s
بارالها ،خالقا ،ای ذوالجلالِ ذوالیمین
این چه وجد و شور و حال است، حالیا در انجمن
افتخاری بَس عظیم و شور و شوق و یکدلی
جا گرفته در نهاد هر بلوچ و زابلی
با نیابت از تمام ِ مرزداران بلوچ
وز عشایر ،جملگی را ،تا سپه مردانِ کوچ
با خلوص نیت و قلبی پُر از مهر و وفا
خیر مقدم عرضه داریم ،چون توئی غمخوار ما
ای هاشمی مهربان، ما همه پیرو جوان
از چابهارتا سیستان، هستیم مطیع اَمرتان
چشم ما روشن بشد از دیدنِ آن راهنما
قلب ما قوّت گرفت از لطف و احسان شما
مقدم پر گنجتان را گل نثاران می کنیم
خاک پایت مرهم اِکسیر یاران می کنیم
آمدی تا سنی را گویی که شیعه یاوِر است
اَجنبی ،کفر بی دین زین حدیث ناباور است
آمدی تا راهنما گردی مرا در راه راست
مفتخر از بهر آنیمِ ، هاشمی مهمان ماست
دست بدست هم دهیم و حمله بر دشمن بریم
مکر اهریمن چو شیر با نعره اکبر دریم
آفتاب تازه سر زد در محیط کار ما
جان گرفت این شهر ما از ندایِ یار ما
می نویسم رمز احساسات دل بیتاب وار
از معارف پروریهایِ رهبر عالی تبار
ای حامی علم و عمل، دلگرمی اهلِ هنر
معرفت را مرجع نیکو خصال و خوش نظر
در وطن چون شمعِ علم و معرفت افروختی
پیکر بدخواه را در آتش غم سوختی
درس خوشبختی به اهل مملکت آموختی
از برای ما زحکمت، مایه ای اندوختی
در مکاتب درس آئیین و دیانت داده ای
در کتاب علم و دانش باب حکمت داده ای
ما همانا با صداقت دل به اسلام بسته ایم
وز عدوی بی حیا وز اسارت رسته ایم
منبع: کتاب پرچین خیال