جلسه بسیار خوبی است و من خوشحالم که خداوند این توفیق را داد که بعد از مدتی با جمعی از خواهران و برادران اعضای حزب جمهوری اسلامی مواجه شویم و در شرایط خوبی هم هست که نیاز بررسی مسائلی از مسائل جاری حزب و کشور را داریم.
حرف فراوانی برای طرح در این جلسه هست و من هم قبول میکنم که کم رسیدن ما به حزب مایه خسارت است و باید بیشتر به آن رسیدگی کنیم و متأسفانه مسئولیتهای ما آنقدر زیاد و متراکم و متنوع است که به بعضی از آنها خوب نمیرسیم، منجمله مسأله حزب و علت اینکه ما زیاد به حزب نمیتوانیم برسیم این است که فکر میکنم که افراد حزب، نخبه و اشخاص خوب و انتخاب شدهای هستند و فرضاً هم اگر ما نرسیم؛ آنها بار مسائل را به دوش میکشند. چون حضور ما در جاهای دیگر ضرورت بیشتری دارد و ما به آنها میرسیم، اما در عمل دیدیم که ضمن اینکه این افراد بسیار خوب و پرکار هستند اما حزب مسائل خاص خود را دارد که باید به آنها بیشتر رسیدگی کرد.
میخواستم در ابتدا مقداری صحبت کنم اما سئوالات را که مروری کردم؛ دیدم صحبتهای من در ضمن پاسخ به سئوالات خواهد آمد و لزومی به صحبت مجزا و جدا نیست. سئوال زیاد است و وقت نیز کم است.
س - چرا مواضع حزب که میتواند محور وحدتی برای اعضا باشد منتشر نمیشود، در حالی که یک سال از کنگره گذشته و خیلی از اختلافات مربوط به مواضع شخصی افراد است؟
ج - اینکه میگویید تأخیر شده، صحیح است ولی کار مواضع را ما در همان وقت مقرر انجام دادیم. بنا بود که کمیسیونی تشکیل شود و مواضع گذشته را با پیشنهاداتی که در کنگره رسیده بود، جمعبندی و اصلاح نهایی بکند و نظریه کمیسیون که قطی است، منتشر شود.
این کمیسیون انتخاب شد و من هم جزو این کمیسیون بودم و کار کردیم و مواضع کاملاً اصلاح شده است که البته تغییر مهمی در مسائل عقیدتی و اقتصادی که قبلاً بود، داده نشده است و تنها چیزهایی تکمیل و در مسائل اجتماعی اضافه شده است و ما آنها را برای پاکنویس کردن دادیم که مصادف شد با فترت مجلس که متأسفانه جمع تشکیل نشد و اخیراً مدت دو ماهی است که پاکنویس شده آن آماده شده که مجدداً با تعطیلات مجلس مواجه شدیم ولی انشاءالله هفته آینده تشکیل جلسه خواهیم داد و تنها یک جلسه هم لازم است که ما مروری به مطالب داشته باشیم و سپس آن را منتشر نمائیم و اگر اجراییات خوب کار کند؛ ظرف یک ماه آینده میتواند از چاپ خارج شود. منتهی اینکه گفته شد که مواضع محور میشود و اختلافات نخواهد بود، من اینگونه فکر نمیکنم، مسائل فکری و اجتماعی طوری است که هر کسی میتواند مسائل را با فکر خودش بگونهای تفسیر کند.
شما میبینید سخنان امام که با آن صراحت فرموده میشود؛ در تفسیر آن دو دستگی میشود و هر کسی به سلیقه خودش حرف میزند. مواضع که دیگر از آن سخنان روشنتر نیست و هر چه در مواضع باشد عدهای بر یک تفسیر و عدهای دیگر بر تفسیر دیگری خواهند بود. اصولاً مسائل اقتصادی و اجتماعی قابل بسط، توسعه و جدال است؛ لذا حزب بعد از آن مواضع چیز دیگری را لازم دارد که باز باید محور دیگری باشد که اختلافات روزانه را حل کند.
س - چرا شورای مرکزی حزب در مورد مسائل روز موضع گیری نمیکند، بیانیه نمیدهد، تکلیف اعضا را مشخص نمیکند و اعضای حزب که در گذشته به مردم آگاهی میدادند در بعضی موارد بلاتکلیفتر از مردمند؟
ج - این اعتراض هم وارد است. البته مواردی که در بالا گفته شده، همگی مربوط به شورای مرکزی نیست و دفتر سیاسی باید فعال باشد و پیرامون مسائل سیاسی تحلیل بدهد و در اختیار اعضای حزب قرار دهد و مقداری دیگر از این مسائل مربوط به عدهای دیگر است ولی این ایراد تا حدودی وارد است.
شورای مرکزی حزب متأسفانه از آن یکپارچگی لازمی که بتواند فعال باشد و کار را به پیش ببرد، برخوردار نیست و لذا آن قاطعیت لازم را برای تصمیمگیری نمیتواند داشته باشد و این عیب الان در حزب وجود دارد. از این رو در میان اعضای حزب، یکپارچگی لازم الان دیده نمیشود و باید فکری برای حل این مسأله بکنیم و من برای این اشکال، جواب روشنی ندارم و این اشکال وارد است.
س - اعضای حزب در مقابل شورای مرکزی و مراسم رسمی تصمیمگیری در حزب چه وظیفهای دارند؟ آیا اجرای مصوبات آنها مثل اجرای مصوبات مجلس شورای اسلامی یا مراکز دیگر قانونگذاری حالت وجوب دارد یا هرکس آزاد است اجراء بکند یا نه؟
ج - این مسأله باز از مسائلی است که در حزب و به طور کلی در تصمیمات ما حل نشده است و ما همین حالا هم این بحث را در سطح بالا داریم و من در اینجا هیچ چیز را از شما مخفی نخواهم کرد و مطالب را روشن میگویم تا توقعتان در حد واقعیتها باشد.
وقتی که استیضاح آقای ناطق نوری در مجلس مطرح بود، در کنار این بحثی در اینجا مطرح شد که اگر حزب که آقای ناطق نوری در شورای مرکزی آن عضو هستند، مخالف با استیضاح ایشان باشد؛ آیا نمایندگان مجلس که عضو حزب هستند آنها نمیتوانند استیضاح را امضاء کنند و میتوانند در مجلس مخالفت کنند، میتوانند رأی مخالف بدهند؟
همین مسأله در مورد وزرایی که از طرف شورای مرکزی حزب تأیید میشوند و به مجلس میآیند مطرح است و اینکه آیا نمایندگان مجلس که عضو حزب هستند حق رأی مخالف دارند یا ندارند؟ این از مسائل عمده و بزرگ است و در سطح پایینتر نیز این مسائل هست. ببینیم حق ولایت حزبی تا چه اندازه است و آزادی افراد حزبی در آراء و عملشان در مقابل تصمیمات حزب چقدر است. این مسأله مورد بحث در شورای مرکزی است و بعضی از دوستان یک جور نظر دارند و بعضیها نوع دیگر. یک نظریه این است که درست است که اسلام و قانون اساسی به انسان آزادی داده و اصل محترمی است و انسان نمیتواند رایش را تابع آرای دیگران بکند؛ ولی مصلحتی که ما در کار دسته جمعی داریم مهم است و اگر این مصلحت را مراعات نکنیم، حزب اصلاً زمینهای ندارد. پس اگر بنا باشد که هر فردی در تصمیمگیری خود و رأی خود آزاد باشد پس اثر تحزب کجاست؟ هر وقت تصمیم گرفتیم که فلان کار را بکنیم یک عده بگویند که ما مخالفیم. خوب! مخالفت بکنند. همیشه اتفاق نظر که نیست، لذا ما باید این محدودیتها را بپذیریم و هر چه که مسئولان تصمیمگیری قانونی حزب، تصمیم گرفتند؛ اجرا بکنیم.
نظر دیگر این است که ما قبل از اینکه عضو حزب باشیم، مسلمان هستیم. من فکر میکنم که قابل قبول باشد که انسان در حزبی که وارد شد اگر از مرکزیت سالمی، این حزب از آن برخوردار باشد، باید تابع بود.
این مسأله حتی در شورای داوری مطرح است و ما مشکلی هم که داریم این است که بعضی از دوستانی که در شورای داوری هستند، تردید دارند که شکایت از فلان کس شده که ایشان تخلف حزبی کرده است و از او میپرسند چرا تخلف حزبی کردهای؟ میگوید من عقیدهام این است و لذا نمیتوانیم قضاوت کنیم و رأی بدهیم.
س - بحث سیاسی در حوزهها لازمهاش بیان نقاط ضعف و قوت یک ارگان یا یک مسئول میباشد و یا انتقاد به عملکرد یک فرد یا یک نهاد. آیا این بحثها غیبت محسوب میشود؟
ج - نه، غیبت ماهیتش این نیست، یعنی در خود غیبت یکی از جاهایی که استثناء شده، مقام مشورت است. اگر آمدند و با شما در مورد کسی مشورت کردند، شما نمیتوانید نظرتان را نگویید و انسان ناچار است در مواردی که به کارهای اجتماعی مربوط میشود و بحث میشود، نقاط ضعف و قوت را بگوید و این نیست که آدم خیال کند هیچ چیز از این حرفها را نمیشود بزنیم. منتهی این مسائل حدود شرعی دارد که باید شناخته شود.
یک مسائل مربوط به عیوب شخصی افراد است که در آن بحث نمیگنجد. عیبجویی از افراد نوعی کینهتوزی است و جایز نیست اما اگر مربوط به مصلحت جامعه میشود و مثلاً در مورد کار یک وزیر در وزارتخانه سئوال میشود، لذا هر کس میتواند عیوب اجرایی را که میبیند گزارش دهد و هر کس حسنی که میبیند باید اطلاع دهد. این اولاً محرمانه خواهد بود و نباید به دست دیگران برسد و رازداری در اینجا باید کاملاً حفظ شود. اما در موضع رسیدگی به مسائل عمومی کشور و مصالح کشور، بحث از نقاط قوت و ضعفی که مربوط به این مصالح باشد، غیبت محسوب نمیشود. البته این نکته بسیار دقیق و ظریف است و ممکن است هویها و هوسها و دوستیها و دشمنیها انسان را وادار به مسائل دیگری بکند.
س - با توجه به سفارشات مکرر امام در مورد تقویت نهادها و ارگانها و مسئولین مملکتی و بحث و بررسی پیرامون عملکرد آنها در حوزههای حزب و بیان نقاط ضعف و قوت از طرف اعضا، تضعیف محسوب نمیشود؟
ج - حد تضعیف با حد مشورت و بحث، فرق دارد. پنج نفر یا ده نفر که در حوزه نشستهاند و رسیدگی میکنند؛ این اصلاً تقویت است و اگر سالم، کار شود بلا اشکال است. اصلاً ما حوزه تشکیل ندادیم که بخواهیم کسی را تضعیف کنیم، بلکه نشستهایم برای اینکه ضعفها را تشخیص دهیم و اگر میتوانیم جبران نماییم و در راه رفع آن کمک کنیم و اگر قابل جبران نیست تعویض نماییم و فرد بهتری را به جای آن مسئول بیاوریم.
تضعیف در صورتی است که پس از بحث در حوزهها، این مسائل به بیرون جامعه منتقل شده به رخ دیگران کشیده شود. والا این جلسات مشورت و رسیدگی در همه جا هست. مثلاً کمیسیونهای مجلس کارشان همین است و در همه ارگانها نیز چنین جلسات مشابهی وجود دارد. پس بحث کردن درباره عملکرد نهادی در حوزه حزبی، به منظور اصلاح اشکالی ندارد. البته اگر کسی بخواهد فقط به عنوان کینه توزی عیب کسی را پخش کند؛ یعنی، اشاعه فحشا و عیب باشد و در مقام اصلاح هم نباشد و بخواهد کسی را بکوبد کار غلط و غیر مجازی است.
س - جنابعالی به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی برای اداره جناحهای مختلف که در مجلس هستند از روش حکیمانهای استفاده میکنید. با توجه به محذورات و اهمیت بسیار زیاد اداره مجلس، آیا سخنان شما داخل مجلس نیز میتواند نظر رسمی و شخصی شما به عنوان یکی از مسئولین طراز اول حزب جمهوری اسلامی محسوب شود و یا فقط سخنان شما در جلسات حزب، نظر رسمی شماست؟
ج - هر جا من مطلبی را بیان کنم نظر شخصیام هست. چه داخل مجلس و چه در نماز جمعه و چه هر جای دیگر. اما اینکه آیا نظر حزبی من باشد، خیر، من به عنوان حزب در مجلس حرف نمیزنم بلکه یا به عنوان رئیس مجلس و یا به عنوان یک نماینده و یا به عنوان یک فرد مسلمان سخن میگویم. در نماز جمعه نیز همینگونه است.
بنابراین نظراتی که من ابراز میکنم نظرات حزب نیست و ممکن است اصلاً در حزب مطرح نشده باشد یا مطرح شده و کسی با او موافق نباشد. چنین قیدی هم وجود ندارد که هر چیزی که ما میگوییم الزاماً باید مورد نظر حزب باشد. لذا مطلقاً اظهاراتی که من در مصاحبهها، مجلس، نماز جمعه، سخنرانیها و ملاقاتها میگویم نظر شخصی خودم است.
س - آیا سخنرانیهای حضرت امام در جایی که صریح و روشن باشد میتواند برای اعضای حزب به عنوان موضع رسمی حزب تلقی شود و آن را تبلیغ کنند و یا اعضا باید منتظر شوند حزب در آن مورد بیانیه رسمی بدهد؟
ج - ما رهبری را پذیرفتهایم و ما امام را به عنوان رهبر واجبالاطاعه پذیرفتهایم، حزب ما تابع رهبری است و اصلاً چنین امکانی وجود ندارد که حزب برخلاف نظر امام، نظری بدهد و احتیاج نیست که ما سخنان امام را در حزب بحث کنیم و روی آن فرمان جدیدی صادر کنیم و بگوییم حزب حالا میتواند به عنوان حزب عمل کند. شما هر چه که محرز به شما برسد به عنوان حزب هم میتوانید حرف بزنید و حزب براساس اصولش مؤظف است که تابع امام باشد و ما نمیتوانیم برخلاف امام صحبت کنیم و مصوبه حزب که برخلاف فرمایشات امام باشد اصلاً ارزش ندارد و فرد حزبی نیاز ندارد که منتظر بنشیند تا تأیید سخنان امام را از حزب بشنود.
بنابراین مطلقاً جایی که نظر امام را شما بدانید میتوانید اعلام کنید و از نظر حزب نیز وظیفه دارید که این کار را بکنید. حزب ما حزب امام است و در خدمت رهبر میباشد و با پذیرش ولایت رهبری کار میکند، ولایت حزب حتماً تحتالشعاع ولایت رهبری است.
س - شورای فقها که در کنگره اول تصویب شد و به نظر میرسد که پشتوانه بسیار خوبی در حرکتهای اجتماعی حزب محسوب میشود و در موارد اختلافی میتواند راه صحیحی را نشان دهد، چرا تاکنون نقش چشمگیری نداشته است؟
ج - شورای فقها برای تصویب مصوبات حزب است که خلاف شرع هست یا نیست و کار دیگری ندارد. و از این جهت شما مسألهای ندارید و هر مصوبهای از حزب که اعلام شده و بدست شما رسیده باشد چیز خلاف شرعی نداشته است که شما بگوئید شورای فقها کار گشاست.
حزب چه چیزی تصویب کرده که شبهه خلاف شرعی داشته است؟ البته اگر شورای فقها فعال باشد اطمینان بیشتری میبخشد و ممکن است ما در شورای مرکزی سی نفری که نشستهایم و رأی میدهیم بعضیها کارشناس مقبول اسلامی هستند و خیلیها آگاهیهای لازم در همه ابعاد را ندارند. ممکن است اکثریت چیزی رأی بدهد که شرعی نباشد و چنین چیزی هم ممکن است البته در این موارد شورای فقها لازم میشود ولی من تا بحال نمیدانم که چنین مواردی پیش آمده باشد که چنین چیزی را مواجه شده باشیم. اگر موردی را دارید که مشکوک هستید در شرعی بودن مصوبه شورای مرکزی لطفاً آن را به ما اطلاع دهید و اگر چنین چیزی باشد تحقیقاً شورای فقها تشکیل میشود. لذا تا بحال نیازی به تشکیل این شورا نبوده است.
س - شورای داوری که قوه قضائیه حزب است عملاً اثر وجودی از او مشاهده نشده و لذا اولاً معلوم نیست کدام کارها تخلف است و چه کسی متخلف و ثانیاً کسی ترس از تخلف ندارد چرا که اطمینان دارد شکایات دیگران نتیجهای بدنبال نخواهد داشت؟
ج - این اشکال وارد است چون شورای داوری اکنون فعال نیست و یکی از علل هم این است که شما داورانی را انتخاب کردید که واقعاً فرصت این کار را ندارند؛ مثلاً من و آقای خامنهای که عضو این شورا هستیم، گاهی پرونده کوچکی که میآید، گاهی باید سه چهار ساعت روی آن کار بکنیم ولی کمتر وقتی این روزها برای ما پیدا میشود. ما گاهی بعد از جلسات حزب معمولاً هفتهای یک جلسهای داریم و مسائلی را مطرح میکنیم و نوعاً اختلافات هم به اختلافات دو طرز تفکری که در حزب است و دو طرف نیز برای خود دفاعیاتی دارند، مربوط میشود که ما میبینیم که بحث، ریشهایتر از آن است که ما بدون رسیدگی به اصل آن به مسائل و شکایات بخواهیم رسیدگی بکنیم.
س - گاهی مشاهده میشود اکثر اوقات در حوزه وقت به مسائل سیاسی میگذرد، لطفاً بفرمائید، چه انتظاری از اعضای حوزهها دارید؟
ج - در اساسنامه و آییننامه حزب وظایف حوزهها مشخص شده است و شما نباید از من بپرسید. آن هسته اصلی و رکن کار حزب همین حوزهها هستند. افراد حزبی، افرادی هستند که فرصت بیشتری دارند و در حوزهها کار میکنند. این حوزهها اگر فعال نباشند و مسائل در آنجا جدی نباشد، حزب چیز دیگری نیست. تصمیمگیری مرکزی یا دفتر سیاسی و یا دفتر اجرایی و یا دبیر کل به عنوان حزب اگر بخواهد عمل شود موقعی میتواند چیز با ارزش و مفیدی باشد که در حوزهها باشد.
پس حوزهها باید منظم باشند و جلسات مرتب داشته باشند، برنامه بحث داشته باشند و همین جوری دنبال حوادث نیفتند و نتیجه جلساتشان هر هفته محسوس باشد. در مسائل جاری کشور سخت فعال باشند. اشکالاتی را که به حزب دارند زود منتقل کنند و مسئولین بالاتر حزب را تحت فشار قرار دهند، در مسائل مالی حزب جدی باشند و کمک کنند.
بدنه اصلی حزب را همین حوزهها تشکیل میدهند و اینکه حالا چند ساعت بنشینید و درباره یک موضع خاص و احیاناً درباره اختلاف سلیقهها بحث کنید و بعد بروید، این تحقیقاً آن نتیجه حزبی را ندارد، البته حزب باید از طرف مراکز بالاتر حزبی اداره شود و خوراک برای حوزهها معین شود.
س - گاهی در حوزه بین افرادی که اختلاف نظر دارند بحث میشود و گاهی افراد نسبت بهم تند میشوند و اختلافاتی پیش میآید. لطفاً ضوابطی را معین فرمایید که با رعایت آن، زمینه همکاری و وحدت به حداکثر ممکن برسد و اختلاف نظرها باعث کدورت نشود.
ج - ضوابط را در اخلاق اسلامی تعیین کردهاند. در آنجایی که انسان به مشاوره مینشیند، جدل از بحث و مذاکره جداست و دو ماهیت دارند. یک وقت آدم حالت تعصب و باندبازی و لجاجت در بحث میگیرد که این گناه اخلاقی است و همینها هم هست که به تندی میرسد، اگر شما با اخلاق اسلامی برخورد کنید؛ یعنی، واقعاً عقایدتان را با استدلال مطرح بکنید و لجاجت و یک دندگی بیمورد نکنید و اگر تعصب و باندبازی و گروه گرایی بر مذاکرات شما سایه نیفکند، این مسائل باید پیش بیاید. البته انسان خالی از لغزشها نیست و گاهی در سطح علماء و بزرگان و مدرسین میبیند که در مسائل دینی به جدل کشیده میشوند که البته من نمیخواهم بگویم این امر ممکن نیست بین آدمهای خوب پیش نیاید و گاهی هم ممکن است پیش بیاید ولی این یک حالت استثنایی است. در حوزهها و بحثها خودتان را از تعصبها خالی کنید و طرفداری از جریانات در مذاکرت شما اثر نکند. شما میخواهید اینجا یکدیگر را قانع کنید، نه اینکه پس از دو ساعت بحث با دعوا از جلسه بیرون بروید.
در کتب اخلاقی ما، آداب مباحثه وجود دارد و اگر مراعات کنیم و دست از تعصبهای بی مورد برداریم این دعواها پیش نمیآید و اگر روزی دیدید که جلسات حوزه به همین نحو تمام میشود، بدانید که این حوزه، حوزه مفیدی نیست و فکر دیگری برایش بکنید و ترکیب آن را از طریق جابجایی تغییر دهید و متأسفانه ما از این چیزها در سطح بالا هم داریم.
س - مهمترین مسائلی که اعضای حزب باید برای حفظ اصالت و سلامت فکری و روحی خود بیشتر روی آنها تکیه کنند تا حزب جمهوری اسلامی قداستش حفظ شود را بفرمایید؟
ج - این از مسائلی کلی است که میتواند در سخنرانی مطرح شود. اولاً ما اسلام و تقوا را مهمترین چیز میدانیم. افراد باید تقوا و روحیه یک انسان اجتماعی را حفظ کنند و گروه گرایی داخل حزب را حل کنند تا بتوانند سالمتر با مسائل برخورد کنند و اگر حزب را قبول دارند مسائل حزب را مقدم بر مصالح شخصی قرار دهند. اهل مطالعه و فکر باشند.
س - با توجه به اینکه اعضای حزب از این ملاقاتها بسیار بهره میگیرند و تا مدتها از لحاظ روحی تأمین میشوند، چرا وقت بیشتری را برای ملاقات با اعضای حزب نمیگذارید؟
ج - من این مطلب را قبول دارم و ما متأسفانه کم به حزب میرسیم که انشاءالله بیشتر خواهیم رسید.
س - همه اعضای حزب به اعتبار جنابعالی و آقای خامنهای در حزب بودن را برای خود وظیفه میدانند. آیا تاکنون مواردی اتفاق افتاده که نظر جنابعالی و آقای خامنهای در شورای مرکزی در اقلیت باشد و رأی نیاورد. در این حالت تکلیف اعضاء چیست؟
ج - بله، چنین مواردی اتفاق میافتد ولی تکلیف کاملاً روشن است. ما خودمان وقتی که در حزب هستیم فکر نمیکنیم که حق وتو داریم. ما پذیرفتهایم و میخواهیم با شما همکاری کنیم. آن سی نفری که در شورای مرکزی هستند ما هم مثل آنها یک رأی داریم. خیلی اتفاق میافتد که من و آقای خامنهای یک طرف باشیم و ما در اقلیت باشیم. البته معمول این است که ما دو نفر اگر از قضیهای با هم دفاع کنیم، موضع رأی میآورد.
اعضای شورای مرکزی هم چنین حالتی را دارند که ببینند ما دو نفر نظرمان یکی است، نوعاً رأی میآورند، اما این تضمین شده نیست و مواردی هم هست که قبول نمیکنند و ما هم میپذیریم. پس شما هم توقع نداشته باشید که اگر بخواهید حزب داشته باشید، رأی ما دو نفر فقط حاکم باشد. اگر این باشد دیگر حزب نیست. خوب! در این صورت باید من و آقای خامنهای دو نفری جلسه تشکیل بدهیم و بگوییم به اینها رأی بدهید. خوب! این که منطقی نیست و ما توقع هم نداریم. ما به حزب اهمیت میدهیم و لذا حاضریم که آرای ما شکست بخورد. مصلحت کار دسته جمعی ایجاب میکند که ما تابع یک معیار عرفی باشیم و اکثریت یک چیز خوبی است. منتهی آدمهای قویتر و مورد اعتمادتر در چنین جمعی میتوانند حرفشان را به دیگران بقبولانند و دوستان شما در شورای مرکزی حزب، آدمهای خوبی هستند و آن طور نیستند که مثلاً خدای نکرده به خاطر بعضی از تعصبها مصالح را زیر پا بگذارند.
س - با توجه به اینکه در داخل حزب سلیقههای گوناگونی وجود دارد ولی دو نوع تفکر مشخصتر از بقیه به چشم میخورد و این دو تفکر رقابتهایی با هم دارند، آیا این حالت طبیعی و عادی است یا غیر عادی و چه راههایی را پیشنهاد میفرمایید که سلامت کل حزب و حرکت آن حفظ شود؟
ج - این مسأله خیلی اساسی است که به عنوان یک مشکل با آن مواجه هستیم و بسیاری از این نقصها و دلزدگیها که دیده میشود از اینجا ناشی میشود. ریشه این مسأله در حزب نیست و در کل جامعه است.
همانطور که من بارها گفتهام و سخت به این مسأله پایبند هستم در میان مسلمانان، خوب! که هر دو آنها پیرو خط امام هستند؛ دو طرز تفکر در مسائل اقتصادی و اجتماعی وجود دارد و این اختلاف واقعی سلیقه است. این مسأله منحصر به قشر خاصی هم نیست و در میان علماء هست، در طلبهها هست، در مدرسین هست، در نمایندگان مجلس هست، در شورای نگهبان هست، در بازاریها هست، در کارگران هست، در دانشجویان و همه وجود دارد.
آن طرف تفکر این دو جناح اسلامی، دو طرف فاسدی هم هستند که آنها به این مسائل دامن میزنند. آن یکی کمی تندتر فکر میکند و کمونیستها و سوسیالیستها به کار آن دامن میزنند، آن طرف که مقداری محافظهکارتر و بازتر در مسائل اقتصادی فکر میکنند، سرمایهدارها و مستکبرین به کار آنها دامن میزنند.
در این میان مسلمانهایی هستند که به مقداری با طرز تفکر مختلف با هم درگیری دارند و من فکر میکنم که این گونه مسائل در همه جای دنیا هم وجود دارد، اینکه مثلاً میبینید در انگلستان حزبی بنام حزب کارگر یا محافظهکار، در آمریکا حزب دمکرات و جمهوری خواه و در فرانسه حزب سوسیالیست و گلیست بوجود میآید؛ برای این دو طرز تفکر است؛ یعنی، الان دو طرز تفکر اقتصادی، اجتماعی در کل دنیا طرفدارانی دارد. یک گروه بیشتر طرفدار این هستند که دولت حتیالامکان مسائل را قبضه کند و نگذارد که بخش خصوصی زیاد به میدان بیاید و تبعیضهای اقتصادی و رفاهی بوجود بیاید و سعی کند که با فشار دولت، پیوسته مردم را هم سطح و نزدیک هم نگهدارد. حالا شدت این در کشورهای کمونیستی است، متعادلتر آن در کشورهای سوسیالیستی غربی است و در جوامع اسلامی هم چنین طرز تفکری هست. منتهی اینها دیگر سوسیالیست مانند آن نیستند، یک درجاتی از این فشار دولت برای هماهنگ کردن سطح زندگی مردم با درجات مختلف وجود دارد.
یک طرز تفکر هم آن است که نه، مردم آزاد هستند، بگذارید هر کار میخواهند بکنند، بالاخره استعدادها بروز میکند، یکی بیشتر پیدا میکند، یکی کمتر پیدا میکند، یکی فقیرتر و دیگری پولدارتر است، خوب! بگذارید این استعدادها کار بکند، این به او کمک کند و زیر بال او را بگیرد و یک نوع آزادی بالاتری را اینها پیشنهاد میکنند. تا آنجایی که به ما مربوط میشود، به حزب و دوستانی که ما میشناسیم مربوط میشود، من در دو طرف، حسن نیت میبینم، نه اینکه افراد ناباب در دو طرف نیستند، اما اصل تفکر در دو طرف سالم است، عقیده اوست این را به مصلحت میداند، او میگوید اگر شما مردم را آزاد بگذارید، اقتصاد ما قوی میشود و فقرا را هم آنها با کمک دولت اداره میکنند. این میگوید اگر ما این کار را بکنیم دوباره به تبعیضات زمان شاه و بدتر از آن میرسد و همان طور میشود. هر دو هم اینجور معتقدند، مقابل یکدیگر هم ایستادهاند و این مسأله مهم است که آیا حزب میتواند هر دو جریان را در بطن خودش حفظ بکند یا نه.
در کشورهای دیگر معمولاً اینها دو حزب میشوند، مثلاً یکی حزب سوسیالیست و دیگری حزب محافظهکار میشود و در مقابل هم قرار میگیرند. وقتی که این حاکم است آن دیگر توقعی ندارد وقتی هم که این حاکم است آن توقعی ندارد. هر کس برای مردم بهتر کار کرد رأی میآورد؛ اگر هم دیکتاتوری باشد، هر کس زور دستش بود، کار میکند و آن یکی هم میترسد و چیزی نمیگوید. مشکل ما این است و این مسأله باید حل بشود؛ یک جایی که آیا واقعاً میشود یک حزب داشته باشیم و این دو طرز تفکر هم با همدیگر بنشینند و با هم رفیق باشند و بدون برخورد - بدون این مشکلاتی که شما دارید میبینید - بتوانند حزب را اداره بکنند. این را من نمیدانم جایی تجربه شده باشد، در دنیا من حزب اینجوری اطلاع ندارم. البته جناح رادیکال، جناح محافظه کار در احزاب وجود دارند اما خوب! شاید حدودش فرق میکند تا این مقدار بیاید، بهر حال الان در جامعه ما، در مملکت ما در مقابل حزب جمهوری اسلامی حزبی نیست که به اندازه حزب جمهوری اسلامی معتبر باشد و هر کس از این دو سلیقه خواست؛ آنجا برود. چنین چیزی نیست، اگر دو تا حزب اینجوری تشکیل بشود که یک عده این طرف و یک عده آن طرف، حالادعواها در کنار هم و رودر روی هم باشد نه در درون یک حزب، این یک جور کار است، منتهی در جامعه ما، من بسیار بعید میدانم که این مصلحت باشد و درست باشد و حدود اختلافات هم بین ما این قدر نیست چون ما معیار داریم.
در انگلستان یا فرانسه که آزادی هست دیگر مرجع تقلیدی آن بالا ندارند، یک رهبری به آن معنا ندارند که هر چه گفت همه قبول بکنند و یک چهار چوبی هم بنام اسلام وجود ندارد که در آن چهار چوب اینها میخواهد حرف بزنند. حزب کارگر هر چه شورای مرکزی یا دفتر سیاسیش رأی داد آن دیگر برای خودشان قانون است و کسی بالاتر از او بر او ناظر نیست.
اینجا اینجوری نیست، یعنی در این جامعه اسلامی ما آن نوع آزادی که احزاب دیگر برای خودشان میخواهند واقعاً نداریم. اصلاً ببینید در اصل مسأله هنوز گیر بودیم که این حزب چه مقدار قدرت حزبی دارد، افرادش چه مقدار اجبار دارند که دستورات حزبی را بپذیرند، حالا همینجا در همین فرضی که ما داریم میگوییم، اگر حزب مثلاً حزب رادیکالش تشکیل شد و یک تصمیمی گرفت حزب که تند بود و با فتاوای مجتهدین نمیخواند، خوب! این اصلاً در اینجا ارزشی ندارد، بچههای مسلمان هم نمیگذارند متابعت کند یا برعکس آن اگر شد باز همین است. بنابراین، این مسأله حل شده نیست به خاطر اینکه آن مبنای قبلیش حل نشده و اینجا شمإ؛ظظظظ توقع نداشته باشید که معجزه کنیم، توقع نداشته باشید ما بتوانیم با همه نفوذ و رقابتی که با دوستان دیگر داریم بتوانیم اینها را بگوییم؛ دست از عقایدتان بردارید و سکوت بکنید و در مقابل یکدیگر هیچ نگویید، ما چنین توقعی نمیتوانیم بکنیم، چنین محوری برای این کار وجود ندارد. این مشکل در حزب جمهوری اسلامی الان وجود دارد؛ یعنی، همین گروهی که اگر رهایشان میکردیم دو حزب کاملاً جدا بودند. الان در یک حزب هستیم و برای این مسأله باید تلاش کنیم همان طور که خود انقلاب یک مشکلاتی داشته حل کردیم و بعضی را داریم حل میکنیم. این را هم باید تلاش کنیم یک مقدار از اخلاق استفاده کنیم، یک مقدار از انضباطات حزبی هم استفاده کنیم و مقداری هم از مسائل دیگر استفاده کنیم، مصالح اجتماعی را هم حساب بکنیم.
ما مصلحت نمیدانیم که این دو جریان در حزب جمهوری اسلامی از هم جدا بشوند و دو حزب به این شکل بشوند و این را مصلحت نمیدانیم. از آن طرف اینجوری هم مصلحت نیست که اینها با هم ناسازگاری داشته باشند تا حدی که نتوانند تصمیم بگیرند، یا اگر تصمیم گرفتند، یک جناح اجرا نکند، این هم درست نیست. این مشکل از مشکلاتی است که در حزب جمهوری اسلامی برای ما هم مطرح است، ما هم داریم روی آن کار میکنیم که انشاءالله یک جوری این را حل بکنیم.
در مورد قسمت دوم سئوال که آیا این حالت طبیعی و عادی است یا غیر عادی و پیشنهاداتی که سلامت کل حزب و حرکت آن را حفظ نماید، من همان طور که گفتم باید دنبال مسائلی از قبیل فهمیدن مصالح، تربیت حزبی که آدم از بخشی از عقاید خودش به خاطر دستاوردی که کار جمعی دارد صرف نظر بکند یا تعصبها را کم کنیم یا اخلاقاً چه کنیم و یا هر سه محور را بپذیریم یا یک مرزی را قبول کنیم و آن مرکز هر چه گفت اینجا دعوا نکنیم و امثال اینها راههایی است که ما داریم روی آن بحث میکنیم. بنده هم به عنوان یک نفر از ایدئولوگهای این حزب هنوز راه خیلی روشنی را ارائه نمیدهم. مجلس کانون اینجور مسائل است؛ ما آنجا با اکثریت مسأله را حل میکنیم، بعد قانون میشود، یک اعتبار شرعی پشت قانون هست که کسی نمیتواند مخالفت بکند. پول به او میدهند، ژاندارم دارد، شهربانی دارد، اطلاعات و ارتش دارد، همه چیز دارد پشت این میآید و باید عمل بکنند، هر کس عمل نکرد او را به زندان میبرند. این حزب اینجوری نیست. بنابراین، این مسأله را باید یک مقدار انضباطات حزبی، یک مقدار کیفرهای قابل قبول، یک مقدار مسائل اخلاقی و سطح بالای فکری که آدم بفهمد، همکاری اجتماعی در افکار، گذشت لازم دارد و اینگونه مسائل را باید در حزب جمع بکنیم تا شاید بتوانیم حل بکنیم.
س - در انتخابات، حزب با یک جناح بخصوصی رقابت داشت و مبارزات و تبلیغات انتخاباتی به طور سالم این رقابت را آشکار میکرد. آیا بعد از انتخابات این رقابت باید ترک شود تا اختلاف نباشد یا رقابت باید باشد، اگر باید باشد لطفاً ضوابطی را بفرمایید که در این حرکتهای اجتماعی انشاءالله رضایت امام تأمین بشود؟
ج - این رقابت دو طرف بوده است و حزب یکنواخت که نبوده است. حزب در بعضی جاها با محافظه کارها اختلاف داشته و بعضی جاها با رادیکالها و همان طور که در درون حزب این دو جور هستند، هر دو طرف بودهاند اما من هر چه میگویم، در حرفهای قبل من روشن است. ما اصلاً آن رقابتها را زیادی میدیدیم، یعنی این قدر رقابت در آن حد لازم نبوده و بعد هم اگر بخواهد تبعاتش را ادامه بدهد که خیلی بد است. جامعه ما یکپارچگیش را بکلی از دست میدهد. ما الان مثل کشورهای غربی نیستیم به آن صورت عمل بکنیم که یک جریان که حاکم بود، بتواند کار را ادامه بدهد. من فکر میکنم این خیانت به انقلاب است و گناه بزرگی است، چون امام این قدر پیش رفتند که بعد از انتخابات فرمودند؛ اگر امام جمعهای، کسی در حرفش به انتخابات اشاره کرد و گفت انتخابات آنجا مخدوش بوده و فلان بوده، امام چنان کسی را تفسیق کردند و گفتند هیچ کس حق ندارد چنین حرفی را بزند.
انتخابات گذشته، و اگر ما بخواهیم این اختلافات را ادامه بدهیم؛ یکپارچگی جامعه را به هم میزند و شما بدانید ما این را یقین داریم که امروز انقلاب ما را نه این جریان میتواند بتنهایی اداره بکند و نه آن جریان، ما حالا که همهمان هم با هم هستیم نیرو کم داریم، هنوز برای بسیاری از کارها نیروی حد نصاب لازم را نداریم. اگر بنا شد؛ مثلاً، وقتی که دانشگاه دست آن جریان افتاد آن تیپ خودشان را کنار بکشند، میدان به کمونیستها و لیبرالها و اینها میدهند. اگر معکوس آن هم بشود همین است، اگر وزارت کشور دست این جناح افتاد، آن جریان فرماندارها، استاندارها و غیره بگویند ما نیستیم. خوب! این اصلاً کشور را به هم میزند و میخواهند همکاری نکنند، در همه جا این طوری است، در سپاه، ارتش، خوب! آنها نظامی هستند و بنا شد در سیاست دخالت نکنند ولی به هر حال از اینگونه افکاری که در ما هم هست خالی نیستند.
اگر بنا باشد که این حالت در ما باشد؛ این امروز خیانت به انقلاب، تخلف از امر رهبری و ضرر زدن به خود حزب است و بسیار بد است. انتخابات که تمام شده است. تازه در دنیای غرب هم که بعد از آن پشت تلویزیون میآیند و به هم دست میدهند وتبریک به یکدیگر میگویند، ظاهر قضیه را حفظ میکنند، از پشت میروند؛ مثلاً، چوب لای چرخ همدیگر میگذارند، روزنامههایشان اذیت میکنند، این کارها را میکنند اما ظاهر را حفظ میکنند. ما خیال کنیم که حالا در همه کشور انتخابات شده و همه جا هم اقلیت و اکثریت بوده، کمتر جایی هست که یک نمایندهای مثلاً با نود در صد و نود و پنج در صد بیاید، بعضی پنجاه در صد، بعضی چهل در صد بوده، خوب! بقیه دیگر مخالف هستند. خوب! مخالفین اگر بخواهند دعوا بکنند که نمیشود کار کرد. لذا در اینگونه موارد تحقیقاً وظیفه حزبی، اسلامی و اطاعت از رهبری این است که دنبال التیام برویم و نگذاریم این گونه شود. در رقابت، رقابت سالم عیبی ندارد؛ یعنی، شما از همین حالا زمینهسازی کنید برای اینکه در مرحله بعد هم رأی بیاورید؛ برای اینکه مسئولیتها را بگیرید، چون آدم فکر میکند که کار را بهتر میتواند انجام بدهد، در جمهوری ما، در حزب ما کسانی دنبال این کارها میروند که ایدهای دارند و فکر میکنند اگر ما باشیم بهتر انجام میدهیم. این آدم راه سالمی را ادامه بدهد، بدون اینکه نزاع و اختلاف باشد؛ به هدفش برسد، این هیچ اشکال ندارد و اینگونه رقابتها، رقابتهای سالم است.
س - سؤالات زیادی برای اعضای حزب مطرح میشود که مسئولین حزب پاسخ روشن به این سئوالات نمیدهند. لطفاً ماهی یکبار جلساتی برای پاسخ دادن به این سئوالات برگزار نمائید، پاسخها منتشر شود تا بدین وسیله از افراط و تفریطها پیش گیری شود؟
ج - من با این پیشنهاد کاملاً موافقم و آقای خامنهای که دبیر کل حزب هستند، هم از لحاظ فکری مورد قبول همه ما هستند و ما هم اگر ایشان چیزی بگویند اطاعت میکنیم. ایشان باید بیشتر از این وقت بگذارند، آقایان و خانمها بیشتر سعی کنید خدمت آقای خامنهای بروید و از ایشان جواب بگیرید. بنده هم به نوبت خودم آمادگی دارم؛ یعنی، وقتی که ایشان نرسند، نوبت من میشود که شما تشریف بیاورید به اینجا و بنده هم جواب بدهم؛ پیشنهاد، پیشنهاد خوبی است.
س - جنابعالی هم در درسهای مواضع و هم در خطبههای نماز جمعه بر روی فعالیت بخش خصوصی و اهمیت و اثر انگیزههای شخصی افراد در تولید و توزیع بحثهای زیادی داشتهاید، لطفاً اشارهای به آنها بفرمایید تا معلوم شود این سخن، سخن جدیدی نیست.
ج - من همچنان برآن مسائلی که در مورد بخش خصوصی گفتم، پایبند هستم و فکر میکنم که ما اگر بخواهیم بخش خصوصی را برای کارهای اساسی کشورمان بیتفاوت بکنیم، خسارت بسیار عمدهای میبریم و عقیده جدی روی این مسأله دارم و معتقدم کشورهای سوسیالیستی از این ناحیه ضربههای بسیار قوی خوردهاند و ضربه به دیگران هم زدهاند؛ چون این طرز تفکر را به جاهای دیگر هم منتقل کردهاند. انگیزههای شخصی مهم است حتی مسائل جاهطلبی را چیز محبوبی نمیدانیم، برای سیاستمدار عیب میدانیم اما اگر روحیه جاهطلبی در خیلیها نبود خیلی اشخاص اصلاً دنبال این کارها نمیرفتند و زحمت نمیکشیدند، اینهایی که کتاب و مقاله مینویسند و تحقیق میکنند بسیاری از دانشمندها اگر حس جاهطلبی و انگیزههای شخصی را از آنان بگیرید به یک انسان جامدی تبدیل میشوند.
من روی انگیزههای شخصی سخت تکیه دارم، روی حضور بخش خصوصی هم به عنوان اهرم برای کارهای اقتصادی و خیلی کارهای دیگر من فوقالعاده اهمیت میدهم. ضمناً آزادی را هم اینجوری قابل تأمین میبینم.
س - سخنان شما با سخنان امام امت و آقای خامنهای و آیتالله العظمی منتظری در چند مورد مغایرت داشت. یکی اینکه آن آقایان برنامهریزی جدید را برای اقتصاد پیشنهاد میکردند و جنابعالی فرمودید همان ترتیب قبلی است؛ یعنی، همان ترتیب است. البته در جملات دیگری اشاره به نظر شورای نگهبان و جایگاه قانونی آن فرمودید، در این زمینه اگر لازم است توضیح بفرمایید؟
ج - خوب! با این اظهاراتی که امام کردند من فکر میکنم که این سئوال حل شده است. من آن حرفهایی که زدم، به عنوان یک وظیفه بسیار جدی در خطبه گفتم و فکر هم میکردم که آن جریانات سرمایهداری که پشت این حوادث خیلی بهرهگیری میکنند هیاهو راه میاندازند. این را میدانستم ولی تشخیص دادم که این کار الزامیست و خطبه را عوض کردم؛ یعنی، خطبه دیگری برایشان خواندم برای اینکه مسأله توی جامعه جا بیفتد، من نظرات امام را به خوبی میدانستم و مسأله برای من روشن بود. چند مسأله از هم جدا بشود؛ یکی اینکه بخش خصوصی باید فعال شود، این از عقاید قبلی من است و من توی نماز جمعه و همه جا گفتهام. اینکه در بیانات امام تأکید شده بود که بخش خصوصی حتماً باید فعال بشود، این جدید بود که تا بحال امام اینطور صریح نگفته بودند و اینکه بعد از بیانات امام بایستی یک روند سریعتری این مسأله بگیرد این هم لازم است؛ یعنی، امام که فرمودند، نباید مثل گذشته حرکت شود باید یک مقداری این مسائل جلو بیفتد و یک قدری جدیتری بگیرند، بعدش هم دیدید که نخست وزیر اینجور سریع بخش نامه کرد و طرح برنج را هم من همان روز اعلام کردم؛ یعنی، در جلسات خصوصی ما، به عنوان یکی از مصادیق همین طرح برنج اولین طرح بود که اعلان شد. اما یک چیزهای دیگری در جامعه پیش آمد که من لازم دیدم که این کار را بکنم. یکی اینکه عدهای راه افتادند از همین مسأله شروع کردند و دولت را کوبیدند؛ یعنی، یک نوع فرصتطلبی شد. گفتند که پس از این حرف امام معلوم میشود که نخست وزیر و دولت در گذشته شرعی عمل نمیکردند. این حرف خیلی ریشهدار بود. سئوال کردند آیا دولت خلاف نکرده؟ پس نامشروع نبوده؟ اعلامیههایی که میدادند به اسم حمایت، تویش یک کلمه موذیانهای میگذاشتند که از این به بعد اگر شرعی عمل بشود، ما چه میکنیم؟ شروع کردند تا از طریق این مسأله دولت را بکوبند، حالا چند هفته قبلش امام به مجلس یک پیغامی دادند، صریح توی آن پیغام اینجوری بود که هر کس کارهای دولت را خلاف شرع بداند، یا ضدانقلاب است یا ناآگاه.
این یک نکته به این روشنی و حرف امام تعبیر این بود که آنها را شریک بکنید، من مکرر گفتم نمیدانم چقدر عمل شده است؛ این حرف امام بود. خوب! من دیدم بدترین ظلم را و بدترین تخلف از امام را دارند مخالفین دولت به اسم امام مرتکب میشوند. نکته دوم که از آن بدتر بود که آن خطر داشت، این بود که چپیها و آنها هم افتاده بودند که باید دید که اصلاً اینها آمریکائی بودند، اینها رژیمشانغربی است و طرفداران سرمایهداری است و هم حرفهای گذشتهشان دروغ بود همه را پس گرفتند. فردا هم قانون اساسی را پس میگیرند و خط عوض شده اصلاً این دو نکته به عنوان دو نکته بسیار خطرناک توی جامعه شروع شده بود، رادیوهای غربی هم دامن میزنند به این مسأله، ضدانقلاب هم از داخل فعال شده بود و خوب ما کانالهای مختلف داریم برای گرفتن مطلب از طرق مختلف و مسائل به ما میرسد در سطحی که میفهمیم که حالا نبض جامعه چه جوری است، این برای ما روشن بود.
من این حرفی که توی آن جلسه زدم و توی آن خطبه زدم، تکیه من به این مسأله بود، اولا اینجور نیست که دولت در گذشته خلاف عمل میکرده، بخش خصوصی تا این مقدار میبینید فعال بوده و همانجا هم گفتم؛ سیاست دولت این بوده و بعضی از وزرا یا کارکنان حاضر نبودند این سیاست را اجرا بکنند و گره میزدند. با این حرف امام، آن گرهها باز میشود و در مورد خط هم گفتم، خط هیچ عوض نشده و حالا هم میگویم؛ یعنی، بخش خصوصی فعال بشود، معنایش این نیست که ما سرمایهدارهای گردن کلفت یا زالو صفت را بیاوریم مسلط بر مردم بکنیم. محال است که تا این امام زنده باشند، اجازه بدهند امکانات و سرمایههای کشور در اختیار یک عده معین مال اندوز باشد که نمونهاش همین ارز است. گفتم میشود که ما ارز کشور را که مثلاً در بازار جهانی چهل تومان، پنجاه تومان قدرت خرید دارد، یک دلار ما بیاوریم بدهیم هشت تومان و از دست یک تاجر بگیریم بگوییم تو هر چه خواستی بیا بخر و بفروش؛ یعنی چیزی که غیر ممکن است که پیش بیاید. یک وقتی بود این کار میشد که متقاضی ارز کمتر از خود ارز بود دائماً نفت را میفروختند و ارز را هر کس که میخواست به او میدادند.
قیمت ارز و دلار و پوند همه یکی بود. در همه جای دنیا آن موقع این حرف عملی بود که هر کس هر چه میخواست بخرد هر قدر هم ارز خواست اعتبار بدهیم؛ فعلاً نمیشود، این حساب و کتاب میخواهد و یقین هم داشتم که نظر امام این است و امام راضیاند چون من قبلش به امام پیغام دادم. قبل از اینکه خطبه بخوانم به امام پیغام دادم که من میخواهم امروز این صحبتها را بکنم و جهت حرف من این است و دفاع از دولت است که اگر ایشان مطلبی دارند به من بگویند؛ چیزی نفرمودند. بعد از اینکه من صحبت کردم شبش که امام خطبه را گوش داده بودند، به حاج احمد آقا گفته بودند که حرف فلانی درست بود و حرف همین است. همین نظر امام با تأیید خودشان همین حرفهای من بود، باز هم این آقایان دست برنداشتند. باز از این طرف شروع کردند و گفتند که تا حالا که دولت را میگفتیم فلانی را هم اضافه بکنیم. اینها، همه خبرها به گوش امام میرسد و ضمناً بدانید که امام هم آنجا نشستند و کانالهای گوناگونی دارند، یک عده هستند که اعلامیههای بازاریها را میبرند. یک عده هستند اعلامیههای دانشگاهیها را میبرند، یک عده هستند اعلامیه مدرسین جامعه و طلبهها را میبرند، یک عده هستند که حرفهای کارگرها را میبرند. همه اینها به امام میرسد و امام خودشان با دیدن اینها به این جمعبندی رسیده بودند و ما هم واقعاً انتظار نداشتیم که امام الان چیزی بگویند. فکر میکردیم که این مسأله باید توی جامعه بحث بشود تا به یک نقطه خوبی برسد. خبرها به گوش امام رسیده بود و دیده بود که این شیطنتها دارد از حد معمولی میگذرد. چرا که افتادند به جان ارگانها و دولت، و در این مورد ایشان لازم دیدند و آن جوری فرمودند.
ادامه سئوال را میخوانیم. خطبه نماز جمعه جنابعالی به نظر بعضی از افراد با بیانات حضرت امام و آقای خامنهای و آیتالله العظمی منتظری در چند مورد مغایرت دارد، یکی آنکه من برنامهریزی جدید را قبول دارم ولی مطمئن هستم که باید یک حرکت جدیدی برای حضور بیشتری برای بخش خصوصی بشود، منتهی نه برای گردن کلفتها؛ مثلاً، الان در مجلس این تعاونیها مطرح است و بیخود این تعاونیها را هو کردند. خیال کردند که این تعاونیها چیز دولتی است، میخواهد بخش خصوصی را خلع سلاح بکند، اینجور نیست. تعاونیها اگر درست تنظیم بشود، میتواند آن جور بکند که واحدهای بزرگی از همین مردم معمولی، از بقال سرکوچه گرفته تا کشاورز توی صحرا. بزاز و دست فروش و همه اینها بتوانند تعاونی تشکیل بدهند. راجع به کار خودشان و امکانات دولتی در اختیار آنها قرار بگیرد. اگر بناست؛ مثلاً، آهن وارد بشود، همه آهن فروشها بتوانند تعاونی تشکیل بدهند و وارد بشود و اگر این ارز وارد میشود، گیر هم بیاید. اگر میخواهد؛ مثلاً، فلان چیز صادر بشود، تعاونی بتواند لااقل به عنوان رقیب سرمایهدار باشد. یک سرمایهدار امروز میتواند ده میلیون تومان فرش را جمع کند و صادر بکند؛ اما بنده فرش باف به تنهایی که نمیتواند، اما این ده یا پانزده نفر اگر یک تعاونی تشکیل دادند، دولت به اینها اعتبار میدهد، به اینها راه میدهد و قانون از اینها حمایت میکند و اینها لااقل میتوانند در مقابل این سرمایهدار رقابت کنند.
اگر بناست در نظام ما بخش خصوصی فعال بشود، ما باید یک جوری بکنیم - که بخش خصوصی فقط یک عده معینی نیستند - این از ذهنشان بیرون برود. همه اینها باید از ذهنشان بیرون برود. من حرف امام را میزنم نه حرف خودم را. امام هیچ وقت راضی نیست. امام توی همان سخنرانی که اولش فرموده بودند که شما دولت محرومین هستید. شما برای مستضعفین کار کردید و برای مستضعفین این است که باید به آنها زکات بدهیم. مستضعف باید بتواند کاسبی خوب بکند، باید بتواند خوب تجارت بکند، بتواند خوب تولید بکند، بتواند خوب شریک بشود در تولید، اگر بخواهیم خوب کار بکنیم برای مستضعف، اینجور کار بکنیم، اینکه نه هیچ یک از آقایان مخالف نبود، من طرفدار تحول هستم و این طرح برنج هم بیشتر روی فشار من بود. من از روز اول هم با طرح برنج موافق نبودم و جزو آراء مخالف بودم، منتهی خوب! رأی من وقتی قبول نشد، هیچ وقت مخالفت خودم را جایی ابراز نکردم تا بحال هم هیچ جا نگفتم. در جلسه عمومی، دولت تصمیم گرفته، آن هم تصمیم دولت، تصمیم قانونی بود و من حمایت میکردم، حتی از قول ما وقتی نقل کردند در گیلان، وقتی که ما اینطور گفتیم، آمدند و گفتند مردم باید به قول شما اعتماد کنند. گفتیم بله، حمایت کردیم اما فشار آوردند و گفتند که این طرح اینجوری دیگر عملی نیست. حالا دولت هم قبول کرد و انجام شد. این همان حرکت قبلی است که گفتید. ممکن است حالا توی اظهارات من یک قدری گاهی اغراق شده باشد این قدر را میپذیرم که در خطابه از این اغراقها گاهی میآید ولی روح مطلب اینجا روشن است. نظر شورای نگهبان را من به محکمی از آن دفاع کردم و پایگاه قانونیاش را گفتم و حقش را گفتم و حقش است که نظر بدهد و طرفدار مستکبرین نیست، منتهی خودش دارای سلیقه است.
راجع به اصلاح هم گفتم، باز تأکید میکنم که اسلام بسیار طرفدار نظافت است، برداشت ناجور بیخود میکنند. قضیه علما را من گفتم یک جوری عمل میکنند که مردم فکر میکنند همه باید سرشان را بتراشند. ما اگر میخواستیم مثل علمایمان این کار را بکنیم، اصلاً یکی از این سرهای شما درست نبود و همه الان باید یک قبضه ریش داشت و سرها از بیخ تراشیده بود و اگر فکر میکردیم سنت آن است و خوب است که این نیست، البته هر کس حق دارد سر خود را بتراشد و سالی هم شاید یکی دو بار تراشیدن خوب باشد که هوا بخورد تمیز بشود با این حال پیغمبر(ص) هم همین کار را میکرده و حرف همان است.
س - جنابعالی در خطبه فرمودید در زمان آقای عسگراولادی لایحهای به مجلس داده شد، بعضی از برادران میگویند این لایحه در زمان آقای کاظمپور اردبیلی بوده است، لطفاً در این مورد توضیحاتی بفرمایید؟
ج - همنیطور است، حرف همان آقایان صحیح است. من توی ذهنم بود که در زمان آقای عسگراولادی آوردند. یکی از دوستان یک نامهای به من نوشتند بعداً که البته من حالا خودم مراجعه نکردم، ولی به حرف ایشان اعتماد کردم. در زمان آقای کاظمپور بوده و آقای اسلامی به مجلس آوردهاند. شهید اسلامی به عنوان معاون پارلمانی به مجلس آوردند و این اشتباه مربوط به تاریخ است که خیال کردم که ایشان آوردند.
س - آیا نظرات حضرت امام در امر اقتصاد که در هفته دولت بیان فرمودند یک حکم دایمی است یا یک فتوا و یک نظر اصیل اسلامی است، یا براساس مصلحت است به عنوان ضرورت است و برای یک مدت موقت این سخن گفته شده و وقتی که ضرورت آن از بین رفت به حکم اصلی اسلامی باز خواهیم گشت؟
ج - حکم اسلامی در اینجا، نه این است که به بخش خصوصی بدهید و نه این است که به بخش خصوصی ندهید، و کلیات اسلامی به مصلحت عمل میشود، بله؛ مثلاً، نظر شورای نگهبان که میگوید انحصار دولت نباشد؛ این نظر شرعی میشود که دارند میدهند. اما فتوای امام نه این طرف، و نه آن طرف است. آن قسمتی که مردم خودشان صادرات درست میکنند و البته اگر ضرورت نباشد، کسی که جنسی میفروشد و ارز میگیرند و مال خودشان است. این را من هم گفتم که شما اگر یک قالی فروختید به یک خارجی و دلار گرفتید، ارز آن مال خودتان است؛ مگر اینکه ضرورت اقتضا کند که دولت این را از دستتان بگیرد. آن هم که دولت میفروشد. فتوای امام این است که به جناب آقای نوربخش، ایشان فرمودند، آن هم مال دولت است. معدن دولتی را فروخته و دلار گرفته و مال خود دولت است. اینکه دولت به مردم بدهد تا کاسبی بکنند، این بستگی به مصلحت و زمان است؛ اگر اقتصاد ایجاب کرد به بخش خصوصی میدهند و اگر اقتصاد ایجاب نکرد، نمیدهند. اول اصل 44 قانون اساسی میگوید باید دست دولت باشد. شورای نگهبان از اصل 43 استفاده کرده که به صورت انحصاری نباید باشد آن هم قانون اساسی.
س - در مورد اینکه یک پنجم واردات توسط بخش خصوصی انجام میشود، بعضی برادرها میگویند کالاهایی که به بخش خصوصی واگذار شد که وارد کنند صددرصد تعهد گرفتند که توسط دولت توزیع شود و فقط کالاهای که در بازار زیاد است در اختیار بخش خصوصی بوده که توزیع میکند و آن هم مشتری ندارد.
من حالا از ریز این مسأله خبر ندارم، آنچه که میدانم قانونی بود که قبلاً شورای انقلاب گذرانده بود و آن این بود که وقتی بخش خصوصی کالایی را وارد میکند، اگر تا یک مدتی؛ مثلاً، بیست تا بیست و پنج روز دولت آن کالا را توزیع نکرد، بخش خصوصی آن را توزیع کند که این کار را میکردند که یک در صد آن را میگرفتند و یک در صد آن را میدادند که بعد مشکلاتی پیش آمد که آنها یک جور دیگری عمل میکنند که من از آن خبر ندارم.
کالاهای استراتژیک را که مانند؛ برنج، گندم، چای، پنیر و چیزهایی که فکر میکنم مشکلی در جنگ ایجاد میکنند؛ معمولاً صددرصد بدست خودشان میگیرند و اخیراً هم در معنای استراتژیک یک مقدار بحث شده و موارد آن فرق کرده است، بعضیها طرفدار این هستند که مثلاً آهن و فلزات و امثال اینها را دیگر کالاهای استراتژیکی به حساب نیاوریم و اینها قابل این باشد که خودشان پخش کنند و یا مسائلی است که در شورای اقتصاد بحث میشود، در موردش تصمیم میگیرند و ابلاغ میکنند که من ریز آن را نمیدانم به چه طریقی است که به هر حال باید اینها با نظرات کارشناس و با توجه به مصالح و مسأله جنگ و مسألهای که حداقلی نیز بدست مردم برسد و هم چنین در موقع جنگ بازار سیاهی پیش نیاید انجام شود.
س - آیا جنابعالی اطلاع دارید که چند درصد از مراحل بعد از موافقت اصولی را (هفده هزار موافقت اصولی) توانستهاند طی کنند و چند در صد آن در مشکلات و موانع بین راه متوقف شده است؟
ج - بله اطلاع دارم، آمار دقیقی به من دادهاند که میخواستم آن را برایتان بخوانم که الان فرصتی نیست و خودتان میتوانید آن را بخوانید، شاید هم از طریق صداوسیما آن را پخش کنند. از هفده هزار موافقت اصولی، چهارده هزار تایش را تقریباً وزارت صنایع داده، سه هزار تایش را وزارت صنایع سنگین داده است و آن طوری که بیاد دارم، معدل ارزش هر یک از اینها در حدود دو میلیون و چهار صد هزار ریال است.
آنجا چند ستون باز کردهاند که در آن نوشتهاند که این مقدارش به تأسیس رسیده، مقدار دیگرش به بهرهبرداری رسیده و مقداری نیز هنوز در مرحله اول است که مراحلش را تعیین کردهاند و مبلغ هر یک از اینها را هم تعیین کردهاند. اشتغال زایی آن نیز تعیین شده است که مثلاً این یکی این مقدار شغل دارد. همه جزییات آن را تعیین کردهاند که از زمان شاه بیشتر است؛ یعنی، هم بهرهبرداریش، هم تأسیسش، هم موافقت اصولیش در زمان شاه و در اوج بخش خصوصی؛ یعنی، در سال 54 بیشتر است و رقم هیچ یک از آنها پایینتر نیست. در سال 56 حدود پانصد و خردهای بوده است. در سال 55 حدود شش صد و خردهای بوده است که در سال 62 از پنج هزار هم بالاتر رفته که بعضیهای آن کوچک و بعضیها خیلی بزرگ است و انواع و اقسام دارد که آمار آن را میتوانید بگیرید.
به هر حال در مجموع، آمار نشان میدهد که بخش خصوصی در مسائل تولید که بدان اشاره کردم با آن مقداری که اجازه دادهاند، اکنون به میدان میآید که البته یک تنگنایی وجود دارد که نمیخواستم آن را در نماز جمعه بگویم که البته میتوانم اینجا بگویم. ما الان موافقت اصولی را که موقع آن به نحو کامل هم رسیده است میخواهیم اجازه دهیم که ماشینش را وارد کنند ولی مشکلات ارزی داریم که در همین رابطه کمیتهای تشکیل شده است که تخصیص میدهد که این مقدار مال جنگ است، مال کارخانه، ماشینآلات، گندم است و اینها تخصیص دادهاند و این طور نیست که دست ما باز باشد که هر کسی هر ماشینی که خواست برای کارخانهای که موافقت گرفته وارد کند، بتوانیم موافقت کنیم.
این مشکل جنگ است، این مشکل محدودیت ارزی است که ما داریم، ولی در مجموع همه این چیزهایی که عرض کردم به نسبت بیشتر از آن زمان است.
س - آیا با توجه به نبودن بازار برای کالاهای ایرانی در خارج و با تصور اینکه کل صادرات به عهده بخش خصوصی است، زمینهای برای گسترش این بخش وجود دارد و آیا کمیت قانونی آن به جنابعالی گزارش شده است؟
ج - بله گزارشی همه ماهه به ما میدهند؛ یعنی، هر ماه آمار صادرات را به تفکیک به ما میدهند که مواد کشاورزی این قدر، صنعتی این قدر و ریز چیزهایی که صادر شده این قدر، وزن و ارزششان را نیز به ما میدهند. بانک مرکزی، وزارت بازرگانی و همچنین دیگران گزارششان را میآورند. واقعاً دولت میخواهد در صادرات نهایت حمایت را بکند که البته یک مشکلاتی وجود دارد و شما نباید مشکلات واقعی را به حساب دولت بگذارید.
خوب! شما میدانید که شرایط مملکت ما آن جوری است که ما کم کم داریم مرزهایمان را میبندیم که البته آن موقع احتیاجی نبود که ببندند، قالی که به آن طرف میرود به خاطر دلار ارزان فروخته میشود و بازار آن را قاچاقچیان خراب میکنند، دولت نمیخواهد به این صورت بشود؛ مثلاً، پسته، دولت در این مورد کار بسیار خوبی را برای تعاونیهای مرزی انجام داد که برای اینکه در مرز کار ایجاد شود، تعاونیهای مرزی تشکیل شده که هر چه توانستند صادر کنند و در مقابلش جنس بیاورند. پستهای که ما کیلوئی شصت تا شصت و پنج تومان میفروختیم، به کیلوئی صد و بیست تومان رسید. تعاونیهای مرزی پسته را میخریدند و آن را آن طرف آب میبردند و خیلی ارزان، مثلاً کیلوئی چهل تومان میفروختند و بازار پسته را خراب میکردند. دولت هم این کار را کرد برای اینکه هم جنس صادر شود و هم، مرزیها، کار کنند ولی خوب! اینگونه آدمها نیز پیدا میشوند. تعاونی در بندرعباس است ولی سرمایهدارش اینجاست. بخش خصوصی این اشکالات را دارد و در راهی که برایش باز میکنند، یک عده آدمهای سودطلب که فقط به فکر زندگی خودشان هستند، پیدا میشوند که این مشکلات را ایجاد میکنند.
به هر حال سیاست دولت تشویق صادرات است. شما میدانید دولت جهت جذب ارز به کارگران اجازه داد از خلیج فارس صدهزار تومان بیاورند. اما جوری شد که این برگ سبزی که به آنها میدادند، در شمیران در دست قاچاقچیها دیده میشد که در بازار این برگ سبز سند شده و به هر قیمتی به فروش میرسید که مجبور شدند آن را به پنج شش قلم کالاهای اصولی محدود کنند که دیگر هر چیزی به بازار نیاید که نتوانیم آن را کنترل کنیم و همین محدودیت مشکلاتی به وجود آورد که از این اشکالات این جوری پیش میآید.
دولت مایل است صادرات را تقویت و تشویق کند. همان طوری که میدانید قیمت ترجیحی بر روی آن گذاشتهاند و به آنهایی که کالا صادر میکند، اجازه ورود جنس به اندازهای که صادر میکنند، دادند که درآمد میتوانند داشته باشند که البته کمبودی هم ممکن است وجود داشته باشد ولی سیاست دولت آن نیست و این را من مطمئن هستم.
س - آیا در حال حاضر، دادن اختیار اقتصادی به بخش خصوصی با توجه به نداشتن یک نظام مشخص و نبودن یک سیستم مطمئن کنترل و نظارت، مشکلاتی به وجود نخواهد آورد؟ جنابعالی چه راه حلی را پیشنهاد میفرمایید؟
ج - این جور نیست که کسی پیشنهاد کند که اقتصاد را به دست بخش خصوصی بدهید. امام هم تأکید فرمودند که دولت نظارت کند. کنترل کند و همه چیز را هم که نمیشود به بخش خصوصی داد. بانکها الان ملی است، دولتی است. بانک در دست دولت است، ارز در دست دولت است، قانون در دست دولت است، اجازه تأسیس کارخانهها در دست دولت است. دولت میتواند به طور مختلف نظارت کند و جلوی این فساد را بگیرد و این طور هم نیست که کسی پیشنهاد کند یک دفعه هر چیزی که هست به دست بخش خصوصی بدهند. چیزهایی است که میشود داد. خوب چیزهایی که قانون اساسی میگوید، صنایع سنگین، صنایع مادر، آهن، کشتیرانی، هواپیمائی را نمیشود بدست بخش خصوصی داد و اینها همه چیزهای صریح است که فعلاً شورای نگهبان فقط به بخش تجارت خارجی، مسأله انحصار را مطرح کرده است و در آن موارد هم، مطرح نکرده است. اقتصاد در سطح کلی در دست بخش خصوصی نخواهد آمد ولی موارد فراوانی از تولید و توزیع داخلی و چیزهای دیگر وجود دارد که کاملاً راه باز است و باز دولت نظارت میکند.