س - به نظر میرسد که امروز، جنگ بهترین شرایط خود را طی میکند و همه زمینههای لازم برای پیروزی واقعی اسلام و شکست واقعی دشمنان و تمام کسانی که جنگ را آغاز کردند، بوجود آمده است؟
ج - اگر برگشتی به گذشته داشته باشیم و با دقت اوضاع امروز و دیروز را بررسی و مقایسه کنیم، خواهیم دید که وضع امروز جنگ، درست برعکس آن اهدافی است که جنگ افروزان، در آغاز جنگ برای خود ترسیم کرده بودند، اینک آنها مصداق آیه شریفه »و ما یمکرون الا بأنفسهم« واقع شدهاند و همان چاههایی که برای ما کنده بودند، خودشان در آنها افتادند، مسیر جنگ هم عملاً معکوس شده است.
آن روزی که جنگ را شروع کردند، طبق محاسباتی بود که اگر این محاسبات درست از آب در آمده بود، کاملاً به اهدافشان میرسیدند. زمینههایی هم برای خود تصور کرده بودند که امروز همان زمینههای تصوری آنها که برای آنها مجوز تجاوز بود برای ما مجوز است که دفاع را ادامه دهیم تا به اهدافمان نایل آییم.
آنها فکر میکردند جمهوری اسلامی از لحاظ نیروهای دفاعی و تهاجمی در بدترین شرایط است. البته تا اندازهای هم، صورت ظاهر اوضاع، این مسأله را تأیید میکرد. اوضاع آن روز ما از دیدگاه آنها چنین بود.
ارتش را فلج میدیدند، نیروهای مردمی سازمان یافته نبود، آنها که در خارج بودند، چنان انسجامی را در داخل کشور نمیدیدند، چند استان مخصوصاً آنها که مورد نظرشان بود به صورت ظاهر وضعی داشت که به نظر میرسید در حاکمیت ایران نیست مانند: کردستان و بخشی از آذربایجان غربی، خوزستان را هم آشوب زده میدیدند. از طرفی، »مدنی« هم که استاندار آنجا بود آدم نالایق و خائنی بود و درست در جهت اهداف آنان حرکت میکرد. انسجام سیاسی در کل کشور به چشم نمیخورد. لیبرالها و گروهکها همواره در پی فتنهانگیزی و آشوب بپا کردن بودند. ایران نه از غرب و نه از شرق حمایت نمیشد، بلکه همه در توطئه علیه ایران شریک بودند و از طرفی دیگر چنین میپنداشتند که یک مرکز تصمیمگیری قاطعی در سطح کارهای اجرائی وجود ندارد. تمام این عوامل دست بهدست هم داد و آنها را وادار به چنین اقدامی برای رهایی از عواقب انقلاب اسلامی نمود.
آنچه را آنها محاسبه نکرده بودند، مسأله مردم بود. آنچه آنها را مطمئن میساخت که مردم از انقلاب جدا هستند؛ از طرفی ادعاهای کاذب بنیصدر بود و از طرفی دیگر برخی تظاهراتهای چند نفری گروهکها و دروغهایی که در این رابطه میگفتند و این تظاهرات مسخره را بزرگ جلوه میدادند، برای دشمنان ثابت کرده بود که مردم به کلی از انقلاب و رهبر جدا شدهاند.
همین عامل مردمی، تمام عوامل منفی دیگر را که آنها به حساب آورده بودند، خنثی کرد؛ یعنی، هنگامی که عامل مردم و رهبری وارد جنگ شد، تمام آنچه را که نقطه ضعف بود جبران کرد و کمکم آنها را سروسامان داد.
آن موقع، عراق از لحاظ نیروی زمینی بسیار قوی و منسجم بود ولی وضع ما بد بود، لذا از راه زمین جنگ گستردهای را آغاز کردند. البته از لحاظ نیروی هوایی، وضع ما اگر بهتر از آنها نبود اما در سطح نسبتاً مطلوبی قرار داشت که ما توانستیم با حملات هوایی و از طریق تهاجم به عمق خاک دشمن یا زدن نیروهای دشمن در خاک خودمان، تعادل دشمن را بهم بزنیم و وضع خودمان را برای آماده شدن نیروی زمینی بهتر کنیم.
فرماندهان ارتش اختیار نداشتند و تمام اختیارات دست بنیصدر بود. ولی هنگامی که اختیار از خائنین گرفته شد و بدنه اصلی ارتش که همان نیروهای سطح پایین ولی معتقد مسلمان بودند به میدان آمدند و از طرفی، سپاه پاسداران و بسیج 20 میلیونی وارد کارزار شد، اوضاع بکلی عوض شد. روز به روز نیروها منسجمتر شدند و استحکام ما بیشتر شد و کمکم نقطه مقابل، در شرایط نامطلوبتری قرار گرفت. از نظر من امروز هم همان روند حرکت معکوس ادامه دارد، گرچه گاهی تبلیغات اجانب، قضیه را بگونهای دیگر جلوه میدهند ولی حقیقت غیر از آن است. اکنون آن وقتی که عراقیها در خاک ما بودند را با وضعیت امروز جنگ مقایسهای میکنیم.
1 - از لحاظ انگیزه نیروهای رزمنده ما برای بیرون راندن دشمن از خاک خود میجنگیدند.
2 - از لحاظ عدم انگیزه سربازان عراقی که وارد خاک دیگران شده بودند.
3 - عراقیها نمیتوانستند استحکامات و موانع محکم و پایداری در خاک ما درست کنند، زیرا:
الف - از مرکز فرماندهی دور بودند.
ب - طریق مواصلاتی خوب نبود و جادههای لازم هم وجود نداشت، از این رو رساندن تدارکات به نیروهایشان خیلی دشوار و مشکل بود.
ج - نسبت به سرزمین ما و نقاط حساسی که برای عملیات نظامی مهم بود، آشنایی نداشتند.
د - سرمایهگذاری برای ساختن استحکامات به صرف آنها نبود، لذا ناچار بودند به استحکامات خیلی معمولی اکتفا کنند.
تمام این عوامل سبب شد که هجوم ما خیلی سریع، استحکامات آنها را در هم بشکند و نیروهای ما به پیش بروند.
اکنون که ما هجوم خود را در خاک عراق شروع کردهایم و در آنجا نیروهای دشمن را تعقیب میکنیم، شرایط عوض شده است:
1 - استحکامات دفاعی که بتوانند در پناه آنها مقاومت بیشتری کنند، قویتر شده است؛ زیرا:
الف - راههای مواصلاتی نزدیکتر شده است.
ب - زمین خود را خوب میشناسند.
ج - سرمایهگذاری کردن برای بهبود استحکامات بنفع آنها است.
2 - انگیزه مقاومت برای نیروهای آنها، به حسب ظاهر بیشتر است.
3 - به علاوه استحکامات خود ساخته؛ به موانع طبیعی از قبیل اروند رود و کوهها رسیدهاند که به طور طبیعی مانع عبور ارتشهای زمینی است.
با این حال، حالت تکامل و انسجام نیروهای ما و حالت تنزل امکانات واقعی ارتش عراق، کماکان ادامه دارد و در این مسأله هیچ چیز عوض نشده است مگر همین نقطه که آنها به نقطهای رسیدهاند که ایجاد موانع برای عبور نیروهای ما، برای آنها بهتر شده است ولی از لحاظهای دیگر خیلی بدتر شده است.
1 - اگر ما در آغاز جنگ توسط نیروی هوایی خود، مانع پیشرفت آنها شدیم، آنان نمیتوانند از این راه امروز مانع پیشرفت ما شوند؛ زیرا، امکان تأمین نیروی انسانی مؤمن برای آنها نیست. امکان خرید اسلحه مدرن با پول و حمایت مستکبران و عوامل خود فروختهشان ممکن است ولی خریدن نیروهای مؤمن و متعهد نه با پول و نه با تبلیغات شرق و غرب، امکان پذیر نیست.
وضعیت داخلی عراق برای حزب بعث بسیار بد است. عراق از 16 ایالت تشکیل شده است که به اختصار آنها را مورد بررسی قرار میدهیم:
دهوک، نینوا، اربیل، سلیمانیه و کرکوک استانهای شمالی عراق و منطقه کردنشین هستند که بخش عمدهاش در حقیقت در حاکمیت عراق نیست. منطقه »شیلر« از استان سلیمانیه در اختیار ما است.
عراق در "دهوک" به کلی حضور ندارد؛ زیرا، قسمتی از آن را ترکها و قسمت دیگری را کردها تحت تصرف دارند. خط لوله نفتی عراق را هم که از آنجا عبور میکند، بیشتر بوسیله ترکها حفظ میشود تا عراقیها.
قسمت شرقی؛ اربیل و حاج عمران است که در اختیار ما است و قسمتهای دیگر اربیل زیرنظر عشایر کرد است.
قسمت عمده نینوا در مرز سوریه واقع شده است که آن هم وضع خاصی دارد، چون سوریها در آنجا قدرتشان بیش از عراقیها است و کردها هم در آنجا نیرومندند.
در جنوب، استانهای بصره و استان نیسان واقع است که با حضور ارتش، سپاه و نیروهای مردمی ما به کلی متزلزل است.
در وسط، استان هشتم - دیالی - و استان نهم - واسط - واقع است.
"مندلی" در استان دیالی است که ما در آنجا حضور قاطع داریم و بخشی از آن را نیز تحت تصرف خود داریم.
"العماره" در استان واسط است که نیروهای ما به قدری از آن جا به دجله نزدیکاند که عراقیها به ناچار قسمت عمده آن استان را تخلیه کرده و به شهرهای دیگر رفتهاند.
استان قادسیه که مرکز آن دیوانیه است و استان ذیقار که مرکزش ناصریه است از استانهای شیعه نشینی هستند که دولت عراق هیچگاه نمیتواند روی آنها به عنوان نیروهای وفادار حساب کند. اکثریت مردم این دو استان عشایر و شیعه هستند.
استان ششم عراق به نام "انبار" که در غرب واقع است، استانی است بیابانی مانند کویر لوت که هیچ ارزش نظامی ندارد.
استان هفتم، بغداد است که به آن محکم چسبیدهاند و از آن بیشترین نگهداری را میکنند.
از این استانها که بگذریم به استان بابل که مرکزش حله است و استان کربلا میرسیم که حله و کربلا و نجف هیچ وقت مایه دلخوشی صدام نبوده است.
همان طور که میدانید، در حدود دوسوم مسلمانان عراق، شیعه هستند که به کلی با صدام مخالفند و فشار و خفقان زیاد آنها را خفه کرده است، زیرا افرادی مانند خانواده آیتالله حکیم و آیتالله صدر و خواهرش و علمای زیادی را به شهادت رساندند و فشارهای زیادی برآنان وارد ساختند، از این رو معلوم است که مردم آنجا نمیتوانند نسبت به حزب بعث وفادار باشند. البته نه تنها نسبت به شیعیان فشار و زور اعمال میشود بلکه به همان نسبت به مسلمانان سنی نیز فشار میآورند و علمای آنان نیز یا در زندانها هستند و یا به شهادت رسیدهاند و تنها کسانی که از ایمان بهرهای ندارند و منافعشان اقتضا دارد، نسبت به حزب بعث در صورت ظاهر وفادار ماندهاند.
3 - وضعیت اقتصادی عراق: دشواریهای اقتصادی عراق بیش از آن است که در ذهن ما بگنجد. عراق از نظر نیروی انسانی، تکنولوژی، مشاورین فنی، مجریان طرحهای عمرانی، کارگرهای متخصص و حتی کارگرهای ساده وابسته به دیگران است. تمام مجریان طرحها و متخصصین، خارجی هستند و قسمت عمده کارگرهای ساده را از مصر، پاکستان، فیلیپین، کره جنوبی، هندوستان و سایر نقاط جهان آوردهاند. با این حال عراق در گذشته با جمعیتی معادل چهارده میلیون، تقریباً از طریق فروش سه میلیون و نیم بشکه نفت در روز، در فکر طرحهای بلند پروازانهای بود. اکنون مقدار نفتی که صادر میکند متجاوز از هفتصد هزار بشکه از طریق ترکیه نمیتواند باشد، آن هم خیلی آسیب پذیر است؛ زیرا، امید ندارد لولههایی که از کردستان عبور میکنند برای همیشه سالم بمانند، تازه این پولها را برای مصارف جنگی میخواهد. بنابراین طرحهای عظیمی که در شرف تکوین بوده، راکد مانده است و رکود این طرحها خسارت جبران ناپذیری برای عراق دارد؛ زیرا،
الف - مجریان طرح، مقاطعهکاران و کسانی که طرف قرارداد بودند، برای تأخیر و معطل ماندن طرحها، ماشینها و کارخانههایشان، خسارتهای عمدهای میگیرند. از طرفی یا باید منتظر بهبودی اوضاع امنیتی باشند، بنابراین برای هر روز مقدار زیادی خسارت دریافت کنند و یا اینکه طرحها را نیمهکاره بگذارند و به جای دیگر بروند که در هر دو صورت، معطل ماندن کار، بیکار شدن کارگران و معطل ماندن سایر طرحها و کارخانههایی را که با این طرحها ارتباط دارند، در پی دارد.
ب - بسیاری از طرحها که در بخش شرقی عراق است از حاج عمران تا فاو - تا عمق 40 کیلومتری - به خاطر نرسیدن پول یا نداشتن امنیت، اداره نمیشوند.
ج - کارخانههای خارجی نیز نمیتوانند در شرایط ناامنی، کار کنند. آنها برای زندگی و خوشگذرانی پول هنگفت میخواهند و اگر پول هم تأمین بشود، چون امنیت ندارند، حاضر نیستند به کار خود ادامه دهند و در صورتی که یک مهندس یا کارشناس خارجی، کار خود را رها کند، کارخانه تعطیل میشود.
ناگفته نماند که در کنار خسارتهای فراوان عراق، پولهای بسیاری از کشورهای جنوب خلیجفارس دریافت میکند ولی این پولها به آن سطحی که عراق لازم دارد نمیتواند باشد. از آن گذشته، آنها بیشتر به مسائل جنگی میپردازند و به فکر درمان وضع بد اقتصادی داخلی عراق نیستند؛ زیرا، سرنوشتشان را به جنگ مربوط میدانند، لذا بیشتر به اعتبارات خرید اسلحه و تأمین آنها میپردازند.
4 - اتکاء عراق به اسلحههای مدرن: جنگ برای عراق خیلی پرخرج است، وانگهی عراق نمیتواند به مردم و نیروهای انسانی و کمکهای مردمی متکی باشد؛ لذا اتکائش به اسلحههای مدرن است که آنها به قیمت الماس در میآید. یک هواپیمای پیشرفته، یک موشک پیشرفته، یک تانک پیشرفته و یا یک رادار پیشرفته و دیگر سلاحهای مدرنی که فعلاً عراق متکی به آنها است، فوقالعاده گران است و نه تنها خود این سلاحها گران است که کارکنانش نیز خیلی خرج برمیدارند. خرج تربیت یک خلبان ماهر بیش از پانصد هزار دلار است. از طرفی دیگر، کارشناسها، متخصصین و مکانیکها هم از خارج هستند و پول زیادی در مقابل کارشان دریافت میکنند. قطعات یدکی از الماس هم گرانتر است. کشتیها، هواپیماها و تریلیهایی که اینها را حمل میکنند نیز اضافه بر مصرف است.
البته عراق از دنیای استکباری، حمایتهای مادی میشود ولی حمایتهای آنها مجانی نیست. شرکتهای فرانسوی، روسی، انگلیسی در مقابل سلاحهایشان اعتبار میخواهند. عربستان سعودی با آن همه کمکهای مادی، اعتبار میخواهد؛ چون، نمیدانند بعد از انقلاب عراق، چه نصیبشان خواهد شد؟ اگر شرکتهای خارجی قسطها را تأخیر میاندازند، درخواست بهرههای هنگفتی در حدود 20% میکنند که اصلاً قابل تحمل نیست.
عراق در آغاز جنگ 35 میلیارد ذخیره ارزی داشت و ادعا میشود که تا امروز در حدود 80 میلیارد دلار هم پول یا اعتبار یا وام گرفته است و همه آنها را خرج جنگ کرده است و امروز اقتصادش فلج شده است به حدی که دیگر توان تحمل آن، برای بعثیها امکان ندارد.
5 - شیوه سربازگیری: به همان اندازه که مردم ایران برای رفتن به جبههها بر یکدیگر سبقت میگیرند و آن را یک عبادت بزرگی تلقی میکنند، مردم عراق از جنگ گریزان و از حزب بعث متنفرند. نه تنها ما میگوییم که هیچ گونه رابطه حسنهای بین مردم و حزب بعث وجود ندارد بلکه اخیراً غربیها نیز ناچار به اعتراف شدند که، شیوه سربازگیری عراقیها، خشنترین شیوه است. مأمورینی به کارخانهها، مؤسسات دولتی و ملی، مدرسهها و حتی دانشگاه هجوم میآورند و کارگران، دانشجویان و محصلین را با زور میگیرند و در کامیونها ریخته به جبههها میآورند. لذا اینها در جبههها زندانی هستند. اگر کانالهای آبی با طول 40 متر، میدانهای هفتصد، هشتصد متری مین، سیمهای خاردار، رده به رده پشت سر هم و دیگر موانع طبیعی نبود، به هیچوجه امکان نگهداری نیروها را نداشتند و اگر این استحکامات به اضافه رشتههای الکترونیکی بسیار دقیق برای خبردهی و سیستم هشدار دهنده نبود، این نیروها مثل کرباس از هم دریده میشدند کما اینکه با هجوم نیروهای ما چنین وضعیتی برای آنها پیش میآید.
شرایط جنگی ایران: ما در نقطه مقابل آنها هستیم، از لحاظ مردم، کاملاً خاطرمان جمع است؛ زیرا، آنها از ما حمایت میکنند. از لحاظ اقتصادی با همین درآمدی که داریم خودمان را منطبق کردهایم و به کارهای سازندگی هم میرسیم. هیچ طرحی تاکنون در ایران راکد نشده است بلکه روز به روز طرحهای جدید را شروع میکنیم و طرحهائی که مدتی خوابیده بوده است، کمکم داریم احیاء مینمائیم.
از لحاظ نیروی انسانی هیچ نیازی نداریم که همیشه نیروها را در جبهه نگهداریم بلکه هرگاه برنامهای داشته باشیم با یک اعلامیه از سربازها، بسیجیها، نیروهای مهندسی جهاد و ارتش، دیگر نیروهای رزمی دعوت میکنیم، در ظرف چند روز، از سراسر کشور به سوی جبههها سرازیر میشوند بدون اینکه مسألهای به عنوان جلب نیروهای جنگی وجود داشته باشد.
جنگ برای ما یک روال طبیعی در کنار زندگیمان قرار گرفته است، لذا هیچ عجلهای نداریم که کارها را بدون برنامهریزی و یا ترس و وحشت انجام دهیم که عوارض نادرستی بدنبال داشته باشد. چون عراقیها و حامیانشان، شرایط ما را به خوبی درک کردهاند، لذا متوسل به حیلههای واقعاً عمیقی شدند. امروز هم لابد در فکر حیلههای دیگری هستند و بر ما لازم است که این حیلهها را کشف و خنثی کنیم.
1- بکارگیری اسلحه شیمیایی: یکی از این روشهای پلید، توسل جستن به اسلحه شیمیایی بود که ملاحظه کردید چگونه نیروهای ما توانستند با حفاظتی که برای خودشان درست کردند، این اسلحه بسیار شکننده را خنثی نمایند. با اینکه عراقیها این اسلحه را در بدترین جا و بدترین شرایط بکار گرفته بودند؛ مانند، جزایر مجنون که ما نه ارتباط زمینی داشتیم و نه امکانات بهداشتی و حفاظتی و برای رساندن مجروحین نیز فاصله زیادی داشتیم. گر چه صدمههایی بر ما وارد کردند ولی از طرفی، استقامت و ایمان رزمندگان ما و از طرفی دیگر صدمه اعتباری که آنها خوردند و در دنیا رسوا شدند، این توطئه را خنثی کرد.
2- بمباران مناطق مسکونی: یکی دیگر از توطئههایی که برای وادار ساختن ما به صلح تحمیلی بهکار گرفتند، مسأله موشک باران و بمباران مناطق مسکونی به صورت گسترده بود. البته عراقیها در طول ایام جنگ از این عمل غیرانسانی، هیچگاه فروگذار نکردند و همواره شهرهای مظلوم ما را با موشکهای دوربرد میزدند که شاید تابحال صدها موشک زمین به زمین به کار گرفتهاند، و در تمام جنگهای محدود منطقهای در طول تاریخ، سراغ نداریم که این قدر موشک برای زدن شهرها مصرف شده باشد.
پس از اینکه ما دیدیم چارهای نداریم جز اینکه از طریق مقابله بهمثل، این توطئه را بشکنیم و اسلحهها را از دست دشمن بگیریم، به طور جدی وارد عمل شدیم و همه دیدند که چقدر مؤثر بود. بصره آسیب پذیرترین نقطه عراق است در صورتی که از نظر اهمیت، در درجه دوم پس از بغداد قرار دارد. تعبیر من این است که اگر زده شوند، برای آنها به اندازه مثلاً: اصفهان، شیراز، تبریز، اهواز و خراسان که اگر زده شود برای ما زیان دارد، یعنی اگر تمام این شهرهای ما زده شود چقدر ما به زحمت میافتیم و چقدر برای ما ضرر دارد، بههمان اندازه برای عراق ضرر دارد که اگر بصره زده شود؛ زیرا، یکی از مهمترین منطقههای استراتژیک دشمن است.
بنابراین، بصره امروز در گرو شرایط صدام است. اگر صدام در داخل کشور ما شرارت کند، ما هم برای تخریب بصره سرمایهگذاری خواهیم کرد. البته در تیررس ما، قرنه تا نزدیک العماره و جاده مهم بغداد - بصره وجود دارد که اگر توپها را متمرکز کنیم و به طور متناوب گلوله بریزیم، آن جاده دیگر قابل استفاده نیست و برای عراق خیلی سنگین تمام میشود.
3 - متوسل شدن به بحران در خلیجفارس: در این روزها به توطئه دیگری دست زدهاند که آن بحران درست کردن در خلیجفارس است. چندین کشتی را که از خارک نفت میبردند مورد هجوم قرار داده و بمباران کردند. برای ما مقابله به مثل در خلیجفارس خیلی آسان است؛ یعنی در زدن شهرهای عراق، لااقل مقداری دشواری روحی داریم که مردم عراق صدمه نبینند ولی در خلیجفارس چیزی هم وجود ندارد.
از "رأس التنومه" که در کنار عربستان است تا " تنگه هرمز " - دهانه خلیجفارس - و طول این مسیر آبی را با راحتی میتوانیم ناامن کنیم و اگر شرایط اقتضا کرد وارد عمل شویم؛ چون، فاصله این مسیر آبی با جزایر ما بسیار کم است. و از طرفی دیگر در حدود 14-15 جزیره در این قسمت داریم که امروز نیروهای نظامی ما در آنجا متمرکز هستند. بعضی از آن نقطههایی که کشتیهای نفتی و تجارتی عبور میکنند، به قدری به جزیره ما نزدیکاند که نیروهای ما با چند دقیقه توسط قایقهای تندرو میتوانند به آنها برسند. لذا اگر خیال ناامن کردن آنجا را داشته باشیم، با کمال راحتی میتوانیم وارد عمل شده و این کار را انجام دهیم.
البته این کار برای ما نامطلوب است؛ زیرا، ایجاد بحران در خلیج به معنای ایجاد بحران در کل جهان است. اگر خلیجفارس یکساعت ناامن شود، مراکز صنعتی دنیا ناچار میشوند بخشی از فعالیتهای خود را راکد کنند؛ چون، سوخت به آنها نمیرسد و در نتیجه محصولاتی را که تعهد کردهاند به کشورهای دیگر بدهند، نمیدهند و صنعت دنیا فلج میشود و طبعاً موسساتی که چنین خسارتهایی میبینند، نرخ محصولاتشان را بالا میبرند و گران کردن محصولات، برتمام مردم جهان فشار وارد میسازد و اصولاً روابط اقتصادی بینالمللی را فلج میکند.
اینگونه بحرانها گاهی هم جنگهای محدود یا نامحدود بهدنبال خود دارد و ما به هیچوجه میل نداریم در آن مسیر بیفتیم، و تنها در حد حفاظت خودمان اگر ناچار شدیم، اقدام میکنیم.
سیاست ایران در بحران خلیجفارس:
سیاست ما این است که ناامنی برای همه مساوی باشد، پس اگر یک کشتی ما زده شود، یک کشتی هم به اندازه آن، از دیگران باید زده شود. این سیاست ما بوده است و قبلاً هم اعلام کردهایم و از این سیاستمان هم میتوانیم دفاع کنیم و هم میتوانیم اجرا نمائیم و ما اصلاً در این گونه قضایا، ادعایی نمیکنیم که نتوانیم آن را انجام ندهیم.
اینها همه قبل از بستن تنگه هرمز است. پس اگر روزی شرایط بگونهای شد که آنها خواستند شرارت بزرگی بکنند و تهدیدهای خودشان را چه آمریکاییها و چه عراقیها و چه دیگران عملی کنند و خارک را مثلاً غیرقابل استفاده قرار دهند، آن موقع ما هم تنگه هرمز را غیرقابل استفاده میکنیم؛ یعنی ما تنگه هرمز را در مقابل خارک قرار دادهایم، همچنانکه کشتی را در مقابل کشتی. بنابراین اگر یک کشتی را بزنند، یک کشتی از آنها زده میشود و اگر خارک را از کار بیندازند، تنگه هرمز از کار خواهد افتاد. البته هر چقدر هم آمریکاییها و دیگران نیرو بیاورند، ما قدرت داریم چندین سال مقاومت کنیم.
خوب! دشمن شاهد بود که ما تمام توطئههای بوجود آمده تا امروز را به فضل خداوند خنثی کردیم و از عهده زدن شهرها، استفاده از بمبهای شیمیایی و بحرانسازی در خلیجفارس، به نحو احسن برآمدیم و دیگر امروز ابتکار عمل در دست ما است. ما هر وقت خواستیم زمان، مکان و شرایط جنگ را انتخاب میکنیم. در این گونه حوادث، حالت دفاعی داریم در حالی که امکانات دفاعی هم داریم، مگر اینکه آنها دست به کاری بزنند که ما آمادگی آن را نداشته باشیم که آن هم گمان نمیکنم، بالاتر از این جنایتها، چیزی باشد ولی در هر حال ما باید خودمان را برای هر پیشآمدی آماده کنیم.
توطئه تبلیغاتی: اخیراً یک هیاهوی تبلیغاتی عظیمی به راه انداختند که پیروزی ایران در جنگ به معنای نابودی یا در خطر قرار گرفتن کشورهای جنوب خلیجفارس و ناامنی کل منطقه است. این از ابتکارهای تهاجم تبلیغاتی شرق و غرب است که با زمینههایی دارند آن را در منطقه جا میاندازند.
ناامنی یا نابودی کشورهای خلیجفارس ربطی به مسأله پیروزی ما در جنگ ندارد بلکه به موضعگیری خود آنها مربوط است. ما باید به آنها بفهمانیم که اگر ایران در جنگ پیروز شود و حزب بعث از منطقه بیرون برود، منطقه کاملاً امن میشود و آنها هم باید موضعگیری صحیح بکنند و در راه امنیت منطقه با ما همگام شوند. البته پس از جنگ، اگر بناست جائی ناامن شود، همان اسرائیل است. این مطلب را ما منکر نیستیم و مردم منطقه نباید از این معنی بلرزند و هراس پیدا کنند.
چه میشود اگر عربستان سعودی، کویت و حتی اردن با ما همکاری کنند تا از شر اسرائیل راحت شویم؟ ما نه تنها برای کشورهای خلیجفارس خطری نداریم که حتی نسبت به عراق هم هیچ وقت خطرناک نبودیم و در مغز ما خطور نمیکرد که روزی با عراقیها بجنگیم! آنها جنگ را شروع کردند و اکنون خودشان گرفتار شدهاند. لذا اصلاً خطری که آنها ادعا میکنند و از آن تبلیغ مینمایند مربوط به جنگ نیست، بلکه خطر مربوط بهاین است که آن حکومتها موضعی در قبال مردم بگیرند که مردم آنها را غیرمسلمان و نوکر اجانب و فاسد و خودفروخته بدانند، آنگاه رابطهشان با مردم تیره شود و مردم از آنها جدا شوند و در نتیجه حکومتشان سقوط کند.
ما در کشورهای دیگران وارد نمیشویم که آنها را ساقط کنیم بلکه شرایطی را که خود آنها درست میکنند، آنها را به سقوط وامیدارد. البته ما تا بتوانیم فرهنگ اسلامی را در جهان تبلیغ میکنیم و این ملتها هستند که در اثر آگاهی اسلامی، برای رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت اسلامی تلاش میکنند و باید هم تلاش بکنند.
شعارهای ما، آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، طرد اسرائیل و باج ندادن اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شرقیها و غربیها است. این شعارها چیزی نیست که کسی بتواند در مقابلش موضع بگیرد بلکه چه بهتر اگر کشورهای منطقه هم این شعارها را بپذیرند و قلوب ملتهای خود را جلب و جذب بکنند. ولی به نظر میرسد این تهاجم تبلیغاتی تا اندازهای در برخی از کشورها مانند عربستان و کویت کارساز شده است. آنها هم از همان اوایل، بلکه حتی قبل از جنگ موضع خصمانهای با ما گرفتند و با پولهای فراوانی که از ملتهایشان گرفتند و به جیب صدام ریختند و نیروهای فراوانی را در این باتلاقها از دست دادند.
این خسارت عمدهای که از این طریق به خودشان و ما و ملت عراق وارد کردند، در نتیجه بهاسرائیلیها میدان دادند و حزب بعث را تقویت کردند، در اثر همین اشتباهی بود که استعمارگران در مغز آنها فرو کرده بودند.
در هر صورت، این تهاجم گمراه کنندهای که بوجود آمده است، باید به صورتی حل شود. خوشبختانه ما نمونههای خوبی از روابط داریم که میتوانیم اثبات کنیم که دلیلی برای ترس کشورهای منطقه وجود ندارد. یکی از آن نمونهها روابط ما و کشور ترکیه است.
روابط با ترکیه:
ترکیه کشوری است که از لحاظ مناسبات اسلامی، اقتصادی، سیاسی و بلوکبندی موجود دنیا، فاصلهاش از ما نسبت به کویت، عربستان سعودی، یمن شمالی و دیگر کشورهای جنوب خلیج، اگر بیشتر نبوده، کمتر هم نبوده است و ما عملاً نشان دادیم که بهترین روابط را با ترکیه داریم. معاملات اقتصادی در سطح دو میلیون دلار انجام میشود. بسیاری از چیزهایی که ما نیاز داریم از ترکیه وارد میکنیم و آنها هم امکاناتی را که ما داریم از ما میگیرند. خط ترانزیتی بین دو کشور در وضعیت بسیار خوبی و با امنیت کامل مشغول بهکار است. مرزهایمان هیچ مشکلی ندارند و در صفا و صمیمیت با آنها زندگی میکنیم و تمام این روابط خوب را با رضای خاطر انجام میدهیم و هیچ اجباری نداشتیم که با ترکیه چنین روابطی داشته باشیم بلکه میتوانستیم این مبادلات اقتصادی گسترده را با کشورهای دورتری با قیمتهای مناسبتر و در سطح بالاتری، در میان بگذاریم ولی ترکیه را ترجیح میدهیم چون همسایه ما است و کشوری اسلامی است.
بنابراین هیچ دلیلی ندارد سایر همسایگان از ما بترسند، مگر اینکه ترسشان از ملتهای خودشان و کارهای ناشایست خودشان باشد. اگر آنها میخواهند برای همیشه بندگی آمریکا کنند و با اسرائیل هم سازش کنند، این دیگر به خودشان مربوط است نه به ما و نه به پیروزی ایران در جنگ! تنها کاری را که ما میکنیم این است که افشاگری میکنیم؛ چه در جنگ پیروز شویم و چه پیروز نشویم.
ما صادقانه آنها را دعوت میکنیم که دست از حرکات زشتشان بردارند و با ما همکاری کنند که در برابر دشمن مشترکمان - اسرائیل - بایستیم، آنگاه خواهند دید که مایه امنیت برای منطقه و مایه قدرت و قوت برای آن کشورها خواهیم بود.
اینها دارند میبینند، دولت عراق که آن قدر چپگرایانه رفتار میکرد که حتی جبهه پایداری را هم به صورت ظاهر قبول نداشت و آن قدر دم از دشمنی با اسرائیل میزد و حاضر نبود که یک فردی از مصر را بپذیرد، کارش به اینجا رسیده است که اسرائیل به آن پیشنهاد کند که بیاید از لولههای نفتیاش استفاده کند و آمریکا برای آنها طرح احداث لوله نفت از خلیج عقبه را اجرا کند و آمریکا در کنفرانس سران کشورهای صنعتی به صراحت اعلام میکند که منافع و منابع حیاتی غرب در سه چیز است: 1 - حکومت عراق. 2 - اسرائیل. 3 - چاههای نفت در جنوب خلیجفارس.
نتیجه گیری
آری! ما برای شما خطری نیستیم ولی این چیزهایی که منافع حیاتی غرب وابسته بهآنها است برای شما خطر دارد و شما میبایست از اینها بترسید.
وضع ما از لحاظ امکانات نظامی و اقتصادی خیلی بهتر از آغاز جنگ است:
1 - نیروی هوایی ما خیلی نیرومند است، ولی ما با احتیاط آن را به کار میگیریم که اگر سالها هم جنگ داشته باشیم و نتوانستیم اسلحه و قطعات لازم را تأمین کنیم، بتوانیم خودمان را حفظ کنیم.
2 - نیروی دریایی ما تقریباً دست نخورده است. به اضافه تجربهای که در جنگ بدست آورده است.
3 - نیروی زمینی خیلی قویتر و آمادهتر از زمان آغاز جنگ است. هم تعداد واحدهایمان بیشتر شده و هم امکانات نظامیمان. تنها هفتصد الی هشتصد تانک از عراقیها گرفتهایم که اکنون سالم در اختیار ما است. تانکهای دیگر هم که تا اندازهای آسیب دیده بودند، توسط کارشناسهای ما تعمیر شدهاند. توپها و ذخایر مهمات خیلی بیشتر شده است و اکنون زاغههای ما پر است. اگر کارخانههای مهماتسازی - فرض کنید از یک نوع گلوله - در گذشته روزی دویست عدد میساختند، اکنون روزانه 1500 عدد میسازند.
4 - صنایع تعمیرکاری از تعمیر هلیکوپترها، هواپیماها گرفته تا تعمیر رادارها بهخوبی کارشان را انجام میدهند. ابتکاراتی که در این مدت کردهاند و ادوات جدیدی که ساخته شده است را در آینده میتوانیم مورد استفاده قرار دهیم تا معلوم شود که چه تحولی در صنعت نظامی ایجاد شده است.
5 - سپاه که در آغاز جنگ هیچ توان نداشت، امروز دارای چند لشگر پرکار، نیرومند و ورزیده میباشد. طرحهائی که اجرا کردند مانند طرح " لبیک یا خمینی " گروه گروه مردم متعهد ما را بهخود جذب کرده است. اکنون بیش از هفتصد گردان نامنویسی کردهاند و تمام امکانات جنگی از قبیل: لباس، تفنگ، آر. پی. جی، وسایل مهندسی و وسایل امنیتی برای آنان آماده است.
6 - ملت ما بدترین شرایط جنگی را گذرانده و امروز به سرعت در پی جبران خرابیها است.
7 - جادههای مرزی که برای جنگ لازم بود در حال تکمیل است.
8 - در این فاصله زمانی، خطوط مرزیمان را در سواحل خلیجفارس، مرز پاکستان، مرز افغانستان و مرز شوروی محکم کردهایم.
9 - از لحاظ بودجه و مسائل اقتصادی نیز وضعمان خیلی بهتر از سالهای اول جنگ است. گرچه جنگ آثار بدی دارد که گرانی و کمبود ایجاد میکند ولی این تا اندازهای طبیعی است. چیزی که جبران ناپذیر است از دست دادن انسانهای پاک، مجروح و معلول شدن بسیاری از برادران و خواهران متعهد ماست که آن هم چون برای خدا است، مردم ما با جان و دل پذیرا هستند.
10 - برنامههایی برای کمک کردن به نیروهای انقلابی عراق داریم که بتوانند به خوبی وظایف خود را انجام دهند. در کردستان عراق و در هورها که تا عمق دل خاک عراق کشیده شدهاند، نیروهای مردمی آماده حرکت هستند و کارهای خوبی هم تاکنون ذکر کردهاند که امیدواریم همه حمایتهای غربیها و شرقیها و ارتجاع منطقه و اسرائیل از صدام کارساز نیاید - انشاءالله - و ما بتوانیم خودمان را و منطقه را از شر حزب منفور بعث رها سازیم.
مطلب مهمی که لازم بود تذکر دهم این است که گرچه ما نیرومندیم و ارتش عراق خیلی ضعیف است، ولی این بدان معنی نیست که ما دیگر آسوده باشیم و فکر کنیم آنها هیچ توانی ندارند و تنها با یک حمله ساده میتوانیم به کلی آنها را از بین ببریم. چرا که دشمنان ما بسیارند و همواره برای توطئهها و نقشههای دیگر مشغول طرحریزی و برنامهریزی میباشند و قطعاً عراق را تنها نمیگذارند، بلکه سیل امکانات بهسوی عراق سرازیر است، استحکامات بیشتر و مؤثرتری درست کردهاند. ممکن است آمریکا یا شوروی اسلحه جدیدی در اختیار عراق بگذارند.
وضع اقتصادی عراق گرچه بسیار آشفته است، ولی امکان دارد که آمریکا، پنجاه میلیارد دلار هم اگر لازم باشد، اعتبار به عراق بدهد. عربستان سعودی بانکهای دنیا را پر از دلار کرده است و شاید خیلی بیشتر از گذشته بهعراق کمک کند، انبارهای شوروی پر از اسلحه است، بدون پول هم اگر مصلحت ایجاب کند یا با وام سی ساله ممکن است سلاح به عراق بدهد. کشورهای مرتجعی چون مصر و سودان بیش از این نیروی انسانی در اختیار دشمن قرار دهند، خلاصه تمام این واقعیتها در کنار واقعیتهایی که تذکر دادیم وجود دارد. بنابراین ما نباید آنقدر خوشبین باشیم که تا یک حملهای شروع کردهایم، پس از چند ساعت در بغداد خواهیم بود!! بلکه باید تمام پیشبینیها را بکنیم و خود را بیش از پیش آماده سازیم و عِده و عُده لازم را برای هر پیشآمد ممکنی تهیه نمائیم.
مردم ما هم آماده هرنوع فداکاری هستند و هر شرایط جدیدی رخ دهد، آنان را در جریان خواهیم گذاشت که در صورت دخالت آمریکا یا هر قدرت دیگری با همان شور و شوق وارد میدان شوند و دشمنان را خوار و ذلیل از ایران اسلامی برانند. البته آمریکا هم آنقدر احمق نیست که برای حفظ جان صدام، جهان را به آتش بکشد، چرا که ناامنی در خلیجفارس، منحصر به این منطقه نمیشود.
از طرفی دیگر، ما دارای 40 میلیون جمعیت و 000/600/1 کیلومتر وسعت هستیم که در صورت بروز جنگ، زمینهای زیادی را میتوانیم زیر کشت بیاوریم و برای همیشه خودکفا شویم و از همه جا مستغنی شویم. از لطف خداوند، در چهار فصل، توان کشت محصول در ایران را داریم. اگر چنان روزی پیش آمد، ساده زندگی کردن و از زرق و برقهای صنعت غرب صرفنظر کردن برای ملت ما خیلی آسان است، چون مردم ما انقلابی هستند و شرایط انقلاب را خوب در مییابند و لذا برای هر پیشآمد ناگواری آمادگی کامل دارند ولی چنین چیزی برای دنیا بسیار دشوار و ناراحت کننده است.
در هر صورت، خیلی بعید به نظر میرسد که آمریکا برای حفظ جان یکی از دست نشاندگانش، دنیا را به آتش بکشد و از حَیّز انتفاع بیندازد، بلکه به نبودن اسرائیل هم حاضر است تن در دهد و از ناامنی عمومی در سراسر دنیا بپرهیزد. ملت ما هم لازم است در عین حال که آمادگی خود را حفظ میکنند، به هیچوجه برای احتمالهای بسیار ضعیف، بهخود واهمه راه ندهند و برنامههای عادی زندگی خود را ادامه دهند. خدا با ماست. والسلام.