آیتالله هاشمی رفسنجانی از شخصیتهای شناختهای است که تقریباً همۀ نسلهای پس از انقلاب اسلامی با او آشنایی دارند. او در روزهای اول پیروزی انقلاب با شرکت در مصاحبهای تلویزیونی به تشریح اهداف انقلاب و نظرات امام خمینی (ره) پرداخت و بهسرعت بهعنوان چهرهای مطرح در نظام جدید شناخته شد. با برافروختهشدن آتش جنگ تحمیلی و آغاز ترورهای داخلی، جزو افرادی بود که مورد سوءقصد قرار گرفت و پس از بهبودی و همچنین پس از خلع بنیصدر، بهعنوان فرمانده جنگ برگزیده شد و تا پایان جنگ تحمیلی در این سمت ماند. او تقریباً همۀ سمتهای مهم کشور بهجز ریاست قوه قضائیه را در سالهای پس از انقلاب و تا زمان رحلتش بر عهده داشت و سالهای بسیاری خطیب نماز جمعه تهران بود و در سالهای سخت جنگ تحمیلی، برای مردم سخنرانی میکرد و سخنانش برای مردم آرامشبخش و امیدآفرین بود. او همزمان با انتخابات دورۀ نهم ریاست جمهوری مورد تهمتها و بیمهریهای جناحی قرار گرفت و بهدلایلی که خود در محافل خصوصی مطرح میکرد، وارد جریانهای انحرافی نشد و به تبعیت از مولایش علی (ع) مهر سکوت بر لب زد و تقیه پیشه کرد، ولی هرجا لازم بود بهصراحت وارد میدان میشد و نظر خود را اعلام میکرد. موضعگیری او در انتخابات سال ۸۸ و بلواهای برخاسته از اعتراضاتی که به انتخاب دوبارۀ محمود احمدی نژاد بهعنوان رئیسجمهور و رئیس دولت دهم صورت گرفت از او چهرهای جدید ساخت که برخی را شیفتۀ خود کرد و برخی دیگر را بهشدت علیه خود برانگیخت. ورود او به انتخابات دورۀ یازدهم ریاست جمهوری و ردصلاحیتشدن وی بهدلیل کبر سن، بر محبوبیت او بهشدت افزود و این محبوبیت تا پایان عمر او، یعنی ۱۹ دی ماه ۱۳۹۵، با همان شدت و حدت باقی ماند.
بااینحال، آیتالله هاشمی رفسنجانی چهرهای با ابعاد متعدد بود. او بهعنوان یک مبارز از سالهای پیش از انقلاب و با پذیرش شاگردی امام خمینی (ره) و اندیشههای وی رسماً وارد مبارزه با حکومت محمدرضا پهلوی شد و بهخاطر این موضوع در چند مرحله به زندان افتاد و شکنجه شد. در کنار مبارزه به تألیف و ترجمۀ متون علمی و اسلامی پرداخت و از روزهای زندان نیز استفاده کرد تا آثاری مکتوب از خود برجای بگذارد. تألیف کتاب امیرکبیر: قهرمان مبارزه با استعمار و همچنین ترجمۀ کتاب سرگذشت فلسطین از آن جملهاند. او از معدود افرادی است که خاطرات روزانۀ خود را از همۀ سالهای پس از انقلاب ثبت کرده است و این مجموعهخاطرات اکنون گنجینهای عظیم از ثبت وقایع سالهای پرتلاطم پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در کنار این دسته از آثار اجتماعی و سیاسی، مجموعهتفاسیری از قرآن کریم را با عنوان تفسیر راهنما به نگارش درآورد که جایگاه او را در فهم و درک قرآن بر مبنای مقتضیات روز و تحولات جهانی نشان میدهد. این اثر بهدست فردی نوشته شده است که تقریباً در همۀ تحولات کشورش در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقشی مهم و بینالمللی بازی کرده است. رابطۀ او با سران کشورهای اسلامی و اتخاذ مواضع معقول او در بحرانهای جهانی از او شخصیتی معتدل و عقلگرا و واقف به دشواریهای سیاسی جهان مدرن به جهان معرفی کرد.
توجه وی به موضوع عدالت و عدالت برای آیندگان در تمام فعالیتهای او بارز است. مبارزه علیه حکومت پهلوی و پذیرش همۀ خطرات آن یکی از نمونههای انکارناشدنیِ توجه او به سعادت نسلهای آینده را نشان میدهد. همۀ کسانی که در روزهای دشوار از سعادت و شادکامی خود میگذرند و راه مبارزه علیه بیعدالتی را برمیگزینند، ازجمله افرادی هستند که گفته یا ناگفته به نسلهای بعد از خود میاندیشند و آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از آنها بود که سعادت داشت تا بتواند شاهد پیروزی ملت دربرابر رژیم شاهنشاهی باشد. پذیرش فرماندهی جنگ تحمیلی در سالهایی که کشور با تحریمهای کاملاً یکجانبه ازسوی تمام قدرتهای بزرگ روبهرو بود و کشور برای تهیۀ سلاح، آذوقه و امنیت سربازان و مدافعانش در جبهههای جنگ با محدودیتهای بیشمار روبهرو بود، خود نمونهای از توجه به آیندگانی است که باید سالهای سخت را تاب آورند تا به وعدۀ خداوند، یعنی «إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا»، دست یابند. حفظ انسجام همۀ مبارزان داخلی و ایجاد جبههای متحد از نیروهای ارتش و سپاه پاسداران و نیروهای مردمی، نیاز به توانمندی فوقالعادهای داشت که آیتالله هاشمی بهخوبی از عهدۀ آن برآمد؛ اما سالهای پس از جنگ تحمیلی نیز سالهای آسانی نبودند و آیتالله هاشمی رفسنجانی بهعنوان کسی که وظیفه بازسازی کشوری جنگزده را بهعنوان رئیسجمهور بر عهده داشت وارد میدان شد و ازسوی مردم لقب «سردار سازندگی» گرفت؛ لقبی که تا پایان دورۀ حیات پربرکت او برجای ماند و هیچیک از تهمتها و ناگواریها نتوانست آن را بزداید. این هدیهای بود که مردم به سالها تلاش او برای نسلهای بعد از خود به او دادند و هدیهای که مردم به یک نفر ارزانی کنند، با هیچ ترفندی بازپس گرفته نمیشود، مگر آنکه خود مردم آن لقب را باز ستانند، که خوشبختانه برای آیتالله هاشمی رفسنجانی هرگز این اتفاق نیفتاد. مردم او را در مواقعی با میرزا تقیخان امیرکبیر، صدراعظم محبوب ایرانیان، مقایسه میکردند و تلاشهای او را برای سرمایهگذاریهای بلندمدت و فعالیتهای ساختاری و آیندهساز ارج میگذاشتند. بازسازی کشور در یک دوران تقریباً هشتساله، ایجاد سدها و نیروگاههای برق فراوان در سراسر کشور، توسعۀ مخابرات، ایجاد راهها و توسعۀ حملونقل و راهاندازی اولین خطوط مترو، در تهران و سپس در تعداد زیادی از شهرهای بزرگ کشور، گوشۀ کوچکی از خدمات او به نسلهای حاضر و نسلهای آینده بوده است. مواضع سیاسی او موجب رونق اندیشۀ اعتدال و تحمل آرای مخالف در کشور شد و خودْ زمینهای ایجاد کرد تا فرهنگ چندصدایی در کشور قوام یابد. توسعۀ مطبوعات و نشریات و حتیٰ روزنامهها و مجلاتی با مواضع رادیکال، در دورۀ او نشان از نوعی اطمینانخاطر از درک و فهم عمومی مردم دربارۀ تحلیل تحولات کشور و جهان است. او برخی از تندرویهای سالهای اولیۀ انقلاب و سالهای تثبیت حاکمیت جدید را با فرهنگ اعتدال و تحمل جایگزین کرد و نشان داد که حرکات تند در مقطعی از همۀ انقلابهای جهان فرایندی طبیعی است، ولی باید خیلی زود ازجانب حاکمیت با عقلانیت و فرهنگ تحمل و تساهل جایگزین شود. این تفکر نیز نوعی تلاش برای امنیت آیندگان و تعمیم عدالت بیننسلی است که در مواضع و مدیریت بینظیر هاشمی رفسنجانی بهدقت قابلردیابی و پیگیری است و خود میتواند موضوع تحقیقات فراوان قرار گیرد. در یکی از مصاحبههایی که با ایشان صورت گرفته است، بهطورخلاصه مواضع خود را در زمینۀ عدالت و اعتدال اعلام کرده است که تقریباً چکیدۀ همۀ اندیشهها و اعمال وی را در بر دارد:
سؤال: اگرچه در طول ۲۶ سال اعوجاجی در رفتار شما نبوده است، ولی در هر مقطعی با انتقاد و احیاناً فشار یکی از جناحهای سیاسی ایران مواجه بودهاید. علت این موضوع چیست؟
هاشمی: من یک شخصیت ذاتی [دارم.] تفکرات، علایق و وابستگیهایی به افکارم دارم و فکر میکنم روی آنها ثابت هستم و در چهلسال اخیر زیاد تغییر نکردهام. از آن وقتی که در مسائل سیاسی، اسلامی و اجتماعی صاحبنظر شدم، آنگونه که فهمیدهام، عمل کردهام. مگر آنکه شرایط زمان فرق کرده باشد که تبعاً رفتار انسان نیز عوض میشود. در هر مقطعی آنجایی که به عمل مربوط میشود، اینگونه بودم. در بعضی جاها فکر و اندیشه است که این تغییرات در گفتن و نوشتن ظهور پیدا کند. اگر در دولت و یا مجلس مسئول میشدم، کسانی که با این افکار موافق نبودند، مخالفت میکردند. در طول زندگی سیاسی من همیشه این اتفاق بوده است. شاید اوّلین خصیصۀ من اعتدال باشد که در ذات من است. از افکارم به اعتدال رسیدم. آنچه از امام (ره) برای شما نقل کردم، نمونه بود. این اعتدال را در مسائل اقتصادی، سیاسی و حتٰی در مسائل شخصی و اجتماعی که به من مربوط است و در مسائل خارجی و روابط با دیگران نیز دارم. پیش از انقلاب نیز که در زندان بودیم، با جوانان افراطی دوآتشه مشکل داشتم. سبک رفتار در زندگی که منافقان برای اعضای خودشان توصیه میکردند و توقع داشتند ما هم مثل آنها باشیم، گاهی متضاد با روش اعتدالی ما بود. شخص من در میان طلبههای قم نیز آنگونه بودم. کارنامۀ من در قبل از انقلاب نیز اینگونه بوده است.
سخنرانی من در قبل از انقلاب همیشه بر محور اعتدال بوده است. بعد از انقلاب هم در شورای انقلاب که بودیم و تفکرات مختلفی بودند، بهعنوان معتدل شناخته میشدیم. تاجاییکه بعضیها تعبیر شاهین میکردند، یعنی همان وسیلۀ توزین. در مجلس هم که همهچیز علنی بود. بحثهای عدالت اجتماعی را در نماز جمعه مطرح کردم که خیلی از کسان دیگر نمیتوانستند بگویند. روزی که دانشگاه آزاد اسلامی را تأسیس میکردیم، فکر خصوصیکردن آموزش در انزوا بود. عدّهای با ما مخالف بودند. بعضی از مسائل اقتصادی، مصادرهها و امثال اینها، با موافق و مخالف همراه بود.
بعدها در جنگ نیز افراطهایی میشد که تعدیل کردیم. وقتی مسئول اجرایی کشور شدم، آن سیاستها بهعنوان تعدیل خود را نشان داد که چندین پیکان در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ارزی و نرخ بازار داشت. در هر بخشی نیز بعضیها موافق و مخالف بودند. گاهی چپها و گاهی راستها مخالفت کردند. نمیشود غیر از این باشد. وقتی انسان براساس میزان خود عمل میکند، نمیتواند توقع داشته باشد که همۀ سلیقهها با او بسازند. من این را پیشبینی میکردم و الان نیز پیشبینی میکنم. (۱۸/۱۲/۸۳، ساختمان قدس، آیتالله هاشمی، مصاحبه با روزنامۀ همشهری)
عدالت بیننسلی در آیینۀ خطبههای نماز جمعه
تقریباً تا آخرین روزهای حضور آیتالله هاشمی در نماز جمعه، یعنی تا سال ۱۳۸۸، همواره از عدالت در خطبهها سخن رانده شده است. نمیتوان شمار واژۀ «عدالت» و واژههای معادل را در سخنان و گفتههای ایشان بهدقت برشمرد. تقریباً هرچیزی و هرموضوع اجتماعی برای او بهنحوی به موضوع عدالت متصل میشد. هرمناسبتی را میتوانست به این موضوع مربوط کند و هرموضوعی ازطریق اتصال آن به عدالت معنا مییافت.
روز جهانی تعاونیهاست که در قانون اساسی ما بخش زیادی را بهعنوان راهکار عدالت اجتماعی به خود اختصاص داده و در سیاستهای کلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در چشمانداز، در اصل ۴۴ و خیلی جاهای دیگر جایگاه مهمی دارد و ما فاصله داریم تا برسیم به آن حدی که قانون اساسی و سیاستها از ما خواستهاند و تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی که حقیقتاً گام فوقالعاده مهمی برای باسوادکردن ملت ما، در این مدت ۲۵ سال خدمات بسیار ارزشمندی را تقدیم کرده است. یک ربع قرن کارهای عظیمی را انجام داده و امروز حدود ۵/۱ میلیون دانشجو دارد و حدود ۵/۲ میلیون فارغالتحصیل دارد و خدمات فراوانی که میکند. به مسئولان و اساتید و دانشجویان و کارکنان این دانشگاه تبریک عرض میکنیم. (۷/۴/۸۷، آیتالله هاشمی، دانشگاه تهران)
و در خطبهای دیگر به مسئولان و همۀ مردم توصیه میکند: «راه شما باید این باشد که با عدالت رفتار کنید. به حق خودتان قانع باشید و اجازه دهید دیگران از حق خودشان استفاده کنند.» ( ۱۱/۸/۸۶، آیتالله هاشمی، دانشگاه تهران)
او در یکی از خطبهها، ضمن برشمردن تعدادی از عناصر مختلف عدالت اجتماعی، بهنحوی آنها را به سرنوشت آیندگان مرتبط میداند و به وظایف حکوت اسلامی برای تحقق آنها اشاره میکند:
تأمین اجتماعی و بهزیستی از مهمترین ارکان عدالت و همچنین از وظایف مهم حکومتها و بهخصوص حکومتهای اسلامی است و ما در سند چشمانداز نظام به این مسئله توجه ویژهای کردهایم که اگر اجرا شود جامعۀ ما میتواند با شرایط خیلی بهتری زندگی بکند. تأمین اجتماعی مسئلهای است که همۀ کشورهای پیشرفتۀ دنیا مشکلات خودشان را با آن حل کردهاند و راه تجربهشدهای است. هم با منطق اسلامی سازگار است هم با منطق روز سازگار است. تجربه هم راهی بهتر از این را نشان نمیدهد و آن این است که ما بتوانیم همۀ مردممان را که در کشورمان بهصورت قانونی زندگی میکنند چه مردم کشورمان و چه آنهایی که با اجازۀ نظام در این کشور زندگی میکنند چه موقت و چه دائمی باید همۀ اینها تحت بیمۀ اجتماعی باشند. یعنی هر انسانی وقتی متولد میشود باید بیمه بشود وقتی بیمه شد، ازلحاظ زندگی در آن حداقل معیشت خیالش راحت باشد. ازلحاظ شغل اگر روزی به سنی برسد که باید شغل داشته باشد اگر شغل نداشته باشد نظام باید حق بیمۀ بیکاری او را بدهد تا بتواند زندگی کند. ازلحاظ تحصیل باید هیچ محدودیتی نداشته باشد تا بتواند تحصیل بکند و هزینهای بر او تحمیل نشود. ازلحاظ درمان و بهداشت باید با همین بیمه اگر هزینهای دارد نظام بپردازد. اگر صندوق بیمۀ درستی باشد البته خود صندوق اقتصادی است و میپردازد. اگر کم کند نظام به او کمک میکند. صندوقهای بیمهها معمولاً سودبخش هستند. با کارهایی که میکنند میتوانند سیستم بدهند. حالا ما وظیفهمان هست که آن صندوقها را به وجود بیاوریم . فعلاً باید سرمایهگذاری کنیم تا راه بیفتد و هر فرد برای زندگی خودش حق مسکن دارد. باید مسکن مناسب وضع خودش داشته باشد. این چیزهای حیاتی اولیه است. این جور هم نیست که این یک کار مشکلی باشد. کشورهایی که خیلی از ما اقتصادشان ضعیفتر است منابعشان ضعیفتر است اینها را دارند. اگر کسانی که بهعنوان توریست هم وارد میشوند یک نوع بیمه هستند تا زمانی که آنجا هستند. آنهایی که بهعنوان مهاجر میآیند و حق اقامت پیدا میکنند بیمه هستند و واقعاً هم راحت زندگی میکنند ازاینجهت. البته این معنایش تساوی همۀ مردم نیست. هرکسی در کار خودش فعالیت دارد؛ آنهایی که فعالیت بیشتری میکنند بهتر زندگی میکنند، مرفهتر زندگی میکنند، ولی یک حداقلی که شغل و مسکن و تحصیل و بهداشت و درمان و امثال اینهاست، اینها باید برای زندگی انسانها تضمین شده باشد و کارهای وصلهکاری و امدادهای موقت چارهای نیست. ما تا به آنجا نرسیدهایم باید این کارها را بکنیم. اما آن چیزی که خواست اسلام و خواست دنیای عاقل امروز است و آن چیزی که خواست سیاستهای مصوب امضاءشده و اعلامشدۀ ما از طرف رهبری است این است که ما باید به اینجا برسیم. اگر چنین اتفاقی بیفتد[۲] انصافاً جامعه خیلی راحتتر زندگی میکند تصمیمات بزرگتر را انسان می تواند … البته ما در این فاصله که تابهحال نداشتهایم بیمههای اجتماعی به این معنا در حد کارگری تأمین اجتماعی فعال بوده بیمارستانهای زیادی که عمدهاش هم در دوران سازندگی ساخته شد اینها انصافاً متکفل درمان و بهداشت نیروهای کار هستند. ما در سال ۷۵ بیمه روستاییان را مجانی کردیم و خود من در چندجا حاضر شدم برای اینکه تبلیغ بشود. البته بهصورت کامل هنوز اجرا نشده. باید بشود. همان موقع گفتیم بیمۀ درمانی را اجازه بدهید روی تخت بیمارستان باشد. یک مدتی بود و بعد متوقف شد. باید این باشد. چون خیلی از مردم ما بیمه نیستند. روستاییان بیمه نیستند باید باشند. اینها همۀ کارهای موقتی و وصلهپینه است. کار اساسی همین است که عرض کردم. بیمۀ تأمین اجتماعی کامل در جامعه. حالا اگر بهزیستی و امدادی و امثال اینها هم هست اینها همیشه نیازهایی هست که باید رسید. پیشگیریها و خیلی کارهای دیگر برای سلامت مردم باید انجام شود.
تأمین اجتماعی، بیمۀ همگانی و خدمات ارزانقیمت یا رایگان خدمات بهداشتی از مواردی هستند که میتوانند نمادی واقعی برای تحقق عدالت در یک کشور باشد. بیمه از نمادهایی در نظامهای مدنی است که میتوان آن را هم بهشکل «عدالت بهمثابۀ انصاف» و هم بهشکل «عدالت بهمثابۀ قاعدهمندی» تلقی کرد. جان رالز از نظریهپردازان مفهوم عدالت در کتاب معروف خود با عنوان نظریهای در باب عدالت عنوان میکند:
مهمترین موضوعِ اصولِ عدالت اجتماعی ساختار بنیادین ِ جامعه است: نحوۀ آرایش نهادهای اجتماعیِ اصلی در قالب طرح واحدی از همکاری، … که اصول باید بر نحوۀ تخصیص حقوق و تکالیف در این نهادها حاکم باشد و توزیع مناسب منافع و مسئولیتهایی حیات ِ اجتماعی را تعیین کند. اصولِ عدالتِ مربوط به نهادها را نباید با اصول عدالت مربوط به افراد و اعمالِ آنها در شرایط خاص، خلط کرد. (رالز، ۱۳۹۳: ۸۷)
درواقع، نوعی همکاری بین نهادهای مدنی و اجتماعی لازم است تا بتوان مفهوم عدالت را از اذهان دولتمران به بطن جامعه و حیات اجتماعیِ مردم گسترش داد. تأمین اجتماعی از اولین حقوق مردم است که در منشور حقوق شهروندی (ابلاغشده ازسوی دولت دوازدهم در آذرماه ۱۳۹۵) در آغاز با عنوان «حق حیات، سلامت و کیفیت زندگی» مشخص شده است و مواد ۱ تا ۶ این منشور را به خود اختصاص دادهاند. در این ۶ ماده، علاوهبر حقوق عمومی مردم، به حقوق زنان، کودکان و توانخواهان (معلولان) بهصراحت و بهطور ویژه اشاره شده است.
آیتالله هاشمی در خطبۀ مورخ ۳۰/۴/۸۵ دانشگاه تهران، با صراحت درخصوص عدالت و عدالت بیننسلی سخن میگوید و در چندین بند آنها را برمیشمارد:
ارتقای سطح معیشت و رفاه عمومی و رفع فقر و رشد آموزش و بهداشت و نشاط عمومی. جامعهای که از اینها خالی باشد اگر هم در اصل غنی باشد، اگر هم زیرزمین منابع داشته باشد، در بانکها منابع داشته باشد، اگر هم پیشرفتهای دیگری در سطوح نظامی و جاهای دیگر داشته باشد، این جامعه نه همکاری دارد نه روحیه دارد. این ناحق است که اموال مردم بهگونهای مصرف شود که بخشی از فقر بمیرند و بخشی از زیادهخوری ندانند چه کنند. معیشت عمومی مهم است و عدالت اینجا خودش را خوب میتواند نشان بدهد.
دوازدهم : تقویت و ارتقای موقعیت زنان و تحکیم خانواده. اگر نیمی از جامعۀ ما احساس تبعیض بکند و فکر کند حقش ضایع میشود و فکر کند که در قانون مدنی یا در دستگاه قضایی یا در تصمیمات دولتی و مدیریتی یا در فرهنگ عمومی تحقیر میشود این نیمِ جامعه بر نیمِ دیگر هم اثر میگذارد. جامعه را فشل میکند. ارتقای موقعیت خانواده بسیار مهم است. اگر خانواده را با ارتقاء متزلزل کنند این ارتقاء نیست. زن باسواد دانشمند و آگاه و درعین عاشق خانواده میتواند بسیار مؤثر باشد در تربیت فرزند مناسب و نشاطدادن به جامعه.
سیزدهم : محیط زیست و توجه به نسلهای آینده. در ساخت زیربناها ما ممکن است بتوانیم با مصرف نفت و آوردن کالا و امثال اینها کارهایی بکنیم اما نسل آینده را اگر در نظر نگیریم، محیط زیستش را تخریب کنیم آینده برایش تنفس مقدور نباشد، اگر زیربناها را نسازیم و برویم دنبال روبناها و اگر منابع خدادادی که مال همۀ نسلهاست بهسرعت مصرف کنیم و چیزی برای دیگران در آینده نگذاریم و اگر انسانهای صالح که خودشان خلاقیت دارند در جامعه با تربیت انسانهای نخبه و مخترع و مبتکر آینده را ترسیم نکنیم، من فکر میکنم به نسل آینده خیانت میشود و بهطور کلی آن هدف چشمانداز را تأمین نمیکند بلکه دور میشویم از هدف چشمانداز.
ایشان به وجه دیگرِ موضوع عدالت توجه دارد. یعنی ارتباط آن با مفهوم امنیت، امنیت بهعنوان محافظت از کشور در داخل و خارج از مرزها، فرایندی بسیار پیچیده است؛ ولی یک وجه دیگر نیز دارد که احساس امنیت در مردم است و بهوجودآمدن این احساس به ظرایفی نیاز دارد که ایشان در سخنان خود به آن اشاره میکنند:
در این شرایط مفهوم امنیت چیز دیگری است. ممکن است در جایی کشوری ازلحاظ اطلاعاتی ازلحاظ امنیتی ازلحاظ نظامی انتظامی نیرومند باشد؛ اما اگر مؤلفههای دیگر امنیت را در نظر نگیریم آنها دچار چالش میشوند و دعوا میشود و ناامنیها کشور را میگیرد.
در این مؤلفههای امنیت در شرایط فعلی چیزهایی مثل عدالت حرف اول را میزند. یعنی اگر مردم احساس تبعیض بکنند، احساس ظلم بکنند، احساس نابودشدن حقشان را بکنند، ناراضیاند و ناراضیبودن الآن یعنی ساییدهشدن یک بخشی از پیکر امنیت. مردم رفاهی را که تشخیص میدهند ظرفیتی را که در کشورشان هست مطالبه میکنند. اگر ببینند این رفاه بهخاطر ضعف مدیریتها یا بهخاطر سوء مدیریت یا بهخاطر ظلم و تبعیض و انحصار ضایع میشود، بخش زیادی از مردم حرکت میکنند و به زبان میآیند. قومیتها، خردهفرهنگهایی که در کشورها هستند، مخصوصاً جاهایی که نیرومند باشند و زیاد باشند و اصالتی داشته باشند، حرکت میکنند و بحث زبان خودشان، فرهنگ خودشان و سنتهای خودشان را مطالبه میکنند و همۀ اینها میتواند عاقلانه در نظر گرفته شود و ناراحتی ایجاد نکند؛ ولی گاهی هم میتواند با بیتدبیری برخورد شود و چالش ایجاد بکند. رفاه، عدالت، اشتغال و سلامت بهداشت، تحصیل، بیمه، فکر دوران بازنشستگی … همۀ اینها برای خودشان تشکل پیدا میکنند، مدافع پیدا میکنند و در فضایی وارد میشوند و در کنار اینها مسئلۀ آزادی که برای بشر فطری است پیش میآید. (۵/۳/۸۵، آیتالله هاشمی، دانشگاه تهران.)
و درخطبهای دیگر دربارۀ نحوۀ عمل دولت و ایجاد صندوق ذخیرۀ ارزی بهعنوان یک سرمایۀ عمومی برای تکبهتک مردم سخن میگوید و همۀ ابزارهای قانونی آن را که در مجلس، دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام فراهم آمده است برمیشمارد و برای مردم تشریح میکند:
نکتۀ بسیار مهم دیگر اینجا این است که در مصوبات اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین برنامۀ چهارم برای اصلاح ساختار نظام طراحی ارائه شده و در بندها و موادی به تصویب رسیده که یک نوع اطمینان و آرامشی میتواند به تمام افشار جامعه بدهد که دارای اندوختههای قابلقبولی باشند؛ به دو هدف یکی اینکه سرمایهگذاری و پسانداز در جامعه تقویت شود، چون امروز ازلحاظ علم اقتصاد روشن است هرجامعهای که پسانداز بیشتر داشته باشد آن جامعه از سلامت و پایداری اقتصاد سالم برخوردار است. راه بسیار خوبی در نظر گرفته شده و با اصلاح سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی تقریباً راه هموار است. قانون هم تصویب شده آییننامههای دولتی آن مانده که دارند آماده میکنند. برایناساس یک اتفاق مهمی در کشور ما از همین اواخر امسال و یا سال آینده میتواند بیفتد. میدانید که به هر دلیل امروز دولت ما بخش زیادی از ثروت جامعه را به نام خودش دارد و اینها مال جامعه است، اما در دست دولت، چون دولت اگر چیزی مالک است به نمایندگی از طرف مردم است، اموال مردم است، املاک مردم است که از طرف آنها دولتی که مسئولیت امور را برعهده دارد به نام خودش ثبت میکند و این در همۀ بخشها هست. در امور زیربنایی صنایع بازرگانی و خدماتی و بسیاری از شئون که معمولاً در دنیا و در اقتصادهای آزاد در اختیار مردم هست الآن در اختیار دولت است. بالأخره پس از سالها مطالعه و کار و تحقیق به این نتیجه رسیدهاند متخصصان که بهتر است بسیاری از اینها در اختیار مردم و مدیریت مردم باشد و دولت متصدی نباشد. سیاستهای کلی و مقررات قانونی اینها تدوین شده و آماده است. فکر شده در آمار و ارقامی که به ما دادهاند نزدیک ۲۰۰ میلیارد دلار الآن در اختیار دولت است که میتواند به مردم برگردد. البته با شکل خاصی که باعث ازرونقافتادن بنگاههای بزرگ نشود، بلکه بهتر به بهرهوری برسد. مثلاً بسیاری از پالایشگاهها نیروگاهها بسیاری از بنگاهها پتروشیمیها و بسیاری از خطوط راه آهن بنادر و معنایش این نیست که اینها در اختیار فرد فرد قرار بگیرد و تجزیه شود. اینها جمع میشوند در یک مجموعهای بزرگ و بعد این مجموعه بزرگ وارد بورس میشود و دارای سهام میشود و به سهام ریزی و کوچک تبدیل میشود و تمام مردم ایران میتوانند اگر خودشان بخواهند میتوانند از این سهام بگیرند که ما در یک بررسی که انجام دادهایم که بررسی بسیار عمیق و طولانی است که الآن ماههاست روی آن کار شده و من در آخرین حرفهای تبلیغاتی در انتخابات ریاست جمهوری اخیراً در تلویزیون عرض کردم فکر میکنم این یک گامی است که میتواند جامعۀ ما را بسیار بسیار سالم کند، اقتصاد ما را سالم کند ساختار نظاممان را سالم کند و همۀ مردم ما را علاقهمند کند به مؤسسات بزرگ و شریک بکند در آنها و محاسبهای که کردهایم برای چهارده میلیون خانواری که در ایران هستند برای هر خانواری اگر دهمیلیون تومان سهم قسطی داده شود آنهایی که پول ندارند البته یعنی اقشار زیرخط فقر هیچ از آنها گرفته نمیشود و بالای خط فقر کسانیکه مایلاند با شرایط مساعدتری نقدی میخرند و یا قسطی و نقدی و کسانی که متمکناند باید نقدی بخرند هرکس هم نخواست نمیگیرد و در ذخیرۀ سهام دولت میماند. معنای این حرف اینست که هر خانوادهای که شما امروز در ایران نگاه بکنید میتواند برود بورس و دهمیلیون تومان به نام او صادر شود و در ظرف ده سال از سود همین سهام که بخشی از آن سود را میپردازد، قسطش و دینش را میپردازد و در این مدتی که میپردازد ارزش سهامش چند برابر میشود و هر مقداری را که حقش را پرداخته میتواند روی آن معامله کند. مثلاً شما اگر از ده میلیون دو میلیون آن را پرداخته باشید این دو میلیون در اختیار خودتان است که بتوانید آن را در بازار معامله کنید و صرف کارهای دیگر نمایید، ولی آن کارخانه و آن واحد با هیئتمدیرهای که دارد با انتخاب اعضای مجمع تصویب میشوند و آنها مدیریت خودشان را دارند منتها نه با مشکلات مدیریت دولتی که بسیار کند است و بوروکراسی واقعاً اذیت میکند در آنجا با شیوۀ مدیریت بخش خصوصی، اما مالکیت عموم مردم که سود آن به همه میرسد محاسباتی که شده دولت مثلاً از یک کارخانه بزرگ مثل فولاد مبارکه سودی که امروز میبرد اگر این در اختیار مردم قرار بگیرد مالیاتی که دولت میگیرد خیلی بیشتر از این سودی است که فعلاً دولت میبرد و بهرهوری هم بسیار بالاتر است. اقتصاد از دولتیبودن به مردمیبودن برمیگردد و همین کاری که در کشورهایی مثل ژاپن و کره انجام شده و آنها موفق شدهاند اقتصاد خود را رونق بدهند. نکتۀ بسیار جالبی که اینجا هست اینست که از این به بعد هر خانوادۀ جدیدی که تشکیل میشود بچهها که میخواهند ازدواج کنند بهمحض ازدواج یک کادو دهمیلیون تومانی از دولت بهصورت سهام اقساطی به نام آنها میشود و یک اندوختۀ مطمئنی پیدا میکنند که این یکی از ابزار تشویق سالم ازدواج است که بدون فشارها ما مردم را بهطور طبیعی علاقهمند کنیم. البته بحثهای خردهوریز دارد سئوالات فراوانی دارد مثلاً خانوادههای بزرگ و کوچک آیا تفاوت میکند یا نه و بهتناسب افراد خواهد بود یا نه که بحثهایی است که دارد روی آن در آییننامه کار میشود و بعداً به شما اطلاع داده میشود. من میخواهم عرض کنم به مقتضای این سند چشمانداز و برنامۀ چهارم ما میتوانیم هم ساختار اقتصادمان را سالم کنیم هم اقشار زیر خط فقر را به سطح قابلقبول برسانیم و هم طبقات متوسط را میتوانیم دارای اندوخته قابلقبولی کنیم که در زندگی آنها یک آرامش و اعتمادی بدهد و بهرهوری را بالا ببریم که امروز متأسفانه پایین است و اگر انشاءالله در یک مدت معقولی این خواستههای سیاستهای کلی و برنامه اجرا شود ما شاهد بخشی از عدالت اجتماعی مورد عنایت قانون اساسی خواهیم بود و آن روز است که میتوانیم بهعنوان یک الگو و نمونه برای دنیای اسلام مطرح باشیم. (۱۰/۴/۸۴، آیتالله هاشمی، دانشگاه تهران)
آیتالله هاشمی رفسنجانی نزدیک به بیست خطبه از خطبههای نماز جمعه تهران را مستقیماً به موضوع عدالت و عدالت اجتماعی از دیدگاه اسلام اختصاص داده است که در آنها افزونبر اشاره به رئوس اصلیِ هر موضوع، نظرات و تفاسیر خود را نیز باتوجهبه اقدامات انجامشده در کشور و آنچه در نظر است انجام شود و همچنین آرزوهای خود برای تحقق عدالت در کشور را برشمرده است. حجم این گفتهها و خطبهها و تنوع مسائل مطرحشده در آنها چندان زیاد است که در یک مقاله نمیتوان به آنها اشاره کرد. لذا در ادامه از خطبههای نماز جمعه صرفنظر میکنیم و به برخی از آثار دیگر آیتالله هاشمی رفسنجانی اشاره میکنیم که در آنها بهنحوی به موضوع عدالت بیننسلی و مفهوم عدالت پرداخته است.
عدالت بیننسلی در سایر آثار آیتالله هاشمی رفسنجانی
ایشان در همۀ گردهماییها و مجامعی که دعوت میشد، و بهخصوص اگر دانشجویان و اقشار جوان در آنجا بودند، مشتاقانه شرکت میکرد و از عدالت میگفت. تقریباً در اکثر مصاحبهها بهنحوی به مسئلۀ عدالت گریزی میزد و از آن سخن میگفت. موضوع و دغدغۀ عدالت با او عجین بود و بههمیندلیل عملاً در همۀ گفتارهای او عیان میشد. در یک گردهمایی در میان دانشجویان و در پاسخ به مصاحبهکننده در مورد ارتباط میان درآمدهای نفتی دولتها و استقلال این دولتها از درآمدهای مالیاتی و درنتیجه عدم پاسخگویی آنها به مردم و امکان تبدیلشدن آنها به دولتهای خودکامه، نکاتی کاملاً علمی و کاربردی را مطرح میکند که خواندن آنها تجربهای بسیار آموزنده است:
مثلاً در نروژ تحقیقاً نمیتوان دیکتاتوری کرد، با اینکه دولت خیلی پردرآمد است. ضمن اینکه عملاً درتعدادی از کشورها همانطور که گفتید بهعنوان یک عامل منفی عمل میکند، ولی در کشورهایی هم اینگونه نیست. حساب درآمدهای نفت جداست. چون درآمد نفت متعلق به دولت نیست، بلکه متعلق به مردم است و دولت باید اموال مردم را بهعنوان امین کاملاً قابلاعتماد در مصالح مردم مصرف کند. زورگفتن از این طریق که نمیتواند باشد. اگر مردم هوشیار باشند و سیاسی باشند و پای کار باشند و واقعاً حقوق خودشان را مطالبه کنند، این ثروت برای مردم تبدیل به مکنت میشود. (۱۴/۱۰/۸۸، گفتوگوی آیتالله هاشمی رفسنجانی با جمعی از دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب.)
در دیدار با مسئولان خانۀ کارگر در ۷/۲/۸۳ رابطۀ شغل و سرمایهگذاری را با عدالت برای آینده عنوان میکند:
وقتی سرمایهگذاری باشد، تقاضای کار نیروهای انسانی برای صاحبان سرمایه و مدیران کشور جدّی است. یعنی نیاز دارند. نیروی متخصص هم میخواهند. این ایجاب میکند که آموزشها را بالا ببریم. در سطوح کارگری حداقل مهارتها را جدّی بگیریم که سطح زندگیها را بالا میآورد. وقتی به نیروی کار نیاز داشتند، دیگر نمیتوان خواستههای تمایلی صاحبان سرمایه را تحمیل کرد. حتماً باید حقوق نیروی کار را در نظر بگیرند. اگر رونق واقعی، یعنی سرمایهگذاری، تولید و توسعه در کشور باشد، بستر برای تنظیم خواستهها و ایجاد تعادل و برقراری عدالت اجتماعی جواب میدهد. اگر رونق نباشد و با رونق کاذبی که میتوان با ارز، واردات و فروش نفت جامعه را قانع و ایجاد کرد، نمیتوان شغل ایجاد کرد و به مهارتها رسید. نیروها هم رشد نمیکنند. کشور توسعه پیدا نمیکند و یکروز تمام میشود. الان خوب زندگی نمیکنیم.
«یکروز تمام میشود». این عبارتی کلیدی در عدالت بیننسلی است. تقریباً همۀ عناصر اقتصادی یک کشور میتواند مشمول این عبارت شود و باید از هماکنون وارد عمل شد. حتیٰ نیروی انسانی فعال ممکن است در آینده نایاب شود. از مشکلات جهان آینده، پیرشدن جمعیتهاست. آنها باید اوضاعی را فراهم کنند که آحاد جامعه بیشتر زنده بمانند، سالم باشند تا بتوانند چرخهای اقتصاد را بگردانند. بههمیندلیل باید تغییراتی جدی در قوانین بازنشستگی، وضعیت درمانی و توانمندسازی مردم در سنین بالاتر در نظر گرفته شود. باید حتیٰ قوانین ترافیکی و محلهای عبورومرور مردم مناسبسازی شوند تا افراد پیرتر بتوانند با آرامش خاطر بالاتری در شهرها جابهجا شوند. بنابراین، حتیٰ نیروهای کار نیز ممکن است مشمول این عبارت آیتالله شوند.
مقاله را با چند نقل قول از کتاب امیرکبیر نوشتۀ آیتالله هاشمی به پایان میبریم. قسمت اول همچنان به موضوع عدالت بیننسلی مربوط است که ایشان در مقدمۀ کتاب خود از دیدگاه میرزاتقیخان امیرکبیر ذکر کرده است:
وی میدانست که ثروت مملکت، بایستی در خود مملکت خرج شود. معادن و ذخایر کشور، باید توسط علمای همین کشور استخراج گردد، پول و سرمایۀ ملت، بایستی در رشتههای اقتصادی این آب و خاک به جریان افتد و سرمایهگذاری شود و با نهایت پشتکار برای تحقق بخشیدن به این اهداف عالی دست به کار شد.
امیر معتقد بود که یک کشور مستقل، باید همهچیز خود را در داخل خاک خویش تهیه کند و از فروختن مواد خام به قیمت ارزان و خریدن مصنوعات گرانقیمت، نتیجهای جز ورشکستگی و هدردادن ذخایر و ثروت کشور، عاید نخواهد شد و ازاینرو برای صنعتیکردن کشور و استخراج معادن تلاش خستگی ناپذیری را آغاز کرد. (هاشمی رفسنجانی،۱۳۴۶: ۹)
اما آخرین بخش را به قسمتی از کتاب امیرکبیر اختصاص میدهیم که آیتالله یکبار آن را برای حاضران در یک جلسه با اشک و بغض خواند.
جانشینان امیر، با الهام از سفارت انگلستان، دارالفنون را بهصورت آنچنان شیر بیدم و سر و اشکمی درآوردند که درعالم خلقت با عظمت و حیرتانگیز الهی هم چنین مخلوق بهتانگیزی وجود ندارد. از نقشۀ دانشگاه دارالفنون فقط اسمی و از اهداف مقدس و اساس آن، تنها کاریکاتوری، آن هم کاریکاتوری که نقاشان استعمار بریتانیای کبیر نقاشی کرده بودند، نصیب ملت ایران گردید.
خوب است ماجرای اسفانگیز دارالفنون را بعد از عزل امیرکبیر از زبان همان اساتید و کارشناسان فلکزدۀ اتریشی، بشنوید. دکتر پلاک استاد طب و جراحی در کتاب خود می نویسد:
ما در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ وارد تهران شدیم. پذیرایی سردی از ما نمودند. احدی به استقبال ما نیامد و اندکی بعد خبردار شدیم که در این میانه اوضاع تغییر یافته و چند روزی قبل از ورود ما در نتیجۀ توطئههای درباری و علیالخصوص توطئۀ مادر شاه که از دشمنان سرسخت امیر بود، میرزاتقیخان مغضوب گردیده است.
و در جای دیگر نوشته است:
در چنین موقع نامساعدی بود که وارد ایران شدیم، امیر درست فهمیده بود که ما وظایف خود را نه برطبق نظریات او نه بدخواهان خودمان، انجامدادن نخواهیم توانست.
استعمار و عمال آن پس از عزل امیر، در درجۀ اول میخواستند از افتتاح دارالفنون جلوگیری به عمل آورند و استادان اطریشی را به کشورشان برگرداند، ولی ناصرالدین شاه که ته قلب، امیرکبیر و اقدامات او را دوست میداشت و درعین اینکه او را عزل کرده بود بیتوجه به آثار او نبود، زیربار پیشنهاد انصراف از افتتاح مدرسه دارالفنون نرفت، همین دکتر پلاک در کتاب خود پس از شرحی که راجع به مخالفت سفیر انگلیس و صدراعظم جدید با افتتاح دارالفنون نوشته، اضافه میکند که:
شاه با نظرات میرزاآقاخان نوری و سفیر انگلیس موافقت ننمود و نخواست که اقدامات معلم و نیکخواه قدیمی خود «امیرکبیر» را ضایع بگذارد. (هاشمی رفسنجانی، ۱۳۴۶: ۱۴۰-۱۴۱)
نتیجهگیری
آیتالله هاشمی رفسنجانی در تمام عمر با برکت خود با مفهوم عدالت زیست. او خود فردی متمول بود و بنابراین ازنظر او عدالت نباید تضاد با ثروت و درآمد باشد. او اعتقاد به ثروت عمومی داشت و به این فکر میکرد که باید همۀ سطوح جامعه از درآمدهای معقولی برخوردار باشند و وظیفۀ دولتها این است که ابزارهای عادلانه را برای دستیابی همۀ آحاد کشور را در حال و آینده به این ثروت فراهم کنند. آثار بهجایمانده از او نشانۀ تلاشهای مردی است که با این دغدغه زیست است. نوشتهها و مکتوبات، مصاحبهها و یادمانها و خاطراتش مملو از واژگان عدالتخواهانه است. او بارها با تهمتها و حاشیهسازیهایی در مسیر اصلاحاتش روبهرو گردید و تلاش کرد نظرات مخالف را تاب آورد و از کارشناسان حرفهای برای تولید اندیشه در کنار خود سود ببرد. مجمع تشخیص مصلحت نظام در زمان او، محلی برای تولید اندیشه بود. مرکز تحقیقات راهبردی وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز برای همین کار ایجاد شد. خدمات این مرد بزرگ را نمیتوان در یک مقاله برشمرد، ولی تاریخ آیندۀ کشور وامدار خدمات این مرد نجیب و آرام خواهد بود و الحق که عباراتی چون «سردار سازندگی» و « امیرکبیر ثانی» برازندۀ اوست.
منابع
پایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی، قابلدسترسی از: http://rafsanjani.ir
رالز، جان(۱۳۹۳). نظریهای در باب عدالت، ترجمه مرتضی نوری، تهران: نشر مرکز.
هاشمی رفسنجانی، اکبر (۱۳۴۶). امیرکبیر یا میرزاتقیخان فراهانی، قهرمان مبارزه با استعمار. تهران: مؤسسۀ انتشارات فراهانی.
[۱] استاد و عضو هیئتعلمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی.
[۲]. در متنِ برگرفته از سایت ایشان به نشانی http://rafsanjani.ir نوشته شده «نیفتد» که به نظر می رسد نادرست است و در اینجا اصلاح شده است.