س - اولین درخواست ما این است که در پی بحثهائی که در خطبههای نماز جمعه دارید، بحثی را برای خانوادهها باز کنید، تا از این طریق مسائل و مشکلات خانوادگی بازگو بشود و راهحلهای اسلامی و شرعی آن و حدود اختیارات زن و مرد در خانواده مشخص بشود، تا از سوء استفادههائی که از این موارد میشود، جلوگیری گردد. با نفوذ کلامی که شما در میان مردم دارید، انشاءالله این کار حرکتی برای ارتقای فرهنگی مردان و زنان جامعه ما باشد.
ج - انشاءالله این کار را میکنیم.
س - اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی میگوید: »از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.« مجلس شورای اسلامی در جهت تحقق نظریات اسلام در زمینه خانواده، چه اقداماتی انجام داده که به استحکام بنای خانواده منجر شود؟ ضمن اینکه براساس قوانین اسلامی حدود اختیاراتی به مردها داده شده (مثل حق طلاق و تعّدد زوجات) و همچنین در تمامی تریبونهای تبلیغاتی و سخنرانیها، بیشتر وظایف خواهران گوشزد میشود، در حالی که به عقیده ما کم سخن گفتن از وظایف متقابل مردم در چارچوب خانواده، ریشه بسیاری از سوء برداشتها و کج فهمیهای بعضی مردان مسلمان است و به رفتارهای غلط از سوی آنان منجر میشود. نظر شما در زمینه آموزش صحیح مردم در خانواده چیست و چه توصیههائی در این مورد برای برادران دارید؟
ج - من یک دید اسلامی را در مورد خانواده مطرح میکنم و فکر میکنم اصلاً عوامل مشکلات خانوادههای امروز، در همه جوامع، این باشد که یک وقت میخواهیم پی و بنای خانواده را با قوانین و مقررات خشک، محکم کنیم و چاشنی معارف و اخلاق و وظایف قلبی براساس ایمان و اعتقاد را از آن بگیریم.
آن یک رویهای است که معمولاً امروز دنیا به سراغ آن میرود و با رویههای ناجور خود، بنیاد خانواده را خراب میکند. همچنین براساس مسائل اخلاقی مخصوص خودشان و ندیده گرفتن فطرت و این چیزهائی که در برنامههای آموزش و تعلیم و پرورش آنها است، یک قانونی را میگذرانند. در محیط خشک خانواده، اگر ایمان به آن قانون نباشد، خود قانون زیاد کارساز نمیشود.
اسلام این روش را انتخاب کرده که از اول، مسیر جامعه را طوری قرار داده که بنیان خانواده محکم باشد و این محیط عاطفی و احساسی از معارف اسلام و دستورهای عمیق انسانی اسلام ریشه میگیرد و خود به خود قبل از اینکه یک قانون فرمول واری به سراغ آن بیاید، خود خانواده در درون خود، مانع به وجود آمدن مشکلات میشود.
از اول، انسان قبل از این که خانواده مستقلی تشکیل دهد، تحت نظر تربیتی اسلام است. بعد وقتی بخواهد ازدواجی تحقق پیدا کند، اسلام معیارهای ناسالم را نفی میکند؛ مثلاً انسان نباید به خاطر اغراض مادی و محدود به دنبال ازدواج برود. مثلاً به خاطر ثروت، به خاطر فامیل ولو اینکه طرف خودش صالح نباشد. به خاطر جمال، اگر طرف از اخلاق صحیحی برخوردار نباشد و به خاطر احساسات بیپایهای که در ملاقات بین دختر و پسر به وجود میآید که خیلی بیریشه است و مراعات نکردن معنویات اخلاقی یعنی اخلاق، ایمان، ایدئولوژی و این جور چیزها هم در طرف مراعات نشود.
وقتی اسلام جلوی این طور چیزها را گرفت، یعنی ازدواج را براساس این پایههای ناصحیح، درست ندانست و هدایت کرد و گفت که شما اگر میخواهید زن بگیرید یا شوهر انتخاب کنید، بروید فضایل و انسانیت را در نظر بگیرید؛ ببینید این آدم چقدر ارزشهای واقعی را دارد. ارزشهای واقعی در اسلام، علم است. تقوی است و حالت تلاشگری برای جامعه - که نامش را جهاد در همه ابعاد و انواع و اقسامش گذاشتهایم - به اینها اهمیت بدهید و اخلاق که در یکی از اینها میگنجد و خود آن هم مستقل است.
البته اسلام زیبائی و بقیه چیزها را هم بیاهمیت ندانسته اما آنها را فرع قرار داده است. نگفته که حتماً شخص از خانواده فقیر باشد، یا زیبا نباشد، اما اصالت را به چیزهای دیگر داده است. بنابراین در تشکیل خانواده یک پایه صحیحی برقرار کرده. بعد در درون خانواده حدود و حقوق، مشخص است. یک چیزهائی است که حداقل آن را مشخص کرده و یک قسمت را به صفا و صمیمیتی که در محیط خانواده باید باشد، اختصاص داده و آن چیزهائی که مشخص کرده معمولاً تحت شعاع محیط پاک خانواده است.
اگر رفاقت و صمیمیتی که اسلام میخواهد، در متن جامعه هم نباشد، در کانون خانواده هم - چون نمیتواند خودش را از جامعه جدا بداند - اثر میگذارد. مثلاً اگر خانواده دارد تحت جاذبه فساد جامعه به طرف تباهی میرود، بسیار مشکل میشود تعادل را در خانواده حفظ کرد.
وقتی که محیط میپسندد که زن با لباس ناجور و با اعمال نامطلوب در جامعه برخورد بکند، رابطه او با خانواده ضعیف میشود. یا اگر محیط بپسندند، برای مرد، که به جاهای نامناسبی برود و از بیرون به طرف مسائل نامطلوبی کشیده شود، طبعاً روی کانون خانواده اثر میگذارد. بنابراین محیط جامعه هم مهم است و اسلام به جو اجتماعی اهمیت داده است. آن را هم در نظر بگیرید.
اسلام، دقیقاً با توجه به روانشناسی عمیقی که در مکاتب آسمانی وجود دارد، جلوی آن نقاط انحرافی که کانون خانواده را ضعیف میکند، گرفته، یا با اخلاق یا با دستورات فقهی، حقوقی و یا با شیوههای تربیتی خاصی که در پیش گرفته، جلوی عوامل انحراف را گرفته است. عوامل پاکی و پاکیزگی را ترویج کرده. آن انگیزههای مادی را در تشکیل خانواده کم کرده و انگیزههای معنوی و انسانیت را قوی کرده است.
حداقل حقوق و حدود را - که لازم است اگر خانواده به بنبست رسید، به وسیله آنها جلوی ظلم را بگیرد - مشخص کرده است. بخش وسیعی را هم به عهده مسائل اخلاقی، تربیتی، آموزشی و احساسات و عواطف اختصاص داده است.
آن جاذبه انسانیت را هم که در محیط خانواده هست، چاشنی قرار داده؛ مجموعه آنها میتواند کانون محکمی باشد. من این جور برخورد میکنم و میگویم، ما همین که داریم جامعهمان را به طرف اسلام میبریم، عوارضی که درست کرده بودند برای خانواده و کانون آن را ضعیف کرده بودند و آسیب پذیر کرده بودند، مرد را سر به هوا کرده بودند، زن را سر به هوا کرده بودند و رابطه بچهها را با خانواده از اول به خاطر بعضی از آموزشها، ضعیف کرده بودند و مسائلی از این قبیل که شما میدانید، انگیزههای مادی به آن داده بودند، ما داریم در جو کلی اینها را جدا میکنیم و من فکر میکنم اگر ما جامعهمان را به سوی جامعه سالم اسلامی برگردانیم، بیش از هر چیزی خود کانون خانواده از این جامعه و از این تربیت ارتزاق میکند و احتیاجی به ماده 1 و 2 تبصره چند و تذکره فلان و اینها نداریم و راه صحیح همان است.
البته در این دوران انتقال و فترت، به خاطر این اختلاط و ترکیب ناجوری که وجود دارد و در محیط جامعه، اسلام و غیر اسلام ترکیب شده و این ترکیب در محیط خانواده و روابط فامیلی و روابط اجتماعی هم هست، همه اینها روی کانون خانواده اثر میگذارد. به همین دلیل ما مشکلاتی داریم که احیاناً باید آنها را با توسل به قوانین دیگری موقتاً رفع کنیم. اما اصالت در این است که برگردیم به همان حق و حقیقت اسلام که کانون خانواده در آن واقعاً قوی خواهد بود.
س - گاهی دیده شده، که برخی از برادران مسلمان تحت عنوان مشکلات کار، مسئولیتهای اجتماعی، مأموریتها و ... به امور خانوادگی و وظایف خود در منزل بیتوجه شده و اوقاتی برای گذراندن با خانواده و صلهرحم اختصاص نمیدهند، شما در این زمینه چه توصیهای دارید؟
ج - سئوال خوبی کردید. من هم در کنار این جریاناتی که شما اشاره کردید، گهگاه از طرف خواهران یا برادران و فامیل که نامههایی مینویسند و یا از من کمک میخواهند، میفهمم که چنین چیزهایی وجود دارد و در برخوردهایی که تا به حال کردهام، به نظرم میرسد که یکی از عوامل مهم این رفتارها، عدم اطلاع بچههای حزب اللهی از دستورات و معارف اسلامی در مورد خانواده و اصولاً اخلاق زندگی است.
یک مقدار هم مربوط به شرایط انقلاب میشود. کم توجهی خواهران و خانوادهها به این شرایط، ممکن است مسأله انگیز بشود. اما آن قسمت اول مهم است، مهمتر آن است. بسیاری از این ریزهکاریهایی را که در رفتار با خانواده و محبتها و توجه کردن به نیازهای روحی زن و بچه در اسلام داریم، در همان زمان حضرت پیغمبر (ص) بوده که از زمان ما، هم جنگ بیشتر بوده و هم مشکلات.
اینکه گفتم قسمت اول مسأله مهمتر است، از این جهت میگویم که برادران حزباللهی ما فکر نکنند حالا چون جنگ یا دوران انقلاب است، همه آن ریزهکاریهای اخلاقی، میتواند فراموش بشود.
این اخلاقیات، اصلاً شأن نزولش بیشتر در همین شرایط یا شرایطی بدتر از شرایط ما بوده. چرإ؛ظظ که زمان پیغمبر(ص) از مکه و مدینه، تمام یا درگیری با مشرکین بوده که در مکه بود و یا جنگ بوده که در مدینه بود. میبینیم آن لطافتی که در اسلام وجود دارد، باید در زندگی خانوادگی و در سطح فامیل - همان طور که شما اشاره کردید - باشد.
قطع معاشرتها، یک گناه بد و زشتی معرفی شده که انسان با قوم و خویشش قطع رابطه بکند و رفت و آمد نداشته باشد. هر وقت که پیامبر(ص) احساس میکردند یکی از مسلمانها به خاطر مسائل و گرفتاریهای اجتماعیش به خانواده توجه نمیکند، فوراً او را تعدیل میکردند و میگفتند: »نفس تو، زن و فرزندت برتو حق دارند. جامعه هم برتو حق دارد، اینها را تعدیل کن. یک طرفه رفتار نکن.« یا میبینیم وقتی پیامبر(ص) به جنگها و جهاد تشریف میبردند، معمولاً همسر خودشان را هم همراه خود میبردند و اصحاب دیگر هم اگر متمکن بودند، همسرانشان را به همراه میبردند.
این طور نبود که حالا که جنگ است، خانواده معنی ندارد. این رویه نباید باشد. بچهها به عواطف پدری نیاز دارند. مثلاً انسان میتواند لباسش را تمیزتر و مرتبتر بپوشد. به دو صورت میشود غذا خورد. میشود برداشت و در راه به نیش کشید و میتوان نشست، اگر فرصتی باشد یک مقداری در خانواده با لطافت و صحبت و گرمی و تفریح، غذاخورد و این طور هم نیست که این پرخرجتر از آن باشد. حالاتش فرق میکند.
آدم به جای محل کار که خیلی هم کار دارد، میتواند به خانه سری بزند. توجهی به زن و بچهاش نشان بدهد و متوجهشان کند که من به فکر شما هستم. در اخلاق اسلامی این است که شما وقتی یک نفر را دوست میدارید، به او اعلام کنید و چه بسا او شما را دوست میدارد و فکر میکند شما دوستش ندارید، در نتیجه رابطه ضعیف میشود، این طور نباشد که در دلتان نگهدارید. شوهر یا سرپرست خانواده باید عاطفهاش را ابراز بکند. باید خانواده را گرم بکند و با آنها صمیمی باشد.
این دوستان ما اکثراً با دختر جوانی ازدواج میکنند و او را به خانه میآورند. دختر جوانی که حالا از مدرسه آمده یا از داخل خانوادهای که محیط گرمی داشته، آمده اینجا و تنها دارد با او زندگی میکند، او را رها میکند، میرود دنبال کارش. باید احساس کند که زن سرگرمی لازم دارد. کار لازم دارد. اوقاتش باید درست پر بشود. او عواطف خودش را در رابطه با فامیلش کنار گذاشته، یعنی از آن عواطف استفاده نکرده و آمده با این آدم، باید جایش را پرکند. این طور نباشد که بگوید: »شما زن حزباللهی شدید، ما داریم جهاد میکنیم«. یا حالا، هر جور شده بساز، خیلی هم آسان است. یعنی این یک چیز سختی نیست. این جزو عبادات حساب میشود. بخشی از کار اجتماعی آدم است. یکی از کارهای مهم آدم و از دستورات مهم اسلامی این است که آدم یک مقدار تلاشش را بیشتر بکند، برای این که خانوادهاش را در رفاه قرار بدهد.
کسی که دنیا را برای اهدافی میخواهد، باید زندگی خودش را توسعه بدهد و اگر این اهداف دارای کار زیادی باشد، خوب است و این کسی است که روز قیامت وقتی با خدا ملاقات میکند، صورتش مثل ماه شب چهارده میتابد. بنابراین یکی از کارهای مهمی که ما با رسانههای جمعی باید انجام بدهیم، این است که اخلاق اسلامی و آن مقتضیات روابط انسانی را در خانواده، در فامیل و در مردم مشخص کنیم. اینها در کتابهای اخلاق نوشته شده، ما باید به زبان روز، اینها را توضیح بدهیم که مردم بدانند.
البته باید به دیگران توجه داد که ممکن است مردی از خانواده به طور موقت دور بماند یا نتواند در یک شرایطی اقدامات مناسبی بکند؛ این استثناء است. وقتی که مرد آن اصل را مراعات کرد، خانواده هم به خوبی، آن استثناها را قبول میکند و برای خانواده هم شیرین میشود.
منتها باید به خانواده گفت که من همیشه به خانه میآیم اما امشب به دلیل مأموریت، نیستم. یا من هر روز به شما میرسیدم، امروز نمیتوانم برسم. آن خانواده هم خوشحال میشود به خاطر خدا و جامعه، اما وقتی حالت دائم پیدا میکند، این دیگر اشکال پیدا میکند.
بنابراین اصل را باید براین قرار بدهند که به شرایط خانواده توجه بکنند و مقتضیات و نیازهای روحی و جسمی را تأمین بکنند و استثناها را هم با خانواده در میان بگذارند و با هم توافق کنند.
در این صورت این مشکلی که شما میگوئید، نخواهد بود. راهش هم تعدیل است. ما معتقدیم که مسأله بیشتر فرهنگی است، تا قانونی. یعنی خواهران ما هم باید با آن فرهنگ غنی اسلامی آشنا بشوند و این امکان ندارد جز با رهنمودهای رهبران جامعه؛ بله ما هم باید همکاری کنیم. همین طور رادیو، تلویزیون و دیگر رسانهها.
س - علیرغم برخوردهای ارشادی و قانونی مسئولین امر، در گوشه و کنار، باز شاهد حرکات آن دسته زنانی هستیم که بیتوجه به خون شهدای گرانقدر اسلام، حرمت زن را به بازی گرفته و بدون رعایت ضوابط اسلامی در پوشش، در مجامع عمومی حاضر میشوند. شما در زمینه برخورد با این توهینها به جامعه اسلامی و امت شهید داده چه توصیههائی دارید؟
ج - بله، من یک مقدار نگران هستم. خوب! خانمها یک عدهشان مسلمان هستند و یک عدهشان هم مسلمان نیستند و عقیدهای هم ندارند. آنهایی که این طور هستند، اگر مسلمان شناسنامهای باشند، حداقل در مورد حجاب و عفت مسلمان نیستند. اینها واقعاً خودشان به حجاب اعتقاد ندارند و آن را بد میدانند و بد تربیت شدهاند و فقط مثل اینکه با زور میتوان با اینها برخورد کرد، تا اینها قبول بکنند. چند راه هم وجود دارد. در درجه اول نصیحتها و تذکرها است. بعد، قانون است.
قانون نمیخواست، ولی شکل قانون هم گرفت و از مجلس رد شد. کسانی که لباس نامناسب بپوشند و بیرون بیایند، کیفری برایشان در نظر گرفته شده که دادگاهها براساس آن عمل خواهند کرد. ولی ما مطمئنیم که تنها قانون با آن تغییرهایی که کشورها در نظر گرفتهاند، کافی نیست. نصایحی هم در روزنامهها، صداوسیما، منابر و نمازجمعهها میشود که مؤثر و خوب است. در مواردی هم همانطور که شما گفتید، باید کیفرها مشخص بشود، این خود مؤثر است و یک نوع کار فرهنگی است. ضمن اینکه مخلوط با اجرای قانون است، بد نیست. من نگران هستم.
من به خاطر این جزر و مدهایی که میبینیم، میترسم که بالاخره ناچار بشویم که این کار را به مردم واگذار کنیم، ولی نمیخواهیم این طور باشد. یعنی میخواهیم از طریق قانون، این کار حل شود. این طبقهای که این طور لباس میپوشند، مدعی هستند که فرهنگی و تحصیل کرده هستند و خودشان را متمدن میدانند و این تیپ، این طور خیال میکنند.
این در درجه اول منطق میخواهد و کشور اسلامی، مردم مسلمانی که شهید میشوند و زندگی خود را برای این حکومت میدهند، اینها چنین چیزی نمیخواهند، حکومت هم مال اینهاست.
بنابراین من فکر نمیکنم که اینها اجازه بدهند آنها چنین محیطی درست کنند. اگر قانون و مجریان قانون ببینند، قانون رعایت نمیشود، مثلاً من میبینم در بعضی موارد، تنبیه محتکر و گرانفروش باز اثر جدی نکرده، ممکن است ما به این نقطه برسیم که مردم آن را حل بکنند. ممکن است، ولی ما نمیخواهیم به آنجا برسد. اگر یادتان باشد در دوران بنیصدر و لیبرالها آن فتنههایی که بود، مشکلات این جوری را مردم حل میکردند، آن قدر مردم خودشان حل میکردند که آنها به ما متوسل میشدند که جلوی مردم را بگیرید، ما خودمان آدم میشویم. حالا هم باید همین بشود.
اگر اینها این جور شدند، خیلی آسان است که به مردم اجازه بدهند و بگویند شما در خیابانها هرکس را دیدید که مراعات نمیکند، وظیفه امر به معروف و نهی از منکرتان را انجام بدهید و این همان وظیفه اسلامی است که اجازه بدهند که اینها دخالت کنند و در آن صورت خود آنها جواب را میدهند.
یادتان است، یک وقتی فشار مردم زیاد شد که ما برای اینکه یک کمی تعدیل کنیم، گفتیم که شعار مرگ بر بیحجاب نگویند، اهانت نکنند، در برخوردها مؤدب باشند؛ آن یک مرحله بود.
اگر بعضیها بخواهند از یک بیانیه امام سوءاستفاده بکنند، خوب! دیگر از این جهت نصیحت نمیکنیم و نصیحتمان را مأخوذ میکنیم. من فکر میکنم اگر در آینده نزدیکی آنها خودشان توجه نکنند، عاقبت اندیشی نکنند، مردم این مسأله را حل میکنند و ما در آن صورت جلوی مردم را نخواهیم گرفت.
س - در پایان ضمن تشکر از شما، اگر پیامی به مناسبت روز زن برای خواهران ما دارید بفرمائید؟
ج - من فقط یک جمله میتوانم عرض کنم، خواهرانی که اهل مطالعه هستند و مجله شما را میخوانند، یک بار زندگی حضرت زهرا(س) را که نوشته شده، به منظور عمل کردن بخوانند، یعنی بخوانند و ببینند که چه چیزهای از زندگی حضرت زهرا(س) را ندارند و چه چیزهایی را میتوانند به دست بیاورند که دنبالش بروند و به دست بیاورند.
اگر بگذریم از آن عصمتی که حضرت زهرا(س) داشته، بقیه چیزها را هر خواهر مسلمانی میتواند تحصیل بکند. از کسانی که دختر حضرت پیغمبر(ص) و همسر علی(ع) و مادر حسنین(ع) نیستند، به اندازه حضرت زهرا(س) توقع نیست، ولی چیزی شبیه و نزدیک به زهرا(س) ما میتوانیم خواهران را بار بیاوریم که اینها خودشان به راه بیایند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته