مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پیام انقلاب پیرامون انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تأثیر آن برتحولات منطقه

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پیام انقلاب پیرامون انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تأثیر آن برتحولات منطقه

  • شنبه ۷ مهر ۱۳۶۳

 س - انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است، ریگان برای انتخاب مجددش دست به چه تحولاتی در منطقه خواهد زد؟

 ج - من عمیقاً نمی‏دانم که ریگان چه خواهد کرد و چه تحولاتی پیش خواهد آورد و حتی رقبایش هم که در خود آمریکا هستند ممکن است این را ندانند. اما آنچه که تا به حال تجربه نشان داده است، اینها در این مرحله سخت محافظه‏کار می‏شوند، یعنی می‏ترسند از این که دست به کاری بزنند که یک طرفش باخت باشد.

 از هر کاری که احتمال شکست در آن باشد پرهیز می‏کنند، وضع را به صورت عادی نگه می‏دارند. معمولاً در مواقع انتخابات جاهایی مثل آمریکا اوضاع این‏طور است که رقیب‏های حزب حاکم در آستانه انتخابات سعی می‏کنند که یک چیزی را به‏وجود بیاورند که مسئولیتش به عهده جریان حاکم باشد و به‏عنوان یک حربه تبلیغاتی علیه آنها به عنوان اثبات بی‏لیاقتی به کار ببرند.

 حوادث مهم مانند: جنگ و برخورد در مناطق بحران خیز و ... از این قبیل است، حالا جامعه آمریکا به خاطر رفاهی که دارد سخت محافظه‏کار است و همیشه از چیزهایی که منافعشان را، سوختشان را و سربازانشان را در خطر بیندازد، سخت می‏ترسند.

 معمولاً وضع این طوری است که در آستانه انتخابات، اینها سعی می‏کنند خودشان را درگیر حوادث داغ که احتمال خطر دارد، نکنند. اما اگر مطمئن باشند که یک سروصدایی می‏تواند برای آنها تبلیغات درست بکند و زمینه تبلیغاتی بسازد و حتی خطرش هم ضعیف باشد، به هر قیمتی که باشد، اقدام می‏کنند و وارد ماجرا می‏شوند، برای اینکه قدرتشان را به رخ مردمشان بکشند و مردم را به خودشان متوجه بکنند.

 ما در خلیج‏فارس چنین موقعیتی برای آمریکا نمی‏بینیم؛ یعنی، هرگونه ماجراجویی الان در خلیج‏فارس اگر باختش زیادتر نباشد، بردش زیادتر نیست و بلکه تحقیقاً در این منطقه این طور است که اگر تشنجی به وجود بیاید، آثاری که روی نفت و سوخت و امنیت و ... می‏گذارد، در کل دنیا و در کشورهای بسیار آسیب‏پذیر غربی، بسیار زیاد است و بهره‏گیری که بلوک رقیب آنها؛ یعنی، ابرقدرت شرق می‏کند، برای آنها شکننده است و برای جامعه آمریکایی هراس‏انگیز و تودل خالی‏کن است.

 یا در جاهایی مثل خلیج‏فارس، اینها در آستانه انتخابات در شرایطی که قدرتی مثل جمهوری اسلامی وجود دارد، خیلی بعید است که دست به قمار بزنند - به قول خودشان - در جاهای مطمئنی ممکن است چنین اقداماتی بکنند. شبیه این کاری که در کانال سوئز کردند؛ چرا که در اطراف کانال سوئز کسی که بخواهد موی دماغ آنها بشود نیست، مصری‏ها، سودانی‏ها، سومالی‏ها، جیبوتی‏ها، یمن شمالی‏ها، سعودی‏ها، اسرائیل، اردن و ... همسایه‏های آنجا هستند که بخاری ندارند، بلکه از پیاده کردن نیروهای غربی در آنجا استقبال می‏کنند. کسی هم موجود نیست که در مقابلشان "هل من مبارز" بگوید.

 شوروی‏ها هم معمولاً در این طور موارد محافظه‏کاری می‏کنند و اقدام جدی نمی‏کنند. برای این که آنها خودشان نیز در کاخ شیشه‏ای زندگی می‏کنند و آسیب‏پذیرند. اگر ریگان جای دیگری هم با این شرایط گیرش بیاید، چنین حوادثی را خلق می‏کند، به‏خاطر این که در داخل کشور خودش جلب توجه و عرض اندام و اظهار قدرت بکند و سیاست خارجی‏اش را فعال نشان بدهد و حمایت از؛ مثلاً، کانالهای حساس دنیا و آبراهها و مناطق مهم دنیا را به‏رخ مردم بکشد.

 البته آنها رقیب هم دارند و رقبای آنها هم قدرتمندند و می‏دانند آنها چه مقدار اینها را در حوادثی هول بدهند که به وسیله این حوادث علیه اینها تبلیغات بکنند، چنین چیزهایی هم احتمال دارد، گرچه مسأله لبنان برای اینها زنگ خطری بوده، یعنی ضعفی که آنها در لبنان نشان دادند و معلوم شد که چقدر اینها ضعیف‏اند.

 در مقابل یک تهاجم جدی مردم، هر چند مردم کشور کوچکی باشند؛ مثل، لبنان، چنین سستی در نیروهای آمریکایی و متحدانش پیدا شد که با چندتا انفجار اینها فرار کردند و خیلی رسوایی نشان دادند در این کارشان، واقعاً معلوم شد که خیلی از اینها بی‏پایه‏اند. اینها چشمشان در ویتنام و آن جاها، حسابی ترسیده، و از مقاومت مردم ایران درس بسیار حسابی گرفته‏اند. چنین مواردی باعث می‏شود که اینها دیگر در مواقع انتخابات، لااقل دست به این خطر نزنند و در مقابل مردم نایستند. بنابراین زیاد نباید منتظر تحولی در منطقه و یا در جنگ به دست آمریکا بود، مگر کارهای محدود که کم خطر است.

 س - آیا استکبار جهانی در منطقه دریافته است که صدام رفتنی است؟ اگر چنین است چه تأثیراتی در سیاست خارجی آنها و در رابطه با جنگ تحمیلی پدیدار شده است؟

 ج - باید بگویم که اینها بعد از همان دوره کوتاه خوش‏بینی که داشتند پیشرفت‏های اولیه‏ای که دشمنان بعثی در خاک ایران کردند. آن جنایاتی که اولین بار کردند، اینها را خیلی مطمئن کرده بود که عراق نیرومند و ایران ضعیف است. به‏محض اینکه مقاومت و مخصوصاً تهاجم ما شروع شد - بعد از رفتن بنی‏صدر و خوابیدن فتنه لیبرال‏ها و یکپارچه شدن دفاع ما - آن موقع فهمیدند که عراق پیروز شدنی نیست و ایران هم شکست خوردنی نیست.

 یکی دوتا عملیات ما را که دیدند، فهمیدند که عراق شکست می‏خورد. شکست عراق هم معنایش رفتن صدام است و این نمی‏شود که یک کسی جنگی را شروع بکند و در آن جنگ شکست بخورد و حتی موفق هم نشود و باز هم بماند. مخصوصاً جنگی که این همه تلفات داشته، در مذاکراتی هم که اینها با ما می‏کنند، اکثراً این‏جور می‏گویند که شما بدانید که اگر صدام در این جنگ صلح هم بکند، شکست خورده تلقی می‏شود.

 چون او جنگ را شروع کرده و ملتش، ارتشش و مردمش خواهند پرسید بعد از جنگ که خوب! چی شد؟ این چه کاری بود که کردی؟ جوابگویشان نمی‏تواند باشد و نمی‏تواند بماند، پس سقوط می‏کند ولی ما چون وضع دیکتاتورهای دنیا را می‏دانیم و می‏دانیم که صدام و حزب بعث با خواست مردمش در عراق حاکم نیست. با زور و ترس و فشار حاکم است. بعد از جنگ هم گرچه مقصر شناخته بشود و ملتش هم همه بدانند که او در ایجاد جنگ تحمیلی خیانت کرده ولی چون با زور و حمایت اجانب کار می‏کند، ممکن است باز برای مدتی به زندگی نحس خودش ادامه بدهد و این خوش‏بینی که آنها به ما القاء می‏کنند که با تمام شدن جنگ حتی با صلح، صدام رفتنی است.

 این را ما از آنان نمی‏پذیریم، البته یک مسأله‏ای هست واقعاً آنها هم در محاسبات سیاسی فکر می‏کنند که اگر ما در جنگ شکست فاحشی به عراق بدهیم، صدام و حزب بعث به طریق اولی خواهند رفت. اگر همین‏طور - رفته رفته که داریم پیش می‏رویم - پیش برویم صدام و حامیانش نمی‏توانند این جنگ را تحمل کنند.

 ما فکر می‏کنیم حداقل این که اینها در محاسبات سیاسی احتمال رفتن حزب بعث و صدام را خیلی قوی می‏دانند تا اینجایش قاعدتاً باید بپذیرند که این‏طوری است نه این که قطع امید کرده باشند.

 اینها فکر می‏کنند که اگر چنانچه بتوانند به یک نحوی جنگ را در چنین شرایطی که الان هست خاتمه بدهند، با حمایت‏های تبلیغی، مالی، سیاسی و اینها بتوانند صدام را نگه دارند و محاسبه آنها هم این است که اگر صدام در چنین شرایطی بدست آنها بماند به عنوان یک آلت دست و اهرمی در دست آنهاست که سیاستشان را به وسیله عراقی‏ها در منطقه اعمال بکنند یا لااقل کشور عراق را برای سالهای سال در سیاست منطقه خنثی نگه دارند و سیاست دنیای عرب را آنها قبضه بکنند، حداقل چنین امیدی به‏امکان بقاء صدام دارند.

 پس بنابراین نباید گفت که اینها مطمئن هستند که صدام رفتنی است. روی محاسبه ممکن است که چنین چیزی را احتمال قوی بدهند، اما مطمئن نیستند و تا یک رمقی که در روحیه‏شان باقی باشد، به همین سیاستشان ادامه می‏دهند.

 تا این چراغ امید در دلشان سوسو بکند و مأیوس نشوند، آنها ترجیح می‏دهند صدام را با همین کم‏رمقی که به نفس نفس افتاده، در آینده نگه بدارند و خودشان را در پناه یک عراق که ضعیف‏تر از خودشان در منطقه حرکت می‏کند، قدرت بخشند. چرا که بعداً عراق تابع حرکت آنها است، به دلیل آنکه در آینده برای مدت طولانی باید جواب وامها و پولهایی که از اینها گرفته را بدهد و مدتها باز احتیاج دارد که دستش را دراز بکند پیش اینها و کمک بگیرد.

 برای جبران خرابیهای جنگ و احیای ارتش و جبران عقب‏افتادگی‏های عمرانی و چیزهای دیگری که در منطقه دارد، اصولاً باجهای فراوانی باید در مقابل این حمایت‏های بی‏دریغ بدهد. در آینده برای آنها چنین صدامی چیز مطلوبی است که باشد. گرچه مدتی است که یک مقدار محافظه‏کار شده‏اند و به نعل و به میخ می‏زنند و همه پلها را پشت سرشان خراب نمی‏کنند و در آینده جای پایی برای خودشان، طرف ما هم باز می‏گذارند.

 انصافش این است که بگوییم هنوز سیاستشان با درصد زیادی یک طرفه و به نفع عراق است و حاضر نیستند که دل بکنند. هنوز پول می‏دهند. هنوز بندر می‏دهند. هنوز رادیوهایشان، روزنامه‏هایشان، آبراه‏هایشان، راهشان، تبلیغاتشان و حمایت‏های سیاسی‏اشان در اختیار حزب بعث عراق است و شیطنت هم می‏کنند. ولی یک مقدار محافظه‏کارانه‏تر و سیاستمدارانه‏تر برخورد می‏کنند. البته ما چون بنا نداریم در آینده با همه اینها طرف بشویم و منطقه همیشه درگیر جنگ و نزاع و خصومت باشد و وحدت اسلامی مجذوبش شود، بنایمان بر این است که در مقابل این شیطنت‏ها و این دشمنی‏ها در واقع زیاد سخت‏گیر نباشیم و روزی که قدرت ما مشخص شد، عفو را در اینگونه موارد منطبق با مصلحت می‏دانیم.

 فکر می‏کنیم که باید از آنها گذشت و آنها را به زندگی مسالمت‏آمیزی امیدوار کرد و می‏دانیم که این حرف به‏نفع کل منطقه است. صدام که از منطقه بیرون برود بقیه کشورهای منطقه می‏توانند با هم در سلامت زندگی بکنند. نتایجی که ما از عفو بدست می‏آوریم خیلی بیشتر از این است که در درگیری با اینها می‏توانیم به‏دست بیاوریم، برای اینکه اگر این درگیری بنا باشد طولانی و برای همیشه باشد؛ به نفع دشمنان اسلام است و باید تلاش کرد بعد از رفتن صدام، منطقه یکپارچه متحد شود در جهت حفظ منافع سیاسی، اقتصادی و برای دفاع از اسلام و دفع شر اسرائیل و دادن میدان به مسلمانهای منطقه که روی ثروت عظیمی نشسته‏اند و برای ساختن کشورهایشان و احیای دنیای اسلام بعد از مدتی که بدست کفار و دشمن انقلاب تضعیف شده است.

 این مختصر تغییری که در سیاست آنها دیده می‏شود و همین حد هم جنبه محافظه‏کارانه دارد و همین اندازه هم در سیاست ما ابراز محبت نسبت به‏آنها می‏شود و چون ما از این سیاست استقبال می‏کنیم و از اول هم گفتیم آنها نباید از ما بترسند. ما می‏توانیم همگام و حامی خوبی برای آنها باشیم، در صورتی که زندگی سالمی را در مشی سیاسی خودشان انتخاب بکنند. ان‏شاءاللّه که رزمندگان ما در جبهه پیروزی کامل به‏دست بیاورند تا شما بعداً جواب همه سئوالات را به طور ملموس در تاریخ‏مان ببینید. ان‏شاءاللّه.