صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی روز یکشنبه سی و یکم خردادماه 1360 جلسه ساعت هفت و سی دقیقه به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد. فهرست مندرجات صفحه 1-اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید. 2-بیانات قبل از دستورآقایان معصومی، خلخالی، موسوی خوئینی ها . 3-تذکرات آقای رئیس بمناسبت حوادث روز گذشته تهران وشهرستانها 4-تصویب قانون عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری 5-تمدید مدت آئین نامه داخلی مجلس تا پایان سال جاری. 6-پایان جلسه و تاریخ تشکیل و دستور جلسه آینده1-اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید. رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم. با حضور 183 نفر جلسه رسمی است و دستور ادامه بحث در باره عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور است تلاوت کلام الله مجید را شروع کنید. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ” و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیرلکم یومن بالله و یومن للمومنین . و رحمة للذین آمنوا منکم والذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم. یحلفون بالله لکم لیرضوکم والله و رسوله احق ان یرضوه ان کانوا مومنین. الم یعلموا انه من یحاددالله و سوله فان له نار جهنم خالد افیها ذلک الخزی العظیم. یحذرالمنافقون ان تنزل علیهم سوره تنبئهم بما فی قلوبهم قل استهزوا ان الله مخرج ماتحذرون” (صدق الله العلی العظیم. حضار صلوات فرستادند) ”از آیه 61 الی آیه 66 سوره التوبه”. 2- بیانات قبل از دستور آقایان معصومی، خلخالی، موسوی خوئینی ها. رئیس- سخنرانان قبل از دستور را دعوت کنید. منشی- آقای معصومی نماینده مردم شاهرود. معصومی- بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی حجت بن الحسن مهدی وصل علی آبائه الطاهرین. مهمترین دلیل بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر جهت ریاست جمهوری موضع گیری ایشان علیه نظام جمهوری اسلامی است واتحاد نامقدس با کلیه نیروهای ضد انقلاب وابسته به شرق وغرب جهت نابودی این نظام است. بنظر من مغرضانه یا ساده اندیشی است که اختلاف بنی صدر با نظام را محدود به اختلاف ایشان با سران حزب جمهوری یا شخص دکتر بهشتی بدانیم . من با اجازه شما خواهران و برادران تحلیل فشرده ای از اختلاف آقای بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق با نظام جمهوری اسلامی مینمایم. به امید آنکه قدمی باشد در روشنگری جامعه و مورد رضای خداوندمتعال وامام زمان (ع) واقع شود. در سال 54 یک روز جمعه در خدمت جناب حجت الاسلام سید منیرالدین حسینی شیرازی نماینده مردم شیراز در مجلس خبرگان بودم و صحبت بر سر ا نحراف مجاهدین خلق و مارکسیست شدن آنها بود. جناب حسینی فرمودند خطرناکتر از مجاهدین خلق برای اسلام طرز تفکر انحرافی است که بوسیله شخصی بنی صدر از فرانسه القاء میشود و متاسفانه در بین دانشجویان کم اطلاع خارج از کشور طرفدارانی هم پیدا کرده ودر آینده بزرگترین خطر برای اسلام و ایران خواهد بود. من با توجه به ارزشی که برای افکار جناب آقای حسینی قائل بودم سعی کردم از همان زمان کتب و نوشته های بنی صدر را تهیه و با دید انتقادی مطالعه نمایم. نتیجه ای که از نوشته های بنیصدر و نوشته های مجاهدین خلق گرفتم این است که سه راه جهت دست یابی به اسلام مطرح است: یکی راه مجاهدین خلق که با قبول دیالکتیک وحرکت دینامیک سعی میکنند آنرا کلید دستیابی به اسلام قرار دهند و با برخورد با هر مساله اسلامی یا آیه قرآن تحلیلی دیالکتیکی از آن بنمایندوآنرا با تاویل و تفسیر به رای منطبق با دیالکتیک بعلاوه دیالکتیک مارکسیستی، که ازدور تعبد و تشرع خارج و دیگر احکام با این دید معنا و مفهومی پیدا نمیکنند. دوم راه تشیع در طول تاریخ تحت عنوان اجتهاد و فقاهت که حرکتی است علمی و منبعث از فرمایشات ائمه علیهم السلام است. ما میدانیم که آنچه که از اسلام پس از 1400 سال در دست ما است و ما میتوانیم از آن احکام الهی را استخراج نماییم. چهار منبع است. قرآن ، سنت ، اجماع، عقل با توجه به عربی بودن الفاظ قرآن واحادیث و پیچیدگی آیات احکام قرآن ومطلق ومقید و محکم و متشابه وعام و خاص و ناسخ و منسوخ بودن آیات و نیز اختلاف روایات و کیفیت تشخیص صحت و سقم آنها ولالت صدور و جهت صدور و طبقات آنها به متواتر و آحاد و همچنین صحیح و اعلائی و صحیح و احسن و حسن و موثق و مرسل وغیره00 و دلائل حجیت ظهور و نص و تعارض بین آنها و اوامر و نواهی ودهها مساله دیگر نیازمند علومی است که بی شک بدون آن علوم نمیتوان حکم الله را که تکلیف الهی انسان و قانون پروردگار جهان برای انسانها است، بدست آورد و آن علومی که ابزار استخراج حکم الله از منابع بسیار پیچیده اسلامی است، عبارت است از علم صرف ، نحو، معانی ، بیان ، منطق ، تفسیر ، علم اصول ، علم رجال، علم درایه ، و شناخت 98 قاعده اصولی و دهها قاعده فقهی وغیره00 که همگی این علوم مبانی اولیه اش را ائنمه علیهم السلام بیان فرمودند و در طول 1400 سال دقت و بحث به حد کمال نهایی خود رسیدند . این کانال علمی بسیار دقیق که من بطور بسیار خلاصه وحتی ناقص به آن اشاره کردم، کانال اجتهاد نامیده میشود و کسی که با سلطه بر این علوم بتواند حکمی از احکام الهی را از منابع آن استخراج نماید، بعنوان مجتهد یا فقیه از او یاد میشودو هم اوست که تقلیدش بر ملت واجب و ولایتش بر جامعه لازم و حکمش منبعث از وحی و واجب الاجراء و منکرش ، منکر بعثت انبیاء است. انقلاب اسلامی ما هم بر اساس این طرز تلقی از اسلام یعنی اسلامی که از کانال اجتهاد بوسیله مجتهد و فقیه بدست آمده به پیروزی رسید و وقتی که مردم میگفتند جمهوری اسلامی ، اسلامی رادر نظر داشتند که یک فقیه و یک مجتهد آن را ارائه داده باشد، نه هر مدعی اسلام شناس غرب زده و یا شرق زده . شیوه سوم جهت ارائه اسلام، شیوه اکثر فرنگرفتهها است که سعی میکنند که اصول وارزشهای غربی را که خود پذیرفته اند ، اصل قرار بدهند وآیات و ورایات واحکام اسلامی را برمبنای قیاس و استحسان واستصلاح وتاویل بر آن اصول مسلمه غربی که رنگ علم هم به آن دادهاند، تطبیق نمایند واسلام و قوانین تا آنجا مورد پذیرش واقع میشود که با آن ارزشهای مسعشع غربی تضاد نداشته باشد و بنی صدر را میتوان سمبل این طرز تفکر دانست. بنابراین مخالفت بنیصدر، مخالتف با سران حزب نیست،مخالتف با کل سیستم جمهوری اسلامی است که بر مبنای اجتهاد و فقاهت بنا شده ولذا بسیار طبیعی است که بنی صدر در خبرگان بگوید من با 9دلیل با ولایت فقیه مخالف هستم. چون او نه فقه را فهمیده ونه فقیه رامیشناسد وبه دموکراسی ایمان آورده و لذا بعد از انتخاب به ریاست جمهور تکیه او تنها بر یازده میلیون رای است ونیز طبیعی است که به آیت الله منتظری بگوید من از تو فقیه تر هستم، اگر بنی صدر شعور دینی یک روستایی متشرع را داشت، هرگز به آیتالله منتظری نمیگفت من از تو فقیه تر هستم. این دلیل بر این است که بنی صدر کوچکترین اطلاعی از مبانی احکام ندارد و اصلا از احکام ونحوه بدست آمدن آنها بیگانه است ، بنی صدر با قبول دموکراسی غربی ولایت فقیه را نفی میکند و با قبول حقوق بشر کذائی غرب به اعدام فرخ رو پارسا اعتراض میکند و تعزیر را شکنجه مینامد و لایحه قصاص را غیرانسانی تلقی میکند. اواسلامی را میخواهد که منطبق با یافتههای بیست ساله او در غرب و ارزشهای غربی منطبق باشد . وقتی که میبیند در ایران میخواهد نظامی به نام اسلام حاکمیت پیدا کند که با اسلام او مغایرت دارد،به مبارزه با کل نظام برمیخیزد . پس اختلاف با زیربنا است که بر اساس سانسور مغرض که میخواهد او را حذف کند ونه با شورای عالی قضائی انحصارطلب ونه با امامی که اطلاعات نادرست به او میرسانند، بلکه با اسلامی است که از کانال اجتهاد عبور کرده واسلامی که معتقد به تشرع وتعبد است. اسلامی که امام، شورای عالی قضائی ، روحانیت ، مجلس ، دولت و امت تبلور عینی آن هستند و بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق با آن طرز تفکر و برداشتی که از اسلام دارند و با آن ارزشهای غربی و شرقی که با اسلام درآمیخته اند نمیتوانند در این مجموعه جای گیرند و چون دیدند که وسیله ناهمرنگی بر نظام جمهوری اسلامی هستند، عیب را از نظام دیدند ، یکی ملت را دعوت به شورش میکند ودیگری اعلام جنگ مسلحانه مینماید و همین دلیل بر عدم بی کفایتی سیاسی آقای بنی صدر و ارتداد سازمان مجاهدین خلق است. ولی اینها باید بدانند که با ملتی طرف هستند و با اسلامی میخواهند بجنگند که آمریکا را به زانو درآورده است وشاه را دربدر کرده است. اینها که چیزی نیسیتند، من به مجاهدین خلق هشدار میدهم که با این اعلام جنگ مسلحانه گور خود را کنده اید، چریک در نظامی میتواند رشد پیدا کند که نظام حاکم با مردم بیگانه باشد نه در نظامی که مردم خود سران حاکم را از زندانها و تبیعدها آورده اند و گفتهاند بیایید بر اساس اسلام کشور را اداه کنید. مادری به من تلفن زد وگفت دختر من هوادار مجاهدین خلق است.آیا اجازه است من او را نیمه شب که خواب است خفه کنم؟ آقای مسعود رجوی شما با این چنین ملتیت روبرو هستید که حاضرند فرزندشان را بعنوان طرفدار شما بخاطر اسلام خفه نمایند. شما با خیانتی که به این نوجوانان کرده اید و آنها را گول زده و گرد خود جمع کرده اید هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. تو اگر خائن نبودی مثل دیگران بدست شاه اعدام میشدی، خودفروشی برادرت گواه بر این مطلب است. اما یک جمله با هواداران نوجوان، سازمان به شما خیانت کرده و از شور جوانی و کمی اطلاع شما سوء استفاده کرده وفکر شما را کانالیزه کرده است، اگر سازمان راست میگوید و وحشت از برخورد اندیشه ندارد، ما نمیگوییم بیاید در بحث آزاد شرکت کند، که هرگز نمیکند، بلکه میگوییم به شما اجازه دهد یک دور کتب مرحوم مطهری را مطالعه کنید و من میدانم که هرگز چنین اجازه ای به شما نخواهد داد. چون خود دوسال با سازمان بودم و تنها کتابی را حق داشتم مطالعه کنم که رابط به من میداد و این بزرگترین خیانت به یک نسل است که به نام اسلام او را به مبارزه بر علیه اسلام وادار میکنند. من به شما میگویم اگر ادعا دارید که فکرتان کانالیزه نیست ، باستناد آیه شریفه ”فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه” کتب مرحوم مطهری را مطالعه و نوارهای او را گوش کنید و بترسید از روزی که امام حکم ارتداد شما را صادر کند. آنوقت هم کافر هستید وهم بوسیله همین پدران ومادران کشته خواهید شد و جایگاهتان در جهنم است. در ضمن از صدا و سیمای جمهوری اسلامی، میخواهم که بجای فیلمهای بیمحتوای غربی محاکمه محمدرضا سعادتی، امیرانتظام، تقی شهرام را به نمایش بگذارندتا مردم به ماهیت این مزدوران پست واقف شوندو یک مقدار میخواستم راجع به حوزه انتخابیه صحبت کنم، ولی جناب آقای خلخالی چند دقیقهای وقت خواستهاند اگر وقتی باقی مانده به ایشان محول میشود. والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته (احسنت) رئیس- چهار دقیقه از وقتشان مانده است . آقای خلخالی بفرمایید. خلخالی- بسم الله الرحمن الرحیم. ”من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا”، کسانیکه در راه خدا و برای خدا و برای آرمان خدا پیکار میکنند همه راههای عزت و سعادت را در جلو پای آنها میگذاریم. مساله، مساله بنیصدر نیست. امروز تکلیف آقای بنی صدر ولیبرالها در این مجلس معین میشود و ایشان قبل از آنکه حکم عزلش صادر بشود از طرف ملت ایران مردود است. مساله توطئه ایالات متحده آمریکا و سکان زنجیری آنها در منطقه است که دیروز این توطئه گوشه خودش را نشان داده است. در خیابانهای تهران مبارزه مسلحانه علیه مردم مسلمان ایران، علیه قرآن ، علیه دستورات امام، علیه مجلس، شما برای چه اینجا نشسته اید؟ ما از مرزها نگرانی نداریم. کردهای مسلمان از همه شهرهای کردستان آمده اند و میگویند ما نگرانی در مرز نداریم. نگرانی اگر بوده باشد ، در تهران است . نگرانی اگر بوده باشد ، بدست گروهکها است که درخیابان ولی عصر درخیابانهای مربوط به مجلس سنگرگیری میکنند، اسلحه برمیدارند وبه رخ مردم میکشند . تعدادی از پاسداران را کشته اند اگر امروز در مقابل اینها ایستادگی نکنیم، فردا دیر شده است من به همه شماها اخطار میکنم، امروز وقت است که ما باید جواب اینها را بدهیم. مردم مسلمان ایران باید امروز را تعطیل کنند.بریزند به خیابانها، تکلیف اینها را معین کنند، امروز باید دادستان انقلاب و دادگاههای انقلاب اسلامی ایران حداقل پنجاه نفر از اینها را باید اعدام کنند (تکبیر حضار) تا اینکه مردم بفهمندما اینجا برای نشستن و برای وکالت نیامده ایم، ما وصیتهایمان را کرده ایم ، از زمان شاه تا به حال، ما در مقابل این توطئه ها ایستادگی میکنیم. ما دیگر منتظر امر امام نخواهیم شد که امام بفرمایند بریزید و آنها را تصفیه کنید. امام هم اگر سکوت بکند حزب اللهی و مردم ایران همه اینها را یک شبه تصفیه خواهد کرد، ما جای نگرانی نداریم فقط و فقط با حزم و حوصله، با اعتصابات امروز در تمام ایران بازار تعطیل کند وبریزد در خیابانها و کمااینکه دیشب هم همینجوری بوده است عدهای از مسلمانها ریختند به خیابانها و دکه ها و سنگرهای اینها را درهم کوبیدند و آقای شهردار هم مسامحه کرده و نیامده این سنگرها را از خیابانها جمع بکند. ما آماده ایم برای کشته شدن. در مقابل شاه و ساواک و دارو دسته سکان زنجیری آنها ، ما آرام نگرفتیم حالا درمقابل مجاهدین خلق آرام نخواهیم گرفت و ما به آنها نشان خواهیم داد که مرد جنگیم و جنگ خواهیم کرد و قبر آنها را در همین تهران در سایر خیابانها خواهیم کند و نگرانی هم نداریم و پس از همه وکلای مجس میخواهم که با تمام قدرت در مقابل این گروهکها ایستادگی کنند چون ما وکیل مردم هستیم وباید بمردم حرفها را بزنیم و اگر نگوییم خیانت کردهایم، من از رادیو تلویزیون درخواست میکنم که این مطالب را منتشر کند و من درخواست میکنم آن جریانی که من در مجلس چندی قبل علیه آقای بنی صدر صحبت کردم منتشر کنند تا مردم کاملا واقف بشوند. من عرض کردم در مرزها نگرانی نیست، پاسداران وارتشیها خوب جنگ میکنند، نگرانی اگر هست در اینجاست آنهم برای خاطر شل کاری مقامات مسوول مملکتی . (رئیس: وقتتان تمام است) اگر هست برای خاطر این است که دادستان ومقامات مسوول کوتاه میآیند. امشب ما درخواست میکنیم حداقل پنجاه نفر از اینها باید محاکمه انقلابی بشوند تا برای دیگران عبرت بوده باشد والسلام (احسنت، احسنت). منشی- نوبت بعدی آقای امامی کاشانی هستند که گویا وقتشان را به آقای خوئینی ها و آقای حجازی دادهاند. رئیس- آقای خوئینی ها یک ربع به شما وقت داده اند . بفرمایید. موسوی خوئینی ها- بسم الله الرحمن الرحیم. من در ارتباط با مساله عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر مطالبی بود که میبایست بعرض میرساندم و همچنین اسنادی از لانه جاسوسی هست در ارتباط با آقای بنیصدر که اینها را باید میگفتم و از این وقت قبل از دستور جناب آقای کاشانی که از ایشان تشکر میکنم استفاده میکنم و مطلبم را شروع میکنم تا هر جا که رسید ولی مسلم است که در این 10 دقیقه یا یک ربع وقت نمیرسد) بسم الله الرحمن الرحیم. من قبل از وارد شدن در استدلال برای اینکه چرا با عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر موافق هستم ، و قبل از آنکه رای خودم را به عدم کفایت سیاسی ایشان بدهم چند نکته لازم است که تذکر بدهم: 1- آن چیزی که وجدان عمومی جامعه و نیز مجلس شورای اسلامی واینجانب را به بحث پیرامون عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر واداشته است،اختلافات ایشان با بعضی از شخصیتها و یا سازمانها و احزاب سیاسی نیست. هر چند که آقای بنی صدر هوشیارانه برای سرپوش گذاشتن بر سر مساله اصلی در پی چنین فریبی سخت تلاش کرده است و متاسفانه حتی مخالفین طرح عدم کفایت سیاسی نیز گرفتار این فریب شده اند. 2- دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر فقدان تقوای سیاسی ایشان و حتی وجود خصلتهای شیطانی از قبیل روحیه استکباری و خودخواهی و خودمحوری و میل به تشخصات شاهنشاهی ایشان نیست ، هر چند که وجود این همه ضعفها در یک فرد بعنوان رئیس جمهور زمینه ساز عدم توانائی وی در اداره امور کشوری است که رهبری آن سخت به خصائل انسانی و صفات ملکوتی الهی در وجود انسان و کل جامعه تاکید میکند وملت نیز میل شدید به گریز از ارزشهای شاهنشاهی دارد. 3- و نیز دلیل اینجانب بر اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر مخالفت شدید وی با نهادهای اصیل انقلاب و روح حاکم بر آن است و این بیگانگی ویا ناهماهنگی مانعی بزرگ برای توانایی اداره کشوری انقلابی است. 4- و نیز اعتقاد اینجانب به عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر به مفهوم پاکی و منزه بودن مخالفین وی از هر دسته وگروه ویا شخصیتهای سیاسی از هر عیب و نقصی نیست ولی وجود ضعف و کاستی در مخالفین ایشان نیز نمیتواند مانع از بررسی مجلس شورای اسلامی و بحث پیرامون عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور باشد. چه اینکه طبق بعضی از اصول قانون اساسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور میتواند د ردستور کار مجلس قرار بگیرد ، نه عدم کفایت سیاسی فلان حزب یا سازمان سیاسی و عدم کفایت سیاسی مسوولین دستگاه قضائی. 5- و باز هم دلیل بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر مخالفت مستمر ایشان با مجلس شورای اسلامی از بدو تاسیس و حتی پیش از افتتاح مجلس نیست. و حتی این سخن باطل ایشان که در انتخابات نمایندگان مکرر میگفت که مردم باید به نمایندگی رای بدهند که هماهنگ با رئیس جمهور باشند، یعنی مجلس شورای شاهنشاهی ، یعنی یک نهاد قانونگذاری در اختیار رئیس قوه مجریه، یعنی شکل گرفتن نیمی از پیکره منحوس دیکتاتوری نه حتی این سخن با همه زشتی آن دلیل اینجانب بر اعلام رای بر عدم کفایت سیاسی بنی صدر نیست. 6- و حتی دلیل اینجانب برای اثبات این مدعا دخالت صریح آقای بنی صدر یعنی رئیس قوه مجریه در قوه قضائیه نیست. هر چند که این دخالت خود تکمیل نیمی دیگر از پیکره دیکتاتوری است ولی سخن بر سر مساله ای از مصیبت بار تر از این حرفها است. 7- و دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر. عدم انجام یکی از وظایف ریاست جمهوری مندرج در اصل یکصد و بیست وسوم نیست که میگوید: ”رئیس جمهور موظف است مصوبات مجلس یا نتیجه همه پرسی پس از طی مراحل قانونی وابلاغ به وی امضاء کند وبرای اجراء در اختیار مسوولان بگذارد. ” نه دلیل من این نیست. 8- و نیز دلیل بر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور آقای بنی صدر، عدم درک صحیح ایشان از بدیهیترین اصل مسلم قانون اساسی و یا عدم اعتقاد ایشان به این اصل یعنی اصل تفکیک قوا نیست که طبق اصول پنجاه وهشت، شصت و شصت ویکم، قوای سه گانه کشور از یکدیگر جدا و مستقلند و قانونگذاری بر عهده مجلس شورای اسلامی ویا ازطریق همه پرسی است که پس از انجام مراحل قاونی آن قابل اجراء است و آقای بنی صدر صریحا اعلام میکند که امضاء من بخشی از مراحل قانونی شدن قانون است . واین یعنی بدترین شکل 00 دخالت رئیس قوه مجریه در قوه مقننه در صورتی که آقای بنی صدر ریاست قوه ای را در دست دارد که باید مجری قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی پس از عبور از زیر نظر شورای محترم نگهبان باشد و مفهوم یازده میلیون رای نیز تاکید بر همین امر است نه چیز دیگر که اگر بیست میلیون میشد دلیل بر تاکید بیشتر این حقیقت بود و جرم ایشان در آنصورت بزرگتر نیز بود در حالیکه آقای بنی صدر یا نمیدانست یا نمیخواست بداند که مفهوم آراء هر چه بیشتر ، داشتن حق مقابله و خصومت بیشتر با سایر قوا نیست ولی اینها هیچکدام دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان نیست وحتی بسیاری از سخنرانیهای آقای بنی صدر و نیز مصاحبه های ایشان با مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی مخصوصا با رسانههای خارجی که سعی بر تخفیف جمهوری اسلامی ایران و نیز مقام رهبری کرده است نیز دلیل بر رای اینجانب بر عدم کفایت سیاسی ایشان نیست هر چند که خود گناهی نابخشودنی است. 9- اینجانب به برکناری آقای بنی صدر از فرماندهی کل قوا بخصوص دراین جو و با آن چند کلمه مختصر امام استناد نمیکنم برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان واصرار دارم که به این بی کفایتی نظامی برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان متمسک نشوم زیرا میترسم که ناخواسته به شرف و حیثیت افسران، درجهداران و سربازان دلیر ایران خدشه ای وارد شود که آقای بنی صدر با سرگرم شدن به بازیهای سیاسی و مصاف دادن با رقیبان حتی اجازه نداد که پیش از جنگ ارتشیان شریف استعداد خود را در بازسازی ارتش جمهوری اسلامی ایران آشکار نمایند که البته بخشی از این گناه به عهده کسانی است که این پیشنهاد را به امام کردند. 10- بعضی از مخالفین گفتند که آقای بنی صدر در چنین جوی نمیتواند در مجلس حاضر شود و از خود دفاع کند اینجانب به این واقعیت نیز استناد نمیکنم برای اثبات عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری که آنچنان بد عمل میکند که نمیتواند در میان یازده میلیون رای دهنده یعنی ملت ایران ظاهر شود. 11-اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر نمیخواهم به واقعه چهارده اسفند دانشگاه تهران استناد کنم که چگونه ایشان در مقام فرمانده چماقداران خلق به مقام ریاست جمهوری که عالیترن مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری است بدترین و فجیع ترین اهانتها را روا داشت و در همینجا شدیدترین اعتراض خودرا به دستگاه قضائی کشور اعلام میکنم که چرا اگر یک فرد عادی جرمی عادی مرتکب میشود بلافاصله تعقیب و توقیف و مجازات میشود. اما رئیس جمهور با ارتکاب چنین جرمی بزرگ از تعقیب و توقیف معاف میشود تا بالاخره به وی مجال مخفی شدن و فرار داده میشود آیا این به مفهوم واقعی عدم امنیت قضائی نیست که هرگز هواداران رئیس جمهور و مدعیان طرفداری از امنیت قضائی کمترین اعتراضی تاکنون نکرده اند. 12- اینجانب به ناتوانی آقای بنی صدر در معرفی فردی بعنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی متوسل نمیشوم که خود دلیل بزرگی بر عدم کفایت سیاسی ایشان است وبهمین دلیل بی کفایتی بود که دست به طرف مجلس شورای اسلامی دراز کرد و از مجلس کمک خواست ومجلس با تقاضای ایشان نمایندگانی معرفی کرد تا با نمایندگان ایشان به مشاوره بنشینند و فرد یا افرادی را برای ایشان پیدا کنند که واجد صلاحیتهای نسبی باشد تا ایشان از میان آنان فردی را معرفی کند و چنین شد و آقای بنی صدر از میان افراد تعیین شده آقای رجائی را معرفی کرد و پس از رای اعتماد مجلس بلافاصله شروع به مخالفت وتوهین و تحقیر کرد و فریاد واتحمیلا سرداد نه اینها هیچکدام دلیل من برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان نبود در صورتی که ملت ایران خوب میداند که بسیاری از این مطالب که من برشمردم هر یک دلیلی است بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر مخالفین طرح . چگونه است که اگر در دنیا نخستوزیری در یک مدتی در فاصله یکماه یا دوماه نتواند تشکیل کابینه بدهد ناگزیر است که از پست نخستوزیری کنار برود ولی آقای بنی صدر رئیس جمهور بود که در این مملکت نداشت افراد واجد صلاحیت که بتواند به این مجلس شورای اسلامی بعنوان نخست وزیر معرفی کند که مجلس او را بپذیرد.این بی کفایتی سیاسی آقای بنیصدر نیست (نمایندگان: احسنت) اما مطلب اینها نیست نمایندگان محترم ، ملت ایران، مصیبت بزرگتر از اینهاست هیچیک از اینها مصیبت اصلی نیست که اینها همه میوههای تلخ شجره خبیثهای است که باید نمایندگان محترم و مهمتر ملت ایران بدان توجه اکید نماید. ملت ایران ، این جا بحث از یک فرد نیست اگر مساله یک فرد بود اینهمه جنجال نداشت اینجا بحث از یک جریان است جریان آمریکایی ضداسلایم امروز در اینجا تنها بحث عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر نیست بحث عدم صلاحیت حاکمیت خط امریکا بر کشور جمهوری اسلامی ایران است زیرا که دشمن اصلی و شماره یک این انقلاب است، نمایندگان محترم به شکست جریان امریکایی ضد اسلامی در اینجا رای میدهند نه به عدم کفایت سیاسی فقط آقای بنی صدر. رئیس- آقای خوئینی اجازه بفرمایید وقت ایشان آن 15 دقیقه ای که آقای امامی کاشانی داده بودند تمام شده (نمایندگان: ادامه بدهند) بسیار خوب، پنج دقیقه آقای رنجبر دادند پنج دقیقه هم آقای معادیخواه (معادیخوا: من به آقای منتظری وقت دادم) (نمایندگان: آقا بگذارید همه مطالب را بگویند) آقای موسوی چند نفر به شما وقت دادند جنابعالی ادامه بدهید. موسوی خوئینی ها- اینها اسناد رشته شدهای است که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با هزار خون دل فراهم کردند. آقایان مخالفین محترم ، چرا خود را فریب میدهید ویا چرا از خود بی دریاتی نشان میدهید مردم به شما رای دادهاند و به شما امید بسته اند ملت انتظار داشت شما خط آمریکا را بشناسید و به مردم معرفی کنید و با آن به مبارزه برخیزید آقایان مخالفین ، آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکای ضد اسلام را با خط اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید. نمایندگان محترم مخالف، شما سخنان امام را نشنیدید و به درددل امام دل ندادید، ملت ایران درد این دل نورانی را شنید و بدان پاسخ مثبت داد ولی شما هنوز نشنیدهاید نشنیدید که امام گفتند که من بیش از یک سال صبر کردم ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم و آیا ندیدید که امام بدنبال این احساس خطر آقای بنی صدر رااز فرماندهی کل قوا برکنار کرد آیا باز هم میگویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است آقایان مخالفین ، ما با اینگونه برخوردهای شما بامسائل اصلی واساسی آخرین امید خود را از شماها از دست میدهیم چرا از خود رشد سیاسی نشان نمیدهید (نمایندگان : احسنت ) اینجانب پیش از شروع انتخابات ریاست جمهوری به بسیاری از دوستان نظر خودم را در باره آقای بنی صدر گفتهام ، بنده به بسیاری از دوستان روحانی گفتم که آقای بنی صدر خطری برای اسلام وانقلاب است از ایشان ترویج نکنید که پشیمان خواهید شد ولی متاسفانه گوش نکردند بنده یک جمله برای شروع این بحث ازامام نقل میکنم درست دقت کنید تمام سخن من اینست که بحث شخص آقای بنی صدر نیست بحث جریان خط امریکا است و بس دقت کنید آقای بنی صدر پس از دریافت تنفیذ حکم ریاست جمهوری از امام در اولین ملاقاتی که با امام در بیمارستان دارند امام حالشان بسیار بد بود من مطلع بودم و اگر شما هم یادتان باشد اولین ملاقاتی بود که در بیمارستان به مدت 25 دقیقه رسانهها این را رویش تاکید داشتند که آقای بنی صدر با امام بمدت 25 دقیقه یا شاید 30 دقیقه ملاقات کردند یعنی امام حال ملاقات نداشتند امام دو نصیحت به آقای بنی صدر کرده اند که من یکی از آن دو نصیحت را اینجا نقل میکنم چون درارتباط با بحث است و نصیحت دیگر برای زمانی دیگر امام به آقای بنی صدر میفرمایند توجه داشته باش که ملت ایران سخت ضدآمریکا هستند قلوب ملت ایران (با عبارتی که من دارم بیان میکنم چون محتوی نقل شده خودم در آن جلسه نبودم) قلوب ملت ایران پر است از خشم مقدس علیه آمریکا نکند کاری بکنی که ملت احساس کند تمایل به امریکا پیدا کردهای والا علیه تو قیام و سرنگونت میکند. (خلخالی: حالا کرده) این نصیحت امام را در آغاز ریاست جمهوری آقای بنی صدر در گوش داشته باشید تابرسیم به بقیه مطالب آقای بنی صدر به یازده میلیون رای تاکید میکند ولی آیا اشغال لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مورد تایید سراسر کشور واکثریت قاطع ملت ایران جز وابستگان به امریکا قرار نگرفت آیا امام این اقدام انقلابی را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نخواند و آیا امام نگفتند که تمام ملت این اقدام را تایید کرد جز آنها که آمریکایی بودند شما نمایندگان محترم و شما ملت ایران این حماسه بزرگ و سخنان امام را در باره آن وحمایت بیدریغ ملت را در سراسر کشور خوب به یاد دارید ولی آیا فکر میکنید که چراآقای بنی صدر از اولین مخالفین این حرکت بود واز هر وسیلهای برای درهم شکستن این حرکت استفاده میکرد آیا فکر کرده اید که چرا آقای بنی صدر به دانشجویان پیرو خط امام میگفت که شماها از چریکهای فدائی خطرناکتر هستید آیا فکر کردهاید که چرا آقای بنی صدر این فرزندان معصوم و دلیر ملت را به خودسری و ایجاد دولت در دولت متهم میکرد آیا هرگز فکر کردهاید که چراآقای بنی صدر تمام تلاش خود را برای آزادی گروگانهای جاسوس بکار میبرد وامام را در بستر بیماری تحت فشار قرار داده بود که من خودم در این جریان بودم که امام حال صحبت کردن نداشتند و آقای بنی صدر لحظه به لحظه نامه میفرستاد که شما اجازه بدهید من سرنوشت این قضیه را بدست بگیرم و جریان را تمامش کنم وامام چون خود در وضع بدجسمی بودند نمیتوانستند به این امر رسیدگی کنند ناچار شدند که این امر را به مجلس شورای اسلامی وگذار کردند یک جریان ضد آمریکایی را امام هرگز اطمینان نکرد بدست آقای بنیصدر بسپارد آیا هیچ فکر کردهاید که چرا از زمانی که آقای بنی صدر به مقام ریاست جمهوری دست مییابند بتدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده است هیچ تاکنون فکر کرده اید اگر شما منحنی این شعارهای مرگ بر آمریکا را درایران از زمان شروع ریاست جمهوری ایشان تعقیب کنید میبینید که دقیقا آقای بنیصدر در این خط عمل کرده است که شعار مرگ بر آمریکا را از زبانها انداخته است، چطور؟ آیا آقای بنیصدر در سخنرانیها و مصاحبهها سعی نکرده است که دائما با طرح مسائل واختلافات داخلی مساله آمریکا را به فراموشی بسپارد و افکار عمومی را از طرف آمریکا به دشمنانی موهوم برای این جمهوری منحرف نماید کسانی که شما میدانید از گروهکهای چپ نما بودند این گروهکهای چپ نما چرا بر اثر سخنرانیهای آقای بنی صدر ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقومشان بیرون نمیآید چطور سخنرانی رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران که رهبرش دائما اعلام میکند آمریکا دشمن شماره یک ماست وهر چه فریاد دارید سر آمریکا، همه تفنگها بطرف آمریکا، چرا آقای بنی صدر با سیاست مزورانه سعی کرد که این شعار مقدس را از زبانها بیندازد این عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران نیست؟ باز هم مخالفین به دنبال دلیل میگردند دلیل من بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر دلیلی است که اگر در آمریکا بودم دلیل بر کفایت سیاسی آقای ریگان بود. (نمایندگان: احسنت) آیا شما هرگز دیدهاید که اجتماعکنندگان درسخنرانیهای آقای بنی صدر در میدان شهداء در میدان آزادی در شهرهای مختلف در پی سخنرانیهای ایشان ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقوم آنان بیرون بیاید و فضای سیاسی ایران را عطرآگین کند فلذا بنده در همین جا به ملت ایران عرض میکنم که این بدعت زشت آقای بنیصدر را کنار بگذارید و در اجتماعات فریاد مرگ بر آمریکا را سردهید. ملت ایران یقین بداند که اگر شعار مرگ بر آمریکا را هر روز و در هر کجا ودرهر اجتماعی زنده کند جریان خط امریکا ماهیت خود را سریعتر آشکار میکند و خود را رسوا میسازد و باز تکرار میکنم که بحث یک فرد نیست بحث عدم صلاحیت خط امریکا برای حاکمیت بر جمهوری اسلامی ایران است زیرا که آمریکا دشمن اصلی ودشمن شماره یک این انقلاب است بحث بر سر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری است که درمتن خط گرایش به آمریکا خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته است برای ملت ایران این مهم نیست که آقای بنی صدر آگاهانه انتخاب کرده است که در متن جریان آمریکایی ضد امام وضد خط امام قرار گرفته باشد و یا ناآگاهانه در این منجلاب افتاده باشد بحث بر سر اینست که چنین فردی دیگر شایستگی ریاست جمهوری را دراین کشور ندارد. بحث بر سر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری است که در متن خط جریان گرایش به آمریکا و خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته است خطی که از جبهه ملی آمریکایی شروع میشود و تا چبهای آمریکایی ختم میشود وآقای بنی صدر در نوک این خط ونوک پیکان قرار گرفته است. اگر آقای بنی صدر درخط آمریکا قرار نگرفته است ، پس این پیام آقای بنی صدر برای امام چیست؟ درست دقت کنید مخالفین محترم ، آنها که هنوز هوادار آقای بنی صدر هستید به این پیام چند روز اخیر آقای بنی صدر برای امام دقت کنید. آقای بنی صدر توسط شخصی که من دراینجا نام او را نمیبرم از مخفیگاهش برای امام پیام میفرستد. (من اسم آن واسطه را فعلا نمیگویم، این مطلب از خود امام است) آقای بنی صدر برای امام پیام میفرستد که اگر مجلس رای به عدم کفایت سیاسی من بدهد، صدام به آبادان حمله میکند و آبادان را میگیرد. عجیب است . چه ارتباطی است، ملت ایران ، نمایندگان مخالف، چه ارتباطی است بین برکناری آقای بنی صدر از ریاست جمهوری و حمله صدام آمریکایی به آبادان؟ (یکی از نمایندگان : خط مشی یکی است) واقعا عجیب است. آقایان مخالفین ، انصاف دهید آیا رئیس جمهوری که دلسوز به حال کشورش باشد آیا امام را و مجلس را با یک حربه صد در صد آمریکایی تهدید میکند؟ حالا من حق دارم که به ملت ایران عرض کنم که تا در صحنه هستید که همیشه به یاری خدا خواهید بود با تمام توان فریاد کنید مرگ بر آمریکا (نمایندگان: مرگ بر آمریکا. مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا) و من به شما نمایندگان محترم ملت عرض میکنم که شما قاطعانه رای خود را به شکست جریان آمریکایی که خواست امت وامام است بدهید و مطمئن باشید به کلام آمریکاشکن امام که فرمود ”آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند” . آقای بنی صدر با اظهار نظرهای ناشیانه سیاسی خود صدمات فراوانی به ایران و به انقلاب بزرگتر یعنی اشغال لانه جاسوسی زده است و من یک نمونه از اسناد بدست آمده این ناشیگری سیاسی را که خود دلیلی بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر است به اطلاع شما میرسانم. رئیس- اجازه بدهید من باز توضیح بدهم، یکی از نمایندگان به من نامه نوشته وتذکر میدهد که به ما وقت نمیدهید و آقای موسوی وقت بی نهایت دارند، من الان اسم ایشان را نمیبرم، اما (همهمه نمایندگان) اجازه بدهید من همین توضیح را بدهم. موسوی خوئینی ها- من حاضرم که این مطالب را بدهم به همان نماینده محترم و ایشان بگوید. رئیس- اجازه بدهید من توضیح بدهم. (یکی از نمایندگان: اسم آن آقا را ببرید ) طبق آئین نامه ای که ما داریم نماینده وقتی که تا نیم ساعت وقت از پیش دارد اگر خواست مجلس میتواند وقت این را تمدید بکند. این آئین نامه ایست که تصویب کردیم . آقای موسوی وقتی که یک ربع وقتی که آقای امامی پیش از دستور به ایشان داده بودند تمام شد. بعضی ازآقایان به ایشان وقت دادند. آقای رنجبر، آقای عبدالکریمی، آقای معادیخواه که یک ربعشان تمام شد. مجلس اگر مایل هست که ایشان ادامه بدهد وقتش را ، آقای موسوی شما چقدر وقت میخواهید؟ موسوی خوئینی ها- من تصورمیکنم که چون این اسناد لانه جاسوسی را هنوز نشان نداده ام (عده ای از نمایندگان: نیمساعت ) رئیس- نیمساعت خوب است ، خوب حالا ما نیمساعت وقت برای ایشان در نظر میگیرم ایشان تا یک ساعت میتوانند ادامه بدهند، ولی تا نیم ساعت وقت برایشان در نظر میگیریم، آقایانی که موافق هستند قیام بفرمایند (تقریبا با اکثریت نزدیک به تمام مجلس موافقت کرد) ادامه بدهید. موسوی خوئینی ها- به این نامه توجه کنید. نامه ایست که از طرف یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی برای آقای صادق قطب زاده در زمانی که وزیر امور خارجه بوده فرستاده شده، ولی گویا بدست ایشان هم نرسیده ، در این نامه که اصل نامه هم هست ولی ترجمه اش را فقط یک جمله اش را میخوانم: ”این یک نمونه است از ناشیگری سیاسی آقای بنی صدر”. و ما نمونه های مکرر در آن زمان که در لانه جاسوسی با برادران و خواهران بودیم نمونه های مکرر از این بی کفایتی ایشان دیدیم . این متن اصل آن نامهایست که فرستاده شده وترجمه شده و از این نامه یک جمله اش که در این رابطه است فقط میگویم (این نامه را شخصی به نام ویلیامز مینویسد) چنین نوشته: ”آقای رئیس جمهور (یعنی کارتر) به دلیل علاقه بسیار به راه حلی سریع تمایل داشت در ازاء گروگانها. شاه را برگرداند، اما تحت تاثیر برژینسکی و (دقت کنید) سخنان عجولانه بنیصدر مبنی بر اینکه ممکن است گروگانها بزودی آزاد شوند، کارتر از تصمیم خود صرفنظر کرد” یک جمله هم اینجا از آقای دکتر یزدی نقل کنم. در کمیسیون امور خارجه مجلس (اعضای محترم کمیسیون هم همشه شان الان اینجا تشریف دارند) آقای دکتر یزدی برای ما نقل کرد که ”مساله مسدود شدن و بلوکه شدن دارائیهای ایران در آمریکا دراثر اشغال لانه جاسوسی نبود”. ملت ایران به این مسائل توجه کند که آقای بنی صدر سیاستمداری بود که نه، سیاست نمیدانست، اما سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران نیست. آقای بنی صدر برای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری درنماز جمعه تهران فریاد میزند که ”ما وامهایی که به آمریکا بدهکاریم نخواهیم داد”. رئیس جمهوری این حرف را میزند که میداند ذخائر ارزی ما در آمریکا ودر بانکهای آمریکایی در سراسر دنیاست . پول ما توی دست آنهاست و توی مشت آنهاست و شعار میدهد که ما این وامها را نخواهیم داد. آقای دکتر یزدی برای ما نقل کرد که همان روز که آقای بنی صدر آن جمله را گفت، بلافاصله خبرنگاران مطبوعات خارجی وداخلی اطراف ایشان ریختند که شما چطور این مطلب را میگویید در حالی که پولتان آنجاست ، گفت، نه پول ما یک اندکی در آمریکا و بانکهای آمریکایی است و ترتیب بقیه اش را دادیم ونمیتوانند بلوکه کنند و در همان شب نیمه های شب آقای کارتر دستور بلوکه شدن دارائیهای ایران را صادر میکند. ”العهدة علی الراوی”. آقای دکتر یزدی برای کمیسیون خارجه این مطلب را گفت که من به آقای دکتر یزدی گفتم. چرا شما در مجلس این مطلب را نگفتید؟ چرا نمیگویید؟ ایشان گفتند که ما روزش که برسد بجایش این مطلب را میگوییم. هادی- این مساله در مطبوعات هم منعکس شد. موسوی خوئینی ها- نمایندگان محترم، آقای بنی صدر مسلمان است، ولی نه اسلام مبتنی بر فقاهت اسلامی، بلکه اسلامی از پیش خود ساخته واین مطلب را هم من از دیگران نقل نمیکنم. مطلبی است بین بنده و آقای بنیصدر، و دلیل بنده بر این مطلب سخنی است که اینجانب از خود آقای بنی صدر شنیده ام. در جلسه ای که در همین ساختمان، در زمانی که خبرگان مشغول تدوین قانون اساسی بودند، در آن جلسه که به دعوت تنی چنداز دانشجویان، جهت وحدت دانشگاه و حوزه تشکیل شده بود، مدعوین بنده بودم و آقای بنیصدر و آقای رحیمی و آقای خامنه ای که شاید در آن جلسه به احتمال زیاد حضور نداشتندوآقای محمد مجتهد شبستری ، و بر حسب اتفاق برادرم آقای حاج سید احمد خمینی در این جلسه حضور داشتند. در این جلسه، در پی جلسات دیگر بحث بر سر مسائل محوری از جمله خط امام بود که در این رابطه از جانب بعضی حاضرین این سوال تکرار میشد که اصولا خط امام یعنی چه؟ این سوال بگونه ای مطرح میشد که خط امام را در هاله ای از ابهام فرو میبرد. اینجانب پس ازلحظاتی سکوت که احساس کردم دیگران با پاسخ ندادن به سوال فوق گویا وجود ابهام در خط امام را تایید میکنند، عرض کردم چرا خط امام برای شما مبهم است؟ خط امام ابعاد مختلفی دارد. بعد سیاست خارجی ، در خط امام اگر کسی بگوید که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در رابطه با خط امام مشخص نیست، مثل این است که بدیهی ترین بدیهیات را انکار کند، مگر اینکه آمریکا را دشمن شماره یک نداند. (اینجا یک تذکر بمن دادند که اسم از شوروی هم ببر تا نگویند که فلان000) نمایندگان محترم ، گول این چیزها را نخورید .ما مسلمان باشیم و معتقد باشیم که از آمریکا باید ببریم و زیر پرچم شوروی برویم؟ پس اگر ما چنین حرفی میزنیم مسلمان نیستیم. و شما را تحت تاثیر چنین فشارهایی قرار ندهند که ناگزیر باشید موضع گیریهای غیرعاقلانه سیاسی بگیرید. شوروی دشمن هست ولی بحث این است که آمریکا دشمن شماره یک این ملت است. در آنجا بعد مسایل اجتماعی، مسائل اقتصادی، مسائل اخلاقی ، مسائل عبادی مطرح شد و من در آنجا گفتم که در بعد مسائل اقتصادی. مسائل عبادی خط امام ، احکام و قوانین اسلام را که مبتنی بر مبانی استنباط فقه شیعی است، امام قبول دارد نه چیزی دیگر. در این هنگام که آقای بنی صدر در حالیکه سرش را به طرف من خم میکرد و دستش را سپردهانش کرده بود، بمن گفت ”اگر خط امام این است، من هم این فقاهت را قبول ندارم” . که بنده بلافاصله با صدای بلند گفتم، پس چرا مخفی میکنید؟ رسما بگویید که من قبول ندارم ولی نگویید خط امام معلوم نیست. بگویید تا دیگران تکلیف خود را بدانند، بله، نمایندگان محترم وملت ایران، آقای بنیصدر احکام ومقررات اسلامی مبتنی بر فقاهت فقهای شیعه را قبول ندارد. میراث امام صادق امام علیه السلام را که دست بدست توسط فقهای بزرگ اسلام بدست این نسل رسیده است که امام یکی از بهترین وارثان این فقه است ، قبول ندارد و این اتفاقی نیست که آقای بنی صدر با خط آمریکایی جبهه ملی هماهنگ میشود که لایحه قصاص را یک حکم غیرانسانی میداندو با این وقاحت بی سابقه جبهه ملی و همسنگرانشان دل امام را بدرد میآورند وامام با امتش به درد دل مینشیند. شما ای نمایندگان مخالف، که من به بعضی ازشماها قبلا گفتهام که ما اول مسلمانیم و از اسلام و از تبعید به احکام اسلام مبارزه ضد استکباری را آغاز میکنیم، ما مبارزه با امپریالیسم را از یک مسلمان بدون تعبد به احکام نورانی اسلام هرگز نمیپذیرم. من به یکی از دوستان خودمان که بسیار سعی میکرد که شاید کاری برای آقای بنی صدر بکند به ایشان این مطلب را گفته بودم، ”آیا شما دیده اید که مسلمانان متعبد بتوانند دراطراف آقای بنی صدر اجتماع کنند و همکاری کنند؟ چراهمیشه افراد غیرمتعبد به اسلام اطراف ایشان جمع میشوند؟ چرا مسلمانان اگر هم جذب ایشان میشوند پس از مدتی کوتاه از ایشان فاصله میگیرند؟ شما این واقعیت را دلیل بر چه چیز میدانید؟ آیا شما گمان میکنید کسی در جریان خط گرایش به آمریکا قرار بگیرد و باز هم متعبد به اسلام باشد؟ هرگز امکان ندارد” بله ، دلیل اصلی اینجانب بر عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر این است که ایشان در متن جریان گرایش به آمریکا قرار گرفته است. ولو ناخواسته ، و از همین پایگاه است که به مقابله با نهادهای انقلابی برخاسته است. از پایگاه خط آمریکا به سپاه پاسدار حمله میکند. آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکا به مخالفت با سپاه پاسدار برمیخیزد وآنرا تحقیر میکند. سپاه پاسداری که اسناد لاینه جاسوسی نشان میدهد که آمریکا از بدو تاسیس سپاه سخت به فکر متلاشی کردن آن است، آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکاست که با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمیخیزد و تاسف میخورد این عین سخن آقای بنی صدر است که چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محکومین دفاع نکردیم تا کار به اینجا رسید. این حرف آقای بنی صدر است. که چرا در هنگامی که دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمیدانم نصیری وخسروداد وامثال این جانورها را محکوم به اعدام میکرد واعدام میکرد. میگوید چرا از حق انسانی آنها ما دفاع نکردیم که کار دادگاهها به اینجا کشید ، به کجا کشید کار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ماگوش به حرفش نکردیم) (خنده نمایندگان) آقای بنی صدر از پایگاه خط آمریکا با اشغال لانه جاسوسی و با دانشجویان خط امام به مخالفت برمیخیزد. اینقدر آقای بنی صدر با جریان لانه جاسوسی دشمن بود، شاید بنده بیش از شماها به این نکات الان توجه دارم، چون آنموقع در متن این قضیه بودم و دائما این فحشها به سمت ما از جانب ایشان نثار میشد. به محض اینکه ایشان ریاست جمهوری را بدست گرفت ، شما به مدارک و اسناد در آرشیو صدا و سیما و مطبوعات نگاه کنید. اولین چیزی که بعد از ریاست جمهوری مورد حمله آقای بنی صدر قرار گرفت. مساله اشغال لانه جاسوسی بود و اینکه اینها دولت در دولت تاسیس کرده اند. خودکامه هستند. خودسر هستند و چه و چه و چه000 چرا آقای بنی صدر این کارها را میکرده است؟ شما نمایندگان محترم و شما ملت ایران در تلویزیون دیده اید فیلمهای اسنادی که توسط ماشینهای خرد کننده رشته شده بود و ریخته شده بود. اینها را دیدید ، یک قسمت زیادی هم از اسنادی که پودر شده بود و یک قسمت هم اسنادی که وقتی ما وارد شدیم، دیدیم که درب و داغون است. ریخته و پاشیده است و اینطور نبود که مرتب ومنظم باشد. اینها در آن دو ساعت سعی میکردند تا میتوانند همه چیز را از بین ببرند و اینطور نبوده است که بعضی در دادگاه در مقام دفاع از خودشان گفته اند یک سلسله اسنادی را آنجا درست کردند و گذاشتند برای اینکه انقلابیترین چهره این جمهوری را بعنوان آمریکایی معرفی کنند. نه برادران، ”والله العلی العظیم” که بنده در تمام عمرم تاکنون چنین قسمی نخورده ام. یعنی هرگز اصلا قسم نمیخورم. ولی بخاطر اینکه از نزدیک یک عده دختر و پسر و جوان مسلمان ومتعهد و متعهد مسلمان را من دیده ام و شناخته ام برای دفاع از حیثیت آنها حاضرم این سوگند را بخورم که هرگز دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در لانه جاسوسی در پی این نبودند. نه تنها جعل سند نمیکردند حتی در پی این نبودند که چهره هایی را که از نظر سیاسی مخالف آنها هستند، بروند مخصوصا بگردند تا اسنادی در رابطه با این چهره ها پیدا کنند. حتی چنین کاری را هم نمیکردند. بطور طبیعی که با این اسناد برخورد کردند اسناد درهم ریخته شده، یک برگ سند بدست یکنفر از آن عده ای محدود که بررسی میکردند میافتاد و وقتی که یک سند راجع به یک جریان سیاسی ، یا یک فرد پیدا میشد بناچار در بین اسناد میگشتند اوراق صفحات بعد را پیدا کنندو لذا بعضی از صفحات هم تاکنون پیدا نشده، همین اسنادی که من الان به شما نشان میدهم و محتوایش را خواهید دید چیه، همین اسناد (در این موقع اسناد به نمایندگان نشان داده شد) اینها اولا اسناد رشته شده است، یعنی همان رشتههایی که شما در تلویزیون دیده اید. هر یک چنین صفحه ای 40 ساعت کار میبرد، 40ساعت، یک جوان مسلمان، شما حساب کنید چه عشق وایمان و علاقه ای به این انقلاب باید در وجود او باشد تاتن به چنین کاری بدهد. چهل ساعت کار میکند .این رشتههای درهم ریخته شده را با قرائنی که درکنار هم دارد پیدا میکنند و کنار هم میچینند تا یک صفحه درست شود. مثلا سند شماره 5 هست ودر وسط سند شماره 6 هنوز نیست وسند شماره 7 موجود است و نوشته اند دقیقا با تمام امانت و صداقت در مقدمهای که نوشتند و برای من فرستادهاند . نوشتهاند که این پیدا نشد واین سند در اینجا قابل خواندن نبود. نقطهگذاری شده واحتمال دارد این کلمه اینطور هم باشد. یعنی نهایت امانت را رعایت کردند. آقای بنیصدر رئیس جمهور این ملتی که یازده میلیون رای به ایشان دادند در یک مصاحبه با مطبوعات خارجی میگوید، ”دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از چریک فدائی بدترند.اینها تودهای و کمونیست هستند که به اینجا ریختند، رئیس جمهور از یک چنین حرکت عظیم انقلابی اینطور یاد میکند. اینقدر انقلاب را تخفیف میکند. این معنی عدم کفایت سیاسی نیست؟ عدم کفایت سیاسی دو تا شاخ لازم دارد؟ این اسناد مفصل است و من نمیتوانم همهاش را بخوانم. البته ترجمهاش اینجا هست. ضمنا این را قبلا بگویم که این اسناد بهیچوجه دلالتی بر اینکه آقای بنی صدر با آمریکا همکاری میکرده است ندارد. این را من قبلا عرض کنم. اگر هر کسی بعدا بخواهد از ارائه این اسناد این چنین استفاده کند که من خواستم در اینجا بگویم آقای بنی صدر جاسوس است، خدا او را نیامرزد. چنین چیزی نیست . اما مگر تمام مصیبت واشکال این است که یکنفر جاسوس باشد. همه اینها که در خط گرایش به آمریکا و به غرب در ایران عمل میکنند، مگر اینها جاسوسند؟ مگر همهشان غیرمسلمانند؟ بین اینها مسلمانان فراوانی هست، مسلمانهای متعبد، اما از این تعبد به اسلام خط مبارزه با آمریکا را نیافتهاند، همچنانکه امام یافته است، در این اسناد نشان میدهد که ”سیا” که ”آهرن” رئیس ایستگاه سیا در تهران است که این آهرن مصاحبه ای مفصل دارد که در آن مصاحبه راجع به بسیاری از چهرهها سخن گفته، و اگر یادتان باشد در بررسی اعتبارنامه خسرو قشقائی در همین جا، برادرانمان از لانه جاسوسی آن فیلم را آوردندو ظاهرا در کمیسیون تحقیق آن فیلم ملاحظه شده، مطالبی که آهرن در باره آقای خسرو قشقایی آمریکایی گفته است، مجلس پس از آن رای قاطعی که داد، گمان نمیکنم که دیگر ملت ایران شک داشته باشد که آقای قشقایی یک مهره آمریکایی بود. آقای قشقایی که قرار است سفارت به ایشان پول بدهد تا روزنامه تاسیس کند ، من قبل از آنکه به این سند اشاره کنم ، هیچ فکر کرده اید که چرا وقتی آقای قشقایی دستگیر شدند، آقای بنی صدر آن همه تلاش برای آزادی ایشان کرد و سپس تضمین داد که او فرار نکند و با تضمین آقای بنی صدر قشقایی آزاد شد و سپس رفت ومشغول توطئه شد. آقای قشقایی هم در این اسناد توصیه میکند به آقای ”آهرن” که شما با آقای بنی صدر تماس بگیرید. ممکن است بدرد شما بخورد. این چیزهایی که الان برادران ما آوردند تقریبا حدود پنجاه روز یا دو ماه، تقریبا در این حدود است که فراهم شده است. البته یک سندش قبلا، خیلی جلوتر فراهم شده بود که بعرض امام رسید. ایشان فرمودند اینها را محفوظ نگهدارید و فعلا حرف نزنید. ولی در حال حاضر این منع از جانب امام برداشته شده و اگر امام منع خود را برنداشته بودند، باز هم ما وظیفه نداشتیم که ارائه کنیم. اینقدر مطالب در ارتباط با آقای بنی صدر واینکه ایشان نمیتواند یک سیاستمدار شایسته ورئیس جمهور باکفایت دراین جمهوری باشد، اینقدر مطلب هست که من خودم هم شرم میکنم که بیش از این وقت نمایندگان محترم را بگیرم. ولی این را بدانید آقای بنی صدری که در افشاء آقای میناچی و آقای خسروقشقایی و سایرین آن همه فریاد میزد که تعدد مراکز قدرت، و میگفت دانشجویان حق ندارند این اسناد را به مردم ارائه دهند، باید بدستگاههای مسوول بدهند، آنها اگر صلاح دانستند روی این اسناد اقدام کنند، خود این آقای بنی صدری که اینچنین فریاد از امنیت قضائی میزد به خود بنده در لانه جاسوسی دوبار گفت ، فلان شخص (یکی از شخصیتهای مملکتی را میگفت که همه او را میشناسید) میگفت این شخص با این سفارت رابطه داشته است و شما یعی کنید سند آن را پیدا کنید. (یکی از نمایندگان: آقا واضح صحبت کنید که مردم هم دقیقا در جریان قرار بگیرند) اجازه بفرمایید، بهر حال من آنچه را که خودم مصلحت تشخیص میدهم عرض میکنم. (یکی از نمایندگان: سندها را بخوانید) اجازه بفرمایید، من همانجا که دیدید آن دو نصیحت امام به آقای بنی صدر را یکیش را نقل کردم و من به آقای بنی صدر گفتم که من چنین کاری که نمیتوانم بکنم، ضمن اینکه من این بچههای مسلمان پاک و معصوم را نمیتوانم آلوده کنم و اینها را وادار کنم که بروید شما علیه اشخاص بگردید تا سند پیدا کنید. چیزی که هنوز برای ما روشن نیست، چه دلیلی دارد که ما دنبال آن برویم تاسند برایش پیدا کنیم و لابد اگر خدای نخواسته ما اینطور حرکت کردیم فردا هم یکی دیگر به ما توصیه میکند، فلان شخص چون خیلی آدم خبیثی است یک سند برایش جعل کنید، شرعا اشکال ندارد، لابد یک چنین دستوری بما میدادید و دانشجویان مسلمان هرگز چنین کاری نکردند. هادی- آقای موسوی، اسم علی اصغر حاج سید جوادی را بخوانید تا مردم بدانند ودقیقا روشن بشودکه00 موسوی خوئینی ها- به من گفتند چند تا ازاین اسناد را بخوانید تا مردم بدانند . من که نمیتوانم همه اینها را بخوانم. من بعدا به مطبوعات میدهم . البته دانشجویان خط امام خودشان در شماره های کتاب مسلسل هم چاپ میکنند. یکی از نمایندگان- دو سه مورد آن را بخوانید. رئیس- شما فقط هشت دقیقه وقت دارید. موسوی خوئینی ها- اجازه بدهید من در این هشت دقیقه این مطلب را تمام کنم . آقای آهرن رئیس ایستگاه سیا در تهران در فیلمی که از او موجود است میگوید که ما پیش از آمدن امام به ایران (البته تعبیر من است) سعی کردیم با کسانیکه میتوانند نقش مؤثری در این حکومت جدید داشته باشند، تماس بگیریم، یک نفر افسر بازنشسته را بعنوان یک مسوول شرکت تجارتی خارجی در پاریس فرستادیم پیش آقای بنی صدر ، این بازجوئیهای آقای آهرن است و خود آن اسنادی که آقای راترفورد که مامور آن شرکت تجارت خارجی است، آن آقا خودش بعدا آمده این گزارشها را نوشته، میخواهم بگویم این مطلب از دو طریق میرسد، هم از ناحیه خود آقای راترفورد و هم از ناحیه آهرن که رئیس ایستگاه سیا در تهران است ، میگوید با ایشان تماس گرفتیم وایشان در پاریس چه مطالبی را گفتند. او در آنجا به ما گفت که ”درست است که من به خمینی احتیاج دارم ولی خمینی هم بمن نیاز دارد”. بعد ما در آنجا بایشان گفتیم که اگر شما بایران رفتید ما میتوانیم با شما تماس بگیریم ومایل هستید؟ ایشان اظهار تمایل کردند و بعد بایران آمدیم و ملاقاتهایش را میگوید که حالا میگویم. این جمله را هم دقت کنید، در این مصاحبه از آهرن میپرسند که او میدانست که شما مامور سیا هستید؟ میگوید ”ما هنوز زود بود که بایشان این مطلب را بگوییم، ولی او با هوشیاری خاص خودش حتما چیزی فهمیده بود . بعد آقای آهرن راترفورد مینشیند خصوصیات و روحیات آقای صدر را تحلیل میکندودرست یک روانکاو نشسته آقای بنی صدر را تصویر میکند. از خصوصیاتی که ایشان دارد جهات مثبت و جهات منفی که هفت ، هشت ، ده تا مثبت ذکر کرده و هفت ، هشت ، ده تا منفی. من میخواهم نظر آن مامور آمریکایی را بفهمید. از جمله خصوصیات ایشان که بسیار جاهطلب است واز اینکه پاسداران د حضور او تنظیم میکنند واو را اسکورت میکنند بسیار لذت میبرد. ببینید روی چه نکاتی انگشت گذاشته است و او چون یک طرح کهنه کاری است ودر گذشته علیه حکومت سابق دائما فعالیت میکرد،لذا چنانچه ببیند این حکومت در جهت خواسته های او حرکت نمیکند، چون طراح کهنه کاری است تا مرز طراحی از بین بردن این حکومت هم درها را باز خواهد گذاشت. ای کاش من باز میتوانستم این یک جمله را از این همه مطلب پیدا کنم. ببینید خصوصیتی که آقای آهرن از قول راترفورد از آقای بنی صدر که دارای چه خصوصیاتی است نقل میکند وحالا، شما تعجب میکنید که یک توطئه وسیع ضد خط امام و ضد حاکمیت خط اصیل انقلاب که از جبهه ملی تا سوپرچپها در یک طیف وسیع با هم متحد شده اند و امام علیه آن فریاد برآورده است ، تعجب میکنید که آقای بنی صدر چطور در این مجموعه اگر هم نمیخواسته، جا گرفته است، جمله های حساس این مطالب آقای آهرن راترفورد دارد که من به مطبوعات میدهم. البته اصل این سندها را به مطبوعات میدهم که عکسبرداری کنند و چاپ کنند ولی خود دانشجویان بمن گفتند که ما در کتاب شماره 11 که عنقریب منتشر میکنیم عین این مطالب را آنجا چاپ میکنیم و من اصرار هم کردم که همین ا مروز به مطبوعات بدهم ، اینها مایل نبودند، باز من از آنها اگر بتوانم اجازه بگیریم که دراختیار مطبوعات قرار بدهم (البته همین امروز) واگر نشد در روزهای آینده، مطالب جالبی دارد ولی هیچیک از این مطالب دلالت بر اینکه00 (این را قبلا عرض کردم) آقای بنی صدر جاسوس است. ندارد، و نه اینکه قرار همکاری با آمریکا گذاشته باشد، ولی شما ببینید یک فردی است که آمریکا در او طمع کرده است. از یکماه پیش از پیروزی انقلاب و این ملاقاتها بقول آقای آهرن دائما تا زمان اشغال لانه جاسوسی ادامه داشته وبعد از اشغال لانه جاسوسی چی شده است، من نمیدانم ولی آقای راترفورد از ملاقاتهای بعدی که گویا تا پنج ملاقات در این سندها پیدا است، با ایشان این ملاقاتهای را ادامه میداده و میگوید به نتایجی هم رسیده ایم . من در زمانی که اعتبارنامه یکی از نمایندگان هوادار آقای بنی صدر در اینجا مطرح بود، به این آقای خلخالی که اینجا حاضر است و پشت سر ایشان آقای غضنفرپور نشسته بود گفتم گمان من این است که در دفتر ریاست جمهوری به نحوی خط سیا عمل میکند، آقای غضنفرپور با شتاب گفت که چه کسی است، معرفی کنید تا ما او را بگیریم تنبیهش کنیم و بگیریم و چنین کنیم . گفتم اگر سیا اینقدر ناشی بود که بنده بتوانم مامورش را پیدا کنم، دیگر سازمان جاسوسی سیا با همه آن عظیمی اش نبود واین که من هم آن روز عرض کردم نه ازاین اسناد بود ، خدا میداند کمترین اطلاعی از این اسناد نداشتم ولی میدیدم خطی که آقای بنیصدر و دفتر رئیس جمهور تعقیب میکند، خطی آمریکایی است، من با بینش سیاسی خودم این نکته را فهمیدم وامروز میبینم که درست فهمیده بودم ، پس نمایندگان محترم، ملت ایران، تنها مساله عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نیست. رای شما امروز رای به شکست خط آمریکایی در ایران است که تلاش میکند حاکمیت بر این جمهوری اسلامی ایران را بدست بگیرد. لذا توجه کنید که چه میکنید و خدا را در نظر بگیرید و به مسائل جزئی داخلی نیندیشید. مساله ، مساله اساس انقلاب است، نه اختلاف بین دو جناح سیاسی و لذا من از همین جا به دولت و به مسوولین اعلام میکنم که شما بدانید امروز تنها مساله رای به عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر نیست. امروز رای به شکست خط آمریکا است. خواستان جمع باشد دولت، اگر همین مجلس (البته اشتباهاتتان را میبخشد) احساس کند که دارید به سمت خط آمریکا حرکت میکنید و تذکر میدهد و گوش نمیکنید ، بدانید که چنین سرنوشتی شما هم در همین مجلس خواهید داشت، (نمایندگان: احسنت) مجلس شورای اسلامی بداند همانگونه که امام به آقای بنی صدر توصیه کرد، مجلس بداند که این ملت شدیدا ضد آمریکا است واگر احساس کند که این مجلس خدای نخواسته یک روزی تمایل به خط آمریکا نشان داده است ، همین مردم خواهند ریخت واین مجلس را نابود خواهند کرد. والسلام (احسنت، احسنت). 3-تذکرات آقای رئیس بمناسبت حوادث روز گذشته تهران وشهرستانها. رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم. امروز سخنان پیش از دستور با دستور با هم مختلط شد به دلیل اینکه بخشی از وقت آقای موسوی خوئینی ها از پیش از دستور بود و بخشی از وقتشان که مجلس بخاطر ارزش حرفهایشان، بایشان داد مربوط به بعد از دستور بود. من تذکری را برای پیش از دستور در نظر گرفته بودم که بخاطر اهمیت مسائل روز بایدعرض کنم. اولین نکته اینکه دیشب صدا وسیما اطلاعیه ای از روابط عمومی مجلس خوانده است که گفته است چون جا نداریم آقایان به اطراف مجلس نیایند، چنین چیزی مربوط به مجلس نبوده و من هیچ اطلاعی نداشتم و گفتم که تحقیق کنندو ببینند مبدا این اطلاعیه از کجاست . ما هیچوقت مردم شریف را ممنوع نمیکنیم از اینکه تا جایی در مجلس داریم یا تا خیابانهای اطراف مجلس کشش دارد بخانه خودشان بیایند واین در گذشته رویه ما نبوده است. فقط توصیه من این بوده است که کسانی که اینجا میآیند ادب و نزاکت را و برخوردهای اسلامی را مراعات کنند که این تقاضا را مکرر میگویم و امروز تماشاچیان بسیار فراوانی که مجلس را پر کرده اند ، خدمتشان عرض میکنم در بحثهای ما شما حق شعار اظهار نظری ندارید، مواظب باشید چون ممکن است تذکر دیروز من را نشنیده باشید، و اما در مورد مسائل روز. آقایان خبرآشوب دیروز عصر را که با پرچمداری منافقین خلق و پیکار و اقلیت فدائی و به اسم رئیس جمهور در حال عزل انجام شد اطلاع دارند. هادی غفاری- آقای هاشمی، اگر مجلس موافقت کند چون من در جریان بودم. رئیس- اطلاع دارند آقایان، آنچه که واقع شد در آستانه جریان بحث عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور خود بهترین گواه عینی عدم کفایت رئیس جمهور است. چون نقطه مهمی که من یادم است و مکرر از لبان مقدس امام شنیدم، این بود که امام متاثر بود از اینکه رئیس جمهور با این گروهکهای محارب آشوبطلب و برانداز روابط ارگانیک برقرار کرده و مکرر امام بمن گفتند که من به ایشان پیغام دادم که موضع خودش را در مقابل اینها معین کند و او جواب نداده و یکروز در حضور من ، جمع ما و آقای بازرگان و آقای بنیصدر ، امام با اوقات تلخی به آقای بنی صدر گفتند که از جرایم شما اینست که ”شما با این گروهکهای ضداسلام و ضدانقلاب رابطه دارید”. ایشان گفت ”نه من چه رابطه ای دارم” ایشان گفت ”شما اینها را مسلح کردید” امام لرزید و این جمله را گفت. بعد ایشان جواب داد که ”خوب من اسلحه دادم که خودشان را حفظ کنند، جانشان در خطر بود” امام گفت ”به درک که جانشان درخطر باشد، به جهنم که درخطر باشد، شما میخواهید چه کسی را حفظ کنید در حکومت اسلامی، با اسلحه کی” و با این صراحت در حضور آقای بازرگان و من و دوستان دیگر وجود آقای بنی صدر ، امام اینجوری با ایشان برخورد کرد ولی ایشان تغییر موضع نداد، اگر یادتان باشد روزهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری آقای بنی صدر جمله ای گفت ، گفت: ”بنظر من تنها کسی که (غیر از خودشان) در میان مردم رای دارد، آقای مسعود رجوی است” این جمله، جمله ساده ای نبود، این دلالت بر یک قرارداد استراتژیکی بین اینها میکرد وامروز ما داریم نتیجه اش را در خیابانهای تهران وخیابانهای شهرستانها میبینیم ، دیروز من از لحظاتی که درگیری شروع شد تا اواخر وقت ، تا قریبا نیمه شب در جریان برخوردهای تهران بودم، و مستقیما اخبار را گاهی با صدای خودشان میشنیدم . از مراکز تصمیم گیری منافقین و پیکاریها به افرادشان در خیابانها دستور داده میشد ، اتوبوسها را به آتش بکشید ، باجههای تلفن را خرد کنید، از هر جا شد ولو از داخل بیمارستانها، جنازهای به دست بیاورید و روی دست بگیرید و به میان مردم ببرید و مثل دوران انقلاب مردم را با رنگ خون آشنا کنید و هیجانی کنید ولو این تعبیر شاید ده بار گفته شد ”ولو با دادن دهها شهید” این برنامه ای است که اینها دیروز برای این ملت درست کرده بودند، اینها چه میخواهند بگویند با چه کسی در جنگ هستند، ادای روزهای اوج انقلاب مسلمانان را درمیآورند در مقابل مردم مسلمان واین چیزی نیسیت که امروز آقای بنی صدر بفهمد، این مطلبی است که از پیش بوده و قرارداد بوده و امروز کسی غیر از اینها در میدان به نفع آقای بنی صدر کار نمیکند، من این نکته را از این جهت میگویم، من دلم میسوزد برای این جوانهای بین پانزده تا بیست سال، این بچه های راهنمایی و دبیرستان که با القائات شیطانی و با شعارهای چپ گرانه ، گرفتار این باند خطرناک شده اند و امروز به خودشان اجازه نمیدهند، به وجدانشان مراجعه کنند و بگویند ما برای چه کسی در خیابان مردم را میکشیم، یکی از شهدای دیروز ما آقای مازندرانی است مسوول روابط شهرستانهای بنیاد شهید ، این فرد مثل فرشته ای در دوران رسیدگی به خانواده های شهید در تمام ایران عمل کرده و کمتر کسی است در این مجلس ودر ایران که ایشان را نشناسد، ایشان حق به گردن شهدا و خانواده های شهدا دارد و بهترین عمل را انجام میداد در انجام خدمتش شب و روزش را نمیشناخت من تقاضا میکنم آقای کروبی که بهتر ایشان را میشناسد، بعدا یک توضیحی در باره ایشان بدهند. اینگونه افرادی را اینها دیروز در خیابان نشانهگیری کردند وشهید کردند، کتابدار مسجد آقای محسن شبستری ، عنصری که خدمات فرهنگیش زبانزد بچه های مسلمان بود، دیروز نشانه گیری شده وشهید شده، نشانه گیری شده محافظ آقای فدائی نماینده محترم سربند اراک دیروز نشانه گیری شده وگلوله خورده والان در بیمارستان حالش وخیم است. حساب شده افراد را از پیش شناخته بودندو تعقیب کرده بودند واینجور رفتار کردند ، از این بچه های قبلا معصوم وامروز آلوده من میخواهم یکبار به وجدانشان برگردند، با آن شعارهایی که اینها را بند کردند در این شبکه ، با آن شعارها حرکات شما نمیخواند، لیبرالها، ساواکیها، جبهه ملی، رقاصها، اینها امروز پرچمدار مخالفت با جمهوری اسلامی هستند. شما شدهاید آلت بیاراده اینها و فقط شما دارید در خیابان حرکت میکنید ، خودشان هم نمیآیند ، خود آن کسانی که شما زیر چترش میکنید ، الان مخفی است وخانه به خانه فرار میکندکه میگفت مقاومت کنید و من مقاومت میکنم. شما برای چی دارید اینطور جان خودتان را و جان مردم را و جان بچه های دیگر را تباه میکنید و از اینطرف این لیبرالها و در خطهای هفت رنگ غرب، یک کمی فکرکنند، این بچه هایی که امروز در خیابان میریزند، بر فرض محال یک روز شما موفقیت نسبی پیدا کنید اینها به شما اجازه میدهند، آن افکار پوسیده خودتان را عمل کنید، اصلا این تناقض آشکار درزندگی شما واین ملغمه ای که درست کردید در خیابانها، به جان مردم انداخته اید چه نتیجه ای میتواند داشته بشاد، غیر از آشوب گری و ماجراجوئی و با این حزب اللهی ها که آخرین لحظات که خبر شدند و دیروز رسیدند توی خیابانها ، همگی مثل جن فرار کردید و گم شدید. اصلا شما با اینها چه جور میخواهید برخورد کنید ، و من از اینجا از تریبون مجلس بعنوان رئیس مجلس وبا اجازه شما نمایندگان محترم از نیروهای امنیتی و دستگاه قضائی میخواهم که واقعیت رادرک کنند، اینها محاربند، اینها طاغی هستند، اینها قیام کردند علیه جمهوری اسلامی، اینها خون ریختند، اینها دیروز در خیابان خون 16 نفر انسان شهید و پاک را بزمین ریختند واگر موفق میشدند، شهر را نابود کرده بودند، منتها ضعیف بودند، دیگر به اینها بعنوان یک حرکت سیاسی نگاه نکنید واز نمایندگان عزیز و خیلی هایشان خوش نیت میخواهم که دیگر از این تریبون مجلس به اسم آزادی دفاع از گروه محارب نکنند، آزادی را آلوده نکنند و باعث نشوند که این آلودگی سبب بشود، بعضی از حرکات آزادی که توی این مملکت باید باشد، با آلوده شدن به یک حرکت طغیان و آشوب آمیخته بشودو آنها هم از دست برود وباید با قاطعیت عمل بشود، مردم دیگر تحمل نمیکنند، گروه مسلح طاغی ، آدمکش ، مخرب . ماشین آتش بزن، بانک سرقت کن نمیتواند مطالبه آزادی بکند از یک ملت شهید داده و آنهم در زمان جنگ (حضار: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام) از تذکراتی هم که آقایان داده بودند، یک تذکری را آقای مجید انصاری دادند به شهربانی که درجریانات کشور دیروز فعال نبوده ، خواستند که چرا اینها فعال نیستند و تذکری هم آقای عباسی فرد دادند در مورد کارهای عمرانی استان لرستان، وضع بهداشت آنجا و راههای آنجا. 4- تصویب قانون عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور. رئیس- وارد دستور میشویم. امروز ما مخالفانی داریم و موافقانی، مخالفان یکی آقای محمد مجتهد شبستری است که نامه نوشتند و منصرف شدند از بحث در باره مخالفت و یکی هم آقای رحمانی بودند که دیروز ایشان اطلاع دادند که من در موضوع دیگری میخواستم صحبت بکنم که این نبود و میخواستم جور دیگری بگویم و لذا ایشان هم نمیخواهند از وقتشان استفاده بکنند. مخالف نیستند، آقای نقوی هستند که در مجلس بودند نمیدانم الان هم هستند یا رفتند (یکی از نمایندگان: آقای هاشمی، مخالفین دیگر هم هستند، آقای حجتی کرمانی، همهمه نمایندگان) آقای نقوی مثل اینکه هستند بگویید بیایند ، البته قبل از آقای نقوی وقت آقای فواد کریمی است، چون ما موافق را بترتیب نوبت میدادیم، آقای موسوی این وسط قرار گرفتند، چون مخالف هم کم داریم، آقای فواد کریمی صحبتتان را بکنید (یکی از نمایندگان: آقای هاشمی، اجازه میدهید آقای کروبی توضیحی در باره بنیاد شهید بدهند) آقای کروبی اگر توضیحی میخواهند بدهند موکول به وقت دیگری بفرمایند چون امروز فرصت نمیشود . آقای فواد کریمی بفرمایید. فواد کریمی – بسم الله الرحمن الرحیم. در بخشی از اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی سفارت آمریکا. طرحی به چشم میخورد که در ضمن آن طرح بعنوان سیاست کوتاه مدت آمریکا درایران گفته میشود که باید زمینه بر روی کار آمدن دولتی بعد از دولت موقت فراهم شود که آن دولت: 1- ناسیونالیسیت و مخالف روحانیت باشد. 2- میانهرو مذهبی یا به تعبیر سند دیگر مذهبی لیبرال باشد. 3- از جملات بکاهد و قابل سازش با آمریکا باشد. بدین منظور سفارت آمریکا در جهت نفوذ در دستگاههای دولت موقت و همچنین زمینه سازی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس کوشش مینماید. ذیلا به چند نمونه از این اسناد اشاره مینمایم: 1-از نامه ساندرز به نیوسام شهریور 58، ”ما میخواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیستهای مخالف روحانیت، تسلط بیشتری بر اداره مملکت داشته باشندو در ضمن تا قبل از استقرار دولت جدید ما میتوانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم. در این موقع حساس هیچ دولتی قادر نیست که حکومت ایران را سرنگون کند، پس باید از در مسالمت آمیز با ایران درآمد و به گسترش کارهای عملی کمک نمود. و جلب عناصر و گروههای میانه رو مذهبی که در آینده نقش حساسی خواهند داشت و جلب اعتماد رژیم در جهت کاهش عکس العملهایی که در آینده به نوبه خود در ثبات موثر خواهد بود” (مدرک جزوه افشاگری شماره 3 دانشجویان صفحه 22 و 23) در قسمتی از تحلیل جاسوسان آمریکایی در یکی از اسناد لانه به نقل از جزوه افشاگری شماره 4 صفحه 28 در مورد دولت آیندهای که باید برسر کار آید چنین میگوید: رهبران مذهبی لیبرال. پلی بین مردم، ارتش جدید ، تجار بازار و تحصیلکردههای غربی هستند، دولتی خیلی لیبرالتر از دولت کنونی. (یعنی دولت موقت) اما طرفدار عقاید اسلامی این چهار عنصر را بهم خواهد پیوست. در قسمتی از نامه لینگن به وزارت امور خارجه (29 مرداد 58) خطوط اصلی سیاست آمریکا در ایران ، چنین ترسیم میشود: 1-با توجه به عدم توانایی در سرنگون کردن دولت الی آخر00 بهمین ترتیب در این سند تا به شماره 6 میرسد. 6-همکاری اقتصادی ، اطلاعاتی ،نظامی ، سیاسی برای قدم جلو گذاشتن و نفوذ در اقتصاد سیاست ایران . 7-آمریکا میخواهد تا قبل از تعیین رئیس جمهور و حکومت رسمی کشور با استفاده از دولت موقت درارگانها نفوذ کرده و عملیات سیاسی و نفوذ خود را امتحان کند. گذشته از این نمونه اسناد دیگری در جزوه شماره 10 در رابطه امیرانتظام وجود دارد که درآن سند شیوه نفوذ آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس مطرح شد، گذشته از این اسنادی که قبل از من قرائت شد. این مطلب را به وضوح آشکار میکند که : آمریکا برای زمینهسازی برای انتخاب آقای بنیصدر کار میکرده است. در اجرای طرح فوق میبینیم در انتخابات ریاست جمهوری آقای بنی صدر به ریاست جمهوری انتخاب میگردد که خصلتهای وی بر اساس آنچه دراین طرح آمریکا پیشبینی شده است، تطبیق مینماید: 1- ناسیونالیست، ایشان معتقد به اصالت ملیت بوده و سالها درخارج از کشور مبلغ جبهه ملی سوم و ناشر روزنامه ”پیام جبهه ملی” و کتابهای جبهه ملی در خارج از کشور و به قول خودشان معتقد به راه مصدق میباشد. 2- صدر روحانیت. 3- مذهبی لیبرال، آقای بنی صدر دارای ظاهر اسلامی بوده ولی در عین حال خود را طرفدار آزادی جا میزدند ومخالف سختگیریهای مذهبی واجرای حدود اسلامی است. تا آنجا که حدود اسلامی را شکنجه مینامد. 4- قابل سازش با آمریکا بودن، که اولین قدم را ایشان در این راه با حمله به گروگانگیری و تلاش در آزاد کردن گروگانها و فروکش کردن تمایلات ضدآمریکایی امام امت با براه انداختن یک کنفرانس فرمایشی ، با شرکت رمزی کلارک به بهای ده میلیون و سایر نوکران سیا و قاطی کردن برخی از عناصر روشنفکر وانقلابی ترتیب میدهد. آقای بنی صدر در دوران ریاست جمهوری خویش نه تنها عملا در جهت برآوردن هدفهای آمریکا گام برداشته است بلکه ابا نداشته است که در مصاحبه ای که در پاسخ این سوال که آیا احتمال میدهید روزی در خلال دوران ریاست جمهوریتان به آمریکا به کاخ سفید بروید و با پرزیدنت ریگان دست بدهید یا در تهران ، میگویند ” ما در دنیای احتمالات زندگی میکنیم هر چیزی ممکن است ” (مصاحبه با سی بی اس 23/9/59) عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر در مدت ریاست جمهوری در طی چهار مرحله مشخص از یک جریان سیاسی باید مورد بررسی قرار داد که همان هدفهایی را دنبال میکرده است که هدفهای آمریکا را تحقق ببخشد. 1- مرحله اول دوران ابتدای ریاست جمهوری بنی صدر قبل از تشکیل مجلس. 2- مرحله دوم دوران کوشش برای قبضه نمودن مجلس ودولت و تشکیل مجلس و دولت در خط سازش با آمریکا. 3- مرحله سوم دوران کوشش برای نابودی سپاه و جهاد و دادگاههای انقلاب و سقوط دولت و انحلال مجلس. 4- مرحله چهارم دوران دعوت به قیام بر علیه نظام جمهوری اسلامی وانقلاب ایران. مرحله اول: آقای بنی صدر در آغاز ریاست جمهوری ، تقاضای انحلال شورای انقلاب را مینماید، همان چیزی که آمریکا میخواست و چون این تقاضا از سوی امام رد میشود، درگیریها و اختلاف و تضاد بین ایشان و شورای انقلاب دائما تشدید میگردد. اما یکی از مهمترین اعمال در خط آمریکای ایشان، بدنبال این خواسته مبارزه با انجمنهای اسلامی و شوراهای اسلامی در این دوران بوده است، تا آنجا که بطور تحقیرآمیز میگوید: شورا، پورا مالیده. آقای بنی صدر ،دفتری بنام دفتر ریاست جمهوری تشکیل میدهد که وسیله ای برای سلطه جوئی و قدرت طلبی اشباع نشدنی ایشان و پیاده کردن خط آمریکا در ایران است، پرونده رئیس دفتر ایشان آقای تقوی، سیا در رابطه با ساواک و سایر سازمانهای جاسوسی بوده است. مشاورین آقای بنی صدر و روسای کمیته های متعدد دفتر ریاست جمهوری، افرادی مانند پرتوماه و منصور فرهنگ و فتح الله بنی صدر و سیعد سنجابی وغیره00 که برخی از اعضای جبهه ملی بودند و برخی دیگر دارای پرونده فساد اخلاقی در قبل و بعد از انقلاب میباشند و برخی از آنها دارای سابقه سیاسی هستند ، من نمونه ای از این اسناد فساد اخلاقی آقایان را اینجا آورده ام که بعد در اختیار نمایندگان قرار میگیرد ، و شرکت در توطئه آمریکا بر علیه انقلاب اسلامی بودند. حضور برخی از اعضای مجاهدین خلق و آقای فتح الله بنی صدر که در توطئه انحلال مجلس خبرگان شرکت داشتند، البته ناگفته نباید بگذاریم که بعد از شکست توطئه امیرانتظام، توطئه ای بوسیله آقای بنی صدر و دوستان ایشان در مجلس خبرگان در شرف تکوین بود که مجلس را از حد نصاب بیندازند . و در مجلس حضور نیابند که با فرمان امام که باید همه در مجلس خبرگان شرکت کنند، شکست خورد، البته با وجود تاکید امام، افرادی باز به مجلس خبرگان برنگشتند ، مساله ای که باید در مورد دفتر ریاست جمهوری مطرح نمایم، مساله فساد مالی و سوء استفاده از بیت المال بوسیله این دفتر است که من بعنوان نمونه اسنادی را در این رابطه بهمراه دارم که وقت خواندن آن نیست و نمایندگان محترم میتوانند ملاحظه بفرمایند.در این اسناد برداشت از خزانه، پرداختهای بی نام ونشان، پرداختهای ارزی به چشم میخورد و همچنین دستور صدور گذرنامه برای اشخاص، بالاخره باید بطور خلاصه بگویم، همانطور که امام فرمودند ”ایشان را یک عده گرگ احاطه کرده بودند” موضوع دیگر مساله گارد غیر قانونی ایشان و فساد اخلاقی واعمال ضد انقلابی گارد است که مدارک آنرا نیز بهمراه دارم. یکی دیگر از دلایل بیکفایتی ایشان در این دوران، تضاد ودرگیری با دانشجویان پیرو خط امام واظهاراتی است که قبل از من بدان اشاره شد. بی کفایتی دیگر بنا به نقل قول خودشان ، در کارنامه خودشان سیستم بانکی به دلیل طرح حذف بهره ایشان و طرحهای دیگر ایشان سی میلیارد ریال تا آن تاریخ ضرر داد. مرحله دوم: آقای بنیصدر در جهت پیاده کردن خط آمریکا قبل از انتخابات مجلس کوشش میکند، مجلسی فرمایشی و بله قربانگوی خود بوجود آورد. بدین جهت در انتخابات مجلس اعمال نفوذ مینماید. در سرمقاله انقلاب اسلامی شنبه 13 بهمن 58 میگوید: مجلس باید اجرای برنامه ریاست جمهوری را طالب باشد. و در همان مقاله طرح تشکیل کنگره ای را بیان میکند که در آن کنگره افرادی برای وکالت انتخاب شوند که همسو با رئیس جمهور باشند، یعنی هدفهای او را آنچنانکه در اسناد لانه جاسوسی آمده است، دنبال کنند. اما پس از همه این کوششهای غیرقانونی هنگامیکه از تحقق خاص خود مایوس میگردند، در آستانه انتخابات مجلس شروع به ایجاد جو فشار و تضعیف میکنند. در سرمقاله سه شنبه 21 اسفند 58 روزنامه انقلاب میگوید : این مجلس برای موقعیت کنونی کشور و برای شروع نظام جمهوری اسلامی، مجلس کارآمد و مفیدی نخواهد بود ”و همچنین در روزنامه انقلاب سه شنبه 9 فروردین 59 میگوید: این مجلس نصف آرائی را پشت سر دارد که رئیس جمهور بدست آورده است و نماینده یک چهارم رای دهندگان بیشتر نیست و اگر با رئیس جمهور هماهنگی نکند، جریان سقوط آن تسریع میگردد”. پس از تشکیل مجلس، فشارهای ایشان از درون وبیرون مجلس آغاز میشود. درکارنامه مورخ 15 تیر 59 مجلس راتهدید میکند که باید اعتبارنامه یاران ایشان یعنی سلامتیان وغضنفرپور تصویب گردد. ایشان میگوید ”وگرنه ناگزیرم که مردم را دعوت کنم تا در اجتماع حاضر بشوند و گفتنیها را بگویم و از مردم کسب تکلیف کنم”. و متاسفانه فشارهای درونی و بیرونی ایشان در مجلس موثر واقع میشود، بعد ازاین میبینیم در مورد مصوبات مجلس بارها در مقام شورای نگهبان قرار گرفته و نظر میدهد که فلان قانون مخالف قانون اساسی و فلان قانون مخالف نیست. مثلا در مورد طرح قانونی صدا و سیما در کارنامه شنبه 8 آذر خود ، گذشته از اینکه مصوبات مجلس را خلاف قانون اساسی معرفی میکند، ادعا میکند که وی باید بر سه قوه نظارت داشته باشد و مجلس باید طرح قانونی صدا وسیما را به ترتیبی که مورد نظر ایشان است اصلاح نماید . اما بعد از همه این فشارها موقعی که میبیند مجلس تسلیم خواست او نمیشود و دولت هم درخط او قرار نمیگیرد، آنگاه مرحله بعد شروع میشود. مرحله سوم دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر از 17 شهریور شروع میشود. در این مرحله آقای بنی صدر در نامه ای به امام تقاضای انحلال سپاه و جهاد را مینماید، همان جهاد و سپاهی که بزرگترین مانع راه آمریکا هستند بنیصدر برای پاک کردن راه آمریکا در این جهت از سخنرانی علیه سپاه ، جهاد و مجلس ابا نمیکند. در سخنرانیها و مقالات خود دائما به دولت قانونی حمله میکند و با ایجاد جو در مجلس بویسیله یارانشان ودر خارج از مجلس بوسیله عناصر ضدانقلابی کوشش میکنند تا مقدمات سقوط دولت قانونی را فراهم کنند و در دفتر ایشان نیز طرح تشکیل دولت غیرقانونی تهیه میشود و مطابق اسنادی که در دست دادستانی کل است، با افرادی که جهت وزارت و تشکیل کابینه آینده ملاقات میگردد، تضعیف و انحلال مجلس از طرف ایشان و طرفدارانشان پیگیری میشود. ایشان در کارنامه 28 آبان مجلس را متهم به تفتین مینماید . و همچنین در مصاحبه ای با ”هفته نامه زایت” در 27 فروردین میگوید: ”مجلس از اکثریتی از ابلهان تشکیل شده است” و همچنین بالاخره ایشان وگروههای طرفدارشان ، همان مذهبی های لیبرال در خط آمریکا که یکی از آنها جاسوس از آب درمیآید ودیگری مشاور ساختمانی ساواک و دیگری بساز و بفروش و سایر اعضاء . اینها مطرح میکنند که مملکت به بن بست رسیده است، بن بستی که برای بیرون آمدن از آن باید به رفراندم مراجعه شود. هدف از طرح مساله رفراندم انحلال مجلس بوده است ، توطئه آقای بنی صدر با همکاری جبهه ملی ، مجاهدین خلق و نهضت آزادی، جریان 14 اسفند را به منظور بیحیثیت کردن سپاه و جهاد و دولت و مجلس فراهم مینماید. و چنانچه نوار مذاکرات ایشان و شرکا در خط آمریکایی شان در دست دادستانی کل هست طرحهای شیطانی خاصی جهت حمله به سپاه و مجلس و انحلال این نهادها و بالاخره حمله به مقام رهبری و ولایت فقیه در دست تهیه بوده است . آقای بنی صدر در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 503 میگوید: ”رادیو تلویزیون ، دولت و قوه قضائیه تبانی کرده اند” و در مصاحبه ای که روزنامه انقلاب شماره 492 از وی نقل نموده است میگوید ” من میخواهم مردم را آماده کنم که یک عمل جراحی بزرگ صورت بگیرد” یعنی مجلس حذف شود. اما تمام این طرحها وتوطئه ها برای انحلال مجلس خنثی میگردد. بالاخره مرحله چهارم شروع میشود. مرحله چهارم جریان سیاسی خط آمریکا از تاریخ 17/2/59 با نامه به آقای قدوسی در رابطه با اعدام فرخ روپارسا آغاز میگردد. بدنبال آن ایشان در رابطه با انقلاب فرهنگی و اعتراض به دادگاه انقلاب اهواز به اهواز میآید و تقاضای آزاد شدن عناصر ضدانقلابی میکند، پس از آن نیز میبیینیم ، همواره عناصر ضد انقلاب با استفاه ازحمایت ایشان، متحد شده و برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بتدریج وارد عمل میشوند . ایشان در کارنامه 23 اسفند 59 میگوید: ”در جمهوری اسلامی ، تهمت، افترا و نسبت دروغ و پرونده سازی وجود دارد” و سپس در کارنامه 22 دی 59 میگوید: ”بهر حال این کارها سقوط اخلاقی و معنوی جمهوری است” و سپس بار دیگر از کارنامه های خود میگوید: ”این انقلاب به جاهلیت بازگشته و جاهلیت دارد به طرف خلافت اموی میرودواین محتاج قیام است” و در سخنرانی اصفهان صریحا میگوید ”آنچه در قوه دارم برای تغییر این نظام میکوشم” و سپس در سخنرانیهای ایشان ویاراان جبهه ملی و نهضت آزادی شان در اصفهان، مشهد، قم ، شیراز و همدان وآغاز توطئه ها و آشوب شروع میشود و آخرین پرده این نمایش اطلاعیه های ضدانقلابی ایشان بعد از تعطیل روزنامه انقلاب اسلامی وعزل ایشان از فرماندهی کل قوا است که مردم را علنا دعوت به قیام وشورش سیاسی و نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی مینماید. من بارها این حقیقت را در کریدور مجلس به برخی از نمایندگان مجلس گفته ام که بنی صدر مهره ای از مهره های آمریکا است. ولی متاسفانه برخی باور نمیکردند. بارها گفتم واکنون ملت به رای العین میبیند که بنی صدر در صف منافقین و پیکاریها و جبهه ملیها قرار گرفته و پرده از چهره کریه آمریکایی خود برداشته است ودر مقابل انقلاب . نظام جمهوری اسلامی ایستاده است ، بسیار مایه تاسف من است که مجلس دیر برای حذف این شاه مهره آمریکا اقدام کرده و آنقدر فرصت در اختیار آقای بنی صدر قرار گرفته که ایشان قسمتی از میهن اسلامی را به دشمن تسلیم کرده است. فاجعه خونین شهر و هویزه را ایجاد نمود. پاسداران دلیر و سربازان رشید ما را به کشتن داده آنقدر فرصت به آقای بنی صدر دادید که شبکات جاسوسی سیا در تحت پوشش دفتر ریاست جمهوری دوباره تشکیل یافته است واسناد آن اکنون در دست است و همچنین گروههای در خط آمریکادر تحت حمایت ایشان جان گرفتند واکنون میبینیم فاجعه میآفرینند، اکنون برای دادن رای عدم کفایت سیاسی مجلس بسیار دیر است و باید هر چه زودتر قوه قضائیه ایشان را تحت تعقیب قرار بدهد، چرا آقای موسوی اردبیلی انیچنین نیست، سردو بصورت حرکت لاک پشتی این مساله را دنبال میکنند؟ چرانباید هر چه زودتر ایشان ویارانشان دستگیر و در دادگاه اسلامی مورد محاکمه قرار بگیرند؟ در اینجا صبحت خودم را تمام میکنم و یک دقیقه از وقتم را به برادرمان آقای غفاری میدهم و بقیه را هم به آقای رشیدیان میدهم. رئیس- آقای غفاری بفرمایید. هادی غفاری- بسم الله الرحمن الرحیم. من یک دقیقه از آقای فواد کریمی وقت گرفتم ویک دقیقه هم از آقای امامی کاشانی. رئیس- حالا که وقتتان کم است صحبتتان را بفرمایید. هادی غفاری- من متاسفم از اینکه این خبر را از اینجااعلام کنم والان متاسفم که این خبر را امام میشنوند. یکی از نمایندگان – من هم دو دقیقه از وقتم را به ایشان میدهم. هادی غفاری- متشکر. پس وقت من چهار دقیقه شد. من متاسفم که نتوانستم خدمت امام بروم و شخصا به امام عرض کنم بنابراین،این خبر را از پشت تریبون میگویم . دیروز من وقتی به صحنه ای رسیدم که اجساد چهار تن از برادران پاسدار شهیدمان وسط آسفالت خیابان بود. من صبح لباسم را عوض کردم و آمدم لباس قبلی که به تن داشتنم خونی بودودیشب تا صبح م من مشغول جابجائی اجساد بودم. و هنوز من حتی ده دقیقه هم نخوابیده ام. دیشب تا صبح من احساد برادران پاسدار را از این غسالخانه به آن غسالخانه برای پیدا کردن نامشان ونام فامیلشان و خانواده شان بودم اما در بین دستگیرشدگان چشم شما روشن که فرماندهی عملیات به چهار قسمت تقسیم شده بود فرماندهی عملیات خیابان مصدق که شخصا شاهد بر دستگیری ایشان بودم در یک ماشین بنز که آن بنز الان هم جلو در است، خانم آقای بنی صدر، (نمایندگان: الله اکبر) خانم آقای غضنفرپور، برادر خانم آقای بنی صدر 00 یکی از نمایندگان – آقای غفاری اینها دستگیر شدند؟ هادی غفاری- الان همه اینها در زندان اولین در چنگال ما هستند(نمایندگان: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان) (مرگ بر بنی صدر). رئیس- یک بار تذکر دادم به تماشاچیان که شما نباید در شعارهای مجلس شرکت کنید. خواهش میکنم. یکی از نمایندگان- نمیتوانند آقا. هادی غفاری- تکرار میکنم، پنج نفر بودند داخل بنز آخرین سیستم تحویلی آقای رئیس جمهور که برای جنگزدگان داده شده بود، راننده آقای حسینی بودند. برادر عذرا حسینی که عذرا حسینی خانم آقای رئیس جمهور هستند والان در زندان اوین در سالن شماره 39 هستند ومن دیشب خودم شخصا به دیدارشان رفتم. خانم آقای بنی صدر، خانم آقای غضنفرپور بنام سودابه صدیقی، آقای حسینی ، برادرخانم ایشان و دو تن دیگر که از منسوبین آقای بنی صدر بودند، و در ماشینشان حدود 200 الی 300 سکه دوتومانی (که من الان یکی از آنها را آورده ام) از آنها پرسیدم اینها برای چیست؟ گفتند برای تلفن به شهرستانها علی الدوام نمیتوانستیم از تلفن مخصوصی استفاده کنیم چون احتمال کنترل بود از تلفنهای عمومی استفاده میکردندواین دو تومانی است که نمونه اش را آورده ام، و موزیکی داخل ماشین در حال نواختن بود که شرم دارم که شرح بدهم توی این موزیک چه بود؟ و اعلامیهای دائما از توی ماشین پخش میشد و اعلامیه این بود که آقای بنی صدر بیانیه ای داده اند که بر ملت قهرمان وآزادیخواه است که علیه دیکتاتوری قیام کنندو من امروز را روز براندازی دیکتاتوری اعلام میکنم. شعارها این بود: آزادیخواه، مجاهد، پیوندتان مبارک) و شعارهای فراوانی که من الان حافظه ام یاری نمیکند. اما برای شما بگویم از برادران پاسدار که چگونه کشتند من نمیتوانم بگویم اما به شما میگویم. گرچه دلم نمیخواهد بگویم. دشنهای که الان در کمیته خیابان فردوسی است،بروید و ببینید ، دشنه را بطول بیست سانتیمتر در قلب یک پسر فرو کردند و در حالیکه میگفتند بگو (درود بر بنی صدر) برادرمان را گوش تا گوش سربریدند(فدائی: به محافظ من هم بیست ضربه کارد زدند) من در آنجا بودم که محافظ آقای فدائی را با بیست ضربه کارد نقش خیابان کردند (رئیس: گلوله هم زدند) بلی.گلوله هم زدند و من وقتی که دیدم داخل ماشین خانم آقای بنی صدر هستندگفتم خانم شما چکار میکردید گفتند هیچی ما آمده ایم تماشا و لابلای گروه مجاهدین خلق حمایت میشدند و داد میزدند (درود بر بنی صدر ، درود بر بنی صدر ، فرمانده کل قوا بنی صدر، فرمانده کل قوا بنی صدر) و زن ایشان برای انبوه هواداران سینهچاکشان ابراز احساسات میکردند و با تکان دادند دستشان ، آقای صفی معاون رئیس شهربانی و معاون آقای مهدوی کنی (که من الان اسم ایشان را یادم نیست نشستندتوی ماشین ومن هم ، و مجموعا اینها را با هم به اوین ا نتقال دادند و من هم توی ماشین نشستم و شاهد بر قضیه بودم و بعنوان یکی از شهود قضیه، من به شما چه بگویم که درخیابانها چه افراشتند، لاستیکها را چه کردند، چقدر لاستیک آتش زدند، دختران شما را 00 رئیس- وقتتان تمام است. هادی غفاری – چشم . والسلام علیکم. نمایندگان- آقای هاشمی اجازه بدهید بگویند. رئیس- چون مجلس میخواهد شما میتوانید مطالبتانرا بطور خلاصه بگویید. هادی غفاری- خواهران و برادران دیشب من ساعت یک بعد ازنیمه شب بود که به دفتر امام تلفن زدم و برادر آقای مجید انصاری که اینجا هستند پشت تلفن بودند، گفتم که به امام اطلاع بدهید که اینها با دشنه به نوامیس ما حمله کردند چگونه حمله کردند؟ سرنیزه های کلاشینکف را به چشم بچه ها فرو میکردند، اگر اجازه بدهید و اگر مایل باشید امروز دسته جمعی با هم به کمیته خیابان فردوسی میرویم، آب اسیدها رانشان شما میدهم ، آب اسیدی که داخل آن فلفل ریخته بودند با این دستگاههایی که با ان آب به سر میپاشند، همینطوری ریخته اند توی سر بچهاها، الان بروید ببینید ، برویم تامن 290 مجروح دیشب را به شما نشان بدهم،ببینید که بعضیها کور شده اند، بعضیها کر شده اند ، بعضیها پوست صورت ندارند. بعضی از دختران را من اینجامیگویم،000 بعضی از دخترها را با دشنه ازاله بکارت کردند، ببخشید. رئیس- از وقت آقای فوادکریمی ده دقیقه مانده بود به چه کسی داده بودند؟ فواد کریمی – به آقای رشیدیان. رئیس- آقای رشیدیان بفرمایید. رشیدیان – بسم الله الرحمن الرحیم. میدانم که مساله خدائی در کار نیست. شما میخواهید خودتان را روی کار بیاورید، یک جریان در کار است که یکسال من را رنج میداد، امروز مساله شکست یک فرد نیست، شکست یک جریان است وسخنان امام را چرا مخالفینی که دیروز صحبت میکردند یا نشنیدند یا نخواستند که بشنوند، امام به آقای بنی صدر مهلت داد که تا ساعت دو بعدازظهر رادیوها را باز کنیم و بفهمیم و بشنویم که یکسال من به وظایفم عمل نکردم، من به وظایفم عمل نکردم شما از مقام رهبری بالاتر در این مملکت چه کسی را دارید؟ اگر رئیس جمهور به ولایت امر معتقد نباشد ودر مقابل ولایت امر بایستد ورضایت ولایت امر نباشد امضایش را پس گرفته است و اصلا شرعی نیسیت اینها را که ما میگوییم برای این است که مردم بیدار شوند، چند تا جوان، چند تا فرد عامی روشن بشوند وگرنه این مسخره خواهد بود که یک مجلس بعد از این که رهبر حکم شرعی را از سر این برداشته و ملت علیه او قیام کرده است و مسلمانان طراز اول را به خون میکشد، بیاییم در باره این صحبت کنیم که آیا این کفایت دارد یا ندارد؟ و من دیشب به خدا پناه بردم تب گرفتم گفتم خدایا این گروه ما چرا این همه ضعیف دفاع میکنندوچرا آن طرف میآید و از میکروفون جمهوری اسلامی، کسیکه ساختمان ساواک را طراحی کرده است،بیاید اینطوری فحش به امام بدهد و فحش به مجلس بدهد و بگوید (امام امت من نظرم را گفتم) تو کی هستی؟ تو روباهی که در رژیم قبلی عرضه نداشتی که بگویی من ساختمان ساواک را نمیسازم ، من یک مساله را افشا کنم، این افشاشدنی نیست این را خودتان هم دیده اید ولیکن موجه نیستید (غلامرضا حسینی : آقا اسم ببرید. اسم میاورم آقا وقت من را نگیرید. در مجلس خبرگان آقای بنی صدر ، مقدم مراغه ای، و نهضت آزادی میخواستند مجلس را از داخل منحل کنند این آقای حجت الاسلام خزعلی و یزدی ودیگران شاهد هستند. چون فکر کردند که مرحوم طالقانی درگذشته است و یکی ، دوتای دیگر هم نمیآیند ، چهار نفر هم پیرمرد هستندو حد نصاب نمیآورد خواستند تعطیل کنند. امام سخنرانی فرمودند که شما آن سخنرانی را به یاد دارید ”کناره گیری از مجلس خبرگان کناره گیری از اسلام است” و یکی از آقایان که دیروز با آب و تاب مخالفت کرد ومیخواست که همه مسائل را در دو آدم خلاصه کند (در دو نفر) بنی صدر و بهشتی وفلان و بهمان. که امام میگوید یک جریان است. این آقا ، دوسال ، سه سال است که بر علیه مقام رهبری و ولایت امر برخاسته است. در ترمینال خزانه، در رادیو تلویزیون که تمام ملت دیدند، گفت من بعد از مرگ طالقانی به مجلس نمیآیم و حال آنکه شب آن روز امام فرموده بود ”کناره گیری از مجلس خبرگان کناره گیری از اسالم است ” این است که این آقا هر وقت از آن تاریخ به بعد با من سلام علیک میکند جوابش را نمیدهم خدایا تو میدانی که راست میگویم ولی این آقایانی که شب وروز با او زندگی میکنند. هر روز کنارش نشسته اند مذاکره و صحبت میکنند. آخر ، مدرک از این بالاتر که از اینها جاسوس گرفته اند و حبس ابد به آنها دادهاند. امام میفرماید ”شما به بن بست رسیده اید” اگر این مخالف مقام رهبری نیست چرا بیاید و پشت این میکروفون و بگوید”باز هم بن بست، باز هم بحران” در مجلس خبرگان آقای بنی صدر دو عمل انجام میداد. 1- اینکه مجلس را منحل کند. به علت اینکه بگویند آقا ما به مردم یک ماه وعده دادیم. مردم برای یک ماه ما را انتخاب کردند، بعد که نشد گفتند که ما نمیآییم ،امام که سخنرانی کرد اینها وحشت کردند ولی آن آقایی که گفتیم نیامدند یک راه دیگر این بود که قدرت را همه در رئیس جمهوری خلاصه کنندمن همان موقع شک کردم وقتی هم دیدم آقای منتظری را در راهرو مسخره میکند، که به دوستان از یکسال پیش تاکنون گفته ام. آتش گرفتیم ما خصومت شخصی نداریم من یک معلم هستم، کسی که یک عمر معلم بوده است ، هیچ انتظاری ندارد، و این مجلس همهاش معلم هستند. هیچ انتظاری ندارد ، منفعتی ندارد، نمیخواهد یک خصومت شخصی و دعوای شخصی داشته باشد. آقای منتظری را مسخره میکرد ”که تو فقه نمیدانی و چنین و چنان واقتصاد برای از بین بردن ربا بیست ویک مرحله است واز اینها” 000 تمام قدرت را میخواستند جمع کنند از ولایت امر ومجلس وهمه ارگانها بگیرند و به رئیس جمهور بدهند وقتی که شکست خوردند در پیش نویس قبلی رئیس جمهور همه کاره است واین را دراذهان چنان تبلیغ کردند ، مائوئیستی ، مارکسیست لنینیستی ، ماکیاولی، به نحوه ماکیاولی تمام مساله را در یک جمله خلاصه میکند که شما نمیتوانید از آن دفاع کنید ”ولایت فقیه مفهوم دارد اما مصداق ندارد” امام استثناء است” بطوری که بسیاری از دوستان صمیمی من که در این مجلس هم هستند و یک عمر در راه اسلام زحمت کشیده اند و به مردم هم وعده داده بودند که به ولایت امر رای بدهند، میخواستند ندهند، دادند، اما میخواستند ندهند، اینقدر وسوسه کرده بود گفتیم که ولایت فقیه مفهوم دارد ولی مصداق ندارد. گفتیم بسیار خوب، اگر روی مفهوم مصداق رژیم سلطنتی واستعمار و دیکتاتوری در دنیا مصداق داردولی حقیقت ندارد، خیلی چیزها هستند که هستند، این را در جواب کمونیستها میگفتیم میگفتند که حکومت اسلامی پیاده نشده است میگفتیم که حکومت شاهنشاهی که پیاده شده است. پس حقیقت دارد، پس حق است،گفت خوب حالا ما قبول داریم آمدند بعد از دوازده روز تخفیف دادند که آقا مجرای اعمال قدرت ولایت فقیه را تعیین کنید . همین جا پشت همین میکروفون آقای بنی صدر ، اگر داخل دولت است قبول داریم اگر خارج ازدولت است خدائی فقیه است، استبداد فقیه است من به او گفتم این سخن ”دیوید اوئن” وزیر امور خارجه انگلستان است. که راجع به روحانیت گفت. این سخن چرچیل است . این جدای دین از سیاست که گفت روحانیت اگر در حکومت دخالت کند هم دین از بین خواهد رفت و هم روحانیت، آقای جلال الدین فارسی به نمایندگی از طرف همه جواب دادند که وقتی امام در پاریس فرمان دادند سربازان ، افسران از پادگانها فرار کنید برگردید آیا در دولت بختیار و شریف امامی بودند یا خارج از دولت؟ وقتی امام فرمان بسیج عمومی دادند ، داخل دولت بود ویا خارج دولت؟ وقتی مرحوم آیت الله شیرازی گفتند ”الیوم استعمال توتون و تنباکو در حکم محارب با امام زمان است” دردولت ناصرالدین شاه بودند یا خارج دولت؟ یعنی امام با آن رهبری گسترده اش ، و پیامبرگونه اش بیاید محدود بشود در دولت آقای بنیصدر ، بشود در حکم وزیر دفاع هیچ کاره، بسیج عمومی یک مساله در باره آبادان، در باره آبادان آقایان ما که آتش میگرفتیم خدا شاهد است که نمیخواستیم جلوتر از امام راه برویم (رئیس: یکدقیقه وقت دارید) خطر بود، اگر امام دخالت نمیفرمودند خدا شاهد است که آبادان رفته بود. آقای هاشمی و آقای خامنهای هستند اگر غلط است بگویند ما خلاصه رفتیم خدمت امام و گفتیم آقا خلافکاریهای اینها این است . اولا 21 نفر پاسدار را فرستاده بودیم گفتیم روی رودخانه بهمنشیر پل زده اند و آقای خامنه ای این را عنوان کردند آقای بنی صدر آمد واین را مسخره کرد که آقای خامنه ای تخصص ندارد، مثل مادری میماند که بچه اش تب خال میزند ولی دکتر که میبیند با یک قرص آن را رفع میکند. البته علت اینکه سریع حرف میزنم این است که وقت نیست. فردایش آبادان را محاصره کردند. دیگر ظاهر نشد آمدیم خدمت امام گفتیم ، امام همه شان را دعوت کرد و آقای بنی صدر در خدمت امام تعهد کرد بعد از چهل روز ژاندارمری این همه رشادت به خرج داد و مقاومت کرد این چهل روز به ژاندارمری آبادان وعده داد و عمل نکرد بعد آمد خدمت امام و تعهد کرد که پنج گردان میفرستیم ، آقای دکتر شیبانی که نماینده دولت در آبادان بود به من تلفن زدند که آقا الان دارند وارد آبادان میشوند عراقیها، گفتم به آقای بنی صدر بگو که دیشب امام به اوگفته است و او تعهد کرده است گفت آقای بنی صدر الان بمن گفتند که ما هیچ کاری به کار آبادان نداریم فعلا مشغول طرح دزفول هستیم ما آمدیم برویم پیش امام ، بهر حال رفتیم پیش آقای منتظری ، آقای منتظری گفتند شما بروید آبادان ولی رشیدیان مکلف شرعی است که برود واین را به امام بگوید و شما نمایندگان محترم هم با من همراهی کردید، هفتاد نفر از شما امضاء کردید و ما آن را دادیم بدست آقای ناطق نوری وبردند خدمت امام وامام آشکارا دستور دادند که محاصره آبادان را بشکنید وآبادان نجات پیدا کرد. این است که میبینید از شمالی ترین نقطه مطر ایران همه جا را گرفتهاند به جز آبادان و این بخاطر انفاس قدسیه امام است . یک مساله دیگری که شما گفتید خیلی چیزها داریم که در کمیسیون تحقیق ما میفهمیم آقای سلامتیان مال سازمان سیا است من از حجت الاسلام خلخالی برادرم گله میکنم که این اسناد و مدارک را چرا در اختیار مجلس نگذاشتید؟ (رئیس: وقتتان تمام است) مسائل دیگر راجع به نامه ای که به امام نوشته است محرمانه به امام نوشته است، در این نامه نوشته: دولت و مجلس اینها همه بی دین هستند اینها همه دین ندارند، آقا در کجای دنیا اول سپاه وجهاد و نهادهای انقلابی تشکیل میدهند و بعد به یک رئیس جمهوری میگویند بیا و حکومت کن؟ من میگویم در کجا خون میدهند؟ بچههایشان را به میدان میفرستند، کشته میدهند جلو توپ و تانک، بعد به یک آدمی که در شیر و قهوه شنا کرده است میگویند بیا و این حکومت را بدست آمریکا بده؟ رئیس- آقای تقوی بعنوان مخالف بفرمایید (نمایندگان: ایشان تشریف ندارند) پس آقای حجتی کرمانی بفرمایید. خلخالی- آقای هاشمی، جنازه دوازده پاسدار را میخواهند ازجلو مجلس تشییع کنند، آقایان برای چی حرف میزنند. مخالفت نکنند بگذاریند کلک کار کنده بشود. رئیس – آقا ، اجازه بدهید داریم بحث میکنیم آقای حجتی بفرمایید. حجتی کرمانی- بسم الله الرحمن الرحیم. میدانم که همه نفسها در سینه ها حبس شده است که در این جو و با این مطالبی که قبلا گفتگو شد و مخصوصا با حادثه آفرینی جنایتکارانه دیروز ، (یکی از نمایندگان: توسط چه کسی؟ ) توسط گروه مجاهدین خلق، پیکار . نمایندگان – بنی صدریها ، بنی صدریها. رئیس- آقایان دخالت نکنید، اگر میخواهید که مجلس منظم باشد از این تک مضرابها نزنید. اگر هم معتقد به نظم مجلس نیستید که خودتان میدانید. حجتی کرمانی- برای اینکه من بتوانم حرفم را بزنم، آقایان یک صلواتی بفرستید. (نمایندگان صلوات فرستادند) عرض کردم که برای همه ملت ما و برادران وخواهران و همه کسانی که حرفهای من را میشنوند. نفسهایشان حبس است که من در این مقام و به عنوان مخالف چه میخواهم بگویم. عرض کنم که من اولا از دیروز که صبح زود به مجلس آمدم و با آقای ناطق نوری و با برادران دیگر و همچنین با آقای خامنه ای وآقای هاشمی و آقای مهاجرانی که پهلویم است و با بسیاری از دوستان دیگر صحبت کردم در این زمینه من خیلی مساله را سبک وسنگین میکردم وواقعا برایم این مساله یک انتخاب تاریخی بود. من زود شما را راحت میکنم و مطمئن باشید که من راهی را جز راه امام انتخاب نخواهم کرد. (احسنت) ویادم میآید که سال گذشته که آن جریان دستگیری فرزندان مرحوم آیت الله طالقانی پیش آمد و غیبت آیتالله طالقانی، من یک تلگرافی به مرحوم آیت الله طالقانی مخابره کردم وتلفنی برای برادرمان آقای خامنه ای خواندم و آن تلگراف پخش شد. در آن تلگراف به آقای طالقانی گفتم که آقا این گروهها میخواهند شما را در برابر امام قرار بدهند. جمله ای که یادم میآید این بود که خط شما را از خط امام جدا کنند. بعدا از آقای طالقانی خواستم که از غیبت به درآئید واین نقشه ها را خنثی کنید و درآن جا نوشته بودم که یک موی امام به همه این سازمانهای رنگارنگ شما قابل عوض شدن نیست. روحی که این ملت پیدا کرده است واین انقلابی که بوجود آمده است به اقرار دوست ودشمن مرهون این روح الهی و نفخه رحمانی بوده است و من در مواردی که این چنینی باشد هرگونه کاری را در برابر امام خطا میدانم. خطای تاریخی میدانم و معتقد هستم که متاسفانه آقای بنی صدر در چنین وضعی قرار گرفته است و من در تاریخ سه شنبه 26 خرداد یک مصاحبه مطبوعاتی انجام دادم وبا این تیتر که من رئیس جمهور را به پیروی از امام دعوت میکنم، مصاحبه بسیار مفصلی بود، نامهای طی چهار صفحه نوشته بودم ودر اختیار روزنامهها قرار دادم وبه برادرمان آقای خاتمی هم مخصوصا سفارش اکید کردم که این چاپ بشود. حتی یک سطر هم چاپ نکردند. فقط روزنامه اطلاعات این را گفت که فلانی در مجلس مصاحبه کرده ست ورئیس جمهور رابه پیروی از امام دعوت کرده است. من برای این که چند جمله از این نامه رابرای شما بخوانم عرض میکنم. ”امام از شما دعوت کرده است که به حکم قانون بازآئید. بعد نوشته ام که بحثهایی که شما میکنید که قانون چیست؟ وفلانیها هم غیر قانونی عمل کردهاند واینها، اینها بحثهای نظری است و مساله ای است که ما الان مورد بحث مان نیست و فعلا مساله شما مطرح است. خوب، دیگران هم اگر خلاف قانون عمل کرده باشند بعدا صحبت میشود، فعلا این است، نوشته ام که چیزی که مورد بحث است جنبه علمی است. وظیفه شما در برابر امام ودر برابر نظام این وظیفه اکنون بسیار سنگین است. نیاز به آن دارد که از نظرات خود دست بردارید. من میگویم به این نظر خود عمل کنید که گفته اید در برابر امام نخواهم ایستاد ملاحظه میکنید آنچه از شما خواسته ام عمل به نظر خودتان است. در مواردی که با نظر امام اختلاف دارید، میخواهم مساله را با قید دوفوریت برای شما مطرح کنم که صلاح شما و انقلاب و وحدت جامعه آن است که این گام سازنده تاریخی را بردارید واعلام کنید در برابر امام تسلیم هستیم، در این لحظات حساس از خودگذشتن شماکارساز است. امام ”خود” (آن خودیت) با انقلاب عجین است وایستادگی در برابر امام ، ایستادگی در برابر انقلاب است ، تکرار کنم شما در برابر تاریخ قرار گرفته اید و هرگونه موضع گیری مثبت و منفی شما برای خودشما اثر سرنوشتساز دارد” این نامه همانطوری که عرض کردم در تاریخ سه شنبه 26 خرداد نوشته شده بود و روز به روز و ساعت به ساعت مساله موضوعش دارد منتفی میشود. البته من در پرانتز در پایان نامه این را نوشته ام که (این نامه تا پیش از صدور فرمان عزل از طرف امام کاربرد دارد. ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله) همانطوری که ملاحظه میکنید آنوقتی هم که من این نامه را مینوشتم معتقد بودم که تا پیش از صدور فرمان عزل از طرف امام وقت برای آقای بنی صدر هست که ایشان به نظرات امام تسلیم بشوند وبه انقلاب برگردند. ما در صحرای کربلا حر را هم داریم که در همانروز در آخرین لحظه ها برگشته است و من اطمینان دارم که اگر چنین چیزی بشود یک غائله عظیم از این مملکت خواهد خوابید و این گروهها که زیر پرچم ایشان دارند دست به چنین کارهایی میزنند ناامید خواهند شد. عرض کنم که و اما لازم است که من در این موقعیت این مسائلی که همیشه مورد بحث است بین برادرها، مخصوصا بچههای حزباللهی که بمن میرسند و من میدانم خودشان راشماها هم میدانید، این بچه های خط امام و لانه جاسوسی و آقای موسوی و بچه های کمیته وسپاه پاسداران همه اینهایی که بامن آشنا هستند میدانند که من عاشقشان هستم و به آنها اخلاص دارم واگر هم یک وقتی حرفی زدیم یا نصیحتی کردیم یا بعد از این بکنیم، بر اساس تخریب نیست و برای اصلاح است. همانطوری که امام گفتند، من به اینها میخواهم بگویم که شما برایتان یک مساله مبهم است با اینکه من در روزنامه ها نوشتم بارها، حتی یادم میاید برای فوت آقای راشد رحمة الله علیه که من چیزی نوشته بودم، آنجا در باره این مساله من صحبت کردم. بد نیست که این روایت را هم برایتان بخوانم وانشاءالله قلبمان هم نورانی بشود. مرحوم راشد، روایتی را نقل کرد که یکی آمد پیش پیغمبر عرض کرد ” من اطاع الله و رسوله فقد هدی و من عصی فقد هوی” . یعنی کسی که از خدا و رسول اطاعت کند هدایت پیدا میکند و کسی که از آن دو نافرمانی کند گمراه میشودو سقوط میکند. حضرت فرمود ”هل لاقلت ومن عصی الله و رسوله فقد هوی” چرا در بخش دوم که میگویی آنکسی که خداو رسول را اطاعت میکند سقوط نمیکند. این را به لفظ هماآوردی یعنی خدا را پیغمبر به ضمیر تثنیه آوردی وخدا ورسول را عدل هم قرار دادی، هما ندارد خدا ورسول با هما نمیشود. ضمیر هما را به خدا و رسول برگردانی، برای اینکه خدا خالق است ورسول عبد است ”این التراب ورب الارباب” این بی ادبی را پیغمبر از این مردم نبخشید. فرمود من عصی هما نگو ، بگو من اطاع الله ورسول فقد هدی و من عصی الله و رسوله ”نه” عصا هما فقد هوی” . این رامن از آقای راشد نقل کردم. بعد گفتم آقایان شما که میگویید به نام خدا و بنام خلق این همان بی ادبی است وهمان شریک قرار دادن خلق با خداست و همانطوری که مرحوم مطهری فرمودند(در این موقع صدای آقای حجتی گرفت ) حالا سه مرتبه بگویید مرگ بر آمریکا ، بلند بگویید (نمایندگان: مرگ بر آمریکا) رئیس- صدای آقای حجتی گرفت ، گفتیم برایشان آب آوردند. حجتی – برادرانی که بامن در زندان بودند مخصوصا برادرمان آقای احمد توکلی که مدتی با هم همدرد و همناله بودیم و هم آقای ربانی شیرازی و برادرهای دیگر آقای بجنوردی، حضرت آقای انواری، آقای عسکراولادی، این برادرهایی که ما در زندان بودیم، جریاناتی که ما با اینها داشتیم وقتی که برادرانی که در بیرون زندان بودند، همین برادرمان آقای هاشمی، آقای خامنه ای، سایر برادران مخصوصا آیتالله طالقانی با اینها همکاری داشتند برای خدا وخیال میکردند که اینها روششان صحیح است، ما در زندان با همین احمد مینشستیم و گریه میکردیم . برای اینکه بچه مسلمانان چطور دارند به سوی التقاط پیش میروند، همه این برادرها شاهد هستند، بنابراین ، موضع من از همان پنج ، شش سال پیش روشن بوده و مباحثات زیادی هم با اینها داشتیم. مطالبی هم در روزنامه نوشتیم وهمیشه هم آن ”آخر الدواء الکی” این را در نظر داشتم یعنی من دراینکه باید خط اصیل اسلام وولایت فقیه واین اسلامی که هزار و چهارصد سال بوسیله همین ما آخوندها که بقول اینها میگویند مرتجع هستید و از این حرفها رسیده. همین اسلام که ما بالاخره بهتر شاید سردربیاوریم، من که خودم نه این را اینجا تذکر بدهم آن کسی که نوشته بود من اجتهاد نوشتم در آن رساله، من نوشته بودم در حدود اجتهاد، او در حدودش را خط زده ودیده که خوب بهتر است که ما را اینجا مجتهد قلمداد کند، من مجتهد نیستم وننوشته بودم که اجتهاد من مقلد امامم و بنابراین 00 عده ای از نمایندگان- این مطالب مربوط به عدم کفایت سیاسی نیسیت. رئیس- به جای من آقایان تذکر میدهند که در موضوع صحبت کنید. حجتی – چشم الان، این اسلام که ما، من بارها این مساله را گفتم،حالا اگر پیش آمد این مسائل رامن باید بگویم که اصالت روحانیت ما ، عقیده من است ، یعنی حتی آن حرکاتی هم که گاهی بعنوان مثلا اینکه اینها عقب افتاده بودند ، فرض کنید که ما مدتها ماشین سوار نمیشدیم یا چراغ برق نداشتیم ،خیلی خوب، این بخاطر وحشت از استعمار بود، یعنی اینقدر مامستقل بودیم که هر چه از خارج میآمد میگفتیم (خدا حفظ کند این آقای دکتر شیبانی را، مازندران بودیم با هم، نمیآمد تلویزیون گوش کند، میرفت آنجا کتابهایش راترجمه میکرد واینها، بعد میگفتیم آقا چرا نمیآئی تلویزیون ، میگفت هر وقت تلویزیون خودمان ساختیم ، آنوقت من میایم تلویزیون تماشا میکنم) یک چنین روحیهای در ما وجود داشته و وجود دارد، این روحیه استقلال دینی و اسلامی که دراین خط انقلاب هست وهمین بود که وقتی امام فرمان میداد که بریزید به خیابانها، مردم میریختند درخیابانها، این که شما الان میگویید ، این حقیقت را هم بگویم که یک عده ای میگفتند که امام اشتباه میکند، نمیدانم چه ، همین حرفهایی که بعضی اوقات در ذهن خیلیها باصطلاح دغدغه بوجود میآورد آنوقت هم بود ، منحصر به اینهایی که اظهار میکردند نبود، یعنی تنها مهندس بازرگان نبود که اظهار میکرد. علنی میآمد با عصبانیت میگفت که ،خانه دکتر شیبانی بودیم، میگفت که آخر این به کجا خواهد کشید، یک عده ای از خود ماها هم وقتی که در گوشههای خلوت خود روحانیون هم مینشستیم ، بعضی اوقات میگفتیم آیا چه خواهد شد، نمیدانستیم چه خواهد شد. این امام بود که ما را احیاء کرد و روحانیت وانقلاب را به راه خودش برد، بنابراین الان هم من همینطوری گفتم بهمین دلیل، بدلیل اینکه ما فهمیدیم ، او یک آدم ”موید من عندالله” است، روی این میزانهای ما، روی این معیارهای ما، روی این صغری و کبریهای ما کارهایش قابل محاسبه نیست، من نمیفهمم، خوب وقتی که من واقعا مقایسه میکنم کار خودم را، با کارامام، ترجیح میدهم بگویم که من نمیفهمم وامام میفهمد و معنی ولایت فقیه و تصمیم در برابر رهبری هم همین است و حتی اگر چنانچه کسی اطمینان هم داشته باشد که مبانی استنباط و حکم را اگر چنانچه مقلد بداند در عین حال باید مطیع باشد، چرا برای آنکه رشته00 خلخالی – بیخودوقت مردم را میگیرد. رئیس – عیب ندارد، بگذارید وقت خودشان است ، حرف خودشان را میزنند، آقای خلخالی شلوغ کردند، آقای حجتی موفق شدند یک مقدار آب بخورند، آقای حجتی ادامه بدهید، حجتی – برای اینکه رشته نظام از هم گسسته نشود واین رشته قائم به دو طرف است که یک طرفش امام است و یک طرفش امت است. هر گونه گسستگی در این رشته به اصل انقلاب لطمه میزندو همینطور که در این نامه نوشتم، به این مساله یعنی پیوند است وامام، من عمیقا معتقدم ومعتقدم این پیوند بودکه این انقلاب را پیروز کرد و اگر خواسته باشد این پیوند از بین برود، انقلاب از بین خواهد رفت. بنابراین اگر کسی با عمل خودش این پیوند را گسسته بکند. یعنی تسلیم در برابر امام نشود، به نظر من این یک اشتباه تاریخی مرتکب شده واگر بنا شد غیر از این ، باز گفتم راه توبه رامن تا پیش از صدور فرمان امام باز میدانم، ولی اگر چنانچه کسی تا پیش از صدور فرمان عزل امام تسلیم در برابر امام نشد، همین در بی کفایتی سیاسی کافی خواهد شد. بنابراین من از آن مساله مخالفت منصرف میشوم و رای خودم را پس میگیرم(خنده نمایندگان ) رئیس- بعد از این همه که ما انتظار کشیدیم ، یک کلمه هم در مخالفت میگفتید دیگر، خوب، آقایان ما یک ربع ساعت تنفس میدهیم و تنفس به علت این است که جنازه دوازده شهید را دارند تشییع میکنند، مردم همه با برنامه مجلس مشغولند و اینطور که آقایان اطلاع میدهند از جلوی مجلس عبور میدهند، برای اینکه در تنفس (یکی از نمایندگان: عبور نمیدهند) ایشان میگویند عبور نمیدهند، یک طرف میگویند میدهند، یک طرف میگویند نمیدهند، بهر حال برای اینکه لحظه ای برای مردم فرصتی باشد که این شهدای جنایت آشوبگران به اصطلاح مدعی خلق را مردم ببینند ، در تشییع جنازه این قهرمانان شهید ما شرکت کنند (زنگ رئیس). (جلسه در ساعت 20/10 به عنوان تنفس تعطیل گردید و مجددا در ساعت 55/10 به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل گردید). رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم. جلسه برای ادامه مذاکرات رسمی است. مخالف صحبت کرد،(به اسم مخالف) آقای حجتی و حالا (موافق) آقای امامی کاشانی نوبتشان است. ضمنا تذکری آقای روحانی دادند (در مورد اعلامیه ای که گفتم روابط عمومی مجلس، به رادیوتلویزیون داده) که رادیو تلویزیون بیتقصیر است. معلوم شد که از اداره روابط عمومی ما داده اند و فردی هم که داده شناخته شد، حالا ما بعد تحقیق میکنیم که ایشان چرا این اطلاعیه را داده .آقای امامی بفرمایید. امامی کاشانی – بسم الله الرحمن الرحیم. عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر را از جهت عدم تقوای سیاسی و مدیریت و مدبریت میدانم که در قانون اساسی اصل 115 آمده است واین حقیقت را در سه کلمه خلاصه میکنم. 1-آقای بنی صدر بنام قانون اساسی، قانون اساسی را زیر پا گذاشت. 2-گروههای ضدانقلاب زیر پرچم ایشان برای بازگشتن آمریکا به ایران جمع شدند. 3-به آبروی جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان لطمه زد. اما اول، طبق اصل 57 و 113 رئیس جمهور برقرارکننده سه قوه است وقوای حاکم در کشور این سه قوه است، نه رئیس جمهور. اما رئیس جمهور درحقیقت خود راحاکم میداند وبه اسم اینکه 11 میلیون به او رای دادهاند، میگوید مجلس با من هماهنگ باشد، بسیار گفته اند ونوشته اند از باب نمونه روزنامه انقلاب اسلامی 19/5/59 سخنرانی ایشان در مسجد سیدالشهداء ، به مردم خطاب میکنند ، میگویند ”من در همان وقت به شما به دفعات گفتم که باید شما مردمی که رای میدهید مجلسی انتخاب کنید که با رئیس جمهوری هماهنگی داشته باشد، آمدند گفتند که چرا نگفتی رئیس جمهور با مجلس هماهنگی داشته باشد” البته این را بنده با دو نفر از برادرانی که در رابطه با همین مساله نخست وزیری بودند ما به ایشان گفته بودیم ، شاید دیگران هم به ایشان گفتند، خوب رئیس جمهور مشخص بود” شما من را انتخاب کردید برای فکر و بینش و برنامه ام، انتخاب کردید مرا یا برای قیافه ام، کدامش؟ اگر برای اولی رای دادید که 11 میلیون هم رای دادید پس لابد میخواهید که آن برنامه اجراء شود، حالا اگر یک مجلسی با آن برنامه هماهنگی نداشت، آن برنامه اجرا نمیشود” . آقای بنی صدر چه اشتباه بزرگی و چه ذنب عظیمی مرتکب شده اید جای خودتان را با قانون اساسی درست عوض کرده اید. این قانون اساسی است که باید سه قوه با آن منطبق باشد،نه شما مساله سازگاری با قانون اساسی مطرح است نه شما و مسوولان دیگر . آقای بنی صدر شما چه برنامه مدونی به ملت ارائه دادید که مردم بر آن رای دادند؟ مردم به چه رای دادند؟ مردم به رئیس جمهور مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای دادند، یا به رئیس جمهور قانونشکن؟ آقای بنی صدر دو کلمه عرض میکنم. کلمه اول معلمی در سه روز پیش میگفت دانشآموزان دبیرستان نظری من که در جنوب غرب تهران است، شب آمدند با صدای گرفته گفتند از صبح از ساعت 6 تاکنون فریاد میزدیم و علیه رئیس جمهور شعار میدادیم صدایمان گرفته است و بعد دلیلش را گفتند که چون ما از صبح تا شب در آن زمان برای ریاست جمهوریش فعالیت کرده ایم و گناه بزرگی مرتکب شدهایم خواستیم کفاره گناهانمان باشد، مردم اینجوری رای دادند آقای بنی صدر. یکی از دوستان نقل میکرد در تبریز روزی که ریاست جمهوری انتخاب میشد، غروب آفتاب اوراق تمام شد، قرار شد فردا ورقه بیاورند زنی گریه میکرد به مترجم گفتم ، چرا گریه میکند، مترجم از او پرسید و مترجم هم به گریه افتاد و بعد گفت این زن میگوید میترسم امشب بمیرم فرداشب، شب اول قبرم باشد و امام فرموده رای بدهید پای صندوقها بروید ، من چگونه رای نداده بمیرم، مردم اینجوری رای دادند آقای بنی صدر. رئیس جمهور قوه مقننه را باید اطاعت کند و به مصوبات مجلس تن بدهد. شما بنام قانون و به رنگ اسلام مصوبات مجلس را خلاف قانون اساسی گفتید. عجبا قانون اساسی اصول 93 و 94 و 95 و 96 تشخیص مغایرت و عدم مغایرت را با قانون اساسی با شورای نگهبان دانسته وهیچ کس حق ندارد بگوید مغایر است. نه با رئیس جمهور. شما با کدام قانون و با چه معیاری به خود اجازه دادید در نوشته هاو سخنرانیها قوانین مجلس را نفی کنید ، چگونه مملکت انقلابی از هم پاشیده را میتوانید با این طرز عمل مشکلاتش را حل کنید؟ آقای بنی صدر ، شما مصوبات مجلس را امضاء نمیکنید به اسم قانون، در حالی که اصل 123 رادر قانون اساسی نقض کرده اید، ملت بزرگ ایران رئیس جمهوری که مینویسد در روزنامه انقلاب اسلامی در آینده ملت به سراغ این قوانین خواهند رفت. نمیبخشد، شما عملا تحریک کردید ملت را که در آینده به سراغ این قوانین خواهند رفت. یعنی قوانین را خواهند کوبید و علیه مجلس قیام خواهند کرد. شما مردم را علیه هدف انبیاء و همه شهداء وملت بزرگ ایران تحریک کردید . نمایندگان محترم مخالف، شما را به خدا با چه معیاری رئیس جمهور را لایق اداره کشور میدانید؟ نمایندگان محترمی که احیانا میخواهید رای ممتنع بدهید، شما را به خدا با چه معیاری درشک هستید؟ آری آقای بنی صدر لایق هست برای انحلال قوه مقننه برای برهم ریختن قوه مجریه ، برای تباه کردن قوه قضائیه و بالاخره برای نابودی نظام و اسلام و ایران. آقای بنی صدر خودتان هم میدانید که این اختیارات را ندارید. دیشب من نواری که در جامعه روحانیت مبارز تهران شما در مدرسه شهید مطهری سخنها گفتید و عهدها بستید و همه را زیر پا گذاردید، گوش میدادم . یکی از جملات شما این بود گفتند ”رئیس جمهور در قانون اساسی نقش مهمی ندارد” شما که خودتان میدانستید نوارتان هست پس چرا حالا نقش را از خودتان میدانید؟ آیا ادامه ریاست شما نابودی کشور واسلام نیست؟ آقای بنی صدر عدم لیاقت جنابعالی را بنده چندین بار در باطن وجودم صادر کرده بودم. آخرین دفعه روزی بود که برخاستم از اتاق شما دیگر به سراغ شما نیامدم. و آن روزی بود که خواستم با عده ای از برادران دیگر بعنوان این که رژیم بعث عراق را در جنگ تحمیلی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران محکوم کنی و ما چند نفر برای کشورهای شرق آسیا اعزام میشدیم ، به شما تلفن زدم و هفت صبح نزد شما آمدم، همینکه آمدم به جای اینکه در سیاست خارجی با من صحبت کنید، که آمدم با شما مشورت کنم رئیس قوه مجریه، من برخوردم با قدرتهای مختلف در خارج از نظر سیاست کشور چگونه باشد، تا رسیدم اول حرفت این بود آقای امامی روز عاشورا احوالتان را خواهم پرسید. چرا؟ با این قانونی که در رابطه با شورای سرپرستی رادیوتلویزیون تصویب کردید، آقای بنی صدر یادتان هست همانجا گفتید که به امام گفتم، امام به من گفتند نگو ولی من روز عاشورا حرفهایی را خواهم گفت. آقای بنی صدر یادتان هست که در همان روز در همین ساعتی که این مطلب را گفتید ، بمن گفتید به امام گفتم که یک مشت بی دین در مجلس جمع شدند. امام به من گفتند آقای بنی صدر نگو بی دین اینها مردمان خوبی هستند. آقای بنی صدر یادتان هست که گفتید امام همیشه این حرفها را که من میزدم خیلی سفت با من حرف مزدند، خندیدید و گفتید این دفعه خیلی شل حرف زدند. ولی همانوقت چنان در باطن وجودم من بخود لرزیدم، تو خیال کردی که شل حرف زدن یعنی عدم قاطعیت امام، نه ، آن درد دل امام بود. دلش فشار میآمد و آنجور بقول شما شل گفتند. آقای بنی صدر یادتان هست همان روز گفتید کشور وضعش عوض نشده، همان زمان شاهنشاهی است. بگویم این جمله را در پیشگاه ملت بزرگ ، بگویم دربرابر نمایندگان محترم مجلس عرض کنم در برابر آنانکه میخواهند رای ممتنع احیانا بدهند. آنها که مصمم هستند رای مخالف بدهند ،چه عرض کنم. گفتید اوضاع کشور عوض نشده مثل زمان شاه است، فقط زمان شاه روزی دوبار سرود شاهنشاهی میخواندند امروز از صبح تا به شب سرود 00 چه من بگویم (نمایندگان: بگویید، آقا بگویید) سرود خمینی میخوانند، امروز صبح تا به شب سرود خمینی میخوانند.(یکی از نمایندگان: خدا لعنتش کند) آقای بنیصدر با این طرز تفکر چگونه میتوانید کشور را اداره کنید . آن قوه مجریه ات ، آن کوبیدن قوه مجریه ات، آن کوبیدن قوه قضائیه ات ، آن کوبیدن قوه مقننه ات، آن با تلویحات مختلف کوبیدن امام و رهبر بود. آقای بنی صدر اینجا بود که دیگر نتوانستم بنشینم، میخواستم راجع به سیاست شما و سیاست کشور و سیاست نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور در برخوردهایم با مقامات مملکتی صحبت کنم. ولی آنقدر متاسف شدم که همینجا برخاستم دیگر سراغ شما نیامدم و بخدا مایوس شدم و بخدا سوگند من مایوس شدم. دیگر هم نیامدم. اما عرض کنم مجلس هم عدم لیاقت شما را پی برده بود. اما امام فرمان سکوت داد. و مجلس نمیخواست به حکم ”یا ایهاالذین آمنوا لاتقدموا بین یدی الله و رسوله” لب گشاید ولی وقتی تو فرزند بزرگ حسین بن علی علیه السلام ، ای امام امت، وقتی تو سخن گفتی و سکوت را شکستی، مجلس مقلد تو وظیفه اش بود سکوت را بشکند، تکلیف داشت بشکند، چرا نمایندگان مخالفی که نماز میخوانید وروزه میگیرید ، میگوئید جو است، چه جوی؟ ما قضاوتمان را قبلا کرده بودیم. ما در برخوردها همه چیز فهمیده بودیم، چه میگویید جو، جو کجا، رئیس محترم مجلس گرچه دیروز تذکر دادند که این طرح عدم کفایت سیاسی قبلا با 120 امضاء ارائه شده بود، ولی بنده میخواهم عرض کنم که رئیس محترم مجلس از نظر مراسم قانونی بحث کردند، در صورتی که یک یک همه ما نمایندگان مدتها است به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور پی برده ایم، (احسنت، احسنت) خدا شاهد است که در یکماه پیش نمیدانم کی بود که در رابطه مصوبات مجلس بود، همانجا روی صندلیم نشسته بودم و نمیخواستم این قانون تصویب شود که ظرف پنج روز اگر رئیس جمهور امضاء نکرد چنین، قرآن را باز کردم که پیشنهاد مسکوت ماندن کنم و پیشنهاد عدم کفایت سیاسی کنم، تا قرآن را باز کردم سر صفحه آمد ”الی یوم الوقت المعلوم” فهمیدم الان وقتش نیست و لذا سکوت کردم، آقای بنی صدر ، حقا من شما را خوشبیان و خوشقلم و خوشذوق و باهوش میدانم. اما عقل سیاسی ندارید. آقای بنی صدر یادم آمد بیانی که بوعلیسینا در الهایات شفا در باره ریاست میکند، میگوید برای ریاست صفاتی است ” و من اهم العقل و العلم و فاذا ذار الامربین الا عقل والا علم فرئیس هو الاعقل و یعاونه الا علم” . میگوید وقتی بین اعقل و اعلم معارضه شد که کدام یک صندلی ریاست را احراز کنند، عاقل تر باید بنشیند و متخصص تر و عالمتر معاونتش کند. حقا عقل برای اداره کشور کافی نداری، خدا میداند این مطالبی که من الان عرض میکنم یک مقداری از حقیقتها است ، بدون هیچ احساسی ، و اما چون وقتم تمام میشود، مساله دوم مساله حساسی است، بنده چقدر وقت دارم ؟ (رئیس: شما نیمساعت وقت داشتید) من پنج دقیقه به آقای یزدی و دو دقیقه هم به آقای دیالمه دادم (رئیس: 16 دقیقه صحبت کردید هنوز وقت دارید) آقای بنیصدر ، مطلب دوم این بود که گروهکها زیر چتر شما جمع شده اند، بنده در اینجا برای ملت بزرگ ایران، برای نمایندگان عزیز این مقاله را عرض میکنم. این مقاله ای است در این مجله که از لندن پخش میشود وپولش را هم امریکا میپردازد واین مقاله به قلم داگلاس رئیس تحریریه تایمز نوشته شده است و مطلبی است که در قاهره بین وزیر امور خارجه امریکا (هیگ) و رئیس الوزرای بریتانیا (مارگریت تاچر) مطرح شده است. من چند سطر این مقاله را میخوانم عنایت بفرمایید ، ملت شریف ایران تمام عنایت بفرمایید به این پنج، شش سطر ”فرغم کل التهدید والوعید الذین یطلقهما الجنرال اویسی او شاپور بختیار آخر رئیس وزراء فی عهد الشاه فان البیت الایرانی لن یتقوض من الخارج ” میگوید واشنگتن ”الا ان نظره واشنطن التی تدعمها لندن ” نظر واشنگتن این است که ایران با تمام حرفهایی که اویسی و بختیار گفتند و گفتند که ما میتوانیم ایران را در هم بکوبیم وقطعه ، قطعه کنیم، اما نشان داد که بیت ایرانی و کشور ایران ”لن یتقوض من الخارج” به هیچوجه از بیرون بهم نخواهد ریخت . باید سراغ داخل برویم.اما داخل چطور؟ ”والتغییر الکبیر فی السیاسته لامریکیه ینحصر فی کون الوضع فی ایران قدتردی الی درجة فقد فیها رجال الدین الکثیر من ینحصر فی کون الوضع فی ایران قدتردی الی درجة فقد فیها رجال الدین الکثیر من رصیدهم و علی راسهم آیت الله الخمینی ” (حضار سه بار صلوات فرستادند) در جای دیگر میگوید : ” وکان الاعتقاد السائد حتی الان فی واشنطن حتی فی احلک ساعات ازمه الرهائن” بحث در این میکند که میگوید: باید یک تغییر جدی بدهیم، یک تغییر ریشه ای بدهید. اولا به این عنوان توجه بفرمایید ”ایران بین الواحدته والفوضی” فوضی یعنی بلبشو بودن و تشتت . ایران بین وحدت و فوضی است. اگر بتوانیم ایران را از وحدت به فوضی بکشانیم،یعنی به هرج و مرج بکشانیم . بر برهم ریختگی برسانیم پیروزیم. وگرنه پیروزی نصیب ما نیست. نظر وزیر امور خارجه امریکا و رئیس الوزرای بریتانیا است، میگوید : و تغییر در دو جهت است ، اول تغییر کبیر در سیاست امریکا منحصر است در اینکه وضع در ایران ”قدتردی” بیاید به حدی که ”فقد فبها رجال الدین ” در حدی که رجال دین رصیدشان را از دست بدهند . یعنی ارزششان را از دست بدهند. باید به اینجا برسیم که ارزش رجال دین در ایران از بین برود ” وعلی راسهم آیت الله الخمینی نفسه الذی فقد بعضا من بریقه فی قلوب الایرانیین” که آیت الله خمینی یک مقداری از ارزش و آن لمعات ودرخشندگی اش رادر قلوب ایران تاکنون داده است ، ولی کور خواندید ، یک کلمه امام گفت ، مملکت حرکت کرد، کور خواندید ، میگوید از دست داده است، ”و یبدوان اللحظه المناسبه قد حلت ” ما الان باید مشغول شویم. ”بعد ما قرر ضانعوا لسیاسته الامریکیه” بعد از اینکه مسلم میدانند سیاستمداران امریکا ” ان العالم” توجه کنید ملت بزرگ ایران ”ان العالم لایستطیع الانتظار حتی وفات آیت الله الخمینی” میگوید : مگر عالم میتواند صبر کند تا آیت الله خمینی فوت کند؟ نمیتواند عالم صبر کند،از حالا باید شروع کنیم. عالم کیست؟ لابد عالم خود ابرقدرتها هستند. عالم نمیتواند صبر کند چه خطری احساس کردند ، خطر بزرگ را امپریالیزم شرق وغرب میبیند و در چه مقطع حساسی قرار گرفته ایم و شعار این بچه های عزیز ما در خیابانها که آمده اند جلوی ضد انقلاب را گرفتهاند ، چقدر در پیشگاه خدا قیمت دارد، ارزشش را فقط خدا میداند. میگوید ما نمیتوانیم صبر کنیم. مهم اینجا است ”والتغییر فی هذه النظر ه لم یودحالیا الی اتخاذ قراثابت یتعدی اجراء الاتصالات مع المعارضه الایرانیه” میگوید باید ما اتصالات را به معارضه ایرانیه بیش از پیش برقرار کنیم . معارضه ایرانیه یعنی کسانیکه با نظام جمهوری اسلامی میجنگند ما باید ارتباطاتمان را با آنها محکمتر کنیم. ”لقتدیر قوتها النسبیه” ارزیابی هم کرده اند میگویند، آن قدرتی که الان جلوی نظام جمهوری اسلامی ایستاده است وایرانی است، این قدرت، قدرتی است تقریبا قوی ، ”لقتدیر قوتها النسبیه” قوی است ملت ما ایستاده اند با اینکه نیروی انتظامی نیست. بیایند ببینند آرامتر از آمریکای خودشان هستند ، ” و تقویم نوع الدعم الذی یستحقه کل فریق منها” و ما باید ارزیابی کنیم که هر دسته ای از دستجات ایرانی که میخواهد با نظام جمهوری اسلامی معارضه کند،چه وسائلی احتیاج دارد؟ چه امکانات مادی و معنوی میخواهد؟ تمام را در اختیارش بگذاریم ، برای این موفقیتی که ما در ایران پیدا کنیم. خوب ، بنابراین حالا که مطلب این است ”الا ان نظرة واشنطن التی تدعمها لندن تقول انه من غیرالمحبمل ان ینهارحکم رجال الدین فی ایران عن طریق الایرانیین الذین یعیشون فی المنفی” بهر حال میگوید ارزیابی ما این است که حالا حالاها رجال دین قیمت را دارند. چون رجال دین قیمت را دارند، ما خیلی نمیتوانیم روی رجال دین کار بکنیم. باید بیاییم روی گروهها کار بکنیم. بالاخره به اینجا میرسند ، کار روی گروهها و دادن امکانات و فکر دادن و امکانات دیگر به گروهها، آنوقت این گروههایی که اینطور کار میکنند، جناب آقای بنی صدر شما این سیاست خارجی را میدانید یا نمیدانید؟ شما میدانید؟ خدا نکند بدانید. (عده ای از نمایندگان: میدانند) نمیدانید؟ نمیدانید چه دلیلی بالاتر از این بر عدم کفایت سیاسی شما است شما را به خدا نمایندههای نمازخوان که نطق مخالف اینجا کردید، به خدا تمام شهدا دستتان را خواهندگرفت. تمام شهدا دامنتان را خواهند گرفت. من با احساس صحبت نمیکنم که بگویند امامی تحریک کرد. من آنچه هم نارحت میشوم آن نارحتی درونیم است. سعی میکنم احساسی هم نشوم. (رئیس: سه دقیقه وقت دارید) اما بروم سراغ اصل سوم. اصل سوم مساله سیاست در خارج است. مسائل زیاد است که یک جمله اش رامن اینجا عرض میکنم. وقتی که من در کشورهای شرق آسیا رفته بودم، یکی از مسائلی که در آنجا مطرح بودبه حضور امام هم عرض کردم خبرنگاران دور من جمع شده بودند ، مصاحبه میکردند، مطالب میگفتند ، چقدر روزنامهها در خارج ، چقدر نوشتهها است که آن زمان امام دستور سکوت داده بود، نه در مجامع عمومی گفتیم، نه در مجلس گفتیم، بعضی نمایندگان محترم گفتند، رفتی خارج بیا اطاعاتت را بگو، من عرض کردم چیزهایی دارم که اصلا نمیتوانم بگویم. مملکت بحرانی است. امام همه دستور سکوت داده است. یکی از مسائل که یک جزئش این بود ، خبرنگاران سوال میکردند، میگفتند که ، مملکتی که به این ضعف کشیده شده است چگونه میخواهد جنگ را ادامه بدهد؟ گفتم ، مملکت به ضعف کشیده نشده است. گفتند چرا به ضعف کشیده شده است ، گفتم خیر ، گفتند رئیس جمهور گفته است ، فوری در همانجا روزنامه را آوردند ، گویا روزنامه انقلاب بود که ایشان روز یازدهم در حسینیه ارشاد سخنرانی کرده بود. گفته بود ”اینکه که کشور را به ضعف کشانده اید” گفتند مملکت الان به ضعف کشانده شده است. شما چطور میتوانید کشور را اداره کنید . بعد او وقتی که من آمدم بحضور امام ، مطالبی را عرض میکردم، از جمله این مطلب را عرض کردم ، آنچنان دیدم امام سکوت کردند که فهمیدم من اطلاعی بر اطاعات امام اضافه نکردم ، امام خیلی مطلعند و خیلی دل ایشان درد دارد، که من قیافه آقا را که نگاه کردم ، خدا میداند همانجا اشک بر صورتم ریخت و بعد بلند شدم و از خدمتشان مرخص شدم و باز در مسائل دیگر ، در مصاحبات ، مجله ای است، در آن مجله ملت ایران را سه دسته کرده است، یک دسته گروهها، عکس آقای بنی صدر را چاپ کرده ونوشته است پرزیدنت بنی صدر و یک دسته را میگوید از اول اینها از نظام جمهوری اسلامی بریدند، چون از نظر ایدئولوژی با رهبر انقلاب مخالف بودند. میگوید اینها فدائیان خلق بودند ، چه بودند، گروهها را میشمرد. بعد میگوید اما دوم، گروهی هستند در ایران، اینها میخواهند آزاد باشند، رهبر اینها چند نفرند، یکیک از دوستان مجلس را نقل میکند، دوستان نهضت آزادی را نقل میکند (عده ای از نمایندگان: آقا اسم ببرید.) اجازه بدهید عرض نکنم. البته نسبت به آنها هم هیچ مطلبی ندارم، فقط همین میگوید رهبر و بعد میگوید واما اهم رهبری (که من اینجا تکیه دارم) اهم رهبری این گروه را پرزیدنت بنی صدر دارد ودر بالای مقاله هم دارد که ”خرج ملت ایران عن طاعت الخمینی ” میگوید ، ملت هم بیرون رفتند. میگوید این هم جمعیت زیاد ایران هستند . بعد میگوید: ”فما بقی بعدهذاللخمینی الارجائی وبهشتی و وزرائه وجهلة ایران ” مگر دیگر چه کسی باقیمانده است جز یک رئیسالوزراء و چند وزیر و آقای بهشتی و یک مشت افراد نادان. همه رفتهاند واینها الان در یک طرف قرار گرفتهاند. آیا این سیاست خارجی را جناب آقای بنی صدر شما مطعید؟ (رئیس : وقتتان تمام است) چشم اگر مطلعید پس چرا این گروهها را میدان دادید؟ چرا اینقدر گفتید بایستید، من میایستم؟ چرا اینقدر قوه قضائیه ومجریه ومقننه را هر کدام بر هم زدید و در مجلسی که عملا ما نشستیم آقای رجائی را تصویب کردید؟ اگر سه دقیقه به من وقت بدهید راجع به آقای رجائی جملهای عرض کنم. (رئیس: سه دقیقه وقت میدهیم. بگویید) (محمد منتظری : آقای امامی اسم و تاریخ آن مجله را بفرمایید) آن مجله الان منزل است و اسمش را نمیدانم، جلسهای در منزل آقای رئیس جمهور بود. جناب آقای هاشمی، آقای مهدوی کنی و آقای موسوی اردبیلی تشریف داشتند و بنده هم بودم، همه بودیم، آقای رجائی مودب آمدند دم در نشستند بعد از اینکه رای داده بودند وایشان هم تصویب شده بودند، من به ایشان عرض کردم که آقا مگر قرار نبود آنروزی که شما تصویب کردید و گفتید من تصویب میکنم و امضاء نمیکنم، ولی گفتید دلم به آقای رجائی قرص نیست. من گفتم آقای بنی صدر این ”دلم قرص نیست” را نگو، گفت نمیگویم گفتم یکبار در مصاحبهها نگویید دلم قرص نیست. گفت نه، اگر آقای رجائی با من مخالفت نکند من با او مخالفت نمیکنم. البته ایشان در کارنامه شان طور دیگری نوشتند، ایشان به من اینطور گفتند در کارنامه طور دیگری نوشتند که من به امامی گفتم که اگر ایشان با قانون اساسی جلو نروند، اگر چنین نکنند، اگر چنان نکنند، اگر منافع ملت را چنین بکنند من خواهم گفت، گفتند اگر با من مخالفت نکند، من مخالفت نخواهم کرد. گفتم آقای رجائی مخالفت نمیکند، بعد هم دست گذاشتم سر شانه ایشان، از ایشان هم خواهش کردیم، گفتیم شما یک چیزی میگویید، میگویید دلم قرص نیست. الان میگویید بعد دولت نمیتواند کاری بکند. گفت نه من نمیگویم دولت هم کار خودش را بکند. تمام شد مطلب وآمدیم . آن شبی که ما در مجمع بودیم ، گفتم مگر شما نگفتید این مطلب را ؟ چطور شما آمدید رفتید اینطرف و آنطرف سخنرانی کردید گفتید: ”این نخستوزیر، نخستوزیر تحمیلی است”. چه وقت تحمیلی است؟ کجا تحمیل است؟ ایشان گفت نه، بعد آقای مهدوی کنی یک مثال زدند من هم یک مثال زدم، آقای مهدوی کنی به ایشان گفتند که آقای بنی صدر اگر شما یک خانه ای داشته باشید این خانه را مثلا بخواهید پانصد هزار تومان بفروشید، بعد پانصد هزار تومان مشتری برایتان نمیآید ، 450 هزار تومان میآید، بگویید اگر پانصد هزار تومان بود بهتر بود. خوب، حالا هم که 450 هزار تومان است مانعی ندارد ، سند را امضاء میکنیم. آیا اگر این باشد معنایش این است که این معامله باطل است؟ من به ایشان گفتم، آقا اگر بنده یک دختری دارم میخواهم ازدواج کند، میخواهم داماد بگیرم. یک جوانی میآید بعد من میگویم اگر برادر این آمده بود که فضیلت بیشتری داشت ، بهتر بود. حالا که او نیامده به این تن میدهم. عقدنامه را هم امضاء میکنیم ، آیا معنایش این است که این عقد باطل است؟ آقای بنی صدر ماند، آنوقت در روزنامه انقلاب مینویسد که نواری بین من و ایشان هست و چنین هست و چنان هست که برای ملت افشا میشود. ما نوار نداشتیم ، من نمیدانم نوار آقای بنی صدر کجا بوده است؟ یک وقتی هم با جناب آقای یزدی و جناب آقای پرورش که ما آمدیم بیرون، گفتم ممکن است احیانا نوار بیرون بیاید، تمام بیست، سی ساعت نوارهای ما بیرون بیاید. ما افتخار میکنیم که تمام نوارها بیاید و تمام حرفها بیاید بیرون . نخست وزیر امضاء کرده است. باز هم نماینده مخالف میآید میگوید تحمیل، این چه خط لعنتی است که وجوددارد؟ والسلام علیکم و رحمه الله. رئیس- متشکر، آقای صباغیان مخالف بعدی هستند که ایشان از دیروز در جلسه نیستند. آقای نقوی هم مخالف هستند که ایشان هم نیستند. بعد آقای روحانی وآقای دیالمه هم به اسم مخالف اسم نوشتهاند که البته مخالفتشان چیزی شبیه آقای حجتی درمیآید ، ولی چون نوشته اند ما طبق آئین نامه میگذاریم که صحبت کنند، آقای روحانی بفرمایید. یکی از نمایندگان – رای بگیرید دیگر لازم نیست که صحبت بشود. رئیس- آخر من نمیتوانم. شما تصویب کردید که پنج ساعت مخالف و موافق بتوانند صحبت کنند. آقای دکتر روحانی بعنوان مخالف صحبت میکنند. روحانی – بسم الله الرحمن الرحیم. طرح عدم کفایت سیاسی یک رئیس جمهور بر مبنای اصل 110 قانون اساسی است. در بند پنجم این اصل آمده است ”عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوانعالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی با رای مجلس شورای ملی به عدم کفایت سیاسی او” مبنای این طرح ، این اصل قانون اساسی است که یک رئیس جمهوری باشد، دارای همه شرایط، دارای همه ویژگیها، منتها فقط کفایت سیاسی ندارد، بنده اگر بخواهم تعبیر بسیار سادهای بکنم این است که، رئیس جمهوری هست مومن ، متقی ، بدون هیچ آلودگی، آدم بیعرضهای است. عدم کفایت سیاسی یعنی بیعرضگی. عدم کفایت سیاسی که مجلس راجع به یک رئیس جمهور میخواهد بحث بکند، پس از آن است که قبول داشته باشد این انسان دارای صفات یک رئیس جمهور هست ، بعد بیائیم اینجا بحث کنیم. بگوییم آقای ابوالحسن بنی صدر که دارای همه صفات ریاست جمهوری که در قانون اساسی و در متن اسلام وقرآن آمده، هست، منتها عرضه کافی ندارد. بعد مخالف و موافق صحبت بکنند. در نهایت هم رای بدهند که این آدم، آدم با عرضه ای هست یا نیست؟ واقعا الان از دیدگاه نمایندگان محترم آقای ابوالحسن بنی صدر این چنین است؟ یعنی فردی هست دارای همه صفات ریاست جمهوری، بعد حالا ما میخواهیم بحث بکنیم که عرضه سیاسی دارد یا ندارد؟ بنده معتقدم که آقای رئیس جمهور آقای ابوالحسن بنیصدر خودبخود از ریاست جمهوری منعزل هست. احتیاجی به این طرح ندارد. احتیاج به بحث ندارد. من دلیل دارم. دلیل بنده این است که در قانون اساسی برای رئیس جمهور صفاتی ذکر شده است. شرایطی ذکر شده است و حتی مساله کفایت سیاسی هم به چه معنا هست؟ در قانون اساسی آمده است، به من اجازه بدهید اول اشاره کنم که کفایت سیاسی رئیس جمهور یعنی چه؟ یعنی او سیاست مملکت را باید تنظیم بکند که اینچنین نیست، طبق قانون اساسی خط سیاسی کشور دست مجلس است، نه رئیس جمهور کفایت سیاسی رئیس جمهور، یعنی رئیس جمهور بتواند وظایفی که قانون اساسی بعهده او گذاشته است ، آن وظایف را انجام بدهد، عمده وظایفی که برای رئیس جمهور هست در این چند اصل خلاصه میشود. اصل 113 دو وظیفه مهم بعهده رئیس جمهور گذاشته است. یکی مسوولیت اجرای قانون اساسی و یکی تنظیم روابط قوای سه گانه، کفایت سیاسی معنی اش این است، رئیس جمهور آنچنان باشد. (محمد یزدی: ایشان یاباید بعنوان موافق صحبت کنند یا مخالف) بنده با این طرح مخالفم. رئیس- آقای یزدی بگذارید من توضیح بدهم. اظهارات آقای حجتی هم همینطور بود ولی چون شما سوابق داشتید اعتراض نکردید، اظهارات آقای جعفری هم قسمت عمدهاش همینطور بود، آقای روحانی دارد میگوید00 (خلخالی: این آقایان دیروز میخواستند مخالف صحبت کنند وقت نبود. حالا امروز آمده اند صحبت میکنند همه وکلا مخالف بنی صدر هستند) آقای خلخالی حالا از کره آمده اید شلوغ کنید. روحانی- عرض کنم عصبانیت آقای خلخالی تاثیری در ماهیت قضیه ندارد، بنده با این طرح مخالفم. رئیس- ایشان میگوید من طرح را قبول ندارم. روحانی- من ایشان را منعزل میدانم و طرح عزل معنی ندارد. (رئیس: شما خلاصه کنید) خلاصه میکنم (محمد یزدی: مردم که میشنوند واقعا قضاوت میکنند). قره باغ – معنی مخالفت این است که رای کبود بدهند آیا ایشان رای کبود میدهند؟ روحانی – عرض کنم که رئیس جمهور طبق برنامهای که (همهمه نمایندگان) بهر حال من مدارک و دلایل هم آورده بودم . حالا که مجلس موافق نیست من بحثم را قطع میکنم. من آقای ابوالحسن بنی صدر را توطئهگر برعلیه جمهوری اسلامی میدانم واین آدم توطئه گر جای بحث در مجلس شورای اسلامی نیست که این کفایت دارد یا ندارد. این خودبخود منعزل هست. رئیس- این مخالف هم که وضعشان اینطوری شد، موافق بعدی بیاید . آقای عباسعلی ناطق نوری موافق بعدی بودند که وقتشان را به آقای سید علی خامنه ای دادند. بفرمایید. سید علی خامنه ای – من چقدر وقت دارم؟ رئیس- شما نیمساعت وقت موافقت دارید. یکربع هم مربوط به همان قضیه هویزه هست ، یعنی اگر راجع به هویزه حرفی دارید در دفاع از آن میتوانید بگویید. خامنه ای – ده دقیقه از آن وقتم را میتوانم بدهم به آقای دیالمه. رئیس- از آن نه، از این میتوانید البته اگر مجلس مایل بود. اجازه میدهد و وقت شما تمدید میشود. خامنه ای – 5 دقیقه از وقتم را به آقای دیالمه میدهم. بشارتی- آقای هاشمی برای اینکه حرف ایشان قطع نشود یکساعت وقت را تمدید کنید. رئیس- اگر مجلس تشخیص داد که این بحث باید ادامه پیدا کند اینکار رامیکنم. من از حال میتوانم وقت را تمدید کنم. آقای خامنه ای بفرمایید. سیدعلی خامنه ای- بسم الله الرحمن الرحیم. لوخر جوافیکم مازادوکم الا خبالا ولا وضعواخلالکم00 اگر منافقان در کنار شما بمانند و به جهاد با دشمن بیایند جز بر سستی وناتوانی شما نخواهند افزود ودر میان صفوف شما تفرقه و تشتت خواهند افکند. در این لحظات حساسی که یکی از سرنوشتسازترین صفحات تاریخ ایران رقم زده میشود، از خدا میخواهم که مرا بآنچه رضای او است هدایت کند و از طغیان زبان و دل و غلبه هوی وهوس نگه دارد و اکنون که پس از یک سکوت وبردباری طولانی ودردناک فرصت و تکلیف گفتن وافشاء کردن داده است نیز مانند گذشته ما را مدد رساند و یاری کند. مخاطب این سخن شما نمایندگان مردمید و آنگاه همه ملت ایران و بالاخره تاریخ ونسلهای آینده که در کار ما به دقت و طلبکارانه نظر خواهند کرد و من با این توجه در محضر خدا ودر حضور شما و همه کسانی که این سخن را خواهند شنید اعلام میکنم که این جانب آقای بنی صدر رئیس جمهور را دارای کفایت سیاسی برای اشغال پست خطیر ریاست جمهوری نمیدانم. پیش از آنکه به دلائل متعدد خود در اثبات این ادعا بپردازم لازم میدانم اول کفایت سیاسی را که در اصل یکصد ودهم قانون اساسی به آن اشاره شده معنا کنم. کفایت سیاسی یعنی اینکه شخص برای اداره مسوولیتی که به عهده او واگذار شده کافی و صالح باشد. فقدان کفایت سیاسی در هنگامی است که وی آن شرایطی را که برای انجام این مسوولیت در قانون اساسی معین شده فاقد باشد و کمبود یا عیبی داشته باشد که با آن صفات مقرره منافی است. اصل یکصد و پانزدهم قانون اساسی صفات لازم برای ریاست جمهوری را از جمله امانت و تقوی اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی ایران مدیر و مدبر بودن میداند هر کدام از صفات بالا که در شخصی نباشد وی برای احراز این مقام فاقد کفایت و صلاحیت است با این زمینه اکنون میتوان به بررسی وضع آقای بنیصدر در رابطه با مقام ریاست جمهوری پرداخت در باره عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر یعنی فقدان برخی از این صفات در ایشان برادران مطالبی قبلا اظهار کرده اند که هیچ جوابی از سوی مخالفان طرح به آن مطالب داده نشده است به عکس برخی از مخالفان بجای آنکه دلیلی بر کفایت آقای بنیصدر بیاورند یا دلایل موافقان طرح عدم کفایت را رد کنند غالبا بر تکیه بر شعار واحساسات سعی کردهاند حقیقت را بپوشانند. (لازم میدانم تذکر بدهم نظر من به مخالفینی است که دیروز در آغاز طرح بحث در باره مخالفت صحبت کردند) و فرصت را مغتنم شمردند تا حرفهای دل خودو حتی نظرات ویژه خود در مخالفت با جریان اسلام فقاهت را که امروز در برابر تخلفات وعدم صلاحیتهای آقای بنی صدر مقاومت میکند به عنوان دفاع از آقای بنی صدر در این تریبون گفتند. این عمل تا به آنجا عجولانه و ناشیانه انجام گرفت که اولین مخالف پیش از آنکه حتی یک کلمه در باره عدم کفایت آقای بنی صدر در مجلس گفته شده باشد اظهار داشت که دلایل ابراز شده مربوط به تخلف آقای بنی صدر است نه مربوط به عدم کفایت وی و بلافاصله ایراد گرفت که این دخالت قوه مقننه در قوه قضائیه است. در اظهارات مخالفان طرح اصرار عجیبی شد که اثبات عدم کفایت آقای بنیصدر را به یک دشمنی شخصی با بنی صدر یا به یک جریان حزبی و سیاسی برگردانند و این برخلاف واقع است. این یک خصومت شخصی یا جریان حزبی نیست یک تکلیف شرعی و مسوولیت الهی و پاسخ به یک خواست مردمی وعمومی است. اگر نگرانی حفظ انقلاب واسلام و لزوم ادای مسوولیت در قبال مردم نبود و ما حاضر میشدیم آقای بنی صدر را با همه عیوب واشکالات تحمل کنیم واز مسوولیت الهی نمیاندیشدیم یقینانه آقای بنی صدر وشاید نه همین برادران ما را به انحصارطلبی و قدرتگرائی و امثال این تهمتهای مبتذل وتکراری متهم نمیکردند. ما بخاطر خدا و در پاسخ به اطمینانی که امام امت ابراز میفرمودند و بخاطر مسوولیت سنگینی که در شورای انقلاب بر عهده داشتیم همواره در برابر جهتگیریهای مخبر وموج فرهنگ بیگانه از اسلام که بدست آنان گسترش مییافت مقاومت میکردیم واین برای آقای بنی صدر و جناحی که وی را بهترین سنگر خود میشناخت غیرقابل تحمل بود و همین بود که آنهمه اتهامات واهانتها را به دنبال میآورد. یکی از مخالفان طرح به عنوان دفاع ازآقای بنی صدر اظهار کردند که مخالفان وی برکناری او از فرماندهی کل قوا رامورد بهره برداری قرار داده و جو را متشنج کردهاند و مجال سخن برای او نگذاشته اند این برادر محترم گویا فراموش کرده است که آقای بنی صدر در پاسخ به اقدام امام در برکناری وی اعلامیه ای داد که با این که سرشار از کذب و قلب حقیقت بود و در آن مردم را تحریک بر مقاومت در برابر دولت و شورش و بر هم زدن نظم عمومی کرده بود اجازه یافت که از همین تریبون مجلس خوانده واز طریق رسانه های گروهی در سراسر کشور پخش شود والبته پیش از آن از بسیاری از رادیوهای وابسته به شبکه تبلیغاتی صهیونیستی پخش شده بود. اگر آقای بنی صدر در مجلس حضور ندارد هستند آقایانی که همان ادعاهای بی دلیل و تهمتهای ناروائی را که بیش از یکسال است آقای بنی صدر به استفاده از همه وسائل ارتباط جمعی و بسیاری شیوه های تبلیغاتی کوشیده تا بر ذهن مردم تحمیل کند و بارها در سخنرانی و مصاحبه و مطالب گفته و نوشته و کوشیده تا به خورد ذهن بسیاری از بیخبران دهدو البته هرگز موفق هم نشده باز هم تکرار کنند و غیر منصفانه دیگران را شکنجه گر واو را فریاد کننده ودیگران را متعرض واو را مدافع جلوه دهند بله، آقایان جای آقای بنی صدر خالی نیست بجز شما که بلندگویان او هستید . ایشان یکسال ونیم است میگوید و مینویسد و در مقابل جوابی متناسب با آن همه هجوم تبلیغاتی نمیشنود. ایشان همه حرفهای خود را که اکنون شما هم بخشی از آنرا تکرار میکنید گفته است. ای کاش ایشان شخصا حضور مییافت و هر چه میخواست میگفت تا بر شما نیز یکبار دیگر ثابت شود که وی حرفی که نگفته باشد ندارد واین دیگران هستند که گفتنیهای فروخوردهای که برای مصلحت انقلاب و اسلام ناگفته گذاشته اند بسیار دارند. ما از این برادران گله ای نمیتوانیم داشته باشیم چرا که پذیرفتهایم که آنچه امروز و همیشه در مقابل خط انقلاب واسلام راستین ایستاده و با آن درافتاده یک جریان است و این برادران اگر حتی چنانچه اظهار میکنند با آقای بنی صدر مخالف هم باشند نمیتوانند ربط خود را به آن جریان پوشیده نگه دارند. طیفی که امروز بر محور آقای بنی صدر با دولت مردمی و مکتبی مبارزه میکند شامل این عناصر نیز هست. برادران مخالف با اشاره بحضور مردم در خیابانها و تشویق آقای رجائی که از آنان بنام حزب الله نام میبرد . این کار را خلاف مصلحت و روشی غیرمنطقی دانسته اظهار داشته اند که با تهییج مردم هیچ مساله ای حل نمیشود. این برادران گویا فراموش کرده اند که مردم را آقای رجائی به خیابانها نکشانید این حضور کوبنده و قاطع مردم فقط و فقط هنر شور و انگیزه ایمانی خود آنان و صدای رسا و همیشه نافذ امام امت بود و همیشه چنین بوده است در گذشته هم هیچ عامل دیگری نمیتانست مردم را بحضور در صحنه وادار کند نه فقط امروز در گذشته هم شما نه این حرکت را به درستی میشناختید و نه بر آن توانائی داشتید و فرق میان امام بر حق این امت با مدعیان مبارزه سیاسی از جمله در همین است او به مردم تکیه میکند از آنهامسوولیت میخواهد به آنها اعتماد میکند برای آنها ارزش قائل میشودو مدعیان سیاست از اینهمه غافل و از خیرات آن محرومند. روزی که امام به ایران آمده بودند نیز بودند کسانی که از مدعیان که امام را بر صرف وقت طولانی در اجتماعات فشرده مردم ملامت میکردند و بجای آن نشست وبرخاست با سیاسیون و به قول خودشان با آدمهای حسابی پیشنهاد مینمودند. حزب الله که آقای رجائی از آنان تشکر کرد وباید هم میکرد همین مردم کوچه و بازار و همین عامه مردم متوسط و پائین هستند که رجل سیاسی تحقیرشان میکند، مجاهد و پیکاری و غیره هم میزند و میکشد و هم متهمشان میسازد . روشنفکرنمای وابسته به شرق و غرب باران تهمت وافترا را بر سرشان میبارد در عین حال بار اصلی انقلاب بر دوش آنها است ارتش و سپاه و بسیج متشکل از آنها است و امام امت پشتیبان و مدافع آنها است و من نیز به عنوان یکی از همین مردم به آنها از همین تریبون توصیه میکنم که حضور خود را حفظ کنند و صحنه را برای دشمن خالی نکنند. آخرین نکته ای که در این مقدمه میخواهم بگنجانم این است که عشق به جمهوری اسلامی ما را هم مثل آن برادری که دیروز سخن گفت وادار به حراست از نهاد ریاست جمهوری و حمایت از اولین رئیس جمهوری میکرد همین احساس موجب آن شد که با اینکه ما آقای بنی صدر را از اول صالح برای احراز این مقام نمیدانستیم پس از آنکه انتخاب شد از او دفاع کردیم این جانب در نماز جمعه بارها و بارها از او حمایت کردم و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علیرغم آن همه فشار تبلیغاتی او نسبت به جریان خط امام عکس العمل نشان ندادم اما جان کلام این جا است که وقتی وجود او با استفاده از انواع روشهای تخریبی برای همین جمهوری به صورت آفتی بی علاج درمیآید و او در مقام ریاست جمهوری بزرگترین مدعی جمهوری اسلامی و تحقیرکننده آن به بلندگوی مخالفان آن میشود آیا باز هم حمایت از او به معنای حمایت از جمهوری اسلامی است؟ نه برادر منصفانه قضاوت کنید هیچ حمایتی از بنی صدر ارزش واقعی و عملی حمایت امام را از او نداشت.اما دیدید که امام هنگامی که پس از یک سال صبر و سکوت دردآلود مشاهده کردند که همچنان خط نفاق و ارتداد و کفر و استکبار سنگر مستحکمی در وجود آقای بنیصدر یافته است حمایت خود را از او سلب کردند واین را برای خود تکلیف دانستند شما به حمایت امام تا اسفند 59 تکیه میکنید چرا به سلب حمایت امام در خرداد 60 تکیه نمیکنید؟ اگر عمل امام باری ما وشما حکمتآمیز وقابل پیروی است چرا میان دو عمل امام فرق قائل میشوید؟ بیایید به راستی بر این انقلاب بر این مردم و بر این جمهوری بر این همه خون به ناحق ریخته دل بسوزانیم، اختلاف نظرها و دودستگیها را در قضاوتهایی که به سرنوشت ملت ما مربوط است دخالت ندهیم و خدا را شاهد وناظر بشماریم . اکنون به اصل مساله میرسیم ومن دلائل خودم را در موارد زیر خلاصه میکنم. البته بعضی از این دلایل شاید بهمین زبانی که من خواهم گفت یا بزبان دیگری گفته شده لکن دلائلی هم هست که تاکنون ذکر نشده است. 1-رئیس جمهور صلاحیت وکفایت خود را بایددر احترام به نهادهای قانونی ثابت کند چرا که مشروعیت او مبتنی بر حرمت قانون اساسی است که آن نهادها بخشی از تحقق خارجی آنرا تشکیل میدهند. آقای بنیصدر بارها به نهادهای قاننی بی حرمتی روا داشته و به این طریق پایه مشروعیت خود را سست کرده است. نمونه امضاء نکردن لوایح مصوبه مجلس، اهانت به شورای نگهبان وشورای عالی قضائی متهم کردن مجلس شورای اسلامی. اهانت دائمی و مستمر به کابینه و شخص رئیس دولت، مخالفت آشکار و پنهان با سپاه پاسداران وجهاد سازندگی ودیگر نهادهای انقلابی و قانونی. وقتی رئیس جمهور با بی حرمتی به این نهادهای قانونی خود را که جزئی از مجموعه دولت است از آن جدا میکند، درحقیقت قانون اساسی را که قاعدتا وجودخود او است سست میکند و این حد اعلای بی کفایتی است. 2-رئیس جمهور بالاترین مقامی است که حفظ حرمت نظام جمهوری از او انتظار میرود تحقیر جمهوری تحقیر رئیس جمهوری است. آقای بنی صدر در یک جمله کوتاه جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری را تحقیر میکند ”این جمهوری، جمهوری ای نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم” در این جمله معروف و زبانزد فقط از یک چیز ستایش شده و آن شخص آقای ابوالحسن بنی صدر است هیچ فرهنگی نمیتواند شخصی را که با بزرگ قلمداد کردن خود در عین حال مقام ریاست جمهوری ونظام جمهوری اسلامی را تحقیر میکند دارای کفایت وشایستگی سیاسی بداند. 3-آقای بنی صدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد از هیچ اقدامی اباء نکرد و حتی از اینکه رویه های تخریبش اساس جمهوری اسلامی واستقلال کشور را خدشه دار کند پروائی نورزید. شاید امروز بالاخره وقت آن رسیده باشد که بپرسیم ماجرای بحران عمومی که یکی از نزدیکان و مشاوران وی درمناظره کذایی تلویزیونی مطرح کرد واقعا چه بود؟ سندهای افشاگرانه ای در این زمینه در دست است بر اساس صورت یکی از جلسات جمع مشاوران وهمکاران نزدیک ایشان (که این صورت جلسه الان همینجا موجود است) بر اساس صورت یکی از جلسات جمع مشاوران و همکاران نزدیک ایشان یکی از نقشه های آنان این بوده است که پس از روی کار آمدن دولتی که مجلس به آن متمایل است اما آقای بنی صدر اورا نمیپسندد و با کارشکنیها و مخالفخوائیها جلو موفقیت او را بگیرند تا بیآبرو و ساکت شود و با یک جدال سیاسی کارها را خود قبضه کنند. رفتار شخص آقای بنی صدر و دوستانش در مقابله با دولت آقای رجائی قدم به قدم نشان دهنده همین طرح است تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاست جمهوری است چنین روشی را تقبیح میکندوهرگز با آن نمیسازد. یکی از نمایندگان – صورت جلسه را بخوانید. سید علی خامنه ای – صورت جلسه مفصل است این را ممکن است بعد در اختیار برادران اگر لازم باشد بگذارم. 4-در انقلاب ما و نیز در جمهوری ما که ثمره آن بود ویژگی بارز و چشمگیری که میتوانست آنرا از همه تجربههای مشابه ممتاز کند حقیقتگرائی بجای سیاستگرائی بود. همه چیز در روش ورفتار امام وخطوط سیاست داخلی وخارجی ما از چنین روشی خبر میداد. آقای بنی صدر در مقام ریاست جمهوری این روش را نقض کرد و سیاست بازی را جانشین حقیقت گرائی کرد. نمونه این رفتار را در ایشان میتوان به وضوح وتکرار دید از آن جمله است عملکرد در زمینه مسائل مورد علاقه مردم.مثلا پیش از ریاست جمهوری در یک حمله تبلیغاتی وعده داد که بهره بانکی را حذف خواهد کرد بعد از ریاست جمهوری خود و دستیارش در ریاست کل بانک مرکزی حذف بهره بانکی را که از سوی آیت الله منتظری مطرح شده بود عملی غیرممکن و منتهی به یک فاجعه اقتصادی نامید از آن جمله است موضع گیری در مقابل گروهکها. پیش از ریاست جمهوری گروهک مجاهدین را بنحوی محکوم کرد. پس از ریاست جمهوری که به سازماندهی آنان احساس نیاز میکرد آنها را بخود نزدیک ساخت کارت حمل سلاح برای آنان صادر کرد و از عناصر و سازماندهی آنان برای اداره اجتماعاتی که تشکیل آنرا برای مقاصد خود لازم میشمرد بهره گرفت سندی بخط و امضای رجوی در دست است که حاکی از همفکری و همکاری 000 رئیس- اجازه بدهید آقای خامنه ای ، الان ظهر است دو مطلب داریم یکی در مورد تمدید وقت که من پیشنهاد میکنم یکساعت تمدید کنیم که انشاءالله امروز تا عصر بتوانیم این مساله را تمام کنیم. مجلس کار خیلی دارد و من از برادران میخواهم که این زحمت را تحمل کنند وامروز بعدازظهر را بمانند که بحثمان تمام بشود. دوم در مورد سخنان خود ایشان است چون 5 دقیقه وقتشان را به آقای دیالمه داده اند البته ده دقیقه داده بودند بعد اخیرا گفتند 5 دقیقه ایشان هیجده دقیقه صحبت کرده اند اگر خواستند صحبت بکنند باید وقت را اضافه بکنیم. حالا در مرود اصل پیشنهاد خودمن برای تمدید وقت کسانی که با یک ساعت وربع تمدید وقت موافقند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد .البته ادامه بحث را بعد تصمیم میگیریم حالا این تمام میشود بعد تنفس خواهیم داد برای نهار و نماز و ساعت 3 برمیگردیم برای ادامه جلسه ای که الان تصویب کردید بفرمایید. سیدعلی خامنه ای – سندی به خط وامضای رجوی در دست است که حاکی از همکاری آنان با آقای بنیصدر در رابطه با انتخابات مجلس شورای اسلامی و نقض طرح دومرحله ای بودن و بعضی مطالب دیگر است که اینجا ایشان به آقای بنی صدر لحن حرف در اینجا در این نامه ای که به خط رجوی است خطاب به آقای بنی صدر طوری است که حاکی از استمرار روابط ایشان واین آقایان است خیلی صمیمانه و دوستانه پیشنهاد میکنند، نظر میدهند سوال میکنند واعلام همکاری میکنند. ازآن جمله است موضعگیری او نسبت به امام تا همین اواخر به ظاهر خود را به امام متصل وانمود میکرد امام را پدر ومراد خود مینامید و نام امام، آری فقط نام امام را گرامی میداشت اما در عمل همه جوانب حیطه ولایت فقیه را مورد تعرض قرار میداد امام از سپاه با آن لحن تجلیل کرد او سپاه را مکرر از جمله در چهاردهم اسفند در سخنرانی اسفهان و غیره به صراحت میکوبید. امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دون مینامید و او بارها آنرا رد میکرد. امام قبل از عاشورا به روزنامه ها اعتراض کرد و بر آنان بخاطر پرداختن به مسائل تفرقهانگیز و تشنج انگیز نهیب زد، او در سخنرانی عاشورا گفت که جنگ موجب آن نمیشود که روزنامهها محدود شوند. امام هیات سه نفری را حاکم ساخت، او آنرا بی اعتبار دانست، امام شورای قضائی را معتبر و مرجع شمرد او آنرا غیر قانونی اعلام کرد. امام دراسفند 59 روزنامه ها را موظف به سکوت و عدم تعرض به همدیگر نمود او در اولین شماره روزنامه در فروردین 60 کارنامه خود را سرشار از مطالب خلاف حقیقت و تشنج انگیز منتشر کرد. 5-یکی از اصول اخلاقی اسلام ومصداق بارز تقوی وامانت که جزو صلاحیتها وشرائط رئیس جمهور در قانون اساسی بشمار آمده صداقت و راستگویی است. آقای بنی صدر این شرایط را نقض کرده واساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاد مثال بهره بانکی را که قبلا زده ام تکرار نمیکنم اما مثال برجسته و واضح مساله گارد ریاست جمهوری است. به دنبال اعتراضهایی که در پی عملکرد روز 14 اسفند نسبت به گارد ایشان در سطح جامعه مشاهده شد ایشان بارها وجود گارد ریاست جمهوری را منکر شد و در کارنامه خود صریحا نوشت ”مرا گاردی نیست” در اختیار اینجانب یک پرونده قطور در باره گارد ریاست جمهوری هست این پرونده بخشی از پرونده مربوط به گارد ریاست جمهوری است و آنچه که در اختیار بنده هست دوبرابر این است که وجود چنان گاردی را که در اوایل سال 59 تشکیل شده و حتی از مربیان کره ای برای آموزش آن کمک گرفته شده است مدلل میسازد از آنهمه فقط به یک برگ اکتفا میکنم و بقیه در دسترس است . این نامه ای است که آقای بنی صدر در تاریخ 25/3/59 نوشتهاند. سرکارسرهنگ دوسیروسپرسنداج، به موجب این فرمان (ضمنا توجه به تعبیرات هم بکنید) از تاریخ 11/3/59 به سمت مسوول گارد حفاظت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میگردید. ضروری است هر چه سریعتر نسبت به سازماندهی وآموزش و فلان واز بروز هر گونه بی نظمی در کلیه مراسم جلوگیری بعمل آورید. رئیس جمهور- سیدابوالحسن بنی صدر واین هم امضاء شان که پای این ورقه وجود دارد ایشان با وجود چنین فرمانی آنطور صریح در کارنامه نوشته اند که ”مرا گاردی نیست” و عوامل ایشان هم شروع کردند به مقدمه چینی که ثابت بکنند بله، ایشان اصلا گاردی ندارند ، به دنبال شایعه مسافرت دو تن از یاران ایشان به اروپا و شاید امریکا برای مقاصدی نامعلوم ایشان در روز 14 اسفند باکمال صراحت وجسارت این شایعه را مطرح کرد وبرای اثبات دروغ بودن آن، آن دو نفر مشارالیهما را که آقایان منصور فرهنگ و احمد تاجیک بودند در تریبون نزد خود فراخواند و به مردم نشان داد. رئیس- یکنفر از آنان سیعد سنجابی بود. عده ای از نمایندگان – سعید سنجابی. سید علی خامنه ای – منصور فرهنگ و سعید سنجابی و به مردم نشان داد و حضور آنان در آن ساعت را دلیل دروغ بودن شایعه مسافرت آنان قلمداد کرد. سندی در اختیار هست که مسافرت آقای منصور فرهنگ را که مضمون همان شایعه تکذیب شده است مسلم میسازد. خزاعی – من فرهنگ را در پاریس دیدم. رئیس- آقای خزاعی میگوید من هم در آن موقع در پاریس ایشان را دیدم. خامنه ای – آن سند این است ”وزارت امور خارجه اداره گذرنامه، خواهشمند است دستور فرمایید جهت جناب آقای دکتر منصور فرهنگ و آقای احمدتاجیک مشاورین ریاست جمهوری که برای انجام ماموریتی عازم کشورهای فرانسه ،انگلیس ، ایتالیا ، آلمان غربی.اتریش ، سوئد هستند گذرنامه سیاسی صادر و روادید لازم را تهیه فرمایند. فیش مبلغ 40 هزار ریال پول عوارض خروج و 4 قطعه عکس و رونوشت شناسنامه مشارالیهما پیوست میباشد. البته در زیرش رئیس دفتر ریاست جمهوری آقای تقوی این را امضاء کردهاند در کنار این امضاء هم با خطی که ظاهرا خط همین آقای تقوی باشد نوشته است که البته درست خوانده نمیشود به اداره امور مالی ایفاء میگردد تا نسبت به مورد مبلغ 40 هزار ریال که بابت عوارض هست اداره امور مالی آنرا بدهند و همچنین بلیط رفت وبرگشت راهم تهیه کنند. رئیس- وقت آقای خامنه ای در این بحث تمام شد. البته ایشان راجع به هویزه مطلبی دارند که میتوانند بگویند. مجلس اگر بخواهد تمدید بکند تا نیم ساعت میتوانند تمدید بکنند. کسانی که با تمدید شدن وقت ایشان موافقند قیام کنند. (اکثر برخاستند) تصویب شد. بفرمایید آقای خامنه ای. علی خامنه ای- به دنبال شایعه اقامت ایشان در یک کاخ بارها نوشت و گفت که من هیچ خانهای از خود ندارم و در هیچ کاخی هم سکونت نمیکنم. این جانب خودوهمه اعضای شورای انقلاب سابق و یقینا بسیاری از مسوولان دولتی و دوستان و مشاوران ومحافظان وغیر هم شک نداریم وندارند که ایشان تا آخرین روز اقامت خود در تهران در کاخ یکی از اعضای خانواده سلطنتی رژیم گذشته در مجاورت کاخ نخست وزیری که محل کار ایشان بود زندگی میکرد وبا همان تزئینات و همان تشریفات که دستنخورده باقی مانده بود (حتی آن تابلوها و سایر چیزهاباقی بود) و در ایام اقامت در دزفول نیز در کاخ سلطنتی که در پایگاه هوایی دزفول است اقامت داشت این جانب در هر دو محل بارها ایشانرا زیارت کرده وبه آن شهادت میدهم (عده ای از نمایندگان : تقبل الله ) این وضع تقوی وامانت و صداقت ایشان است وآیا با این وجود کسی میتواند مدعی کفایت و صلاحیت لازم در ایشان باشد؟ مثال دیگر وابستگی ایشان به جبهه ملی است که بارها آنرا انکار کرده است و مثالهای فراوان دیگر. 6-بی شک چهره منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنه انقلاب و جمهوری ما است. حضور مردم در صحنه وزنه عظیم دیگری است که دشمن را مایوس میکند و نظام جمهوری اسلامی صحنه اقدام و مجاهدت امام وامت است هم اکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در پی قدر کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ خیانت یا عدم کفایت؟ فعلا ما به دومی اکتفا میکنیم. اکنون به شاهکارهای آقای بنی صدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجله لوموتن خبرنگار میپرسد آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟ بنی صدر : ”چرا مسلما، من به او نامه نوشتهام و دراین باره با او صحبت کرده ام. امام بر حسب اخبار واطلاعاتی که دریافت میکند و طبق طرز فکر خاص خود عمل مینماید از آنچه میبینیم وتجربه ای که در عمل بدست میآورم این نتیجه حاصل میشود. که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد شاید هم عقیده دارد اگر از تمام این مسائل سخن گفته شودمردم ناامید خواهندشد” در مصاحبه با میدل ایست ” هم در باره محصور بودن اطلاعاتی امام مطالبی است که البته این مصاحبه ، مصاحبه مفصلی است یعنی هر و مصاحبه، مصاحبه های مفصل و تکان دهنده ای است که این مصاحبه ها در اینجا موجود است این نمونه با مصاحبه میدل ایست است که ایشان مفصل در اینجا دومرتبه در باره امام صحبت میکند و در هر دوبار میگوید به امام اطلاعات نادرست میدهند و در این تعبیر ایشان امام یک فرد ساده ای است که در آنجا نشسته ، و میروند به او خبر میدهند و طبق آن خبرها ایشان مدام نظر میدهد (یکی از نمایندگان : تاریخ مصاحبه ها را لطفا بفرمایید. ) تاریخ مصاحبه با میدل ایست 8/1/60 است. آن مصاحبه دیگر را هم بقول ایشان تا بگردم پیدا کنم وقت میگذرد بعد در اختیار آقایان میگذارم . در بخش دیگری از همین مصاحبه در باره نظام جمهوری اسلامی آقای بنی صدر میگویند ”قبلا یعنی در دوران شاه لااقل دورنماهایی وجودداشت (دورنماهای تمدن بزرگ) امروز حتی این هم وجود ندارد”. در بخش دیگری از همین مصاحبه در باره حضور مردم در صحنه میگوید ”لطیفهای در ایران جاری است طالقانی از بهشت تلگرامی برای امام خمینی میفرستند، که من در بهشت باشاه ملاقات کرده ام اما از شهیدان انقلاب خبری نبود واضافه میکند(بنی صدر اضافه میکند) این وحشتناک ولی گویا و پرمفهوم است ”من از ملت ایران میپرسم . آیا در میان شما چنین لطیفه ای است؟ که مضمون آن بیایمانی به خون شهدای انقلاب و در مقابل ایمان به شاه یعنی قاتل این شهداء است؟ آیا این لطیفه راذهن بیاعتقاد آقای بنی صدر به انقلاب و خونهای شهدای انقلاب نساخته و نپرداخته است؟ 7-رئیس جمهور باید حیثیت جمهوری را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از این کار اگر خیانت نباشد قطعا بیکفایتی سیاسی واخلاقی و خیلی بیکفایتهای دیگر است در طول 9 ماه گذشته یعنی از اوایل تشکیل دولت جدید و حتی پیش از آن بزرگترین بلندگوی تبلیغاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی (آقای بنیصدر) بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر میگردید. دولت رجائی را مصیبتی بالاتر از جنگ دانستن ، دولت اسلامی را یک دولت بیقانون معرفی کردن، اینها عینا تعبیرات خود ایشان است که در مصاحبه های خارجی ایشان وجود دارد الان هم در اینجا نزد من موجود است آزادی را درایران بکلی پایمال شده وانمود کردن، شایعه شکنجه را علیرغم گزارش صلیب سرخ ونیز کمیسیون تحقیق در سطح عالم گستردن و خلاصه رژیم کنونی را از رژیم شاه هم بدتر معرفی کردن جزو شاهبیتهای اظهارات آقای بنی صدر است به گوشهای از مصاحبه با لوموتن توجه کنید . آقای بنی صدر میفرمایند ”اکنون دیگر قانون وجود ندارد چون گذشته افراد را دستگیر میکنند، شکنجه میکنند، شکنجه میدهند، کمیسیونی برای تحقیق در این زمینه تشکیل شد و گزارش مسخرهای نیز تنظیم کردهاند انسان هیچ حقی ندارد،او را دستگیر میکنند و چون زباله از میان میبرند قبلا لااقل دورنماهایی وجود داشت ، دورنماهای تمدن بزرگ ، امروز حتی این هم وجودندارد” آیا واقعا میتوان تصور کرد که این رئیس جمهور یک کشور است که در باره کشور ونظام خود سخن میگوید؟ ملت ایران باید بداند که آقای بنی صدر با این اظهارات چه کسانی را در سطح جهان خشنود میکرد؟ نامه سرگشاده آقای بنی صدر به امام را که در آن همه این اتهامات بیقدرکننده جمهوری اسلامی به اضافه نسبت تلویحی خیلی از اشکالات به شخص امام گنجانیده شده است چگونه پخش شد و چگونه در سطح جهان منتشر گشت؟ در دست ماسندی است که چگونگی انتشار آن در سطح جهان را روشن میکند. یکی از کارمندان روزنامه هرالدتریبون فاش میکند که در 2نوامبر 1980 یک ایرانی به دفتر آن روزنامه آمد و پرسید که درج یک آگهی در روزنامه مزبور چقدر خرج برمیدارد؟ او نمیخواست که مشخص شود که نامه بصورت آگهی چاپ شده و مایل بود بصورت خبر درج شودروزنامه برای اینکار مبلغ گزافی مطالبه میکند ووی از آن امتناع میورزد. در روز 16 ژانویه 1981 در حالیکه نامهای از دفتر مرکزی هرالدتریبون در نیویورک در دست داشت مجددا به آن روزناماه مرا جعه میکند و در آن نامه دستور داده شده بود که نامه بنی صدر بدون دریافت وجه چاپ شود وبه این ترتیب به توصیه دفتر نیویورک آن نامه تماما در صفحه اول روزنامه درج میگردد این صفحه اول روزنامه هرالدتریبون است که نامه آقای بنی صدر از اول تا آخر در این صفحه درج شده است در حالیکه این روزنامه ، روزنامهای است که بطور طبیعی اگر هم میخواست چنین نامهای را درج کند یک قسمتهایش را انتخاب میکرد اما خبر این نامه را از کلمه اول تا کلمه آخر دراین روزنامه درج کردهاند. کوشش آقای بنی صدر در بیآبرو کردن جمهوری اسلامی بیشک بامنافع دشمنان جهانی منطبق و مورد علاقه آنها است این کمک را به کمتر از عدم کفایت سیاسی نمیتوان به چیزی تعبیر کرد. 8-کمترین حد کفایت سیاسی آن است که محدوده مشاوران نزدیک و همکاران و یاران رئیس جمهور از عناصر بدسابقه وبدنام ولااقل مشکوک ومورد سوء ظن پاک باشد. اینجا من در باره اطرافیان آقای بنیصدر لازم ندانستم شرح و توضیح زیادی بدهم زیرا در باره آقای تقوی همین روزها مسائلی در روزنامهها افشا شده بود. در باره آقای فضلینژاد و بعضی آقایان دیگر که آن اسناد را از وزارتخانه بردهاند مسائل دیگری وجود داشت که من دیدم اینها را آقایان میدانند و لزومی ندارد که وقت را بگیرم. 9-افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلائل عدم کفایت آقای بنی صدر است.اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت ومیزان موجودی ارزی کشور واظهار فلج اقتصادی از آن جمله است وی بیآنکه تامل کند که اگر موجودی ارزی در ماه ششم سال پائین است (ایشان آنوقت این را صریحا اظهار کردهاند) نمیتوان آنرا گناه دولتی دانست که در اواسط ماه ششم بر سر کار آمده بلکه معلول عدم کفایت دستگاهی است که بیش از 9 ماه بر جریان اقتصاد جامعه وبانک مرکزی مسلط است واین خود او و دوستان نزدیکش را محکوم میکند و دولت رجائی و در حقیقت کشور جمهوری اسلامی را در جهان بیاعتبار کرده است و ضربه مهلکی بر اعتبار اقتصادی ایران در جهان وارد آورد ایشان صریحا اعلام کرد که ما چقدر ذخیره ارزی داریم برای اینکه آقای رجائی را بگوید و بگوید که بله دولت از بانک مرکزی وام گرفته چه کرده؟ و کم شده در حالیکه تنظیم پول مستقیما مسؤولیتش با دستگاه اقتصادی کشور یعنی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد ودارائی است و اینکه آقای مهندس سحابی دیروز گفتند که آقای بنی صدر 2 ماه وزیر اقتصاد و دارائی بود این خلاف است آقای بنی صدر بعد از آن هم که رئیس جمهور شد خود ایشان یک کفیلی گذاشت در شورای انقلاب. همان وقت باتعیین یک وزیر در شورای انقلاب مخالفت میشد یعنی ماها مخالفت میکردیم ومیگفتیم که بایستی به تصویب شورای انقلاب برسد ایشان میخواست خودش کسی را بگذارد تفصیلات زیادی دارد بعد البته ایشان به راحتی میتوانست یک اکثریت ضعیفی در شورای انقلاب پیدا کند یعنی آقای بنی صدر از همان وقت در شورای انقلاب یک اکثریت ضعیف یعنی نصف بعلاوه یک میتوانست برای خودش درست بکند واین کار را هم مثل خیلی از کارهای خلاف قانون دیگر کرد. 10-در 30 شهریور 59 حمله بزرگ متجاوزان عراقی به ما آغاز شد. صاحب الزمانی- آقای خامنهای معذرت میخواهم بگویید چه کسانی در شورای انقلاب جمهوری اسلامی بودند که مردم روشن بشوند. رئیس- بنویسید بدهید وقت مجلس را نگیرید. علی خامنهای- این سوال شما را به وقت دیگری موکول میکنم این به شخص آقای بنی صدر مربوط نمیشود. در 30 شهریور 59 حمله بزرگ متجاوزان عراقی به ما آغاز شد 13 روز قبل از آن آقای بنیصدر در یک سخنرانی با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی وبا طرح مسائلی که در فارغترین اوقات نیز از یک فرد مسؤول ناروا و غیر مقبول است منشاء یک سلسله خصومیتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد آیا بنی صدر در آن هنگام از حدوث قریبالوقوع جنگ مطلع بود یا خیر؟ بهر تقدیر یکی از دو شق، بیهوشی و بیتقوائی یعنی بهر حال بیکفایتی بر آن منطبق است به گمان زیاد بنیصدر انتظار چنین حملهای را داشت خود ایشان در یک جا تصریح میکند که ”من خبر داشتم” ولی قاعدتا او چنان کسی است که مناقشات و درگیریهای سیاسی برای او بر هر چیزی مقدم است، حتی در حال جنگ ، نمونه ای از این روحیه را که هرگز در طول جنگ نتوانست آنرا پوشیده نگهدارد در شمارههای متوالی کارنامه و در مصاحبهها و سخنرانیهای عاشورا و 14 اسفند و قزوین واصفهان وغیره بوضوح میتوان دید اکنون نمونهای را که در ارتباط با حادثه سقوط بخش غربی خرمشهر عزیز است ارائه میدهم در نامهای که اینجانب دو سه روز قبل از این حادثه دردناک به ایشان نوشتهام، چنین نوشتهام. (عده ای از نمایندگان: این مربوط به یکربع است). این نامه را به آقای بنی صدر نوشتهام و دو سه روز قبل از سقوط خرمشهر بوده است همان وقت این نامه را به دفتر امام فرستادم به اسناد سری مجلس شورای اسلامی فرستادم درشورای انقلاب هم بایگانی کردم گفتم اینها برای ثبت در تاریخ بماند، به شورای عالی دفاع هم البته این را فرستادم در آنجا هم ثبت شد در این نامه، که نامه مفصلی است البته نامه به این شکل بوده است که من خدمت امام رسیدم ایشان در پیام کوتاهی که بوسیله من برای همه سران نظامی دادند چند نکته را گفتند از جمله این بود که من مضمون فرمایش ایشان را تلگراف کردم همان شب به آقای بنی صدر و فرماندهان که شماره 3 آن این بود اظهار فرمودند ”که در کار آبادان و خونینشهر از سوی مسوولان احساس تعلل میکنند فرمودند اگر نمیتوانید بمن بگویید تا خود در این باره تصمیم بگیرم من باید به اسلام و به این ملت پاسخ بدهم” این عین عبارت امام است که من در همانجا بلافاصله یادداشت کردهام و آمدم به آقای بنی صدر تلگراف کردهام آقای بنی صدر در جواب این تلگراف من همان شبانه که اول صبح دست من رسیده است تلگراف خیلی تندی بمن زدند که متن تلگراف ایشان موجود است واز این سوالات و اظهاراتی که بنده کرده بودم ایشان بشدت رنجیده و ناراحت و طلبکار که چرا شما چنین تلگرافی را زدهاید؟ من در پاسخ تلگراف ایشان یک نامهای مفصل نوشتهام که آن بخش مورد نظر من البته نامه مفصل است من متاسفانه آن نسخه فتوکپی شدهای را که خط خودم نوشتهام آنرا الان ندارم اما این نسخه اصلی و چرک نویسی است که همان وقت نوشتم و نگهداشتم این قسمت مورد نظر من اینجا است. 11-در مورد خرمشهر وآبادان نظر من این بود و هست که باید این دو شهر را با دو گردان پیاده مکانیزه یا یک گردان پیاه و یکی زرهی در دو سوی این شهر یعنی یکی در محور خرمشهر- شلمچه ودیگر در تقاطع خطوط ماهشهر- آبادان واهواز – آبادان حفاظت کنیم تانکها در سنگر قرار بگیرند واز آسیب ضدتانک دشمن محفوظ بماند و از پیشروی دشمن جلوگیری کنند و برای نیروهای ضدتانک ما این فرصت را فراهم کنند که به دشمن دستبرد وآسیب وارد آورند، شمادر تلگراف از من پرسیدهاید که اگر از نیروی دیگری اطلاع دارم چرا بشما اطلاع ندادهام مایه تعجب است نیروئی که من از آن خبر دارم نیروی ارتش است که شما فرمانده آن هستید بلکه نیروهای پیاده و زرهی مستقر در دزفول است که شما بقول خودتان هر روز دو بار از آن بازدید میکنید من میگویم این نیروئی که یک ماه است بتدریج جمع شده است وهنوز مورد بهرهبرداری قرار نگرفته میتواسنت بخشی از خود رابه این منظور اختصاص دهد. این بخشی بود که برای آقای بنی صدر نوشتم وایشان در کارنامهای که همان روزها نوشته بود و بخاطر مصالحی در روزنامه انقلاب اسلامی چاپ نشد اگر یاد برادرها و خواهرها باشد یک شماره روزنامه انقلاب اسلامی بدون کارنامه درآمد و سوال شد که چرا؟ گفتند که مصلحت نیست (البته مصلحت نیست را آنوقت نمیگفتند) چاپ نشد بهر حال معاذیری آوردند. آن نسخه چاپ نشده یعنی آن کارنامه ایشان در اختیار من است. ایشان در کارنامهای که همان روزها نوشته بود و بخاطر مصالحی در روزنامه انقلاب چاپ نشد از این حادثه مساله خرمشهر و تکیه ما روی این مساله چنین یاد میکند. از آبادان تلفن میشد که خرمشهر سقوط کرده است . سرهنگ رضوی فرد که در خرمشهر دفاع شهر را بعهده دارد میگفتند حصبه دارد و پیدرپی میگفت شما قول داده بودید که تا امروز مرا کمک کنید و نیرو برسانید چرا نیرو نفرستادید؟ در برابر خدا و در برابر ملت مسوولید.این را از قول سرهنگ رضوی نقل میکند بعد دکتر شیبانی گوشی را گرفت که جیغ وداد کند چند تشر به او زدم و گفتم نیروها مگر در کف دست من است که بسوی تو پرتاب کنم (توجه بفرمایید) آن روز که باید عقل به خرج میدادید ندادید حقیقت را از مردم پنهان کردید و به فرصتطلبها میدان دادید و آنها هم تیشه را برداشتند و به ریشهها زدند منظور ایشان مساله کشف کودتا وگرفتن عناصر کودتاچی است که از نظر ایشان مسوول سقوط خرمشهر یا 80 کیلومتر آمدن دشمن در خاک ما، آن مساله است.آنها هم تیشه را برداشتند و به ریشه ها زدند چه کسی مانده است که برای شما بفرستم مرا در هیچ زمینه ای یاری نکردید. در همه حال و در هر کاری تاوقتی پای حیات و موجودیت خودتان در میان بود مرا تنها گذاشتید و الی آخر000 بعد در چند صفحه بعد میگوید که ”البته اگر جنگ را ما تمام کنیم تازه اول داستان است .مشکلهای عظیم پشت سر ، سر راه ماست هشدارها دادم وقتی که همه اینها بی فایده شد در 17 شهریور باز مساله را در میان گذاشتم و باز هشدار دادم متاسفانه روز بعد 3 تفنگ دار زبان به اعتراض به صورت و بیانی که همه از آن اطلاع دارند گشودند جواب هم رئیس مجلس عنوان مطلب کرد که پنداری امام به او گفته است که اینکار را بکنید بعد معلوم شد که امام گفته است که ”مرا با این کار ، کاری نیست، خوددانید یا بکنید یا نکنید” که من در اینجا لازم میدانم شهادت خودم را بدهم. من خدمت امام رسیدم بعد از 17 شهریور ایشان بعد از مبالغی صحبت ، بمن فرمودند که آقای بهشتی وآقای هاشمی چیزی نگفتند بعض از خلاقهای آقای بنی صدر را جواب گفتند این تعبیر امام بود که من همان وقت به این برادرهاو به بقیه برادرها گفتم که نظر امام وتعبیر امام این است ایشان اینطوری میگویند. آقای رجائی رفت در همین مجلس (حالا توجه کنید که حرفها چه وقت دارد نوشته میشود) این حرفها در لحظه ای است که از خرمشهر دکتر شیبانی گوشی را گرفته است. جیغ وداد میکند که نیرو بفرستید. و رضوی میگوید که نیرو بفرستید باید نیروی بفرستند آقا نشسته و دارد برای ملت ایران که باید همه نیروهایشان و ذهنشان وحواسشان متوجه خرمشهر باشد که دارد سقوط میکند دارد این مطالب را مینویسد. آقای رجائی رفت در هیمن مجلس و چنان شیر شد که گفت اگر به وزرای او توهین شود یا جای او است ، یا جای من ، و هرگز در کنار رئیس جمهور بر سر یک میز نخواهد نشست. صحیح مدعی منتخب مردم شد، باز هم از هر سو بمن فشار آمد که دیگر دنبال نکنم اینکه میرسد اینجا ”خود اینها که اینطور به دنبال قدرت میدویدند اینها که میخواستند و میخواهند تمام ابزارهای قدرت در دست آنها باشد کجا هستند؟ چرا به فریاد خرمشهر و آبادان نمیرسند”؟ خرمشهررا ایشان گذاشته است که آقای رجائی که حالا نخست وزیری را گرفته برود و به فریاد خرمشهر برسد فرمانده کل قوا هم ایشان است . گفتند نیروی مردمی به آنجا میبرند پنج هزار ده هزار بعد شد پانصد نفر هنوز هم نرسیده است بله آنجا که پای خطر است دیگر آنها نیستند که من در همین نامه دروغ ایشان را آشکار کردم و نوشتهام که نیروی مردمی را پنج هزار نفر فرستادیم و وارد خرمشهر شدندما فرستادیم یعنی بنده نفرستادم من آمدم اینجا به سپاه گفتم، به کمیته گفتم با مشهد تماس گرفتم با همه جاهایی که ممکن بود و پنج هزار نفر وارد اهواز شدند که خود ما در آنجا تحویل گرفتیم و رفتند ماهشهر و خرمشهر و بودند. 12-رئیس جمهور باید در جهت تحقق آرمانهای اسلامی بکوشد ودر این زمینه توجه به خط اصلی انقلاب و رهبری آن که مورد پذیرش تمام تودههای میلیونی کشور است حائز اهمیت فراوان است . کفایت سیاسی رئیس جمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند وآقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد بلکه عملا در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر خط آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد اختلاف آشکار میان روش او با رهنمودهای امام در آنچه که گذشت و بیشتر از آن در رفتار مشهود چندماهه اخیر او قابل تشخیص است اما بهتر آن است که از زبان و قلم خود او هم در این زمینه سخنی بشنویم. در همان شماره کارنامه منتشر نشده چنین میگوید . ” من از امام خواستم که این گروهها رایا از خود براند یا بگذارد که ما به کمک مردم آنها را از سر راه برداریم” (ممکن نشد) هر تصمیمی بقراری و طوری بلائی بر سرش آمد که نتیجه عکس داد. این آخری که شورای دفاع باشد ایشان حرفشان در اینجا این است که بارها به زبان هم آورده بود اینجا این را کتبا هم نوشته ، در نامه هم به امام نوشته. ایشان نظرشان این است هر چه که به امام پیشنهاد کرده است (مصلحت اندیشانه) امام با نظر خودشان یک جوری تغییر داده که نتیجه عکس داده و معتقد است که امام کارهای او را خراب کرده است. روز عید فطر من نزد امام رفتم 55 دقیقه در منتهای هیجان و داد و فریاد همه چیز را گفتم بعد هم گفتم و تکرار کردم و 000 و متاسفانه کسانی که کارشان افساد است هر چیزی را طور دیگری وانمود کردهاند نتیجه این شد که اکنون ما یک ملت تنها شدهایم در برابر دشمنی که از ابتدا خود را برای چنین دشمنی آماده میکرده است. بعد در باره مجلس هم گفتم که آقا من خواهان مجلس ضعیف نیستم ولی این مجلس ضعیف است. مجلسی که انتخاباتش در وضعی انجام گرفت ، که گرفت (نقاط نظر ایشان با امام را توجه کنید و اینها را برای اطلاع مردم ایشان مینوشتند) که کسانی انتخاب شده اند، که شده اند مجلسی نیست که با احساس مسوولیت وعلم واطلاع نسبت به مسائل کشور اظهار نظر کند. دراین مدت که از عمر مجلس میگذرد محصول کارش ،دولت رجائی است که در یک نامه ای به امام نوشته ام بنظر من مصیبت این دولت از مصیبت جنگ و تجاوز به دشمن به مراتب بیشتر است و دیگر هیچ فراوان است که حالا وقتتان را نمیخواهم به این ترتیب بگیرم. 13-نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود طبعا جمهوری ما پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع داشت و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه ، پایه شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای مختلف قانونی شکل گرفته است. آقای بنی صدر درست به عکس همواره جویا وتلاش گر قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت شود و او این مقاومت را کارشکنی مینمود و جای تاسف است که کسانی هنوز هم همان سخن را تکرار میکنند و قولا و عملا بقدرت طلبی و قدرت گرائی جنبه مشروعیت میبخشند ایشان برخلاف صریح قانون اساسی که قوا را از یکدیگر منفک و مستقل میشمارد و برخلاف اصول مردم گرائی معتقد بود که باید مجلس هماهنگ با رئیس جمهور باشد، این توهین آشکار به مجلس و نمایندگان مردم بود که بارها از طرف ایشان تکرار میشد. دستگاه قضائی را که حاضر نبود آلت دست ایشان شود و کسانی را که ایشان مایلند به مناصب عالی قضائی بگمارد بارها متهم به فساد و عدم رعایت قانون وشرع میکرد واعضای شورای عالی قضائی را که همه منتخب امام واز برجستگان روحانیت بودند به قدرتطلبی و فسادگرائی متهم مساخت حتی برای حفظ قدرت مطلقه از تاویل و تفسیر نادرست قانون اساسی نیز دریغ نکرد. ایشان در 12 فروردین اطلاعیه دادهاند که استعفاء کرده اند در این اطلاعیه به نص صریح قانون اساسی و بند 5 بیانیه مورخه 25/12/59 رهبر انقلاب واینها که گفتهاند که مسائل مربوط به دفاع شورای عالی دفاع مطرح و رسیدگی میشود بعد از تصویب تصمیم گیری در اجرا با فرمانده کل قوا است و بدون این در ارتباط با مسائل دفاعی نباید تصمیمی انجام بگیرد لازم میداند به کلیه ارگانها و وزارتخانهها، نهادها وسازمانهای مربوطه دولتی و رسمی یادآور شود که کلیه فعالیتهای تبلیغاتی ، نظرات ، پیشنهادات، طرحهای سیاسی ، در باره جنگ تحمیلی و هرگونه اقدامی در این زمینه که به نحوی از انحاء در جهان بازتاب داشته باشد (منظورش سیاست خارجی است) باید در شورای عالی دفاع طرح تا پس از تصویب بوسیله فرماندهی کل نیروهای مسلح ابلاغ و به اجرا گذارده بشود. اینرا بصورت اعلامیه ای عنوان واستناد میکند اولا به قانون اساسی ، ثانیا به فرمان امام در قانون اساسی راجع شورای عالی دفاع اصلا بصورت مستقل بحثی نشده است، بصورت تطفلی در ضمن وظائف رهبر اشارهای به شورای عالی دفاع است که در آن اشاره شورای عالی دفاع هیچیک ازاین وظایفی را که ایشان در اینجا ذکر کردهاند بعهده ندارد. در فرمان مورخه 25/12/59 امام هم عینا همینطور است یعنی قبلا امام فرمانی داده بودند که طبق آن شورای عالی انقلاب موظف و متعهد کلیه امور مربوط به جنگ بود بعد در این فرمان 25 اسفند آن وظایف را امام از شورای دفاع گرفتند و شورای دفاع را طبق قانون اساسی معمول داشتند. ایشان یک دروغ صریح وآشکاری را در اعلامیه میگنجاند و به آن استناد میکندو مقصودش هم این است که آقای رجائی هم آنوقت یک اظهاری در زمینه مسائل بین المللی کرده بودند که ایشان میگفت این به جنگ مربوط است و شما چرا در زمینه سیاست خارجی که به جنگ، حالا با یک واسطه دو واسطه ارتباط پیدا میکند این اظهار را کردهاید؟ این هم اعلامیه ایشان و نحوه بهرهبرداری ایشان از قانون اساسی. رئیس- شما 5 دقیقه دیگر وقت دارید. علی خامنه ای – غیر از آن وقتی که به ایشان داده ام یا با همان وقت ؟ رئیس- 5 دقیقه آقای دیالمه را مستثنی کردم. پنج دقیقه خودتان وقت دارید آن یک ربع راجع به هویزه هم هست. سید علی خامنه ای – عجیب ترین و حتی در مقابله با مردم نیز در مصاحبه ای اعلام کرد که این مردمند که باید خود را عوض کنند نه من یعنی مردم باید طبق نظر آقای بنی صدر عوض شوند. بنظر میرسد که تنای این خصلت با تقوا وامامت که اهم شرایط رئیس جمهور است ” اوضح من الشمس” باشد . 14- عجیب ترین پدیده ای که در رابطه با عدم کفایت ایشان قابل بررسی است اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد از رئیس یک دولت غیرمعقول است بارها ایشان مردم را کارگران را نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است. گویا به جبران غیبت از ایران در دوران مقاومت عمومی در برابر رژیم پهلوی، تا آنجا که خبرنگار خارجی که با وی مصاحبه میکند او را رئیس مخالفان دولت مینامد. میگوید شما در مقام رئیس مخالفان دولت قرار گرفتید. ایشان هم قبول دارد. آیا این دعوت با آن چه که یکی از دوستان وی در مصاحبه تلویزیونی گفت که در انتظار یک بحران عمومی است مرتبط است؟ این اخلال گری که تا آخرین نظر و سخن آقای بنی صدر در مقام ریاست جمهوری نیز منعکس است لزوما به معنای جذب گروههای اخلالگر نیز هست و فقط به معنای تحریک عناصر ساده کوچه و بازار نیست اکنون ما شاهد آشوبهای خیابانی در تهران هستیم که بیشک آقای بنی صدر از مسوولیت آن مبرا نیست. اگر سپرده شدن یک کشور بدست آشوب از طریق رئیس جمهورش عدم صلاحیت و کفایت او را نتیجه نمیدهد، پس چه چیز را نتیجه میدهد؟ 15- خصلتهای شخص ایشان نیز هر کدام در سلب صلاحیتهای لازم برای یک رئیس جمهوری دولت اسلامی دارای نقش است غرور وی که خود را اندیشه بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگترین اثر تاریخ اسلام میشناسد که نوار گفته ایشان که اتفاقا در همین جا در عمارت دبیرخانه کنونی مجلس گفتهاند موجود است . ترفند او که به ارتش وانمود میکند که اگر من کنار بروم همه شما از بین خواهید رفت و بدین وسیله سعی میکند خود را در چشم عناصر نظامی فرشته نجات معرفی کند شاید بتواند بدینوسیله از ارتش بصورت یک ابزار استفاده کند در حالیکه ارتش پس از حمایت امام و اعلام برادری مردم هرگز محتاج چنین واسطه ای میان خود وانقلاب نبود. مقام پرستی او که اطرافیان متملق و چاپلوس را در دایره نزدیک به او نفوذ میدهد خودبزرگ بینی او که معتقد است پس از امام کسی از او مناسبتر برای رهبری نیست و بسی خصلتهای منفی دیگر در او عواملی هستند که از او آدمی فاقد صلاحیتهای لازم برای احراز ریاست جمهور مسلمانان و ریاست یک کشور و جامعه اسلامی میسازند. چند موضوع دیگر بنظر مهم واساسی میرسید که اینها را نرسیدم بنویسم یک موضوع مساله قرارداد پیشنهادی چهار کشور غیرمتعهد است چون در این اعلامیه اخیرش در مورد این قرارداد یک دروغ آشکار گفته است و این قرارداد یک قراردادی بود که در مجلس شورای عالی دفاع رد شد یعنی پیشنهاد موافقت نامه قراردادی بود که رد شد و اگر چنانچه آن را من در اینجا مطرح کنم و نمایندگان محترم وملت ایران اطلاع پیدا کنند که شرایطی که آن قرارداد بما تحمیل میکرد، چه بود؟ همه رد خواهند کرد . دو پیشنهاد در زمینه آن قرارداد در مجلس گفته شد که آن دو پیشنهاد یکی از طرف آقای رجائی مطرح و یکی هم از طرف بنده مطرح شد . و پذیرفته شد که اگر این دو پیشنهاد عمل بشود ، آنوقت قرارداد قابل قبول تلقی بشود. و ما پاسخی هنوز نسبت به آن قرارداد ندادهایم که ایشان در آن اعلامیه شان وانمود میکنند که این قرارداد وجود داشته و بنا بوده از کشورهای غیرمتهد اینجا بیایند تا آن را تعقیب کنند، و مساله عزل ایشان از فرماندهی کل قوا به این کار صدمه زده است، و پایان آبرومند جنگ را عقب انداخته است. و این یک دروغ آشکار است. مساله دیگری که میخواستم اینجا یادآوری کنم: یکی دو خاطره تاریخی مهم از دوران شورای انقلاب بود. یکی خاطره پس گرفتن یعنی تحویل گرفتن گروگانها از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و سپردن آنها بدست شورای انقلاب که این از جمله مسائل غوغاانگیز آنروز در داخل شورای انقلاب بود. در آنروز ما چند نفر، یعنی ما معممین شورای انقلاب مصرا با این کار مخالفت کردیم ، و گفتیم که این کار را ما حاضر نیستیم و تحمل نمیکنیم ، ایشان وبعضی دیگر ازآقایان که در شورای انقلاب بودند ، مصرا پافشاری میکردند که بایستی ما گروگانها را از دانشجویان بگیریم ودر اختیار شورای انقلاب نگهداریم . و انی چیز بود که همان وقت آن هیاتهایی که مرتب واسطه میشدند ، این را خواسته بودند، و ایشان، این را اصرار میکرد که انجام بگیرد خاطره دوم مساله نصب سرپرست رادیو و تلویزیون بود. که آنوقت یکی از دوستان خودش را ایشان در آنجا نصب کرد، هر کدام ازاینها یک حادثه. اما این حادثهها، نشاندهنده یک جهتگیری ، در کار آقای بنی صدر است.ایشان که این همه دم از قانون اساسی میزند ، البته از این قبیل کار در آن دوران بارها داشته است. که من اگر بخواهم مثال بزنم همینطور سرانگشتی میتوانم چند تا را بشمارم: یکی از آنها همین مساله است و دیگری پاکسازی است که ایشان یک فردی را بعنوان پاکسازی خودش امضا کرد و معرفی کرد و حکم شورای انقلاب به او داد و او تمام پاکسازیهای کشور را انجام داده است و او همین آقای فضلی نژاد است که الان در دفتر ایشان است الان که چه عرض کنم تا چندی پیش ومسوول مراجعه به وزارتخانه ها هم برای آوردن پروندهها، ایشان بود. و ایشان را با امضاء شخص خودش حکم داد، واز طرف شورای انقلاب ، ایشان را مسوول پاکسازی کرد و تمام کارهایی که در مورد پاکسازی در سطح کشور انجام گرفته ، جز گمان میکنم در وزارت آموزش و پرورش که به ایشان مربوط نبود، مربوط به اینها است، اینها کمیته های پاکسازی در سطح کشور بوجود آوردندو در مقام پاسخ به اعتراضهای مردم، همیشه سعی کردند که چهره خودشان را بپوشانند و وانمود کردند که پاکسازی از سوی روحانیون با عناصری که خودشان مخالف بودند، از سوی آنها انجام گرفته است ومساله آقای فراحی هم از همین قبیل است . ایشان در شورای انقلاب ، یک روز حاضر شدند در حالی که در چند ساعت قبل آن رادیو اعلام کرده بود که آقای فراحی از سوی شورای انقلاب به سرپرستی رادیو و تلویزیون منصوب شده است . چند ساعت بعد که جلسه بود، ما شرکت کردیم و شدیدا در جلسه شورای انقلاب به ایشان اعتراض کردیم که چرا چنین کردید؟ گفت من رای گیری کردم و تصویب شد . ما گفتیم نه، این مساله مطرح نشده و تصویب نشده است . رئیس- وقتتان تمام است فقط یک ربع از وقتتان باقی مانده است که آنهم مربوط به مساله هویزه است. هادی – یک ربع را صحبت کردند حالا بایشان وقت بدهید. علی خامنه ای- من مقداری از حرفهای یک ربع وقتم را آنجا گفتم ، واگر اجازه میدهید ، این مطلب را تمام بکنم. رئیس- این را تمام بکنید . سید علی خامنه ای – عرض کنم که ایشان گفتند که من رای گرفتم پرسیدیم از چه کسی رای گرفتید؟ در جواب گفت که دکتر شیبانی موافقت کرده است . گفتم آقای دکتر شیبانی شما موافقت کردی؟ گفت نه، گفت که آقای بازرگان موافقت کرده است وقتی که آقای بازرگان آمد ، از ایشان هم سوال کردیم، معلوم شد که ایشان هم موافقت نکرده است. بعدکاشف بعمل آمد که ایشان نشسته پای تلفن و با آقای بازرگان تلفنی صحبت کرده که آقا بقیه اعضاء موافقند ، شما موافقید که آقای فراخی سرپرست باشد؟ آقای بازرگان هم گفته، باشد، بعدش به آقای شیبانی تلفن کرد که بقیه اعضاء با سرپرستی آقای فراحی موافقند. شما هم موافقید؟ تلفنی دانه دانه از افراد شورای انقلاب ،با این زبان موافقت گرفته البته از شش نفر که با خودشان میشدند هفت نفر، ما این عمل را رد کردیم وگفتیم که این رای قانونی نیست. و ما قبول نمیکنیم البته چون از طرف رئیس جمهور ، اعلام شده بود و آقای فراحی بعنوان سرپرست از رادیو گفته شده بود. شورای انقلاب آن وقت مصلحت نمیدانست که علنا و صریحا مخالفت بکندوایشان ماند. یکی این مساله است و دیگر ماجرای بنظر من فکاهی نظرخواهی ایشان هست در مورد محبوبیت در بین مردم که ایشان یک نظرخواهی کرده بودند و نتیجه اش این بود: که آقای بنی صدر (شاید حالا من ارقام را یک مقداری اشتباه بکنم) چون درست یادم نیست . لیکن نسبتها تقریبا همان اندازه است . آقای بنیصدر، در میان مثلا هشتاد درصد مردم محبوبیت دارد. امام مثلا در میان پنجاه و سه درصد مردم محبوبیت دارد. و بقیه هم که جای خود دارند. این را ایشان به شورای انقلاب آورده بودند. و میگفت ه نظرخواهی ما این را نشان میدهد که محبوبیت من ، از امام امروز در جامعه بیشتر است. و همین را ایشان در یک مصاحبه خارجی گفته بود. که بعد که در شورای انقلاب مطرح شد آقای بهشتی سوال کردند که شما این را گفته اید ؟ گفت نه، چنین چیزی دروغ است. یادش نبود که خود ایشان در شورای انقلاب ، این را به ما هم گفته است. واز اصل قضیه اظهاراتی اطلاعی میکرد. درحالی که خوب، معلوم بود که گفته است. ایشان با یک چنین معرفتی نسبت به مردم و جامعه وانقلاب ، کارهای خودش را شروع کرد وادامه داد. بنده خیال میکنم با این تفصیلات که یک دهم آن کافی بود برای اینکه عدم کفایت ایشان را ثابت کند و بنده شاید سه برابر آنچه که گفتم ، الان مطلب اینجا حاضر دارم که میتوانم بیان کنم. مساله عدم کفایت ایشان یک مساله واضح و بین هست . واقعا اگر کسی با این همه اظهارات و این همه دلایل و شهادتها قانع نشده باشد که آقای بنی صدر کفایت سیاسی و صلاحیت سیاسی واخلاقی و غیره برای احراز ریاست جمهوری ندارد باید گفت که مثلا او در مجلس نبوده و مطالب را گوش نکرده است. والا کسی این حرفها را گوش کرده باشد و دانسته باشد و در عین حال به این تشخیص نرسد، برای من قابل قبول نیست. اما مطلبی که راجع به مساله ”هویزه ” دیروز خانم طالقانی ، جمله ای را در اینجا نقل کردند، من وظیفه خودم دانستم که آن را بگویم ، آقایان بنده روز 15 دی خودم د رآن منطقه هویزه بودم که روز پانزدهم دی روز حمله به نیروهای عراقی است. یعنی حمله نیروهای ما به نیروهای عراقی واینجامن لازم میدانم که از این تریبون از فرمانده آن لشکر، سرکار سرهنگ لطفی که آنروز شجاعانه، و مومنانه، بی پروا در صفوف اول حرکت میکرد و دائما در میدان جنگ از اینطرف و آنطرف میرفت، سپاسگزاری کنم و یاد ونام او رانیک بدارم افسر لایق وشجاعی من ایشان را در آن ماجرا دیدم. میدان جنگ بود، نیروهای ما حمله میکردند، نیروهای دشمن منهزم شده بودندو یک لشکر ما تمام در خط بود وحرکت میکرد. البته بچه های سپاه هم در همان حدود ساعت شاید دو و دو ونیم بعد ازظهر بود. همان عده بچههایی که شهید هم شدند ، من آنهارا دیدم. که مابین هویزه و آن منطقه ای که خط اول بود، داشتند بطرف خط اول حرکت میکردندو میرفتند، لب کرخه کور من اینها رادیدم. یعنی در کنار کرخه اینها از طرف غرب بطرف شرق میآمندند چون نیروهای ما و هم نیروهای دشمن هر دو بعکس حرکت میکرد . یعنی از طرف غرب به طرف شرق فرار میکردند. تا به نیروهای خودشان حدود ”دب حردان” که در غرب اهواز قرار میگیرد و شرق این نقطه ای که من دارم میگویم، قرار دارد، بپیوندند، این بچهها داشتند به همان طرف میرفتند. که من به بعضی از برادرها گفتم که حالا یک مقداری آمدید و نیروهای ما هم دارد پیش میرود. و عجله کنید، نروید حالا برگردید. بچه ها گفتند که نه ، میخواهیم برویم و رفتند. در آن ماجر من هیچکس را مقصر نشناختم . فردای آن روز یعنی شانزدهم هم تا حدود ساعت سه ، و سه و نیم بعدازظهر بنده بودم و آقای بنی صدر هم در آنجا بود. بعد نیروهای ما بتدریج بنا کردند ضربت خوردن یعنی به نیروهای عراقی، نیروی بزرگی به کمکشان آمد و نیروهای ما را از پهلو هدف قرار دادند. واین قبلا برای نیروهای ما ودستگاه اطلاعاتی ما محاسبه نشده بود. این بود که نیروهای ما شروع کردند به عقب نشینی کردن. من ساعت حدود سه ونیم بود با عجله به شهر آمدم که در قرارگاه آن لشکر دیگری که در آنجا هست، حاضر بشوم وبهآن فرماندهان و افسران تاکید کنم و سفارش کنم که آنها از یکطرف دیگر وارد بشوند بعضی از برادران دیگر نظامی ما برای دست وپا کردن مهمات واین قبیل چیزهاآمدند و همه درآن ساعت بینی و بین الله تلاش میکردند. یعنی من آن کسانی را که مسوولان سطح بالا هستند نظامی وغیر نظامی نیافتم که تلاش نکنند. البته در آن ساعت وقتی که من میآمدم آقای بنی صدر نبود. حالا شاید که نماز میخواند و یا خوابیده بود و یا غذا میخورد ، نمیدانم. بهر حال یکی دو ساعتی نبود لیکن بعد که ما آمدیم تا ساعت یک بعدازنیمه شب هم ایشان در آنجا بوده و نیروهای ما وقتی منهدم شده بودند، ایشان آنجا دیده بود وشاهد بوده، بعدا آمده بود برای ما نقل میکرد. علی ایحال در ماجرای هویزده که تعدادی از بچه های ما شهید شدند، من بطور قطع نفی نمیکنم اما به هیچوجه نشانی از یک تعلل عمدی وسستی عمدی، خدای نکرده خیانتی مشاهده نکردم چون دیروز شنیده شد کسانی میگفتند که این کار ، کار آقای بنی صدر بوده است، نه ، ما در باره آقای بنی صدر اینقدر اشکال وایراد وارد و بجا و منطقی داریم که محتاج این نیست که این مساله ای که هیچ راهی برای اثبات ندارد، به ایشان مانسبت بدهیم. نه. این را من گناه بنی صدر نمیدانم. یعنی طبق تشخیص من و تا آنجایی که من اطلاع دارم، گناه بنی صدر نیست . بنی صدر اگر گناهی داشته باشد، که حتما دارد، در جاهای دیگر است. والسلام علیکم و رحمه الله. رئیس- بسیار خوب،حالا پنج دقیقه وقت باقی مانده است برای آقای دیالمه، قبل از اینکه ایشان صحبت بکنند، برای تمدید وقت ، چون من پیشنهادم این است که بعد از ظهر از ساعت سه این جلسه ادامه داشته باشد،خیلی هم زیاد طول نخواهد کشید، چون از وقت موافقین زیاد باقی نمانده است، موافقین تا بحال 257 دقیقه صحبت کرده اند که بایستی 300 دقیقه صحبت بکنند. یعنی 43 دقیقه دیگر از وقت موافقین مانده است. مخالفین ، جمعا 140 دقیقه صحبت کرده اند که 160 دقیقه از وقتشان باقی مانده است. البته این وقت بالاصاله مال آقای بنی صدر رئیس جمهور بوده که ایشان نیامدند. آقایان صباغیان و نقوی هم صحبت نکردند. آقایان شبستری و رحمانی هم از صحبت کردن منصرف شدند. اگر در مجلس کسانی باشند که مایل باشند بعنوان مخالف، البته مخالف واقعی،نه مخالف صوری،من از این عدالت مجلس خیلی خوشم آمد که علیرغم اینکه من دستم در آیین نامه بسته بود که کسی که میخواست بعنوان مخالف صحبت بکند، و من نمیتوانستم جلویش را بگیرم، مجلس، خوب عکس العملی نشان داد. اگر کسی واقعا میخواهد بعنوان مخالف صحبت بکند، وقت دارد و میتواند در مجلس وقت بگیرد و ما ترجیح میدادیم که آقای بنی صدر میآمدند والبته هنوز هم 160 دقیقه وقت دارند. این حرفهایی که زده شد، ممکن است ایشان بخواهند به بعضیهایش جواب بدهند. یا اگر کسانی فکر میکنند، بعضی از این حرفهایی که زده شده است صحیح نیست ،عادلانه این است که بعنوان مخالف جواب بدهند. که برای این منظور ، بعدازظهر این جلسه ادامه داشته باشد. حالا آقایانی که موافقید که جلسه امروزعصر امتداد پیدا بکند، قیام بفرمایید (اکثر برخاستند) تصویب شد. یکی از نمایندگان – آقای هاشمی ، همین الان ادامه پیدا بکند. رئیس- ببینید آقایان حالا ما خسته هستیم بگذاریم یک استراحتی بکنیم، و سه بعدازظهر ما دوباره جمع میشویم ضمنا معلولهای انقلاب، این قهرمانان و جانبازان انقلاب ، به مجلس تشریف آورده اند و ما از حضورشان تشکر میکنیم و من شنیده ام دیروز این آقایان در مقابل تظاهرات منافقین خلق از مقرشان بیرون آمده بودند با این ناتوانی جسمی شان، با آنها مبارزه میکرده اند واین افتخار انقلاب اسلامی است . ضمنا عرض میکنم که عصر رای گیری است آقایان گله نکنید، کسانی که در رای گیری تشریف نداشته باشند ، ما طبق معمول حق داریم اسمشان را اعلام کنیم. (جلسه در ساعت سیزده بعنوان تنفس تعطیل و مجددا در ساعت پانزده و پانزده دقیقه به ریاست آقای اکبر هاشمی رفسنجانی تشکیل شد.) رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم. برای ادامه مذاکرات جلسه رسمی است. موافق صحبت کرد. اگر از مخالفین نمایندگانی که ثبت نام کرده اند ، آقایان صباغیان ونقوی هستند اگر آنها در جلسه هستند، آنها صحبت کنند، اگر نیستند، کسی اگر مایل است ، بعنوان مخالف میتواند صحبت بکند. یکی از نمایندگان – آقای هاشمی، آقای دیالمه پنج دقیقه وقت دارند صحبت بکنند. رئیس- بلی، آقای دیالمه پنج دقیقه وقت دارند، تشریف بیاورند ، صحبت کنند. دیالمه – بسم الله الرحمن الرحیم. ”الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا” نمایندگان محترم چند ماه قب از ریاست جمهوری آقای بنی صدر در دانشکده پزشکی دانشگاه مشهد گفتم که ریاست جمهوری بنیصدر برای اسلام و انقلاب اسلامی ما یک فاجعه است . چرا که به ولایت فقیه، سر سوزنی اعتقاد ندارد. و همین امر باعث میگردد که نهایة در مقابل امام ایستاده ومشکلات عظیمی را ایجاد نماید. آن روز به دلیل عدم امکان برای طرح مسائل اصلی و بنیادی ، بسیاری با این بیان مخالفت کردند، ولی برای من که علائم خطر را بوضوح میدیدم، مساله از روز نیز روشنتر بود. ایشان در سخنرانی انتخاباتی اش رد ورامین ، میگوید عده ای بداخلاق راه افتاده اند هر جا میرسند میگویند که نکند به فلانی رای بدهید. این منکر ولایت فقیه است. خواهش میکنم که به این تکه توجه بفرمایید. این سنگر ولایت فقیه است. حالا اگر این دفعه سروقت شما آمدند آنها را نگهدارید و بگویید که ”ولایت” چیست که او منکر است. اگر منکر است، چطور خودش داوطلب ریاست جمهوری است معنای ولایت فقیه را ببینید. در سخنرانی دیگر، در کرمان میگوید در مرحله اول باید هر کس به حقانیت رهبری وولایت فقیه ایمان کامل داشته باشد، کسی که در این زمان (خطاب به خودشان) حساس میخواهد رهبری جامعه کنونی را بدست گیرد، باید در مرحله اول بینش اجتماعی و سیاسی واقتصادی داشته تا بتواند هدفهای جمهوری اسلامی ایران را اجراء نماید. نمایندگان محترم ، برای آنکه رئیس جمهور از کفایت سیاسی لازم جهت انجام وظایف محوله برخوردار باشد، لازم است بر طبق اصل 115 قانون اساسی ، مدیر ومدبر دارای حسن سابقه وامانت و تقوا، مومن ومعتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهبی رسمی کشور باشد. هر گاه رئیس جمهور، چندی از این صفات را از دست داده ویا دچار ضعف گردد، کفایت سیاسی وی ، به زیر علامت سوال کشیده شده و مورد تردید قرار میگیرد. از صفات بارز برای ریاست جمهور، تدبیر و مدیریت در کار است که باید از طریق آن اصل 113 قانون اساسی را که رئیس جمهور را مسوول تنظیم روابط میان قوای سه گانه میشمارد تحقق یابد. ولی آقای بنی صدر ، نه تنها قادر نبودند روابط قوای سه گانه را تنظیم نمایند، بلکه هر چه توانستند در تشتت اوضاع کوشیدند و به هیچوجه نتوانستند روابط منسجمی میان قوای سه گانه وارگانهای انقلابی برقرار نمایند. بعلاوه بعنوان استفاده از حق خود در اصل 133 قانون اساسی وبا ایجاد توقف در کار تکمیل کابینه، چندین ماه مملکت را به حالت فلج کشانیدند ، و با اشکالات بیمورد کوشیدند تا علیرغم اصل چهلم قانون اساسی حق تصویب خود را بوسیله اضرار به 36 میلیون ملت محروم قرار دهند. ولی نمایندگان محترم و ملت مسلمان ایران اشکال اساسی هیچیک از اینها نیست. مساله، مساله صهیونیسم بین المللی و بافت فراماسونری است که 30 سال قبل در چهره مصدق همان فردی که امام فرمودند او هم، مسلم نبود، رخ نمود. و امروز در چهره بنی صدری که 12 سال قبل از ریاست جمهوریش در مصاحبه با مجله افریقای جوان میگوید من اولین رئیس جمهور ایران خواهم بود. یعنی در زمانی که هیچیک از بنده وشما در جهت جریان ایجاد یک رژیم جید نبودیم و به ذهن ما اصلا چنین مساله ای نمیآمد ، این مساله طرح میشود. این مساله را منضم کنید با آنچه که جناب آقای موسوی خوئینی ها در صبح گفتند و من نمیدانستم که ایشان میخواهند ، صحبت کنند. والا بسیاری از این مدارک را در اختیار ایشان میگذاشتم که بگویند. نمایندگان محترم ، اسناد ومدارک بسیاری در اختیار است که در صورت عدم ایجاد انقلاب اسلامی در ایران یک کودتای جمهوری صورت میگرفت. که عناصر مختلفی برای آن تربیت شده بودند. آقایان و خانمهای نماینده ، آیا میدانید سابقه فردی را که امروز میخواهید رای به عدم کفایت سیاسی او بدهید.چه سابقه درخشانی است؟ او فردی است که شاگرد ”ژاگ برگ ” بوده است برای طرح مساله سابقه سیاسی ایشان و آنچه که عمل شده ، تا این زمینه ها را ساخته است لازم است که بعضی از این مسائل را خدمتتان بگویم: در فاصله بین سالهای 39 تا فاصله 42 در بخش شاخه جوانان جبهه ملی دوم فعالیت داشتند . همراه با نیروهایی مثل اللهیار صالح ، و غیره در شش ماه بعد از سال 42 که من به دلیل اینکه فرصت نیست اینها را نمیتوانم بخوانم والاا اسنادش در اینجا هست. افرادی که در سالهای 39 تا 42 تحت پوشش جبهه ملی فعالیت داشتند. در جریان فعالیتهای سیاسی سالهای 39 تا 42 تحت پوشش نام جبهه ملی اولین فرد ابوالحسن بنی صدر این شخص در گفتار وکردار بسیار افراطی بوده است فعلا درکشور فرانسه بسر میبرد واز فعالین کنفدراسیون میباشد. در همین اوان در موسسه تحقیقات علوم اجتماعی ایشان کار میکرد، همراه با افرادی همچون احسان نراقی، و شاهپور راسخ ، موسسه تحقیقات اجتماعی را بسیاری ممکن است که نشناسند. موسسه ای که آمریکاییها در ایران تشکیل دادند ودر آنجا تحقیقات براساس بودجههای کلان صورت میگرفت. مثلا به فلان فرد، پنجاه هزار تومان میدادند که تحقیق بکند که قطر لوله آفتابه در ایل بختیاری چند میلیمتر است. و فقط بعنوان ایجاد یک پایگاه سیاسی ایدئولوژیک در ایران از آن پایگاه استفاده میکردند. احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر، همان فردی است که آقای بنی صدر بسیار کوشیدند تا او را از زندان آزاد کنند. و طبق نامه ای که خود احسان نراقی به ایشان مینوسید، از ایشان میخواهد که من در شرف نوشتن یک کتاب هستم (وقتی میخواهد از ایران خارج بشود و جزو لیست ممنوع الخروجها هست) و میخواهم خارج بشود واینها از من ضمانت میخواهند. شما ضمانت مرا بکنید. مینویسد که من یک کتابی در مورد انقلاب اسلامی ایران میخواهم بنویسم و باید به فرانسه بروم. آقای بنی صدر در آنجا، این مطلب را مینویسد. رئیس- شما وقتتان تمام است. دیالمه – آقای هاشمی، چند دقیقه ای اجازه بدهید اینها را بگویم ده دقیقه، یک ربعی به من فرصتی بدهید ، اینها را خدمتتان بگویم. رئیس- اگر مجلس ، موافقت میکند، ده دقیقه به ایشان وقت بدهم نمایندگانی که با دادن ده دقیقه وقت به ایشان موافقند ، قیام نمایند. (اکثر برخاستند) تصویب شد. آقای دیالمه شما ده دقیقه دیگر میتوانید صحبت کنید. دیالمه – در نامه مینویسد همچنانکه جنابعالی وقوف کامل دارید مدتها است که من مشغول تهیه کتابی مستند به زبان فرانسه در باره علل و عوامل اجتماعی تاریخی و سیاسی ، سقوط رژیم گذشته و موجبات تکوین انقلاب اسلامی ایران هستم و بدین منظور لازم است که به فرانسه سفر کنم. اینک نخستوزیری برای صدور اجازه خروج من از کشور تعهد نامه میخواهد در زیرش ایشان اضافه کردهاند در این اوضاع حساس ، انتشار اینگونه کتب به سود انقلاب اسلامی است. اینجانب تضمین میکنم که در صورت احضار ایشان به کشور، بازگردند. آقای احسان نراقی را بعنوان ایدئولوگ طراز اول ساواک همه آقایان میشناسند. و فردی که کتابهایش در مورد جامعه ، دانشگاه ودانشجو، همیشه سرفصل کتابهایی بود که از طرف رژیم نوشته میشد. اسناد بخوبی نشان میدهد که ترکیبی از آقای احسان نراقی، مهدی بهار و شاهپور راسخ و دیگران دست اندرکار بوده اند تا در ایران بعد از ایجاد زمینه هایی که آمریکا احساس کرد، نمیتواند از شاه به عنوان مهره ای که حافظ منافعش در ایران باشد، استفاده کند،دست اندرکار ایجاد یک دولت، در ایران شدند، تا بعد از ایجاد یک کودتای جمهوری ، در ایران با رئیس جمهور تعیین شده ، افراد کابینه تعیین شده حافظ منافع آمریکا در ایران باشند. بهمین دلیل آقای بنی صدر که سوابق طولانی با عناصر فاسدی از جبهه ملی دوم وسوم همچون: اللهیار صالح، و شایگان داشتند که تمجیدها و تعریفها خود ایشان را از این دو نفر شنیده اید، بسیاری از اسناد حاکی است از جلساتی که از اللهیار صالح و شایگان و غیره به همراهی آقای بنی صدر، درآنجا صورت میگرفته است. علاوه بر آن ، جلسات مکرری که بعد از ریاست جمهوری هر هفته در منزل خواهر آقای بنی صدر با مسعود رجوی صورت میگرفت، و در مجموعه اینها طرح برنامه ریزی شده برای گارد ریاست جمهوری بعنوان یک برنامه متشکل در آنجا ریخته شده است. گاردی که آقای بنی صدر اظهار میکرد، چنین گاردی وجود ندارد در صورتی که این برنامه دقیق آن گارد هست باضافه این عکس آن گارد با آن مشخصاتی که بخوبی شمامیتوانید این عکس رادر اینجا ببینید علاوه بر آن ، این افراد 000 رئیس- آقای دیالمه ، اجازه بدهید، عده ای از آقایان یک اعتراضی کرده اند و آن این است که گفتهاند ایشان از وقت آقای خامنهای استفاده میکنند، وقت آقای خامنه ای طبق آئین نامه حداکثر تا یکساعت است وبیش از یکساعت نمیتواند باشد و بنابراین قابل تمدید نیست. دیالمه – ”وقتی” را که برای آقای موسوی خوئینی ها اضافه شد قاعدتا آنها هم هیچکدام 00 ما الان داریم میرویم روی یک روالی که یک سری 00 خلخالی- ما با آقای بنی صدر مخالفیم ولی با آقای دیالمه نیز صددرصد مخالفیم. با خروج بنی صدر این نیست که اختیار این مجلس در دست دیالمه ها و آیتها باشد. دیالمه – آفای خلخالی شما همیشه مخالف هستید آن دلیل نمیشود. رئیس- آقای خلخالی شلوغ نکنید. دیالمه – آقای خلخالی شما میخواهید خودتان یکه تاز میدان باشید شعارهایی که صبحها آنجا میدهید روشن است. خلخالی – مادیالمه را قبول نداریم. دیالمه – لزومی ندارد کسی قبول داشته باشد. رئیس- الان وقت مجلس دارد ضایع میشود. دیالمه – ببینید وقتی را هم که شما صبح به آقای خوئینی ها دادید، آنهم در واقع مساله 000 رئیس- بهر حال آن دیگر گذشته است. دیالمه – من نتوانستم اینها را جمع وجور کنم که چه میخواهم بگویم. رئیس- چه بکنم. الان اعتراض میکنند اگر مطلبی دارید ظرف یکی دو دقیقه بگویید که این اعتراضات وارد نباشد. الویری- آقای هاشمی اعتراض وارد است. آقارحیمی – مگر طبق آئین نامه شما نباید وقتها را تقسیم کنید ؟ رئیس- در آئین نامه قید شده نیمساعت تا یکساعت قابل تمدید است. یک ساعت آقای خامنه ای با پنج دقیقه ای که ایشان دادند، پر شده است. دیالمه – آقای هاشمی شما از مجلس رای گرفتید. رئیس- خیلی خوب حالا زود مطالبتان را تمام کنید وقت مجلس گرفته میشود. آقایان هم اعتراض و خردهگیری نکنید که وقت تمام شود. دیالمه – آقای هاشمی وقتی صحبت قطع میشود، من رشته کلام از دستم درمیرود . رئیس- حالا این کار شده واعتراض وارد است اگر میخواهید بحث کنید ، دو سه دقیقه دیگر بیشتر نمانده است. محمد خامنه ای – آقای هاشمی این اعتراض وارد نیست برای اینکه این وقتی که مجلس تصویب میکند، اضافه بر آن چیزی است که در آئین نامه است. رئیس- آقای دیالمه چون مجلس رای داده است، مطالبتان را تمام کنید. دیالمه – درعین حال بعد از چنین جریانی که شاید 12 سال قبل از ریاست جمهوری ایشان شروع میشود و در مصاحبه با افریقای جوان والنهار مساله تکرار شده است و مجددا در روزنامه اطلاعات هم همین مصاحبه چاپ شد. جریانی در ایران طی شد که این جریان به دنبال کوبیدن اصل ولایت فقیه بود. ایشان در بسیاری از مساحبه هایی که دارند، از ولایت فقیه این چنین صحبت میکنند واگر شما 00 باباصفری- اگر اعتراض وارد است، ادامه بحث چه معنی دارد؟ رئیس- روشن نیست که اعتراض وارد است ، چون مجلس رای داده است ادامه بدهید. دیالمه – هر ایدئولوژی برود و حزب خودش را تشکیل بدهد و بیاید بمردم راهها و فقهای خودش را عرضه کند (خواهش میکنم به این نکته توجه کنید ببینید مساله از کجا مخلوط شده است) چنانچه در حزب کمونیست فرانسه همه فقهای درجه یک آن در مجلس هستند. همه فقهای درجه یک (انقلاب اسلامی نودودو هست) در جای دیگر ایشان با روزنامه بامداد مصاحبه میکند ومیگوید ولایت فقیه امری اختصاصی، فقط برای شیعه نیست. هر دینی و هر مسلکیدر جهان خودبخود معتقد به رهبری آگاه است که با اصول خاص آن مردم تسلط و آگاهی داشته باشد. در مارکسیسم هم، وضع بهمین منوال است. در مارکسیسم هم ولایت فقیه وجود دارد در عین حال حرکتهایی صورت گرفت برای قطع زمینه های ولایت فقیه تا در مقابل این قدرت نتواند بایستد. از جمله کارهایی که صورت گرفت کوشیدند تاآنجا که امکان دارد این جمهوری رادر سطح داخل و خارج بی آبرو نمایند و در تکمیل این طرح، طرح مساله گروگانها بعنوان نقطه ضعف که بارها ایشان از مساله گروگانها بعنوان نقطه ضعف اسم بردند و میگویند تصرف مرکز حکومتی آمریکا برای ایران یک آزمایش سختی بود نتیجه این آزمایش این شد که آمریکا عملا ما را محاصره اقتصادی کرد بطوری که هم اکنون ما به زحمت میتوانیم قطعات یدکی را از خارج بخریم. امثال این تعبیرها برای کوبیدن مساله جاسوسخانه، کوبیدن دادگاههای انقلاب از جمله این مساله ”این دادگاهها قرار نبود تا ابد بماند و بصورت یک کابوسی دربیاید وزندگی آرام رااز شما بگیرد” طرح مساله شکنجه که از آن میگذرم ایجاد روحیه عصیان و طغیانگری در مردم. رشد نیروهای ضدانقلاب . ملاقاتهای هفتگی با مسعود رجوی برخوردهایی با احسان نراقی و آزاد کردن احسان نراقی از زندان ، برنامه هایی با خسرو قشقائی و باستاند تحلیلهای درون گروهی سازمان مجاهدین. همین حرکاتی که امروز در جامعه صورت میگیرد ، نتیجه جلسات وبرنامههای همین تشکیلات است. برای اینکه در آن جا به آقای بنی صدر قول داده بودند که اگر کفه ترازوی سیاست در جهت شما سقوط کند ما ایران را تبدیل به لبنان خواهیم کرد وعملیاتی که در روز گذشته انجام دادند پس از آنکه خودشان در تحلیل شان بعد از پیام امام، مجددا نوشته بودند که ما در قولی که ما (اینجا هست، من فرصت نمیکنم بخوانم) به آقای بنی صدر داده بودیم شکست خوردیم و نتوانستیم ایران را تبدیل به لبنان کنیم مجددا حرکتهای روز گذشته دنباله همان حرکت تدوین شده بود. حسن سابقه که در شرکت در جبهه ملی دوم و کار در موسسه تحقیقات علوم اجتماعی شروع میشود. شش ماه بعد از سال 42- ازایران خارج میشود از چه طریقی؟ از طریق اسرائیل. یعنی در سال 39 ایشان یکبار به اسرائیل میرودودر آنجا بعنوان یک فرد عادی بلکه بعنوان یک نیروی رسمی در آنجا از ایشان، اسکورت میکنندوامکانات در اختیار ایشان میگذارند و بعد مجددا به ایران برمیگردند. اگر فرصت بود و من برای شما این اسناد را میخواندم میدیدید که حرکت یک حرکت عادی نیست. مجددا شش ماه بعد از سال 42- ایشان از طریق اسرائیل به فرانه میرود بعد از ورود به فرانسه جبهه ملی سوم را در آنجا میسازندوروزنامه جبهه ملی را در آنجا چاپ میکنند. رئیس- وقت شما تمام شد. دیالمه – این چند مورد راهم تذکر میدهم. در مورد امانت، سوء استفاده از بودجه های سری که مدارکش در اینجا هست، آزاد کردن افراد از زندان، امثال احسان نراقی، خارج کردن افراد از ایران ، مثل برقعی وغیره که (اسنادش اینجا هست) از پایگاه یکم شکاری با هواپیمای نظامی آنها را از ایران خارج کردند و در زمینه هایی که برای رئیس جمهور تقوی را لازم میداند، تقلبات حساب شده در انتخابات است مثل موقع بیرون آمدن از منزل امام که بگویند من خودم را امروز کاندید میکنم که در ذهن مردم بنشیند. رئیس- وقت شما تمام است. دیالمه – الان تمام میکنم . یک دقیقه اجازه بفرمایید. و حذف ربا از بانک که ایشان قبلش میگوید که ربا از بانک حذف شد چون میداند که کمر ایرانی در زیر بار ربا و وامها خرد شده است یک زمینه تبلیغاتی است ولی بعدش میگویند که انشاءالله زمان امام زمان، یکی از بزرگترین زمینه های بیتقوائی این است که من خودم معتقد به مدرک گرائی نیستم با اینکه در این زمینه بوده ام. اما شما از روز اول ایشان را بعنوان دکترای اقتصاد و جامعه شناسی میشناسید .و ایشان همیشه در زیر امضاهایشان نوشته اند : دکتر سید ابوالحسن بنی صدر. در صورتی که مدرک ایشان، لیسانس الهیات است. این در تعیین تکلیف مردم ، موثر بود. یعنی ایشان میگفت آقا من زمینه اقتصادی وطرح اقتصادی دارم اگر میگفت من لیسانس الهیات هستم میگفتند تو هم که متخصص نیستی که میخواهی طرح اقتصادی بدهی، ولی اگر بعنوان دکترای اقتصاد میشناختند میگفتند که دکترای اقتصاد دارد و همه چیز میداند بقیه نمیدانند. رئیس- وقت شما تمام است. دیالمه – عدم امضای قانون اساسی از همه مهمتر000 رئیس- آقای دیالمه وقت تان تمام است نمایندگان دارند اعتراض میکنند. دیالمه- چشم . عدم امضای قانون اساسی و رای ندادن به اصل 5- و –110 ، قانون اساسی بعنوان ولایت فقیه که مهمترین و بنیادی ترین زمینه های اعتقادی است ، مومن و معتقد بودن ایشان را به مبانی جمهوری اسلامی متزلزل میکند ، یک جمله دیگر بگویم و تمام کنم. در مورد مذهب رسمی کشور واعتقاد به آن: کتابهای ایشان همچون تضاد و توحید که توحیدش در واقع ، وحدت مائو است ، نه توحید اسلامی. تماما در جریان زدایش فکر اسلامی شیعی در ایران بود که ادامه پیدا کرد . در انتهای صحبت معتقدم با همه این اعمالیکه صورت گرفته است مساله کفایت سیاسی ایشان یک امری است محرز و اگر میخواستم بعنوان مخالف صحبت کنم باین دلیل بود که معتقد بودم اینها نباید بصورت ساده و در یکی دو جلسه تمام بشود. تمام اینها باید درجائی مطرح بشود و سندش در اختیار مردم قرار بگیرد ، مردم اینها را بخوانند و آگاه بشوند که با چه افرادی در تماس بودند و چه افرادی این مشخصه را 000 یکی از نمایندگان- عدم کفایت سیاسی 000 رئیس- گفتید کفایت سیاسی. دیالمه – عدم کفایت سیاسی را گفتم در مورد مدیر و مدبر توضیح دادم حسن سابقه 00 رئیس- آقا وقتتان تمام است. دیالمه – حسن سابقه را توضیح دادم ، مبانی جمهوری اسلامی را توضیح دادم ، مساله دارای اعتقاد به مذهب رسمی کشور. رئیس- وقت شما تمام است. دیالمه – این مجموعه نشان دهنده آن است که آقای بنی صدر برای ریاست جمهوری ایران کفایت لازم سیاسی را ندارد. والسلام علیکم. منشی- آقای موحدی ساوجی بفرمایید. رئیس- کسی بعنوان مخالف نمیخواهد صحبت کند؟ بیانی – من پنج دقیقه میخواهم صحبت کنم. رئیس- آقای بیانی بفرمایید. بیانی- بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا بمن توانائی آن را بده که حقیقت را بگویم و از این جوی که در اینجا ایجاد شده است نترسم. من تا همین ساعت که اینجا بودم قصد صحبت بعنوان موافقت از آقای بنیصدر نداشتم. شاید رای بعنوان موافقت با بنی صدر میدادم. چون برای من الان ثابت است که ملت ایران هنوز بنی صدر را میخواهد (همهمه نمایندگان) و اما آنچه که مرا وادار کرد که در اینجا صحبت کنم، این بود که در اینجا آقای دیالمه اسنادی را ارائه داد که آقای بنی صدر در 15 سال قبل فلان و فلان بوده عضو جبهه ملی بوده، با فلان شخص رابطه داشته. با فلان کس چکار کرده است. من میخواهم ببینم وقتی که ما امام را مدیر و مدبر میدانیم وقتی که به امام معتقدیم که حکم ریاست جمهوری بنی صدر را که امضاء کرده اند حتما تحقیق کرده اند. حتما در مورد سابقه و علم و تدبیر ایشان در تمام این موارد تحقیق کرده اند. یا ما باید در تدبیر امام شک بکنیم و یا در سیاست بنیصدر ما در تدبیر امام هیچ شک نداریم. امام هم تا بحال ایشان را رد نکرده است. اگر نظری دادهاند بعنوان یک نظر مشورتی دادهاند در اسلام نظر مشورتی تمام نظرها مساوی است. در آن جائی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جلسه تشکیل میداد از همه یاران مشورت میخواست هر کس هر نظری را که داشت میداد هیچوقت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نظر خودش را از نظر دیگران برتر نمیدانست گاهی نظر علی بن ابیطالب (علیه السلام) گاهی نظر فاروق اعظم ، و گاهی نظر بقیه اصحاب را قبول میکرد. در اینجا در این چندروز و از صبح افرادی که اینجا صحبت کردند گفتند که امام ایشان را رد کرده است. خیر، امام رد کردن ایشان را به نظر ما نمایندگان ملت واگذار کرده است. ما در اینجا باید خودمان تحقیق و بررسی بکنیم و به نتیجه برسیم که آیا ملت هواخواه بنی صدر هست یا نیست؟ ما باید در این مورد تحقیق بکنیم که آیا بنی صدر عدم سیاست داشت یا افرادی که با او درگیر بودند؟ یکی از نمایندگان – آقای هاشمی آیا رئیس هیچ توضیحی نباید بدهد؟ بیانی – در اینجا موضوعی که مطرح شد برای نخست وزیری آقای رجائی بود. رئیس- حق خودشان است ودارند بحث میکنند. بیانی- اگر من بجای بنی صدر بودم اگر صد مرتبه هم مجلس نخست وزیر را رد میکرد باز من برای صد و یکمین مرتبه معرفی میکردم. در آنجا این فشار مجلس بود که بنی صدر آقای رجائی را انتخاب کرد. و این عدم سیاست بنی صدر نبود. در مورد شورایعالی قضائی تذکر میداد و لازم بود که تذکر بدهد. من هم که نماینده هستم این وظیفه را دارم باید تذکر بدهد. تنظیم کننده قوا بود باید تذکرمیداد. در آنجا هیچ اثر و نشانه بیسیاستی بنظر من در او پیدا نشد. غیر از اینکه مجلس از حزب خاصی اکثریت دارد واین حزب خاص ازاول بنی صدر را نمیخواست. اماملت ایران خواست. و یازده میلیون باو رای داد با آن تدبیری که امام از او میدانست ، امام او را تایید کرد. امام اگر در آن زمان تحقیق نکرده اند اصلا در مقابل خدا مسوولند. اما من معتقدم امام تخقیق کرده اند و تدبیر ودرستی و صداقت ایشان را دانسته اند . یعنی در آنجا در مورد ولایت فقیه هم که رای میداده دلیل نبوده که تمام نمایندگان مجلس خبرگان بولایت فقیه رای بدهند اگر اینطور بوده است که به رای گیری احتیاج نبوده است . هر کسی نظری دارد. بحث در این است که بعد از اینکه حکومتی و رژیمی پذیرفته شد به آن وفادار شد اگر قرار باشد در آنجا که بولایت فقیه رای نداده است این ، نظرش بوده است، بعد که این رژیم را پذیرفت الزام داشت نظر اکثریت را اجراء کند و بنظر من نظر اکثریت را تا بحال اجراء کرده است. و چون من بیش از پنج دقیقه قصد صحبت نداشتم به همین اندازه اکتفا میکنم و من با عدم صلاحیت سیاسی بنی صدر موافق نیستم و هنوز اورا سیاستمدار مدبر برای ایران میدانم. رئیس- آقای موحدی ساوجی بفرمایید، یک مساله ای را آقایان مطرح کردند که تا آمدن آقای موسوی تکلیفش را باید روشن کنیم . بعضی از آقایان میگویند این دو نیم ساعتی که برای آقای موسوی خوئینیها و آقای خامنه ای تمدید شد از وقت موافقین گرفته نمیشود و آن 5 ساعت بحال خودش باقی است. این البته قابل بحث نیست که روی آن بخواهیم زیاد بحث کنیم آئین نامه ما میگوید: ” وقت ما برای مذاکره طرفین هر کدام حداکثر –5- ساعت خواهد بود که متناوبا انجام میپذیرد.” تبصره 1- مدت صحبت برای هر یک از موافقین یامخالفین حداکثر نیم ساعت خواهد بود که با رای مجلس تا یک ساعت قابل تمدید است. (همهمه نمایندگان) دو نظر هست. عده ای ازآقایان میگویند که پنج ساعت حداکثر است. و آن تمدیدهایی هم که میشود. باید از این پنج ساعت کم بشود. بعضی از آقایان مدعی هستند که جایی که مجلس وقت را اضافه میکند چیزی است که از جیب مجلس داده میشود (همهمه نمایندگان) بنظر من هم صریح است که حداکثر پنج ساعت است و بیشتر نمیتواند بشود. منتظری- آقا این صحیح نیست . من وقت گرفتم (اشاره به رنجبر) ایشان هم وقت گرفته است. رئیس- لیست را میخوانیم ببینید 65 نفر وقت گرفته اند لااقل تا ده نفر اول البته آنها نیم ساعت حقشان بوده ولی از روزیکه تصویب کردید که تا نیم ساعت میشود که تمدید کنید معنایش این است که نفر نهم ودهم نتواند صحبت کند. معنای تمدید این است . چون قید ده نفر که نشده است . بنظر من آئیننامه روشن است. (زنگ رئیس) آقای موحدی بفرمایید صحبت کنید آقایان اگر کوتاه صحبت کنید به این سه، چهارنفر باقیمانده وقت میرسد، حرفها را خیلیها گفتهاند، خلاصه گیری کنید حرفهایی را که نزده اند بگویید. یکی از نمایندگان – از وقت چقدر باقی مانده است؟ رئیس- 43 دقیقه وقت باقی مانده است اگر آقایان تکراری صحبت نکنند بهمه وقت خواهد رسید. قره باغ – آقای هاشمی بفرمایید تکراری صحبت نکنند. منتظری – آقای هاشمی شما حقوق مردم راتضییع میکنید شما میخواهید در مجلس چند نفر را بت درست کنید . ده نفر وقت گرفته اند وباید صحبت کنند. رئیس- اولا جنابعالی وقت نگرفتید. یک نفر دیگر میخواسته به شماوقت بدهد بشما نمیرسیده است. منظری – ده نفر وقت گرفته اند. رئیس- بیشتر وقت گرفته اند –65- نفر وقت گرفته اند پس تمدید نیم ساعتی که تصویب کردید یعنی چه؟ (همهمه نمایندگان) چرا گفتید نیم ساعت قابل تمدید است. آیت – مجلس نمیتواند حق عده ای را سلب کند. رئیس- پس چرا گفتید نیم ساعت قابل تمدید است؟ تبصره 1- که میگوید نیم ساعت قابل تمدید است یعنی چه؟ و از وقت چه کسی؟ محمد خامنه ای – من بعنوان نماینده ای که خودم با این پیشنهاد موفاقت کردم استنباطم از پیشنهادشما این بود که مجلس غیر از این وقت یک وقت اضافه ای بدهد. رئیس- بسیار خوب، بگذارید از مجلس بپرسیم. نمایندگانیکه نظرشان این است که (همهمه نمایندگان)00 محمد یزدی – شما میدانید که روشن است چون حداکثر 5 ساعت رئیس- آقای یزدی آنها هم مثل شما نماینده هستند. آنها نظرشان در مورد آئین نامه این است بگذارید رای بگیریم00 منتظری- رای گیری درست نیست. شما تا مخالف و موافق صحبت نکرده نمیتوانید رای بگیرید. ری- اگر رای گیری درست نیست که نمیتوانید صحبت کنید. ما نظرمان این است که نمیتوانید صحبت کنید اگر میخواهید رای بگیریم، بگیریم؟ رنجبر- نوبت من چه میشود؟ رئیس- اگر نوبتتان رسید ، میتوانید صحبت کنید. نمایندگانی که فکر میکنند که این نیم ساعتهایی که تمدید شده است از پنج ساعت حساب نمیشودو پنج ساعت بجای خودش باقی است ، قیام کنند. (عده کمی برخاستند) بفرمایید بنشینید آقای موحدی بفرمایید صحبت کنید. موحدی ساوجی – بسم الله الرحمن الرحیم ”تلک الدارالاخرة نجعلهاللذین لایریدون علوا فی الارض ولافسادا و العاقبة للمتقین”. موضوع بحث مجلس کفایت سیاسی یا عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر است که از نظر قانون اساسی تا بحال رئیس جمهور بحساب میآید. البته من این راصحیح نمیدانم. ما وقتی میخواهیم الان بحث کنیم که آیا رئیس جمهور با توجه به اعمال ورفتار و تدابیری که داشته کفایت سیاسی را از نظر نمایندگان محترم دارد یا ندارد. بگردیم بدوران جوانی و بچگی و قبل از انقلاب واینکه قبلا چه کسی بوده و چه کرده است. قطعا اگر چنانچه یک فردی قبل از اینکه رئیس جمهور بشود طبق قانون اساسی شرایط لازم برای نامزد شدن وانتخاب شدن را نداشته باشد مسلم طبق قوانین ، نام او را باید از لیست نامزدها حذف کنند. ولی پس از اینکه نامش حذف نشده است واو هم بخاطر یک سری اوضاع واحوال و شرایط مساعدی که برایش در آنروز فراهم شد و در میان کاندیداهای دیگر بنظر حتی نیروها و نهادها و جمعیتهای مومن ومتعد، بهترین بحساب میآمد. برایش تبلیغ شد و بارای مردم ، رئیس جمهور شد. ولی بحثی نیست که ما الان باید این را بررسی کنیم که اگر یک کسی رئیس جمهور شد ، ولی بحثی نیست که ما الان باید این را بررسی کنیم که اگر یک کسی رئیس جمهور شد، در نظام جمهوری اسلامی ، آیا این رئیس جمهور محدود است یاخیر؟ بطور مطلق هر کاری که دلش خواست میتواند انجام بدهد ، هر دخل و تصرفی بخواهد میتواند انجام بدهد؟ و حتی اگر خودش را مافوق قانون بحساب آورد، بدون تردید رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی دارای ویژگیهای خاصی است که از قانون اساسی ما برخاسته است که این قانون اساسی در دنیا است. و رئیس جمهور در این نظام یک فردی نیست که بتواند ”مطلق مایشاء” باشد و همه قدرتها و نیروها در قبضه او قرار بگیرد. اگر شما قانون اساسی را از اصل 117 تا اصل 141 بررسی بفرمایید، میبینید که در این قانون اساسی برای یک رئیس جمهور شرایط و صفاتی تعیین شده است. در مرحله دوم این رئیس جمهور چگونه انتخاب میشود؟ در قانون کیفیت انتخاب شدنش را هم ذکر شده است. در مرحله بعدی اگر چنانچه انتخاب شد و بر حسب ظاهر آن شرایط وصفات را داشت و مردم یک چنین وظیفه سنگینی را بر عهده او گذاشتند، قطعا این رئیس جمهور به مجلس شورای اسلامی میآید ودر برابر رئیس دیوان عالی کشور و نمایندگان مجلس و همه ملت سوگند میخورد که به قانون اساسی وبه اسلام وبه ملت و حفظ مصالح ملت همیشه وفادار و پشتیبان باقی بماند و از مرزهایی که برای او تعیین شده است تجاوز نکند. در مرحله بعد برای این رئیس جمهور اختیارات و حقوقی رامشخص کرده است. ما میتوانیم قانون اساسی را برداریم و ببینیم چه اختیاراتی دارد و بعد تازه اگر رئیس جمهور حقوقی و اختیاراتی دارد در عین حال، مافوق قانون نیست. مصونیت کامل ندارد که اگر هر خلاف و تخلف و جرمی مرتکب شد،چون رئیس جمهور است و چون شخصیتی است و عنوانی دارد و مردم به او رای دادهاند و امام هم مثلا رای مردم را تایید فرموده است پس او هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد. خیر، اینطور نیست. رئیس- آقای موحدی یکربع از وقتشان را به دیگران داده اند. موحدی ساوجی- بنده ده دقیقه از وقتم را به جناب آقای یزدی و پنج دقیقه هم به آقای معادیخواه داده ام و خودم یک ربع وقت دارم. میبنییم که در اصل 140 دارد که رسیدگی به اتهام رئیس جمهور و سایر مقامات، نخست وزیر و وزراء در مورد جرایم عادی با اطلاع مجلس شورای اسلامی در دادگاههای عمومی دادگستری انجام میشود. یعنی عین سایر افراد. در اصل بعدی میگوید که رئیس جمهور و نخستوزیر و وزیران و کارمندان دولتی بیش از یک شغل نمیتوانند داشته باشند. در اصلهای بعدی دارد که باید رئیس جمهور مانند رهبر ومانند نخست وزیر و وزیران دارائی شان توسط دیوان عالی کشور معلوم شود که چه چیز دارند. قبل از انتخاب شدنشان چه چیز داشته اند و بعد از اینکه این سمت را بدست آوردهاند، آیا بر اموال ودارائیهای آنها چیزی افزوده شده است یا نه؟ ما میبینیم که همانطور که ملت عزیز ایران اطلاع دارند، این آقای رئیس جمهور از همان آغازی که کارش را شروع کرد با اینکه با فرموده وامر امام حتی تمام کسانیکه به او رای نداده بودند امثال بنده در برابر او اظهار وفاداری واطاعت کردیم. مادامیکه در حدود قانون محدود بماند و خود امام هم وقتی او را تایید کرد، این شرط را برای او ذکر کرد. اما متاسفانه چنین نبود. ایشان بعد از آنکه رئیس جمهور شد میبینیم که شروع کرد با همه نیروها و شخصیتها ،گروهها و جمعیتها و مقامات ، چه آنها که در قوه مقننه اند یا در قوه قضائیه و یا در شورای نگهبان هستند، خلاصه هر کسی که درخط رئیس جمهور نبود و مطیع و منقاد و سرسپرده این آقا نبود بنحوی مورد تعرض واهانت و پرخاش او قرار میگرفت . حداقل اتهامی میزد و اهانتی که میکرد، این بود که اینها همه بیک گروه انحصارطلب وابسته اند. یعنی حزب حاکم ، من از تمام ملت ایران این سوال را میکنم آیا تمام کسانیکه الان نسبت به آقای رئیس جمهور نظر میدهند که ایشان کفایت سیاسی و لیاقت لازم را برای اداره کشور و انجام وظایف ریاست جمهوری ندارد، آیا همه اینها از کسانی هستند که از اول عضو حزب بودند و یا عضو گروه انحصارگر که ایشان میگوید بودند ؟ مگر جامعه روحانیت مبارز تهران آن عده ای که ایشان را تایید کردند و خیلی هم برای ایشان در تهران فعالیت کردند و طلاب حوزه علمیه قم در قم از ایشان حمایت کردند، این نهادهای انقلابی که اکثرشان مانند سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، هیاتهای هفت نفری واگذاری زمین و امثال اینها که از آقای بنی صدر در آغازی که ایشان نامزد شد حمایت کردند و برایش از مردم رای گرفتند ، آیا اینها در آنوقت همه وابسته بیک گروه بودند؟ چرا در آنوقت شما ادعا کردید و گفتید که اکثریت روحانیت ایران از من حمایت میکند؟ آیا الان هم حمایت میکند؟ مجید انصاری- آقای موحدی، اگر مطلب دیگری ندارید صحبت نکنید. رئیس- وقت خودشان است ، هر جور خواستند حرف میزنند. یکی از نمایندگان – خارج از موضوع است. موحدی ساوجی- هر کس که بی نظمی کند از وقت بنده حساب نکنید. رئیس- حساب نمیکنیم . وقت شما نزدیک بتمام هست. موحدی ساوجی- من تعجب میکنم این آقایان که بعضیها خودشان باصطلاح ”منطق” هم خواندهاند ، گاهی انسان در اثبات مطلب از معلول بعلت پی میبرد و گاهی هم از علت به معلول. رئیس- شماسه دقیقه دیگر وقت دارید. موحدی ساوجی – باید عرض کنم در این فرصت کوتاهی که داشتم و با این مقدمه ای که عرض کردم ما الان در اینجا مدارکی داریم که آقای رئیس جمهور بعد از آنکه این مقام رابدست گرفتند روزبروز در جهت و راه ومسیری حرکت کردند که درست مقابل جمهوری اسلامی و مقابل اهداف وآرمانهای ملت مسلمان ما بود. این ملت مسلمان اگر انقلاب کرد ، آن هم انقلاب اسلامی و اگر استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را خواست، آن جمهوری اسلامی را خواست که رهبرش امام خمینی باشد. (نمایندگان سه بار صلوات فرستادند) و آن جمهوری اسلامی را این مردم خواستند که قانون اساسی در آن رعایت بشود وهر کس در محدوده مسوولیت خودش عمل کند. اما ما میبینیم متاسفانه رئیس جمهور این جمهوری اسلامی (رئیس: یک دقیقه دیگر از وقتتان مانده است) با پاکسازی واصلاح و تصفیه وزارتخانه ها و نهادهای این مملکت مخالفت میکند. طی یک بخشنامه محرمانه ای که ایشان به وزارت نفت فرستاده، نوشته است ”تصمیم متخذه در جلسه مورخ 25/11/58 شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران به شرح زیر ابلاغ میگردد. ”کارمندانی که عضویت آنها در فراماسونری مسلم و محرز شده باشد، بازنشسته میشوند” (رئیس: وقتتان تمام شد) یعنی اعضای فراماسونری فقط بازنشسته میشوند، حقوقشان هم قطع نمیشود و حقوق مفت هم بعدا خواهند گرفت. رئیس- وقتتان تمام شد. موحدی ساوجی- هنوز یک ربع نشده است. رئیس- بیش از یک ربع شده ، هفده دقیقه شده است000 موحدی ساوجی- خوب در اینجا البته من مدارک زیادی داشتم نسبت به سوء استفادههایی که اطرافیان ایشان کرده بودند، آقای نوبری، آقای تقوی و بعد مشروح ماجرای این گارد ریاست جمهوری که در 12 واحد تشکیل میشد، ولی متاسفانه وقت این نیست، اگر بعدها فرصتی شد به یاری خدا همه این اسناد را من افشاء خواهم کرد. والسلام. رئیس- متشکر، اگر کسی بعنوان مخالف نمیخواهد صحبت کند، موافق بعدی را دعوت کنید (منتظری: از وقت موافقین چند دقیقه مانده است؟ ) وقتمان نزدیک به اتمام است تقریبا 18 دقیقه دیگر وقت داریم. آقای آیت یک ربع ساعت از دیروز طبق ماده 66 وقت دارید و برای شما محفوظ است. رئیس- آقای یزدی چهارده دقیقه وقت دارید بفرمایید. محمدیزدی- بسم الله الرحمن الرحیم. خوشبختانه مطالب تقریبا همه گفته شده است وفکر میکنم که اگر آئیننامه اجازه میداد، حتما مساله کفایت مذاکرات مطرح میشد و ضرورتی ندارد که بحث گفته بشود، من هم هیچ اصراری نداشتم ولی باز دیدم که این اخیرا راجع به مساله نخست وزیری و تحمیل نخست وزیری جمله ای تکرار شد، شاید یکی دو تا جزئی هم در رابطه با کار هیات داشته باشم. با اینکه مطالبی آماده کرده بودم ولی خیلی فشرده وخلاصه عرض میکنم. در ارتباط بامساله انتخاب نخست وزیر همه نمایندگان محترم خاطرشان مستحضر هست که در اثر اینکه طول کشید مجلس دعوتی از ایشان کرد وقرار شد که ایشان تشریف بیاورند وآمدند اینجا مذاکراتی بعمل آمد و منتهی شد به اینکه کسانی انتخاب بشوند و همکاری بکنند تا مساله حل بشود. من اینجا اجازه میخواهم که اشاره کنم به این نکته که دوبار آقای بنی صدر به مجلس آمدند یک بار برای مساله تحلیف آمدند به اینجا که در کنار رئیس دیوان عالی کشور بودندو مساله ای پیش آمد که جناب آقای سید محمد خامنه ای اشاره کردند و بعد برای مرحله دومشان مساله ای پیش آمد که جناب آقای هاشمی ریاست محترم مجلس اصرار میکردند به نمایندگان محترم که باید به ایشان احترام بشود. و نمایندگان اعتراض کردند که مقصود چیست و برای چه؟ گفتند برای اینکه آقای بنی صدر گفته اند که این مجلس تحلیف نبود. مجلس تخفیف بود و لذا اصارر داشتند که باید وقتی به مجلس میآیند خیلی به ایشان احترام بشودودر هر صورت این عمل انجا گرفت و ایشان به اینجا آمدند و صحبت شد و خود ایشان پیشنهاد کردند که یک نماینده از ناحیه امام باشد و یک نماینده از ناحیه ایشان باشد و چند نفر هم از ناحیه مجلس و مساله نخست وزیری بررسی بشود. اولا من از رئیس محترم مجلس میخواهم خواهش کنم که نوار آن مجلس را حتما پخش کنند تا مردم در جریان مسائل قرار بگیرند و دیگر کسانی نگویند که مساله تحمیل بوده است و حتما باید این کار بشود. ثانیا بعد از اینکه مجلس (درست است که همه نمایندگان محترم این مطالب رامیدانند ولی ممکن است در گوشه و کنار مملکت باشند افرادی از مردم که این جزئیات را ندانند، من به یکی دو سه تا از این جزئیات اشاره میکنم) انتخاب کرد 5 نفر را و به ایشان اطلاع داده شد که این پنج نفر آمادگی دارند، ایشان گفتند بدلیل اینکه دو نفرشان حزبی هستند من قبول ندارم. جناب آقای باهنر و جناب آقای خامنهای باید کنار بروندودر این مساله دخالت نکنند. مجلس سخت ناراحت شد که این چه نوع برخوردی هست؟ دوستان گفتند بسیار خوب باید کوتاه آمد شاید مساله حل بشود، 3 نفری کار را ادامه بدهیم . بنده در خدمت جناب آقای امامی و جناب آقای پرورش مساله را دنبال کردیم، در اولین جلسه ای که منزل ایشان بودیم ودر این زمینه بحث شد (من خیلی فشرده عرض میکنم) فهرستی به اسم چهارده نفر بمیان آمد . از این فهرست چهارده نفر ،ایشان 4 نفرشان را کنار گذاشت وروی این 4 نفر، چهار تعبیر داشت دلیل اینکه من این تعبیرات را اینجا دنبال میکنم باضافه تعبیر دیگری که در رابطه با هیات از ایشان شنیدم این است که میخواهم ثابت کنم که ایشان نه تنها تقوای سیاسی ندارد اصلا کمترین تقوائی که یک مسلمان عادی هم باید داشته باشد، متاسفانه ندارد. فهرست چهارده نفری را ایشان گذاشتند جلو و گفتند که این آقا بی دین هست این آقا هم حقهباز هست، این آقا هم تعادلش را از دست داده است و آن آقا هم گرچه متدین هست ولی بدرد درشکه چی هم نمیخورد. آنجا ما سخت ناراحت شدیم که آقا این چه نوع تعبیری است که میکنید؟ صحیح نیست. شایسته نیست این نوع تعبیر خواستند اصلاحش کنند، بدترش کردند که من دیگر دنبال آن بحث نمیروم، بعد راجع به آن 10 نفر صحبت شد در بین آن 10 نفر بحثهای زیادی شد که این گفتگوها ادامه پیدا کرد، بالاخره رسیدیم به اینجا که ایشان یک مساله ای را مطرح کردند در آنجا و من این مساله را گاهی در بیرون مجلس هم گفته ام که خلاصه میگفتند اجازه بدهید کشور را ما اداره کنیم هر وقت بخطر افتاد شما بیایید کمک کنید، نمیخواهید شما اداره کنید ما میرویم کنار، هر وقت به خطر افتاد ما میائیم کمک میکنیم. من آنجا یک مقدار ناراحت شدم وبه ایشان تند شدم که این چه منطقی است که شما دارید؟ اگر مسلمانیم و دلمان برای انقلاب میسوزد باید با هم کمک کنیم. بالاخره رسیدیم به جائی که گفتیم ما میرویم به مجلس پیشنهاد میکنیم که ماموریت ما تمام شده است، شما هم یک مدت دیگری همینجوری مملکت را سرگردان نگه دار، معرفی کن به مجلس و مجلس رد کند باز معرفی کن به مجلس و مجلس رد کند000 این که راه نمیشود، این هیات انتخاب شده یا این برنامه بوده که خودتان پیشنهاد کردید برای حل مساله ، ایشان بقول خودش گفت : حالا آمدی روی خط ،باقی مانده را یعنی آن 10 نفر را چند نفر را رویشان دست گذاشت و تصریح کرد که اگر مجلس صددرصد هم رای بدهد من معرفی نخواهم کرد، چند نفر دیگر باقی ماند و ایشان گفتند این چند نفر را میبرید به مجلس مطرح میکنید. هر کدام رای بیشتر داشتند من آنها را قبول میکنم و معرفی میکنم. آمدیم مطرح کردیم همه آقایان خاطرشان هست که جناب آقای رجائی بیش از همه رای داشتند و بلافاصله هم اینجا تلفنی به ایشان اطلاع داده شد و ترتیب ملاقات بعدی داده شد . در ملاقات بعدی ایشان معرفی کردند و کار ندارم که در آن جلسه یک پرونده ای هم آوردم00 بد نیست که این تکه را هم بگویم ،اتفاقا ایشان گفتند پرونده توسط فلان آقا که رفیق خودت است تهیه شده است. من گفتم اگر رفیق من هم هست اشتباه کرده است، که بعد من از آن رفیق پرسیدم بعد معلوم شد که همان آقا هم میخواست به یک صورتی از زیر بار قبول مسوولیت قضیه در برود راجع به جناب آقای رجائی بحث مطرح شد که آقای رجائی شایستگی دارد و مجلس هم زمینه اش آماده است و شما معرفی کنید. ایشان گفتند که آقای رجائی چنین و چنان (اگر یادتان باشد، ماه رمضان بود) و از جمله به من گزارش شده است که ایشان افطارش را با فحش به من شروع کرده است. تعجب کردیم که این چه حرفی است که شما میزنید یعنی چه؟ بالاخره دنبال کرد و گفتیم این گزارشات غلط است، اشکال کار شما این است که کانالهای خاصی دارید. در هر صورت قرار شد در جلسه بعد خود آقای رجائی را هم بردیم آنجا (اگر من گاهی جزئیات را کم و زیاد میگویم جناب آقای پرورش تشریف دارند، آقای امامی هم تشریف دارند) و مقداری صحبت شد و بعد گفتیم آقای رجائی این مساله چیست که گزارش کرده اند که افطار شمابا فحش به آقای بنی صدر شروع شده است؟ آقای رجائی در نهایت ادب اسلامی گفتند که برادر آقای رئیس جمهور، اخلاق سالامی به ما میگوید که افطارمان را با جمله ”اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت” شروع کنیم ، ما افطارمان را با این شروع کردیم، بیخود به شما گزارش کرده اند، یا میخواهید من الان بگویم آن جلسه کجا بوده و چه کسانی بوده اند، ایشان اصرار کردند که تلفن کنیم همان افراد که درجلسه بودند بیایند و شما ببینید که چنین مساله ای نبوده است. گفت نه دیگر لازم نیست و باز اینجا همان کلمه ای که در نامه نوشته بود و خوانده شد ، کلمه ”خسکسر” را آنجا هم باز تکرار کرد که بله شما روی یک مساله پافشاری میکنید، این همان خشکسری است که من میگویم ، بعد آنجا گفته شد اطلاعات شما معمولا به این صورت هست ،ایشان معرفی کردند ، پس از معرفی بصورت رسمی مجلس رای اعتماد داد. من این جمله را اضافه میکنم. آقای محلاتی تشریف دارند آن قسمت را هم که آقای امامی خودشان هم فرمودند و من تکرار نمیکنم آقای محلاتی تشریف دارند که قرار شد ما برویم خدمت امام، بنده در خدمت آقای رجائی و جناب آقای محلاتی بوریم خدمت امام، دقیقا یادم هست که لحظه ای که میخواستیم خارج بشویم آقای محلاتی گفتند که آقای بنی صدر شما معمولا این حالت را دارید که گاهی یک مطلب را میگویید دومرتبه پشیمان میشوید و برمیگردید و دوباره چیز دیگر میگویید، داریم میرویم خدمت امام ولی بدانید که بعد ازاین دیگر نمیشود کاری کرد. ایشان گفت مانعی ندارد برویم . مارفتیم خدمت امام باقولی که ایشان داد که بعد تخلف نکند، حرفهای دیگری رانزند دیدیم که چگونه عمل کرد. در مساله وزراء داستانی بود که بحمدالله شاید ده، دوازده نفر آقایان تشریف داشتند حتی خود جناب آقای هاشمی هم تشریف داشتند که جلسه بنظر من تاریخی بود و طولانیترین جلسه ای بود که ما منزل ایشان بودیم و حتی آخر وقت نظرم هست که جناب آقای انواری و بنده را اصرار کرد که شما بمانید من کار دیگری با شما دارم و در آن قسمتی که باقی ماندیم، یکسری مسائل را مطرح کرد که هم بنده وهم ایشان گفتیم که ما نمیتوانیم به این صورت قضیه را ادامه بدهیم وایشان همان مساله عدم رضایت را باز مطرح کرد وبه ایشان گفته شد که این چه حرفی است که میزنید؟ عدم رضایت یعنی چه؟ راضی نبودم یعنی چه؟ که قبلا هم اینجا کمی بحث شد. نحوه برخورد ایشان با مساله نخستوزیری، نحوه ای بوده که تعبیرات ایشان راجع به اشخاص، یک تعبیرات سخت زننده ای بوده است من یک چند تایی از آن را اینجا نقل کردم وهیچ کجا هیچ تحمیلی وجود نداشته وایشان با اختیار و اراده خودشان هستند. من میترسم وقتم نرسد. اجازه میخواهم که دو تعبیر دیگر ایشان را در این زمینه، و بخودم اجازه میدهم که ”وقاحت ایشان” تعبیر کنم. دلم میخواهد که کسانیکه از این تریبون میشنوند،خدایا تو شاهد باش، تعبیری که من اینجا میکنم، در محضرعدل تو همان تعبیر را تکرار میکنم که یک کلمه کم و زیاد نباشد، چون آنجا کسی نبوده است که من بگویم، در آخرین ملاقاتی که من با ایشان داشتم و قرار شد با ایشان صحبت بشود شاید راه حلی باز بشود، پس از اینکه من تشریح کردم و قبلا هم گفتم که من برای مباحثه نیامده ام، چون با شما بحث زیاد کرده ایم، و شما اخلاقا آدمی هستید که هرچه گفته بشود، یک چیز دیگر جواب میگوئید، واقعیتهای موجود در کشور راتشریح کردم، که این کشور رهبری دارد، مجلس دارد، دولت دارد، شورای نگهبان دارد، قوه قضائیه دارد واینها قانونی هستند، برنامه این هست و شما بر اساس واقعیتها خلاف کرده اید ، مساله را باید روشن بکنید گرچه ممکن است حتی قانونی هم ندانید، بعدگفتم یادتان هست در آن جریان نخست وزیری ما اینجا آمدیم شما راجع به مجلس توهین کردید؟ و من خودم به شما گفتم که من شخصا اجازه نمیدهم به من توهین بکنید، من نه برای شما و نه برای کسانی که مقابل شما هستند، آن شخصیت را قائل نیستم که هر چه شما بگویید چشم بسته قبول کنیم، ممکن است الان هنوز هم فکر کنید، صریحا گفت (یعنی همین چندی پیش نمیدانم شاید 15-10 روز بیشتر نیست) صریحا گفت الان هم بنده معتقد هستم که مجلس شما دست سه ، چهار نفر هست. یک مجلسی است که در اختیار دیگران هست، گفتم آن بار هم به شما گفتم توهین نکن و من اجازه نمیدهم توهین کنی ، حداقل به خود من که یک نماینده هستم ، و باز هم داری توهین میکنی و بسیاری از نمایندگان هستند که (بلکه باید گفت همه آنها) مستقل فکر میکنند، این چه توهینی است که شما میکنید؟ اینکه من اصرار دارم این جمله است ، سخن از شورای نگهبان بمیان آمد، (واقعا من خجالت میکشم، بخصوص در محضر یکی از اعضای محترم شورای نگهبان عذر میخواهم) اینکه خدا را شاهد گرفتیم این است، ایشان تعبیر کرد که بلی، مجلس که آن وضع را دارد ، شورای نگهبان هم یک مشت عمله واکره دیگران هستند، خدایا تو شاهدی من این تعبیر را که به گوش خودم از دولب او شنیدم در پیشگاه تو هم خواهم گفت واینجا اصرار داشتم این تعبیر را بگویم که مردی سخت و قبیح در برخوردش بامقامات رسمی مملکت بود. راجع به مجلس ، این نامه را ایشان در 26/1/60 نوشته است. دو تکهاش را به آن اشاره میکنم، تکه اولش این است که ”مجلس وشورای نگهبان که از لحاظ اینجانب اکثریتشان دست یک دستهاند و قانون اساسی رادارند از محتوا خالی میکنند و در زور لباس قانون میپوشانند، خود ببرند و خود بدوزند واینجانب هم عملی نکنم ” از هیات سه نفره توقع داشت که خودش خلاف قانون بکند ، اینجا نوشته است که ”بنابراین اگر امضاء نکردم، امیدم به هیات بود (راجع به همان مصوب مجلس که نیست به سرپرستی وزارتخانههای بیسرپرست) که این امر را موقوفالاجراء میگذاشت تا جنگ با موفقیت تمام شود” . رئیس- وقتتان تمام شد. محمد یزدی – بسیار خوب، من یک نمونههایی داشتم که نحوه برخورد ایشان را روشنتر نشان میدهد و همانطور که عرض کردم فکر میکنم واقعا کفایت مذاکرات هست . لذا من وقت شما را نمیگیرم. اگر فرصتی پیدا کردم بعد در برخوردهای آزاد با مطبوعات و رادیو میتوانیم انشاءالله مطالبمان را بگوییم . والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته. رئیس- ما چهار دقیقه وقت داریم. آقای رنجبر نفر بعدی هستند که میتوانند صحبت کنند. معادیخواه- آقای هاشمی من پنج دقیقه وقت از آقای موحدی گرفته ام. رئیس- اگر از آقای موحدی گرفته اید، مربوط به شما میشود منتها آقای رنجبر میتوانند از این چهار دقیقه استفاده کنند. رنجبر- بسم الله الرحمن الرحیم. رای بر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور برای همه روشن شده وخود رئیس جمهور من فکر میکنم جوجه ای بود که از آمریکا فرستده شده بود و الان هم ذبح میشود و خدا را شکر که آمریکا هم در این قسمت شکست خورد . ولی میخواهم این مطلب مهم را بگویم پس فردا که میخواهند رئیس جمهور را انتخاب بکنند، نیایند آن عده ای که مورد اعتماد مردم هستند تایید بکنند، رهبران گروهکهایی که منتظرند ، البته آمریکا این آخرین مهره اش نبود و نیست ونخواهد بود. باز هم ما در ایران سردمدارانی داریم که عده زیادی را نیز دنبال خود میکشند ومن میخواهم من را عنوان بکنم که نباید ملت ایران جز به روحانیت اصیل و روحانیت حوزه علمیه قم و فرمان رهبر و ولایت فقیه به حرف هیچکس گوش کنند، این پیام بنده است. (احسنت) اگر آن روز که رئیس جمهور را از فرانسه آورده بودند و روحانیت مبارز که من این را باید گله بکنم، امضاء وتایید کورکورانه ”حبک الشیئی یعمی و یصم” نمیکردند ، امروز این بلا سر ملت ایران نمیآمد و خیلی از روانیت معتمد مردم نیز متاسفانه امضاء کردند و با صراحت طرفداری کردند و مردم را به این روز نشاندند که خدا چهره ها را روشن کرد ”یوم تبلی السرائر” روشن شد . خط آمریکا، خط بنی صدر، خط جریان فکری آمریکا در بنی صدر تبلور پیدا کرده بود که نابود شد. این جای خوشبختی است و یکی از موهبتهای الهی بطور کل و فاجعهشان دیروز مشخص شد، وطرفدارانی که در مجلس دارد ودرآینده هم خواهد داشت، من سخنم با آن طرفدارانش هست که هم اکنون در مجلس نیستند ولی فردا وپس فردا سرو کلهشان پیدا خواهد شد. صحبت ما با آنها است، این مجلس و این تریبون آزاد، آقای معین فر آمدند اینجا یک مشت فحش و ناسزا به مردم گفتند و رفتند و باز هم معتقد بودند که در مجلس آزادی نیست و یک گروه یا یک حزب خاص این مجلس را اداره میکند ، البته من میخواهم بگویم تا کور شود هر آن که نتواند دید. رئیس- وقتتان هم تمام شد. ما فقط یک ربع ساعت دیگر وقت داریم وآنهم مال آقای آیت است و وقت مربوط به ماده 66 است. آقای مهندس سحابی ضمن صحبتشان از نوار آقای آیت صحبت کردند و گفتند ”آن نوار که به همین توطئه ادامه پیدا میکند” وایشان وقت خواستند و این وقت را برای امروز دادیم، بفرمایید. آیت – بسم الله الرحمن الرحیم. ”فاما من اعطی واتقی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری. و اما من بخل و استغنی و کذب بالحسنی فسنیسره للعسری”. ای روبهک چرا ننشستی بجای خویش00 رئیس- شمادر موضوع خودتان صحبت کنید. آیت – شما چه میدانید که من در موضوع خودم صحبت نمیکنم؟ رئیس- آخر این شعر است شما از خودتان دفاع کنید. آیت – من از خودم میخواهم دفاع کنم. این چه حرفی است که شما دارید میزنید، نیم ساعت وقت مرا گرفتید واین یک ربع را هم میخواهید بگیرید؟ ای روبهک چرا ننشستی بجای خویش با شیر پنجه کردی و دیدی جزای خویش دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد با نفس خودکند به مراد هوای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند باتفاق بهتر زدیده ای که نبیند خطای خویش چاه است و راه و دیده بینا وآفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش همچون امام دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد تا دیگران نکنند چه از برای خویش گرگوش دل به گفته قرآن کند بسی اول رضای حق طلبد ، پس رضای خویش آقای مهندس سحابی حربه ای را که همان اول هم زنگ زده بود بمنظور لوث کردن خطاکاریها واشتباهات رئیس جمهور وانحراف اذهان بکار برد و آن نوار مشهور را که درست یکسال قبل یعنی 28 و 29 خرداد منتشر شد و عصر 29 خرداد من یک مصاحبه کردم ودر آنجا گفتم این نوار را که یکسال از آن میگذرد ، یعنی جواب من که 31 خرداد دادم ، امروز روزی است که ملت ایران ، شما نمایندگان با رای خودتان مطالب آن راتایید میکنید، برای روشن شدن مطلب البته ساعتها وقت میخواهد اما این یک ربعی را که خداوند لطف فرمود، من 00 خلخالی- هیچکس نوار شما راتایید نمیکند. آیت- شما منافقید آقای خلخالی ، شما تکلیفت معلوم است. شما سلامتیان و غضنفرپور را اینجا تایید کردید. خلخالی- من یک ربع وقت میخواهم که از خودم دفاع کنم. من هم مخالف آقای آیت و هم مخالف آقای بنیصدر هستم. رئیس- بسیار خوب بفرمایید بنشینید، آقای خلخالی جلسه ای که به این خوبی اداره شده نگذارید به این وضع بیفتد. خلخالی- آقای آیت آمده از خودش 00 ما بنی صدر را بیرون کردیم آیت را هم بیرون خواهیم کرد. رئیس- آقایان ببینید شماها 000 آیت – آقای خلخالی شما تکلیفت روشن است. شما از خسرو قشقائی و سلامتیان دفاع کردید. خلخالی- بنده باید از خودم دفاع کنم. رئیس- آقایان خواهش میکنم شما دو نفر اینجوری وقت مجلس را نگیرید. آیت- باید ببینیم که این نواری که آقای سحابی آن را توطئه تلقی کردند چیست؟ مقدماتش چه بوده، محتوایش چه بوده و بعدکسانی در این مورد فتنهگری کرده اند؟ در مورد مقدمات ، این جزوه ای است که آقای کفایتی منتشر کرده است. در اینجا صریحا تایید کرده است که ازطرف مجاهدین خلق وآقای رئیس جمهور مامور بوده که یک چیزی بدست بیاورد (و ایکاش عینا آن را منتشر میکرد) تحریف شده که باز آن تحریف شده اش هم افتخاری است منتشر بکند. البته نامه ای هم هست از همین آقای کفایتی که قبلا به من نوشته و بعدها خواهم خواند. امروز فرصتش نیست چون طولانی است و آن وقت ملت ایران خواهد فهمید که چه دستان جنایتکاری چگونه میخواستند ضربه به انقلاب اسلامی ایران بزنند. در آن نوار من چه گفته بودم؟ گفته بودم که آقای بنی صدر منافق است ،گفته بودم که آقای بنی صدر فریبکار است، سندی که آنموقع من اشاره کرده بودم اینجا هست، چندتا روزنامه است. این اولین شماره خبرنامه است که در اینجا موجود است، از آقای بنی صدر است. در این اولین شماره که در اردیبهشت 1347 منتشر شده است بالای آن نوشته ”استقرار حکومت ملی هدف جبهه ملی ایران است” . هیچ بحثی از حکومت اسلامی و نظایر آن نیست، این پنجاه و پنجمین شماره اردیبهشت 1357 است، درشت نوشته شده و همه میتوانید بخوانید. ”استقرار حکومت ملی هدف جبهه ملی ایران است” . اولین شماره که درآن موقع منتشر کرده پنجاه و ششمین شماره که بعدش منتشر کرده باز از حکومت ملی دم زده، اما آخرین شماره (ریز آن بالا نوشته که شما از سرجایتان نمیتوانید بخوانید) استقرار حکومت ملی هدف جبهه ملی ایران است ولی ”استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی ” خواست ملت ایران است یعنی خواسته است از یک انقلاب از یک جریان سوءاستفاده کند و من در آن نوار جز این حقایق چیز دیگری نگفتم من گفتم که قانون اساسی را ایشان نمیخواهد اجراء کند من گفتم که مجلس در مقابل اینکار مقاومت میکند من گفتم که رادیوتلویزیون را قانون اساسی اجازه نخواهد داد که دراختیار یک فرد باشد بلکه مطابق قانون اساسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید زیر نظر سه قوه باشد من گفتم امپریالیسم آمریکا مهره های فراوانی همچون سنجابی و فروهر و شاپور بختیار درآستین خودش دارد و گفتم که این مهره ها را یکی پس از دیگری به میدان خواهد آورد ولی آمریکا، امام وانقلاب اسلامی ایران را نشناخته است واین مهره ها یکی پس از دیگری رسوا خواهند شد. رئیس- شما دو دقیقه دیگر وقت دارید. آیت – مطالبی که من گفتم اینها بود البته هستند کسانی که تا این لحظه مطابق آب شنا میکردند و الان حرفهای گذشته خودشان را لیسیدند که آن را من جای دیگر رویش بحث خواهم کرد امثال آن کسانی که حالا میگویند چه شده؟ آقامحمدی- آقای هاشمی ما رایمان به عدم کفایت آقای بنی صدر است ربطی به آقای آیت ندارد. رئیس- معلوم است که ندارد. آقامحمدی – رسما اعلام کنید آقای هاشمی. رئیس- من توضیح میدهم . خلخالی- آقای هاشمی من میخواهم توضیح بدهم. رئیس- شما پشت تریبون نیائید من توضیح میدهم. خلخالی- توهین شده. رئیس- شما اول به او گفتید مجلس باین خوبی را خراب نکنید من میگویم بگذارید من بگویم آقای خلخالی هم خودتان هم مجلس را سبک نکنید. خلخالی- عصبانی نمیشوم. رئیس- آقای خلخالی هم خودتان و هم مجلس را سبک نکنید. خلخالی- بسم الله الرحمن الرحیم. آقایان نه عصبانی هستم نه به آیت بد میگویم و نه به دیگران. با کمال احترام از خودم دفاع میکنم (همهمه نمایندگان) جوسازی نکنید من از نظر قانونی حق دارم از خودم دفاع کنم من از خودم دفاع میکنم آقایان عصبانی نمیشوم. رئیس- میگویم اول شما به ایشان اهانت کردید، حق ندارید. خلخالی- او پشت بلندگو گفته پشت بلندگو به تمام مردم گفته. رئیس- شما چرا از پائین اهانت کردید. خلخالی- (خطاب به حججی که میخواست او را منصرف کند) آقا برو پی کارت (خنده نمایندگان) رئیس- خیلی خوب بگو حالا زود تمام کن. هادی غفاری-آقای هاشمی این خلاف است چرا مماشات میکنید. خلخالی- بسم الله الرحمن الرحیم. آقایان توجه کنید آقای آیت فرمودند به اینکه من از آقای قشقائی واز آقای غضنفرپور وازآقای سلامتیان حمایت کردم و مدتی است این حرف نه تنها از آقای آیت بلکه دیگران هم چندین مرتبه به من گفتهاند و واقعا من درهر موردی خواستم یک جوابی به آقایان بگویم این جواب را گفتهام ولی بعضیها قانع نشدند من میخواهم در باره (رئیس: شما یک دقیقه وقت خواستید که تمام شد) پرونده آقای قشقای یک جمله ای بگویم و آن عبارت از این است که آقای خسروقشقائی وقتی که پروندهاش در کمیسیون تحقیق مطرح بود، نامه ایشان را به شاه که نوشته بود، پول برای من بفرست چه وچه خدا میداند من ندیده بودم وبعضی از رفقای ما هم ندیده بودند وقتی نامه بدست من افتاد من دود از کلهام بلند شد گفتم نگاه کن پیش خودمان ما دفاع از کی داریم میکنیم؟ و بعد هم از مقامات بالا یعنی از طرف بعضیها که نمیخواهم اسم ببرم گفتند که (حالا البته این کاغذ را ما ندیده بودیم) این نمیشود که رئیس یک ایلی را گفت که طرفدار آمریکاست و چه هست وچه هست بعدمن عین کاغذ رادیدم وقتی که دیدم، برداشتم به آقای بنی صدر من تلفن کردم گفتم چنین کاغذی وجود دارد ، ایشان گفت من هم این کاغذ را دیدم با وجود این کاغذ بهیچوجه از خسرو قشقائی نمیشود دفاع کرد و لذا درکمیسیون تحقیق (مدارکش موجوداست) اول کسی که در کمیسیون تحقیق مخالفت کرد، آقای طباطبائی میداند من بودم و عرض کنم که همه مخالفت کردیم به اتفاق مساله رد شد و بعد هم آمد در مجلس ومطرح شد (رئیس: خیلی متشکرم) اما راجع به آقای غضنفرپور وسلامتیان (رئیس: دیگرتمام شد) نه دو جمله است بیشتر نیست آن هم عبارت از این است که من به آقای هاشمی که اینجا نشسته من با ایشان صحبت کردم راجع به اینها گفت که واقع این است که آنموقع مساله به این صورت نبود گفت که نمیشود که ما مثلا تضعیف آقای رئیس جمهور(حالا تعبیرش به این جور بود من اینرا گفتم) گفتم که ما آنموقع گفتیم که تضعیف آقای رئیس جمهور را نمیتوانیم بکنیم ایشان هم گفت بلی گتفیم که اخراج سلامتیان و آقای غضنفرپور مستقیما برمیخورد به تضعیف رئیس جمهور واین درست نیست ایشان هم حرف من را قبول کردند من آن موقع اینرا گفتم ومساله تمام شد آنوقت مجلس رای را دادند نمایندگان مجلس تحت تاثیر من که نبودند مجلس رای دادند و اما مساله ای که راجع به آقای آیت است (رئیس: آقای خلخالی حالا دیگر روی آن صحبت نکنید) مردم که رای میدهند اینرا به اتفاق آراء مردم رای خواهند داد به رد بنی صدر رد بنی صدر از این جهت است که چون امام فرماندهی کل قوا را از ایشان گرفتند و پیش امام یک آدم نالایقی است ، بنابراین فرد نالایق را ما نمیتوانیم قبول کنیم این نه اینکه تایید نوار آقای آیت است و حرفهای آیت راما قبول داریم شایددر آتیه کار بجائی رسد که خود آیت وخود آن یکی را هم بیرون کنیم (خنده نمایندگان) یا من را بیرون کنند این که دلیل نمیشود (رئیس: کافی است) ما راجع به آیت واینها ابدا موافق نیستیم با رد بنی صدر موافقیم . رئیس- کافی است هر چه اخطار میکنم گوش نمیکنید. خلخالی- و امروز هم این مجلس تعیین تکلیف میکند و بنی صدر وهر کسی که این حرکتها را میکند ، در این مجلس راه نخواهد داد . والسلام . رئیس- متاسفم که برادران ما مسائل شخصی برایشان از مسائل جامعه اهمیتش در بعضی موارد بیشتر است و ماتا اینجور باشیم از این مسائل زیاد داریم. جمع زیادی از آقایان روزهایی که اسم نویسی بود از سحر بعضیها هم شب خوابیده بودند وقت گرفته بودند که متاسفانه نوبت به آنها نرسید که آقای الویری لیست اسامی که وقت گرفتند و نوبت به آنها نرسیده ، میخوانند. الویری- آقایان : معادیخواه، آیت ، علم الهدائی، رشیدیان، ملکوتی، طیبی، باغانی، حججی، هاشمی سنجانی، حقانی، روحانی، کیاوش ، طباطبائی نژاد، عبد خدائی ، پرورش، سازگارنژاد، احمد کاشانی، غفاری، مرتضی محمودی، محمد علی محمودی، میریونسی ، خاتمی، محمد منتظری، حیدری ، مجید انصاری، علی اکبر ناطق نوری، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، عبدالکریمی ، معصومی ، شرافت، متکی، آقارحیمی، فخرالدین حجازی ، خلخالی، مصطفی تبریزی، دری نجف آبادی، قاسم صادقی، قره باغ، رضوی اردکانی، مروی ، کروبی، نصیری لاری، رجبعلی طاهری، عابدین زاده، خوشنویس، فخرالدین رحیمی، بشارتی، عرفانی، فخرالدین موسوی ، رهامی ، الویری ، حائری، شیرازی. رئیس- مطلب دیگر بسیاری از آقایان چون درجلسه بعضیها گفتند که جلسه تحت تاثیر حزب حرکتی کرده یا مجلس و بعضیها هم مساله نوار آقای آیت وحرفهای اخیر آقای آیت را که صحبت کردند ، مطرح شده بود، عده ای از آقایان به من نامه نوشتند و حق هم با همین آقایان است که مجلس خوشبختانه با اظهاراتی که قبلا کرده و با پیشنهادی که با امضای 120 نفر به ما رسید وبعدا به 150 نفر ارتقاء پیدا کرد، قبل از سخنرانی امام نشان داد که صرفا از روی احساس وظیفه و تشخیص واقعیت حرکت کرده و انتظار ندارند دوستان ما در مجلس کسانی به ناحق چنین ادعاهائی در مورد کسانی که چیزی غیر از وظیفه شناسی ندارند اظهار بشود و تذکر بعدیمان با تشکر از آقای کیاوش که از حق 15 دقیقهایشان صرفنظر کردند چون دیروز خانم طالقانی گفته بودند که ایشان به نمایندگان اخطار کردند که موضع خودتان را حتما در مقابل این مساله روشن بکنید، ایشان گفتند که متن گفته شان را آوردندومن خواندم آن چیزی که آوردند این بود من البته متن آنروزشان یادم نیست اما نوشته ای که در روزنامه بود، فعلا این بود که ایشان گفتند در برابر ولایت فقیه وانقلاب اسلامی روشن بکنید که اگر منظور این باشد، خوب یک مساله ای است ولی ایشان مدعی هستند که این را گفتند و بنابراین از خودشان به این حد دفاع میکنند واما رای گیری برای عدم کفایت ریاست جمهوری لان تعدادی که تابلو نشان میدهد 189 نفر است (یکی از نمایندگان: آقای حجتی در راهرو هستند) آقای حجتی در راهرو هستند بگویید بیایند تو راهرو بحساب نمیآید باید داخل تالار باشند. الویری- آقای انزابی و آقای هاشمیان هم به عنوان موافق اسم نوشته بودند. رئیس- ببینید کیفیت رای دادن اینست در آئین نامه میگوید رای با ورقه است و علنی این رای به طرح داده میشود طرح ”عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور است” کسانی که با طرح موافقند ، یعنی نظرشان این است که رئیس جمهور کفایت سیاسی ندارد، رای سفید را میدهند ، یعنی کارت سفیدی که اسم پشتش نوشته شده برای کسانی است که معتقدند رئیس جمهور آقای بنی صدر کفایت سیاسی ندارد رای کبود مال کسانی است که مخالف هستند یعنی معتقدند ایشان کفایت سیاسی دارد وزرد مال کسانی است که رای ندارند. و کسانی هم که کارت ندهند و در مجلس حضور داشته باشند، ممتنع حساب میشوند . اما ما چون حضور وغیابمان به همین کارتهایی است که داده میشود خواهش میکنم کسانی که رای ممتنع میخواهند بدهند بهر حال کارت زرد بدهند که ما با همین حضور و غیابمان را اعلام میکنیم چون ممکن است بعضی از صندلیها ارتباطش با تابلو درست نباشد. خلخالی- من کارت سفید دارم ولی اسمم جایی پشتش نیست چه کار کنم؟ منشی- اسمتان را بنویسید وامضاء کنید. 5- تمدید مدت آئین نامه داخلی مجلس تا پایان سال جاری . رئیس- پیش از اینکه این رای را بگیرم چون ممکن است فراموش کنیم. آقایان میدانید که آئیننامهمان اعتبارش امروز تمام میشود امروز 31 خرداد است و ما برای آئین نامه که بخواهیم بیاوریم مجلس تا به حال 41 ماده اش را کار کردیم این روزها مجلس کارش زیاد شد ما به آئین نامه نرسیدیم من فکر میکنم بیش از سه ماه هم معطل میشویم بنابراین بهتر است آئین نامه را تا آخر سال تمدید کنیم اگر زودتر آوردیم واصلاح شد ، از آن تاریخ به بعد دیگر آئین نامه جدید میآید که دیگر دائما عوض نکنیم بنابراین کسانی که موافق تمدید آئین نامه تا آخر سال هستند قیام بفرمایند (42 نفر فقط نشسته بودند) تصویب شد. ضمنا اتاق کنترل به ما اطلاع دادند که آقایان اگر یک کمی از کنار صندلیشان بروند عقب بصورت موافق نشان نمیدهد البته مربوط به امروز نیست برای بعد این موضوع یادتان باشد. آقایان پشت کارتتان را هم یک امضاء بفرمایید. 188 نفر تابلو نشان میدهد دو نفر از آقایان هم اینجا ایستاده اند که مجموعا 190 نفر میشود. البته از روی آن کارتهایی که میآید اینجا معلوم میشود ممکن است عدد بیشتری هم باشد کارتها را هم امضاء کنید سفید برای کسانی که موافق طرح هستند و کبود برای کسانی که مخالف طرح هستند وزرد برای ممتنع. منشی- توجه کنید این اسامی هم که الان میخوانم جزء موافقین اسم نوشته بودند که صحبت بکنند که وقت نرسید . متاسفانه من یادم رفت اسامی آنها را بخوانم آقایان: انزابی، بشارت، گیوی خلخالی، کمالینیا، تاجگردون. (اخذ رای بعمل آمد و نتیجه آن بشرح زیر اعلام شد) رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم. انافتحنالک فتحا مبینا لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ماتأخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صراطا مستقیما. جمع افرادی که در مجلس حاضر بودند 190 نفر . آرائی که موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر به صندوق ریخته شده 177 نفر . (حضار : الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان، مرگ بر بنی صدر صد درصد اعدام باید گردد، بدست حزب الله، پیشمرگ روح الله، انشاءالله انشاءالله ) رای مخالف یک نفر آقایان دیگر از این ببعد آقای بنی صدر بعنوان رئیس جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده شعارها برگردد بطرف آمریکا (حضار: مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا) تماشاچیهای ما از آقای خلخالی هم بیشتر شلوغ میکنند. رای ممتنع که به گلدان انداخته شده است یک نفر ویازده نفر هم که در مجلس حاضر بودند رای ندادند که آنها هم ممتنع بحساب میآیند بنابراین آقای ابوالحسن بنی صدر کفایت سیاسی جهت تصدی سمت ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی ایران را ندارد (حضار:الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه ، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان مرگ بر بنیصدر صددرصد اعدام باید گردد. همین جا ، بدست حزب الله ، پیش مرگ روح الله ، انشاءالله ، انشاءالله، مرگ بر آمریکا) ما طبق قانون باید رای مجلس را به محضر امام امت اطلاع بدهیم واین از اختیارات امام است که باید رئیس جمهور را عزل بکنند. و اکنون تذکراتی به برادران مسلمان انقلابیمان که در مجلس هستند یادر خارج از مجلس صدای بنده را میشنوند، خواهش من بعنوان مدیر این مجلس از طرف برادران نماینده که از من خواستند بگویم اینست که نزاکت وآرامش را حفظ کنند و در برخوردهایشان و در اظهار احساساتشان از حدود شرع تجاوز نکنند که البته نمیکنندولی این تذکر از طرف ما لازم است امیدواریم که در آینده با تجربه گذشته یک رئیس جمهور موافق باانقلاب انتخاب کنیم. (حضار: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی رانگهدار.) اسامی رای دهندگان نسبت به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری بنی صدر. موافقین: آقایان ـ عبدالله امامی، اسماعیل فردوسی پور، مهدی کروبی، محمد غفاری، علی قائمی امیری، قاسمی، کتیرائی، عمادالدین کریمی، عبدالواحد موسوی، معصومی، مظفر، قدرت الله نجفی، محمدصادق حایری، محمد نوروزی، غلامحسین حقانی، عبد خدائی، حائری زاده، غلامرضا حسنی ، چراغزاده دزفولی، اسدالله بیات، امید نجف آبادی، حججی، مجیدانصاری، وافی، سیدعلی خامنه ای، محمد علی منتظری نجف آبادی، علی هاشمی سنجانی، سیدابوالحسن حسینی ، محمدعلی حیدری، موسوی خراسانی، عطاءالله مهاجرانی، حسین هاشمیان، علی ملکوتی، سید محمد کیاوش، فضلالله مهدیزاده، علی آقا محمدی، فرج الله واعظی، محمد مهدی کرمی، شمس الدین حسینی ، هراچا خاچاطوریان، میرزا حسن یوسفی جیردهی، احمد همتی، سید رضا پاک نژاد، حسین هراتی، حسین کرمانی، فواد کریمی ، اسماعیل فدائی، علیرضا یارمحمدی، اسماعیل رفیعیان، محمد یزدی، محمد نصراللهی، سرگون بیت اوشانا، جعفر جوادی، شجونی، محمدامین سازگارنژاد، خانم گورهالشریعه دستغیب، محمد رضا عباسی فرد، سیداکبر پرورش، هادی غفاری، محمد رضا باباصفری، احمد عطاری، فضلالله صلواتی، علی اکبر ولایتی ، احمدعلیزاده، عباسعلی ناطق نوری، فتحعلی صاحب الزمانی، محمد جواد شرافت ،احمد بهشتی، سید محمد خوئینیها، مسلم میرزاپور، محمد امامی کاشانی، سید احمد مصطفوی کاشانی، محسن مجتهد شبستری، محمد کاظم موسوی بجنوردی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عباس میریونسی، مصطفی تبریزی، مرتضی محمودی، محمد حسن زطیبی، سید ابوفاضل رضوی اردکانی، سیدجعفر حجت کشفی، محمدفاضل، یونس محمدی، عبدالحسین جلالی، محمدعلی هادی نجفآبادی، عبدالمجید معادیخواه، سید محمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری، احمد توکلی، قهرمان رحمانی، موسی زرگر، محمد محمدی، سید محمد باقرحسینی لواسانی، ارسلان فلاح حجت انصاری، محمد باقر محیالدین انواری، محمود مروی سماورچی، علی موحدی ساوجی، محمد رشیدیان، سید هاشم حمیدی، عبدالرضا اسدی نیا، عبدالحمید آقارحیمی، علی ارومیان، ایرج صفاتی دزفولی، امین ناصری،دیالمه ، خوشنویس، سلمانی زارجی، غلامرضا دانش، سبحان اللهی ، بهرام تاجگردون، زرهانی، محمدحسین صادقی، حسن فریدون روحانی، موسوی ننه کران ، ابوترابی فرد، رمضانی خورشیددوست، سید حسن شاهچراغی، زینعلی، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، ملازاده، جوادشیرازیان، غفور صادقی گیوی، تاتاری ، علم الهدائی، قرهباغ، رنجبر، شرعی، زایری، عباس عباسی، دهقان، دری نجف آبادی ، صباح زنگنه، محمود رضائی هنجنی، شاهآبادی، کاظم نوروزی، شاهرخی، مظاهر حق شناس، سیدمحمد کاظم دانش، حسین حسینی واعظ، طباطبائی نژاد، الویری ، سید احمد حسینی ، منوچهر متکی، محمد خزاعی، پرویز ملک پور، فخرالدین حجازی، سید فخرالدین رحیمی، عباس حیدری، محمدعلی موحدی، معرفی زاده، حبیب الله عسکراولادی مسلمان، صادق خلخالی، کمالی نیا، فومنی حایری ، عابدین زاده، باغانی، بشارتی جهرمی، محمد تقی بشارت، محمدحسین چهرگانی انزابی، مرتضی فضلعلی عرفانی ، نصیری لاری، محسن رهامی، سید محمد میلانی، آیت، یدالله دهقانی ، علی حقیقت افشار، عبدالکریمی ، حسینعلی رحمانی، رحمن استکی، سیدمحمدتقی حسینی ، طباطبائی ، سید محمد حسینی خامنه، رجبعلی طاهری،کیان ارثی، شهریاری، قاسم صادقی، محسن سیدین، اسماعیل معزی. ممتنعین : آقایان ـ 1- هرای خلطیان، 2- رضا اصفهانی، 3- محمد مجتهد شبستری، 4- حجتی کرمانی، 5- خلیلی ، 6- شهرکی . 7- برومند، 8- محمد شجاعی، 9- رجائیان ، 10- سیدمحمد مهدی جعفری. مخالف- صلاح الدین بیانی. روابط عمومی مجلس شورای اسلامی 6- پایان جلسه. رئیس- جلسه بعدی ما فردا صبح دوشنبه ساعت هفت صبح وموضوع دستور هم رسیدگی به اعتبارنامه آقایان بهروزیه و آقای محمودی است . جلسه ختم میشود. (ساعت هفده وپانزده دقیقه جلسه پایان یافت). رئیس مجلس شورای اسلامی – اکبر هاشمی رفسنجانی اصلاحیه جلسه 167 صفحه 29سطر 3 بعد از (بی دلیل) اضافه میشود: ایشان در برابر شکل گیری کار مملکت و حکومت کارش مختل بود. ایشان در مورد کارهایی که زیر چترشان انجام میشد و یک مقدارش را اگر بحساب بی کفایتی بگذاریم ، اصلا از این مسائل فراتر است. ایشان در متن مجموعه توطئه هایی بود که بر علیه حکومت جمهوری اسلامی میشد. شما ببینید که ما اینجا پرسشنامه ای داریم که از طرف سنجش افکار دفتر رئیس جمهوری در استانها پخش شده است، سوالاتی که سنجش افکار در این رابطه کرده است ببینید که چگونه بوده است. اصلا بنایش بر القاء شبهه بوده است. عدم رسیدگی مسوولین، یعنی از یک عده از مردم یک استانی پرسیده که نظر شما راجع به عدم رسیدگی مسوولین به امور شهرداری و فرمانداریها چیست؟ راجع به عدم آزادی نظرتان چیست؟ راجع به چماقداری وانحصار طلبی نظرتان چیست؟ راجع به این عدم امنیتی که هست نظرتان چیست؟ راجع به نارسائیهای سپاه وکمیته ها نظرتان چیست؟ راجع به دخالت