شاهد یاران: در ابتدا تقاضا دارم شما به عنوان به یک روحانی که در مبارزات انقلابی شرکت داشتید، روند آشنایی و شناخت تان از مرحوم آیت الله هاشمی را بگویید و اینکه ایشان چه نقشی در دوران قبل از انقلاب داشتند؟
در اواخر سال 1356 در بعضی از جلسات جامعه مبارز روحانیت که معمولا در منازل بزرگان روحانیت تهران تشکیل می شد، بنده توفیق پیدا می کردم و شرکت می نمودم. ایشان را به هنگام شرکت در این جلسات شناختم. البته پیش از آن نام آقای هاشمی و مقالات و کتاب هایش را در حوزه و خارج از حوزه شنیده وخوانده بودم، منتهی از نزدیک آشنایی نداشتم. آنطور که به یاد دارم اولین دیدار و آشنایی نزدیک من با ایشان مربوط به زمانی است که ایشان را در منزل مرحوم آقای غروی رفسنجانی که از منبری های تهران بود، ملاقات کردم. از همان زمان متوجه شدم که آقای هاشمی بیان روان، توان تصمیم گیری بالا، اخلاق نیکو، نظرات جامع و شجاعت زیاد و... دارند. این ویژگی ها سبب علاقه اینجانب به ایشان شد به طوری که هرباری که ایشان را ملاقات می کردم، ارادت بیشتری پیدا می کردم. از نظر مبارزه باید بگویم همگان می دانند که ایشان از افراد صاحب نظر و برنامه ریز در مبارزات انقلابی بود و حضور بسیار فعال و سازمان دهنده در راهپمایی ها و صدور اعلامیه ها و اطلاعیه ها داشت.
شاهد یاران: علاوه بر نقش ایشان در پیروزی انقلاب اسامی، یک اجماع کلی درباره نقش محوری آقای هاشمی در تثبیت انقلاب اسلامی وجود دارد، از دیدگاه شما چه عواملی باعث موفقیت ایشان در ایفای چنین نقشی شد؟
بله، همین طور است. آقای هاشمی به عنوان یکی از چهره های نزدیک و مورد اعتماد حضرت امام (ره) در جایگاه ریاست مجلس شورای اسلامی در سه دوره نقش مهمی در زودن قوانین ظالمانه از اداره کشور و جایگزینی قوانین اسلامی و انسانی داشته است. همین طور ایشان به همراه شخصیت های مهم و اثرگذاری چون حضرت آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی در تاسیس و حمایت از نهادها و ارگان های انقلابی ایفای نقش کردند. در این حمایت ها و پیشتیبانی ها ما شاهد تفوق گفتمان انقلاب و اسلام در سراسر بوروکراسی و حوزه های اجرایی و علمی کشور بودیم . با توجه به اینکه این گفت و گو صرفا درباره سرنوشت مرحوم آیت الله هاشمی است من از پرداختن به نقش سایر بزرگان در تثبیت انقلاب و سرفرازی کشور پرهیز می کنم اما درباره آقای هاشمی باید تاکید کنم که از همان ابتدا یعنی پیروزی انقلاب و چه بسا قبل از پیروزی انقلاب ایشان نگاه کلان و آینده نگرانه ای به مسائل و پدیده ها داشت.
ما در مقاطع مختلف تاریخی می توانیم نقش های ایشان را مورد توجه و مطالعه قرار دهیم تا معلوم شود که ایشان همیشه یک دیدگاه کلان را پیگری کرده و تا آخر حیاتشان در همان مسیر بوده است. این مسیر مسیر سربلندی و شکوفایی اسلام بوده است. آقای هاشمی به مثابه یک جهادگر در این زمینه کارنامه ای پربار از خود بر جای گذاشته است.
چه مبارزات انقلابی ایشان و چه مجاهدت های شبانه روزی ایشان در دوران جنگ و پس از جنگ مورد توجه همه علاقمندان انقلاب و بیش از همه رهبری معظم انقلاب بوده است. شما ببینید رهبری معظم انقلاب از هیچ شخصیتی به اندازه ایشان در مقاطع مختلف که تا آخرین روزهای حیات ایشان را در بر می گیرد تعریف و تمجید نکرده است.
این نشان دهنده جایگاه ویژه آیت الله هاشمی در ساختار کشور و ارکان انقلاب است. ما در دوران پس از انقلاب مقاطع حساس تاریخی بسیار مهمی داشتیم؛ مثل تنش های اولیه انقلاب و ماجراهای ترور منافقین و برکناری اولین رئیس جمهور، مسئولیت جنگ، برنامه ریزی های دشمنان انقلاب برای براندازی نظام از طریق کودتای نوژه یا دست اندازی های دیگر، رحلت حضرت امام انتخاب رهبری جدید نظام و ... که در همه این مقاطع ایشان به عنوان موثرترین شخصیت ها نقش های ویژه ایفا کرده و کارنامه ای بی بدیل از خود بر جای گذاتشه است .
آقای هاشمی پس از جنگ، در مقام رئیس جمهور باردیگر نگاه آینده نگرانه خودشان را نشان داده و اقدام به بازسازی کشور کرد. تلاش های خستگی ناپذیرش موجب تغییر چهره کشور از یک کشور جنگ زده به کشوری در حال توسعه و پیشرفت شد. در دوران مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز تجارب خود را به کار بست تا کارنامه انقلاب پرثمرتر شود.
علی ای حال می توانم بگویم ایشان مانند یک مجاهد زیست. از ابتدا تا پایان عمرشان درخدمت اهداف و ایده هایش که برگرفته از اسلام و انقلاب و با هدف خدمتگزاری به مردم بود، قرار داشت. اما اینکه دلایل این موفقیت و مجاهدت چیست سوال مهمی است که به نظر من به شخصیت کمال گرای ایشان بر می گردد. در عمل روانشناسی می گویند کمال گرا انسان های آرمانگرایی هستند که مدام در پی پیشرفت و تعالی هستند .
آقای هاشمی در همه عمرش تلاش کرده که امروزش بهتر از دیروزش باشد. ایشان کشور را هم اینگونه می خواست. تلاش می کرد که مدام در حال پیشرفت باشد. شاید اگر ایشان نبود مسیر پیشرفت به این سرعت هموار نمی شد چرا که ایشان بدون توقف و بازگشت مسیر را به سمت قله ادامه داد و هیچ گاه نسبت به راه خود تردید نکرد. علتش هم این است که سخت اهل مقاومت، استقامت، تحمل و صبوری بود و اینها را برای رسیدن به سازندگی و توسعه گرایی ضروری می دانست. یعنی پذیرفته بود باید فشارها و سختی ها را تحمل کند،تا مسیر پیش روی کشور توسعه و آبادانی باشد.
شاهد یاران: چه خصلت ها و ویژگی های ایشان به عنوان رئیس مجلس، رئیس جمهور، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای شما بیش از همه جالب توجه بود؟
قبل از هر چیز ظرفیت و قدرت تحمل ایشان نه تنها برای اطرافیانش بلکه برای همه اهل سیاست زبانزد بود. در سایه چنین خصلتی می توانست با همه جریان های فکری و سیاسی کشور یا مخالفان و موافقانش همکاری کند. چه آن وقت که رئیس مجلس بود و چه آنوقت که رئیس جمهور بود و حتی زمانی که خارج از قدرت بود با همه جناح های سیاسی کشور مرتبط بود. به کار جمعی و مشترک واقعا اعتقاد داشت. فکر می کرد که برای ساختن ایران و سربلندی انقلاب و اعتلای نام حضرت امام )ره( باید همه دست به دست هم بدهند و از تندروی و کندروی پرهیز کنند. خطبه های نماز جمعه ایشان در دهه 60 و دهه 70 خط شکن بود. در هر جا اگر مشکلی وجود داشت ایشان ایده و طرحی برای کنار زدن مشکلات داشت. به هیچ در حیات خودشان دنباله روی از احزاب نکردند. بلکه معتقد بود که باید از تنش ها و ستیزهای سیاسی که بین احزاب قدرت گرا و غربی وجود دارد پرهیز کرد و احزابی برای افزایش هم افزایی جریان های مختلف داشت. اگر احزاب به جای رقابت خصمانه و قدرت گرا با هم تعامل مثبت و هدفمند و در راستای توسعه و تعالی کشور داشته باشند، موفقیت زیادی حاصل می شود.
در آن مقطع دو جریان سیاسی در کشور حضور و فعالیت داشتند. جریان چپ و جریان راست. اما آقای هاشمی فراتر از جریانات سیاسی برای توسعه ملی گام بر می داشت.
نمی توانیم رویکرد سیاسی آقای هاشمی را در ظرف یک جناج بگنجانیم. در حقیقت ایشان مدل جدیدی را در کشور بنا کردند که همه جریانات سیاسی می توانستند در دولت ایشان حضور داشته و فعالیت کنند و ایشان فراتر از مرزبندی های سیاسی با آنها همکاری داشته باشد. رویکرد اخلاق گرایی ایشان واقعا کم نظیر بود. بسیار خوش بین، خویشتن دار و دارای سعه صدر بود. هیچ گاه نشنیدم راجع به یک جریان سیاسی قضاوت خارج از انصاف و عدالت و پیشداوری کند. به وحدت ملی و انسجام ملی بسیار اعتقاد داشت و به شدت از تفرقه پرهیز می کرد. اندازه ایشان مدارای سیاسی کم نظیر بود.
مثل یک مجاهد زیست
شاهد یاران: شما کدام مقطع از حیات سیاسی ایشان را واجد اهمیت بیشتری در انقلاب می دانید؟
من این را از زاویه دیگری می بینم. اگر به دهه 60 نگاه کنیم شاهدیم اولا در اوایل دهه 60 بحرانهای شدیدی داشتیم. آنجا چند تحول را داریم. یکی از تحولات این است منافقین اعلام جنگ مسلحانه می کنند به تبع آن آیت الله خامنه ای در بمب گذاری مجروح می شوند و در حادثه هفتم تیرماه 72 نفر از حزب جمهوری به همراه شهید بهشتی به شهادت می رسند. در هشتم شهریور هم رئیس جمهور و نخست وزیر شهید می شوند.
کمی قبل از این ترورها بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور با عدم کفایت سیاسی اش در مجلس مواجه می شود. بنابراین سال 60 سال عبور از بحران است و اتفاقا آقای هاشمی در عبور از این بحران نقش کلیدی دارد. یعنی اگر بخواهیم به نقش آقای هاشمی اشاره کنیم باید به عبور از بحرانهای سال 60 اشاره کنیم. نقش کلیدی را داشتند.
یکی دیگر که به مطلب شما باز می گردد بحث جریان های سیاسی و جایگاه آقای هاشمی در بین بین آنهاست. مثلا مجلس مصوباتی را دارد راجع به بحث قانون زمین شهری و قانون کار و نظایر اینها که شورای نگهبان اینها را رد می کند. درست است که نهادهای رسمی ما از سوی جریانهای سیاسی نمایندگی ندارد بلکه مربوط به حاکمیت نظام است اما در سطح افکار عمومی چنین مباحثی در آن مقطع زمانی وجود دارد که منجر می شود آقای هاشمی یک نفش کلیدی دیگر را ایفا کند و آن این است بالاخره این اختلافاتی که به وجود آمده بر مبنای آنها نباید بین نهادهای انقلاب جبهه بندی شود. پس لازمه آن است جایی برای حل این اختلافات به صورت مسالمت آمیز شکل گیرد که بر پایه گزارشی که مرحوم هاشمی به حضرت امام می دهد شاهدیم قدمهای اولیه برای شکل گیری مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان نهادی برای حل مسالمت آمیز اختلافات شکل می گیرد لذا در شکل گیری چنین نهادی که به امر حل اختلافات که هم بعضا اختلافات جریانهای سیاسی است نقش ویژه ای ایفا می کند.
اگرچه جنگ را هم داریم که مرحوم هاشمی نقش مهمی را در آن ایفا می کند. چرا که جانشین فرمانده کل قواست و نهایتا با گزارشاتی که به حضرت امام داده می شود پذیرش قطعنامه 598 رقم می خورد.
شاهد یاران: بعد از این که مسئولیت آقای هاشمی در جنگ و ریاست جمهوری تمام شد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام آمدند، برخی می گویند آقای هاشمی ظرفیت مجمع را بیشتر کرد. چقدر این صحبت ها مقرون به واقعیت است؟
همانطور که گفتم اگر به تاریخچه مجمع نگاه کنیم، می بینیم در سال 62 آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی نام های به حضرت امام می نویسند که تکلیف مصوباتی که ما در مجلس تصویب می کنیم و شورای نگهبان مخالفت کرده، چیست؟ مجلس معتقد است کارش درست است و خلافی در مصوباتش نمی بیند. اما با مخالفت شورای نگهبان، موضوع راکد مانده است.
حضرت امام ابتدا دستور دادند اگر دو سوم مجلس بر مصوب های صحه گذاشتند، شورای نگهبان هم تبعیت کند و قانون شود. اما باز هم در روند اجرا، اشکالاتی پیش آمد و در نهایت مجمع تشخیص مصلحت نظام برای داوری میان شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی تشکیل شد.
اما علت این که فعالیت مجمع در ابتدا چندان نمود نداشت، شاید به این دلیل بود که رئیس جمهور وقت، رئیس مجمع هم بود.
زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری ایشان هم رئیس جمهور بودند و هم رئیس مجمع. شاید چون مجمع از ریاست جمهوری تفکیک نشده و امورش یک جا انجام می شد، این تصور پیش آمد که فعالیتش چندان جدی نبود. در صورتی که همان موقع در قوانین بسیار مهمی رفع اختلاف شد. البته داوری میان شورای نگهبان و مجلس، تنها یک بخش از مأموریت های مجمع بود، در واقع نقش اصلی مجمع تشخیص مصلحت نظام بن بست شکنی بود. اگر این نهاد نباشد، چند قانون معطل می ماند؟ بالاخره نهادی باید حرف آخر را بزند. بعد از ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی، ایشان ریاست مجمع را هم به عهده داشتند که تصمیمات بسیار خوبی هم گرفته شد. در واقع هر چه از اول انقلاب دور می شویم، بیشتر وارد تثبیت نظام و نهادها می شویم. اوایل انقلاب، بحث های پیش پا افتاده هم برای ما معضل بود. در کل به نظر من نقش مجمع تشخیص مصلحت نظام از اول جدی بود. اگر جدی نبود، امام دستور تأسیس این نهاد را صادر نمی کردند.
شاهد یاران: کدام بخش از خصلت های آقای هاشمی از نگاه ها پنهان یا دورمانده است؟
فقاهیت و آشنایی ایشان به مباحث فقهی کمتر در انذار عمومی مطرح شده است. در حالی که ایشان وقتی در رژیم شاه در زندان به سر می برد تفسیر قرآن می نوشت. آشنایی ایشان با مباحث فقهی و قرآنی یک ظرفیت و پتانسیل بالایی در ایشان برای اداره قوه مقننه و مجریه ایجاد کرده بود. این توانایی در کشور محدود به چند شخصیت مثل مقام معظم رهبری است که هم از ظرفیت سیاسی بسیار بالایی برخوردار و هم آشنا به مسائل بین الملل و روز باشند، هم به مسائل فقهی تسلط داشته باشند. البته در اوایل انقلاب شهید بهشتی، شهید مطهری از این دسته بودند اما در اثر ترور و شهادت آنها شمار این شخصیت ها محدودتر شد. ایشان معتقد بود باید فعالیتهای سیاسی هدفمند و در چارچوب انقلاب داشته باشیم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 147 دی ماه 1396