مصاحبه آقای هاشمی با روزنامه جمهوری اسلامی پیرامون بررسی سیاستهای اسرائیل و ضرورت تعجیل در بازگشایی دانشگاهها

س ـ تحلیل شما پیرامون کشتار اخیر مردم مسلمان فلسطینی و لبنانی در بیروت توسط صهیونیستها چیست؟
ج ـ سیاست صهیونیستها از همان سالهای اولی که در فلسطین در سایه استعمار انگلستان (سالهای که رسمآ فلسطین در اختیار انگلستان بود) قدرت پیدا کردند، چنین بوده است: در هر منطقهای که میرفتند، با ارعاب و تهدید معمولا با کشتارهای بسیار بیرحمانه و سر و صدادار وادار میکردند که مردم از آن منطقه فرار کنند و تا بعد جایشان را بگیرند. یعنی سیاست اسرائیل اصلا فرق نکرده و آدم وقتی که حوادث دیریاسین و دیگر روستاهای فلسطین را از آن زمان میخواند، میبیند عینآ همان سیاست در خیلی از جایها هنوز اعمال میشود. وقتی که اسرائیل یک جایی را اشغال مینماید، با مردم آنجا رفتاری زشت و خشن و وحشتآور میکند تا اینکه مردم بترسند و فرار کنند. بلافاصله مهاجران یهودی را که از اطراف در مهاجرخانهها که همیشه در آستین دارد، جمع کرده است، در آنجا اسکان میدهد و به جای مردم اصلی آنجا مینشاند. این کار را تا به حال در همه جا کرده است. این نشان میدهد که اسرائیل در لبنان هم، جدآ برنامه ماندن دارد (اگر جلویش را نگیرند)؛ یعنی همان سیاست ارعاب را شروع کرده، اول فلسطینیها را خارج میکند و فراری میدهد و به جای آنها رفتهرفته افراد موردنظر خود را میآورد و این برای لبنان یک بیدارباش است.البته این بدان معنا نیست که اسرائیل فقط همین یک سیاست را دارد. اسرائیل غاصب و حامیانش ممکن است نقشههای دیگری نیز در نظر داشته باشند. مثلا بعد از رفتار خشونتآمیز اسرائیل در لبنان، اگر دیدند زمینه برای بیرون راندن مردم فراهم نیست، سیاست دیگری پیش میگیرند؛ مثلا آمریکا به عنوان جلوگیری از خشونت به میدان میآید و اسرائیل را ملامت میکند و اقدامی ناچیزی مانند اینکه ارتش لبنان بیاید آنجا را تحویل بگیرد یا نیروهای بینالمللی دوباره به آنجا برگردند با این عمل هم قیافه دوستی به خودش میگیرد و هم بهانه به دست ممالک دستنشانده آمریکا میدهد که بگویند آمریکا به نفع ما حرکت کرده تا برای آمریکا و خودشان محبوبیت جلب کنند. در همین رابطه ممکن است حکّام مصر مانوری بهاصطلاح علیه اسرائیل بدهند و ظاهرآ کاری بکنند مثلا سفیرشان را بخواهند (همان طور که خواستهاند) و یا بیانیهای صادر نمایند ، بلکه گذشته زشتشان فراموش شود. اسرائیل هم که به عنوان قصّاب شناخته شده و از بدنامی باکی ندارد چرا که بدنام هست و در تمام دوره حیاتش حتّی به تصمیمهای سازمان ملل متّحد هم اگرچه چندان جنبه ضدیّت با او را نداشته، ترتیب اثر نداده است و از به هم زدن مقررات بینالمللی هم خم به ابرو نمیآورد. پس اسرائیل میتواند از سیاستهای مختلفی برای ادامه این جنایت وحشتناک استفاده کند.به هر حال آنچه که مهم است این است که صهیونیستها دل عربها و مردم آنجا را خالی میکنند و آنها را از یک دورنمای وحشتناک میترسانند و آنها را برای پذیرش راههای دیگری آماده میکنند و به قول معروف «به مرگ میگیرند که به تب راضی شود». البته سیاست اسرائیل این گونه است و وضعش هم روشن بوده ولی آنچه بیشتر مایه تأسّف است این است که کشورهای اسلامی در تمام این مدّت 50 ، 60 سال یعنی از سال 1917 م. که بیانیه بالفور مطرح شد، و وطن قومی اسرائیلیها در فلسطین شناخته شد تا حال هنوز درس نگرفتهاند و در مقابل این جنایت عظیم اسرائیل، حرکتی نمیکنند ـ با اینکه میتوانند ـ که اسرائیل از این راه منصرف شود.در قضیه لبنان نخست خود عربها مقصرند که این وضع به وجود آمد و آنها میتوانستند از تجاوز اسرائیل جلوگیری کنند و سپس از خروج فلسطینیها جلوگیری کنند، میتوانستند در آنجا مدّتها (ولو چندین سال) بجنگند و اسرائیل را نابود سازند اما هیچ کدام از این کارها را نکردند و حالا هم که اسرائیل این جنایت را کرده است، باز میبینیم که کشورهای عربی هیچ حرکت قاطعی نمیکنند. از گوشه و کنار حرفهایی زده میشود؛ اما به همان اندازه که آمریکا و فرانسه و آلمان و انگلیس گفتهاند، کشورهای عربی هم میگویند و این واقعآ مایه تأسّف و تعجّب است و دلیل نهایت ذلّت آنها است.به نظر من باید در این مقطع که نسل موجود بار دیگر، اسرائیل را شناخته و ماهیتش برملا شده ، همین جا فشار تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی را از همین دریچه لبنان روی اسرائیل و آمریکا وارد آورد و نتیجهای به دست آورند. متأسفانه ما دستمان در اینجا بند است و درگیر هستیم. با توطئه جنگ تحمیلی عراق، ما را گرفتار کردند و اعراب هم که بنا ندارند چنین کاری بکنند.
س ـ نظرتان درباره تحمیل «امین جمیل» به عنوان رئیسجمهور لبنان، چیست؟
ج ـ این همان خط سیاسی قبلی است. البته میگویند امین جمیل قدری معتدلتر است، حالا بر فرض که معتدلتر هم باشد، اینها مسائل شخصی نیست بلکه سیاست آمریکا و سیاست اسرائیل است که حزب «کتائب» را میخواهند بر سر کار آورند و تعجب میکنم از کسانی که میگویند او تا اندازهای معتدلتر است و مسأله را قبول کردهاند. البته من هنوز جریانهای پشت پردهای که منجر به روی کار آمدن «امین» بعد از «بشیر»، شده است، نرسیدهام که بخوانم ولی فکر میکنم سیاست همان سیاست قبل است. باز هم آمریکا و اسرائیل پافشاری میکنند و ضعفای دنیای عرب هم تسلیم میشوند و در لبنان هم من هیچ راهی جز مبارزه جدّی نمیبینم و البته بعید هم میدانیم که با آمدن امین ، لبنان بتواند آرام بگیرد، چون لبنان یک جائی نیست که به این زودی بشود مسائلش را حل نمود و حلّ مسائلش با توجّه به خواست مردمش است. هرچه بر لبنان تحمیل کنند اجباری است و بالاخره یک روزی به وضع سابق برمیگردد.
س ـ به نظر شما فعلا وظیفه کشورهای اسلامی با توجّه به اوضاع موجود چیست؟
ج ـ وظیفه واقعی کشورهای اسلامی در حال حاضر این است که در لبنان امکاناتی فراهم آورند و به شدت با اسرائیل به مبارزه برخیزند و آن هم بخصوص در خود لبنان. و از سویی دیگر آمریکا را هم از لحاظ سیاسی و اقتصادی تحت فشار قرار دهند که خیلی هم آسان است. کشورهای اسلامی یک جلسه جدّی تشکیل دهند البته کشورهای اسلامی، نه فقط کشورهای عرب، چون اعراب در این مقطع به کلّی بریدهاند و قدرت تصمیمگیری ندارند و اگر بشود مثلا جبهه پایداری که معمولا هم سایر کشورهای عربی دنبال آن نمیآیند، به وجود آورد و یک حرکت اسلامی شروع نمود و در لبنان ، اسرائیل را تا همین جایی که آمده گیر انداخت و با فشار روی آمریکا که مادر اصلی قضایا است، مسائل خاورمیانه را همین جا حل کرد؛ موقعیت خوبی است و با این جنایات عظیم اسرائیل ، افکار عمومی دنیا هم الاَن آمادگی دارد و معلوم نیست که دیگر شرایطی بهتر از این برای یکسره کردن کار اسرائیل به این زودی دست دهد.
س ـ چه نویدی در رابطه با جنگ تحمیلی برای مردم دارید؟
ج ـ اینها همهاش نوید است. ما به هر حال ملاحظه میکنیم که در جنگ حتّیالامکان تلفاتمان کمتر باشد. چون نیروهایی که در هر حمله از دست میدهیم، نیروهای ارزندهای هستند؛ البته همه ملّت ایران ارزندهاند ولی آنها امتیازهای خاصّی دارند و برای ما دشوار است که حتّی یک نفرشان را هم از دست بدهیم. و از طرفی تلفات عراقیها هم الاَن برای ما مطلوب نیست. ما صبر میکنیم تا موقع مناسبی، با تلفات کمتر و با برنامه حسابشدهتری، کار را فیصله بدهیم.به هر حال از جبهه جنگ خیال ما راحت است و الاَن فشار زیادی از طرف نیروهای رزمندهای که در جبهه هستند، وجود دارد که میگویند اجازه بدهید که کار را یکسره کنیم. البته ما نیز با در نظر گرفتن مقتضیات و مصالح جمهوری اسلامی ایران و کلّ انقلاب، تصمیم میگیریم. انشاءالله که آینده روشنی در پیش رو خواهیم داشت.
س ـ نظر شما پیرامون بازگشایی دانشگاهها و مدارس عالی کشور چیست؟
ج ـ یک روز دیگر هم نباید در بازگشایی دانشگاهها درنگ کنیم؛ هر روز که بازگشایی رشتهای به تأخیر افتد، برای ما زیانبار است.الاَن نیروهایی که باید تحصیل کنند، منتظرند و نمیتوانند برای آیندهشان برنامهریزی کنند و اینها حتّی در نهادهای انقلابی هم دیگر نمیتوانند با برنامهریزی خدمت کنند، چون هر روز ممکن است اعلام شود که بر سر کلاسهای درس بروند.کسانی که مسؤولیت این کار را به عهده دارند، اگر یک روز هم بیجهت بازگشایی را به تأخیر اندازند، گناه کردهاند و باید این کار را هرچه زودتر تمام کنند. ما باید رفتهرفته در سطح تحصیلات عالی سرمایهگذاری به سزایی کنیم.ملّت ما تشنه تحصیلات عالی و تحقیقات است. جوانان ما استعدادهای سرشاری دارند و حالا دیگر زمانش رسیده زیرا جوّ، جوّ مناسبی برای تحصیل است. پس از این پیروزیها و تثبیت جمهوری اسلامی و رفع مشکلاتی که مانع تحصیلات جوانان میشد، دیگر نباید فرصت را از دست داد.
س ـ چرا شما به ارگانهای ذیربط در مسائل دانشگاهی، برای رفع بلاتکلیفی دانشجویان اخطار نمیکنید؟
ج ـ اخطار شده است. امام فرمودهاند که هرچه زودتر باید دانشگاهها باز شوند و ما هم میگوییم؛ منتها اگر فشار بیشتری وارد کنیم، میترسیم عجله کنند و قدمی نادرست برداشته شود. ولی به هر حال من فکر میکنم که مسؤولان کشور از این تأخیر ناراحت هستند و این خود اخطار است؛ یعنی باید دانشگاهها هرچه زودتر باز شوند. تذکرهایی مشخصآ به آنها میدهیم، کافی است. مردم هم باید بدانند که ما فعلا دیگر برای باز کردن دانشگاهها منتظر هیچ چیز نیستیم.