ماجرای گم شدن آیت الله هاشمی در عربستان
حجت الاسلام والمسلمین سید صادق موسوی شیرازی
حجت الاسلام سید صادق موسوی شیرازی، فرزند مرحوم آیت الله سید محمدباقر شیرازی و نواده بزرگ مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی است.وی از یاران دیرین امام خمینی در نجف بوده و در مبارزات منتهی به انقلاب نیز، فعالیتهای گستردهای داشته است. وی در گفتوگوی مشروحی که با فارس داشته است به نقل خاطره جالبی از آشنایی با رهبر انقلاب میپردازد:
تمام فعالیتم تقریباً در خارج و به خصوص در لبنان بوده، و اگر به طور قاچاق به ایران می آمدم فرصت ارتباط آزاد نداشتم به خصوص که چهرههای شناخته شده تحت نظر ساواک بودند و اگر با آنان تماس میگرفتم دیگر نمیتوانستم بهراحتی به ایران تردد نمایم. آیتالله العظمی خامنهای دورادور اطلاعاتی در باره اینجانب داشتند، و پس از ورود به ایران به همراه امام، توسط مرحوم آقای فردوسی پور به ایشان معرفی شدم، و از آن روز تا به امروز مورد لطف و محبت ایشان هستم.
در سفر حج اولین سال پس از پیروزی انقلاب، افتخار همراهی ایشان و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را داشتم، که دولت عربستان از ایشان استقبال گرم کرد و در یک هتل ۵ ستاره بزرگان انقلاب را اسکان داد، ولی در یک شب هر دو بطور ناشناس هتل را ترک و به محل بعثه امام آمدند. وقتی علت را جویا شدیم، آیت الله خامنهای فرمودند: ما آمدیم حج، نیامدیم سیاحت. در عرفات و مشعر و منی در خدمت ایشان بودم.
پس از آن که در مشعر الحرام روزی را مثل بقیه حجاج به جمع کردن سنگ برای رمی جمرات گذراندیم بهسوی منی راه افتادیم. در آغاز ورود به منی، آقای هاشمی را گم کردیم و هیچ راه ارتباطی با ایشان نداشتیم. چون زمان زیادی از ماجرای ترور ایشان نگذشته بود امکان ابراز نگرانی و اعلام به پلیس هم نبود، لذا ساعتها همگی نگران ایشان بودیم و انتظار می کشیدیم تا اینکه نزدیک ظهر ایشان با روی شاد وارد خیمه بعثه شد.
همه از علت گم شدن و جریان این مدت غیبت از او سؤال کردند، که گفت: وقتی من شما را گم کردم سرگردان می گشتم تا که یک پرچم ایران را دیدم و بسوی آن خیمه رفتم. وقتی وارد شدم یک نفر با گرمی از من استقبال کرد و گفت ایشان هاشمی رفسنجانی یار امام خمینی است. یک نفر دیگر گفت نخیر ایشان از شباهتش میخواهد سوءاستفاده کند. ولی یکی گفت اگر راست میگویی جای اصابت گلوله را که در جریان ترور به شما اصابت کرد نشان بده، که من هم لباس احرام را بالا زدم و اثر اصابت گلوله را دیدند و پس از آن پذیرایی گرمی نمودند. ما گفتیم پس شما کیف میکردی و ما در نگرانی بودیم.
منبع: فارس