شکوه شکیبایی (آیتالله هاشمی و سعه صدر) --- مقاله مسعود آذربایجانی
همایش «بررسی شخصیت، آراء و اندیشههای اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی - قم
پردههای دیده را داروی صبـــر
هم بسوزد هم بسازد شرح صـدر
آینه دل چون شود صافی و پـاک
نقـشها بینی بدون آب و خـاک
هم ببینی نقش و هـم نقــاش را
فرش دولـت را و هـم فـراش را
(مولوی / دفتر دوم مثنوی)
«روزی در جمع یاران به بهشتی گفتم، این تهمتهای تلخ آزارت نمیدهد؟ نگاهم کرد و گفت: این آسیاب به نوبت است، نوبت تو هم خواهد رسید. چقدر این روزها بیشما سخت میگذرد. دوستان من تا نیمه راه آمدهام، مشیت این بود که بمانم تا نوبت به من برسد. تا در سنگ زیر و بالای آسیاب، صدای شکستنهای خود را بشنوم و بچشم. دلم که میگیرد، یاد امام آرامم میکند، با چشمهایش که هنوز هزار نکته نگفته دارد» (هاشمی رفسنجانی، تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری84، به نقل از سایت انتخاب 18/12/93).
فراز و فرود رویدادهای زندگی اجتماعی برای مردان بزرگ و رجال نامی، مجالی برای بروز گوهر وجود و صفای درون است: «فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال» (حرانی 1369، ص97؛ نهجالبلاغه، حکمت 217، ص507). البته برای کسانی که ورود در عرصه سیاست داشتهاند و قلل رفیع آن را پیمودهاند، این تلاطم بیشتر و مخاطرات نزدیکتر است. آیتآلله هاشمی رفسنجانی از معدود سیاستمداران مجاهد دوران معاصر است که نام او پیوندی نزدیک با امام خمینی1 و انقلاب اسلامی دارد و به اعتراف بسیاری از بزرگان و اندیشمندان منصف، نقشی بیبدیل در پیروزی انقلاب و جایگاهی راهبردی در سازندگی و پیشرفت کشور داشته است (امام خمینی، 1361، ج7، ص495 و ج17، ص271 و روزنامه جمهوری اسلامی). با این حال، همواره مخالفان، مشی سیاسی وی را برنمیتافتند و به صورتهای مختلف به مقابله با وی پرداختند. حجاب معاصرت و غبارآلودبودن فضای سیاسی باعث شده آیتالله هاشمی آنچنانکه باید شناخته شود.
از سوی دیگر، درونمایههای معنوی و اخلاقی اسلام با ظرفیت و جاذبه بسیار که امروزه بخشی از جوانان اروپایی و آمریکایی را به خود شیفته کرده، در پس پرده تنگناها و جلوههای تجدد دوران معاصر و انسان متجدد، همچنان غریب و تنهاست (نصر، 1383). بنابراین، تبیین آموزه اخلاقی اسلام و بازخوانی آن براساس نیازها و چارچوبهای زمانه، یکی از ضرورتهای فرهنگی و علمی عاجل است. در این مقال، با نگاه علمی و تحلیلی به مقوله «سعه صدر» به ویژه در ادبیات دینی کتاب و سنت، نیمنگاهی به ابعاد علمی و عملی این موضوع در گفتار و نوشتار و کردار آیتالله هاشمی رفسنجانی خواهیم داشت.
از آنجا که سعه صدر مفهومی اخلاقی است، با تعریف علم اخلاق، بافت و چارچوب مفهومی این واژه را هم بهتر میتوان دریافت. علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی میکند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی و اعمال ناپسند را نشان میدهد (ابن مسکویه، 1371، ص27؛ طوسی، بیتا، ص48؛ نراقی، بیتا، ص26ـ27). بر اساس این تعریف، علم اخلاق سه وظیفه اساسی دارد: معرفی صفات نفسانی خوب و بد، مشخصکردن رفتارهای اختیاری متناسب با این صفات و شیوههای تحصیل صفات خوب و دوری از صفات ناپسند. بنابراین، سعه صدر به عنوان یک فضیلت یا صفت نفسانی خوب در ذیل علم اخلاق قرار میگیرد؛ افزون بر اینکه این صفت را به عنوان یک ملکه اخلاقی بررسی میکند، رفتارهای اخلاقی متناسب آن و شیوهها تحصیل و بهدستآوردن این خصلت اخلاقی را نیز پی میگیرد.
چهار عنصر در علم اخلاق مورد توجه است که آنها میتوانند تعریف علم اخلاق را مشخص کنند: اول صفات و ملکات انسانی، هر انسانی در وجود خود یکسری صفاتی دارد و اینها گاهی صفات عارضی هستند، میآیند و میروند که این، موجودی هر انسانی است. یکی از رسالتهای علم اخلاق شناختن اینهاست. دوم آثاری که بر این ملکات و صفات در عمل فرد یا جامعه ظهور میکند. سوم دانش انسان به این سجایای انسانی. چهارم راه رسیدن به عملکرد صحیح این صفات و ملکات در جهت سعادت (هاشمی رفسنجانی، ص8).
نکتهای که در این بیان، افزون بر تعریف مشهور از علم اخلاق وجود دارد، آثار فردی و اجتماعی ملکات اخلاقی است که معمولاً در علم اخلاق برای تحریض و ترغیب مردم به فضایل اخلاقی، آثار نیکوی آن را در فرد یا جامعه بیان میکنند و برای پرهیز از رذایل اخلاقی، آثار ناپسند آن را تبیین مینمایند. البته تبیین این بحث، افزون بر فلسفه که به مباحث نظری و مفهومی آن میپردازد و در آثار علمای اخلاق نیز به چشم میخورد، به دانشهای علوم انسانی از قبیل تعلیم و تربیت، روانشناسی و جامعهشناسی برای پیمایش و سنجش فردی یا اجتماعی وضعیت موجود نیازمند است:
مسائل فرهنگی جامعه که امروزه حساسیت فوقالعادهای پیدا کرده بیش از هر بخش دیگری از علوم اسلامی به همین مباحث اخلاقی ارتباط پیدا میکند. البته این علم، وسیع و دارای جنبههای فراوانی است، علوم انسانی زیادی از علوم روز ما با این علم مشترکات مسألهای دارند و یا مربوط به هم میشوند. علم کلام و فلسفه، علم روانشناسی، جامعهشناسی، روانپزشکی و علوم تربیتی، همه اینها متکفل بخشی از مسائل اخلاقی جامعه هستند و علوم اخلاقی هم متکفل بخشی از بحثهای اختصاصی آنها است. (همان، ص6).
دانش اخلاق و نهادینهکردن آن با تزکیه و تعلیم آنان، یکی از مهمترین اهداف انبیای الهی و دین مبین اسلام است: «قال رسولالله6: انّما بعث لاتممّ مکارم الاخلاق» (مجلسی، 1413 ق، ج16، ص210). «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أنفُسهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبینٍ» (جمعه (62): 2 و قریب به این آیه شریفه آل عمران (3): 164). البته این امر مهم و مسؤولیت خطیر بر عهدۀ عالمان ربانی و همه مؤمنان نسبت به خود و خانواده «یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُمْ وَأهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...» (تحریم (66): 6) و نیز نسبت به جامعه مسؤولیت دارند: «قال رسولالله6: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» (حرانی، 1369، ص394). «امام علی7: «... وما اخذ الله تعالی علی العلماء ان لایقارّوا علی کظّۀ ظالمٍ و لاسغب مظلوم، لألقیتُ حبلها علی غاربها و لَسقیتُ آخرها بکأس اوّلِها» (نهجالبلاغه، خطبه 3؛ مجلسی، 1413 ق، ج29، ص500)؛ یعنی معیار مشروعیت حکومت، برقراری عدالت و گسترش عدل در جامعه است.
مبحث اخلاق، یکی از بزرگترین اهداف رسالت و وسیعترین بحث قرآنی و اسلامی، بلکه همه ادیان است که مظلومترین بحثهای اسلامی هم در حوزهها و هم در دانشگاهها و هم در مسائل اجتماعی است... مشکل علم اخلاق در جامعه ما این است که متولی مشخصی در حوزهها و مراکز علمی ندارد. بقیۀ علوم متولی خاص دارند، آنها درست تحقیق شدهاند و نتیجهگیری شدهاند و به صورت مسائل مشخص در اختیار جامعه قرار گرفتهاند و اختلافاتی هم که هست، باز مشخص است... قرآن سیستم مهم اخلاقی برای بشریت از آسمان آورده است. البته معمولاً همه انبیا در طول تاریخ، از آدم تا خاتم هدف اساسیشان انسانسازی بوده است و انسانسازی هم محصول اجرای اخلاقیاتی است که ادیان آنها را طراحی کردهاند و خود قرآن تأکید دارد. وقتی که میخواهد هدف رسالت پیامبر و قرآن را توضیح دهد، بیشترین تأکیدش روی تزکیه و فلاح و سعادت انسان است که مسیرش عمدتاً از بحثهای اخلاقی و موارد اخلاقی میگذرد. این اخلاقی که من میگویم، ممکن است در ذهن خیلیها همین اخلاق عرفی بیاید که مثلاً در معاشرت خوشرو باشیم، خوشکلام باشیم، مؤدب باشیم، امّا این ]تمام[ منظور نیست. این یکی از دهها میدان اخلاقی است. همه زندگی اجتماعی ما و فردیمان در قلمرو این بحث قرار میگیرد. ... اصطلاحاً به آن چیزهایی که باطن انسان را شکل میدهد و معنویت انسان را میسازد، میگوید اخلاق و آن چیزی که ظاهر ما را، محسوسات را که به چشم و حواس دیده میشود و میسازد، میگوید خَلْق؛ یعنی اگر بخواهند از شکل ظاهری انسان حرف بزنند، میگویند خَلقش اینطور است و اگر بخواهند باطن انسان را و شکل روح ما را و جوهر انسانیت ما را اشاره کنند، میگوید خُلقش اینطور است. بنابراین، وقتی که بحث اخلاق میکنیم؛ یعنی بحثهای ما بیشتر به معنویات و باطنسازی و انسانسازی است (هاشمی رفسنجانی، ص8ـ6).
بنابراین، درباره چیستی اخلاق به طور خلاصه میتوان گفت:
1. اخلاق جمع خُلق ناظر به شکلگیری باطن انسان براساس معنویات و فضایل اخلاقی است.
2. اخلاق محدود به خوشرویی و خوشخویی و خوشسخنی نیست، بلکه خوشرفتاری و داشتن ملکات باطنی اخلاقی مهمتر و اساسیتر است.
3. اخلاق به ملکات و صفات نفسانی مثبت و منفی، رفتارهای اخلاقی و شیوههای نیل به فضایل یا دوری از رذایل میپردازد.
4. اخلاق، افزون بر ابعادی فردی و خانوادگی، دارای ساحت اجتماعی است که این بخش اهمیت اساسی دارد.
5. اخلاق یکی از اهداف مهم و بنیادی انبیای الهی، حضرت ختمی مرتبت6، قرآن کریم و اهل بیت: است.
6. مشکل اخلاق در عدم توفیق و توسعهنیافتگی آن ریشه در چند چیز دارد: نداشتن متولّی خاص در حوزه و دانشگاه، نگاه عرفی و سطحینگری و عامهپسند به مباحث اخلاقی (نه به عنوان یک شاخه معرفتی)، عدم استفاده از علوم انسانی جدید؛ مانند روانشناسی، جامعهشناسی و علوم تربیتی در پایش و بسط مفاهیم اخلاقی در جامعه و بالأخره فقدان توجه و تبلیغ شایسته در مورد آثار مثبت فضایل و پیامدهای منفی رذایل اخلاقی در جامعه است.
سعه صدر از دو واژه «سعه» و «صدر» ترکیب یافته است. سعه، مصدر از ریشه وَسعَ به معنای گشایش و گشودگی و گستردگی است: «السّعۀ» در مورد مکانها، حالت و افعال از قبیل قدرت، بخشش و مانند آن به کار میرود. در مورد مکان مانند «إِنَّ أرْضِی وَاسعَةٌ» (عنکبوت (29): 56)، «ألَمْ تَکُنْ أرْضُ اللّهِ وَاسعَةً» (نساء (4): 97) و در مورد حالت؛ مانند «لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ» (طلاق (65): 7). «الوسع» در قدرت به معنای آنچه در حد توان مکلّف است: «لأ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلأ وُسْعَهَا». آیات «وَسعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً» (اعراف (7): 89)، «أحَاطَ بکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا» (طلاق (65): 82)، «وَاللّهُ وَاسعٌ عَلِیمٌ» (بقره (2): 268)، «وَکَانَ اللّهُ وَاسعًا حَکِیماً» (نساء (4): 130) دلالت بر گستردگی قدرت، علم، رحمت و بخشش حضرت حق دارد؛ مانند «وَرَحْمَتِی وَسعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» (اعراف (7): 156)، وسع الشیء به معنای اتسّع؛ یعنی گشایش یافت، الوسع: دارایی و توانایی گفته میشود: «ینفق علی قدر وسعه» (راغب اصفهانی، بیتا، ص871).
صدر: معنای اصلیاش همان «سینهای» که در بالای بدن قرار دارد و قلب درون آن میباشد. صدور جمع آن است. «وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ» (العادیات (100): 10)، «وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (حج (22): 46). بعداً به عنوان استعاره برای قسمت بالایی یا پیشینی هر چیزی به کار میروند؛ مانند صدرالمجلس و صدرالکلام. برخی از حکما گفتهاند هرگاه خداوند متعال تعبیر «قلب» را در قرآن به کار میبرد، اشاره به عقل و دانش دارد؛ مانند «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ» (ق (50): 37) و هرگاه تعبیر صدر به کار میرود، اشاره به عقل و دانش و نیز سایر قوای انسان؛ یعنی شهوت و غضب دارد. مانند «رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه (20): 25). در این آیه درخواست اصلاح قوای صدر است. در آیه شریفه «یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ» (توبه (9): 14) اشارهای به شفا و بهبودی سینههای مؤمنین از بیماریهای شهوت و غضب است و آیه «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (حج (22): 46)؛ یعنی عقولی که در میان غضب و شهوت، مندرس شده و دیگر در مسیر هدایت نیست (راغب اصفهانی، بیتا، ص 478).
صدر هر چیزی ابتدا و بخش پیشین آن است؛ مانند «صدر النهار» (ابتدای روز)، صدر المجلس، مکان بالای مجلس را گویند، صدرالسفینة (بالای کشتی)، صدرالطریق (بخشی از مسیر که گستردگی بیشتری دارد). (طریحی، 1415 ق، ج 3، ص363).
صاحب کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» (مصطفوی، 1385، ج 6، ص250) میگوید: ریشۀ یگانه در مادۀ صدر، مقابل معنای ورود است. پس نظر در ورود به جهت صیرورت و گشتن به سمت داخل محیط است و صدور، ناظر به جهت گشتن به سمت خارج محیط است. همانطور که دخول ضد خروج است ... هنگامی که «صَدْر» از این ماده به عنوان صفت یا مصدر بیاید به معنای عضو مخصوص از انسان یا غیر انسان است، به جهت بالایی، بروز و آشکاربودن سینهای که صندوق قلب؛ یعنی مرکز حیات حیوانی است. پس گویا سینه از میان اعضا و از مکان قلب به سمت محیط بیرون صادر شده و آشکار گردیده است یا اینکه سینه در مرحله ابتدایی بدن، پس از سر است؛ یعنی گویا سینه از سر صادر شده؛ زیرا تحقق صدر با صیرورت به سمت محیط بیرونی حاصل میشود؛ در حالی که نخستین مرحله صیرورت است یا به دلیل آن که در سینه قلب قرار دارد و خون از همۀ اعضا و جوارح به وسیلۀ سیاهرگها به قلب وارد میشود و سپس از همین قلب، خون به سوی همه اعضای بدن صادر میشود. پس سینه (صدر) مصداق مرحله صدور است و همینطور صدور حیات از قلب به بدن تحقق مییابد. پس به اعتبار این ویژگیهای مهّم است که سینه را به بخش بالا و پیشینی هر چیزی اطلاق میکنند.
شرح صدر نیز معنای نزدیکی با سعه صدر دارد. شرح به معنای بسط و وسعتدادن است: «فَمَن یُرِد اللّهُ أن یَهْدیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلأمِ وَمَن یُرِدْ أن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا» (انعام (9): 125) و «قَالَ رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه (20): 25). سعه صدر از جمله الطاف خداوند است که شخص را قوی، صبور و توانا میکند تا در خواستههای خود موفق شود. خداوند در مقام امتنان به حضرت رسول6 میفرماید: «ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (انشراح (94): 1). ... صبر، خویشتنداری و حبس نفس است بر چیزی که شرع و عقل تقاضا میکند یا چیزی که شرع و عقل از آن نهی میکند. به حسب اختلاف موارد، نام آن فرق میکند. اگر خویشتنداری در مصیبت باشد، آن را صبر گویند و ضدّ آن جزع است، اگر در جنگ باشد، شجاعت نامند و ضدّ آن جبن است و اگر در پیشامدها باشد، آن را سعه صدر گویند (قرشی، 1375، ج4، ص12 ـ 13 و 106).
بنابراین، در جمعبندی مفهومشناسی سعه صدر میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1. سعه صدر به معنای گشودگی و وسعت سینه انسان است. به فارسی میتوان به دریادلی و شکوه شکیبایی ترجمه کرد.
2. صدر هرچند به همین بخش ظاهری سینه؛ یعنی قسمت فوقانی و قدّامی بدن است، امّا کنایه از جایگاه قوای عقل، شهوت و غضب است.
3. بنابراین، سعه و ضیق صدر، اشاره به گشودگی آن با استفاده از عقل و تدبیر و درایت و مدیریت رویدادها و حوادث پیرامونی است یا بالعکس، تنگنایی و ناتوانی در مقابل غضب و شهوت ناشی از فشارهای محیطی است.
4. سعه صدر اشاره به صبر و توانمندی بالای هوشی، روانی و عاطفی دارد که میتواند حوادث و رویدادها را در خود هضم کند و در مقابل جریان مخالف با دریادلی تصمیم شایسته بگیرد.
5. از آنجا که سعه صدر معنای نزدیکی با شرح صدر دارد، میتواند در مسیر هدایت و حق با اهداف و غایات اسلام گره بخورد و فرد را آماده پذیرش حق و تمهید تمایلات، عواطف و شناختهای خود برای تسلیمشدن در مقابل حق و استقامت و بردباری در برابر ناهمواریها و ناملایمات ناشی از آن بکند.
مؤلفهها و نشانهشناسی سعه صدر
برای شناخت بیشتر فضیلت اخلاقی «سعه صدر» بهتر است نشانهها و ویژگیهای صاحبان سعه صدر را دنبال کنیم:
1. بردباری: یعنی تحمل بارهای سنگین همراه صبر و استقامت، یکی از نشانهها و نتایج سعه صدر یا شرح صدر، توانایی تحمل شداید و بارهای گرانسنگ است. خداوند در خصوص پیامبر اکرم6 با عطای مدال شرح صدر «ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (انشراح (94): 1)، بشارت برداشتن بار سنگین از دوش وی را میدهد. «وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ، الَّذی أنقَضَ ظَهْرَکَ» (انشراح (94): 2 ـ 3). به قرینه سیاق آیات بعد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» (انشراح (94): 5 ـ 6) و از سیره پیامبر گرامی اسلام درمییابیم که مراد از برداشتن بار سنگین، نبود مشکلات و سختیها نیست، بلکه شاید رنج و زحمت رسول خدا بیش از سایر پیامبران الهی بوده است: «ما اوذی نبی مثل اوذیت» (مجلسی، 1413 ق، ج39،ص56)، «طه، مَا أنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» (طه (20): 1 ـ 2). پس مراد از برداشتن بار سنگینِ کمرشکن که برپشت پیامبر گرانبار بود، چیست؟ احتمالاً مراد همان عطای ظرفیتی است که بتواند این بار را تحمل کند.
منظور از شرح صدر در اینجا معنای کنایی آن است و آن توسعهدادن به روح و فکر پیامبر6 است و این توسعه میتواند مفهوم وسیعی داشته باشد که هم وسعت علمی پیامبر را از طریق وحی و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهای دشمنان و مخالفان... به خاطر همین شرح صدر بود که پیامبر6 به عالیترین وجهی مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت و وظایف خود را در این طریق به خوبی انجام داد... (مکارم شیرازی، 1371، ج27، ص141ـ144).
آیات سورۀ مزمّل (1ـ10) نیز شاهدی بر این مطلب است: «یَا أیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلاً، نِصْفَهُ أوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً... إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً، إِنَّ نَاشئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أشَدُّ وَطأ وَأقْوَمُ قِیلاً، إِنَّ لَکَ فِی ألنَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً وَاذْکُرِ اسْمَ رَبّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً... وَاصْبرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلاً». در حقیقت، پیامبر اکرم با تمرینهای عبادی سنگین همچون نماز شب، ترتیل قرآن، ذکر حق و تضرّع در درگاه الهی، ظرفیت و آمادگی و تحمل «قول ثقیل» و صبر بر مرارتها و سخنان درشت و نامناسب را پیدا میکند.
هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از شاگردان مکتب اسلام و پیامبر گرامی، برای رسیدن به سعه صدر در دوران طلبگی به حفظ بخشی از قرآن و در دوران زندان با انس و تدبر در قرآن و استخراج مفاهیم و موضوعات قرآنی میپردازد و در امور مهم با توسل به حضرت زهرا و اهل بیت پیامبر: بر بنبستها فایق میآید (رجایی، 1395)، بنابراین، سعه صدر، زمینه تحمل سختیها و ناملایمات را برای او فراهم میآورد. آیتالله جوادی آملی (به نقل از شناسنامه انقلاب، ص8) در شرح این روحیه قوی استوار و تابآوری مشکلات میفرماید:
مرحوم آیتالله هاشمی ضمن اینکه فقه و اصول را خدمت امام میخواندند، امام;به عنوان علّمه شدیدالقوی رویشان کار کرده و این هم شاگرد متعلم استاد شدیدالقوی بود. این زندانرفتن، شکنجهشدن، دشواریها را تحملکردن و صبوربودن و دشنام را شنیدن و اختلاف را بهمخالفت تبدیلنکردن و مخالفت را به معاندت تبدیلنکردن را پیش این علمه شدیدالقوی خواندند. این با درس و بحث حاصل نمیشود.
... خیلیها پیش امام درس خواندند. به عنوانی که فقیه است، به عنوانی که اصولی است، به عنوان اینکه حکیم است، به عنوان اینکه عارف است، درس خواندند، امّا هاشمی پیش امام به عنوان اینکه شدیدالقوی است، درسخوانده است.
همو در پیام تسلیت رحلت با تأکید بر صابربودن میفرماید: «ارتحال استوانه انقلاب اسلامی، صحابی صالح و صابر و صادق امام راحل1 و امین امت حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی را... تسلیت عرض مینمایم» (همان، ص4). «آیتالله امینی» یار و رفیق شصتساله ایشان نیز وی را سنگ صبوری مدبر میدانست و بر تحمل وی تأکید میکند: «علیرغم آنکه همه دنیایت را فدای انقلاب و نظام کردی، در این اواخر به شما بیمهریهای فراوان شد، مظلومتر از شهید بهشتی سختیها را تحمل و صبر کرده و مکرراً در ناملایمات روزگار میفرمودید: اگر صبر نکنم چه کنم؟ اصل نظام به خطر میافتد» (همان، ص5). بنابراین، میتوان تحمل بارهای سنگین را به عنوان یکی از نشانههای سعه صدر در آقای هاشمی به خوبی تصدیق کرد.
2. سخنوری: فصاحت و طلاقت در زبان مراد است. آیات «وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی...» (شعراء (26): 13) و «قَالَ رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیَسّرْ لِی أمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی» (طه (20): 25 ـ 28) اشارهای لطیف دارد که میان ضیق صدر و بستگی زبان از یکسو و شرح صدر (یا سعه صدر) و گشودگی زبان از دیگر سو رابطه وجود دارد.
هنگامی که حکم رسالت حضرت موسی7 به سوی فرعون قطعی شد، این درخواستهای مورد نیاز برای موفقیت در تبلیغ و ابلاغ رسالت و نجات بنیاسرائیل است. هنگامی که امر عظیمی در کار باشد که بر انسان گران آید و یا فوق طاقت و تحمل وی باشد، حالت «ضیق صدر» و احساس تنگنا به او دست میدهد که نیازمند گشودگی و وسعت سینه است. در اینجا نیز شوکت و قدرت فرعون و قبطیان که در مقابل حضرت حق «انا ربکم الاعلی» میگوید، ضعف و اسارت و جهل و انحطاط بنیاسرائیل، سختیها و مصائب و مشکلاتی که در پی تبلیغ و رسالت میآید، کمتحملبودن حضرت موسی7 در مقابل ظلم و بیعدالتی و گرفتگی زبان (به عنوان سلاح فهم تبلیغ) همۀ اینها باعث میشود که حضرت موسی درخواست سعه صدر و گشودگی زبان بکند (طباطبایی، بیتا، ج14، ص146).
آری نخستین سرمایه برای یک رهبر انقلابی، سینه گشاده، حوصله فراوان، استقامت و شهامت در برابر مشکلات است. درست است که داشتن سرمایه شرح صدر، مهمترین سرمایه است، ولی کارسازی این سرمایه در صورتی است که قدرت ارائه و اظهار آن به صورت کامل وجود داشته باشد. به همین دلیل، موسی بعد از تقاضای شرح صدر و برطرفشدن موانع، تقاضا کرد خداوند گره از زبانش بردارد و مخصوصاً علت را چنین بیان کرد تا سخنان مرا درک کنند «یَفْقَهُوا قَوْلِی». این جمله در حقیقت آیه قبل را تفسیر میکند و از آن روشن میشود که منظور از گشودهشدن گره زبان، این نبوده که زبان موسی7 به خاطر سوختگی در دوران طفولیت یک نوع گرفتگی داشته (آنگونه که برخی از مفسران از ابن عباس نقل کردهاند)، بلکه منظور گرههای سخن است که مانع درک و فهم شنونده میگردد؛ یعنی آنچنان فصیح و بلیغ و رسا و گویا سخن بگویم که هر شنوندهای منظور مرا به خوبی درک کند. (مکارم شیرازی، 1371، ج13، ص186 و 187).
برخی از مفسران مانند صاحب «اطیب البیان» (طیب اصفهانی، ج9، ص23) شرح صدر را به معنای توسعه در بیان گرفتهاند: «شرح به معنای توسعه در بیان است که بتواند ما فی الضمیر خود را بیان کند...» و «شیخ طوسی» صاحب «تبیان» «رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»؛ یعنی سینه مرا گشاده گردان که یکی از نتایج آن شرح معنا است؛ یعنی بسط سخن دربارۀ آن» (طوسی، بیتا، ج 7، ص169) و نیز «ابوالفتوح رازی» میگوید: «موسی7 عند آن حال که او را گفتند: تو را به فرعون باید رفتن به رسالت، گفت بار خدای من و پروردگار من! دل من روشن گردان و این دلتنگی از من ببر و شرح الکلام بسطه و کشف المعنی فیه...» (ابوالفتوح رازی، 1366، ج13، ص145).
بنابراین، میتوان گفت یکی از مولفهها و نتایج سعه صدر، داشتن بیان روشن و زبان گویا و رسا است. شاید بتوان گفت هیجانهای فروخفته ناشی از ضیق صدر و تنگنای سینه، امکان بیان روشن را نمیدهد و در مقابل دریادلی و گشودگی سینه، شکیبایی و تحملّی را به وجود میآورد که به سهولت و بدون احساس فشار میتواند مراد خود را در قالب الفاظ بریزد و بیان کند.
سخنرانیهای پرشور آقای هاشمی در دوران مبارزات از جمله در همدان در عاشورای سال 1337، در سال 1344 در نجفآباد، در سال 1349 در دانشکده فنی تهران (تعداد دانشجویانی که در آمفیتأتر جمع شده بودند حدود 700 الی 800 نفر بودند که پس از سخنرانی مشارالیه شدیداً برای او ابراز احساسات کرده و کف میزدند؛ به طوری که تاکنون چنین استقبالی از هیچیک از سخنرانان به عمل نیامده است، به نقل از گزارش ساواک در این مورد) و نیز پس از انقلاب با سخنرانیهای مهم و تعیینکننده رسا و گویا در خطبههای نماز جمعه، در دوران جنگ و سازندگی با تبیین شفاف مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظام در پیشبرد انقلاب، نقشی بیبدیل داشتند و اینها همگی نشانهای از سعه صدر و شرح صدر وی داشت (به نقل از شناسنامه انقلاب، ویژهنامه چهلمین سالروز ارتحال).
3. راهبری: یکی از نشانههای سعه صدر، توانایی مدیریت و راهبری گروهی از مردم است. امام علی7 میفرماید: «آلۀ الریاسه سعه الصدر» (نهجالبلاغه، حکمت 176، ج75، ص357؛ ابن ابی الحدید، 1385 ق، ج18، ص407)؛ یعنی ابزار و وسیله ریاست بر هر گروه داشتن، سعه صدر است. به طور متقابل میتوان نتیجه گرفت کسانی که دارای سعه صدر باشند، میتوانند راهبری و مدیریت بکنند.
«محقق خوانساری» در شرح این سخن میفرماید: «آلت و ابزار ریاست، سرکردگی گشادگی و فراخی سینه است؛ یعنی رئیس و سرکرده باید که وسعت خلقی داشته باشد و زود دلتنگ نشود و بدخویی نکند که آن باعث رمیدن مردم از او گردد و سرکردگی و ریاست او صورت نبندد». (آمدی، 1377، ج 1، ص 329) صاحب شرح حکم نهجالبلاغه نیز میگوید: «رئیس به چند امر نیازمند است: بخشش، شجاعت و سعه صدر که مهمترین است. سعه صدر فضیلتی است که در ذیل ملکۀ شجاعت قرار دارد و عبارت است از اینکه انسان در هنگام رخدادن حوادث مهم و رویدادهای بزرگ، بردباری را رها نکند و هراسان و سرگردان نشود، بلکه بتواند با شکیبایی تحمل کند» (قمی، 1388، ص 51).
در مورد راهبری حضرت موسی7 بر قوم بنیاسرائیل و هدایت و مدیریت مردم جزیرۀالعرب توسط پیامبر اکرم6 نیز در هر دو مورد میبینیم که خصلت شرح صدر یا سعه صدر، فضیلتی الزامی است که حضرت موسی آن را شرط لازم مأموریت خود میداند و از خدا طلب میکند (طه (20): 35 ـ 30) همچنین خداوند برای دلداری و آرامش پیامبر اکرم6در مأموریت نبوت و هدایت مردم گوشزد میکند: «... که ما تو را هرگز وانگذاشتیم همو که تو را در هنگامه یتیمی پناه داد و در گمگشتی راه داد... . اکنون نیز ]برای این مأموریت[ شرح صدر به تو عطا نمود...» (سورۀ ضحی و انشراح).
... حضرت موسی وسایل پیروزی در این مأموریت را از خدا خواست و از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر، گشادگی سینه است، عرض کرد: پروردگار من! سینه مرا گشاده بدار: «رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی». آری نخستین سرمایه برای یک رهبر انقلابی سینه گشاده، حوصله فراوان، استقامت و شهامت و تحمل بار مشکلات است و به همین دلیل، در حدیثی از امیرالمؤمنین علی7 میخوانیم: «آلۀ الریاسه سعۀ الصدر» (مکارم شیرازی، 1371، ج13، ص186).
در پژوهشهای روانشناسی اجتماعی نیز «بارون» و «بایرن» (آذربایجانی و همکاران، 1385، ص436) دریافتند که رهبران موفق، صفات زیر را بیش از سایرین دارا بودهاند:
1. کشاننده: میل به پیشرفت، بلندپروازی، انرژی زیاد، پیگیری و اصرار بر امور و ابتکار عمل.
2. صداقت و درستی: قابل اعتمادبودن، پایایی و بازبودن.
3. انگیزه رهبری: میل به تأثیرگذاری بر دیگران برای نیل به اهداف مشترک.
4. اعتماد به نفس: باور و اعتماد به تواناییهای خویشتن.
5. تواناییشناختی: هوش، توانایی انسجامبخشی و تفسیر اطلاعات گسترده.
6. خلاقیت: نوآوری.
7. انعطافپذیری: توانایی سازگاری با نیازهای پیروان و تغییر متقضیات در موقعیتها.
8. تخصص: دانش فعالیتهای گروهی و موضوعات فنی مربوط به گروه.
شاید بتوان مهمترین ویژگی منحصر به فرد رهبران را انعطافپذیری گستردۀ آنان دانست؛ بدینمعنا که فرد بتواند روشها و راهحلهای مناسب هر موقعیت را تشخیص دهد و براساس آن اقدام کند، این ویژگی رابطه نزدیکی با شرح صدر دارد.
در خصوص آقای هاشمی رفسنجانی افزون بر آنکه اکثر این ویژگیها در دورههای زندگی اجتماعی وی؛ مانند بلندپروازی، ابتکار عمل، انرژی زیاد، اعتماد به نفس، تأثیرگذاری بر دیگران، هوش وافر، خلاقیت و انعطافپذیری مشاهده میشود (همان)، میتوان گفت مدیریت و راهبری در مسؤولیتهای کلان نظام از جمله ریاست بر مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و نیز دو دوره ریاست جمهوری، جانشینی فرماندهی کل قوا و...شاهد روشن بر توانایی بالای وی در راهبری است. به علاوه پیش از انقلاب نیز در مسؤولیتهای گوناگون تهیه مشروح مذاکرات لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سال 43، انتشار مجله مکتب تشیع و استفاده از رابطین مجله برای تکثیر و ابلاغ اعلامیههای حضرت امام، رسیدگی و حمایت از خانوادههای زندانیان و... (شناسنامه انقلاب، ص6 و 7)، در همۀ این موارد مدیریت قابل تحسین داشته است.
4. فروتنی: «بدان که از برای تواضع و تکبر، موجبات و اسباب بسیاری است، از جمله آنها شرح صدر و ضیق آن است. انسانی که دارای شرح صدر باشد، هرچه از کمال و جمال و مال و مقال و دولت و حَشَم در خود ببیند، به آن اهمیت ندهد و در نظرش بزرگ و مهم نیاید. سعۀ وجودی چنین انسانی، به قدری است که بر تمام واردات قلبی غلبه کند و از ظرف وجودش هیچ چیزی لبریزی نکند و این سعه صدر، از معرفت حقتعالی پیدا شود، در موادّ مستعّدۀ لایق انس با خدا، قلب را به مقام اطمینان و طمأنینه رساند و یاد حقتعالی دل را از منازل و مناظر طبیعت منصرف کند و تمام جهان و جهانیان را از نظر او بیاندازد و دلبستگی به احدی غیر از حق پیدا نکند و با هیچ چیز دل خوش نکند و همتش به مرتبهای برسد که تمام عوالم وجود در پیش نظرش نیاید. پس هرچه واردات قلبی پیدا کند، دامنگیر او نشود و خود را به واسطه آنها بزرگ و بزرگوار نشمارد. هرچه غیر از حق و آثار جمال و جلال او است، در نظرش کوچک باشد و این خود منشأ تواضع برای حق میشود و به تبع آن برای خلق؛ زیرا که خلق را نیز از حق بیند و همین منشأ عزّت نفس و بزرگواری هم میشود؛ زیرا که روح تملّق که از نفعطلبی و خودخواهی پیدا شود، در او نیست. پس خداخواهی سعه صدر آورد و سعه صدر تواضع و عزت نفس آورد. در مقابل، خودخواهی و خودبینی هم از ضیق صدر است و هم ضیق صدر آورد و آن مبدأ تکبّر است...» (امام خمینی، 1378، ص336 ـ 337).
«حقیقت فروتنی این است که شخص برای خود مزیت واقعی و خوبی حقیقی نسبت به دیگران نبیند...» (نراقی، بیتا، ج1، ص388). تواضع ملکهای است که صاحب خود را از دیدن فضایل و اعمال نیکوی خود باز میدارد. چون به یکی از فضایل یا اعمال شایسته خود روی نماید، گذشته از آنکه آن را همچون سرابی آبنما درمییابد، به خوبی درک میکند که این فضیلت، تنها از آنِ خدا و هدیه اوست و خود او تنها فقر محض است و بس. ... تواضع و فروتنی در مقابل اضدادی چون کبر، عجب، عقدۀ خودکمبینی و ضعف نفس است. تواضع در واقع فروتنی در مقابل حضرت حق، برای اهل بیت7، در مقابل بندگان صالح و در برابر حق و حقیقت است... (مظاهری، 1391، ج2، ص155ـ166).
آیۀ شریفه «یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أذلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ» (المائده (5): 54) و آیات سورۀ فرقان (25): 63، اسراء (17): 37 و لقمان (31): 18 دلالت روشنی بر لزوم فروتنی نسبت به مؤمنان دارد. در احادیث، فروتنی از روی قدرت بالاتر و ارزشمندتر شمرده شود. «پیامبر اکرم6: «افضل الناس من تواضع عن رفعۀ» (مجلسی، 1413 ق، ج77، ص179)، امام علی7: میفرماید: «التواضع مع الرفعة کالعفو مع القدرة» (غررالحکم)، باز امام علی7 میفرماید: «ثلاث هنّ رأس التواضع: ان یبدأ بالسلام من لقیه و یرضی بالدون من شرف المجلس ویکره الریاء والسمعة» (متقی هندی، 1404 ق، حدیث 8506).
پیامبر اکرم6 میفرماید: «من تواضع للّه رفعه الله فهو فی نفسه ضعیف و فی اعین الناس عظیم...» (همان، حدیث 5737).
امام صادق7 میفرماید: «ما من رجل تکبر او تجیر الاّ لذلّۀ وجدها فی نفسه» (کلینی، 1414 ق، ج2، ص312).
وقتی خداوند متعال به رسول گرامی خود امر میکند که: «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ یعنی برای مؤمنان با گشودن بالهای رحمت فروتنی کن و پیامبرش نیز با عنایت بر شرح صدری که به او عطا شده، این دعوت را اجابت میکند: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أنفُسکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» (توبه (9): 128). برای سایرین لزوم فروتنی روشن میشود.
بنابراین، میتوان دربارۀ فروتنی چند نکته را بیان کرد:
1. یکی از ثمرات سعه صدر، فروتنی است؛ یعنی شخص برای خود مزیتی نبیند.
2. شرح صدر به دنبال معرفت حق به وجود میآید و چون همه را از او میبیند، فروتنی در مقابل خداوند متعال، خلق خدا و تسلیم در برابر حق خواهد بود.
3. فروتنی در تقدم سلام به دیگران، پایینتر از جایگاه خود نشستن و دوری از ریاکاری ظاهر میشود.
4. فروتنی عزت و رفعت انسان است و تکبر و خودبزرگبینی ریشه در ذلت نفس دارد.
5. فروتنی از صاحبان قدرت و مقام سزاوارتر و بایستهتر است.
درخصوص تواضع آقای هاشمی میتوان به برخی نکات زیر اشاره کرد:
آقای «خسرو ورکانی» عکاس و خبرنگار مباشر سیسالۀ با ایشان از فروتنی آقای هاشمی خاطراتی نقل میکند (شناسنامه انقلاب، ص88). آغوش باز آیتالله برای روستائیان شیخ موسی بابل در سال 1388 و برخورد توأم با مهر و محبت با آنها (آقای قلیپور رئیس دانشگاه آزاد اسلامی بابل به نقل از همان، ص83)، انعطافپذیری و تسلیم در مقابل حق نیز نشانهای دیگر از تواضع وی بود، به ویژه نقش کلیدی در پذیرش قطعنامه 598 و خاتمهدادن جنگ (حسین علایی، به نقل از همان، ص60)، پرهیز از ریاکاری: «یکی دیگر از ویژگیهای ایشان که به نظر درسآموز و قابل انتقال است و میتوانیم همه از او یاد بگیریم و شاید بتوانم بگویم در او بینظیر بود، این است که آقای هاشمی از حیث روحی ریاکار نبود. در این زمینه به قدری از ریا دور بود که من بعضی وقتها به او میگفتم شما درسته که این کار را کردید، حالا چرا میخواهید چاپش کنید؟ میگفت: این کار را کردیم چرا نگوییم؟ (سیدحسن خمینی، به نقل از همان، ص23). این ویژگی باعث صداقت با خود و مردم میشد و پاداش آن مهرورزی مردم است: «آنچه میتواند در ترازوی عدل الهی سنجیده شود، صداقت ما در پیمودن مسیر است، صداقت با خود و با خدای خود و با مردم خود و هاشمی نشان داد که شجاعت و عزم این رویارویی صادقانه را دارد و پیامدهای آن را نیز به جان میخرد و شگفت آنکه مردم ما هرجا که بوی صداقت را میشنوند، به آن روی میآورند و با ابراز محبت و صمیمیت خود قدردان این صداقتاند و مهرشان را پاداش آن میکنند» (سید محمدرضا بهشتی، به نقل از همان، ص56).
در این جستار با مفهومشناسی و نشانهشناسی سعه صدر و بررسی تطبیقی آن بر حیات علمی و عملی آیتالله هاشمی رفسنجانی نتایج زیر به دست آمد:
1. اخلاق یکی از ضرورتها و اولویتهای جدی جامعه ما در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی است که بیش از پیش باید به آن پرداخته شود. علت نهادینهنشدن اخلاق در جامعه، افزون بر اینکه متولیان علمی تخصصی ندارد، آن است که از دانشهای علوم انسانی نیز برای عینیتیافتن آن در جامعه استفاده بایسته نمیشود.
2. سعه صدر یکی از فضایل و خصلتهای اخلاقی بایسته است که با شرح صدر قرابت معنایی دارد. سعه صدر به معنای دریادلی و وسعت یا گشودگی سینه انسان است؛ به گونهای که با استفاده از عقل و درایت، به توانمندی بالای عاطفیـ روانی نایل شود و بتواند در مقابل حوادث و رویدادهای سهمگین با استواری و استقامت، تصمیم شایستهای بگیرد.
3.مؤلفهها و نشانههای صاحبان سعه صدر در چهار چیز است: بردباری، سخنوری، راهبری و فروتنی. براساس تبیین آیات و روایات و سخنان بزرگان از اهل معرفت و منابع اخلاقی میتوان گفت سعه صدر در این چهار امر بروز میکند و تحقق مییابد.
4. آیتالله هاشمی رفسنجانی افزون بر تبیین ابعاد علمی اخلاق در خطبهها و منابع مربوطه، زندگی سراسر مبارزه و مجاهدتش برای تحقق اهداف عملی و اجتماعی اسلام در جهان معاصر مشحون از بردباری، سخنوری، راهبری و فروتنی است که منظومۀ این خصلتها وی را به حلیۀ «سعه صدر» و دریادلی میآراید و حد نصاب بالایی از شرح صدر و خویشتنداری و شکیبایی در شداید و سختیها و دیدن ناملایمات و درشتیها، حتی از دوستان دیروز، کوه بلندی از حلم و تحمل از وی میسازد و شکوه شکیبایی در او رخ مینماید.
5. درس گرانسنگ از آن بزرگ مرد اینکه، مجاهدت در راه خدا و خدمت خیرخواهانه به مردم و تلاش شبانهروزی و دوری از عافیتطلبی و گوشهگیری، برای بهروزی و پیشرفت کشور همراه با صداقت و یکرنگی، پاداش ارجمند نزد خداوند متعال و همراهی و اعتماد روزافزون آحاد ملت را به دنبال دارد و این پیامی روشن برای نسل امروز است: «الَّذینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبیلِ اللّهِ بأمْوَالِهِمْ وَأنفُسهِمْ أعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ، یُبَشّرُهُمْ رَبُّهُم برَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ، خَالِدینَ فِیهَا أبَدًا إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ» (توبه (9): 20ـ22).
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آذربایجانی، مسعود و همکاران، روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، تهران و قم: سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
4. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، محمدعلی انصاری قمی، ج 1، تهران: 1377.
5. ابن مسکویه، محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم: بیدار، 1371.
6. ابنابیالحدید، عزالدین عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 18، بیروت: دار احیاء التراث، 1385 ق.
7. ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آلالرسول6، تهران: اسلامیه، 1369.
8. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد: آستان قدس رضوی، 1366.
9. امام خمینی، سید روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387.
10. امام خمینی، سید روحالله، صحیفه نور، ج 7، تهران: سازمان نشر و آموزش انقلاب اسلامی، 1361.
11. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران: المکتبه المرتضویه، بیتا.
12. رجایی، غلامعلی، در آینه، چهار گفتگوی صریح با آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهران: کویر، 1395.
13. سایت خبری انتخاب.
14. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسه نشر اسلامی، بیتا.
15. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 3، قم: مؤسسه البعثة، 1415 ق.
16. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا.
17. طوسی، شیخ ابوجعفر، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث، بیتا.
18. طیب اصفهانی، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسه جهانی سبطین، بیتا.
19. قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن، ج 4، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1375.
20. قمی، شیخ عباس، شرح حکم نهجالبلاغه، قم: بنیاد نهج البلاغه، 1388.
21. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، بیروت: دارالاضواء، 1414 ق.
22. متقی هندی، علاءالدین، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: مؤسسه الرسالة، 1409 ق.
23. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 16، 29، 39، 77، بیروت: دارالاضواء، 1413 ق.
24. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، قم: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، 1385.
25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، تحریر مجید هادیزاده، ج 2، اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی، 1391.
26. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، 27، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1371.
27. مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تهران: انتشارات مولی، بیتا.
28. مهاجری، مسیح و همکاران، «شناسنامه انقلاب، ویژه چهلمین روز ارتحال آیتالله هاشمی رفسنجانی»، تهران: روزنامه جمهوری اسلامی، 1395.
29. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، قم: اسماعیلیان، بیتا.
30. نصر، سیدحسین، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران: سهروردی، 1383.
31. هاشمی رفسنجانی، به کوشش اهوازی، عبدالرزاق، گفتارهای اخلاقی، بیتا.