مصاحبه آیت الله هاشمی با مجله پاسدار اسلام
این مصاحبه اول مرداد 61 در نشریه پاسدار اسلام چاپ و منتشر شد.
سؤال: آقای هاشمی نظرتان درباره مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام چیست؟
جواب: این سومین گفتاری است که با مجله پاسدار اسلام داریم. اولین گفتار درست روزهایی بود که عملیات فتحالمبین آغاز شد و دومین گفتار مقارن با شروع عملیات بیتالمقدس بود. گمان میکنم در مصاحبه دوم گفته باشم که عملیات بیتالمقدس با اهدافی که برای آن منظور شده بود، سرنوشتساز و دارای اهمیت بسیار بود. باآنکه به همه اهداف عملیات بیتالمقدس دست نیافتیم و یک بخش از آن باقی ماند ؛ ولی تااندازهای که دست یافتیم (هشتاد درصد یا بیشتر) همانگونه که انتظار میرفت، سرنوشتساز شد.
سؤال: نتیجه عملیات بیتالمقدس را برای ثبت در تاریخ تشریح میفرمایید؟
جواب: درنتیجه عملیات بیتالمقدس، ارتش عراق از قدرت مانور و هجوم ساقط شد و با توجه به خبرهای رسیده، ارتش بعثی بعدازاین عملیات دیگر در هیچ نقطهای نمیتواند حتّی یک حمله وسیع انجام دهد، زیرا علاوه بر شکستهای پیدرپی عملیات سال گذشته که در شمال آبادان، شرق کارون، بستان، فکه، تنگه چزابه، طراح و منطقه غرب، بر ارتش عراق وارد شد و در آن حملهها نیروهای بسیاری را از دست داد، در دو عملیات اخیر دستکم شش لشکر او نابود شد.در عملیات فتحالمبین بیش از پانزده هزار نفر اسیر گرفتیم و حدّ اقل همین مقدار کشته و زخمی داشتند. و درنتیجه سی هزار نفر یعنی سه لشکر کامل عراق از بین رفت. در عملیات بیتالمقدس نیز بیش از پانزده هزار نفر اسیر و تحقیقاً همین مقدار کشته و مجروحی که از میدان خارج شده، یعنی سی هزار نفر (سه لشکر) دیگر از بین رفتند و بدین ترتیب در طی این دو عملیات در مدّت کمتر از دو ماه، در جمع شش لشکر عراق بهکلی نابود شدند.
سؤال: با این پیروزی ، وضعیت ارتش بعث را چگونه میبینید؟
جواب: اگر فرض کنیم که در عملیات دیگری که پیشازاین به آنها اشاره شد، دو سه لشکر عراق نابود شده باشد که قطعاً چنین بوده، زیرا فقط در آبادان نزدیک به دو لشکر عراق نابود شد، با همه اینها دیگر لشکر قدرتمند و سالمی برای عراق باقی نمیماند. آنچه عراق دارد، ترکیبی است از سربازان فراری و معلولی که از بیمارستانها درآمدهاند و در نظام ارتش این وصلهپینهها هیچگاه به لشکر قدرت نمیدهد. نیروهایی که عراق دارد حدود دو لشکر است که از «پادگان حمید» تا «هویزه» و «کوشک» پراکنده بودند و در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس، توانست آنها را فراری دهد و از مهلکه بیرون ببرد. البته آنها هم لشکری دستنخورده نبودند، لشکرهای نیمهجانی بودند که آنها را نجات داد. در غرب نیروی کمتری داشت که آنها را به حالت دفاعی بهسوی تپهها عقب کشید و ناچار حالت دفاع و سنگر گیری در ارتفاعات، معبرها، تنگهها، سرپلها و مانند اینها را پیش گرفت. از سوی دیگر در طول جبههها از سرپل ذهاب تا آبادان، نیز ناچار است نیروهایی برای پاسگاهها و مکان های حسّاس دیگر بگمارد. مقداری نیرو هم در شمال، در برابر کردها دارد. در طویله و حوالی آن نیز مقداری نیرو دارد که آنها نیز حالت دفاعی ضعیفی دارند.
بنابراین آنچه برای عراق مانده همان دو لشکری است که از خوزستان خارج کرد و نیم لشکر یا یک لشکری که از عملیات فتحالمبین نجات داد و در این میان کمابیش نیروهای دیگری نیز در گوشه و کنار دارد که اینها دیگر لشکری برای جنگیدن نیستند.
سؤال: درباره عملیات بیتالمقدس بیشتر توضیح می دهید؟
جواب: عملیات بیتالمقدس به ویژه مرحله اخیر آن که فتح خرمشهر بود، وضع را از چند سو بهکلی عوض کرد و وضع کاملا جدیدی را در منطقه پدید آورد. حالتی که سبب اعتبار ایران و به موازات آن باعث تضعیف عراق و مرتجعان منطقه و در نهایت آمریکا گردید.غیر از سه لشکری که در این عملیات از عراق بهکلی نابود شد، ما میدانیم و همه ناظران نظامی هم میدانند که برای عراق هیچ نقطهای در دشت بهتر از خرمشهر قابل دفاع نبود. بهعبارت دیگر اگر عراق قدرت دفاعی داشت، هیچ جایی برای او بهتر از خرمشهر نبود و وقتی که نتوانست در چنین جایی دفاع کند، بدینمعنی است که در هیچ جای دیگر قدرت دفاع نخواهد داشت.همانگونه که میدانیم خرمشهر از سوی جنوب و شرق با کارون و شطالعرب متصل است و گذر از آنها در حال جنگ به طور وسیع تقریبآ غیرممکن است. پل بزرگ نمیتوان احداث کرد و با قایق و امثال آن نیز نمیتوان نیروی قابلتوجهی منتقل کرد؛ زیرا نیروها در راه منهدم میشوند. و همچنین این شهر از سوی غرب نیز متکی به عراق و متّصل به خاکش بود. فقط دالانی بود که اگر عراق میتوانست از آن دفاع کند، ما نمیتوانستیم وارد خرمشهر شویم.
بنابراین برای کشوری که امکان دفاع داشته باشد، بهترین شرایط برای دفاع در چنین جایی است که از سه جانب آسودهخاطر است و فقط از یک جانب دشمن میتواند وارد شود و نیرویی که بخواهد از یک طرف وارد شود، علاوه بر اینکه از جلو با نیروها و سنگرهای دشمن مواجه میشود، از دو طرف راست و چپ هم مورد حمله قرار میگیرد؛ بخصوص ما از طرف راست از داخل خاک عراق در معرض خطر بودیم. عراق باآنکه در شهر بود و سنگرهایی ساخته بود و از خراب شدن ساختمانها نیز باکی نداشت و میتوانست از آب استفاده کند. حتّی سیلبندی که ما در شمال خرمشهر داشتیم، برای عراق بهترین سنگر طبیعی بود و با کمی دستکاری که روی آن کرده بود، برایش بهترین خاکریز شده بود و نیز نخلستانها و امکانات شهری در اختیارش بود. میتوانست در حالی که پشتش به عراق است، با زدن یک پل روی شطالعرب از سوی جنوب از بصره کمک برساند. هرچه بررسی کنید میبینید که بهترین امکانات دفاعی در آنجا وجود داشت؛ با این همه در ظرف 24 ساعت در مرحله چهارم عملیات بیتالمقدس، خرمشهر سقوط کرد.
سؤال: واقعا ویژگی های عملیات فتح خرمشهر خیل خاص است.
جواب: بله، این مسأله بسیار مهمی بود که نهما فرصت یافتیم که اهمیت آن را به خوبی به جهانیان بازگو کنیم و نه آنهایی که فهمیدند، خواستند بدرستی آن را بازگویند. فتح چنین جایی میتواند اوج پیروزی یک ارتش باشد.آن هنگام که ما، از خرمشهر با نیروی ناچیزی (بین صد تا پانصد نفر) دفاع کردیم و خرمشهر به دست آنها افتاد، ما از هیچ یک از این امکانات بهره نبردیم. ولی او با بهرهگیری از همه این امکانات، بیست و چهار ساعت هم نتوانست ما را معطل کند. درنتیجه این حادثه، ضربه حیثیتی بزرگی بر ارتش عراق وارد شد. پیروزی ما، وضع سیاسی عراق را بهکلی در هم ریخت چرا که از شمال تا جنوب جبههها از لحاظ سیاسی هیچ نقطهای مثل خرمشهر، برای عراق باارزش نبود. اشغال خرمشهر به همان نسبت که حیثیت ما را تضعیف کرد، برای عراق مایه حیثیت و افتخار بود زیرا نقطه اوج هدف عراق شطالعرب بود که با اشغال خرمشهر در دو طرف ساحل آن پایگاه داشت و به همین سبب خرمشهر برایش بسیار باارزش بود.
سؤال: درباره ارزش جهانی فتح خرمشهر میفرمایید؟
ج.اب: جهان نیز از لحاظ سیاسی برای خرمشهر ارزش قائل بود. گرچه گرفتـن نقاطی مانند سایتها در دزفول و تنگه رقابیه و تنگه بالای بستان و طراح و امثال آن و همچنین عبور از کارون در اولین عملیات بیتالمقدس از نظر نظامی بسیار با ارزش بود، امّا ارزش سیاسی فتح خرمشهر فوقالعاده بود.خرمشهر نامی بود که در اذهان همه یک سنبل و نشانه بود. تا زمانیکه ما خرمشهر را نگرفته بودیم، اگر کسی میپرسید خرمشهر را پس گرفتهاید و طبعآ جواب منفی بود، میگفت: پس عراق باقی است. ولی بعد از گرفتن خرمشهر، مسأله برعکس شد و از جهت سیاسی اعتبار عراق بسیار پایین آمد.عراق از زمانی که فهمید در مقابل ما توان مقاومت ندارد، شیوه تبلیغاتی جدیدی را پیش گرفت و مدعی عقبنشینی شد. شکست میخورد و میگفت ما عقبنشینی کردیم. در دنیا نیز هیاهو به راه افتاد که عراق عقبنشینی کرده است. آنها واقعیت را میفهمیدند ولی در پرتو تبلیغات میتوانستند واقعیات را بپوشانند ولی درباره خرمشهر ادعای عقبنشینی بسیار بیمعنی بود. ادعای عقبنشینی برای ارتشی که بیست ماه جنگیده است و از آغاز همچنین جایی هدفش بود و با زحمت آنجا را گرفته بود، احمقانه به نظر میرسید و هیچ کسی هم نمیخواست تا این اندازه خود را احمق نشان بدهد و بگوید من باور کردهام که عراق عقبنشینی کرده است.اصل قضیه جای تردید نبود و سرعت عمل و اسرای فراوان هم نشانگر واقعیت بود. ولی باز هم عراق با نهایت پررویی گفت: ما از خرمشهر بیرون آمدیم و برخی از بوقهای تبلیغاتی دنیا هم همین را گفتند. اما وقتی ما دههزار اسیر از خرمشهر بیرون آوردیم و یک جا جمع کردیم و خبرنگاران آمدند و اسیران و صفهای طولانی در نوبتگیری برای تسلیم شدن را دیدند، دیگر زمینه ادعاها و تبلیغات عراق از بین رفت
.درنتیجه زمینه آخرین مانور تبلیغی عراق از او گرفته شد. ضربه حیثیتی، نظامی و سیاسی خورد؛ در برابر مردمش رسوا شد؛ روحیه ارتشش بهکلی متزلزل شد؛ بهطوری که با داشتن آن همه نیرو در خرمشهر، دههزار نفر اسیر شدند، و نتوانستند بیست وچهار ساعت در آنجا مقاومت کنند. عراق دیگر قدرت دفاعی هم نداشت، بخصوص از همان زمانی که از هویزه فرار کرده بود. ارتشی که فرار میکند، حالت دفاعی هم نمیتواند به خود بگیرد. قدرت حمله که بهکلی نداشت، حیثیت سیاسی و نظامیاش هم از دست رفت و دروغگو هم از آب درآمد.در مقابل تمام نقاط ضعف عراق، ایران نقاط قوت بهدست آورد. تمام ادعاهایش صادق درآمد و نیرومند و توانا نمایان شد و از نظر سیاسی نیز پیروزی شایانی به دست آورد. در چنین شرایطی اوضاع منطقه دگرگون شد. ناگهان چشم آمریکا، روس، اروپائیها و ارتجاع منطقه باز شد و یک قدرت بسیار عظیم و ریشهدار تثبیتشدهای را در منطقه دیدند.
سؤال: فتح خرمشهر چه پیامی به جهانیان داد؟
جواب: فهمیدند که امروز ایران از زمان شاه نیرومندتر است. پس از فتح خرمشهر، کشوری تا این حد متکی به مردم و برخوردار از روحیه انقلابی، مانند ایران در منطقه و حتّی در دنیا وجود ندارد .مردم یک دوره ریاضت سه چهارساله را پشت سر گذاشتند و یاد گرفتند که میتوانند خودکفا زندگی کنند و روی پای خود بایستند و امیدی که دشمنان به زوال اقتصادی ما بسته بودند، معکوس شد و ایران از گذشته قویتر شد.شاه متکی بود به پنج شش میلیون بشکه نفتی که صادر میکرد و اگر روزی شیر نفت بسته میشد، وضعیت او واژگون میشد. در حالیکه ما صدور نفت را در حال محاصره تا سیصد و حتّی دویست هزار بشکه رساندیم و به خوبی مقاومت کردیم. دشمن نیز در این روزها دانست که ما نفت را بنا بر خواست خودمان صادر میکنیم. تقریبآ از اوائل اسفندماه بود که صـدور نفت ما به انـدازهای رسید که تأمین شویم. در شرایطی که جنگ بود و عراق ماهشهر و خارک را گلولهباران میکرد و به بوشهر و آبادان حمله میکرد، نفت به اندازه مطلوب صادر میشد و این نشانگر توان اقتصادی ما است.
در همین زمان با قراردادهای تهاتری با کشورهای همسایه مانند ترکیه و پاکستان و همچنین سوریه و کشورهای دور و نزدیک، پای خود را محکم کردیم و این نیز از دستاوردهای همین پیروزیها بود.از سوی دیگر به دنبال این پیروزیها، در روابط کشورهای جنوب خلیجفارس تفرقه افتاد و شورای همکاری خلیج متزلزل شد. برخی از کشورهای کوچک خلیج به ما روی کردند و فهمیدند که در آینده اگر به ما متکی باشند، از اتکای به عراق بهتر است. و سرانجام همه شرایط یک کشور نیرومند در ایران به وجود آمد؛ کشور نیرومندی که نسبت به عراق خود را صاحب حق میداند؛ کشوری که بیست ماه جنگیده و خسارتها و تلفات بسیاری داده است و هزارها کیلومتر از خاکش اشغال شده بود. دهها شهر و صدها روستایش را خراب کردند و اکنون با ادعای احقاق حق و با قدرتِ گرفتن حقش و با اتکای به مردم و با پشتوانه محکم اقتصادی و اعتبار سیاسی و انقلابی برجستهاش در منطقه، جلوهگر شده است. کشوری که به بدترین وضع دچار شده بود و با از هم پاشیدن رژیم شاه، دهها سال وقت لازم داشت تا یک نظام انقلابی تا این حد جا بیفتد و بهیک قدرت عظیم بدل شود. در چنین شرایطی برای دشمنان ما وجود عراق به تنهایی برای مقابله با ما کافی نبود، پس او باید بیشترین کوشش را با کمک دوستانش بهکار گیرد تا خود را از سقوط حفظ کند. برای بستن دست ایران مقتدر، یک توطئه وسیع طرح میشود و نیروهای گوناگونی هر کدام به فراخور توان خود وارد عمل میشوند. آمریکا برای دلگرمی آنها ناچار میشود ظاهر شود و وزارت خارجه آمریکا به طور رسمی اعلام میکند که ما در هفته آینده در خاورمیانه فعّال خواهیم بود و بوقهای تبلیغاتی نیز خطر ایران را برای منطقه مهم جلوه میدهند. بعد از آن عراق خود را به موشمردگی میزند و دیگر نمیتواند قهرمان قادسیه باشد؛ مظلومنمایی میکند؛ صدام پنهان میشود و دیگر سخنرانی نمیکند؛ کسی او را نمیبیند؛ شایعههایی پخش میشود به ویژه غربیها به این شایعهها دامن میزنند که صدام سقوط کرده و کنار گذاشته شده است و چند نفر کشته شدهاند. شورای فرماندهی به جای صدام اعلامیه میدهد و اعلام آتشبس میکند و نیروهایش را عقب میکشد. شورای همکاری کشورهای خلیج فارس تشکیل میشود و به جایی راه نمیبرند، گرچه نفس تشکیل آن سؤالبرانگیز است.
سؤال: هم زمانی حمله اسرائیل به لبنانبا فتح خرمشهر را چگونخ تشریح و تحلیل می نمایید؟
جواب: اسرائیل آخرین ژاندارم رسمی آمریکا در لبنان وارد عمل میشود؛ بخصوص که جنوب لبنان راه نفسکش تبلیغاتی ایران هم بود و نیروهای وفادار بهما در آنجا بودند. برای نجات صدام و بستن دست ایران باید فکری شود! برای دلگرم کردن کشورهای مرتجع خلیج که به صدام کمک کرده بودند و اکنون دچار ترس شدهاند باید فکری شود و در مقابل ایران سدّی درست شود! همه اینها دستاندرکارند که این کار انجام شود و بالاخره جنایت عظیم اسرائیل علیه جنوب لبنان آغاز میشود؛ با این هدف که آنجا را خطر مهم منطقه جلوه دهند، تا ایران نیروهایش را متوجه آنجا کند! پس باید دستاویزی برای عراق به منظور اعلام آتشبس و مظلومنمایی و حفظ اعتبار ازدسترفته صدام و حزب بعث فراهم کنند! بهانهای برای فشار آوردن علیه ایران درست کنند! میانجیهای کنفرانس اسلامی هم دستاندرکارند و مجموعه این عوامل شروع به کار میکنند، ولی خوشبختانه حرکت صحیح ایران تقریبآ همه این توطئهها را خنثی میکند. در این میان تنها مصیبت ما جنوب لبنان و فاجعهای است که برای مردم لبنان و فلسطینیها پیش آمد و این خسارت جبرانناپذیری است.
سؤال: یعنی ارسال نیرو به لبنان در این راستا بود؟ در این باره بیشتر توضیح می دهید؟
جواب: ما بشتاب متوجه جنوب لبنان شدیم و به سرعت نیرو فرستادیم و برای شرکت در جنگ با اسرائیل اعلام آمادگی کردیم. در حالی که هیچ یک از کشورهای عربی غیر از سوریه و مردم فلسطین و مردم لبنان که در محل بودند، چنین کاری را نکردند. اینها موجب شد تا بخشی از توطئهها خنثی شود و دیگر نتوانند به ایران فشار آورند که جنگ با عراق را رها کند و به آنجا برود. ما نشان دادیم که اگر دیگران مرد باشند و در جنگ علیه اسرائیل شرکت کنند، ما از آنها زودتر و گستردهتر میتوانیم وارد عمل شویم. ما مهمترین تیپهایمان را فرستادیم؛ نیروهایی از تیپ ذوالفقار و محمد رسولاللّه که نیروهای زبدهای بودند. نشان دادیم که با حفظ جبهه خود آمادگی شرکت وسیع و قوی در جنگ با اسرائیل را نیز داریم. البته آنها با این اقدام ما امیدوار شدند که ما را بهکلی بهآنجا بکشانند. به این شکل که وقتی احساس کردند ما بهجنگ با اسرائیل اهمیت میدهیم، خواستند برگ جدیدی بزنند. پس عراق اعلام کرد که مشروط بر آنکه ایران آتشبس را قبول کند، به ما راه عبور خواهد داد و بدین ترتیب میخواست با ایجاد یک حالت روانی، نیروهای ما به لبنان منتقل شوند و درنتیجه به طور کامل به آنجا کشیده شویم و در اینجا از نظر نظامی عاجز شویم. ولی این توطئه نیز با رهنمودها و موضع صریح امام خنثی شد. و در همین حد حضور ما در جبهه جنگ با اسرائیل و تقدّم ما بر دیگران به اندازه شایان توجهی ثابت شد. تبلیغات خرید اسلحه از اسرائیل بهکلی خنثی گردید و ادعاهای دروغ رژیمهای عربی که مدعی بودند میخواهند با اسرائیل بجنگند، بهکلی بیاثر و به رسوایی کشیده شد و از این جهت نیز ما زیانی نکردیم. بیشترین ضرر در این توطئه این بود که فلسطینیها ضربه خوردند و جنوب لبنان اشغال شد و سوریه نتوانست کاری جدّی انجام دهد.هرچند اسرائیل در این مرحله پیروز است ولی چنانچه ما درست حرکت کنیم، آینده اسرائیل در خطر بیشتری قرار میگیرد؛ به جایی پای گذاشته که میشود او را در آنجا بهکلی منهدم یا تضعیف کرد و قدرت و ماشین جنگیاش را از کار انداخت، مشروط بر آنکه حرکت بعدی در منطقه به طور صحیح انجام گیرد.
سؤال: با این توضیحات و شرایط جبهه ها، عملکرد آینده چگونه خواهد بود؟
جواب: ما در داخل به همان شیوه اسلامی گذشته خود عمل میکنیم؛ با پرهیز از اینکه دست به عملیاتی بزنیم که نیروهایی از عراق یا ایران کشته شوند و خسارتهای مالی و و مصیبت و خرابی باقی بگذارد. بعد از عملیات بیتالمقدس، شتاب نکردیم و با اینکه همه انتظار داشتند ما در خرمشهر متوقف نشویم و بهسوی بصره حرکت کنیم و یا از قصرشیرین به خانقین و پس از آن بهسوی بغداد برویم و یا از جبهه میانی بهسوی العماره پیش رویم و البته امکان همه اینها بود، لیکن ما تاکنون صبر انقلابی کردهایم و به عراق و صدام و حزب بعث و حامیان عراق فرصت دادهایم تا تسلیم حق شوند و حقوق ایران را بپردازند و بپذیرند که صدام و حزب بعث عراق باید محاکمه شوند ولی متأسفانه آنها در این جهت یک قدم هم پیش نیامدهاند، تنها یک حرکت مثبت انجام شد که آنهم به نفع عراق بود. عراق یک مقدار نیروهایی که در دشت و در شهرهای اشغالی ما در غرب داشت، بیرون کشید و در سنگرهای مستحکم مستقر نمود. در حالیکه اگر عراق یک ضربه کاری هم در غرب میخورد، بعد از آن در مرزهای غربیاش نیز بهکلی بدون دفاع میگشت و راه ما برای رفتن به هر جا که میخواستیم باز میشد. آنها میدانستند وقتی ما حمله میکنیم، برای عراق دیگر چیزی باقی نخواهد ماند. البته ممکن بود به خاطر وضعیت منطقه، ما نیز تلفات زیادی بدهیم زیرا در تپهها و ارتفاعات صعبالعبور حتّیاگر یک گروهان در موضع محکم بماند و مقاومت کند، میتواند بسیاری از نیروهای مهاجم را از پا درآورد و ما ناچار بودیم به خاطر رفتن به قصرشیرین تلفات بدهیم و البته این کار را میکردیم. این کار عراق که به منظور گرفتن یک خط دفاعی محکمتر انجام گرفت و از نظر خودشان کار عاقلانهای بود، از نظر ما هم به هرحال لازم بود با تلفات دو طرف، قصرشیرین، نفتشهر، سومار، دهلران و ... را بازپس بگیریم و با این کار بدون تلفات جاهای مذکور را پس گرفتیم؛ از این جهت مثبت بوده و اگرچه از نظر انهدام نیروی دشمن همانند پادگان حمید و هویزه فرصت خوبی از دست ما رفت لیکن از این جهت عمیقآ خوشحالیم، زیرا انهدام نیرو همیشه همراه با تعداد بسیاری کشته است که ما از آن پرهیز داریم.هماکنون وضع به همین صورتی که میبینیم درآمده است؛ یعنی عراقیها بنا ندارند تسلیم حق شوند؛ اربابان عراق نیز مایل نیستند ایران به طور کامل پیروز و موفق جنگ را بهپایان ببرد و حقوقش را بگیرد؛ چرا که با گرفتن حقش نیرومندتر میشود و آنها از نیرومندتر شدن ایران پرهیز دارند و گویا همه راهها را برای ما بستهاند و فقط راه به کار بردن زور را باز گذاشتهاند؛ یعنی همان کاری که در «عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس» کردیم. باید منتظر حوادث آینده جنگ باشیم.
توضیحات تکمیلی آیت الله هاشمی هنگام بازبینی مصاحبه: تا اینجای سخن که در هفته قبل انجام گرفت، هنوز عملیات سرنوشتساز رمضان آغاز نشده بود و پیش از شروع عملیات نمیتوانستیم درباره برنامه آیندهمان سخن بگوییم و صحبت در این مورد به بعد از شروع عملیات موکول شد و دو سه روز بعد از آن عملیات رمضان آغاز شد.در نشست قبل گفتیم که دشمنان انقلاب اسلامی و ابرقدرتها و کارگزارانشان، مایل بودند که رابطه بین ایران و عراق حالت نه صلح و نه جنگ باشد؛ حالتی که از شومترین حالات در روابط کشورها و مناطق است؛ حالتی که ابرقدرتها از آن برای نفوذ و فروش اسلحه، ایجاد تفرقه، ترساندن و معوّق ماندن برنامههای اقتصادی و سازندگی، استفاده میکنند.ابرقدرتها همواره از حالت وحشت بهرهبرداری میکنند و این وضع را در بیشتر نقاط دنیا به وجود آوردهاند و ما با همین تشخیص به این نتیجه رسیدیم که باید جنگ را پایان دهیم، ولی پایان یافتن جنگ به چند صورت امکان داشت یا با صلحی که حقوقمان را پس نگیریم و صدام را تنبیه نکنیم و این بسیار بد بود زیرا چنین کاری:الف: حیثیت انقلاب را پایین میآورد.ب : با حق سازگار نیست، در حالی که انقلاب ما باید مدافع حق باشد.ج : زمینه را برای اینکه متجاوز دیگری در منطقه پیدا شود و تاریخ جنگ تحمیلی عراق را یک بار یا چند بار دیگر تکرار نماید، حفظ میکند.د: اصولا در رابطه با عراق و منطقه وضعی پیش آمده که میشود قدمی اساسی برداشت و چنانچه این قدم را برنداریم خطا کردهایم. یا اینکه جنگ را پایان دهیم اما آنگونه که خودمان درست میدانیم؛ و به نحوی که به مصلحت کشور خود و منطقه و فردای منطقه باشد. بنابراین انجام این کار به این شکل است که پیش از پایان جنگ در قدم اوّل، مناطق حساس خود را از تیررس ارتش صدام دور کنیم. زیرا خرمشهر و آبادان یعنی مهمترین بندر و مهمترین مرکز صنعتی ما؛ پالایشگاه آبادان که باید پنجاه درصد پالایش نفت کشور را انجام دهد، در وضع موجود که عراق از آن سوی اروندرود و همچنین در غرب خرمشهر از داخل خاک عراق، این دو نقطه را زیر آتش دارد، نه قابل بازسازی است و نه قابل استفاده. در غرب هم، چنین وضعی داریم و ارتفاعاتی در دست دشمن هست که میتوانند بخش دیگری از کشور ما را مانند قصرشیرین و چند شهر دیگر را نگذارند بازسازی کنیم و باید مردم آن مناطق آواره باشند. اولین کار ما در چنین شرایطی این است که کشورمان را از شرّ این وضع نجات دهیم. زیرا قطعنامهای که شورای امنیت سازمان ملل تصویب کرده و توطئهای که از سوی بعضی از ابرقدرتها طرح شده، در این جهت است که میخواهند این حالت را حفظ کنند و درنتیجه کشور ما برای مدّتی طولانی ویران بماند و ما نتوانیم ویرانیها را بسازیم و همیشه جمعی از مردم ما آواره باشند. ولی عراق با کمکهایی که از شیاطین جهان دریافت میکند، روی پای خود بایستد. ما برای اینکه نمیخواهیم به مردم ظلم کنیم، بهشهرهای مرزنشین عراق آسیب نمیرسانیم و مردم مرزی عراق میتوانند با آرامش زندگی کنند اما شهرها و روستاهای مرزی ما به سبب قساوت صدام که پایبند به هیچ چیز نیست، باید ناامن و آواره باشند. پس از اینکه ما این مرحله را تمام کردیم، باز مسأله در این حد نمیماند و باید مسأله صدام و بعث حل شود و عملیات رمضان بخشی از همین برنامه ما است که در دست اجرا است. در صورتی که عملیات رمضان با پیروزی به پایان برسد، ما بههمه اهدافمان خواهیم رسید. قسمت عمده نیروهای عراق را که پیشازاین در مورد آن صحبت شد، در این منطقه منهدم میکنیم و دیگر در عراق نیروی مقاومی نخواهد بود. شهرهای خود را در منطقههای حسّاس صنعتی و حیاتی از تیررس دشمن دور میکنیم و به آنجا فرصت سازندگی خواهیم داد. با ضربهای که به عراق میزنیم حامیان عراق را در منطقه و خارج آن مأیوس، و ملّت عراق را امیدوار میکنیم.خوشبختانه طی این چند روز، بسیاری از چیزها که حدس میزدیم برایمان ملموس شد. وقتی ما این عملیات را آغاز کردیم، کسانی که دشمن ما بودند، همه جا صدایشان بلند شد و با ورود ما بهخاک عراق مخالفت کردند و دوستان ما در همه جا اظهار موافقت کردند. ملّتها در کشورهای جنوب خلیجفارس، ملّت و دولت سوریه، دانشجویان اسلامی کشورهای اروپایی و مستضعفان و مسلمانان خالص همه کشورهای اسلامی موافقت خود را اعلام کردند. در مراسمی که همین دیروز در پاریس برگزار شد، به مدّت چهار ساعت هزاران نفر نیروهای مبارز جهان اسلام و بسیاری از کشورهای اسلامی در آن شرکت داشتند و همچنین اجتماع بزرگی که در مسجد جامع پایتخت بنگلادش انجام شد و بعد به اشغال سفارت آمریکا منجر شد و تظاهراتی که در کراچی و دیگر شهرهای پاکستان برگزار شد و جالبتر از همه تظاهراتی که اسرای عراقی در تهران انجام دادند و خواستار ورود ما بهخاک عراق شدند و به طورکلی طبق گزارشهایی که نمایندگیهای ما از سرتاسر دنیا میدهند، نیروهای خالص و ضدّ استکباری و ضدّ استعماری جهان، از این عمل استقبال کردند.درمقابل، نیروهای اهریمنی دنیا مخالفت کردند و حتّیû ضدانقلاب کشور خودمان، مثل بختیار و رجوی، این دشمنان صریح ما، اعلامیه دادند و مخالفت کردند. صدام هم به جنون کشیده شد و این جنایتهای بزرگ را در ایلام و کرمانشاه و همدان و غیره مرتکب شد و روی خود را سیاهتر کرد و این جنایت نیز میتواند از نظر سیاسی برای ما مفید و مؤثر باشد؛ زیرا بخشی از انگیزه جهاد که در ملّت ما و جوانهای ما وجود دارد، به سبب جنایتهای صدام است. مظالمی که در دزفول و اهواز با کوبیدن مراکز مردمی مانند بیمارستانها و مدارس و زدن موشکها به مناطق مسکونی و انداختن توپ به شهرها و روستاها و تخریب مناطق مسکونی از صدام سر زد، همه اینها نیروهای جنگنده ما را در راهشان و انگیزه جهادشان مؤمنتر و جدّیتر کرده است. در این چند هفتهای که صدام خود را به موشمردگی زده بود و صلحطلب شده بود تا حدّی در روحیه مردم و روحیه جنگاوری ایشان اُفت مشاهده میشد، این جنایت صدام دوباره همان روحیه قبلی را زنده کرد. به گمان من صدام دارد به دست خود قبر خود را میکند و پایههای حزب بعث عراق را سستتر میکند.ما از وضعی که برای مردم شهرهایی مانند همدان و کرمانشاه و ایلام و خرمآباد و غیره پیش آمد، متأثریم و به آنها و خانوادههای شهدا تسلیت میگوییم و برای مجروحان و معلولان و آسیبدیدههای این حملات متأسفیم، اما آنها بدانند که همین مظالم نیز در راه تثبیت جمهوری اسلامی و شکست صدام میتواند مؤثر باشد.به هر حال باید تا پایان عملیات رمضان منتظر باشیم و پس از آن قضاوت کنیم و به نظر من این عملیات، نقطه عطفی در تاریخ این منطقه خواهد بود.