س- بسمالله الرحمن الرحیم فرصتی پیش آمد و خداوند یاریگر ما شد که در مجالی هر چند کوتاه در خدمت یکی از رجال برجسته سیاسی و انقلابی کشور، چهره سرشناس، از یاوران بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، از یاران رهبر معظم انقلاب و از مردانی که در دوره دفاع مقدس حضور داشت و حضور ایشان هم برای مردم و هم برای رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس دلگرم کننده است.
پس از آن در دوران سازندگی بود که در واقع از آرمانهای انقلاب اسلامی پس از وقوع آن در بیست و دوّم بهمن پنجاه هفت بود، امّا سیاستهای ددمنشانه استکبار که به همت همه مردم ما دستش در صحنههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کوتاه شده بود، جنگ ناخواستهای را با یک برنامه تخریبی ویژه تدارک دید و در سی و یکم شهریور سال 59 جنگی آغاز شد که ملت ما خواستار آن نبود و امّا به حماسه، ایثار و فداکاری تبدیل شد و این صحنه با همت، درایت، تدبیر، ایمان و توکل به رهبری فرزانه مثل امام خمینی(ره) و مردانی چون هاشمی رفسنجانی اداره شد و به سرانجامی رسید که دوران سازندگی آغاز شد.
متشکریم که به شبکه سراسری صدا فرصت دادند و ما را به حضور پذیرفتند، خواهش میکنم که سخنانشان را درباره دفاع مقدس و ایام دفاع و احیانآ خاطرات ارزندهای که دارند، آغاز کنند تا انشاءالله سوالاتی را خدمت ایشان داشته باشیم.
ج- بسم الله الرحمن الرحیم نسل جوان ما الان نمیداند که چرا جنگ شروع شد. آنها الان با آثار جنگ، مراسم، بازماندگان جنگ، شهدا و اینطور مسائل آشنا هستند. فکر میکنم کسانی که جنگ را شروع کردند هدفشان دقیقآ براندازی انقلاب اسلامی بود. آنها تحلیلشان این بود. اوایل پیروزی انقلاب فکر میکردند کسانی متصدی اداره کشور خواهند شد که همان افکار آنها را عمل خواهند کردند. بیشتر روی لیبرالها و ملیگراها حساب میکردند. فکر میکردند با انقلاب یک جابجائی میشود و غرب به خصوص آمریکا که آن موقع سرد مدار بود، چیزی را از دست نمیدهد. دیدند این شد. پیشبینیهای آنها غلط بود. به فکر کودتا افتادند که ناموفق بودند. زود کشف و خنثی شد. صریح میگفتند: «ما راههای متعددی داریم». به گوش ما میرساندند که ما راه نهائی را شروع میکنیم. فکر ما بیشتر متوجه داخل کشور بود تا اینکه جنگ شروع بشود.
در داخل کشور مشکلات متعددی داشتیم. شورشهای کور را داشتیم. آنها امیدوار بودند که از طریق این برنامه به نتیجه برسند و ماهم مشغول این موارد بودیم. از مدیریتهای رژیم سابق کسی در کشور نمانده بود و ما باید مدیریتها را تنظیم میکردیم.
وقتی که جنگ را شروع کردند ما اصلاً آماده رویارویی با چنین مسأله مهمی در کشور نبودیم. آن روزها نیروی مسلح ما منحصر به ارتش بود. ارتش هم به دلایلی که همه میدانند در شرایطی نبود که کار دفاع را بر عهده بگیرد. چون تقریباً فرماندههان عالی رتبهاش حذف شده بودند. فرماندههان میانی هم تحت بررسی بودند. فقط بدنه ارتش بود که آنهم در انقلاب آسیب دید. چون خیلی از سربازها با فرمان امام (ره) پادگانها را ترک کرده بودند. انتظارات زیادی هم بعد از انقلاب داشتند که مثلاً اقداماتی در جهت طاغوتزدایی در ارتش بشود.
شاید هم یک مقدار تندروی شده بود که ارتشیهای سالم را هم ناراضی کرده بودند. چون در درون هسته ارتش هم، چپیها و آدمهای ناباب حضور داشتند که کارشان تخریب بود.
یکی از شعارها و نظریات ضد انقلاب این بود که ارتش گذشته را بکلی منحل کنند و یک نیروی نظامی جدیدی بوجود بیاورند. شعاری بود که روی آن خیلی کار کرده بودند.
ارتباط ارتش با اسلحه به خاطر اینکه دست سردمداران قطع شده بود، مشکل بود.
ما به این معنی هیچ آمادگی برای جنگ نداشتیم. آنها از عدم آمادگی ما مطلع بودند، به خصوص آمریکائیها که قبل از انقلاب عدهای مستشار در ارتش داشتند. همه چیز ارتش را میدانستند. برای آنها روشن بود که نقاط ضعف وحلقه مفقوده انسجام ارتش کجاست.
نیروهایی که در خوزستان بودند، مشغول تصفیه آنجا بودند. مدیریت لشکری که در خوزستان بود هم برای کار آمادگی نداشت. از لحاظ اقتصادی وضع کشور بسیار بد بود. چون مدتها قبل از انقلاب با اعتصاب کارکنان و کارگران صدور نفت متوقف بود. بعد از انقلاب هم هنوز جان نگرفته بود. اکثر کارهای عمرانی و ساختمانی تعطیل بود. کشور راکد بود. بعد از آن اعتصابات وسیعی که در کشور بود، هنوز زندگی مردم راه نیفتاده بود. وضع مدیریتی کشور را هم میدانید که از لحاظ مدیریت سیاسی و سطح بالای کشور در چه وضعیتی بود.
به هر حال در چنین شرایطی جنگ اتفاق افتاد. آن موقع در ذهن آنها این بود که در ظرف یک هفته کار تمام میشود. فکر میکردند خوزستان را خیلی سریع میگیرند. آنها برنامهای را طراحی کرده بودند که برای سقوط دولت انقلاب گرفتن خوزستان کافی است.
منطقه ایلام و کرمانشاه که بخشی از سرمایه و نفت ما را تشکیل میداد را در همان روزهای اوّل گرفتند. فکر میکردند به طرف تهران میآیند. قدر مسلم این بود که خوزستان را خواهند گرفت. اسناد بعدی هم نشان داد که عراق هم چون دید آمریکا میخواهد این جنگ شروع بشود، فکر کرد که میتواند به نفع خود استفاده کند. شعارهایی هم درست کرده بودند که بقیه کشورهای عربی را با خودشان همراه کنند. مثلاً جزایر سهگانه ایران را هم در شعارهایشان میآوردند تا کشورهای جنوبی خلیج فارس را هم در این جنگ شریک بکنند و به آنها هم سهمی داده شود. البته آن روزها به خاطر فضای تندی که در کشور حاکم بود، کشورهای جنوب هم از انقلاب ترسیده بودند. آنها منهای این جزایر نگران آینده خودشان بودند. این زمینه را هم داشتند که حمایت کنند. وعدههایی هم بود. برای عراق یک نکته دیگر هم مهم بود و آن قرارداد 1975 بود که قبلاً در شرایطی که ایران قویتر از عراق بود و غربیها بیشتر از صدام، ایران را حمایت میکردند، این قرار داد را بسته بودند و ظاهراً آنها بدون رغبت و بااجبار قرار داد را امضاء کرده بودند. چون کردستان شان با حمایتهایی که آمریکا و شاه از کردها میکردند، در تهدید بود. دنبال فرصتی میگشتند که به گونهای آن قرارداد را لغو کنند یا امتیاز بگیرند. آنها میخواستند آن قرار داد را به نفع خودشان تغییر بدهند. قدر مسلم خوزستان را جزوی از خودشان یا لااقل یک کشور مستقل کنند. نقشههایی که از طرف عراقیها منتشر شد، اهداف آنها را نشان میداد. کشورهای دیگر منطقه را هم تحت منت خودشان بیاورند که ما در مقابل خطر انقلاب از شما دفاع کردیم. اگر چنین اهدافی به دستشان میآمد، کارشان خوب بود.
فکر میکردند ایران با این انقلاب ژاندارم منطقه میشود. آمریکا هم به آنها وعده داده بود در شرایطی که انقلاب اسلامی در ایران حاکم است، نقش ژاندارمری منطقه را که قبلاً به شاه داده بودند، به عراق بدهد. البته در این جریان اسرائیل هم فکر میکرد انقلاب ایران که یکی از شعارهای اصلی آن برخورد با اسرائیل و حفاظت از منافع فلسطین بود، خطرناک است. آنها هم میتوانستند در صورت پیروزی سهم خوبی بدست بیاورند. اگر هم پیروزی نبود، جنگ به نفع اسرائیل بود. آمریکا در این قضایا فرا منطقهای فکر میکرد. چیزهای زیادی را میتوان برشمرد که آنها در لیست منافعشان قرار داده بودند.
بنابراین جنگ از لحاظ سیاسی از طرف ارتجاع منطقه حمایت میشد. از طرف غرب یکپارچه و از طرف آمریکا به خصوص و از طرف اسرائیل به خاطر اینکه اصل جنگ به نفع آنها بود، حمایت میشد. چون هر دو کشور که ضعیف میشدند، در واقع ضعف در جهان اسلام بود. شورویها اوائل جنگ اوضاع مختلفی داشتند. از یک طرف چون انقلاب اسلامی آمریکا را از منطقه بیرون میکرد، مهم بود. اگر این انقلاب باقی میماند که ماند؛ دستاورد بزرگی برای شورویها به حساب میآمد. از طرف دیگر آنها در گذشته عراق را مسلح کرده بودند. در واقع عراق پیکان شوروی بود. آنها فکر میکردند که صدام، حزب بعث و عراق در اختیار آنها هستند، چون عراق به شوروی وابستگی شدیدی داشت.
بنابراین شرق، غرب، ارتجاع منطقه، اسرائیل و ستون پنجم داخلی که خیلی فراوان بودند، منافقین، چپیها و لیبرالها در این فاز حرکت میکردند، پشت دشمنان ما بودند. ما با عدم آمادگی سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی اطلاعاتی - چون سیستم اطلاع رسانی ما متوقف بود - وارد جنگ شدیم. چیزی که بتواند جنگ را پشتیبانی کند در اختیار ما نبود. همه اینها را شما در نظر بگیرید. این را نسل جوان ما خیلی آسان میتوانند تشخیص بدهند که ما در بدترین شرایط با یک چنین جنگ وسیعی روبرو شدیم که تقریباً از شمال تا جنوب مرز کشور در غرب درگیر بود. کردستان وضع خودش را داشت. بدون جنگ هم مشکلی عمده بود. قسمت عظیمی از کرمانشاه و ایلام اشغال شدند و خوزستان که معلوم است. در چنین شرایطی ما جنگ را شروع کردیم .
س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی. من میخواهم وارد یکی از صحنههای بسیار مهم در رخداد دفاع مقدس بشوم که آن ایامی بود که به نقل از فرماندههان نظامی موضوع محاصره آبادان به صورت جدی مطرح میشود و ما با این شمّهای که فرمودید درگیر یک جنگ فرسایشی ناخواسته شدیم که اگر چه توسط نیروها و لشکرهای بعثی آغاز شد، امّا پشتیبانی عظیم و گسترده دیگر داشت. چه ابزار و ادواتی در اختیار عراق گذاشتند! حضرت امام(ره) فرمودند: «حصر آبادان باید شکسته شود. » این آغازی برای یک خود باوری و بالازدن آستین همت همه ملّت ما بود. من خواهش میکنم شما که حضور داشتید و از نزدیک شاهد بودید و با حضرت امام هم ارتباط نزدیک داشتید و به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا جنگ را اداره میکردید، این شمه تاریخ را برای نسل تازه ما بفرمایید تا مطلع شوند که چه کشیدیم تا به مرحله خودباوری رسیدیم تا امروز قدر آن را بدانیم. اگر چه ده سال از آن سالها میگذرد. ولی آن خاطرات و آن کارها مهم است.
ج- البته من آن موقع هنوز جانشین فرمانده کل قوا نشده بودم. اوایل بنی صدر که رئیس جمهور بود، جانشین فرماندهی کلقوا بود. جنگ را از خوزستان اداره میکرد. مشکل ما در همان اوایل خود آقای بنی صدر بود. چون روحیه او با سپاه هیچ تناسبی نداشت و بین او و سپاه دشمنی بود. او اصلاً نمیتوانست نیروهای مردمی را تحمل بکند. ارتش هم شرایطش را گفتم که آن موقع هنوز برای اداره جنگ کافی نبود و ما به نیروهای مردمی نیاز داشتیم.
در همان شرایط خیلی از خاک سرزمین خود را از دست دادیم. عراقیها در شمال خوزستان تا نزدیک دزفول، در مرکز خوزستان تا پشت اهواز آمدند. به طرف شرق از کارون هم گذشتند که آبادان محاصره شد. بعضیها خود را تا نزدیکی بندر امام رسانده بودند. جاده بندر امام به آبادان و جاده اهواز به خرمشهر و جاده اهواز به آبادان که جادههای مهم بودند، به کلی بسته بودند. آبادان محاصره شد. اوایل که اهداف عراق را ترسیم میکردند، در همان هفتههای اوّل جنگ متوجه شد که خوزستان را نمیتواند بگیرد. چون ارتشیها با عدم آمادگی انصافاً جانفشانی کردند و عراق را در روزهای اوّل جنگ متوقف کردند. نگذاشتند دشمن جاده اهواز به دزفول را بگیرد. عمده خطر ما آنجا بود که واقعاً حفظ کردند. عراقیها وقتی دیدند در برنامههای خود بلند پروازی کردند، قانع شده بودند که جزیره آبادان و خرمشهر را داشته باشند. در جزیره آبادان دفاع جانانهای شد. مردم، نیروهای مردمی و بخشی از ارتش آنجا بودند و دفاع میکردند. عراق آبادان را محاصره کرد. روزی که آنها از کارون گذشتند برای ما روز سختی بود. در همان دورانی که آبادان محاصره بود؛ من خودم دوبار به آبادان مسافرت کردم . برای رفتن به آبادان به بندر امام میرفتیم و از آنجا با هلی کوپتر آن هم با دو سه متر فاصله از سطح آب به آبادان میرفتیم تا هلی کوپتر در هوا دیده نشود که بزنند. با خطر خودمان را به آبادان میرساندیم. ما نمیرفتیم که بجنگیم. میرفتیم که روحیه رزمندگان تقویت بشود. بر نیروها و مردم ما در دورهای که آبادان محاصره بود، سخت گذشت. من آن موقع در مجلس بودم و ریاست مجلس را بر عهده داشتم. نمایندگان خوزستان، به خصوص نمایندگان آبادان و خرمشهر و بعضی از فرماندهان و نیروهای مردمی خدمت امام رفتند و گزارشی از وضع آنجا راخدمت ایشان ارائه کردند. قضیه به فرمان امام منجر شد. امام قبل از این هم در این که ما باید عراقیها ر ابیرون کنیم جدی بودند. ولی این فرمان برای رزمندگان ما به عنوان یک امکان روحی و روانی مطرح شد و یک تکلیف مستقیم و خواست امام بود و همه هم دلشان میخواست امام را خوشحال کنند. آن فرمان به نیروهای رزمنده روحیه جدیدی داد و خیلی موثر شد. وقتی که ایشان آن فرمان را دادند، امکانات این حمله را به زحمت تأمین کردیم. امکانات خیلی کم بود. تعداد آرپیجی حساب میشد که مثلاً چند آرپیجی باید داشت. من آن موقع در شورای عالی دفاع بودم. نماینده امام در آن و سخنگوی آن بودم. بالاخره ما باید شکست حصر آبادان را یکی از ایستگاههای مهم جنگ حساب کنیم. باور نیروها را بکلی عوض کرد.
س- در واقع یکی از سکوهای موفقیت بود.
ج- بله، همینطور است . بهتر است به جای ایستگاه، نقطه عطف بگوئیم . جائی بود که باور را بکلی عوض کرد. در گذشته گروهی معتقد بودند که تا رسیدن به یک شرایط ایده آل عراق را زمینگیر نگه دارند. بعضیها معتقد بودند که ما میتوانیم با عملیات کوچک عراق را وادار کنیم به اینکه احساس کند اینجا ماندن به نفع او نیست. عملیات به این بزرگی را یک قدری دور از دسترس میدانستند. امّا با آن پشتیبانی که با فرمان امام از لحاظ روحی شدند و تا حدودی هم کشور برای پشتیبانی آن عملیات تجهیز شد، ما این گام بلند را برداشتیم. به دنبال آن حملات ما و عقبرانی عراق متوقف نشد و ادامه پیدا کرد.
س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی! اگر بخواهم بگویم این تاریخ را توصیف کنید، یقیناً ساعتها طول میکشد. امّا اجازه میخواهم، توجه نسل حاضر را به ارزیابیهایی که به صورت مجموعه خواهیدداشت، جلب بکنم. سوال من این است که شما در عملیات مختلفی در قرارگاه خاتم الانبیاء بودید. از نزدیک هدایت کردید. سرد و گرم جنگ را بیش از هر کس دیگر چشیدید. رابط امینی بین حضرت امام و جبهه بودید. دستاوردهای دفاع مقدس بی شمار است. چیزی که ما را به عنوان سلحشورانی که تاریخ را زنده کردیم تا سالیان سال در دنیا بیمه کرد. بواسطه دین، انسجام و وحدت در جهان مطرح شدیم. خواهش میکنم از این دستاوردها بفرمایید که انشاءالله به گونهای برای نسل جوان حفظ شود. فرمودید که برای پسگیری آبادان ما تعداد آرپیجیها را میشمردیم. هنوز سر هر کوچه تابلویی با نام شهدای است که خونشان را برای دفاع از کشور و آرمانهای بلندی که هست، دادند. تقاضا میکنم که بفرمایید.
ج- دستاوردهای این دفاع بسیار فراوان است. شمارش آنها آسان نیست. آدم باید با یک حوصله بنشیند تا یکبار دیگر تاریخ جنگ را نگاه کند. نقاط مهم آن را یادداشت کند. من یک چیزهای کلی میگویم.
اولا نباید خسارات جنگ را نادیده گرفت. یک جنگ ناخواستهای بود. ما این جنگ را نمیخواستیم. برای انهدام انقلاب ما طراحی شده بود. به همین دلیل خسارات جانی و مالی بسیار زیادی داشتیم. هنوز جوانان را میبینم که مثل شیر روی ویلچرها زندگی میکنند. جوانانی که رفتند و خسارات مادی که متوجه انقلاب و کشور ما شد.
اوّلین دستاورد کشور در این جنگ و دفاع این بود که طرح دشمن راخنثی کرد. قطعاً آنها یا میخواستند ایران را تجزیه کنند و یا میخواستند دوباره ایران را به وابستگی زمان شاه برسانند. دفاع این توطئه را بکلی به هم زد. اساسیترین کار دفاع است که برای کشور اتفاق افتاد. خوشبختانه آنها نتوانستند یک وجب از خاک ایران را نگه دارند. مسأله دیگری که میتواند به عنوان دستاورد حساب شود، درسی بود که ملت ما به تاریخ امروز دنیا داد. من وضع اول جنگ را توضیح دادم که دشمن ما چقدر پشتیبانی داشت. ما تنها بودیم. بدون آمادگی برای جنگ و در فکر آبادانی کشور بودیم. در چنین شرایطی ملتی بتواند تنهائی و با فداکاری و ایثار شّری به این وسعت را از خودش دور بکند، دشمن را هم در میدان جنگ و هم بعدها در میادین سیاسی و بینالمللی به زانو در آورد. این در تاریخ خیلی چیز مهمی است.
آیا شما میتوانید در تاریخ جنگهای دنیا چنین نمونهای را به عنوان یک درس پیدا کنید؟ من فکر میکنم چنین نمونهای که یک کشور تازه انقلاب کرده با این همه دشمن و امکانات در طرف مقابل وجود ندارد. تاریخ باید این درس را برای ملتهای دیگر حفظ بکند. این فقط به نفع ما نیست. این را به عنوان تئوری قابل توجه و راه تجربه شده باید در خدمت ملتها گذاشت که ادله خوبی را برای مستمعین باقی میگذارد. البته در کشور ما برای دانشآموزان و دانشجویان باید تحلیلهای خوبی شود.
خلاصه این درس این است که اگر ملتی آماده باشد که از مقدسات، کشور و خودش دفاع بکند و فداکاری کند میتواند دشمنان بزرگ استکباری را به زانو در آورد. این نمونهی بسیار گویای تاریخی برای منطقه، کشور، ملت و نسلهای آینده است.
نیروهایی که در جنگ رشد کردند چه از نظر نظامی چه از نظر فنی و مسایل دیگر، به خصوص روحی، خوب تربیت شدند. واقعاً یک نسل انقلابی و نورانی رشد کردند که ما هنوز هم از نورانیت آن نسل داریم استفاده میکنیم. هم درس مقاومت وهم درس رشد و تکاملش برای جامعه ما خوب بود.
ابعاد فنی دستاورد جنگ هم قابل توجه است. واقعاً به ارزشهای تجربی خوبی دست یافتیم. الان نحوه یک دفاع ارزان و درست را خوب میدانیم. نیازها را میدانیم. سلاح مورد نیاز یک دفاع موفق را به خوبی میشناسیم. موفق شدیم که صنایع نظامی و پشتیبانیهای نظامی را خودمان بسازیم. الان در ایران امکاناتی وجود دارد که میتواند همه نیازهای کشور را - هرچند طولانی و هر چند فنی و پیچیده - در درون بسازیم. کشورهایی که این چنین امکاناتی را داشته باشند، در دنیا کم هستند. ما این را بر اساس تجربه عملی بدست آوردیم نه بر اساس طرحهای تئوری که نوعاً مستشاران نظامی ارائه میدهند که بیشتر به فکر فروش وسایل خودشان هستند. ما الان میدانیم که چه باید بکنیم.
خوشبختانه در مذکرات بعد از جنگ در روش برخورد با فریبکاریهای که مجامع بینالمللی دارند، خیلی خوب پیش رفتیم. موفق شدیم در خانه خودشان رأی مظلومیت خودمان و رأی محکومیت عراق را بگیریم که الان ما روی کاغذ ارقام بزرگی را از رژیم بعث طلبکار هستیم که خسارات جنگ است. اینها فراموش نمیشود. بالاخره روزی باید با امکانات پشتیبانی دنیا این خسارات جنگ راتأمین بکنیم. چیزی که برای ما مانده و الان هم باقیست، فرهنگ ایثار و فداکاری است که در پشت جبهه هم نفوذ کرده است که امروز نسل با فرهنگی - آنهم فرهنگ شهادت - در روستاها، شهرها و مکانهای کار و تحصیل وجود دارند که در جامعه نور افشانی میکنند. در جامعه عصر حاضر که تیرگیها از همه جا میبارد، این منابع نور در یک کشور جوان و انقلاب جوان و متحّول خیلی کارساز است. چیزهای دیگری هم است که این روزها در باره آنها خیلی حرف میزنند.
س- به عنوان آخرین سوال میخواهم اشارهای داشته باشید به آخرین سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع فرماندههان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که چندی پیش انجام شد. ایشان به حفظ ارزشهای دفاع مقدس و افراد، اشخاص و قلمهایی که به نوعی درصدد خدشه وارد کردن به این نوع ارزشها است، اشاره کردند. ارزشهایی که به هر حال تاریخ ماندگار ما را برای آینده رقم زده است. به نظر میرسد که خدشه وارد کردن به اینها برنامهای حساب شده است که میخواهد آینده را از نسل جوان و آینده ساز بگیرد. به نظر شما مردم، نویسندگان، گویندگان، طلاب و روحانیون، به خصوص دانشگاهیان و به عبارتی همه اقشار، چه رسالتی دارند؟ آن هم در زمانی که ما دریافتیم رمز موفقیت ما، وحدت واطاعت از ولایت و رهبری است ؟
ج- ایشان نکته اصلی توطئه را مورد توجه قرار دادند. همانهایی که به عنوان دستاورد اشاره کردم مورد تعرض قرار گرفت. یک افتخاری که باید قرنها برای کشور ماندگار شود و نسلهای آینده افتخار کنند و روحیه بگیرند، در این تهاجم مورد تعرض و تهدید قرار میگیرد.
یا آن ارزشهایی که نسل جوان ما به صورت بسیج و نیروهای دیگر در جبهه آفریدند، آنها را مسخره کردن یک نوع بروز جهالت و نادانی است، که حقیقتاً ظلم بزرگی به تاریخ ما است. ما باید این را سرمایه قدرت و عظمت کشور قرار بدهیم. کسی که قدری عِرق ملّی داشته باشد نمیگذارد که این افتخار را بگیرند. تضعیف کردن آن نوعاً گرفتن این افتخار است. این به عنوان یک سرمایه روحی باید به صورت یک حماسه در اختیار نسل آینده قرار بگیرد. این سرمایه باید نسل به نسل به صورت، هنرمندانه، شعر، داستانهای کوتاه و چیزهای از این قبیل منتقل شود.
هیچ افتخاری برای کسانی که اسمشان در دفاع ثبت است، بالاتر از این نیست. ولی به این سرمایه عظیم تاریخی ما میتازند. این عمل خیلی بی انصافی است. به نظرم این نکاتی راکه رهبری اشاره فرمودند باید بیشتر برای نسل نو حرف زده باشد. البته آنهایی که در جبهه بودند و نسل قدیمی هستند تحت تأثیر این حرفها قرار نمیگیرند.
س- آقای هاشمی رفسنجانی فرصت مغتنم را از دست ندهیم. ما در آینده نزدیک شاهد برگزاری انتخابات سوّمین دوره مجلس خبرگان خواهیم بود. وجود برخی عناصر و برخی صحبتها و ایجاد ابهامات و ایهامات مختلف و دامن زدن به برخی از شبهات هدف تضعیف نهاد رهبری در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را دارند که به شدت با قانون اساسی و اصول مسلّم قانون اساسی منافات دارد و گاهی هم به نام قانون اساسی توسط برخی انجام میشود. این باعث شد که در برخی از محافل شنیده بشود که انتخابات خبرگان رهبری با انتخابات ریاست جمهوری قابل مقایسه است یا این که اگر چنین یا چنان نشود، ممکن است این انتخابات آن اقبال خودش را نداشته باشد. این سازماندهی که ما در این روزها در برخورد این چنینی با مجلس مهمی که وظیفه خودش را در تاریخ انقلاب اسلامی که به خوبی انجام داد و همه از نزدیک شاهد بودیم که در انتخاب رهبری، مدیر، مدبر، شایسته، وارسته و عالم که در پیچ و خم انقلاب توانسته کشور را واقعاً سکان بانی کاملاً مناسب باشد؛ عمل کرد. فکر میکنید امروز ما در برابر این هجمه چه وظیفهای داریم؟ شما کسی بودید که کلام و نگاه و سیمای شما در مواقع خاص الهامبخش، امیدبخش و هدایتگر بوده و برای نیروهای انقلاب به عنوان یک مردی که تحمل همه چیز را کردهاید؛ چه صحبتی دارید؟
ج- من فکر میکنم این موضوع احتیاج به یک بحث مستقلی دارد. با آمادگی بیشتر باید به این بحث بپردازیم. خلاصه حرفم این است کسانی که به هر نحوی به فکر تضعیف این انتخابات باشند برای آنها حسن نیست. نمیتوانند تشخیص بدهند.
یعنی از نظر من قابل قبول نیست که افرادی حسن نیت داشته باشند و این انتخابات را ضعیف بخواهند. حالا چه کاری میکنند و یا ما باید چه کاری بکنیم این بحثی است که باید روی آن حرف بیشتری بزنیم.
س- انشاءالله در زمانهای مناسب این فرصت را به رادیو بدهید که ما این امکان را ایجاد بکنیم که به عنوان یک هدایتگر در صحنه انقلاب این صحبت را برای همه دلسوزان، چه از گروههای دارای صحبت و چه دلسوزانی که در همه صحنهها بودهاند؛ داشته باشیم.
ج- من فکر میکنم هم وظیفه شما و هم وظیفه ما است که مردم را روشن بکنیم که درست تصمیم بگیرند. ایجاد شبهه در این مقطع خیلی کار مضّر و خطرناکی است که در حال انجام شدن است. ما باید این را برای مردم واضح و روشن کنیم.
س- بسیار سپاسگزارم. اگر صحبت خاصی در پایان این گفتگو دارید در خدمتتان هستیم.
ج- خدمت همه رزمندگان عزیز دوران دفاع و خانواده هایشان و کسانی که به هر نحوی سهمی در این دفاع مقدس داشتهاند بار دیگر سلام عرض میکنم و قدردانی خودم را از آنها اظهار میکنم. به بازماندگان شهدا، خانوادههای عزیز مفقودان، جانبازان و آزادگان که میراث دار اصلی این دوران مقدس هستند، سلام عرض میکنم و از آنها تشکر میکنم. از خداوند برای آنها خیر و سعادت و صبر و اجر میخواهم.
س- خیلی متشکرم.
ج- موفق باشید.