مصاحبه آقای هاشمی با مجله عروه الوثقی پیرامون انگیزه های تاسیس حزب جمهوری اسلامی
س ـ لطفآ درباره زمینههای تشکیل حزب جمهوری اسلامی و انگیزههای مؤسسان آن، توضیحاتی بفرمایید.
ج ـ ریشه اصلی تشکیل حزب در دوران پیش از انقلاب است. ما در دوران گذشته همیشه احساس میکردیم که تشکیلاتی لازم داریم. از آن روزی که فضای سیاسی به جهت فشار مردم به دستگاه، اندکی باز شد و امکان تماس علنی بین نیروها، قدری بیشتر شد، این خواسته ما قوّت گرفت و عطش نیروهای مبارز برای ایجاد تشکیلات زیادتر شد. تقریبآ از یک سال پیش از پیروزی، مقدّمات تشکیل حزب فراهم آمد و این خواست عمیق روحی کسانی که در دوران مبارزه، این نیاز را با همه وجودشان احساس کرده بودند، به واقعیت پیوست و در حزب جمهوری اسلامی متبلور شد.البته پیش از پیروزی، تشکیلات حزب اعلام نشده بود و علتش هم این بود که بدون مشورت با امام و کسب اجازه از ایشان، نمیخواستیم این کار انجام شود. ما از اوّل مقیّد بودیم که نظر رهبری را در همه کارهای مهم دخالت بدهیم و بدون نظر ایشان کاری نکنیم. گویا زمانی در نجف درباره تشکیل حزب از خدمت امام سؤال شده بود؛ و به من که در آن موقع در زندان بودم، اطلاع داده شد که ایشان موافقت کردهاند.بنابراین همه مقدّمات را آماده کردیم، ولی دوباره خبری دیگر رسید، گویا استاد مطهری خبر آوردند که امام نظرشان این است که فعلا تشکیل حزب اعلام نشود. به خاطر اینکه ممکن است حالت رقابت و دستهبندی و غیره پیش بیاید و روحانیت از این حالتی که دارد، به صورت رقیب تبدیل شود. در آن موقع امام مصلحت ندانستند، لذا دست نگه داشتیم. وقتی انقلاب پیروز شد و امام به ایران آمدند، در همان هفته اوّل هنگامی که میخواستیم دولت تشکیل بدهیم، احساس شد که تشکیلات سیاسی بسیار ضرورت دارد. زیرا کسانی که در گذشته تشکیلات سیاسی داشتند، برای تشکیل دولت موفّقتر بودند و اشخاصی داشتند، ارتباطاتی داشتند، بنابراین توانستند این چهارچوب دولت را با اعضای خود پر کنند. ولی ما به سبب اینکه پراکنده بودیم، چنین تشکّلی نداشتیم.پس خدمت امام رفتیم و بنده خودم همین مطالب را خدمتشان عرض کردم. نتیجه گرفتیم که لازم است تشکیلات حزبی هر چه زودتر به وجود بیاید. بلافاصله بنده، آقای خامنهای، آقای بهشتی، آقای باهنر و آقای موسوی اردبیلی نشستیم و اعلامیهای تهیه کردیم و به عنوان مؤسسان، حزب را اعلام کردیم. البته آن موقع در این باره با آقای مطهری هم صحبت کردیم، ایشان هم موافق بودند. ولی ایشان مایل نبودند که نامشان جزو مؤسسان اعلام بشود. ایشان بنا شد به طور غیررسمی همکاری نمایند. آقای مطهری تمایل داشتند که وقتی از شور و شوق آغاز انقلاب کاسته شد و کارهای ضروری رو به راه گردید، به حوزه بروند و وظیفه روحانیت خود را در آنجا انجام دهند. تحقیقآ اگر هم زنده میماندند، نیازهای انقلاب چنین اجازهای به ایشان نمیداد که به فعالیت عادی خود در حوزه بپردازند. هیچ یک از ما هم نتوانستیم در این مدّت به حوزهها برگردیم بلکه دائمآ از حوزهها نیرو گرفتیم. بنابراین حزب خلقالساعه نبود؛ این نیروهایی هم که فعّال شدند، قبلا با هم در ارتباط بودند و با هم همکاری میکردند. نام اعلام نشده بود، ولی همکاریها بود.
س ـ آیا مسأله ضرورت تشکیل حزب و چگونگی آن، با عزیزانی چون آیتاللّه العظمی منتظری، شهید مطهری و نمایندگان امام در استانها همچون شهید صدوقی، شهید مدنی، شهید دستغیب و ... نیز در میان گذاشته شد؟ در این صورت نتیجه چه بود؟
ج ـ با شخصیتهای انقلاب، چه آنهایی که شهید شدند و چه آنها که ماندهاند، تقریبآ در دوران شروع کار حزب، با همه اینها به نحوی رابطه برقرار گردید. کسانی را که شما نام بردید یا عضو بودند یا هوادار و مؤیّد حزب و اگر یادتان باشد ما در همه مساجد ایران برای حزب ثبتنام میکردیم. در تهران به یاد دارم که شخصیتهای روحانی اکثرآ تأیید میکردند و این ضرورت را در دوران مبارزه، با همه وجودشان فهمیده بودند.اگرچه بعد از پیروزی انقلاب آن نیاز به آن شدّت قبلی احساس نمیشد و آن حالت التهاب و عطش گذشته قدری فراموش شد ولی آن روزها چون هنوز آن کمبودهای دوران گذشته را به یاد داشتیم، به کمتر کسی برخورد میکردیم که این فقدان (فقدان تشکیلات) را احساس نکند و حزب را تأیید نکند.
س ـ از بدو تأسیس حزب چه جریاناتی با اصل تشکیلات اسلامی مخالف بودهاند، علل و انگیزههای آنها چه بوده و بهترین روش برخورد با آنها چیست؟
ج ـ آن روزها مخالفتها از طرف گروهکها و جریانهای سیاسی بود. همین احزاب کوچکی که بودند، چه چپی، چه راستی چه ملّیگرا، چه مدّعی مذهب. اینها همه وقتی دیدند حزب جمهوری اسلامی با آن وسعت پیش رفته و میلیونها مردم در آن اسمنویسی کردند، و روحانیت یکپارچه وارد میدان گردید، وحشت کردند زیرا چنین حزبی دیگر زمینه سیاسی آنها را از بین میبرد. درنتیجه مخالفت کردند و ما میبینیم که تقریبآ همه گروهکهای سیاسی آن زمان، چپی، ملیگرا و راستی و ... با حزب جمهوی اسلامی مخالفت میکردند. البته نیمی از مخالفت آنها با انقلاب اسلامی بود و با یک انگیزه مخالفت میکردند. عملکردهایشان نیز معلوم است. آن روزها که روزنامهها آزادانه منتشر میشد، هرچه میخواستند مینوشتند، تهمت میزدند و لقب مرتجع و انحصارطلب به ما میدادند.چون قدرت عظیمی برای حزب میدیدند و آرایی که حزب در انتخابات میآورد، زمینه را مساعد میساخت که هر نسبتی به حزب بدهند؛ حتّی اگر نقص و کمبودی هم در نظام بود، با آنکه مسؤولش دیگران بودند، آن را به پای حزب جمهوری اسلامی مینوشتند و حزب را با عنوان حزب حاکم معرفی میکردند. این یکی از شیطنتهای آنها بود تا با القاب حاکم، مسؤول کمبودها ، انحصارطلب و غیره علاقه و اعتماد مردم را به حزب از دل آنها و به ویژه جوانها خارج کنند و تا حدودی هم در این امر موفّق شدند.
س ـ اخیرآ عدّهای دیگر پیدا شدهاند که معتقدند حزب باید منحل شود و تشکیلاتی چون ائمه جمعه، بسیج یا غیره، جایگزین آن گردد؛ آیا این نظر عملی است؟ چه توضیحی برای ذکر تفاوت رسالت تشکیلاتی چون حزب جمهوری اسلامی با تشکّلهای ذکر شده و امثال آنها دارید؟
ج ـ من فکر نمیکنم که انسانهای مخلص چنین حرفهایی بزنند؛ کسانی که برای اسلام و انقلاب دلسوز باشند، الاَن این حرفها را نمیزنند و اگر بزنند یا فریبخورده هستند یا مغرض و یا خودشان داعیهای دارند. در غیر این صورت، معنی ندارد که کسی بگوید این تشکیلات نباشد و تشکیلاتی با نامی دیگر باشد. اگر عیبی در این تشکیلات میبینند، باید آن عیب را برطرف کنند. الاَن ممکن است کسان بسیاری آن التهاب و آن نیاز شدید به حزب را به خاطر آنکه بسیاری از رقیبهای انقلاب اسلامی از میدان به در رفتهاند، احساس نکنند.ولی آنهایی که قدری دورنگرتر و ماَلاندیشترند، ضرورت وجود چنین تشکیلاتی را که بتواند مردم را بیشتر آموزش سیاسی بدهد و آماده نگه دارد و منسجم و مرتب کند و در کارهایی که عمومی است، مردم را هماهنگ نماید، میدانند و همکاری میکنند. منتها شاید درصد ناچیزی از این دوستان باشند که نمیتوانند این نیروها را جمع کنند و هماهنگ کنند و شاید چنین نقصی وجود داشته باشد.
س ـ نقش نشریات حزب بخصوص روزنامه جمهوری اسلامی و مجله عروهالوثقی را در طول جریانهای پس از انقلاب، چگونه میبینید؟
ج ـ نقش نشریات و روزنامه جمهوری اسلامی و عروهالوثقی را خود شما باید ارزیابی کنید. به نظر من خوب بوده؛ یعنی در آن دوران پرهیاهوی بعد از انقلاب که صدها نشریه منتشر میشد، تنها نشریههایی که میتوانیم بگوییم خطّ انقلاب را حفظ کرده و شعارهای اصلی انقلاب را نگه داشته و درباره مخالفان و منحرفان افشاگری کرده است، جرائد حزب جمهوری اسلامی است و همیشه در این مدّت مانند چراغی میدرخشیدند.البته ممکن است اشتباههایی نیز داشته باشند ولی کار بزرگ بدون اشتباه نمیشود. انصافآ باید گفت که تداوم راه انقلاب و حفظ اصالت اسلامی انقلاب و افشاکردن مخالفان و خط دادن به مردم، خصوصآ جوانان را، نشریات حزب جمهوری اسلامی عهدهدار بودند و الحق خدمت بزرگی هم کردند.اگر ما بخواهیم کیفیت این نشریات بالا برود، لازم است که کار علمی، فرهنگی، تاریخی، تحقیقاتی و سیاسی بیشتری بکنیم؛ یعنی سعی کنیم که نشریات پرمحتوا شوند و جامعتر گردند و لازمهاش این است که کادری قوی و هیأتتحریریهای شایسته برای نشریات انتخاب کنیم تا مطابق نیازهای روز برای مردم مطلب تهیه کنند.البته باید مواظب باشند تا آن اصلِ اسلامیِ خالص بودن انقلاب، هرگز فراموش نگردد. در این صورت به یقین دانشآموزان و محصّلان در این نشریات، همیشه آرمانهای پاک و سالم اسلامی را خواهند دید. انشاءاللّه بتوانیم از این نعمتی که خداوند در این زمان در اختیارمان گذاشته
است، استفادهای مناسب بکنیم.