فرزندان هاشمی را چه کسی تربیتکرده و چه کسی مدیریت میکند؟
میزان ادب نوشتاری و بغض و کینه نویسنده را در تیتر ببینید و ناخوانده حدس بزنید که چه نوشته است. برای ماندگاری در تاریخ بازنشرش داده ایم.
به گزارش قدس آنلاین، اظهارات اخیر محسن هاشمی رئیس سابق شورای سابق شهر تهران و فرزند مرحوم هاشمی درباره نحوه فوت پدر که تنها خوراکی را برای رسانههای معاند و ضدانقلاب فراهم کرده است، این سئوال را در اذهان ایجاد میکند که خانواده هاشمی دقیقاً به دنبال چه هدفی هستند و چرا کسی در بین آشنایان نمیتواند این خانواده را مدیریت کند؟ سابقاً در افواه مطرح میشد که محسن هاشمی بهعنوان فرزند ارشد، نقشی در مدیریت خانواده بر عهده دارد که با اتفاقاتی که در این چند سال پیش آمد، مشخص شد که محسن نیز بهمانند پدر، توانایی مدیریت فرزندان و اهالی خانواده را ندارد و گاهی اوقات به دنبال تحرکات و اظهارات عجیب خانواده، بهجای مدیریت فضا، خود به عنوان یکی از اهرمهای منفی در پازل خانواده، اقدام میکند.
شاهد مثال برای این واقعیت که خانواده هاشمی نه به اظهارات پدری که در قید حیات بود وقعی مینهاد و نه به برادری که بعد از پدر، قرار بود نقش بزرگ خانواده را بر عهده بگیرد، توجه میکند، اظهارات فائزه هاشمی است. توهین فائزه به هاشمی رفسنجانی در زمانی که پدر در قید حیات بود سال ۹۵ بود که در پی انتشار خبر دیدار فائزه هاشمی با چند نفر از عناصر فرقه ضاله بهاییت، موجی از اعتراض علیه وی و هاشمی رفسنجانی در محافل سیاسی و مذهبی به راه افتاد تا جایی که روزنامه جمهوری اسلامی در گفتگویی با هاشمی رفسنجانی نظر وی را در این زمینه پرسید. هاشمی رفسنجانی مجبور شد بگوید که «فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند.»وی افزود: «فرقه ضاله بهاییت یک فرقه استعمار ساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و میجوییم.» بلافاصله بعدازاین اظهارنظر هاشمی، دختر خانواده واکنش نشان میدهد و بدون هیچ احترامی به نظر پدر گفت: «موضع من نسبت به بهاییها، موضع حقوق بشری است. اینکه ما بهعنوان دین اینگونه تبعیض قائل شویم و اینگونه ظلم به بهاییها و سایر گروهها مثل اصلاحطلبان کنیم، درست نیست. شما ببینید چقدر بچههای اصلاحطلب داریم که از دانشگاهها اخراج شدهاند و زندان رفتهاند به این دلیل که از حکومت انتقاد کردهاند. اینها ظلم است در مورد بهاییها هم همین است. نگاه من، نگاه حقوق بشری است.» فائزه هاشمی در این گفت وگو مدعی شد که نگاه او به بهاییان در ایران حقوق بشری است و معتقد است که «ما در ایران داریم ظلم میکنیم نهتنها به اینها که به خیلیها. منتهی میزان اینها از همه بالاتر است؛ و نباید این اتفاق بیفتد و ما باید رفتارهایمان را اصلاح کنیم.»
دختر هاشمی گفت: «من کار خطایی نکردهام و عادت هم به مخفیکاری ندارم خانواده ما اصلاً اینطوری هستند و خیلیها معتقد هستند چوبهایی که ما میخوریم و هزینههایی که میدهیم به خاطر صداقت و سادگیمان است که نمیتوانیم دروغگو باشیم و تظاهر کنیم. الآن هم پشیمان نیستم.» بعدازاین اظهارات دختر هاشمی مقابل پدر، هیچیک از فرزندان، سخنان فائزه را محکوم نکردند و حوادث از بحرانهای بزرگتری در این خانواده حکایت میکرد؛ بحران هویت و تربیت تو دهنی فائزه هاشمی به برادر بزرگترش مصداق دیگر درباره بیتوجهی فائزه هاشمی به اظهارات برادر بزرگتر بعد از فوت پدر، ماجرای حمایت دختر خانواده از بازگشت ترامپ به قدرت و تحریم بیشتر مردم ایران بود.
دختر هاشمی رفسنجانی در این باره گفت: «برای ایران دوست داشتم آقای ترامپ انتخاب شود، ولی اگر یک آمریکایی بودم به آقای ترامپ رأی نمیدادم. به خاطر همین فشارهایی که میآورد، بالاخره شاید یک تغییر سیاستی اتفاق بیفتد.»
فائزه هاشمی همچنین با توهین به شهید سلیمانی درباره حضور ایشان در محور مقاومت و مقابله با داعش گفت: «آقای قاسم سلیمانی قبل از رفتن به سوریه با پدرم مشورت کرد و ایشان به وی گفت نرو...، اینهمه از سیاست مقاومت و اقدامات ایران در منطقه دفاع میشود، درحالیکه هر چیزی که نتیجه آن به توسعه ایران منجر نشود، نمیتواند کار مثبتی باشد... در ایام سالگرد ترور آقای سلیمانی، از یک نفر نمیشنویم که بگوید او چهکار کرد. پدرم درایت و آیندهنگری قوی داشته که توصیه کرده به سوریه نروید و درست هم گفته است... نتیجه عملکرد آقای سلیمانی و یا نتیجه عملکرد ما بهعنوان سیاست مقاومت چه بوده است؟ چه گرهی از مشکلات کشور ما بازکرده و چه مسیری برای توسعه ایران گشوده است؟ در پی این اظهارات، محسن هاشمی در نامهای به فائزه با منت گذاشتن بر سر نظام اسلامی آن هم به نفع خواهر خود، تلویحاً گفت که تو حقداری عصبانی باشی ولی این بار عذرخواهی کن...! محسن در این نامه مدعی شد: «میدانم که در سالهای اخیر برخوردهای نادرستی با تو، خانواده و فرزندت شده است که شاید باعث کشاندن تو به تندروی و خارج شدن از مشی میانهروی پدر گردیده، ولی این دلیل نمیشود که به رئیسجمهور کشور بیگانه امید ببندی و دم از استقلال بزنی! لذا از تو صمیمانه تقاضا دارم صحبتهای خود را اصلاح و از این موضع عذرخواهی کنی و مانع تخریب پدر از طرف تجدیدنظرطلبان خارجی و افراطیون داخلی شوی.»
محسن هاشمی در قسمت دیگری از نامه به خواهرش نوشت: «چهارمین سالگرد رحلت پدر، سپری نشده بود که انتشار مصاحبهای از تو موجب ناراحتی علاقهمندان آیتالله هاشمی رفسنجانی و البته اعضای خانواده را فراهم کرد و بهانهای مناسب به افراطیون و تخریب گران پدر داد و برگ دیگری بر مظلومیتش اضافه شد.»
فائزه هاشمی باز هم بهمانند سابق، پاسخ برادر به بدترین شکل ممکن داد و درباره محسن گفت: «از نامه محسن خوشحال شدم، سبب راحتی هم او و هم من گردید. چنین چیزی را بارها خواسته بودم و این اقدام اول او نبود. به او حق میدهم چون برای خودش آیندهای ترسیم کرده و دنبال حذف موانع است.»
قبلاً فائزه هاشمی در گفتوگویی گفته بود: «محسن در بین ما از همه محافظهکارتر یا به قول خودش عاقلتر است. خیلی دلش میخواهد ما را کنترل کند. »
حال به گوشهای از اظهارات اخیر محسن هاشمی درباره دلایل فوت هاشمی رفسنجانی و حوادثی که در مجمع تشخیص مصلحت اتفاق افتاده میپردازیم؛ فرزند ارشد خانواده بعد از ۵ سال آن هم در زمانی که مردم بهواسطه حمایت قاطع هاشمی از روحانی و دولت مطبوع وی، میراثی از شرایط سخت و تلخ اقتصادی به دوش میکشند، به این نتیجه میرسد که برای جلوگیری از گسترش فراموشی یاد و خاطره هاشمی، میبایست اقدامی انجام داد، لذا اظهاراتی را بر زبان جاری میکند که نه مشکل مردم است، نه ذرهای به بهبود شرایط اقتصادی مردم کمکی میکند و نه برای مردم ابهامی درباره آن وجود دارد... بهعنوانمثال، محسن هاشمی در قسمتی از مصاحبهاش با برنامه پاراگراف به ورود شخص ناشناسی به داخل مجمع تشخیص مصلحت اشاره میکند که علیالظاهر مشکلاتی هم ایجاد کرده است و پرونده این ورود مشکوک توسط نهادهای امنیتی بررسیشده است... معلوم نیست فردی که به گفته خواهرش ادعا میکند عاقل است، چرا باید موضوعاتی که هیچ ارتباطی با افکار عمومی ندارد و مسئله اصلی که هیچ، مسئله فرعی و دست چندم مردم هم نیست را به عرصه رسانهای بکشاند؟ حسن هاشمی بعد از ابراز این مطالب، به شبهاتی درباره فوت پدر اشاره میکند که ماحصل آن یک سؤال است و آن اینکه چرا در مجموعهای که هاشمی در حال شنا کردن بوده، آمبولانس وجود نداشته و چرا تیم محافظ در این مسئله کوتاهی کرده است. فرزند ارشد خانواده هاشمی همچنین بیان میکند که بعد از مطرحشدن شایعه رادیواکتیو در بدن پدر، با آزمایشهای دیگر به این نتیجه رسیدیم که این ابهام محلی از اعراب ندارد و نباید به آن توجه شود، همچنین محسن هاشمی روی این موضوع تأکید دارد که شمخانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی بهصورت جدی روی پرونده فوت نظارت داشته و نتیجه طبیعی بررسیها، طبیعی بودن فوت پدر است، ولی در جای دیگر مدعی میشود: ما در تمام رسیدگیهایی که انجامشده هنوز نمیتوانیم بگوییم که نه دلیلی بر کشته شدن ایشان داریم و نه دلیلی بر عدم کشته شدن ایشان داریم؛ یعنی خودمان هم در وسط هوا و زمین قرار داریم. لذا نمیتوانیم با استدلال قوی بگوییم که ایشان توسط یک گروهی کشته شدند یا توسط گروهی کشته نشدند. محسن هاشمی که به گفته خواهرش برای آینده سیاسیاش مسیر خاصی را ترسیم کرده است، در نامهای که بهواسطه جنجالهای پیشآمده بعد از مصاحبه با برنامه پاراگراف ایجاد شده است، پایش را از ابهامات قبلی فراتر گذاشته و میگوید: «فرضیه مرگ طبیعی ایشان تنها با پاسخ به سؤالات خانواده و ابهامات مورد نظر رئیسجمهور وقت، نسبت به کاستیهای گزارش رسمی، اطمینان را در جامعه به وجود میآورد.» در فرضیه مرگ غیرطبیعی یکی از گزینههای جدی، احتمال ترور ایشان از سوی بیگانگان یا عوامل خودسر با ترور توسط معاندین است؛ کما اینکه در نظر گرفتن بالاترین سطح حفاظتی برای ایشان در زمان حیات، به دلیل خطر جدی ترور ایشان توسط معاندین نظام یا بیگانگان بوده است. پس چرا در این حالت، با سرکوب سؤالات به جنایتکاران معاند نظام خدمت کنیم؟! معلوم نیست که واقعاً بر چه اساسی خانواده هاشمی به این نتیجه رسیده است که باوجود تیم حفاظتی سطح یک، تلاش بالاترین عضو دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، تلاش نهادهای امنیتی دولتی و غیره و اذعان به این واقعیت دلیل فوت هاشمی، طبیعی بوده است، چرا باید در کنار طبیعی بودن فوت هاشمی، دلیل دیگری همچون کشته شدن هاشمی را در ذهن خود تحلیل کنیم؟ آن هم با ابهاماتی پیشپاافتادهای همچون نبود آمبولانس در محل یا نبود آب در ریهها... و چرا تصور میکنند که طبیعی بودن فوت هاشمی، موضوع جامعه و مردم است که هرسال بخواهند به آن بپردازند. به هر جهت این اظهارات در کنار ضربه زدن بهنظام و حاکمیت، یک دلیل دیگر میتواند داشته باشد و آن اینکه خانواده هاشمی به دنبال پروژه شبیهسازی قتل امیرکبیر با فوت هاشمی هستند و محسن هاشمی هم به این سناریو اشاره میکند و میگوید: «اینکه درگذشت ایشان (هاشمی رفسنجانی) بهعنوان یک ابهام باقی بماند نیز زیبنده نظام نیست؛ وجود ابهام، فضا را برای قضاوتهای بیاساس و ناروا مهیا میکند. بالاخره تاریخ در مورد حقایق قضاوت خواهد کرد، کما اینکه علت درگذشت امیرکبیر نیز پس از گذشت سیزده سال و نخستین بار در تاریخ ناصری، فاش شد؛ پس چهبهتر که ما خود با شفافسازی، ابهامات را برطرف کنیم». آنچه در انتها باید به آن اشاره شود، سوءاستفاده فرزندان هاشمی رفسنجانی از فوت پدر است و این مسئله که این خانواده بهدرستی تربیتنشده و هاشمی خودش هم به عدم تربیت فرزندانش معترف است و در وصیتنامهاش مینویسد: «من مایلم نوشتههایی را که به چاپ نرسیده مخصوصاً فیشهای کلید قرآن توسط افراد صالحی آماده چاپ و نشر گردد. اگر دوستانم این آرزوی من را برآورند ممنونم و انشاءالله در اجر آن شریک خواهند بود. لابد دوستانم در تربیت فرزندانم _ که مسئولیت تربیت آنها را به خاطر کارهای عمومی نتوانستهام بهخوبی انجام دهم _ توجه مبذول خواهند نمود. به هرجهت خانواده هاشمی میبایست موضع خود را به طور شفاف نسبت به مردم و کشور مشخص کند و محسن هاشمی نیز در ترسیم آینده سیاسیاش، میبایست عقلانیت سیاسی را جایگزین رفتارهای زیگزالی و منفی خانواده بکند و در روایت تاریخ، به جای مظلوم نمایی برای پدر، به واقعیتهای تاریخی اشاره کند و به مردم پاسخ دهد که میراث هاشمی که دولت روحانی بود، چه مشکلاتی برای کشور ایجاد کرده است...
خبر بان، جستجوگر هوشمند خبری ، تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۱۶۰۸۱ ، به نقل از فارس