مصاحبه آقای هاشمی با خبرنگاران پیرامون وظایف شورای عالی دفاع وشرایط صلح با عراق و آینده جنگ
س - وظیفه نماینده امام در شورای عالی دفاع که جناب عالی هستید، چیست؟
ج - این که وظیفه نماینده امام در شورای عالی دفاع چیست، از لحاظ قانونی مشخص نشده است، مگر کلیاتی از وظایف خود شورای عالی دفاع در قانون اساسی با صراحت آمده که شورای عالی دفاع در ترکیبش دو نفر از نمایندگان امام را دارد و آن دو نفر عضو شورا هستند و تصمیماتی که شورای عالی دفاع میگیرد، با رأی مجموعه اعضا از جمله، اینهاست. قاعدتاً باید برای وظایف این نمایندگان امام، قانونی تهیه شود و شرح وظایف، حقوق و حدود نوشته شود که ما هنوز این کار را نکردهایم.
علت آن هم این است که کار قانونگذاری خیلی زیاد است و ما به چیزهایی لازمتر و ضروریتر پرداختیم، ولی باید این کار انجام شود. علت دیگر این است که در گذشته آن موقعی که آقای خامنهای و شهید چمران نمایندگان شورای عالی دفاع بودند، یک شرح وظایف و حدود و حقوق در آنجا نوشته شده و با موافقت مسئوولان ارتش و امام و نمایندگان امام در آن زمان، محور کار نماینده امام قرار گرفته بود و همان موقع دفتری به نام دفتر مشاورت امام تأسیس شد که این دفتر الان در ستاد مشترک ارتش وجود دارد و تعدادی پرسنل برای آن در نظر گرفتند و این واحد در ارتش فعال است و به عنوان مشاور امام عمل میکند و مسائل پیش آمده، از طریق دفتر بررسی میشود و نظرات لازم را خدمت امام میدهد و یا در شورای عالی مطرح میکند و در مجموع واحد مؤثری است و بیسر و صدا کار میکند، چون مشکلی هم تا به حال پیش نیامده، از این جهت دنبال تهیه یک قانون مصوب مجلس نرفتیم، ولی باید برویم.
س - استکبار جهانی پس از اینکه موفق نشد با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، انقلاب اسلامی را شکست دهد، دست به حیلههای سیاسی و تبلیغاتی زد و خواستار برقراری صلح بین دو کشور شد و در این رابطه هیأتهایی از کشورهای مختلف به ایران و عراق سفر کردند، کلاً تحلیل شما از هیأتهای صلح چیست و فکر میکنید اگر ما صلح میکردیم، الان از نظر نظامی، سیاسی و اقتصادی در چه موقعیتی قرار داشتیم؟
ج - در مورد این سئوال که اگر ما پیرو اقدامات آنها، با آتشبس و غیره موافقت میکردیم و آتشبس برقرار میکردیم، الان در چه وضعی قرار داشتیم، این چون واقع نشده قضاوتش مشکل است؛ اما آدم میتواند با توجه به حوادث گذشته و وضع موجود و اطلاعاتی که کم کم از اهداف اینها از جنگ به دست آمده قضاوتهایی بکند، ولی تحلیل نمیتوان کرد که قطعی تلقی بشود.
شما ببینید ما الان نزدیک به دو سال است که عراق را در موضع تدافعی قرار دادهایم و ما حالت تهاجمی داریم و با اینکه عراق احساس کرده است که دست ما بالاتر است، هنوز دست از توسعهطلبیاش برنداشته؛ یعنی هنوز آن مناطق حساس کشور ما که در اشغالشان است، تا آنجایی که بتوانند به هر قیمت دارند آنجا را حفظ میکنند؛ مثلاً نفت شهر را چه جور چسبیدهاند و یا بخشی از ارتفاعات حساس استراتژیک ما در نوار مرزی غرب کشورمان را هنوز در اختیار دارند و به هیچ صورتی حاضر نیستند، خودشان بیرون بروند، مگر ما فشار بیاوریم. از اینجا میتوانیم خیلی چیزها بفهمیم که این حالا موقعیت موجود ملموس است. از این اگر صرف نظر کنیم - که صرف نظر نباید بکنیم - براساس اظهاراتی که کردهاند و برنامههایی که داشتهاند و اعترافاتی که اسرایشان کردهاند و جنایاتی که تا به حال مرتکب شدهاند، میفهمیم که هدف آنها آن موقعی که جنگ را آغاز کردند، تحقیقاً در مرحله اول سقوط جمهوری اسلامی و اهداف فرعیشان بر فرض عدم سقوط، چیزهای دیگری بوده که خطرش از سقوط کمتر نبوده است.
اگر آنها در مرحله اول آن طور که خودشان پیشبینی میکردند، موفق میشدند و به اهدافشان میرسیدند، جنگ تمام میشد؛ یعنی اگر آنها میآمدند همه خوزستان را میگرفتند و در باختران و کردستان هم به چنین هدفی دست مییافتند، آن وقت میتوانستند همه چیز را تحمیل بکنند، ایران منهای خوزستان! با آن وابستگی که ما به نفت و به نیروها و بندرها و راهآهن خوزستان و چیزهایی از این قبیل داشتیم، معلوم بود که امکان زندگی برای ایران نبود و تحقیقاً هر چه آنها میخواستند، میشد و هر نوع حکومتی که میخواستند در منطقه بوجود میآوردند و نسبت به خوزستان هم هر تصمیمی میخواستند میگرفتند و بعد هم با توجه به اینکه ابرقدرتها به این آسانی هم حاضر نیستند امتیاز به همدیگر بدهند، معلوم نبود که آن طرف قضیه در ایران چه پیش میآمد.
همچنین با توجه به اعترافات کیانوری [دبیر کل حزب توده ایران] مبنی براینکه روسها به او گفته بودند که ما از حمله عراق به ایران مطلع بودیم، معلوم میشود که یک نوع توافق بین آمریکا و شوروی در مورد جنگ تحمیلی صورت گرفته است.
آنها حدود یک هفته را برای رسیدن به اهدافشان در نظر گرفته بودند و روزهای اول هم از عملشان خیلی راضی بودند و به سرعت پیش آمدند و به نزدیک جاده مهم تهران - اهواز رسیدند و سپس به پیشروی خود ادامه داده و در نزدیکی دزفول، رود کارون و دیگر جاها مستقر شدند. نیروهای عراق پالایشگاه نفت ما را در آبادان و همچنین کارخانهها و مراکز بزرگ اهواز را عملاً از کار انداختند. وقتی عراقیها با مقاومت جدی نیروهای ما روبرو شدند و مردم به میدان آمدند و معلوم شد که دیگر برای آنها پیشروی کردن امکانپذیر نیست، از قبل و یا در همان موقع برنامهریزی کردند که سعی کنند تا از اشغال آن مناطق در جهت اهدافشان بهرهبرداری نمایند. در این مرحله نیز هدف اصلیشان باز سقوط جمهوری اسلامی بود و در صورت عدم عملی شدن این خواسته، کاری کنند که این نظام دیگر نتواند در مدت طولانی به حیاتش ادامه دهد و یا لااقل نتواند در منطقه و سایر کشورها مزاحم آنها شود. همچنین جلوگیری از صدور انقلاب در مرحله آخر اهداف آنها قرار داشت.
طبعاً اگر عراقیها در مناطق اشغالی میماندند، ادامه حیات برای ما در چند سال آینده امکان پذیر نبود. آنها فکر کردند که چون نتوانستند به طور ضربتی ما را از پای در آورند، با برقراری یک آتشبس به اهدافشان خواهند رسید و قاعدتاً ممکن بود که برسند. خیلی سادهاندیشی است که فرض کنید اگر روزهایی که عراقیها در نزدیکی اهواز، آبادان و دزفول بودند، ما آتشبس را میپذیرفتیم، عراق به پشت مرزها برمیگشت و حاضر میشد که در مورد قرارداد 1975 الجزایر بحث کند. در اوایل جنگ، عراق شعار میداد که باید سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک، شطالعرب و اروند رود را تحویل آنها بدهیم. البته عراق به صورت ظاهر چیزی نمیگفت، اما تحقیقاً دست از مراکز مهم در مناطق مرزی ما که از نظر نظامی، سیاسی و اقتصادی اهمیت زیادی داشت و در اشغال او بود برنمیداشت. اگر آن روز آتشبس را میپذیرفتیم، آنها سالها میتوانستند در مناطق اشغالی ما را در فشار قرار بدهند. البته آتشبس هم فقط در حرف بود و هر روز که آنها ما را کمی ضعیفتر میدیدند، باز پیشروی میکردند و در یک حمله برقآسا ارتباط ما را با اهواز قطع میکردند و این جزء نقشهشان بود. اگر ما آتشبس را میپذیرفتیم، عراقیها در همان مناطق اشغالی میماندند و احیاناً قدمهایی هم جلو میآمدند و از رود کارون هم عبور میکردند و به طور کلی با فشار سیاسی، اقتصادی و نظامی تمامی خواستههایشان را بر ما تحمیل میکردند.
من مهمترین خواستهشان را این میدانم که جمهوری اسلامی را ساقط کنند و اگر خوشبینانه برخورد کنیم، آنها به دنبال تحمیل یک حکومت وابسته به خود بودند و یا به احتمال قوی هدف تجزیه ایران به کشورهایی مانند عربستان در جنوب، بلوچستان در شرق، کردستان و ترکستان در غرب و شمال غربی و ترکمنستان در شمال و کشورهای کوچکی، که در آینده، آمریکا خیالش از این که در خلیج فارس یک قدرت عظیمی وجود ندارد، راحت باشد. من فکر میکنم که دو ابر قدرت در برنامههای آیندهشان هر کدام براساس طمع و منافعشان روی تجزیه ایران در مرحلهای توافق داشتند.
به هر حال ما اگر آن روز آتشبس را میپذیرفتیم به سقوط ذلتباری تن در داده بودیم که عاقبت آن بسیار زشت بود که یا ایرانی به این صورت نمیماند و یا ایرانی باقی میماند که ذلیلتر از زمان شاه بود و فکر میکردند که اگر ما را مجبور به آتشبس کنند، روحیه انقلابی مردم ما نیز از بین خواهد رفت. طبعاً محاسبه درستی هم بود؛ ملتی که تازه انقلاب کرده و هنوز شور انقلابی دارد، وقتی ببیند که کشورش اشغال شده و مجبور به تسلیم و آتشبس گردیده، از صحنه بیرون میرود و این ذلت را محترم میداند و میپذیرد، در نتیجه متجاوزین زودتر به اهدافشان میرسند. برای آنها آن روز مهم بود که حالت حماسه و شور انقلابی مردم را از بین ببرند و اگر خدای نخواسته این روحیه از بین میرفت، دیگر کسی نمیتوانست آن روحیه را تجدید کند و این مسأله برای آنها بسیار بسیار مهم بود.
اگر امروز ما حرفهای رسانههای گروهی آن موقع دنیا را بررسی کنیم، میبینیم که تحلیل آنها این بود که در صورت ایجاد آتشبس، دیگر ایران جان نخواهد گرفت. بهترین دلیل من این است، با اینکه ما عراق را قدم به قدم عقب راندهایم، هنوز حاضر نیست که از سرزمینهای ما بیرون برود و در مناطق اشغالی میماند، حداکثر این بود که یک حکومت به نام حکومت خلق عرب و امثال اینها در اراضی اشغالی درست میکرد و بعضی کشورها او را به رسمیت میشناختند و ما با یک مشکلی در آن منطقه مواجه میشدیم.
بنابراین اگر آتشبس را پذیرفته بودیم و به احتمال قوی تا به حال چیزی به نام جمهوری اسلامی و ایران یکپارچه باقی نمانده بود و یا ایرانی یکپارچه تحت حکومت شرق و غرب و با ذلت باقی مانده بود و یا کشور ما تجزیه میشد و در آن صورت عراق به عنوان قهرمان منطقه معرفی میشد. اگر ما به حزب بعث میدان داده بودیم که مشکل شرق و غرب را با شکست و یا تضعیف جمهوری اسلامی حل کند، الان در منطقه گردنش را کلفت میگرفت و از همه کشورهای منطقه باجگیری میکرد و این خودش یک خطر دیگر برای منطقه بود.
س - یکی از علل عمده تجاوز رژیم بعثی - صهیونیستی عراق به ایران، شکست جمهوری اسلامی و یا حداقل مانعی در مقابل صدور انقلاب بود، لطفاً بیان نمایید که این جنگ در صدور انقلاب مؤثر بوده یا خیر؟ در صورت مثبت بودن، نمونههایی را متذکر شوید.
ج - یک وضع اینکه اگر اصلاً جنگی نبود و ما گرفتار جنگ نمیشدیم، نیروهایمان آزاد بود، خوزستان مثل گذشته فعال بود و ما نیز فرصت داشتیم که به صدور انقلاب برسیم که این طور نشد. البته آن موقع ما این حالت سلحشوری زاییده جنگ را نداشتیم، ولی مطمئن نیستم که اگر جنگ نمیشد، ما این شور انقلابی و امکانات فراوانی را که داشتیم، میتوانستیم حفظ کنیم و تهاجم سیاسی را در منطقه آغاز نماییم. شاید هم میتوانستیم. به هر حال ما روی آن طرف قضیه که انجام نشده بحث نمیکنیم، اما با فرض اینکه جنگ شده و بخشی از کشور ما اشغال شده آن همه خرابیها بوجود آمده، در این فرض ببینیم، جنگ چه اثری داشته. باید بگوییم که ملت ما در حد اعجاز از این جنگ آن مقداری که میشد استفاده کرده است؛ یعنی به جای اینکه جنگ بتواند ما را خرد کند، ما از جنبههای مثبت جنگ استفاده کردیم و روحیه مردم را با آن حفظ کردیم.
مردم با احساس خطر دایم برای انقلاب و دین و کشورشان فداکاری زیادی کردند و این حضور مردم در صحنه و در جبهه و فداکاری مستمرشان، در ساختن روحیه، حفظ روحیه انقلابی و حفظ خصومت جدی با استعمار و ارتجاع مؤثر بوده و در نتیجه از لحاظ فرهنگی، این جنگ توانسته نقش مثبتی برای ما داشته باشد که البته گفتیم اگر جنگ هم نبود با اشکال دیگری مثل اینها ممکن بود ولی به هر حال آدم در هر راهی که افتاد باید از همان راه استفاده نماید و این راه بر ما تحمیل شده است.
اگر جنگ نمیشد و امروز دهها هزار شهید از بهترین افرادمان را نداده بودیم و این همه جانباز انقلاب معلول و افراد ناقص در جامعه ما نبود و این مخارج عظیم آوارگان و کمبود تحرکات اقتصادی در خوزستان، ایلام، باختران، کردستان و جاهای دیگر را نداشتیم، طبعاً یک حساب دیگری باید باز میکردیم، ولی الان ما روی آنها تحلیل نمیکنیم. در این طرف قضیه رهبریهای بسیار مؤثر و بجای امام، هوشیاری مردم و مایه اصلی تحرک مردم که اسلام است، کار خودش رإ؛آآظظ کرده است. ما از حالت صلح یک جور میتوانستیم استفاده کنیم و از حالت جنگ باید جور دیگری استفاده کنیم و آن جوری که از حالت جنگ باید استفاده میکردیم، من فکر میکنم، استفاده کردهایم.
انقلاب راه خودش را در داخل خوب ادامه داده، در خارج هم آن اعتباری که مردم به عنوان یک کشور انقلابی در حال پیشرفت و توسعه سازنده و خلاق میخواستند برای انقلاب اسلامی قایل شوند، هست. امروز مقاومت فوقالعاده ملت در جنگ، سازندگی در حال جنگ، فداکاری و روحیه سلحشوری مردم و مقاومت کم نظیر یک ملت تحت محاصره اقتصادی در کل تاریخ اخیر، چیزهایی است که اعتبار ما را عمیقاً در دل ملتهای دنیا بالا برده و وحشتی در دل ارتجاع و استکبار جهانی و صهیونیسم انداخته که دوست و دشمن ما را به عنوان عناصر بسیار نیرومند و اسلام را به عنوان یک مرکز عظیم و الهام بخش برای دنیا قبول کردهاند، منتها دشمنان یک انگهایی به ما میزنند، دوستان علیرغم تبلیغاتی که به صورت رگبار در مغزشان وارد میشود، این حالت خضوع و احترام و مظلومیت ما در دلشان زنده است و انصافاً ما در هر جا حضور پیدا کردهایم و برخورد میکنیم، آثار آن اعتبار و احترام را برای انقلاب، رهبر و ملتمان و عمیقاً برای اسلام میبینیم. همین حالا شما در مکه میبینید که علیرغم این همه برنامهریزی که کردهاند تا نگذارند ما ابراز وجود بکنیم، چطور خودمان را آنجا نشان دادیم، ملت ما این کار را کرد.
تحقیقاً یکی از ثمرات مقاومت ما در جنگ، صدور انقلاب است. البته نمیخواهم بگویم راه صدور انقلاب منحصراً از همین جنگ است. شاید اگر جنگ نمیشد زودتر به هدفمان میرسیدیم، شاید هم در آینده ثابت شود که اصلاً جنگ راه میان برش بوده چون تأثیر این جنگ در عراق خیلی زیاد است و اگر ما چند قدم دیگر جلو برویم و انقلاب اسلامی در عراق جای خودش را باز کند، آن موقع کار بزرگی انجام شده، که باید گفت راه میانبر رفتهایم که این راه را هم ما انتخاب نکردیم بلکه بر ما تحمیل شد.
به هر حال تحقیقاً ما از جنگ تحمیلی به عنوان راهی برای صدور انقلاب استفاده کردهایم و آن طرف قضیه چون نشده، ما نیز از آن جهت صحبت نمیکنیم که اگر جنگ نمیشد، صدور انقلاب صورت نمیگرفت، چون احتمال دارد از آن طرف هم قوی بود. شاید در آینده روشن شود و بتوانیم قضاوت کنیم و صریح بگوییم که اگر جنگ نمیشد، انقلاب چه جور صادر میشد و حالا که جنگ شده چه جور صادر شده و این دو راه با هم چقدر تفاوت داشته باشد.
س - رسانههای امپریالیستی و صهیونیستی گاهی در گذشته، جمهوری اسلامی ایران رإ؛أأظظ به عنوان یک کشور جنگطلب معرفی میکردند، اخیراً ادعا میکنند که راه حل نظامی جنگ به بنبست رسیده است. شما این گونه تبلیغات را چگونه تحلیل میکنید؟
ج - آنها الان هم ما را جنگطلب معرفی میکنند و هنوز دست از این کار برنداشتهاند و علیرغم این که ما به شدت مظلومیم و جنگ بر ما تحمیل شده و ما هنوز هم داریم از خاکمان دفاع میکنیم و اگر جاهایی در خاک عراق میرویم برای این است که جاهایی از خاک ما در دست عراق است و واقعاً در رسانههای جمعی دنیا از این جهت مظلومیم، با اینکه ما نه جنگ را شروع کردیم و نه مسئوول تداوم جنگ هستیم و فقط حقمان را میخواهیم و آنها ما را جنگطلب معرفی میکنند، این خیلی ظالمانه است. اما به هر حال سیاست آنها چنین است و این کار را میکنند. اما اینکه همگی تأیید میکنند که راه حل نظامی وجود ندارد، ما این را قبول نداریم. راه حل نظامی وجود دارد و این حرف را آنها از دو سه سال پیش هم میزدند و میگفتند عراق را با زور نمیتوانید بیرون کنید، همین طور که ما قدم به قدم عراق را عقب نشاندیم و تپه به تپه با دادن شهید و گرفتن اسیر از آنها جلو رفتیم، همان حرکت ما میتواند ادامه پیدا کند. یعنی به همان دلیل که ما خودمان را از دزفول به فکه و از پشت باختران به داخل خاک عراق رساندیم و در خیلی جاها در خاک عراق هستیم و به همان دلیل که پشت کارون، عراقیها را نابود کردیم و آبادان را نیز از محاصره نجات دادیم و خرمشهر و چندین شهر دیگرمان را از دستشان گرفتیم و حاج عمران عراق را تصرف کردیم، به همه این ادله ما میتوانیم هر جای دیگر هم که بخواهیم برویم، چون نه ما عوض شدهایم و نه عراق قویتر شده بلکه عراق ضعیفتر شده و ما هم تجربه زیادی به دست آوردهایم و امکانات بیشتری نیز داریم و هر روز که میگذرد، ما از لحاظ اقتصادی، سیاسی، ارتباطات جهانی، امکانات، روحیه و همه چیز قویتر میشویم.
بنابراین کسی بگوید که ما نمیتوانیم پیش ببریم، ادعای دروغی است و با خودش دلیلی ندارد. برعکس ما خیلی دلیل داریم - که من نمونههایی از آن را گفتم - بنابراین من فکر میکنم راه حل نظامی کاملاً وجود دارد و ما میتوانیم از طریق نظامی به اهدافمان برسیم، منتها ما برای جان نیروهای اسلام در داخل خاک خودمان، خیلی ارزش قایلیم و دلمان میخواهد تا جایی که امکان دارد با کمتر شهید دادن به جایی برسیم و نمیخواهیم عجله کنیم و این نیروهای عزیز را از دست بدهیم و این مشکلات را درست بکنیم و همچنین ما چون بالقوه مردم عراق و اسکلت ارتش عراق را در جهت اهداف خودمان میدانیم و فکر میکنیم بالاخره این ارتش یک روزی میتواند در خدمت اسلام و محرومان قرار بگیرد، این است که از کشته شدن آنها هم خوشحال نمیشویم، به همین دلیل جوری حرکت میکنیم که با تلفات کمتر به نتایج بهتری برسیم.
من به شدت حرف امپریالیستها که میگویند راه حل نظامی وجود ندارد را تکذیب میکنم و مدعی هستم که راه حل نظامی وجود دارد و آن نیز دست ماست، اگر ما از راه حل غیر نظامی به نتیجه نرسیم، تحقیقاً با راه حل نظامی مسأله را حل خواهیم کرد.
س - در صورت سقوط صدام و حزب بعث، فکر میکنید در عراق چه نظامی روی کار خواهد آمد؟ اگر این نظام، اسلامی باشد وضع جنگ، اسرا و پرداخت غرامت به ایران چه میشود و در غیر این صورت با رژیم روی کار آمده چگونه برخورد خواهد شد؟
ج - ما این را بارها گفتهایم که اگر در عراق حکومت اسلامی مطابق میل ما به وجود بیاید، طبعاً موضع ما در آن موقع، موضع حمایت از آن حکومت میتواند باشد و در گرفتن خسارتها و در آزاد کردن اسرا دستمان بازتر است که گذشت کنیم و از خیلی چیزها میتوانیم بگذریم و مشکلات دو کشور را با هم حل کنیم و موضع ما شاید علاوه بر اینکه خیلی چیزی نمیتوانیم به دست بیاوریم، احساس همدردی با ملتی باشد که سه سال در این جنگ خرد شده است. ولی اگر حکومت مورد نظر ما نباشد و یک حکومت غیر اسلامی ارتجاعی یا حکومت غیر اسلامی چپ گرا باشد، در این دو صورت وضع ما فرق میکند؛ یعنی ما باز تحقیقاً جنگ نمیکنیم، چون جنگ ما در مقابل بعثیهاست، آنها جنگ را شروع کردند و ما داریم از حق خودمان دفاع میکنیم و برای احقاق حقمان این متجاورزین ظالم و مسئوول جنگ و گناهکارها و جنایتکارها را میخواهیم کیفر بدهیم، وقتی که آنها نباشند طبعاً ما جنگی نخواهیم داشت، اما تحقیقاً از حقوقمان هم به این آسانی نمیتوانیم بگذریم. آن موقع در کیفیت گرفتن حقوق و تحقق شرایطمان و در آزاد کردن اسرا، پس دادن مناطقی که گرفتهایم و غیره جور دیگری برخورد میکنیم. حقوقمان را بالاخره در یک حدی باید تأمین کنیم. اگر حکومت مطلوب ما در عراق به وجود نیاید، به هر حال ما طمعی در عراق نداریم و ما برای عراق و ملت عراق آزادی میخواهیم، اگر خود ملت عراق حکومتی را انتخاب کردند گرچه ما در صد در صد راضی نبودیم. باز شرایط فرق میکند، ولی اگر حکومتی بر مردم عراق تحمیل بشود، به هر حال ما در کنار مردم عراق خواهیم بود.
س - آینده جنگ را چگونه پیش بینی میکنید و فکر میکنید جنگ از طریق سیاسی حل خواهد شد یا نظامی و کدام یک به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود؟
ج - به هر حال من میبینم جنگ در وضعی است که مطابق میل ما پیش میرود. اگر از لحاظ سیاسی صدام تسلیم شود و خسارات ما را پرداخت نماید، جنگ با خسارات کمتری پایان مییابد و در غیر این صورت ما ناگزیریم گامهای مؤثری برداریم و صدام را مجبور به فرار و یا شکست نماییم که در آن صورت میتوان نام آن را راه حل نظامی گذاشت. اگر در جو بینالمللی مسأله مهمی پیش نیاید، من آینده جنگ را کاملاً در جهت اهداف خودمان میبینم و انشاءالله ما خواهیم توانست به بخش قابل توجهی از اهدافمان دست یابیم.
س - چه میزان از سرزمین میهن اسلامیمان در دست نیروهای صدامی است و علت این که در این مناطق کمتر عملیات انجام میشود چیست؟
ج - به هر حال هنوز مقداری از اراضی کشور ما در دست عراقیهاست که مهمترین منطقه اشغالی منطقه نفت شهر و بخشی از ارتفاعات آن میباشد. البته بخشی از اراضی ما هم به دلیل این که در تیررس نیروهای عراقی است، عملاً غیر قابل استفاده میباشد. بنابراین میتوان گفت که یک نوار مرزی قابل توجه از ما عملاً گرفتار جنگ است. در جواب این سئوال که چرا ما در مناطق اشغالی کمتر عملیات انجام میدهیم، باید بگویم که به هر حال در هر عملیاتی که هر چند محدود، تعدادی شهید میدهیم و عدهای از نیروهای دشمن را هم از بین میبریم و مقداری هم عملیات خسارت دارد. ما سعی میکنیم در مناطقی عملیات انجام دهیم که از لحاظ نظامی و سیاسی اهمیت زیادتری داشته باشد. البته آسان و مشکل بودن عملیات و همچنین آمادگی و عدم آمادگی دشمن را هم در مناطق مختلف برای انجام عملیات بررسی میکنیم. مطمئناً یک روزی انشاءالله مناطق اشغالی را هم پس خواهیم گرفت.
س - نقش جنگ را در رابطه با افشای وابستگی لیبرالیسم و خصوصاً بنیصدر و منافقین و دیگر گروهکهای ضدانقلاب به امپریالیسم و صهیونیسم چگونه ارزیابی میکنید؟
ج - جنگ، در افشای وابستگی لیبرالیسم، منافقین و دیگر گروهکهای ضدانقلاب به امپریالیسم و صهیونیسم نقش زیادی داشته است. مردم یادشان است که تا زمانی که بنیصدر بود، جنگ از سوی ما نه تنها پیشرفت نداشت بلکه خطر شکست و آتشبس هم وجود داشت، به محض برکناری و فرار بنیصدر اولین عملیات تهاجمی ما در »دارخوین« به نام عملیات »فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا« انجام شد. بنیصدر با آن خوی تبلیغاتچی که داشت، خیلی به نفع خودش استفاده کرد. حضور بنیصدر در جبهه، خودش یک شیطنتی در جهت تضعیف دولت و ایجاد اختلاف بود. با رفتن بنیصدر واقعاً دفاع جدی شد و این مسأله را، هم دنیا و هم سپاه و ارتش و هم همه ملت فهمیدند. سرنوشت منافقین هم از سرنوشت بنیصدر جدا نبوده و نیست؛ بعد از شروع جنگ با اینکه نیروی نسبتاً زیادی در اختیار منافقین بود، نه تنها کمکی به جنگ نمیکردند بلکه دایماً تخریب میکردند و در روحیه منفی بنیصدر مؤثر بودند و زمانی که ما زیر بار آتش بس نمیرفتیم، آنها ما را محکوم میکردند و به تضعیف روحیه مردم میپرداختند. منافقین تا آنجا به عراق و آمریکا وابسته شدند که با طارق عزیز اعلامیهای مشترک دادند و افراد منافقین به جبههها رفته و به جاسوسی برای عراق مبادرت نمودند. همچنین افراد نفوذی آنها در ارتش به جاسوسی در اسرار نظامی پرداختند.
منافقین مخصوصاً در کردستان عملاً با ما وارد جنگ شدند. اگر نیروهای زیادی که در گذشته و هم اکنون در کردستان مشغول مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب هستند، آزاد بودند و به جبهه مبارزه با نیروهای عراقی میرفتند، ما یک جبهه بسیار فعالتری داشتیم. منافقین، حزب دموکرات، کومله و فدائیان اقلیت و اکثریت و دیگر گروهکهای ضدانقلاب، نیروهای ما را در کردستان مشغول کردند. ما برای مقابله با گروهکهای مذکور تعداد زیادی در کردستان شهید دادیم و نیروهای زیادی در این منطقه مصرف کردیم که نشان دهنده وابستگی این جریانها به ابرقدرتهاست.
س - وضعیت چاههای نفتی ایران مانند اردشیر در خلیج فارس چگونه است و آیا جریان نشت نفت همچنان باقی است یا خیر؟ و اقداماتی را که در این زمینه از سوی جمهوری اسلامی صورت گرفته است، بیان نمایید.
ج - همان طور که میدانید یک منطقهای در خلیج فارس ناامن است و در تیررس عراق قرار دارد و بعضی از چاهها را هم عراقیها زدهاند. البته ما خیلی خوب از چاههای نفت حفاظت کردهایم، چند چاه صدمه دیدهاند و از آنها هنوز نفت نشت میکند، ما از بقیه چاهها با رشادت حفاظت میکنیم. متأسفانه یکی دو چاه ما صدمه دیده که براثر آن خسارت مادی زیادی به ما وارد شده و خلیج فارس هم تا حدودی آلوده شده است. این خسارات را هم جزء حساب رژیم عراق مینویسیم و انشاءالله پس خواهیم گرفت و در حقیقت رژیم عراق چاههای خودش را آتش زده، چون ما خساراتمان را به زور خواهیم گرفت. بالاخره یا یک روزی با این خسارتها ما در عراق به یک حکومت اسلامی مطلوب خواهیم رسید که در این صورت این خسارتها قابل قبول است و یا به حکومت مطلوب در عراق نخواهیم رسید که در این صورت تمامی خسارتمان را پس خواهیم گرفت.
س - پیام و رهنمود شما در رابطه با سالگرد جنگ تحمیلی چیست و به نظر شما مردم در هفته جنگ چه وظیفهای دارند؟
ج - مردم باید از برنامههای ستاد برگزاری مراسم هفته جنگ استقبال کنند و در مراسم مربوطه شرکت نمایند و نشان دهند که مانند روزهای اول جنگ در صحنه حاضرند و یک بار دیگر تبلیغات شیطنتآمیز امپریالیسم مبنی بر اینکه ملت ایران از جنگ خسته شدهاند را خنثی کنند. به نظر من ملت ما هیچ از جنگ خسته نشده است. آنهایی که از اول فداکاری میکردند، همچنان به فداکاری خود مشغولند و خانوادههایی که حتی چند شهید در جنگ دادهاند، جدیتر شدهاند و آنهایی که از روز اول نق میزدند حالا هم نق میزنند. عدهای هستند که اگر به خاطر جنگ یک ساعت برقشان قطع شود ناراضی میشوند، که اینها اصلاً جزو محاسبه ما نیستند و اکثر این گونه افراد ضدانقلاب هستند و در انقلاب هم هیچ نقشی نداشتند و مانند انگلهایی هستند که در جامعه ما وجود دارند و مثل شاخ و برگهای اضافی و هرز در درختهای مثمر میباشند که از آن ارتزاق میکنند و شیره جان درخت را میمکند و مزاحم هم هستند، ولی به هر حال هیچ اجتماعی از این گونه افراد خالی نیست و اینها بعضیشان به صورت نق زن، ضدانقلاب و محتکر میباشند و انشاءالله یک روزی از شر اینها هم نجات پیدا خواهیم کرد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته