که اقای هاشمی به روی آن سد نگذاشته باشد.
ج- شما برداشت خوبی کردید. مواردی که کارهای بزرگ به نتیجه میرسد، یک مقدار شاید بیش از حد لازم خوشحال میشوم. حالا شما از آب و سد مثال میزنید. ما کویری هستیم و در منطقه نوق که زندگی میکردیم، هنوز هم معاش ما از آنجاست. آنجا حدود پنجاه میلیمتر باران را داریم. پنجاه میلیمتر چیزی نیست. وقتی در زمستان یا بهار میآید، کویر خشک زنده میشود. ما ارزش آب را خیلی خوب میدانیم. وقتی میبینم در محیطی با یک سد آب فواره میزند و عبور میکند، همه وجودم تحت تأثیر قرار میگیرد. دیگر همانی هستم، از کویر در وجودم هست. بعدی که ریشهدارتر است، بیآبی کشور است. من مشکل اصلی کشور را در عقبافتادگی در همین طرحها میبینم. یا صنعت، یا سد و یا نیروگاه است. میدانم که بدون اینها هیچ وقت کشور ما اصلاح نمیشود و جامعه ما هیچ وقت روی سعادت نمیبیند. استقلالی که این همه برایش جهاد کردیم، به وجود نمیآید. راه راست را این میبینم که راه دارد پیموده میشود. قطعاً خیلی خوشحال میشوم و به همه مدیران میگویم شما هر وقت مرا دعوت کنید، به خاطر تشکر از شما حاضرم در دوران ساخت و در دوران بهرهبرداری بیایم. برای اینکه آنهایی که هستند، بدانند مسئول اجرایی کشورشان علاقمند به کار شماست و مشکلات شما را درک میکند. تشکر میکنم و اگر لازم باشد برای اینکه کارها موفق شوند، هدیه میدهم.
س- آقای هاشمی، احساس من این است که چون خیلی روی توسعه در بخش صنعت سرمایهگذاری انجام میدهیم، از کشاورزی که تا چند سال محور استقلال بود- نه اینکه الان نیست- یک مقدار فاصله گرفتیم. این حرف را قبول دارید؟
ج- نخیر، اتفاقاً عمیقاً به محور بودن کشاورزی معتقدیم. خیلیها از صنایع در خدمت کشاورزی هستند. بدون این صنعت نمیتوان پیش رفت. مثلاً همین سدسازی، شما بدون سد اصلاً نمیتوانید کشاورزی را رونق دهید. سیمان برای کارهای سد و کارهای کانالها لازم است. صنایع پمپسازی، تراکتورسازی و هر چه را حساب کنید، در خدمت کشاورزی هستند. اگر به صنایع جنبی نرسیده بودیم، محال بود کشاورزی ما جان بگیرد. الان میبینم کشاورزان در مزرعه و در همان صحرا پول میگیرند برای اینکه محصول را میفروشند و به سردخانه یا کارخانه تبدیل میبرند و تبدیل به یک محصول دیگر میکنند. بدون صنعت میتوان کشاورزی کرد. اگر صنایع دامی نباشد، کارخانههای شیر و پاستوریزه، کشتارگاه و بستهبندیها رونق ندارند. همه صنایع جامعه مربوط به کشاورزی میشوند. مهمترین اینها صنایع آبیاری تحت فشار است که در این دو سال اخیر تکیه کردم. ایران ما دیگر نمیتواند برای یک هکتار زمین دوازده هزار متر آب مصرف کند، باید چهار، پنج هزار متر مصرف کنیم. اینها همه احتیاج به صنعت دارد. لذا همه الان به محوریت کشاورزی وفاداریم اما میزان صنعت در ایران بیپایان است و میدان کشاورزی محدود است.
س- در مصاحبهای که داشتیم، جای سؤالات سیاسی، آن هم سیاست خارجی با توجه به اینکه در چند ماه آینده شاهد یک رخداد مهم در کشور هستیم، خالی میباشد و برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در ایران است. یقیناً برنامههای مهمی خواهیم داشت، اما آن چیزی که مهم است، میخواستیم نظر جنابعالی را در مورد این کنفرانس، در بین دیگر اتحادیهها و اجلاسهایی که برگزار میشود، با توجه به اهداف بزرگی که انقلاب اسلامی در وحدت جهان اسلام دارد، بدانیم. در بین این اجلاسهای دیگر شما چه کارنامهای برایش قائل هستید؟ چگونه ارزیابی میکنید؟
ج- بسیار اهمیت قائل هستم. الان این کنفرانس اسلامی یکی از مهمترین مجموعههای بخشی دنیاست. پنجاه و پنج تا شش کشور عضوند و دهها سازمان بینالمللی و شخصیتهای جهانی به نحوی با این سازمان سروکار دارند و امکانات فراوانی پشت سر اینها از ذخایر انسانی و مادی و مؤثر است. منتها اگر مدیریت نیرومندی برای این ذخیرهها پیدا شود، میتواند اسلام را در دنیا قدرت اول کند. یکی از امیدهایم این است که در این دورهای که در ایران کنفرانس برگزار میشود و ما یک دوره رئیس این کنفرانس هستیم، بتوانیم آن اهدافی که برای این کار داریم، یک مقدار نزدیک کنیم. در اولین سفر بعد از ریاست جمهوری برای کنفرانس اسلامی به داکا رفتم و آنجا خیلی تلاش کردیم که به ما نوبت بدهند. سختشان بود که به ایران بیایند. هنوز هم خیلیها سختشان است. به هر حال موفق شدیم و الان داریم خیلی خوب آماده میشویم.
یکی از امیدهایی که به این کنفرانس دارم این است که بتوانیم تأثیر بگذاریم و سازمانی درست کنیم که از امکانات کشورهای اسلامی برای توسعه در کشورهای دیگر اسلامی با تجربه ایران اقدام شود. خوب میدانم که اکثر کشورهای مسلمان اگر راهی که ما انتخاب کردیم و رفتیم، انتخاب کنند، مثل ما مستقل میشوند. مردمشان در مسیر توسعه قرار میگیرند. در همه این کشورها چیزی هست که آدم بتواند تکیه به آن کند و کشور را از این فقر و وابستگی دربیاورد. الان هم بانک اسلامی زمینه بسیار خوبی است و میتواند تضمین کند. فرض کنید کشور ما با امکانات خود برود کشور دیگری را آباد کند. بانک اسلامی هم میتواند کمک کند. اینها کارهای کوچکی است که با امکانات محدود قابل انجام هستند. الان از ما الان آب میخواهند، برق میخواهند، سد میخواهند، نیروهای دفاعی میخواهند و راه میخواهند. میتوانیم بخش زیادی از همین نیروهایی را که شما میگیرید و تربیت میکنید، برای کار کردن به کشورهای اسلامی بفرستیم.
س- میخواهم سؤالم را کامل کنم. البته جنابعالی در یکی از خطبههای نماز جمعه اشارات مستقیمی به این مسئله داشتید که با تحرکات اخیر صهیونیستی بیشتر کشورهای اسلامی و عربی به یک واقعبینی نزدیکتر شدند و به نظر میآید اتحادشان بیشتر شده است. با توجه به دیدارهایی که حضرتعالی با سران کشورهای اسلامی داشتید و بعدها هم به ایران سفر میکنند، در این رابطه چه رهنمودی برای آیندهنگری در این قضیه دارید؟
ج- در همین کنفرانس، چندین جلسات و کنگره کوچک و نشستهای کارشناسی داریم. یعنی همه این مسائلی را که در ذهن شماست، میتوانیم در جلسات مقدماتی پخته کنیم تا مسلمانان به صورت یک طرح روشن بحث کنند و تصمیم بگیرند و وزن خودشان را نشان بدهند. با واقعیتها میتوان کار کرد.
س- آقای رئیس جمهور، کنفرانس اسلامی یک سابقه چند ده ساله دارد، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، موتوری تلاش میکرد که ما را نادیده بگیرند و هنوز هم این تلاش ادامه دارد. اولاً چه مقدار این تلاشها را مؤثر میدانید؟ ثانیاً در حرکتهایی که طی سالهای اخیر گاهگاه از کنفرانس اسلامی مشاهد میشود، موضعگیریهایی متفاوت از گذشته انجام میدهد. این حالت بیشتر بعد از دفاع مقدس ما بود که به پیروزی رسیدیم. آیا پیروزی ما در دفاع مقدس در تصحیح نظارت اینها - ولو اینکه یک مقدار جزیی- تأثیر داشت؟
ج- تأثیر زیادی داشت. اما از اول که گفتههای انقلاب ما روشن شد، یکی از کارهای آمریکاییها این بود که کشورهای اسلامی را از ما بترسانند. همه گارد میگیرند و مواظب هستند که تأثیر ما را کم کنند. یکی از کارهای معقول این است که ما این چهرهای که فعلاً از ایران در جهان اسلام و دنیا ترسیم شده، حفظ کنیم. در همین کنفرانس اسلامآباد دو، سه ملاقات داشتم که آثارش را الان دارم میبینم. دیدیم که با چند ملاقات خیلیها روشن میشوند. رسانههای خارجی از ما یک خطر برای اینها درست میکنند. به هر حال ما مؤثر بودیم، ولی حقیقتاً بیش از اینها باید باشد.
س- جناب آقای هاشمی، شما از طرف رهبر معظم انقلاب به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شدید. اگر امکان دارد، بفرمایید نقش این مجمع در آینده کشور چه خواهد بود؟ شما به جزو ریاست این مجمع در چه عرصههایی دیگر فعالیت خواهید کرد و به چه اموری خواهید پرداخت؟
ج- من در تمام دوره ریاست جمهوری، رئیس مجمع تشخیص مصلحت بودم. فعال هم بودم. چند نقش دارد که در قانون اساسی تعیین شده است. یکی از آنها این است که اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان را رفع کند که ما همیشه این کار را میکردیم. کار عمده ما در قانون کار، قانون مواد مخدر، تعزیرات و در مورد ارز و مسائل اخیر چیزهای بزرگش بود. یکی از وظایف مجمع حل مسئله معضلات است. اگر مشکلاتی در کشور به وجود بیاید که مجلس نتواند با مسائل عادی آن را حل کند یا جاهای دیگر نتوانند، رهبر انقلاب به ما محول میکنند. این را هم تا به حال انجام میدادیم. مسئله مهمی که تا به حال نمیکردیم و در این حکم تازه است، این است که در قانون اساسی گفتند سیاستهای کلی را رهبر انقلاب باید تعیین کند و همه چیز باید در چارچوب آن سیاست باشد. در همان قانون اساسی گفتند که رهبر باید سیاستهای کلی را پس از مشورت با مجمع تشخیص تصویب و ابلاغ کند. در گذشته این کار نشده بود. ایشان مدتی است تصمیم گرفتند این مشورت را انجام بدهند. ترکیب جدیدی را برای آن درست کردند و تشخیص ایشان هم این بود که در این دوره باز من رئیس باشم که کمک کنم و از تجربهام استفاده بشود. کار جدید این است که سیاست کلی کشور را که رهبر انقلاب از ما میخواهند، نظر مشورتی به ایشان بدهیم که حرکت بسیار مهمی است. معنای این حرف این است که سیاستهای کلی اول در یک جمع اهل نظر پخته میشود و رهبر انقلاب خودشان رویش بررسی میکنند و بسیار حساب شده تنظیم میشود و سرانجام بر اساس آن، برنامهها و سایر کارها شکل میگیرند.
س- به جز ریاست مجمع، به چه امور دیگری میپردازید؟
ج- شاید فرصتی باشد که مقداری به اندوختههای علمی، یادداشتها وکارهایی که در این مدت دارم، بپردازم و اینها را سروسامان بدهم. میخواهم اثر فرهنگی، علمی و سیاسی برای تاریخ داشته باشم.
س- قصد ندارید وقت بیشتری برای خانواده بگذارید یا نه مانند سابق و عین دوران ریاست جمهوری خواهد بود؟
ج- نه خانواده ما عادت کردند و میگذرد.
س- میخواهم یک سؤال را مطرح کنم که اگر جوابش را نگیرم، خیلی نارحت نمیشوم. اما مطرح میکنم. آیا در آینده به فکر تشکیل یک حزب یا تشکیلان خاص سیاسی هستید؟
ج- نه، خودم در فکر نیستم. در شرایطی که الان داریم و با توجه به قانون اساسی، فکر میکنم لازم نیست که رویش سرمایهگذاری کنم. دیگران این کار را خواهند کرد. من هم از حرکت حمایت میکنم. یک بار اقدام کردم و حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادیم. خیلی تلاش کردم. از پیش از انقلاب آماده کرده بودیم. بعد از انقلاب رفتم از امام اجازه گرفتم. ایشان هم کمک کردند. حزب در آن مقطع خیلی کار کرد، ولی نهایتاً به جایی رسیدیم که فیتلهاش را پایین آوردیم. دیدیم کارهای دیگری وجود دارد که باید بکنیم. من در آن فکر نیستم، اما حزب را لازم میدانم، ازکسانی که در این میدان میآیند، حمایت خواهم کرد و راه را برای آنها هموار خواهم کرد. اگر به زندگی من نگاه کنید، متوجه میشوید هر شغلی که تا به حال گرفتم، اینجور نبوده که از پیش به عنوان شغل رویش حساب بکنم. در شورای انقلاب که میخواستیم برویم، امام فرموند: «تو باش» در وزارت کشور یک بار مشکل پیش آمد و گفتند: «تو به وزارت کشور برو» برای مجلس هم تشخیص داده شد که من در آنجا باشم. اول انقلاب که اوضاع شلوغ بود، مجلس را سنگر کردیم. بعدها گفتند در جنگ باش که من رفتم. یعنی احساس نیاز شد که من در جنگ حاضر شدم. مجمع تشخیص هم اینگونه است. رهبری تشخیص دادند و من رفتم. فردا اگر جای دیگری و حتی یک کار کوچک، یا بزرگ و وسیع و یا محدود باشد، میروم. برای من فرق نمیکند. من فکر میکنم که تا زندهام باید در خدمت مردم و انقلاب باشم.
س- جناب آقای هاشمی، اطلاع داریم که هر روز جنابعالی خاطراتتان را مینویسید و اخیراً دو کتاب از دوران مبارزه چاپ و منتشر شد. این کتاب بر اساس اسناد است؟ یا قبلاً نوشتید و یا چیزهایی که در ذهنتان بود، نوشتهاید؟
ج- آنچه که چاپ شده، خاطراتی است که من بعدها با حافظهام نوشتهام. قبل از انقلاب که نمیتوانستم بنویسم. چون هر برگی که مینوشتیم، روزی دست ساواک میافتاد. لذا نوشتهای نداشتیم. با استمداد از پرونده ساواک و خاطرات چیزهایی به یادمان آمد.
از سال 60 هر سال این یک کتاب است که تا به حال تهیه شده است. الان با هم ادغام میشود. البته در کامپیوتر میبریم برای اینکه یک وقت کم نشود و نسخههایی وجود داشته باشد. اگر یک روز لازم باشد که فکر کنیم مفید است، ممکن است پخش کنیم. ولی هنوز به فکر پخش آن نیفتادیم. به صورت کلی ممکن است در مقطعی بعضی از جاهایش را حذف کنیم. منتها تمام خاطرات هشت سال نوشته شد.
س- به شیرینترین و تلخترین خاطره اشاره کنید؟
ج- انتخاب شیرینترین و تلخترین خاطره آسان نیست. مواردی برای من شیرین است که ممکن است چیزهای دیگری هم باشد که شیرینتر بود. به نظرم من یکی از چیزهایی که برای من خیلی شیرین است، مسئله آزادی اسرا به عنوان نقطه پایانی بر اندوه بسیار جدی است که از زمان جنگ داشتیم. اصلاً قلب من میفشرد، وقتی فکر میکردم این همه آدمهای خوب گرفتارند و آیندهشان پیدا نیست. با آن صدامی که میشناختم، فکر نمیکردم حل شود. یا بعدها دوباره شصت و چند نفر از بچههایمان در عراق اسیر شدند و این هفت، هشت سال نتوانستهایم اینها را بیاوریم، با اینکه حاضریم در مقابلشان چند هزار اسیر بدهیم. ما با چنین کسی مواجه بودیم. وقتی این طلسم شکست و اینها آمدند، شیرینترین حادثه برای من بود. قبل آن هم دو سه خاطره شیرین دارم. اولین نقطهای که برای من خیلی جالب بود، شروع نامهنگاری صدام بود که اصلاً باور نمیکردم آن شخصیتی که از ایشان در ذهن داشتم، نامه بنویسد و از ما در خواست اقدام برای حل مسائل کند. اولین نامه صدام یک خاطره مهم و باورنکردنی بود. مدتی تحقیق کردیم که این نامه جعلی نباشد و سرانجام رسیدیم به این مطلب که درست است. آخرین نامهاش هم خاطره بسیار زیبایی دارد. چند نامه رد و بدل کردیم که خودش یک قطعه تاریخ شده و شما هم حتماً دیدید. وقتی در آخرین نامهاش نوشت: «ما همه خواستههای شما را قبول داریم»، اصلاً یک هدیه آسمانی بود که یک دفعه یک پیروزی را به ملت ایران تقدیم کرد. صدام وقتی دید در جنگ با ایران هیچ چیز به دست نیاورد و مردم حقوق ضایع شده خود را مطالبه میکنند. به علاوه کلی بدهی داشت. میخواست جبران کند و به کویت حمله کرد. میخواست قبل از حمله خیال خودش را از این بابت راحت کند. در مقابل خواستههای ما خیلی مقاومت نکرد و اعلان کرد. اتفاقات بیرونی هم برایم شیرین بود. مثل فروپاشی شوروی و آزاد شدن هفت، هشت کشور مسلمان که واقعاً برای من بسیار شیرین است.
س- جناب آقای هاشمی، شما در مسیر این خاطراتی که دارید، من شایعهای را شنیدم که شاید تلخترین خاطره باشد و راضیام که نگویم. چون در شیرینترین آن اشک در دیدگان شما جمع شد. اگر تلخترین آن را نگفتند هم عیبی ندارد.
ج- لطف خداوند را به یاد میآورم. میبینم که خدا اینها را میدهد. اینها را ما درست نکردیم و خداوند درست کرد.
س- در ماجرای اسرا میگفتند تعدادی از اسرای ما را اعدام کرده بودند. بنده شنیدم که در یک جلسه که گویا نماینده عراق، طارق عزیز، خدمت جنابعالی رسیده بودند، شما یکی از تندترین عکسالعملها را نشان داده بودید. آیا این صحت دارد؟ یعنی به قدری ناراحت شده بودید که جلسه را ترک کردید.
ج- میدانم در جریان این رفت و آمدها و مذاکرات با نمایندههایی که از عراق میآمدند و صحبت میکردیم، مسائل هیجانی خیلی اتفاق افتاد. اما در این خصوصی که شما میگویید، الان یادم نیست.
س- جناب آقای هاشمی، میخواهیم تا چند دقیقه دیگر زحمت را کم بکنیم. واقعاً خیلی مصدع اوقات شدیم. شما مطرح فرمودید: «عبور از تنگنای فرهنگی در هر انقلابی شاید مشکلترین مرحله عبوری آن انقلاب باشد» ما از تنگنای نظامی عبور کردیم، از تنگنای اقتصادی اگر صددرصد عبور نکردیم، ولی با روشنبینی و امیدواری در حال عبور هستیم، اما روی مسئله فرهنگی که میرسیم، میبینیم خیلی ظرافت دارد. نه اینکه واقعاً در این جمع بخواهیم از جنابعالی تأییدی برای صداوسیما بگیریم. هشت سال دفاع مقدس را داشتیم، دوران سازندگی را داشتیم، دوران شکلگیری مجلس و دولت و انتخابات ریاست جمهوری را داشتیم. نقش رسانه ملی تغذیهکننده فرهنگی جامعه است. نگاه شما به صداوسیما و عملکرد آن چگونه است؟
ج- من به صداوسیما خیلی اهمیت میدهم و معتقدم که نقش صداوسیما در آگاهی مردم، امنیت کشور و حضور مردم در صحنه و این شرایطی که الان جامعه ما دارد، برجسته است. 19 سال بعد از انقلاب هنوز جامعهای هوشیار و انقلابی در صحنه است که سهم بسیار زیادی مال صداوسیماست. بچههای صداوسیما خیلی زحمت کشیدند. نیروهای مخلص در آنجا خیلی فراوان هستند. کارهای باارزش زیادی شده است و نمیتوانیم بگوییم بیعیب بود. مثل بقیه کارها و مثل کارهای خودم بود که حتماً همه رضایت ندارند. من هم سالها در آنجا به عنوان رئیس شورای سرپرستی مسئول بودم و باید جوابگو باشم. حتماً نواقصی داشتیم. ما در همان دوره بعد ولی مجموعاً باید سهم بسیار زیادی را به این رسانه بدهیم. باید این را همیشه تقویت کنیم.
س- جایگاه هنر را در کل کشور و برای پیشبرد اهداف توسعه و آرمانهای انقلاب چگونه ارزیابی میفرمایید؟
ج- هنر یک مسئله انسانی است که تبلور ظریفترین و عزیزترین ذخیرههای الهی در وجود انسان است. هر نوعی از هنر از ودایع الهی در انسان و بهترین وسیله برای انتقال پیام برای تعلیم و برای هوشیار کردن مردم است. همان اهدافی که صداوسیما پیگیری میکند و همه ما دنبالش هستیم، از طریق هنر خیلی میتوانیم کار کنیم. فکر میکنم در ایران به اندازه کافی از هنر استفاده نشده و ما باید از هنر بیش از اینها استفاده کنیم. اخیراً توجه ما به هنر یک مقدار بیشتر شده است. به خاطر اشکلاتی که در بخشی از محیطهای هنری بود، یک قضاوت نادرست وجود دارد که باید این فرهنگ عمومی را اصلاح کنیم.
س- آقای هاشمی، با این همه مشغله کاری، در فرصتی که در اختیارتان قرار میگیرد، کدام یک از برنامههای رادیو و یا تلویزیون مدنظرتان بوده و فرصت میکردید تا ملاحظه کنید؟
ج- خیلی اختیاری نیست که انتخاب کنم. در ساعاتی که میتوانم، نگاه میکنم. از صبح که به دفتر میآیم تا ظهر و یا تا شب کار میکنم و در جلسات هستم. طبعاً از برنامههای صداوسیما محروم هستم. ولی مجموعاً همه برنامهها به نحوی برایم جاذبه دارد. اخبار یک جور، کارهای علمی یک جور و کارهای ادبی و هنری هم یک جور. در دفتر هم جایی داریم که فیلم نمایش میدهند. در زیرزمین هم جایی داریم و گاهی که خبر فیلمی را میشنوم، میگویم بیاورند و میبینم.
س- نقد سینمایی هم مینویسید؟ یا نقد سینمایی را گفتاری میگویید؟
ج- خیلی متوجه نمیشوم. اگر این چیزها را بگویم، خیلی عوامانه میشود. معمولاً برای ابعاد سیاسی و فرهنگی فیلمها نظر میدهم که مثلاً خوب است این فیلم منتشر شود. اخیراً فیلمهایی از این جهت آوردند که آیا موافقم منتشر شود یا نه.
س- ما نتیجه گرفتیم که جنابعالی برنامههایی را که آقای نظام اسلامی، بنده و خانم پوریان داریم، نمیبینید. ممکن است برنامه آقای نوباوه را ببینید، چون شبها برنامه «نگاهی به مطبوعات» را دارند.
ج- برنامه شما را که خانوادگی است، میبینم. چون بعد از اخبار است و معمولاً نیم ساعت میخوابم و آن موقع بیدار میشوم. تلویزیون جلویم هست و میبینم. از برنامههای ایشان (آقای نوباوه) هم خیلیهایش را میبینم.
س- فکر میکنم اواخر مصاحبه ما باشد و نمیخواهم حسن ختام باشد. شاید شما دوست نداشته باشید به این سؤال جواب بدهید. اما کمکم به معرفی کابینه نزدیک میشویم. نه به عنوان مسئول اجرایی کشور، بلکه به عنوان صاحبنظر جواب بدهید. بعضیها اعتقاد دارند که باید نوگرایی شود و افرادی که طی این هفت، هشت سال کار میکردند، کنار بروند و افراد تازهتر و با انرژی بیشتر به کار گرفته شوند. نقطه مقابل این هم وجود دارد که بعضیها میگویند تا حد امکان باید از کابینه فعلی استفاده شود. خواستم جویا شوم، نظر حضرتعالی در این قضیه چیست؟ به آینده چگونه نگاه میکنید؟ چه توصیهای دارید؟
ج- هم خودم آنگونه که عمل کردم و هم فکر میکنم این دوره هم اینگونه خواهد شد. بالاخره بحث این است که کشور باید همه روشهای مدیریتی را تجربه کند. مطمئناً نوگرایی دارند. مطمئناً آقای خاتمی افرادی را میشناسد که لایقترند و بهتر میتوانند کار کنند. با دیگران هم مشورت میکنند تا افراد را پیدا کند. از بین اینهایی که هستند، بعضیها میتوانند باشند و بعضیها میتوانند جدید باشند. بعضیها میتوانند جوانتر و بعضیها میتوانند پیرتر باشند. باید بحث را روی لیاقت و کاردانی ببریم. محورها در انتخاب من اینگونه بود و این بار هم تا آنجا که مطلعم، همین است. البته ارتباطات سیاسی، رفاقتی و آشنایی هم بیاثر نیست. در حدی که روی برنامههای کاری تأثیر نگذارد، باید آدم به مشورتها اعتماد کند تا کارهای کشور انجام شود.
س- جناب آقای هاشمی، آرزوی قلبی خود من این است که سالها با مردم صمیمی، مهربان و همیشه در صحنه باشید و صحبت کنید، اما فردا مراسم تنفیذ ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی در خدمت رهبر معظم انقلاب خواهد بود. نمیخواهم بگویم آخرین جمله، ولی اگر قرار باشد آخرین جملات را به عنوان رئیس جمهور خطاب به مردم بگویید، چه چیزی را بیان میکنید؟ ضمن اینکه باز هم آرزو میکنم سالها با مردم ما سخن بگویید.
ج- فکر میکنم آخرین حرفم این باشد که از مردم تشکر کنم که هم به ما خیلی کمک کردند و روحیه دادند و هم ما را در این مدت تحمل کردند.
س- جناب آقای هاشمی، سپاسگزاریم از اینکه واقعاً این وقت طولانی را در اختیار ما گذاشتید. البته از نظر ما ممکن است طولانی نباشد، ولی برای رئیس جمهور کشور اختصاص دادن این مقدار وقت بسیار اهمیت دارد و لحظههایش هم قابل حساب است. این محبت حضرتعالی را فراموش نمیکنیم، متشکریم و امیدواریم در سنگرهای جدیدی که خدمت میفرمایید، حضرتعالی و همکاران عزیزتان مؤفق و مؤید باشید. اگر فرمایشی نداشته باشید، به اتفاق همکارانمان با بینندگان عزیز خداحافظی کنیم.
ج- چون سرماخوردگی داشتم، حتماً در جریان صحبتها صدایم برای مخاطبین ناراحتکننده بود. لذا این مشکل را میبخشند.