مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با با مسئولین دفتر نشر فرهنگ اسلامی

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با با مسئولین دفتر نشر فرهنگ اسلامی

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۲
قرآن، کتاب هدایت بشریت/ علل پرهیز قرآن از پرداختن به جزئیات/ قرآن، متناسب هر زمان/ دستور خداوند به تفقه عام/ قرآن، سند بالادستی جوامع بشری/ سابقه انس هاشمی رفسنجانی با قرآن/ خاطراتی از حفظ قرآن و امتحان پیش آیت‌العظمی بروجردی/ آشنایی تدریجی با قرآن/ برنامه حفظ قرآن و فیش‌برداری موضوعی در زندان/ تصمیم جدی هاشمی رفسنجانی برای کلید قرآن/ خاطراتی از آغاز فیش‌برداری در زندان/ کمک از دانش علمای مبارز برای تدوین موضوعات قرآن/ استفاده از تفسیر مجمع‌البیان در فیش‌برداری/ راهنمایی از تفسیر المیزان/ تهیه ۲۴ دفتر ۲۰۰ برگی از فیش‌های قرآنی/ چگونگی تکمیل تفسیر راهنما/ امتیازات تفسیر راهنما/ جامعیت نگاه به آیات در تفسیر راهنما/ کلید قرآن، هدف اصلی هاشمی رفسنجانی در فیش‌برداری/ جمع‌آوری همه آثار قرآن هاشمی رفسنجانی در یک CD/ اختلافات محدود و اشتراکات فراوان مسلمانان/ نمونه‌هایی از اختلافات قابل حل مسلمانان/ نگاه قرآن به ارث زنان و حل قانونی آن در ایران/ حل برداشت نادرست ارث زنان توسط رهبری و مجلس/ برنامه تأسیس کمیسیون علمایی برای حل اختلافات شیعه و سنی/ تلاش بعضی‌ها برای مانع‌تراشی در مسیر وحدت مسلمانان/ جایگاه مشورت در اسلام/ مشورت، صفت عبادالرحمان در قرآن/ تکیه اسلام بر مردم/ تأکید جمهوری اسلامی بر شورایی بودن امور حکومت/ تأکید خداوند بر حفاظت از قرآن/ جاودانگی قرآن در مقابل تحریفات/ اعجاز لفظی و محتوایی قرآن/ قرآن، کلام خداوند/ سابقه شبهه‌افکنی در قرآن/ جواب متقن قرآن به شبهه‌افکنان/ جایگاه عقل در کلام وحی/ تلاش‌های ۲۵ ساله پیامبر (ص) برای تشکیل جامعه اسلامی/ نقش تمدن اسلامی در خلق تمدن‌های غرب/ تکیه بر عقل، راه‌حل مسائل/ لزوم توجه به آرای اکثریت/ ملاحظات هاشمی رفسنجانی برای تشکیل کلاس درس تفسیر و فقه/ مخالفت بعضی‌ها با تحرکات فقهی و قرآنی هاشمی رفسنجانی/ چربش وجهه سیاسی در برخورد با هاشمی رفسنجانی/ نگاه تفاسیر به والفجر و لیالٍ عشر

 

س- همان‌طور که استحضار دارید جناب آقای چینی‌فروشان مدیرعامل دفتر نشر فرهنگ اسلامی هستند که انتشارات از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فعال بود.

ج- ایشان جزو دوستان خیلی خوب ما هستند.

س- جناب آقای اشعری هم عضو هیأت مدیره دفتر نشر فرهنگ اسلامی هستند. مجله‌ای در دفتر نشر فرهنگ اسلامی راه افتاده که بنده افتخار دارم در خدمت جناب آقای اشعری و جناب مهندس چینی‌فروشان، سردبیر مجله باشم. جناب اشعری مدیر مسؤول هستند. این مجله در حوزة فرهنگ اسلامی است. ما در هر شماره با یکی از چهره‌های فرهنگی مدنظر جهان اسلام مصاحبه داریم که توفیق و افتخار داریم این شماره که مخصوص 22 بهمن ماه است، در خدمت حضرت‌عالی باشیم. جناب اشعری و مهندس چینی‌فروشان راهنمایی فرمودند و سؤالاتی طراحی شده و قرار شده من این سؤالات را خدمت شما عرض کنم. محور آن قرآن است و اگر اجازه بدهید شروع کنیم.

حضرت‌عالی یک انقلابی بزرگ هستید و سال‌ها در زمان اختناق شاهنشاهی در راه مبارزه با اختناق و در حقیقت در راه تحقق آرمان‌های قرآن مجید کوشش‌های خستگی‌ناپذیری داشتید. نقش‌های بزرگی در انقلاب، در ریاست جمهوری، در دوران سازندگی و در دفاع مقدس داشتید، ولی به نظر ما بالاتر از همة این‌ها، حضرتعالی مفسّر قرآن هستید، به نظر شما امروز قرآن مجید برای انسان مسلمان چه پیام ویژه‌ای دارد که امروز انسان مسلمان نیازمند آن پیام است؟

ج- بسم الله الرحمن الرحیم، عقیدة ما این است و قابل اثبات هم است که قرآن مجید در حد کلیات راهنمایی‌های اساسی برای همة شئون زندگی بشر، اشاراتی یا صراحاتی دارد و اگر بخواهیم وارد بخش‌های مختلف بشویم، می‌توان نشان داد که چگونه از قرآن مجید می‌توان به عنوان یک کتاب هدایت استفاده کرد. نه یک کتاب علمی در هر بخشی از علوم روز، به این صورت نه ممکن است هدایت به طرف علم باشد، امّا اینکه علوم چگونه هست و چگونه به دست بیاوریم و چکار کنیم، این‌ها مباحث دیگر است. خداوند فقط کلیاتی را گفته است. من فکر می‌کنم در قرآن، شما برای شئون زندگی - بشر هم فردی و هم جامعه بشری- هر چه بخواهید می‌توانید یک الهام بگیرید، بدون اینکه انتظار داشته باشید که قرآن وارد جزئیات و اجراییات بشود که نمی‌شد بشود. چون فرض بر این است که این کتاب تا قیامت باید راهنمایی بشر باشد و تحول زندگی و تحول شرایط جامعه به گونه‌ای است که در یک کتاب و حتی در یک کتابخانه نمی‌گنجد.

هر علمی که به دست می‌آید، از آن چند علم دیگر و سؤالاتی باز می‌شود و علوم دیگری پشت سر آن هست. چون این کتاب، کتاب خاتم‌الانبیاء است، یعنی دیگر از آسمان کتابی برای شما نازل نمی‌شود. امام زمان (عج) هم که تشریف بیاورند، همین کتاب را متناسب با زمان باز می‌کنند.

یکی از شاهکارهای قرآن هم همین است که اجتهاد را مکمّل وحی قرار داده است. ممکن است کسی سؤال کند که آیا آن زمان هم پیغمبر (ص) برای مردم همین مسائل را می‌گفتند؟ مطمئناً برابر با فهم مردم حرف می‌زدند. شاید به خاطر همین باشد که خداوند دستور داده که باید همیشه در جامعه گروهی دنبال تفقه باشند. این دستور مخصوص همین تفقهی که با فقه معمولی در حوزه‌ها داریم، نیست. تفقه عام است. الان فقه عرفاً به یک رشته از علوم اختصاص پیدا کرده است، اما وقتی با قرآن و منابع دیگر وقتی کار کنیم، عمده ابزارش عقل است و در خود قرآن هم کاملاً روشن است که باید از تفکر به عقلانیت و تفقه صحیح رسید. تفقه هم تا قیامت ادامه دارد؛ بنابراین برای شئون زندگی بشر همیشه می‌توانیم به عنوان یک سند بالادستی به قرآن تکیه کنیم.

س- ظاهراً کار فیش‌برداری در مورد تفسیر راهنما در زندان و در دوران اختناق آغاز شد. چطور شد که شما به فکر نوشتن این تفسیر افتادید؟ اصلاً کار فیش‌برداری آن موقع چگونه صورت گرفت؟

ج- اینکه من در زندان به این مسئله پرداختم، سوابقی دارد. به هر حال من از کودکی و از آن که وقتی چشم و گوشم باز شد، با قرآن سروکار داشتم. نه اینکه خودم بخوانم، بلکه پدر اهل قرآن بودند و ما معمولاً با صدای قرآن ایشان از خواب بیدار می‌شدیم. با اینکه فاصله‌ای هم بین اطاق ما با جای عبادت ایشان بود، صدایشان را می‌شنیدیم. در سنین کودکی قرآن را به صورت لفظی یاد گرفته بودیم و چیزهایی هم از پدرم آموخته بودم و خیلی به قرآن علاقمند بودم.

به قم که آمدم، به تدریج وارد بحث‌های حوزه شدیم و قرآن برای ما خیلی اهمیت داشت. لذا در سال دوّم حضور در قم شروع به حفظ قرآن کردم. سه نفر بودیم، من، آقای ربانی املشی و آقای محمد اسلامی تربتی که الان پزشک است. هم مباحثه بودیم و هر سه نفرمان شروع به حفظ قرآن کردیم. من یک بار امتحانی را پیش آقای بروجردی برای حفظ قرآن، الفیه ابن مالک و منطق تفتازاتی دادم که متن همه را حفظ کرده بودیم. آقای بروجردی خیلی خوششان آمد و جایزه داد. بعد هم از این جهت تشویق شدیم.

کم‌کم که قرآن را می‌خواندیم و با معانی‌اش آشنا شدیم، روح مبارزه در ما از قرآن دمید؛ یعنی کاملاً برای من روشن شد که سکوت در مقابل ظلم و ستم و انحراف گناه بزرگی است و مقابله با آن هم یک وظیفه همگانی و جزو شاهکارهای امر به معروف و نهی از منکر است.

این‌ها در جوانی در من رسوخ کرد و ماند و الان هم همان حالت مانده است. لذا قرآن راهنمای روحی من شد. کم‌کم به مبارزات و زندان رسیدیم. در زندان قرآن انیس خوبی برای همه است. رژیم سابق قرآن را اوایل مبارزه نمی‌داد، ولی بعداً می‌دادند و ما هم از قرآن استفاده و مطالعه می‌کردیم. کم‌کم در زندان‌های متفرق که رفتم، 25جزو را حفظ کرده بودم و همیشه هم هنگام خواب می‌خواندم و یک مقدار قرآن را از ذهنم می‌گذراندم. این‌ها در حالتم خیلی مؤثر بود. چون معنای قرآن را با تفسیر می‌فهمیدم.

البته در بعضی از زندان‌ها که یک مقدار طول کشید، بعضی از موضوعات قرآن مثل اشرافی‌گری یا صبر یا جهاد را فیش‌برداری کرده بودم، امّا موضعی بود. در آخرین زندان از اتهامی که به من زده بودند و یک مقدارش هم واقعیت داشت، می‌دانستم که این زندانی طولانی است. در سال 54 بود که سخت‌ترین دوره خفقان ایران بود که کمیته ضدخرابکاری (مشترک) داشتند که من و عده‌ای را گرفتند. در آنجا خودم را آماده کردم. چون می‌دانستم اگر زنده بمانم، این زندانم طولانی است. به فکر افتادم که کار روی قرآن را شروع کنم. همان روزهای اوّل که هنوز شکنجه‌ام می‌دادند، در زندان انفرادی شهربانی که زندان موقتی و آن موقع قرنطینه بود، گفتم قرآنی به من بدهید که ندادند. قلم و کاغذ هم ندادند. من به فکر افتادم که چون قرآن را حفظ دارم، از اوّل قرآن را در ذهنم شروع به فیش‌برداری کنم. 27 روز در آنجا این کار را کردم و از جزء اول مضامین همه آیات را به ذهنم سپردم. مثلاً از فلان آیه ده تا پانزده مضمون می‌فهمیدیم و در ذهنم تنظیم می‌کردم. چون دوباره هم می‌خواندم، به یادم می‌ماند.

سه روز آخر یک هم زندانی برای من آوردند. همین آقایی که الان دبیر اطلاعات است. آقای جلال رفیع که دانشجو بود و من هم نمی‌شناختم. فرض می‌کردم که یک مأمور آوردند تا از من حرف بکشند. لذا مشغول بودیم و با هم حرف‌های عمومی می‌زدیم.

بعد ما را به اوین بردند. در اوین شرایط خوبی پیش آمد. همه یعنی اکثریت علمایی را که در زندان بودند، در آنجا جمع کردند. آقایان طالقانی، انواری، منتظری، ربانی شیرازی، لاهوتی، مهدوی‌کنی و خیلی‌های دیگر که در همان روز اوّل یا دوّم همه را جمع کردند. چنین چیزی را در خواب نمی‌دیدیم که همه ما را که آرزوی معاشرت با هم داشتیم، در یک جا جمع کنند. آن هم موقعی بود که از طرف آمریکایی‌ها و اینها فشار روی آنها بود که بیایند فضای سیاسی را باز کنند. این‌ها گفتند که از ما شروع کنند. منتها می‌خواستند ما را مغزشویی کنند. گفتند که مثلاً اعلی‌حضرت این قدر دین دارد و کمونیست الان تا این حد خطر دارد و کشور را تهدید می‌کند و شما می‌توانید خطر را از کشور بیرون کنید و ما به شما خیلی احترام می‌گذاریم. از حرف‌های این‌گونه که بلد بودند.

ما را به بند یک که بند بزرگی است، بردند. چهاربند شبیه هم بود و یک حیاط خوب دارد و اطرافش هم ده، پانزده اتاق بزرگ دو طبقه بود. همه ما را در یک اتاق گذاشتند و کتاب و هر چیزی که می‌خواستیم، به ما می‌دادند و وضع خوب شده بود. ما گفتیم که باید از این شرایط استفاده و کار فیش‌برداری را شروع کنیم. در همان روزهای اوّل یک دفتر دویست برگی و یک خودکار و تفسیر مجمع‌البیان را به خانه خواستم. برای من آوردند و کارم را شروع کردم. در تمام این سه سالی که در زندان بودم، از سحر که برای نماز بلند می‌شدم تا ظهر وقتم به این کار اختصاص داشت و به هیچ کاری نمی‌پرداختم. جز روزهایی که شهردار بند و مسئول خدمت می‌شدیم. چون همه به نوبت مسئول خدمت می‌شدیم که تمیز و جارو کنیم و ظرف‌ها را بشوییم و سفره بیاندازیم و غذا را بیاوریم و از این قبیل کارها که در این روز کمتر به این کار می‌رسیدیم.

دو سال و نیم که شد، تمام قرآن را فیش‌برداری کرده بودم که 23 تا 24 دفتر دویست برگی را دو طرف نوشته بودم. از همه آیات آنچه را که فهمیدیم یادداشت می‌کردیم. بعداً تفسیر آقای طباطبایی را هم گرفتم و بیشتر از این در آنجا لازم نبود. آنچه را که از قرآن به صراحت یا ظاهر یا به کمک روایت یا به عنوان نظر مفسّران یا برداشت خودم می‌فهمیدیم، زیر هر آیه می‌نوشتم و کلمه‌ای از هر آیه را که مربوط به هر مطلب بود، در کنار آن می‌نوشتم. لازم به همه آیه نبود.

در هر صفحه حدود 10 تا 15 فیش نوشته می‌شد. اواسط کار هم چون احتمال می‌دادم روزی بخواهند سخت‌گیری کنند، خانواده که به ملاقات می‌آمد، من در ملاقات از زیر عبای خودم به ایشان می‌دادم و ایشان هم از زیر چادرشان بیرون می‌بردند. اکثرش را بیرون دادیم و بقیه‌اش را بعداً که شرایط خوب شده بود، یعنی در آذر سال 57 که ما را آزاد کردند، هر چه داشتیم، راحت بیرون آوردیم و فیش‌ها تمام شد.

س- تفسیر شما چه ویژگی‌هایی نسبت به تفسیر دیگر دارد؟ تفاوت آن مثلاً با تفسیر علامه چیست؟

ج- هر مطلبی که در آنها هست، در این تفسیر هم هست. چون آنها را می‌خواندیم و چون این دو نفسیر را داشتم هر مطلبی که در اینها بود و به اضافه آنچه که اضافی می‌فهمیدیم، می‌آوردم. چون جمعی هم آنجا بودیم و من مطالبی را که لازم بود، با همه بحث می‌کردم و تکمیل می‌شد. این از لحاظ محتوا که بعد اضافه هم شد. بعداً که به دفتر تبلیغات دادیم، آن‌ها همه تفاسیر را خواندند. من همین دو تفسیر را خواندم، امّا آنها همه تفاسیر اصلی را خواندند و تعدادی فیش هم آنها اضافه کردند. البته بعضی فیش‌های مرا قبول نکردند. چون برداشت‌های خودم بود.

شورایی بود و قرار ما آن موقع این بود که شورا باشد و من هم با اینکه در شورا حضور ندارم، امّا به عنوان صاحب اثر یک رأی حساب شود. در اینجا دموکراتیک کار کردیم. این‌ها تعدادی از فیش‌های مرا حذف کردند و تعدادی از فیش‌های خودشان را آوردند.

یکی از تفاوت‌هایی که دارد این است که یک فارسی روان است. تفسیرهای اساسی همه عربی و مغلق است و فهمش آسان نیست. بعضی‌ها ترجمه هم دارد، امّا در ترجمه باز همان اغلاق می‌ماند. امّا من کاملاً روان و قابل فهم برای کسی که کمی باسواد باشند، نوشتم.

دوم اینکه مطالبش از هم جدا شده است. ممکن است در یک آیه مثلاً ده، پانزده یا بیست مطلب و انسان که همین‌طور آیه را می‌خواند، بعضی مضامینش به ذهن می‌نشیند. امّا در اینجا هر نکته‌ای که باشد، درکنارش می‌بینید. اگر روایتی هم لازم بوده، در آخرش نوشتم که توضیح را از روایتی گرفتیم.

دیگر این که بعد از هر آیه‌ای فهرست مطالبی را که در آن آیه هست، نوشتیم. مثلاً مصلاّ دو، سه صفحه شده است. در یک صفحه با عدد مثلاً 1، 2 و 3 نوشتیم. آخر هر جلدی هم فهرست همه را نوشتیم. خواننده می‌فهمد که محتوای مطلب را از کدام کلمه یا جمله این آیه فهمیدم و خیلی روشن می‌شود.

یعنی قرآن را از همه ابعاد خوب می‌تواند بفهمد. به هر حال روش نویی در نفسیرنویسی است که سابقه ندارد. بعداً افراد دیگری به فکر افتادند و دارند این کارها را می‌کنند که خوب است. به نظرم همین تفاوت اساسی است.

یک نکته را هم بگویم، شما در مورد تفسیر راهنما می‌گویید، اما در اصل هدف من تفسیر نبود. هدف من نوشتن یک کلید و فهرست برای آیات و مطالب قرآن بود که هر کس هر مطلبی و هر چیزی را که مربوط به قرآن باشد، بخواهد پیدا کند، آن را با حروف الفبا در آنجا پیدا کند و بعد مثلاً بیست تا صد آیه مربوط به آن آیه در کنارش آمده باشد؛ یعنی تحقیق روی قرآن برای استفاده محققین کاملاً آسان است. الان خودم هر مطلبی را بخواهم، به آن مراجعه می‌کنم. فکر کنم فرض کنید این روزها می‌خواستم اعتدال را بررسی کنم، نگاه کردم سی، چهل آیه مربوط به آن را نوشتم که یک جاست. یا مثلاً اتحاد، وحدت و یا هر کلمه دیگر که آن کتاب 33 جلد است. تفسیر بیست جلد است.

فکر می‌کنم کار اساسی و هدف تفسیرنویسی من آن بود. وقتی برای تنظیم به قم دادم، آن‌ها گفتند که یک تفسیر کاملاً آماده‌ای هست و چرا تفسیرش را چاپ نکنیم؟ گفتم من حرفی ندارم. اوّل تفسیر را و بعد فرهنگ را چاپ کردند. البته خودشان چیزهای دیگری هم پیشنهاد کردند. مثلاً دائره‌المعارف که خیلی مفصّل است و هر موضوعی را از همه جا جمع و اضافه کردند و مشغول هستند و یک CD هم بنام تبیان (بانک اطلاعات) درست کردند که روی آن دارند کار می‌کنند.

س- با توجه اینکه کسانی که مخالف اسلام هستند مرتب در ذهن جوان‌ها و بچه‌ها درمورد قرآن و مضامین قرآن شبهه ایجاد می‌کنند، آیا الان دوستان در فکر هستند که متناسب با ابهامات و شبهاتی که ایجاد می‌شود، این تفسیر را کامل‌تر کنند؟

ج- بله سایت مخصوصی را یاسر درست کرده و هنوز آن را خیلی خبری نکردیم. ولی در آنجا هست، البته تمام آثار من از جمله تفسیر و فرهنگ است. برای آن جستجو هم گذاشت یعنی هر کلمه‌ای را که وارد کنند، هر چه که هست، در ذیل آن می‌بینند. سایت آن خیلی مفصّل است.

س- امروز موج بیداری اسلامی منطقه را فرا گرفته است. قرآن وجه مشترک همه مسلمانان جهان است. به نظر شما چگونه می‌توانیم از قرآن برای انسان امروز در قرن 21 یک الگوی زندگی به دست بیاوریم؟ راهش چیست؟ از کجا باید شروع کنیم؟

ج- به طور طبیعی قرآن اشاره دارد، متأسفانه اختلاف در مضامین قرآن در تفسیرها وجود داد؛ یعنی اگر بخواهیم روی همه چیز به صورت مشترک تصمیم بگیریم، خیلی آسان نیست. اختلافات هم در حدی است که بتوان عبور کرد و اهمیت زیادی نداشته باشد. شاید در مسائل اصلی اختلاف کمتر باشد. ولی اختلاف وجود دارد. اهل سنت هم از قرآن استفاده می‌کنند. در مواردی با ما اختلاف دارند. در داخل خودمان هم همین‌طور است؛ یعنی شما به علمای شیعه نگاه کنید و اختلاف در فتوا را می‌بینید. من نمونه‌اش را می‌گویم که اخیراً با اطلاعی که بیشتر از دیگران از قرآن داشتم، مطرح کردم و در داخل خودمان حل شد. مثلاً یکی از فتاوایی که تقریباً از اوّل فقه ما وجود داشته این بوده - شاید در زمان ائمه هم بوده- که زن‌ها از شوهرشان از زمین و این چیزها ارث نمی‌برند و از مستحدثات می‌برند، چیزهای برای ارث زن محدود بود. با اینکه در قرآن با صراحت هست که زنان شما یک چهارم یا یک هشتم به تفاوت یا اولاً نصف ارث می‌برند. حدود اصلاً روشن است. دختر را نمی‌گویم، در مورد همسر می‌گویم. دخترها می‌برند. دیدم در قرآن که نگاه می‌کنیم، این حرف‌ها نیست که زن‌ها از زمین ارث نبرند و از ساختمان ارث ببرند.

به روایات مراجعه کردم و دیدم که روایات هر دو نوعش را دارد. هر دو نوع روایات، هم صحیح و هم ضعیف دارد. تعجب کردم که چطور این فتوا پیدا شده که همه جز عدّه معدودی دادند؟! در سراسر تاریخ فقه ما، همین‌طوری مانده است. اوّل با آقا (رهبری) مطرح کردم و وقتی استدلالم را گفتم، ایشان گفت: قابل توجه است. به ایشان گفتم: شما الان قدرت و نفوذ کلام دارید و می‌توانید این ظلم طولانی را که به زن‌ها شده، برطرف کنید. چرا این‌گونه باشد؟ قرار شد ایشان این را در جلسه فقهی که عصرهای چهارشنبه دارند، مطرح کنند. ایشان دید حرف من درست است. حرف‌هایی مرحوم مقدس اردبیلی دارد که نسبت به دیگران یک مقدار خوب است. می‌خواهم بگویم در بین فقه‌ها هم افرادی این‌گونه پیدا می‌شوند. آن‌ها را هم به ایشان گفتم و بنا شد که ایشان در آنجا این مسئله را مطرح کنند. به آقای هاشمی شاهرودی مأموریت دادند- چون یک نفر مطالب را تهیه می‌کند و می‌برد و در آنجا بحث می‌کنند- که ایشان مطالب را تهیه کند و ببرند.

آقای شاهرودی هم با من صحبت کرد. دیدم ایشان یک چیز تاریخی را می‌گوید که به احتمال منشاء این انحراف از کجا درآمده است. البته احتمال است و نمی‌توان روی آن حساب کرد. ولی می‌توان به عنوان شاهد آورد. ایشان گفت: احتمالاً این تفکر در شیعه از آنجایی پیدا شد که موقع دفن امام حسن (ع)در کنار پیغمبر (ص) به دلیل اینکه عایشه از آنجا ارث برده بود و ممانعت می‌کرد، چیزی پیش آمده و آنها به فکر این فتوا افتادند احتمالاً در شیعه این حالت، یک حالت روانی باشد.

البته یک چیز دیگری هست که می‌تواند برای آن زمان دلیل باشد و آن این است که بالاخره چند زن گرفتن مرسوم بود و معمولاً از طوایف و عشیره‌های مختلف ازدواج می‌کردند و از همدیگر زن می‌گرفتند، عشیره‌ها نمی‌خواستند کسی غیر از آن عشیره که بعداً هم به آنها تعلق دارد، بیاید مالک مایملک و زمین اینها شود. مشکل درست می‌شد و می‌گفتند که ساختمان و این چیزها و یا منقولات باشد. این‌ها چیزهای استحداثی است.

به هر حال آیت‌الله خامنه‌ای بحث را گذاشتند و نتیجه هم گرفتند و با یک مقدار محدود نظر دادند و آن نظر در مجلس رفت و قانون شد. می‌خواهم بگویم که در خود شیعه هم این اختلافات پیدا می‌شود. از این موارد زیاد است و یک نمونه را گفتم.

به هر حال این هست، ولی مطالبی هست که می‌توان از قرآن فهمید و روی وجه مشترک تکیه کرد. اتفاقاً روی این هم کار کردم که متأسفانه احمدی‌نژاد و اینها خراب کردند. پنج شش سال قبل با آقای ملک عبدالله تفاهم کردیم که یک کمیسیون علمایی مشترکی بین شیعه و اهل سنت تشکیل بدهیم که مسائل اختلافی را اینها بررسی کنند و یک تصمیم مشترکی بگیرند و آن تصمیم مشترک را هم دولت‌ها و هم علما پشتیبانی کنند. این کمیسیون می‌توانست خیلی کارایی داشته باشد چون 5 تا 6 کمیسیون برای عراق، لبنان، سوریه، ایران و جاهای دیگر داشتیم و یکی هم این بود. امّا به هم زدند و نگذاشتند که انجام شود. امّا می‌شود. الان واقعاً یک کمیسیون از علمای منصف و معقول را قرار بدهیم و مشترک بنشینند و بحث کنند و روی مواد مهم اختلافی که هست، بحث کنند و آنجایی هم که مشترک هست که هست، منشور روشنی تهیه کنند و به مسلمان‌ها بدهند. این سند وحدت می‌شود.

س- یکی از مسائل مهم در حوزه بیداری اسلامی نوع حکومت است. بعضی از این گروه‌های سلفی مدعی هستند که در حکومت اسلامی مردم صاحب رأی نیستند و اساساً مخالف انتخابات هستند و می‌گویند نظام انتخاباتی در حکومت اسلامی جایی ندارد. نظر شما چیست؟

ج- این حرف هم مثل همه حرف‌ها و کارهای این گروه باعث تضعیف اسلام می‌شود. اسلام دین مردم است و خداوند بارها در قرآن به پیامبر سفارش می‌کند که به مردم توجه نماید. مثلاً به پیامبر (ص) می‌گوید: باید با مردم مشورت کنید. شاورهم فی‌الامر همین الان که می‌خواهیم امر بگوییم، می‌گوییم ولی امر. ولی امر یعنی چه؟ یعنی ولی امور کشور که همه اینها را شامل می‌شود. این یک دستور قرآنی است. یا وقتی که عبادالرحمان را معرفی می‌کند، یکی از صفات عبادالرحمان مشورت است. البته اول می‌گوید: والذین یمشون علی‌الارض عوناً ده، پانزده صفت را می‌گوید که یکی همین است. «وامرهم شورا بینهم» حداقل اینکه حکومت امر اساسی است و اوّلین چیزی که از امر به نظر می‌رسد، حکومت است. بقیه امور هم هست. اصلاً مشورت در شورا، یعنی توجه به رأی مردم.

به علاوه بهترین سند اجرایی فعلی که می‌توانید نگاه کنید، تصویب قانون اساسی اول جمهوری اسلامی در خبرگان اوّل است که همه از مجتهدین طراز اوّل کشور بودند و هفتاد، هشتاد خبره از علما بودند که این مقدار شورای کشور را در قانون اساسی کردند. قانون اساسی کشور را در شورایی کردن اغراق کردند که هنوز بخشی را عمل نکردیم. این نشان این است که یک حکم حکومتی است.

امّا اینکه این تفکر نیست. این تفکر خوارج بود؛ یعنی از همان زمان حضرت‌علی (ع) شروع شد که لا حکم الاّ للّه و وقتی حضرت‌علی (ع) بعد از آن حوادث صفین و اخلال خوارج اجازه دادند که داوری کنند، این‌ها اعتراض‌شان به حضرت‌علی (ع) این بود که چطور شما حکم را به دست افراد می‌دهید که اینها نظر بدهند، این حکم خدا است. از جیش حضرت‌علی (ع) خارج شدند و جنگ نهروان را راه انداختند.

س- ببخشید، سؤالی به ذهنم آمده و آن این است که امروز قرآن حلقه وصل همه مسلمانان جهان است و قرآن سرچشمه الهام است و همه کسانی که می‌خواهند برای ارتقای سطح زندگی بشریت در چارچوب اسلام فکر و مبارزه کنند، به قرآن فکر می‌کنند. الان قرآن هدف قرار گرفته و یک عده که صریحاً علیه قرآن موضع می‌گیرند و یک عدّه هم می‌گویند که پیغمبر (ص) دریافت‌هایی داشته و آن را در ظرف زبان ریخت و مربوط به 1400 سال پیش است. منظور من این است که قرآن دیگر به درد زمان امروز و شرایط امروز نمی‌خورد و نمی‌تواند مستقیماً مورد استفاده قرار بگیرد. این نکته‌ای است نظر شما را می‌خواستم. آیا لفظ و عباراتی است که خدا آن طور که همة ما اعتقاد داریم برای پیغمبر (ص) به وسیله جبرئیل نازل کرده و یا نه پیغمبر (ص) دریافت‌هایی داشتند و آن را به زبان خودشان در معلومات و ادبیات روزگار خودشان منتقل کردند؟ این یک مسئله جدی شده است و دانشجویان در کلاس‌ها سؤال می‌کنند. می‌خواستم نظر حضرت‌عالی را بدانم.

ج- اگر به خود قرآن مراجعه کنند، در قرآن تثبیت شده است. «انّا نحن نزّلنا له لحافظون» این آیه بیشترین تأکید را دارد. انّا تاکید است، نحن تأکید همین است که باز خودمان هستیم. در نزّلنا هم تأکید است و انّا له لحافظون سرتاپا با تأکید می‌گوید که این کار خداست. امّا اگر کسی بخواهد با دروغ تحلیل کند و بگوید اینها را پیغمبر (ص) خودش با تفکر خودش - که خدا هم هدایت کرده- خلق کرده و الفاظ قرآن نازل شده است، درست نیست؛ یعنی الفاظ نازل شده است. اتفاقاً از آن چیزهایی که محفوظ مانده، همین آیه است که پشتوانه حفظ قرآن و سند مهم کار ماست.

نتوانستند الفاط قرآن را تغییر بدهند. کسی هم نمی‌خواست تغییر بدهد. اختلاف‌های جزیی هست که اینها از داخل کتابت درآمده، چون حروف و کلمات گاهی به گونه دیگری خوانده می‌شدند و یا قرائت‌های مختلفی داشتند. ولی متن قرآن همیشه بوده و تازه امروزی نیست که بعضی‌ها می‌گفتند.

خود قرآن به پیامبر (ص) می‌گوید: اگر از قبل می‌توانستی بنویسی یا بخوانی، می‌گفتند که این کتاب را خودش نوشته است. باید همین‌گونه باشد. متن قرآن به یک انسان که هیچ درس نخوانده و مکتب هم ندیده نمی‌خورد که الفاظی بیاورد و بگوید که واقعاً اعجاز در ادبیات است. خود قرآن از همه می‌خواهد و می‌گوید که اگر شما راست می‌گویید، بیایید مثل این را بیاورید. اگر می‌توانستند بیاورند، می‌آوردند و پیغمبر (ص) را محکوم می‌کردند. لذا چنین چیزی نیست و خیلی دلیل داریم که این حرف‌ها خیالی است. این‌ها کلمات الهی وحی است. برای نزول آن هم جبرئیل مشخص شده است. به پیغمبر (ص) می‌گفتند - در یک جای قرآن به خود پیغمبر (ص) می‌گوید- که اگر تو یک کلمه را علیه ما نسبت بدهی و خودت از خودت بگویی، ما رگ گردنت را قطع می‌کنیم. «ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثمّ لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین» این‌گونه بوده است. متأسفانه الان کسانی که مسلمان هستند و نباید این حرف‌ها را بزنند، گاهی مطالبی می‌گویند.

س- متأسفانه ادعای اسلامی می‌کنند.

ج-گفتم که شبهه همیشه بوده و همان موقع هم بعضی‌ها می‌آمدند و می‌گفتند که ما مثل قرآن می‌آوریم و می‌رفتند یک سوره یا چند آیه درست می‌کردند و می‌آورند و بعد مسخره می‌شدند و از آن چیزی درنمی‌آمد. قرآن معجزه خالده است و برای همین منظور یک کتاب بی‌نظیر معرفی شده. شبهه هم همیشه بوده. از روزی که خود پیغمبر (ص) بوده، همان موقع می‌گفتند که به خاطر آیه «تیلوا علیهم آیاته و یعلمهم الکتاب و الحکمه»، علم پیامبر (ص) محدود است. گاهی مسلمان را می‌گفتند و گاهی بعضی چیزهای دیگر را می‌گفتند. متأسفانه این حرف‌ها درباره قرآن بوده و خوشبختانه جواب‌های خوبی داده شده و الان هم جواب کم ندارد. قابل شبهه کردن هم هست. هر کسی می‌تواند. درباره آفتاب هم می‌توانند مطالبی بگویند.

س- همان‌طور که فرمودید و ما دانشجو هم بودیم، بحث عقل و نسبت آن با وحی مطرح بوده و از قدیم هم فلاسفه همیشه نوشتند. چون شما بحث عقلانیت و هضم قرآن با عقل را مطرح کردید، این نسبت ممکن است در جاهایی به هم نرسد. مثلاً عقل با شرایطی که وجود دارد. این در کجاست؟

ج- اتفاقاً خود قرآن جواب این را خوب می‌دهد. شما به قرآن نگاه کنید. کلمه عقل، تعقل، تفکر و اینها چقدر است؟ ملاک را عقل قرار دهید. علما در مبانی اجتهادشان عقل را به عنوان پیغمبر باطن در مقابل پیغمبر ظاهر تعریف می‌کنند. ما دو پیغمبر داریم، یکی عقل‌مان است که خودمان تشخیص بدهیم. تکیه‌ای که به عقل در خود قرآن شده، بیش از همه کتاب‌های هدایت دنیاست. این چه معنای بزرگی دارد! همان وحی که می‌گوییم مسائلی را گفتند، همراه خود دستور به تفکر و عقل را گفته است. ایمان واقعی با عقل شکل می‌گیرد و با چیزهای دیگری شکل نمی‌گیرد

س- آخرین سؤال این است که چگونه می‌توان جامعه طراز قرآن را ساخت؟

ج- اینکه چگونه می‌شود، باید شرایط را فراهم کرد. خود پیغمبر (ص) هم نتوانست آن‌گونه جامعه را درست کند. ایشان 25 سال مشغول هدایت بود. البته خیلی کار شد. اوّل سیزده سال یک عده از افراد را ساخت و بعد هم به مدینه آمد و ده سالی را با جنگ و تعلیم عده‌ای را ساخت. همان روزی که هنوز زنده بود، توطئه بلند شد که پیغمبر (ص) شب به بقیع رفت و به مرده‌ها گفت: خوش به حال شما که نیستید و این ظلماتی را که در پیش داریم، نمی‌ببینید. معلوم بود که مثل همه بشرها کارهایی را شروع می‌کنند. ولی به هر حال نورانیت قرآن این مقدار هست که توانست محفوظ بماند و توانست تمدن بزرگی را در دنیا خلق کند که نظیرش نبود. این تمدن، غرب را بیدار کرد و آنها، آن تمدن‌های عظیم را بر محور همین راهنمایی‌هایی که از جامعه اسلامی گرفتند، ساختند و خودشان را از قرون وسطی نجات دادند و آزاد شدند و در آینده هم خیلی کارها خواهد کرد.

امّا اینکه چگونه می‌شود؟ باز با همین عقل می‌شود؛ یعنی این دستورات عقلانی که پیغمبر (ص) دریافت کرده و متن آن را به ما تحویل داد، اگر این عقل را حاکم کنیم و تعصب‌ها را کنار بگذاریم و تحجرها را پشت سر بگذاریم و معقول با مفاهیم و معارف خودمان کار کنیم، راحت می‌توان کار کرد. به نظرم شاید نقطة اصلی‌اش همین کمیسیون مشترکی باشد که گفتم باشد. این کمیسیون باید به شورای بزرگ تفاهم اسلامی تبدیل شود که در آنجا دموکراتیک بحث شود. بالاخره نهایتاً راهی جز اکثریت ندارد. منتهی اکثریتی که متعهد باشند. به نظرم می‌شود و محال نیست. ولی ما همیشه گرفتار همین تعصبات، احساسات و تعلّقاتی هستیم که بشر خالی از آنها نیست.

س- خود شما نمی‌خواهید درس تفسیر داشته باشید؟

ج- از من دو تقاضا یکی تفسیر و یکی درس فقهی هست. ملاحظاتی دارم. البته تا سال‌های قبل اصلاً فرصتی نداشتم که به اینها بپردازم. الان می‌توانم فرصتی درست کنم؛ اما اشکال سیاسی ایجاد می‌کند. اگر ما بخواهیم چیز محدودی درست کنیم، همین الان تقاضاهایی که می‌رسد، خیلی زیاد است. آدم‌های حسابی هم دانشگاهی و هم حوزوی‌ها هستند. اگر بخواهد یک جلسه عمومی باشد، وضع را تحمل نمی‌کنند. تفسیرهای گوناگون می‌کنند. افرادی را که به اینجا می‌آیند، با بهانه‌هایی اذیت می‌کنند، تجربه داریم که چه کار می‌کنند. اگر هم بخواهیم محدود کنیم و بگوییم که همین ده، پانزده نفر باشند، این دیگر آثار خودش را ندارد. فقط چند نفری هستند که خودشان هم خیلی کمتر از من نیستند و حتی بهتر هم هستند. مگر اینکه وضع یک مقدار بهتر شود، در این زمان آن هدف تحقق پیدا نمی‌کند. اگر بخواهد عمومی شود، شرایط امنیتی مشکل می‌شود. همین الان یک جلسه که به بیرون می‌رویم، سعی می‌کنند به هم بزنند. پریروز اوّلین بار برای یک جلسه رفتیم. دم درب مهمانان را آن قدر اذیت کردند که پشیمان شدیم رفتیم. محدودیت‌هایی داریم.

س- الان به خصوص بعد از رحلت حاج‌آقا محتبی تهرانی، تهران کمی استوانه‌های این‌گونه‌اش را از دست داده است. امثال ما که در این جلسات بودیم، شاهدیم که مردم خیلی سردرگم هستند. به خصوص وقتی ایشان رفتند؛ یعنی امسال نسبت به پارسال محسوس بوده که این اتفاق افتاده است.

ج- بالاخره فرق من با آقا مجتبی این است که من سیاسی هستم و یک جبهه مخالف حسابی دارم. ایشان مشکل این‌گونه نداشت. کلیاتی را در حرف‌هایشان می‌زدند. مرا تا این حد تحمل نمی‌کنند. وضع خیلی بد است و الان خفقان و تعصب‌های جاهلی حسابی اذیت می‌کند.

س- سؤالی دارم که مربوط به مصاحبه نیست. در سوره فجر می‌گوید «والفجر و الیال عشر» اوّل می‌گوید سپیده‌دم و بعد می‌گوید شبهای ده‌گانه. آیا می‌شود این‌گونه تصور کرد که آن سپیده‌دم پیامبر (ص) بودند و آن شب‌ها بعد از پیامبر (ص) آمدند. شب خلافت، شب سلطنت و شب تحولات دیگر و بعد می‌گوید که شب در حال گذشتن است. می‌توان چنین برداشتی کرد؟

ج- هر برداشتی می‌شود؛ اما این قسم است. «والفجر» چون هر دو اهمیت دارند. «و لیال عشر» دنبال قسم آمده است؛ یعنی عطف به آن است.

س- پس آن شب‌ها چیست؟

ج- همین‌هایی هست که تفاسیر نوشتند و ما هم آن مقداری که می‌شد بفهمیم، نوشتیم که می‌بینید. ممکن است چیزهای دیگری هم در آن باشد.

س- خبر خوبی را به شما عرض کنم، ما پیشنهادی به شهرداری تهران دادیم که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران که مردم سالی یک بار و یک هفته وقت دارند که کتاب تهیه کنند، محلی را ایجاد کنند تا در طول سال بتوانند همه روزه بیایند و همة کتاب‌ها در آنجا باشد. خوشبختانه این ساختمان را ساختند و بیش از نود و خرده‌ای درصد پیشرفت کرده و جنب کتابخانه ملّی است. انشاءالله برای اوایل سال آینده افتتاح می‌شود. فکر می‌کنیم یک تحول اساسی است.

ج- کتابخانه‌ای که دایمی باشد و کتاب‌های جدید هم بیاید. خیلی خوب است.

س- حدود هفتاد هزار متر ساختمان است.

ج- احسن این افکار را همیشه در شما می‌دیدیم که انشاءالله این هم به نتیجه برسد. خیلی خوب است. خیلی خوش آمدید.

س- خیلی متشکر و ممنون