اخبار
  • صفحه اصلی
  • اخبار
  • مردم و انقلاب در مشی آیت الله هاشمی

مردم و انقلاب در مشی آیت الله هاشمی

  • پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹
تهران- ایرنا- محسن هاشمی در گفت وگو با روزنامه ایران اظهار داشت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نماد میانه‌روی، عقلانیت و در نظر گرفتن مصالح انقلاب و مردم بود و شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، این نگاه در فضای احساسی و هیجانی جامعه با عملکرد افراطیون دو طرف تضعیف شده است.

روزنامه ایران پنجشنبه ۱۸ دی به مناسبت سالگرد رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت وگویی را با محسن هاشمی فرزند وی انجام داده است که در ادامه متن آن را می‌خوانیمآیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نماد میانه‌روی، عقلانیت و در نظر گرفتن مصالح انقلاب و مردم بود و شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، این نگاه در فضای احساسی و هیجانی جامعه با عملکرد افراطیون دو طرف تضعیف شده است. اینکه ما آرمان‌ها و اهداف خود را به گونه‌ای مطرح کنیم که امکان تحقق آن را نداشته باشیم و بعد معیشت عمومی و حداقل‌های لازم برای زندگی مردم را به خطر بیندازیم، افراط است. در مقابل هم اینکه همه خصوصیات ویژگی‌های ایران اسلامی و انقلاب را نفی کنیم و به دنبال تجدید نظرطلبی و نفی همه چیز باشیم، تفریط است

تصویر آیت الله هاشمی رفسنجانی در ذهن اغلب ما که در حوالی انقلاب سال ۵۷ به دنیا آمدیم از همان روزهایی شکل گرفته که تلویزیون او را با خنده‌رویی خاص خودش نشسته در جایگاه ریاست مجلس نشان می‌داد.  نوجوانی‌مان هم در زمانه‌ای طی شد که هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری بود. حالا دیگر کم کم می‌فهمیدیم که راست و چپ یعنی چه و هاشمی با اینکه از یک تشکل روحانی راستگرا و سنتی سربرآورده بود با سیاست تعدیل اقتصادی دولتش و مواضع به تعبیر آن روزگار ساختارشکنانه گاه و بی گاهی که در مصاحبه‌ها و سخنرانی مطرح می‌کرد پایه‌های جریانی را می‌گذاشت که بعدها به راست یا اصولگرای میانه‌رو معروف شد.

دانشجو که شدیم او دولت را به چپ‌های اسلامی تحویل داده بود که در لباس نو دوخته اصلاح‌طلبی اولین وظیفه‌شان را نقد بی محابای هاشمی تعریف کرده بودند و برای اغلب ما آن نقدها مسبب هیجان خوشایندی بود که از طلوع دورانی جدید خبر می‌داد و برآورده شدن آرزوی نقد صاحبان قدرت. گرچه همه دولت مستعجل بود و در همان کتاب‌ها و روزنامه‌های منتقد هاشمی خلاصه ماند.


اردیبهشت ۹۲ شاید بسیاری از ما باور نداشتیم که چگونه به جمع دلبستگان به حضور دوباره او در جایگاه ریاست جمهوری تبدیل شده‌ایم و چگونه با خبر رد صلاحیتش در خود فرو رفتیم. با این حال او یکی از همان معدود چهره‌هایی بود که توانست ما را به رفتن دوباره پای صندوق‌های رأی ترغیب کند و سیاستمداری دولت‌ساز باشد. بماند که در سال‌های پس از برجام بسیاری از مردم  به توانایی‌اش در ادامه دادن گره گشایی از مسائل چند ده ساله سیاست داخلی و خارجی بیش از هر زمان دلبسته بودند.

امیدواری که غروب یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ با درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بسیاری را در بهت و نگرانی نسبت به آینده فرو برد. حالا ۴ سال پس از آن فقدان با محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران و فرزند این روحانی مبارز تاریخ انقلاب گفت‌وگو می‌کنیم؛ در حال و هوایی که با سالگرد شهید سلیمانی از فرماندهان سپاه نزدیک به آیت‌الله درآمیخته است و پرسش از نسبت میان اندیشه این دو چهره اثرگذار را ناگزیر می‌کند.

درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در زمره اتفاقاتی بود که شوک بزرگی به جامعه ایران و فضای سیاسی آن وارد کرد و پس از آن شاهد وداع باشکوه مردم با مرحوم هاشمی بودیم، اگرچه در این باره زیاد سخن گفته شده، شما دلیل آن شوک‌زدگی جامعه و در عین حال حضور گسترده مردم در مراسم تشییع  ایشان را در چه می‌دانید؟

به نظر می‌رسد رحلت ناگهانی ایشان همانند رد صلاحیتش در سال ۱۳۹۲، یک شوک به جامعه وارد کرد و افکار عمومی نسبت به ایشان احساس مظلومیت کرد. بخشی از این واکنش هم به دلیل احساس نگرانی وعدم اطمینان مردم نسبت به آینده خودشان بود زیرا تا پیش از آن همیشه آقای هاشمی به عنوان کسی که در بزنگاه‌های تاریخی و سخت‌ترین شرایط کشور قابل تکیه است و با کمک وی انقلاب و کشور از بحران عبور می‌کند مطرح بود.

چنان که در تابستان سال ۱۳۶۰ و غوغای ترورهای همزمان با جنگ این اتقاق افتاد، در تابستان ۱۳۶۷ هم که ما در جبهه‌ها بدترین شرایط را داشتیم، ایشان جنگ را به صلحی پایدار تبدیل کرد. در سال ۱۳۶۸ و با فقدان امام، همراه رهبر انقلاب شد. در سال ۱۳۷۶ در آستانه دوقطبی شدن جامعه با برگزاری انتخابات دوم خرداد ایشان اعتماد عمومی به صندوق‌های رأی را حفظ کرد. ایشان در سال ۱۳۹۲ نیز با وجود رد صلاحیت، شکاف سال ۱۳۸۸ را ترمیم کرد. خب چنین شخصیتی که همیشه محل اتکای مردم بوده است، دیگر در بین ما نیست.

دی ماه ۹۵ و دی ماه ۹۸ را می‌توان از حیث از دست دادن دو چهره ماندگار و تأثیرگذار کشور در ارتباطی معنایی قرار داد. شما اخیراً در گفت‌وگویی  بر مبنای اشاراتی که در روزنوشت‌های آیت‌الله هاشمی به دیدارها یا گفت‌وگوهایشان با شهیدسردار حاج قاسم سلیمانی شده، به رابطه تنگاتنگی که از گذشته دور تا آخرین روزها میان  سردار شهید سلیمانی و پدر گرامیتان جریان داشته اشاره کرده‌اید. با تسلطی که بر متن آن خاطرات دارید و نیز بر اساس مشاهدات عینی که داشته‌اید، جنس آن رابطه را چگونه تعریف می‌کنید؟

جنس ارتباط سردار سلیمانی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دو گونه بود؛ نخست ارتباط  قلبی و قبلی این دوشخصیت که از دوران دفاع مقدس شکل گرفته بود و حاج قاسم به دلیل فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله کرمان و به نوعی همشهری بودن با آیت‌الله، با ایشان صمیمیت و صراحت داشت و مطالب و نظرات انتقادی خود را نسبت به عملکرد نیروهای نظامی در جنگ منتقل می‌کرد. این ارتباط در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با توجه به علاقه حاج قاسم به محرومیت زدایی و سازندگی افزایش یافت و تنگاتنگ‌تر شد.

اما ارتباط  کاری سردار سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس با آیت‌الله پس از ریاست جمهوری بود که با توصیه رهبر انقلاب به عنوان فرمانده کل قوا، سردار سلیمانی گزارش و اطلاعات لازم به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را ارائه می‌کرد و از نظرات ایشان بهره می‌برد تا به نوعی هم عملکرد سپاه قدس بهبود یابد هم آیت‌الله هاشمی در توجیه سایر مسئولان اطلاعات لازم را داشته باشد. البته این همه به معنای عدم تفاوت سلیقه و نظرات کارشناسی بین این دو شخصیت نبود و آیت‌الله هاشمی در حوزه سیاست خارجی و فعالیت‌های برون مرزی دیدگاه‌های خاص خود را داشت که در مصاحبه و سخنرانی‌های ایشان منعکس است.

حالا خیلی‌ها از جای خالی آیت‌الله سخن می‌گویند، همچنان که از نبود سردار سلیمانی و فقدان تأثیرگذاری مثبت او یاد می‌کنند. طی چهار سال گذشته در چه مقاطعی بیش از هر زمان خلأ حضور آیت‌الله هاشمی را در مسائل رخ داده حس کرده‌اید و تبلور این فقدان را در فضای سیاسی چگونه تحلیل می‌کنید؟

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نماد میانه‌روی، عقلانیت و در نظر گرفتن مصالح انقلاب و مردم بود و شاید امروز بیش از هر زمان  دیگری، این نگاه در فضای احساسی و هیجانی جامعه با عملکرد افراطیون دو طرف تضعیف شده است. اینکه ما آرمان‌ها و اهداف خود را به گونه‌ای مطرح کنیم که امکان تحقق آن را نداشته باشیم و بعد معیشت عمومی و حداقل‌های لازم برای زندگی مردم را به خطر بیندازیم، افراط است. در مقابل هم اینکه همه خصوصیات ویژگی‌های ایران اسلامی و انقلاب را نفی کنیم و به دنبال تجدید نظرطلبی و نفی همه چیز باشیم، تفریط است. البته افراط، تفریط می‌آورد و تفریط، افراط. میانه‌روی هم با حاکمیت افراط و تفریط تضعیف می‌شود و در نتیجه هیجانات، عقلانیت به حاشیه می‌رود.

فکر می‌کنید به لحاظ ایجابی مرحوم هاشمی چه نقشی در عرصه سیاسی داشت که از آن به عنوان پشتوانه جریان‌های اعتدالی و اصلاح‌طلب یاد می‌شد؟

البته تنها رحلت آیت‌الله، در این شرایط مؤثر نیست، بلکه عوامل دیگری نیز دخیل بودند. به طور کلی جریان‌های افراطی یکدیگر را تقویت می‌کنند. خلاصه آنکه افراط افراط می‌آورد. بر این اساس به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا و رفتارهای افراطی او علیه ایران یکی از دلایل دیگری بود و برخی احساس کردند که در مقابل ترامپ باید مثل خود او رفتار کرد. در حالی که عقلانیت ایجاب می‌کند وقتی شما با یک دشمن طرف هستید، هوشمندانه‌تر رفتار کنی و بهانه دستش ندهی و در زمان مناسب و با روش مناسب پاسخ بدهی تا  در این تقابل، آسیبی که می‌بینی کمترین هزینه و بیشترین اثر را به همراه داشته باشد.

نقش آقای هاشمی در این شرایط همین تعدیل مواضع تندروها و عقلانیت بود. مناسب است در اینجا خاطره مشترکی از سردار سلیمانی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نقل کنم که در جریان بحران ایران و افغانستان در سال ۱۳۷۷ که به شهادت دیپلمات‌های ما در مزار شریف منجر شد، اکثر مسئولان وقت معتقد به پاسخ نظامی ایران به طالبان بودند؛ اما آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با آغاز یک جنگ و برخورد نظامی موافق نبود.

ایشان در خاطرات خود مرقوم کرد که در میان همه فرماندهان و مسئولان، منطقی‌ترین تحلیل و راهبرد مربوط به سردار سلیمانی بود و بقیه به صورت احساسی خواستار یک واکنش بودند. جالب است که در نهایت همین توصیه سردار سلیمانی که مورد تأیید و حمایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی قرار داشت به موافقت رهبر انقلاب نیز می‌رسد و کشور از غلتیدن به دامان یک جنگ باز نگه داشته می‌شود.

آنچه در اذهان از آیت‌الله هاشمی باقی مانده است چهره روحانی است که به نحوی آرمانگرایی را با واقع گرایی سیاسی پیوند داده بود و به نظر می‌رسد مواضع ایشان حتی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی هم چه در سال‌های ریاست جمهوری و چه پس از آن نوعی روزآمدی و پذیرش تحولات پیرامونی را نشان می‌داد. اساساً مختصات چارچوب فکری مرحوم هاشمی که از ایشان به عنوان لیدر میانه‌رو یاد می‌شد، چیست؟ اعتدال یا میانه‌روی از منظر هاشمی رفسنجانی چه ویژگی‌هایی داشت؟

اساس اعتدال و میانه روی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی است که در قرآن با آیه کریمه «وجعلنا امتا وسطا» از آن یاد شده است. میانه‌روی از نظر روش‌شناسی مبتنی بر عقلانیت و منطق است و با قاعده «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» که یعنی احکام عقلانی، احکام شرعی هم هست، منطبق است. ستون سوم این نگرش، آیه کریمه «لایکلف الله نفساً الاوسعها» است. یعنی خداوند از شما به اندازه توان و استطاعت‌تان انتظار دارد و تکالیف سنگین و غیر قابل انجام را نباید برخود تحمیل کنید.

در سیره اهل بیت و روایات نیز انبوهی از آموزه‌های دینی مؤید میانه‌روی وجود دارد و در مجموع دین و دینداری با میانه‌روی باقی می‌ماند.   رفتارهای افراطی و هیجانی اگرچه ممکن است در کوتاه مدت، توده‌های مردم را تحریک کند و شور زیادی ایجاد کند، اما در درازمدت برای اداره جامعه به شعور باید تکیه کنیم نه شور، چرا که عواطف و هیجانات همانقدر که زود تحریک می‌شوند، زود هم فروکش می‌کنند و برمی‌گردند و حتی علیه موج اولیه می‌شوند.


در زمان حیات آیت الله هاشمی برخی حملات و تخریب‌ها علیه ایشان زیاد بود.   شما این موج تخریب را صرفاً متوجه شخص آیت‌الله می‌دانید یا بیشتر معطوف به مکتب فکری و اعتدالی او؟

تخریب کنندگان عمدتاً افراطیون جامعه هستند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را به‌عنوان مانعی در برابر خود می‌دیدند و برای اینکه تأثیرگذاری ایشان را کاهش دهند، سعی می‌کردند با تهمت و دروغ و تخریب، موقعیت و محبوبیت ایشان را کم کنند و در مواقعی نیز به‌صورت نسبی موفقیت‌هایی داشتند اما با گذشت زمان، سلامت و مظلومیت ایشان به مردم اثبات شد و دیدیم که ردصلاحیت ایشان، تبدیل به موج بزرگی شد که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را تغییر داد.

همچنان که بالاترین رأی به ایشان در آخرین انتخابات خبرگان رقم خورد. پس از رحلت ایشان نیز جریانات افراطی و تفریطی، با ادامه تخریب ایشان به‌عنوان سمبل میانه‌روی و عقلانیت و اعتدال سعی دارند که چهره‌های میانه رو را تضعیف کنند.

این روزها موضوع سیاست خارجی و برجام دوباره به صورت برجسته در رسانه‌ها و محافل سیاسی مورد توجه قرار گرفته است و دو قطبی بر سر چگونگی مواجهه با دنیای غرب و امریکا ایجاد شده، فکر می‌کنید اگر آیت‌الله هاشمی زنده بودند چه راهکار یا توصیه‌ای پیشنهاد می‌دادند؟

برجام یک دستاورد بزرگ برای دیپلماسی کشور بود. دستاوردی که با صلح با عراق و پایان جنگ تحمیلی قابل مقایسه است، چرا که برجام کشور را از بند هفتم شورای امنیت و قطعنامه‌هایی که با اجماع اعضا و حتی رأی مثبت چین و روسیه به‌دست آمده بود و ایران را در خطر برخورد نظامی شورای امنیت قرار می‌داد خارج کرد. شاید بتوان گفت برجام تلاش یک دهه جریان صهیونیستی جهت انزوا و حذف ایران از معادلات جهانی را خنثی کرد. به همین دلیل هم ترامپ از آن خارج شد و اسرائیل بشدت با آن مخالف بود.

در شرایط فعلی که ترامپ در حال خروج از کاخ سفید است ما باید از هزینه‌های سنگینی که طی این سال‌ها در مقاومت علیه یکجانبه‌گرایی امریکا پرداخت کرده‌ایم، به بهترین وجه استفاده و حقوق خودمان را تثبیت کنیم. برجام یک بستر مناسب برای این رویکرد و دستیابی به این هدف است. در مقابل جریانی که می‌خواست در این سال‌ها ما را وادار کند تا در سناریوی صهیونیستی حرکت کنیم می‌خواهد سنگر برجام را برای مصون بودن از حملات جریان استکباری از ما بگیرد.

اخیراً آقای سیدمرتضی نبوی روایتی درباره دیدگاه آیت الله هاشمی به مناسبات ایران و امریکا در حوزه سیاست خارجی داشتند. شما در توضیحی اشاره داشتید که چنین مواجهه‌ای به این شکل که نبوی مطرح کرده، در خاطرات آیت‌الله هاشمی مطرح نشده است. به نظرتان این ارجاعات یاران دیروز و منتقدان امروز آیت‌الله چه مبنایی دارد؟

نگاه آیت‌الله هاشمی به سیاست خارجی این بود که ما باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که اهداف و آرمان‌های خود را بدون وارد شدن آسیب به مردم و انقلاب برآورده کنیم.

تفکر ایشان در حوزه سیاست خارجی را شاید بتوان در دکترین «ام‌القری» توصیف کرد که می‌گوید مصلحت اسلام و هدف انقلاب اسلامی، در قالب توانمند شدن و تقویت و حفظ ایران، به‌عنوان ام‌القری جهان اسلام محقق می‌شود و از اقداماتی که ایران و انقلاب را به خطر بیندازد باید پرهیز شود. این نگاه تأکید دارد که ما باید در برابر امریکا به‌عنوان یک قدرت جهانی که اصطکاک‌های فراوانی با انقلاب اسلامی در ابعاد گوناگون دارد، هوشمندانه عمل کنیم و نگذاریم که تمرکز این غول جهانی، به سوی آسیب زدن به ما هدف‌گیری شود.

بعضی رفتارها با امریکا و تنش زایی، تنها به نفع جریان صهیونیستی است. در حالی که اتفاقاً یکی از راه‌های مقابله می‌تواند تنش‌زدایی در سیاست خارجی، ایجاد وحدت در جهان اسلام و به‌وجود آوردن جبهه نیرومند دیپلماتیک علیه صهیونیستم و استکبار باشد؛ بدون آسیب دیدن و بدون آنکه بیشترین هزینه‌ها را به خود تحمیل کنیم.