فاجعۀ 17 شهریور (جمعه خونین) در میدان ژاله تهران به روایت هاشمی تاریخ: 17/6/1357 با حرکت گسترده روز عید فطر، راهپیماییها و تظاهرات مردمی، شکل دیگری گرفت. از یک سو مردم، یکپارچه و متحدتر شده و هر روز اعتراضات خیابانی را گسترش میدادند و از سوی دیگر، رژیم برای جلوگیری از شعلهور شدن بیشتر اعتراضات مردمی، گاهی حرکتهای سیاسی و گاهی سرکوب نظامی مردم را در دستور کار خود قرار میداد. در تظاهرات 16 شهریور که علی رغم اعلام ممنوعیت تظاهرات توسط دولت شریف امامی و سه روز بعد از راهپیمایی عید فطر، برگزار شد، شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" که تبلور خواست واقعی مردم بود و شعار "مرگ بر شاه" با گستردگی بیسابقهای مطرح شد، به طوری که رژیم در اوج ناامیدی، خود را ملزم به جستجوی راهکاری برای مقابله با مردم دید. در این شرایط، روز 17 شهریور، فرا رسید. برای این روز، تظاهرات عظیمی به صورت خودجوش، از طرف مردم در میدان ژاله ]شهدا[ تهران، اعلام شد، اما رژیم دیگر قدرت تحمل چنین حرکت گستردهای را نداشت، بنابراین با اعلام حکومت نظامی به مقابله با آن پرداخت. صدها نیروی نظامی و کماندو با وسایل مدرن ضد شورش به دستور مقامات بالا بیرحمانه به جان مردم بیاطلاع از اعلام حکومت نظامی، افتادند و با پیشرفتهترین سلاحها، تظاهر کنندگان را به رگبار گلوله بستند. در نتیجه این عملیات سبعانه، به گفته مقامات رسمی رژیم 87 نفر شهید و 205 نفر زخمی شدند؛ این در حالی بود خبرهایی که به ما میرسید، تعداد شهدا و مجروحین این روز را بسیار بیش از اینها نشان میداد. با این قساوت رژیم، فضای ایران عوض شد و انقلاب با حادثه 17 شهریور که "جمعه خونین" نام گرفت، شکل جدیدی پیدا کرد و بخصوص که اطلاعات موثقی به دست آمد که رژیم عمداً اعلان حکومت نظامی را که میتوانست روز قبل انجام دهد تا ساعاتی قبل از شروع تجمع مردم به تاخیر انداخت و این باعث شد که جمع زیادی از مردم به صحنه بیایند و سپس در برخورد با مردم نهایت قساوت به کار رفت تا آنجا که انبوه مردم را تا کوچههای بنبست تعقیب میکردند و آنها را به گلوله میبستند. قساوت جلادان به حدی بود که مردم باور نداشتند که ماموران ایرانی با هموطنان و هم کیشان خود چنین رفتاری داشته باشند و به همین جهت خبر حضور جلادان اسرائیلی که به کمک رژیم شاه آمده بودند، در بین مردم پذیرفته شده بود. پخش جزئیات این جنایت رژیم در بین زندانیان سیاسی همه را بهت زده کرد و تحلیلها را تغییر داد و سمت نگاهها به این حرکت عظیم، عوض شد. ما تا آن روز به این حرکت مردمی، نهضت میگفتیم. اصلا اسمش در بین ما نهضت روحانیت بود، اما از آن به بعد واژه "انقلاب" رایج شد.در این روزها، وقوع زلزله ناگوار طبس ]در 25 شهریور 1357[، هزاران نفر کشته و زخمی برجای گذارد و بهانهای شد در دست رژیم شاه که با استفاده از آن افکار عمومی مردم را از مبارزه برعلیه شاه، منحرف سازد، که هشدار به موقع امام مبنی براینکه: "ملت مسلمان ایران، بیدار باشید و زلزله و سیل و سایر عوامل، شما را از مسیر خود منحرف نکند و به تبلیغات اغفال کننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید و تا بر چیده شدن دستگاه قلدری و استبداد، از قیام خود دست نکشید" و تاکید ایشان برای کمک و یاری رسانی مردم به زلزله زدگان بدون توجه به دولت، این امکان را از دولت گرفت و به ویژه وقتی مردم با سهلانگاری، کم کاری و بیتوجهی مسئولان رژیم نسبت به مصیبت دیدگان این حادثه روبرو شدند و اقدامات محدود آنها را هم تبلیغاتی و نمایشی دیدند، بر خشم و انزجارشان از رژیم شاه افزوده شد.امداد رسانیهای مردمی که بیشتر از طریق مساجد و روحانیون مناطق صورت میگرفت، روح همبستگی را در میان مردم بیشتر ساخت و دوری و نفرت مردم از رژیم شاه را نیز، چندین برابر کرد. منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری