مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون تحلیل جوانب گوناگون جنگ و آینده جنگ

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون تحلیل جوانب گوناگون جنگ و آینده جنگ

  • تهران-مجلس شورای اسلامی
  • پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۶۱

برای تحلیل کامل جنگ جاری بین ایران و عراق، باید ابعاد گوناگون آن مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا برخی از ابعاد این جنگ را مطرح می‌کنیم و جوانب دیگر آن را به خواست خداوند متعال به آینده موکول می‌کنیم. انگیزه و روحیه ـ به نظر می‌رسد که وضع کنونی جنگ و چشم‌انداز آن به نقطه مطلوبی رسیده است و در وضعیتی قرار دارد که نیروهای ما بر جبهه‌ها مسلط هستند. صدام در این جنگ به بن‌بست رسیده است ؛ با وجود برخورداری از ابزار جنگی مجهّز، نیروهایش روحیه جنگیدن ندارند. آنها بیشتر به ابزار متکی هستند، ولی به کار بردن ابزار تنها کافی نیست، و بدون ایمان، از ابزار کاری ساخته نیست. در حالی که خوشبختانه نیروهای ما، هم ابزار دارند و هم انگیزه که از ابزار مهمتر است. تکیه‌گاه ما انگیزه داشتن نیروهایمان است. آنها می‌دانند که برای چه می‌جنگند؛ می‌جنگند تا متجاوز را بیرون کنند؛ ولی صدام برای سربازانش چه توجیهی دارد؟ سربازی که ماه‌ها مثلا در دزفول یا شهری دیگر در سنگر مانده است و هر لحظه فکر می‌کند چرا باید در اینجا باشد؟ وقتی انگشتش را  روی ماشه می‌گذارد، اگر لحظه‌ای بیندیشد که برای چه این گلوله‌ها را می‌زند، دستش می‌لرزد و موقعی تیر را می‌اندازد که بخواهد از جانش دفاع کند. به همین جهت انگیزه داشتن و دانستن اینکه برای چه چیز می‌جنگند و هدف مشخص و روحیه داشتن، از ویژگیهای رزمندگان ما است. نیروهای ما در شرایط حاضر، با آرامش و تسلّط بر اعصاب خود، در جبهه‌ها از مرزهای کشور دفاع می‌کنند و به هر جایی که مایل باشند، حمله می‌کنند. از آنجایی که بخواهیم دفاع کنیم، به اندازه کافی نیرو می‌گذاریم و در جایی که بخواهیم حمله کنیم، نیرو متمرکز می‌کنیم. این نشانگر این است که جنگ در شرایطی قرار گرفته که ایران با امنیت خاطر و با اتکاء به خود و امکاناتی که دارد، قادر است پایداری کند. اگر جنگ سالها طول بکشد، با حوصله زیاد به جنگ ادامه دهد، و این در حالی است که عراق در همه چیز متکی به دیگران است، و حتّی اخیرآ از سودان و مصر و ... سرباز وارد کرده است. همچنین کارگران عربی را که در عراق مشغول کارند، با گرفتن گذرنامه‌هایشان و دادن پول بیشتر به جبهه می‌فرستند. بنابراین برای تأمین نیرو ناچار است از نیروهای اجباری و سربازهای وارداتی استفاده کند و با این وجود همان گونه که اشاره شد، توجیه کردن جنگ برای ملّتش بسیار مشکل است. در صورتی که ما اگر نخواهیم به جنگ ادامه دهیم، باید مردم را توجیه کنیم. چون دفاع مسأله‌ای است که حتّی برای حیوان هم طبیعی است، چه رسد به انسان که دفاع برای او حقّی مسلّم و طبیعی است و مـردم بحق می‌خواهنـد که ما به جنگ ادامه دهیم؛ حتّی بیشتر از آنچـه الاَن می‌جنگیم از ما توقّع دارند. بنابراین ما در مقابل مردم از ادامه جنگ سرافرازیم ولی مسؤولان جنگ تحمیلی در عراق، هیچ توجیهی برای مردم عراق ندارند.

تدارکات ـ با توجّه به عدم همکاری و همراهی نیروهای مردمی عراق (برخلاف ما که بخش عمده نیازهای غیرنظامی را مردم آماده می‌کنند)، و اینکه صدام  الی 12 لشکر را وارد جنگ کرده است و از سوی دیگر بنادر عمده عراق که در خلیج‌فارس بوده، از دستش رفته و باید تجهیزاتش را از کشورهایی مانند کویت، عربستان و اردن و بنادر دوردست و بیشتر هم به صورت قاچاق وارد کند؛ تهیّه و تدارکات جنگ برایش کار بسیار مشکلی است. در حالی که ما مهماتمان را خود می‌سازیم. و نیروها را خود مردم تأمین می‌کنند و چون در خاک خودمان هستیم، از امکانات بیشتری برخورداریم و نیروی کمتری هم وارد میدان کرده‌ایم.

 ابزار جنگ‌ـ اما درباره ابزار، این مورد هم بین هر دو طرف مشترک است، اگرچه گفته می‌شود که عراق ابزار بیشتری دارد، ولی مورد قبول ما نیست و تصور می‌شود که از لحاظ ابزار نیز وضع ما بهتر است؛ عراق کشور کوچکی است و با وجود جبهه وسیع جنگ، رساندن ابزار به تمام جبهه‌ها کار آسانی نیست. گرچه عربستان، مصر، اردن، آمریکا و شوروی به صدام تجهیزات می‌رسانند، ولی از یک سو وقتی نیروهای ما به آنها حمله می‌کنند، صدها توپ، تانک، تفنگ، خودرو، موشک و مهمات از آنها به غنیمت می‌گیرند و از سوی دیگر چون آنها بیشتر متکی به ابزارند و می‌خواهند از خود دفاع کنند، مجبورند دیواری از آتش بسازند که هر لحظه آن، میلیونها دلار هزینه برمی‌دارد و خرج عمده جنگ مهمات است؛ در حالی که ما بخش عظیمی از مهمات جنگ و اکثر گلوله‌هایی که مورد استفاده قرار می‌دهیم، به ویژه گلوله‌های سبک را، کارخانه‌های داخل کشور تولید می‌کنند؛ و از این نظر جنگ و صلح برای ما فرقی نمی‌کند؛ چون همان خدمه‌ای که در کارخانه‌ها کار می‌کرده‌اند، حالا هم کار می‌کنند، با این تفاوت که اگر در گذشته 8 ساعت کار می‌کردند، الاَن ممکن است 12 ساعت کار کنند؛ گرچه در بسیاری از موارد در طول جنگ، همان 8 ساعت را کار می‌کنند و اما آن بخش از مهمات که باید وارد کنیم، چندان زیاد نیست و مجبور هم نیستیم که از آنها بیش از حد مصرف کنیم.

بودجه ـ گفتیم که چون جنگ ما جنگ ابزار نیست و چون جنگ متکی به مردم است، وضع تدارکات ما بسیار خوب است و با آن که نیروهای اسلام در طول یک سال و نیم جنگ، به پهنای800 کیلومتر در زمین و هوا و دریا می‌جنگند، در عین مشکلات اقتصادی که بر ما تحمیل شده، به گونه‌ای چرخ جنگ را گردانده‌ایم که بتوانیم آن را تحمل کنیم. بودجه جنگی ما در سطح بودجه زمان صلح برخی از کشورها است؛ یعنی در درصد برنامه‌ریزی کلّ بودجه، بیش از 10 الی 15% برای جنگ اختصاص نیافته است و این بسیار مهم است. در حالی که کشوری مانند اسرائیل، زمان حاضر بیش از 25% بودجه‌اش را صرف جنگ می‌کند. عراق، در حال صلح بیش از 18 تا 20% بودجه‌اش به امور نظامی اختصاص داشته است و در حال جنگ، حدود ۸۰% از بودجه‌اش را صرف جنگ می‌کند. بنابراین ما در حال جنگ بودجه‌ای برای جنگ اختصاص داده‌ایم که اگر در حالت صلح نیز همین بودجه تعیین می‌شد، قابل قبول بود. پس بودجه هم به صورتی تنظیم شده است که قادر به ادامه جنگ باشیم ولی اگر ما
می‌خواستیم با اتکای بر ابزار، آن هم از نوع پیشرفته آن، بجنگیم، مثلا هواپیمایی وجود دارد که می‌تواند موشکهایی را پرتاب کند که اگر الاَن بخواهیم بخریم و برفرض آن که به ما بفروشند، برای هر یک از آن موشکها، باید پانصدهزار دلار پرداخت کنیم. همچنین اگر ما می‌خواستیم به همان اندازه که عراق از موشک تاو مصرف می‌کند، استفاده کنیم، برای خرید آن باید ارقام نجومی پرداخت می‌کردیم. ولی ما با آرپی‌جی می‌جنگیم که یک گلوله‌اش را مثلا هزار تومان می‌خریم و به وسیله آن یک تانک را می‌زنیم یا یک نفر را از کار می‌اندازیم. دشمنان ما که همان جنگ‌افروزهای اصلی دنیا هستند، یکی از اهدافشان در جنگ‌ها همین است که کشورهای درگیر جنگ، اسلحه‌های پیچیده آنها را به قیمت گران بخرند. اگر هواپیمایی که ساقط شود، آنها بی‌اندازه خوشحال می‌شوند. اگر گلوله‌ای به یک هواپیما اصابت کند و ما مجبور به تعمیر آن شویم یا مثلا یکی از زیردریایی‌ها یا کشتی‌ها و ناوچه‌های ما در دریا غرق شود، صاحبان آن کارخانه‌ها جشن می‌گیرند؛ زیرا که دوباره باید از آنها اسلحه بخریم ولی ما حاضر نیستیم آن گونه بجنگیم و زیر بار آن هم نمی‌رویم. نیازهای نظامی را در حدّ موجود، می‌توانیم با تسلط بر اوضاع، برطرف نماییم، گرچه با دنیا هم قطع رابطه نماییم.

نیرو ـ در مورد نیروهای صدامی، با تحلیلی از عملیات فتح، می‌توانیم به وضعیت آنها پی ببریم؛ آنها دقیقآ می‌دانستند که ما قصد حمله داریم و این چیزی نبود که مخفی باشد؛ حتی بچه‌ها هم می‌دانستند که قرار است حمله انجام گیرد؛ در مسجدها گفته شده بود و شنیدم امام‌جمعه یکی از شهرها هم در نمازجمعه، این خبر را داده بود. افراد عراقی که در همین عملیات اسیر شدند، می‌گفتند ما دقیقآ از حمله اطلاع داشتیم و برخی از آنها می‌گفتند که فقط دوسه روز بود که به این جبهه منتقل شده‌بودند؛ آنها جای حمله را هم می‌دانستند و با آن که از نظر سازماندهی، دو لشگر در آنجا داشتند، با اضافه کردن تیپهای مستقل، حدود چهار لشگر با تمام امکاناتی که در اختیار داشتند، در جبهه دزفول متمرکز کرده بودند. با این همه وقتی ما زمان را مناسب دیدیم و حمله کردیم، همان‌گونه که برای همه معلوم شد، فقط در طی چند ساعت جنگ، آنها مانند کرباس از هم پاره شدند. آنها شب پیش از آغار عملیات فتح، در یکی از نقاط در همین جبهه، به منظور اینکه در برابر حمله ما مانعی ایجاد کنند، با اضافه کردن 170 تانک به تانک‌های موجود، دست به یک حمله زدند که بیش از یکصد نفر از آنها را اسیر گرفتیم و ما فقط شش شهید دادیم. بنابراین در حالی که آنها به هیچ وجه قدرت حمله ندارند، ما با این وسعت به آنها حمله کردیم و همان گونه که دیدیم آنها به آسانی یا تسلیم شدند یا فرار کردند و یا کشته شدند. یعنی حدود بیست‌هزار نفر کشته و مجروح و بیش از پانزده‌هزار نفر اسیر شدند.اگر فرض کنیم به کارخانه‌ای حمله می‌شد و جمعیتی در این حد، با چوب و چنگ و دندان از خود دفاع می‌کردند، این گونه اسیر نمی‌شدند ولی آنها با این اندامهای درشت، قطار شدند و به اسارت درآمدند. چرا که آنها چون اشباحی هستند که به زور دینار و دلار و وعده و تهدید و تشویق و فشار مرتجعان منطقه و امپریالیسم، روی پا نگه داشته شده‌اند. وضع سیاسی جنگ ـ  وقتی صدام از تهاجم نظامی مأیوس شد، به هجوم سیاسی دست زد؛ به این منظور که جمهوری اسلامی را جنگ‌افروز و جنگ طلب معرفی کند ولی این تهاجم سیاسی هم به شکست انجامید؛ چراکه خواسته‌هایی که ما مطرح کرده‌ایم، آن چنان صریح و روشن است که کسی نمی‌تواند خدشه‌ای بر آن وارد کند. وقتی ما می‌گوییم متجاوز از خاک ما باید بیرون رود و باید محاکمه شود و خسارت بدهد، مطالبی نیستند که کسی روی آنها حرف داشته باشد و هر طرفی که این مسائل را مطرح کند، دنیا به او حق می‌دهد.علی‌رغم تمام تلاشهای تبلیغاتی دشمنان انقلاب اسلامی، حقانیت ما بر ملّتها روشن شده است، و حتّی هیأت‌های میانجیگر که به ایران می‌آیند، هیچ کدام در مذاکراتشان نمی‌توانند اشکالی بر مواضع ما بگیرند. و هیچ یک از آنها نتوانسته مدّعی شودکه شما حق ندارید بگویید متجاوز باید از خاک ما بیرون برود و باید خسارت بدهد و محکوم شود. تنها حرفی که می‌زنند این است که شما گذشت کنید تا نیروهای دو طرف کشته نشوند. وقتی ما می‌گوییم این گذشت ممکن است از جهت دیگر مضر باشد و باعث تشویق متجاوز گردد و اصل کیفر در هر قانونی برای تنبیه متجاوز مورد قبول است و اگر ما گناه به این بزرگی را بدون کیفر بگذاریم، به اخلاقیات انسانی خسارت وارد کرده‌ایم، این را هم می‌پذیرند. و این مطلب بیانگر این است که حرف منطقی قابل‌قبول است و هر کسی خود را جای ما بگذارد و منصفانه قضاوت کند، حقانیت ما را می‌پذیرد.

آوارگان ـ وضع جنگ به جز یک نقطه منفی که در پی داشته، بسیار خوب است و آن هم با ایمان مردم به سوی نقطه‌ای مثبت حرکت کرده است. نقطه منفی، مسأله آوارگان جنگ است که عراق در حدّ ناچیزی با این مشکل روبرو است. و دلیل آن شیوه‌ای است که ما در جنگ داریم؛ ما هرگز به شهرها حمله نمی‌کنیم و با مردم طرف نیستیم و نمی‌خواهیم مردم را آواره کنیم؛ در حالی که اگر می‌خواستیم خیلی آسان بود. ما از ارومیه تا آبادان، در سرتاسر مرزهایمان اگر فقط از توپهای دوربردی که حدود 48 کیلومتر بُرد دارد و فراوان هم داریم (غیر از حمله‌های هوایی) استفاده می‌کردیم و آنها را بر شهرها و روستاهای مرزی عراق فرو می‌ریختیم، عراق به همین اندازه که ما آواره داریم یا بیشتر از آن آواره داشت. ولی این جنایت بزرگی است که ما هرگز نمی‌توانیم مرتکب شویم. بنابراین حدود یک میلیون و نیم آواره جنگی و از طرفی بیش از یک میلیون آواره افغانی، به اضافه معاودین عراقی، مشکلی بود که قاعدتآ باید بر دوش ما سنگینی می‌کرد و در آغاز بیمناک بودیم که مبادا این مشکل موجب شود که ما وادار به تسلیم شویم. خوشبختانه این پیش‌بینی معکوس شد و همین آوارگان جنگی و احساس مظلومیت آنان و فعالیت خوب و متمرکزی که بنیاد امور جنگ‌زدگان با کمک مردم، در جهت تأمین مسکن و مدرسه برای بچه‌های آنان و کارهای فرهنگی که انجام داد، طوری شد اکنون خود جنگ‌زدگان انگیزه ادامه جنگ شده‌اند و ظلمی که به آنها شده است اگر تا حدودی جبران نشود و متجاوز و ظالم به کیفر نرسد، آنها خود حاضر نیستند به خانه‌هایشان بازگردند. آنها از ما مطالبه جنگ می‌کنند؛ و اردوگاه‌های جنگ‌زدگان بهترین جای سربازگیری شده است. فرزندان آنان به میدان جنگ رفته‌اند و از جنگ دست برنمی‌دارند و خودشان در پشت جبهه، مردم را به جنگ برمی‌انگیزند.وقتی مردم، این آوارگان را در اردوگاه‌ها، شهرها و روستاها می‌بینند، ظلم مجسّم صدام را می‌بینند و برای دفاع از حق آنان تشویق می‌شوند. و این برای ما سازنده است؛ ما برای ادامه جنگ انگیزه‌ای برای مردم لازم داشتیم تا مردم احساس کنند که باید فداکاری کنند و باید از زندگی خودشان مایه بگذارند. پس حضور این آوارگان بهترین وسیله‌ای است که روحیه شرکت در جنگ را در مردم ایجاد می‌کند. به این ترتیب این نقطه منفی که صدام فکر می‌کرد به ما تحمیل کرده است، با جوّ انقلابی جامعه و ایمان مردم و خلوص رزمندگان به یک نقطه مثبت تبدیل شد. بنابراین اکنون به طور کلی هیچ نقطه منفی در جنگ وجود ندارد، غیر از خود جنگ که ذاتآ یک امر منفی است زیرا خسارتهای جانی و مالی در پی دارد. ولی نتایجی که در مقابل، به دست می‌آید، جبران آنها را می‌کند. به هر حال در دنیا خوب مطلق نداریم و امور نسبی است. و با کسر و انکسار و رعایت اهم فی‌الاهم، آنچه که فایده‌اش بیشتر است، مورد توجّه قرار می‌گیرد و روی‌هم‌رفته به تعبیر امام، این جنگ برای ما نعمت است. از نظر تلفات و شهدا، گرچه دادن یک شهید هم برای ما سنگین است ولی وقتی بنیاد شهید که آمار تقریبآ دقیقی در اختیار دارد، رقم نهایی شهدا را اعلام کرد، امیدواریم مردم زیاد متأسّف نشوند، زیرا رقم تلفات چندان سنگین نیست.

 

جانبازان انقلاب و جنگ، مایه تأسف ما هستند و با زندگی مشکلی روبرو خواهند بود ولی با افتخاری که آنها کسب کرده‌اند و با حمایت بی‌دریغ مردم، امیدواریم تا اندازه‌ای فداکاریشان جبران شود.

 آینده جنگ ـ با تحلیلی که از وضعیت جنگ شد، به خوبی می‌توانیم حدس بزنیم که آینده به سود ما خواهد بود و ما می‌توانیم با محاسبه و مطالعه و سنجیدن نتایج، بدون عجله تصمیم بگیریم. اگر مصلحت دیدیم بزودی عراقی‌ها را بیرون خواهیم کرد و در مرزهایمان پایداری می‌کنیم و اگر صلاح دانستیم وارد خاک عراق خواهیم شد و منطقه‌ای را خواهیم گرفت و ایستادگی می‌کنیم تا خسارتهای ما جبران شود و صدام و حزب بعث را به کیفر خواهیم رساند. همه این تصمیم‌ها به شرایط و مصالح بستگی دارد.

 ره‌آوردهای جنگ ـ تجربه‌ای که در این جنگ به دست آوردیم و دنیا هم به این تجربه دست یافت، بسیار با ارزش است و در اثر این تجربه، تصور نمی‌رود که حتّی ابرقدرتی هم فکر تجاوز به ما را بکند. با این کیفیتی که مردم ما می‌جنگند، فرض کنید آمریکا یک میلیون نظامی در ایران پیاده کند، بیش از آنچه صدام کرد، نمی‌تواند انجام دهد؛ گذشته از آنکه آمریکا به این اندازه نمی‌تواند نیرو بیاورد و کمک‌رسانی و تدارکاتش هم به این آسانی نیست. بنابراین همه فهمیده‌اند که با ایران نمی‌شود جنگید.این جنگ شیوه جدیدی را به ملّتهای دنیا آموخت و هر یک از کشورهای عربی که واقعآ بخواهند با اسرائیل بجنگند، با همین شیوه‌ای که ما جنگیدیم، می‌توانند اسرائیل را شکست بدهند. چون اسرائیل یک کشور سه‌میلیونی است که بیش از یک میلیون مردمش، از خود اسرائیل نیست و از اطراف هم، بسته و محصور است و اگر روزی یک جنگ جدّی واقع شود، بیش از 8-15 روز نمی‌تواند تحمّل کند و بعد از آن نابود می‌شود. سوریه، اردن یا مصر اگر بخواهند با همین شیوه، چند ماه، جنگ را با اسرائیل ادامه دهند، کار اسرائیل تمام است و اگر عراق این اندازه که با ما می‌جنگد، با اسرائیل جنگیده بود، اسرائیل نابود شده بود.یکی دیگر از آثاری که شیوه جدید ما در جنگ پدید آورده است، این است که شاید دیگر در آینده، جهان زیر بار اسلحه‌های پیچیده نرود و این موضوع یک تحوّل اقتصادی عظیمی را در پی خواهد داشت. آثار این جنگ در جامعه و مردمی شدن ارتش و آثار دیگری که به برخی از آنها اشاره شد، از دیگر نکته‌های مثبت این جنگ است که هر کدام از آنها نیاز به بحث مستقلی دارد. یکی دیگر از مسائل، مربوط به موضوع خیانت‌های بنی‌صدر در یک‌سال اول جنگ و تلف کردن
بهترین موقعیت ارتش و سپاه و انبارهای پر از اسلحه است که باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.